دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سمیه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
آفرین رضای عزیز چقدر تحسینت می کنم ایول به همت و تعهدت که اصل و بنای این راهه. با خواهرام داشتیم تو سکایپ صحبت می کردیم و تا فهمیدیم بقیه ی فایل اومده سریع خدافظی کردیم بدون معطلی دفترم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن. احساس می کردم اینا نکنه هاییه که کسی که شاگرد اول شده نمره ش 20 شده داره میگه باید همش رو یادداشت کنم و از خدا بخوام کمکم کنه منم همینجوری درس بخونم و منم بزودی به همین سطح از دستاوردها برسم… واقعا لذت رضای عزیز از پرداخت هر 1 ملیون رو حس کردم، انقدر که شیرین و قابل تصور تعریف می کنه.
اولین قدم برای آرامشش پرداخت اون بدهی دو ساله به دوستش بوده. چقدر اون حس قابل درکه وقتی بدهی داری و مصمم می شی که پرداختش کنی انگار گونی برنج رو دوشته و شب و روز باهاشی و حالا تصمیم گرفتی برش داری و سبک بشی چه حس خوبیه.
بنظرم این قسمتش مهم تر بود که از خدا واقعا خواست و باور داشت که خدا بهش می گه. فکر می کنم خیلی از ماها که کمتر نتیجه گرفتیم تو این باوره یکم ترمز داریم اینکه خدا قراره به من بگه من رو هدایت کنه و رضا خیلی خوب اینو باور کرده بود و اون خواب… خدایا شکرت چه قشنگ با رضا صحبت کردی و جوابم بش گفتی… چقدر خوبی تو خداجون…
اون از تو حرکت از خدا برکتی که قبلنا آقا رضا به مادرش می گفت این شعاره و پس دیگه چیکار کنم حرکت حساب بشه… اینجاس اییینه و خدا قطعا برکتش و جواب سوالش رو می ده… وای خدا چه حسی درونم قل قل می کنه چه شوریه…
خدا قشنگ و واضح میگه تکه تکه کن و رضا می فهمه که بدهیش رو باید تکه تکه کنه. و با اینکه شاید اون موقع ایده ای برای حتی اولین 1 ملیون نداشته میگه تقسیمش می کنم به 25 تکه. نمیاد بگه من ماهی 100 هزار تومن می ذارم کنار چون تعهد داشته و چون باور داشته که از خدا خواسته کمکش کنه و قطعا خدا راهشو جلو پاش می ذاره…
چه دوره ی خوبیه دوره ی هدف گذاری… همه ی دوره های استاد البته خوبن. یکی بهتر از دیگری. تو دوره استاد گفتن قدمت رو کوچیک کوچیک کن بشین فکر کن ببین چیکار براش می تونی بکنی… وقتی بخوای برای 25 ملیون فک کنی خب هیچ ایده ای به ذهنت نمیاد اما وقتی به 1 ملیون فک کنی یه راهی پیدا می کنی… خیلی عالی بود این نکته.
و رضا با خودش فکر می کنه خب اولین 1 ملیون رو چجوری جور کنم. و ایده ها میاد برا یک ملیون اول، دوم، سوم رو هم با کمک همسرش.
وقتی داریم رو خودمون کار می کنیم شرایط بیرون نمی تونه رو زندگی ما اثر بذاره چقدر اینو از استاد شنیدیم… و چقدر قشنگ تو مسیر رضای عزیز این جمله معنا میشه… تو شرایطی که همه شاکی و کلی بهانه دارن برای موفق نشدن و غر زدن، رضا از یک اداره ی دولتی چنین پیشنهادی داره که پول بت می دیم فعلا هم جنس نمی خوایم… چقدر با هریک ملیونی که جور شده و رضا پرداخت کرده اعتمادش به خدا و به خودش بیشتر شده… چقدر آموزنده س اینا…
و در عرض 2-3 ماه یه بدهی 2 ساله رو صفر می کنه…
حالا اعتماد به نفس بیشتر انرژی و شوق درونی برای پله ی بعدی بیشتر می رم سراغ غول بعدی… اقساط بانکی. آفرین رضاجان آفرین که انقدر محکم و استوار قدم بعد از قدم جلو رفتی چقدر لذت بردم… و واقعا تو 7-8 ماه اقساطت رو صفر کردی… خدای من… و اون جمله آخرت که عالی بود: «و من احساس آزادی کردم» با اون لبخند شیرین
استاد من بارها اینا رو شنیدم از شما ولی این بار که داشتید بعد حرفای آقا رضا تاکید می کردید که وقتی آدم خودش رو متعهد کنه خداوند الهام می کنه هدایت می کنه… انگار بیشتر باورم شد… شاید با اینکه شما همیشه گفتین من از بدترین شرایط به اینجا رسیدم ولی همیشه تو ذهنم این بود که استاد که قضیه ش فرق می کنه ماشالا همت و استواریی که استاد عباسمنش داره من یک صدمش رو هم ندارم ولی وقتی نتایج دوستایی که از همین دوره ها و فایلای شما استفاده کردن رو می شنویم انگار بیشتر باورمون میشه که منم قطعا می تونم…
تعهد، تعهد و باز هم تعهد… خیییلی مهمه
«وقتی این حد از تعهد رو داشته باشیم درهایی باز میشه که قبلا بسته بود» و بعد از اون هدایت رو دریافت کنیم و بهش «عمل» کنیم.کیف کردم از این همه یاداوری که انگار بار اوله می شنوم…
به هیچ وجه قرض و وام نگیریم و ندیم. یه راهی پیدا کنیم پولش رو بسازیم. قرض و وام کار ضعیفهاس.
لباس نخریم کفش نخریم و متعهد باشیم بدهی رو اول بدیم. تو مسیر درها برامون باز میشه…
اصل اینه که اول پولش رو بسازیم بعد بخریم. باید خداوند رو اینجوری باور کنیم، که اگر من متعهد باشم خداوند هم کمک می کنه و درها رو برام باز می کنه…
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD121MB25 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 1130MB25 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به خانوم شایسته مهربان
سلام به همممه ی همفرکانسی های دوست داشتنیم.
این فایل نشانه ی روز من بود.
دوست دارم درمورد تجربه خودم بگم.
که چیکار کرده بازندگیم.
راستش دلم میخواست نتایجم بزرگ ترشه بعد بیام راجبش صحبت کنم اما قلبم گفت که. بنویسم برای قوی تر شدن ایمانم.
چون واسه خودم که بیگ شاته و من ازشما استاد عزیزم یاد گرفتم. که هرگز معجزات پروردگارم رو کوچیک نبینم.
سال گذشته این موقع من هیچ شغلی نداشتم هیچ کاری نبود هیچ درامدی نبود.
و فکر هم میکردم که تا یک سال بعد هم قرار نیست هیچ درامدی داشته باشم چون داشتم رو یک مهارت کار میکردم که حالا نمیخوام توضیح بدم زیاد.
خب توی مرداد ماه روانشناسی ثروت یک رو خریدم ی ایده اومد که تدریس خصوصی دروس مدرسه رو انجام بدم.
همینطوری برای شروع. چون من همیشه درس خون بودم توی مدرسه و بسیارتوانایی بالای داشتم در تدریس.
همیشششه بهتر از معلمام به همکلاسیام درس یاد میدادم
پس گفتم این کارو انجام میدم شروع کردم این کارو انجام دادن ولی خب.
تعهد نداشتم
یه روز کلاس برگزار میکردم چند روز کنسل میکردم
و خیلی متعهد نبودم به طبع خب درامد ثابتی نداشتم ی ماه مثلا 2میلیون بود
یه ماه سه میلیون
یه ماه 600 هزارتومن.
یه ماه صفر.
اینطوری متغیرربود.
و انگار هنوز دردم نیومده بود
هنوز برام مهم نبود واقعاا که پول بسازم.
ولی توی بهمن 1403.
شب تولدم یجورایی دردم اومده بود از وضعیت مالیم دیگ خسته شده بودم.
من دختریم که سعی کردم خیلی مستقل باشم. وهیچوقتیم رو خونوادم حساب نکردم.
درواقع چیزیم نیست توی خونوادم که بشه روش حساب کرد. هیچ ساپورتی از نظر خونواده نیست پس من تصمیم گرفتم که از فایل چگونه درامد خودرا 3برابر کنیم شروع کنم.
تاقبل ازون فایل همش توی خواب یه صحنه هایی میدیدم که دقیقا خدا بهم میگفت که کدوم باورام مشکل داره ولی من زیاد متعهدانه پییگری نمیکردم. یکی باور معنوی بودن ثروت ودیگری فراوانی ولی تو اون فایل چگونه در امد خودرا سه برابر کنیم
من سعی کردم حرفای شمارو باور کنم
سعی کردم هرروز یه تایمی بذارم و روی این باورا کارکنم و تعهد دادم که درامد خودم رو تا بهمن 404
سه برابر کنم
و میانگین درامدمم که حساب کردم شد سه میلیون تومن توی چند ماه اخیر.
خلاصه تعهد دادم که یک سال دیگ درامدم بشه 9میلیون و بیشتر.
کلیم ذوق کردم گفتم ببیننننن
فکن ساال دیگه من ماهی 9تومن درامد داشته باشم.
البته نجوااها میومد میگفت 9 تومن مگ چیه
همین الانشم بقیه ماهی 30.40دارن براشون مهم نیست تازه کمه
بعد تو واسه 9تومن ذوق میکنی
حتی الانم این نجواها بود که میگفت اصن ننویس الان کامنت
بذار ببشتر شه بعد.
ولی خلاصه کاری ندارم من خیلییی خوشحال بودم که سال اینده. 9تومن و بیشتر خواهم داشت چون شما گفته بودید ما باید خودمونو با خودمون مقایسه کنیم ن بابقیه.
وقتی من بیشترین پولی که دراوردم 5.6میلیون درماه بوده
اونم یه ماه فقط این اتفاق افتاده
برام خیلیی خوبه که بتونم هرماه 9میلیون بسازم
خلاصه ما این تعهد رو دادیم و سپردیم به خدا.
دوروز بعد من تصمیم گرفتم برای کادوی تولد به خودم
دندونامو بلیچ کنم وقتی رفتم اونجا بلیچ رو که انجام دادم کل پولیم که داشتم رفت واسه انجامش.
بعد دکترم گفت که دندونات پوسیدن
عکس گرفتم دیدم حدود 10تا دندونم پوسیدست.
و نیاز به ترمیم داره خب من هیچ بیمه ی نداشتم و خیلیییممممم دندونامو دوست دارم
برام مهمه که اونا سالم باشن.
کلیییی احساسم بهم ریخت اولش. مثلا توی همون یکی دوساعت اول
گفتم خدایا الان من باید حداقل 20میلیون واسه شروع پروسه ترمیم دندونام داشته باشم.
منک هیچ پولی ندارم.
من ازت خواستم به من پول بدی توکه بدترش کردی. بعد اونجا توی اون مطب میدیدم که افرادی که کارمند بودن رااااحت میومدن دندوناشونو حتی 100میلیون درست میکردن و بیمه میپرداخت
بعد ازخدا گله میکردم
گفتم خدایا الان تواینارو ببین
من نخواستم کارمند بشم
که ازاد باشم من تورو باور کردم و خواستم برا خودم کارکنم ولی اینا که کارمندن ببین چ راحتن.
ولی همونجا سعی کردم احساسمو خوب کنم
گفتم ببین نازی اینجاست که باید ذهنتو کنترل کنی.
اگه خدارو باور داری
اون برات میفرسته
مگه نمیگه یرزقه من حیث لایحتسب
اینجاست که باید نشون بدی ایمانتوو.
ومنی که همیشه به مامانم غر میزدم بابت پول و….
حتی بهش نگفتم ک دندونام خراب شده.
چون میدونستم که اون نمیتونه بهم بده
گفتم پس ناراحتش نکنم.
درصورتی که اگ ادم قبلی بودم سریع کلییی گله و شکایت میکردم…
ی ایده اومد که از نظر من ایده کمبود بود.
گفت طلاهاتو بفروش.
بعد قلبم گفت مگ ایمان نداری جهان فراوانی داره خدا بییی نهایت پول میده بهت.
اگه طلاتو بفروشی یعنی به جریان ثروتی که جاریه ایمان نداری.
مگه این پول واسه خدا چیزیه
اصن کلییی ادم همین الان واسشون این پول
پول خوردم نیست
مگ تو چه فرقی بااونا داری
میسازیش.
تیکه تیکش میکنی و کم کم میدیش.(طبق حرفایی که قبلا در این فایل از اقارضا شنیدم این ایده اومد)
ولی اگه عقب گرد کنی و طلایی که خانوادت خریدن و تازه خودتم پول ندادی بفروشی این ینی کار فقیرا.
خب موجودی کارتم صفر بود
و جوری که حساب کردم.
میتونستم ماهی نهایتا 4یا 5میلیون بسازم با شاگردایی که دارم.
گفتم عیب نداره میرم به دکتر میگم فعلا یدونشو یا دوتاشو هرچقد که میشه باهمین پول درست کن دوباره من ماهیانه میام
مثلا ماه بعد یه 4تومن دیگ میدم مثلا دوتاشو درست میکنم
همینجوری حساب کردم گفتم پس توی 5.6ماه میتونم دندونامو درست کنم و
خوشحالم بودم چون یه کار متفاوت از قبلم کردم
دیگ مث فقیرا به فکر فروش نبودم به فکر ساخت بودم برای اولین بار در زندگیم.
دیگه رفتارام عوض شد(اینای که میگم توی همین 2ماه پیش اتفاق افتاده)
مثلا تحت هرشرایطی تعهد داده بودم که کلاسامو کنسل نکنم
رو باورام کار کنم غر زدنامو کمتر کنم
تمام توانمو بذارم که پول بسازم
خلاصه فکنم 23یا25بهمن این تصمیم رو گرفتم و شروع کردم به کارکردن باهمون یکی دوتا شاگردی که داشتم
13یا14اسفند پولم شده بود 8میلیون و خورده ی..
توی 20روز من 8تومن ساخته بودم.
واسه ی اولین بار در زندگیم.
دوره هم جهت با جریان خداوند اومد توی سایت.
ولی من تعهد داده بودم که این پولو بذارم برا دندونام اما باتوجه به نشانه های قرانی 6نیم خریدم این دوره رو وگفتم ایشالا هزار برابرش میاد تو زندگیم و راحت میتونم پولمو دوباره بسازم
وقتی اومدم توی این دوره دیگ نگم
چقدر اتفاقات عالی افتاد و الان که دوماه از روزی که پولی که برای دندونام گذاشته بودمو بابت دوره هم جهت با جریان خداوند دادم میگذره و من تونستم 18میلیون دیگه بسازم.
توی دوماه 18میلیون
به طرز باورنکردنی.
درامد من شد سه برابر
.
بهمن تعهد دادم
و فکر میکردم سال. دیگ میشه سه برابر.
اما الان دوماهه
که من هرماه 9تومن پول ساختم
بجززززز نعمتا و هدیه هاییی که اومده از طرف دیگران محبتایی که شده. اصن اونا که هییییچ
البته میدونم که باید این تثبیت بشه به یکی دوماه نیست .
من باید همین روند رو ادامه. بدم
همین مومنتوم مثبت همین دیدگاه همه اینا باید ادامه پیدا کنه
ولی دوس داشتم بنویسم
ازینکه خداوند با یک تضاد پاسخ من رو داد نمیدونید که ایممممممانی درمن ایجاد شده
وهمش میگم اگه تونستم اینو بسازم
میتونم ثابتش کنم
میتونم بیشترش کنم
استاد من برای اولین بار در کل 21سال زندگیم
تونستم توی 2ماه 18میلیون
پول رو توی حسابم داشته باشم
با ارزش خلق کردن از توانایی خودم
با تدریس کردنی که دوسشم دارم اتفاقا و واقعا حالم خوبه باهاش
خدامیدونه چه سددددی در ذهن من شکسته شده
وفقط باید ادامه بدم
درحال حاضر خداوند اغوششو بد جوری برام بازکرده
و خیلی حالم خوبه به امید اینکه نتایج پایدار تر شه
و بیشتر و بیشتر
بیام براتون بگم
و چقدرررر من سپاسگزارتونم استاد
چقدرررر ازتون ممنونم.
خیلی خیلی بی نهایت دوستون دارم.
بزرگترین نعمت زندگی من هستید.
احساسم واقعا قابل وصف نیست.
انشالله که برسه اون روز بیام بگم استاد جان
خداوند من رو مثل شما بی نیاز کرده.
راضییی کرده.
من راضییی شدم..
عاشقتونم.
درپناه الله یکتا شاد وسلامت باشید قربونتون برم
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم امیدوارم ک حالتون خوب باشه
نشونه روزانه من
من هرروز با نشانه روزانه من روزم رو شروع میکنم و میدونم خداوند همیشه هدایت مینکه منو خصوصا وقتی میخام کامنت بزارم براش ک دیگه تازه درک میکنم چی میگه خدا بهم
خیلی خوشحالم بابت این همه نتایج آقا رضای عزیز خداوند بهت برکت و سلامتی و نعمت بیشتری عطا کنه
وقتی فایل رو گوش کردم دیدم چقدر قشنگ تکامل رو توضیح دادن و اینکه نخواستن یه شبه تمام بدهی هارو بدن یا مثلا 2 هفته میگذره نگفتن پس چرا بدهی ها تموم نمیشه
یه امید یه ایمان یه اشتیاقی بود ک خدا بهم گفته اینکارو بکن و منم ادامه میدم
این ادامه دادن باعث شد توی 8 ماه تمام بدهی ها صاف بشه
بارها به خدا میگفتم بهم بگو چطور بتونم از علاقه ام پول بسازم و هربارم بهم گفت
بوکمارک درست کن
اما من گوش ندادم چرا ؟؟ چون تو ذهنم این بود ک میخام با یه ایده الهامی همون ماه اول 10 میلیون فروش داشته باشم منی ک تا حالا هیچ پولی از علاقه ام نساخته ام
فهمیدم ایده هایی ک بهت میشن هم متناسب با شرایطت و تو اونو انجام بده قدم اول رو بردار تا قدم ها وایده های بیشتری بهت گفته بشه
من دلم اون فروش اون ایده اون حجم از پولی ک هنوز تو مدارش نبودم رو میخاستم و خوب وقتی قدم اول رو برنداری ک اصلا قدم های بعدی بهت گفته نمیشن چرا؟؟
چون تو حرکت نکردی ک مدارت بره بالاتر و خدا بهت بگه
یه جور کمال گرایی
یه جور عجله
تو من بود ک دنبال این بودم ک همون اول ک میخام برم تو کارم دیگه پروژه های گرون گرون بگیرم
اما با این فایل فهمیدم ک نه ادامه دادن و قدم های کوچیک کوچیک برداشتن
استاد فهمیدم ک باید از همین قدم های کوچیک شروع کنم و نا امید هم نشم و نگم کو اون نتیجه بزرگه اون نتیجه بزرگه هم میاد خیلی راحت و طبیعی اگه من ادامه بدم
خیلی جاها سریع نا امید میشدم اگه یک هفته حتی کار میکردم رو اون چیزی ک میخام نمیومد برام نتیجه و همونجا گیو آپ میکردم اما الان فهمیدم ادامه دادن تنها راه حلش و اگه من با حال خوب ادامه بدم هر آنچه رو ک بخوام میاد
سپاس گزارم استاد قشنگم
تصمیم گرفتم بوکمارک هام کامل و به ایدخ خدا عمل و ببرم برای فروش اولین قدم
در پناه خداوند یکتا شاد باشین
عاشقتونم
پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی
و سلام به آقا رضا که براشون همیشه بهترینها رو آرزو دارم ، واقعا صحبتهاشون و کامنتهاشون فوق العاده تاثیر گذار و عالیه
نشانه امروز من:
وقتی صفحه نشانه امروزم رو باز کردم و متن انتخابیش رو خوندم با خودم گفتم سحر بی شک خداوند در این فایل یا کامنتهای دوستان در این فایل نشانه ای برام امروز در نظر گرفته و به لطف خدا شروع کردم به دیدن فایل ، انقد آقا رضا عالی تعریف میکردن با اینکه قبلا این فایل رو چندین بار دیده بودم اما انگار اولین باره دارم نگاش میکنم با اشتیاق شروع کردم به گوش کردن تا اون قسمتی که گفتن یه اداره دولتی بهم یه چک داد و باقی ماجرا همون لحظه حسم گفت اینم یه نشانه دیگه از خواسته اتت ، که فایل رو نگه داشتم و شروع کردم به ذهنم حمله کردن و تایید کردن نشانه های خدا که فرکانسهام داره پاسخ داده میشه و نباید به قول استاد در دوره هم جهت با جریان خدا این مومنتوم مثبت رو قطعش کنم باید ادامه بدم و خدارو سپاسگزار باشم که با دیدن نشانه ها این اشتیاق درونم بیشتر میشه که فرکانسهام داره جواب میده و حس خوبی گرفتم با دریافت این نشانه (خدایا شکرت).
و تاثیر گذارترین قسمت بعدی از صحبت های آقا رضای عزیز که گفتن کاری که دو سال نتونستم انجامش بدم با ایده الهامی خداوند توی دو سه ماه به راحتی انجام شد ، چقد این میتونه یه ایمانی رو در درونم روشن کنه که وقتی تنها از خدا میخوای و تنها قدرت رو میدی دست خودش اون میتونه به راحتی و در مدت زمان خیلی کوتاهی مسائل یا هرچیزی که تو هرچقدر زور زدی و زجر کشیدی نتونستی ، برات انجام بده . همیشه باید یادم بمونه که من ناتوانم ، من نمیتونم و اجازه بدم خداوند یاریم کنه ، اجازه بدم خداوند برام کارهای که میخوام انجام بده، اجازه بدم خداوند منو به خواسته هام برسونه ، فقط اجازه بدم و راه رو برای خدا باز کنم همین..
استاد در مورد قرض گرفتن و وام این حرفها به لطف خدا ، کلا خودم اهل وام نبودم اما قرض یا گاهی قرعه کشی اینا شرکت میکردم که اونم از زمانی که از شما شنیدم که دیگه از این کارا نکنم و به لطف خدا الان خیلی وقته هیچوقت جای گیر نکردم که منو مجبور کنه به همچین کاری و همیشه سعی کردم یجوری پول بسازم و خدا هربار پول لازم رو برام جور کرد و بابت این موضوع واقعا سپاسگزار خداوندم و ازش می خوام که همینجور تا آخر عمرمم یاریم کنه که در همین تعهدم بمونم.
نشانه امروزم عالی بود و از شما استاد عزیز وو آقای رضای عزیز سپاسگزارم
در پناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم.
استاد من چی بگم ازین جریان هدایت و عمل کردن بهش، که تمام نیرو، انرژی و قدرت و قوت من، از همین موضوعه.
سالیان ساله با همین جریان هدایت، چه قدم ها که برنداشتم و چه نتیجه های فوق العاده ای که ندیدم.!!!
بارها میشد خداوند هدایتم میکرد به انجام کاری که، همه میگفتن نکن اینکارو، به دردسر میفتی، فلان میشه، بهمان میشه
ولی من اعتماد داشتم به اون چیزی که خدا بهم میگفت و میرفتمو قدم برمیداشتم و به فاصله چندروز آنچنان نتیجه ای عایدم میشد که خودم شگفت زده میشدم.
استاد، همین دیروز با هدایت خداوند پای قراردادی رفتم و قراردادی را نوشتم که خیلی ها بهم گفتن اینکارو نکن.
ولی من دلم آرومه، قلبم مطمعنه، نمیدونم قراره چی پیش بیاد و چجوری بشه، ولی فقط همینو مطمعنم که عالی میشه. به چه شکل نمیدونم!!!
استاد یه خواهرزاده دارم حدودا 15 سالشه، هروقت میاد پیشم از آرزوهامون باهم حرف میزنیم، دیشب وقتی داشتم باهاش حرف میزدم یکمرتبه بهم گفت: خاله چجوری خدا باهات حرف میزنه؟!! که همش تو حرفات میگی خدا بهم گفت….
گفت منم دوست دارم تجربش کنم ببینم چجوریه وقتی خدا با آدم حرف میزنه.
استاد خیلی حرفش بدلم نشست. احساس خوب گرفتم. و مطمعنم اونم بزودی تجربش میکنه و ازین به بعد تو حرفامون، ماجراهای هدایت ها و الهامات خداوند را هم برام، تعریف میکنه و من لذتشو میبرم.
بنام خالق هستی
سلام به استادان بینظیر وعشق و سلام به همه دوستان عزیزم.
این فایل برای من به شخصه بسیار درس داشت بسیار عالی بود واقعا سپاسگزارم رضای عزیز با این فایلهای زیبات چقدر تأثیر گذاشتی در زندگی من این تعهد که دادی این ایمان که نشان دادی از همون جای که بودی با همون چیزی که داشتی وشرایط شروع کردی هدایت خواستی وهدایت خدا رو عمل کردی چقدر زندگیت روتغییر دادی این فایل نشانه امروز من بود از دیروز فکرم درگیر مسئله ای بودتصمیمی گرفته بودم واین فایل نشانه امروز مهر تأیید خدابود روش که تصمیم درستی گرفتم وامروز با جدیت کامل تعهد دادم به خودم وخداوند که عمل کنم خیلی لذت بردم رضای عزیز بهت افتخار می کنم خیلی تحسین کردم خیلی چیزها ازت یاد گرفتم وآرزوی بهترینها رو دارم برای خودت خانوادت انشاالله هروز موفقتر سلامت تر وثروتمندتر باشی
درپناه الله مهربان وهدایتگر باشید
بنام خداوند مهربان
سلامممم
انشالله هروقت این متن رو میخونید شاد سالم سالمت باشید.
یکی از تاثیر گزار ترین بچه ها اقا رضایی عزیز هست چه نتایج از اموزه های فوق العاده استاد گرفته.
درخواست کردن از خداوند و نوشتن اون خیلی تاثیر.
تاثیری که برای من داره یکیش تعهد که دادم :
1. مراقب وردود های که به ذهنم میدم باشم
2. زبانم رو کنترل کنم
3. روی باور هام کار کنم هرروز
4. تعهد که دادم با اولین روز اشنایی من با این سایت فوق العاده بود.
منم مثل خیلی از دوست دیگه خیلی مسله های ثروت برام مهم تر از هرچیزی بود و تمام فایل های ثروت رو گوش دادم تویی یکی از فایل ها استاد گفت که شما تعهد بدهید که یکسال بعد به چه درامدی میخواهید برسید مهم نیست که تو چه عددی رو میگی مهم این که برات باور پذیر باشه که تا سال دیگه به اون دستاورد یا همون ثروت رسیدی متن شم هنوز دارم که تاریخ زدم و نوشتم اینجاب ابوالفضل تعهد میدهم که سال دیگه به این دارم برسم و حتی امضا کردم و رفتم حتی تااون سال های یکبارم هم نخوندمش تا به امروز که رضا به این اشاره کرد که مینوشتم.
من وقتی امدم تویی سایت درامدی نداشتم حتی کار هم بلد نبودم الان من شکر خدا اونجا کار میکنم سود ماهانه من میانگین 25 تومن هست من حتی زیر این عدد نوشته بودم ولی انقدر ثروت ساختم ولی دیگه روشون کار نکردم و االن بیشترین توجه م روی توحیده رب یکتایی خداوند چون میدونم کلید همه چیز دست خودشه اون نعمت های فراوان گنج های فروان که دارد من از او میخواهم و به من میدهد حس بهم میگه با کار کردن روی باور های توحیدی و گوش دادن به اون فایل ها و شرک نورزیدن و قدرت رو ندادن به عوامل بیرونی خیلی بهم کمک میکنه تا احساس گناه ازم دور بشه از چیزی که گذشتگان ما از روی جهل به ما گفتن.
قدرت نوشتن رو دست کم نگیریم تووی تمرین ستاره قطبیی من وقتی مینوستم و میخوندم به خودم راحت تر انجام میشد بهتر میتونستم شب خواسته ها رو میدیدم.
انها هایی که ایمان دارن و استقامت دارن خداوند با اونا هست ن کسانی که کفر و شرک می ورزن.
مسله های زندگی ما وقتی از دیدگاه خودمون میببینم بزرگ و نشدنیه تو این مثلا رضا اون مبلغ پول 25 رو بزرگ میدیده و حتی فکر این رو نمیکرده که روز 25 داشته باشه که بتونه پرداخت که بهش الهام مییشه ک پول ت رو تیکه تیکه کن.
معجزاتی که برای تو اتفاقا میفته که همش نشونه یی از خداونده.
معجزه که برای من رخ داده این بود که من از مهر به بعد چون مدرسه میرم حقوقم از نصف شد و به خیال خودم خیال میکردم قراره کامل بگیرم ولی چندین ماه حقوقم واریزنشد و همون تا دی تموم اون سه ماه واریزشد و وقتی واریز شد از خداوند درخواست کرده بودم که من انقدر ثرئت ساختم خدایا من حقوق قبلیم رو دریافت کنم و وقتی واریز شد صاحب کار بهم پیام دادم که از این ماه به بعد برات حقوق قبلیت میزنم اقا اصلا نمیدونی که چقدر سپاس گذاری کردم از خداوند و خوشحال بودم که خداوند بهم جواب داده در خواستم رو شنیده ازشم درخواست کردم کهمن کمترکار کنم و ازش بیشترین لذت ببرم و نهایت ثروت رو بسازم.
خدایا سپاس گزارم بابات تمام اتفاق های خوبی که تا این لحظه افتاده.
سپاس گزارم از استاد عزیزم بابت این هممه علم واگاهی.
سپاس گزارم از خانم شایسته عزیز از این تدوین خوب و فیلم برداری که با عشق تویی تموم فایل ها انجام میده.
– –
خدایارنگه دارتون.
نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 7 بهمن رو با عشق مینویسم
یک شنبه های پر از عشق و دوست داشتنی و هدیه ارزشمند و نعمت بی نهایت زیبای خدا برای من
امروز من مثل همیشه و هر روزم کلی درس یاد گرفتم
صبح وقتی بیدار شدم و تمرین ستاره قطبیم رو با عشق نوشتم ، الان یادم اومد ، یه چیزی در مورد تمرین ستاره قطبی بگم
چند روزی هست که من درخواست هایی که داشتم رو نمینویسم یا دو سه تا مینویسم و بعد چیزای دیگه مینویسم ،مدلش فرق کرده
من به خدا گفتم ، تو میدونی من چی میخوام و در طول روز حتی درخواستمو بهت میگم و حتی به زبون میارم که مثلا من دوست دارم برای اتاقم که لوستر داره ،و برای نقاشی کار کردن میخوام لامپاشو عوض کنم و 4 تا لامپ بزرگ وصل کنم که بتونم تو نور زیاد حتی شبا رنگ روغن کار کنم
و بتونم حتی رد قلم هامو از روی بوم رو ببینم و درست کار کنم
یا اینکه تو خبر داری که من دوست دارم موتور سواری یاد بگیرم و یا موتور داشته باشم و ماشین و اسب و خونه ویلایی و مشتری و خیلی چیزای دیگه
و من دوست دارم که مثلا سفارش نقاشی بگیرم
و من دوست دارم هر روز تمرینات طراحی و رنگ روغنم رو با تمرکز انجام بدم و تمرینات دوره هایی که خریدم رو انجام بدم
اومدم تو تمرین ستاره قطبیم یه سری خواسته های جدید ،این بار با جمله بندی متفاوت تر نوشتم
مثلا از روزی که شروع کردم
دارم مینویسم که
1. دوست دارم که توجهم به ریز ترین نکات مثبت و سپاسگزاری و حال خوب باشه و سپاسگزارتر از روز قبل باشم
2. دوست دارم توجهم ریز به ریز به هدایت هات باشه و هدایت هارو درک و دریافت کنم ،حتی ریز ترین هاشو و بفهمم و درک کنم و مهم تر از همه عمل کنم و برای هدایت هایی که میشم قدم بردارم
3. دوست دارم که توجهم در طول روز فقط و فقط به تو باشه ،ربّ من و هر لحظه باهات صحبت کنم
4. دوست دارم که تمرکزم رو در هر کاری که انجام میدم روی همون کار بذارم و به سرعت به نتیجه برسم چون به من گفتی تمرکز خیلی مهمه و من دوست دارم به من یاد بدی تمرکز کردن رو
5. دوست دارم که یه هدیه بزرگ بهم بدی و داخل پرانتز توی دلم میگذرونم که هدیه بزرگ منظورم عشق بی نهایت خداست که بی نیازم کنه و من وقتی فکر میکنم بهش ، حالمو خوب میکنه که حتی تجسمشم میکنم که دریافت میکنم این عشق رو
6. دوست دارم که تسلیم تو باشم و تا جایی که میتونم هرچی تو گفتی چشم بگم و عمل کنم و قدم بردارم
7. دوست دارم که رویباورهای قوی در همه جنبه ها توجه کنم و با تمرکز گوش بدم و با تمرکز احساسم رو خوب کنم
8. دوست دارم که کد های سلامتی رو که میفرستی از منبع عظیم عشقت به سرعت سلول های بدنم دریافتشون کنن و در رقصی عظبم حالشون عالی باشه
9. دوست دارم که سرعت بگیرم در عمل کردن به قوانین و درک کردنشون و به یادم بیارم هر روزی که دارم گوش میدم به فایل ها
10 . دوست دارم که قرآن رو عمیقا خودم بخونم و عمیقا درک تک تک آیاتش رو بهم بگی و با اصولی ترین شکل که خودت میدونی قرآن رو مطالعه کنم و قدم بردارم
11. دوست دارم که از همه جنبه ها بی نیازم کنی و یادم بدی که چه کارهایی انجام بدم که قلبم باز باشه برای بی نیازی از همه جنبه ها و من بی نیاز باشم و لذت ببرم از این مسیر با تو بودن
12. دوست دارم که یادم بدی گذشتن از هرآن چه که لازمه تا من به تو نزدیک تر و نزدیک تر بشم و به من شجاعتی ببخشی که من با شجاعت و به سرعت به هدایت ها و الهامات و ایده های تو پاسخ بدم و در تقسیم بندی کارهای هردومون خیلی خیلی راحت و به هموار ترین شکل بتونم که عمل کنم
13. دوست دارم که همه کارهای من رو به هموار ترین شکل انجام بدی و هدایتم کنی به مسیر آسان و ساده و راحت و من فقط عشق و حال کنم و روی باورهای قوی کار کنم در همه جنبه ها و تمرکز بذارم
14. دوست دارم که تمرکز صد در صد روی همه کارها رو به من یاد بدی و درک قوانین رو یادم بدی و بسیاربسیار مراقبم هستی و مراقب ترم باشی و من فرمون رو میدم به دستان عظیم و ماچ ماچی تو که تو بهتر از من میدونی چی برای من خوبه و خودت عالی میچینی
فرمون رو میدم دست تو ،تو برای من بخواه تو بخوای قشنگ تره
پس فرمون دست تو که خودت میدونی من چی میخوام و از باطنم آگاهی تو قلبم رو به روی خودت باز و باز و بازتر کن
من تو رو میخوام
15 . دوست دارم که وقتی به انسان ها نگاه میکنم پاره ای از وجود تو رو ببینم و نور تو رو در وجودشون حس کنم و رفتارهام خدا گونه باشه و دقت کنم به ریز ترین صحبت هایی که میشنوم و پیامت رو از صحبت ها و نوشته ها و نشونه ها دریافت کنم
16 . دوست دارم که هر روز چک لیستم رو ببینم و به سرعت کاری که باید انجام بشه رو به اتمام برسونم و تمومش کنم و برم سراغ کار بعدی
و ….
من نوع نوشتنم رو چند روزیه تغییر دادم و از روزی که اینارو نوشتم به طرز شگفت انگیزی ، خواسته هام تک تکشون داره رخ میده
مثلا از دلم میگذرونم یه چیزی میخوام ،بدون اینکه درگیرش بشم ،اون لحظه میگم و میگذرم یهویی رخ میده ، که در ادامه میگم امروزم چه اتفاقایی افتاد
دیروز یادم نبود و ننوشتم توی رد پام که وقتی رسیدم تجریش تو راه عمیقا دلم میخواست چای بخورم ، اینو گفتم و وقتی رسیدم
همون هنرجوی استادم که یه خانم بسیار مودب و خوب هست ،داشتیم باهم صحبت میکردیم ،که یهویی بهم گفت طیبه چای میخوری ؟
گفتم نه ممنونم نوش جان ،گفت نه میرم برای خودم بگیرم برای تو هم میخرم
بازم گفتم نه ممنونم نخرید تشکر
با اینکه زبانی میگفتم نه ، اما ته ته دلم به قدری خوشحال بودم که خدا داشت دوباره به من چای هدیه میداد
یه هدیه بزرگ
میدونم قانونه که داره عمل میکنه
من وقتی از دوره عشق و مودت یاد گرفتم که سعی کنم ذهن و روحم رو هماهنگ کنم ، هر روز دارم هدیه دریافت میکنم
وقتی چای رو خرید و اومد، گفت طیبه بیا بردار ،گفتم چرا زحمت کشیدین
گفت که نه بابا بیا کیک هم گرفتم بیا بردار که گفتم نه ممنونم من چند ماهیه دیگه کیکای کارخانه ای نمیخورم
و ازش تشکر کردم و رفتم سر کلاسم
وقتی داشتم میرفتم ، همین چای که تو دستام بود و بوشو حس میکردم ، برای من بزرگترین هدیه خدا بود و من ذوقشو داشتم و سپاسگزاری میکردم
به قدری خوشحال بودم که ، دوست داشتم لیوان کاغذی چای رو محکم فشارش بدم و البته کمی فشار دادم و از خدا تشکر کردم
خدا به من چای داده بود مگه میشد تشکر نکنم
وقتی داشتم چای رو میخوردم به قدری سپاسگزار بودم که قشنگ حسم رو حس میکردم
حس شادی عمیقم رو
که حتی دیروز به قدری خوشحال بودم که حتی استادم و همکلاسیم این انرژی حال خوب رو دریافت کرده بودن
خدایا شکرت که به یادم آوردی تا اینجا بنویسم و سپاسگزارت باشم
ولی چای خیلی چسبید خدای ماچ ماچی من
میدونم که باید روی باورام کار کنم تا خواسته های بزرگترم مثل همین چای ،که وقتی گفتم به راحتی رخ داد ،رخ بدن
کمکم کن تا هر روز تلاش کنم و فکر کنم و باورهای قوی بسازم
و مهم تر از همه تکرار و استمرار داشته باشم
یادمه استاد عباس منش میگفت انتظار نداشته باشین یک مرتبه مثلا دوچرخه ندارین ،ماشین بهتون عطا بشه
از چیزای کوچیک درخواست کنین
از وقتی من در تمرین ستاره قطبی نوع نوشتنمو تغییر دادم ، من که نیاز هامو به خدا میگم در طول روز به صورت گفتگو
اما دیگه تو دفتر تمرین ستاره قطبیم نمینویسم و اگرم بنویسم دو یا سه تا
وقتی این چند روز رو دیدم که دارن رخ میدن و من حتی به طرق مختلف تک تک اون چیزهایی که مینویسم ،حس میکنم که دارم رشد میکنم و سرعت گرفتم
اینکه دارم درست عمل میکنم ، از آرامش و احساس خوبی که درمورد موارد مختلف دارم حس میکنم
مثلا قبلا که هدایت یا نشونه ای دریافت میکردم و ترس داشتم برای قدم برداشتن ،از وقتی این درخواست هارو اول صبح تو تمرین ستاره قطبی مینویسم ، انگار یه جورایی هر موقع نشونه دریافت میکنم که باید یه کاری رو درعمل ،اجرا کنم ، تا ظرف وجودم رشد کنه ، به راحتی میپذیرمش و به یک باره میگم چشم و هرچی تو بگی و اون چیزی که باید بگذرم ازش و یا اینکه انجامش بدم و یا انجامش ندم رو به سرعت چشم میگم و هرچی خدا میگه طبق اون سعی میکنم عمل کنم
و یا اینکه هر روز به طرز عجیبی من عاشق تر از روز قبلم شدم و این حس رو دارم که واقعا هر روزی که میگذره دارم بیشتر آروم میشم
و یا اینکه به طرق مختلف من هدیه هایی دریافت کردم که واقعا حس خوبی داشتم که خدا داره هر روز به من هدیه میده
و این تمرین رو به این شیوه جدید که نوشتم سریع تر جواب میده تا اینکه بیام فقط و فقط درخواست هامو بنویسم
درسته که درخواست هام رو در طول روزمیگم ، اصلا اینو نمیگم که من درخواستی ندارم برعکس من بی نهایت درخواست دارم که هر روز بیشتر و بیشتر میشه ، اما فقط در دفتر تمرین ستاره قطبی نمینویسم
یادمه استاد میگفت که اصل مهم ترین چیزه
من وقتی از اولین روزایی که شروع کردم به نوشتن تمرین ستاره قطبی ،انگار حس میکردم که یه جورایی چسبیدم به اون نوشته ها و اصل رو در نظر ندارم
درسته که هرچی مینوشتم و آخر شب نگاه میکردم ،میدیدم رخ دادن ، اما حس میکردم یه چیزی کمه
با اینکه از خدا میخواستم اما حس میکردم چسبیدم به اون درخواستا
مثلا من می نوشتم که من میخوام 500 به حسابم واریز بشه ، که بیشتر از اون واریز میشد
اما اینبار با تغییر دادن نوع نوشتنم حس کردم که پیشرفتم بیشتر بوده
مثلا
من تمرکزم رو در طول روز سعی میکنم که در هر کاری 100 در 100 باشه و این برای من آسان تر شده
و یا اینکه بیشتر با خدا صحبت میکنم و ازش کمک میخوام
و یه شگفتانه که بود، این بود که من ریز به ریز هدایت هارو با تمرکزی که در طول روز دارم و شاخکام فعال شده و به سرعت دریافتشون میکنم و فکر میکنم و تحلیل میکنم و مینویسم و خیلی وقتا حتی وقتی مینویسم دوباره هدایت میشم و درک میکنم و میفهمم و وقتی درک میکنم که باید یه کاری انجام بدم ، خدا کمکم میکنه که انجام بدم و رشدم رو به وضوح حس میکنم
مثلا دیروز هم استاد رنگ روغنم و هم همکلاسیم گفتن طیبه خیلی شادی و صورتت رو چیکار کردی یه جور خاص تر شدی
در صورتی که من کار خاصی نکردم ، من فقط یه چند باری گفتم خدایا دلم میخواد نورت رو به صورتم ببخشی ،به قلبم ،به کل بدنم که تجسم میکردم در طول روز که دور تا دور بدنم و صورتم و قلبم پر از نور خداست
و با اینکه در تمرین ستاره قطبی ننوشتم ، اما بیان کردم و خدا خودش خود به خود انجامش داد و من نیازی نبود کار خاصی انجام بدم
فقط تنها کاری که در طول روز انجام میدم اینه که سعی میکنم هماهنگ باشم با روحم
حالا برای خودم یه سری تمرین هایی دارم برای هماهنگکردن خودم با خدا که چجوری حالمو خوب کنم
و خود به خود خواسته هام به طرق مختلف رخ میدن
بازم میگم ، خواسته هایی که باورشون دارم رخ میدن و برای اینکه خواسته های بزرگم رخ بدن باید تمرکزمو بیشتر کنم
و همه اینها نشانه اینه که عمل به قوانین و تمرین ستاره قطبی جواب میده و من باید ادامه بدم با قدرت بیشتر ،تا من به نتایج بیشتر و بالاتر برسم
و بیام درمورد نتایج بزرگ صحبت کنم
رمز کار من و کلید این گنج احساس خوب و ادامه دادن و عمل کردن به قوانین و استمرار و توجه به اصل هست
و وقتی به اینا فکر کردم ، با خودم گفتم ببین طیبه
به قول استاد عباس منش در دوره عشق و مودت در روابط ، تو اگر با خودت در صلح باشی و هماهنگ باشی با روحت ، با خدا ، با صاحب اختیارت
و هر روز سعی کنی آگاهانه رفتار کنی و به ریز ترین رفتار هات توجه و دقت کنی
خیلی اتفاقات نابی قراره برات رخ بده و نیازی نیست که هر روز تو تمرین ستاره قطبی بنویسی که مثلا من میخوام چراغ اتاقمو عوض کنم
یا میخوام فلان چیز رو بخرم
یا میخوام امروز با آدما خوب رفتار کنم
یا یه مشتری ازم خرید کنه و …
ننویس و به جاش اینارو بنویس، اما در طول روز درخواستاتو از دلت بگذرون و رها شو و به کار خودت ادامه بده
درسته تو در طول روز از دلت میگذرونی خواسته هات رو و درموردشون صحبت میکنی و وقتی فکر میکنی و به خدا میگی ،خودش از باطنت آگاهه
اما یه تصمیمی که گرفتم ، اومدم تو تمرین ستاره قطبی فقط و فقط خواسته هایی مینویسم که منو بیشتر و بیشتر به یاد خدا بندازه و با تجسم کردنش حالم چند برابر عالی تر بشه
به این روش ، این چند روزی که دارم عمل میکنم خیلی جواب داده
وقتی تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و حاضر شدم تا برم تجریش ، سر ورکشاپ رایگان ،امروز قرار بود یه نفر بیاد و بشینه مدل زنده باشه ،و ما طراحی کنیم و کار کنیم
من تخته شاسیمو برداشتم و برای خودم نون گرفتم و پنیر و خرما برداشتم و رفتم
حالم خیلی خوب بود
تو مترو میگفتم خدای من کمکم کن که تو چهره آدما تو رو ببینم و به حرف آقای الهی قمشه ای که تو اینستاگرام تو اکسپلور دیدم گوش میدادم
که میگفت
وجبی که نمره نمیدن
میگن آقا این 50 دور قرآن خونده
50 تا کربلا رفته
اینجوری حساب نمیکنن که
دل رو حساب میکنن
دل رو میارن میگن آقا چقدر شفاف شده
إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبࣲ سَلِیمࣲ
و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص پاک ، به درگاه خدا آید
باید دلت رو به سبب این آیات
با صیقل این عبادات اینارو شفاف بکنی که بعد بتونی اونجا یه مقامی پیدا بکنی
که دیدم از میله قطار یه چوب لباسی قلب آویزونه که یه فروشنده آویزون کرده بود
چقدر هم زمان با این جملات بود دل و دل
خندیدم ،چنان حال خوبی داشتم که تو مترو فقط میخندیدم و به آدما با عشق نگاه میکردم و میگفتم چقدر همه تون نور دارین و حس میکردم و میدیدم نور عظیم خدا رو
وقتی بعدش هدایت شدم به حرفای امین حیایی که برای احسان علیخانی میگفت هنوز نرسیده بودم یه ایستگاهی که خط عوض کنم
ساعت 9:40 بود
ازش پرسید
عشق جاودانه که میگی کیه؟
و جواب داد
خدامو پیدا کردم
من این فایل روقبلا نشونه دریافت کرده بودم و امروزم نشونه بود برای من
بعد ادامه داد
یعنی به یک نیرویی ایمان آوردم که دیدم پشتیبانم بوده
همیشه بوده ،زمانی که فهمیدم و دوربین رو حس کردم که همیشه دنبال من بوده دیگه احساس کردم ،خب پس جلو دوربین خدا نمیتونم فیلم بازی کنم
بی منت بهت عشق میده
بی منت بهت هرچی بخوای میده تو زندگیت
هرچی که بخوای
فقط کافیه که ازش بخوای
و باورش داشته باشی و بهش ایمان داشته باشی و اینم 100 در 100 باید باشه و قلبی باشه
میگم شکست هایی که تو زندگیم شاید ،میتونست شکست حساب بشه برام
الان که بهش نگاه میکنم ،میبینم اگر اون ها نبود ،من الان تو این نقطه نبودم
شاید خیلی ها پول رو میچسبن
خیلی ها مقام رو میچسبن ،خیلی ها شهرت رو میچسبن
من شاید اون هارو گذاشتم کنار و خودشو انتخاب کردم
و اون لحظه فقط به خودش فکر کردم
و اون بود که باعث شد جواب بگیرم
یعنی گفتم که فرمونو میدم دست خودش یعنی میگم که هرچی که اون تو مسیر من میذاره دیگه مطمئنم خوبه
چه بد باشه چه خوب باشه
همین که اینو گوش میدادم قطار وایساد و در که باز شد بیلبورد خودت انتخاب کن رو دیدم
و گفتم من تو میخوام ربّ من من تو رو انتخاب میکنم
و چند روز پیش بهم یاد داد که حتی اگر خواسته ای داشتم که با نشونه هایی که بهم داد و گفت خودت انتخاب کن
و به وضوح گفت جایزه ات رو خودت انتخاب کن
من اون لحظه باید دوباره خدا رو انتخاب کنم و بگم هرچی تو بخوای
فرمونو دادم دست تو
و از مسیر لذت ببرم
من توی این چند روز خیلی درسا یاد گرفتم که کمکم کرد تا بفهمم و درک کنم
و از وقتی تمرین ستاره قطبیم رو که نوع نوشتن و درخواستم رو تغییر دادم خدا به شکلی متفاوت تر داره هدایتم میکنه و ریز ترین هدایت هاشو بهم میفهمونه
همه این صحبت ها برای من نشونه بود مگه میشه در مورد خودم انتخاب کردن امین حیایی بشنوم و همزمان قطار نگه داره و جلو در، بیلبورد خودت انتخاب کن رو که چند روز پیش میدیدم رو دوباره ببینم
اینا همه هدایته
اینا همه عشق خدا به من هست و اینا همه کمک هایی هست که خدا مشتاقه و به قدری برای خدا ارزشمندم که عاشق منه و هدایتم میکنه
ریز به ریز
من دیگه به این باور رسیدم که حتی ریز تر از ریزی که من فکرشو میکنم داره هدایتم میکنه و این سبب میشه که در طول روز بیشتر حواسمو جمع کنم و دقت کنم و شاخکامو تیز کنم تا سریع بگیرم پیامشو
من یه فایلی هم دیدم در مورد صبح میگفت و صحبت کردن با خدا ،خدا این رو بارها با من گفته که صبح ها بامن صحبت کن
خیلی دوستش دارم که حواسش بهم هست
وقتی رسیدم تجریش و رفتم پاساژ دیدم یه آقای مسن نشسته رو متکا و استادا سه پایه هاشونو چیدن و میخوان شروع کنن
با خودم گفتم مگه میشه 7 ساعت بدون حرکت بشینه و همه نقاشی بکشن
هفته پیش یه نقاش که دوست پدرم بود در دوران مدرسه تو شهر خودمون و من متوجه شدم که خودش گفت پدرم همکلاسیش بود ،تو اخبار مربوط به ورکشاپ همیشه ایشون اطلاع میدن و گفته بود امروز ناهار میدن
وقتی نشستیم تا طراحی کنیم من رفتم و وسایلامو چیدم و یه بوم بزرگ 50 در 70 برداشتم که هر هفته رایگان میذارن تا همه برداریم
و من تصمیم داشتم که بومم رو ببرم به فروشگاهی که لوازم نقاشی رو تو پاساژ ازش میخرن ،بدم و بگم به جای بوم به من رنگ بده و تعویض کنه بومم رو
وقتی به همکلاسیم گفتم ، خندید گفت طیبه بی خیال بابا نگو
گفتم نه میرم میگم ،فعلا بوم نیاز ندارم میرم و میگم یه رنگ وینزور معمولی سفید میگیرم به جاش، که ببرم بوم زیر سازی کنم
من از جلسات دوره عزت نفس تا جایی که میتونم تمریناتم رو هم به صورت عملی انجام میدم و این هم یکی از تمریناتم بود که درخواست کردن رو یاد بگیرم بدون اینکه ترسی از نتیجه داشته باشم
وقتی شروع به کار کردیم ،قرار بود طراحی کنیم و رنگ کار نکنیم
یکم که گذشت استاد طراحی که یه دختر بی نهایت زیبا و خوش برخورد و خوش قلبیه اومد تا کار من و همکلاسیم رو ببینه
همکلاسیم بهش گفت استاد، من با گفتن کلمه استاد حس کردم یه پیامی برای من داره
با خودمگفتم طیبه تو چرا هیچ وقت نشد بهش بگی استاد ؟؟؟؟ و اسمشو گفتم همیشه
ببین چقدر با احترام بهش میگه استاد
همیشه بهت یاد داده و حتی بدون چشم داشتی ایراداتو گفته وای تو همیشه اسمش رو صدا کردی و آخرش جان اضافه میکنی و مقاومت دادی که استاد بگی بهش
چرا نمیتونی بگی استاد ؟؟؟؟ و اینو گفتم و دیگه بهش فکر نکردم
اما میفهمیدم که مقاومت دارم و این مقاومت برمیگرده به 7 سال پیش که من میومدم برای طراحی و خود استاد رنگ روغنم تدریس میکرد در اون زمان ، و بعد که تدریس طراحی و مداد رنگی رو به یه دختری که کارش خوب بود و استادی شو گرفته بود داده بود ، من از نوع تدریسش خوشم نیومد و یادمه یکی از دلایلی که من دیگه نرفتم کلاس نقاشی که یکی هم نداشتن شهریه کلاسا بود
یه دلیلشم این بود که نمیتونستم قبول کنم اون دختر به من یاد بده و میگفتم خود استاد یاد بده
و الان متوجه میشم چرا به این استاد مهربون و ماهر در کارش استاد نمیگفتم
تمام مقاومتم برمیگشت به 7 سال پیش
چقدر خوبه فکر کردن و پیدا کردن محدودیت ها
خدایا شکرت
وقتی دوستِ پدرم کنار ما سه پایه اش رو گذاشت و شروع به کار کرد
من ازش پرسیدم که برای این آقا که اومده بشینه و استادا عکسشو بکشن چقدر پول دادن اولش نگفت اما بعد به استادم گفت برای ساعتی 300 میدیم
یعنی هفت ساعتش 2 میلیون و 100
تو افکارم میگفتم منم بگم که یه بار من بشینم و پولشو به من بدن
چه اشکالی داره درخواسته
اما میترسیدم بگم و جواب نه بشنوم
و نگفتم ، اما سعی میکنم با این ترسم رو به رو بشم
و یه ترسی هم که داشتم، میگفتم نه بابا طیبه تو میخوای بشینی وسط و بین این همه استاد که بیان عکس تورو بکشن؟
و یه جورایی قشنگ معلوم بود که از عزت نفس پایینمه که این افکار رو داشتم
وقتی موقع فکر کردن به این که منم میتونم بشینم و عکس منو بکشن توجه میکردم به احساسات و افکارم ،متوجه شدم از کمبود عزت نفس و باور های محدودم هست
دیگه نمیتونم به خودم دروغ بگم ،خودمو میشناسم ، ته افکارم گفتم من چهرهام رو بخوان بکشن اگه بد بکشن چی ؟ اگه خوب نشه چی
یا اگه هی بخندم چی و خیلی چیزای دیگه
وقتی زمان ناهار شد و میز رو چیدن من ته ته دلم میگفتم کاش کباب باشه و یا جوجه ، وقتی رفتیم سر میز دیدم قیمه هست گفتم خدایا شکرت قیمه هم خوشمزه هست اما کبابم میخوام و وقتی در ظرف خورشت قیمه رو باز کردم دو تا گوشت بزرگ داره ،به قدری خوشحال بودم که خواسته ام که گوشت بود رخ داده اما به شکل خورشت قیمه و با لذت خوردم و به قدری خوشمزه بود که بی نهایت حس خوبی داشتم
و کمی نگه داشتم تا ببرم خونه
چقدر من تغییر کردم ،قبلا از خجالت نمیتونستم تو جمع های بزرگ و زیاد ناهار بخورم و به قدری معذب میشدم که سختم بود غذامو بخورم ،اما امروز و همیشه من به راحتی حتی تو جمعیت خیابون و جمعیت های بزرگتر راحت غذا میخورم
خدایا شکرت
وقتی برگشتیم سر کارمون ،من و همکلاسیم مسخره بازی درمیاوردیم و همه اش میخندیدیم و چون طراحیمون خیلی قوی نیست در طراحی مدل زنده از چهره ، میخندیدیم
یهویی استادی که در زمان راهنمایی دوست پدرم بود ، برگشت گفت یه چیزی میگم یادتون باشه
اینو یه نقاش خارجی به من گفته
سعی کنید که تمام تمرکزتون رو به نقاشی بدید
حتی اگر بلد نیستید و خوب نتونستید طراحی کنید
مطمئن باشید اگر شما با تمرکز تمام انرژیتون رو به کار و طراحی بدید ، به طرز عجیبی خروجی کارتون عالی میشه
پس انرژیتون رو به خندیدن به کارخودتون که خوب نشد از دست ندید
وقتی اینارو گفت یه چراغ روشن شد برای من که طیبه با خندیدن به کارت و مسخره بازی در آوردن ،این فرکانس رو ارسال میکنی که تو اجازه میدی که بقیه هم به کارهای تو در زمان های دیگه بخندن و مسخره کنن و یا ارزش کارت رو ندونن
تو ارزش قائل نیستی برای وقتی که میذاری و کار میکنی
تو باید تمرکز بذاری
و دیدم ادامه داد و گفت که با تمرکز کار کنین و کارتون ارزشمند باشه
خیلی درس بزرگی برای من داشت که از این به بعد با دقت و تمام انرژیم رو روی کار بذارم
بعد داشتن با یه استاد دیگه صحبت میکردن و بلند گفت دقت کنین ،یه حرف خوبی زد همکارم و گفت درسته این ورکشاپ ،هر هفته یک شنبه ها هست و این خیلی خوبه
و ای کاش که این تمرین همیشگی باشه و هنرجوها و استاد ها هر روز زمان بذارن و تمرین کنن و مدل زنده کار کنن و همه چی با تمرین و استمرار هست که نتیجه رو مشخص میکنه
این حرفشم برای من پیام داشت
و بعد اشاره کرد و گفت
نقاشی و هر چیز دیگه ای که عاشقش هستین ، اگر زمان بذارین و براش تلاش کنین ، به مرور زمان اگر طراحی و نقاشی به شما سواری بده ،سواری خوبی میده
اگر سعی کنید تمرین کنید جوری خوش میگذره که دیگه سوارش میشین و کیف میکنین
کافیه که استمرار داشته باشین بعد چند وقت میبینین سوار یه اسبی شدین که داره با سرعت پیش میره
و یاد حرفای استاد عباس منش افتادم که میگفت افسار ذهن رو در دست بگیرین و وقتی شما ارباب ذهن بشید دیگه میتونید کنترلش کنید و به یه اسب تشبیه کرد
چقدر امروز برای من درس داشت خدایا شکرت
وقتی من دیدم چند بار طراحی کردم و درست نشد یکی از اطراحیامو دادم و بوممو برداشتم و رفتم تا عوضش کنم با یه رنگ سفید
وقتی رفتم مغازه دار قبول کرد و گفت چی میخوای به جای بوم
و رنگ خواستم و بهم رنگ رو داد و خیلی خوشحال بودم که رنگ گرفتم
برگشتم تا از استادم خداحافظی کنم
با خنده گفتم ،استاد من بومی که از ورکشاپ رایگان میدن رو بردم و به جاش رنگ گرفتم
استادم بلند خندید و گفت طیبه تو دیگه کی هستی دختر،
و استاد طراحی رو صدا کرد گفت ببین طیبه چیکار کرده
رفته بومشو داده عوضش رنگ گرفته ،اینو گفت و خندید
و گفت خوب کاری کردی و گفت که ، ولی طیبه این ورکشاپ برای تو خیلی خیر و برکت داره
هم داری کار میکنی و هم دادی استفاده میکنی از مزایاش
و خندیدم و خداحافظی کردم و رفتم خونه
وقتی رنگ رو گرفتم دستم به قدری خوشحال بودم که از خدا تشکر کردم و رفتم
وقتی رسیدم خونه ، به فایل دوره فکر کنم عزت نفس بود گوش میدادم که استاد میگفت باید تا اوضاع خوبه تغییر کنی
من این پیامو گرفتم
چون من دیگه تو این دو ماه فروشم کم شده بود و اقدام عملی برای نقاشی نداشتم و تا فروردین شهریه کلاسامو داشتم
و به فکر افتاده بودم که تا فروردین 2 میلیون 200 دادیا
طیبه دو ماه بعد باید شهریه کلاس بدی حرکت کن
شب وقتی از خدا سر نماز خواستم و گریه کردم
گفتم کمکم کن چیکار کنم برای فروش نقاشی که در زمان کمتر بتونم کارای آینه دستی رو بفروشم؟
میدونستم که ایراد از منه و باورایی که نوشته بودم رو تکرار میکردم اما این روزا مشغول بودم و میرفتم برای فروش و قدم عملی برنمیداشتم
و درخواست کردم راه نشونم بده
و بعدِ نمازم ، هدایتم کرد به سمت نشانه روزم
و فایل نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11
من اولین بار بود که این فایل رو میدیدم
و ادامه قسمت هاشم گوش دادم که درمورد احترام گفتن
و فردی که داشت صحبت میکرد گفت استاد عباس منش میگفتن که :
ایده هایی که خدا به شما میده خیلی ساده هست ، خداوند ایده هایی رو به شما میده که در همون شرایطی که هستید بتوانید انجامش بدید
فقط نیازه که بند کفشتونو بییشتر ببندید
اینو که شنیدم گفتم چطوری به ساده ترین روش چیزی رو بفروشم ؟ نقاشی رو به ساده ترین روش بفروشم
وقتی این سوالو پرسیدم
قشنگ شنیدم چاپ کن
حتی دیروز استادم سر کلاس گفت که نقاشیاتو که ایده دادم چاپ کن و بفروش و وقتی این پیامو دریافت کردم سریع رفتم چسب چوب برداشتم و طرح دخترونه کارتونی رو چاپکردمو خواستم روی آینه دستی چاپ کنپ و زمانم رو برای نقاشی آینه دستی نذارم
تا شب مشغول این کار بودم که بچسبونم و فردا نتیجه رو ببینم اگر خوب بود ادامه بدم
بعد من تا قسمت های بعدی این گفتگو رو گوش دادموبه این قسمت که رسیدم که گفتن من با استاد عباس منش احساس صمیمیت میکنم و اسمشون رو میگمو استاد نمیگم
چون شاخکامتیز بود ،گرفتم منظورش به من بود که دقیقا امروز سوالاتی داشتم
و دیدم استاد عباس منش گفتن که احترام از صمیمیت خیلی بالاتره و فرق داره
و من تک تک صحبت هاشونو به دقت گوش دادم و تصمیم گرفتم از این به بعد با احترام با انسان ها و بزرگتر از خودم و کوچکتر از خودم و حتی با استاد طراحیم که فقط یه بار بهم تدریس کرده طراحی رو ،بگم استاد
الان میفهمم چرا انقدر با احترام صحبت کردن یکی از همکلاسیامو خیلی دوست داشتم و حالمو خوب میکرد و همیشه میگه شما ،مثل استاد عباس منش و مریم جان شایسته عزیز
چون احترام گذاشتن با صمیمیت خیلی فرق داره و ارزشمند تره
من قبلا اسمش رو میگفتم و جان اضافه میکردم
وقتی بیشتر فکر کردم دیدم من باوری محدود داشتم ، که میگفتم فقط و فقط استاد رنگ روغنم رو قبول دارم و شرک می ورزیدم و قدرت رو در طراحی به استادم داده بودم و فکر میکردم به جز استادم کسی نمیتونه مثل اون تدریس کنه
خدا امروز با این نشونه بهم یاد داد تا قدر دان کسانی باشم که به من یاد دادن و با احترام صحبت کنم حتی وقتی لیاقت گفتن استاد رو دارن و مهارت دارن و به پن یاد دادن ، سعی کنم استاد بگم بهشون که دستی از دستان خدا بودن و به من یاد دادن
وقتی به امروزم دقت کردم
و به این فایل
دیدم امروز کلمه استاد برای من مثل یک خط قرمز دورش کشیده شده بود
چون همکلاسیم گفت به استاد طراحی
استاد
در صورتی که من و خیلی از هنرجوهای دیگه اسمشو میگفتیم و آخرش جون اضافه میکردیم
وقتی تو ورکشاپ گفت استاد
من تو دلم گفتم چقدر مودب
من چرا به استاد طراحی استاد نمیگم
تاحالا به من خیلی چیزا یاد داده
خدایا شکرت
گریم گرفت
ممنونم ازت که داری بهم راه هایی رو یاد میدی که رشد کنم
من از خدا میخواستم که احترام ببینم
خدا با این اتفاقات امروز به من یاد داد که تو اگر احترام بذاری احترام میبینی
یه وقتایی وقتی ریز میشم به رفتارام میگم ببین چقدر رفتارات پنهان و ریزن که انقدر باید ریز بشی که بدونی چه باور محدودی داری و یا افکارت از کجا داره میاد
به قول استاد عباس منش که میگفتن وقتی چیزی رو میخوای، باید منتظر باشی تا خدا بهت بده
و البته که برای رسیدن به چیزی باید خودم لایق باشم
وقتی بیشتر فکر کردم دیدم که من ته ته افکارم قبول نداشتم به استاد طراحی که واقعا در کارش استاد بود و طراحی رو به من یک جلسه یاد داد،بهش بگماستاد
و قدر دان خدا هستم که درسمو بهم یاد داد تا عمل کنم بهش
و از این به بعد استاد میگم و درسته همیشه با احترامصبحت میکنم اما استاد میگم از این به بعد
امروز احترام گذاشتن هم بهم واکید میشد
اینکه اگر احترام بذارم ،احترام میبینم
همه چیز به درون خودم برمیگرده
وقتی از ورکشاپ برمیگشتم خونه به یه سری از استادا خسته نباشید گفتم و خداحافظی کردم
اما به یه سریا نگفتم
همون لحظه یه حسی بهم گفت چرا به همه نگفتی
این کارت درست نیست
احترام میذاری برای همه احترام بذار نه فقط به چند نفر
و وقتی متوجه شدم گفتم من به خودم ظلم کردم و خدای من سعی میکنم از این به بعد به همه بگم نه فقط چند نفر
که گفت تاکید میکنم به همه باید احترام بذاری
به همه
و هیچ استثنایی نداره
و احترام گذاشتن خودت هست، که سبب میشه احترام ببینی
وای من هر روز یه چیزای جدیدی دارم یاد میگیرم
خدا چقدر مهربونه که عاشق منه که هر روز داره منو رشد میده
وقتی رسیدم خونه ،خواهرم و مادرم رفته بودن برای فروش گل سر و به من زنگزد گفت طیبه رو گاز برنج و کباب هست رسیدی خونه گرم کن بخور
من اصلا حواسم نبود وقتی شب رسیدن و خواهرم هم اومد خونه مون ، وقتی رفتن من برنج و کباب و جوجه رو میخواستمبخورم به یکباره یاد حرفای تو ورکشاپافتادم
وای خدای من
من تو ورکشاپ که بودم و کنارش رستورانه و غذاهای مشتریاشونو میدیدم که کباب و جوجه داره ،ته دلم گفتم کاش امروز یا جوجه میدادن و یا کباب
چقدر خوب میشد، امروز که گذشت ولی هفته های بعد ناهار کباب بدن
اینا که یادم اومد خندم گرفت ،گفتم خدای من چیکار داری میکنی
من گفتم یا کباب و یا جوجه
حتی به یکیشون هم راضی بودم
تو هردو رو به من عطا کردی
و من ظهر درخواستشو دادم و تو از بی نهایت دستانت بهم هم کباب و هم جوجه هدیه دادی
و خواهرم خریده بود و اومده بودن برای ناهار خونه ما و برای من هم گرفته بود
وای خدای من
سپاس بیکران ربّ من
چقدر من خوشحال بودم ،سریع سپاسگزاری کردم و با لذت خوردم شامم رو و به خواهرم زنگ زدم و تشکر کردم
فکر نمیکردم از تشکر من انقدر خوشحال بشه
وقتی تشکر کردم عمیقا خوشحالی و لبخند و خنده شو حس کردم
بهش گفتم الهی پر برکت باشه کسب و کارت
خیلی خداروشکر میکنم
وقتی میبینم تک تک حرفایی که از دلم میگم و رد میشم ، در طول روز رخ میده
بیشتر مصمم تر میشم که سعیمو بکنم روی باورام کار کنم تا نتایجم بزرگ و بزرگ تر بشه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدای من نور عظیمت رو به شکل نوری در قلب و عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت فراوان به زندگی استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته و تک تک دوستان در سایت و همه جهان هستی ،جاری کن
آمین
دوستتون دارم خیلی
سلام طیبه عزیزم
ازکامنتهات ممنونم عزیزم
باحوصله مینویسی و برامن کلی درس داره
چقدرخوب تونستی رابطتو باخدا تکاملی بهتروبهتر کنی
بارب ماچ ماچی
منم سعیم همینه که بیشتربشناسمش
ریز ریز هدایتها رو دریافت کنم
اینو امشب از کامنتت یاد گرفتم
تازه فهمیدم که چقدر نشونه هارو ندید گرفتم یاشک کردم و بیخیالش شدم.فهمیدم که اگر همون اول صدای قلبمو که حرف میزنه بشنوم وعمل کنم شک نکنم همون حرف خداست اگه ارومم میکنه
هرلحظه داره هدایت میکنه هرثانیه بهم میگه درافتش میکنم اگه درمدارش باشم
سماسگزارم ازت دختر مهربون وزیبا.
درپناه رب قدرتمندباشی
به نام پروردگار مهربان و بی نهایت بخشنده و وهاب
سلام دوست عزیزم
طیبه جان ممنون بابت کامنت زیبات کلی برام درس داشت البته همه اینها کار خداست و بس
چقدر این قسمت کامنتت که به این هدایت رسیدی که به اصل برسی زیباست
خدایا شکرت خدای مهربونم که امروز هدایتم کردی به خوندن این کامنت
واقعا وقتی تمرکزت را بزاری رو خودت و خدای خودت انگار که همه دنیا مال توست و به راحتی هر خواسته ای داری برات امکان پذیره
تو رها میکنی آرامی خودت را در آغوش پر مهر خدا رها کردی ایده ها الهامات شرایط همه و همه به لطف و هدایت الله برات زیبایی ها دوست داشتنی ها را رقم میزنن
خدااایا تنها و تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا هدایتم کن به مسیر درست مسیر کسانیکه نعمت و ثروت عطا کردی
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و موفق باشید
خدایا، هر آنچه دارم از آن توست.
سلام طیبه ی نازنینم…
مرسی از کامنت خیلی زیباتون! واقعاً لذت بردم. برای من که در دوره دوازدهقدم هستم و در حال انجام تمرین ستاره قطبی، این کامنت یه انرژی مثبت و متفاوت بهم داد. خیلی حس خوبی پیدا کردم از اینکه این تمرین رو اینطور متفاوت و دقیق انجام میدین. به نظرم تمرین ستاره قطبی فقط درخواست پول و چیزهای مادی نیست. درست مثل چیزی که استاد عباسمنش میگن، اگر فرعیات رو رها کنیم و تمرکز کنیم روی اصل، یعنی توحید و یکتاپرستی، میبینیم که خداوند همه چیز رو در دست خودش داره. وقتی باورمون به خداوند قویتر بشه و ذهنمون از مقاومتها آزاد بشه، همه نعمتها و ثروتها به صورت طبیعی وارد زندگیمون میشه.
برای من این طور به نظر میاد که تمرین ستاره قطبی بیشتر از اینکه به خواستههای مادی بپردازه، ما رو دعوت میکنه به تقویت باورهای صحیح، بالا بردن تمرکز روی نکات مثبت و آمیختن خودمون با قرآن و خداوند. وقتی این اتفاق بیفته، ثروت و فراوانی به ما خواهد رسید. نکته مهم اینجاست که باید به اصل توجه کنیم، نه به فرع.
براتون آرزوی سلامتی و آرامش و ثروت دارم …