نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16 - صفحه 30

792 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر جباری گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    سلام به همه،

    بسیار بسیار بسیار بسیار (بازم بسیار) فایلِ جذذذذابی بود؛ مخصوصاً پارتِ جمع بندی که استاد اضافه کردند! من واااااقعاً لذت بردم. وااااااقعاً اگه بخوام با جزئیاتِ کامل این فایل رو تحلیل کنم و اینجا بنویسم فک نکنم کمتر از 30 صفحه بشه! ولی،

    سعی میکنم تا حدی بگم… استاد، بسیار از شما ممنونم بابتِ این فایل!

    دلیلِ “ادامه” ندادن، تنها و تنها و تنها یک چیزه! یک چیییز…!

    “ذهن”.

    (کتابِ چگونه فکر خدا را بخوانیم استاد رو بخونین!)

    چون روح که “نمیشه” و “نمیتونم” تو کَتِش نمیره که!!! پس، این نمیشه و نمیتونم و کمه و همه رو بردن و … از ذهن میاد…! آبشخورش ذهنه…! هر فکری، نگرشی، دیدگاهی، باوری که “احححساسِ بَدی” به من میدهد از “ذهن” نشات میگیرد که ذهن هست که فقط جایگاهِ شیطانه! وگرنه “روحِ” ما که جایگاهِ فقط خداست!

    {توضیحاتِ از اون کتاب: انسان وقتی به دنیا میاد فقط روحِ خداست که در وجودش هست، و ذهن کااااملاً صاف و زلال و پاکه، چون هیچ تجربه ای از دنیا نداره! و همونطوری که میدونید ذهن فقط شامل تجربیاته. ولی به مرور ذهن پر میشه از آت و آشغال که مثلاً تو نمیتونی، بعضیا میتونن، اینجا مردمش اینجورین، اونجا اونجورین و هزار و یک موردِ دیگه که ذهن ازش پُر میشه. } البته، این پر شدن ذهن از آت و آشغال برای “همه” در طول تاریخ “به شکلهای گوناگون” بوده، هست و “خواهد بود.”

    روح جایگاهش در قلبِ ماست (نه قلبِ گوشتی یا فواد! بلکه جایگاهِ دریافتِ الهامات) و ذهن جایگاهش در مغزِ ماست، همون مغز منطقی! شیطان بسیار از طریقِ منطق سعی در ضربه زدن به ما داره! ولی کسی که به ندایِ قلبش گوش میده، در واقع از شیطان اعراض میکنه! و راه رستگاری رو طی میکنه.

    کارِ آسونی نیست! کارِ آسونی نیست که فرزندتو، مثل ابراهیم، ببری بااالای کوه و “ادامه” بدی تا “قربانیش” کنی! 100% نجواها توی اون مسیر سرغ ابراهیم اومدند! یا کارِ آسونی نیست که ساااالهای سال، پشت سر هم، بری بااالای کوه، در شگفتیِ همگان، مثل نوح!، کشتی بسازی و “ادامه” بدی!!! و … خب اینا پاداش داره دیگه… تازه اینارو یه سریاشونو قرآن بهش اشاره کرده، خدا میدونه که تو چه شرایطی پیامبران ذهنشونو کنترل کردند و “ادامه” دادند. یا حتی سلیمانِ نبی! قططططعاً موضوعات و مسائلی بوده که نیاز به کنترل ذهن و “ادامه” دادن داشته در مورد سلیمان.

    دوست دارم به یک نکته اشاره کنم و اون آیه جادوییِ: اذا سالک عبادی عنی، فانی قریب؛ اجیب دعوه الداع اذا دعان، فالیستجیبوا لی ولیومنوا بی، لعلهم یرشدون

    است که میگه من به “بندگانم” نزدیک هستم و “همیییییشه” دارم اجابت میکنم درخواستِ درخواست کننده را به شرطی که اونها هم اجااااابت کنند درخواستِ مرا (یعنی مثلاً من میگم میخوام این ماشین رو داشته باشم، بعدش خدا از طریقِ قلبم به من میگه: “ای بنده من! برو فلان عمل رو انجام بده!”. حالا من در ازای انجامِ اون عمل و در واقع “ادامه” دادن، ماشین رو خواهم داشت!!!) و ایمان داشته باشند (یعنی “ادااامه” بدند!) تا به خواستشون برسند. دقت کنید! میگه باید ایمان داشته باشند چون اون عمله احتیاج به ایمان و “ادامه” دادن داره!

    مثلاً احتیاج به ایمان و “ادامه دادن” داره وقتی که سپاهیانِ فرعون دنبالتن، مثل موسی و یارانش بری سمتِ دریا! اونوقته که دریا برات بااااز میشه!!! وگرنه باید تسلیم فرعون میشدند!!

    (((پس “ایمان” و “ادامه دادن” عجین با هم هستند!)))

    خلاصه، خدااا همیشه آماده ست؛ اما آیا “تو” آماده ای؟؟!!

    خدا همییییشه آماده است که به تو هر چی که “دِلت” میخواد بده! اما آیا تو آماده ای؟! اگه آماده ای پس دریافتش میکنی.

    اگه تو زندگیت نداریش، پس آماده دریافتش تا حالا نبودی وگرنه خدا “پدر کُشتگی” با کسی نداره، خودشم میگه که هرگز ظلمی به هیچ کسی نمیکنه! بندگیشو بکن، اجابتش کن و ایمان داشته باش، بدشتش میاری!! همیییین!!!

    چیزای منفی هم همینجورن دوستان! اگر اتفاق بدِ خاصی توی زندگیت رخ نداده هنوووز، به دلیلِ اینه که “تو” هنوز آماده اش نشدی! وگرنه برات رخ میده! شاااایدم اصصصلاً هیچ وقت رخ نده به این دلیل که تو هیچ وقت آماده دریافتش نمیشی! مثلاً بیا و از الان احساستو بد کن، مثلاً به چیزای نازیبا توی زندگیت توجه کن، ناشکری کن بعدش کم کم شرایط ناگوارتر میشی و آماده دریافت اتفاق بدتر و بدتر میشی! بهمین سادگی! خدا فقط خوبی نمیده! خدا بدی هم میده… اصن ههههمه چی رو خدا میده!. با استفاده از قدرتش میده!. اما انتخابِ اون چیزی رو که بهت میده با “توئه”. فقط با “تو”. یعنی “تو” و فقط “تو” تعیین میکنی که چه چیزی رو خداوند، رَبِّ کیهان، با قدرت مُطلقش وارد زندگیت بکنه و هییییچ دستِ دیگه‌ای در کار نیست! حالا، تو چجوری تعیین میکنی؟؟! با کانونِ توجهت و تمام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    سلام استادعزیزوخانم شایسته دلنشین و همگی دوستان خوش انرژی

    چقدر دوست دارم این جمله رو که پول لاجرم بدنبال بهبود شخصیتی و بهبود مهارت میاد

    تحسین میکنم اقا عطارروشن عزیز رو وایمانی که ساختن… ماجرای تولد فرزندتون هم خیلی جذاب بود

    خداوند به زندگیتون سلامت برکت ثروت شادی وخوشبختی بیشتروعظیمتر عطا کنه

    از خداوند میخوام به من هم قدرت حرکت با ایمان رو عطا کنه … میدونم که عطا میکنه گام به گام دارم با خدا پیش میرم، یجاهایی یسری تمرینا واسم انجام دادنش سخته تا ناراحت میشم از خودم ، خدا بهم میگه اشکالی نداره از جایی که واست آسونتره شروع کن قدمهایی که میتونی رو بردار قدمهایی که نمیتونی رو من بهت قدرتش رو میدم …

    دیشب کفشدوزک دیدم، اون قسمت هدایت وهمزمانی بود که در کویر سندوایت ضبط کردید همون شب یه کفشدوزک اومده بود خونمون گفتم کفشدوزک از کجا پیداش شده اول گذاشتم داخل گلدون بعد هم از گلدون اومده بود بیرون،گفتم لگد نشه از خونه بیرون انداختم… بعدا در قسمتای اینده دیدم خانم شایسته کفشدوزک نشون داد همون قسمت کویرسند وایت بود که منم همون شب کفشدوزک دیده بودم … استاد گفتید نشونه ی خوبیه، خانم شایسته هم گفت معجزه ست..‌. سورپرایز شدم گفتم حالا بزار یک سرچی کنم کفشدوزک نشونه چی هست، ببینم چی میاد… نشونه خوش شانسی خوشبختی عشق رفاه و موفقیت وبرآورده شدن آرزو

    دیگه در مورد افسانه هایی که در موردش هست توضیح داده بود واینکه چرا به این حشره میگن ladybug, یا ladybird واینکه برای اولین بار کفشدوزک ها هفت نقطه ای به نام مریم مقدس نامیده شده است…

    نوشته بود اگه درخونه کفشدوزک دیدید به تعداد خالهای پشتش دلار بدست میارید… گفتم عه خالهاش رو نشمردم… یه جادیگه نوشته بود حتما تاحالا خالهای کفشدوزک رو شمردید، بالای 12 خال داشته باشه گیاهخوار و آفت مزارع هست و 7خال گوشتخوار ودوست انسانها..‌. بعد پیش خودم میگفتم عه من که تاحالا خالهاش رو نشمردم… شب بعدش مامانم داشت تی وی طبیعت رو نگاه میکرد یادم از کفشدوزکه افتاد به مامانم میگفتم راستی میدونی کفشدوزک نشونه چی هست همون لحظه تی وی زوم کرد روی کفشدوزکی که روی برگ نشسته بود مامانم گفت اسمش رو اوردی اومد، نه نمیدونم …

    دیشب دوباره کفشدوزک اومده بود خونمون ایندفعه خالهاش رو شمردم

    البته من اعتقادی به افسانه هاش و اینکه به تعداد خالهاش دلار بدست میاری اینا ندارم ، صرفا کنجکاو شدم واینکه نوشته بود حتما تاحالا خالهای کفشدوزک رو شمردید احساس کردم من استثنام که تاحالا نشمردم گفتم یوقتی زشت نباشه خال کفشدوزک نشمرده ازدنیا برم

    بقول اقای عطار روشن عزیز که میگفت فایلهای استاد رو میدیدم میگفتم خدا این پیغام واین لحظه رو واسه من فرستاد…خدا میخواست با اون کفشدوزک کویر سندوایت از زبان استاد و خانوم شایسته به من اطمینان قلبی برآورده شدن آرزوهام رو بده

    از وقایع این روزام بگم که

    چندروز پیشا در جهت امتحان چیزهای جدید میگو خوردم ، هیچوقت حاضر نبودم طعمش رو بچشم، بنظرم ظاهرش چندش میومد، ولی گفتم این دفعه امتحانش میکنم…

    صورتم سرخ وبرافروخته شده بودو شروع کرده بود به سوزش و ورم کردن، فکر کردم از افتاب سوختگیه ، چشمام که شروع کرد به ورم پیش خودم گفتم عجب افتاب سوختگی هست که چشمام ورم کرده، یهویی یک تصویر از فیلمی که چندسال پیشا دیده بودم که طرف صدف خورده بود تنگی نفس گرفت داشت میمرد اومد جلوی چشمم …ذهنم جرقه زد حساسیت یعنی حساسیته ، من اصلا سابقه آلرژی نداشتم، البته چرا خیلی سالها پیش یه مدتی بود به فلفل حساس شده بودم گلوم متورم میشد که نمیدونم چطوری خودش خودکار خوب شد … سرچ کردم حساسیت به میگو… و علائم انافیلاکسی و انژیوادم اومد عکسا رو دیدم دقیقا شبیه بود، چهره م داشت شبیه وزغ میشد خدا بهم رحم کرد بموقع رفتم دکتر دوتا امپول زدم از وزغ به هَمِستری که داخل لپهاش غذا قایم کرده ارتقاء یافتم والان نسبت به سلامتیم وچهره ی انسانیم وزیباییم سپاسگزارترم… اگر من گذشته م بود در مواجه با این صحنه میگفت چقدر من بدشانسم یا خدا داره مجازاتم میکنه،یا عمرا دیگه سمت ناشناخته برم، چقدر استرس میگرفتم وگریه میکردم که من دارم میمیرم چقدر عصبانی میشدم و غرمیزدم و به زمین وزمان چرت وپرت میگفتم

    ولی من جدیدم گفت خدایاشکرت که به ذهنم اوردی چی هست تا برم دکتر ، خدایاشکرت بموقع رفتم ، یادخانوم شایسته افتادم که زنبور نیشش زد وگفت که حتما برای بدنم خوب بوده و از صحبتهای مامانش در مورد آجیش که عقرب نیشش زده بود میگفت….

    گفتم خدایا شکرت حتما یه خیروخوبی واسه م داشته…

    وزیباییهای سفرم رو به خودم یادآور شدم

    همزمانی بالا اومدن دلفینها به محض رسیدن قایق ما، که قایقران گفت شما خیلی خوش شانسید واینکه قرار بود دلفینا رو ببینیم کسی چیزی از لاکپشت نگفته بود، انتظار دیدن لاکپشت رو نداشتم اما تقریبا همزمان با دلفینها یک لاکپشت هم اومد روی اب نفس گرفت…

    اینکه چندین وچنددفعه جت دیدم که اثر رد سفیدش روی اسمون و ابرا و کوه ها صحنه رو جالبتتر میکرد

    اینکه شترسواری رو امتحان کردم

    وپروانه های نارنجی و زرد و سفید بطرفم میومدن و از کنارم میگذشتن

    اینکه فیلمبرداریم همزمان شد با اقایی که از روبرو میومدوداشت آواز میخوند وخانمی که لبخندزنان به دوربین دست تکون داد

    اینکه آدما هم شده بودن مامور نشون دادن زیباییهای بیشتر، زیباییهایی که از نگاه من غایب بود رو آدمهای دیگه بهش اشاره میکردن که توجه م به سمتش جلب میشد

    پرنده هایی که دیدم و راه رفتن صدفها ، ماهی های رنگارنگ ، گلهای رنگارنگ

    رقص پدری با دختربچه ش و رقصیدن گروهی از خانمها، ریسهای نوری درختا ، اِلمانهای زیبا

    دوتاگربه ای که اومده بودن کنار من میومیو میکردن ،گفتم وایستید غذام رو که آوردن بهتون میدم، دیدم یکیشون شروع کرد بامنگوله ی شالم بازی کردن و

    بعدش رفتن…غذا رو که اوردن گفتم خدایا بفرستشون بیان میخوام بهشون غذا بدم ، نمیدونم چرا نفرستادشون

    یبارم روی نیمکت نشسته بودم کلاغه روی درخت روبرویی قارقار میکرد گفتم ای بابا توئم بااون صدات ، برو بگوخوش صداتون بیاد، ایندفعه همزمانی جالبی رخ داد به محض اینکه کلامم منعقدشد همون لحظه کلاغه پریدرفت و همون لحظه یه پرنده اندازه گنجشک نشست شروع کرد به آواز خوندن…

    خیلی وقتا از یادم میره من قبلیم چطوری بود ومن جدیدم با فایلهای شما شکل گرفته…استادعزیزم وخانم شایسته دلنشینم عاشقتونم و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    عاطفه نکویی گفته:
    مدت عضویت: 3857 روز

    سلام استاد خوبم

    سلام خانم شایسته ی عزیز

    خداقوت

    چند وقتی است سایت سوت و کوره . احساس عجیبی دارم . انگار که بزرگترم ازم خیلی دور شده. دلتنگتون هستیم.برای محصول سلامتی ، حداقل خانم شایسته بودند ، خودتونم هراز گاهی فایل میگذاشتین ولی اینبار خیلی تنهامون گذاشتین.

    امروز یاد داستان حضرت موسی افتادم که 30 روز ترک قومش مبدل به 40 روز شد و قوم گوساله پرست شدند. گفتم پیامبر ما هم رفتن با خدا خلوت کنن و هدایت بگیرن ، ولی به گونه ای ما را تربیت کردند و توحید را به گونه ای به ما آموزش داده اند که بدون الله یکتا لحظه ای برایمان زیبا نیست و همه مشغول تلاش برای پیشرفت هستیم . (هرکدام به اندازه ی ظرف وجودیمان .) و باید مراقب باشیم و از خدا یاری بطلبیم و رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذبک رب ان یحضرون و رب اعوذ بک من نفسی بخوانیم و ادامه دهیم و استمرار داشته باشیم و مثل آقا رضا بدون غرور و با خضوع و خشوع در برابر پروردگار و با امید ادامه دهیم تا انشاءالله هر کدام نتیجه ی سعی و تلاش خودمان را برای تغییر باورها و شخصیتمان ، در زمان مناسبش یعنی زمانی که ظرف وجودیمان کاملا آماده است به دست بیاوریم.و امیدوارم این اتفاق برای همه ی ما رقم بخورد تا ما هم بتوانیم مثل آقا رضا با گزارش نتایجمون شما را خوشحال کنیم .

    استاد بزرگوار از شما بینهایت سپاسگزارم که از خداوند پذیرفتین تا توحید را گسترش بدین و قانون را بیاموزید و آموزش دهید . از خداوند بینهایت سپاسگزارم که شما را برای ما فرستاد و به قول آقا رضا ازش ممنونم که من در زمانی در این دنیا هستم که شما هم هستین.

    از خانم شایسته ی عزیز ( به قول من و دخترام “عزیزدل”) بینهایت سپاسگزارم که همراه بینظیری هستند برای استاد ما و الگوی بسیار عالی و توانمندی هستند .

    از آقا رضا برای ارسال نتایجشون بینهایت سپاسگزارم .

    از دوستانم در سایت بینهایت سپاسگزارم بابت کامنتهای آموزنده اشون‌.

    آرزوی موفقیتهای روزافزون برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    نرگس حلوایی زاده گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استادم که هربار صدای نازنینتون را گوش میکنم سرشار از آرامش میشم و سلام گرم خدمت تمامی دوستان و همراهان

    من زمان زیادی نیست که عضو بهترین سایت شدم و البته خیلی قبل تر باهاش آشنا شدم درست زمانی که با ناامیدی از خدا خواستم که روش رفع ایراداتم را بهم یاد بده و خیلی راحت خداوندم منو به این بهشت راهنمایی کرد

    وقتی کامنت های دوستانم را میخونم تازه میفهمم که چقدر بی سوادم

    خداروشکر بخاطر اینکه با شما استاد و با این جمع مهربان و خونگرم آشنا شدم انگار که صاحب یک خانواده جدید شدم و کلی بابتش ذوق دارم.

    من یک کار خونگی را به تازگی راه انداخته بودم و کلی بابتش ذوق و شوق داشتم دوره دیدم لوازم خریدم ادامه دادم ولی هیچ نتیجه مالی برام نداشت حرفای اطرافیان و شرایط محیطی باعث شده بود که کم کم ناامید بشم

    با این فایل با شنیدن حرفهای آقا رضای عزیز که اتفاقا همشهری خودم هم هست دلم گرم شد .

    چندین و چندبار این فایل ها رو گوش کردم و راهنمایی های شما را شنیدم هربار که گوش میکنم مطلب تازه تری میشنوم که دفعه قبل به گوشم نخورده.

    و چقدر این حرف شما به من انگیزه داد که فرمودید با همین وسایل و امکاناتی که داری شروع کن حرکت کن و حرکت کن و حرکت کن

    واقعا درسته اگر من نتونم با همین امکانات فروش داشته باشم با صدبرابرش هم نمیتونم . باید حرکت کنم تا تکامل پیدا کنم

    ممنونم ،از خدای مهربانم که فرستاده ش را سر راه من قرار داد تا هدایتم کند تا امکان رشد داشته باشم تا بواسطه راهنمایی های خدا از زبان شما هدایت شوم

    این ردپا را نشانه قرار میدم تا وقتی به لطف پروردگارم مسیرم را پیدا کردم و پیشرفت داشتم بتونم مقایسه کنم امیدوارم در این راه ثابت قدم بمونم

    از خدای مهربان ممنونم

    از شما استاد گرانقدر متشکرم و خدارا صدهزار بار بابت وجود نازنینتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم استاد عباسمنش گرانقدر و جناب استاد عطارروشن گرامی

    و سپاس از این فایل فوق‌العاده ک هرروز واقعا منتظر قسمت بعدی بودم و چقدررر ازش درس گرفتم.

    درس فهم درک باور؛مثلا یکیش اونجا ک آقا رضا درمورد فروش نقدی گفتن..

    چقدر فهمیدم ک با شرایط موجود باید پیش برم و واقعا اعمال و رفتارم عوض باید بشه نه فقط حرف توخالی ک این هم تکاملی هست و میتونم با انجام ایده ها این تکاملی سرعت ببخشم

    بی نهایت درس گرفتم ازش و خداروشکر میکنم برای این همه آگاهی و مسیر زیبایی ک از زبان شیوا و خوش صحبت آقارضای عزیز دریافت کردم..

    تمام فایل های تصویری روی فلش گذاشتم ب تی وی تا از اول تا آخر بذارم و هی دینگ دینگ تو مغزم زنگ بخوره و برای خودم پلن بچینم ببینم کجای کارم‌ . درسته بچه مدرسه ای و نی نی کوچیک دارم و کلی مسئولیت ولی اصل کار روی خودم کار کردنه. اصلش همینه . خداروشکر بخاطر جریانات اخیر؛ واتساپ و اینستا چندین ماه ک پاک کردم و لیزری تر در یک گروه قوانینی هم هستم و خودمو بستم ب دیتاهای قوانین .. و خداروشکر هزاران بار ک چقدر زیبا منو هدایت میکنه به بهترین ها . خداروشکر میکنم برای دسترسی ب جناب عطارروشن و خدمتشون هم پیام تشکر و قدردانی را بعد از تک تک فایل ها داشتم و بازی هم از استاد عباسمنش عزیزم سپاسگزارم ک وقت گذاشتن نکات عالی رو واضح تر مطرح کردن ک آنقدر با عشق برای افراد سایت این فایل های ارزشمند رو هدیه قرار دادن. جناب عطارروشن کامنت عالی شمارو خوندم چقدر همسر عزیزتون مرجان خانوم رو تحسین میکنم ایشون چقدر باورهای فوق‌العاده داشتن ک بعد از اینکه شما روی خودتون کار کردین و یجورایی از سر راه فکرایشون کنار رفتید ؛ ایشون ب خودشکوفایی رسیدن و انقدر عالی و جانانه کسب و کار خودشون رو بدون حتی این آگاهی ها پیش بردن و پیشرفت کردن . درود بر ایشون و باورهای عالی درمورد روابط و ثروت ایشون ک ک همراه باشما بود و الان هم ثمره ی دلچسب و خوشایند رو تجربه میکنن نوش جونتون و گوارای وجود

    خداروشکر میکنم برای این قوانین ثابت جهان هستی

    امیدورام منم نتایج روابطی ثروت و سلامتی و .. رو یک روز برای استاد عباسمنش عزیزم بفرستم و ایشون لذت ببرن .

    استاد مهربانم بینهایت عشقی ک دارید؛ سلامتی تون و اندام رویایی تون ؛ روابط آزادی عاشقانه تون؛ هدف والا و رسالت زندگی ساز و الگوی توحیدی بودنتون رو تحسین میکنم و بی نهااایت خداروشکر میکنم ک در این زمانه با شما هستم . استادجانم و مریم عزیزم دوستتون دارم ^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام خدمت همه دوستان و استاد و اقای رضای با عشق

    خیلی ممنونم از اقا رضا گل که تجربیات موفقیت هاشون رو در اختیار ما گزاشتن و همچنین از استاد عزیز که زحمت پخش این فایل ها رو کشیدن و خداوند رو سپاسگزارم بابت این همه لطف و هدایت و دادن عشقی که از زبان اقا رضا و استاد با عشقم جاری کرد

    میدونی داری باهمون چکار میکنی استاد؟ داری ما رو مجنون میکنی واقعا وقتی اخر این فایل صحبت کردی به خداوندی خدا اگه ادم کر باشه میشنوه اگه کور باشه میبینه اگه لال باشه به حرف در میاد اگه لنگ هم باشه راه میوفته .واقعا اینو از ته قلبم میگم بی اغراق

    به نظر من اگه ادم بخواد بفهمه همین تیکه پایانی فایل بسشه اگه نخواد هم که هیچ اون دیگه نمیفهمه تمام

    اخرش یه دوره کامل بود و تمام

    به قول حضرت حافظ عزیز

    تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف

    مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی

    و به این شوری که در ما ایجاد میکنی واسه حرکت کردن واقعا این جایگاه برازنده شخص شماست

    و در اخر همه شما رو به خدای بزرگ و هدایت گر میسپارم تا یه روز دیگه و یه حال خوب دیگه

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    امین خاوری گفته:
    مدت عضویت: 2252 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد مهربونم و دوستان عزیزم

    من خانم امین هستم

    استاد این فایلتونو همون روزی که گذاشتید روی سایت من گوش دادم

    اما نه کامل تا نصفه‌هاش

    من همیشه فایلاتونو تا بتونم کامل گوش میدم

    اما این فایلو نتونستم کامل گوش بدم

    یعنی هی وسطش کار پیش میومد ،هی گوشیم زنگ میخورد و خودمم زیاد تمرکز نداشتم

    گذشت و من همچنان این فایلو نتونستم گوش بدم

    تا صبح امروز

    یه چیزیم بگم قبلش

    من دیشب خیلی ذهنم آشفته و درگیر کار بود

    هیچ درآمدی درنمی‌اوردم از این کاری که شروع کرده بودم و دیشب واقعا خسته شدم و‌کم‌آوردم و واقعا از اعماق وجودم از خدای خودم خواستم کمکم کنه ،هدایتم کنه ،بهم بگه چیکار کنم…

    طبق عادت صبح بیدار شدم و یه سری زدم به سایت دیدم استاد فایل جدیدی نزاشته

    با خودم گفتم بزار همین فایلو گوش بدم و کاملش کنم

    فایلو از اول پلی کردم و با تمرکز زیاد گوش دادم تا رسید به قسمتی که استاد گفتن :

    توی هر کاری که دارید انجام میدید

    اطلاعاتتون ببرید بالا

    ارزش خلق کنید

    درموردش تحقیق کنید

    تمرکز داشته باشید روش

    صبور باشید

    شما یک شبه پولدار‌ نمیشید

    استاد چی‌بگم واقعا

    این جملات منو دیوونه کرد

    هر بار که توی ذهنم مرور میکنم یه ایده‌های جدیدی به ذهنم میرسه

    هر‌ بار که تو ذهنم این جملاتو مرور میکنم میگم

    ای وای مهدیه

    تو اصلا درمورد کارت هیچی نمیدونی

    تو اصلا ارزشی خلق نکردی

    تو اصلا تمرکزی نداری روش

    فقط میگی چرا فروش نمیره چرا مشتری ندارم چرا درآمد ندارم و از اینجور حرفا

    استاد دیوونه شدم با این صحبتاتون

    واقعا الان میفهمم چرا همون روز اول نشد فایلتونو کامل گوش بدم

    چون من دیشب به تضاد خورده بودم و الان هدایت شدم به این فایل

    این فایل از همون اول هدایت من بود

    ولی اون موقع زمانش نبود

    خدایا تو چقدر بزرگی

    شاید اون‌موقع هیچی از این صحبتاتون نمیفهمیدم

    ولی الان با پوست و استخون درک‌کردم

    الان فهمیدم یعنی چی

    چرا نمیتونم بفروشم

    چون من هیچ آگاهیی از کارم ندارم

    چون فقط یه محصولی دارم که فقط میخوام بفروشمش

    نه اصلا تمرکزی روش دارم

    نه اصلا ارزشی خلق کردم

    نه اصلا صبورم

    من یک شبه میخوام پولدار شم

    نمیزارم تکاملم طی شه

    من اگه حتی یک قدم بردارم و ارزش خلق کنم

    جهان هزاران قدم میاد سمتم

    من باید آگاهیمو ببرم بالا تا جهان مشتریاشو بفرسته سمت من

    خدایاشکرت

    من اینو امروز درس گرفتم

    خواستم بنویسم تا واسه دوستای عزیزمم این کامنت‌من شاید بتونه یه کوچولو کمکشون کنه

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    زینب فرخی گفته:
    مدت عضویت: 1165 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    ممنونم از شما ک مثل همیشه بسیار مطالب عالی گفتید

    من از روزی ک تعهد دادم ک باید حرکت کنم و حرکت کردم خدا میدونه چقدر خدا انسان هایی رو بسوی من هدایت کرد،ک بقول اقا رضای عزیز ک مدرک نداشتن و ….اینا همه از ذهن و باور

    منی ک مدرک دانشگاهی نداشتم منک مدرسه ای نرفته بودم برای تدریس و….

    شروع کردم مثل ازاده عزیز ب تدریس در منزل

    با همون میز و تخته ی کوچکی ک داشتم و ب پسرم درس میدادم از یک مبلغ بسیار کم

    فقط با عشق شروع کردم و خداوند هدایتم کرد.

    بقول شما استاد بزرگوار ک نتایج مالی هم میاد ولی باید صبر داشته باشی

    با اینک پنج ماه بیشتر نیست شروع کردم ولی خب الحمدلله دانش آموزان بسیاری دارم.

    همه هم میدونن ک من معلم مدرسه نیستم و اینو ب راحتی قبول کردن.

    باید ب کارت عشق بورزی باید با ایمان کار کنی باید صبر کنی تا کم کم نتایج مالی نشون بده خودشو.

    من با اینک همسرم با کار کردن مشکل داشت وقتی دید ک من کارم تو خونه است و کم کم تعداد دانش آموزانم بیشتر شد خودش مشوق من شد و گفت ادامه داد

    و ب لطف الله الان درامدم از اون بیشتر شده و برای خودش هم تعجب اور بود.

    خدایا شکرت برای این همه فراوانی

    خدایا شکرت برای هدایتم به مسیر درست

    خدایا شکرت برای داشتن استاد عباس منش عزیزم

    خدایا شکرت برای همسر همراه و خوبم

    خدایا شکرت برای دانش آموزان زیادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    Zhila گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    هزار الله و اکبر هزار الله و اکبر

    واقعا شما همیشه میگفتین که شما قدم بردارین تا مسیر براتون هموار بشه من قدم برداشتم و خداوند مسیر رو برام هموار کرد به کمک شما دوستان عزیز و استاد عزیزم

    مدتی بود که بعد از جدایی حال روحی خوبی نداشتم ولی ب لطف خاهر عزیزم فایل عزت نفس رو تهیه کردیم باهم و شروع ب کار کردیم

    من در یک محیط مردانه کار میکنم و صاحبکارم همیشه سیگار میکشیدن جوری که همیشه همه بمن میگفتن تو سیگار میکشی ؟ تو سیگاری هستی و من همیشه میگفتم نه ولی راستش بدم نمیومد امتحان کنم که استاد تو فایل عزت نفس فرمودند ک افرادی ک توان حال خوب کردن خودشون رو ندارن و پناه میبرن به مشروبات الکی و سیگار و رضای عزیز هم گفتن که یکباره سیگار رو گذاشتن کنار من از اون روز به طور جدی به صاحبکارم گفتم لطفا برید بیرون سیگار بکشید دفترمون بوی سیگار میده و در شان من و مجموعه ما نیست….ایشون رفتن بیرون از اون روز و دیگه داخل دفتر سیگار نکشیدن این موضوعی بود که من 3 سال درگیرش بودم و حتی نمیتونستم عنوان کنم ولی بعد فایل عزت نفس و فایل های رضای عزیز خیلی راحت درخواست کردم و خیلی راحت جواب گرفتم….بعدش چون از 8صب سرکارم تا ساعت 6 همیشه میگفتم خدیاا یک کاری کن که من راحت باشم و راحت فایل گوش کنم برم تو سایت بصورت خیلی خیلی خیلی غیر منتظره صاحبکارم بعد40 سال خدمت که عادت داشت هرروز 8 صب بیان دفتر و 6 عصر تعطیل کنیم بمن یک روز کلیدا رو داد و برای همیشه خداحافظی کرد و رفت از اون روز دیگه نیومدن و من خیلی راحتتو دفتر میشینم و کارامو میکنم و فایل گوش میدم و مطالعه میکنم تو سایت.بعد از رفتن صاحبکارم پسرشون اومدن در عرض یک ماه یک دفتر جدید ساخت و حتی نمیاد تو دفتر من اینجاست که میگن تو قدم بردار تا ما برات مسیرو هموار کنیم من تند تند کارامو میکنم و سریع میام توسایت ببینم چه خبره و هزار بار شکرت الله یکتا و مهربانم.

    استاد عزیزم بعد از فایل های رضای عزیز من صفحه های اضافی مجازی رو تمام پاک کردم وشروع کردم ب کتاب خوندن و کار کردن روی خودم و باورهام..کتاب هایی ک توی دوره عزت نفس و دوره های دیگه نام بردین فقط .من حتی کتاب های دیگه ک بقیه پیشنهاد میکنن رو نمیخونم فقط هر کتابی رو که شما گفتین رو میخونم….

    بعد این ک رضای عزیز و شما فرمودین ورزش کنین من جدیدا با همسایه مون آشنا شدم هر روز عصر از ساعت 6 تا 7/30 میریم پیاده روی و صبح ها هم پیاده میام سرکار از مسیر پر از فراوانی و زیبایی های خداوند لذت میبرم چقدر حال روحیم خوبه چقدر خوشحالم چقدر همرو دوست دارم…..

    ممنونم از همگی شما عزیزان دل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مهرداد پورفردی گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    من سلام میکنم به استاد عزیز و مریم جان امیدوارم یه روز ازنزدیک ببینمتون آرزوی موافیقت بیشتر میکنم بهتون .و من الان یک سال هست که با شما آشنا شدم از طریق یکی از همکاران که توی یک اداره شرکت نفتی هستیم در بندرعباس با شما وسایتتون آشنا شدم .البته یه چیزم بگم قبلش من توی اینستاگرام به صورت اتفاقی فایل های شما میدیم و اینکه دیگه هدایت شدم به سمت سایت اینم خواست خدا بود من دنبال تغییر بودم از خدا خواسته بودم قبلش و هدایت شدم که دیگه شروع کردم آگاهی های، سایت از، رایگان شروع کردم فایل های،دانلودی از صبح که بیدار میشدم اول گوش میدام یک فایل بعد میرقتم محل کار . وتمام تمرکزم شده بود آگاهی های که گفته میشد دیگه طوری شده بود که زمان رانندگی گوش میدادم زمان که محل کار وقتم آزاد میشد هم کاملا گوش میدادم خونه همین طور خلاصه اتفاقی که افتاد اول احساس خوب حس آرامش توی وجود من زنده شد بعد ادامه دادم از اونجای که استاد بیشتر صحبت ها توی فایل ها اسم شهر من بندرعباس در موردش میگفت که اونجا بودن دیگه خیلی ذوق میکردم خیلی حس قشنگی داشتم در واقعه یه نشانه از طرف خداوند دونستم که من باید تغییر کنم توی همی ابعاد زندگیم . و خیلی دوست دارم یکی از دوره های استاد خرید کنم که اونم به همین زودی میخوام بگیرم دوره روانشناسی ثروت دوره دوازده قدم . چون حس میکنم آماده شدم برای دریافتش به دلیل این که من این یک سال واقعا تمامی فایل های استاد که به صورت رایگان در اختیار گذاشتن که همین جا جا داره تشکر کنم استفاده کردم اتفاق های خوبی که برام افتاده توی این یک سال اگه بخوام بگم آرامش بیشتر شده . شادیم احساس خوب دیگه اخبار تلوزیون تعطیل از، اونجای که دوست داشتم یک شغل برای خودم داشته باشم بیزینس داشته باشم محصولات خودم بفروشم جز رویای من بود این کار چون من سال ها کارمند بودم توی نقطه امنی بودم یه حقوق بود اونم قسط میدادم وتصمیم گرفتم که دیگه وام نگیرم و شغل خودم رو داشته باشم و کار مورد علاقه که به لطف خداوند و آگاهی های استاد عزیزم من هدایت شدم مغازه رو اجاره کردم بیزینسم که علاقه داشتم کیف کفش شروع کردم و بازم اونجا اولش سخت بود فروشی نداشتم بازم فیل ها رو گوش میدادم و شکر گزار بودم و بعد از چند روز من فروش کردم یدونه کفش فروختم چقدر من ذوق و خوشحال بودم که فروختم دوباره شکر گزار همون یک دونه ای که فروختم بودم هی بیشتر شد تازه شروع کردم شغلمو کلی ایده دارم براشون اینم باز ار خداوند سپاسگزار که استاد رو بهم معرفی کرد و سوالی که از دوستان دارم یا استاد که پیام من رو میخونن دوست دارم کمکم کنن من حسمو گفتم و بازم میگم من از لحاظه کاری بخوام بگم من چون عشقم علاقه حسم نسبت به کار خودم بزینسم عالیه دوستش دارم که داشته باشم میخواستم ببینم من کار کارمندی که هستم میخوام بیرون بیام واقعیتش خیلی سخته برام چون 12 سال من استخدام هستم حقوق عالی مزایای عالی پاداش های عالی ولی احساس میکنم مسیر من نیست و میخوام شغل خودمو داشته باشم ممنونم از دوستان اگه به نظر بنده پاسخ بدن و از استاد عزیزم بایت این آگاهی ها تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: