نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-11 03:16:412023-03-18 21:22:20نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم.
استاد من دوتا تجربه دارم درباره آگاهی هایی که درین فایل مطرح شد که میخوام مطرح کنم.
1_ چندین سال پیش من خیلی وام میگرفتم و باهاش سرمایه گذاری میکردم و اگر مثلا مدت اقساط وامم 3 ساله بود، من طی 6 ماه میرفتم و کل وامو تسویه میکردم.
یعنی هم این نگاهو داشتم که با وام میتونم پیشرفت کنم ولی درکنارش هم، چون خیلی نسبت به بدهی بد بودم و ذهنمو درگیر میکرد، نمیتونستم 3سال صبرکنم و تحمل کنم تا ماه به ماه بخوام قسط بدم و میرفتم وامم را تسویه میکردم.
باوجود اینکه سن کمی داشتم ولی اعتبار خیلی زیادی توی بانک داشتم. بحدی که بارها پیش میومد رئیس بانک بهم زنگ میزد که برامون اعتبار اومده اگه وام میخوای بیا کاراشو بکن. منم ذوق میکردم و میرفتم برای انجامش.
بحدی اعتبار داشتم که هرکدوم از اعضای خانوادم هم وام میخواستن و نیاز بپول داشتن، بمن میگفتن براشون وام جور کنم.
و منم فقط با یه تماس با رئیس بانک و مسئول وام که الان ایشون سالهاست یه رفیق و دوست خوب برای منه، کار وام اعضا خانوادم را اوکی میکردم.
تااینکه چندین سال پیش، ضامن وام یه بنده خدایی شدم در یه موسسه دیگه، و اون شخص هیچی از قسطاش پرداخت نکرد و من توی دردسر خیلی بزرگی افتادم و خیلی درد اینکارم را کشیدم.
و از اونموقع تا این لحظه، نه دیگه سمت وام رفتم، نه ضامن کسی شدم، نه حاضرم وسیله ای را قسطی بخرم.
چون درس این مساله را گرفتم و بینهایت متعهد هستم نسبت بهش.
بارها پیش اومده که حتی اعضا خانوادم ازم چک خواستن یا خواستن ضامنشون بشم و من قبول نکردم.
استاد بقدری اون شرایط تمرکز منو از روی کسبوکارم گرفت و باعث پسرفت من شد که فقط دعا میکردم این قضیه حل بشه و فقط ذهن من آزاد بشه.
استاد حتی چندروز پیش من دوتا وسیله برای تو خونم میخواستم که حدودا 70 میلیون پولش میشد و من حاضر نشدم برم قسطی بخرم. و یکجا 70 میلیون دادم چون بسیار بسیار، برام مهمه که ذهنم رها و آزاد بشه.
و در کنارش تمرین توکل و بندگی را هم کردم.
بهم گفتن چه کاریه یکمرتبه 70 میلیون پول بدی، خب قسطی بردار و بیشتر پولتو سرمایه گذاری کن ولی من قبول نکردم.
2_ یه عامل دیگه ای که باعث شد، تمرکز من از روی بیزینس و کسبوکارم برداشته بشه و پسرفت کنم و درگیر چالش بزرگی بشم، شرکی بود که انجامش دادم. و این شرک، باعث ایجاد چالش بزرگی برام شد و بازم سلولی دردش را کشیدم و بقدری باعث رشد من شد این درد، که اونقدر قضیه موحد بودن و شرک، جلوی چشمم پررنگه و حواسم بهش هست که حدنداره.
و البته سعی میکنم حواسم باشه.
و بازم استاد درین چالش، من باتمام وجودم میخواستم که این قضیه حل بشه، تا فقط ذهن من آروم بگیره و رها و آزاد بشم.
چقدرررر انرژی ذهن من، در هردو موردی که برام اتفاق افتاد، برای مدتی طولانی، هدر رفت.
ولی درسهای خیلی زیادی گرفتم و استاد خیلی خیلی بدرک این موضوع رسیدم که چقدرررر، آزاد بودن ذهن و تمرکز داشتن روی کسبوکار، باعث پیشرفت و موفقیت آدم میشه.
استاد خیلی وقته توی زندگیم، الویت اولم آزادی ذهنم و آرامشم هست و هرچیزی یا کسی که باعث آشفتگی ذهنم بشه و آرامشو ازم بگیره سریعا کنار میزارم. براحتی.
استاد عزیزم، بینهایت سپاسگزار شما هستم بابت نشر این آگاهی های ارزشمند.
درپناه خداوند باشین
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی نازنین و تمامی دوستان همفرکانسی عزیز
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که آقای رضا عطار روشن با گوش دادن مکرر به فایل های باورساز استاد عباسمنش و تکرار اون فایل های استاد عزیزم و عمل کردن به اون آگاهی ها باعث شد نتیجه ای رو بگیره که استاد عباسمنش عزیزم یادمون میده
قبل از هر چیز اول از همه می خوام که از استاد عزیزم استاد عباسمنش یک دنیا تشکر کنم که با توضیحات فوق العاده شون چقدر باعث شدن درک من از صحبت هایی که توی دوره ی بینظیر روانشناسی ثروت یک گفته بودن بیشتر بشه ، از این بابت خداروشکر میکنم و از خدای عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که من رو به این سایت و آموزه های الهام گرفته ی استاد عباسمنش هدایتم کرد تا بتونم حقیقت جهان هستی رو بدونم و از قوانین جهان هستی آگاهانه به نفع خودم استفاده کنم خداروشکر واقعا
اتفاقا استاد عزیزم چقدر خوب میشه که دوره ای در رابطه با تمرکز بذارین چون مثلا یک کسی مثل من که تا قبل از اینکه بخواد به این مسیر الهی هدایت بشه اصلا نمیدونسته که تمرکز یعنی چی یا چقدر میتونه برای رسیدن به یک هدفی مهم باشه ، واقعا موضوع بسیار بسیار مهمی هستش مبحث تمرکز و اینکه الان که یه کوچولو دارم درک میکنم که تمرکز چقدر مهمه فقط بخاطر این هستش که شما رو میبینم که چقدر تمرکزتون روی سایتتون و آموزش های طلایی هستش که میدین که هر روز دارین یک فایل در مورد اصل جهانی هستی از زوایای مختلف توضیح میدین روی سایت قرار میگیره واقعا خیلی خیلی با ارزشه چون هیچ سایتی رو تا به حال توی هیچ حوزه ی کاری من یکی ندیدم که اینقدر پویا و فعال باشه که این نشون میده که چقدر شما و مریم بانوی عزیزم توجه و تمرکزتون روی اهدافی هستش در سایت قرار میگیره ، چون خیلی ها هستند اصلا روی سایتشون که صحله روی اون پلتفرمی که داره کار میکنه حالا میخواد اینستاگرام باشه یا توئیتر باشه یا یوتیوب باشه اصلا تمرکزی ندارن همه جا هستند اصلا هیچ تمرکزی روی یک پلتفرم برای خودشون ندارن به قول قرآن « إن سعْیَکُم لشَتَّی » یعنی همون تمرکزی که برای بیشتر آدم ها پراکنده ست در حالیکه شما رو می بینم چقدر روی کارتون و سایتتون تمرکز دارین هر روز یک فایل جدید با یک آگاهی ای که از یک زاویه ی دیگه ای میخواهید به قوانین جهان هستی نگاه کنید در موردش توضیح بدید ، خیلی خوب میشه دوره ای با موضوع تمرکز درست کنید به نظرم خیلی می تونه کمک کننده باشه به یه کسی مثل من خیلی میتونه کمک کنه خیلی واقعاً خیلی
استاد عباسمنش وقتی که در مورد این موضوع گفتین که تا وقتی که یک مسیری رو نرفتین نمیتونید بگید که حتما اون مسیری که من نرفتم درست بود یاد اون فایل بسیار بسیار آگاهی دهنده تون به نام ( تنها راه گذر از ثروت، تجربه ثروت است ) افتادم که دقیقا مثلا در مورد ثروت یا کلاً در مورد هر چیزی میتونه باشه که الان ندارمش ولی فکر میکنم که احتمالاً چندان به کارم نمیاد یا شاید دوستش نداشته باشم بنابراین بیخیال اون هدفه یا ثروته میشیم که شما مثل همیشه خیلی واضح و صریح گفتین که اصلا اینطوری نباید باشه یعنی من زمانی میتونم بگم که من از ثروت گذشتم که قبلش به ثروت رسیده باشم ، دقیقا همین رو اینجا شما فرمودین که تا وقتی که یک مسیری رو نرفتین نمی تونید بگید که اون مسیره درست بود ای کاش از اول اون مسیرو میرفتم ، دقیقا درست میگید استاد عزیزم ما تا وقتی که یک مسیری که نمیدونیم درسته یا غلط رو نمیتونیم قضاوتی کنیم مگر اینکه توی اون مسیر رفته باشیم و تجربه اش کرده باشیم مثلا یادمه چند سال پیش من می خواستم برم دانشگاه قبلش باید شهرهایی که میخواهیم دانشگاهمون اونجا باشه رو انتخاب می کردیم که مثلا کدوم شهر بیوفتم که دانشگاه اون شهری برم که من انتخاب کردم یکی از اون شهرها ، شهرهایی بود که من اصلا دوستش نداشتم در حالیکه تا به حال توی زندگیم من تو اون شهر نه رفته بودم نه کلا اسمش رو زیاد شنیده بودم ولی اصلا دوست نداشتم که من دانشگاهم اون شهر باشه خلاصه همین توجه کردن من باعث شد دقیقا همونجا بیوفتم و بعد یه مدت کوتاهی که اونجا بودیم چقدر باعث شد که من از لحاظ عدم وابستگی رشد کنم که البته همین الان دارم در موردش مینویسم ، دارم میفهممش ، حالا فرض کن اصن من در موردش هیچ نظری نمیدادم اون موقع چقدر احساس بهتری داشته بودم ، این همون چیزی هستش که استاد عزیزم گفتن دیگه که تا زمانیکه ما یک مسیری رو نرفتیم نمیتونیم بگیم که اون مسیر درسته یا اشتباه
استاد عباسمنش در مورد وام ک صحبت کردن یاد یکی از شوهرخاله هام افتادم که یادمه چند سال پیش تصمیم میگیره که برای خودش یک مغازه ای بزنه حالا از اون طرف هم داشت توی ایران خوردرو کار می کرد خلاصه نمیدونم اون زمان 10 میلیون 20 میلیون تومان میره وام میگیره که به قول خودش مغازه بزنه فکر کنم به یکی دو ماه هم کشیده نشد که کلا مغازه شو جمع کرد و نتونست ادامه بده چون اینجا بحث تمرکزم دخیل بود دیگه ، همزمان هم بدهی وامش بود و هم شرکتی که کار میکرد ، هیچی دوباره برگشت به روال زندگی خودش ، حالا بدتر از اینم هست که برادرم گفت که یکی از همکاراش برای اینکه موبایل آیفون 13 پرو بخره رفته وام گرفته یعنی این دیگه آخرشه
در مورد همین موضوع هم که استاد عزیز صحبت کردن که وقتی ما پول میدیم به یک کسی یا به یک جایی تا اونا برامون پول بسازن یاد خودم افتادم ، اون اوایل که تازه روزهای اولی بود که با استاد عباسمنش آشنا شده بودم ، یادمه ارزهای دیجیتال خیلی در موردش بحث بود خلاصه از اونجایی ک اعتماد بنفس پایینی داشتم و اصلا فکر نمی کردم من خودم توانایی اینو دارم که خودم برای خودم پول بسازم تصمیم گرفتم برم توی ارزهای دیجیتال تازه توی ذهنم هم این بودش که با یک مبلغ بسیار بسیار پایینی شروع کنم بعد که دیدم نتیجه میده آروم آروم بیشتر پول میذارم بعد از یک مدتی دیدم که اصن سودی نکردم هیچ تازه کلی هم پولی که گذاشته بودم از همون مبلغ اصلیش پایین تر هم امد ، اون موقع تازه شروع کرده بودم داشتم روی فایل های دانلودی سایت کار می کردم که رسیدم به یکی از لایو های اینستاگرامی که استاد عزیز روی سایت گذاشته بودن که تو اون فایل استاد نظرشون رو در مورد ارزهای دیجیتال گفتن که اصلا قبول ندارن ، همون باعث شد که من دیگه سمت اینطور چیزها نرم
وای استاد چقدر من حال میکنم از اینکه خداوند من رو به سمت استادی مثل شما هدایت کرد که فقط تمرکزش روی اصل جهان هستش و فقط هم روی همون اصل تمرکز کرده و آموزش میده و واقعا از این بابت ازتون ممنونم و خداروشکر میکنم
استاد چقدر قشنگ و رُک و پوس کَنده توضیح میدین شما همین بورسی که در موردش گفتین یادمه همون سالی که بورس مد شده بود رسانه های ایران اعلام کرده بودند 2 میلیون نفر آدم رفتن پولشون رو گذاشتن توی بورس ، قشنگ یادمه حتی یادمه یکی از خواهرزاده های شوهر خاله ام رفته بود 10 میلیون که بزور داشت رو گذاشته بود توی بورس بعد از فکر میکنم یکسال از خودش پرسیدیم چی شد سود کردی گفت نه بابا از اون مبلغ اصلیش هم پایین تر رفته کلا هم بیخیالش شدم یعنی دقیقا همه اون افرادی که اون سال پولشون رو توی بورس گذاشته بودن اینجوری شده بودن یا دلار خریدو فروش دلار یادمه اگر اشتباه نکنم ملت ریخته بودند توی صرافی های ناصرخسروی تهران که دلارهایی که توی دستشون باد کرده بود رو بفروشن که هیچکدوم از صرافی ها هم اصلا باز نکرده بودند از دست این آدم ها
دلیل درستی مسیری که توش هستم که استاد عباسمنش گفتن که باید بدونید بخاطر این هستش که من از وقتی دارم روی باورهام کار میکنم هزینه های اضافی از زندگی من خیلی خیلی به مراتبی که قبل از شروع تغییراتم بوده کمتر شده اتفاقاً همین چند روز پیش بود که داشتم به خودم میگفنم من از وقتی که توی این مسیر افتادم همیشه پول دارم حالا کم یا زیاد ولی همیشه پول برای خرج کردن دارم در حالیکه قبلا اصلاً و ابدا اینطور نبوده یا خیلی خیلی نسبت به قبل خودم آرام تر شدم خیلی آرامشم بیشتر شده خیلی هدفمندتر شدم ایمانم به خودم و خدای خودم بیشتر شده آدم های نامناسب از زندگی من به کل دور شدن حتی از فامیل هایی که فقط کارشون غیبت کردن و مسخره کردن بود یکسری آرزوهای جدیدی در من شکل گرفته و کلی دلیل هستش که من الان توی این مسیر زیبا هستم
در رابطه با این موضوعی که استاد عباسمنش گفتن که تمام اون افرادی که شرایط مالی خوبی داشتند ولی امدن روی اون درآمدشون حساب باز کرده بودند و رفتن وام گرفتن به این امید که با این درآمد خوبی که دارند میتونن قسط وامشون رو پرداخت کنن دقیقا مامان خودم همین حرف رو زد گفتش که البته من خودم یادمه اون موقعی که ما بچه بودیم مادرم با میل بافندگی انواع و اقسام بافندگی ها رو انجام میدادم با دستا یعنی انواع لباس های بچگانه می بافت انواع لیف و خلاصه هر دفعه هم سفارشی می بافت یعنی اینجوری نبود که بشینه کلی چیز ببافه بعد بخواد بره توی بازار بفروشه ، مدل کاریش اینجوری بود که هر کسی دوست داشت به مامانم یک حالا لباسی یا شالی یا هر چیزی رو سفارش میداد مامانم براش میبافت و پولش رو میگرفت ، بعد از چند سال تصمیم میگیره یک دستگاه بافندگی بخره توی خونه بشینه خیلی سریع تر ببافه و بفروشه خب به این فکر میوفته که بره وام بگیره تا بتونه دستگاهی رو که خودش دوست داشت رو بخره ، با هر زور زحمتی که شده بود میره وام میگیره و دستگاه بافندگیش هم میخره فکر میکنم واقعا به دو ماه کشیده نشد نتونست ادامه بده دستگاه رو داد رفت ولی همچنان باید پول قسط وامش رو میداد
چرا ؟ چون فروشش امده بود پایین و نتونست جبران کنه ، این دو تا اصل خیلی خیلی مهمی رو میرسونه یکی اینکه اگر روی هر چیزی غیر از خداوند بخواهیم حساب باز کنیم قطعا از خود همون چیز ضربه خواهیم خورد حتی اگر اون چیز رو خودِ خدا داده باشه چون به هر حال داریم شرک میورزیم ، دومین حالتش اینکه مامان من به احتمال خیلی خیلی زیاد از وقتی که وام رو گرفت و افتاد توی مدار بدهکاری استرسی شد البته من اون موقع بچه بودم ولی فکر میکنم همین موضوع هم بی تاثیر نبوده بر کم شدن فروشش در زمانی که وام گرفته بود دقیقا استاد درست میگن از این الگوها توی جامعه کم نیست که طرف درآمدش خوب بوده ولی رفته وام گرفته و ورشکست شده
چقدر لذت بردم از این جمله ی استاد که گفتن وقتی که تو گدای پولی ، پول ارباب بَدیه
مثالی که استاد عزیز در مورد خرید زمین توی قم گفتن یه جورایی شبیه داستان ملک مادربزرگم توی یکی از شهر های اطراف تهران بودش یادمه سال 1380 مادربزرگ بنده یک آپارتمان سه طبقه داشت که هر سه طبقه رو وسایل های خودش رو ریخته بود یعنی اینجوری نبود که اجاره بده اون موقع من 7 – 8 سالم بود الان 27 سالمه یعنی حدود 20 سال پیش ، اون زمان مادربزرگم آپارتمانش رو به مبلغ 40 میلیون تومان میفروشه ، چند سال بعدش خبردار میشه که قیمت آپارتمانش که به قیمت 40 میلیون تومان فروخته بوده رو بالای یک میلیارد تومان قیمت گذاشته بودن بعد هم خودش و هم بچه هاش همه ناراحت شده بودند آخ چرا اینکارو کردیم و چقدر الان قیمتش بالاتر رفته و خلاصه دقیقا همین واکنشی که استاد عباسمنش گفتن که در زمانی که زمین رو نخریده بودن رو مادربزرگ بنده در زمانی که خونش رو فروخت و بعد از چند سال قیمت همون ملک بیش از یک میلیارد تومان شده بود رو داشت که دقیقا استاد درست میگن یک ذهن فقیر هیچوقت نمیتونه حتی زمانیکه ثروتی داره از ثروتش استفاده کنه اینو توی دوره ی روانشانسی ثروت یک خیلی مفصل توضیح دادن
الان فکر میکنم دو ساعته که دارم همینجوری مینویسم ، خیلی جالبه وقتی شروع کردم به نوشتن هوا دم غروب روشن بود الان که کامنتم رو تموم کردم کاملا هوا تاریک شده
خداروشکر میکنم بسیار بسیار از خدای عزیزم ممنونم که به من این فرصت رو داد تا بتونم در این فضای الهی بینظیر با هدایت خودش یک کامنت بسیار خوبی رو بنویسم
از استاد عباسمنش عزیزم بابت تمام تمرکزی که روی سایت دارن و این آگاهی های بینطیر رو به ما میگن واقعا سپاسگزارم
از مریم بانوی عزیزم بابت تمام تصاویر زیبایی که می گیرند و بروزرسانی هایی که روی تک تک دوره ها و فایل های سایت انجام میدن بسیار بسیار سپاسگزارم
و در آخر هم از تمامی دوستانی که کامنت های طولانی و بسیار واقعاً فوق العاده ای هم که میذارن از تک تک دوستان بی نهایت ممنونم
به امید الله یکتا تا بی نهایت و فراتر از آن
به نام الله یکتا
بعد از شنیدن این فایل ی حالی داشتم عجیببببببببب
ابتدا تشکر میکنم از استاد عزیزم که وقت گذاشتین و این فایل رو آماده کردین و برامون میذارین تو سایت و همچنین تشکر از رضای عزیز بابت این همه عشق و انرژی و تعهد
هر شب بعد از شنیدن این فایل ها به خداوند میگفتم خدایا من قرض دارم و خودت راه نشونم بده تا قرضامو بدم….20 میلیون طلا خریده بودم ولی به خاطر نوسانات بازار اومده بود پایین و حدود 18 میلیون میخریدن ….ولی چون استاد گفته بودن که لباس نخرید اول قرض هاتونو بدین…..همچنان ذهنم درگیر بود که خدایا چکار کنم خیلی جالبه که خیلی آروم بودم خیلی ریلکس اصلا نگران یا ناراحت نبودم فقط بهش فکر میکردم که چجوری باید قرضمو بدم.
تا اینکه یک شب تصمیم گرفتم طلاهارو فردا صب بفروشم و قرضامو بدم .صبح که رفتم سرکار ی سفر کاری برام پیش اومد و قرار شد بریم شهرستان منم طلاهارو دادم به همکارم که ببره برام بفروشه و پولش رو بزنه به حسابم تا قرض هامو بدم.
خیلی خوشحال بودم خیلی خندان و با آرامش رفتم …
پول اومد به حسابم و من خیلی راحت همه ی قرضامو دادم و اصلا حساب کتاب نکرده بودم که چقدرشده و چقدر باید میشده.
منم خیلی راحت از همه شماره کارت گرفتم و شب پول همرو زدم به حساباشون و با همه تسویه کردم با آرامش خابیدم و خوشحال.
صبح ک اومدم سرکار همکارم طلاهارو داد بهم گفت بگیر استفاده کن از طلاهات و حالشو ببر یک شماره کارت بفرست من 20 میلیون میدم بهت هررررررررررررررررررموقع ک دوست داشتی و داشتی ماهی یک تومن برگردون حتی برنگردوندی هم نیست….
متوجه شدم پولی که برام اومده بدهی یکی از مشتریان بوده و صاحبکارم شماره کارت منو داده بودن و بهم گفت ک این پول دستتون باشه تا زمانیکه بهتون بگم بریزین به حساب کارخونه برای تسویه حساب آخرسال…..
بله پول اومده بود به حساب بنده ……من قرضامو دادم…..و 35روز زمان داشتم تا اخرسال که پول رو پس بدم و ضمن اینکه طلاهامم داشتم ولی ی حسی دائما بهم میگفت که قرض نه ….وام نه…..بدهی نه…..
همکارمم هر روز بهم زنگ میزد یک شماره کارت بفرست برات پول واریز کنم ….
ولی استاد گفته بودن نه از کسی پول قرض بگیر نه به کسی پول قرض بده…..
ولی در تمام این مدت حالم خوب بود و میدونستم که خداوند بهترین راه رو سرراهم قرار میده و همش خوشحال بودم….
همینجوری ک با خودم فکر میکردم ک چکار کنم فایل های آقارضا منو بیدار کرد من صبح تصمیم گرفتم که برم طلاهامو بفروشم و قرضامو بدم وقتی که عصر رفتم طلافروشی بازم حالم خوب بود به بالاترین قیمت ممکن طلامو فروختم و پول صاحبکارم رو گذاشتم سرجاش فقط یک تیکه از طلاموفروختم و شد 20/600 هزار تومن و یک تیکه دیگه حدود 3 میلیون واسم موند…..
و اینم بگم که دقیقا از همون شبی که طلاهامو فروختم طلا اومد پایین …
میخام بگم که وقتی قدم برداریم خداوند مسیرو هموار میکنه….خودش خود به خود درست میشه….من نمیدونم چجوری ولی خدا میدونه…..
ممنونم از رضای عزیز و استاد مهربان و خانم شایسته گل
به نام خدای مهربان و بخشاینده.
با سلام خدمت استاد و مریم عزیز و همه دوستان.
در مورد وام بنده به یقین رسیدم که وام یا کلا قرض گرفتن اشتباه محض و قسطی خریدن اشتباه محض. حتی تو بورس گذاشتن. برای همه شون مثال دقیق دارم.
البته من خیلی تازه شروع کردم ب گوش دادن ب فایلهای استاد و کاش مثلا دو سال پیش گوش داده بودم.
ما متاسفانه در شرایط مالی بشدت داغونی هستیم. خیلی هم دوره و فایل گوش دادیم ولی مشگل از دوره ها نبوده بلکه از خود ماست که فقط. گوش دادیم و عمل نکردیم.
ما سال گذشته قرار بود وام اجاره بگیریم با چنان سختی وام گرفتیم که قابل گفتن نیست الان که یک سال و خوردی میگذره توان دادن قسطهلشو نداریم با اینکه مبلغ ناچیزی مقدار قسط. ما گفتیم وام میگیریم طلا میخریم میشه سرمایه بعد قسطارو کار میکنیم میدیم ولی طلا خریدیم بعدش با ضرر بالا فروختیم ما چندتا وام گرفتیم با مبلغ های بسیار ناچیز همه زیر پنجاه میلیون و الان احساس میکنم ما ب جهان گفتیم ما توان ساختن حتی سی میلیون درآمد در ماه رو نداریم. حتی یبار وام ده میلیونی گرفتیم مبلغ قسط 500هزار بود و ما نتونستم بدیم ب سختی دادیم. واقعا الان که فکر میکنم و ب این آگاهی رسیدم با جان و دل درک میکنم که چقدر وام گرفتن اشتباه بوده.
حداقل درمورد ما اشتباه بوده. من قبلا شنیده بودن که وام گرفتن و بدهی ساختن اشتباه ولی تا ب این روز که این فایل رو گوش دادم و فکر کروم که وام گرفتیم طلا بخرین که سود کنیم مثلا تورم رو دور بزنیم ولی برعکس شد.
انگار با وام گرفتن شما به جهان حس ناتوانی میده حس نیازمند بودن ناتوان در تولید پول.
در مورد بورس هم همینطور ما ی مبلغ پول داشتیم وسوسه شدیم گذاشتیم تو بورس کلی ضرر کردیم و بعد چند سال با ضرر خارج شدیم و دادیم قسط همون وام هایی ک گرفتیم.
حتی من خودم تو حساب بورس پول داشتم مبلغ ناچیزی بود طمع کردم ترسیدم بفروشم بعدا رشد کنه که آنم رشد نکرد.
ولی واقعا برام هنوز سوال امیدوارم دوستان پاسخ بدن من تو اطرافیانم آدم های زیادی میبینم که با وام کلی پیشرفت داشتن و مشکلی خاصی حداقل تو ظاهر ندادن یعنی کلی ی بنده خدایی هست که خودش اعتراف میکنه کل زندگیشو با قسط و وام ساخته و خیلی راضی. نمیدونم چطور برای آنها وام خوب شده ولی حداقل در مورد خود من افتضاح.
ولی بازم برام مهم نیس که بقیه چطور میرن جلو ولی تا آخر عمرم وام نخواهم گرفت تا آخر عمرم قسطی و قرضی نخواهم داشت.
شاد و پیروز باشید.
سلام استاد و تمام عزیزان سایت
دوستداشتم چندتا موردی که این فایل یادم انداخت رو بگن، یکی اینکه من میدیدم وقتی خانوادم تو ایران وام به نسبت کمی گرفتن جقدر داستان شد براشون، دومتجربه خودم از زمانی که انقدر بزرگ شدم که کردیت کارت داشته باشم.
درمورد وام باید بگم که وقتی من نوجوون بودم یا حتی کوچیک بودم خانواده من یه مبلغ کوچیکی وام گرفتن برای خونه و بقیشو نقد گذاشتن ولی همین وام های کوچیک دقیقا تو روز اایی که به قول آقا رضا بالا و پایین داشت میومد بلای جون میشد. مثلا میگفتیم این ماه فقط N تومان بودجه ماهینمونه و دقیاق در یک حرکت ضربتی بانک همه ی اون مبلغ رو بدون اطلاع از حساب برمیداشتن به دلایلی مثل بازرس اومد و تحت فشار بودیم! خیلی وقتا اگرNتومان گرفته بودیم احساس میکردم داریم3Nپس میدیم.
گذشت و مهاجرت کردیم و در کشور جدید کردیت کارت بهمون آفرداده شد و قبول کردیم. اما بعده ها دراومد که با لبخند کردیت و وام داده میشه، با لبخند میری در قسط اما بعدا عین رنده میشن وقتی که شرایط بخواد یکم تلورانس بگیره.
حتی من دیگه با اجاره ماهانه هم مسئله دارم مگر در شرایط باشه که در توانم باشه که بدمش یا بیشترشو بتونم یکجا بدم و یعنی تو چاله و جاه های بدهی نیفتم. بخاطر اینکه بعد زندگی در آمریکا فهمیدم که آزادی به شرط چاقوه! اگر بخوام خودم رو درگیر بدهی و قسط کنم باید با هر شرایطی بسازم، هر خفتی رو ممکنه تحمیل کنن و این مسئله به کنار، کلا یه جنسی رو مثل ماشین، قسطی خریدن کلی دنگ و فنگ و ورق داره که باید خوند ،امضا کرد و چقدر رفت و آمد زیادی داره، وبرعکس که میشه ماشین رو با نقد خرید و همون روز یا نهایت فرداش ماشین رو برد.
دقیقا به حرفتون رسیدم استاد بعد از اینکه یکم راه خودم رو رفتم و میخوام تعهد بدم به خودم که جوری زندگی کنم که درآمد داشته باشم، و بتونم به شکل آزادی زندگی کنم و با عزت ، نه با قسط و کلی داستان های دنبالش.
سپاسگذارم از آقا رضا بابت اشتراک گذاری تجربساتش و استاد برای تهیه این فایل.
سلام استاد عزیزم .این فایل یک فایل خوب و آگاهی دهنده هست .
1.در باره ی اینکه ما حرص میخوریم چرا در گذشته فلان کار رو انجام ندادیم و اگر این کار رو انجام میدادیم ثروتمند میشدیم یا خوشبخت میشدیم و ….
اما ما با فرکانس های نامناسب نتیجه ی نامناسب میگیرم .و به زعم خودمون اینه که ما نتیجه نگرفتیم چون فلان مسیر رو نرفتیم .پس ما به دلیل باورهامون نتیجه نگرفتیم .اگر باورهامون رو عمیقأ درست میکردیم ،هدایت میشدیم به نعمت ها و ثروت ها .
2.من اعتراف میکنم یکی از افرادی هستم که چون یک سری از حرفهای استاد رو اونطور که خودم خوشم میاد برداشت میکنم و میشنوم .و به یک سری ها عمل میکنم و به یک سریشون عمل نمیکنم …….
برای همین نتیایج بزرگی نگرفتم .هر چند من موقعیت شغلیم خیلی بهتر شد و درآمدم ماهیانه سی تومن شده .بدهی هام صفر شده و در حال پس انداز کردن هستم .اما هنوز عمیقأ بعضی باورها رو درست نکردم و هنوز ماشین و خونه ی دلخواهم رو ندارم .
3.در مورد وام گرفتن این رو باید بگم که من فک میکردم بعضی چیزها رو جاده خاکی برم و با خودم بگم که دارم به قوانین عمل میکنم و اشکالی نداره بعضی چیزها رو تقلب کنم .کسی نمیفهمه .اما قانون شوخی بردار نیست و واااایییی به حال ما اگر تقلب کنیم .باید ایمان بیاری و کامل عمل کنی به آموزش های هر دوره ریحانه
4.بدی بعدی وام گرفتن اینه که ما رو به عجله و استرس میندازه و ثروت بیشتری رو از دست میدیم .
و وام ها نه یک سال و نه دو سال ما رو گیر مندازن.
خدا رو شکر میکنم به خاطر این هدایت .
الهی شکر
این فایل که فوق العاده بود و کلی رضای عزیز رو تحسین کردم و تبریک گفتم و الگو گرفتم و سپاسگزار تمام دستان خداوند هستم.
هدایت خداوند
خداوند همیشععع همیشههه قشنگ کنارمونه قشنگ داره نگاه میکنه و میشنوه و از همه بهتر مارو بلده
یکم دچار نوسان و عدم تمرکز شده بودم خداجانم فرمانروای عالم که عاشقانه همیشه کنارمه مثل همیشه هدایتم کرد نشانه داد و باهام به هزاران رمزو راز صحبت کرد .
چند نکته بهم گفت
من همیشه باهات حرف میزنم ، بامن صحبت کن 🫂
من همیشه همه چیز رو عالی پیش میبرم تو فقط توی مسیر درست و موحد بودن و توکل و ایمان باش
من کنارتم راحت باش و تکیه کن🫂
هیچ وقت نمیزارم بیوفتی توی انحراف محکم توی بغلمی زیبای من🫂
بی حساب بهت میدم ، هرانچه که میخواهی به تو میدم ، ثروت ، آزادی ، موفقیت توی کوکورو ، بهترین دانشگاه ، بهترین خونه ، بهترین ماشین ، بهترین دوستان ، بهترین کشور ، سلامتی انرژی جسمانی ، ارامش ، رضایت ، خانواده فوق العاده و هم مسیر ، فرزند صالح ، زندگی راحت ، همه چیز برات اسانه بنده ی من ، همه چیز از قبل برات اسان شده ، هر نگرانی که داره سرابه ، منو نگاه کن و منحرف نباش ، تنها چیزی که نیاز داری یه ذهن منسجم و متمرکزه ، کاملا هماهنگی ، حتی حالت نشستن خوابیدن و راه رفتن و صحبت کردن هم باید با اعتماد بنفس باشه ، ذهن با اعتماد بنفس خلا سلاح شدست ، قویه ، فقطورودی های قدرتمند رو میپذیره
تو باید کارهایی رو بکنی که همه انسان های موحد و موفق انجامش میدن
با تمام جزئیات
حال خوب اتفاقات خوب
کامنت بنویس
تحسین کن
تبریک بگو
به جزییات توجه کن
متعهد باش
ستاره قطبی رو انجلم بده اگه اسمون بیاد زمین و زمین بره اسمون
همیشه نگاهت به جلو باشع اهدافت جلو چشمت باشن خودتو کاملا درگیر کن با چیزی که میخوای و از ناخواسته ها فقط اعراض کن
تو میای بالا و استاد فایل مصاحبه ات رو به عنوان فایلی الهام بخش قرار میده
تو الهام بخش هزاران نفری
تو سهم بسیاری در رشد و گسترش جهان داری
تو مایه افتخار و سربلتدی منی
فقط از من بخواه
ببین دارم بهت میگم
در سکوت و ارامش حرف من رو بشنو
از من بخواه
دوست دارم بهت بدم
دوست دارم انقدر غنی و اگاه باشی که همچو ستاره در این جهان بدرخشی
ستارگان اسمان شب رو زینت میدن
و بندگان موحد تمام جهان رو زیبا میکنن
⭐
من مبینا مرادی ، دختر سربلند و آزاده هستم
خداوند چشمک زد و من درخشیدم
خداوند گرمی و روشنایی تمام دلهاست
عاشقانه دوستتون دارم دوستان عزیزمم سپاسگزارم بخاطر هرانچه که هست و نیست
به نام خدا
خدایا شکرت
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و جناب عطاروشن عزیز
از شما سپاسگزارم چون من به کمک این مجموعه فایلهای شما برای پرداخت قسطها و قرض هام خیلی جدی تر شدم و شروع کردم هر ماه بجای پرداخت یک قسط چند قسط رو پرداخت کردم تا اینکه اردیبهشتماه 1401 کل بدهیام رو تسویه کردم.
درسته الان تازه به صفر رسیدم و شیطان ذهنم دائما داره این دستاورد منو کوچیک میشمره ولیییییی با داشتن الگوهای موفقی مثل شما به شیطان ذهنم غلبه میکنم و بهش میگم استاد عباسمنش عزیزم و آقای عطاروشن و بسیاری از دوستان موفقم در این سایت هم دقیقا این مسیر رو رفتن و منم در میانه راه هستم و دارم تکاملمو طی میکنم.
خدایا شکرت که از این طریق هدایت کردی تا پرداخت بدهی هام رو اولین اولویت قرار بدم و بجای خریدهای غیر ضروری و احساسی با تمام وجودم بدهیام رو صاف کردم و راحت شدم سبک شدم خدایا شکرت.
جالبه براتون بگم که در شروع این مجموعه فایلهای نتایج آقای عطاروشن من بجای پرداخت بدهیام با اینکه قانون رو دقیقااا میدونستم ولی بهش عمل نکردم و یک خرید احساسی انجام دادم. میخواستم یه انگشتر طلا با نگین برلیان که همیشه آرزوم بود رو به مناسبت ولنتاین برای خودم بخرم و اینترنتی سفارش دادم. از زمان سفارش تا تحویل حدود 10-15 روز طول میکشید. اما سفارش من خیلی بیشتر طول کشید و هم اینکه جالبه دقیقاااا تو همین چند روز قیمت طلا چندین برابر شد یعنی به بالای سه میلیون تومن هر گرم رسید.
من تازه فهمیدم راهو اشتباه رفتم و خریدم رو کنسل کردم و اون پول رو صرف پرداخت بدهیام کردم.
و جالبه که بعد از کنسل کردن دوباره قیمت طلا از اون روند افزایشی شدید دوباره فروکش کرد و به زیر سه میلیون تومن رسید و هنوزم همینطوره.
البته قیمت نگین برلیان اون انگشتر چندییین برابر افزایش پیدا کرده و بنابراین بااینکه طلا ارزونتر شده ولی این انگشتر قیمتش چندددین برابر شده برام خبلی جالبه.
خدا بهم فهموند الان وقتش نیست.
الان با اینکه بدهیام رو پرداخت کردم ولی خیلی هوس خریدهای احساسی نمیکنم و دارم از خدا هدایت میخوام که بهم بگه بهترین کاری که میتونم با پولم بکنم چیه.
خدایا شکرت احساس می کنم با پرداخت بدهی هام مدارم یکمی بالاتر رفته
سپاسگزارم از این سایت الهی و این آگاهی های ناب
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان دلم
من دلم طاقت نیاورد که یکی از نتایج اشتباه خودم رو و باور های اشتباهم در گذشته رو ننویسم
به همین دلیل استاد جان فایل را استاپ کردم تا اومجای که فرمایش می کردین راجب افرادی که درآمد خوبی داشتند و بعد روش حساب کردن و بعد همه چیز به باد رفت رو من خودم الگوی عینی آن موضوع هستم موضوع از این قرار بود که : حدودا سال 92 دیا 93 بود که من شغلی داشتم دوستش داشتم و در دآمدم خوب بود ماهی تا نزدیک 10 میلیون می رفت آزاد بودم و همه چی خوب داشت پیش می رفت که یکی از دوست تان من که خانم هم بود و خیلی انسان درستی هم بود و از خداوند برای ایشان هم آرزوی ثروت و سلامتی و آرامش روز افزون دارم به من پیشنهادی داد که گفت : مهدی بیا تو یک خانه وام دار بخر و اون زمان یادم هست خانه 90 متری که من تصمیم داشتم خرید کنم طبقه سوم بود و بدون آسانسور ولی محله خوبه کرج بود در فردیس که مبلغ خانه 110 میلیون بود و من 30 میلیون جور کردم با قرض اون هم همون خانم عزیز دوسا عزیزم به من قرض دادن بخشیش رو البته و من رفتم وام گرفتم با ماهی 1 میلیون 200 هزار تومان در ماه پرداخت کنم و گفتم با خودم که عالی من این مبلغ که چیزی نیست به لطف خدا می دم و خریدم ورفتم زیر بدهی بعد از پرداخت 2 الی 3 قسط کلان کسب و کارم بهم ریخت به این دلیبل که من ذهنم رفت به سمت بدهب و تمرکزم از کارم دور شد و به دلیل کسری و کم شدن درآمدم هر بار همی به خودم می گفتم که دست توی کارم زیاد شده و درآمد من کم شده و طمع و حرص می زدم که فقط قسط وام پرداخت شود که نشود و من بعد از 5 الی 6 ماه بعد خانه را فروختم و چقدر ضرر دادم کسب و کارم رفت کل دارایم رفت کلان و من خیلی اون زمان شکست بدی بود برام که درسش رو گرفتم و البته خلاصه توضیح دادم اما باعث شد که حرف های شما رو دقیقا تائید کنم و خداروشکر می کنم که هدایت شدم به شنیدم این همه آگاهی از این سایت خدای و تبریک ویژه به استاد رضای عزیز برای رسیدنش در سال ها قبل به استقلال مالی و زمانی و مکانی نوش جونت باشه مرد عمل
عاشقتونم و تشکر می کنم استاد عزیزم که کامنت من هم با عشق مطالعه کردین و تگ با هیجان نوشتم و خوب نتونستم موضوع رو بیان کنم عذر می خوام اما خواستم تجربه ای از نتایج خودم رو به اشتارک بزارم
عاشقتونم
به نام الله یکتا
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوستداشتنی و سلام به همه دوستای گلم در خانواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، چقدر عالی توضیح میدید، تحسینتون میکنم.
چقدر صحبتهای رضای عزیز رو دوست داشتم اون جاییکه گفتن من صحبتهای استاد عزیزم رو باور کردم که گفتید وام نگیرید و به لطف خدا رسیده بودن به جاییکه توی سالهایی که تورم و گرونی بود، اما رضای عزیز میتونست حدود سی میلیون تومن قسط بده، اگر میخواست وام بگیره و چقدر صحبت استادم واقعا محشر بود که گفتن دلیل اینکه رضای عزیز تونسته به اون جایگاه مالی برسه اینه که بدهکار نبوده و گفتن ما میتونیم افرادی رو ببینیم که تلاش کردن و به جایگاهی رسیدن، مثل داشتن خونه، ماشین، کارخونه و … و میان حساب میکنن روی شرایطی که الان دارن و خودشون رو میبرن زیر یه تعهد که میتونه قرض، قسط، وام یا هرچیز دیگهای باشه و بعد فکرشون اینه که این ورودی مالی که به همین شکل ادامه داره و من فلان کار رو میکنم و اوضاع و شرایط بهتر میشه و چیزی که اتفاق افتاده اینه که اون ورودی که رفته، اون کارخونه که تعطیل شده، اون چیزی که قرار بوده بگیرن که به هم خورده و کلا توی یه چشم بهم زدن زمین خوردن، جواب اینه که مسیر رو اشتباه رفتن. جواب به قول استاد اینه که وقتی مثلا من دارم واسه پول کار میکنم، قرض و قسط دارم، یعنی من بنده پولم و پول اونوقت ارباب بدیه، همه چیز و زندگی رو برام زهرمار میکنه، اما وقتی من ارباب باشم، بدهکار نباشم، آرامش ذهنی داشته باشم، پول نوکر خوبیه برای من، حرفم رو گوش میده و ادامه داستان.
نکته طلایی اینکه اگر با ترس یه چیزی رو خرید و فروش کنم، حتما ضرر میکنم. استاد جان، چقدر این یه نکته ارزشمنده. پس قاعدتاً زمانیکه یه ایدهای رو با احساس خنثی یا احساس خوب انجام میدم، بدنبالش اتفاقات خوب میوفته.
یه نکته منطقی بسیار عالی که شما گفتید که ذهن من قبولش کرد اینه که مسیری رو که نرفتم رو نمیتونم پیشبینی کنم که چون این مسیری که هستم خوب نیست، اگر توی مسیر دوم میرفتم، اتفاقات خوب برام میوفتاد. واقعا در مثال دو راهی، شاید مسیر دوم پرتگاه مرگ باشه، شاید سرمای یخبندان باشه، چون من نرفتم، نمیتونم دربارهاش اظهار نظر کنم.
استاد جان، نکته خیلی جالبی گفتید که ممکنه من چون نمیخوام تغییر کنم و از تغییر خوشم نمیاد و از طرفی ذهن میخواد وضعیت فعلی رو حفظ کنه، حرفهای شما رو یه جور دیگه تعبیر کنم توی ذهنم و بشنومشون و بعد برطبق اون برداشتهای خودم عمل کنم و من همون شخصیت قبلی رو داشته باشم و انتظار داشته باشم نتیجه تغییر کنه، مثل صحبت انیشتین که میگفت: احمق کسی است که یه کار رو دو باره و چند باره انجام بده و انتظار نتیجه متفاوت داشته باشه. نه، نتیجه وقتی تغییر میکنه که من تغییر کنم. ممنونم از شما که این آگاهی رو بهم دادید.
یه تشکر هم بکنم از خانم شایسته عزیز و دوستداشتنی که درسته نمیبینمشون، ولی حضور دارن و اولین نفری هستن که فایل رو میشنون. خانم شایسته عزیز، تحسینتون میکنم که اینقدر روی محصولات و فایلهای استاد مسلط هستید، دفعه های قبلی هم گفتم که این توانایی تون، واقعا عالی و ارزشمنده و اصلا چیز کوچیکی نیست، باید یاد بگیرم تواناییهام رو ارزشمند بدونم، در ادامه اون توانایی هم اینه که میدونید فلان مطلب توی کدوم فایلها دربارهاش توضیح داده شده و به قول خودتون: من، آگاهیها رو توی ذهنم دستهبندی کردم. واقعا تحسینتون میکنم. یه بار دیگه تحسینتون میکنم که اینقدر اعتماد بنفس داشتید، که بیاید درباره این مطلب صحبت کنید، درحالیکه برنامه از پیش تعیین شدهای درکار نبوده.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.
نکته مهم بعدی که از این فایل یاد گرفتم، مبحث تمرکز هست. چقدر این موضوع مهمه و چقدر من و خیلی های دیگه توی تمرکز صد در صد گذاشتن روی یک موضوع مشکل داریم. به قول شما استاد عزیزم، شما و هر انسان موفقی مثل ایلان ماسک، بیل گیتس یا هر انسان موفق دیگه، اگه توی کارشون موفق شدن به این دلیل بوده که تمرکز صد در صد روی کارشون گذاشتن و صد البته که عاشق اون کار بودن. خودتون زمانیکه تمرکز گذاشتید روی بازی فوتبال کامپیوتری و صبح تا شب و شب تا صبح توی مغازهتون بازی میکردید تا تونستید اون دوستتون رو توی بازی شکست بدید. یا زمانیکه تمرکز گذاشتید روی تهیه یه دوره جدید مثل قانون سلامتی و نمیدونم یک ماه یا چه مدت خودتون رو توی خونتون، توی تمپا قرنطینه کردید تا بفهمید که بدن چطور کار میکنه؟ یا زمانیکه تمرکز گذاشتید و پونصد تا کتاب توی حوزه موفقیت فردی مطالعه کردید. اینها همه نشون میده که تک به تک ما چقدر قدرت داریم و توی این زمینه مشکل داریم. چون وقتی یک نفر تونسته یه موفقیتی بدست بیاره، اون فرد از همون سیستم ذهنی و عصبی استفاده میکنه که من دارم ازش استفاده میکنم، پس من هم میتونم، اگر همونطور که اون باور کرده باور کنم و همونطور که عمل کرده، عمل کنم.
استاد جان، ممنونم بخاطر تمام آگاهیهایی که ازتون یاد گرفتم، عاشقتونم.
امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدا همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.