نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12 - صفحه 12

482 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    منیره گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان عزیز

    چقدر اون قسمت به دلم نشست که دسته چک و پاره کردین ، طوری دیگه نمی‌ تونستین از بانک دسته چک بگیرید، این به نظرم یعنی ایمان یعنی من به کسی متصل شدم که ضمانت من رو پیش همه می‌کنه ،قلب ها رو برای من نرم میکنه،مثل استاد پل های پشت سرتون خراب کردین چون دیگه نمی‌خواستم از اون پلها بگذرین،چقدر تحسین تون کردم دمتون گرم و این ادامه دادنه اینکه خدا برای همیشه پشت و پناه کنه و من رو ترک نمیکنه حتی برای ثانیه ،

    خدایا شکرت

    بابت اون قسمت که تلگرام افراد رو دور شما جمع کرد یاد داستان حضرت ابراهیم افتادم بچه اش رو گذاشت و رفت به خدا گفت مردم دورشون جمع کن،و خدا خوب اینکار کرد خداوند می‌دونه چیکار کنه به قولتون وقتی باورهات درست بشه در مسیر درست متعهدانه کار کنی خداوند هل میده جلو میگه این راه تو برو ،چقدر این خدا رو دوست دارم چقدر این خدا عادل چقدر بخشنده و وهاب،چقدر دوست داشتنیه،خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    به نام خداوند جان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    استاد عزیزم شنیدن حرفهای دوستان عزیز که نتایج قابل توجهی گرفتند برای من که ذهنم پر از مقاومته و تمام زندگی ام پر از ترس بوده بسیار بسیار موثره

    گاهی ذهنم بهم میگه استاد نتایج گرفته چون خداخیلی بهش توجه داشته اما تو چی ….

    اما وقتی به فایلهای نتایج دوستان گوش می دم این مقاومت میشکنه

    و ایمانم بیشتر میشه

    من عاشق فایلهای مربوط به آقا رضا شدم

    و لحظه شماری می کنم برای شنیدن حرفهاشون

    امروز صبح که از خواب بیدار شدم و حرفهای ایشون و شنیدم

    و ایمانشون رو دیدم

    بخصوص حرفهاشون در مورد پاره کردن چکها بسیار برام قابل تامل بود .

    و این ایمان راسخ و عمل به حرفهای استاد و عمل به قوانین باعث شده ایشون نتایج رو در زندگیشون شاهد باشند .

    خدارو شاکر هستم برای داشتن این استاد عزیز

    و دوستان عباس منشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زهرا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    وقتی داشتم به فایل این قسمت نگاه میکردم متوجه شدم که آقای عطار روشن چقدر تسلیم شده بوده و متعهدانه دست در دست استاد به تمام آموزه های استاد عمل میکرده

    یاد این شعر از مولوی افتادم که میگه

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    و چقدر تحسین برانگیز بود این تسلیم شدن و من هم واقعا دنبال این هستم که هر روز تسلیمتر باشم و هر روز با تقوا تر و متعهد تر عمل کنم

    با دیدن این فایل ارزشمند فهمیدم که باید که جمله جان شوم

    تا لایق جانان شوم

    با روزی یکی دوساعت وقت گذاشتن کار به جایی نمی‌برم هر چند که با همین یکی دوساعت وقت گذاشتن هم نتایج زیادی وارد زندگیم شد بخاطر همین تصمیم گرفتم بیفتم ب جون باورهای محدود کننده م جهاد اکبری راه بندازم که اون سرش ناپیدا باشه

    دیگه نمیزارم افسار نجواهام منو‌به 8ر طرف بکشونه این منم که اونو تحت کنترل خودم در میارم .من آقای عطار روشن تحسین میکنم ایشون نمونه یک فرد متعهدن که برای تغییر خودشون بدون چون و چرا محکم قدم برداشتند

    دقیقا شرایط آقای عطار روشن مثل شرایط من بود ، اطرافیان من هم همیشه منو مسخره کردن و حتی نمیدونستن که من برای تهیه فایلهای استاد پول پرداخت میکنم اما من با لذت فایلها رو خریداری میکردم اما نمی‌دونم چه باوری داشتم که با اکانت دخترم و من مطمئنم که اگر آقای عطار روشن تونست من هم میتونم

    بعد این :

    «اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد

    من و ساقی بهم تازیم و بنیادش براندازیم»

    دیگه تموم شد دوساعت و سه ساعت

    با خودم گفتم آقای عطار روشن در عرض دوسال متعهد شد و به نتایج رسید و من زهرا فرجی فرزند حسین قسم میخورم تا به اون نتیجه ای که می‌خوام نرسم دست از تلاش بر نخواهم داشت هر چند که تااا آخر عمر باید تو این مسیر باشم، میشم

    استادجانم ، از اون وقتی که وارد این مسیر در کنار شما در حد توانم شروع به جنگیدن با باورها و نفسم شدم شخصیتم به کلی تغییر کردم کلا آدم دیگه ای شدم

    حتی بخاطر اینکه از آدمهای منفی و حتی برای شروع دوباره خودم باز نشسته کردم

    با کل اونایی که منفی بودن قطع کردم

    تونستم بچه هامو هدایت کنم بسمت سایت ، دخترم بهترین ازدواج کرد طوری که همه انگشت به دهان موندن

    خودم کسب و کارم راه انداختم

    هر روز بهتر از دیروز دارم قدم برمیدارم

    با دیدن این فایل ارزشمند درهای جدیدی به روم باز شد تونستم از لحاظ روابط با همسرم به نتایج بهتری برسم منی که هر روز هزار بارمیگفتم باید طلاق بگیرم اما الان به لطف الله خیلی رابطه مون بهتر شده

    بعد از سالها همسرم با من همسفر شد ده روز برای اولین بار اومد و با من خونه مادرم که بیمار بود ایستاد و کمک حالم شد

    نوع صحبت کردنش فرق کرده هر چی میگفتم می‌گفت چشم

    خدایاشکرت خدایاشکر صدهزار بار

    من هم متعهدانه ایستادم کار کردم و مطمئنم که باز هم میتونم ،میتونم باید بتونم آخه من لایقم چون تسلیمتر از دیروزم

    متعهد تر ، متقین تر دارم پیش میرم

    من قدرتمندم که تونستم بشدت خودم تغییر بدم ب نسبت رویاهام تلاش کردم از نظر مردم شدت میترسیدم

    ولی الان دارم به شدت روش کار میکنم

    وااای خدای من چقدر تحسین برانگیزم چقدر تحسین برانگیزی

    خدایا من از موجودیتم راضی هستم خدایا ممنون که بمن اجازه زندگی کردن دادی

    خدایا شکرت که بمن قدرت انتخاب دادی

    خدایا شکرت که هدایتم کردم

    خدایا شکرت که کمکم کردی تا تسلیم باشم

    تا یاد بگیرم که درتمام لحظات ذهنم رو کنترل کنم

    تا یاد بگیرم که احساس خوب =اتفاقات خوبه

    تا یاد بگیرم من خالق شرایط زندگیم هستم

    تا یاد بگیرم که تو از من بیشتر میخوای که من ثروتمند باشم و ثروتمند شدن معنویترین کار دنیاست

    تا درک کنم که تو عاشق بنده هاتی

    تا درک کنم که تو همواره همراهمی

    تا عاشقت بشم

    تا باورت کنم

    تا بندگیتو کنم

    تا همراهت باشم در تمام شرایط

    دستمُ تو دستات بزارم رها نکنم

    تا هر وقت خواستی منو ببری ب سمتت بیام با قلبی مطمئن لبیک بگم

    راضی باشم و به مقام راضیهٌ مرضیه برسم

    خدایا دستان من ب سمت توست نگاه من ب دستان توست

    خدایا قلبم جایگاه توست

    خدایا فکرم پیش توست

    خدایا ازت ممنونم و سپاسگزار که استاد عباس منش سر راهم قرار دادی زمانیکه از همه ناامید بودم

    و دیگه به اخر خط رسیده بودم

    زمانیکه بچه هامو می‌دیدم که غمگین هستن و کاری از دستم برنمیومد زمانیکه هیچ جوابی برای سوالت بحقشون نداشتم همون روزهایی که سیاهی بود استاد آوردی تو زندگی من و یه عده آدم دیگه، دستومون گذاشتی تو دستای هم و گفتی بیا اینم همون پیامبری که بارها پرسیدی که خدایا اگر من زمان پیامبر بودم آیا باورش میکردم ؟ باور کن

    خدایا من به پیام آورت ایمان آوردم

    خدایا من تصدیق میکنم که استاد عباس منش تمام آنچه را که تو در قلبش جاری کردی ب ما رسوند

    خدایا من به وحدانیت تو ایمان دارم اشهدان لااله الله

    خدایا تو گفتی:

    «مرد راهم باش تا شاهت کنم»

    خدایا من مرد راهت شدم

    شاهم کن

    خدارو شکر خدارو هزاران بار شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سجاد غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2069 روز

    به نام خداوند بسیار بخشنده و مهربان

    سلام خدمت شما استاد عزیزم

    باز هم فایل رو گوش کردم و باعث شد دوباره کامنت بنویسم و از تجربیاتم بگم

    رضای عزیز یه تصمیم سخت داشت که باید میگرفت و اون هم خداحافظی سخت با دسته چک هاش بود

    من هم امروز با چیزی که بهش وابسته بودم خداحافظی کردم

    با سازم

    با سنتوری که حدود هفت هشت ساله که همدم منه و چندین وقت بود که دیگه بیشتر از ده دقیقه در یک هفته هم نواخته نمی شد

    من توی سنتورنوازی تکنیک فوق العاده ای داشتم در اثر تمرین های طولانی مدتم

    کلی اجرا کردم و برای کلی نواختم اما تقریبا همه این کار ها رو برای تااید گرفتن از دیگران انجام میدادم تا حس تایید شدن روی عزت نفس افتضاح من سرپوش بزاره

    دو تا سنتور داشتم یکیش رو چند ماه بود خریده بودم و یکیش رو شش سال باهاش می نواختم

    کلی کتاب داشتم در مورد موسیقی و کلی کتاب های نت نگاری شده برای سنتور و حتی یه کلاس آفلاین هم ثبت نام کرده بودم و هزینه میکردم تا اشتیاق اولیه من برگرده و ثل قدیما تمرکزم بشه ساز چون همش به خودم میگفتم حیفه اگه ولش کنی؟

    این همه هزینه و این همه تمرین همش میشه پرت

    ذهنم مدام نجوا میکرد و من هم مثل رضا نتونستم کامل کنترلش کنم و همینطور هزینه میکردم و تمرینی نمیکردم و اصلا دیگه از موسیقی سنتی خوشم نمیومد اما مدام میگفتم حیفه پسر ادامه بده

    یکی از دلایل قوی بی رمق شدنم این بود که اکثر آهنگ ها مضمونی غمگین داشتند و غم برابر با اتفاق بد است

    چند روز پیش ساز هامو با کتاب هام گذاشتم توی دیوار تا بفروشم

    بعضیا پیام میدادن و دنبال بزخری بودن و من خیلی ناراحت میشدم اما سعی میکردم اعراض کنم

    به خدا میگفتم من سهممو انجام دادم تو مشتری بفرس مثل همونایی کخ برای رضا فرستادی

    دیروز یک نفر تماس گرفت و گفت میخواد ببینه ساز ها رو

    امروز اومد دید و گفت کلش رو برمیدارم

    طرف لیسانس موسیقی داشت و خدا هدایتش کرده بود تا ساز های منو برداره

    من هم قیمت رو طوری زده بودم که خودم اگر بودم با این قیمت این مجموعه رو روی هوا میزدم پس جوری گذاشتم تا ارزش کار رو خودم باور کنم

    به علاوه این که توی فرروشم صداقت به خرج دادم و طرف پسندید و خرید و من این تصمیم رو عملی کردم با این که خود طرف مرتب بهم میگفت حیفه این کارو نکن

    اما من باید عمل میکردم به گفته های شما

    استاد وقتی فروختمش تا یک ساعت گیج بودم و انگار تیکه ای از وجودمو کنده بودن

    اما میدونستم این حس سر وابستگی منه و هی با خودم میگفتم اگر اولویتت چیز دیگه ای هست باید تمرکز صد در صدی براش بزاری

    من هم به خودم افتخار میکنم بابت این ایده که عملیش کردم

    من هر آنچه که از سنتور میخواستم رو بهش رسیده بودم اما هنوز که هنوز بود بدون هیچ گونه تمرینی گوشه خونه افتاده بود و فقط یه باور مخرب که حیفه این همه زحمت کشیدی ولم نمی کرد

    الان احساس رهایی دارم

    احساس خیلی خوب

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    خیلی خوب بود این قسمت بالاخره رسیدیم به جاهای خوب داستان آقا رضا .

    خیلی وقتا افراد با قوانین آشنا میشن ولی اجازه نمیدن تکاملشون طی بشه و در جا میزنن بیخیالش میشن و به شیوه قبل برمیگردن چقدر ایشون استقامت داشتن ، صبر کردن ، ایمان داشتن . امیدوارم هممون تا همیشه تو این مسیر زیبا بمونیم وایمان داشته باشیم و صبر کنیم و هرروز نتایج بهتر و زیباتری بگیریم .

    ممنون از آقا رضای عزیز که وقت گذاشتن و این فایلو آماده کردن و درس های خوبی برای ما داشت .

    گاهی وقتا خواسته هایی داریم و نجواهای شیطان میاد که چطوری و از کجا میخواد این نعمت وارد زندگیت بشه . چقدر اقا رضا قشنگ جزییاتو

    توضیح دادن و نتایجشون گویای این بود که « از جایی که گمان نبرد به او روزی عطا کند » .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    اعظم بابازاده گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    سلام استاد سلام مریم عزیز

    این ویدئو از آقای عطارروشن بقدری منو به وجد آورد که هنوز تموم نشده و تو دقیقه 18 متوقفش کردم و اومدم تا حال درونیم رو بگم براتون

    من از وقتی ویدئوی نتایج آقا رضا رو دیدم میرم و تموم کامنت های ایشون رو میخونم و این کامنت ها چنان انرژی دارن که من سر ذوق میام و دقتم به حرفهای استاد بیشتر و بیشتر میشه و چقدر لذت بخش و زیباست

    آقا رضا دستمریضاد شما ایول داری شما با ضبط این ویدئو به ذهن های در حال رشد ما خیلی کمک میکنی، صحبت های شما تموم اون لحظات سخت تو دل ترس هاتون رفتن و مقاومت در برابر نجوا ها و پایبند بودن به تصمیم هاتون خیلی به من کمک میکنه دقیقا عین خودتون که میگید رفتید و دنبال الگویی گشتید تا نقد فروختن رو ببینید من هم تو کامنت ها دنبال الگویی بودم که بتونم ازش یاد بگیرم و به ذهنم بقبولانم که می شود و بعد از دیدن فایل اول و دوم کامنت هاتون رو میخوندم و نمیدونید چقدر مشتاق دیدن قسمت بعدی از فایل هاتون میشم

    و از استاد عزیز و مریم جان تشکر ویژه دارم بخاطر اینهمه عشق که به این سایت دارن بخدا که تموم این سایت تک تک سلولهاش تک تک موجودیتش با عشق ساخته شده وگرنه این همه بازتاب خیر نداشت

    من توی دفترم نوشتم که دیگه نه چیزی نسیه بخرم و نه قرض به کسی بدم

    نوشتم عزمم رو جزم کنم بدهی ریز و درشت م رو بپردازم

    نوشتم فقط نقد بخر و چیزی نفروش برای اینکه چیز دیگه ای بخری

    نوشتم اعظم هر چیزی بخوای میشه فقط باید بر خواسته خودت استوار باشی

    نوشتم از خدا نخوام به من یا کسی چیزی بده فقط ازش تشکر کنم که بهم داده و من باید پیداش کنم

    نوشتم در جستجوی نعمتها باش و افتخارت در پایان عمر اضافه کردن نعمت های بیشتری به لیست سپاسگزاریت باشه نه قناعت کردن به آنچه خدا بصورت پیش فرض به همه انسانها داده است

    نوشتم تو دنیایی که خرتو خره تو بهترین رو انتخاب کن

    نوشتم این اصل رو یادت نره خود خدا خیلی بیشتر از ما میخواد که ما ثروتمند بشیم

    نوشتم ذهنت رو بمباران کن با مطالب جدید و عمل کن به هر چیزی که فهمیدی

    البته نا گفته نمونه این فایلهای آقا رضا خیلی چیزای نامفهوم رو برام روشن میکنه و من بارها این فایل هارو گوش میکنم و به ذهنم بیشتر و بیشتر ثابت میکنم که ببین میشه ببین باید این کار و کنی ببین تو باید اینطور عمل کنی و و و

    مهم تر از همه اینکه یاد گرفتم خودم و خودم فقط این مطالب رو گوش کنم و راجعبهش هم با کسی حرفی نزنم از هیچ کدوم و چقدر بهم ثابت میشه آیات قرآن که میگه خدا بر دلها و گوشهای آنها مُهر نهاده و بر دیدگانشان پرده ای

    و من از این آیه این رو درک کردم که اگه گوشها و چشم های ما حقیقت رو نشنوه و نبینه راه قلب که راه ارتباطی ما با خداست بسته میشه و من باید و باید مدام این فایل ها رو گوش کنم و زیبایی ها و نعمت ها رو ببینم و تحسین کنم سپاسگزاری کنم تا که قلبم باز شه و خدا بیشتر هدایتم کنه به راه کسانی که به آنها نعمت داده

    از خدا براتون خیر و خوشی میخام و نهایت سپاسگزاری عاشقتونم دوستتون دارم

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1579 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به همه ی دوستانم در این سایت

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که از طریق بندگان هدایت شدش وازطریق همونا که بهشون نعمت عطاء کرد ، راه وروش درست زندگی کردن رو به ما می آموزه..

    الهی هزاران بارشکر خدا به خاطر رشد آقا رضای عزیز در تمام جوانب زندگیش…

    خب پر واضح هست که تغییر یه شبه اتفاق نمی افته، ولی وقتی خواستارش باشی پشت سرهم اتفاق میفته، یعنی یه جورایی کوچیک وکمه ولی بعد یه تایمی می بینی به همون اندازه که متعهد بودی نتایج از راه رسیده جوریکه راضیت میکنه، رضایتی که از جنس ایمانه از جنس امید هست ..

    هممون تجربش کردیم وقتی تصمیم گرفتیم از مسیری که همیشه رفتیم وهمون نتایج همیشگی رو گرفتیم دیگه نریم، نجواها میان مدام تو مغزت می پیچن، بابا نکن، سخته، نمیشه، مردم چی میگن، اگه نشه چی، حالا مگه بقیه چیکار میکنن توهم همونکارو بکن، اصلا شاید بدتر بشه اوضاع…

    وکلی از این انرژیهای منفی که آدمو کلافه میکنه به آدم استرس میده وترس میندازه تو دل ادم، مثل همون موقعه که آقا رضا میخواستن دیگه دست چک رو بریزن دور ، و فقط نقدی کار کنن…

    ولی وقتی از آموزه های شما استاد عزیز استفاده میکردن وشمارو باور کرده بودند ومتعهد شده بودن که هرچی شما گفتید انجام بدن وقبلا هم شاهد نتایج خوب باورهای جدیدشون بودن، اینکارو بلاخره انجام دادن، اگرچه هنوز استرسها ونگرانی ها بود اما کم کم نتایج خوبش از راه رسید…

    کل مسیر تکامل ورشد همینطوریه، توهر زمینه ای ، من بارها تو مسائل مختلف امتحان کردم ، وبعد که یکی یکی نتایج مثبت شد، یا لااقل بدتر نشد، ایمانم هی قویتر شد‌….

    انگار داری مسابقه میدی، هی تو توکل میکنی و میگی من انجامش میدم خداوند کمک میکنه از انورم انگار خدا میگه من انجامش میدم برات عالی ودلخواه وراضییت میکنم چون برمن توکل کردی چون من رو قدرتمند میدونی، چون داری از مسیری میری که من گفتم درسته وبهترین مسیره…

    بعد به یه جایی میرسی هرچی دیگه پیش بیاد، هر اتفاقی بیفته، وهر تغییری لازم باشه، وهر کاری نبایست انجام بشه رو میشناسی ،قشنگ میفهمی الان باید چیکار کنی تا شرایط دلخواه بشه، چون سهمتو انجام میدی وباقیشو میسپاری به خدا…

    سهمتو چطور پیدا میکنی؟

    1= بااستفاده از الگو برداری از آدمهای موفق( استاد عزیزمون)

    2= باتمرین وتکرار

    3= با شناخت خودت، شناخت عواطف و افکار واحساساتت چون دیگه میدونی یه شخصییت سالم با ایمان متوکل یکتاپرست چطور عمل میکنه ..

    4= هدایت میخوای، الهامات از راه میرسن باهوشیاری اونها رو دنبال میکنی ،اونچیزی رو که یاد گرفتی انجام میدی به بهترین شکل، وباقیشو به خدا میسپاری وخداوند هم که کارشو به بهترین شکل به انجام میرسونه..

    اینجوری نتایج میان و اعتمادت رو به خودت وخدات زیاد میکنن وبا به یاد آوردن نتایج در گذشته به خودت گوشزد میکنی که قبلا انجام دادم تو فلان موضوع وشد، پس حالا هم میشه وانجامش میدم..

    این به دنبال نتیجه ی دلخواه بودن وهمیشه همه چیز طبق اصول خودمون شدن باعث میشه هدایتهارو متوجه نشیم والهامات رو دریافت نکنیم…

    من یاد گرفتم اون کاریو که شما گفتید درسته واصله رو انجام بدم ونتیجه رو به خدا بسپارم وصد البته که از طریق تمرین ستاره قطبی معمولا 90 درصد نتایج دلخواه میشه اما برای 10 درصدی که نتیجه دلخواه من نباشه من صبر میکنم و میسپارم به زمان به (قانون تکامل) تا منو به هدفم برسونه…

    به الله قسم که وقتی توکل میکنی و یکتاپرستی پیشه میکنی جزء خیر وخوبی نمی بینی وانگار تمام دنیا دست به دست هم میدن تا خواسته ات رو اجابت کنن، تازه وقتی بهشون میرسی به قول شما استاد عزیزم پیش خودت میگی همین بود؟!!

    چقدر آسون وچقدر در دسترس بودبرام ولی من بیراهه میرفتم …

    خدارو هزاران بار شکر بابت اینهمه آگاهی که از این سایت جاری وساری هست همیشه توی زندگیمون….

    من کل این فایل فقط با اشک توی چشمام گفتم الله اکبر، که معبودی جز تونیست، پاک ومنزهی تو، من بودم که بر خودم ستم کردم..

    واقعا حالا که انقدر هر کدوممون تغییر عالی داشتیم وبه گذشته که نگاه می کنیم می فهمیم که خودمون بودیم که بیراهه میرفتیم و ایمان نداشتیم وباورهامون غلط بوده ومارو به سمت اشتباهات وخطاها می برده، وگرنه خدا که همون خداست، همیشه بوده وهست وهمیشه در حال هدایت ما بوده وهمه ی اونچه که الان بدستش آوردیم مثل اکسیژن در دسترسمون بوده ولی چشم ودلمون بسیرت نداشت تا ببینه ودرک کنه ،ولی به محض تسلیم بودن وهدایت خواستن چشم دلمون باز میشه ومی بینیم ودریافت می کنیم وسپاسگزاری می کنیم وبرما افزوده میشه…

    انشالله هممون هرلحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشیم ودر مسیر درستی که خداوند وخودمون میخوایم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    یه روز کریم خان زند رو ایوان قصرش نشسته بود قلیون میکشید

    یه گدایی از جلوی کاخش رد شد و رو به آسمون کرد و یه چیزایی زیر لب زمزمه کرد و یه اشاره ایی به کریم خان زند کرد و یه اشاره به خودش و راهش رو گرفت و رفت

    کریم خان این صحنه رو دید و دستور داد اون گدارو پیشش بیارن

    وقتی گدا رو اوردن

    ازش پرسید چی میگفتی ؟

    گدا گفت اسم من هم کریمه

    داشتم به خدا میگفتم

    خدایا منم کریمم

    اینم کریمه( اشاره به کریم خان زند)

    چرا باید یکی انقدر داشته باشه ؟

    یکی هم مثل من هیچی نداشته باشه!

    کریم خان همون لحظه قلیونش رو هدیه داد به گدا و بهش گفت

    اینو ببر بازار بفروش پول خوبی گیرت میاد انقدر هم ناشکر نباش تو اگه نداری ربطی به خدا نداره

    خلاصه فقیره قلیون رو میبره بازار که بفروشه از قضا

    یه تاجری که تازه وارد شهر شده بوده

    و میخاسته به دیدن کریم خان بره یه سر میره بازار تا یه هدیه تهیه کنه

    و اتفاقا قلیون رو میبینه و خوشش میاد و پول خوبی پرداخت میکنه به اون‌مرد فقیر و قلیون رو میخره

    تا برای کریم خان هدیه ببره

    چند روز بعد کریم خان دوباره با همون قلیون رو ایوان مشغول بوده که گدا دوباره از اونجا رد میشه و کریم خان صداش میزنه

    میگه

    نه تو کریمی

    و نه من کریمم

    کریم اونه

    که هم به تو یه خیری میرسونه

    هم منو به قلیونم..

    این داستان تکراریه هر روز ماست

    که اوس کریم از بی نهایت طریق مارو به خاسته هامون میرسونه

    و اکثرا ما یادمون میره اعتبارش رو به الله بدیم

    خداوند رو هزاران بار شکر و حمد و ستایش میکنم

    برای قطره قطره خون توی رگهام

    برای همه نعمت های پیدا

    و پنهانش

    برای جاهایی که کریمانه به من خیر رسوند و حتی من از اون کمک هاش بی خبرم

    سپاسگذار جهانی هستم که مثقالی و ذره ایی خطا در کارش نیس

    و هرچیزی که داره اتفاق می افته

    و هرکی هرجایی هست جای درستش هست

    خوشحالم ازینکه در این جهان زندگی میکنم

    خوشحالم که تجربه زندگی در این جهان بهم عطا شد

    و خوشحال ترم که اگاه شدم من میتونم زندگیمو اون جوری که میخوام بسازم

    به آقا رضای خوش سخن سلام

    تبریک میگم مشتی

    و ممنونم ازت چون یاداوری کردی که مسیرم درسته و کار هایی کوچیکی که انجام میدم منتج به نتایج بزرگ خواهد شد

    از استاد عباسمنش عزیز سپاسگذارم برای اشاعه توحید و یکتا پرستی

    چقدر این مفاهیم

    برام لذت بخش هستن

    توحید و یکتا پرستی

    همیشه بهشون فکر میکنم

    همیشه تو زندگیم دقیقا این دوتا رو کم داشتم

    و چقدر در به در دنبال اسم اعظم بودم(استیکر خنده)

    سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

    آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

    گنج درون خودم بود داشته خاک میخورده

    من بیرون دنبالش میگشتم

    اینجا یاد گرفتم کجا دنبالش بگردم و پیداش کردم

    چقدر گرد و غبار روش نشسته

    دارم تمیزش میکنم

    دارم صیغلیش میکنم

    به زودی

    میدرخشه مثل استاد مثل آقا رضا و مثل بقیه دوستام تو این سایت الهی

    بدرود…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام صالح عزیز

      بابا اصلا من هنگ کردم از داستان کریم خان،عجب داستانی بود

      کامنتهای زیبایی می‌نویسید ممنونم ازت

      ممنونم بابت شکرگزاریاتون

      ممنونم بابت تشکراتون از استاد عزیز

      از اینکه همه چیز و همه کس خودمون ولی از دیگران گدایی میکنم همه چیز را

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    جواد اصغری گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیز و تمام دوستان

    سپاسگزارم از شما استاد بخاطر نشان دادن الگو های موفق

    سپاسگزارم آقا رضا عطار روشن از شما بخاطر وقتی که گذاشتید و این فایلها رو ضبط و تدوین کردید و این قدر با صداقت کامل همه چیز رو توضیح دادید لذت بر دم از این همه صداقت مخصوصا جایی که گفتین من یک شبه استاد شدم چقدر تحسین کردم بخاطر اینهمه صداقت و راستگوی شما

    من این فایل رو امروز سه بار گوش کردم و فقط لذت بردم خیلی نکته داشت فقط میخواستم کاری رو که من انجام دادم به لطف پروردگار ی توضیحی بدم که وقتی باور میسازی دستان خداوند به کمک تو می آیند و چقدر درها برای تو باز میشوند

    وقتی آقا رضا در مورد چک صحبت میکردند چقدر مسیری رو که رفته بودند درک کردم من از کسبه های بودم که بی نهایت چک میکشیدم ولی از زمانی ( حدود اواخر 98)

    که از شما شنیدم چک نکشید فقط نقد خرید کنید من به هیچ عنوان چک ندادم و تا به امروز افتخار میکنم که اصلا چیزی به عنوان دسته چک ندارم و امروز با این توضیحات آقا رضا یادم اومد که من تحویل ندادم فقط یادم میاد تو یکی از کیف هام گذاشتم خونه و جاشم دقیقا یادم نمی یاد کجاست

    حدودا یکسال و نیم پیش رفتم بانک برای خودم حساب باز کردم پسر عموم رییس بانک گفت ی حساب باز کردم که دسته چک هم فردا بیای بگیری وقتی من تشکر کردم و گفتم من چک نمی خوام گفت مگه بدون چک هم میشه کار کنی بازار دقیقا یاد مثال استاد که در آمریگا به شما گفته بودند اینجا بدون وام نمیشه کاری کرد و شما در جواب گفتید من پس اولین نفر باشم که فقط نقد میخرم من گفتم بله من اولین نفرم که چک نمیخوام

    و به فضل پروردگار و آموزشهای شما چقدر آرمش و استرسم کم شد چقدر حالم خوب عزت نفسم بالا رفته بود

    از زمانی که چک کلا فراموش کردم من چندین میلیارد جنس خریدم یا بصورت نقد بوده یا اینکه طرف گفته چند روز بعد بده به دلیل نداشتن چک و هر کسی که سوال میکنه خوب چک بده میگم ندارم یا قبول میکنه و اعتماد یا نه ولی تفاوت در اینه که من از گشاورزانی محصول می خریدم حالا بنا به دلایلی بعد ساعت اداری بوده و از من درخواست چک کردند(کارت خوان نداشتند) و من ندادم یعنی نداشتم که بدهم همچین گزینه ای اصلا در ذهنم نبود و این گزینه از ذهن من پاک شده بود و یادم نمیاد که کسی اعتماد نکنه و بلکه بعضی موارد هم فرداش هم نمیومدن و من زنگ میزدم برای پرداخت پول و اونها به من میگفتن چه عجله ای داری میایم اینها همه از لطف درک قانون و رحمت پروردگارم و آموزشهای شماست

    استاد عاشقانه دوستت دارم و ممنونم از بودن شما در زندگیم

    در پناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2134 روز

    سلام

    آقای عطار روشن میگه :

    “از یه جایی فهمیدم که خدا طلبکارامو داشت مدیریت میکرد که بهم زنگ نزنن .”

    بعضی وقتها انقدر درگیر توهمات و تخیلات میشیم که خیلی راحت یادمون میره که یکی هست که همیشه هوامونو داره ، کارهامونو راست و ریست میکنه ، مشتری برامون میفرسته ، به یاد دوستامون میندازه که خبری ازمون بگیرن و اونجایی که از قدرت کنترلمون خارجه به نفعمون اقدام میکنه .

    از اونجایی که دسته چکشو پاره کرد از همونجا تصمیم گرفت که نقدی خرید کنه و کمی رفت تو فشار برای همین مجبور بود که نقدی هم بفروشه و این تصمیم رو گرفت .

    این تصمیم قاطع ایشون برای من درسی شد تا از این به بعد روی قولهایی که به خودم میدم بمونم چون لازمه ی پیشرفت همین اقدامات ریز و درشتی هست که به واسطه این آگاهی ها میکنیم . در واقع برای اینکه از مدارمون بالاتر بریم باید به این تعهدات و الهاماتی که بهمون میشه پایبند باشیم . اینطوریه که خدا ما رو “میافزایه “. اگه یه روز تعهد بدیم و بعدش بزنیم زیرش مثل قبل رفتار کنیم تو همون مدار قبلی گیر میکنیم و همون اتفاقات برامون میافته . برای همین نسبت به تلاش هایی که برای تغییر انجام دادیم دلسرد میشیم .

    تصمیمی که آقای عطار روشن برای نقد کار کردن گرفت خودمم قبلا گرفتم و حالا میفهمم که خدای مهربان از همون زمانهایی که فکر میکردم به کل منو فراموش کرده داشته هدایتم میکرده چون به فکرم رسید که اگه نقد کار نکنم متضرر میشم . اصلا وقتی همیشه و در همه حال خدا داره منو هدایت میکنه این توهم بود که من روی عقل خودم حساب کرده بودم . اونه که متناسب با اندازه ی وجودی من ایده میده و این منم که انتخاب درست به موفقیت میرسم یا با انتخاب اشتباه شکست میخورم .

    من که با ادارات کل دولتی کار میکردم و تو استان که تقریبا همه منو شناخته بودن و تبدیل شده بودم به یه برند معتبر در زمینه ی کاریم و تو کشور بخشی از متخصصین هم منو شناخته بودن و بهم اعتماد میکردن برای اینکه حالا کار کنم و بعدا هر وقت داشتن بهم خرد خرد پرداخت کنن سختم بود پس تصمیم گرفتم بعد از 15 سال زمینه ی کاریمو که تنها شرکت استان در اون زمینه و جزو تاپ تن های کشور بودم عوض کنم و بیام از صفر در زمینه ی جدید مشغول آموزش دیدن بشم و لطف خدا هم شامل حالم شد .

    ایشون میگه چند ماه به سختی گذشت تا بلاخره افتاد رو روال و افراد جدید اومدن پس برای اینکه جهان تعهدتو آزمایش کنه تو رو در مسیری قرار میده که استقامتت رو بسنجه وقتی تونستی استقامت کنی کارها برات راحت میشه و درها باز میشه .

    وقتی خدا بخواد برات ردیف کنه خوب ردیف میکنه مثل همین مثالی که آقای عطار روشن میزنه از مشتری ای که اولین خرید بزرگشو ازش کرد و بعدها ازش تلفنی میخرید یا مشتری ای که کارتشو تو شهر دیگه ای پیدا میکنه و میاد شهرشونو ازش خرید میکنه . باز هم یاد اون مطلب از والاس والتز تو کتاب علم ثروت مند شدن افتادم که به این مضموم بود : ” وقتی تو به روش خاص ( مطابق قوانین جهان ) رفتار میکنی خدا داره یه جای دیگه شرایط رو توسط افراد دیگه برای پیشرفتت آماده میکنه چه بسا که ممکنه تو هیچ وقت اون افراد رو نبینی “.

    استاد در مورد استفاده از فرصت ها و پول ساختن ازشون میگه :

    وقتی مشکلی رو در خودمون حل میکنیم مثلا تناسب اندام یا تلاش برای خط خوش بچه ها یا ابتکاری در ماشین ، چون این مشکل رو خیلی های دیگه دارن اگه ما بتونیم به راه حل مناسبی برسیم که اون مشکل حل بشه خیلیا هستن که حاضرن بابتش پول بدن تا مشکلشون حل شه . پس اون ابتکار یا خلاقیت یا حل مسئله رو باید فضایی برای خلق ارزش و ثروتمند شدن ببینیم . و به خاطر افکار نادرست مثل خجالتی بودن یا من کارو برای پول نمی کنم یا پول خواستن کاره شیطانی ایه رو بذاریم کنار .

    استاد میگه همه ی قرض نکردن ها ، همه ی نقد فروختن ها ، همه ی چک پاره کردنها ، همه ی مشتری های دست به نقد ، همه ی ایده های متفاوت ، آدمهای حسابی ، موقعیت های بهتر و … همه ی اینها به هم ربط داره . در واقع اینها هر کدومشون ایستگاه هایی هست که ما تو مسیر موفقیت بهشون میرسیم و متناسب با رشدمون بهشون برخورد میکنیم به شرطی که به قانون پایبند باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: