نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15 - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-11 03:16:412023-03-18 21:22:20نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق عشق
و آرامش
درود به استاد عزیز و دوست داشتنی و همچنین هم فرکانسهای جدید و قدیم خوبم
من مجید هستم 32ساله این نظرم میزارم که یادم باشه کجا بودم کجا هستم و به کجا میخام برسم
یک حسی بهم گفت به اشتراک بگذارم احساسات و افکار و نتایجمو
من حدود چند سال هست که فایلها استاد گوش میکنم و همیشه با خودم میگفتم چرا نباید وام بگیرم
من که قدرت پرداخت دارم
اما از اونجا که استاد میگفت وام نگیرید و دست چک نداشته باشید من نه سراغ دست چک رفتم نه وام گرفتم
گاهی یک نجواهای سراغم میآمد از طریق مشتریهام که وام بگیرم
فلان دکور بزن
فلان مغازرو بگیر
فلان تجهیزات اضافه کن
امام من چون 24ساعت فایلهای استاد گوش میکردم
حرفهاشون گوش نکردم
حتا پدر و مادر و حتا همسرم
زیاد اسرار میکرد گوش نکردم
خوب قدرت حرفهای استاد بالاتر بود چون هر روز فایلها شون رو گوش میکردم و میکنم
الان که به چند سال قبل نگاه میکنم
مینیمم وای خدای
من یک 206اس دی خرید به 16میلیون که الان شده همون ماشین 390میلیون
من یک خونه خرید به 8میلیون الان شده 500ملیون
من یک باشگاه بدنسازی زدم به 14میلیون که الان شده 280میلیون
و …
دلیل اینکه اینها رو دارم فقط اینهست که وام نداشتم
چون گاهی وقتها شاید کاسبی نداشتم یا پندمیک بود مغازه تعطیل بود چند ماه
اما خوب بدهی هم نداشتم و
دست چک نداشتم
این باعث شد هیچی از داشتها رو نفروشم
و داشتهام رو داشته باشم
دوستان به جونیم قسم قانون هست و وجود داره
من مجید درودی شخصی هستم که 6سال پیش پیک موتوری بودم
که مجرد بود و فقط یک موتور
داشت وهزار باور فقیرانه اما..
اما یک حسی بهم میگفتی قوانین وجود داره آخه وقتی فایلها رو گوش میکردم نشونهاش بود که واضح
بود
اولین اونم آرامش بود
اوایل و رفته رفته نشونها بیشتر
شودند
و تو زندگیم بهم چشمک زد
و واسم دالی کردند و دست تکون دادن
من همیشه میگفتم استاد دستی هست از دستان بی کران هستی که آمده به من راه لذت بردن از زندگی رو نشون بده
تنها کاری که من باید میکردم گوش کردن به حرفهای خدا گونه استاد بود
و
کنترل ورودیهام
دوباره
و
کنترل ورودیها
و کنترل ورودیها
یک یادآوری به
آقا مجید درودی یادت باشه چی رو میشنوی
چی رو میبینی
چی رو به کلام میاری
آقا مجید اینها هست که داره خلق
میکنه اینده خودتو و
جهت پیرامون تو
ببخشید خیلی جو گیر شدم لامصب این بچهه دوست داره همش از نتایجش بگه و احساسی میشه
امیدوارم شاد
لبتون خندون
جیبتون پر ثروت و فراوانی باشه
در پناه الله مهربان.
سلام آقای درودی
آفرین تحسینتون میکنم بخاطر عمل کردن به آموزشهای استاد
چقدر دلی نوشته بودید و چقدر ب دلم نشست چقدر صادقانه بود واقعا احساس کردم که مثل یه بچه پاک و بی آلایش نوشتید
وقتی که داشتید صادقانه میگفتید قوانین هست
آره واقعا قانون هست الکی نیست که جهان با اینهمه عظمت داره با بطری قوانین میچرخه که اگه غیر این بود باید شک میکردی
چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم جوونایی مثل شما دارن روی خودشون کار میکنند و کم کم خودشون رشد میدن
الهی که همواره ثابت قدم و استوار به راهی که خداوند روانتخاب کردید باشید
الهی که موفقترین باشید و برای رسیدن به قله موفقیت همواره ادامه دهنده این مسیر زیبا باشید
به آغوش پر مهر خداوند منان میسپارمتون
سلام مجید جان
دمت گرم بابت تمام نتایج فوق العاده ای که گرفتی
چقدر قشنگ نوشتی چقدر با احساس کامنت کردی
مجید جان چقدر خوب کاری کردی از نتایجت به صورت ملموس نوشتی برامون
همین الان برای خانواده ام تعریف کردم چقدر خوش حال شدیم
این نتایجی که شما از تغییر باورهات توسط فایل های استاد عباسمنش گرفتی ثابت میکنه که پس امکان پذیره پس میشه اینقدر خوب به هر آن چیزی که دوست داری برسی
خداروشکر خداروشکر
«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» 30 أسراء
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همچنین دوستان عزیزم در این سایت و درود و خداقوت به آقا رضا.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این آموزه ها و این فایلها و این تجربیات. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک نتایج دوستان و همینطور نتایج استاد عباس منش که دائماً باور «میشود» رو بیادمون میاره.
دیشب داشتم جلسه چهارم قدم پنجم رو کار میکردم. استاد این جلسه رو با توضیح و بررسی آیه 216 بقره شروع میکنن، «عسی أن تکرهوا…» و در ادامه مباحث بسیار عالی رو مطرح میکنه. اگه من بخوام خلاصه همه اون جلسه رو براتون بنویسم این میشه که «وقتی روی خودت کار میکنی ، و احساست خوبه ، هر اتفاقی برات بیافته خیر و برکت و رشد و پیشرفت برات داره، حتی اگه ظاهرش برات قشنگ نباشه، اینجا با هر توانی که داری باید تلاش کنی احساست رو مثبت نگه داری. چون منفی شدن احساس یعنی خراب شدن نتیجه». از کفور بودن و فراموشکار بودن انسان ناسپاس همین رو بگم که بازم یادش میره که خداوندِ که میلیون ها و میلیارد ها بار دستشو گرفته و نجاتش داده ولی بازم کفور میشه و به درگاه خداوند چرت و پرت میگه… آخه ای انسان تو از خودت چه چیزی داری که اعتمادت به خدا رو قربانی اون چیز میکنی؟؟ کی بود از یه بند ناف تو رو رزق داد؟ کی بود که هنوز بدنیا نیومده بودی از قبل برات شیر آماده کرد؟ کی بود که هنوز نمیتونستی کار انجام بدی و یا راه بری ولی پیشاپیش بهت دست و پا داد؟
علیم و خبیر و بصیر و نعیم و وهاب و رزاق صفت کیه ؟؟ خداوند یا ذهن نجواگرِ خطاکار؟
منِ انسانِ کفورِ ناسپاس میام تکیه میکنم بر هوش و ذکاوت و استعداد و نبوغ ذهن خودم … بزرگوار یه لحظه وایسا تند نرو… تو تنهایی نمیتونی دماغتو بالا بکشی، عطسه ات میگیره اگه دستمال کاغذی دم دستت نباشه آبروت میره. مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ چی تو رو به درگاه خداوند مغرور کرده؟ کدوم توانایی؟ کدوم نبوغ؟ کدوم ذهن؟
همونی که 99 درصد پیش بینی هاش غلطه؟ همونی که عامل خطای انسانی در حوادث میشه؟
«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» (یقیناً پروردگارت رزق را برای هر که بخواهد وسعت می دهد، و تنگ می گیرد؛ زیرا او به بندگانش آگاه و بیناست.)
حافظ میگه «راز درون پرده ز رندان مست پرس ؛ کاین حال نیست زاهد عالی مقام را »
زاهد عالی مقام کسی هست که کل عمرش رو در راه درس و کتاب و فلسفه و منطق و تجربه سپری کرده ولی هنوز از اسرار عالم هستی بی خبره. رند مست کیه؟ یه شخص دانای گمنام و از خود بی خود. چرا حافظ اسمشو گذاشته رند ، چون اونقدری عاقل هست که میدونه اصل چیه. نشانه ها چیه. توجهش به زیبایی هاست، هدایت ها رو دریافت میکنه. چرا بهش میگه مست ؟ چون اونقدر مجذوب هدایت و جلوه های رب العالمین شده که از خود بی خوده و به قدرت ذهن خودش تکیه نمیکنه. میدونه اصل و اساس توحیده، میدونه پاسخ سوالات رو از خداوند باید بگیره، و بر حسب اتفاق هیچ ادعایی هم نداره، گمنامه. شاید از کنارت رد بشه و تو یه آدم معمولی ببینیش ولی در درون قلبش غوغایی برپا باشه. ( رند مست و زاهد عالی مقام الزاماً دو تا شخصیت انسانی نیستند ، یکی میتونه نماد قلبی باشه که جایگاه خداست و دیگری نماد ذهن منطقی و نجواگر انسانه که بالا و توی مغز قرار داره، بخاطر همین بهش میگه عالی مقام، این عالی مقام هم کنایه است واقعاً از سر احترام نیست؛ بی دلیل نیست به حافظ میگن لسانالغیب)
باز این بچه پررو شروع کرد به سخنرانی(الهی العفو)
آقا وام چیز خوبیه ، ولی نه برای ما.
شما به هدایت الهی اعتماد کن که ثروت همه عالم به دست خودشه. استاد اینجا توی بوشهر و تقریباً توی همه جای ایران، الان این شکلی شده که شما هر سال که بخوای قرارداد خونه ات رو تمدید کنی باید یه وام 100 میلیونی بگیری و به پیش پرداخت سال قبلت اضافه کنی. و مبلغی هم به اجاره خونه ات. یه امر عادی و روزمره و پذیرفته شده است. همین روزها موعد تمدید قرارداد خونه ام بود. و میدیدم که مبالغی که املاکی ها میگن حداقل دو برابر پول پیش منه. و ظاهر موضوع اینه که من باید برم وام بگیرم. ولی من توی این مدت هر چی پیشنهاد وام بهم شد رو رد کردم. و مطمئن بودم خداونده که دستانش رو به یاری من میرسونه. چطوری ؟! چطوریش به من ربطی نداره، کار من اعتماد کردنه. اعتراف میکنم به شدت نگران و مضطرب بودم، ولی ته ته قلبم مطمئن بودم خداوند منو تنها نمیذاره. چیزی شبیه اون آتشی که موسی پیامبر توی تاریکی بیابان دید. برای اینکه این ذهن نجواگرم رو ساکت کنم، یه متن توی یادداشت گوشی برای خداوند نوشتم، گفتم خدایا هر چقدر من خودمو به زمین و زمان بزنم و تقلا کنم بی فایده است. خدای من، منم میدونم خودت هم میدونی، هیچ راه نجاتی جز خودت نیست و تمااااام. یه روز عصر رفتم طبیعت گردی، توی تنهایی خودم توی طبیعت خداوند یه جورایی بهم گفت چته، چرا اینقدر نگرانی؟ چند بار تنهات گذاشتم مگه؟ اینقدر روی زمین من جا برای زندگی هست که نگو… خلاصه اینکه فرداش یه خونه مناسب توی یه محله خوب و ساکت و امن پیدا شد با پیش پرداختی پایینتر از سال قبل و مبلغ کرایه مناسب و این تازه شروع ماجراست و مطمئنم هنوز موهبت های بیشتری برام داره. توی ذهن من تصویر اعتماد کردن به خدا مثل باز کردن یه دره که نمیدونی پشتش چیه، ولی مطمئنی خیلی بهتر از شرایط فعلی در انتظارت هست و از اونجایی که تکاملیه، نمیتونی همین ابتدای کار همه ویژگی های مثبتش رو بگی، چون هنوز بهتر و بهترش در راهه.
بعد از توضیحات استاد عباس منش در مورد تمرکز متوجه شدم که خداییش پاشنه آشیل خودم هم هست و استقبال میکنم اگر استاد یه محصول تهیه کنه در مورد تمرکز. قبلاً یادمه استاد مثال ذره بین رو زدن که برای سوزوندن یه تکه چوب اگه ذره بین رو یه نقطه نگه داریم میتونیم چوب رو بسوزونیم ولی اگه ذره بین رو بین دو نقطه حرکت بدیم هیچوقت چوب مشتعل نمیشه. تمرکز دو نقطه ای نمیشه 50-50 . میشه 8-8 و مابقی اتلاف انرژی. در ادامه یه جایی استاد در مورد ایلان ماسک و شکایت کارمند شهرداری سانفرانسیسکو گفتن. خدا وکیلی خنده ام گرفته بود. مثل اینه که تو مسیر یه هواپیمای بوئینگ پوست موز بندازی روی باند فرودگاه. البته از جهتی بهش حق میدم. اون کارمند بدبخت، که کل عمرش رو برای یکی دیگه کار کرده الان میخواد توی دهه هفتم عمرش جلب توجه کنه تا بالاخره دیده بشه و با پرت کردن پوست موز احساس مفید بودن کنه. قطعاً ایلان ماسک این مسئله رو با یه پوزخند حل میکنه. کاری نداره براش، میره نزدیک ترین ساختمون مسکونی رو یه جا خریداری میکنه. هر چند فکر کنم ایلان ماسک به یه تراک کمپر اکتفا کنه. چند بار کنجکاو شدم برم ماجرا رو سرچ کنم ولی گفتم این کارمند شهرداری اون سر دنیا اونقدر چیز مهمی نیست. فقط میخواد ادای قهرمان ها رو دربیاره. برای ایلان ماسک حکایت همون پوست موزه ولی برای اون شخص احساس یه گلادیاتور رو داره که یه تنه میخواد با یه ارتش بجنگه.
ماجرای اون بنده خدایی هم که از وام نگرفتن احساس متضرر بودن میکرد هم جالب بود. مطمئنم یا وام بهش ندادن، یا اصلا حوصله اش نشده بره بانک سوال بپرسه. گفته خب حالا چیکار کنیم. بهتره یه منتی هم سر استاد عباس منش بذارم. از همین تریبون بهش بگم دوست من بهترین زمان وام گرفتن دی و بهمن هر ساله، چون بانکها میخوان کمبود نقدینگی شون رو پنهان کنن، جلوی بانک رد بشی با کارمندش سلام کنی بهت میگه بفرمایید داخل یه وام دور هم باشیم. «اگه بخوایم دیگران رو مقصر عدم موفقیت های خودمون بدونیم، صدای بوق یه ماشین هم میتونه تمرکز ما رو بهم بزنه، اگه اون راننده بوق نمیزد من تمرکزم از آموزش برداشته نمیشد و الان کلی موفقیت مالی داشتم». مرکز جهان هستی خودتی دوست من. تو به خدا وصل بشی همه چیز حل میشه.
و در ادامه بیاد این موضوع افتادم که وام یا نزول تفاوتی نداره. هر دوشون ربا هستن. در مورد ربا توی قرآن گفته شده فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ تشبیه شده به جنگ با خدا و پیامبر . حالا آیا بازم کسی هست که بخاطر دشمنی با خدا بخواد بره گردن خم کنه جلوی بنده اش؟
«صوفی بیا که آینه صافیست جام را ؛ تا بنگری صفای می لعلفام را» «راز درون پرده ز رندان مست پرس ؛ کاین حال نیست زاهد عالیمقام را» «در بزم دور، یک دو قدح درکش و برو ؛ یعنی طمع مدار وصال دوام را»
سلام آقای امیری
یعنی من عاشق خوندن کامنت دوستان ارزشمندم
وقتی کامنت ها رو میخونم انگار کلی رو باورهای مخربم کار کردم کلی پاشنه آشیل پیدا میکنم
این کامنت شما هم همین طور بود کلی حالم خوب میکنه
کلی نجوا رو خاموش میکنه
خیلی تحسینتون میکنم چون کامنتتون خیلی ارزشمنده
میشه کلی ازش حرف زد
خلاصه که فوق العاده اید
در پناه حق تعالی شاد و پیروز و سربلند باشید
سلام و درود به شما خانم فرجی گرانقدر. از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت تون. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تاثیر مثبتی که کامنتم ایجاد کرده. از درگاه خداوند بهترین ها رو براتون درخواست میکنم. امیدوارم اونقدر موفقیت های طلایی کسب کنید که به زودی شما نتایجتون رو برای استاد بفرستید. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به آقا حمید برادر عزیز گرامی
آقا دفعه دیگه خواستی کامنت بذاری لطفا حمید رو نگو بیاد، با بچه پرو و کودک درونت بشین، کامنت بنویس، کودک درونت ما رو شاد میکنه و لبخند بر لبانمان میاره، بچه پرو هم اشک مات.
مررررسی که خلاصه ای از آموزش هایت را برایمان نوشتی.
یه تعریف جالبی از رند مست و زاهد داشتی، برام جالب بود
*(رند مست و زاهد عالی مقام الزاماً دو تا شخصیت انسانی نیستند ، یکی میتونه نماد قلبی باشه که جایگاه خداست و دیگری نماد ذهن منطقی و نجواگر انسانه که بالا و توی مغز قرار داره، بخاطر همین بهش میگه عالی مقام، این عالی مقام هم کنایه است واقعاً از سر احترام نیست؛ بی دلیل نیست به حافظ میگن لسانالغیب)
راستی میدونستی استاد یه فایل مخصوص برایت ضبط کرده،
اگه میخوای گوش کنی برو به این لینک:
abasmanesh.com
نشانه امروزم بود،اولین بار بود این فایل رو میدیدم.
در ضمن خدا را شکر مسئله خونه حل شده، تا سال دیگه ان شاءالله یه خونه شیک وقشنگ و بزرگ و ویلایی با تمام وسایل رو میخری. مثل آقای عطار روشن
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام و درود به شما خانم یوسفی گرانقدر
از شما سپاسگزارم بخاطر پاسخ ارزشمند تون.
خیلی ممنونم که همیشه بهم لطف و محبت دارید.
به روی چشم ، از این به بعد یه کم بچه پر روی درونم رو آزاد تر میذارم برای کامنت نوشتن.
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
عالی …عالی … مثل همیشه عالی …دوتا چشم داشتم دوتا قرض گرفتم !
و تموم حواسم رو جمع خط به خط کامنتت شد …
انقدر کیف کردم که یادم رفت سلام کنم اصلا :)))
سلام برادر،سلام
ممنون برای درک بالات و ممنون برای نوشتن اونا …
بسیار کمک کننده بود …مثل همیشه ….
مرسی که هستی
خداروشکر میکنم که در بهترین زمان ،خداوند اومد وسط و مشکلت رو حل کرد …
به قول استاد ،خداوند همیشه هست،همیشه حاضره…به اندازه ای که ما بهش اجازه میدیم میتونه مارو هدایت کنه …
خداروشکر برای دریافت آگاهی ها از دست قدرتمند خدا ،حمیدِحنیف :)
سلام و درود به سعیده جان بی نظیر . سپاسگزارم از لطف و محبت شما و همینطور زمان ارزشمندت که اختصاص دادی و من رو از کلام توحیدی خودت بهرمند کردی. دقیقا همینطوره و حق با شماست. خداوند هر لحظه و هر ثانیه داره باهامون حرف میزنه و سیگنال میفرسته. این ماییم که فرکانسمون رو تنظیم نکردیم.و هر بار با توجه به تکاملمون به کانال های بهتر و بهتر ارتباطی هدایت میشیم.
یه وقتایی میشنویم میگن در زمان های قدیم افرادی بودن که با یه بسم الله گفتن یه مریض رو درمان میکردن. برامون خیلی عجیب میاد ، باورمون نمیشه، یا فکر میکنیم طرف معجزه میکرده.
ولی نه …
طرف در مدار توحید به تکامل رسیده بوده. اونقدر تکامل داشته که فاصله درخواست و محقق شدن خواسته اش بسیار کوتاه بوده. میگیم سلیمان نبی خدا رو از منظر وهاب بودن باور داشت و از خداوند درخواست کرد. شاید این شخص خدا رو از منظر شافی بودن باور داشته و درخواست میکرده.
سپاسگزارم از لطف و محبتت که من رو حنیف خطاب کردی. بینهایت مشتاق اینم که حنیف باشم، و میلیارد ها کیلومتر به دور از شرک.
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام به شما آقاحمیدآقا
چقد خوب مینویسن، وسطاش هم میخندم، هم حسم خوب میشه هم یه چیزایی خیلی جدی
عالی نوشتی تحسینت میکنم که اینقدر جذاب، دقیق و گیرا مینویسی، منم چند وقت پیش بود که خیلی داشتم فکری میشدم از بابت یک تضاد قشنگ دو روز تو فکر بودم، و نمیدونستم الان که در این مسیر الهی هستم، بیشتر از قبل فرکانس هام تمایل به تنظیم شدن دارن، حواسم به فشاری که داشتم از طریق فکرم و ذهنم به خودم وارد میکردم نبود، و چون نگاه سیستمی دارم پیدا میکنم به خدا، میدونستم هیچکه جز خودم مقصر نیست، از طرفیم بدم نمیاد برای خدا مظلوم نمایی کنم که خودش درست کنه قضیه رو بره، بعدش بود دقیق که من هنوز حالیم نبود نباید فکری شم، و به فکر این باشم که ذره ای حالمو خوب کنم، خلاصه بدنم که خیلی سریع به گفته استاد عزیزم به فرکانس هامون جواب میده، به منم جواب داد، و تازه گفتم عههههه، مثل اینکه دیگه کافیه، ندا آمد باید خوشحال باشم، بشینم آواز بخونم و برقصم، ولی فرصت نزاشتم واسش (یعنی به ندا بی توجهی کردم، قبلنا سریع انجامش میدادم حتی اگر ساعت 2 نصفه شب بود) خلاصه بعدش خواهرم خیلی اتفاقی که اونم تو این مسیره اومد سریع الهامی که بش شده بود رو گفت، و گفت اسما این چیزایی که میگم یهو بم گفته شد باید بدونی، بم گفتن برو بش بگو برقصه و شاد باشه خودمون درستش میکنیم، همونجور که قبلنا این کارو میکرد، الان مینویسم اشک در چشمانم حلقه زده، یعنی این نیرو اینقدر عظیمه، اینقدر بخشندس که میاد به نزدیک ترین فرد از نظر فرکانسی به تو رو هم بش الهام میکنه
خلاصه که باید خوشحال و شاد و خرم بود تحت هر شرایطی، تاکید میکنم هر شرایطی نشد یکم یکم بهتر کنیم حالمون رو
بازم مرسی از شما آقاحمیدآقا برای این کامنت های جذاب مخصوصا بخاطر اینکه از تجربتون گفتین
در پناه الله شاد و سلامت باشید
سلام و درود به شما خانم منصوری گرانقدر. سپاسگزارم از لطف و محبت شما. ممنونم بخاطر کامنت ارزشمند تون.
چقدر جالب و دلچسب بود. مشابه این برای منم اتفاق افتاده بود. ولی من اصلاً بهش دقت نکرده بودم. تا اینکه الان شما گفتین برام اطمینان حاصل شد که آره ، واقعاً یه وقتایی خداوند از طریق دوستان و اطرافیانمون با ما حرف میزنه. چند روز پیش یه کامنت دریافت کردم از خانم سعیده شهریاری. نکاتی رو توی کامنت توضیح داده بودن و الهامات قلبیشون رو برام نوشتن. گفت اینها به قلبم الهام شد که برات بنویسم و واقعا اون لحظه من نیاز داشتم به دریافت این کامنت. دریافت این هدایت. ما باور کردیم که خداوند از طریق بینهایت دست و زبان با ما حرف میزنه ، پس واقعاً این اتفاق برامون میافته.
چند روز پیش یه پاسخ برای یکی از دوستان نوشتم. و همینجوری یه آیه قرآن آخرش نوشتم. گفتم این آیه به دلم افتاد براتون بفرستم. بعداً اون بنده خدا پاسخ داد که این آیه چقدر حالش رو خوب کرده و احساس مثبت ایجاد کرده. چند وقت پیش قبل از اذان صبح بود،بین خواب و بیداری ، بقول خودمون تو عالم هپروت بودم، دو دل که بیدار بشم یا نه. صدای یه پرنده از بیرون میومد. گفتم حمید این پرنده این وقت صبح داره خدا رو نیایش میکنه. اونوقت تو گرفتی خوابیدی و حاضر نیستی با خدا حرف بزنی؟
آره یه وقتایی خداوند با زبان یه پرنده هم باهامون حرف میزنه. با صدای باد و نسیم و امواج دریا. انسانهای ارزشمند و هم فرکانس که هم مسیر و همراستا با خودمون هستن ، کلامشون ارزشمند و توحیدیه.
با سلام ودرود فراوان خدمت دوست عزیزم
آقا انصافا خیلی عالی می نویسی من خیلی شما رو تحسین میکنم ایول
اون قسمتی که در مورد احساس خوب نوشتید خیلی عالی بود من خودم آدم بی اعتمادی بودم ولی الان با هرکسی برخورد میکنم اول چک میکنم میبینم حسم چطوره و از اون جا متوجه میشم که به آدم درستی برخورد کردم یا نه؟ واز اون جایی که اکثرا با افراد فوق العاده ای برخورد کردم الان خیلی بیشتر اعتماد میکنم خداروشکر
در مورد انداختن گناهانمون یا اشتباهاتمون گردن دیگران خیلی عالی گفتی دقیقا همین طوره انسانها همواره دنبال مقصر میگردن تا خودشون رو خلاص کنن (بی گناه نشون بدن)
در مورد تاریخ وام گرفتن هم خیلی عالی گفتی کلی خندیدم و این قضیه رو نمیدونستم امیدوارم همیشه ودر همه حال موفق باشی
در پناه حق
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و نازنینم. سپاسگزارم از لطف و محبت شما. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
خیلی ممنونم که برام کامنت گذاشتین. خدا رو شکر میکنم که خداوند چیزی رو به قلبم الهام کرد تا بتونه برای دوستانم اثر خوب و مثبت داشته باشه. یه نکته که خودتون هم میدونید ولی تویی کامنت مطرحش نکردین، اونم اینکه از وقتی شما روی خودتون کار میکنید جهان هستی انسانهای هم فرکانس با خودتون رو سر راهتون قرار میده. اصلا آدم ناجالب به سمت شما نمیاد. چون خودتون انسان شایسته و ارزشمندی هستین. شادکام و سلامت و خندون باشید.
سلام ودرودفراوان خدمت شما
آقاحمیدعزیز
خداخیرتون بده چقدرقلم طنازی دارید.کلی خندیدم درعین اینکه شدیدانافذوگیراکامنت میزاریدوتاثیرگذاری کلامتون بسیاربالاست،این فان بودن مطالبتونم باعث میشه هم روزموخوب شروع کنم باکلی شادی وخنده وهم اینکه بهترتوذهنم بمونه کلامتون.
عاقامن ی پیشنهاددارم واستون شمانویسنده طنزشیدخیلی قوی عمل میکنیدوبداهه گویی عالی دارید.
جالب اینجاست که راجع به اون تایم پرداخت وام ازطرف بانکهاکه صحبت کردیدواقعادرست بود.خودمن هم همین هفته گذشته بانک بودم بابت جابجایی مبلغی دیدم که باجه اعتبارات ی صف عریض وطویلی هست تادم در.همه توسروکله هم میزدن بابت اینکه زودترکارشون راه بیفته عجزولابه میکردن وبقول خودشون هفته ای دوروز توی این برف وسرما میومدن بانک نوبت میگرفتن ازکاروزندگی میفتادن که ی وام 30میلیونی و70میلیونی و…بگیرن.حقیقتش همونجابودکه خداروشکرکردم ویادحرفهای استادوآقای عطارافتادم که راجع به نگرفتن وام چه چیزهاکه نگفتن.بهتون کلی تبریک میگم بابت توکلتون بخداوپافشاری دراینکار.الهی که خونه جدیدبراتون پرروزی وپربرکت باشه وانشاا…بحق خودخدابزودی زودبیایدبرامون ازخونه رویاهاتون که خریداری کردیدبگیدوخوشحالمون کنید.بازم یک دنیاممنون ازاینکه انقدراکتیووشادهستیدازاینکه اون کودک درون شیطونتون روفعال نگه داشتیدوکامنتای جذابی مینویسید.همیشه دست به قلم باشیدلطفاوماروازکامنتای پربارتون بهره مندکنید.درپناه خداباشیدآمین
سلام و درود به خانم نجفی گرانقدر. سپاسگزارم از لطف و محبت شما. خیلی ممنونم که برام کامنت نوشتین. از درگاه خداوند بهترین ها رو براتون درخواست میکنم.
واقعاً خدا رو شکر که ما از این مرحله عبور کردیم و دیگه به این موضوع فکر نمیکنیم. و به امید روزی که به لطف و هدایت رب العالمین همه مون Debt free بشیم، به درو از بدهی و اقساط.
کافیه ما یه قدم در راه خداوند برداریم. و خداوند صدها قدم برامون برداره و صدها در رو باز کنه.
قدردان تون هستم.
در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید عزیزم
دوست خوب و رفیق شفیقم
اینقدر به لطف خدا بهتون نزدیک هستم که قشنگ بغل کردنت رو حس میکنم رفیق
چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت که با خدا توی خلوت خودت حرف زدی و اون هم چه زیبا مثل همیشه پاسخ میده
حاجی خدای نازنینم چه کارهایی داره برام میکنه
یک تعهد بهش دادم 3 هفته پیش در مورد درآمد و مشتری
میدونم همتون باور میکنید ولی من یک قدم ناقص برداشتم ولی اون صد قدم کامل و بلند برام برداشته نمیدونم مشتری ها رو از کجا داره برام میفرسته از راه دور و نزدیک مشتری هابی با سفارش های جدید
با مبلغ های بالا
خدایا شکرت
حمید عزیزم
در مورد خونه خیلی خوشحال شدم عزیز دل برادر به امید خدا چی رزاق بزودی خونه ای بزرگتر و بهتر و زیبا تر بخری
قطعا همین شکلی هم میشه
تو خودت رندی برادر به حافظ چیکار داری خخخخ
عاشقتم حمید جان
سلام و درووووووود فرااااااااااااااوان به جواد عزیز ، ممنون و سپاسگزارم از لطف و محبت شما و همچنین زمانی که گذاشتی برای نوشتن کامنت.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک نتایج عالی که خداوند بهت عنایت کرده و قطعاً قبل از هر چیز شجاعت و ایمان و توکل خودت برای قدم برداشتن. ما سمت خودمون رو درست انجام بدیم خداوند درهایی رو باز میکنه از جاهایی که هیچوقت حتی به ذهنمون خطور نمیکرد.(یادآوری به حمید استرسی که خدا رو فراموش میکنه)
ما ارادت داریم خدمت حافظ جان.
رفتم جایی به چیزی سفارش بدم، منتظرم سفارشم حاضر بشه، دارم برات کامنت مینویسم. زیر قبضشون فال حافظ نوشتن.
«رونق عهد شباب است دگر بستان را؛ می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را» « ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی؛ خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را»
در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی جواد جان.
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
و دوست خوبم رضا جان
استاد ازت سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمندی که بهمون آموزش میدین
استاد تو دوره روانشناسی ثروت 1 میگن که بچه ها من دارم در مورد ثروت پایدار صحبت میکنم
من در مورد این صحبت نمیکنم که با آمپول بیای بالا و دو روز وضع مالیت خوب بشه بعدش با مخ بخوری زمین
من این جمله رو باور کردم
ثروت پایدار ، من هم میخوام ثروت پایدار و تجربه کنم
و شاید اوایل که تازه دوره ثروت و شروع کرده بودم ، تازه تصمیم گرفته بودم قسط هام رو تسویه کنم و وام نگیرم وسوسه میشدم و نجواها میومد
ولی هر چقدر بیشتر کار کردم و بیشتر رشد کردم و اومدم وام نگرفتم و دیدم چقدر اوضاع بهتر شد خوب قطعا دیگه وسوسه نشدم چون ایمان داشتم مسیرم درسته
و یه موضوعی که هست اینه که مثلا من میام دوره های استاد رو گوش میدم بعد میبینم که استاد گفته وام نگیرید
بعد نمیام ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم نمیام دوست های نامناسبم که ذهن فقیر دارن و حذف کنم
و به قول استاد به همون رفتارهای قبلیم ادامه میدم
خوب معلومه وقتی تو جامعه از صبح تا شب همه دارن در مورد گرونی و بالا رفتن دلار و اینکه اگه وام نگیری به جایی نمیرسی صحبت میکنن من نمیتونم از پس نجواهای ذهنم بر بیام
و معلومه که منم آخرش میگم ای کاش به حرفهای استاد گوش نکرده بودم و وام میگرفتم
معلومه تا یه ذره قیمتها میره بالا من احساس ترس میاد سراغم
به خاطر همینه که استاد انقدر رو کنترل ورودیها تاکید دارن
اصلا همین که بگیم اگه به حرف استاد گوش نکرده بودم الان اوضاع ام بهتر بود همینکه بخوایم بی عرضگی خودمون رو بندازیم گردن استاد و بگیم شما باعث شدی که فلان بشه یعنی ما هیچی از آموزشهای استاد نفهمیدیم
چون استاد همیشه رو این اصل تاکید دارن که
من خودم مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم
اگه من نتیجه نگرفتم بیام یه کم فکر کنم و عقلم و به کار بندازم که حتما مقصر منم حتما ایراد از منه نه از آموزشهای استاد
اگه آموزشهای استاد ایراد داشت که خودش نتیجه تو دستش نبود
نکته طلایی که استاد تو این فایل بهش اشاره کردن این بود که تا یه ذره اوضاع خوب میشه و درآمد مون میره بالا نگیم حالا الان میتونم برم وام بگیرم چون توانایی پرداخت قسط و دارم چون الان درآمدم خوبه
نه بابا من باید بفهمم که همین اوضاع و درآمد خوب هم به خاطر این به وجود اومد که من بدهکار نبودم چون اگه من بدهکار بودم مشخصه که این رشد مالی اتفاق نمیفتاد
چون بدهکار نبودم تونستم تمرکزم رو بزارم رو کارم و درآمدم رشد کرد
استاد من اومده بودم همه وام هام رو تسویه کرده بود و فقط یکیش مونده بود که از یکی از آشناهای دوستم گرفته بودم و اونم مبلغش جوری بود که میتونستم پرداخت کنم ولی گفتم نه همینم تسویه میکنم چون نمیخوام تمرکزم رو بگیره
بعد به اون طرف گفتم که من الان کل مبلغی که بدهکار هستم رو پرداخت میکنم و وامم رو تسویه میکنم
اولا که اون طرف بهش بر خورد که من دارم باهاش تسویه میکنم چون انگار دوست داشت من بهش بدهکار باشم انگار یه جورایی من زیر سلطه اون بودم و اون طرف از این بابت خوشحال بود
و بعد از اینکه وامم رو تسویه کردم و رفته بود به دوستم گفته بود چی شده اسماعیل پولدار شده؟ اومده وامش و تسویه کرده گفته دیگه نمیخوام ازت وام بگیرم
منم گفتم آهان پس این نشونه ست من پولدارم که وام نمیگرم
اگه من وام بگیرم اگه بدهکار باشم پس معلومه آدم بدبختی هستم آدم فقیری هستم
استاد من سالها از این آدم وام میگرفتم و چقدر عزت نفسم نابود میشد و چقدر احساس ضعیف بودن و کوچک بودن داشتم
و بعدش برای انجام کارهای عروسی بچه اش اومد با من قرارداد نوشت و منم پولم رو نقد ازش گرفتم با اعتماد به نفس کامل
و به خانومم گفتم ببین اگه الان ما به این آدم بدهکار بودیم نمیتونستیم بهش بگیم تسویه حساب کن
چون ما به اون بدهکار بودیم چون زبونمون کوتاه بود
چون اون میگفت این مبلغ و از قسط تون کم میکنم
و اونجا فهمیدم وقتی به کسی یا جایی بدهکار نیستی
هم عزت نفست بالاتر هست و میتونی سرت و بگیری بالا
هم آزادی داری چون وقتی بدهکاری مجبوری یواشکی زندگی کنی که فلانی نگه عه چرا پول من و ندادی رفتی مسافرت؟ چرا فلان چیز و خریدی؟
وقتی قسط نداری میتونی تمرکز کنی رو کارت و دست خدا رو باز میزاری برای اینکه هدایتت کنه به مسیری که توش ثروت وجود داره
وقتی وام نمیگیری به جهان اعلام میکنی که ببین من عرضه دارم که هرچی بخوام رو خودم بسازم
استاد وقتی شما راجب بورس توضیح دادین تو دوره ثروت
من همون روز هرچی سهام داشتم و فروختم و بعدش بورس ترکید کلا
بعد از اینکه دیگه نرفتم سراغ بورس تازه فهمیدم که چقدر این داشت تمرکز منو میگرفت
چون هرروز من از 8 صبح تا 1 ظهر مینشستم پای سیستم که سهام خرید و فروش کنم بعدشم که قیمتا بالا و پایین میشد و منم اعصابم داغون میشد و از کارهای خودم میموندم و اصلا تمرکز نداشتم رو کارم
استاد تمام ایده های ثروت تو کارم از زمانی بهم گفته شد که من قسط نداشتم و از بورس اومدم بیرون
و موضوع دیگه اینکه تا زمانی که ذهن فقیر داری جهان بهت اجازه سرمایه گذاری نمیده و اگر هم به خیال خودت سرمایه گذاری کنی خیلی زود قبل از اینکه اون به رشد اصلیش برسه از دستش میدی
چون تو در مدار فقر هستی
کسی که در مدار فقر باشه امکان نداره ایده های ثروت ساز بهش گفته بشه
کسی که در مدار فقر باشه امکان نداره ثروتمند بشه
کسی که در مدار فقر باشه رو اون داراییش حساب میکنه و هیچ وقت نمیاد مثل استاد بگه من برای اینکه چیزی رو بخرم داراییهام رو نمیفروشم بلکه پولش و میسازم و بعد میخرم
کسی که در مدار فقر باشه هرروز فقیر تر و گرفتار تر میشه
استاد من الان دوباره از اول شروع کردم و دارم ثروت 1 رو کار میکنم و آگاهی هایی رو دریافت میکنم که انگار تا به حال نشنیده بودم
چون الان مدارم بالاتر رفته آگاهی ها رو بهتر دریافت میکنم و باز ایده های جدید داره میاد و باز دارم قدم های بهتری برمیدارم
استاد عاشقتم و ازت سپاسگزارم
سلام و درود به اسماعیل عزیز.
سپاسگزارم از شما بخاطر این کامنت فوق العاده. یه دوره کامل آموزشی بود برای من. چقدر ترکیب باورها و آموزه ها با مثال و تجربه خودتون این نکته رو عالی در ذهن من جای داد. چقدر لذت بردم وقتی نوشتین که اگه بدهی داشتین، نمیتونستین نقدا با اون شخص تسویه کنید یا اینکه اگر بدهی داشتین نمیتونستین برین مسافرت یا آدم بدهکار مجبوره مخفیانه زندگی کنه کسی سر از زندگیش درنیاره. واقعاً همینطوره واقعاً من تشنه دریافت این آگاهی ها بودم و ازتون صمیمانه قدردانی میکنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان نازنین و توحیدی چون شما . راستی تا یادم نرفته ، سبیل خیلی قشنگ و با ابهتی دارید ، هزار ماشاالله. خدا حفظتون کنه.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید جان
سپاسگزارم ازت عزیز که برام نوشتی
و خدارو شکر که برات مفید بوده دیدگاهم
حمید جان کامنت شما هم فوق العاده بود من و خانومم کامنتت رو خوندیم و چقدر برای ما نشانه بود اون قسمتی که درباره جابجایی خونه تون گفتی
و اون قسمت که نوشتی خدا بهم گفته مگه من تا حالا تو رو تنها گذاشتم که نگرانی؟
حمید جان هرقت خواستم خونه یا دفتر کارم رو جابجا کنم خداوند هدایتم کرد به سمت بهترین آدم ها بهترین موقعیت ها
همیشه به مبلغی اون ملک رو گرفتم که همه گفتن مگه میشه؟ چطور به تو این قیمت داده؟
و من هم تو دلم گفتم وقتی تو در مسیر درست باشی خداوند دلها رو برات نرم میکنه
خداوند همیشه حواسش بهمون هست
به قول استاد خدا که خوابش نمیبره
حمید جان ازت سپاسگزارم برای تحسینت راستی شما هم خیلی استایل زیبایی داری
انشالا همیشه موفق باشی و بدرخشی عزیز
درود بر شما اسماعیل جان عزیز و درخشان
بینهایت شمارو تحسین میکنم
اسماعیل جان این کامنت شما سراسر فقط به من درس عزت نفس داد چقدر زیبا و چقدر آگاهانه عمل کردید چقدر با عزت چقدر مقتدر چقدر توحیدی و متوکل،
این کامنت شما به من درس عزت نفس توحیدی بودن و بینیازی رو به من یاد داد…
فوق العاده بود و شما بینهایت بینظیر و قدرتمندانه در حال عمل کردن هستید بینهایت تحسینتون میکنم،
چقدر زیباست وقتی در مسیر درست هستی اون ثروت وجودی و اون عزت نفس بنیادین در حال رشد هست و چقدر یک انسان با عزت و بینیاز میشود در مسیر درست…
بینهایت تحسینتون میکنم…
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و همه دوستان بخصوص اقا رضا عزیز
الگو و باور بسیار زیبایی که اقا رضا همون اول فایل بهش اشاره کردند:
اینکه از شهر بزرگ و کوچیکی نداره و میشه در همه جا موفق شد.
مدرک دانشگاهی اصلا ملاک نیست.
تورم و گرفتی و دلار اصلا ربطی به موفقیت ما نداره یا بهتر بگم گرون شده بالا رفتن اونا نه تنها جلوی مارو نمیگیره بلکه مارو سریع تر به ثروت میرسونه.
نکته بسیار عالی که اشاره کردن: ادا در اوردن با باور کردن و عمل کردن چقدر تفاوت داره. ما نباید خودمون سر خودمون کلاه بزاریم که این که ما خودمون سر خودمون کلا بزاریم و الکی ادا در بیاریم این دیگ خیلی بدتره حتی بدتر از اینکه به قانون عمل نکنیم بهتره تا ادا در بیاریم.
استاد وقتی حرفای شما در مورد بورس و بدهی و ..شروع شد کلا مغزم قفل کرد و نتونستم دیگ چیزی بگم.
من خودم دقیقا از اون دسته افرادی ام که حتی روی سرمایه گزاری بورس و ارز دیجیتال تعصب دارم. اما این برا بار دوم از شما شنیدم که سرمایه گزاری داخل این بازار ها اشتباهه. بار اول شنیدم زیاد مهم نبود برام و یه جوری سر خودمو شیره مالیدم. اما الان که شنیدم کلا قفل شدم.
من سه سال داخل این بازار هستم. همیشه هعی رشد میکرد یهو سقوط میکرد باز رشد باز …دقیقا مثال ملک خرید شما در قم زمانی که قرار بود عروسی کنید.
الانم توی این بازار داخل ضرر هستم و الان به خودم گفتم واقعا سه سال پول تو رشد نکرده هیچ حتی ضرر کردی چرا ولش نمیکنی واقعا؟؟؟
چقدر باید چک و لقد بخوری لامصب؟؟
استاد میخوام از این بازار خروج بزنم و کلا بیخیالش بشم دیگ تموم. باور کنم حرف شما رو و عمل عمل و عمل کنم بهش.
«اما از دوستانی که کامنت منو مطالعه کردن دوست دارم هر فایلی یا حرفی در جهت بهتر درک کردن این روند و حرف ها و سرمایه گزاری ام هست بهم راهنمایی کنید. »
پیشاپیش سپاسگزار پاسخ های شما هستم.
به نام خدای مهربان
سلام آقا محمد جواد عزیز
در مورد سوالی که از ما کردید، فکر کنم جواب شما نمیدونم باشه، چون ما حتی برای خودمون هم نمیتونیم با قاطعیت بگیم که چی رو میخوایم
ما یه درخواستی میفرستیم و دست آخر میگیم خدایا خودت بهتر میدانی،خودت از خیر ما بهتر خبر داری.پس خودت رو در آغوش خدای مهربان بیانداز و راحت و آسوده جوابت رو بگیر
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام پروردگار هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان
از آقا رضا عزیز بسیار تشگر میکنم و صحبت های شما استاد عزیزم که دوباره ذهنم را به تکاپو انداختم تا باورها یی که ساختم دوباره برایم تداعی شود و درک کنم اصل را از فرع
شنیدن یک موضوع اصل مثل اینکه نباید وام بر داریم تا عمل به آن تفاوت از زمین تا آسمان است که ما چقدر متوجه اصل آن شده ایم یا اینکه از منظر و در یچه آنچه که دوست دارم بشنوم و عمل کنم خیلی متفاوت است دقیقا همین موضوع آقا رضا که ما اگر وام بر میداشتیم(با یکی از آشنایان نزدیک 2 هفته پیش داشتیم ) و مثلا فلان چیز رو میخریدیم الان ارزشش چندین برابر بود فردای همان روز چند مغازه در بهترین نقطه شهر دچار حادثه آتش سوزی شد که یکی از این مغازه داران همسایه ما بود مثالی که زدم این بود که اکثر اینها وام داشتند و جنس چکی خریدند و طبق روال و پیش بینی میتوانستند پرداخت کنند ولی در یک شب همه معادلات بر هم میخوره و و حالا آیا بانک وام آنها را میبخشد نه تنها که نمی بخشد با سود بیشتری از آنها پس میگیرد آیا آنهایی که جنس چکی دادند (فروش فقط نقد ) الان دچار استرس و اظطراب نیستند برای باز پس گیری ولی اگر وام و قرض نداشته باشند کنترل ذهن به مراتب بهتر و راحتر است تا فشار و استرس
مثال بعدی که دارم یکی از ثروتنمند ترین افرادی که من میشناختم (نسبت فامیلی خیلی دور داریم ) دارای چندین شرکت که تقریبا در تمام استانهای تاب ایران داری دفتر و شرکت بود و صاحب اسم شنیدم که ور شگست شده در حالی که انسان بسیار خوب و خیر هم بود و کار خیر زیادی انجام داده ولی خوب بودن با فرکانس خوب داشتند متفاوت است چون ما دسترسی به فرکانس این آقا نداشتیم تا بفهمیم چه باوری داشته ظاهرا در این نوسانات قیمت سال 96 جنس از چین وارد میکرده که حالا چه اتفاقی افتاده من در جریان کامل نیستم فقط فهمیدم که پول این آقا بالا کشیده شده آیا این همان اصل شما نیست در آموزشها که حرص طمع بدو بدو اگر این جنس رو نخرم قیمتش چندین برابر میشه اینها اصل است که ما باید بسیار دقت کنیم و از این الگوها درس بگیریم
خدا رو شکر میکنم که به لطف الله مهربان من هم بخاطر واحد نمونه بارها پیشنهاد وام های میلیاردی شده ولی من تحسین میکنم که حتی وسوسه هم نشدم چون این اصله واگر من جای بوده که ورودی مالی خوبی نداشتنم نسبت به خرید یک دستگاه که سرعت کار بیشتر میشده هرکز زیر قسط و پیش بینی که من درآمد دارم و میتوانم پرداخت کنم نرفتم باید روی باور هایم کار کنم و باورهای که استاد در دوره ها میگویند را وحی منزل بدانم و درک کنم که یک جای کار من در مورد این باور مخرب دچار مشکل است و آن باور را استخراج کنم و همواره از خدای مهربان هدایت و کمک میخواهم که در مسیر درست مسیر آنهایی که نعمت داده قرار بگیرم
در پناه خداوند مهربان باشید
به نام خدای آگاهی دهنده
سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته ی شایسته، سلام به آقا رضا دوست داشتنی و سلام به همه ی دوستان عزیز
اینکه بگم این فایل چقدر آگاهی دهنده بود شاید تکراری ترین سرآغاز نوشتن کامنت باشه اما چه میشه گفت که غیر از این نیست.
از خداوند سپاسگزارم
از استاد و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم
از آقا رضای عزیز سپاسگزارم
اینکه استاد میگن هربار که یک فایل رو گوش بدین نکته جدیدی رو می فهمین همینه چون که قضیه وام نگرفتن و قرض نکردن رو استاد بارها و بارها در فایل های مختلف محصول و غیر محصول گفتن و بهش تاکید کردن اما باز هم شنیدن دوباره این موضوع آگاهی های جدیدی رو به من داد.
اینکه وام گرفتن و قرض کردن از دیگران، یعنی من هنوز ظرفم بزرگ نشده، هنوز آماده نیستم، هنوز تکاملم رو طی نکردم یک طرف ماجراست. طرف دیگه اینه که من به چیزی غیر از خدا تکیه کردم و شرک ورزیدم که طرف فوق خطرناک ماجراست. من به پول ناگهانی که گرفتم تکیه کردم، به شغلم تکیه کردم، به درآمدم تکیه کردم، به آدما برای گرفتن وام تکیه کردم، به مشتری هام و پولی که به من میدن (یا موارد کارمندی به حقوق ثابت دولت) تکیه کردم و به تنها کسی که تکیه نکردم خداونده چطور میخوام از این وام و قرض، خیر و برکت نصیبم بشه و موفق بشم.
من یه مثال خیلی جالب دارم از دوران بچگی خودم که بازی مونوپولی رو با خواهرم انجام می دادم. وقتی این خاطرات یادم اومد تا چند دقیقه فقط هنگ بودم که خدایاااا قوانین تو حتی توی بازی های کودکانه هم ثابتن و اجرا میشن. خب توی این بازی خواهرم همیشه برنده میشد و پایان بازی سود بسیار بیشتری رو در می آورد یعنی یادم نمیاد حتی یکبار هم سودش از من کمتر شده بود. خلاصه من اون موقع به خواهرم میگفتم تو خیلی شانس داری و خیلی کم توی املاک من میوفتی که بهم پول بدی ولی من همش توی املاک تو میوفتم. یا اینکه تو کارت های شانس بهتری به دستت میوفته ولی من نه و این نامردیه و حساب نیست و از اون جرزنی های بچگانه. حالا شیوه بازی من و خواهرم چطور بود؟
من همیشه اول بازی از بانک وام میگرفتم تا املاک بیشتری رو بخرم که سود بیشتری کنم ولی خواهرم به هیچ عنوان وام نمیگرفت و میگفت که نمیخوام پول زیادی رو به بانک برگردونم. و یک یا دو ملک بیشتر نمیخرید. منم خوشحال و خندان که ایول الان پول زیادی نصیبم میشه و بعد وامم رو به بانک بر میگردونم و سود میکنم و پیشبینی های دیگه خخخخخ. اتفاقی که همیشه رخ میداد این بود که من تاس مینداختم و میوفتادم توی اون یکی دو ملک خواهرم و باید بهش پول میدادم ولی اون خیلی خیلی کمتر گرفتار املاک من میشد. بعد طبق قانون بانک من هر دور بازی باید پول بیشتری رو به عنوان سود بهش بر میگردوندم در حالی که چون پولی به دستم نمی اومد بدهکارتر میشدم. نتیجه اینکه در ادامه بازی خواهرم املاک بیشتری میخرید و من املاک بیشتری رو از دست میدادم با یک بدهکاری بسیار بالا به بانک و درنهایت من اون رو به شانس قبول نیست و تاس بازی برا من کجه ربط میدادم. این فقطططط یک بازی کودکانه بود امااااا کلی از قوانین ثابت خداوند در این بازی حکمفرما بود.
نکته بعدی هم در مورد ناآگاهی از مسیر های رفته هست.
من این مورد رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم. در زمینه شغلی و رشته تحصیلیم به خاطر یکسری جریانات پیش اومده فکر میکردم که بهش علاقه ای ندارم و از سر اجبار اومدم و اگه آگاهی الان رو داشتم رشته دیگه ای رو میخوندم ولی اشکالی نداره من از درامد این شغلم پس انداز میکنمم بععدش میرم فلان کار مورد علاقم رو انجام میدم و البته چندین و چند باور مخرب دیگه در کنار این افکار و صحبت ها داشتم. علاوه بر اینکه من با کلام و افکار خودم رو از اون شغل دور کرده بودم، به رشته تحصیلیم و درآمدی که برام در زمان کار خواهد داشت تکیه کرده بودم (تکیه به غیر خدا و پیشبینی آینده، هر دو بسیار مخرب) و تمرکزم رو از روی رشته و کسب مهارت بیشتر برداشته بودم باعث شده بود شرایطی پیش بیاد که نتیییجهاش کاملا قابل حدسه. اولا دوستای خودم در شرایط کاملا مشابه خیلی زود به سر کار رفتن ولی من نه. از طرفی، بسیار زیاد نمونه می دیدم که کسانی که دانشجو بودن و سرکار میرفتن ولی من که فارغالتحصیل شده بودم نمیتونستم به سر کار برم هر جا میرفتم بهانه هایی به من تحویل میدادن که بهترینش نبود جا بود. این اتفاقا برای من میوفتاد که منو بیشتر حرص بده خخخخ و البته نوعی سختی و عذاب در نتیجه باور ها و صحبت های خودم و عدم تمرکز بر رشته ای بود که موقع انتخابش با علاقه انتخاب کرده بودم ولی در طول زمان دچار سردرگمی شده بودم. یاد صحبت یکی از همکلاسی هام افتادم که میگفت من هروقت علاقه ام به رشتهام کم میشه پیش خودم میگم از کجا معلوم اگه رشته دیگه ای میخوندم بهش علاقه داشتم یا توش موفق میشدم. موقع کنکور اینو با علاقه انتخاب کردم پس این وسوسه ها رو از خودم دور میکنم که ناامید نشم.
چقدر این فایل، یادآوری ها و آگاهی های خیلی خیلی زیادی برای من داشت و نوشتم تا یادم بمونه …
و یادم نره برای هیچ کاری به هیچ چیزی به جز خدا تکیه نکنم و پیدا کنم مصداق مسیر هایی که نشون دهنده عدم تکیه به خداست که از اون راه نرم…
سلام استاد نازنین من میخاستم در مورد همین موضوع که اینقدر دقیق و زیبا توضیح دادین در مورد تجربه خودم بگم و چقدر سپاسگزارم که این آگاهی هارو از شما دریافت کردم و تو اون مسیر نرفتم
جایی که ما زندگی میکنیم افراد همشهری بخاطر باور های اشتباه شون چند خانواده مثلا ده خانواده باهم جمع میشن ماهانه نفری 500 یورو جمع میکنند و میشه پنج هزار یورو و میزارن تو یه صندوقی و قرعه کشی میکنند که نمیدونم این رو چطور اصلا اختراع کردند
و بعد اسم هر کسی بالا بیاد اون 5000 یورو رو میدن بهش و اون باید تا ده ماه دوباره ماهی 500 یورو قسطی برگردونه و اسم شو هم دیگه از لیست خط میزنند و دفعه بعد میره برای نفر بعدی که اسم اش بالا بیاد
و بعد اون طرف میره با اون پول مسافرت و یا ماشین میخره و یا هر چیز دیگه ای و چیزی و یا پولی رو دریافت میکنه که اصلا آماده اش نیست و من در خیلی از افراد دیدم که سر یک ماه اون پول رو هم تمام کردن به شیوه هلی خیلی الکی و بدیهی و ساده
و موندن که الان چطور ده ماه ماهی 500 یورو رو دوباره پرداخت کنند و همش تو خانواده شون سد یک یورو بحث و درگیری ودعوا هست که زن به شوهر میگه تو چیزی نخر و شوهر به زن میگه و اصلا اینقدر فضا خرابه که جایی برای ایده ها و افکار و ذهن آروم وعشق و آرامش و روابط عاشقانه نمیمونه
و همون سه چهار سال پیش که افراد این کار رو شروع کردن و در همین منطقه ای که ما زندکی میکردیم چند فامیل بودن و گفتن خوب شما هم بیایین 500 یورو بدین اسم تون بالا میاد و 4 ،5 هزار یورو میگیرین و من و همسرم وقتی قبول نکردیم همه به چشم آدم هایی که ما هیچی حالیمون نیست نگاه میکردند و من باز هم گفتم نه من این کار رو نمیکنم
و الان که اوضاع اون ها رو میبینم هنوز هم درگیر روابط نا درست و خراب هستند یک ماشینی که سه چهار سال پیش طرف خریده بود 5000 یورو الان فروخته و یه ماشین 2000 یورویی خریده و اصلا شرایط و اوضاع خوبی ندارن و تا جایی که من اطلاع داشتم طوری شده بود که اگه طرف میخاست یه تخت خواب هم بخره میرفت و میگفت بچه ها بیاین قرعه کشی درست کنیم و با پول قرعه کشی تخت خواب و وسایل خونه میخرید
اینو میگم که فکر نکنید هر کس آلمان اومده دیگه داره پادشاهانه زندگی میکنه ذهن خراب و باور های نادرست و فقیرانه هر جای دنیا که باشه نمیزاره تو میشرفت کنی و طعم خوشبختی و ازادی مالی رو بچشی و تورو بدبخت خواهد کرد
و من و همسرم که این کار رو نکردیم به لطف خدای مهربانم و اون آرامشی که داشتیم تونسنتم به راحتی خودم 4000 یورو نقد مول گواهینامه مو بدم
و همسرم الان داره کاری که عاشق اش هست رو انجام میده خداروشکر همین هفته پیش همسرم 2 تا ماشین بی ام خرید این کاری هست که همسرم عاشق اش هست و با ذهن و فکر آرام و بدون قرض داری در مسیر اش هدایت شده و هر روز داره از انجام اش لذت میبره و عاشق درست کردن ماشین و خرید و فروش اش هست
همین ماه قبل خودم تقریبا 40، 50 ملیون دوتا لباسشویی بوش نقد رفتم برای خودم خریدم و خداروشکر ذهن مون آرام هست و هر روز هم داریم رشد و پیشرفت میکنیم در تمام جنبه های زندگیمون و همچنان سال قبل به کشور های زیبای ایتالیا ترکیه اتریش سفر کردیم و کلی خوش گذشت بهمون و همه و همه از خیال آسوده و ذهن آرام بود و اینکه مسیر درست رو خداوند لطف کرد و هدایت مون کرد و ادامه دادیم
و الان چقدر خوشحال هستم که ما نرفتیم و در اون موج سوار نشدیم و چیزی رو نگرفتیم که آماده اش نبودیم
خییییییلی دوست دارم یک روزی مثل آزاده جان باهاتون رو در رو بشینم و از نتایج فوق العاده ای که گرفتم صحبت کنم تا هم ایمان خودم به این مسیر قوی تر بشه و هم دوستان نازنینم
بینهاااااایت نتیجه گرفتم استاد قشنگم بینهایت زندگی فوق العاده و آرامش بخشی دارم تجربه میکنم
بینهایت در رحمت خداوند به روی من باز شده و همه و همه لطف خداوند بوده که من رو به این مسیربهشتی هدایت کرده و ازش از صمیم قلب ام سپاسگزارم که به سمت شما هدایتم کرد و ابنکه اینقدر صادقانه و با عشق این آگاهی هارو بهمون میرسونید لطف خداوند هر جایی که هستید شامل حال تون باشه و شاد و سلامت باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز وخانم شایسته مهربان
وهمه دوستان سپاسگزارم بابت این فایل عالی وناب
کلی سوال داشتم که تواین فایهای نتایج دوستان دارم
جواب شو دارم میگیرم
سوالی که داشتم این بود که چه طور در ایران هروز قیمت ها روبه بالاست
ودیدگاه من باید جه جور باشه که بتونم احساس خوب نگه دارم وایمان را به خداوند که همه چیز در سیطره خداوند است وان چیزی که مطلق به من است
به من خواهد رسید را تقویت کنم
واستاد فوقالعاده این آگاهی ناب را گفتند وجواب سوالم را گرفتم
البته این باور درخود ایجاد کردم که همانطور که قیمت ها چند برابر میشود درآمد من هم به راحتی
چندین برابر وحتی بیشتر از آن میشود
واقعا از شما استاد عزیز سپاسگزارم
واز خداوند بخشنده برای شما وهمه دوستان سلامتی ورستگاری میخواهم
به نام خدای مهربااانم
سلام استاد جان وسلام به آقای عطار روشن
به عددزمین واسمون هاخداروشکرمیگم که تو این سایت هستم
استادجان فقط خدامیتونه به شما مزد کارهاتون روبده
آقای عطار عزیز چقدر حرفاتون دلم رو قوی ومحکم کرد انگار خدا با حرفهای شما، برای من دربها روباز کرد.
به حدی که این ماه چند تا کار خییلی بزرگ که
اصلا نمیدونستم چطوری انجامشون بدم برام
آسون شدن وانجام شدن
هنوز دوهفته نشده یه بدهی 10میلیونی روصفر کردم ان شاالله فردا هم بقیه اش رومیدم.
چندتا وسایل اضافه روفروختم و لحظه شماری
میکنم صبح بشه وبرم بانک یه وام دیگه رو صفر کنم.
خداااای من چه آرامشی داره دنیای ثروتمندان
دنیای ثروتمندان یکتاپرست ،دنیای بچهای عباسمنشی
است
که با تعهد و آرامش حرفهای استادرو جامه عمل میپوشند
وچه آرامشی گرفتم بعد از پرداخت بدهی
هر ماه هواسم به این بود الان میشه موعد پرداخت قسط ومضطرب میشدم هیچ وقت نمیتونستم به درامد فکرکنم میگفتم بزار بدهی مو بدم ،بزار قرض هامو بدم
انگار این فایل وفایل های قبلی آقای عطار روشن فقط و فقط وفقط برای من بود.
واقعا خیلی کار ها برام اسون شد به حدی که از خدا خواستم که کمکم کنه و بهم قدرت بده که وام هامو صفر کنم وبه راحتی بتونم کارم رو تغییر بدم وخدا رو شکردرحال انجام شدنه.
همیشه باوسایل اضافه مشکل داشتم اما از دلم نمیشد بفروشم یا میگفتم یه زمانی به دردم میخورن که الان سالهاست به دردم نخوردن والان با فروش همون وسایل اضافه وام هامومیدم
قبلا اصلا فکرنمیکردم میشه همچنین کاری انجام داد
و قصدکردم تا ابد
تا ااااااااااااااااااااااااااااااااااابددددددددددددد ددد
تا وقتی که زنده ام
هیچوقت وام نگیرم
وان شاالله تا ابد از هیچکس قرض نگیرم ،
وقتی پول داشتم به کسی پول بدم که توی دلم انتظار
نداشته باشم اونا بهم برگردونن
ان شاالله استادجان خداوند به قلب شما واقای عطار روشن آرامش بده.
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته ی بی نهایت شایسته و آقای عطار روشن ساعی و مستمر در ادامه دادن و فهمیدن و…. دیروز کلا تو سایت آقای عطار روشن بودم به خاطر یادگیری یه سری مطالب که تدریس می کنند.
این دو جملشون رو طلا می گیرم.
1.صراط المستقیم رو رها نکنید.
2.تنها عامل موفقیت من ادامهدادن بود.
احسنت به آدمی که تغییری کنه و رشد کردنش باعث رشد خودشو جهان میشه.
چه نکته جالبی گفتین که تو اوج تورم شما رفتین تو مسیر ثروت و لذت و…
چه خوب تفاوت باور و ادا رو تمیز دادین تو باور ادا و وسوسه و شک جایگاهی نداره برعکس ادا درآوردن مثل همون اثر عطر که گفتین می پره.
چه جمله جالب و نکته داری که من به هر شکلی نمی خوام به موفقیت برسم احسنت. مثل حرف استاد تو کارشون من راهم اینه اگر نشده باید من عوض شوم و تغییر کنم نه تو اون اصول صحیح که تا الان می دونم و ازشون نتیجه دارم تو بقیه مواردی که باید تغییر کنم.
و چه نکاتی استاد جان گفتن.
تمرکز کنید و تمرکز
چه حرف جالبی استاد گفتین که شما راه نرفته رو مگه رفتین که قکر می کنین و پیش بینی می کنین راجب موفقیت اون راه. اصل نقد بودن چون نقد بودن عین حرف قبلی استاد تو همه مسائل هست الکی میام پیش بینی می کنیم بعد بر اساس اون کلی کارهای احتمالی می کنیم میریم تو در و دیوار.
این اگرهای ذهنم و گذشتمو رو به همراه ای کاش های ذهنمو یه قبرستون ببرم دفن کنم. وقتی استاد ازپیش بینی و راه نرفته حرف می زنند و از بودن تو لحظه ی حال که تو فایل دانلودی قبل گفتن.
یعنی اون مثال زمین روکه گفتن قشنگ من فهمیدم بابا تو با اون ذهنیت در گذشته هر جا بودی تمام شد. بچسب به این حال که اگرچسبیدی به این حال و زیباش کردی و تغییر کردی و تفکر کردی می تونی زندگی تو بسازی اونجور که می خوای. با پیشبینی و افسوس این لحظه رو خراب نکن بشین ببین با همینی که هست چطور تمرکزی بهبود بدی نه عجله ای تکاملی.
چه نکته ای استاد در مورد بورس گفتن مثل همون که یکی بیاد دست منو بگیره شانس بیارم خوشبخت شم. همش نشتی دهنه. همش یعنی من که لایق پول درآوردن نیستم. پولی کسی بختی باید برا من خوشبختی بیاره. منم که اینجا انگار یادم رفته اشرف مخلوقاتم رسما با این فکرا می گم بی عرضم و جهانم به بی عرضه چیزی نمی ده.
یه جمله قشنگ از آقای تونی رابینز :از فرودگاه که میاد بیرون به گدا یه چند سنتی میده بعد برا اینکه بهش درسی داده باشه بهش می گه تو زندگیت هر چی بخوای همونو بدست میاری.
و یه جمله قشنگ دیگه به گدا چیز با ارزش نمی دن.
این مثال بورس آویزه گوشم شد که جهان قانون داره هر بهانه ای بیاری نمی تونی ازش در بری. برا خوشبختی قانون درست رو بیاب بعد بچسب بهش.
قابل توجه خودم همین الان من یه سری جملات استاد که گفته بودن رو و من خودم اونجور که دوست داشتم شنیده بودم برام اینجا تا حدی مشخص شد تا تو مدار نباشی و خودت نخوای رشدکنی هدایت وجود نداره مثل خود من که گذری بودم قبلا تازه الانم که یه ماهه دارم میام برداشت هام هم ممکنه فرق کنه پس دیگه از مطالب اینجا به هیچکی هیچی نمی گم. والا خودم نتیجه می گیرم ایشالا آدرس سایت می دم. اونم تازه اگر به قول استاد اصرار کردن.
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
همین جا حس کردم برا تمام اگرهایی که تو تمام این سال ها داشتم و با مثال زمین استاد و حرف ذهن فقیر واین که گفتن ته داستان رو دیده بودن و با اون گذشته رو به آینده دوختن خدا بهم گفت: فریده کی بهم اعتماد می کنی؟
الگوی افراد که ورشکست می شن رو تعمیم دادم تو تمام زمینه ها که رو هوا و برا چیزی که نیست میشینم تصمیم می گیرم و بعد….
آدمی که با ترس و با چیزی که نقد نیست می ره جلو و تکاملشو طی نکرده طی الارض می خواد بکنه همچین می خوره به دیوار
به قول استاد تو لایو 35 شماها باید یه سریاتون حالا حالا کتک و چک و لگدتاتون بخورین تا بیای تو مسیر درست.
از ته دل خواستم که تغییر کنم برای رسیدن به:
اهدناالصراط المستقیم
این روزم چه قدر پر برکت شد.
قل هو الله احد
پس
صراط الذین انعمت
بچسبم و ادامه بدم
که اگر آقای عطار روشن
و استاد عزیز اینجا رسیدن
جز طی این راه نبوده
یک دنیا ممنونم.