نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

486 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3593 روز

    صحبت های آقا رضا انقدر مفیدو با ارزشه که میشه به اندازه یه کتاب ازش نکته برداری کرد اما دلیل اینکه من دوباره دارم مینویسم به خاطر اینه که کامنتای دوستانو خوندم هر کسی سعی کرده نکات متبتو بنویسه درمورد ایده یا الهام من باز نوشتم که بصورت علمی پاسخ های مغز خودمون هست ، اولین و ابتدایی ترین چیزی که باید برای اون شکر گزار باشیم سلامت جسم و ذهن خودمون هست این قبل از هر خواسته یا موفقیتی اهمیت داره در مورد هدایت یا الهام یا ایده یا هر اصطلاحات مشابه کاربردش اینه که ما پاسخ سوالاتمونو از ذهن خودمون بگیریم ، مغز خیلی توانمند هست اینکه ما باور کنیم که خداوند با ما حرف میزنه به این دلیل ایده خوبی نیست که به مرور زمان در ناخودآگاه شخص دومی به اسم خداوند خلق میشود که ما روی اون کنترلی نداریم چون در ناخودآگاه است و اگر زمانی به قول استاد از مسیر درست خارج بشیم که بلاخره انسانه ممکنه پیش بیاد این موضوع ختم به جاهای خوبی نمیشود من اصلا دوست ندارم چیز منفی بگم امیدوارم کسی که این کامنتو میخونه خوب فکر کنه و سرچ کنه و اگه بدردش خورد استفاده کنه ، هدف همینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 208 روز

    سلام به همگی، امیدوارم خوب باشید.

    تشکر می‌کنم از آقای رضا و همینطور آقای عباس‌منش که این فایل رو در اختیار ما گذاشتن، خییلییی خیییلیی ازتون تشکر می‌کنم بابت این فایل . اینها خیلی روی باورهای ما تاثیر میذاره و انگیزه و امید بالایی میده برای پیش رفتن و اعتماد کردن به پروردگار مهربانمون. خییلییی خییلییی خوشحالم و خییلیی شکر می‌کنم که ایشون تونستن اینجوری نتیجه بگیرن و امیدوارم این اتفاقات قشنگ برای تک تک ما بیافته. ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 199 روز

    سلام و احترام به استاد عزیز و بانو شایسته ی نازنین و دوستانم در سایت

    خدایا شکرت این فایل چقد خوووب بود…..من یه کار خبطی کردم قبل از ورودم به سایت و یه وامی رو گرفتم و انقد پشیمونم که اندازه نداره و بارها با خودم گفتم خدایا عجب اشتباهی کردم … پول وام خرج شده و قسطهاشو ماه به ماه باید پرداخت کنم …..و حالا تصمیم گرفتم هر سه چهار ماه یکجا پرداخت کنم تا زودتر تسویه بشه …. و تعهد دادم که هیچوقت هیچوقت هیچوقت نه وام بگیرم و نه پول قرض بگیرم …مرررسی استاد عزیزم برای این آگاهی های نابتون ….خدایا شکرت که هستی شکرت که همیشه راه کار نشونم میدی ….و چققد خوب راجب قرض دادن آگاهی دادید که بر این مبنا پول قرض بدید که اگه پس ندادن خودمون توی فشار مالی نیفتیم و پس دادن و ندادن او قرض اهمیتی برامون نداشته باشه…. مرررررررسی استادجانم ….

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    نیره جم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3192 روز

    n j:

    سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی وبانو مریم جان عزیز، دمتون گرم استاد که فایل آقای رضا عطا روشن رو روی سایت گذاشتید وقتی که فیلم آقا رضا رو دیدم خیلی خوشحال شدم وآقا رضا رو تحسین کردم، واقعا یه یادآوری خیلی عالی بود برای من که دوباره به یاد بیاورم بعضی ازکارهایی که فراموش کرده بودم، ،واقعا ازتون ممنونم استاد عزیز واز خدا سپاسگذارم که من رو به مسیر شما و آموزش‌های شما هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام استاد جان و مریم عزیزم

    سپاس گزار خداوندم برای نتایج رضای عزیز ک اینقدر فوق العاده تعهد داد و عمل کرد و نتیجه عالی گرفت

    لذت بردم و خیلی تحسینشون کردم

    من ک یادمه اولین بار ک میخواستم وام بگیرم

    ب صورت کاملا جادویی اوایل ک اومده بودم توی سایت یه فایل استاد داشت ک در مورد این بود ک هرگز وام نگیرید

    اون اوایل اول راه این مسیر بودم

    با اینک خیلی مقاومت داشتم بلاخره بیخیال وام شدم

    و خداروشکر من هیچ وقت هیچ وامی نگرفتم

    ولی قرض های کوچیک گرفتم

    و بعد دیدن این فایل تصمیم دارم همه شون رو یادداشت کنم و از کمترین شرو کنم ب پرداختشون

    چون قطعا تهش احساس آزادی فوق العاده ای خواهم کرد

    و اینک من زیاد قرض میدم در صورتی ک خودم اون پول رو میخوام و جالب اینه همون آدم ها دیگ پول رو برنمیگردونن

    و دفعه های بعدش هم باز پول قرض میخوان

    و منم باز پول قرض میدم

    و میخوام همین جا تعهد بدم ک همونطور ک دیگ ن وام گرفتم و نه قرض نگرفتم از یه تاریخی ب بعد ،

    همونطور هم تعهد میدم دیگ ب کسی پول قرض ندم هرچند کم باشه

    و وقتی پولی ب کسی ببخشم ک دیگ دنبال نباشم و بهش فکر نکنم‌

    واقعا استاد الهامات خداوند باهامون وقتی شروع میشه ک 100 متعهد باشیم

    و من این تعهد رو شاید داده باشم ولی عمل نکردم

    همین جا میخوام تعهد بدم ک 100 درصد خودم رو بزارم ب قانون متعهد باشم ،وقتی عمل کردن ب قانون تنها مسیر خوشبختی هست باید متعهد باشم ک توی این مسیر بمونم و وقتی توی مسیر آگاهانه بمونم

    بعد مدتی ناخودآگاه این مسیر میشه تنها مسیر زندگیم

    فقط باید ثابت قدم باشم توی این مسیر

    و برنگردم ب اون آدم قبل

    سپاس گزار خداوندم ک این آگاهی هارو در مسیر امروزم قرار داد

    و سپاس گزارم از رضای عزیز و استاد جان و مریم جونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رسول سواری گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    سلام به سیدعزیزوسلام به تمام دوستان واعضای سایت عباسمنش.استادواقعاتشکرمیکنم بابت تمام زحماتی که برای انتقال آموختهات میکشی که بقیه هم بتونن البته بهتره بگم بخوان با استفاده از این آموخته ها زندگیشون ودنیاراقشنگتر کنن.یه سوالی که داشتم وامیدوارم شمایادوستانم راهنمایی کنید اینه که من 9ساله تولیدلباس کاردارم وبعدازیه سری اتفاقات که تمام داشته هام رفت وحتی بدهی سنگینی موندوبعدازچندوقت بالطف خدابدهی هاتموم شدویه مقدارسرمایه توگردش برای کارویه ماشین تقریباً خوب خریدم وچندتاقسط ازمسکن ملی راهم به لطف پروردگارپرداخت کردم؛چندشب قبل توهین برش زدن یه فکری اومدتوذهنم که من به دوستان وآشنایان یه تعدادی سهم بفروشم مثلاهرسهم 10میلیون وکلا30یا40سهم بفروشم وبابت هرسهم یه مقداری ازسودکارم یعنی تقریباهرسهم سودش حدود600الی800هزارتومن تخمین زدم.بودن این پول به عنوان تزریق سرمایه باتوجه به این که خداراشکر من سفارش فروش دارم یعنی همیشه به برادرم که اونم تولیدی داره میگفتم که من فروشم خیلی بیشترازتولیدمه واین برای من یه باورشده ودقیقاهمینطورهم هست توهمه شرایط همینجوره وربطی به بازارواقتصادیامثلارییس جمهوری این دوره یااون دوره نداره برای من؛ازاصل مطلب دورنشم بنظرشماباتوجه به اینکه گفتین پول قرض نکن وسعی کن یه شرایطی بسازی این هم قرض میشه یایه فنربرای جلوپرتاب شدن یابرعکسش؟البته باتجربه وحساب وکتاب من اگه این سرمایه رابگیرم تقریبااین چیزی که به عنوان سودسهم میدم تقریبانصف اون مبلغ به درآمدمن اضاف میشه.یعنی اگه 700بدم به ازاب هرسهم تقریبا400هم به درآمدمن اضاف میشه وازهمه مهمترچون خریدوفروشم بیشترمیشه یه اعتباری میشه برام دوباره واینکه من ذاتأدوست دارم هرکاری میکنم دروسعت بزرگ باشه وتوی همون رشته کاری جزء افرادبرتروبنام اون کارباشم.درپایان دوباره تشکرمیکنم ازاستادعزیزودوستان که باآموزش آقا سیدوکامنت عزیزانم آرامش بیشتر به زندگیم اومده.ارادتمندهمه عزیزان رسول سواری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 763 روز

    به نام خداوند هدایت گر

    یک ساعت پیش از شدن ناراحتی قلبم میخاست از سینه ام بزنه بیرون

    ولی نیومدم سراغ سایت

    گفتم باید آروم بشم تا بتونم چیزی دریافت کنم.

    باز مسئله تکراری من..‌‌‌رابطه با همسر….باز دعوا و درگیری شدید….درمانده ام پروردگارا ….نشانه ام این فایل بود،من یقین دارم اشتباه هدایت نشدم اما نمی‌فهمم مفهومش رو_بهم بگو چکار کنم

    امروز طوری شد که دیگه به صورت کاملا جدی خواستم برم و همه چی تموم بشه،اما همسرم اجازه نمیده و میگه من نمیتونم بذارم تو بری

    من ده ساله دارم زندگی میکنم،هر بار حالم رو خوب کردم ،وتمرکزم رو گذاشتم رو نکات مثبت همسرم و زندگیم و هر بار و هر بار همسرم یه چیزی رو بهونه کرده که باید دعوای فیزیکی رخ بده

    فقط خدا می‌دونه که من چقدر خواستم همه چی درست بشه ،و به هیچ وجه نمیخام زندگی رو زهر کنم و آرامش رو بهم بریزم به همین دلیل به هیچ کار همسرم به قول معروف گیر نمیدم_از بعضی کارها خوشم نمیاد ولی یا نادیده میگیرم یا اینکه با صحبت میگم

    اما همسرم انگار یه پروژه برداشته پروژه خراب کردن زندگی و هر روز و هر روز سر هر چیز کوچیکی زندگی رو زهر می‌کنه.

    منی که تمام این سال ها به خاطر شرک و ترسی که داشتم از همسرم قدم از قدم بر نداشتم اما زمانی که با استاد حدود دوسال پیش شروع کردم الان فقط فقط به لطف الله کل هفته کلاس آموزشی دارم و شاگرد خصوص و دارم تدریس می کنم

    و هر بار موقعیت عالی تر برام پیش میاد

    تمام سختی تدریس و بچه ها ‌و خونه فقط ده درصد انرژی ازم میگیره و اما کارها و گیر و غر زدن های شوهرم نود درصد انرژی من و گیر انداخته

    سه روز پیش خواستم یه دوره بخرم

    بخاطر شرایط بد رابطه خواستم دوره عشق و مودت رو بخرم اما مردد بودم ؛چون خیلی وقت بود به فکر قدم دو بودم

    گفتم خدا که آگاهه هر چی اون بگه

    فایل مصاحبه با استاد شماره 11. اومد چه جالب الان هم صحبت دوستان شماره 11و استاد اونجا گفت مسیری که درسته برای پیشرفت برید،کاری به بچه تون و همسرتون نداشته باشید

    شما مسئول سرنوشت و خوشبختی اونها نیستید

    اگر تویک مسیری هستید اون طرز فکر اونهاست که تو اون مسیر شما احساس خوبی داشته باشن یا بد

    و همسر من چون نمیتونه مستقیم بهم بگه نرو سرکار_داره با این کارها سنگ میندازه جلو ی دام

    و من قدم دو رو خریدم(چون پرداخت پول عشق و مدت هم مساوی بود با از دست رفتن تمام پس اندازم ‌و این حالم رو خوب نمی‌کرد و این نشانه اومد من دیگه مطمئن شدم برای خرید قدم دو)

    هر بار کاری شوهرم کرده هر بار به خودم گفتم نه این بنده خدا منظوری نداشت_این یک تضاد من باید خودم رو اصلاح کنم

    اگه میگه غذا اینطور …پس برم یه راهی پیدا کنم که این مسئله رو برطرف کنم

    اما احمق که نیستم دارم به معنای واقعی کلمه میفهمم که میخاد من وخسته کنه تا ادامه ندم ولی واقعا مسیرم مسیر درست و خوبیه ،واینو خوب میدونم پس دلیلی نمی‌بینم پا پس بکشم البته این همه اطمینان و شجاعت و وابسته نبودن و ایمان به کمک غیب رو از آشنا شدن با استاد دارم

    اگه به آسانی باید انجام بشه چرا اون هم این نظر رو نداره،من همچنان هم به فکر اصلاح امورم و صلح و آرامش اما اون هر بار فرصت میخاد و بعد از سه روز باز….

    لطفا بچه هایی که کلام الله بر ذهنشون جاری میشه بهم بگن چه کنم

    یه چیز کوچولو بگم میخام برای خودم اینجا بمونه؛دو تا بچه دارم و از زمان بارداری همیشه یقین داشتم که من هیچ کاره ام تو بحث سلامتی و این فقط خداست که مواظبشونه و اینو مطمئن بودم

    تا الان که میرم سرکار و پسرم رو بردم مهد و همه چی خوب بود،دو روز پیش گفتم بذار زنگ بزنم مربی مهد و بهش بگم صد تومن بهت بیشتر میدم و فقط برای خودت ولی بیشتر مواظب بچم باش چیزیش نشه

    باورتون میشه فرداش رفت مهد و یه حالت ناجور چشمش خورد به تاب مهد و الان حسابی کبوده….

    و گفتم به خودم ای بنده ی خدا….البته گفتم خدایا شکر که نتیجه شرک من رو به همین سرعت بهم نشون دادی نه مثل بعضی سرطان ها که تا لحظه مردن مشخص نیست و باز هم شکر کرم و لطفت رو که با وجود کبودی زیاد اما هیچ مشکلی پیش نیومد

    این هم از داستان شرک من،که فک کردم اون می‌تونه مواظب بچه هام باشه بچه های که هفت سال تمام خداوند نذاشت حتی یه بار پاشون زخم بشه

    ای بنده خدا هر چی میخوری از شرک خفی خودته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: