نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11 - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-26 03:27:162023-03-18 20:29:34نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز یازدهم 6 بهمن ماه
بنام خدای مهربان و عاشق
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بابت این فایل قشنگ! خدا رو شکر بابت پیشرفت رضا عزیز ، بخاطر موفقیت هاش، خدا رو شکر بابت توضیحات استاد که همیشه به جا و به موقع توضیح میدن!!!
چقدر این فایل موضوع مهمی رو به من یاداور شد! اول اینکه اگه به خداوند اعتماد کنی ، مسلما جوابتو میده! اجیب الدعوه الداع اذا دعان!!! فرق منو رضا تو خیلی از زمینه ها شاید همین موضوع باشه! اینکه ایشون باور کرده که خداوند جواب میده و ازش خواسته، و در نهایت اون پاسخ داده!!! باید با تمام وجود بخوام و درخواست کنم!!!!!
موضوع بعدی تعهده ک در کلام رضا موج میزنه! باید به هدفهایی که میذارم متعهد زاشم، باید با تمام وجودم حرکت کنم ، وگرنه هیچ اتفاقی نمیوفته !!! بقول استاد این حد از تعهد درها رو باز میکنه!!! وقتی خدا این حد از تعهد رو ببینه جواب میده.. نه اینکه دو روز یه جیزیو بخوام بعد بیخیالش بشم!!
موضوع بعدی که کلید بود و باید همیشه و هر لحظه حواسم بهش باشه موضوع قرض گرفتنه! خیلی جالبه واقعا من تا پارسال همش بدهی داشتم و هی از این و اون قرض میگرفتم، اما وقتی این جمله رو از استاد شنیدم تصمیم گرفتم تحت هیچ شرایطی قرض نگیرم.. اون اوایل شرایطی پیش میومد که یکم سخت باشه و بخوام قرض بگیرم اما هیچوقت تلاش نکردم، البته چند بار هم از یه نفر که خیلیییی بهم نزدیکه درخواست کردم و خدا رو شکر جواب منفی داد!! دیگه این باعث شد که یه غدی داشته باشم و بهم بربخوره به یه نفر بگم پول قرض بده! بعد از اونکه تصمیمم جدی شد، دیگه خدا رو شکر شرایطی هم پیش نیومده که حتی به پول قرض گرفتن فکر کنم… داستان اینه که وقتی ذهنمو ببندم به روی قرض گرفتن که ساده ترین کاره! ذهن من مجبوره انرژی به خرج بده ، فکر کنه ، به خودش زحمت بده ، بگرده و یه زاه دیگه ای پیدا کنه! شاید اون لحظه ندونم چه راهی ولی بالاخره خیلی زود پیدا میکنه! وقتی پرونده قرض و وام و … رو ببندی و بگی این راه منتفیه داری به جهان دستور میدی که من از یه راه دیگه میخوام به خواسنم برسم! و اونم میگه چشممم هر چی تو بگی! این ایده جطوره!؟ با اینم میتونی همونقدر پول بسازی ها!؟ اون یکی چطور؟؟؟ و تو مات و مبهوت می مونی که خدایااا کدومشو انجام بدم! و اونیو انتخاب میکنی ک حس بهتری بهت میده…
خدایااااا کمکم کن در مسیر هدایت، مسیر عشق و آگاهی، مسیر زیبایی ها بمونم… نمیخوام بگم هدایتم کن چون هر لحظه و هر ثاتیه کار تو اینه! میخوام بگم چشم منو باز کن به هدایت های خودت، گوش منو شنوا کن به اون حرف هایی که بهم میزنی ،، دست منو بذار تو دست های خودت! پاهام رو محکم تر و قدرتمند تر کن که بتونم ثابت قدم باشم!!! تویی مولای من ، تویی سرپرست من و تویی اول و آخر و نور و روشنایی و عشق و انید و شور و نشاط…. پس تو را سپاسسسس ، تو را سپاس
به نام خدای مهربان
سلام به استاد جانم و مریم عزیز و هم خانواده ای های دوست داشتنی!
عجب فایلی! عجب شاگردیه این آقا رضا! شاگرد که چه عرض کنم، خودش استاده!! چقدر خوب قدم به قدم عمل کرده به آگاهی هایی که از همون یه دوره و فایل های رایگان دریافت می کرده. خیلی لذت بردم از جمله ای که گفت: خدایا بدهی بنده ی خودت رو بده
و نکته ای که برای من مهم بود این بود که گفت هزاران بار این جمله رو نوشته و تکرار کرده و نوشته و تکرار کرده و ناامید نشده بعد از مثلاً یه هفته و دو هفته…
ایمان
ایمان
ایمان
ایمانِ قلبی پیدا کرده بوده به اینکه خدا کارشو راه میندازه…برای همین هی تکرار کرده و ناامید نشده…آخ آخ وقتی گفت چه خوابی دیده و چه درکی دریافت کرده از اون خواب…اللهُ اکبر…اشک تو چشام جمع شد…خدا همیییییینقدر به هممون نزدیکه و باهامون حرف میزنه…اگر ما اجازه بدیم، اگر ما ایمان داشته باشیم و باورش داشته باشیم و ازش هدایت بخوایم با حالِ خوب و گوش به زنگ باشیم! همین که دفتر کنار دستش میذاره شب یعنی منتظره که خدا بهش بگه…اینه که استاد میگه اعمال ماست که نشون میده ما واقعا چه باورهایی داریم نه حرف های ما.
بعد با چه تعهد غیر قابل مذاکره ای شروع کرده به عمل کردن به ایده ای که خدا بهش داده…و وقتی خدا این تعهدشو میبینه درهایی رو براش باز میکنه که قبلا بسته بوده…اتفاقات میوفته، آدم ها میان، شرایط جوری پیش میره که کمکش کنه به اون تعهدش عمل کنه…اِی خدا چی بگم! عاشقتم خدا جون، عاشق قوانینت هستم!
وسط صحبت هاش میگه “خلاصه اذیتتون نکنم دیگه” :)))) اگه بدونه این حرفاش برای ما دُر و گوهره!! گنجه!
بدهی هاش رو داده بعد رفته سراغ اقساط بانکی، هی هرچی جلوتر رفته مثل بعضی ها یا شاید خودِ من، به همون شرایط راضی نشده، مثلاً نگفته خُب خوبه دیگه، بدهی م رو دادم، دیگه من الان خیلی شرایطم خوب شد و لازم نیست دیگه زیاد کاری بکنم، و درگیر همون روزمرگی شدن و فراموش کردن راهی که اومدی تا به این موفقیت رسیدی. نه، باز دنبال بهبود بوده، باز سعی کرده ببینه دیگه چه کاری هست که استاد یا “قانون” گفته و باید انجام بده…رفته سراغ وام ها و باز هم تعهد و باز هم خدایی که درها رو برات باز میکنه وقتی در مسیر پیشرفت هستی…
خدایا شکرت هزاران مرتبه به خاطر اینکه من رو در مدار دریافت این آگاهی ها قرار دادی…خدایا کمک کن ما بتونیم این آگاهی ها رو هر روز به کار ببندیم و زندگیمون رو اونجوری که میخوایم خلق کنیم، آمین!
به نام الله یکتا
به نام خداوند رحمان و رحیم خداوند وهاب
سلام به استاد عزیزم و مریم جان گل و دوستان گل حانواده عباس منش و اقا رضای شیرین زبون که چقدر قشنگ و دلچسب داستان نتایجشونو تعریف میکنند
من هر قسمتو ده ها بار گوش کردم و نکته برداری کردم و نکته ها اموختم ممنون
وای که چقدر منتظر شنیدن قسمت بعدی داستانتون بودم و خدا را شکر که امروز چشم که باز کردم و وارد سایت شدم چشمم روشن شد به دیدن قسمت یازدهم
و بریم سراغ بقیه ماجرای زیبای داستان نتایج اقا رضا …
اولین ایده ای که به ذهنش رسید چون استاد گفته بودند ادم باید دونبال راهی باشه که بدهیهاش و صاف کنه و ارامش و ذهنی باز برای خودش بوجود بیاره چیزی که ارامش را از اقا رضا گرفته بود 25 میلیون بدهی بود که نه میتونست خودش پولو پرداخت کنه و نه میتونست سود پولو بده و بادوستش هم مرتب سر همین موضوع بحث داشتن
تا شروع میکنن طبق اموزشهاشون به نوشتن و هزاران بار این جمله را که :خدایا بدهی بنده خودتو بده را مینوشتند
نکته شبها قبل ازخواب تو دفتری خواسته هاشونا مینوشتند و همچنین جمله بالایی و دفترو کنار شون میگزاشتن و از خدا میخواستن که خودش بیدارش کند و ایده و راهشو بهش بگه
تا اینکه یک شب خواب میبینند که صدای بلندی میومده ولی صدا ازار دهنده نبوده و هر جا میرفتند صدا با همون بلندی به گوش میرسه و صدا مثل خوندن ایه های قران به عربی بوده و صبح که بیدار میشند فقط از دو کلمه از اون ایه ها تو ذهنشون مونده که صبح میرند و اون دو کلمه را سرج می زنند معنیشو پیدا میکنند و ایه مربوط به اون را هم پیدا میکنند
نکته هدایت الله یکتا تو معنی این ایه نهفته شده که قلب اقا رضا را روشن میکنه و دلشو قرص و معنی ایه قسمت اولش به این شرح بوده که :این مسائل دنیا بازیچس و میگذرد و انان که ایمان دارند و استقامت دارند خداوند درهای نعمت را برویشان باز میکند و قسمت دوم ایه در مورد موضوعی بود در مورد تکه تکه کردن و این که خداوند به پیامبر در باره تکه تکه کردن بخش بخش کردن امر کرده که ترجمه کامل ایه یادشون نمونده
وقتی این ایه را میبینه سریع هدایت الله وودرک میکنه و میگه خدا به من گفت بدهیت را تگه تکه کن شگفت زده میشه از ایده ای که خداوند بهش الهام کرده و میاد تصمیم میگیره بدهیش را به 25 قسمت تقسیم کنه و مینویسه که 25 میلیون بده کاریم را به فلانی به 25 قدم تقسیم میکنم و از خداوند میخوام که منو راهنمایی کنه که چطور 25 قدم را بردارم و بتونم بدهیم را تصویه کنم .نکته مهم اینجا بازم نوشتن و از خدا یاری خواستن و توکل کردن به خداست
و در این مرحله طبق حرفهای استاد بلافاصله وقت عمل کردن بوده و این موضوعیه که همیشه استاد روش تاکید میکنند که وقتی هدایتی را دریافت میکنند سریع عمل میکنند
و اقا رصا طبق انوزشهای دوره هدف گزاری که استاد گفتند وقتی هدفتو مشخص میکنی با خودت بشین و بنویس ببین چه قدمی میتونی برداری و هدفتو کوچیک کوچیک کن و بعد شروع کن قدم بردار
و اقا رضام میگه خوب هدفمو که مشخص-کردم کوچیک کوچیکم کردم حالا اولین قدم چیه و باز هم ایده و هدایت خداوند که تنها پس اندازی که داشتن بیمه عمر و سرمایه ای بوده که برای دوتا فرزندشون تقریبا یک سال قبل به توصیه پسر خالشون نفری یه میلیون سرمایه گزاری کرده بودند را فسخ کنند و پول بیمه را بگیرند و شروع کنند به پرداخت قسمت به قسمت بدهیشون ولی به همسرشون حرفی نمیزنند چون میدونستد که خیلی ناراحت میشوند و اجازه این کارو نمیدند و با شجاعت این مرحله راهم میگذرونند ومبلغ یک میلیون بیمه را با کم کردن کارمزد و بقیه چیزها نفری 640 تومن به حسابشون واریز میکنند که بلافاصله اولین یک میلیونو واریز میکنن و به حساب دوستشون واریز میکنند و زنگشون میزنند که یک میلیون برات زدم که بازم با ناراحتی و نارضایتی دوستشون مواجه میشند ولی بهش میگن صبر کن من اول مرحله به مرحله اصل پولو برات میزنم و بعدم سودشو میدم که بعد از یه هفته فروش معازه خوب بوده و 700 دیگه روی 300 تومن باغی پول بیمه عمر میزارن و برای دوستشون واریز میکنند که با تعجب دوستشون مواجه میشه و بعد چند هفته با همسرشون حرف میزنند و میگن که تصمبم گرفتن قدم به قدم بدهی را بدهند و تا الانم دو میلیونشو دادن و به ایشون میگن که میتونن تو این راه کمکشون کنند و همسرشون و یه مقدار طلا میفروشند و بخش سوم را هم پرداخت میکنند و با اینکه اوضاع اقصادی کشور خیلی بهم ریخته بوده و هیچ خرید و فروشی نمیشده یه شرکت دولتی بهشون پیشنهاد میده یه مبلغ 6 میلیون بودجه بهشون داده بودند که اونا فعلا نیاز به خرید جنس ندارن ولی نمیخوان هم این بودجه را پس بدهند و به اقا رضا پولو میدند و یه فاکتور میگیرند و قرار میشه هر وقت نیاز داشتن بیان و خرد خرد جنساشونا بگیرند و اقارضام دو میلیونشو دوتا قسمت دیگه از بدهیشو پرداخت میکنند و به همین ترتیب کم کم تو مدت کمتر از دوسه ماه بدهی 25 میلیونو صفر میکنن و احساس ارامش و ازادی میکنن و ایمانشون و عزت نفسشون بالا تر میره
نکته :وقتی عهد میبندی با خدا و خودتو متعهد میکنی به انجام کاری و روی تصمیمت میمونی به خدا و به جهان نشون میدی که تو روی حرفت و تصمیمت هستی و شجاعت نشون میدی و توکل میکنی خدا هم از راهها و جاها و دستانی که اصلا فکرشم نمیکنی بهت کمک میکنه
تصمیم بعدی اقساط بانکی بود چون استاد همیشه تاکید میکنند که به هیچ وجه وام نگیرید چه با بهره چه بدون بهره و اقا رضا تصمیم میگیره که اقساطشو که 12 تا قسط مختلف هم بوده صاف کنه شروع میکنه از کمترین قسط که 300 تومن بوده و تو ماه دوتا سه تا هرچی میتونسه اقساطو پرداخت میکرده تا اولی تمام میشه میره سراغ دومی سومی تا اینکه همه اقساط صفر میشه و همه تصویه میشه و در کمال ناباوری برایشان در کمتر از 6 ماه که همه وامها صفر شد با تمام شدن بدهیها احساس-ارامش و ازادی کردند و احسند که ایمان و اراده ی قوی داشتن که به این سرعت عمل کردند و نتیجه گرفتند
و در ادامه صحبتهای اقا رضا استاد توصیحاتی میدهند که چقدر مثالهای رضای عزیز کاربردیه برای همه یکیش اینه که وقتی ادم خودشو متعهد میکنه به تغییر خداوتد الهام میکنه
و خوابی که رضای عزیز دیده بارها و بارها به همین شکل برای خود استاد هم اتفاق افتاده اینم بخاطر اون ایمان و باوریه که ایجاد میشه که خداوند میخواهد با من صحبت کند یعنی اعتمادمون به اینکه خداوند هادیه بیشتر میشود و این یه نکته خیلی ارزشمتدیه که خداوند داره در هر لحظه به شکلهای مختلف ما را هدایت میکنه
نکته بعدی اینکه ما این هدایتها را ببینیم و دریافت کنیم و بهش عمل کنیم حتی اگه سختمون باشه حتی اگه کاملا متفاوت باشه با رفتاراای گدشتمون
مثل اقا رضا که گفت هر جوریه باید بدهی را پرداخت کنم و بعد عمل کنیم و بعد تمام تلاشمونو بکنیم که عمل بکنیم و بعد خدا تمام درها را باز میکنه همون خدایی که هدایتمون کرد
در مورد بحث بدهی که من بارها و بارها گفتم تحت هیچ شرایطی پول قرض نگیرید وام نگیرید و تحت هیچ شرایطی هم پول قرض ندیدن و تو هر شرایطی یه راهی پیدا کنید که پول بسازید
وام گرفتن و پول قرض گرفتن کار ضعیفهاست
وقتی این حد از تعهد را داشته باشی درها باز میشود و راها بهت گفته میشود
و تحت هیچ شرایطی هم پول قرض ندین زمانی پول قرض بدین که ببخشین که دونبالش نباشی که اگه بهت برنگردوند خودت تو دردسر نیفتی و روابطت و دوستیت بهم نخوره
و اگه ما قبلا بلد نبودیم و قرض گرفتیم و وام گرفتین همون کاری را انجام بدیم که اقا رصا و خود استاد انجام دادن
چون وقتی ما بدهی پرداخت میکنیم انقدر از لحاظ ذهنی قوی میشوین و اون ارامش و اعتماد به نفسی که به ما میدهد انقدر زیاده که میتونیم صدها برابر اون پولو بسازیم راهایی باز میشه درهایی باز میشه که با استفاده از اونها میتونید دهها و صدها برابر اون پولی که بده کار بودین و تو زمان خیلی کوتاهتر عدد ای بسیار بزرگتری رابسازید
و اصل اینه که شما بتونید پول بسازید
و دلیل اصلی بدبختی 99 در صد ادمهای همین قسط و وامهاست که بخاطر بدهیشون نمیتوننداستعدادهاشونا شکوفا کنند و به سراغ اهداف و ارزوهاشون بروند
ان شاالله که این توصیه ها و اموزشهای استاد کلید راه همه ماباشد و هممون بتونیم با ارامش و اعتماد به نفس به سمت اهداف و استعدادها و ارزوهایمان قدم برداریم
و در اخر این قسمت برای من هدایت الله بود چون تو مرحله ای قرار دارم که نزدیک بود به سمت قرض گرفتن بروم و این یه هشدار و یه نشونه برام بود که توهیچ شرایطی به هیچ وجه پول قرض نگیرم
ممنون از شما که وقت گزاشتین و خلاصه مطالبی که جمع کردم و درک کردمو نوشتم را مطالعه کردین
شاد باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسی
استاد بی نهایت ممنونم وسپاسگزارم که اینقدر صادقانه و عالی موضوعات را به کسانی که در فرکانس شما قرار دارند توضیح می دهید
مخصوصا در مورد وام و قرض
آقا رضای عزیز خیلی ممنونم که اینقدر خوب
صادق واضح و روشن قوانین جهان هستی را با صورت خندان و لحن زیبا برای ما شرح می دهی و ممنونم بخاطر تدوین و زمانی که برای این فایلها گذاشتی بی نهایت ممنونم و سپاسگزارم
من این فایل رو ده بار گوش کردم و افتخار کردم که من شاگرد خوب استاد بودم دست زدم برای شما برای خودم و تحسین کردم و تحسین و لذت بردم که این قانون مهم را من اجرایی کردم در زندگیم
استاد خدا رو شاکرم که من در طول دوران زندگی ام به هیچ عنوان بدهکار نبودم تا زمانی که با شما آشنا نشده بودم وام بی نهایت از بانکها بر میداشتم و خدا رو شکر هیچ موقع به چالش کشیده نشدم ولی چقدر سود دادم و کار کردم برای بانک
از زمانی که با مباحث شما آشنا شدم من از اواسط 98 تا به الان نه وامی برداشتم و نه چکی بازار دادم
سال 99 که من دوره زیبای دوازده قدم رو کار میکردم مصادف شد با شروع ساخت شراکتی
کارخانه ای با برادرانم ( قبلش کارکاه داشتیم)
در زمان ساخت طبق تورم های نجومی که در ایران هر از چند وقت اتفاق میافته خوب پول ما برای تکمیلش کافی نشد و در اون زمان چون ما اولین کارخانه صنعتی در شهرستان بودیم به من از ارکانهای مثل فرمانداری جهاد کشاورزی و مدیران اقتصادی استان بارها وام های میلیاردی پیشنهاد شد و من چون از شما یاد گرفته بودم که وام بر ندارم و اون آرامشی که حدود 2 سالی که نه وامی داشتم و نه چکی داده بودم را درک کرده بودم برایم شده بودخط قرمز
دقیقا ی مسول وقت در اون زمان به من زنگ زد و به من گفت برم اداره و گفت نمیدانم چرا دوست دارم به شما کمک کنم تا هر چه سریعتر کارخانه را راه اندازی کنی و پیشنهاد یک وام بسیار خوب با کارمزد 4 درصد داد خیلی از اون مسول وقت که آدم بسیار خوبی بود تشکر کردم و نپذیرفتم اینقدر تعجب کرد که برای وام های 18 درصد پاشنه در این اتاق رو کندن بعد تو این وام رو نمیخواهی و وقتی که از اتاق اومدم بیرون از خدایم بی نهایت سپاسگزاری کردم و گفتم خودت باید برایم درست کنی بعد ایدهای اومد که اجرایی کردم(از همونجایی که هستم شروع کنم مغازه خشکبار و دفتر خرید کشمش داشتیم و اونجا کارم رو جدی شروع کردم) و به لطف پروردگار با یک وقفه پولشو ساختیم و پروژه ساخت به اتمام رسید ( این وسوس های و پیشنهادهای وام زمانی سراغم می آمد که من واقعا مخارج زندگیم هر روز برام سخت و سختر می شد )
و البته که برادرانم هر روز به من میگفتن برو پیش فرماندار استاندار و…
برای گرفتن وام در صورتی که مثل آقا رضا که میگفت خانمم خبر نداشت من هم به برادرانم هیچ چیزی نمیگفتم و همیشه امیدم به الله یکتا بود
میخوام در تایید حرف شما بگم که وقتی در ذهنم وام رو حذف کردم راهش برام باز شد و ایده ها یکی پس از دیگری اومد و من هم قدم به قدم اجرایی کردم
شروع ایده این بود که از همونجایی که هستی شروع کن من هم دقیقا یک فیلم از مغازه خشکبار گرفتم و شروع کردیم به مرتب کردن و منظم کردن و فضا خالی باز کردن یادم میاد تو مغازه کل قفسه ها رو که تمیز کردیم دیدم هیچی نداریم مغازه رو با یک یخچال ایستاده
که داشتیم آوردم جلو و مغازه رو کوچک کردم به لطف الله مهربان و آموزهای شما و صداقتی که همیشه سر لوحه کارم بود و تمرین ستاره قطبی(با این تمرین کارهای برای من درست می شد که اگر بخوام توضیح بدم باید چندین صفحه بنویسم چون در مورد وام و قرض بوددر فرصت مناسب توضیح میدهم در فایل خودش در زمان درست) از خدا خواستم که خودش مغازه رو پر کنه در طی یک سال قفسه های قبلی که خیلی کوچک و قدیمی بود تبدیل به قفسه های انباری چند تنی که پر جنس شد و جا برا جنس واقعا نداشتیم کارخانه راه افتاد با چندین نیرو و سال گذشته شدم واحد تولیدی برتر استانم و از من تجلیل شد
تا من به جایی رسیدم که فهمیدم من هم فرکانس برادرانم نیستم چون از ارکانهای مختلف برای بازدید و گرفتن عکسهای یادگاری و پیشنهاد وام های میلیاردی که میدادند برادرانم خیلی راغب به گرفتن وام و خرید جنس چکی ( در صورتی که من چند میلیارد محصول خریده بودم بدون چک با توان مالی که داشتم میخریدم میفروختم و باز دوباره )
چون تمام اسناد و مدارک بنا به دلایلی به نام من بود و من مجبور بودم برا برداشتن وام و چندین تضاد دیگر از کارم طبق قولی که داده بودیم هر کسی که به هر دلیلی نخواست کار کنه هیچ سهمی نمیگیره(صداقت در گفتار) یک وکالت تام الاختیار به برادرانم دادم و استعفا دادم
بعد از اینکه استعفا دادم و بیکار شدم به یک مسافرت رفتم و زمانی که تصمیم گرفتم شروع کنم ایده مغازه اومد تو ذهنم(چون الان توان مالی ساخت کارخانه را ندارم) و با اینکه خیلی ها حاظر بودن با من شریک بشن و یا خیلی ها به لطف پروردگا حاظر بودن مالی به من کمک کنند نمونه اون امروز بود که داماد عزیزمان گفت من حاظرم 2 میلیارد کمک کنم
به لطف الله مهربان و آموزهای شما دوباره از همون جایی که هستم شروع کردم مغازه ای دارم که ملکی مال خودمه شروع کردم و (قبلش باز فیلم گرفتم ) از نوع شروع کردم و پولشو از همینجایی که هستم میسازم و از یک کارگاه شروع میکنم البته شریکم این دفعه پروردگار مهربانم هست کارهایی سخت مال اون کارهای آسون مثل قدم برداشتن از من
و با لذت بردن از مسیر به هدف بزرگم ساختن کارخانه قدم بر میدارم و انشالا و با توکل به خدا و آموزهای شما میام و از نتایجم حرف میزنم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید
بنام خدای هدایتگر و
سلام بر تمامی عزیزان
خواستم یک رد پایی بذارم.
وقتی داشتم این فایل رو گوش میکردم بصورت صوتی،اونجایی که دوست عزیز آقا رضای گل گفت که اومدم نوشتم که خدایا بدهی بنده ات رو خودت بده….
ایده ای به ذهنم رسید که منم بیام بنویسم و از خدا کمک بخوام امشب.
آخه من خیلی وقته که واسم سوال که علاقه واقعیت چیه؟ در واقع قبلاً خداوند بهم گفته بود اما بعضی وقتا تردید داشتم.یعنی یوقتایی واسش اشتیاق داشتم و یوقتایی هم نداشتم.
و مدام برام سوال بود که آیا این تردیدهام ناشی از باورهای مخربی هست که راجب این حوزه دارم و اینجوری اشتیاق رو ازم می گیره یا نه واقعا بهش علاقه ندارم و توهم زدم!!!؟؟؟
یعنی دقیقا سر دو راهی بودم و نمیدونستم تشخیص بدم.
تا اینکه با صدای آقا رضای گل، فایل رو استاد کردم و نوشتم:
خدایا
عشق و علاقه واقعیم و الهیم چیه؟
اون چیه که براش بدنیا اومدم؟؟
و بعد فایل رو مجدد پلی کردم…
به دو دقیقه نرسید که صدای پیامک گوشیم اومد!!!!!!!
نگاه کردم تنم لرزید!!!!
یک عکس بود از یک شماره ناشناس
یک آیکن (استیکر) بود
از دوچرخه!!!!!!
فقط همین
با همین وضوووووووح
به همین راحتییییییی
راجب مکتوب کردن بارها شنیده بودم اما بهش باور نداشتم تا اینکه امشب آقا رضای عزیز بهش اشاره کرد….
واقعا به 2 دقیقه هم نرسید که خداوند انقدرررر واضح و سریع جوابمو داد و از شک و تردید نجاتم داد.
من هم این حق رو احساس کردم که بیام با شما به اشتراک بذارم و دستی از خداوند بزرگ مرتبه و هدایتگر بشم
خدا میدونه قراره چه هدایت هایی با این صحبت ها صورت بگیره خدایا شکرت شکرت که باز هم نجاتم دادی از گمراهی ها و هوای نفس…
خیلیییی دوست داشتم با دوستان عزیزم به اشتراک بذارم آخه اینکه میبینی راحت و ساده هدایت میشی واقعا لذت بخش ترین کار دنیاست و همه تجریش کردیم و خواهیم کرد وقتی از رب العالمین بخواهیم.
من برم ادامه فایل رو گوش کنم
سلام دوست عزیزم
امیدوارم همیشه در پناه الله یکتا سعادتمند باشی
کامنتت رو خوندم و لحظه ای که گفتی به دو دقیقه نرسیده…..
واقعا حالم دگرگون شد،کامنتت نشونه ای بود برام که گفت نجمه تو بنویس و فقط از خدا بخواه ،به بقیش چیکار داری….
خب منم خیلی وقته به دنبال پیدا کردن علاقم هستم ولی نتونستم بفهمم و یا شاید ترس دارم ! چون علائق زیادی رو پیدا کردم که اگه بخام تمامش رو تست کنم سردرگم میشم دوس دارم خدا هدایتم کنه چون همیشه در پس زمینه ذهنم فهمیدن عشق و علاقه م وجود داره_
کامنتت خیلی خووب بود و اشکمو درآورد
الله اکبر چقدر دقیق وواضح خدا باهات حرف زده ،دقیقا هدایتها همینه به زبان قابل فهم ما هستن
از کامنتت ایده خوبی گرفتم که منم بنویسم برای خدا و ذهنمو از هرکسی جز خودش خالی کنم فقط روی الله حساب باز کنم تا بتونم صداشو بشنوم.
راستی وقتی نوشتی عکس دوچرخه برات اومده واقعا ذوق کردمچون یکی از تفریحات مورد علاقم که خیلی دوس دارم دوچرخه سواریه/
موفق باشی
سلام دوست خوبم
ممنونم از نظر خوبت که باز یادآوری شد برام
بله خداوند آنقدر ساده میتونه هدایت کنه و واسه خودم هم راستش سوپرایزی بود.
منم اخیرن علاقم رو درک کردم و پذیرفتم.چند ماه پیش هم باز از خدا کمک خواستم که بفهمم اون چیزی رو که واقعا واسه خودم میخوامش و بدور از خلائ درونی هستش و خدا باز جواب داد:
دوچرخه سواری
اما باز ذهنم مقاومت داشت بخاطر اینکه میگفت :
اینم شد حوزه ای که بشه ازش پول درآورد!!!
این جای رشدی نداره…
و مدام تکرار میکرد.
من هم سعی کردم با دیدن الگو ها بهش بفهمونم اینطور نیست و این حوزه مثل هر حوزه دیگه ای جای کار بسیاری داره و طرفداران زیادی هم داره که هر روز تعدادشان بیشتر هم میشه…
خلاصه اینکه پیدا کردن علاقه و پیش رفتن در مسیرش حق طبیعی حیات ماست و بخاطر همین هم متولد شدیم.
من تاااازه دارم معنی و لذت واقعی زندگی رو حس میکنم چون یه عمری خلاف ذاتم حرکت کردم.
شما هم بی شک پیداش میکنی.به نظرم اطرافت هستش ولی شاید نپذیریش بخاطر مقاومت های ذهنی.
منم دوچرخه توی راهروی خونمون بود و چند روزی یک بار میرفتم رکابزنی.می دیدمش اما نمی پذیرفتنش و توی ذهنم علاقه یه چیز عجیب و غریب و آپلو هوا کردن بود، یعنی خیلی سمتش کرده بودم واسه خودم…
وقتی علاقت رو می پذیری و پیداش میکنی انگار خودتو پذیرفتی، دقیقا واسم من اینطوری شد.
من بخاطر اینکه علاقم شبیه اطرافیانم نبود مقاومت داشتم و نمی پذیرفتنش و فکر میکردم راهم اشتباست چون مشابه اکثریت نیست…
وقتی می بینم کسی داره علاقش رو پیش نیزه ذوق میکنم و میگم این حق ماست که لذت ببریم و غرق اشتیاق بشیم و درش پیش بریم.
امیدوارم کامنتم بهت کمکی کرده باشه دوست عزیزم
از خدا کمک بخواه و سعی کن تمرکزت رو بیشتر روی درونت و سوالی که از خداوند داری بذاری اینجوری بهتر نتیجه میگیری.کاری که من کردم همین بود.یعنی گیر دادم به این داستان که علاقه من چیه…
وقتی یک سوال مشخص رو هی تکرار کنی و یجورایی فکر غالب روزت بشه، یعنی حین آشپزی حین پیاده روی قبل خواب و…
خیلی زودتر پاسخ دریافت میکنی.
البته حواست به احساست باشه یعنی دچار خشم و… مسی
مطمئنا پیداش میکنی هرچند که بهت نزدیکه و چیز عجیب غریبی نیست.
بهترین ها رو برات آرزومندم
در پناه خدا باشید
سلام خدمت همه
خدایا این بشر چقدر قشنگ حرف میزنه فایلو دانلود کردم تا الان چهار باره گوشش میدم وکلی لذت بردم چه اعتماد بنفسی چه انگیزهای چه … خیلی خودشه
چقدر لبخنداش دلنشینه جاهای که میگه بیمه هارو فروختم کلی خندیدم چقدر باور داشته من 150تومن پول دارم خیلی سختمه یه دوره بخرم از غروب هی کلنجار میرم که دوره بخرم یا نه میگم دوره ثروت بخرم.بعد نجوای شیطانی میگه دهههههههههه میلیون بدی بابا زیاده یه دوره ارزونتر بخر میگم دوره دستیابی به رویاها میگه خوبه ولی یکیو شریکت کن که کمتر پول بدی بابا یه ماشین پراید بخر که یه چیزیم ته جیبت بمونه دوباره از اول فایلو گوش میدم انگار شارژ میشم که حتما باید دوره بخرم این شده کارمن از لحظه ای که این فایلو دانلود کردم حالا هم گفتم یه دیدگاه بفرستم چون تعهد دادم به خودم نظر بدم و هرچی که به ذهنم رسید خوب یا بد مهم نیست تکاملمو طی میکنم بعد دیدگاهات جزه برترینها میشه امشبم قرار گذاشتم با خدا که راهنماییم کنه دفترمو بزارم کنارم تا بهم گفت بیدارم کنه و منم بنویسمش دوستان شمام برام انرژی مثبت بفرستید که پر انرژی تر بشم .
ولی خدا وکیلی این آقا رضا خیلی به دل میشینه هر چی گشتم نتونستم که پروفایلش رو پیدا کنم که هروقت نظر داد برام ایمیل بیاد نمیدونم چطوری باید پیداش کنم ممنون میشم راهنمایی کنید
در پناه الله یکتا
سلام دوست عزیزم این پروفایل آقا رضاست. هم برا خودم هم برا شما کپی کردم که بریم و کامنتا و نظرات و دیدواهاشو بخونیم، موفق باشی
من چندتاشو خوندم حتی دوستانی که جواب نظرات ایشونو داده بودن خیلی عالی بود کلی درس داشت. قبل از خوندنش دفترتم بردار چون نکته داره.
abasmanesh.com
سلام خدمت دوست عزیز و مهربانم خیلی از لطف شما سپاسگزارم خیلی خوشحالم که به دیدگاهم پاسخ دادین
وقتی که به کسیای که مثل من که تازه عضو گروه شدیم پاسخ میدین دوستان انرژی خیلی عجیبی میگیریم
امیدوارم که در تمام زندگیتان پیر و سر بلند باشید
سلام استاد عزیزم
خدای من هدایت ،داستان هدایت چقدر شیرینه ،برا آقا رضا اتفاق افتاده ،انگار برا من پیش اومده،
از شنیدنش قلب آدم لطیف میشه و اشک هاش سرازیر
به قول استاد، داستان ساده است ، از بس ساده است ما گول سادگیش رو میخوریم و باور نمیکنیم
کافیه آماده دریافت باشیم ،یاد اون داستان افتادم که کلی آدم میرن بیابون برا آمدن باران دعا کنند. و فقط یه بچه چتر برداشته بود ،
داستان ،داستان ایمان به اینکه جواب داده خواهد شد ،و حتما هدایتی از سوی خداوند میرسد ،هست
خود من اوایل فک میکردم که باید خیلی مدارم بره بالاتر که خدا بخواد با من حرف بزنه ،نگو از همان اول داشت صحبت میکرد و من جدی نمیگرفتمش
مثال واضحش که برام خیلی درس داشت وقتی بود که آیه
قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو و …»؛ یعنی از مقام خویش فرود آیید.در خالی که بغضی از شما نسبت به بعضی دیگر دشمن هستید …
و من اون روز فقط یادم میاد که تو خواب یکی قرآن میخواند و کلمه هبوط ،رو فقط به خاطر دارم و وقتی معنیش رو تو نت خوندم( انحطاط ،پایین آمدن ) متوجه مسیر اشتباهم شدم ،والبته که درسهای در صلح نبودن با خودم و وابستگی به غیر از خودم و خدا رو گرفتم
یا وقتی که به محض بیدار شدنم کلمه لَأَزِیدَنَّکُمْ ورد زبونم بود ،(شما را میافزاییم)
چقدر خوشحال شدم و همون روز با یه معامله پر سود چند روز قبل عید یه ماشین شاسی بلند گرفتیم و اون سال تا ماهها دو تا ماشین عالی داشتیم
خداوند همه چیز میشود همه کس را
به شرط ایمان
..
یا مثلاً چون شما رو به عنوان الگوی خودم قرار دادم ،خیلی زیاد تو خواب از شما سوال پرسیدم و جواب دادید ،
یه بار رو زانو هاتون نیمه نشسته دست هاتون رو بالا برده بودید و اشک میریختند و سپاسگزاری میکردید و به من گفتید باید اینطوری، با این حس و حال شکل گذاری کنی ،
یا وقتی که روی یه کوهی با هم ایستادیم و ( فک کنم آهووی بود) ول کردید و گفتید برو اون حیوون رو بگیر و من نتونستم بگیرمش و میترسیم از کوه بیفتم پایین و شما دوباره راحت گرفتیدش و گفتید ذهن اینطوری ،افسارش از دستت بیفته میبرتت به قعر کوه
و
..
اینها همه هدایت بوده ،جواب سوالاتم بوده
خدا رو شکر چه خدای مهربونم دارم
اما اگه بخوام با خودم رو راست باشم انگار اون باور که خدا فرسنگها از من فاصله داره ،من لایق دریافت الهامات نیستم به قوت خودش باقیه و فقط صداش خیلی خیلی ضعیفه ،و همیشه باید حواسم به ورودیهام و گفتگوهای ذهنیم و اعمالم باشه( که رو کی حساب میکنم )
و باید فایلهای توحید عملی رو با تمرکز کار کنم که العان فایل سوم: نامه 31حضرت علی به امام حسن هستم
چه همزمانی خوبی بود
(تمام نکته های اون فایل و فایل باور های توحیدی حضرت علی در دعای کمیل ،«جهت یادآوری» ) با این قسمت صحبت های آقای عطار اشتراک داشت
خدایی که گنج های آسمان و زمین از آن اوست به تو اجازه درخواست داده است و اجابت میکند درخواست درخواست کننده را
و بین تو و او هیچ واسطه و شفیعی قرار نداده
گاه در اجابت دعا تاخیر میکند( چون ما امادگیش رو نداریم ،ظرفمون آماده نیست )،یا میخواهد بهتر از آن را عطا کند ،یا بیشتر از آن خاسته را عطا کند
وقتی رضای عزیز امادگیش رو پیدا کرد خداوند در عرض چند ماه چه کولاکی کرد ،
چقدر این فایل به موقع و همزمان بود که یادم باشه در همین اوایل شروع بیزینس ام ، کارم عالی بوده همین قدم های کوچیک فعلا کافی هستند ،هیچ عجله ای در کار نیست ،هیچ چیز تموم نمیشه
من حتما اون دوتا جمله رو آویزه گوشم میکنم
و متعد هستم در کسب و کارم نه قرص بگیرم نه وام و حتما حتما تکاملم رو طی کنم و منتظر هدایت ها از سوی_«شریک عزیزم» باشم .
به نام خدای مهربان
سلام فرنگیس جان
نمیدانم در وصف نوشته ات،داستان هدایت ات،چهره زیباو شاداب ات، چه کلماتی بکار ببرم که حق مطلب ادا شود.
دختر فوق العاده ای، خیلی عالی کار کردی، مررررسی عزیزم
خیلی خوشحالم که خداوند روز به روز دوستان بیشتری به من هدیه می دهد.
و این قسمت از متن ات بینظیره
یه بار رو زانو هاتون نیمه نشسته دست هاتون رو بالا برده بودید و اشک میریختند و سپاسگزاری میکردید و به من گفتید باید اینطوری، با این حس و حال شکل گذاری کنی ،
یا وقتی که روی یه کوهی با هم ایستادیم و ( فک کنم آهووی بود) ول کردید و گفتید برو اون حیوون رو بگیر و من نتونستم بگیرمش و میترسیم از کوه بیفتم پایین و شما دوباره راحت گرفتیدش و گفتید ذهن اینطوری ،افسارش از دستت بیفته میبرتت به قعر کوه
سلام رضوان جانم
سپاسگزارم دوست عزیزم ،مرسی از این همه محبت ات
هر چه هست لطف خداست
مرسی از این همه اعتمادبهنفس و انرژی مثبت که دریافتش کردم
چندین برابرش سمت خودت برگرده ،،،،آمین
چقدر اینجا خوبه ،یه سری دوست های صمیمی و همفکرانس که کلی از هم یاد میگیریم و ایمان مون برای ادامه مسیر و رسیدن به هدف هامون بیشتر و بیشتر میشه، اینجا لازمه که ،اتفاقا حواست باشه هر چه ورودی بیشتری به ذهنت بدی ،کامنت بیشتری بخونی ،مثل شما فعال تر باشی ،بهتر
تمام خواب های که از استاد میبینم رو با جزییات مکتوب میکنم ،یه موقع یادم نره،یاداوریشون برام انگار حکم یادآوری موفقیتهام رو داره و بهم اعتماد بنفس و ایمان بیشتر میده
مرسی ازت دوست مهربانم
سلام استاد خوبم… امشب تصمیم گرفتم عمل کنم به چیزهایی که اینهمه تحسین میکنم
استاد خوبم ما یه وام قرض الحسنه ازدواج گرفته بودیم 4 سال پیش که الان مبلغ هر ماهش 273 هزار تومن بود که الان مبلغ خیلی کمیه و نگاه کردم دیدم 1632000 تومن از کل مبلغ وام مونده بود که تصمیم گرفتم که این مبلغ رو تسویه کنم… باورش برام سخته که اینکار رو کردم ولی من قدم اول رو برداشتم با اینکه پرداخت این مبلغ هر ماه وام به آسونی آب خوردن بود برامون.. ولی من میخوام قدم های عملی بردارم استاد من باید ایمان خودم رو نشون بدم خدایا هزاران بار شکرت که بعد از کلی مکث کردن تونستم دکمه پرداخت رو بزنم و الان چقدر احساس بهتری دارم یکی از وام هامون تسویه کامل شد
یک وام دیگه داریم که هشت میلیون و سیصد و چهل هزارتومنش مونده و یک وام دیگه هم بازم همین مقدار… به لطف خدا اروم اروم این وام ها رو هم تسویه میکنیم در حالی که هیچکدوم در پرداخت به ما فشاری وارد نمیکردن ولی این عمل من باعث میشه که دیگه قید وام و قرض رو برای همیشه بزنیم و امید رو از مردم برداریم و بدیم دست صاحب اصلیش که خودش رزق و روزیمون رو برسونه
خدایا شکرت چقدر احساس خوبی دارم خدایا شکرت
به نام الله مهربان
*گشودم در ازل مصحف، رخ یارم به فال آمد
زهی فالی که تفسیرش همه حسن و جمال آمد
*ز رویت خوبتر نقشی نیامد در خیال من
مرا خود کی به جز روی تو نقشی در خیال آمد
*غم دوری نخواهد بود و هجران تا ابد ما را
ز خوان «نحن نرزق» چون نصیب ما وصال آمد
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز، خانم شایسته دوستداشتنی ، آقا رضا بنده خوب خدا و دوستان عزیز سایت
من از حدود ظهر که این فایل رو دیدم تا الان که دارم مینویسم بالای 4-5 بار فایل رو دیدم و گوش دادم.
بعضی از مصاحبه ها و گفتگوهای استاد عجیب روی من اثر میذاره و از بین قسمتهایی که مربوط به آقا رضا بوده، (تا الان) این قسمت برای من خیلی تاثیرگذار بوده.
قصه از اونجا شروع میشه که من چند تا وام دارم که هر ماه دارم قسط هاشون رو پرداخت میکنم. از چند وقت پیش تصمیم گرفتم که روی نتایج مالیم تمرکز کنم و شروع کردم فایلهای رایگان ثروت به خصوص چگونه درآمد خود را 3 برابر کنیم رو مرتب گوش میدادم. البته دوره روانشناسی ثروت 1 رو هم خیلی وقت پیش خریده بودم اما به جز 2-3 قسمت اول چیزی ازش ندیده بودم.
خلاصه تا مدتی به صورت مداوم این فایلهای درآمد 3 برابری رو مدام گوش می کردم و سعی میکردم تمرینی که استاد می گفت رو انجام بدم اما چیز خاصی برای افزایش درآمدم به ذهنم نمیرسید. چند ماه از این وضع گذشت و یک روز من پیش خودم فکر کردم: “نمیشه که یک روشی برای این همه آدم جواب بده و برای من جواب نده! شاید اینجا یک نکته ای هست که من حواسم نیست یا چیز دیگه ای هست که بهش توجه نکردم!”
به خاطر همین، کلی تو عقل کل سوالات مشابه با این موضوع رو سرچ کردم و جوابهای دوستان رو خوندم، کامنتهای این فایلها رو خوندم و مدام با خودم به این موضوع 3 برابری فکر می کردم . بالاخره بعد از کلی فکر کردن متوجه شدم در تمام این مدت، در جواب به این سوال، من فقط به یک سری اقدامات عملیی فکر می کردم که مربوط به راه اندازی یک کسب و کار یا تغییری درشغل فعلیم بوده که البته چیزی هم به ذهنم نمی رسید.
اما در کنار همه اینها، هر از گاهی این به ذهنم میومد که: “خوب دوره روانشناسی ثروت 1 رو که دارم…… بیام اونو به صورت جدی شروع کنم.” اما هربار این میومد تو ذهنم به خودم میگفتم: “خوب اونو که بعدا شروع میکنم… من میخوام بدونم الان چه تغییری توی کارم باید ایجاد کنم که درآمدم 3 برابر بشه؟”
خلاصه وقتی بعد از کلی فکر به این نتیجه رسیدم (که درواقع نتیجه گوش دادن به اون فایلهای رایگان ثروت، همین ایده شروع کردن جدی دوره ثروت 1 بود)، با خودم گفتم پس اینه… من همش دنبال یک تغییر در شرایط کاریم بودم و خیلی به این موضوع که به ذهنم میومد توجه نمیکردم ولی حالا حس میکنم جواب سوال من همین بوده.
خلاصه…. الان چند وقتیه که دوره رو به آرومی شروع کردم و دارم پیش میرم. حالا چند وقت، پیش به ذهنم رسید که بیان از وام هایی که دارم، اونهایی که کمتر هستند رو صفر کنم. رفتم حساب کردم و مبلغ یکیشون جوری بود که به راحتی میتونستم انجامش بدم اما کلا قضیه رو خیلی جدی نگرفتم و یه جورایی گذاشتمش کنار تا امروز….
امروز که داشتم این فایل رو میدیدم همون جا که آقا رضا گفتم حالا وقتش بود که برم سراغ وامها، یاد اون وام خودم و اون موضوع صفر کردنش افتادم. همون جا فایل رو نگه داشتم و زنگ زدم به یکی از آشناها که قبلا توی همون بانکی بود که ازش وام گرفته بودم. در همین حین که گوشیش داشت زنگ میخورد، پیش خودم گفتم اگه بهش بگم میخوام چیکار کنم حتما میگه “برای چی میخوام اینکارو انجام بدی و حیفه و اینکه قسطش زیاد نیست و ……….. ” و از اینجور حرفها میزنه. پشت بندش این اومد تو ذهنم که خوب اگه اینجوری جواب نداد، این رو یک نشونه بدون که خدا داره هدایتت میکنه که کار درست رو انجام بدی.
تمام این گفتگوی ذهنی در عرض چند ثانیه توی ذهن من اتفاق افتاد و ایشون گوشی رو جواب داد. وقتی بهش گفتم میخوام چیکار کنم، خیلی دقیق و کامل راهنماییم کردم و منم تا همینجاش هم کلی خوشحال و شاد و راضی بودم و به خودم نشونه ای که گذاشته بودم رو یادآوری میکردم، که ایشون گفت اتفاقا چند روز پیش من یاد شما افتاده بودم و الان که شماره شما رو رو گوشیم دیدم غافلگیر شدم که تماس گرفتین! اینو که گفت دیگه من مطمئن شدم که به قول آقا رضا: کار، کار خداست و این رو هم یک نشونه دیگه دونستم و الان همه مدارکم رو آماده کردم و از ذوق اینکه اول هفته برم بانک و اولین وامم رو صفر کنم (و درواقع اولین اقدام عملیم رو انجام بدم) دل تو دلم نیست.
قصد من از گفتن این ماجرا اینه که بگم: من تمام این مدت داشتم به این فکر میکردم که باید یک راه حل خاص و جدید مثلا یک کار جدید یا یک درآمد جدیدی به درآمد فعلیم اضافه بشه و یه جورایی این 2 تا ایده الهامی (دوره ثروت 1 و بعدش صفرکردن وامها) رو داشتم نادیده میگرفتم. یعنی انگار اونها رو به عنوان یک کار و اقدام عملی در جهت رسیدن به خواسته، به اندازه کافی بزرگ و مفید نمی دونستم و پیش خودم فکر میکردم که “اونا رو که هر وقت بخوام میتونم انجام بدم! الان چه کار خاص جدیدی باید انجام بدم؟!” البته یه دلیل دیگه اش هم این بود که همش فکر میکردم که یکی از وامها مبلغش کمه، بقیه رو چیکار کنم؟ که خوب الان میدونم من قدم اول رو باید بردارم بقیه اش با خداست.
چقدررررررررررر این فایل برای من به موقع و به جا بود و احساس میکنم باید روی خودم کار کنم تا پیش فرضهای ذهنیم رو برای دریافت الهامات کمتر و کمتر و کمتر کنم و انتظار اینو داشته باشم که ایده ها و الهاماتی که به ذهنم میرسه، ممکنه با اون پیش فرض ذهنیم فرق داشته باشه و حتی ساده تر هم باشه! من در تمام این مدت فکر میکردم حتما یه راه جدیدِ خاص برای کسب درآمد به ذهنم میرسه اما الان متوجه شدم شاید اول باید موانع و روشهای نادرستی که در ارتباط با ثروت توی زندگیم هست رو حذف کنم و به قول استاد سوارخ های ظرفم رو کمتر کنم، و در کنارش از امکانات موجود (دوره ثروت 1) استفاده کنم. درواقع من دوره ای که خریده بودم رو به عنوان یکی از امکانات موجود درنظر نمیگرفتم و همش با خودم فکر میکردم که من چه توانایی ها و استعدادها و امکاناتی دارم؟
خلاصه آقا رضای عزیز بهتون تبریک میگم. بی نهایت از شنیدن موفقیت های شما لذت بردم به خصوص این قسمت 11 که برای من یک هدایت بزرگ بود. بعضی جاها با صحبتاتون خندیدم، بعضی جاها اشک ریختم و توی دقیقه 15:23 وقتی که گفتید: وقتی بدهیه صفر شد، دیگه من …….، منم همزمان با شما گفتم: “اعتماد به نفسم بالا رفت.” چون حتی منم که داشتم به داستان شما گوش میدادم، به اینجا که رسید اعتماد به نفسم بالا رفت و احساس موفقیت کردم.
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا ۖ لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا ۖ نَحْنُ نَرْزُقُکَ ۗ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَىٰ
تو اهل بیت خود را به نماز و طاعت خدا امر کن و خود نیز بر نماز و ذکر حق صبور باش، ما از تو روزی (کسی را) نمیطلبیم بلکه ما به تو (و دیگران) روزی میدهیم، و عاقبت نیکو مخصوص (اهل) پرهیزکاری و تقواست. (سوره طه- 132)
براتون سلامتی و شادی و سعادت دنیا و آخرت آرزو میکنم.
بنام الله یکتا
سلام درود بر استاد عزیز بزرگوار استاد خداشناسی
من بدهی وام زیاد دارم در واقعا همیشه تصورم این بود خدا در لحظه آخر من شرمنده طلبکاران نمیکنه از جای برام میرسه ولی من فقط قرص هاجابجامیکنم از این دست میگیرم میدم به اون نفری که بیشتر صبرکرده از امشب با صحبتهای استاد که نباید بدهی وام داشت و صحبتهای رضا که متعهدانه به ندای پروردگار گوش کرد قسط پرداخت و راه براش باز شد.
من هم این ترمز ذهنی بشکنم که از کجا میاری قرض هات میدی توکل کردم خودش راهش پیدا میکنه از هزاران دست که من هم قرض وام پرداخت کنم ودیگه تعهد دادم به خودم خدا که پول قرض نگیرم وامم سعی کنم در آینده نگیرم
این فایل برام یه درس داشت ویک نشانه
ممنونم از دوستان سایت که تجربیات خودشان میگن کمک بشه به
درک بهتر قوانین خدایا شکرت بابت همه این آگاهی ها