نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 5

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1300 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم نکته جالبی که آقا رضا اشاره کردند که می‌گفتند که من نمیدانستم که واقعا دارم تعقیر می‌کنم فکر می‌کردم اگر یک ماشین خوب بخرم تعقیر است ویا اگر یک خونه‌ی خوب بخرم تعقیره در واقع تعقیر از خود ما شروع می‌شود مثل آقا رضا که اول با لباس مرتب وتمیز کار خودش را شروع می‌کند ویا مغازه را تمیز و خوشکل می‌کند و همه

    چیز را مرتب و منظم سر جای خودشان می‌چیند

    که حتی خانم او تعجب می‌کند ویا مشتری های او متعجب می شوند با پرداخت بهای محصول واقعا ارزش او چند برابر می‌شود و بیشتر روی آنها کار می‌کنیم این که وقتی روی خودمان سرمایه گذاری کنیم شرایط خود به خود عوض می‌شود مثل شرایط آقا رضا که همه چیز فراهم می‌شود که بیشتر روی خودش کار کند با حذف اخبار و ترک سیگار و دوستان نامناسب در واقع با این کارها داشته به موفقیت می رسیده وقتی که روی خودمان کار کنیم جهان به طور جادویی افراد نامناسب را حتی اگه اعضای خانواده باشد را حذف می‌کند بدون ناراحتی وبدون درگیری

    مثل افراد معتاد که همدیگر را پیدا می‌کنند ولی کافی که یکی از آنها تعقیر کند به طور معجزه آسا

    افراد از همدیگر جدا می‌شوند

    وقتی که متعهد می‌شویم که تعقیر کنیم جهان خودش کارها را انجام می‌دهد والطیبات و الطیبات را انجام می‌دهد درسته که باید یک کمی مواظب باشیم ولی واقعا خود به خود کارها درست می شود وافراد مناسب را وارد زندگیمون می‌کند با تجسم کردن خواسته ها ونوشتن وخودت را در اون محیط دیدن خیلی ایمان ما را قوی می‌کند که آقا اگر این خواسته در وجودم شکل گرفته دیگه باید کاری به چگونگی اتفاق افتادن اون خواسته نباشم و همه را به خداوند بسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آناهیتا خسروپور گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    من به سرچشمه خورشید به خود بردم راه

    ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

    سلام و درود بر عشقهای دلم استادعباسمنشم مریم شایسته ام و هر عزیزی که این متنو مطالعه میکنه

    🪷🪷️

    تشکر از رضای عزیز که با این اعتمادبنفس و بیان دل نشینشون از تکامل مرحله به مرحله خودشون برای ما میگن و عجیب آدم با خودش مقایسه میکنه این حالاتو رفتارارو به خودش میگه ببین قانون یکیه مسیر یکیه ادامه بده استمرار استمرار …

    همه اینجوری شروع کردنا راه راست صراط مستقیم دوراهی نیستا فقط یک راه و اون راهیه که خدا مشخص کرده وبس..

    ماهم باید به این درک برسیم اول به خودم میگم

    که مدیر قابل وشایسته ای برای آناهیتا باشم..

    مدیریت براحساس رُکن اصلیه

    و مدیریت بر اندام..

    چه زمانی گفته ای بشنوم؟

    و یامطلبی نشنوم؟

    چه هنگام باید چیزی ببینم؟

    و چه هنگام باید نادیده بگیرم؟

    چه زمان باید مزاح کرد؟

    و چه زمانی سکوت؟

    و

    و

    و

    این هنره که هرشخصی تعامل باخویشتن روبیاموزه وارزشهای متعالی رو درخودش پدیدبیاره و پرورش بده…این پرورشه اصله این همون استمرار تکرار تکرار تکرار این نهایتی نداره تا ابد باید روخودم کار کنم تازندم تاااااااااااا ابد تا اون دنیا وبعدش.‌‌‌..

    من یه چیزی روخوووووووووووووب باجسمو جونم فهمیدم … سکوت .. سکوت ..

    و تمام تمرکزتو بذار روی خودت …

    رضای عزیز تمرکز کرده روی خودش و

    خدای خودش و هدایت میشود به بی نهایت طریق… و با اهل ایمان به رفاقت نشست..

    همچون استاد عباسمنش عزیزم

    یک الگو توزندگی نیازه و اون خدای یکتاست بنظرم هرچیزی روغیر خدا الگو کنیم شرکه…

    خدا روبذاریم اول و با اهل ایمان و با دوستان خدا معاشرت و هم صحبت بشیم…دیگه اتفاقات رُخ میده چطوری شرکه .. چطوری باخداست فقط عمل کن به هرچی به دلت افتاد …فارغ ازنتایج این ایمانه

    طبیعیه که خوشبخت باشی

    طبیعیه که حال دلت خوب باشه

    طبیعیه که ثروتمند باشی درتمام ابعاد

    اگر..

    یک ذهن با باورهای سالم وطبیعی داشته باشی

    کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند

    نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار

    انسان شباهت زیادی به گیاه دارد

    گیاه یا رشد می‌کند ویاخشک می‌شود ومیمیرد!

    باعث افتخارمه که درکنار اهل ایمانم باعث افتخارمه که با دوستان خداوند به دوستی وهم صحبتی نشستم…

    درکمال خشوع خضوع و قلبی مالامال سپاسگزارم

    از استاد عزیزم که همچین فضایی رو مهیا کردند که اهل ایمان جمع بشوند و به هم دلگرمی بدیم که میشود به شرط باور به شرط استمرار دراحساس خوب اعمال نیک مفید وشایسته بمانیم..

    آیا راستگوتر از خداوند کسی وجود دارد؟!

    راست گفت خداوند بلندمرتبه و عظیم

    🪷در پناه خداوند باشید🪷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    کیارش گفته:
    مدت عضویت: 1399 روز

    به نام خالق جهان هستی سلام درود خدمت استاد عشق منش عزیز و خانوم شایسته و رضای عزیز و تمام دوستان عزیزی ک این دیدگاه رو میخونن.الهی هزاران بار شکر و سپاس برای دستانی ک مینویسند گوشهای ک میشنوند و چشهمهای ک میبینند خداوند همیشه با من است و بهترینها را برای من ب ارمغان میاورد من منتظر اتفاقات خوب هستم.چقدر زیبا دوست عزیزمون دارن قانون رو برای ما بازگو میکنند و من هم دقیقا مثل ایشون الان این اتفاقات برام رخ داره میده و الان ک این فایل رو دیدم متوجه شدم ‌.دقیقا من هم بصورت کاملا هدایتی از طرف الله اولش از مرتب کردن محل کارم شروع کردم توکل ب الله بعدش با خودم تعهد دادم ک ب مشتری جنس خوب و سالم تحویل بدم و دقیقا همین اتفاق افتاد مشتریهای من بسیار زیاد شدن و مشتریهای باکلاس تر و پولدار تری ب سمتم هدایت شده ب لطف الله و در این وضیعت ک تمام افرادی ک قانون رو نمیدونن و میگن مشتری نیست من مشتریهام تقریبا تمامشون نقدی خرید میکنن و بعضیهاشون جلوتر پول کالا رو بیانه پرداخت میکنن ب لطف الله ک اون جنس رو براشون تهیه کنم و نگه دارم.بله درست متوجه شدید در این وضیعت تاریخ دوم بهمن ماه سال هزارو چهارصدو یک ک همه میگن مشتری نیست بعد ب صورت چکی حاضرن جنسشون رو بفروشن بنده جلوتر پول رو دریافت میکنم ک بعدا جنس رو تحویل بدم.ب لطف الله و هدایت الله و با استفاده از قانون و ستاره قطبی 12 قدم.الهی قربونت برم ک اینقدر خوب داری منو هدایت میکنی.برای دوستانی ک میخوان مسیر موفقیعت رو طی کنن و دنبال یک باور سازی هستن دیدن فایلهای دانلودی گفتگو استاد با دوستان رو به شدت توصیه میکنم که غوغا میکنه و معجزه و بعدش وقتی تکاملتون رو طی کردید دوره جادویه دوازده قدم .سربلند سلامت جیبتون پر پول تنتون سلامت ب لطف الله سپاسگذارم از استاد خوبم هستم برای تهیه این فایلهای زیبا و بی نظیر. در سمیناری ک ب لطف الله در تابستان سال هزارو چهاردو در ایران برگزار خواهید داشت حتما میبینمتون.در پناه حق سالم شاد با حال خوب باشید.دوستدار شما بنده الله یکتا.کیارش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهدی اصلانی گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    رضای عزیز

    داداش گلم

    بی نهایت عاشق بیان کردن و خوش صحبت بودنتم

    و از همه مهم تر عاشق شجاعتتم

    شاید شرایط الان زندگی من خیلی شبیه گفته های این قسمت که گفتی شده

    من هم واسه مهاجرتم تا قبل از این فکر میکردم فقط و فقط پول لازمه

    تا جایی که باور کردم برای مهاجرت “باورهای مناسب و فرکانس های مناسب ” نیاز دارم

    حدود دو ماه پیش به خدا و خودم تعهد دادم که تا پایان سال 1402 مهاجرت کرده باشم

    بعدش به خودم گفتم خب: الان من چه قدمی میتونم بردارم ؟

    خب معلومه “زبان خوندن”

    دیگه این کار و که میتونی انجام بدی

    کار من شده بود زبان خوندن و افکار و باور های خوب ساختن

    بعد پشت سر هم انگار یکی بهم میگفت چی کار کنم

    الان بجایی رسیدم که میخوام واسه خودم و همسرم و دخترم وقت سفارت بگیرم

    خیلی ها بهم میگن نرو سفارت

    ریجکت میشی

    قبولت نمیکنن و ….

    ولی من همیشه تو این مواقع یاد موسی میوفتم

    که با قوم و قبیله سمت دریا فرار کرد

    همه بهش گفتن موسی چی کار میکنی

    مارو به کشتن دادی

    الان فرعون و دار و دستش میرسن …..

    احتمالا موسی چشماش و بسته و به پروردگار گفته ” رفیق هر چی تو گفتی و انجام دادم الان دیگه نوبت توئه. وقتشه به قولت عمل کنی و اینم میدونم هیچ کس از تو خوش قول تر نیست ”

    منم میخوام موسی وار با زن و بچه بزن بسمت هدفم و این وسط یه جمله همش تو ذهنم تکرار میشه ” کی از خدا خوش قول تر؟؟”

    ممنونم رضا جان

    از خدا واست حال خوب میخوام داداش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3596 روز

    با سلام ، صحبت های ایشون درسته ، مسیری که رفته با نتایجی که تا الان گفته کاملا جور درمیاد و منطقیه ضمن اینکه اون به یاد نیاوردن دقیق اتفاقات که تو قسمت قبلی دلیل علمیشو نوشتم تو این قسمت بیشتر به چشم میاد و طبیعیه عمدی نیست یه نکته ای که از تجربه خودم میتونم اضافه کنم اگر بخاطر اینکه از خداوند نعمت های بیشتر بگیریم بیایم یسری کاراو انجام بدیم فرضا با لباس خوب بریم سرکار با این دید که خداوند بیشتر به ما بده احتمال زیاد این اتفاق نمیفته ، احساس خود ارزشی باید درونی بشه ، شما باید به این نتیجه برسی که من بخاطر خودم لباس بهتر میپوشم نه حرف کسی و نه اینکه بخوام نعمت بیشتر از خداوند بگیرم ، تو صحبت های آقا رضا میگن که من لباس بهتر میپوشیدم چون استاد گفته ولی اصل موضوع اینه که ایشون لباس بهتر میپوشیده چون احساس خود ارزشیش بیشتر شده بوسیله تصوراتش در مورد خواسته هاش ، ذهن ایشون با تکرار این تصورات باور کرده که ایشون همون آدمیه که داره تصور میکنه به لحاظ علمی مغز انسان نمیتونه فرق بین خیال و واقعیت و تشخیص بده بنابراین چه کسی فکر کنه که خوشبخته و چه فکر کنه بدبخته ، مغز ما جفتشو همون لحظه میپذیره درک این موضوع یه مرحله قبل از اینه که استاد میگه به آنچه توجه کنید از اساسش وارد زندگی شما میشه ، موضوع اینه که به آنچه توجه میکنیم مغز نمیتونه فرق بین واقعی بودن یا نبودنشو تشخیص بده به همین دلیل باور می‌کنه که ما تو همون موقعیتیم در حالی که واقعا تو اون موقعیت نیستیم به لحاظ علمی هیچ مدار به چیزی که نمیخوای نباید فکر کنی نه به این دلیل که در اینده وارد زندگی ما میشود به این دلیل که ذهن ما تفاوت خیال و واقعیتو تشخیص نمیده و باور می‌کنه که همون لحظه تو اون موقعیتی هستیم که داریم فکر میکنیم تکرار این موضوع باعت میشه که موقعیت هایی که واقعا میخوایم تو زندگیمون باشه دست نیافتنی به نظر بیاد در حالی که واقعا اینطور نیست به این دلیل برای ما دست نیافتنی به نظر میاد که ذهن ما تفاوت افکار قبلی ما با واقعیتو تشخیص نداده و اونارو پذیرفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    SAEEDD گفته:
    مدت عضویت: 960 روز

    عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عباس منش عزیز

    اولا که تشکر بابت این سری ویدیو ها خیلی ارزشمنده و کلی تو دیدن و احساس کردن روند تغییر خصوصا درک قانون تکامل بهمون کمک میکنه من که همیشه مشتاقم تا قسمت جدید بیاد

    ولی استاد خواهشا انقدر خرد خرد نزارین فایلارو کلی انتظار میکشم قسمت بعدی بیاد ببینم چی شده باز دوباره ناقص تموم میشه لطفا یا سریعتر بزارین یا طولانی ترش کنید هر قسمت رو

    خیلی ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مسعود گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    سلام استاد عزیز خانوم شایسته ی عزیز خانوم فرهادی عزیز اقا ابراهیم عزیز اقا رضای عزیز دوستای عزیز :)

    عکس گل و بلبل و قلب و اینا دیگه توی پیاما نیست، ولی همشونو با عشق تقدیم هممون میکنم

    ++از همونجایی که هستی، با همون شرایطی که داری، شروع کن به بهتر شدن و ادامه بده به مسیر درست، به بهترشدن فکر و باور و عملکرد و انجام دادن ایده هایی که بعد از باورا و فکرای بهتر و مثبت تر بهت گفته میشه…++

    هم تشکر برای این حس و انرژی و تجربه ی عالی از اقا رضای گل، هم از استاد هم از بقیه بچه ها توی جاهای مختلف سایت با نوشته هاشون با تغییرا و نتیجه های بهتری که توی زندگیشون ساختن..

    هم خوشحالی برای تغییر و نتیجه هایی که خودم ساختم و دارم بهتر و بیشترش میکنم

    هم اشتیاق برای رسیدن به خواسته های بیشتر

    هم حس خوشبختی عمیق تری که داریم توی وجودمون توی زندگیمون تجربه میکنیم…

    هربار ادم معنی بی نهایتو بهتر متوجه میشه… یه حس خوب یه خواسته ی دیگه یه امید و باور بهتر یه درک قوی تر از زندگی…

    خوشحالی و خوشبختی میتونه تا بی نهایت باشه… دارم هر روز هر هفته هر ماه هر سال بهتر حسش میکنم…

    یعنی همه ی این اتفاقای خوبی که این همه ادم دارن توی زندگیشون میسازن، این نتیجه های جدید..

    این ادمای جدید که دارن ساخته میشن که خیلی بهتر از نسخه های قبلیشون هستن نسبت به یه روز و یه ماه و یه سال و چن سال قبلشون..

    ادمی که الان بهش میگیم استاد که کمک خیلی بزرگی بوده برای خیلی ادما، هنوزم به حرف اسونه ولی تاثیر و نتیجه هایی که باعثش شده خیلی بزرگه…

    یه روزی از یه شهر کوچیک شروع میکنه… بعد یه شهر دیگه بعد یه شهر دیگه بعد یه کشور دیگه… داخل هر تیکه از مسیر کلی اتفاقای کوچیک و پیوسته و دنباله دار.. کم کم اتفاقای بزرگتر….

    که الان یکی از تاثیرایی که داشته، یه ادم داره از مسیر زندگیش میگه که توی این چن سال از کجا به کجا رسیده و انقد راحت و عالی توضیح میده…

    من با گوشی و کامپیوتر فیلم و صدای اون ادم رو میتونم بشنوم و ببینم…

    زندگی خودمو ببینم و تغییرایی که نسبت به قبل داشتم باعث شه قلبم درونم روحم جسمم فکرم همه ی وجودم یه حسی رو داشته باشه که انگار توی بهشت دارم قدم میزنم انگار به قدرت و امکانات قلب و روح و همه ی وجودم اضافه شده و جور دیگه ای حس خوشبختی رو دارم تجربه میکنم…

    تکراری نیست این حس خوشحالی و خوشبختی.. از دیروز و هفته ی پیش چن درجه خالص تر و قوی تر شده…

    یسریا میگن تهش که چی، یه خونه ست و یه ماشین و سفر… بعدش چی… تموم میشه اون شوق و انگیزه، دیگه چیزی نیست…

    این حرف هرچقد ادم بزرگتر شده باشه و بیشتر پیشرفت کنه و بهتر هماهنگ شده باشه با منبع، مسخره تر و بی معنی تر میشه…

    مرسی استاد عزیزم برای این مسیر برای این درک برای این چیزی که اسمشو میشه گذاشت مسیر خوشبختی

    مرسی رضا جان برای حسی که با همه ی وجودت منتقل کردی و خواستی کمک و راهنمایی باشه برای بقیه بچه های سایت که شروع کنن ادامه بدن بهتر بشن و تجربه کنن همه حس و نتیجه های قشنگی که گرفتی رو… مرسی برای نیت قشنگ و حرفای قشنگ و امید و انگیزه و راهنمایی مفیدت

    از استاد این حرفو شنیدم بقیه جاهام ادمای دیگه چنبار گفتن:

    خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه

    دوستون دارم و ارامش و عشق و سلامتی و ثروت و ازادی و خوشبختی رو برای هممون ارزو میکنم :)

    راستی تازه تک ستاره شدم،‌قبلا نیم ستاره بودم،‌ به امید ستاره های بیشتر برای هممون :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1789 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    خدارو شکر میکنم

    چقدر فایل خوبی بود

    از آقای عطار روشن متشکرم که با توضیحات دقیق و عالیشون ما رو به روند تغیراتشون بردن.

    استاد منم دقیقا مثل شما داشتم تصور میکردم بهتر شدن مغازه، پر شدن قفسه ها و فرکانس احساس خوبشون در اون زمان که ناشی از نوع تفکر و باورهایی بود که قدم های عملی رو حاصل کرده بود، رو کاملا احساس و دریافت کردم.

    دیروز نمایشگاه به دکوراسیون داخلی رفته بودم. اونجا پر بود از فراوانی ایده های نو، ثروت، مشتری های فراوان و حساب های در گردش همین مردم که دارن دقیقا توی همین جامعه زندگی میکنن اما تجربیاتی دارن که در مقایسه با بدنه جامعه، قُلُو نیست اگه بگیم دارن توی یه دنیای دیگه زندگی میکنن.

    من اول صرفا به خاطر علاقه و یه کنجکاوی ریزی که داشتم وارد سالن های نمایشگاه می‌شدم، ولی هر چی جلوتر می‌رفتم، آدمای جدید، ایده های نو و خونه های هوشمند که من عاشقشونم میدیدم، اشتیاقم بیشتر و بیشتر می‌شد.

    و تازه فهمیدم که خدای من! من چقدر این کارو دوست دارم. چقدر این زندگی قشنگ می‌تونه باشه. وقتی توی همین جامعه هدفی داشته باشی برای پیگیری و دنبال کردن، و روز به روز به واسطه رسیدن بهش تجربیات جدید و متنوعی کسب میکنی و تجربه ات از زندگی با کیفیت تر می‌شه و می‌بینی که می‌شود با چه روند لذت بخش و شیرینی زندگی کرد.

    یک خانم توی همین حوزه هست که داره توی ایران کار میکنه و خداروشکر بسیار بسیار موفقه و کارهاش خیلی متفاوت و منحصر به فرده. البته دستمزد منحصر به فردی هم می‌گیره

    من از خیلی جنبه ها ازشون یادگرفتم و دارم سعی میکنم الگوبرداری هام رو عملی کنم. و دیروز فقط تصور می‌کردم، که اگه اون خانم به جای من میومد و از این غرفه ها بازدید می‌کرد چه رفتاری داشت، چه سوال هایی می‌پرسید، چقدر مشتاق بود، به چه ایده هایی فکر می‌کرد، و چقدر براش ارزش قائل بودن وقتی خودش رو معرفی می‌کرد؟؟؟

    خب ایشون ارشد معماری دانشگاه تهران رو دارن و خیلی خیلی تجربشون از من بیشتره و چندین برابر من فقط اطلاعات دارن در این زمینه. و من دانشجوی ترم یک همین رشته ام:)

    گفتم اشکال نداره، من میدونم که الان میخوام به جایگاه این خانم و حتی بهتر برسم. این خیلی خوبه

    حالا که من این رو میدونم باید ببینم اگه اون شرایط رو داشتم من الان چجوری رفتار میکردم در چنین نمایشگاه و موقعیتی؟ (دقیقا همین فکری که آقای عطار روشن با خودشون کردن)

    اولا که محکم صحبت می‌کردم و هر سوالی برام پیش میومد بدون خجالت و ترس از اینکه چی ممکنه طرف مقابل با خودش فکر کنه می‌پرسیدم، محکم راه میرفتم و لبخند میزدم، سعی میکردم از طرف مقابل تعریف کنم اکه زیبایی داره که به چشمم اومد در نگاه اول، بعد به این فکر کنم که مثلا این تایل، این آینه، این مدل لامپ، این کلید پریز های هوشمند توی چجور خونه ای و با چه سبکی باید استفاده بشن؟

    با چه بودجه ای از کدوم یکی از این خدمات میتونستم استفاده کنم؟

    مثلا این در برای فلان جا خوبه. اگه پروژه ام توی شهر مرطوب مثل شهرهای نوار ساحلی ایران، کیش، قشم و با حتی فلوریدا و مَلَبو بود، از کدوم متریال استفاده میکردم.

    یا مثلا این رنگ ها برای چه مدل شخصیتی از کارفرما خوبه؟

    و تماااام اینارو تصور میکردم

    خودم رو تصور میکردم که الان من یکی از بهترین دفاتر و استودیو های معماری ایران رو دارم و وقتی خودم رو معرفی میکنم جدا از شخصیت و رفتار متین و خوبی که از خودم نشون میدم، چقدر بیشتر برام احترام قائل می‌شن و چقدر مشتاق می‌شن برای اینکه خدماتشون و محصولشون رو به من ارائه بدن و با من همکاری کنن.

    و نمی‌دونین …

    اصلا توی یه دنیای دیگه ای بودم …

    همین الان که دارم کامنت مینویسم تماااام تمرکزم روی نوشتن کامنته و انگار روی هوام انگار به هیییییییچ چیزی غیر از نوشتن کامل و جامع راجب تجربه دیروزم فکر نمی‌کنم، که انفاق بی‌ربط به تجربه ی آقای عطار روشن در این فایل هم نیست.

    و یجور اتصال به انرژی منبع رو حس کردم.

    که کلمات تند و تند میومدن و من فقط تایپ می‌کردم.

    الان من به عنوان دانشجو، کاری که می‌تونم امجام بدم اینه که توی همین درس ها عااااالی عمل کنم و از هر فرصتی اول برای کار کردن روی خودم و بعد برای آشنایی بیشتر با این تنوع ها و سعی برای بیشتر درگیر شدن با این فضا استفاده کنم.

    برای خودم، آقای عطار روشن و تمام اعضای این خانواده آرزوی موفقیت های اول تکاملی و بعد تصاعدی رو دارم

    در پناه جریان هدایت شاد و سالم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خدای یکتا هدایتگرم از تاریکی ها به نور و روشنایی

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان بی نظیرم

    خدا رو بابت وجود استاد عزیزو این جمع اگاه که هر کلامشون کلی درس داره و وجود اقا رضای عزیز و این اگاهی ها سپاسگذارم.

    دیروز تا اخر شب بارها و بارها این فایل رو گوش دادم و هنوز برام درس داره.چقدر این تیکه از صحبتهای اقا رضای عزیز از پوشیدن لباس تمیز و نو و خالی و مرتب کردن قفسه ها حال و هوای عجیبی داشت.لذت بردن از هر اونچه که هست.احساس خوب.ایمان. چقدر شما خوب عمل کردین.چقدر درسته که وقتی یه جایی رو مرتب میکنیم و جا باز میشه خداوند پرش میکنه .ماه گذشته که خانواده ها شهریه ها رو واریز کردن به حسابم مادر دوتا از شاگردام شب قبل از کلاس بهم پیام داد که بچه ها میگن ما دیگه کلاس نمیریم و هر چقدر اسرارشون میکنم راضی نمیشن و عذر خواهی کرد و اطلاع داد که بچه هاش دیگه نمیخوان بیان.خیلی خوب یادمه که داشتم تو دفتر روزانم اتفاقات خوب اون روز رو مینوشتم و سپاسگذاری میکردم انقدر حالم خوب بود که یه لحظه هم از این اتفاق به هم نریختم با اینکه رو اون پول حساب کرده بودم و فرداش میخواستم یه سری کارام رو انجام بدم و ابزار کارم رو تهیه کنم گفتم مساله ای نیست بزارین راحت باشن و اسرارشون نکنید .و وقتی شماره کارت خواستم که شهریشون رو برگردونم خیلی اسرار کردن که نمیخواد و همسرم ناراحت میشه برگردونید.بچه ها دو جلسه اومده بودن. اما قلبم گفت کلش رو برگردون و فرداش برگردوندم به حسابشون. البته با کلی اسرار چون قبول نمیکردن و میگفتن اون دو جلسه رو کم کنم.وقتی کلاس رفتم یه خانمی اومد با دو تا بچه هاش که یکیشون دقیقا هم سن و سال پسر کوچولوی اون خانم و هم اسمش هست و همونقدر شیرین و باهوش.وقتی خواستم درصد موسسه رو پرداخت کنم گفتن این ماه نیاز نیست چون تعداد شاگرداتون کم بودن انشالله ماه های بعد و چقدر عظمت خداوند توش نقص نیست .من تازه تازه دارم یاد میگیرم که عمل کنم و تمرکزم اینه که قدم هام رو درست بردارم کوچیک و بدون عجله اما درست و هر چقدر تو هر جایی این کارو کردم نتایج شگفت زدم کردن و برعکسش و این همون اهمیت عمل کردنه که خیلی دارم تلاش میکنم بهتر بشم.از خدا مداومت میخوام و عملی که رضایت خدا رو برای همگیمون به همراه داشته باشه رضایتی که منجر میشه به سرازیر شدن نعمت ها و رسیدن به خواسته هامون

    خدایا سپاسگذارتم بابت این قوانین ثابت و بدون تغییرت و وجود استاد و بودنم تو این مسیر زیبا و این جمع بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    عباس بقائی گفته:
    مدت عضویت: 3801 روز

    سلام عرض ادب و احترام خدمت عزیزان دلم،و درود خدا به رضا جان عزیز.چه نکات طلایی در دل سخنان شما دوست عزیزم بود ،با اینکه بارها از زبان و کلام استاد شنیدیم،اما شنیدنش از زبان شما برامون تلنگری متفاوت بود.اون قسمتی که فرمودین من کاری که از دستم بر میومد رو انجام دادم.این جمله مثال شعری که استاد بارها فرمودن (تو خود قدم در راه گذار و هیچ مپرس

    که خود راه نشان خواهد داد که چون باید کرد. )

    همیشه قدم اول شجاعت ویژه ای می خواد چون ورود به ندیده هاست،شروع تجربیاتی که نداریه.و بیشترین نجوا ها همون قدم اول تو سرته که می گن حالا که چی،این کارم کردی،بعد چی؟

    اما شما و خیلی از دوستان با توکل به خدا و استفاده از فرمایشات استاد که به حق کلام او جدا از کلام الله نیست تغییر رو شروع کردین و با همون ایمان و امید قدم های بعدی رو برداشتین.

    من گمون می کنم این فایل نقطه عطفی هست برای شروع خیلی از عزیزان از جمله خودم.شاید بارها این اقدام رو انجام دادیم و فراموش کرده بودیم.امروز شما به ما یاداور شدین که این حرکت سینوسی در صورتی نتیجه میدهد که تداوم داشته باشه.مشتاقانه در انتظار ادامه فایل هستم،اما منم تلاش می کنم تا اومدن فایل بعدی تجربیات زیباتری خلق کنم به یاری الله یکتا.

    موفق،پیروز،سربلند در دنیا و اخرت باشیم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: