نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

486 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی بهره بر گفته:
    مدت عضویت: 1843 روز

    الله اکبر الله اکبر

    اشک من دراومد اون الهامی که بهشون شد و اون تفسیری که از اون آیه بدست آوردند الله اکبر

    آخه اینقدر صریح مگه میشه اینقدر صریح خدا بیاد بگه خب اینکارو بکن و جالب اینجاست که تو اون زمان فکر می‌کنی خب 25 تا قسط باید بدم (تو اینجور موقع ها قسط وقتی میاد ذهن ناخودآگاه می‌ره سمت ماه 25 قسط -» 25 ماه ) جالب اینجاست که این دوستمون به ماه فکر نکرد فقط تعداد رو گفت نگفت 25 ماه گفت 25 قسط شاید اگر می‌گفت 25 ماه همون 25 ماه هم براش می‌گذشت

    من که دهنم بسته شد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رحمت اله غیاثوند گفته:
      مدت عضویت: 3587 روز

      سلام ودرودبه دوست عزیز

      به جمله خیلی خوبی اشاره کردی ” جالب اینجاست که این دوستمون به ماه فکر نکرد فقط تعداد رو گفت نگفت 25 ماه گفت 25 قسط شاید اگر می‌گفت 25 ماه همون 25 ماه هم براش می‌گذشت ”

      پس مراقب کلاممون باشیم .کائنات مثل آینه ای می مونه که هرچی بگی همون برات اجراء می کنه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    سلام عزیزانم

    چقدر اشک ریختم با این فایل

    چقدر آقا رضا شما خوبید چقدر شاگرد خوبی هستید خوش به حالتون..استادجانم دوستتون دارم

    من دیروز این فایل عالی رو گوش کردم و کامنت نزاشتم اما امشب اومدم و کامنتمو دارم مینویسم..من دیروز قبل از اینکه این فایل رو ببینم از خداوند کمک خواستم و هدایت و چقدر عالی و به جا جوابم رو دریافت کردم چقدر قشنگ صحبت از اون آیات هدایتگر برای آقا رضا بود و چقدر قشنگ آقا رضا کمک خواستن و نوشتن…اینکه خدایا خودت بدهی این بنده ات رو بده خدایا من عاشقتم..چقدر قشنگ جواب میدی

    خدایا چقدر خوبی

    چقدر قشنگ آقا رضا گفتید که خواستید نقد کار کنید و مشتریها ناراحت میشدن و حتی خودتون خجالت میکشیدید که بهشون بگید یا ترس از از دست دادنشون حتی حرفها و تحقیرها و سرزنشها تاثیری نداشت و شما انجامش دادید

    دقیقا منم همین کارو دارم انجام میدم توی کارم تخفیف دیگه ندارم و هرکسی که خواست با قیمت من بیاد واز خدماتم استفاده کنه و من دیگه ارزش کارم رو پایین نمیارم

    خدایا شکرت که هدایتم میکنی اینقدر واضح

    خدایا عاشقتم

    استادجانم و آقا رضای عزیز ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2349 روز

    سلام استادم سلام به خانم شایسته و آقای عطاروشن و بقیه ی دوستان

    چقدر میفهمیدم و درک میکردم که آقای عطاروشن وقتی صدای بلندی رو تو خواب شنیدن و پخش میشده به صورت عربی، چقدر متوجه بودم و حس میکردم از چه موقعیتی صحبت میکنن،

    ٢ بار تجربه ی همچین چیزی رو داشتم ..

    دفعه ی دوم که این اتفاق افتاد من از روزها قبلش به خدا میگفتم، خدایا من بازم میخوام باهام صحبت کنی و صدات رو واضح بشنوم…

    و اون روزها فکرم درگیر موضوعاتی بود که به خدا میگفتم خدایا چیکار کنم و از طرفی هم میگفتم چرا نمیشنوم صداتو ، باهام حرف بزن ..

    تو خواب و بیداری بودم .(منم حواسم بود اون موقع ها که دفتری کنارم باشه ک خدا حرف زد یادداشت کنم) و چون منتظرش بودم اتفاق افتاد، ٩ صبح بود خواب و بیدار بودم … یعنی بیدار شده بودم بعد گفتم یکم چشمامو ببندم، واقف بودم به حالم و محیط اما همزمان انگار خوابم بودم، نمیدونم چطور بگم ، به هر حال یهو خودم رو تو یک ارتفاعی دیدم که خیلییییی زیاد بود منظره ی بسیار قشنگی بود خورشید و آسمان و نمیدونم غروب بود انگار… یه صداییی انگار که از یک اسپیکر بزرگ پخش میشد ، انگار اکو میشد میپیچید تو اون فضا و کوه ها… اصلا چند ثانیه طول کشید این اتفاق ولی عالی بود احساسش، شنیدم صدا داره میگه أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ گفتم چی چی؟؟؟!!!! (الان که دارم مینویسم موهای تنم سیخ شد)

    گفتم چییی؟؟ گفت أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ، تازه من به یه شکل دیگه شنیده بودم یعنی چون بلد نبودم این أیه رو و نشنیده بودم ، یه چیزی حدودی فهمیده بودم ، اما وقتی جستجو کردم فهمیدم منظورش چی بوده و منی که اصلا نمیدونستم این آیه چی هست، بعدا دیدم استاد تو فایل ها تکرار کردن ولی خب من یادم نبوده ، نشنیده بودم، نفهمیده بودم..،

    و معنیِ آیه که:چون چیزى را بخواهد، به آن گوید: «باش» پس بى درنگ موجود مى شود.

    کلا منظور رو اینجوری برداشت کردم که بابا تو بخواه من کن فیکون میکنم، من اجابت میکنم ، موجود میشه…

    دیگه دیوونه شدم، بعد از اون ،اتفاق های زیادی تو زندگیه من افتاد که گواه این بود که من خواستم و موجود شده… الانم هر موقع از خدا چیزی میخوام ، میگم خدایا خودت بهم گفتی کن فیکون میکنی…

    و یک سری اتفاقات میفته برام عجیب..

    دوست دارم یه مورد دیگه ام بگم طولانیه اما خالی از لطف نیست..

    دوران پندمیک مادر و برادر من دچار اون بیماری شدن شدید … دیگه لازم نیست توضیح بدم برادرم ٢6 سالش بود و دکتر گفت اوضاع اصلا خوب نیست جفتشون بستری بیمارستان شن… زیر دستگاه اکسیژن و تحت مراقبت…

    من نپذیرفتم ، گفتیم هر آنچه که نیاز باشه رو میخریم تو خونه نگهداری میکنیم ازشون، اولش کلی گریه کردم و با دوستم که ایرانی نبود صحبت کردم و ایشون گفت آروم باش ، قرآن بخون… نفهمیدم چرا باید قرآن بخونم اما گفتم باشه… ٢ تا خواهرام رفته بودن بیرون، باید یک دارو، آمپولی بود که پیدا میکردن و تا ظهر به دکتر میرسوندیم که براشون میزد تا بتونه کمکشون کنه، من موندم با مامان و برادرم و اون شرایط که داداش من آدمیه ک هیچی نمیگه ولی من میفهمیدم حالش رو یعنی اصلا نیازی به گفتن نبود… شب قدر بود، مامانم داشت گریه میکرد هم از درد هم از دعایی که گوش میداد، به مامانم گفتم به جاش با خدا صحبت کن، دعا کن ،بگو من تازه میخوام کلی سفر برم زندگی کنم و لذت ببرم از زندگی ، پس خودت حالم رو خوب کن… بهش بگو نمیدونم چطوری اما تو شفا بده..

    اومدم تو اتاق دیدم داداشم بیداره به اونم گفتم توام با خدا صحبت کن، میدونم قبول نداری و اعتقاد نداری ، اما امتحان کن، بگو خدایا من جوونم تازه تو مسیر موفقیت افتادم، تازه وکیل شدم ، میخوام کلی کار انجام بدم، کلی ثروت بسازم و به جاهایی که میخوام برسم،،، خودت حال منو خوب کن.. یه لبخند زد سر تکون داد …

    من تا ساعت ٢ شب همش بالاسر مامانم و داداشم بودم.. هی تو ذهنم میومد قرآن بخون ، وقت نمیکردم… خواهرام رسیدن گفتن دارو پیدا نمیشه!!! گفتم میشه حالا تا صبح ، خیلی ها داشتن پیگیری میکردن برامون، دوست خواهرم گفت صبح یه نفر رو میفرسته ٢ تا داروخونه تو تهران هست که گفتن اونا دارن… و قیمت داروها همه میدونن که تقریبا بالا بود، گفتیم اشکال نداره سلامتیه اینا مهمِ…

    خلاصه نشستم رو تختم گفتم خدایا اخه قرآن رو بخونم چی بشه…

    حالا ولی میخونم، نمیدونم از کجا شروع کنم! چی بخونم ،

    خدایا فقط یه چیزی بگو من به مامانم و داداشم بگم آروم شن یکم… قرآن رو باز کردم این آیه آمد:قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ

    به آن دو تن بگو دعایشان مستجاب شد، پس امیدوار باشید و استوار باشید و…

    هر وقت بهش فکر میکنم دیوانه میشم…گریم میگیره..

    به خواهرام گفتم بچه ها ببینید چی داره میگه..

    اینا حالشون خوب میشه، داروهام پیدا میشه…

    صبح به مامانم گفتم ببین آیه چی اومد خدا صداتون روشنید و میگه خوب میشی دعات مستجاب شد…

    برامون همچنان داشتن دنبال دارو میگشتن ،گفت رفتم یه داروخونه گفت داروها تموم شده تا من رسیدم، یهو همه بهم نگاه کردیم ، گفتم بچه ها خدا گفت استوار باشید ، نا امید نشید ، از جاهلان نباشید…

    و امیدمون رو حفظ کردیم تا اون آقا برسه داروخونه ی بعدی… ١ ساعت نمیدونم چقدو طول کشید! دوست خواهرم زنگ زد گفت داره دارو ها رو میگیره و بگو چیییی!!!!!!

    داروهایی که اونروز ها هرکی یک قیمتی میداد و ما هم انتظارش رو هم داشتیم بالاخره هر قیمتی که شده بخریم، دوستمون گفت این رانندم که فرستادم گفته من دفتر چه دارم میخوای تو دفتر چه ی من بنویسی داروهارو براشون و به طرز معجزه آسایی تمام داروها رایگان شد… اصلا دقیقا داستان یادم نیست ولی ما خودمون میدونستیم باید چندین میلیون بدیم ولی حتی اونم پرداخت نکردیم… خدا به طرز معجزه آسایی رایگان رسوند بهمون.

    معجزه از این بالاتر و داروها رو آورد درمان رو شروع کردن و خوبِ خوب شدن و وعده ای که خدا داد محقق شد. هر بار مرور میکنم این داستان رو هم گریه میکنم و هم موهای تنم از قدرت خدا سیخ میشه..

    و نمیدونم چرا فراموشکاریم !!!

    خدایا ببخش منو و دوباره گوشم رو شنواتر کن برای شنیدنِ صدات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    مرضیه ایزدی گفته:
    مدت عضویت: 1524 روز

    سلام به استاد عزیزم و آقا رضای گل

    این سریال نتایج منو یاد سریال اوشین می ندازه اون موقع ها همش منتظر سریال اوشین بودیم که هفته بعد چه اتفاقی می افته و کلی بعدش خوشحال بودیم حالا هر چی اون سریال از غم و بدبختی می گفت ما اینجا با صحبتهای آقا رضا می شکفیم

    اشک هست که از چشمامون سرازیر می شه صحبتهای آقا رضا یک طرف صحبتهای استاد هم کولاک می کنه و چقدر برامون منطقی می شه که وقتی به قانون عمل می کنی لاجرم نتیجه وارد زندگی ات می شه

    چقدر یادمون اومد که چقدر شبیه آقا رضا باور کردیم و عمل کردیم و نتیجه گرفتیم من وقتی صحبتهای آقا رضا را از روز اول شنیدم تا الان هیچ کامنتی نتونستم بزارم ولی امروز دلم می خواد بگم که آقا رضا نمی دونی چه کار بزرگی کردی و چقدر ایمان همه را بیشتر و بیشتر کردی تازه یادمون اومد که بله این مسیری که رفتیم همش هدایت خدا بوده و دونه دونه مسیر را بهمون گفته من یادم اومد که اوایلی که وارد مسیر شدم هر چی استاد می گفت انجام بده انجام می دادم منی که آدمی بودم همیشه سعی می کردم همه ازم راضی بشند شروع کردم لفت دادن از گروه های واتساپی نگم براتون که چقدر شکایت و قضاوت شنیدم و دوباره منو عضو می کردند ولی گفتم نه استاد گفته اینا ورودی های غلطه صفحه اینستام را بستم دیگه تو اینستا نرفتم تمام صفحات مثبت اندیشی و روانشناسی را خارج شدم من قبلا با اساتید دیگر کار می کردم و کلی فایل داشتم که خریده بودم ولی وقتی استاد گفتند اصلا با کس دیگه ای کار نکنید و فقط سه ماه به من فرصت بدهید چون حرفشون را باور کرده بودم چون جنس حرفای استاد برام متفاوت بود تمام فایلهای اساتید دیگر را شیفت دیلیت کردم باورتون می شه من هزینه داده بودم شاید برای کسی سخت باشه ولی من این کار را با عشق انجام دادم و فقط حرفهای استاد را شنیدم و تمام این درست انجام دادن کارها برای من نتیجه داد و آقا رضا هم چون حرف استاد را وحی منزل دونستند و انجام دادند نتیجه واقعی وارد زندگی شون شد چون جهان به شجاعان پاداش می ده من این را با تمام وجودم لمس کردم

    از اینکه من قبلا اینهمه فایلهای دیگه گوش می دادم ولی سوالم این بود که من چرا هیچ نتیجه ای نمی گیرم؟ زنگ می زدم دفترشون می گفتم پس من کی نتیجه می گیرم؟ من که همه کارها را درست انجام می دهم؟ ولی به من می گفتند باید صبر کنی

    ولی زمانی که تو لایو یکی از اساتید صحبتهای استاد را شنیدم دیگه مسیرم را عوض کردم البته باید بگم من بدون دلیل از استاد عباسمنش خوشم نمی اومد واقعا نه صحبتی از ایشون شنیده بودم نه رفتار نامناسبی دیده بودم ولی انگار تو مدارشون نبودم من که تمام اساتید را می شناختم و صحبتهاشون را شنیده بودم ولی اصلا صحبتهای ایشون را نشنیده بودم

    یادمه تو آشپزخانه بودم که لایو شروع شد، منم خیلی با اکراه شروع کردم به شنیدن

    من تا آخر لایو همونجور سرپا کنار اپن آشپزخانه گوش دادم و یادمه اصلا نشستم و بلافاصله ایشون را سرچ کردم و البته صفحه های فیک پیدا کردم که من فکر کردم ایشون هستند که بماند خدا هدایتم کرد به صفحه اصلی

    داستان آقا رضا داستان افرادی است که تداوم داشتند نه اینکه بیان دو روز فایل گوش کنند متعهد نباشند و بعد بگن نتیجه نگرفتند

    منم مثل آقا رضا متعهدانه نشستم پای کار و اینقدر برام جالب بود که بلافاصله نتیجه گرفتم چون باور کردم و اینقدر این نتایجم ملموس بود که دیگران هم متوجه می شدند

    چقدر زیبا آقا رضا نشون دادند وقتی که تو از خدا بخوای خدا جواب می ده حتی می یاد تو خواب بهت راهکار می ده

    به منم گفت من عاشق آموزش هستم سالها بود دنبال کارشناسی ارشد بودم ولی هر بار به هر دلیلی قبول می شدم و نمی شد برم خواب دیدم که یک نفر به من گفت سه روز دیگه ثبت نام دانشگاه است نمی خوای انجام بدی؟ باور نمی کنید بیدار شدم و تعجب کردم که چرا این خواب را دیدم و رفتم و دیدم که دقیقا همین بود و ثبت نام دانشگاه شروع می شه تا سه روز دیگه و بعدا فهمیدم اولین بار بود که زمان کارشناسی ارشد تو اون تاریخ بوده حالا به دلیل پاندمیک و چیزهای دیگه من حتی بهش فکر هم نکرده بودم ولی خداوند به من راه نشون داد بدون اینکه بخونم دانشگاه دولتی یک دانشگاه خوب در یک رشته ای که دوستش دارم و خیلی برام مفیده و مربوط به کارم می شه قبول شدم باور کردنی نبود برام چون من حتی به قبول شدن در رشته دیگری فکر کرده بودم ولی خدا برام این رشته را انتخاب کرد و من الان دلیلش را می فهمم و این پاداش جهان به کسانی است که متعهدانه عمل می کنند

    من وقتی وارد دوره های استاد شدم خیلی شرایط سختی داشتم خیلی

    من تو معاش زندگی ام هم مشکل داشتم ولی همش می گفتم من دوره های استاد را می خوام و خداوند معجزه وار وقتی تعهد من را دید به من کمک کرد باورتون نمی شه یک دفعه می دیدم تو حسابم همون مقدار پول دوره واریز شده و من بلافاصله بدون اینکه به نیازهای خودم دقت کنم دوره را می خریدم اولین دوره ای که بعد از قانون آفرینش خریدم دوره ثروت 1 بود که آپدیت شده بود و تا یک تاریخی شش میلیون تومان بود و من رفتم سکه ای که حتی در بدترین شرایط زندگی ام نفروخته بودم فروختم و دوره را خریدم و کلی خوشحال بودم و دقیقا هنوز من داشتم فایلهای ثروت 1 را گوش می کردم و متعهدانه انجام می دادم که هدایت شدم به یک کار جدید

    یادمه استاد گفتند که باید از همین که الان داری شروع کنی مثال زدند و گفتند که کسی بوده که دوست داشتته بره مکه ساکش دم در حاضر بوده یعنی تو هم باید مهارتهات را افزایش بدی تا اون کار مورد نظر وقتی اومد تو آماده اش باشی یادمه خانم شایسته هم مثال پدرشون را زد که ایشون رفتند و گواهی رانندگی شون را تمدید کردند و خانم شایسته براشون هدیه ماشین خریدند یا مثال تمدید پاسپورت خواهرتون …

    یعنی من باید سمت خودم را درست انجام بدهم تا جهان هم سمت خودش را انجام بدهد و وقتی خواسته ام بهم نزدیک بشه من آماده اش باشم

    من تا این صحبتهاتون را شنیدم سریع رفتم کیس کامپیوتر را برداشتم به همسرم گفتم برام یک مانیتور از شرکت بیار سریع رفتم اسپیکرش را درست کردم بگم چند ساعت هم نشد انگار خداوند هم به من کمک می کرد و دستانش را می فرستاد بلافاصله رزومه فرستادم و بعدازظهر که رفته بودم هندزفری بگیرم تا بتونم دوره های نرم افزاری را گوش بدهم و مهارتهایم را افزایش بدهم، بهم زنگ زدند و ازم دعوت به کار کردند شوکه شده بودم می گفتم مگه می شه؟ و این فقط نشونه بود که جهان بلافاصله پاسخ منم شجاعانه بعد از چند سال کار نکردن رفتم و خیلی شجاعانه مصاحبه کردم البته چون دوره عزت نفس را هم گوش کرده بودم چون همراه ثروت 1 عزت نفس را هم خریدم هر چند اون شرکت نرفتم ولی چند روز بعد یکی از دوستام منو بدون اینکه بهش گفته باشم دنبال کارم به فردی معرفی کرد و من همون هفته رفتم سرکار هر چند کار موردنظر من نبود باز هم طبق صحبت استاد که گفتند هر کاری می تونید انجام بدهید سریع قبول کردم و رفتم ولی یک ماه نشد دقیقا به کاری که مربوط به حوزه کاری خودم می شد هدایت شدم و درآمدم هم افزایش پیدا کرد و فهمیدم طبق گفته استاد ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست منم مثل آقا رضا متعهدانه کار کردم و مو به مو صحبتهای استاد را انجام دادم و نتیجه گرفتم هنوز هم سعی می کنم دونه دونه حرفهای استاد را انجام بدم

    و سر مبحث وام دقیقا حرف استاد درست است من خودم توی شرکتی کار می کردم که وام های خوبی می داد و تمام علتی که تو اون شرایط می موندم داشتن وام بود و الان می بینم که خداوند بدون اینکه وام بگیرم درهای رحمتش را به روی من باز کرده و بدون نیاز به وام زندگی ام بسیار عالی در جریان است.

    خدا را شاکرم که خدا مسیر توحیدی اش را به من نشان داد و از آقای رضای عزیز که اینقدر خالصانه مسیر رشدشون را تعریف کردند ممنونم من را نسبت به هدفم مصرتر کردند و اینکه چقدر با صحبتی که می کردید من هم همون نشونه ها را در زندگی ام دیده بودم مخصوصا اینکه آدمها از کنارت دور می شن حتی عزیزانت و بدون دعوا و بدون بحث و این برای من اوایل خیلی تعجب آور بود ولی وقتی آقا رضا می گفتند منم می گفتم چه جالب طبق قانون خداوند کبوتر با کبوتر باز با باز رعایت می شه

    و وقتی ما سهم خودمون را انجام بدیم جهان سمت خودش را به خوبی انجام می ده

    بازم ممنون از آقارضای عزیز و صحبتهای دلنشین و صادقانه شون و استاد عزیزم

    اینجا لازمه از خانم شایسته عزیز هم تشکر کنم که کلیدهای جدید را با نتایج آقا رضا ایجاد کردند واقعا لذت می برم از کار کردن و دسته بندی های بی نظیر خانم شایسته

    ممنون از شما که هر لحظه به بهبود سایت توجه می کنید و دلایل نتایج افراد از آموزه های استاد همین است که حرف و عمل یکی است خودشان و خانم شایسته عزیز و آقا ابراهیم هر لحظه دارند در زمینه بهبود سایت کار می کنند و این احترام و مداومت در بهبود، نتایج را شگفت انگیز می کنه

    ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز همیشه توانمند و سلامت و شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و رضا جان وهمه دوستان عزیزم که عضو این سااااایت بینظیر هستن

    خدا رو هزاااار بار شاکرم ک عضو این سایت ارزشمند و فوق العاده هستم و عضوی از این خانواده ارزشمندم خدا رو هزار بار شکر میکنم ک خدا منو هدایت کرده به این مسیر سراسر شگفتی و نعمت من تک تک حرف های رضا جان رو از عمق وجودم درک میکنم چون خودمم تو چنین شرایطی قرار داشتم و قرض کرده بودم و وام گرفته بودم و از نظر ذهنی چنان بهم ریخته بودم ک به خودم قول دادم و تعهد دادم ک دیگه هییییچوقت خودمو تو چنین شرایطی قرار ندم و دقیقا منم قرض هام رو تیکه تیکه پرداخت کردم و سعی کردم هیچ چیزی برای خودم نخرم تا زمانیکه قرض هام صفر بشه و به اون ارامش ذهنی و‌روحی برسم و خدا تو این مدت درهایی برا من باز کرد ک اصلا فکرشم نمیکردم ک تو کمتر از شش ماه من بتونم قرضهامو تموم و کمال پرداخت کنم، من فقط تعهد داده بودم هر چقد ک درمیارم رو پرداخت کنم و اسامی کسایی ک بهشون بدهکار بودم رو نوشته بودم و مبلغی ک بهشون بدهکار بودم و هربار هر میلغی دستم میومد حتی یک میلیون تومان هم واریز میکردم و هربار تاریخ میزدم و اون مبلغ قبلی رو خط میزدم و مبلغ جدیدی ک کمتر بود رو مینوشتم و خدا رو شکر میکردم هربار بخاطر اینکه این مبلغ هر بار کمتر میشد و کم کم تعداد اون سه نفر به صفر رسید و واااقعااا به ارااامش درونی و ذهنی رسیدم و چون به دنبال این بودم ک قرض هامو صفر کنم پس به دنبال کسب درامد و ایجاد ثروت رفتم و همه ایده هایی ک به ذهنم میومد رو میرفتم سمتش و خدا از جاهایی منو به سمت پول و ثروت هدایت کرد ک اصلااا فکرشم نمیکردم و ایییینقد مسیرهایی ک خدا پیش روم گذاشت رااااحت و اسون بود و درامدی ک ازش خلق کردم عاالی بود ک بعضی وقتا به این فکر میکنم من اگه به این تضادا نمیخوردم شاااید هیچوقت به این مسیرها هدایت نمیشدم و این وجه از خودم رو کشف نمیکردم و خداا رو هزااار بار شاااکرم ک الان درکم حتی نسبت ب تضادها هم تغییر پیدا کرده ک اگه من تو فشار یا تضادی هستم بهم نریزم به‌ خودم بگم ک حتما قراره پیشرفت کنم و بزرگتر بشم و ظرف وجودیم قراره بزرگتر بشه چ از نظر مالی و چ از نظر درک قوانین خدااایااا هزار بار شکرت برای این بااارون زیبا من وقتی فایل رو گذاشتم ک گوش کنم دیدم نم نم بارونه پس سریع لباس پوشیدم اومدم نزدیک ساااحل ک هم از این فضا لذت ببرم و هم این کامنت فوق العاده رو بنویسم. خداااایاااا شکرت برای اینکه تو چنین شهر زیبا و کنار ساحل زندگی میکنم شکرت برای این همه نعمت و فراوانی ک تو بوشهر هست. شکرت برای این دریای زیبا و مردم شاادی ک همگی اومدن کنار ساحل که بتونن از این زیبایی هایی ک بهمون عطا کردی لذت ببریم شکرت خدا جونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    و سلام به آقا رضا از بچه های قدیمی سایت که همیشه شاد و پر انرژی هستن

    این چند مدت فایل ها را بخش بحش می‌بینم و سعی میکنم اول صبح و شب ببینم و فکر کنم و نکته برداری کنم

    فکر کنم تو این قسمت مهم ترین موًوع درک قانون تکامل هست

    که تو همه چیز خودش را نشون میده

    تکامل تو درک آگاهی ها

    تکامل در عمل به آگاهی ها

    تکامل در حرکت و پیشرفت

    و تکامل در تمام ابعاد

    این که کارها و اهداف را به بخش ها و قدم های کوچیک تقسیم کنیم

    به قول معروف سنگ بزرگ نشونه نزدن هسن

    کار ذهن اینه که کارها را بزرگ و سخت نشون بده که ما ثابت و بی تحرک باشیم و هیچ اقدام و عملی نکنیم

    بارها تو تجربه های خودم نتیجه عمل کردن و عمل نکردن به قانون تکامل را دیدم‌ اونجاهایی که از همون نقطه ای که تونستم شروع کردم رشد کردم و تو جنبه هایی که کمال گرایی کردم هیچ نتیجه ای نگرفتم

    و اینجا مینویسم و بارها به خودم میگم که مرور بشه که بیشتر خدا را باور کنم ، بیشتر ایمان بیارم به هدایت و حمایت و وهابیت رب

    چقدر افرادی که خواسته ای داشتن ولی شرایط اش را نداشتن ولی چون اون خواسته در اون ها شدید بود بلاخره شد

    از افرادی که حتی شرایط خرید یک حلقه برای عقد را نداشتن ولی ازدواج کردن ،

    از افرادی کا حتی نمیتونستن یک قلم جهیزیه بخرن ولی وقتی قدم برداشتن و خواسته در اون ها قوی شد تمام وسایلشون جور شد ،

    افرادی کخ خونه میخواستن و شد ، افرادی که ماشین میخواستن و شد ، افرادی کل شغلی را میخواستن و شد ، افرادی که مسافرت و یا هر علاقه و خواسته ای را میخواستن و شد

    و چقدر این الگو برای افراد مختلف و خود ما تکرار شده و میشه و همه میگیم نمیدونم چطور شد ولی جور شد

    این ها داره اصل را نشون میده و قوانین را نشون میده

    که اصل خواسته

    اصل باورهای درسته

    اصل با باور درست حرکت کردنه در جهت اون خواسته

    باید بارها بنویسم و تکرار کنم و به یاد بیارم مدد و یاری خداوند را

    یک سال قبل با همون باورهای اون موقع تصمیم گرفتم و با این که دسته چکم هنوز چند برگه دیگه داشت پاره کردم و انداختم دور و آروم آروم بدهی ها و وام ها تسویه شدن وخیلی با اعتماد به نفس دیگه ضامن کسی نشدم و نه پول قرض گرفتم و نه قرض دادم

    برای موفق شدن باید حواشی را حذف کنیم ویکی ار حواشی و نشتی های انرژی وام و قرض و بدهی و نسیه دادن و چک دادن وقسط داشتن هست

    و دقیقا تو هر جنبه ای که تعهد داشتم به همون اندازه نتیجه گرفتم

    تعهد

    تعهد

    نمیدونم درست درک کردم یا نه ولی برای من تعهد و صبر یک معنا را داره یعنی ادامه دادن به یک مسیر درست و استمرار و مداومت داشتن روی اون کار و روی مسیر درست

    وقتی خود خدا از هرکسی به اندازه توانش تکلیف میخواد یعنی همون قانون تکامل

    پی نکته اصلی این فایل این شد که تو ذهنمون همیشه کارها و اهداف و نسر ها و قدم ها را بخش بخش و کوچیک کنیم و قدم به قدم با همون شرایط و امکانات موجود اقدام کنیم و ما الهام های تو مدارهای خودمون را درک میکنیم و هر بار قدم بعدی گفته میشه و آروم آروم رشد میکنیم

    چقدر این جمله عالیه

    از خدا خواستم و بهم داد !!!

    تصمیم بگیرم فقط از خود خدا بخوام

    خدایی که خیلی نزدیکه

    بنویسم که انشالله این جوری عمل کنم

    من مردونگی و برادری خودم را با تعهد و تقوا وایمان و عمل کردن ثابت کنم بقیه کارها را خدا انجام میده

    تحت هر شرایطی به ایده های الهامی عمل کنم

    اصل اینه که من باید بتونم پول بسازم

    تعهد در حد مرگ و زندکی داشتن

    الان برای کار کردن روی باورها و کنترل ورودی هام چقدر تعهد دارم ؟

    الان برای کسب مهارت چقدر تعهد دارم ؟

    الان چقدر تمرکز دارم ؟

    و …

    استاد عزیزم و آقا رضای عزیز ممنونم .

    خدایا بابت درک این آگاهی ها سپاسگذارم ما را در مدار عمل به این آگاهی ها ثابت قدم نگه دار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      سلام

      چقدر نکته خوبی رو گفتین

      اینکه بخش بخش نکات فایل هارو در آوردین و نوشتین،خیلی نکته خوبی بود، واقعا درک زیباتون رو تحسین میکنم

      و منم میخوام بخش بخش از کامنت تون اگاهی هایی رو ک متوجه شدم بگم

      درک قانون تکامل خیلی مهمه،همین ک ما بدونیم این موضوع رو از خیلی از اتفاقات بد و احساسات بد در ما جلوگیری میکنه،همین ک من خودمو با خودم مقایسه کنم نه دیگران،همین که بدونم این فرد موفق هم قبلا مثل من بوده و اونم با همین اولین قدم ها ب این جایگاه رسیده

      گفتین اهداف رو هم ب بخش های کوچک تقسیم کنیم

      دقیقا

      استاد هم یه جا گفتن من یک هدف بزرگ تو ذهنم دارم و میگم میخوام بهش برسم و دیگه far away ب آینده و اینکه چ جوری قراره انجام بشه فکر نمیکنم

      میام میگم من امروز و فردا چه کارهایی رو میتونم براش انجام بدم و انجامشون میدم و تیک شو میزنم و میرم سراغ بعدی

      اینطوری ما اون هدف دیگه برامون سخت نیست چون فقط ب برداشتن قدم بعدی فکر میکنیم نه کل قدم هایی ک قراره برداشته بشه

      (یادم میاد فتح یک قله رو برای اولین بار هوا هم برفی بود، با افرادی بودم ک مدام تو راه ب لیدر مون میگفتن این نمیتونه اولین بارشه،ولی من تو کل مسیر از همه شون جلوتر و شادتر بودم و فقط اسم خدا رو زبانم بود و ب حرفاشون اهمیتی نمیدادم،و فقط میگفتم ناعمه فقط قدم بعدی تو بردار با نام خدا و همینطور رفتم و رفتم تا رسیدم ؛))))) و چقدر مورد تشویق لیدر مون قرار گرفتم

      آهسته و پیوسته با توکل پیش بریم ب سمت اهداف و مسیر رو سخت نبینیم و برخود آسان بگیریم

      و یه نکته دیگه اینکه ب یاد بیاریم معجزات خداوند رو در قدم های گذشته ای ک برداشتیم ک خودمون هم هنگ بودیم از دست های مهربانی ک ب تورمون خوردن و ما میدونستیم ک این معجزات فقط و فقط از فضل خود خداست

      من هم چندماه پیش خیلی وسوسه شدم ک وام بگیرم و از سمت اطرافیان چندین و چند بار مورد اجبار قرار گرفتم،ولی یه حسی ب من میگفت نه اینکارو نکن،تو نیازی ب پس انداز در صورتی ک ب خودت سختی بدی نداری،پس انداز رو خود خدا در صورتی ک فراوانی اومد تو زندگیت بهت میده،و چیزی ب عنوان روز مبادا نمیاد اگرم اومد خدا خودش برات حل میکنه مثل دفعات قبلی ک بیشمار معجزه دیدی از خدای وهابت

      و من نگرفتم و چقدر باعث شد من ذهنم آرام باشه و کلیییی تجربه کسب کردم از همون پول،شاید الان پس اندازی نکردم وهمش رو خرج کردم، اگر وام رو برمیداشتم الان مبلغی در حسابم بود ولی بجاش من از اون پول نه برای خرید لباس و یا وسیله ناضروری،بلکه برای تحقق ایده و الهاماتی ک خدا بهم میگفت خرج کردم و کلی بزرگ شدم و تجربه کسب کردم

      خوشبختانه من تو زندگی ایم خیلی کمالگرا نبودم،و از اول هر قدمی رو شنیدم برداشتم و مسیر و سخت نکردم برا خودم و نتایجی هم مطابق با باورهام گرفتم خداروشکر

      قرض گرفتن رو هم من از همون موقعی ک استاد گفتن انجامش ندین حتی ب ازای خواستن شدید هم بوده تو زندگیم انجام ندادم و از اون موقع خداروشکر نیازی هم نبوده،قرض دادن رو کاملا درسته باید ب درخواست ها جواب منفی بدم و اینو بدونم ک من مسئول فقط زندگی خودم هستم وقتی قرض بدهم ک فرض کنم آن را بخشیدم در راه خدا و اگر هم برنگردد نگرانی ای بابت اش نداشته باشم،اگر قرار باشه ک ذهن منو مشغول کنه ک اگر نداد اگر دیرتر داد چی !؟ بهتره ک اصلا و ابدا قرض ندم

      ممنونم از شما بابت کامنت زیباتون ک وادار ب نوشتن نکات کرد منو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1649 روز

    سلام آقا رضای عزیز و استاد بزرگوارم

    من زیاد اهل نوشتن و‌کامنت گذاشتن و مشارکت در سایت نیستم کلا میونه خوبی برای نظر دادن به صورت کتبی ندارم ! هر چند باید تو این زمینه رو خودم خیلی کار کنم ️ و امروز تاریخ عضویتم در سایت به عدد جادویی و شگفت انگیز 777 رسید ‌من این رو به فال نیک و نشانه ای مقدس از طرف خداوند می گیرم

    و اما این فایل ، این فایل چنان من و تحت تاثیر قرار داد که طی دو روز چندین بار گوش کردم ! دانلود کردم و برای خواهرانم در ایران فرستادم و ساعت‌ها با هم در مورد این همه آگاهی و نور صحبت کردیم !

    من وقتی احساس کردم ارتباطم با کائنات چند روزیه کم شده و دوباره ترس و نا امیدی در ذهنم هر از گاهی مثل صاعقه می بارد ، وقتی در دلم آشوب بود و‌من تلاش می کردم با ذکر خدا و جملات تاکیدی چتری بسازم تا از نجواهای شیطان در امان باشم ! وقتی از محیط کارم عصبی به خونه اومدم و خودم و گناهکار و‌نالایق می دونستم و از خودم خشمگین بودم به سایت اومدم و دکمه مرا به نشانه ام هدایت کن را کلیک کردم ! نیت کردم و گفتم خدا من نمی خوام دوباره به اون روزهای سرتاسر نا امیدی و آشفتگی و خشم برگردم من و هدایت کن ! گفتم خدا من نه ثروت می خوام نه رابطه عاطفی عالی من فقط حال خوب می خوام من فقط آرامش درونی می خوام من تو این دو سال حال خوب و آرامش و با تمام وجود حس کردم نمی خوام دوباره اسیر وسوسه های شیطان بشم کمکم کن هدایتم کن ! من به این فایل هدایت شدم ، گوش کردم و اشک ریختم و اشک ریختم !

    استاد عزیزم و دوست خوبم اقای رضای نازنین خدا رو صد هزار مرتبه شاکرم برای داشتن شما ، خدا رو با هر نفس با هر دم و بازدم شکر می کنم برای هدایتم !

    با گوش کردن این فایل احساسات متفاوتی به طور همزمان به سراغم اومد ، اول نا امیدی بعد حسرت بعد کمی خشم و بعد دوباره امید و دوباره امید ! دوباره از تاریکی به نور ! از ترس به امید و از خشم به سپاسگزاری رسیدم !

    حرفای استاد بزرگوارم و تجربه های رضای عزیز از اعتماد به جریان هدایت و پایداری در نگه داشتن احساس خوب ، تمرکز بر نکات مثبت و شکر گذاری و از همه مهتر عمل و حرکت هر چند با قدم ها و ایده های کوچک به من شور و شوق زندگی و امید و حرکت داد ! در من ایده ای جرقه زد که خودم را متعهد به انجام آن کرده ام ‌و ایمان دارم که هدایتی از طرف خداوند بزرگ‌ است !

    مطمئن هستم به زودی در فایلی از موفقیت هایم سخن خواهم گفت از طریقه آشناییم با استاد که در نوع خودش جالب و نتیجه های کوچک اما شگفت انگیز و‌معجزه و نشانه های بسیاری که برایم در این مدت رخ داده و از همه مهتر روزی که خدا با یک آیه روشن و صریح و آشکار جواب کاری که در آن درمانده و شکسته بودم در آن سرگشه و به معنی واقعی کلمه عاجز بودم و داد و برای اولین با تمام بند بند وجودم با سلول سلول بدنم دیدم که خدا با من سخن گفت و حال خودم که چون دیوانه ای از خود بی خود شده بودم و به سجده افتاده بودم و‌‌ به پهنای صورت اشک می ریختم را تعریف خواهم کرد

    پاینده باشید آقا رضا ، زندگی و نعمت ها و لذت هاش گوارای وجودتون ، خدا پشت و پناهتون

    و اما استاد عزیزم دنیا و زیبایی‌هاش به کامتون و دستان قدرتمند خدا همواره بر سرتون

    خدا رو هزار مرتبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    رزیتا گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    درود به استاد جان و دوستان هم فرکانسی

    ممنون از شما که هستید

    هر روز چند بار به سایت سر میزنم و از مطالب و ویدیوها لذت میبرم و انرژی میگیرم

    اعتراف میکنم که معتاد این سایت شدم ،حتی تو مهمونی ها و دورهمی ها هم به سایت سر میزنم و حس خوب میگیرم…

    خدایا شکرت بابت تک تک اعضای این گروه دوست داشتنی …

    چقدر از صحبت کردن آقا رضا لذت میبرم ،چه خودمونی و روان و قابل فهم توضیح میدن

    واقعا چقدر به دل میشینه

    ممنونم از شما آقا رضا که داستان زندگیت رو اینقدر شیرین تعریف میکنی که باعث انگیزه بیشتری میشه برای ما …

    من بارها و بارها صحبت های شما رو گوش میدم و انگیزه میگیرم .

    سپاسگزارم از خدای مهربان و استاد عزیز و مریم جان نازنین و آقا رضای دوست داشتنی و تمام دوستان هم فرکانسی

    در پناه خدا باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    سجاد غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    سلام بر استاد عباس منش عزیز و خانم مریم شایسته

    سجاد غلامی هستم

    یکی از اعضای خانواده صمیمی عباس منش

    هرررر چقدررررر این حرررووووف رو بکشششم نمیتونه احساس فوق العاده ای که از گوش کردن به صحبت های شما و رضا جان عزیز پیدا میکنم رو منتقل کنم

    اولین نکته ای که میخوام تحسین کنم این صداقت و آرامشیه که در صداشونه این اولین نشونه برای اینه که ایشون دارن از ته ته قلبشون همراه با احساسات عالی حرف میزنن

    به قول شاعر

    آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند

    دومین نکته ای که من یاد گرفتم ایده ای بود که ایشون داد ایده نوشتن برای خدا و منتظر دریافت از خدا بودن

    من طبق تمرین ستاره قطبی گهگداری هم صبح مینوشتم هم شب اما محوریت احساس خوب بود و همیشه طبق گفته شما استاد عزیزم،صبح ها خواسته های روزانم رو مینوشتم

    اما رضا به من یاد داد که شب ها هم میتونم بنویسم و انتظار داشته باشم حتی توی خواب بهم گفته بشه

    (عجیبه من اصلا همچین ایده ساده ای به ذهنم نخورده بود تا الان)

    و رضا گفت هزاران بار به همون زبان ساده ای که دلش میخواسته به همون منطق ساده ای که خودش باورش داشته که تو خدایی من بندتم اونم بندته خودت بدهیشو بده

    اصلا خدا رو بدهکار کرده

    من هم این اسده رو گرفتم که شبا بنویسم خواستمو و مرتب تکرارش کنم و انتظار جواب رو‌داشته باشم

    نکته دیگه ای که رضا گفت کم کردن بدهی ها در قدم اول به هر شکلی بود

    من هم بدهی دارم و اشتباه کردم از شما قبلا شنیده بودم که چک نکشین یا غیره

    اما به دلیل باور های خیلی محکم ذهنیم که چک بکش تا فردا گرون تر نخری

    برای نمای خونمون چک های سنگین کشیدم و همینطور برای تلویزیون خونمون

    هر دو تکامل من نبودند و من زودتر خریدمشون و روی کاری دل بسته بودم که مرتب داشتمش که قسطاشو میدم

    اما حالا که چند روز پیش از اون کار اومدم بیرون کلی ترس به خاطر بدهی ها و چک هام اومد سراغم که نتیجه همون باور و عملکرد اشتباه بود و متوجه شدم که شما چی میگفتین

    جهان گوشمو پیچوند گرچه من سعی کردم احساسمو خوب نگه دارم و شغل بهتری برام پیدا شد اما برای مدتی از مسیر درست و لذت بخش و پر از آرامش خودم توسط نجواهای ذهنیم دور شدم

    دیگه پشت دستمو داغ میکنم که وام و چک و قرض رو بزارم کنار

    به نظر من بدتر از ترس از پاس نشدن چک یا بی پولی سر بدهی و قرض،اینه که نمیتونی با آرامش روی شغلی که دوست داری متمرکز بشی چون برای طی کردن تکامل شغلی که تازه استارتشو زدم نیاز به آرامش و وقت دارم

    طبق گفته استاد اگر میخواین از کارتون بیاین بیرون و شروع کنین به اجرا کردن ایدتون،به اندازه چند ماه حداقل خرجیتون رو پس انداز داشته باشین تا فشار نیاد روتون و این چک ها و قسط ها و بدهی ها دیگه فرصتی برای پس انداز کردن نمیزاره و آدم به باور اشتباه خودش وام میگیره تا جلو بیفته اما در حقیقت عقب میفته

    نکته دیگه ای که رضا جان بهش اشاره کرد این بود که وقتی توی مسیر درست که بهت الهام شدی با ایمان حرکت کنی خداوند خودش مشتری و پول و هر چیزی که نیاز داری رو میفرسته

    دقیقا حرف شما استاد مهربانم که میگین من پولی بابت تبلیغم نمیدم و افراد هم مدار من،من رو پیدا خواهند کرد

    نکته دیگه ای که رضا بهش اشاره کرد این بود که من چرا خودم رو بیمه میکنم

    اگر دلیل و نسم پشت بیمه کردن من این باشه که من بدیختم و بزار بعد ها بچه هام بدیخت نشن یا این باشه که من حتما مریضی به سراغم میاد و هزینه درمان رو‌ندارم بدم پس خودمو بیمه میکنم

    این باور ها باعث میشه بیشتر از نداشتن بیمه هزینه کنم

    اما به قول استاد اگر با یک بیمه کردن توجهتون از ناخواسته ها و‌مریضی ها کم میشه و ترستون ناپدید میشه خب بیمه کنین

    استاد صد بار گفتن من نمیگم تبلیغات بده یا من نمیگم بیمه کردن بده

    ببینین با چه نیتی و باوری به دنبال تبلیغات یا بیمه کردن هستید

    خدا رو صد هزار بار شاکرم بابت این آگاهی های ناب و خالص که توسط دستان خودش همچون شما و رضا جان به من آموخت

    از شما استاد عزیزم و رضای مهربان هم تشکر میکنم که دست خداوند شدین

    خدا پشت و پناهتون

    دوستدارتون سجاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    بنفشه رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    به نام یکتا خالق هستی.

    سپاسگزار خداوندی هستم که من رو وارد مسیر الهی خودش کرده، یکی از خواسته های قلبی من این بود که خدایا من رو وارد مسیر الهی خودت کن یادم میاد قبل از آشنایی با استاد میگفتم الهی آرامشی میخواهم از جنس خودت و خدای من که همیشه وعده اش حق هست اگه ما آماده و پذیرا باشیم گفت چشم بیا هدایتت کنم به سایت عباس منش دادکام.

    واقعا آدم نمیدونه چطوری از استاد عزیز و خانم شایسته تشکر کنه بابت تهیه این فایل های بی‌نظیر، استاد جان همان قدر که شما هر روز صبح، روزتون رو با خوندن کامنت های ما بخیر میکنین، ماهم هر روز با اومدن به سایت بهشتی مون حال خودمون رو عالی میکنیم. فایل های آقا رضا که واقعا ای چند روز حالمون دگرگون کرده حسابی، و باز از ایشون به سهم خودم سپاسگزاری میکنم که اینقدر از آغاز آشنایی شون با استاد و سیر تکاملی موشون دارن برامون ذره به ذره قوانین و آگاهی هایی که استاد عباس منش عزیز توی برنامه هاشون آموزش دادن توضیح میدن و ما باید (من خودم رو میگم) باید بارها و بارها تجربیات ایشون گوش کنم و برای خودم مرور کنم و تکرار کنم که بله می‌شود وقتی با ایمان به مسیرت ادامه بدی و سراپا گوش باشی آنوقت الهامات را واضح دریافت میکنی و قدم بر میداری و قدم بعدی به تو گفته می‌شود.

    و وقتی برمیگردی و پشت سرت رو نگاه میکنی که داری کم کم از اون مسیر سنگلاخی و جاده های سخت به راحتی عبور میکنی و یواش یواش جاده داره برات هموارتر میشه شاید هنوز مونده تا به آسفالت برسی اما همینقدر که از دور زیبایی های جاده رو میبینی خیلی پرانرژی تر ادامه میدی لبخند زنان میری جلوتر و تازه میفهمی خدایی که الان باهاش آشنا شدی با خدایی که قبلا بهت معرفی کرده بودن چقد متفاوت، چقققققددددد بزرگ، چقققدددد بخشنده اس، چقد با همه بنده هاش رفیق اگه اونا خودشون بخوان حتی توی خواب هم بهشون الهام میکنه مثل آقا رضای خودمون، خود من هم برام پیش اومده دوسال پیش توی فصل پاییز رفته بودیم شمال شبی که صبحش قرار بود مقصد خاصی رو بریم تو خواب یه صدای خیلی بلند و واضح به من گفت به هیچ عنوان سمت فلان مکان نرو، وقتی بیدار شدم صدا کاملا توی گوشم بود به همسرم گفتم ما نمیریم فلان جا، با تعجب گفت تو خیلی مشتاق بودی حالا چی شده گفتم نه نریم خدا شاهد دوستان خیلی هدایتی رفتیم یه جای فوق العاده رویایی.

    الان که دارم کامنت میذارم واقعااااا با تمام وجودم با تک تک سلول های بدنم سپاسگزار خداوند هستم که اینجا هستم با شما استاد عزیزم، با این جمع فوق العاده که هر خط از کامنت ها دنیایی از حس و حال خوبه، نتایج دوستانی مثل آقای عطار روشن یا خانم آزاده و بقیه دوستان تجربیاتی هست همراه با انگیزه و شور و اشتیاق هر چه بیشتر برای ما که بدانیم و باور کنیم و عمل کنیم که بللللله می‌شود، قوانین بدون تغییر خداوند جواب می‌دهد. کی؟ چه موقع؟

    زمانی که مثل استاد، مثل آقا رضا متعهدانه بخوایم و عمل کنیم.

    همین امروز صبح وقتی بیدار شدم و شکرگزاری کردم رفتم سرکار، اما یه موضوع ناخواسته برام پیش اومده بود که حسابی داشت اذیتم می‌کرد و ذهنم مشغول می‌کرد، اما خدارا هزار بارشکر چون به خودم تعهد دادم گنج هایی که دارم توی این سایت میبینم و می‌شنوم رو توی زندگیم پیاده کنم، طبق روال هر روزم وارد سایت شدم فایل آقا رضا دیدم و حسابی تحسین شون کردم و صحبت های گوهربار استاد هم با دقت گوش دادم و شکرگزاری کردم اما نشد کامنت بذارم مشتری می اومد نمیشد، خلاصه گفتم خدایا من حل این مساله رو به خودت می‌سپارم و خودت هدایت کن من که نمیتونم به زور تغییر بدم بعضی چیزها رو، بصورت الهامی بهم الهام شد برم تو قسمت سریال تمرکز بر نکات مثبت، قسمت 16 رو نگاه کردم و کلی توی اون قسمت استاد و مریم بانوی عزیز رو تحسین کردم و لذت بردم از عمل کردنشون به قانون و همچنین لذت بردم از دیدن زیبایی های رودخونه و…. وقتی به خودم اومدم دیدم چقققد حس وحالم عالی شده توی همون حال عالی که بودم گوشیم زنگ خورد، برادرم بود من رو دعوت کرد برای یه تفریح بیرون از شهر، با جون و دل پذیرفتم، دوستان جای تک تک شما خالی رفتیم توی جنگل توی هوای بارونی خدااااای من مه گرفته بود از آفرود پیاده شدم اصلا نمیتونم توصیف کنم چه منظره ای بود چه حال و هوایی بود قبلش داشتم میگفتم خدایا دلم برف میخواد، برف شروع به باریدن کرد ومن دیوانه وار فقط قدم میزدم و شکرگزاری میکردم و با خدا حرف میزدم و اشک می‌ریختم، الهی حال و هوای ای روزهام رو واقعا شکرگزارم قبلا هم تفریح بود گشت وگذار بود اما حس وحال الان من با قبلا خودم قابل مقایسه نیست که نیست. الان که دارم براتون تعریف میکنم نودوپنج درصد از ناخواسته ای که صبح باهاش مواجه بودم حل شد چون من دارم یاد میگیرم آگاهانه مسائل رو حل کنم و به قول شما از مسایل بزرگتر بشم.

    ببخشید اگه طولانی شد یا اگر هنوز بلد نیستم خیلی دقیق ومنظم براتون دسته بندی شده بنویسم ولی دوست داشتم باهاتون به اشتراک بذارم حس وحال عالی الانم رو و قوانینی که دارم از استاد و همه شما عزیزان یاد میگیرم.

    براتون بهترین ها رو از خدا میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2233 روز

      سلام بنفشه جان. لذت بردم از خوندن کامنتت و خدا رو شکر که امروز برخلاف اتفاق ناخواسته انقدر خوب تونستی افسار ذهنت رو دستت بگیری و ببریش سمت زیبایی ها… دقیقا بات موافقم که خدایی که بعد از اومدن تو این مسیر می شناسیم چقدر خدای مهربونتر و دوست داشتنی تریه… چقدر صحبت کردنامون ( در مورد خودم حداقل) با خدا دیگه فقط از ترس نیست از رو علاقه ست از رو عشقه… امیدوارم هرروزت بهتر از دیروزش باشه و روز به روز به مدار و فرکانس بالاتری دست پیدا کنی:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        بنفشه رستمی گفته:
        مدت عضویت: 1421 روز

        سلام به شما دوست و هم خانواده عزیزم در این مسیر زیبا.

        سپاسگزارم سمیه جان بابت تحسین کردنت بله واقعا خوشحالم و خداوند رو سپاسگزارم برای خودم و تمامی دوستان که داریم توی سایت از آموزش های استاد استفاده می‌کنیم و توی زندگی مون بکار می‌بریم و نتیجه میگیریم.

        در ابتدای راه فقط صحبت های استاد رو میشنیدیم احساسمون خوب میشد و کم کم (طی کردن تکامل) داریم درک میکنیم و باورها مون رو می‌سازیم که توی زندگی یاد میگیریم حین برخورد به تضادها، با تکرار و تمرین هایی که طی این مدت یاد گرفته ایم دیگه نیازی نیست زور بزنیم تا ذهن مون رو کنترل کنیم خیلی سریع قوانین رو توی ذهن مون مرور می‌کنیم درست عمل می‌کنیم و نتیجه خوب حاصل می‌شود.

        سمیه جان دیروز صبح سریع به خودم گفتم استاد گفته با هر منطقی که دستت رو بکنی توی آتش میسوزد خاصیت آتش سوزاندن است، با هر منطقی توی حس بد بمونی و بهش توجه کنی باز از جنس همون بیشتر وبیشتر وارد زندگیت می‌شود وسریع رفتم سراغ سریال های توجه به نکات مثبت و… بقیه رو توی کامنت دیشب نوشتم.

        منم از صمیم قلب برای شما بهترین حس و حال رو از خداوند خواهانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محبوبه مهدوی گفته:
      مدت عضویت: 1038 روز

      سلام بنفشه عزیز انشالله همبشه در مسیر الهی ثابت قدم باشیم و تحسینتون میکنم که دارید به آگاهی هایی که از این سایت الهی میگیرید جامه عمل می پوشونید چه جالب عزیزم منم امروز داداشم بهم زنگ زد و رفتیم بیرون تو دل جنگل و یه برفی شروع به باریدن کرد من لرستانم و لذت بردم لذت بردم و خداروهزاران بار شکر کردم… و این پیام شما بهم گفت خدای خوبم امروز برام خوااسته بود برم بیرون و لذت ببرم… ممنونم از شما انشالله خدا سایه همه عزیزانتون رو بالاسرتون نگه داره در پناه خدا باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        بنفشه رستمی گفته:
        مدت عضویت: 1421 روز

        درود به شما محبوبه جان.

        چقد خوشحالم و خداوند رو سپاسگزار هستم بابت بودنمون توی این فضای روحانی و رویایی که پراز درس وآگاهی و از راه های دور و نزدیک برای هم حس و فرکانس خوب می‌فرستیم. عزیزم من شیراز هستم پارک جنگلی که توی کامنت براتون در موردش نوشتم تقریبا چهل دقیقه با شیراز فاصله داره توی منطقه کوهمره سرخی هست و توی هر فصلی از سال زیبایی های خاص خودش رو داره. برای شما دوست عزیز که از طبیعت زیبای لرستان لذت بردی هم کلی خوشحال هستم.

        این رو هم بهتون بگم که وقتی استاد میگن زمانی که شما تغییر میکنین دنیای اطرافتون تغییر میکنه واقعا همین هست، من خوشبختانه همیشه ارتباط خوبی با اطرافیانم داشتم اما این برادرم که هر هفته با ماشین افرودش من رو به طبیعت میبره چون همسرم به واسطه شغلش بیشتر وقت ها شیراز نیست، من دارم میفهمم که اینا دستی از دستان خداوند هستن که حالا که من از صمیم قلبم به جهان درخواست میکنم بیشتر برم توی طبیعت و لذت ببرم وشکر گزاری کنم درسته که فعلا خودم ماشین آفرود ندارم اما خداوند دستانش رو برام می‌فرسته و اینم براتون بگم زن برادرم هم عضو سایت شدن و وقتی هایی که باهم هستیم از قانون با هم صحبت میکنیم و کلی لذت می‌بریم.

        از وقتی دارم تمرکزی از مطالب سایت استفاده میکنم نتایج هم دارن بهتر و بهتر میشن نتایج توحیدی، مالی، روابط، حس و حال عاالی….

        از شما دوست عزیز سپاسگزارم که بهم انرژی خوب دادین در پناه خداوند شاد و پیروز وموفق باشین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: