نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد عزیز به عنوا متن انتخابی این قسمت:

با سلام و خداقوت خدمت استاد بزرگ و عزیزم

خدا رو هزاران بار شکر میکنم که در مسیر درست هستم و همراه شما و خانواده بزرگ عباسمنش هستم.

امروز هم با شوق سایت رو باز کردم و هدایت شدم به این صحبت های الهی و تاثیر گذار.

صحبت های رضا حرف دل همه ی ماهاست و وقتی صحبت میکنه انگار خود من هستم.

من نکته های آموزنده رو یادداشت کردم و میخو استم به خودم و کسانی که در راه درست هستن یه بار دیگه متذکر بشم

1 – غر نزدن و شکایت نکردن:

که چقدر میتونه فرکانس رو بالا ببره، در همه حال شاکر بودن و توجه به داشته ها.

یادمه اون زمان که قانون رو بلد نبودم بارها به پدر و مادرم غر میزدم که چرا یه مغازه نخریدید به قول رضا اون زمان که خیلی ارزان بود میشد با یه مبلغ خیلی کم یه مغازه توی بهترین جای شهر خرید و مدام میگفتم اگه من وضع مناسبی ندارم به خاطر تصمیمات اشتباه خانواده ام هستش و هیچ چیز رو در مورد خودم قبول نمیکردم و همیشه دنبال یه عامل بیرونی بودم.

منم وقتی در مسیر درست قرار گرفتم تصمیم گرفتم دیگه از هیچ چیز شکایت نکنم حتی از خودم و فقط به زیبایی ها توجه کنم و از داشته هام سپاسگزاری کنم.

2- تکامل در مورد گوش دادن فایل ها:

خودم یادمه اون اوایل فقط دو یا سه تا از فایل های شمارو داشتم و فقط اونا رو گوش میکردم آرام آرام دسترسی من بیشتر شد به واسطه جلسات آموزشی که در جایی شرکت میکردم چند تا از فایل های شما رو هم اونجا گوش کردم بعدش به پیج شما توی اینستا هدایت شدم بعدش فهمیدم شما سایت دارید و اونجا ثبت نام کردم.

الان که میبینم تکامل رو توی گوش دادن به آموزش ها کامل حس میکنم.

وقتی در مسیر درست باشی هدایت میشی به چیزهای بهتری که باید گوش بدی.

3- گله و شکایت نکردن و گناه نکردن:

همه ماها بالاخره گناه های کوچیک و بزرگ داشتیم من آگاهانه بعد از چندین سال که با خودم میگفتم دیگه فلان گناه رو انجام نمیدم و باز هم انجام میدادم دیگه با شنیدن صحبت های شما واقعا ترک کردم یک سری گناهان رو چون میخواستم به خدا نزدیکتر بشم و گناه نمیگذاره آدم به خدا نزدیک بشه.

4- تلاش نکردن برای فروش یا قالب نکردن یه محصول:

چیزی که برا خود من هم پیش آمده بود چون منم مغازه داشتم و جنس میفردختم.

چقدر سعی میکردم با حرف زدن زیاد مشتری رو قانع به خرید کنم ولی الان با شنیدن آموزش ها میگم من روی خودم کار میکنم و خدا مشتری مناسب رو میفرسته من نیاز نیست تلاش کنم برای فروش من روی باورهای ثروت ساز کار میکنم مشتری هم محصول رو میخره.

نکته مهم : تازه خیلی وقت ها به مشتری میگم نخر این به دردت نمیخوره یا این مناسب نیست، ولی اگه قرار باشه ثروت وارد زندگی ام بشه حتی با این حرف هم خداروشکر میکنم که فروش هم داشتم و مشتری انگار بیشتر اعتماد کرده بهم.

5- استاد جان گفتی تو تغییر میکنی خدا هم تغییر میکنه و دقیقا همینه:

وقتی شروع میکنیم به افزایش فرکانس و افزایش آگاهی تمام دنیای اطراف مارو خداوند تغییر میده طبق قوانین کیهانی، دیگه عادلانه تر از این مگه میشه؟؟

تو خودت رو تغییر بده تو یک قدم بردار، به قول شما خدای مهربان هزار قدم برات برمیداره خدا منتظر رفتار ماست خدا میخواد تغییر رو توی وجود ما ببینه و وقتی تغییر میکنیم نعمت هاش به سمت ما روانه میشن.

6- چقدر زیبا گفتید که وقتی مثلا بدهی ها رو پرداخت میکنیم بعدش میگیم خانه و ماشین میخوایم در صورتی که قبلش فقط می گفتیم خدایا این بدهی رو بدم این قسط رو بدم

ولی وقتی به یه نعمتی که درخواست داشتیم می رسیم انگار خیلی زود فراموش میکنیم که قبلا چی بودیم.

من آگاهانه به هرچی میرسم هر روز بابتش شکرگزاری میکنم و میگم این قبلا نبود الان خدا بهت داد و طبق آیه قرآن اگه من بی توجهی کنم به نعمت هایی که درخواست داشتم و بهم داده شده من جزو اسراف کاران خواهم بود.

من هر لحظه قدردان هر آنچه وارد زندگی میشه هستم و این حس خوب و شکرگزاری منو هدایت میکنه به نعمت های بیشتر.

من به هرچی میرسم واقعا خودم رو بهتر می شناسم و میگم که ببین داری تغییر مکنی و نعمت ها بیشتر شد پس ادامه بده طبق قانون به خواسته های بعدی هم میرسی.

7- اگه خودمان را دوست داریم نباید به بدن ضربه بزنیم:

من توی این مسئله خیلی بد نبودم ولی غذاهای نامناسب زیاد میخوردم و خیلی چاق شده بودم من از 68 کیلو رسیده بودم به 90 کیلو که این منو اذیت میکرد و از اونجایی که وقتی در مسیر درست میفتی همه چیز تغییر میکنه خواست خدا این بود که توی مسیر تغذیه مناسب قرار بگیرم و بدون اینکه ورزش سنگینی بکنم حدودا 25 کیلو کم کردم و الان 65 کیلو شدم.

این خیلی برام تغییر بزرگی بود چون حدودا 13 سال بود که دوست داشتم وزنم کم بشه و خوراکم مناسب بشه که شکر خدا بهش رسیدم.

8- نوشتن خواسته ها معجزه میکنه:

خودم چقدر معجزه دیدم از نوشتن. چند وقت پیش یه سر رسید مربوط به سال 79 پیدا کردم دیدم اون زمان یه سری خواسته ها رو توش نوشتم و دیدم خیلی از اونا رو بهش رسیدم که اصلا یادم هم نبود چنین چیزی نوشتم.

الان آگاهانه دارم خواسته هام رو مینویسم چون مطمئنم معجزه میکنه و خیلی سریعتر میتونم به خواسته هام برسم.

9- کنترل کلام مساوی است با کنترل ذهن:

هر بلائی سر ما میاد از زبان ماست هر نا زیبایی که توی زندگی داریم از صحبت هایی هست که در طول روز انجام میدیم.

واقعا کنترل زبان معجزه میکنه.

من خیلی وقته هر حرفی رو نمیزنم به هیچ وجه کلام زشت نمیگم سعی میکنم غیبت نکنم و دروغ نگم سعی میکنم راجع به زیبایی ها با خودم و دیگران صحبت کنم و نتیجه اش تغییر باور هام شده و تغییر باورها باعث ایجاد حس رضایت و حال بهتر و شادی بیشتر شده.

در پایان

خداروشکر که توی مسیر درست هستم و هدایت شدم به این صحبت های الهی و مطمئنم روزم رو ساختم با توجه بخوابم نکات زیبا و تا آخر روز بیمه خداوند مهربانم.

براتون شادی و عشق آرزو میکنم

یا حق

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


اگر می خواهید نتایج خود را با ما به اشتراک بگذارید:

اگر می خواهید درباره نتایج خود با استاد عباس منش صحبت کنید، می توانید یک ویدئو درباره صحبت از نتایجی آماده کنید که با استفاده از آموزه های استاد عباس منش در زندگی خود خلق کرده اید.

از آنجاییکه ارسال ویدیو از طریق ایمیل شما به آدرس ایمیل وبسایت ما محدودیت دارد، می توانید این ویدئو را در جایی مثل صفحه اینستاگرام یا یوتیوب خود قرار دهید و سپس لینک آن صفحه را به آدرس ایمیل سایت، ارسال کنید و ما را درباره ویدئو خود مطلع کنید.

برای ضبط ویدئوی نتایج خود، سعی کنید از این فرمت استفاده کنید:
1. ویدئو نتایج خود را در مکانی ساده، خلوت، آرام و بدون عوامل حواس پرتی ضبط کنید. یعنی مکانی که تمرکز شما به صورت کامل بر اصل موضوع باشد.

2. اگر با موبایل این ویدئو آماده می شود حتماً ویدئو را به صورت افقی ضبط کنید. یعنی موبایل را در حالت Horizontal قرار دهید.
2. سعی کنید ویدئوی خود را به این شکل بخش بندی کنید:
به چه شکلی با آموزش های استاد عباس منش آشنا شده اید؟
از چه فایلها و دوره هایی استفاده کرده اید؟ (می توانی نام دوره ها یا آموزش های استفاده شده را قید کنی و اگر زیاد هستند، نام فایل یا دوره ای را قید کنی که در آن مورد بیشترین تأثیر را در نتایج شما داشته)

  • در چه شرایطی شروع به تغییر زندگی خود کردی؟
  • چه اقدامات عملی را برای بهبود زندگی خود انجام دادی؟
  • بر چه ترسهایی غلبه کردی؟
  • چگونه کانون توجه خود و ورودی های ذهن خود را کنترل کردی؟
  • و چطور ایمان و توکل به الله را در عمل نشان دادی؟

در یک کلام، تغییرات ایجاد شده در کیفیت زندگی خود در تمام جنبه ها را با جزئیات مناسب و مرتبط، قید کنید.

آدرس ارسال ایمیل به گروه تحقیقاتی عباس منش:

[email protected]


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

454 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 2
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم

    وسلام به همه ی دوستانم دراین سایت

    3 دقیقه، فقط 3 دقیقه از حرفهای آقا رضای عزیز رو شنیدم وفایل رو استپ کردم…

    وقتی آقارضای عزیز گفتن از ترس اون دوستشون که بهشون بدهکار بودن جرات نداشتن چیزی بخرن، حتی گوشیشون رو که خریدن قائم میکردن که طلبکارشون نبینه، حتی جرات نداشتن برن با خانواده یه فلافل بخورن!!!!!!!

    یعنی وقتی این جمله هارو شنیدم کلی خاطره وشایدم بشه گفت واقعییت زندگیم از ذهنم گذشت ودیگه نتونستم ادامه فایلو ببینم اومدم تا در موردش اینجا بنویسم..

    بنویسم که برای خودم هم یادآوری بشه، اینکه وقتی استادعزیزمون میگن شرک تنها بت پرستی نیست بلکه هرکسی وهرچیزی غیرخدا صاحب من باشه یعنی من حال واحساس وعواطف و افکار وگفتار و رفتارم برپایه ی اون تعریف بشه، هرچیزیکه تمام منو پر کنه وتمام من وابسته وگره خورده به اون شخص یا اشخاص یا تصمیمات وحرفهاشون ونظرشون و یا اون شرایط بستگی داشته باشه یعنی من باختم، یعنی من مشرک شدم و خدای من شدن اون شرایط وموقعییت و اشخاص ویاحتی فقط یک شخص…

    وقتی استادعزیزمون میگن باورهای قبلیتو بریز دور و باورهای جدیدی که کلی تجربه ونتیجه عالی پشتش هست رو جای گزین کن توی ذهنت، وقتی میگن کم کم زندگیتو بسپاربه رب جهانیان وسهمتو انجام بده، وبه خداتوکل کن هدایت بخواه وخداوند راه رو نشونت میده، ایده ها کم کم از راه میرسن واون ایده که باشرایطت فعلیت اوکی هست رو به انجام برسون نه ایده هایی که مثل گذشته زنجیرت کنه، منجرب به شکستت بشه، حال وروزت رو بدتر کنه ونه تنها کمکی بهت نکنه بلکه بیشتر بهت آسیب بزنه اینجا خودش رو نشون میده..

    اینکه من اول پدر ومادرم رو مسئول همه ی اتفاقات بد زندگیم بدونم و مدام گله وشکایت کنم که چرا منوبدنیا اوردید چرا برای من اینکارو نکردید ویا چرا این رفتار واین کارو در حق من کردید وحالا من اگه خوشبخت نیستم اگه شرایط مالی وعاطفی و معنوی و سلامتی و.‌اجتماعی و کاری وتحصیلی و….خوبی ندارم مقصر شما هستید!!!

    (( پدر ومادر میشن خدا وصاحب اختیار من …اگه حمایتم کنند که وابسته میشم بهشون واگر حمایت نکنند وشرایطش رو نداشته باشن گله وشکایت مداوم باعث یه رابطه پرتنش میشه این وسط))

    اینکه از همسرمون توقع داشته باشیم مارو خوشبخت کنه ومارو به آرزوهامون برسونه ، اینم یه جوری شرک هست، چون اختیار رو از خداوند گرفتیم و همسرمون میشه خدای زندگیمون اگه تمام تلاشش رو بکنه که مارو خوشبخت وخوشحال کنه که وابسته میشیم بهش واگر نتونه یا نکنه یه رابطه پراز تنش و تشنج رو خواهیم داشت…

    اگه بریم تو طیف گسترده وبزرگتر، رئیس جمهور و دولت و کارفرما و..‌..رو مسئول خوشبختی یا بدبختی خودمون بدونیم باکوچکترین تغییر توی وضع قوانین و قیمت سکه ودلار وارز و‌‌‌……ملک وماشین، بخوایم خوشحال یا ناراحت بشیم باز شرک ورزیدیم و اختیار رو قدرت رو از خداوند گرفتیم و دادیم به رئیس جمهور و دولت و………

    حتی شده مادر پدرهایی که از فرزندانشون توقع دارن، با گفتن جمله هایی مثل من چقدر زحمت کشیدم بزرگت کردم، از حق خودم همیشه گذشتم تاتو همه چیز داشته باشی، من جووونیمو پای تو گذاشتم که حالا اعصای دستم باشی، حالا حمایتم کنی، حالا ازم مراقبت کنی و…‌..

    اینجام باز فرزند اون شخص میشه خدای اون وشرک رو میشه به وضوح دید …خب معلومه که سرانجام اینجور توقعات جز بی احترامی وگله وشکایت نیست ومواجه شدن با کلی تشنج و تجربه یه رابطه شکرابه همیشگی!!

    همه ی ما بارها تجربه کردیم که حتی برای کوچیکترین چیزها که میشه گفت گاهی بی ارزش هم هستند اختیار عواطف واحساسات و افکار و گفتارو اعمالمون افتاده دست کسی دیگه…

    مثلا توقع یه شب بخیر ویه صبح بخیر گفتن از طرف مقابل…طرف نخواسته یا نتونسته بعد همین موضوع حال واحساس کل اون شب ویا روزمون رو خراب کرده…

    یا مثلا یه کاری مثبتی توی محل کارانجام دادیم وتوقع داشتیم همکار یا رئیس یا کارفرمامون متوجه بشه وازمون تشکر کنه یا بهمون پاداش بده وتحسینمون کنه اما خبری نشده که نشده، و همین باعث شده حال واحساسمون نه تنها بدبشه بلکه تصمیم بگیریم دیگه به قول خودمون همچین خوبی در حق کسی نکنیم..

    یا مثلا به کسی هدیه ای دادیم وروز تولدش رو یادمون بوده وبعداون طرف روز تولد ما کادو نداده که هیچ اصلا یادش نبوده تولدمون رو!!!

    هزار تا مثال اینجوری میشه زد، از زمانهایی اختیار ما اختیار((( عواطف وافکار واحساسات و گفتار واعمال ما))) میفته دست دیگران یا شرایط و این یعنی من اصلا روی خودم تمرکز ندارم و همین تمرکز نداشتن وبه قول استادعزیزمون مراقب ورودی های ذهن نبودن کل زندگیمون رو تحت الشعاع قرار میده واز مسیر درست خارج میکنه…

    همونطور که آقا رضای عزیز گفتن!!! اگه آقا رضا به اون شخص بدهکار نبودن، اینهمه ترس ودلهره ازش داشتن؟!

    اینجاست که تفاوت مشرک بودن و موحد بودن یکتاپرست بودن مشخص میشه..

    آدمیکه خودش رو پیدا میکنه در اصل خدای خودش رو پیدا میکنه، وقتیکه یه مدت که دست از افکار واعمال نادرست گذشته ( مثل گله وشکایت و توقع و ..‌‌تکیه کردن به دیگران و…) برمیداره، وقتی یه مدت سعی میکنه دیگه از ذهن بیمارش تبعییت نکنه واز فکر وذهن وباورهای کسی که موفق بوده پیروی کنه والگو بگیره…کم کم آرامش رو حس میکنه، کم کم قلبش باز میشه، کم کم می بینه دلهره هاش دارن کمرنگ میشن وجاشو امید پر میکنه،،شاید هیچ اتفاق خاصی به ظاهر نیفتاده باشه اما در باطن اون مسیر فرکانسی هست که داره تغییر میکنه واز سمت ظلمت وتاریکی به سمت روشنایی ونور حرکت کرده…اینجا تازه حضور خداوند رو میتونه حس کنه،یه قدم برداشته واون رب العالمین صد قدم برداشته،کم کم شرایط بهتر وبهتر میشه و کسیکه تسلیم باش واگاهانه وهوشیارانه منتظر نشانه های هدایت باشه هدایت میشه و اینطوریه که روز به روز زندگی شاکرانه تر میشه…

    انگاری یه ابراهیمی میاد وبت های کوچیک رو میشکنه و نابود میکنه توی وجودمون ((همون توقع از دیگران داشتن…توی بیرون از خود دنبال خوشبختی گشتن)))

    و بعد میگه حالا خودت بزن اون بت بزرگ رو بشکن(( اون منم منم ها، خدایی کردنها، من میدونم ومی تونم ها، همون باورهایی که باعق شدن خودمون رو قدرتمند ببینیم و همه کاری زندگیمون، همون باورهایی که آخرش مارو تنها گذاشته بودن میون کلی رنج ودرد وشکست و ناامیدی))

    اینجاست که وقتی تسلیم درگاه حق میشی ومیگی خدایا من به هرخیری که از توبرسه فقیرم، من دیگه از هرچیز وهرکس غیر از توبردیم وبه توپناه آوردم، اون بت بزرگ هم شکسته ونابود میشه توی وجودمون…..

    بعدش دیگه کارها تقسیم میشه، کار من ،سهم من از طریق دریافت الهامات و انجام دادنش و سهم خداوند واجازه دادن به خداوند که کارهارو به روش خودش انجام بده که بهترین راه و روشهاست…

    واااای که چقدرلذت داره اینطور آزادانه زندگی کردن، اینکه تنها صاحب اختیارت خداست..

    چون انقدر هواتو داره که همه چیز بهت میده…

    عشق میخوای، سلامتی میخوای، روابط عالی میخوای،پول وثروت میخوای، ارامش میخوای، آبرو میخوای عزت میخوای، شهرت میخوای چی میخوای؟!!

    همشو خدا بهت میده، چون بهش امید بستی واونم که رب جهانیانه و همه ی قدرت عالم هستی در اختیارشه…

    جاری میشه توی ادمها تا بهت عشق بدن بهت محبت کنن و دوستت داشته باشن، جاری میشه توی پول وثروتی که حلال وپاک وآماده در اختیارت قرار میگیره، جاری میشه توی کل وجودت وبهت ارامش وامنییت میده، جاری میشه توی کل جهان تو….وجهانت رو زیبا وخواستنی میکنه…

    وهمه ی این نعمت ها وخوشبختی کی وچطور نسیب ما میشه؟!!

    به محض توکل واعتماد به خداوند، به شرط پاکی دل، به شرط ایمان، به شرط درستکاری وصداقت….

    یه قدم از ما صدقدم از خدا….هرچقدر تسلیم تر باشیم هرچقدر ایمان داشته باشیم به همون اندازه نعمت ها زیاد وزیادتر میشن…

    استادعزیزم ممنونم بابت تمام فایلهایی که باما به اشتراک میذارید وتجربه های نابتون رو دراختیارمون میذارید خصوصا بخش گفتگو با دوستان و خوندن کامنت دوستان و تجربه دادن تو اون بخش ازسمت شما واین بخش جدید تجربه نتایج دوستان

    اینکه با گفتن این تجربه ها ما می تونیم به راحتی تاثیر افکار واعمال اشتباهمون رو ببینم وتاثیر تمرکز برافکار و کنترل ورودیها ونتایج عالی رو هم داشته باشیم…

    در پناه خداوند باشید هرلحظه وهمیشه انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان…

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم

    وسلام به شما دوست گرامی،آقا محمد عزیز

    ممنون از لطف شما…

    من وقتی اولین بار از استادعزیزمون شنیدم که گفتن خداوند همه چیز در آسمان وزمین رو مسخر ماکرده، انگار بهم شوک وارد شد، وقتی شروع کردم به خوندن کتاب خدا چندین بار این جمله ای که استادگفتن رو دیدم، خصوصا آیه 20 سوره لقمان…

    وااای نمیدونم چطور حسمو بگم روزها وشبها گریه کردم هم اشک حسرت ریختم هم شادی..

    حسرتش برای این بود که هرکی وهرچی در طول زندگی بهم عطاء شده بود لطف خدا بود وبس…ولی من نفهمیده بودم وچقدر خودم رو عذاب داده بودم …چقدر نعمتهایی که خدا در اختیارم گذاشته بود رو از دست داده بودم به خاطر ناشکریم ..نعمتهایی که از قبل برای من اماده شده بود تا راحت زندگی کنم، اما من انقدر درگیر شرک بودم مثل پدران ومادرانمون دیگه، همینطوری نسل به نسل یه سری باور غلط واشتباه در مورد خداوند به ما داده بودند و ماهم پذیرفته بودیم اینهمه سال هیچکس جز استادعباسمنش عزیزمون نیومد کتاب وکلام خداوند رو بدون تعصب توضیح بده وتفسیر کنه و طوری مارو با خدا اشنا کنه که وقتی کتابش رو می خونیم ذوق کنیم نه اینکه بترسیم و سمتش نریم …

    همش حس میکردیم خدا مثل پادشاها نشسته رو تخت پادشاهیش ودلش خنک میشه از عذاب دادن ما تازه هیچوقتم هیچی بهمون نمیده، کل زندگی رو اجبار میدونستیم..

    ولی حالا میفهمم که چقدر برای خداوند ارزشمندیم که زمین وآسمان وهرچه در اون هست رو برای ما، آفریده…

    وبه قول استاد ادمها وشرایط وموقعییت ها رو باید دید وقدردان بود ولی در اصل بابت همشون باید از خدا تشکرکرد…

    ولی متاسفانه توگذشته من اینو درک نمیکردم وچه ظلمها در حق خودم کردم که نعمتهای خدارو به ادمها نسبت میدادم..

    واشک شادی ریختم چون توسط بنده پاک ودرستکارو با ایمانش یعنی استادعباسمنش عزیزمون منو باخودش آشنا کرد وفرصت شناخت خودش و قوانین جهانش رو بهم عطاء کرد، تا جاهل ونادان نمیرم، تا در فرصت باقی مونده عمرم هر چیزی هرکسی، هر رویدادی رو فقط وفقط از لطف ورحمت خودش ببینم حتی وجود آدمهایی که به اصطلاح ازارم میدن یا دلخواهم نیستن یا شرایط نادخواه وتضادها، همه وهمه اومدن تا من هرچه بیشتر متصل باشم به اون قدرت بی حدو حساب و بی انتها…

    مدتهاست من فقط وفقط خودش رو می بینم ..در هرچیزی وهر کسی…

    به قول استاد خدا هم عشقه هم نفرت، خدا نه عشقه نه نفرت، خدا هم شبه وهم روز، خدا نه شبه ونه روز…

    خدا همه چیز هست ..

    و وقتی همه جافقط خدارو ببینی دیگه هیچ چیزی قدرت نابود کردنت رو قدرت ناامید کردنت رو نداره…

    چون خدا هرلحظه متجلی میشه در هرنفست، وجاری میشه در هرچیزی که تو می تونی ببینیش، بشنویش، وحسش کنی…

    خب دیگه جایگاه پدر ومادر وفرزند ومعشوق و رئیس جمهور و رئیس وکارفرما ودوست وآشنا و…..‌مشخص میشه…

    من فقط بابت وجودشون سپاسگزارم از کسی که اونهارو آفریده ومسخر من کرده که تا من از این زندگی مادی راحتر گذر کنم تا دوباره به خودش برگردم..

    من یادگرفتم مهمترین رابطه ی من، رابطه ی من وخدای خودم باشه …

    رابطه ی منو خدا که عالی پیش بره، تمام جهان و هرچه در اون هست در خدمت من در میاد تا من عشق وشادی وامنییت و ارامش و ثروت وسلامتی وسعادت رو تجربه کنم..

    بدون اینکه از کسی توقع ای داشته باشم…

    انشالله هممون هر لحظه وهمیشه در پناه امنش باشیم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: