نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-17 00:09:402024-09-24 19:36:17نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
(◍• ᵕ •◍)(◠‿◕)
وقتــــی یکم دقت کنیم متوجه میشیم که ماهم مثل رضای عزیز در شروع دیدن فایل های استاد،
شاید بخاطر «موفقیت» و «توحید» نبوده که فایل هارو گوش میدادیم
و تنها
فقط بخاطر «حال و احساس خوب» بوده که این آگاهی های ناب الهی بهمون میداده با وجود اینکه حتی درکشون هم نمیکردیم,
فقط بخاطر رفعِ بدهکاری + شکست روابط عاطفی + بیماری بوده,
فقط بخاطر اینکه به خدا بگیم پس اگه وجود داری من میخوام نشون بدم که بنده گناهکاری نیستم.!!!!
با این نوع نگرشها شروع شد اما هرچی جلوتر اومدیم و بیشتر این آگاهی های الهی رو درک کردیم بیشتر و بیــشتر در مسیر اصل قدم برداشتیم.
به قول استاد «حقِ طبیعی» ما داشتن و تجربه تماااام نعمت های خداونده,
اما چون «باورهای محدود کننده» در ما از کودکی ریشه کرده و این «مانع و مقاومت های ذهنی» ایجاد شده که «ناخودآگاه» جلوی ورود ثروتها و نعمت ها رو به زندگیمون گرفته.
و هیچ وقت کسی نبوده که از زاویه دیگهای بیاد و بگه
آقا زندگی فقط این که تو و بقیه دارن نیستااااا،
زندگی یه رویِ دیگه هم داره، که اتفاقا اونه که ما براش متولد شدیم نه این که ظاهرش زندگیِ و اسمش فقط «زیستن و بقاست».
وقتی استاد اومدن و از این زاویه شروع کردن به گفتن ما فهمیدیم که اِِِِ میشه اینجورم بوداااااا،
چقدر تباه بودیم که تو زندان خودساخته خودمون داشتیم از پشت میله ها به منظره اطراف نگاه میکردیم و حسرت میخوردیم،
اما
الان میدونیم که بابا ما ذاتا «آزاد و مختار» آفریده شدیم تا {زندگی دلخواه مون رو خلق کنیم}.
خدایاشکرت.
(◍• ᵕ •◍)(◠‿◕)
،،،،،،هو،،،،،
@فقط او@
سلام بر برادر بزرگم،استادِ قلبها(s,h,a)
طهران زیبا و زمستانی
ساعت: 7:50
خداوند متعال رو شاکرم که در این مسیرِ گل و بلبلی هستم
این مسیر رشد
این مسیر تکامل
این مسیر الهی و توحیدی
الحمدالله رب العالمین
استاد عزیزم ، قبل از اینکه در مورد این فایل زیبا صحبت کنم میخوام اشاره کنم به حال و احوال خودم در این 3،4روزه
و بگم که هرچه میگذره بیشتر میفهمم که لحظهای نباید از خودمون و رفتارمون و اعمالمون قافل باشیم،
لحظهای نباید از رشد قافل بشیم
اصلا نباید به این فکر کنیم که خب دیگه، من دیگه اوکی شدم و همه چیز عالی شد و دیگه نیازی به آموزش دیدن و ادامه ی مسیر نیست
استاد جان، من بعد از مدتها، دوباره یه 3،4روزی یه کمی برگشته بودم به گذشته ی خودم ، حال و احوالم بهم ریخته بود، نتایجم کم رنگ و اصلا بی رنگ شده بود، در یک جمله بخوام بگم، حالم خراب بود و عصبی شده بودم و…..
اونم منی که حدود یکساله اصلا اینجوری نشده بودم
اما……..
خدارو شکر میکنم که شمارو در زندگیم دارم استاد
من تا دیدم دوباره اوضاع ناجور شده، بر خلاف گذشته های خودم که همش دیگران رو مقصر میدونستم، سریعا برگشتم به رفتار خودم و اعمال خودم و اینو یاد گرفتم از شما که هیچ کسی و یا عامل بیرونی یی در حال و روز من تاثیری نداره،
به خودم گفتم داش علی، برگرد به خودت، دوربینارو چک کن، ببین چرا اینجوری شدی؟ چرا بهم ریختی؟
و جالبه بهتون عرض کنم که دیگه یاد گرفتم که هر مشکلی برای من پیش میاد ، مقصر خودم هستم
دقیقاً برگشتم و اعمال و رفتارم رو چک کردم و متوجه شدم که مثلاً از یک هفته قبل، کمتر روی خودم کار کردم,
کمتر به زیبایی ها توجه کردم
کمتر روی خودم و ذهنِ چموشم کار کردم و انقدر رهاش کردم تا بجایی برسه که این اسب چموش شروع کنه به بازی در آوردن و جفتک زدن
استاد ، وقتی آدم توی این مسیر قرار میگیره ، بعد از حدود یکسال که با قوانین آشنا میشه، دقیقاً متوجه میشه که ایراد کار از کجاس!
دقیقاً میفهمه که داره از مسیر خارج میشه
دقیقاً متوجه میشه و بخودش نهیب میزنه که داری میری توی خاکی، سریعا فرمون رو بچرخون و برگرد توی جاده ی اصلی
استاد، من به لطف هدایت های رب الارباب ، تا میرم تو خاکی، سریع متوجه میشم
قشنگ میفهمم چرا اومدم تو خاکی
و سریع بر میگردم به راه راست
و اینکه هیچ کس رو مقصر نمیدونم بجز خودم
استاد، اینکه حال من خراب بود دلیل داشت:
توی یک هفته ی گذشته (البته نا آگاهانه و ناخواسته) توی جمع هایی قرار گرفتم که همش از فقر و گرفتاری و دولت و دلار و ……. صحبت میکردند
(خصوصاً مادرِ عزیزم که میومد خونه ی ما و همش از مشکلات و گرفتاری ها و داستانهایی که در گذشته با پدر مرحومم داشت صحبت میکرد،)
و کلا همه از مشکلات و نگرانی ها صحبت میکردند،
داخل پرانتز عرض کنم تا یادم نرفته:
(قانون شماره یک(کانون توجه): در هر جمع نامناسبی که قرار بگیری، و حرفهای ناجوری که بشنوی، جهان، از همون جنس صحبتها و مشکلات،در زندگی تو قرار میده)
اما……..
درسش برای من اینجا بود:
من خیال میکردم که من خیلی قوی شدم
و این حرفا روی من تاثیری نداره
و من دیگه اوستا شدم
همش سعی داشتم که اونارو نصیحت کنم و بیارم تو مسیر
اما:
زهی خیال باطل
اونا که نیومدن توی مسیر هیچ، منم داشتم میرفتم توی مسیر اونا(بعدش بخودم گفتم مگه قرار نبود تو فقط روی خودت کار کنی و بالای منبر نری؟! مگه استاد نگفت ما با دیگران کاری نداریم و در درجه ی اول باید به فکر خودمون باشیم، دوباره رفتی بالای منبر؟! )
اما استاد من دوباره یاد گرفتم که هیچ انسانی، هیچ وقت نمیتونه درجا بزنه و بگه من دیگه اوکی هستم
اصلا و ابدا
استاد، من مطمئنم که خود شما هم که استاد منی، دقیقاً این شرایط رو امتحان کردین
خود شما هم که استادی، اگر روی خودت کار نکنی و بگی دیگه من استادم، اوضاعتون ناجور میشه،
درست میگم استاد؟
مطمئن هستم که تایید میکنید و میگید دقیقا درسته
بنا براین من برگشتم بخودم و سریعا باورهام رو درست کردم و الان به لطف پروردگار ، ردیفِ ردیفم
الحمدالله رب العالمین
استاد، در طی این چند روزی که حالم خراب بود، بارها به این صحبت شما فکر کردم و تاییدش کردم که ما درجا زدن نداریم
یا داریم صعود میکنیم
یا سقوط
درجا نداریم
ما نباید رشد خودمون رو متوفق کنیم،
و یه چیزی بگم استاد، اگر من امروز به لطف پروردگار ، میتونم سریع برگردم به مسیر اصلی و خودم رو ریکاوری کنم، بخاطر اون دوره ی نازنین 12قدم هست
من 12قدم با شما آمدم
و بارها و بارها از اول گوش کردم
و نتیجه ش این شده که با وجود بدترین اتفاقاتی که برام میفته، نمیزارم حالم 2روز بیشتر خراب باشه و سریع میزون میشم
در اکثر مواقع که به یکی 2ساعتم نمیکشه که رِفرش میشم و نمیزارم در اون حال بمونم
الحمدالله رب العالمین
من این کامنتو نوشتم برای رفقای خودم در سایت که همه مون بدونیم که در هر لحظه باید روی خودمون کار کنیم
خیال نکنیم تموم شد
خیال نکنیم که ما دیگه خیلی واردیم به کنترل ذهن
و هیچ چیزی روی ما تاثیر نداره
نه اصلا
رشد،رشد،رشد
حرکت،حرکت،حرکت
صعود،صعود،صعود
کار کردن روی خودمون
همیشه و همیشه و همیشه
و این سیستم رو ادامه دادن
نتیجه ش میشه:
شادی و شادی و شادی
پیشرفت و توسعه و ترقی
حال خوب و احساس خوب
الحمدالله رب العالمین
اما در مورد آقا رضای عزیزم و این فایل زیبا باید بگم:
استاد ما بچه های اوایل دهه 60، یا بهتر بگم از 59تا حدودا 63و 64، چقدر شبیح هم هستیم، چقدر تحربیات ماها مثل همه، چقدر پاشنه های آشیلمون نزدیک به همه
مثلا:
خانوادههای فول مذهبی
یا احساس گناه
یا بدهکاری های حدود 30سالگی
یا………..
یعنی خییییلی خییییییییلی شبیح هستیم
منم خیلی از این مشکلاتی که آقا رضا میگه رو داشتم و با لطف خداوند که منو با شما آشنا کرد، بر طرف کردم
الحمدالله رب العالمین
(((آقارضا، روح مادرت شاد باشه داداش،،
در پناه امن الهی باشه انشاءالله )))
پ،ن:
در پایان عرض کنم که:
راه راست و صراط مستقیم، برای همه ی ماهایی که در این سایت هستیم کاملاً مشخصه،
بچه ها، بیایم بیش از پیش، فقط و فقط روی خودمون کار کنیم
یادمه اوایل دهه ی 70 یه تبلیغی از تلویزیون پخش میشد که میگفت:
صا ایران
هر روز بهتر از دیروز
من و شما هم باید همینو تکرار کنیم:
علی روحی
هر روز بهتر از دیروز
انشاءالله
زیاده گویی کردم، ببخشید
ولی باید مینوشتم(با اشک)
مینوشتم تا سبک بشم
سبک بشم تا دوباره پرواز کنم
و پرواز کنم تا برسم به آسمانها
و برسم به آسمانها که برسم بخدا
و برسم بخدا که دیگه هیچ غمی نداشته باشم
هیچ چیزی نتونه منو از مسیر خارج کنه
دستم رو بدم به دست خدا
و فریاااااااااد بزنم از همون بالا بالاها
فریادی که گوش فلک رو پر کنه
و بگم که:
@@@@با خدا باش و پادشاهی کن@@@@
الهی شکر
حالم عالی شد استاد
انشاءالله که حال شما و بچه ها هم عالی باشه
یاحق
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و دوستان ارزشمند و گرانقدرم در مسیر توحید و پیشرفت
…………………………………………..
خدایا چقدر این آقا رضا دوست داشتنی و قشنگ داره برامون تعریف میکنه که چطور تغییر کرده، چطور استمرار داشته و چطور انجام دادا اینکه انصافا دیگه شکایت و غر دیگه نزده از زمانه و بدبیاری و نخریدن مغازه و ماشین زمانی که میشد بخره ارزان بوده دیگه زیپ دهانش رو بسته برای هرچیزی که نازیبا و منفی بوده. واقعا چه کار بزرگی چقدر تحسین تون میکنم آقا رضا. چقدر قشنگ قدم ها رو درک کردی و در مسیر بهبود خودتون حرکت کردین.
خدایا دیوانه بودم دیوانه تر شدم، داشتم در پاسخ به یک دوست عزیز مینوشتم من ساکن زمینم، من خودم مشهدی یا ایرانی نمیدونم …. بعد این قسمت حرف آقا رضا انگار خدا بود که منو تایید کرد گفت بله تو اهل بهشتی تو اهلی منی، تو از سمت من اومدی و به سمت من بازمیگردی. اینجا رضای عزیز گفت که مادرم ساکن بهشته. اصلا میدونید برای ای جمله میشه حرف ها زد، فکرها کرد واقعا از یک نگاه عمیق و قلبی بزرگ این جمله اومده . من همینطور که دارم میبینم دارم مینویسم تا زمانم روو ذخیره کنم(آخه امروز میخوام برم روی زمین خدا گشت بزنم چند روزه خونه ام. قول دادم خودمو ببرم پیاده روی و با این احساس هایی که دارم اینجا برام کوچیکه میخوام برم بین آدم ها، تو خیابون تو پارک تو مترو، نمیدونم یک جایی فقط این همه نعمت و عشق و ثروت و لطف خدا روی زمین رو ببینم)
هنوز یک دقیقه رو ندیده این همه از ذهنم تراواش کرده.دوست دارم اینجوری بنویسم دوست دارم اینا رو درباره اش حرف بزنم. از خدا از بهشت از اونجایی که اومدیم و متعلق به اونجا هستیم.میدونید بچه ها دلــــم خیــــلی بــرای بــــهـشت تنگ شده و آدمی که دلش برای چیزی تنگ میشه یا میره تو خاطره یا کاری میکنه که اون چیز رو در اطرافش شبیه سازی کنه. من میخوام برم و این شبیه سازی رو در حد توانم انجام بدم و خلق کنم و عشق رو از وجودم به محیط و زمینی که روش ساکن شدم بپراکنم حتی با یک لبخند، حتی با دیدن و شنیدن،…..دیوانه و دلتنگ
فقط ببینید حافظ وصف من چی میگه، یهو نشانه ایی خواستم از ابیات این شیرین سخن، که آرام گیرم برای درک این همه پند و سخن(دیوانه و مجنونی که جملاتش شعر میشن فقط بینید چه شعری اومد آخه)
مـرا از تست هردم تازه عشقی ترا هر ساعتی حسنی دگر باد
بجــان مشتاق روی تست حافظ ترا در حال مشتاقان نظر باد
……………………………………………………………………………
میدونید دیشب خواب مرگ یک عزیزی رو دیدم نمیدونم کی بود چی بود، اما تو خواب میگفتم چرا سیاه. اون داره به سمت خدا و روشنایی میره چرا جسم و جسدش بالاسرها که میبردند رو توی چادر سیاه پیچیدن. سرم رو انداختم پایین و راه رفتم فقط تو شلوغی ها رفتم و مثل شرمنده ها میرفتم یادم نیست کی بود، کجا بودم و اصلا چرا…اما میدونم که خوابم منو به چنان فکری برد که صبح بیدارشدم فقط دوست داشتم فکر کنم جریان چیه.یعنی چی. یک چیزی اشتباهه…
چه کامنت داستان تو داستانی بشه. هنوز دو دقیقه نیست که از فایل رو دیدم و هنوز قفل اون کلمه ساکـن بهشتـم و همزمانی ها و فکرهای زیادی که تو سرم رژه میرن.خدایا خودت کمکم کن تا درک کنم و ببینم و بشنوم آنچه را که اکــنون لازم دارم. خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها عاشقانه تو را میپرستم.
…………………………………………………………………………
رضای عزیز میگفت: سعی کردم گله و شکایت نکنم که مادر من (که ساکن بهشت هست) متوجه شد و گفت رضا چی شده، دو سه روزی هست که گله و شکایت نمیکنی.جواب دادم دیگه تموم شد. یک فایل هایی دارم گوش میکنم که دیگه نمیخوام اینکار رو انجام بدم.مادرم گفت: خدا خیرش بده، من که 30 ساله نتونستم بتو یاد بدم گله و شکایت نکنی و اینقدر ناشکری نباشی. این کیه که تونسته بتو در عرض دو سه روز بهت یاد بده تا گله و شکایت نکنی.
آقا رضا در ادامه گفتن که من خیلی توضیح ندادم به مادشون گفتن نمیدونم و مادرشون مشتاق بود بدونن و اصلا فایلی هم نداشتن که بهشون بدن. چون فقط دسترسی به فایل ها و این مطالب فقط تو مغازه و کامپیوتر مغازه شون بود.
وای خدای من چقدر قشنگ گفتین اولین چیزی که برای خودتون خردید یک گوشی موبایل بود اونم قسطی، اونم از ترس طلبکار یواشکی.(من اینجا تکامل رو میتونم ببینم که چطور با اگاهی ها پله پله رشد میکردین حتی آگاهی ها رو درک میکردین و اینکه شما چقدر قشنگ باور لیاقت تون داشته بیشتر میشده و چقدر زندگی رو برای خودتون داشتید راحت تر میکردید و برای خودتون و فارغ از حرف مردم اما هنوز ترس از قضاوت بوده اما شجاعت بخرج دادین و یک گوشی اون زمان برای خودتون خریدین.)
بیشتر شدن زمان گوش دادن فایل ها و ورودی مناسب و غذای عالی به روح تون و آگاهانه در مسیر خواسته ها و بهبود قدم برداشتن..
واقعا تحسین تون میکنم برای این همه جسارت و حرکت و ممارست.
چندین ماه گذشت و کارهایی که استاد میگفتن انجام ندین رو انجام نمیدادم…مثل:دروغ گفتن، گله و شکایت کردن، زرنگ بازی درآوردن و تقلاهای روزمره و دنبال نکردن اخبار و رسانه ها و…
تصمیم قاطع گرفتم که اون کارها یا اون چیزهایی که توی لیست گناهان به من گفته بودن انجام ندم برای اینکه بخدا نشان بدم من بنده خوبی هستم.
نگرش اون موقع آقا رضا و انگیزه انجام دادن یا انجام ندادن بعضی کارها این بود که: من همین کارهایی که باعث ناراحتی خدا میشه رو انجام ندم کافیه
……………………………………………………………………………
استاد عزیز چقدر قشنگ اشاره کردین اینکه واقعا خداوند عوض میشه.
وقتـــی ما باورهامون درمورد خداوند عوض میشه حقیقتا خداوند عوض میشه، رفتار خداوند در مورد مــا عوض میشه، اون بازتاب تغییر میکنه. اگر شما خداوند رو مثل یک آینـه ببینید اون بازتاب آینه تغییر کرده بخاطر اینکه شما نگاه تون به آینه عوض شده، بخاطر اینکه شما دارین فــــرکانس متفــاوتــی| رو میفرستین. که دیدگاه متفاوت رو به خداوند دارین و خداوند هـم نتـــایج متفـاوتــی رو در زندگیت به وجود میاره.
و این به این معنا هست که خداوند تغییر کرده چون توام تغییر کرده. شاید آقا رضا متوجه نبوده که تغییر کرده یا این تغییر خاصی نبوده ولی این دقیقا تغییر خاصی بوده که داشته.
وقـتـی نگاه مون به خداوند تغییر میکنه و میخواهیم که نتــایـج پایــدار باشه و نتایج یویو و سینوسی نباشه و بصورت مستمر به سمت بالا باشه یعنی بهتر و بهتر و بهتر باشه نیازمنده ایــنـه که ما تــغـییرات مون عمیق تر و واقعی تر،درونی تر و درست تر باشه.
حالا که میخواهیم نتایج پایدار تر و بزرگتر باشه نیاز داریم که تغییرات خودمون پایدارتر و وسیع تر باشه.
چه مثال قشنگی استاد زدند وقتی که ما بدهکار هستیم و بعد بدهی ها داده میشه میگیم چه فایده که خونه نداریم، چه فایده که خونه دوتا اتاق خواب نداره، …..ما خیلی موقع ها ما تغییر میکنیم و تغییرات خوبی هم میکنیم اما توقع ما بیشتر از تغییرات مون میره بالاتر… به خودشناسی باید برسیم این موقع ها.
درسته ما قدم برمیدارم و تغییر میکنیم و خداوند هم تغییر میکنه اما انصافا و شرافتا خداوند عاشقانه ده قدم به سمت ما برمیداره(ما نمیبینیم اکثر مواقع که خدا چقدر فاضله)
خیلی موقع ها ما تغییرات خودمون رو نمیبینیم فکر میکنیم باید کوه بکنیم تا بگیم تغییری کردیم.(بنظرم تو دیدن تغییرات هم ما سخت میگیریم از بس عمری همه چیز رو سخت گرفتیم. و سخت باور کردیم آسان بودن این جهان رو. که این جهان از نظر ما اینقدر پیچیده و بزرگ اینقدر ساده و آسونه)
………………………………………………………………………..
خدای من چه صداقتی،چقدر قشنگ هدایت میشدین و چقدر قشنگ تغییر کردین و چقدر قشنگ پایه های عزت نفس و باور لیاقت و ارزشمندی در شما تکاملی رشد کرده. ترک سیگار
خدایا شکرت واقعا چقدر خداروشکر میکنم وقتی میشنوم فردی این اراده و تعهد رو در خودش برای ترک این عادت ایجاد کرده(جالبه دیروز هدایت شدم به خوندن کامنت علیرضا خنجری در فایل محصول قدم اول_جلسه 6 که اهرم رنج و لذت و باورسازی های قشنگی رو در این موضوع نوشته بود و چقدر تحسینش کردم و چقدر ازش چیز یادگرفتم و چقدر این ارزشمندی و عزت نفس رو در من به یاد آورد.)
واقعا آقا رضا تحسین تون میکنم برای این تغییر بزرگ.
چقدر قشنگ اشاره کردین که استاد گفتن: آدمی که برای خودش ارزش قائل هست به خودش آسیب نمیرسونه به خودش ضربه نمیزنه.
خدایا چقدر مــــن این جمله رو دوست داشتم و انگار لازم داشتم در تکمیل اون همزمانی های دیروز و امروزم که به هم وصل شده. خدایا شکرت که اینطور با مــن حرف میزنی خدایا عاشقتم.
خدایا شکرت که وقتی اقدام به تغییر میکنیم جهان هم به کمک ما میاد.خدایا تو چقدر خوبی چقدر مهربونی، چقدر هوامون رو داری.
چقدر قشنگ از پر کردن سررسیدهایی گفتین که قبلا توش از بدهی و حساب مشتری ها نوشته میشد و اغلب خاک میخوردن و حالا شما اونا رو پرکردین از چیزهای قشنک و مفید وبهتر. نوشتن سپاسگزاری ها، تمرین نوشتن 107 آرزو.
چقدر قشنگ خودتون رو متعهد و شرطی کرده بودین که این 107 آرزو روو بنویسید و هر روز سعی میکردین به خواسته هاتون که هرچند براتون غیرقابل باور و دور از ذهن بوده بنویسید(ماشین اوپتیما و…)چقدر تلاش هاتون قشنگ و متعهدانه بوده واقعا چقدر خوب عمل میکردین.
………………………………………………………………………………………………..
استاد عزیز در ادامه میگن:
شروع کرده به شکایت نکردن و تغییرات اساسی…
وقتــی میخوای شکایت کنی، غر بزنی یا هرچیز منفی و نازیبا بگی، زیـپ دهنـت رو ببند
اگــر بتونی زبـان رو کنترل کنی میتونی ذهــن رو کنترل کنی.
انگار شیطان غیبت کردن رو جذاب میکنه.
کاری که استاد میکردن خداروشکر که منم با همین امکانات موجودم انجام میدم سعی میکنم بیرون میرم که الانم میخوام برم با خودم هدفون ببرم من حتی 90% مواقع حمام هم میرم با خودم اسپیکر بلوتوثی میبرم. که اونم یادمه همون سال اول ازداج مون یهو عموم بهم داد اونم یک اسپیکر خفن آبی رنگ ضد آب که میگفت روی یکسری وان ها بصورت اشانتیون میفروختن انگار. که بعد سرچ کردم دیدم بله ضد آب هست و پشتش چسبک داره تا به سرامیک بچسبه. خلاصه که من از این اسپیکر سالهاست دارم استفاده میکنم به حدی که دوبار عزیزدلم باتری عوض کرده چون دیگه شارژ نگه نمیداشت و چون از آکبندی دراومد گفت نباید آب بخوره. اما من که دست بردار نبودم بازم با خودم میبرم حمام میدونید چیکارش میکنم که این کار برای خر اسپیکر غیرضدآبی بنظرم جواب میده. اینکه تو یک پلاستیک کوچیک دسته دار محکم و بدون سوراخ میذارم و گره میزنم و بعد میبرم تو حمام و از اون پلاستیک گره زده اسپیکر دار استفاده میکنم. (خدایی تا حالا به این ایده قشنگم و این هدیه ایی که خدا به من با دستان عموم بهم داد فکر نکرده بودم خدایا شکرت)
خداایی عجب خودمو خوب توی خلوت خودم بمباران میکنم با آگاهی های خوب و فایل ها و آهنگ های دلنشین و زیبا…خدایا شکرت که به من اینطور یاد دادی و من اصلا ندیدم و فراموش کردم که چطور حتی حمام رفتنم تغییر کرده. من کی اینطوری میرفتم حمام. من چقدر باید شکرگزار این همه ایده و نعمت و ثروتی باشم که توی زندگی من و رفتار من ایجاد شده…
چه حالی داد همزمان این فایل رو گوش دادن و دست به قلم شدن و افکارم رو تا جای ممکن نوشتن و یاد گرفتن.
چه حالی داد این همزمانی که تونستم زمانم رو مدیریت کنم، تونستم ذهنم رو که اینقدر تند تند واسه خودش میتازه مانیتور کنم.
چه حالی داد دیدن این همه همزمانی و هدایت و هدایت و هدایت رو
چه حالی داد که اصلا نفهمیدم این فایل 23 دقیقه ایی رو چطور در این ساعت نوش جان کردم.
دوباره تا شب میام یکبار بدون استپ هم گوش میدم. یکبار هم بعد خوندن کامنتم که معلوم نیست چه آشی شده نگاه میکنم خخخخخخ
دلم گفت تو انگار نمیتونی سخن رو جمع کنی از حافظ کمک بگیر دوباره ببنید چی اومد
آخه چطور ممکنه
بچه بودم برام عجیب بود فکر میکردم جادو جمبله یا الکی و شانسکیه. سرگرمیه.(البته یکی از سرگرمی دبیرستان من بجای فال حافظ یهو قران باز کردنو به اصلاح استخاره گرفتن بود که همون باعث شد من بیشتر قران بخونم) الان که یکم بزرگ شدم میدونم این حاصل درخواست و فرکانس منه….
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هـیـچ
در معرضی که تخـت سلیـمان رود ببــــاد
حافظ گرت که ز پـند حکیـمـان ملالتـسـت
کوتــه کنیــــم قصـه که عمرت دراز بـــاد
خب دیگه میرم برای JUST DO IT
سلام به استاد جانم و مریم عزیز و هم خانواده ای های دوست داشتنی!
امروز وقتی شروع کردم به دیدن این فایل ناخودآگاه شروع کردم به نوشتن هر چیزی که می شنیدم:
هیچ نتیجه ی قابل قبولی نگرفته بودم، فقط احساسم بهتر شده بود…امیدوارتر شده بودم…هر چیزی که می گفتید رو من انجام می دادم…صحبت از گله و شکایت نکردن بود، انصافاً از اون روزی که این حرفو شنیدم تحول عظیمی در رفتار خودم ایجاد کردم…با اینکه قبلاً کلی اهل گله و شکایت به همه بودم سعی کردم دیگه گله و شکایت نکنم…
چه لبخند شیرینی زد رضا وقتی گفت اون موبایل آخرین چیزی بود که من قسطی خریدم!
چندین ماه گذشت و من صبح تا شب فقط فایل گوش می دادم و کارایی که شما می گفتید انجام ندید رو انجام نمی دادم! کارای بیهوده نمی کردم، گله و شکایت نمی کردم، دنبال گناهان قبلی نمی رفتم، یه سری عادت های روزانه ای داشتم که خوب نبودن و ناراحت بودم از اینکه انجامشون می دادم ولی طی چند روز تصمیم گرفتم که دیگه اونا رو انجام ندم…و دلیل این تصمیم قاطع ام اون انگیزه ای بود که در من ایجاد شده بود برای اینکه من باید یک بنده ی بهتر بشم برای اینکه به خدا نشون بدم من بنده ی خوبی هستم…نه اینکه من بخوام کاری انجام بدم ها…
توضیح استاد: این صحبت هایی که رضای عزیز میکنه که من مثلا فکر می کردم که من میام این فایلا رو گوش می کنم یا سپاسگزاری می کنم حالم بهتر می شه و بعد خدا کارا رو انجام می ده، من نمیخواد تغییر خاصی بکنم و اگر می دونستم من باید یه تغییر خاصی بکنم احتمال داشت که اصلا کاری نکنم یا به زعم خودم خیلی تلاشمو قبلا کرده بودم و نتایج تغییری نکرده بود و می گفتم آقا خداهه عوض میشه من که همون آدمم، خداهه عوض میشه…این حرف پر بیراه هم نیست! خدا عوض میشه واقعاً…وقتی ما شروع می کنیم باورهامونو در مورد خداوند تغییر دادن، در واقع خداوند عوض میشه! خداوند رو اگر به عنوان یه آینه در نظر بگیرید، اون بازتابه تغییر میکنه به خاطر اینکه شما نگاهتون به اون آینه تغییر کرده، به خاطر اینکه شما فرکانس متفاوتی رو داری میفرستی، یه دیدگاه متفاوت رو به خداوند داری و خداوند هم نتایج متفاوتی رو در زندگیت به وجود میاره…بنابراین پر بیراه نیست که بگیم وقتی من شروع کردم به انجام این تمرین ها یا سپاسگزاری کردن یا حالم بهتر شد یا احساس گناه کمتری داشتم یا خدا رو وهاب و بخشنده دیدم و احساسم به خودم بهتر شد، به این معناست که خداوند تغییر کرده و واقعاً خداوند تغییر میکنه! البته این به این معناست که تو هم تغییر کردی! شاید رضا اون موقع نمی فهمیده که داره تغییر میکنه، یعنی به نظرش این تغییر خاصی نبوده…ولی این دقیقاً تغییر خاصی بوده! نتایج شروع میکنه به تغییر کردن وقتی که ما نگاهمون در مورد خداوند تغییر میکنه، اما اگر میخوایم نتایج پایدار باشه نیازمنده که ما تغییراتمون عمیق تر و واقعی تر باشه، درونی تر و درست تر باشه. همین حرفایی که رضا زده، همین سپاسگزاری هایی که کرده، همین شور و شوقی که داشته، همین حال بهتری که داشته اینا تغییره! اینا مهمترین تغییراته! همین تغییری که در دیدگاه نسبت به خدا داشته اینا مهمترین تغییراته! اینا اون چیزیه که باید ادامه پیدا کنه و به نسبت اون تغییرات خداوند هم رفتارش با ما تغییر میکنه.
چقدر زیبا بود اونجا که رضا گفت در یک لحظه من سیگارو گذاشتم کنار! انصافاً خیلی کار بزرگیه…این دقیقاً نشون میده که یه چیزی در وجودش تغییر کرده که سیگار نکشیدن براش لذتبخش و سیگار کشیدن براش رنج آور شده…میگه نتونستم سیگارو روشن کنم!
ادامه صحبت های رضا: بعد از اون من دیگه شروع کردم به عمل کردن به اونچه شما در فایل های رایگانتون می گفتید…چندین ماه گذشت و من صبح تا شب فایلای شما رو در مغازه گوش می دادم، اصلاً دیگه وقتمو تلف نمی کردم با کارای بیهوده…برای خودم تمرین درست می کردم، همه ی سررسیدها پر شد. لیست 107 آرزو من اول 8 تا نوشتم، بعد 13 تا، هر روز یه زمانی میذاشتم که بهش اضافه کنم…به خودم میگفتم تو بنویس به 107 برس…فکر میکردم انگار خدا یه امتیاز دیگه به من میده اگر 107 تا رو بنویسم…
نمیدونم یه حسی بهم گفت هر چی میشنوی رو بنویس! انگار کلمه به کلمه ی این فایل کلید بود و نمیشه به راحتی ازش گذشت. خدایا شکرت به خاطر وجود همچین اعضای نازنینی در این خانواده و شکرت که منو به این خانواده هدایت کردی. عاشقتم خدا جون!
عالی بود کامنتت یاسی! چقدر قشنگ نکات کلیدی رو یادآوری کردی. و این نوشتن و نوت برداشتن از رو فایلا چقدر خوب و مفید و تاثیرگزاره واقعا، اصلا نوشتن معجزه میکنه…
من هنوز فایل رو ندیدم و اومدم صبحم رو با خوندن کامنتها شروع کردم، که چه کار خوب و انگیزه بخش و چه شروع خوب و قشنگیه برای روز.
تولدتم مبارک آجی کوچولوم:) این فایلم هدیه تولدت بود شب تولدت اومد:) منم شب تولدم یه فایل خیلی قشنگ رو سایت هدیه گرفتم:) خوش به حال ما:) و خدا رو هزار بار شکر.
مرسی آجی جونم از پاسخی که به کامنتم دادی! خدا رو شکر که ما صبح هامون رو با خوندن کامنت ها و پاسخ دادن به کامنت های این سایت الهی شروع می کنیم و این باعث میشه روزمون رو با یک انگیزه ی مضاعف شروع کنیم :) آره منم خیلی خوشحال شدم که شب تولدم خدا این فرصت رو برام فراهم کرد که همچین فایل فوق العاده ای رو ببینم و در باره ش بنویسم!
خدایا شکرت :)
سلام یاسمن خانم گل زیبای طبیعت خدا
چقدر حرکت زیبای بود این بازنویسی فایل که شما با ذوق وشوق انجام دادین
مگر آگاهی از این بهتر میشه برای درک بهتر بیشتر آنچه که آقا رضا واستاد در تکمیل و راه گشایی بهتر در آنچه که رضا بیان میکرد بیان کردن
این کار شما باعث شد من یکبار دیگه فایل رو نوشتاری بخونم ودرک بهتری پیدا کنم
سپاسگزارم بابت این حسن سلیقه که بانشانه قلبتان بکاربردین
شادوسلامت باشید
اصغر عزیز!
خیلی ممنونم از نظری که برای کامنت من گذاشتی!
واقعاً تاثیری در نوشتن هست که در هیچ چیز نیست…در مورد این فایل من دیدم هیچ چیز بهتر از خودِ حرف های آقا رضا و استاد نیست! یعنی من هر چی میخواستم بگم بهتر بود همان حرف ها را تکرار می کردم…و به نظرم این فایلی هست که اگر هر روز هم گوش بدیم به جاست. هر روز و هر روز و هر روز
از خدا میخوام به هممون کمک کنه تا بتونیم در این مسیر تداوم و جدیت داشته باشیم و مثل رضای عزیز سعی کنیم کلمه به کلمه ی این آگاهی های ناب رو به کار ببندیم…الهی آمین :)
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی تا آگاهی هایی که از این فایل دریافت کردم رو بهتر درک کنم
یکی از موضوعاتی که باعث میشه حرفهای استاد رو بپذیرم و بهش عمل کنم اینه که استاد برای حرفهایی که میزنن دلیل میاره
مثلا همیشه به ما گفتن غیبت نکن قضاوت نکن از مشکلاتت صحبت نکن ولی نگفتن چرا
یا نهایتش گفتن اون دنیا میری تو جهنم و یا اینکه خدا دوست نداره و از این حرفا
ولی استاد میگه گله و شکایت نکن چرا؟
چون وقتی گله و شکایت میکنی احساس قربانی بودن داری
خودت رو قربانی میدونی و خیلی هم لذت میبری که دیگران برات دلسوزی کنن
وقتی احساس قربانی بودن داری تو داری به جهان اعلام میکنی از این مسائل و مشکلات و بدبختی ها بیشتر به من بده
و جهان هم اتفاقاتی رو وارد زندگیت میکنه که به تو ثابت میکنه که بدبختی و تو باز میری برای دیگران تعریف میکنی و گله و شکایت میکنی و این سیکل معیوب ادامه پیدا میکنه
وقتی من گله و شکایت میکنم یعنی من یک انسان ضعیف هستم و نمیتونم مسئولیت زندگیم رو برعهده بگیرم و دیگران رو مقصر اتفاقات زندگیم میدونم
پس اول من باید بپذیرم که خودم مسئول زندگی خودم هستم نه هیچکس دیگه ای
چون اگه من دیگران رو مقصر اتفاقات زندگیم بدونم از اونجایی که تسلطی رو دیگران ندارم پس تلاشی هم برای تغییر خودم و زندگیم انجام نمیدم
پس وقتی میپذریم خودم مسئول زندگیم هستم دیگه گله و شکایت کردن معنی نداره
استاد میگه غیبت نکن چرا؟
چون وقتی غیبت میکنی داری تمرکز میکنی رو نکات منفی اون طرف
و طبق قانون رو هر چیزی تمرکز کنی اونو به زندگیت دعوت میکنی
پس وقتی من قانون رو بدونم آگاهانه غیبت نمیکنم چون نمیخوام ناخواسته ها رو به زندگیم دعوت کنم
اصلا خیلی خوبه تو این مورد خودخواه باشیم
یعنی من اصلا کاری به اون طرف ندارم من به خاطر خودم غیبت نمیکنم
خیلی وقتا ما غیبت میکنم در مورد کسی یا قضاوتش میکنیم بعد عذاب وجدان میگیریم
یعنی یه جورایی برای اون طرف ناراحت میشیم غافل از اینکه ما اصلا به اون ضربه نزدیم ما به خودمون ضربه زدیم
پس اگه من خودم و دوست دارم اگه برام مهمه که چه اتفاقاتی رو به زندگیم دعوت کنم آگاهانه زبانم رو کنترل میکنم و غیبت نمیکنم
اینم خودش یعنی بها پرداخت کردن که جلو زبانم رو بگیرم و به قول استاد زیپ دهنم رو ببندم
مورد بعدی
وقتی من تازه با استاد آشنا شدم استاد گفتن وقتی با قانون آشنا میشی و این حرفا رو میشنوی و رو خودت کار میکنی اوضاع یه ذره بهتر میشه
همین یه ذره بهتر شدن و ببین و تایید کن و ادامه بده
کاری که من الانم همیشه دارم انجام میدم حتی کوچک ترین نشانه ها رو هم دنبال میکنم و میگم ببین قانون داره جواب میده حتی اگه یه جایی هزار تومن بهم تخفیف بدن
نمیگم این چیه خیلی کمه میگم خدایا شکرت همینم میتونست نباشه
اصلا استاد میدونی چیه وقتی آدم حرفهای شما رو گوش میده اگه هیچ اتفاقی هم نیفته همون اول کمترین نتیجه اینه که حالت خوب میشه که البته به نظر من حال خوب بزرگترین ثروته خودش و
احساس آرامش پیدا میکنی
حالا چرا حالت خوب میشه
چون حرفهای استاد از قلبش میاد و درسته و چیزی که منبعش درسته منبعش خداست بهت احساس آرامش میده
ولی نکته ای که هست اینه که ما توقع مون خیلی زیاده یعنی ما یه کم تغییر میکنیم ولی انتظار داریم نتایج خیلی زیاد تغییر کنه
ما هر اندازه تغییر کنیم نتایج هم به همون نسبت تو زندگیمون تغییر میکنه
حالا اگه من نتایج پایدارتر و بهتر میخوام باید بیشتر رو خودم کار کنم
ونکته ای که هست اینه که خواسته های ما همیشه جلوتر از داشته هامون هستند یعنی ما به هر چیزی که میرسیم دوست داریم یه مرحله بریم بالاتر و بهترش و داشته باشیم و این چیز بدی نیست چون ما با رسیدن به خواسته هامون باعث گسترش جهان میشویم و ساز و کار جهان بر اساس رشد و پیشرفت هست
ولی وقتی به یه خواسته ای رسیدیم نگیم چه فایده من بهترش و میخواستم
بلکه باید درک کنیم
که همین داشته هایی که الان تو زندگیم دارم هم یه زمانی نبوده و به واسطه تغییرات من و قدم هایی که من برداشتم وارد زندگی من شده
بابت داشته ها مون سپاسگزار باشیم
و با هر شرایطی که الان داریم از زندگیمون لذت ببریم
همواره رو خودمون کار کنیم
تا طبق قانون به شرایط بهتر هدایت میشیم
سپاسگزارم از استاد عزیز و آقای عطار روشن عزیز برای این فایلهای فوق العاده
سلام مونا جان
ازت سپاسگزارم بخاطر کامنت قشنگی که نوشتی
من کامنت های شما و شوهرت اسماعیل جان رو خیلی دوست دارم بابت همین همیشه میخونم البته هر کدوم که توی فرکانس اون کامنتی که نوشتین باشم
مونا جان خیلی توی همین کامنتت هم نکته های ارزشمندی رو گفتی که باعث درک بیشتر من به عمل کردن درست قانون جهان هستی شد
مثلاً گفتی هنوزم که اگر یک نشانه ای میبینی یا یک نکته ی مثبت حتی خیلی کوچک رو هم که میبینی تایید میکنی و به خودت یادآوری میکنی که قانون داره جواب میده چه نکته ی ارزشمندی گفتی برای منی که خیلی باید حواسم به نشانه های زندگیم باشه و اینکه گفتی که بابت داشته ها مون سپاسگزار باشیم اینو اتفاقاً انجامش میدم توی دفتر تمریناتم همیشه شکرگزاری نعمت هایی که خداوند به من داده رو مینویسم
مونا جان من بارها و بارها شما دوتا عشق بینظیر رو تحسین کردم به چند دلیل
اول اینکه شما و اسماعیل جان از همون اولی که با استاد آشنا شدین و تصمیم گرفتین خودتون رو تغییر بدین همین مسیر رو تا الان ادامه دادین و نگفتین کافیه دیگه لازم نیست بیشتر از این ادامه داد ، برعکس اتفاقا گفتین باید ادامه داد ، دقیقاً استاد عباسمنش توی دوره ی روانشناسی ثروت یک ، یک نکته مهمی که میگه اینه که زمانی نتایج میاد که ما متعهد باشیم به ادامه دادن این مسیر
دوم اینکه شما علاوه بر اینکه دارین روی باورهاتون همچنان کار میکنید مسیر شغلی تون هم دقیقاً همون چیزی هستش که بهش علاقه دارین و اونو دارین دنبال میکنین نه چیزه دیگه ای رو
سوم اینکه شما توی کارتون که عکاسی هست در عمل دارین از قانونی که درکش کردین توی کارتون و زندگیتون ازش استفاده می کنید مثلاً یادمه توی یکی از کامنت های چند سال پیش اسماعیل جان نوشته بود که شما برای دفتر عکاسی تون از هیچ تابلویی برای دیده شدن استفاده نکردین هیچ ، تازه طبقه پنجم یک ساختمان رفتین دفتر زدین و این برای من خیلی باور خوبی رو ساخت که اصن هر کسی توی هر شغلی که باشه اگر مثل شما باورهای درستی داشته باشه و به خدای خودش توکل کنه جهان از بی نهایت طریق آدم های مناسب رو به سمت شما هدایت میکنه یعنی اسپانسر شما جهان هستی میشه
خیلی خوشحال میشم عزیزم وقتی کامنت های شما دو انسان با شخصیت رو میخونم و اینکه ازت میخوام که اتفاقا کامنت های بیشتری بذاری تا من بتونم برای درک بیشتر به قانون و ایده هایی که از کامنت هات میگیرم در عمل برای خودم استفاده کنم مثلاً چند وقت پیش عادله جان کیانی فر برام یکی از اون تمریناتی که توی دوره ی روانشناسی ثروت یک برای خودش طراحی کرده بود رو برام نوشت من از ایده تمرینی که داد استفاده کردم و چقدر باعث شد باورهای ذهنی ام رو بهتر بشناسم و با توجه به تمرینی که استاد توی دوره داده تغییرشون بدم
به هر حال بازم ازت بسیار بسیار تشکر میکنم بخاطر کامنت های قشنگی که وقت میذاری در تک تک فایل های استاد عباسمنش عزیزم میذاری
عاشقتونم از خدا میخوام همینجوری کنار هم تا بی نهایت توی زندگی دو نفره تون رشد و پیشرفت کنید…
سلام سلام
خدمت همه دوستان عزیزم
واقعا دارم پیشرفت را حس میکنم
دارم احساس میکنم حرکت به سوی خوشبختی بیشتر
به ثروت بیشتر
به سلامتی بیشتر
به رابطه های عاشقانه تر
به نعمت و فراوانی
به عشق
به خدا
به بهشت
به همه چی
اقا من اومدم دیدم تقریبا 3 ساله با استاد اشنام
چرا من نتایج ملموس و پایدار نگرفتم
(خدایش اگ بخوام بگم نتیجه نگرفتم نامردیه
زندگی من از منفی رسیده تازه به صفر )
ولی اون نتیجه ای که با تموم وجودم حسش کنم
اون نتیجه ای که پایدار باشه مخصوصا تو ثروت
هیچ وقت نداشتم
فهمیدم من شخصیتم عوض نشده
من فایل ها را میشنوم
ی روز هم تمرین میکنم
روز دوم دیگه همه چی یادم میره
یعنی استاد چقدر گفته اقا کنترل ذهن
کنترل ذهن
قدرت کلام
ولی کی با تعهد بهش عمل کردی
چه بهایی دادیی
که نتیجه میخوای
پس من علیرضا خنجری متعهد میشوم
که از این به بعد کلامم را با تعهد وحشتناک بالا کنترل کنم
تا بریم سراغ قدم بعدی برای تغیر شخصیت
همگی در پناه الله یکتا
به نام خدای بخشنده مهربان سلام به همه دوستان و استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین وتشکراز از رضا جان که دوباره قانون جهان هستی
را برای ما یادآوری کردن از حال خوب واحساس آرامشی که داشتن از طی کردند تکامل خود در این مسیر زیبا و همچنین حذف گله وشکایت وحذف آدم های نامناسب وعمل کردن به آموزهای استاد و نوشتن خواسته ها و عمل کردن به آنها به ما یاد آوری میکند که اگر دنبال نتیجه مستمر هستی و نمیخواهی زندگی یو یو داشته باشی باید اصل واساس قانون را رعایت کنی اصل
قانون چی این است که باید حالت خوب باشه اگه احساس خوبی داشته باشی در مسیر درست قرار داری قانون کاری نداره که که به چه دلیلی حالت بده این ما هستیم که ناظر بر افکار خودمان هستیم پس باید تو هر شرایطی حال خودمان را خوب کنیم تا در مسیر درست قرار بگیریم این یک قانون است که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب تحسین می کنم آقا رضا را که تو اون شرایط به این قانون عمل کردن وادامه دادن و آفرین به این اراده که توانستند سیگار را در یک لحظه ترک کنند و اعراض کنند از گله و شکایت از مردم و جامعه که اگر این مسیر ادامه دار باشد لاجرم اتفاقات نا خواسته هم بوجود میآید
چقدر قشنگ به شناخت خداوند رسیدن که هر کاری می کردند توقع همان کار را از خداوند میخواستند نه از حرکت وتلاش خودشان واقعا هم همین طور است که به قول استاد جهان هستی مثل آینه به خواسته های ما پاسخ میدهد
اگر حال خوب ما را ببیند حال خوب به ما نشان میدهد با این تفاوت که اگر ما یک قدم مثبت وزیبا برداریم خداوند وجهان چندین قدم برای ما برمیدارد اگر ما بتوانیم تنها به فایل عمل کنیم که پر از آگاهی بود اگر چیزی نا خواسته در ذهن ما وجود دارد تنها کار ما این است کا در مورد اون نا خواسته صحبت نکنیم وزیپ دهانمان را ببینم که
من سعی میکنم این کار را ادامه بدهم به جای آن به زیبا یی ها توجه کنم تا زیبا یی ها بیشتری را جذب کنم در مورد غیبت کردن که چقدر ما باید روی این مسئله کار کنیم تا همیشه و در هر لحظه
مواظب باشیم در دام این گفتگو های شیطانی نیفتیم که همه ناراحتی و گرفتاری های از این موضوع است خداوندا کمک کن هیچ وقت این کار نا پسند را انجام ندهم واین مسیر الهی را همیشه ادامه بدهم
ای جااااااااانم چقددددددر این ویدئو برام عزیزه، چقددددددر آقا رضا با سادگی و صداقت شیرینشون دارن مسیرشون رو توضیح میدن
از وقتی ویدئوی اولو دومشون رو دیدم
هر روز روزی چند بار اومدم توی سایت به امید اینکه استاد عزیزم قسمتهای بعدیش رو آپلود کرده باشن
خدای من چه زیبا
چه خودمونی
مسیر فوق زیبا رو توصیف میکنن
به خوده خدا قسم
فقط همینه
که حالمون خوب باشه
و چی میتونه حالمون روخوب کنه
بهتر از این که
بنده ی بهتری برای خدای خوشکلم باشیم
وااااااااااااای
وااااااااااااااااای
واااااااااااااااااااای
یک ماه نشده
که خدا رو یه کوچولو درک کردم
هر روزم شده مثله روز اول عید
هر روزم شده
ذوق کردن و شادی کردن
از وقتی یه کوچولو حسش کردم و فهمیدمش
دلم آروم گرفته
و
فقط همینه
که معجزه میکنه
هنوز خبر خاصی نشده به قوله آقا رضا
ولی ایمان دارم
یه عالمه اتفاقای خوب و خارق العاده توی راهه
چون قانون رو یه کوچولو
درک کردم
وچقددددددددر ذوق کردم و خیالم راحت شد
که اینجان قانون های بدونِ تغییر داره،
قطعا و بدونِ شک، داستان آقا رضا هم به یه عالمه هدایتِ زیباو اتفاقات خوب و عالی، میرسه، یادمه استادمیگفتن
من میتونم زندگی آینده تون رو پیش بینی کنم
اگر بگیدالان در چه حالو احساسی هستین، اونموقع ها، زیاد
برام معنی نداشت این حرف،
ولی الان که یه کوچولو قانون رو رک کردم و خدا رو فهمیدم، میتونم داستان زندگی آقا رضا روپیش بینی کنم
که این حس و حال خوب، دل رو
آروم میکنه، اصلا مهمنیست
وسط یه طوفان باشیم یا توی یه جنگل زیبا و آروم
وقتی لمون به حضور ووجود خدا جونی گرمه، وقتی میدونم جهان قانون داره و بی دَر و پیکر نیست،
وقتی لحظه به لحظه خیالِ دلمون
راحته،
باوجود هر مسئله ای
میخندیم و شادیم و از ته دل
میگیم
خدااااااااایااااااااااا شکرررررررت
و لذذذت میبریم
از هر حال و وضعیتی که هستیم،
وقتی که میدونیم
ما تکه ای از وجود خداییم
و اونم بی نهایت واسمون داره و دوست داره که ما رشدکنیم، واگر دلمون آروم باشه و برای رسیدن به خواسته هامون
قدم برداریم،
همه چی به نفع ما خواهد بودو
اتفاقات خوب لاجَرَم
میوفتن
و نیازی نیست ما زور بزنیم
چقد در این دانستهها
دل رو آروم میکنه
چقد ر هر روز از خدا جونم تشکر میکنم
منو هدایت کرد
به این مسیر رویایی
به همون مسیری که استاد جونم در جلسه سوم قدم اول میگفتن
یه مسیر دوست داشتنی
لذت بخش
که هر روز زیباتر میشه
چقد خوبه که توی این مسیر حرکت میکنم
و بی صبرانه دوس دارم
ادامه ی داستان صمیمانه ی آقا رضا رو بشنوم،
مررررسی استاد گلم
مررررسی مریم زیبا و دوست داشتنی من
که هستین
برای هر لحظه بودنتون
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
و
عاااااشقتونم
بنام خدای مهربون
سال ها پرسیدم از خود کیستم ؟
آتشم ،شوقم ،شرارم،چیستم ؟
دیدمش امروز و دانستم کنون ،او به جز من ،من به جز او نیستم.
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان
فایل و گوش دادم یاد روزی افتادم ک میگفتم دوباره صبح شد و دوباره کارهای تکراری ،دوباره غر زدن های تو کل روز ،دوباره رفتار و اتفاق های نا خوشایند ،
تا اینکه خودمو تو آغوش خدا دیدم ،صدا شو شنیدم ، نگاهشو دیدم ،ن اینکه اون موقع نبود اون همیشه بود من دور شده بودم،
خدارو شاکرم ک میتونم الان هر روز ک یه روز زیبا رو بهم هدیه میده رو بدون غر زدن و شکایت کردن و باحال خوب تجربه کنم ،
اتفاق هایی ک اصلا تصورش برام اون موقع سخت بود الان بابهترین شکل برام ب واقعیت تبدیل شده ،خدایاسپاسگزارم
وقتی نگاهت عوض میشه ،وقتی تغییر میکنی ،وقتی باورت نسبت ب خداوند عوض میشه ،همه چیز ب شکل قشنگی برات میشه ،روزهات ،شبهات ،لحظه هات ،تنهایی هات همه چیزیت
استاد از شما ممنونم ک گفتین وقتی شما تغییر میکنید جهان ب کمک شما میاد ،خداوند ب کمک شما میاد ،
این آرامش، این حس و حال خوب ،این شوق و اشتیاق برای شنیدن فایل های شما ،این انجام تمرینات ،این توجه ب نکات مثبت ،فقط از خدای مهربون دارم و شما ،
خدایا عاشقتم خدایا سپاسگزارم
تنها تو را میپرستم و تنها و تنها از تویاری میجویم،
سلام استاد خوبم ممنونم ازتون از اینکه فایل اقای عطار رو روی سایت گذاشتید ازصبح منتظر بودم
ممنونم از آقای عطار چقدر شیوا و شیرین صحبت میکنن انقدر سخنان استاد رو گوش کردن که لحن حرف زدنشون هم شبیه استاد شده اینو قبلا توی دیدگاهشون خود اقای عطار بیان کرده بودن و الان کاملا متوجه شدم که واقعا همینطوره
بریم سراغ اگاهی ناب این سخنان الهی من بارها از شما شنیده بودم که غر زدن و گله و شکایت کردن ممنوع و یا اینکه بیان خاطرات تلخ گذشته ممنوع
ولی نمیدونم چرا فقط این رو در دو مورد رعایت کردم در مورد خاطرات گذشته اینو سعی کردم رعایت کنم و در مورد غر زدن هم فقط غر زدن از دولت و ملت و مسئولین رو خیلی جدی گرفتم و ترک کردم! الان واقعا تعجب کردم چرا من اصلا به این فکر نکردم همین که دختر کوچولوم میاد و هندزفریم رو میکشه و نمیذاره فایل های شما گوش کنم و من غر میزنم اینم شامل غر زدن میشه یا اینکه همسرم یه کاری میکنه که من غر میزنم اینم شامل همون غر زدن ها میشه یا خسته میشم از کار خونه شامل همون غر زدن ها میشه! عجبا! واقعا من فکر میکردم خیلی مدارم رفته بالا خیلی دارم همه چی میفهمم خداروهزاران بار شکرت میکنم بخاطر این درک جدیدم ممنونم ازت خدای خوبم عاشقتم
انقدر قشنگ مطالب رو دونه دونه بیان میکنید انگار یه بار داریم همه با هم فایلهای استاد رو مرور میکنیم ممنونم از استاد خوبم از خانم شایسته بخاطر فراهم کردن این بستر
سلام دوست عزیزم
ممنون بابت کامنت قشنگت که یه تلنگری هم به من زد .واقعا ما فکر میکنیم مدارمون رفته بالا درسته دیگه به مملکت و در کل اوضاع کشور کنترل ذهن دارم تا حدودی و غر نمیزنم ولی خوب هنوز به عنوان یه مادر و همسر از این مدل غرها که از سر خستگی هست میزنم و واقعا این نوع غر هم باید کنترل کنیم و برای من هم پاشنه اشیله
بازم ممنون دوست عزیز
سلام مریم جون عزیز
من ممنونم از شما که برای من کامنت نوشتید خیلی ذوق میکنم وقتی میبینم کسی در جواب کامنت من مطلبی نوشته ممنونم ازتون که باز هم به من یاد اوری کردی که غر زدن ممنوععععععععع و این شامل تمام غر ها میشه هر چیزی که اسمش غر هست و واقعا فکر میکنم پاشنه آشیل بیشتر خانم های متاهل و بچه دار باشه