نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-17 00:09:402024-09-24 19:36:17نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد دُردانه و مریم جون یکدانه و دوستان یگانه
چند روزی بود احساس می کردم هیچ پیشرفتی ندارم، و کم کم داشت، حسم رو بد میکرد، که
هدایت شدم به کامنت قبلی خودم، که دقیقا با فایل امروز آقا رضا همخوانی داشت.
اون رو کپی می کنم که یادم باشه چطوری بودم و حالا کجام.
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°••°•°
29 خرداد 1401 در 11:36
به نام او که همه چیز از اوست
God is my guidance
با سلام به استاد بزرگوار و مریم جان
سلام به دوستان هم بهشتی ام
خدایا سپاس گذارم بخاطر این فایل زیبا که مرا به یاد زندگی ائمه اطهار می انداز. خدایا شکررررررررت
واااااااااای من چی بگم از افکار و باورهای مخربی که در مورد ثروت و خدا دریافت کردم، از فکر کردن بهشون وحشت می کنم .
خدا چقدر من رو دوست داره که بالاخره بعد از این همه سال که از خدا عمر گرفتم مسیرش رو به من نشان داده و از خدا و استاد متعهد و موحدم سپاسگذارم.
یکی از وحشتناک ترین باوری که به من گفتن این بود که خدا هر که رو دوست داشته باشه دو چیز رو ازش میگیره، یکی ثروت و یکی سلامتی و چقدر افرادی رو میدیم که بسیار مذهبی بودند واز نظر سلامتی داغون در سن کم و این بیشتر بر وحشتم می افزود. چون خیلی دوست داشتم با خدا و با ایمان باشم ولی ته دلم هم دوست داشتم سالم و ثروتمند باشم ، گرچند باور ثروت اینقدر داغون است و سطل ام سوراخ که سه بار مغازه زدم با شکست مواجه شد (یبار نوشت افزاری، یبار سوپری و لباسفروشی) و تنها فایده اش تجربه ای بود که تو این کار گرفتم . البته این ها قبل از آشنایی با استاد بود.
من الان جذب دندان گیری در ثروت نداشتم. ولی
جانم بگه براتون یه چیزایی تو این مدت به دست آوردم که در مخیلم هم نمی گنجید بتونم به این مرحله برسم واین شایستگی رو پیدا کنم. خدایا شکررررررررت
یکی از آرزوهای من این بود دروغ نگم، غیبت نکنم، حسودی نکنم (حسودی من به حدی بود که اگه خبر موفقیت کسی رو می شنیدم دلم میخواست یه بلایی سرش بیاد تا من دلم خنک شه، که چرا این ها این همه ثروت دارن یا این همه موفق اند….چقدر وحشتناکه نه؟!!!) از مسیر درست نلغزم، و خیلی هم تلاش می کردم ولی نتیجه همیشه برعکس بود،
خیلی دوست داشتم ثروت و موفقیت کسب کنم ولی ته دلم از این مسیر وحشت داشتم که اگه موفق بشم مرا چشم می کنند یه بلایی سر خودم یا بچه ها یا همسرم بیاد ( وای از این باور چشم زخم چقدر وحشت داشتم به طوریکه همیشه اگه موفقیتکوچکی حاصل میشد با دروغ اون رو میپوشیدم که مثلا چشمون نکننند)
و بیشتر از همه دو سه باری برا حل مشکل کم پولی ،رفتم سراغ ملا ها (خخخخ) سر کتاب باز کردم و اونها هم می گفت” چقدر چشم تو زندگیت هست نمیذاره پیشرفت کنید” و من ساده لوح قبول می کردم که آره دیگه چشم مردم نمیذاره ما موفق بشیم.
(بخدا از یاد آوری این ها شرم دارم خدایا شکررررررررت که داری کم کم مسیر رو برایم روشن میکنی به واسطه مصباح هدایتت استاد عباسمنش. خدایا در پناه خودت حفظش کن.)
خلاصه جانم بگه براتون الان دیگه پشت سر هیچ کس حرف نمیزنم اگه کسی هم سر صحبت رو باز کنه زود یا بحث رو عوض می کنم یا صریح بهش میگم ما چکار بقیه داریم بذار از زندگی خودمون لذت ببریم. خدایا شکرت
دیگه به هیچ عنوان دروغ نمیگم ، اون موقع هم از ترس و شرک بود که به لطف استاد این ها داره کم رنگ میشه
دیگه از کسب موفقیت نمیترسم بلکه کوچکترین موفقیتم رو با شور و شوق برای بقیه تعریف می کنم و ته دلم فقط خدا را شکر می کنم
وقتی خبر موفقیت مالی یا چیز دیگه ای از بقیه می شنوم از ته دل خوشحال میشوم و خوشحالی و دعای خیرم رو به زبان هم جاری می کنم. خدایا شکرت
این که من به این موفقیت ها بزرگ به لطف آموزش های بینظیر استاد رسیده ام روچند روزی میشه که بهم الهام شد ببین چقدر قوی تر از قبل شدی ، پس ادامه بده که موفقیت های بزرگ تر مثل موفقیت های استادت از راه میرسن.
خدایا شکررررررررت به خاطر این همه لطفی که در حق من و همه میکنی
استاد بزرگوار ممنون در پناه حق پاینده باشی.
▪︎□▪︎□ ▪︎□▪︎□▪︎□▪︎□▪︎□▪︎□▪︎□▪︎
واین نشون میده ما چقدر زود پیشرفت هامون رو فراموش می کنیم. باید برگردیم به عقب ببینم چی بودیم چی شدیم تا به قول استاد اول آرزومون بود از دست بدهی رها بشیم، حالا که رها شدیم میگم خونه پس چی.
دقیقا حال و روز دیروز من بود، همش میگفتم نتایج مالی ات کو. (و چقدر جالب که فایل که کامنتم رو نوشته بودم به عنوان تنها گذر از ثروت، تجربه ثروت است)
ولی خدای مهربان مرتب و مرتب به ما یادآوری میکنه حتی اگه ما یادمون رفته باشه کجا بودیم.
خدا میخواد ما سپاس گذار باشیم و شکر، راضی باشیم و زیاد بخواهیم از درگاه بی انتهایش.
امروز حالم عالی عالیه. ساعت 5 بود بیدار شدم و کلی احساس خوب و عالی همراه با باران نعمت الهی نصیبم شد.
استاد من همیشه از شما فقط تشکر میکردم، ولی از این من بعد میخوام که شما مثل یک معلم که بالای سر دانشجوی اش و از او درس را میخواد، روزانه به شما درس پس بدهم، و هر روز برای شما گزارش بفرستم، (البته ارتباط قلبی )که امروز چقدر پیشرفت داشتم و چقدر برای رفتن به مدارهای بالا تلاش کردم. یه حسی بهم میگه این ارتباط میتونه مثل موشک در طی مراحل سلوک و توحید کمکت کنه.
استاد تو را سپاس
به نام خدای که همواره با ماست
ما رو تنها نمیذاره، و به ما الهام می کنه.
سلام به قافله عشق و قافله سالارش
یادمه دبیرستان که بودم، دبیر ادبیات ما می گفت: این عشق ها مال اون زمانه، اگه یه مجنون دیدید، سلام مرا بهش برسونید.
یعنی رسما عشق الهی رو تعطیل کرد و گفت اصلا دوست داشتن واقعی وجود نداره.
و ما هم آن زمان باور کردیم.
ولی خدای مهربان بنده هاش رو دوست داره، اگه به اندازه، یه وجب تمایلی نشون بدن، خداوند هزار وجب به سمت اونها میاد. به قول استاد صراط مستقیم رو به سمتشان کج میکنه.
الان از این جا میخوام به معلم ادبیات ام بگم، من نه تنها مجنون دیدیم، بلکه دارم با مجنون ها زندگی می کنم. و همینجا سلام معلمم رو به شما مجنون های عزیز می رسونم.
این جا وادی عشق است و جنون،
این جا وادی رقص است و حرکات موزون
اینجا به غیر از نام لیلی نشنوی
اینجا به غیر از سرمستی و شور نبینی.
آره معلم عزیز من اینجام، در وادی عشق، در سریال زندگی در بهشت، در سفر به دور آمریکا، در نتایج دوستان
غرق در معجزات خدا،غرق در حس و حال خوب، غرق در سپاس گذاری هر لحظه، غرق در شادی بی وقفه.
رسیدن به این وادی، بها میخواد،باید اهلش باشی تا پا در این وادی مقدس بگذاری، باید خواسته باشی،خواستنی آتشین همچو مجنون.
به نام خدای مهربان
سلام نسرین جان
از این قسمت کامنتت خیلی خوشم اومد،
من تغییر کردم خداوند هم تغییر کرد و ظرف منو روز به روز بزرگتر کرد،با همون مهارت قبلی تو همون محیط تونستم ثروت بیشتری بسازم
نسرین جان ممنون بایت این نکته طلایی
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم.
به نام خدای مهربان
سلام سامیه جان
خیلی خوشحال که نتیجه گرفتی، عزیزم.
این کامنتت رو بلد میکنم که ان شاالله پیشرفت های شگرف تر داشتی یاد این روزا را بکنی و سپاس گذارتر باشی
من الان یک سال هست و نتایج که گرفتم حال خوب شده به احساس آرامش رسیدم وشغل که همیشه بهش فکر میکردم و دوستش داشم هم الان دو ماه شروع کردم و این لطف خداوند شامل حال من بوده و استاد عزیزم که از موقعه ای که شروع کردم و حالم خوب شد و احساس خوبی پیدا کردم این شغله هم اومد
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم
به نام خدای مهربان
سلام مهسا جان
این قسمت از کامنت دقیقا پاشنه آشیل من هست، که این روزاها دارم به وضوح اون رو میبینم و سعی دارم اون رو بهبود ببخشم مخصوصا افرادی که با آنها در ارتباط هستم گرچند کم شدند.
اگه من همون آدم قبل باشم با همون کارا با همون فکرا با همون اطرافیان پس انتظار تغییرو توی زندگیم نباید که داشته باشم
مهسا جان ممنون که با کامنت بم یادآوری کردی، که روی این قسمت بیشتر و جدی تر کار کنم و تعارف و زشته را بزار کنار و خودم رو از افرادی سمی و لو خواهر ، برادرم باشند دور نگه دارم.
مهسا جان در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم
به نام خدای مهربان
سلام بهجت جان شجاع ودلیر
دختر چه خبر از ایران گردی ات، ما را بیخبر نذار، کاش میشد با هم سفر میکردیم، یه سفر هیجان انگیز و پر نشاط.
بهجت جان، این قسمت از کامنت رو دوست داشتم.
فقط کافیه این صفات خداوند بزرگ رو از اعماق قلبمون باور کنیم و ایمان و اعتقاد قلبی بهشون داشته باشیم نه اینکه فقط حرف بزنیم و ادا دربیاریم.
اونوقته که خدا هم قطعا به طرق مختلف، با همون چهره و نقشی که خودمون با باور های قلبیمون بهش رنگ و لعاب دادیم، تو لحظه لحظه زندگی روزمرمون نمایان و آشکار میشه
بهجت جان برایت یه سفر رؤیایی به دور آمریکا همراه با استاد و مریم جون آرزومندم.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم
به نام اجابت کننده درخواست کنندگان
سلام اندیشه جان
کامنت قبلی که نوشته بودید خیلی به دلم نشست و دوست داشتم ازتون تشکر کم سعادت نداشتم.
اما الان موقع اش شده که از شما تشکر کنم، و شما را بخاطر این حد از پیشرفت تحسین کنم. اول بیشتر کامنت های سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا نوشته شما بود. ایمیلم رو برای کامنت های شما فعال کرده بودم. دیشب رفتم داستان دوستان از نشانه ها رو خواندم، داستان شما هم آنجا بود، مو به تنم سیخ شد، عجب معجزاتی در زندگی داشتی، که فکر کنم بشه یه کتاب هزار صفحه ای از این معجزات و هماهنگی ها نوشت.
اندیشه جان قدر خودت رو بیشتر بدون . مراقب حال دلت باش. خیلی تحسین ات میکنم و دوست دارم.
در ضمن کامنت امشبت، که اصلا در وصف نمی گنجد.
فقط میتونم برات یه دعایی بکنم که آمین اش رو خودت بگی
ان شاءالله به چه آرزو داری برسی و مهم تر از همه به خدای خودت نزدیک و نزدیک تر بشی، که جز او نبینی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی دُر گرانبها
به نام خدای مهربان
سلام مارکوی پرجنب و جوش
چقدر خوبه که به همدیگه کمک میکنیم حالمون خوب باشه، به سادگی این نوشته محمد جان
من خیلی دوست دارم امروز این خبر مثبت را بگم و با خانواده ام به اشتراک بذارم که «تونستم امروز بیشتر خودم باشم و بیشتر بازم و بازم خودم را دوست داشته باشم و در صلح باشم با محیط پیرامونم، میدونی! خیلی وقت ها تو دام این تله میافتم که دنبال – نتایج خیلی بزرگتر – بیافتم ولی نه! نتیجهی بزرگ امروز من این آرامش بیشتر، عشق بیشتر، صلح بیشتر، گوله گوله اشکهایی که جاری میشه از اتصال از صحبت کردن با بهترین دوستت همونی که همهامون از خودشیم و به سوی او هم باز خواهیم گشت» الهی شکر
این موضوع رو باید روزانه به خودمون یادآور بشیم که فقط عشق است که جاودانه است.
مررررسی مهربان در پناه حق
به نام خدای مهربان
سلام به آقا حمید بدون کودک درون
میگم فکر کنم کودک درونت رو گذاشتی عسلویه، خودت رفتی، استراحت. گفتی بذار یکم آرامش داشته باشم، از دست فضولی هاش
اون قسمت کامنت در مورد اعراض کردن عالی بود. همسر من هم یه همچین اخلاق ذاتی داره،نه اکتسابی. اصلا زیاد بقیه براش مهم نیستند، نه اینکه دوستشون نداشته باشه، میگه من چکارشون دارم، هر جا باشن خوش باشن. ولی من نقطه مخالفش بودم و اون رو آدم بی عاطفه و نامهربونی میدیدم. تا اینکه عزت نفس رو که تهیه کردم، فهمیدم بابا این، اصل جنسه، چقدر خدا من رو دوست داشته که همسرم بدون کار کردن روی خودش، اصل عزت نفس رو داره انجام میده، و جالب تر اینکه همه براش احترام خاصی قائل هستند. و بهش میگن خان و رفتار همسرم و واکنش بقیه مهر تاییدی بر گفته های استاد در دوره عزت نفس که میگه، وقتی خودت با خودت عشق کنی و خودت رو دوست داشته باشی، بقیه مردم شیفته این میشوند که با تو باشن.
داداش گل، سلام زن داداش خوشبخت ما را برسان و روی ماهش را ببوس.
دبیرستان که بودم این شعر مولوی تو کتاب ادبیات ما بود و من حفظش کرده بودم، و این قسمتش که میگه کیست در گوش که او میشنود آوازم یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم برام یه علامت سوال بود، که به لطف خدا الان کمی درکش می کنم و مطمئن هستم بهتر هم میشه، همان طور که برای شما و سایر دوستان و مخصوصا استاد عزیزمان و مریم جون شده.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن مینهد اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
به نام خدای مهربان
سلام به یکتای،یکتا
واقعا یکتا هستی دختر،عجب اسم برازنده ای داری.
واقعا تحسین ات میکنم از اعماق وجودم.
من نقطه مقابل ات هستم، ازدواج که کردم، با خانواده همسرم زندگی کردم، تنهایی میترسیدم. حتی موقعی که کار همسرم به شهرستان دیگه ای رفت، به همسرم گفتم من از خونه تنها باشم میترسم، اون موقع بچه ار نشده بودم.و یه خونه گرفتیم که صاحب خونه یه پیرزن بود و تو همون خونه بود، زندگی کردیم. و وقتی بعد چندسال برگشتیم دوباره اومدم تو خونه پدر همسرم با دو تا بچه، برا چی بخاطر کمبود عزت نفس. از اینکه یه چند سالی اینجا بمونیم تا بتونیم پول خونه و ماشین رو جور کنیم، بعد جدا زندگی می کنیم. و دقیقا برعکس شما پول خونه و ماشین جور شد، به جاش اومدیم خونه پدر همسرم رو از نو با همون پول باز سازی کردیم و همینجا ماندگار شدیم.. بدون هیچ پیشرفتی، و این نتیجه کسی است که به خدا ایمان نداره،و فقط حرف های بی اصل و ریشه ی برای رضای خدا رو چسبیده و خودش رو فدای بقیه کرده. باز هم دم خدا گرم که تا آخر عمرم نفهم باقی نمودم و چراغ سبز هدایت رو برویم روشن کرد. از یاد آوری این ها حس خوبی ندارم ولی این کمک می کنه که بفهمم چقدر میتونستم، تنها با توکل بر خدا پیشرفت کنم، تجربه کسب کنم،مهم تر از همه زندگی کنم و نکردم.
مررررسی نازنین بانو، که باعث شدی عمق فاجعه خودم رو متوجه بشم و بفهمم نه تنها ثواب کردم بلکه کلی هم گناه کردم که ساکن ماندم و با دست خودم مانع پیشرفت خودم شدم.
میگن جهنم چیزی نیست مگه اینکه موقع مرگ بهت نشون بدن که میتونستی چطوری باشی، یعنی توانایی هایت را بهت نشون میدن و آنوقت که از شدت حسرت در آتش جهنم هستی. و این برای من الان اتفاق افتاد. دقیقا انگار بهم گفتن میتونستی اینگونه هم باشی، ولی خودت نخواستی.
باز هم خدا را شکر، این ها رو الآن دیدیم نه موقع مرگ که کار از کار گذشته.
پس پیش به سوی یک زندگی الهی تر و توحیدی تر.
خدایا شکررررررررت
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم