نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-21 04:29:232023-03-18 20:12:38نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به دوستان عزیزم
خوشحالم که بازم دارم مینویسم
سلام به آقا رضای خوش رو و استادجان عزیز
و سلام به همه و همه
اول تا یادم نرفته بگم چقدر آقا رضا شبیه آقای بازیگر بیژن بنفشه خواه هستن
واقعا مثل ایشون شیرین بیان هم هستن
واقعا عالی
من قبلا با کامنت های آقا رضا تو سایت مواجه شده بودم و تو پروفایلشون نحوه آشنایی ایشون رو خونده بودم و الان هم کلیپشونو دیدم
چقدرم عالی
خواستم بگم که منم امروز یک تصمیم بزرگ برای ترک فعلی گرفتم
و خیلی خیلی راسخ در تصمیمم هستم
خدارو بسیار شکر میکنم
که مرا آفرید
مرا صورتگری کرد
مرا روزی داد
زمین را به من بخشید
کائنات را برای من گمارد
احساس در وجودم نهاد
عشق به احساسم افزود
و آنگاه نشست و خدای من شد تا
به همه خواسته هایم برسم
معبود من
معشوق من
خالق من
عاشق من
بی انتها دوستت دارم
حال خوب الانم سهم دل های همتون
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم
این دسته بندی فایلهای “قوانین بدون تغییر خداوند “” رو دارم میبینم
این فایل آقا رضا رو چندین بار قبلا دیدم ولی امروز خواستم براش کامنت بزارم
شایدم الان توی فرکانسی هستم که میتونم کامنت بزارم
نکات اساسی زیادی در این فایل برای من بود
یکی از نکات این بودش که :
ما وقتی روی این درس ها و قانون کار میکنیم منتظریم خدا تغییر کنه و شرایط ما رو تغییر بده
نگو که،
ما داریم نم نم تغییر می کنیم
من به شخصه این مورد تغییر کردن خودم رو شاهد هستم
من اینطور تعبیرش میکنم که، هر چقدر من ایمانم به خدا بیشتر باشه ، بیشتر رحمت خدا رو باور داشته باشم
همون حد از ایمان میشه سوخت من برای تغییر شخصیتم که این تغییرات باعث میشه، من به سمت اهدافم هدایت بشم.
اقا رضا :
اینهمه که من غر نمیزنم ، من با کلام خودم معصیت نمی کنم
اینهمه که من داشتم مینوشتم ، داشتم تمرکز میکردم به چیزی که میخوام
اینهمه که اخبار دنبال نمیکردم ، در واقع ورودی منفی به خودم نمیدادم
همون کاراها شخصیت من رو داره تغییر میده
کسانی که کار نیکو آورند پاداش بهتر از آن یابند و در آن روز از هول و هراس ایمن باشند.((نمل 89))
و کسانی که بدکار و زشت کردار آیند به رو در آتش جهنم افتند. آیا جز آن است که جزای اعمال شماست؟ ((نمل90))
پاداش بهتر* در آیه بالا برای آقا رضا داشتن شغل آنلاین و راحتی بیشتر و آسان شدن برای آسانی ها
———–
نکته اساسی دیگه برای من
(((امروز از صب توی سرم داره میچرخه که خونه تکونی کنم….. میام سایت رو باز میکنم و میام توی دسته بندی ای که دارم فایل هاش رو میبینم و این فایل چیزی هست که امروز باید میدیدم………))))
و
بوم….
آقا رضا توضیح میدن که :
استاد گفته از همونجایی که هستید شروع کنید ، پس منم شروع میکنم همین مغازمو نظم میدم و خودم با لباس مرتب میرم سر کار و باید به جهان نشون بدم آدم لایقی هستم
و اشاره دارن که استاد گفته فضا باز کنید ،
تا خدا اون فضا رو پر کنه
آقا رضا : اون شرایطی که دوست داری در آینده داشته باشی رو از همین الان صحنه سازی کن
اگر معنی این نیست که خدا از رگ گردن به من نزدیکه پس چیه
اگر این نشون دهنده این نیست که رحمت خدا جاری هست ، پس چیه
اگر به این معنی نیست که “””بخواهید تا به شما داده شود “”” پس چیه
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ﴾ 186 بقره
و چون بندگان من (از دوری و نزدیکی) من از تو پرسند، (بدانند که) من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا (و پیغمبران مرا) بپذیرند و به من بگروند، باشد که (به سعادت) راه یابند.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
آقا رضا:
کم کم ذوق و شوق من زیاد شد
((من به عینه دارم این تغییر فرکانس و بیشتر شدن ذوق و شوق رو درون خودم میبینم))
توضیح استاد اینکه ، یک فرد کمالگرا دنبال اینه که هر وقت اوضاع خوب شد منم تغییر میکنم
من همینجا متوجه شدم در این مورد خونه تکونی ، کمالگرا بودم و هستم
و میخوام از خدا بخوام که توفیق تغییر بده بهم
این تغییر اسمش خونه تکونیه
ولی به قول آقا رضا همون تمیز کردن قفسه های مغازه ، ثروت رو براش آورد و تمام طبقه ها پر شد از جنس
من از این قسمت فایل یاد گرفتم “””اسم کاری که ما میکنیم ، با اسم نتیجه ای که ما فکر میکنیم از اون کار خواهیم گرفت از زمین تا آسمون فرق میکنه با چیزی که خدا میخواد واسمون””””
اسم کار: خونه تکونی،
اسم نتیجه کار: تمیز شدن خونه
اسم کار : تمیز کردن قفسه ها
اسم نتیجه کار: تغییر از جایی که هستی
اسمی که خدا برای نتیجه کار میزاره :
روان شدن ثروت به مغازه آقا رضا، بزرگ شدن ظرف آقا رضا
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(انفال 17)
(ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و “””””(ای رسول) چون تو تیر (یا خاک) افکندی نه تو، بلکه خدا افکند “””””(تا کافران را شکست دهد) و برای آنکه مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، که خدا شنوا و داناست.
خیر و برکت خدا برای آقا رضا که این فایل های بی نظیر رو برای ما ترتیب دادن
————
به نام خدا
سلاااااام به استاد عزیزو دوستان هم فرکانسی ام
اولین دوره هدف گذاری . چگونه هدف گذاری کنید و به اهداف خود برسید ( حالا تو سایت نیس )
بعد آقا رضا میگه پولشو نداشتم ولی گفتم خدایا من باید تو این دوره شرکت کنم من باید به اون 107 خواسته برسم
/ منم حالا از خدا خواستم که دوره روانشناسی ثروت1 بگیرم و درآمدم به 51 میلیون در ماه برسونم /
بعد میگن نمیدونم چطوری ولی من پولشو بدست آوردم وبرای اولین بار در زندگیم خرید اینترنتی انجام دادم اونم دوره آموزشی
در حالی که همیشه دنبال دانلود رایگان بودن
/ منم اولین خرید اینترنتی ام خرید دوره آموزشی قوانین جهان هستی بود که تا به حال 5 جلسه از اون موفق شدم بخرم ولی حالا من اول میخوام درآمدم زیاد شه بعد اونو ادامه بدم /
در حالی که چندین ماه بود گوشت نخریده بود برای خرید شیر خشک بچه هم مشکل داشت
در حالی که تضمینی نبود که موفق میشه ولی حس درونی اش میگفت که تو باید این دوره تهیه کنی و پولشو پرداخت کرد و نزاشت کسی متوجه بشه
جوری فایل ها رو نگاه میکرد که میگفت قرار استاد اینجا راه روش موفق شدن یاد بده
با اشتیاقی متفاوت
دفتر نو خرید …چند رنگ خودکار خرید … ( منم امروز دفتر نو و چند رنگ خودکار خریدم آماده گذاشتم واسه این دوره )
هر جلسه رو بارها و بارها گوش میداد
بارها مینوشت
تو مغازه گوش میکرد
تو خونه گوش می کرد
شبا تا جایی که میتونست بیدار میموند گوش میکرد
فاطمه جلسات روانشناسی ثروت1 که گرفتی
تعهد بده
بنویس بارها و بارها بنویس
گوش بده بارها و بارها گوش بده
تو مغازه گوش بده
تو خونه گوش بده
شبا تا جایی که میتونی بیدار باش و گوش بده
بقدری مطمئن بود که خداوند زندگی رضا رو متحول میکنه که فقط دنبال این بود که چطور بنده بهتری بشه
/ منم اطمینان قلبی دارم که با روانشناسی ثروت1 یک زن ثروتمند یک زن ثروتساز میشم /
فکر میکرد من تغییر نمیکنم خدا تغییر میکنه
ولی بعد متوجه شد
وقتی اخبار دنبال نمیکرد = ورودی منفی به خودش نمیداد
وقتی درباره مشکلات گله و شکایت نمیکرد = در واقع با کلامش معصیت نمیکرد
یعنی فاطمه با زبان خودش ورودی منفی به ذهنش نمیداد
وقتی مینوشت = داشت تمرکز میکرد به چیزی که میخواد
فاطمه بنویس از خواسته هات بنویس از اتفاقات خوب زندگیت بنویس از مزایا ثروتمند شدن بنویس اینطوری تمرکز میکنی به چیزی که میخای
من امشب یکی از نشانه های هر چه ثروتمند تر بشم بخدا نزدیکترم دیدم تو یه سریال شام ایرانی 3 بازیگری که زندگی خیلی مرفه تری داشتن و ثروت بیشتری آرامش بیشتری داشتن و اعتماد بنفس و کسی که این وسط ثروت کمتری داشت دائم اتفاقات خلاف میلش جلو میرفت همش دنبال امتیاز بود همش داشت سعی میکرد وقتی مهمان بود ایراد بگیره و شبی که میزبان بود از نظر سلامتی سر درد داشت و خیلی خسته بود از لحاظ آرامش خیلی عصبی بود در حال بدو بدو بود و در آخر دیرتر از مهمانها رسید غذا رو مهمان ها کمک کردن درست کرد و منتظر بود مهمان ها زودتر برن و بزبون آورد و اصلا بهش خوش نگذشت و کسانی که دارای ثروت بیشتری بودن در آخر امتیاز مسابقه که جایزه داشت به کسی دادن که دستش بسته بود فقط بخاطر دل فرزندش شاد بشه
اونا بخاطر ثروت بیشتری که داشتن اعتماد بنفس بیشتری داشتن نیاز به جایزه نقدی نداشتن و هر جور که دوست داشتن امتیاز میدادن با آرامش تصمیم میگرفتن و عمل میکردن اونایی که ثروت بیشتری داشتن پذیرایی خیلی بیشتر و با کیفیت تری داشتن
تو این مهمونی وقتی مهمان بودن یا میزبان بودن کلی بهشون خوش گذشت و فقط فکر لذت بردن از لحظات زندگی بودن ماشین بهتری داشتن خونه بهتری داشتن امکانات بیشتری داشتن و واقعا از همه نظر مورد تحسین بیشتری بودن /
تغییر از نظر آقا رضا تغییر یعنی یه ماشین خوب بخری یا خونه بخری تغییر کردی هیچ وقت فکر نمیکرد خبر گوش ندادن سیگار نکشیدن با دوستان بیرون نرفتن تغییر باشه
وقتی که دوره هدف گذاری تهیه کرد
هرفایل هدفگذاری تو یک هفته صبح تا شب اونقد اونو گوش میکرد در حالی که اصلا براش تکراری نبود
/ من معنی این حرفشو میفهمم من الان این فایل نتایج از آموزش استاد چندمین بار دارم گوش میدم ولی اصلا تکراری نیس /
فکر میکرد این یک راهی واسه فرصت محدودی که به ثروت برسه
انقد گوش داده بود که حرف هاش شده بود حرف های استاد
استاد عزیز:
استاد میگه این تغیرات اولیه خیلی خیلی تغیرات مهمیه
در مورد خرید دوره …همه تجربه داریم وقتی یه چیزی واسش بها پرداخت میکنیم کنیم واسش ارزش قائلیم خیلی بیشتر مراقبیم خیلی بیشتر گوش میدیم
استاد میگه من روزگاری با درآمد محدود 500 تا کتاب خریدم و از خوراک خودم میزدم کتاب هارو میخریدم
بحث بها پرداخت کردن … واسه یک کلاس 24 ساعت رفت 24 ساعت برگشت از بندرعباس به تهران میرفت و میومد تا در یک کلاس شرکت کنه
وقتی بها پرداخت میکنی خیلی جدی تر گوش میکنی
خیلی جدی تر عمل میکنی
و خیلی جدی تر نتیجه می گیری
این الگو واسه همه هست
استاد میگه واسه فایلهای پولی با بالاترین کیفیت کار کردن و وسواس بسیار زیادی داشتن
و گاهی دوره ها رو از اول دوباره ظبط کرده یا بروزرسانی کردن
وقتی فاطمه بها دوره پرداخت میکنی نتایج خیلی بزرگتری میگیری بخاطر اینکه با تعهد بیشتری کار میکنی
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم
خدارو شکر برای این اگاهی های جدید
البته که من باید از همونجای که هستم زندگی خودم را تغییر بدم حتی
اگر تغیر من پوشیدن یک لباس باشه
حتی اگر تغیر من زود بیدار شدن از رختخواب باشه
و جهان احترام میگذارد به تغیرات ما و به میزانی که تغیر کردیم پاسخ تغیرات مارا می دهد
تایتل نتایج دوستان با چهره ها و صداهای خودشون بسیار الهام بخش من بوده و هست
و نیروی محرکی ست برای متعهد شدن و رسیدن ب خاسته هام
خدایا بخاطر تغیرات جدیدم تورا هزار بار شکر.
بنام خداوند هدایتگرم
استاد عزیزم ،خانم شایسته مهربان و هم فرکانسیهای خوبم سلام
خیلی خیلی برام جالبه داستان آشنایی ،حرکت و رشد و پیشرفت آقا رضا و هر آدم موفقی که چطور و از کجا به قله های موفقیت و خوشبختی رسیده
چقدر رضاجان با ذوق و اشتیاق تعریف میکنه ،از برق نگاهش میشه این آتش درونش رو وقتی که با آموزه های استاد آشنا شده و وارد مسیر تغییر شده فهمید!وجودش داره حرف میزنه و نه فقط زبانش
و برای من جالبه که شاید داستان آشنایی من با این مباحث و قوانین متفاوت بوده ولی از ذوق زیاد و کنجکاوی آتشینی که برای فهمیدن این راز داشتم و چون زمانی این اتفاق برای من افتاد که وقت آزاد زیادی داشتم و نمیخواستم و نمیتونستم اون وقت رو با چیزی غیر از شنیدن و دریافت این آگاهی های متفاوت پر کنم،چیزهایی که میشنیدم با کل حرفها و باورهای من در طول این چهل سال و اندی فرق میکرد .احساس میکردم تازه دارم بال درمیارم و انگیزه زیادی برای پرواز دارم ،احساس میکردم با شنیدن ای مطالب قلبم تو سینم جا نمیشه و میخواد بزنه بیرون ،این احساس رضا برام آشناست و چقدر خدارو شکر میکنم که الان اینجام ،تو مسیر درستم،تو فضای شنیدن این مطالب !خدایا شکرت
نمیدونم چطور این جهان هستی کار میکنه ولی مهم اینه که به همین زیبایی که رضا میگه کار میکنه ،وقتی که تو اشتیاق داری و یک تعهد میدی که باید به یه چیزی برسی و ثابت میکنی که تمرکزت روی یک چیزه راهی برای این جهان نمیمونه جز اینکه تو رو به خواستت برسونه،خوشحالم که همین مسیر هدایت رو از زبان رضا ،خداوند بمن یادآوری میکنه،خداجون واقعا شکرت،رضا درخواست کرد اشتیاق نشون داد و با تعهد تمرکز کردکه دوره رو بدست بیاره خداوند هم پاسخ داد و تونست دوره رو بخره .
برای من این خدای وجودم همیشه وقتی چیزی ازش خواستم که در باورم بوده بیشتر و بهترش رو بهم بخشیده ،خدای بخشنده ام شکرت
و الان میفهمم که انسان برای چیزی که براش مهمه چقدر ذهنی بهش توجه میکنه و میخوادش ،اتفاقی که برای رضا افتاده؛
ببین چقدر این تغییر براش شیرین بوده چقدر به دلش چسبیده چقدر درونش از شوق دریافت این آگاهی شعله ور بوده که از تمام هزینه های دیگه که بصورت منطقی خیلی واجب تر بوده صرف نظر میکنه و بهای رسیدن به خواستش رو با گذر از اون واجبات میپردازه تا مسیر زندگیشو عوض کنه با اینکه نمیدونسته چی میخواد بشه انتهای مسیرو نمیدیده و ندانسته به جریان اعتماد میکنه،واقعا درود بر تو رضاجان،چقدر حال کردم از صداقتت،چقدر با تمام وجود حست رو منتقل میکنی،چقدر زیبا وقایع رو یادته و زیبا تعریف میکنی!
چقدر خوب ذهنت رو کنترل کردی چقدر جالب که جواب نجواهای ذهنت رو میدادی و این خودش برای من یک درس بزرگه ،ممنونم رضا جان ،از این انگیزه و تعهد تو برای تمرین و تکرار آنچه میشنیدی و مینوشتی هم درس بزرگی گرفتم که برای مهارت در کاری که هیچ اطلاعاتی ازش نداری ،یا جایگزینی یک عادت خوب بجای عادتهای نامناسب گذشته و ساختن باورهای جدید بجای باورهای کهنه بهترین راه تمرین و تکراره ،شنیدن و نوشتنه،صحبت کردن با خوده و این کانون توجه تو رو ناخودآگاه میبره روی موضوع دلخواهت و همینه که برات اتفاقات دلخواهتو رقم میزنه ،چقدر این چرخه دنیا دقیق و درست عمل میکنه چه بدونی و چه ندونی توجه تو به هر چیزی،اون چیز رو وارد زندگیت میکنه!خدای من. حالا میفهمم استاد میگه این فایلا رو هزاران بار گوش کنید درموردش بنویسید تمرینا رو انجام بدید چون میدونه که ما اینجوری میتونیم سمت و سوی توجهمون رو ببریم روی همون موضوعات دلخواه و چقدر عالی بود این آگاهی!خدایا شکرت
و باز چقدر عالی که صحبتهای مخالف و مسخره کردنهای اطرافیان و کنایه های خانواده و …کوچکترین تغییری در تصمیم کبرای رضای عزیز نداشته،خیلیا اینجاها کم میارن ،مسیرو گم میکنن ،واقعا احسنت رضاجان،خیلی خوب صحبت میکنی .تواز یک طرف درها رو به ورودیهای منفی و خبرها و تلویزیون و غیره که هر روز تو رو در گرداب اتفاقات بد غرق میکرد هر روز بدهکارترت میکرد هر روز ذهنت رو درگیر بدبختی و عقب ماندگی بیشتر میکرد بستی ،با نشنیدن خبر گله و شکایت کردن رو گذاشتی کنار، و فضای خالی ایجاد کردی برای دنیایی از آرامش ،زیبایی،آگاهی هایی که با عمل به اونا دنیاتو متحول کردی ،خودتو به خداوند نزدیکتر کردی،خودتو وارد مدار ثروت و نعمت و رونق کسب و کارت کردی ،همینکه دیگه ادمای اطرافت عوض شدن،وقتتو باهاشون تلف نمیکردی و شاید این اقدام مهمی که برای نکشیدن سیگار انجامدادی بنظر من همش بخاطر کسب آرامشی بوده که تو رو تغذیه میکرده چقدرشنیدن این حرفها برام جذابه و درس داره،خدایا شکرت
وقتی استاد شما راجع به پرداخت بها صحبت میکنین یاد نجواهای ذهنم میفتم که خیلی وقتا به حرفای دوستان و اطرافیانی که دارم استناد میکنه که این آموزه هارو از طریق نادرست بدست آوردن ،هی منو ترغیب میکنه که حالا بخر بعدا که تونستی پولشو پرداخت میکنی و خدارو شکر میکنم که به حرفش گوش نکردم و چندین بار اینو تجربه کردم که برای چیزی که پول میدم و اونم پول زیاد خیلی بهتر و بیشتر ارزش قائل میشم تا جنس نامرغوب یا فیک که ارزون بدستش آوردم واین دقیقا یک قانونه استاد که از شما یاد گرفتم ،خیلی خوب درک میکنم که شما چطور برای اینکه مسیر زندگیتون رو عوض کنید برای اینکه به آرزوهاتون برسید برای اینکه عطش دریافت آگاهیتون رو بخوابونید بهای اون رو با پرداخت پول ،زمان و جسمتون پرداختید،کاری که من هم برای پیشرفت کاریم همیشه انجام دادم چون عاشق کارم بودم چون دوست داشتم همیشه رشد کنم آپدیت باشم اطلاعاتم به روز باشه و از دانش و تکنولوژیهای جدید مطلع بشم هر وقت هر جا دوره آموزشی بود کنگره بود سخنرانی بود میرفتم و براش چند جانبه بها پرداخت میکردم ،کارمو تعطیل میکردم هزینه رفت و آمد و اقامت و خورد و خوراک میدادم هزینه دوره هم که بود ولی اینکارو سرمایه گذاری میدونستم و هنوزم میدونم ،و با عشق و علاقه انجامش میدم،خدارو شکر میکنم بخاطرش! و وقتی من اولین بار قیمت دوره هاتونو دیدم (چون با بعضی اساتید دیگه آشنایی پیدا کرده بودم و چنتا از محصولاتشونو با رقمهای کمتر تهیه کرده بودم ) گفتم این دوره ها باید خیلی ارزش ایجاد کنه که اینقدر گرونه، و این همون قانون لیاقتها رو بهم یاداوری میکنه ؛ قانون باورهای خوب ،عزت نفس بالا، ایمان به تواناییهای خودتون و من با جون و دل وقتی نیاز پیدا میکنم بهاشو پرداخت میکنم و با جون و دل هم گوش میدم و سعی میکنم عمل کنم
وچقدر نکته جالبی هم رضا گفت و هم استاد بیشتر توضیحش دادن که وقتی شما شروع به تغییر میکنی جهان بطرز جادویی بدون جنگ و دعوا بدون ناراحتی بدون تلاش انسانهای نامناسب رو از شما جدا میکنه حالا این افراد خواه دوستان صمیمی تو باشن یا خانوادت یا هر کس دیگه ای!و شما لازم نیست برای فرار از اونها زحمت خاصی بکشی همین که روی خودت کار میکنی این جهان هوشمند شرایط رو خودش به بهترین شکل در صلح و آرامش برات فراهم میکنه،اینم موهبتی بود که من و مطمئنم خیلی از بچه های سایت تجربش کردن!
و در ادامه چقدر رضا خوب توصیف میکنه مراحل تغییراتی که در کسب و کارش با استفاده از فایلهای دوره هدفگزاری و عمل به اونها براش اتفاق افتاده مخصوصا خیلی جالب راجع به تجسم خلاقانه خودش توضیح میده و این یک درس دیگه بود برای من که بیشتر روی تجسم خواسته هام کار کنم،درس بزرگتری که گرفتم و همیشه استاد هم روش تأکید میکنه اینه که از همونجایی که هستی ،از همون شرایط فعلی شروع کن،نه اینکه بخوای شرایط بیرونی عوض شه به نفع تو بعد تو تغییر کنی،اشتباهی که من سالهای قدیم که قانون رو نمیدونستم برای شروع کارم برای خرید تجهیزاتم رفتم سراغ وام!برای ماشین رفتم سراغ وام!و…و رضا چقدر خوب این قانون رو بکار بست و بهش عمل کرده که با امکانات موجودش شروع میکنه ،جوری که حسش بهتر میشه،نمیدونم شما هم تجربه کردین یا نه،من به شخصه خیلی کراوات رو دوست دارم و باهاش احساس خیلی خوبی پیدا میکنم ،احساسم یک نظم تیپیک و خاص و به نوعی آنکاد شدنه،مثل نقاشی که دورشو کادر بکشی یا مثل خطی که با خط کش میکشی !️بمن احساس بهتری میده و متوجه شدم که خیلیا با وجود اینکه خودشون کراوات نمیزنن ولی اینو دوست دارن چرا که مرتب تر و شیک تر بنظر میای و الان درک میکنم ظاهر مرتب چقدر در نگاه اول به مخاطبم احساس خوبی میده،یه مثال دیگه ای که میتونم بزنم اینه که اگه به شما دو تا 100 دلاری نشون بدن ؛یکی مچاله شده و کمی کثیف و اون یکی تا نخورده و بسیار تمیز شما کدومو انتخاب میکنی!؟با اینکه ارزش هر دو به یک میزانه شما ترجیحت اسکناس تمیز و تا نخوردست !؟چرا؟ چون بنظر من حتی از نظر فرکانسی با هم فرق میکنن ،هیچوقت پسته مرغوب مثل پسته نا مرغوب نیست با هم از نظر فرکانس فرق میکنن و صد ها مثال دیگه…
حرکت بعدی رضا هم خیلی برای من جالب بوده که شروع میکنه به مرتب کردن لباسای مغازه ،به گردگیری،به ایجاد نظم و تمیزی و چقدر این خوبه شاید شما هم به آدمهایی برخوردین که با وجودیکه ممکنه خونه یا محل کار یا ماشین و محیط زندگیشون زیاد تمیز نباشه ولی وقتی وارد یک مکان تمیز و مرتب و منظم میشن احساسشون خوب میشه و همین حس خوب باعث میشه اونجا مراعات کنن و آشغال نریزن و تو دلشون طرف رو تحسین میکنن،چون این در ذات ما نهفته هست که بخاطر نظم موجود در این کیهان از ریزترین بخشهای جهان بگیر تا عظیم ترین کرات و کهکشانها همه از یک نظم خاص پیروی میکنه و ما تمایل دارم اینجوری باشیم ما دوست داریم این حالتو ،چقدر خوب تعریف میکنه این آقا رضای گلمون،من که کیف میکنم اینقدر دقیق به آموزه ها با همان وسع کمش عمل کرده و چقدر خوب این جهان پاسخش رو به زیبایی داده،چقدر خوب که با تغییر چیدمان و خالی موندن قفسه ها خداوند فضاهای خالی رو به آسانی و زیبایی براش پر کرده ،تامین کننده عالی فرستاده مشتری عالی فرستاده اجناس عالی و متنوع فرستاده….
نکته مهمی که دوباره از حرفهای رضا متوجه شدم مطرح کردن سوال خوبه!؟چه سوالات خوبی پرسیده؛یک انسان موفق چجوری باید باشه،مغازه یک آدم موفق چه خصوصیاتی باید داشته باشه؟یک بیزینس موفق باید چه ویژگی هایی داشته باشه و…منم باید فکر کنم و از این دست سوالات از خودم بپرسم ،ایمان دارم که جواباش رو خداوند هدایتگرم حتما بمن خواهد گفت…
خدارو شکر میکنم بخاطر این همه آگاهی که در این فایل بی نظیر دریافت کردم ،فهمیدم هر چقدر باورهای ما بزرگتر میشه نعمتها و نتایج بزرگتر میشه،ظرفمون بزرگتر میشه ،فضای خالی برای دریافت نعمت بیشتر میشه و خدا فضاها رو پر میکنه
استاد عزیزم از شما بینهایت ممنونم برای انتشار این آگاهی ها و از رضای عزیزم برای به اشتراک گذاشتن این تجربیات بسیار شنیدنی و قشنگش که سراسر درس بود ودرس بود ودرس،برای هر دوتون سلامتی شادی و آرامش از خدای مهربانم طلب میکنم
سلام سلام به خانواده بهشتی
به استاد عزیزم
این فایل خیلی با من همسو بود و انکار حرف دل و قلب من گفته میشود.
این رشد تکاملی ؛ این عمل گرایی ؛ تمرکزی کاری کردن روی دوره ها روی خودشون بسیار زیباست ؛ قابل تحسین هست .
بسیار از شنیدن این فایل لذت بردم.
همسویی من با این فایل در دوقسمت بیشتر بود
یکی اینکه از بجای ببعد دیدم ک روی خودم کار میکنم ؛ انرزیم عالی نیست و شرایط اونجوری که میخواهم تغییر نمیکند تصمیم گرفتم هر جور شرایط اطرافم بود من شاد و پر انرژی باشم و بهترین خودم را نشون بدم ؛ و شروع کردم بعد از یک مدت تغییر دیدم انرژی ام خیلی بهتر شد و حالم خوب بود ؛ کمتر ب ناخواسته ها توجه میکنم و اکثر افراد در اطرافم این ویژگی پر انرژی بودنم ؛ عالی بودنم را بهم اعلام میکردن و تصاعد در انرژی ؛ شادی و حس خوب بود و حتی شروع هدایت به سمت شرایط بهتر را برام ایجاد کرد .
و نکته دوم این همسویی من لذت بیشتر بردن از کار کردن روی فایل ها ؛ دوره ها ک دارم ؛ نوشتن ؛ گوش دادن و عشق و اشتیاق بیشتر روی تم تک فایل ها و هر فایلی برای من حرف داره و نمیتونم بگذرم ازشون .
خدای قشنگم بی نظیرترین و زیباترین هدایت عالم رو برای من داشتی و میدونم که هرچقدر شکر کنم کم هست و فقط میتونم بگم خدایا شکررت
ازت سپاس گذارم از عمق وجودم .
سلام به همه دوستان عزیزم،استاد عزیزم و آقای عطاران عزیز🪴️
واقعا بینظیر بود این فایل،
آقای عطاران چقدر زیبا صحبت کردن،چقدر با جزییات و چقدر دقیق و موشکافانه قوانین رو گفتن،برام خیلی جالب و شنیدنی بود
،اونجا که اشاره کردن اجناس مغازه همینجوری میومد معنی آیه« مِنْ حیث لا یحتسب از جاییکه فکرشو نمیکنید»برام تداعی شد خیلی خیلی لذت بردم توضیحات تکمیلی استاد چقدر به جا و عالی بود
از دیدن صدتا فیلم سینمایی برام جذابتر بودخلاصه که کیف کردم عااااالی عالی
بیصبرانه منتظر ادامه صحبتهای آقای عطاران و روند زیبای تغییرشون با زبان شیوا و جذابشون هستم
ممنونم از استاد عزیزم و آقای عطاران بزرگوار
به امید تغییر مثبت خودم و همه دوستانم
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز مریم جاان گل..
واژه ها از آگاهی هایی که این فایل به من داد برای بیانش کم میارن .. چقد آقای رضا زیبا صحبت کردند چه درسها و کلید هایی که اگه متوجه بشیم و ورداریم زندگیمون تغییر خواهد کرد نکته ی بسیار آموزنده این بود که من همیشه با گوش دادن به فایل ها انتظار داشتم تغییر کنه چیزی بیرون از من و زندگی من بود الان کاملا درک میکنم که کل این زمان ها رو تو آفساید بودم و متوجه اون نمیشدم چقد طرز فکر الان من با شش ماه قبل تغییر کرده و این رو از صحبت کردن با بقیه متوجه میشم … تغییر از جایی که الان هستی خودش یه فلسفه س حتی با پوشیدن لباس تمیز ..اون هم آگاهانه …این یعنی همون حرف استاد که همیشه میگن ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته..و واقعا حرف مفته …
ممنونم استاد عزیز شما دستان خداوند برای من هستید این فایل برای من بسیار آموزنده بود و کلی برای من خدای عزیزم اززبان شما با من حرف زد و چیزهایی درک کردم که نمیتونم به خوبی کامنت کنم ….
سلام به همه دوستان عزیزم
خدارو شکر میکنم
چقدر فایل خوبی بود
از آقای عطار روشن متشکرم که با توضیحات دقیق و عالیشون ما رو به روند تغیراتشون بردن.
استاد منم دقیقا مثل شما داشتم تصور میکردم بهتر شدن مغازه، پر شدن قفسه ها و فرکانس احساس خوبشون در اون زمان که ناشی از نوع تفکر و باورهایی بود که قدم های عملی رو حاصل کرده بود، رو کاملا احساس و دریافت کردم.
دیروز نمایشگاه به دکوراسیون داخلی رفته بودم. اونجا پر بود از فراوانی ایده های نو، ثروت، مشتری های فراوان و حساب های در گردش همین مردم که دارن دقیقا توی همین جامعه زندگی میکنن اما تجربیاتی دارن که در مقایسه با بدنه جامعه، قُلُو نیست اگه بگیم دارن توی یه دنیای دیگه زندگی میکنن.
من اول صرفا به خاطر علاقه و یه کنجکاوی ریزی که داشتم وارد سالن های نمایشگاه میشدم، ولی هر چی جلوتر میرفتم، آدمای جدید، ایده های نو و خونه های هوشمند که من عاشقشونم میدیدم، اشتیاقم بیشتر و بیشتر میشد.
و تازه فهمیدم که خدای من! من چقدر این کارو دوست دارم. چقدر این زندگی قشنگ میتونه باشه. وقتی توی همین جامعه هدفی داشته باشی برای پیگیری و دنبال کردن، و روز به روز به واسطه رسیدن بهش تجربیات جدید و متنوعی کسب میکنی و تجربه ات از زندگی با کیفیت تر میشه و میبینی که میشود با چه روند لذت بخش و شیرینی زندگی کرد.
یک خانم توی همین حوزه هست که داره توی ایران کار میکنه و خداروشکر بسیار بسیار موفقه و کارهاش خیلی متفاوت و منحصر به فرده. البته دستمزد منحصر به فردی هم میگیره
من از خیلی جنبه ها ازشون یادگرفتم و دارم سعی میکنم الگوبرداری هام رو عملی کنم. و دیروز فقط تصور میکردم، که اگه اون خانم به جای من میومد و از این غرفه ها بازدید میکرد چه رفتاری داشت، چه سوال هایی میپرسید، چقدر مشتاق بود، به چه ایده هایی فکر میکرد، و چقدر براش ارزش قائل بودن وقتی خودش رو معرفی میکرد؟؟؟
خب ایشون ارشد معماری دانشگاه تهران رو دارن و خیلی خیلی تجربشون از من بیشتره و چندین برابر من فقط اطلاعات دارن در این زمینه. و من دانشجوی ترم یک همین رشته ام:)
گفتم اشکال نداره، من میدونم که الان میخوام به جایگاه این خانم و حتی بهتر برسم. این خیلی خوبه
حالا که من این رو میدونم باید ببینم اگه اون شرایط رو داشتم من الان چجوری رفتار میکردم در چنین نمایشگاه و موقعیتی؟ (دقیقا همین فکری که آقای عطار روشن با خودشون کردن)
اولا که محکم صحبت میکردم و هر سوالی برام پیش میومد بدون خجالت و ترس از اینکه چی ممکنه طرف مقابل با خودش فکر کنه میپرسیدم، محکم راه میرفتم و لبخند میزدم، سعی میکردم از طرف مقابل تعریف کنم اکه زیبایی داره که به چشمم اومد در نگاه اول، بعد به این فکر کنم که مثلا این تایل، این آینه، این مدل لامپ، این کلید پریز های هوشمند توی چجور خونه ای و با چه سبکی باید استفاده بشن؟
با چه بودجه ای از کدوم یکی از این خدمات میتونستم استفاده کنم؟
مثلا این در برای فلان جا خوبه. اگه پروژه ام توی شهر مرطوب مثل شهرهای نوار ساحلی ایران، کیش، قشم و با حتی فلوریدا و مَلَبو بود، از کدوم متریال استفاده میکردم.
یا مثلا این رنگ ها برای چه مدل شخصیتی از کارفرما خوبه؟
و تماااام اینارو تصور میکردم
خودم رو تصور میکردم که الان من یکی از بهترین دفاتر و استودیو های معماری ایران رو دارم و وقتی خودم رو معرفی میکنم جدا از شخصیت و رفتار متین و خوبی که از خودم نشون میدم، چقدر بیشتر برام احترام قائل میشن و چقدر مشتاق میشن برای اینکه خدماتشون و محصولشون رو به من ارائه بدن و با من همکاری کنن.
و نمیدونین …
اصلا توی یه دنیای دیگه ای بودم …
همین الان که دارم کامنت مینویسم تماااام تمرکزم روی نوشتن کامنته و انگار روی هوام انگار به هیییییییچ چیزی غیر از نوشتن کامل و جامع راجب تجربه دیروزم فکر نمیکنم، که انفاق بیربط به تجربه ی آقای عطار روشن در این فایل هم نیست.
و یجور اتصال به انرژی منبع رو حس کردم.
که کلمات تند و تند میومدن و من فقط تایپ میکردم.
الان من به عنوان دانشجو، کاری که میتونم امجام بدم اینه که توی همین درس ها عااااالی عمل کنم و از هر فرصتی اول برای کار کردن روی خودم و بعد برای آشنایی بیشتر با این تنوع ها و سعی برای بیشتر درگیر شدن با این فضا استفاده کنم.
برای خودم، آقای عطار روشن و تمام اعضای این خانواده آرزوی موفقیت های اول تکاملی و بعد تصاعدی رو دارم
در پناه جریان هدایت شاد و سالم باشید
با سلام ، صحبت های ایشون درسته ، مسیری که رفته با نتایجی که تا الان گفته کاملا جور درمیاد و منطقیه ضمن اینکه اون به یاد نیاوردن دقیق اتفاقات که تو قسمت قبلی دلیل علمیشو نوشتم تو این قسمت بیشتر به چشم میاد و طبیعیه عمدی نیست یه نکته ای که از تجربه خودم میتونم اضافه کنم اگر بخاطر اینکه از خداوند نعمت های بیشتر بگیریم بیایم یسری کاراو انجام بدیم فرضا با لباس خوب بریم سرکار با این دید که خداوند بیشتر به ما بده احتمال زیاد این اتفاق نمیفته ، احساس خود ارزشی باید درونی بشه ، شما باید به این نتیجه برسی که من بخاطر خودم لباس بهتر میپوشم نه حرف کسی و نه اینکه بخوام نعمت بیشتر از خداوند بگیرم ، تو صحبت های آقا رضا میگن که من لباس بهتر میپوشیدم چون استاد گفته ولی اصل موضوع اینه که ایشون لباس بهتر میپوشیده چون احساس خود ارزشیش بیشتر شده بوسیله تصوراتش در مورد خواسته هاش ، ذهن ایشون با تکرار این تصورات باور کرده که ایشون همون آدمیه که داره تصور میکنه به لحاظ علمی مغز انسان نمیتونه فرق بین خیال و واقعیت و تشخیص بده بنابراین چه کسی فکر کنه که خوشبخته و چه فکر کنه بدبخته ، مغز ما جفتشو همون لحظه میپذیره درک این موضوع یه مرحله قبل از اینه که استاد میگه به آنچه توجه کنید از اساسش وارد زندگی شما میشه ، موضوع اینه که به آنچه توجه میکنیم مغز نمیتونه فرق بین واقعی بودن یا نبودنشو تشخیص بده به همین دلیل باور میکنه که ما تو همون موقعیتیم در حالی که واقعا تو اون موقعیت نیستیم به لحاظ علمی هیچ مدار به چیزی که نمیخوای نباید فکر کنی نه به این دلیل که در اینده وارد زندگی ما میشود به این دلیل که ذهن ما تفاوت خیال و واقعیتو تشخیص نمیده و باور میکنه که همون لحظه تو اون موقعیتی هستیم که داریم فکر میکنیم تکرار این موضوع باعت میشه که موقعیت هایی که واقعا میخوایم تو زندگیمون باشه دست نیافتنی به نظر بیاد در حالی که واقعا اینطور نیست به این دلیل برای ما دست نیافتنی به نظر میاد که ذهن ما تفاوت افکار قبلی ما با واقعیتو تشخیص نداده و اونارو پذیرفته