نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-21 04:29:232023-03-18 20:12:38نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نکات سفر نامه:
به نام خداوند مهربان
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزو دوستان عزیزم وآقای عطار روشن عزیز
تا همین چند روز پیش فکر میکردم کار مو د علاقم رو پیدا کردم ولی اون لذتی که استاد میگفتن موقع انجام کارم نمیبردم و چند روزی به بهانه خونه تکونی کلا تمرین کردن در کارم رو گذاشته بودم کنار و ایده ام هم این بود که خدا بهم میگه کار مورد علاقم چیه
اولین ایده ای که به ذهنم رسید این بود برو این چند تا فایل گفتگو رو ببین و با دقت ببین
چقدررر من درس یاد گرفتم از صحبت های شما استاد عزیزم و آقای عطار روشن
با خودم گفتم بیام تمام نکتههایی که آقای عطار روشن میگه و اصل هست رو از این فایل بکشم بیرون و به هرکدوم که میتونم عمل کنم
خواستن واقعی
آقای عطار روشن واقعا دوره ی هدف گذاری رو میخاستن شور و شوق رو هم داشتند و درخواستشان رو به خدا گفتند
این مهم که ما درخواستمون رو از خدا بخواییم و هممون برامون پیش اومده جاهایی که از ته دل از خدا درخواستمون رو کردیم چقدر زود اجابت کرده
منم با تمام وجودم دوره عزت نفس رو میخام و پولش داره جور میشه به لطف خدای مهربانم و انشا الله سال جدید میشه کار کردن روی عزت نفسم که میدونم یکی از مهمترین پاشنه آشیل هست
پرداخت بها برای آنچه که میخواهی
یادمه اولین دوره ای که شرکت کردم با فروختن یه ربع سکه ای بود که سالها برای روز مبادا نگه داشته بودم میخاستم باورهای ثروت ام رو درست کنم که چندین تا ربع سکه بخرم به کسی هم نگفتم چون میدونم با همسرم دعوام میشد که دیوانهای آنقدر پول میخای بدی برای یه دوره اینترنتی و خریدم دوره رو ،البته اون جنس از تعهدی که الان دارم اون موقع نداشتم و با همون میزانی که درک کرده بودم تمام تلاشم رو میکردم تمرین هایی که گفته میشه انجام بدم و میدونم وقتی بهای چیزی رو بدی خیلی بیشتر براش ارزش قائلی البته که من قدر این فایل های دانلودی این سایت رو هم میدونم و از همینا سعی میکنم نهایت استفاده رو بکنم
یه اصلی که آقا عطار روشن توش خوب عمل کردن کنترل نجواهای ذهن بوده
اینکه همش با خودشون میگفتن اینا نمیدونن من به چه موفقیت هایی میرسم در واقع باور داشتند این مسیر جواب میده
و چون باور داشتند هزینه کردند
باید همیشه تلاش کنم این گفتگو های ذهنی که بهم میگه نمیشه تو بی عرصههای تو ترسویی رو به نحوی با خودم کنترل کنم که بهم حال خوب بده چطوری؟همش کارایی که توش موفق شدم رو یاد آوری کنم
همش حرفای خوب بزنم که نگران آینده نباش همه چی درست میشه
این مسیر اگر برای هزاران نفر جواب داده برای تو هم میده
یه اصل دیگه که آقای عطار روشن عالی توش عمل کردند این بوده که استمرار داشتند برای گوش کردن فایل ها
خود من اگر این مسیر رو نمیاومدم باور نمیکردم که استمرار چه نتیجه ای میتونه بزاره حالا که برمیگردم به عقب میبینم همین استمرار باعث شده چقدر بهتر بتونم درک کنم البته که بیشتر باید وقت بزارم
آقای عطار روشن میگن باور کرده بودن که خدا زندگی منو تغییر میده فقط من باید بنده ی بهتری باشم
دقیقا ایده ی من هم همین بود که من فقط سعی کنم فایل گوش کنم بنده ی خوب باشم نمیخاد کاری کنم برم کار کنم عداب بکشم خدا خودش ثروت رو وارد زندگیم میکنه ولی بعدها فهمیدم اگر من چیزی رو باور کنم منجر به عمل میشه ،درستهدکه کارها باید آسون انجام بشه ولی خب باید کاری انجام بدی بالاخره و اون باوری که عمل نیاره یعنی هنوز تو ذهنمون ساخته نشده
یه اصل مهم که استاد اشاره کردن اینه همیشه سعی کردن بهترین بهترین خودشون. رو ارائه بدن
اگر من توی کاری که هستم سعی کنم بهترین خودم رو ارائه بدم چی میشه واقعا چقدر کیفیت کارام میره بالاتر
همیشه تا جایی که میتونم سعی کردم صفر تا صدم رو بزارم برای هر کاری ولی از این به بعد سعی میکنم بیشتر و بهتر این کار رو انجام بدم
قانون توجه و تمرکز
آقای عطار روشن میگن که فقط فایل های استاد. رو گوش میکردن من تو این 5 ماهی که فقط دارم فایل های استاد رو گوش میکنم تغییراتی که کردم خیلی عالی بوده و هر روز که داره پیش میره به میزانی که این قانون رو دارم درک میکنم بهتر نتیجه میگیرم
وااای که چقدرر این قسمت فایل رو دوست داشتم آنقدر آقای عطار روشن قشنگ توصیح دادن کیف کردم
من کاری رو شروع کردم و بعصی وقتا با ذوق و شوقی که باید انجامش بدم انجام نمیدم
و تمام تصورم هم این بود در همین کار پیشرفت میکنم و یه شرکت میزنم و ….
چند مدتی که رها کرده بودم کارم رک به امید اینکه مثلا کار مورد علاقم بهم گفتهوبشه امروز این فایل کمک زیادی بهم کرد
من باید شرایط رو از همینی که هست بهبود بدم همین کاری که شروع کردم ببینم چطور میتونم بهترش کنم
الان در هر شرایطی که هستی مهم نیست سعی کنید خودتون رو در شرایطی که میخواهید باشید احساس کنید و جوری رفتار کنید که انگار به اون چیز رسیدین
بشینم یه سری مشخصات از شرایطی کهومیخام داشته باشم بنویسم و ببینم که کدوما رو میتونم انجام بدم
بگم با خودم اخلاقم چطوری میشه
مهمونی هام چطوری میشه
خرج کردنم چه طوری میشه
لباس پوشیدن چطوری میشه
به طور خلاصه
تغییر در همون چیزی که داریم
به قول آقای عطار روشن
من باید به جهان نشون بدم لایقم
این اصل مهم رو باید همیشه به یاد داشته باشیم که آقا من از همونجایی که هستم شروع کنم به تغییر
قرار نیس چیزی اضافه شه یا کم شه تا من تغییر کنم
به قول استاد عزیزم
من آدم بهتری بشم من برادریم رو به خدا ثابت کنم با شرایطی که دارم
خدا به تعهدش عمل میکنه
بخام این فایل رو به صورت خلاصه برای خودم دربیارم که کار راحتی نیس
ولی
اینه توکل ام فقط به خدا باشه
استمرار داشته باشم
تمرکزم رو بزارم روی یه موضوع و پراکنده نکنم
از همون جایی که هستم تغییر رو شروع کنم
بهای رسیدن به هدفم رو پرداخت کنم
جوری رفتار کنم که انگار به خواسته هام رسیدم و خودمو تو اون شرایط تصور کنم و همونجوری رفتار کنم
آگاهانه سعی کنم ورودی ها رو کنترل کنم
هر چیزی رو نبینم
هر چیزی رو نشونم
در مورد هر چیزی صحبت نکنم
سپاسسس فراوان بابت این فایل هاااااا
واقعا نمیدونم چجوری میشه تشکر کردم از این همه محبت شما
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان و تمام دوستان هم فرکانسی
تشکر ویژه و فراوان از آقا رضا که واقعا عالی و بی نظیر این فایل رو آماده کردن و تبریک میگم بهشون بابت این اراده و تلاش برای تغییر
این قسمت فایل اونجایی که اقا رضا گفت اومدم همون امکاناتی که داشتم استفاده کردم تا خودمو شبیه انسانهای موفق نشون بدم برای من نقطه عطفی شد که از همینجا و همین شرایطی که دارم ارزوهامو زندگی کنم مثلا من دلم یه خونه شیک و تر تمیز با امکانات و وسایل مطابق با سلیقه ام میخواد بیام اول همین جایی که هستم رو زیبا و مرتب حفظ کنم و تا جایی که میتونم تغییرات دلخواه در خونم ایجاد کنم تا جهان منو هدایت کنه به خونه بهتر با وسایلی که دوست دارم یا من که عاشق طبیعتم هر روز از همین تک درخت پشت خونمون لذت ببرم و سپاسگزاری کنم تا هدایت بشم به جایی که طبیعت بیشتری رو ببینم یا منی که دلم میخواد رابطه خوب و عاشقانه بیشتر و طولانی تری با همسرم داشته باشم در همین تایم کوتاهی که همسرمو میبینم رابطه خوب و عاشقانه باهاش ایجاد کنم تا هدایت بشم به رابطه عاشقانه بهتر و باکیفیت تر و با زمان بیشتر
در کل هر خواسته و آرزویی که دارم همین الان و همین جا با امکاناتی که دارم در مقیاس کوچیکتر برا خودم ایجاد کنم تا هدایت بشم به سمت نتایج بزرگتر
واقعا خدا رو شکر میکنم که با گوش کردن به این فایل به این درک رسیدم و از همین لحظه برای ایجاد ارزوهام در همین جایی که هستم و با امکاناتی که دارم اقدام میکنم
خدایا بابت تمام آگاهی هایی که استاد عباسمنش عزیز و مریم جان و بقیه دوستان در اختیارم قرار میدن سپاسگزارم
سلام به همه
امیدوارم در بهترین حالت خودتون باشید
من واقعا پر از احساس خوبم نسبت به ایندم نسبت به تکتک اتفاقایی که داره برام میوفته
و واقعا امروز که بعد از یه مدت زیاد دوستامو دیدم که قبلا خیلی باهاشون صمیمی بودم
خیلی انگیزه گرفتم و متوجه شدم که واقعا تغییر کردم چون همیشه فک میکردم همون ادم قبلیم
خداروشکر بابت تمام اگاهی هایی که بدست اوردم امیدوارم که همیشه ادامه بدم که هر روز بهترین بودن خودمو ارتقا بدم
و الانم تمام تمرکزمو گذاشتم روی کنکور و این پرسه کنکور باعث شده من از همه چیز دور باشم تا کمتر ورودی های منفی وارد ذهنم بشه
از خدا بی نهایت بخواطر شرایطم سپاس گذارم
و این کامنتم نشونه حس خوب امروز من
همه چیزو دوس دارم
شاد باشید
به نام الله هدایتگرم
وقتی که دل از دنیا ،آمیخته ی درد است
وقتی که صداقت ها ،الوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است
چون وادی عشق او،دور از همه نیرنگ است
خود را به خدا بسپار ،آن لحظه که تنهایی
آن لحظه که دل دارد ، از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست
دیگر تو چه میخواهی!!! بهر طلب از دوست
خود را به خدا بسپار ، آن لحظه که جریانی
آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار ، چون اوست نوازشگر
چون ناز تو میخواهد ، او را ز درون بنگر
سلام با عشق به استاد عزیزم
بودن در کنار شما و شنیدن این همه آگاهی سعادتی است که خداوند را برای داشتنش هزاران بار شکر گزارم ،این آگاهی ها را در هیچ دانشگاهی وبا پرداخت هیچ مبلغی نمیتوان بدست آورد خداوند را سپاسگزارم که زمانی مرا در این جهان هستی قرار داد که میتوانم سعادت شنیدن صحبتهای باارزش شما را داشته باشم
چقدر خوشبختم ،وچقدر احساس خوبی دارم که اصلااا قابل وصف نیست، بودن در این مسیر توحیدی وداشتن شما خانواده ی صمیمی از
باارزشترین دارایی های من در این جهان مادیست …
روزی با تمام وجود هدایت خواستم وخدایم مرا به بهترین ، زیباترین ، توحیدی ترین ، مستقیم ترین مسیر رسیدن به کمال هدایت کرد
پروردگارا هزاران بار سپاس
صحبتهای شیرین آقا رضا و این میزان از تعهد ایشون به آموزشهای استاد برایم بسیار لذت بخش بود اینکه یه نفر از همون جایی که هست با همون امکانات در دسترس فقط با تغییر دیدگاه و حرکت آرام آرام اما پیوسته با توکل به خداوند بتواند به شرایط دلخواه برسد
طوری رفتار کند که حتی دیگران هم متوجه این تغییر در نوع رفتار ،پوشش، رسیدگی به مغازه و… بشوند
وقتی ما شروع میکنیم کار کردن روی خودمون ،کنار گذاشتن عادتهای مخرب ، کنار گذاشتن دوستانی که بودن در کنارشون باعث میشه ما بیشتر ورودی های منفی داشته باشیم ، گله و شکایات ها ،غر زدن ها ،احساسات منفی ،نا امیدی و …..
و در عوض بیشتر به داشته ها مون توجه میکنیم ،احساس شوق ، سپاسگزاری ،تمرکز بر نکات مثبت ، نوشتن اهداف ،قدم برداشتن و…
جهان ما هم شروع میکنه به تغییر اگه من بتونم مرتب روی خودم کار کنم ، این طبیعی که با تغییر مدار من خیلی راحت و در مدت زمان کوتاه بتونم به شرایط دلخواه که بعضاً برای خیلی ها شاید بسیار دور از دسترس باشه برسم
امیدوارم من هم بتونم در این راه ثابت قدم باشم .
برای همه ی دوستانم و آقا رضای عزیز آرزوی موفقیت دارم
انشالله همه ی ما بتوانیم به زودی وبه آسانی رویاهای قشنگمون رو زندگی کنیم مثل استاد عزیزم و مریم جون
سلام به دوستان عزیزم
خوشحالم که بازم دارم مینویسم
سلام به آقا رضای خوش رو و استادجان عزیز
و سلام به همه و همه
اول تا یادم نرفته بگم چقدر آقا رضا شبیه آقای بازیگر بیژن بنفشه خواه هستن
واقعا مثل ایشون شیرین بیان هم هستن
واقعا عالی
من قبلا با کامنت های آقا رضا تو سایت مواجه شده بودم و تو پروفایلشون نحوه آشنایی ایشون رو خونده بودم و الان هم کلیپشونو دیدم
چقدرم عالی
خواستم بگم که منم امروز یک تصمیم بزرگ برای ترک فعلی گرفتم
و خیلی خیلی راسخ در تصمیمم هستم
خدارو بسیار شکر میکنم
که مرا آفرید
مرا صورتگری کرد
مرا روزی داد
زمین را به من بخشید
کائنات را برای من گمارد
احساس در وجودم نهاد
عشق به احساسم افزود
و آنگاه نشست و خدای من شد تا
به همه خواسته هایم برسم
معبود من
معشوق من
خالق من
عاشق من
بی انتها دوستت دارم
حال خوب الانم سهم دل های همتون
به نام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم و سلام خانوم شایسته نازنین
نمیدونم از کجا باید شرو کنم بنویسم ولی تمام سلولهای وجودم مشتاقن که بنویسم
یه اشتیاق عجیبی که زهرا بنویس
استاد من خیلی وقته شاید بیشتر از یک سال که فایل گوش میکردم ولیخ یلی دستو پا شکسته، قبلن خیییلی متعهدتر بودم و خیلی نتایج بزرگتریم گرفته بودم
ولی فک کنم منم تو اون دام افتادم که خب دیگه خودم میدونم، همه چیو یادگرفتم، دیگه خودم میتونم ادامه بدم
دلم میخواد بشینم و تمااااام اتفاقایی که طی این چندوقت برام اتفاق افتاده بودو بنویسم
کلی تجربه کلی درس
استاد من قبلن که خیلی متعهدتر بودم و خیلی بیشتر روی خودم کار کرده بودم گفتم حس میکردم افتادم رو روال خوشبختی و همینطور هی نتایج بزرگو بزرگتر
من سال 99 دومین کنکورمو دادم با یه رتبه خیلی عالی بهترین رشته رو توی دانشگاه تیپ یک قبول شدم
که همین انتخاب رشته و شهرهم خودش یه داستان و معجزه بود
من خب مدرسه تیزهوشان بودمو خیلی درسم و ازمونا ترازای قلم چیم همیشه عالی بود، طوری که تمام استادای کنکوریم مشاورم معلمای مدرسه همیشه بم میگفتن ما ازت رتبه میخوایم قبولی توی پزشکیو که صد در صد میدونیم ولی رتبه خوب میخوایم
من ولی همیشه ته قلبم به پزشکی راضی نبودم
حس میکردم جای من نیست، من دنبال یه کاری بودم یه رشته که بعدا بتونم وارد دنیای کسبوکار بشم
یه بیزنس یه تجارت
سال اول کنکورم رتبم تقریبا خوب بود ولی منو راضی نمیکرد چون میدونستم خیلی بیشتر از اینا در توانمه
یه سال دیگم پشت کنکور موندم، ولی همیشه ته دلم راضی نبود
حس میکردم اگه بعدا یه پزشک شم روحم میمیره
همش درس خوندن، با افراد مریض سروکله زدن
فضای بیمارستان هییییچ جوره با روحیات من که همیشه یه دختر پر انرژی و شادی بودم جور نبود، از طرفیم ریاضیم خیلی قوی بود و به شدت عاشق ریاضی بودم
نزدیکای کنکور بودم که دیگه یکم راحتر گرفتمو گفتم کنکور امسالمم خوب نشه مهم نیس من سال بعد ریاضی میدم که برم معماری بخونم
چون عاشق طراحی و دکوراسیون داخلی بودم
سال دوم کنکورم برخلاف انتظارم تقریبا رتبم خوب بود و وسوسه شدم که انتخاب رشته کنم منم یه انتخاب رشته کردم و به اصرار مشاور انتخاب رشتم رشته تغذیرو هم زدم
اون موقه من راجب تغذیه زیاد اطلاعاتی نداشتم
طبق رتبم من خیالم راحت بود که کم کم پردیسی ازاد دارویی میارم حداقل
منم انتخاب رشته کردم و نتایج اومد
چی قبول شدم؟
تغذیه تبریز
تغذیه
اونم تبریز
حالا من کجا تبریز کجا
من ایلام بودم و خیلی از تبریز دور بود
خیلی دو دل بودم که برم نرم
رو تصمیمم بمونم برم ریاضی
از یه طرفم کارنامه سبز دامپزشکیم قبول شده بودم
حالا من تو چه شرایطی بودم؟
خودم برا تغذیه مردد اصن هیچ ایده ای براش نداشتم
بابام اصرار که دامپزشکی خوبه برو دامپزشکی
مامانم نگران که اخه تبریزززز!! من چطور تورو بفرستم تبریز
مسئله دوری رفتو امد همه اینا
گفتم خدایا من نمیدونم خودت هدایتم کن
وقتی با دوستای دبیرستانم حرف میزدیم که از بقیه دوستامون احوال بپرسیم ببینیم بقیه چیکار کردن
متوجه شدم یکی از همکلاسیام از کلاس هفتم تا خود دوازدهم، که شیش سااال بود همکلاس بودیم، اونم دقیقا مثل من تغذیه تبریز قبول شده بود
مگه میییییشه؟!!!!!!!!
منو این دوستم طی این شیش سال فقط همکلاس بودیم و دوست صمیمی نبودیم ولی خییییلی دختر خوب و بی نظیری بود واقعا از هر نظر
بعد که متوجه شدم زنگ زدم بهشو کلی حرف زدیمو اونم قانعم کرد که خیلی رشته خوبیه و من کلی تحقیق کردمو اینا
منم خودم رفتم تحقیق کردم و دیدم نه خیلیم خوشم میاد
این یه نشانه خیلی فوق العاده بود برام
که من تنها نیستم، خدا یه همراه و همدم خوب برام گذاشته یه سند راه
منم دیگه یه لحظه هم شک و تردید نکردم چون میدونستم این بی دلیل نیست
بعد دیگه زهرا قاطع شد گفتم نه من تصمیممو گرفتم و هیچ جوره قرار نیست عوضش کنم همین رشترو میرم
خانوادمم همیشه پشتم بودن و هیچ وقت نخواستن که نظرشونو به من تحمیل کنن
خلاصه تکلیف دانشگاه و رفتو امد من مشخص شد
مسئله بعدی که از خیلی سال پیش ذهن منو درگیر کرده بود مسئله خوابگاه بود، همیشه دلم میخواست یه خوابگاه تمیزو سوئیتی گیرم بیاد، از خوابگاه هایی که اتاقی بودن اصلن خوشم نمیومد
حتی به این فک میکردم که اگه خوابگاه دانشگاه زیاد خوب نبود برم خوابگاه خصوصی
استاد باااورم نمیشه
خوابگاه ما چه خوابگاهی بود؟
خوابگاه نو ساز تلاش که تازه تاسیس بود و ما اولین ورودی های اون خوابگاه بودیم. اولییین ورودی
خوابگاه ما اینقد تو اینستا صدا کرده بود که دوستام کلیپایی که میدیدنو برام میفرستادن میگفتن واقعا خوابگاتون اینقد خوشگلو لاکچریه؟
خوابگاه سوئیتی و فول امکانات دیگه نگم براتون حتی گوگلم کنید خوابگاه تلاش براتون میاره
دیگه چی بهتر از این دنیا در خوشبختیشو روی من باز کرده بود
ترم اولی که اومدیم دانشگاه اکثرر روزا بیرون بودیم
خیلیم بچه های کلاسمون بچه های پایه و خوبی بودن خیلیم خوب دوست شدیم
اکثر روزا کافه اینور اونور
خلاصه به قول معروف دلی از عزا دراوردیم
اینم یکی دیگه از چیزایی بود که همیشه میخواستم
یه اکیپ پایه و دوستای واقعا خوب
اما یه مشکل کوچولو داشتم
من خیلی کمالگرا بودم و میخواستم تمام بعدای زندگیمو باهم پرفکت ببرم جلو
هرطور شده برا خودم کار جور کنم
زبانمو تقویت کنم
باشگاه برم
استخر برم
کتاب بخونم
فایلای شمارو گوش کنم
درسامو خوب بخونم خوب ینی از همون اول بسمه الله کتاب تخصصی باز میکردم
و از یه تفریح و برنامه هم نمیگذشتم
از یه طرفم خب محیط خوابگاه برام تازگی داشت
هشت نفر ادم تو یه خونه دو خوابه
هرکدوم با یه ویژگی
هممون خوب بودیم میتونستیم یه جوری باهم کنار بیایم الا با یه نفر️
نمیخوام زیاد ازش بگم و باز توجهم بره روش
ولی نزدیک یک سال من هی ارتباطم با فایلا کمتر شد
سر خودمو اونقدر شلوغ کرده بودم که نمیتونستم به هیچ کدومم برسم
منم که به شدت کمالگرا
ایده ای که برای درامد داشتم فروش محصولات پوستی بود، ماسک ورقه ای و از اینجور کارا
خیلیم خوب داشتم پیش میرفتم از کم شرو کردم ولی طی زمان کوتاهی تمام محصولاتمو فروختم و چندبار دیگم محصولاتمو شارژ کردم
ولی اشکال کارم این بود که این ذره ذره رشد کردنمو نمیدیدم
از همون اول انتظار صدو داشتم
فروشم توی خوابگاه خوب بود ولی یه پیج اینستا باز کرده بودم میگفتم اینجام باید رشد کنه
از اونجاییم که خیلی سرمو شلوغ کرده بودم نمیتونستم زیاد وقت بزارم و اونجور که میخواستم عکس بگیرم
خوبم داشتم پیش میرفتم تو پیجم از زندگی دانشجوییم کلیپ درست میکردم ولی باز میگفتم نه کمه
از یه طرف دیگم اذیتایی که از سمت اون یه نفر ایجاد میشد برام
ساعت خوابو…..
کم کم دلسرد شدمو جمش کردم
از همین ایده فروش محصولات پوستی منم خیلی تقلید کردن و منم میگفتم نه دیگه دست زیاد شده
و ادامه ندادم
اوضاع هم خیلی خوب بود هم تقریبا نه
منم داشتم از فایلا فاصله میگرفتم
و به جنبه های منفی رو بیشتر برا خودم بلد میکردم
خلاصه بگم که خیلیم طولانی نشه
تو همین وضعیتا بود که وارد یه رابطه عاطفیم
بهتره بگم رابطه سمی
اولش فک میکردم که چقد خوبه و همه چی خوبه دقیقا همون چیزی که میخواستم
خلاصه اذیت شدنا و فشار روحی اینم بماند
اینکه اینقد همه چیزای خوبو باهم میخواستم و هرچی دستو پا میزدم نمیشد همرو عالی باهم پیش ببرم ️
تا حدودی خوبم بودم ورزشو کم کم هفته ای یکی دو جلسه حرفه ای داشتم درحدی که به اندام خیلی خوبی رسیده بودم کاملن ورزشکاری
کوچولو کوچولو خوب بود ولی من نمیدیدم
همش میگفتم نه کمه
نه بده
نه من دارم کم کاری میکنم
ولی وقتی خودمو با بقیه دوستام مقایسه میکردم هیچ جوره کم کاری نبود
ولی من به جای تمرکز بر نکات مثبت توجهم روی نیمه خالی لیوان بود
یه مسئله دیگه ای که بود بحث مالی بود
خیلی جاها خیلی خوب بود
در حد یه دانشجو خیلی تفریحات خوبی داشتیم کافه های خوب که اصلن ارزونم نبودن تفریحات همه به جا
در حد خیلی خوبیم به لباسو تیپو اینا میرسیدم
وللللللی
زهرای کمالگرا به هیچی راضی نبود
به یه سری چیزا میرسیدم براشون شکرگزاریو میکردم ها
ولی همش به چیزایی که میخواستم و نمیتونستم بیشتر فوکوس کرده بودم
همه اینارو میتونستم یه جوری هندل کنم به جز اون دوست سمی
هم اتاقیم بود همکلاسیم بود
باهم زندگی میکردبم با اینکه نمبخواستم ولی خب خیلیم صمیمی شده بودیم
هم من و هم اون دوست شیش سالم که گفتم همکلاسم بود و اسمش اسرا بود و هم کلللل سوئیت همه از دستش شاکی بودن️
و نمیدونستیممم باید چیکار کنیم
در حدی بهمون فشار میاورد که چند بار گریه هممونو در اورده بود
استاد در حدی وحشتناک بود که یه نفر نبود از دستش شاکی نباشه
همیشه با خودم میگفتم در چه حد یه نفر میتونه سمی باشه که نه یه نفر نه دو نفر صدای هفتتت نفر رو باهم در اورده
این بزرگترین چالشم بود
سر این دوراهی مونده بودم که با تلاش خودم و دعوا دادو بیداد از شرش خلاص شم یا تحمل کنم که دنیا خودش برام حذفش کنه
استاد سر هر موضوعی ما با این ادم مسئله داشتیم
دیگه نگم براتون
ولی طوریم بود که با محبت پدرتو در میاورد از اونا که با پنبه سر میبرن دقیییقا از اونا بود
سعی میکردم نبینمش و تو ذهنم اینقد بزرگش نکنم
خو نمیشد باهم زندگی میکردیم و 24 ساعتم با اون بود
تو دانشگاه سر کلاس
بیرون تو اکیپ
خوابگاه تو اتاق
چطور ایگنورش میکرررردم؟
فقطم من شاکی نبودم
دوترم گذشت ما سوئیتمونو عوض کردیم
ما چارتا دوست بودیم
که سه تامون با نفر مشکل داشت کاریشم نمیتونستیم بکنیم.
چارتایی رفتیم تو یه سوئیت دیگه با چارتا نفر دیگه
️️
باورتون میشه صدای اعتراض اون چارنفرم دراومده بود؟!!
عمق فاجعرو بزارید دیگه بیشتر از این نگم
منم فقط دنبال راهی بودم که بتونم نجات پیدا کنم
حتی به این فک میکردم که دیگه از دوستام جدا شم برم یه سوئیت دیگه
ولی همش ترس از این داشتم که خب شاید بتونم اینو حذف کنم ولی اگه یه نفر دیگم پیدا بشه مث این چی؟
من چیزیو از درونم تغییر ندم و فقط ظاهر قضیرو پاک کنم درست میشه؟
خودمو محکوم به تحمل کردم
ولی بعد از یه سال اومدم تصویر سازی کردم
از شرایطی که دلم میخواست تو خوابگاه باشه
یه سوئیت اروم و خوب که همه دوستیم سوئیت ارومه من تو سوئیت میتونم درس بخونم کتاب بخونم با ارامش بخوابم فایلامو گوش کنمو…
فقط چند روز من اینو تصور کردم فقط چند روز شاید یه هفته هم نشد
طی یه سری اتفاقا که یکی از بچه های اونیکی اتاق با این ادم دعوا میکنه و اونم تصمیم گرفت از ما جداشه و سوئیتشو عوض کنه
ینی خلاص شدیم
بلللللله
بدون اینکه من کاری کنم یا بخوام باهاش دعوا کنم
بعد از سه ترم جنگ تحمیلی و ایستادگی ملت شریف بلاخره اتاق ماروهم خدا ازاد کرد
تو سوئیتی که یه لحظه نمیشد ارامش داشت الان من نشستم و حدود یک ساعته که فقط دارم این کامنتو مینویسم
شرایطی که اصلن انتظارش نمیرفت
خلاصه خیلی اتفاقا افتاد منم یکم دور شدم از سایت ولی خدارو شکر بازم خدا راهو نشونم داد و دارم برمیگردم به مسیر
استاد من قبلن دوران راهنمایی از خواهرم اصلاح صورتو ابرو برداشتنو یادگرفتم
اون موقه ها که راهنمایی بودم و خب بچه تر بودم همش مامانمو میاوردم که وایسا من صورتتو اصلاح کنم
چندبارم چندتا ابرو خراب کردم
ولی یه طوری حرفه ای شدم که نگو
برای هرکی یه بار ابرو بگیرم دیگه حای دیگه ای نمیره
این هنرو همینطوری داشتم و تفریحی کسی میخواست براش انجام میدادم
توی خوابگاهم یه بار ابرو یکی از دوستامو برداشتم در حدی خودش و بقیه دوستام خوششون اومد که دیگه هیچ کدوم ارایشگا ه نمیرفتن و همش من براشون انجام میدادم
اینقد تعریف کردن که زهرااااا خیلی عالی برمیداری
منم اعتماد به نفسم رفت بالا و بیزنس جدیدم راه افتاد
یه مدت که کار کردم تو خوابگاهمون سالن زیبایی زدن
اول فک میکردم که چه بد شد
چرا تا من یه کاری میکنم رقیب برام پیدا میشه
ولی اینبار با خودم گفتم نه یه طور دیگه ایم میشه به قضیه نگا کرد
چرا از این فرصت نتونم استفاده کنم؟!
رفتم با سالن حرف زدم اونم یه بار که کارمو دید گفت حله حتما بیا پیش خودمون
منم رفتم اونجا و حالا تقریبا شدم همه کاره اونجا
ادمین کانالشم شدم هرچند هنوز درامد انچنانی ندارم ولی مطمعنم که میتونم خوب پیش برم و تو این زمینه این دفه رشد کنم
استاد من تقریبا تو زمینه کنکور خوب اطلاعات دارم و تونستمم موفق شم توش
برمیگردم شهرمون خیلی از بچه های فامیل که میخوان کنکور بدن میان همش ازم سوال میکنن
منم چند ساعتی که باهاشون حرف میزنم
اصن از این رو به اون رو میشن
چون خودمم کنکور دادم میدونم دغدشون چیه
نگرانیشوپ چیه
نیازشون چیه
چه منابعی خوبه
خلاصه که اونم همیشه گوشه ذهنم بود
بین ارایشگاه و مشاور شدن کنکور مونده بودم
و من یادمه توی دوره قانون افرینش شما میگید که اصل خارپشتیو رعایت کنید
تمرکزتونو بزارید روی یه زمینه
توی یکی دیگه از فایلای دانلودیتونم من شندیم که گفتید از امکاناتی که الان دارید استفاده کنید از همون جایی که هستید
و خب شرایط ارایشگاه برام خیلی بهتر بود
ارایشگاه اینجا تو خود خوابگاست من فقط یه اسانسور سوار میشم میرسم به محل کارم
توی این زمینم صفر نیستم
و صاحب سالنم خیییلی خانوم ماه و مهربونیه
تصمیم گرفتم اینو ادامه بدم فعلن که ببینم چی میشه
ولی صد در صد میدونم که ارایشگاه و سالن کاری نیست که من ادامش بدم و منو راضی کنه
میدونم هروقت که شده ولش میکنم
ولی فعلن دیدم رو اینه که یه منبع درامدی میتونه برام باشه
فعلن این مسئلرو حل کنم که من میتونم پول در بیارم
بعد حالا راهی دیگرو امتحان میکنم
فعلنم نمیدونم مسیر برام مشخص میکنه
یه مدته که خداروشکر دوباره برگشتم رو روال
قبلن مینشستم برای بقیه دوستام اینقدر قشنگ حرف میزدم از مثالای شما میگفتم از نتایج خودم( البته برای کسایی که تا یه حدودی درک میکردن حرفامو) و همیشم همه مشتاق این بودن که باهاشون حرف بزنم و از قانون بگیمو اینا
یه مدت که گذشت و من فایلارو گوش نمیکردم دیدم این توانایمم از دست دادم
حتی بعضی اوقات که میومدم فایلاتو کوش میکردم حتی بعضی از حرفاتونم نمیفهمیدم️
ولی الان دیگه متعهد شدم
شاید همون بیراهه رفتنام برام لازم بوده
جزیی از مسیرم بوده
باید میزدم به جاده خاکی که قدر اون اسفالتو بدونم
الان دیگه بیشتر از هررر زمان دیگه ای درک کردم که حتی همین فایل گوش کردن عادی چقددددر میتونه تاثیر بزاره
چون استاد من گفتم که ادم به شدت کمالگراییم و خیلی جاها همین جلومو گرفته
من خیلی وقت پیش که دوره روانشناسی ثروت یک رو تخفیف بود شیش میلیونو خورده ای بود فک کنم
اونو باز به طرز معجزه اسایی خریدم
زهرایی که هزارتومنم نداشت
ولی به خاط وسواسم تا الان که فک کنم بیش از یه ساله دوررو خریدم بیشتر از 10 جلسشو گوش نکردم
چرا؟
چون میگم که باید بشینم واو به واو فایلارو بنویسم و خب خیلی کار زمانبریه
برا من که درسو دانشگاهو این همه برنا مه های مختلف دارم
یکی از نقطه ضعفای منم همینه یا صد یا هیچ
البته دارم روی اینم کار میکنم و تصمیم گرفتم دوره روانشناسی ثروتو هرطور شده تموم کنم
چه بنویسمش چه همینطوری گوش کنم
استاد من خیلی نتایج و جذبای خوبیم داشتم در طول این یک سالو نیم دوسال
جذب لپ تاپو
ارتودنسیو…..
اووووه
الان که دارم به این مدت دانشجوییم فک میکنم خیلی تجربه داشتم و خیلی خوشحالم که بازم خدا هدایتم کرد
و دوباره دارم برمیگردم به سایت
درسته که من هنوز درامد انچنانی ندارم ولی کلللی تجربه داشتم
کلی رشد کردم
میدونم خیلی طولانی شد و همش دلم میخواد بگم و بنویسم
استاد نمیدونم کامنتمو تا اینجا میخونید یا نه
ولی تصور اینکه یه نفر هست که میتونم باهاش ارتباط بگیرم و بنویسم براش و اون یه نفر میفهمه که من چی میگم
خداشاهده که خیییلی انگیزمو بالا میبره برای ادامه مسیرم
شما همیشه میگید که از نتیجه با من صحبت کنید
حذف اون ادم سمی بدون اینکه من کار خاصی بخوام بکنم
جورشدن شرایط کاری مناسب برام
این خوابگاه تا این خوبو خفن
جذب چیزای کوچیکو بزرگی که یه روز برام ارزو بودن و الان به راحتی دارمشون
تحصیل تو رشته ای که خیلی دوسش دارم و یه روز حتی نمیدونستم وجود داره
این همه دوست خوبی که الان کنارمن و دوسشون دارم
حذف شدن یه رابطه عاطفی سمی و البته کلللی درس که برام داشت
همه اینا نتیج این مدت زندگی من بودن
الانم خودممو خودمو خدای خودم که باید حرکت کنم و دیگه بسازم اون رویایی که دارمو
دیگه الان مانعی جلوی راهم نیست
استاد عزیزم خییییلی دوست دارم و قدرتونو الان بیشتر از هر زمان دیگه ای میدونم
ایشالا خیلی زود بیامو از نتایج خیلی بزرگترم بگم براتون
بنام خدای مهربونم
سلام استاد عزیز اول یه تشکر می کنم بابت این فایل های نتایج دوستان که برای من به شخصه مسیر رو خیلی روشن تر میکنه و باور و ایمانم رو محکم تر می کنه.
آقای عطارروشن یک سلام هم به شما و همه دوستای عباس منشی ام دارم واقعا چقدر راه رو برای خودتون آسون کردین پروسه تغییر و پروسه باورسازی برای من تغییر یک مقوله پیچیده ای بود که باید در اسکیل خیلی بزرگ ببینمش ولی دیدم شما گفتین تصمیم گرفتین با توجه به شرایط موجود شروع به کار کردن روی خودتون کنین من یکی از پاشنه ای آشیلم کمال گرایی هست حتی در گوش دادن به فایل ها هم این مشکل دارم که باید از یک دسته مشخص و به ترتیب این کار انجام بشه این شده آفتم در جریان تغییر ولی با شنیدن حرف های شما تصمیم گرفتم از آزاده الانی شروع کنم نه آزاده ایده آل.
مصر شدم منم بشینم لیست 107 آرزوم رو بنویسم یقینا در حین کار باورهای محدودم خودشونو نشون میدن و خدا وقتی همت و ارداه منو ببینه کمکم میکنه.
این شور و اشتیاق شما به دوره ای که خریدین باعث شد تمام سختی های مسیر براتون آسون بشه و از مهمونی رفتن، بازی کردن با دوست گشت و گذار رفتن بزنین چون میدونستین شرایط خوبی در انتظارتون هست.
این اراده بدون تغییر در مسیر خیلی مهم نباید زود مایوس شیم و نباید همش بگیم خدایا چرا به خواسته ام نمیرسم و مدام به خواسته مون بچسبیم.
همونجور که خودتون گفتین تغییرات انقدر نرم و آروم اتفاق میفته که اصلا آدم متوجهش نمیشه باید همین تغییرات کوچک جلوی چشممون باشه و مدام خدا رو شکر کنیم بابت این اراده مون برای تغییراتی که در زندگیم اتفاق افتاده تا به تغییرات بزرگ در رفتار و کردارمون برسیم و به قول استاد با من قبلیمون زمین تا آسمون فرق کنیم اگر من الانمون خوب بود و راضی بودیم چه نیازی به استفاده از این دوره ها داشتیم پس همه ما از من الانمون و شرایطمون راضی نیستیم که اینجا گرد هم اومدیم.
یک نکته خیلی جالب شما گفتین لباس مهمونیتونو پوشیدین و رفتین سرکار این یعنی من لایق بهترین لباس ها هستم در هر مکان و شرایطی با شنیدن این جمله شما دیدم خود من نمیگم مرتب نیستم ولی لباس خاصم برای مهمونی مگه من اون لباس برای آدم ها میخوام بپوشم من اون لباس باید برای خودم بپوشم اینجا فهمیدم که در مورد نحوه پوشش در محل کار احساس لیاقت برای پوشیدن لباس های خوب رو در خودم ایجاد نکردم.
چقدر در مورد چیدمان مغازه ایده آل ابزار و یراق عالی توضیح دادین توضیح استاد فوق العاده بود که حتی تجسمش کردن منم باید بیشتر روی مقوله تجسم کار کنم تو این زمینه خیلی ضعیفم باید جوری بتونم تجسم کنم که از شدت ذوق و شوق به قولی بال دربیارم.
امیدوارم همگی در ادامه راه با این آگاهی های ناب موفق باشیم.
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جانِ مهربان
سلام به آقا رضا و دوستان گرامی
نکات مهم فایل
وقتی من تغییر کنم خداوند و جهان تغییر می کند.
وقتی برای چیزی بها پرداخت کنیم خیلی برایش ارزش قائل هستیم
وقتی برای آموزش ها بها پرداخت کنیم ، ناخودآگاه متعهد به اجرای تمرینات می شویم می شویم .مسیر را خیلی جدی می گیریم بیشتر تلاش می کنیم و به همان نسبت نتیجه ی بهتری میگیریم .
وقتی شما آگاهانه تغییر می کنید ، افکار و ورودی هایتان را تغییر می دهید جهان به طرز جادویی ، شرایط و افراد نامناسب را از شما جدا می کند .
وقتی ما متعهد به تغییر شویم خداوند بقیه ی کارها را انجام می دهد. شرایط و افراد هم فرکانس را وارد زندگی ما می کند .
برای تغییر منتظر شرایط عالی نباش ، تو تغییر کن ، شرایط کم کم تغییر می کند .
استاد تشکر میکنم که برای یادآوری قانون جهان .
آقا رضا تشکر میکنم برای بیان شیرین و صادقانه تون .
به نام فرمانروای جهان خداوند یکتا
سلام به دوستان همفرکانسی خوبم سلام به استاد عباسمنش و خانوم مریم شایسته عزیز امیدوارم هر جا که هستین شاد و ثروتمند و سعادتمند هم در این دنیا و هم در اون دنیا آرزوی موفقیت بیشتر دارم برای جفتتون
من محمد رسول آتشکار هستم و 20 سالمه و شاغلم
اگه بخوام شیوه آشنایی خودمو با سایت بگم خوب یکم عجیبه یه روز تابستانی بود که من روز کاری سختی رو داشتم واز طرف صاحب کارم خیلی حرف شنیده بودم با اینکه خیلی زحمت میکشیدم اون روز ساعت 7 بود رسیدم خونه رفتم طبقه بالا رفتم زیر پتو وناخداگاه گریم گرفت گریه شدیدددد و همش با خودم تکرار میکردم که من باید تغییر کنم من باید تغییر کنم گریه میکردم و میگفتم اینو با خودم نمیدونستن اصلا چجوری نمیدونستم باید چیکار کنم فقط با خودم تکرار میکردم که باید تغییر کنم و یهو یه ایده اومد توی ذهنم که اونموقع موهام خیلی بلند بود برم موهامو کوتاه کنم و منم بعد چن وقت که کلا موهامو کوتاه نکرده بودم احساس میکردم که تغییر رو باید از اینجا شروع کنم از یه چیز کوچیک(من هنوز با سایت آشنا نشده بودم)و خوب من رفتم وموهامو کوتاه کردم و یکم که گذشت یه اتفاقاتی افتاد که من مجبور شدم از اون کاری که هستم بیام بیرون با اینکه من اذیت میشدم سر اون کار ولی بشدتتتتت دوس داشتم که اونجا باشم چون مثل منطقه امن شده بود برام و جهان یکاری کرد که من از سر کار بیام بیرون بعد داشتم با یکی از دوستام صحبت میکردم گفت که یه چیزی میگم فقط برو نگاه کن بعد گفت که برو سایت استاد عباسمنش منم گفتم باشه به یه حالت مسخره کننده و فردا شد و من حالم خوب نبود چون از سر کار اومدم بیرون پولی نداشتم و تا 20 سالگی یه دوچرخه واسه خودم نخریده بودم بعد دوستم پیام داد که رفتی اون سایت گفتم نه خیلی دعوام کرد و بزور و اصرارش من اومدم به سایت و اگه اشتباه نکنم دوره روانشناسی ثروت 1 بود که من گوش دادمم اولین فایلم اون فایل حال منو دگرگون کزد اون فایل منو تکون داد هر وقت بهش فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه منم اونموقع سریع رفتم یه خودکار و دفترچه گرفتم و تعهد دادم تلوزیونو بزارم کنار و با دوستای نامناسب نباشم و منی که از 14 سالگی تا 20 سالگی حتی فوتبال لیگ عربستان رو هم میدیدم از وقتی که تعهد دادم به طرز باور نکردنی دیگه فوتبال ندیدم و الان 5 ماهه هنوز 1 فوتبال ندیدم و اما اتفاقی که رخ داد توی این 5 ماه این بود که من تا 20 سالگی هررررر چی کار میکردم هیچی از خودم نداشتم از وقتی که گوشه ریزی از قوانین رو فهمیدم یه موتور خیلییی خوب خریدم پولشم 30 درصد رو خودم داشتم بقیشو به طور معجزه آسایی جور شد این عالیییی بود برای منی که هیچ چیزی تا 20 سالگی از خودم نداشتم حتی گواهی نامه بعر از اینکه با قوانین آشنا شدم حتی گواهی نامه ماشین هم خیلی راحت گرفتم من فقط به گوشع ریزی از قوانین عمل کردم گوشه خیلی ریز و نتایج فوق العادع ای کسب کزدم و خدارو خیلی بهتر شناختم جوری که تا خداوند میاد توی ذهنم ناخداگاه اشت از چشمام میاد از وقتی با قوانین آشنا شدم چند اتفاق به ظاهر بد برام افتاد ولی توی این مدت تمام اشک های که از چشم من اومد فقط اشک شوق بود اشکی بود که بخاطر اینکه چقد خداوند میتونه مهربان باشه چقد خدا میتونه عادل باشه و چقددمیتونه بهم نزدیک باشه یه جمله استاد خیلی توی ذهن من مرور میشه که میگفت انقد خداروشناخته بود که بعضی وقتا فکر میکردم که خدا همه کارش شده خوشبختی من وقتی که به این جمله فکر میکنم و وقتی که میبینم خدا توی چه جاهایی به من و دیگران کمک کرده اشک شوق از چشام جاری میشه به قول یه بزرگی میگفت وقتی که بین حرفات میگی فلان جارو شانس اوردم اونجا خدا هدایتت کرد خداوند اونجا مواظبت کرده ازت
والله خیرا حافِظا
خیلیییی دوستون دارم برای تک تکتون و رضای عزیز آرزوی موفقیت دارم امیدوارم که خداوند هممون رو هدایت کنه در واقعه امیدوارم که ما هدایتای خداوکد رو ببینیم
سلام
دقیقه ی 5:09 آقای عطار روشن میگه : “باور کرده بودم که خداوند زندگی منو متحول میکنه ” .
این دقیقا چیزیه که تو این مدت با اینکه هفته هاست دارم روی فایلهای استاد کار میکنم ولی درک درستی از این قضیه نداشتم یا چنان تاثیری بر من نداشت که میدان مغناطیسی بدنم رو وادار به انتشار نیرویی بین سلولهام کنه که اون موضوع رو به درستی درک کنم تا اینکه چند روز پیش ویندوز لپ تاپم به خاطر قطعی برق پرید .
چون میخواستم ویندوز 11 روش نصب کنم به خاطرالزامات تغییرات بایوس و بعضی تنظیماتی که تا به حال تجربه شو نداشتم درگیر شدم . در خلال اینکه از طریق آموزشهای اینترنت تونستم همه ی مشکلات رو حل کنم و بلاخره ویندوز را با تنظیمات جدید بایوس و … نصب کنم به یه نتیجه ی بسیار بسیار عالی رسیدم که شناسایی و نابودی یه باور محدود کننده برای مهاجرت بود .
اونم این بود که هر وقت به مهاجرت فکر میکردم با اینکه دوست داشتم این تجربه رو داشته باشم ته دلم از اینکه برم خارج و نتونم از پس مشکلاتم خصوصا اونهایی که به تکنولوژی ، لپ تاپ و …. مرتبطه بربیام می ترسیدم ولی این اتفاق بهم نشون داد که می تونم هر سختی ای رو برای خودم آسون کنم اگه اراده و تلاش داشته باشم .
یه تجربه بسیار عالی از این کار این بود که وقتی داشتم فایل هامو مرتب میکردم چشم به نسخه ی دیجیتالی کتاب ارزشمند ” علم ثروتمند شدن ” والاس واتلز افتاد و چون مدتها بود که یه صدای ضعیف اما لطیف و دوست داشتنی همیشه تو ذهنم تکرارش میکرد مشتاق شدم که بخونمش و طی چند ساعت کل کتاب رو خوندم و به لذتی وصف نشدنی رسیدم .حالا به حکمت خرابی ویندوز لپ تاپم پی بردم .
چون طبق برنامه ای که بعد از اهرم رنج و لذت ثروت 1 چیدم ، برای آموزشهای تخصصی و دوره های استاد مشغول کار با لپ تاپ میشدم و فرصت هیچ کار دیگه ای رو نداشتم تا اینکه خدا خواست و با تضادی که از خرابی ویندوز پدید اومد به جواب سوالی که همیشه ته ذهنم ازش میپرسیدم که چطور میشه به آینده ای که نمیدونم و به قول استاد هیچ تضمینی براش نیست امیدوار بود ، با ایمان برای رسیدن بهش حرکت کرد و در مسیر هم بدون اینکه بپرسم چطور و چگونه نجوای ذهنمو خاموش کنم ، رسیدم . همچنین آگاهی هایی که از این کتاب به یکباره درک گفته های استاد را برام ساده تر کرد و شیرینی غیرقابل توصیفی برام داشت که توصیه میکنم حتما دوستان هم مطالعه کنن .
خلاصه اینکه جمله ای که والتز در بخش های مختلف کتاب روش تاکید داره اینه :
” یک ماده اولیه دارای فکر وجود دارد که همه چیز از آن ساخته شده است. این ماده در حالت اولیه اش در فواصل میانی جهان نفوذ کرده و آنها را پر میکند. یک اندیشه روی این ماده اولیه، چیزی را که به وسیله آن اندیشه تجسم شده است، به وجود می آورد. انسان میتواند به اشیاء در ذهنش شکل دهد و با تأثیر روی ماده بدون فرم از طریق تفکر خود، باعث به وجودآمدن چیزی بشود که به آن فکر میکند” .
این همون باوریه که آقای عطار روشن از فایل های استاد در رابطه با توانایی خدا در ذهنش ساخته . این همون خدایی هست که استاد گفته یک انرژیه و از باور هر کس به یک شکلی ساخته میشه . چون این انرژی ماهیتش تبدیل شدن به هر چیزی هست به شکل ظرف در میاد . این ظرف باوره منه ، من به این دنیا اومدم تا به این انرژی شکل بدم ، تا خدا رو برای رسیدن به هدفش که ساختن هر چه بهتر ورژن بعدی جهان هست یاری کنم . برای همین اشرف مخلوقات خطابم کرد .
در واقع مهمترین کار من اینه که یاد بگیریم چطور مثل استاد و همه کسانی که به درک جامعی از این آگاهی رسیدن از این قابلیت استفاده کنم نه که صرفا با حس خوب رسیدن به این آگاهی خوش باشم .
به قول آقای عطار روشن “من قرار نیست تغییر کنم ، خداوند قراره تغییر کنه ” و تغییر هم میکنه مثل همون آتیشی که بر ابرهیم ع گلستان شد .
حالا متوجه تاکید استاد به توجه بر نکات مثبت شدم وقتی این نیروی خداوندی در خدمت ما و مسخر ماست تا به شکلی خودشو بروز بده انسان عاقل وقتی دنبال سعادت و ثروته ازش برای همین منظور استفاده میکنه .
نکته ی دیگه ای که از این فایل توجهمو بیشتر جلب کرد این بود که اول باید دست به اقدام زد تا بعد انتظار حمایت و هدایت داشت . یاد اون ضرب المثله از تو حرکت از خدا برکت افتادم که مصداق همین جمله هست . نکته مهم داستان همین اقدام و دست به کار شدنه وگرنه نشستن و فقط فایل گوش کردن که تغییری در کار جهان ایجاد نمیکنه پس انتظاری هم برای نتیجه اش نباید داشت .
به قول سعدی ” علم چندان که بیشتر خوانی ….. چون عمل در تو نیست نادانی ” .