نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11 - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-26 03:27:162023-03-18 20:29:34نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نتایج دوستان قسمت 11
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهیها همراه بشم و با اونها بزرگ
با چشمانی اشک بار دارم این کامنت رو مینویسم اشکی که تمنای وصالش رو داشتم اون روزی که پا توی این مسیر گذاشتم و وقتی میخوندم بچه های سایت مینوشتن با چشمانی اشک بار با خودم میگفتم میشه من هم ی روزی به این جایگاه برسم و الان خدا رو شکر دارم تجربش میکنم اونم وقتی دارم نتایج دوستانم رو گوش میدم.نتایجی که حاصل حساب کردن روی فقط خداست و بریدن از هر آنچه که بقول قرآن :
من دونه شیئا
است .چقدر با شنیدن این صحبت های آقا رضا برگشتم به 4 سال پیش که وارد این مسیر شده بودم که منم چند تا وام گرفته بودم البته مال خودم هم نبود اما من مسئول پرداختشون بودم به خاطر همون احساس مسئولیتی که استاد میگن نباید داشته باشیم در مقابل دیگران اما من اونموقع نمیدوستم و فکر میکردم این احسان بوالوالدین هستش که قرآن خودش گفته :
وبالوالدین احسانا و من دارم به این عمل میکنم .در حالیکه که این رو نمیدونستم که همین خدا توی ی جای دیگه گفته که این واادینه تا جایی که در توانشون هست باید برای بچه هاشون امکانات رو فراهم کنن و بیش از اون ازشون انتظاری نمیره یعنی اون والدینه هم خودشون رو قربانی بچشون نباید بکنن اما من خودم رو قربانی میکردم و وام هایی رو پرداخت میکردم که نتیجش هم به خودم بر نمیگشت کامل .و بخاطر همون وام ها و البته باورهای اشتباه لذت بردن رو از خودم دریغ میکردم
تا اینکه با استاد آشنا شدم و شروع کردم به کار کردن و دوره کسب و کار شخصی رو خریدم و توی اولین جلسش استاد گفتن که اگر بدهی داری اولین قدم پرداخت بدهی هاته اگر میخواین پول وارد زندگیتون بشه و من همونجا تصمیم گرفتم بدهی هام رو پرداخت کنم و یکی دو ماه بعدش من جشن پایان قسط و وام ها رو گرفتم خوب یادمه دو سال پیش بود که رفتم تسویه کردم و ی کیک خریدم و اومدم خونه و اعلام کردم پایان قسط و وام رو و از اون موقع تا الان چیزی به اسم وام و بدهی توی زندگی من وجود نداره
و اما در مورد قرض دادن یادمه قبل از آشنایی با استاد بارها به دیگران قرض میدادم و الان میفهمم که من با پول دوست نبودم و چقدر برای پس گرفتن همون پولها اذیت میشدم چنیدن و چند بار این کار تکرار شد و من درس نمیگرفتم تا اینکه باز هم زمانی که با استاد آشنا شدم فهمیدم یا نباید قرض بدم و یا زمانی اینکار رو انجام بدم که بخشش باشه دیگه نه قرض یعنی از مازاد خودم بدم همون چیزی که قرآن میگه :
و از تو میپرسند از چه انفاق کنند بگو از مازاد خود
و از وقتی این آگاهی رو دریافت کردم دیگه بی خیال اون پولهایی شدم که قرض داده بودم
و از زمانی که این دو قدم رو بر داشتم چقدر احساس آرامش دارم و رهایی الان هر مغازه ای میرم توی محلمون احساس خوشحالی رو میبینم توی چشم های صاحب مغازه چون میدونن نقد خرید میکنم و اسمم توی اون لیست سیاه بدهکارها نسیت .تازه وقتی یکم دیر میرم وقتی میرم میگن خانم سلطانی نیستی منتظرتون بودیم بیاین خرید .
الان همیشه ی مبلغی از پولم رو با عشق میبخشم و برای دو تا از عزیزانم خرید میکنم اما با لذت و عشق با این نیت که چندین برابرش بهم بر میگرده .الان دیگه کمک کردن به دیگران رو وظیفه ی خودم نمیدونم هر وقت احساسم خوب باشه و مازاد داشته باشم این کار رو میکنم چون همون بخششیه که در هر شاخه قراره هفتصد برابر بشه
خیلی لذت بردم از نحوه بیان اقداماتتون آقا رضا و عمل کردن به هدایت ها تون و اشک شوق رو توی چشم هام جمع کرد اشک اعتماد کردن و توکل کردن به رب العالمین
جای جای این صحبت ها زیبا بود و پر از درس اما اونجایی که گفتین :
خدایا بدهی بنده ات رو بده
اوج صمیمیت و نزدیکی به خداوند رو میشه حس کرد خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره و اجابت میکنه ما رو اگر ما اجابتش کنیم:
و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا داعان فلیستجیب لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون
و این نتیجه ی ایمان آوردن آقا رضاست این رشد و پیشرفت از بدهکاری به سمت تسویه کردن
ی نکته هم توی خلال صحبت کردن ها بود که خانم ایشون همراه شدن توی ی قسمتی از پروسه پرداخت بدهی و این همون نرم شدن قلب هاست که وقتی ما تعهد میدیم و تصمیم میگیریم به تغییر کردن خداوند بقیه کارها رو انجام میده و افراد رو همراه ما میکنه توی فرایند تغییر کردن
یادم اومد اونموقع که به بانک بدهکار بودیم چقدر من استرس داشتم که نکنه من بمیرم و این قسط وام ها بمونه و هی پشت سرم بگن خدا رحمتش نکنه ولی الان چقدر خیالم راحته که اگر همین الان بمیرم با خیالی آسوده و راحت میرم چون به هیچ کس و هیچ جایی بدهکار نیستم
چقدر با صحبت های آقا رضا مرور شد برام رابطه ی بین بنده و ارباب که استاد توضیح میدادن که این نوع رابطه با اون رابطه های بنده و اربابی که توی دنیای مادی بین آدم ها هست فرق میکنه .توی این رابطه ارباب میگه بنده ی من تو فقط درخواست کن البته با ایمان و یقین به من من برات فراهم میکنم هر آنچه که بخوای اما شرطش اینه که تو عبد خوبی باشی وخوبی تو فقط اینکه توی قلبت فقط جای من باشه نه هیچ کس دیگه ای که مهمون همیشگی قلبت من باشم که پارتی هات رو فقط با من بگیری فقط من و خودت فقط با من شاد باشی با من بخندی با من آواز بخونی و با من برقصی اونوقت من جاری میشم توی تمام لحظه های زندگیت
ی نکته ی دیگه داشتن صبر و استقامت در مسیر درسته .جالبه امروز صبح قبل از اینکه این فایل رو ببینم دوست عزیزم لینک کانت یکی از بچه ها رو برام فرستاده بود که پیامش صبرو استقامت در رسیدن به خواسته ها در مسیر جدید بود و الان باز هم این نکته برام تکرار شد و این پیام خداونده برای من که در مسیر جدیدی که شروع کردم باید صبر داشته باشم و توکل
جالبه من این 4 ساله دار روی خودم کار میکنم ولی هیچ وقت اینجوری عمل نکردم که خواسته های روز بعدمو شب از خداوند بخوام و این ی نکته ی کلیدی بود برای من که اینجوری هم میشه خواسته ها رو از خدا خواست چون من فقط توی تمرین ستاره قطبی اول روز این کار رو میکنم ولی اگر این حالت هم اضافه بشه خیلی هم بهتره
چه جالب بازم ی پیام برای من که برای رسیدن به هدفم باید قدم هام رو یکی یکی بردارم و الان دقیقا به این یادآوری نیاز داشتم چون همین دیروز داشتم کار کردن با ی نرم افزار رو سرچ میکردم و دیدم وقتی همه ی موارد رو باهم میخونم چون بلد نیستم و تازه میخوامم یاد بگیرم به نظرم سخت میاد ولی وقتی ویدیو های تیکه تیکه شده در موردش میبینم و همون رو اجرا میکنم و بعد میرم سراغ ی قسمت دیگه چقدر راحت تر و لذت بخش تر میشه برام یادگیری تا اینکه یویدیو ی ساعته ببینم در مورد کار کردن با همه ی قسمت هاش و فهمیدم که دارم مسیر رو درست میرم
ی نکته ی دیگه اینه که وقتی تو دستت رو میزاری توی دست خداوند ی اتفاق هایی برایت رقم میزنه که برای دیگران عجیبه و غریبه اما تو میدونی که داره از کجا آب میخوره
نکته ی دیگه اینه که وقتی با قانون به ی نتیجه ای میرسین اون نتیجه میتونه تکرار بشه وقتی بدهیت رو به آدم ها میدی با قانون خداوند میتونی با همون قانون بدهیت رو به بانک هم بدی
و صحبت های استاد که هدایت مراحلی داره :
قدم اول درخواست هدایته
قدم دوم آمادگی برای دریافت
و قدم سوم عمل کردن به اون هدایته
و تمام این مراحل لازمه ی رخ دادن نتیجه اس
پیام استاد :
نه قرض بگیر نه قرض بده حتی اگر بکشنت
استاد من 3 ساله که این پیام شما رو گرفتم و دارم بهش عمل میکنم و خوشحالم اط این بایت
سپاسگزارم استاد عزیزم و آقا رضا
خانم سلطانی سلام
مثل همیشه عالی بود کامنت تون و نکته به نکته و ریز بینا نه برامون نوشتید
داستان های زندگی ما همگی به نوعی مشابه هم هست
چرا که چون عامه جامعه به یک شکل فکر می کنند
یادمه مادر من همیشه می گفت تا زمانی که بده کار نشی به جایی نمی رسی و کلی هم الگو به ما نشون میداد از کسایی که پولدار هستند و کلی هم بده کار
یا می گفت تو اگه وام بگیری و یه چیزی برای خونه بخری حقوقت رو میدی قسط و اونوقت جاش پیداست
ولی اگه وام و جنس قرضی نخری که حقوقت هم خرج می کنی و هیچ وقت به جایی نمی رسی
اینا باور هایی هستند که الان حتی وقتی توی ذهن من رد می شوند من سرم درد می گیره و مث بتن تو مغز ما هستند
در مورد مسول نبودن در قبال دیگران من اینو در خودم خوب پرورش دادم
چون بیشتر سالهای که دارای فرزند هستم با قوانین هم آشنام و هیچ وقت خودم رو قربانی نکردم و اذیت که فرزندم بخواد به جایی برسه
گفتم نه اونم خدایی داره بزار به منبع وصل بشه
من چکاره هستم
و ذهنم در شرایط سخت هیچگاه نمی تونه منو قربانی شرایط بدونه
برای شما و دوستان عزیزم سعادت دنیا و آخرت آرزو می کنم
فعلأ ️️️️
سلام به آقای میگلی عزیز. سپاسگزارم از پاسختون. بله باورهای ما ریشه دار هستن و نیاز به کار دارن ولی بقول استاد خوبیش اینه که میشه اون سیمان ها رو خرد و پودر کرد هرچند زمان میبره ولی ارزشش رو داره.در مورد قربانی نردکن خودمون من ی عمر این کار رو کردم در مورد والدینم چون فکر میکردم ثوابه و من رو میبره ی راست به بهشت خخخ اما وقتی از استاد این رو شنیدم که نباید خودم رو فدای دیگران کنیم هرچند خیلی دیر شده بوده در مورد والدینم اما میتونه تجربه راهم در آینده باشه.احسنت به شما که تونستین این ویژگی رو در خودتون تقویت کنین که مسوول زندگی فرزندانتان هم نیستین .موفق و پیروز باشید
بنام خدای رزاق م
سلام و سپااااس بیکران یگانه خدای مهربان
در شب آرزوهاااا عجب آرزوهااامون خواستنی تر شدن و تحولی شد برای ابراز ِ رویاهاا و قدم برداشتن در جهت عمل کردن به الهامات الهی….
خداروشکر میکنم واقعا حرفاتون ب دل نشست….
سپاس از استاد عزیز و اقای عطار منش ک به سادگی وزیبایی وبیانی عااالی ک واقعاااا برامون کلی درس داشت….
واقعا چسبید ممنونم ک ب اشتراک گذاشتین….سپااااس
به نام خدا
سلام
مهم ترین نکته ای که در این قسمت برای من بسیار بولد بود این است که میشود با تعهد عمیق و جدی تکامل را در مدت زمان کوتاهی طی کرد.
و در این مورد کل قرض و بدهی هایی که در کمتر از یکسال تسویه شدند.
هر چه تعهد برای به کار بستن آموزه ها جدی تر، نتایج سریع تر و بزرگتر.
در یککلام اگر فقط یکراه برای موفقیت های بزرگ در مدت نسبتا کوتاه وجود داشته باشد آن تعهد جدی و عمیق است.
هیچ میانبری در کار نیست.
اما زمانی که تعهد عمیقی به جهان نشان بدهی درهایی به رویت باز میشوند که قبلا از وجودشان خبر نداشتی.
تعهد در حد آنچه استاد مثال زدند.
در حدی که اگر سرت را هم نشانه رفتند به آموزه ها پایبند باشی.
این فقط راجع به قرض نیست راجع به کل آموزه هاست اگر این تعهد را بهکار ببندم چنین تغییری میکنم که خودم را در مقایسه با گذشته ام نشناسم.
این وجه تمایز من با کسانی است که هیچ ربطی به گذشته شان ندارند، تعهد آتشین.
این ریشه ای است که در ادامه نتایج بزرگ آقای عطار روشن را بوجود آورده.
بیشتر از این خودم را جایز نمی بینم که راجع به این موضوع صحبت کنم باید کمر همت برای به کار بستن این آموزه ها ببندم.
که صد البته انسان همواره ناقص است وهیچ گاه به مرحله تکامل نخواهد رسید و هر چه عمل کنی باز هم جای پیشرفت بیشتر وجود دارد.
تشکر از استاد عزیز وآقای عطار روشن بابت ارائه دادن این مطالب با ارزش به صورت رایگان.
(˘︶˘)
سلام و تشکر استاد عزیز و آقارضای گل و خانوم شایسته ی مهربون و خانوم فرهادی عزیز و آقا ابراهیم گل و همه بچه های سایت :)
++تمرکز++
روی یه موضوع، نه صد تا و ده تا و دو تا
از دوماه پیش شروع کردم بعد از هفت سال کارای مختلف کردن، علاقه و استعدادمو انجام بدم…
جراتی که نداشتم، راهی که نمیدیدم، شرایطی که فراهم نبود، تمرکز و انگیزه و باور هماهنگ و چیزایی که برای نتیجه دادن لازم هست رو فکر میکردم ندارم، واسه همین کارای دیگه بجز موضوع علاقه م رو سمتش رفتم..
شروع کردم و کم کم هرچیزی لازم بود رو دیدم ازقبل دارمش فقط بهش توجه نکرده بودم..
توی این دوماه بیشتر از هفت سال پیش برای اجرا شدنش یاد گرفتم و باورای محدودی که راجب شروعش داشتمو پیدا کردم و حلشون کردم و شروعش کردم :)
روی تواناییم کار میکردم ولی برای اجراشدنش فک میکردم شرایطشو ندارم، بعدا مهیا میشه…
امروز این فایل، بهم قدم بعدی رو گفت
فکرمو مرتب کردم، چیزایی مختلفی توی فکرم بود راجب این ایده و چنتا موضوع دیگه.
نمیدونستم الان کدومشو باید انجام بدم،
بااین فایل برام روشن شد که تمرکزم کم شده، تونستم اولویت بندی کنمو با تمرکز برم سراغ شماره یک
بعدش با فکر باز شماره ی دو و باقی ماجرا:)
اینم برداشت من از این فایل فوق العاده و تصمیمی که بهم کمک کرد بگیرم برای پیشرفتم
++++++
حالا یه موضوعی که بهم کمک کرد بعد هفت سال بفهمم چرا علاقه مو شروع نکردم رو میگم
این مدت حدود دو ماه که شروع کردم علاقه مو بسازم، هرروزش یچیزی رو فهمیدم راجب خودم که این هفت سال به چشمم نیومده بود…
من چیزای مختلف یاد گرفتم از استاد، دوره ها و فایلای هدیه ی روی سایت، از تجربه های خودم و مطلبای موفقیتی که شیش هفت ماه قبل اشنایی با استاد و فایلاش استفاده کردم…
یسریاشو عالی انجام دادم، یسریاشو اشتباه متوجه شدم و انجامش ندادم یا ناقص انجام دادم…
چون هم میخواستم زودتر برسم به چنتا پله بالاتر، بدون تکامل..
هم عادت کرده بودم روش قبلی که فک میکردم و رفتار میکردم راجب اون موضوع.. منظورم پول و پیشرفت مالیه…
++++++
میرم سراغ اون نکته که هفت سال منو عقب نگه داشت از انجام علاقه و پیشرفت مالی
وسطای نود و چاهار از کارم اومدم بیرون تا رویامو بسازم، عاشق فیلمنامه نویسی کمدی بودم استعدادمم فوق العاده بود از بچگی…
از اون همه ایده و متن عالی، یه فیلمنامه سینمایی نوشتم تا اخرسال. شروع نود و پنج، چندجا بردمش ولی دیگه پیگیرش نشدم و رفتم سراغ کارای دیگه که پولدار بشم و بعد بیام بسازمش
فک میکردم الان شرایط ساختشو ندارم، پس پول نمیده بهم، کارای دیگه حداقل یه حقوق کم دارن یا فلان کارو برم که اونجا پول زیاد میده…
همه چی از دست رفت… رسیدیم به اشنایی با سایت و فایلا و … کم کم ایرادامو شناختمو بهترشون کردم…
بعضیاشونو درست روش کار نکردم واسه همین چن سال طول کشید تا دیگه خسته شدم از اون ایراد و بعد چن سال تصمیم جدی گرفتم با تعهد و باورسازی قوی و اهرم رنج و لذت و انگیزه واسه حل شدنش، درستش کردم و نتیجه های جدید اومد…
رسیدم به دو ماه پیش که بعد چنتا تغییر درست و حسابی که توی فکر و رفتارم بوجود اوردم، شروع کردم علاقه مو بسازم، بجای فیلمنامه، کلیپای کوتاه از بین اون همه متن و ایده ی عالی….
هفته ی پیش بود که یچیزیو فهمیدم.. حسش اینجوری بود برام که انگار اسمون اومده زمین :)
یعنی اینهمه سال این چنتا فکر مسخره جلوی منو گرفته بود :)))
هم خوشحال شدم هم خنده م گرفته بود ازینکه خییلی ساده بود … چجوری من متوجهش نشده بودم…
++++
از سال نود و پنج، چنتا فکر باهام بود..
اینارو یاد گرفتم، شرایط الانم هم ایناست، حالا واسه پیشرفت مالی و خوشبختی چی بفکرم میرسه
گزینه ی اول
++برم سراغ علاقه م++
خب من نویسنده ام، ایده نوشتم، بقیه بازی کنن اجرا کنن، پول ندارم بهشون بدم، کسی ام منو نمیشناسه که متنمو بخواد بسازه، اونایی که کمدی کار میکنن بهتریناش این چند نفرن که طرز فکرشون محدوده و با سلیقه ی من طرزفکر من هماهنگ نیستن و میخوان با بدبخت و بدشانس نشون دادن بازیگر فیلمشون خنده دارشه و باورای محدود دیگه دارن، خودمم بازی نمیکنم چون شاید فامیل و دوست و اشنا مسخره م کنه..
++پس نمیرم سراغ علاقه م++
گزینه ی دوم
برم یه کار دیگه
+++++
فکرم سمت علاقه م بود، جای دیگه خوشم نمیومد، واسه همین نمیرفتم یا خیلی کار جزئی بود یا زود تسویه میکردم… حوصله ندارم از صفر شروع کنم یکاریو.. من خودم علاقه و استعداد دارم ولی نمیتونم ازش استفاده کنم..
++++
هربار همون سوال، حالا چکار کنم، بعد همون جواب ولی بدون توضیح یادم میومد چون عادت کرده بودم اون موضوع نشدنیه و شرایطی لازم داره که من ندارم الان، پس علاقه از گزینه ها میره کنار
هفته پیش گفتم چرا خودم ایده هامو بازی نکنم..
مغزم گفت چون خوشم نمیاد
باخودم گفتم صبرکن.. بیشترتوضیح بده.. چرا هفت ساله این علاقه رو کنار گذاشتی…
وقتی مث قبل پرونده رو بدون بررسی کنار نذاشتم، دیدم فکرای قبلی چقد پوچه و چقد بعضیاش ظاهر سختی داره ولی بی جونه و پوسیده ست
چون روی خودم فکرم باورام کلی کار کردم بهترشم… کم و زیاد بوده ولی ادامه دار بوده… اونموقع برام حرف اشنا راجبم خیلی سنگین بود ولی الان اشنا و غریبه نظرشون خیلی کم اهمیته برام…
هربار فقط میگفتم علاقه مو که نمیتونم بسازم، خب برم یه کار دیگه.
ولی قشنگ بررسیش کردم، دیدم همینه :)
نظر ادمای اشنا راجبم که مسخره کنن شاید مهمه برام، ادم مناسبم دنبالش نبودم، حالاام که بعد هفت سال جدی شروع کردم، میبینم ادمایی که اومدن یچیزاییشون خوبه ولی وقت ندارن تمرکز ندارن…
یهو به خودم اومدم خودم که همه شرایطو و استانداردای مورد نظرمو دارم…
پس خودم بازی میکنم…
و شروع کردم :)
کلی ایراد داشتم که برطرفش کردم، ایراد راجب پول و رابطه و ارامش و یکمم راجب سلامتی
این ایرادامو تونستم حلش کنم و کلی نتیجه ی خوب ساختم…
+غرور زیاد که من از همه بیشتر میفهمم، خدا چیه، من خودم بلدم من خودم میتونم…
+دلسوزی زیاد که از خودم بزنم واسه بقیه، چون احساس تنهایی داشتم درونم بااینکه اطرافم شلوغ بود، میخواستم نجات بدم همه رو، محتاج محبت بودم… ادم خوب و بامعرفت میخواستم باشم و از نظرم ویژگی ادم خوب این بود از خودت باید بزنی واسه بقیه، همه رو میخواستم راضی نگه دارم، همه راجبم خوب بگن، یوقت کسی راجبم نگه این بهم کمک نکرد عجب ادم بدیه…
+یهویی بپرم بالا، بدون تکامل،
+ایرادگیر بودم و همش ایرادای همه رو مرور میکردم
++++
خدارو شکر که هرلحظه هممون داریم هدایت میشیم بسمت راهی که خودمون میخوایم
ب نام خالق هستی
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان سایت استاد عباسمنش
درود بر آقا رضا که زیبا توضیح داد
خواستم یه نکته بگم خدمت دوستان
دیشب ساعت 10 شب سایت استاد و نگاه کردم و منتظره این فایل جدید بودم اما هنوز خبری نبود ازش تصمیم گرفتم بخوابم
الله اکبر تو خواب دیدم دارم تو سایت استاد میگردم دنبال فایل جدید آقا رضا یهو صدای شیطان و شنیدم گفت این فایل استاد نکته نداره
الکی وقت تلف نکن بابا بی خیال خداشاهده
از خواب پریدم الله اکبر این شیطان تو خواب هم نجوا میکنه با انسان
خواستم بگم حواستون باشه ب نجوای شیطان
ممنونم از سایت فوق العاده زیبا استاد شبتون بخیر
به نام خدا
یکی بود، یکی نبود.غیر از خدای مهربون هیچکی نبود.
یه دنیایی بود، پر بود از آدم هایی که یه مجسمه ی سنگینی به نام سرنوشت زندگی رو با خودشون حمل می کردند.این مجسمه که از تنه درخت ها درست می شد، یکی سنگین، یکی سبک،یکی.زشت،یکی زیبا، یکی خاردار،یکی بی خار، و هر چه آدم ها بزرگتر میشدند، مجسمه های سنگین تر رو باید با خود حمل می کردند.
و همه پذیرفته بودند که باید این مجسمه ثقیل سرنوشت رو باید با خود حمل کنند. حالا از بین اونها یه کسایی پیدا میشد، مجسمه شان سبک تر و قشنگ تر بود، و همه می گفتند؛ بلا شک اون یه آشنایی با سازنده داره،یا مجسمه رو دستکاری کرده و عقوبت بدی در انتظار اوست.
گذشت وگذشت تا کم کم کسانی پیدا شدند، که به این وضع اعتراض داشتند، و خواستار مجسمه های سبک تر و زیباتر کردند، و راه های زیادی رو آزمایش کردند، و به نتیجه های کوچک و بزرگ رسیدند، و کم کم تعدادی پیدا شدند که نه تنها مجسمه های سبک تر و زیباتر داشتند، ادعا می کردند، خودشان آنها رو ساختند، واین باعث شد مورد تمسخر قرار بگیرند، خلاصه گذشت و گذشت یه افرادی پیدا شد اصلا با خود مجسمه ای حمل نمی کردند، اونها ادعا داشتند، هر وقت بخواهند به هر شکلی که بخواهند مجسمه خودشان را می سازند، واین تحولی عظیم در این جامعه زجر کشیده شد،ولی باز هم تعداد قلیلی بودند، که آن را باور و در پی آموختن روشش بودند.
از بین آنها خانمی به نام رضوان بود، که اون هم دوست داشت مجسمه اش زیباتر و سبک تر باشد. رضوان، جرات نداشت به مجسمه اش دست بزند، ولی از بس فشار مجسمه ازیتش می کرد تصمیم گرفت یاد بگیرد، چگونه می شود؟؟
سرش رو بالا گرفت، اطراف اش رو نگاه کرد، چند نفر رو دید،که بلد بودند دنبال آنها رفت، تنها نتیجه اش این بود که بیشتر باور کند که میشود، راحت تر بود، خلاصه رفت ورفت، به یه باغ بزرگی رسید، از دم در نگاهی کرد، دید صاحب باغ سبک و راحت در حال گشت زدن در باغ است.
مجوز ورود به باغ یه ثبت نام بود، ثبت نام کرد و تا ابتدای باغ رفت با خودش گفت بابا کی میتونه تو این باغ باشه اصلا ما کجا و اینجا کجاست.
رفت بیرون و شروع کرد به جستجو بعد از یکسال گشتن بی فایده با پاهای تاول زده و کمر شکسته از سنگینی بار دوباره به باغ اومد، اون کنارا وایساد، و به صاحب باغ نگاه می کرد، کم کم جرات این رو پیدا کنه بپرسه، چطوری شما سبک بال هستید، صاحب باغ خندید و گفت: یا باید بهایی آموزش رو بپردازی یا همینجا بمانی و آرام آرام یاد میگیری. رضوان کم کم شروع کرد در باغ قدم زدن، و دید افراد زیادی دارن مجسمه های خودشان را زمین می گذارند و بعضی ها دارند مجسمه هایشان را زیبا می کنند. و سعی کرد از اونها یاد بگیره، تا اینکه صاحب باغ کسانی که تو این کار خوب کار کردند، رو به بقیه معرفی کنه و از اونها بپرسه چطوری کار کردید، تا بقیه هم یاد بگیرند،
و اما یکروز، یکی از اون کسانی که خب آموزش دیده بودند، به نام رضا را آورد، رضا از ب بسم الله شروع کرد توضیح دادن، که از کجا شروع کرده، چه مجسمه سنگینی داشت و چگونه صاحب باغ رو باور کرده و به آموزش هایش دل داده و الان سبک و راحت داره از زندگی اش لذت می برد.
و این یک تحول بزرگی برای رضوان بود، برای رضوانی که از ترس عقوبت حتی حاضر نبود این مجسمه رو یکم این ور و اون ور کنه، چه برسه بخواد بذارش زمین، ولی کم کم داره می آموزد، و صاحب باغ هم دوست داره همه اونهایی که پا در باغش نهادند سبک بال باشتند، البته به شرط ایمان. رضوان داره با گوشت و استخوانش احساس می کند، که میشود این مجسمه رو از نو ساخت، و بدون اون هم میشود بود، می شود راحت راه رفت دوید، روی زمین غلت زد، تو رودخونه پرید و شنا کرد،
و این آقا رضا با زبانی ساده، به رضوان یاد داد،
_ چطوری صاحب باغ رو باور کرد
_چطوری به آموزش هایش متعد بود.
_چطوری باید عمل کنی
_چطوری باید حذر کنی
_…..
_…..
و هنوز آموزش های رضا و تایید های صاحب باغ ادامه دارد…..
به به به به
دورد به شرفت رضوان عزیز و سبک بالا الله اکبرررررررر
چقد قشنگ چقدر خوب الهی صد هرزار مرتبه شکر که تو این یاغ پر برکت هستیم الهی صد هزار مرتبه شکر که کنار هم داریم یاد میگیرم الهی صد هزار مرتبه شکر که به بهترینا میرسیم الهی صد هزار مرتبه شکر که ما لایق این باغ هستیم الهی شکررررررررررررررررررررررررررر برای این همه کامنت قشنگ وزیبا الهی شکر برای تمام قشنگیهااااااااا
میرسیم به تمام خواستهایمان به امید ربببب
دمت گرم رضوان اوردمممممم کامنتت ایولا
به نام ربّ هدایتگرم
سلام استاد جانم
بازم یه فایل محشر دیگه و کلی درس زندگی ساز
خدارو صدهزار بار شکر ک منو به مسیر این آگاهی ها به شما و سایت الهیمون هدایت کرده تا هر روز ثابت قدم در این مسیر بمونم و بیاموزم و عمل کنم و از زندگیم بهشت زمینی بسازم
خدایا شکرت برای تمام هدایتهای لحظه ب لحظت که منو رها نکردی و با خودت عهد بستی و بر خودت واجب دونستی که در تمام مسیر زندگیم لحظه ب لحظه هدایتم کنی
خدایا شکرت که نه تنها خالق و آفریننده من هستی بلکه رب هدایتگر و حمایتگر منی و من در طول زندگی تنها نیستم و بزرگترین دلگرمی من تویی رب مهربان و رزاقم
.
رضا جان عزیز چقدر شما قابل تحسینی
چقدر این عملگرایی شما بی نهایت مقدسه
همین الان داشتم ب مامانم میگفتم چقدر رضا جان خوب عمل کرده چه شاگرد حرف گوش کنی بوده سر کلاس استاد
مامانم حرف خوبی زد
گفت آقا رضا انقدر ب تنگ اومده بود انقدر از هر نظر تحت فشار بود که راهی جز تغییر نمیدید و خداوند چقدر زیبا هدایتش کرده ب مسیر استاد و قوانین جهان
وقتی گفتید شبها با دفتر و قلم بالا سرتون میخوابیدید من چقدرررررررر این ایمان و اعتماد شما رو تحسین کردم
حتی اگر فقط و فقط ب خاطر اعتماد ب حرف استاد اینکارو میکردین بازم خیلی ارزشمنده این عملتون این حد از عملگرایی و تعهدتون ک جهان راهی نمیبینه جز پاداش دادن بهتون
همین امروز صبح بود تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم خدایا منم میخوام مثل استاد عباسمنش، مثل مرضیه جان ، مثل حضرت محمد، منم میخوام بی واسطه و مستقیم با من حرف بزنی کلامتو پیامتو دریافت کنم، قلبمو باز کنی چشمامو بینا کنی گوشامو شنوا کنی برای دریافت پیامت.میخوام انقدر واضح بهم راهو نشون بدی ک حتی نیاز نباشه فکر کنم ک این نشونه پیامش برام چیه. میخوام منو صاف بندازی تو مسیر درست و من درجا میگم چشم فرمانبردارم و عمل میکنم و پاداش هاتو بهم بدی
و دیدن فایل امروز و شنیدن این صحبت رضا جان از دریافت مستقیم پیام خدا چقدرررررررر برام دلنشین بود چقدر برام شادی بخش بود خدایا شکرت خدایا شکررررررررت منم لایق شنیدن صدات هستم منم لایق دریافت ایده ها و الهاماتت هستم
میخوام یه مثال از خودم بزنم ک داغه داغ مال همین چندروز اخیره
اول میخوام اینو بگم ک چقدر من انسان فراموشکارم و با اینکه هر روز دارم این آموزه ها رو میشنوم و سعی میکنم در حد درک و مدار الانم عمل کنم، ولی بازم یه جاهایی لغزش میکنم
اما خوبیه این خدا اینه ک بازم منو رها نمیکنه و باااازم دستمو میگیره میاره تو مسیر درست
وای خدا من دیوووونتم
استاد من تقریبا 10 روزه که فروشم ب طرز عجیبی کم شد و درامدم استاپ شده بود . استاپ نه به معنای صفر شدن ورودی ولی خیلی خیلی کمتر از قبل شد مثلا 1 دهم قبل!!
همش میگفتم خدایاااا من ک دارم ایمانمو نشون میدم من ک دارم هم تلاش فیزیکی میکنم پا رو ترسام میذارم دارم حرکت میکنم هم تلاش ذهنی میکنم دارم هر روز روی باورهام روی اهرم رنج و لذت فروش و درامدم کار میکنم پس چی شددددددد
چرا اینجوری شده
یه وقتایی دیگه واقعا گیج میشدم تو این مدت
همش دنبال جواب بودم ولی جوابی نمیگرفتم
هر روز میومدم بیشتر رو باورام کار میکردم رو دوره ثروت 1 رو قرآن روی جلسه 3 قدم 1 ک همش مربوط ب باورای فروش و درامده
اما بازم تغییر خاصی نمیکرد
تا اینکه یه روز ک بیرون بودم و رفته بودم برای فروش محصولم ولی بازم نتیجه دلخواهمو نگرفته بودم، با خودم گفتم بذار از یکی از دوستای عزیزم ک تو مسیر قانونه و خیلی هم درکش عالیه بپرسم و هرچی بهم بگه همون راه حل درستست ک خدا میخواد بهم بگه
خلاصه بهش یه پیام صوتی دادم و سوالمو پرسیدم
میدونین اولین چیزی ک برام در پاسخ سوالم نوشت چی بود؟؟
تو این مدت چه تغییری ایجاد کردی؟
منم درجا براش نوشتم همش تغییرات مثبت بوده، ابزار حرفه ای تر خریدم خودمو برای تولید بیشتر آماده کردم، دارم بیشتر رو باورام وقت میذارم، حتی تعهدم رو برای سحرخیزی و خوندن قرآن دارم انجام میدم و دارم همه جوره نشون میدم ک من واقعا میخوام شرایطم عالی تر و عالیتر بشه اما نتیجه کاملا برعکسه!
خب ایشونم بهم گفت صد در صد همه چیز درون خودته. ببین باورهای غالبت چیه و وقتی براش گفتم خودم چند تا از باگ هامو در آوردم نوشتم و براشون منطق و الگو آوردم
اما
چندساعت پیش دوباره اون سوال اولش تو ذهنم تکرار شد:
تو این مدت چه تغییری ایجاد کردی؟
یهو ب خودم اومدم گفتم آهاااااان فهمیدم فهمیدم تغییر اخیرم چی بوده…
من دقیقا همین 10 روز پیش میخواستم یکی از ابزارهای اصلی برای کارمو تهیه کنم ک خیلی خیلی لازمه و خیلی کارمو سریعتر و راحت تر میکنه
تقریبا نصف مبلغ خریدش رو داشتم و همش با خودم میگفتم صبر میکنم تا وقتی پولم کامل شد اون موقع میخرم
با اینکه مامانم بارها بهم گفته بود من یه پولی دارم ک میتونم بهت قرض بدم دستگاهتو بخری و بعد سر فرصت بهم برگردونی چون خودشم پوله رو لازم داشت ولی تو اون بازه زمانی نمیخواستش
خلاصه منم از اونجایی ک ب اون ابزارم نیاز داشتم یه جورایی خودمو گول میزدم گفتم نه اینکه دور زدن تکامل نیست من تو همین هفته انقدر درامد دارم ک ب راحتی قرضشو میپردازم
اینجوری شد که من پول رو قرض گرفتم و دستگاهم رو خریدم ولیییییی تولید و فروشم ب طرز عجیبی کم شد
فرداش رفتم برای فروش محصولم دیدم عه چی شد؟! پس چرا اینطور شد؟!
نمیفهمیدم دلیلش چیه
تا اینکه وقتی دوستم گفت چه تغییری ایجاد کردی گفتم آره آره خودشه من از وقتی این پول قرض کردم دقیقا از همون موقع فروشم کم شده درامد خیلی کم شده
چون من آدمی نیستم ک بتونم زیر منت کسی باشم و این پول رو هم ب پیشنهاد خود مامانم ازش گرفته بودم ولی اصلا شرایط ب شکلی پیش رفت ک مامانم ب پولش نیاز پیدا کرد اما بهم نمیگفت.. خودم خیلی تحت فشار بودم ک باید زود زود قرضو پرداخت کنم اون بنده خدا الان گیره . ولی هر روز با این نگرانی میرفتم برای فروش و اوضاع راکد شده بود
تا اینکه فهمیدم من خیلی شیک و مجلسی حرفای استاد رو در مورد تکامل و قرض نگرفتن دور زدم و الانم توش گیر افتادم
یعنی به عینه دیدم که چقدر این موضوع مهمیه ک تحت هیییییییییچ شرایطی قرض نگیری وام نگیری چک ندی
وقتی مقروضی همش نگرانی آرامش نداری تحت فشاری و اینا همه احساسات منفی هست ک نمیذاره اصلا چرخ کسب و کارت بچرخه و ایده ها بیاد و درامدت و ورودیت هر روز کم و کمتر میشه
وقتی این ترمزم رو در آوردم و با خودم عهد بستم ک دیگه نه قرض بگیرم نه چیزی، چقدر زیبا خداوندم فقط با دادن تعهد من، بهم یه ایده خیلی قشنگ تو حیطه فعالیتم داد و من بهش عمل کردم و با استقبال مواجه شد و الان ب راحتی میتونم بدهیمو تسویه کنم و خیال خودمو راحت کنم
وای خدا باورم نمیشه این حد از مهربونی و بخشش و فضلت رو
چرا باور نمیکردم ک تو بهم روزی میدی و من فقط فقط باید از خودت بخوام
وقتی آقا رضا از خدا خواست ک بخش بخش پولشو جور کنه و خدا اینقدر زیبا دلها ور براش نرم کرد، پس برای منم میکنه برای منم میشه منم عزیز دردونه خدا هستم و تنها روی خودش حساب کردم
و امروز هم این فایل بااااز هم مهر تایید محکمی بود بر اون الهام خداوندم از اینکه نباید قرض بگیرم ..
خدایا هزاران هزار بار شکرت ک رهام نکردی و هر لحظه هدایتم میکنی ب مسیر مستقیم
استاد عزیزم این جملتون که گفتید وقتی آدم خودشو متعهد میکنه به تغییر، خداوند الهام میکنه
وای استاد من همیشه ی همیشه تعهدهای غیر قابل مذاکره شما برای تغییر در تمام زمینه ها رو الگو و سر منشا زندگیم قرار میدم و ب خودم میگم الهه ببین اینجوری باید متعهد باشی
مثلا اونموقع ک شما تصمیم گرفتین مطالعه کنید و با تعهد 500 تا کتاب تو حوزه کاریتون خوندین
اونجایی ک ب خودتون تعهد دادین که دوستی با پول داشته باشین و تحت هیچ شرایطی به اون پولی ک کنار میذارین دست نزدید و اون تراول 50 تومنی ب مرور زمان شد 1 میلیون دلار مبلغِ ته حسابِ شما ..
اونجایی ک با تعهد گفتین یا ثروتمند میشم یا میمیرم و خدا درها رو باز کرد براتون
و خیلی مثال های دیگه که من همیشه برام الگوست
منم ب خودم میبالم که تابستون امسال وقتی دوره ثروت 1 رو شروع کردم و از لحاظ مالی از کار قبلی بیرون اومده بودم و صفر شده بودم و به خودم تعهد سختی دادم ک یا از لحاظ مالی رشد میکنم و بیزنس خودمو میسازم یا میمیرم و جهان این تعهد من رو دید و درست چندروز بعد ایده ای بهم داد در حیطه علاقه و فعالیتم، که از روز اول برام پول ساخت بدون نیاز ب سرمایه اولیه بدون نیاز به هیچ عامل خارجی خاصی. خدارو شکر خدارو شکر ک در مسیر بیزنسم ثابت قدم موندم و کلی رشد کردم توی این چند ماه چه از لحاظ مالی چه شخصیتی و درک قانون و چه از نظر ارتباطی
الانم چندتا تعهد نوشتم تو لیست تعهداتم ک با انجام و تیک زدن و تثبیت هرکدومشون کلی اعتماد ب نفس میگیرم و احساس قدرت میکنم برای ادامه مسیرم
یکیش تعهد برای ایجاد و تثبیت عادت سحرخیزی هست ک چندروزه دارم انجامش میدم و به باشگاه 5 صبحی ها پیوستم : ) خدایا شکرت هزاران هزار بار
و هر روز بعد از بیداری در سکوت و خلوت سحرگاه، قرآن رو دارم از اول میخونم و لذت میبرم..احساس میکنم یه پرده از جلو ذهنم برداشته شده برای درک قرآن و دارم خیلی بهتر میفهممش و با قانون تطبیق میدم الهی شکرررررررر ک هر روز ظرفمو بزرگتر میکنه
خدا کمکت میکنه وقتی میبینه متعهد هستی و به راه های دیگه فکر نمیکنی که بگی حالا اگر مجبور شدم فلان راه هم هست….نه…هرگز…به مسیر خودت ب تعهد خودت پایبند باش و ببین چجوری درها برات باز میشه
وای استاد این جملتون چقدر آرومم کرد
چقدر منو ب فکر فرو برد
ازینکه وقتی میخوام برم برای فروش محصولم و میگم خدایا تو برام بفروش تو برام مشتری شو تو برام پول شو ولی گاهاً ته ذهنم میگم حالا اگرم نشد فلان کار رو میکنم فلان راه حل رو چاره میکنم…
وای خدا من چقدر بی ایمان میشم بعضی وقتا
چطور میتونم راه دومی داشته باشم وقتی راه اول و آخر تویی
وقتی با ایمان باشم فروش رخ میده
وقتی با ایمان باشم پاداشم میشه ثروت و کسب روزی
میدونین استاد یاد اون جمله آرنولد شوارتزینگر میفتم ک توی یکی از سخنرانی هاش میگفت:
من هیچوقت نقشه b توی ذهنم ندارم و من فقط و فقط یه راه دارم اونم راه a هست چون نمیخوام راه برگشتی برای خودم بذارم
این یعنی ایمان ب اینکه باید جواب بگیرم
و وقتی اینجور قاطع از خدا میخوای اونم بهت پاسخ میده
به همین راحتی
استاد جان این فایل خیلی خیلی درس داشت برام
هم صحبتای رضا جان هم صحبتای شما ک چقدر چراغ راهم شد
بی نهایت سپاسگزارم
از خدا میخوام غرق آرامش باشیم همگی
.
عاشقتونم
الهه
سلام و درود بر شما دوست عزیز ،کامنت شما رو با لذت خوندم و خیلی خیلی به روزهای اخیر من شبیه بود ،منم درامدم چند ماهی هست که تقریبا یک دهم شده و هر کاری که میکنم متوجه نمیشم چرا این اتفاق افتاده ،و این پیامی که از دوستتون گرفتین دقیقا جواب من هم بود ممنونم از شما و دوستت
تو این مدت چه تغییری کردی ؟؟؟
میدونی چه تغییری کردم ؟رزق وروزی من از جایی بهم میرسه که تمام خانواده ام و چند نفر دیگه توی بیزینس من کار میکنن و چند وقتی هست که تصمیم گرفته بودم زیاد خودم دیگه اونجا نباشم مثلا خودم برم دنبال الافی و رفیق بازی و حالا کارگرها اونجا هستن و برام کار میکنن اما غافل از این بودم که اینکار و این دخل بنام منه و من خودم حتما باید اونجا حضور داشته باشم
مورد بعدی اینکه من تا لنگ ظهر میخوابم و عملا نصف روز رو از دست میدم و باید منم صبح ها زود بیدار سم از خدا میخوام که کمکم کنه بتونم صبح ها زود بیدار بشم
مورد بعدی درمورد صحبت های زیبای عباسمنش بود که عالی بود :خداجونم تو مشتری بیار ،تو مشتری شو ،من یا ثروتمند میشم یا میمیرم همه اینا عاااالی بود
و اما صحبت آرنولد بی نظیر بود میخوام زیر یکی از عکس های اینستاگرامیم اینو بنویسم
من معمولا آدم متعهدی نیستم اما باید متعهد بشم هر روز صبح خودم برم محل کارم رو جارو بزنم و یه سر بکشم و بیام بنویسم من تونستم خدایا شکرررررت ،باید امروز نیم ساعت بیشتر از همیشه در محل کارم بمونم و بیام بنویسمش
درود و سلام به الهه ی نازنین خدارو شکر بابت مسیری که برای فروش هدایت شدی و اینجا باید تحسینت کنم بابت تعهدی که به خودت دادی اینکه به کمپینگ ساعت 5 صبح پیوستی خدا رو شکر اتفاقا من چندین ساله که خدارو شکر سحر خیزی مو مدیون ضمیر ناخودآگاهم هستم یعنی سعی میکنم شبها زود بخوابم و به خودم و بالشتم میسپرم و میگم میخوام قبل از ساعت چهار بیدار بشم واقعا که دقیقا انگار یکی منو بیدار میکنه و چشمام باز میشه و فوری گوشیمو نگاه میکنم و میبینم دقیقا طبق خواسته ی خودم بوده و ازش تشکر میکنم که بیدارم کرده و بعدش طبق پیشنهاد استاد میام توی سایت حداقل یکی دوتا از کامنت ها رو میخونم و بعدش مشغول نوشتن میشم و این کارو مدتهاست که بخودم تعهد دادم البته خیلی بندرت اتفاق میوفته که خواب بمونم و خسته باشم ولی بخودم نهیب میزنم که باید متعهد باشم..
الهه جان واقعا از خواندن کامنت زیبا و تجربه و آگاهی که داشتی و اومدی اینجا نوشتی ممنونم و در مورد فروش هم منم یکمی استپ کردم ولی میدونم خداوند خودش همه کارها رو برامون ردیف میکنه
بقول ملاصدرا:
خداوند بی نهایت است
بی مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک می شود
بقدر آرزویت گسترده میشود
بقدر نیاز تو فرود می آید
خداوند همه چیز می شود
همه کس را به شرط اعتماد و به شرط دلی پاک
با سلام خدمت خانم سواد کوهی و استاد عباس منش و خانم شایسته و تمام اعضا و خانواده عباس منش، منم قبل از هر چیز از خداوند بی نهایت سپاسگذارم که منو به این فضای زیبای الهی هدایت کرد، خدایا بی نهایت شکرت
صحبتهای آقا رضا و هادی آقا، دقیقا زندگی منه
وقتی صحبتها شونو گوش کردم، انگار دارم صفحه به صفحه زندگی خودم رو مطالعه میکنم منم دقیقا مثل هادی آقا بعلت عدم داشتن این آگاهی ها و اعتماد بی جا از همه چی به صفر رسیدم، و زیر صفر، و حتی اول از پیک موتوری و بعد که بهتر شدم با اسنپ شروع کردم البته از خجالتم پیش همه حتی از خانواده خودم هم مخفی میکردم، اما اینقدر به در و دیوار خوردم که چارهای جز این ایده ها نداشتم، و جالبه که منم حدود 20 روز هست که از موقع زیر صفر بودنم که دیگه گذشته بودم و داشتم خوب پیش میرفتم متوقف شده بودم،
الان که این کامنت شما رو خوندم به گیرها و ترمزهای خودم یه جورایی رسیدم
انگار خدا داره بمن میگه دیدی من راهت انداختم ولی تو بد قولی کردی و بجز بندگی من به چیزای دیگه متوصل شدی!!
خدایا شکرت که به این راحتی و بی منت بیشمار به همه ما مینخشی، الهی بی نهایت شکرت،
تشکر میکنم از این کامنت خوبتون و از استاد عباس منش که باعث و بانی ایجاد این فضای خدایی شدن، الهی بی نهایت شکرت
الههههههه چه کردی بامون دمت گرممممممم
چقدر خوب بود کامنتت دقیقا منم این دو دلیرو دارم واس پیدا کردن خونه میگم من پول ندارم وام ازدواج بگیرم نگیرمممم چگار کنم ولی میگم خدایا خودت کمک کن که اصن نه وامی بگیرم نه هیچیز دیگه ای کمک کن که اون وام هاییم که گرفتم تسویه کنم خدا جوووون خودت منو کمک کن .
من باور دارم که همچیز رو برام چیده به لطف خودش دمتتتتتتتتتت گرم رفیق بابت این کامنت قشنگت دمت گرممممممممممم رفسیقققققققق دم عمووووو رضاهم گرم من هنوز فایلو ندیدممممممم به امید خدا سر فرصت مبینمممم
خدایااااا خودت کمک کن تو مسیر تو ثابت قدم باشم الهی شکررررت
خدایا کمک کن دو دلی نکنممم و احتیاج به هیچ وامی نداشت باشممممم خدا جون دوستتت دارمممممممممممم بینهایت شکرررتتتتتتتتت
دمت گرم الهه عزیز راهت همرار رفیققققققق
استاد یه عالمه بوسسسس برا شماااا پیامبر زمانه دوستت دارممممممممممم
سلام به استاد عزیزم و دوستهای عباس منشی ام.
من به این صفحه هدایت شدم و با گوش کردن به این فایل کلی ذوق کردم.واقعا ممنونم از رضای عزیز که با به اشتراک گذاشتن تجربه هاشون من رو راهنمایی کردند.
من هم یه بدهی 18 میلیونی دارم که تا خرداد 1401باید پرداختش کنم.و چند روز ذهنم درگیر شده که چجور تو 6ماه این پول رو جور کنم که بتونم بدهی ام رو تصفیه کنم.
پیرو حرف استاد عزیزم با خودم عهد بستم که دیگه تحت هیچ شرایطی نه وام بگیرم نه قرض بگیرم چون واقعا استرس پس دادن اون پول آرامش رو از آدم میگیره.
به امید خدا و هدایت خدا تو 6ماه بدهی ام رو پرداخت میکنم و بعد میام از تجربه خودم که چجور این بدهی رو پرداخت کردم در اختیار دوستان میزارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان بی نظیرم
به به عجب فایلی بود اول از همه بگم که چقدر زززززززیبا و هیجان انگیز تعریف میکنن اقا رضا باور کنید این فایل ها اگه 10 ساعتم باشه با تعریفات اقا رضا و توضیحات بی نظیر استاد من خسته نمیشم از گوش کردن بهش فوق العادس واقعا
دریافت الهام از طرف خداوند(آیه ای که به آقا رضا الهام شده:
العنکبوت
وَمَا هَٰذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﺟﺰ ﺑﺎﺯﻳﭽﻪ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺳﺮﺍﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺳﺖ،(64) )
و قدم اول رو برداشتن و حرکت کردن یه جمله استاد تو روانشناسی ثروت 1 میگه و سه بار تکرارش میکنه هر بار استاد یه جمله ای رو سه بار تکرار میکنه یعنی خیلی خیلی خیلی مهمه و ما بچه ها خیلی خیلی خیلی توش مشکل داریم و اون جمله اینه :
اگر فاکتور عمل کردن به ایده ها جسارت داشتن، قدم برداشتن، از این معادله آموزش ما حذف شود تمام مسائل و موارد و آموزش های دیگه تمام آنچه که به نام قرآن، خدا، دین ،عبارت تاکیدی، ایمان، شکرگزاری، احساس خوب تمام آنچه که میشناسید حرف مفت بی ارزش و به اندازه پشیزی ارزش ندارد.
این جمله رو استاد سه بار پشت سر هم تو روانشناسی ثروت 1 میگه و به نظرم حجت رو درباره ی عمل کردن به ایده ها و الهامات تموم میکنه
وقتی که ادم خودش رو متعهد میکنه خداوند الهام میکنه خداوند راه نجات رو به اون نشون میده فقط باید عمل کنیم به الهاماتمون حتی اگر سختمون باشه حتی اگر خلاف کارهایی که تا الان انجام دادیم باشه
الطلاق
فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِّنکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ذَٰلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا
ﻭﻗﺘﻰ ﻋﺪﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺭﺳﻴﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻰ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﺍﻳﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺳﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍﻩ ﻧﺠﺎﺗﻰ ﭘﻴﺶ ﭘﺎﻯ ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ(2)
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا
ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺭﻭﺯﻯ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﻰ ﺍﺳﺖ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎم ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻯ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.(3)
این حرفایی که تو این فایلها زده میشه بخدا معمولی نیست اینها مصداق ایات خداونده
تحت هیچ شرایطی پول قرض نگیریدپول قرض گرفتن کار آدمهای ضعیفه به خودت تعهد بده که من بمیرمم پول قرض نمیگیرم و خداوند راهو بهم نشون میده با این حد از تعهد دادن هرگز پول قرض نمیگیری و همینجور که قرض نمیگیری پول هم قرض نده تحت هیچ شرایطی تنها در صورتی پول بده که به چشم بخشش ببینیش یعنی اگه بهت برنگردوند اصلا برات مهم نباشه و به دردسر نیوفتی
بدترین حالت قرض نضول گرفتن است:
البقره
الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَهً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺑﻴﻤﻨﺎﻙ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﻨﺎﻙ.(274)
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
ﺭﺑﺎﺧﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﻧﻤﻰ ﺧﻴﺰﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﺑﺎﺳﺖ. ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪ ﺭﺍ ﺣﻠﺎﻝ ﻭ ﺭﺑﺎ ﺭﺍ ﺣﺮﺍم ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻰ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﺑﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﻨﺪ ﺳﻮﺩﻫﺎﻯ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﻛﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺯﺧﻴﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ.(275)
یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺑﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺻﺪﻗﺎﺕ ﺭﺍ ﻓﺰﻭﻧﻰ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﺪ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﮔﻨﻬﻜﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ.(276)
در پناه الله شاد و ثروتمند باشیم
به نام خدای بخشنده مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم وآقا رضا که چقدر صحبت های ایشان من را تحت تاثیر قرار داد چقدر حرف های دلنشین و جذابی داشتن اولین ایدهای به نظر آقا رضا میرسد این است به آرامش برسد به آرامش رسیدن هم بها میخواهد
با پرداخت بدهی هم بحث و جدل از بین میرود
با این کار واقعا آدم به آرامش میرسید وقتی که ما خواسته های خود را به صورت واضح وروشن بنویسم و نتیجه را به خداوند بسپاریم واقعا خداوند هم به بهترین نحو هدایت میکند مثل آقا رضا که به صورت روشن برای خداوند مینویسد که خدایا من بنده تو هستم و او هم بنده توست
خودت هم بدهی من را بپرداز هم اون گرفتار هم من خودت بدهی این بنده را بده اونقدر این کار را انجام دادن که یک شب در خواب میبینند که قران خوانده میشود که این آقا رضا بر میگردد به تعهد ایشان وعمل کردن به آگاهی های استاد
که خداوند هم هدایتش میکند به این که تو هیچ وقت خودت نگران آینده نباش مسائل این دنیا میگذارد آنان که ایمان دارند واستقامت میورزند خداوند درهای نعمت را به روی آنها باز میکند این گفته های آقا اشک را در چشمان من جمع کرد وحالم دگرگون شد واقعا اگر ما تنها به آیه ایمان بیاوریم وعمل کنیم چه کارهایی که خداوند برای ما انجام میدهد قسمت بعدی این هدایت در مورد بخش بخش کردن بوده یعنی اینکه بدهی خودت را خرد کند وکم کم پرداخت کن وقتی در دید کلی به بدهی نگاه میکرده هیچ ایده پرداخت اون هم به ذهنش نمی آمده ولی وقتی که به این ایده عمل می کند واین بدهی را بیست و پنج قدم تقسیم می کند وبعد وقت عمل کردن می شود که با سوال کردن از خودش میگوید که چه کاری باید انجام دهم با این که پولی هم نداشتن با اون پولی که برای بیمه بچه ها داشته شروع میکند بعد قدم های بعدی خودش گفته می شود همان طور که گفته شد مهمترین کار همان عمل کردن به اون ایده است بعد خداوند همهی کارها را انجام میدهد مثل بقیه کارهای آقا رضا که خداوند مشتری های فوق العاده برایش میفرستد که یه همچین پول نقدی به دستش میرسد که باعث می شود که یک کمی دیگه از بدهی خودش را پرداخت کند این که اعتماد کنیم که خداوند هادی است ونکته بعدی دریافت این هدایت های خداوند است وبعد خداوند همه کارها را انجام میدهد ما باید به این قانون عمل کنیم که هیچ وقت قرض نکنیم و وبه هیچ عنوان هم قرض ندهیم وقتی که به این حد از توانایی رسیدیم که من میخواهم ببخشم وهیچ انتظاری هم نداشته باشم ودر راه خداوند ببخشیم
اولین کاری که ما باید انجام بدهیم تمام قسمت و قرض ها را پرداخت کنیم حتی اگه توان خرید وسایل خودمان را نداشته باشیم که من هم تعهد دادم که قدم به قدم قسمت های بانکی را تسویه کنم که با این هم توانایی خودم را زیاد می کنم وهم اعتماد به نفسم بالا میرود
این که می گویند قرض خوب داریم ویا قرض بد همهی اینها چرندیات است که ما باید این جور مواقع اصل را از فرع تشخیص دهیم اصل این است که باید پول را بسازیم نه اینکه قرض کنیم باید این جوری خداوند را باور کنیم دلیل بدبختی نود و نه درصد مردم همین قسمت وعرض است
با این کار هیچ وقت دنبال استعداد و شکوفایی نمی رویم باید به خودمان تعهد بدهیم که به هیچ وجه قرض نگیریم حتی اگه ما را با اسلحه تهدید کنند وقتی جهان این حد از تعهد ما را ببیند در برابر ما کرنش میکند وقتی که ما بدهی نداشته باشیم به آرامش میرسیم که این آرامش را با هیچ چیز نمی شود عوض کرد من در این جا تعهد می دهم که به هیچ عنوان نه قرض کنم ونه قرض بدهم