نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 14

سلام به استاد عزیز و مریم جان و هم خانواده ای های دوست داشتنی،

ای جان، چقدر خوب رضای عزیز حسش رو از شنیدن صدای استاد بیان می کنه…حتی اگر به شکل تذکر بوده باشه! اصلاً خودم یه جوری شدم وقتی گفت استاد براش وویس فرستاده بوده!!

چقدر قشنگ اجازه داده تکاملش طی بشه و عجله ای نداشته، قدم بزرگی برنداشته که نتونه از پسش بربیاد، هزینه ای نکرده که خارج از توانش باشه، فقط به ایده هایی عمل کرده که با همون شرایطش عملی بوده، علیرغم توصیه های دیگران…تعهد یعنی همین!

خیلی خوب گفت، منم همین حس رو دارم: خدا رو شکر می کنم برای آشنایی با شما استادِ عزیز، برای حضور شما در این دنیا در زمانی که منم هستم، این بهترین اتفاق زندگیه منه! واقعاً همینطوره!

چه کارهای فوق العاده ای کرده…می گشته باورهای استاد رو در سایت پیدا کنه، چه باوری استاد داشته که این نتیجه ها رو رقم زده؟ اینا رو تجزیه تحلیل می کرده، یه سری دوره خودش از فایل های استاد درست کرده…اوفففف…خدایا چقدر کار دارم من هنوز! ولی خوشحالم خدا جون که داری این مثال ها رو نشون من میدی…دستِ منو میگیری میگی بیا، این وَری باید بری!

چقدر لذت بردم اونجا که گفت “استفاده از محتوای شما یک چنان بیس محکمی رو در من ایجاد کردکه خیلی جاها از لحاظ احساسی از لحاظ نتیجه نوسان داشتم ولی اون بیس انقدر محکم بود که خراب نشد یعنی اون زلزله هایی که پیش میومد به لطف خدا من زمین نخوردم!”

این آموزه ها باید اینجوری در تار و پودِ وجودمون بشینه، که به قول رضای عزیز بِیس درست باشه!

یه قدم بزرگ دیگه که برداشته: مغازه ش رو جمع کرده در حالی که درآمد اصلیش از مغازه بوده و از تلگرام درآمد چندانی نداشته، اما علاقه ش بوده و ایمان داشته که این راه رو باید در پیش بگیره…همش از ایمانه، ایمان، ایمان، ایمان به اینکه خدا هدایتت میکنه…و چقدر قشنگ خدا دل همسرش رو هم آروم کرده بوده تا موافق این قضیه باشه!

همه ی شرایطو اجرا کرده، ماشین قبلی رو نفروخته و ماشین جدید رو نقد خریده، آفرین واقعاً!

آخ آخ بدنم مور مور شد اونجا که داستان خرید خونه با وسایلش رو گفت…همینه! آدمی که اییییینقدر ایمان نشون بده، ایییینقدر شجاعت داشته باشه، اینقدر متعهد باشه به قوانین، مو لا درز تعهدش نره، اینقدر به آموزه ها “عمل” کنه…راهی جز این براش نیست! که اینجوری خدا براش کن فیکون بکنه! خدایا عاشقتم!