https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-14 22:22:142024-09-24 19:35:13نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
792نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی خودم جناب استاد عباسمنش عزیز، بانو شایسته و بقیه همراهان در این سایت.
امروز هم روز خیلی خوبی بود. با کلی تجربه و کلی نعمتهای خوب و عالی. بازهم گشایشهای مالی وجود داشت و شرایط من از نظر مالی که نوشته بودم پاشنه آشیل منه داره بهتر و بهتر میشه. یعنی قشنگ دست خدا و هدایتش رو در روزی رسوندن و نعمت دادن می بینم. خدایا شکرت.
اما واقعا نمیدونم ذهن چه مکانیسمی داره که باز در این شرایط هم میگرده و یه چیز غیرواقعی میسازه و با اون سعی میکنه نجوا کنه. خیلی برای خودم عجیبه. چرا هنوز نجواها صحبت میکنن؟ چرا وقتی داره معجزات رخ میده باز این نجواها هستن؟ هرچند که هرچی معجزه بیشتری رخ میده نجواهای ذهن خیلی موضوعات خندهدار تری هستن، ولی باز همین موضوعات خندهدار توی ذهن میچرخه و میچرخه. و اونقدر به این چرخش ادامه میده تا تبدیل به یک مساله ذهنی میشه و احساس رو تحتالشعاع قرار میده.
چند روز پیش داشتم سریال یوسف پیامبر رو میدیدم. اونجایی که یوسف به اذن خدا زلیخا رو شفا میده از کاهنان معبد میپرسه که آیا ایمان میارن؟ و کاهنان با اینکه سالهاست معجزات زیادی از خدا دیدن ولی باز نمیتونن ایمانشونو به خدای یوسف بهدست بیارن. اون قدیما که این صحنه رو میدیدم میخندیدم و میگفتم چقدر اینا دیوانهان! داری معجزه رو واضح میبینی بعد ایمان نمیاری؟!
و الان میفهمم که نه! داستان به این راحتیها نیست! ایمان واقعی نیاز به کار ذهنی داره. نیاز داره که ذهن رو آروم کنی و اجازه ندی با نجواهاش حواستو پرت کنه.
ذهن همیشه یه چیزی برای ناراحت کردنت پیدا میکنه. حتی اگه توی بهشت باشی! ولی باید یاد بگیرم با توجه به زیباییها، با عمل واقعی و ایجاد تغییرات مثبت در زندگیم، آروم آروم قدرتشو کم و کمتر کنم. هر چند هیچوقت کاملا خاموش نمیشه ولی خب، میشه قدرتشو خیلی کمتر کرد. خداروهزاران بار سپاسگزارم. توی این مسیر کمکمه. پشتمه. دارم معجزاتشو میبینم.
خدایا بی معرفتی و کم توان بودنم در تکیه به خودت رو ببخش. من بنده ناتوان و ضعیف و ذلیل توام. اگه بهم رحم نکنی و دستمو نگیری من هیچ نیستم. خدایا من مثل اون نوزادیم که نیاز به توجه و حمایت والدینش داره. من نیاز به کمک تو دارم. و میدونم که همیشه کمکم می کنی. خدایا من در عمل به الهاماتت ضعیفم. در تکیه به تو ضعیفم. قوی شدن در شناخت الهامات و تکیه بر هدایت هات رو هم فقط از خودت میخوام. دستمو بگیر. بهم قدرتی بده که بتونم مثل همون نوزاد که به والدینش اعتماد می کنه، به تو اعتماد کنم و نگران هیچچیز نباشم.
خدایا کمکم کن از وسط راه بلند شم و اجازه بدم تو برام زندگی رو مدیریت کنی. کمکم کن یاد بگیرم من هیچی نیستم! هیچ قدرتی ندارم. هیچ توانی ندارم. یه انسان ضعیف ذلیل ناچیزم. و همه چیز تویی. همه قدرت تویی. همه عزت تویی. همه ثروت تویی. همه خوشبختی تویی. همه سلامتی تویی. همه عشق تویی. همه چیز تویی. خدایا عجر منو نسبت به خودت بیشتر کن. به بزرگی خودت قسم اگه این عجز رو درک کنم و باور کنم که من ضعیفم و ازم هیچ کاری برنمیاد و تویی که باید مدیریتم کنی، اون وقت به مدیریتت اعتماد میکنم و اون وقته که زندگیم بهشت میشه. همونطوری که زندگی بنده خوبت و استاد من، سیدحسین عباسمنش بهشت شده.
خدای بزرگ من! بهم ناتوانی و عجزم نسبت به خودت رو یاد بده و کمکم کن در هر لحظه، در هر لحظه، فقط و فقط بر هدایت تو تکیه کنم و بس…
ممنونم که امروز هم بهم فرصت دادی تا در این عبادتگاه تو، بیام و این ردپا رو از خودم به جا بذارم.
از استاد عباسمنش، بانو شایسته و همه عزیزان حاضر در این سایت هم سپاسگزارم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید. خدانگهدار
سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد جانم، استاد سیدحسین عباسمنش گرامی، بانو مریم شایسته و همه عزیزانی که در این سایت چراغ هدایت خداوند هستند.
داستان زندگی جدید خودم و شروعش رو در کامنت قبلی نوشتم و به رسم تعهدی که به خودم دادم، امشب هم میخوام ردپایی از خودم بهجا بذارم.
از دیروز که من تصمیم به ایجاد تغییرات اساسی در زندگی خودم گرفتم تا امروز، کلی اتفاقات خوب افتاد. اتفاقا فایل استاد با عنوان «شکارچی نکات مثبت باشیم» رو میدیدم و چقدر تحسین کردم ایده اون دوست خوبمون برای یادداشت نکات مثبت رو. و انصافا استاد هم یک توضیح فوقالعاده توی اون فایل دادن. منم تصمیم گرفتم این شکارچی بودن رو در زندگی خودم پیادهسازی کنم. وقتی داشتم اتفاقات خوب امروز رو مینوشتم، کلی اتفاق خوب دیدم که از نظر مالی گرفته، تا پرداخت بدهیها، تا تاثیرات محتواهای من بر مخاطبین، تا اتفاقات خوب عاطفی و … رخ داده بود. یعنی تعهد من به ایجاد تغییر کلی برام اتفاق خوب ایجاد کرده بود و همین یعنی قدرت خداوند.
همین یعنی وقتی انسان تصمیم به تغییر میگیره، خداوند هم همراه و همپای بندش میشه و وقتی بنده یه قدم برمیداره، خدا هزار قدم بعدی رو براش آسون میکنه.
اما خب شیطان هیچوقت بیکار نیست. البته من شیطان رو موجود بیرون از خودم نمیبینم. شیطان اون بخشی از وجود منه که درگیر شرکه. شیطان اون بخشی از ذهن و افکار و باورای منه که خدا توشون نیست. و با توجه به اشتباهاتی که در گذشته داشتم (و البته الان تصمیم به تغییرش گرفتم)، خیلی هنوز این بخش در ذهن من قویه. برای همین نجواها هنوز هست:
«از کجا معلوم ادامه دار باشه؟ این اتفاقا طبیعی بوده. اگه تو تصمیم به تغییر نمیگرفتی بازم رخ میداد! تو هدفت رسیدن به استقلال مالیه. حالا این پولی که امروز وارد زندگیت شده که چیز خاصی نیست و …» این نجواها با قدرت دارن سعی میکنن من رو از راه خارج کنن. و البته منی که یه عمر بهشون گوش دادم، الان دیگه میدونم که آخرش چیه. به قول استاد مثل افتادن از لبه دره میمونه، هر طوری هست خودتو نگه میداری که نیفتی!
همین تعهد نوشتن یه کامنت در آخر هر شب خیلی ایده خوبیه که باعث میشه توی مسیر خودمو نگه دارم. ایده الهامی از طرف خداوند بود که بعد از شنیدن فایلهای استاد عطار روشن بهم الهام شد. امروز که اومدم توی سایت، وقتی دیدم روزهای عضویتم از 3000 روز گذشته یه جورایی خجالت کشیدم! که چقدر ضعیف بودم در تغییر کردن. چقدر نتونستم روی چیزهایی که میدونستم درسته پافشاری کنم. چقدر کمکاری کردم! اما خب هرچی بوده گذشته.
مهم اینه که لحظه رو دریافت. در واقع میتونم بگم 2 روزه که با استاد و آموزههاشون آشنا شدم. و اینبار داستان برای من مرگ و زندگیه! واقعا متعهدانه اومدم که روی خودم تمرکز کنم. همه ورودیهای منفی رو گذاشتم کنار و قدم به قدم سعی میکنم اشتباهاتمو کم کنم و به سپاه توحید ذهنم نیروی بیشتری برسونم تا با سپاه شرک ذهنم بجنگه و بهش غلبه کنه.
البته هرچقدر بیشتر و با استمرارتر روی ذهنم کار کنم، نجواها کمتر و کمتر میشن و این همون چیزیه که کار رو برای من آسونتر میکنه.
خداروشکر بخاطر پایان دومین روز از دوره زندگی جدید
سپاس فراوان از استاد بینظیر من، استاد عباسمنش گرامی
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم برجهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق باشید.
تا فرداشب که ان شا الله کامنت بعدیم رو بذارم، خدانگهدارتون
چقدر زیبا و از ته دل نوشتین دوست عزیز، لذت بردم از خوندن کامنتتون و از این تعهدی که دادین و دارین انجام میدین.
واقعا این شیطان هیچوقت بیکار نمیشینه و اون نجواهای درونی همیشه هست، بهترین راه و شاید تنها راه مقابله باهاش هم همینه که به قول استاد خودمون رو بمباران کنیم با این آموزه ها و این وردیهای ناب. بعدم خوندن کامنتهای دوستان که مثل کامنت شما ازشون ایده و انگیزه میگیریم.
تعهد دادن و یه کاری رو با تعهد و مداوم انجام دادن قطعا خیلی خیلی تاثیرگزاره.. من شخصا از تعهد دادن میترسم:(
راه حلی که به نظرم رسید این بود که اول با یه کار خیلی ساده و یه تعهد کوتاه مدت شروع کنم، تا کم کم هم اعتماد به نفسم هم باورم و ایمانم بهتر و بیشتر بشه… امیدوارم عمل کنم به این ایده و نتایجشو بیام بگم.
برای شما و همه دوستان خوب توحیدی آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
در ابتدا بسیار از شما سپاسگزارم که وقت گرانبهاتون رو به خوندن کامنت من اختصاص دادین. و همینطور سپاسگزارم از نظر پر مهری که برای بنده نوشتید.
کاملا با شما موافقم. به نظر من تعهد دادن برای تغییر مثل یه عضله میمونه. عضله ای که با هر بار استفاده قوی و قوی تر میشه. در یکی از فایل های استاد عباس منش همین تعبیر رو برای تصمیم گیری شنیدم. که وقتی انسان تصمیم گیری های متوالی ولی کوچیک رو انجام میده، ذره ذره قوی میشه و بیشتر قدرت تصمیم گیری پیدا میکنه.
من هم دقیقا از همین روش دارم استفاده میکنم. سعی می کنم برای مدت محدودی یه تعهد کوچیک رو انجام بدم. و تا جایی که می تونم بهش متعهد بمونم. همین کامنت نوشتن شبانه در سایت تعهدیه که دادم و به لطف خدا تا امروز هم انجامش دادم. هر چقدر که بیشتر بگذره، همین تصمیم به ظاهر کوچیک، اعتماد به نفس بسیاری رو در وجود من ایجاد می کنه که با استفاده از اون میتونم تصمیمات بزرگتری رو بگیرم.
البته که من هنوز در ابتدای راهم و نمیتونم توصیه ای بکنم، ولی خود منم همین روش رو انتخاب کردم، از تعهدم به کامنت گذاشتن شبانه روی سایت شروع کردم، و به تازگی یه تعهد دیگه بهش اضافه کردم. و سعی می کنم همینطوری آهسته آهسته قدرت متعهد بودن در وجودم رو بالاتر ببرم.
من منتظر شنیدم خبرهای خوش از تعهداتی که توی زندگیتون دادین هستم. شنیدن این تعهدات به خود من کلی انگیزه میده. براتون آرزوی موفقیت میکنم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق باشید.
خدارو هزار مرتبه شکر که هدایت شدم به این مسیر که نتایج دوستان رو ببینم
اشک شوق ریختم با لحظه لحظه دیدن و گوش دادن تجربیات استاد رضا عزیز
خیلی شرایط من شبیه به شرایط قبل ایشون هستش مخصوصا مغازه و شرایط مالی و بقیه موارد
سه روزه بکوب شبانه روزی هم در خونه هم محیط کار دارم میبینم فایلها رو و میشنوم تا به امروز که قسمت آخرش دیدم
خیلی باورها و ارزشهای زیبایی داشت که به من واقعا کمک کرد یه جاهایی که به عملی که انجام میدادم محکمتر شدم مثل نسیه ندادن و خرید نقدی و …..
خیلی از باورهای من تغییر کرد مخصوصا درباره پول و ثروت
درباره گفتگوهای من با خدا
درباره قدمهای اقدامی با توجه به اینکه دوازده قدم رو هم کار میکنم اوایل قدم چهار هستم این سه روز استپ کردم و تمرکز رو این فایلها گذاشتم
برای من خیلی تاثیر گذار بود تاثیر عمقی و عملی
من تو این سه روز چند قدم اقدامی بزرگ برداشتم از پیامهایی که برام داشت
1_ من تو اینستاگرام خیلی پیج خبری و پیجهای منفی داشتم که همه رو یک به یک انفالو کردم و متعهد شدم ورودی های مثبت به ذهنم بدم و ورودیهای منفی رو ببندم
2_هرگز وام نگیرم و قرض ندم
3_ الان روز سوم که فقط به فروش نقدی فکر میکنم و تو ذهنم تجسم میکنم که به مشتریهایی که نسیه میبرن نه بگم و نسیه کار نکنم و باورتون نمیشه که تو همین سه روز مشتریهایی داشتم که شیک و نقد و بدون تخفیف دارن خرید میکنن
4_به اندازه ای که پول دارم خرید میکنم بدون چک و نسیه اینجوری آرامش دارم و تمرکز بهتر روی فروش چون دنبال پول نمیدوم تا جای بدهی رو پر کنم
من قبل اینکه این فایل رو گوش بدم خرید زده بودم ولی وقتی پول کم آوردم فورا زنگ زدم تا جایی که میدونستم کنسل کردم یعنی با ترس تصمیم نگرفتم و بهشون گفتم زمانیکه پول آماده شد خرید میزنم
5_پیگیر کانالهای تلگرام و اینستاگرام شغلی خودم شدم تا ارتقا بدم و پیگیر سایت هستم تا بتونم به مشتریهای خودم سرویس بهتر بدم تا انتخاب بهتر و راحت تر داشته باشن و از تکنولوژی بروز استفاده کنم.
6_نصب عکس آرزوها تو اتاق خواب تا هر شب نگاه کنم بهشون و بخوابم .
7_هدف تعیین کردم برای خرید ماشین دلخواهم و برنامه های لازم رو دارم انجام میدم از جمله گرفتن گواهینامه و پس انداز کردن پول چون اول باید پولش بسازم
8_مصمم شدم تا زمین با ارزشی رو که داریم حفظ کنم و از ترس اینکه پول ساخت خونه ندارم نفروشم بلکه پول ساختن خونه رو بسازم
9_به الهامات درونی که در موقعیتی که هستم بهم شده و میشه توجه کنم و اجرا کنم
انگار تلنگری به من خورد با دیدن این فایلها و امیدی تازه در قلبم دویده شد امید به اینکه بی نهایت راه برای ثروتمند شدن هست و بی نهایت مشتری پولدار هستند که هر کدوم دستان توانگر خداوند هستند برای رساندن من به آرزوهام
خدارو هزار مرتبه شکر برای استاد عباس منش که این زیباییها رو با ما به اشتراک میزارن به صورت کاملا رایگان و سپاس که به قول استاد رضای عزیز در دوره ای زندگی میکنم که شما در حیاط و هم دوره زندگی من هستید
و شکر خدای مهربانم که یکی دیگه از بنده های خودش به من معرفی کرد تا امید رو در قلبم زنده کنه و پیام حضورش در کنار من در هر لحظه رو با هدایتم به این سمت به من رسوند
و ایمان دارم اتفاقات بهتر در راه هستند و بهترین درها به روی من باز خواهد شد
سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد بلامنازع خودم، استاد سیدحسین عباسمنش که الحق و الانصاف واژه استادی برازنده همچین شخصیت والا و قدرتمندیه. و همینطور سلام میکنم به خانوم شایسته و بقیه عزیزان حاضر در این سایت.
مدت زیادیه که من توی این سایت عضوم! اما فقط عضو بودم و همین!
یک شنونده فایلها بودم که مثل یک ریکوردر فقط صحبتهای دلنشین استاد عباسمنش رو میشنوه و حفظ میکنه! همین!
وقتی فایلهای مربوط به نتایج استاد رضا عطار روشن رو شنیدم، (که ایشون هم با توجه به نتیجهای که گرفتن و همینطور توضیحات استاد عباسمنش مبنی بر رعایت احترام به کسی که از ما بالاتره، لایق عنوان استادی هستن) انگار به خودم اومدم. آخه سالی که استاد عطار روشن با آموزههای استاد عباسمنش آشنا شدن دقیقا همون سالیه که من هم با استاد عباسمنش آشنا شدم. البته اون موقع یه جوون 20 ساله بودم که اصلا تو یه فضای دیگهای سیر میکرد.
از سال 93 تا الان، کارهای زیادی انجام دادم و تجربههای خیلی زیادی رو داشتم. اما هیچوقت نتونستم اون نتیجهای که میخواستم رو بگیرم. با اینکه سعی میکردم همیشه فایلهای استاد عباسمنش رو گوش بدم، ولی در عمل اتفاقی برام نمیافتاد.
شنیدن فایلهای استاد عطارروشن انگار یه چراغ توی ذهن من روشن کرد! انگار یکی بهم گفت مسعود! داری چیکار میکنی؟! نتیجه که با مسخرهبازی ایجاد نمیشه! ببین استاد عطار روشنو! ایشون همزمان با تو شروع کردن و الان به کجاها رسیدن.
امشب که سایت تناسب فکری استاد عطار روشنو میدیدم، واقعا حظ کردم. (البته از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، کمی هم حس حسادت درونم بود، ولی سریع به خودم اومدم و اینهمه موفقیت استاد عطار روشن رو تحسین کردم و براشون از رب وهاب آرزوی هزاران هزار برابرشو کردم.)
وقتی فایلهایی که استاد عطار روشن از زندگیشون میگفتن رو گوش میکردم، بیشتر به صحت قانون پی میبردم. و چقدر دست خداوند در زندگی انسانی که تصمیم به تغییر میگیره مشهوده. و واقعا صداقت کلام و سادگی استاد عطار روشن رو تحسین میکنم. اینقدر شیوا و قشنگ صحبت کردن که من واقعا فایلهاشونو چندین بار شنیدم و هر بار یه ایدهای ازشون گرفتم.
انگار با شنیدن داستان زندگی استاد عطار روشن، آموزههای استاد عباسمنش برام رنگ دیگهای از حقیقت میگرفت.
تصمیم گرفتم منم تغییر بدم زندگیمو. همونطور که استاد عطار روشن اینکارو کردن و خداروشکر که به این نتایج رسیدن. برگهای رو برداشتم با عنوان «درسهایی از مسیر استاد عطار روشن» و شروع کردم به یادداشت. تا اینجا 15 درس رو گرفتم و هربار بیشتر و بیشتر میشن. تغییراتی که باید در خودم بهوجود بیارم تا به قول استاد خدا برام تغییر کنه. چقدر این گفتهها آرامش بخشه و چقدر حال آدمو خوب میکنه.
وای خدای من…
راستشو بگم شرایطی که الان توش هستم خیلی جالب نیست. البته خداروشکر از لحاظ روابط عاطفی، سلامتی و آزادی زمانی اوضاع خوبی دارم و خدارو هزاران هزار بار سپاسگزارم.
اما از اونجایی که باورهای اشتباه در مورد مسائل مالی خیلی در مغز ما ریشه دوونده، من خیلی نتایج خوبی در حال حاضر در این زمینه ندارم. یعنی حتی پسرفت هم کردم و شرایط بهشکلی شده که نمیخوام در موردش حرف بزنم. فقط اینجا مینویسم تا ردپا بزارم از خودم.
منم تصمیم به تغییر گرفتم. با کمک خدا میخوام زندگی جدیدی رو شروع کنم و اسمش رو هم میذارم «زندگی جدید من!»
از اونجایی که یکی از کارهای استاد عطار روشن این بود که همیشه به سایت استاد عباسمنش سرمیزدن و در اونجا فعالیت میکردن و خود استاد عباسمنش هم بارها و بارها از معجزات فعالیت در سایت گفتن، منم یکی از تغییراتمو میخوام همین بذارم که فعالیتم در سایت مستمر باشه.
هر روز از اتفاقات زندگیم، هدایتهایی که میشم، تغییراتی که میکنم و مسیری که در اون حرکت میکنم توی سایت بنویسم و از خودم ردپا بهجا بذارم. کمترین فایده اینکار اینه که برای اینکه شب چیز خوبی برای نوشتن داشته باشم، سعیمیکنم در روز به تعهداتی که دادم و تغییراتی که کردم پایبند بمونم. انگار این کامنت گذاشتن منو مجبور میکنه که همیشه در مسیر درست بمونم.
بینهایت سپاسگزارم از استاد عطارروشن و دستان استاد عباسمنش رو میبوسم که نمیدونم از بزرگی این مرد چی بگم واقعا!
امروز اولین روز از زندگی جدید من بود.
و من تصمیم گرفتم که تغییراتمو شروع کنم. شاید مهمترین تصمیمی که گرفتم و در سلفتاکمم در موردش صحبت کردم این بود که خودمو بکشم کنار و اجازه بدم خدا برام زندگیمو مدیریت کنه و من خودمو بسپارم بهش.
البته میخوام یکم از تغییراتم بگذره و بعد صحبت کنم. نمیخوام بدون نتیجه صحبت کنم.
خدایا سپاسگزارم بهخاطر همهچی! بهخاطر همه نعمتهات که توان شمردنشونو ندارم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش بزرگوار.
سپاسگزارم از استاد عطارروشن عزیز.
سپاسگزارم از بانو شایسته گرامی.
و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق و سعادتمند باشید. خدانگهدار
خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهی) دارد؛ هر کس را بخواهد روزی میدهد و او قوّی و شکستناپذیر است! (19) کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد! (20)
اوف به این آیه ها
آیه اولو از اون جهت آوردم که بدونید بحث آیه قبلی در مورد رزق بوده
حالا این رزق اصلش مادیاته ولی همش مادیات نیس شاید بشه بهش گفت نعمت ها
اول خدا خیلی قشنگ از کلمه عباده استفاده کرده
بندگانم
نگفته همه ی مردما
گفته بندگانم
کلا زبون خدا توی آیه های مختلف فرق داره
وقتی کلمه ناس بیاد وسط سفت و رفت صحبت میکنه
وقتی عبد میاد وسط جنسش لطیف میشه انگار یه احساس دوس داشتن پشتشه
اینجا از همین آیه هاس
لطیف اصن از اسمش مشخص یه کلمه ی با احساسیه
اینجا به معنی هم باریک بین بودنه یه جورایی و هم ب معنی مدارا کردنه
بعدش از یشا استفاده شده
یعنی طبق باوووورررر هات
هرجا یشا اومد هممون استادیم دیگه میفهمیم داره با قوانین کار میکنه داستان
و بعدش رزق اومده
چی از این قشنگتر
اول لطیف بعد عباد بعد یشا بعد رزق
ترکیبشون خیلی خوشگله
و نشون میده که خدا به اندازه ای که تو باور داری اون نعمتو که اصلش پوله رو وارد زندگیت میکنه و از اون طرف برای بندگانش لطیفه پارتی بازی نمیکنه آ
خلاف قوانین خودش عمل نمیکنه ولی میتونه ک منو تو رو هدایت کنه
میتونه که منو شما رو بندازه توی مسیری که مجبور بشیم روی باورهامون کار کنیم
مثل یه پلیس که میخاد هواتو داشته باشه اون نمیاد مثلا اگه تو سرعتتو زیاد کردی جریمه ات نکنه قانون قانونه
تند رفتی باید جریمه بشی پاش بیوفته ماشینم میخوابونه
ولی میتونه قبل از دوربین ها توی مسیر بهت بگه که این جاده دوربین داره بهت هشدار بده
میتونه با یه سری مانع یکم از سرعتت کم کنه
برای خدا هم اینجوریه و ی جورایی ما بدون هدایت خدا هیچی نیستیم
آخرش اون کاره رو باید ما انجام بدیم
حتی اون لطیف بودنشم به نظرم در پایه قوانین
بالاخره اونی که خدا بهش میگه عبد
کسی که گوش به فرمان خداس
کسی که قبول کرده ربوبیت خدا رو دیگه تا حد خیلی خوبی
ثمره اش هم میشه هدایت ثمره اش هم میشه نعمت و پول
اما آیه دوم
کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد! (20)
من بارها گفتم وقتی خدا میگه آخرت این نیس که ما بریم بشینیم یه گوشه صب تا شب فقط عبادت کنیم سر از سجده بر نداریم
عبادت سر جاش ولی اصل داستانو عمل انجام میده
اولا از زراعت استفاده شده
زراعت ی جورایی این نیس که تو بشیینی دست رو دست بذاری و بگی خب زمین خودش سبز میشه دیگه
نه باید دونه بکاری
آبیاری مناسب رسیدگی میخاد
و در یه کلام عممممممل پشتشه
این عمله ک باعث میشه تو راه درستو بری فقط خواستن دنیا و آخرت باهم کافی نیس هردوتاشو باید با هم بخاین
ولی وقتی از کشت دنیا استفاده شده یعنی طرف شب و روزشو میدوزه برای اینکه چشم دختر خاله اشو کور کنه
بذار ساده ترش کنم
همه ی ما یه انگیزه ای داریم برای اینکه میخایم به ثروت برسیم
هیشکی ام نیس که خالص یه طرف باشه هممون خاکستری هستیم نه سیاه نه سفید
یکی هست اولویتش اینکه جزو انعمت علیهم باشه توی این دنیا
و میکوبه برای اینکه به این برسه میکوبه برای اینکه شبیه سلیمان بشه
و میخادم خداییش لذتم ببره
میخادم با نعمت های خدا حال کنه
و از نعمت های خدا از ته دل سپاسگذاری کنه
کیفشم میکنه شکر گذاریشم میکنه
همه جوره لذت میبره از ماشینش از روابطش از همه چیش لذت میبره با شکر گذاری
با این دید که همه رو خدا بهم داده من اصن عددی نیستم این وسط
حقشم هست چیز عجیب و غریبی نیس
ولی یکی دیگه هست انگیزه اش فقط اینکه برسه به ثروت که یه پزی باهاش بده برسه به ثروت برای اینکه ب اون یارو ثابت کنه در مورد من اشتباه میکردی بره با ماشینش گاز بده حال اونو بگیره یا نمیدونم بره آیفون بخره با وام و در به دری تا چشم بقیه رو کور کنه تا ی جورایی یه کارایی بکنه که بقیهب بگن
واااو
بابا تو دیگه کی هستی
اینا خیلی خوشگل جوابشون توی این آیه اومده
دسته ی اول چی میگه خدا در موردشون
میگه از فضل خودم بر اعمالشون می افزایم
میگه ی جورایی براش میترکونم
وقتی فضل اومده یعنی کار بالا گرفته دیگه یعنی خدا خدایی شو تموم میکنه برات
با همون اندک فرکانس خوب منو تو
خدا که خیره مطلق یاد اون حدیث قدسی میوفتم که میگه اگه شما یک قدم به سمت من بیاید من دو قدم میام اگه شما دو قدم بیاین من چهار قدم میام اگه شما آهسته بیاین من دوان دوان میام
این از فضل خدا برای اونایی که اولویتشون خود خداس
اولویتشون ساخت بهشت توی این دنیاس برای اینکه بهشتو توی اون دنیا هم تجربه کنند
و نیت این قسمت کاملا غالبه ب نیت های دیگه
ولی اون دسته دوم اونایی که دوس دارن
بقیه بگن بهشون ووووااااو بابا تو دیگه کی هستی
اینا رو ببین چه قدر خوشگل گفته نگفته نمیدیم بهشون
گفته یه مقداری از اون دنیا رو بهشون میدیم
تو میتونی بری با وام آیفون بخری
ولی با وام نمیتونی بری پورشه پانامرا توربو اس بخری توی ایران لاقل
تو میتونی بری دماغتو با قرض و قله عمل کنی برای اینکه به چشم چهار نفر بیای
ولی نمیتونی بری فلان ویلا رو توی لواسون بخری دو هزار میلیارد
خدا هم گفته بهشون از دنیا میدم ولی فقط اندکی
یه مقداری
اینکه میگم این آیه خیلی خوبه
تهشو بگم
همه ی ما زاتمون خداس
دیر یا زود میمیرم و قطعا اون دنیا بر اساس این دنیا باهامون رفتار میشه
ولی یه سری ها هستن وارد حاشیه میشن از راه راست دور میشن
اونا که وارد حاشیه میشن شاید یه مقداری حال کنن
که پیش لذت بردن اون دسته ی مقابل هیچی نیس
اونا خیلی بیشتر بر اساس فطرت انسان لذت میبرن
ولی تهش در به درن و هر دو طرفو باهم باختن
چ قدر من میشناسم که کلا آخرتو هیچیو قبول ندارن و مرتب گل مصرف میکنند مرتب مشروب میخورن
چون اون درونه باید ی جوری سرکوب بشه انگار
وقتی تو کمر ببندی که میخام این دنیا رو دیگه به تهش برسم
که همه بگن بابا دیگه این کیه
با اولین شکستی ک میخوری میگه بیچاره تو از سر کوچه تون نتونستی رد بشی میخای به ته دنیا برسی؟ شاید توی مسیر همون تا سر کوچه رفتن یه نیمچه لذت فیکی هم برده باشه
ولی اونی که ایمان ب خدا داره اونی که میگه میرم جلو میخام انعمت علیهم بشم میخام بترکونم هیشکی ام نمیخام اصن نتایجمو ببینه
اصن گور بابای بقیه
مگه مهم نظر اینو اون؟
همین بس که یه خدایی داره بالای سرم میبینه ک من دارم میلیاردی پول میسازم میبینه که من دارم بدون مشروب بدون مواد چه قدر از درون با خودم لذت میبرم از درون خوشبختم خدا هم کیفمو میکنه میگه دم این بنده گرم که شکر گذاره که دهن شیطونو سرویس کرده
من خدا رو این شکلی دیدم توی این آیه
نه اینکه دقیق این شکلی باشه ولی خواستم عمق کلامو هممون بفهمیم
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس
این آیه جزو پاشنهآشیلهای من بود که با یک اشاره شما خیلی چیزها برام تغییر کرد.
به واژه حرث و زراعت دقت نکرده بودم. تو این دنیا باید بکاریم تا اون دنیا برداشت کنیم. آخرت خواستن به معنی بدبخت زندگیکردن نیست. میتونی توی این دنیا قصر بخواهی، بهترین مرکب و ماشین رو داشته باشی، اما همه رو از اون جهت بخواهی که تو بنده خدایی و لایق تمام بهترین چیزهایی که توی این دنیا هست نه برای اینکه فکر کنی اول و آخر این زندگی، این دنیاست و اگر به چیزی دست پیدا نکنی، از غصه خودت رو هلاک کنی.
قضیه همون رها بودن است. قضیه اینه که میخه اسب زندگیمون به دله یا به گله.
سلامی گرم و پر انرژی از راه دور به شما استاد عزیزم و عزیزدلتون خانوم شایسته و همه ی دوستان خوبم در سایت
این اولین کامنت من هستش بعداز 1046 روز عضویت هرچند میدونم تاریخ عضویت مهم نیست اما من برای همین تعداد روزهایی که فقط اسم و اکانتم در این سایت بوده خدارو شکر میکنم
استاد عزیزم من واقعا از شما سپاااااسگزارم
من چندروزه که دوسداشتم کامنتی بزارم اما چون مدتی بود از مسیر دور شده بودم نتیجه ای نگرفته بودم تا همین امروز که استاد من نتیجه اعتماد به خدا و شما رو دیدم و الان با بغض خودم رسوندم که کامنت بزارم
نمیخوام گذشته رو بگم که چرا از مسیر دور شدم ولی میخوام بگم الان نزدیک به 3 هفته است که با خودم عهد بستم که دوباره شروع کنم و هرگز به قبلم برنگردم و انگار ایندفعه واقعا خداهم داره نگاهم میکنه خدایا شکرت
بزارید برم سر اصل مطلب
من بخاطر شرایطی که خودم به وجود آورده بودم زندگی سختی داشتم و بدهکار شدم.
اما تو این 3 هفته بخدا کلی نشونه دیدم هرروزم رو دارم با صدا و فایل های شما میگذرونم
استاد یکی از اشخاصی که من یه مبلغی بهشون بدهی داشتم تا امروز به من فرصت داده بود که تصویه کنم و گفته بود اگر کااامل پولشو ندم اتفاق خوبی نمی افته که من نمیخوام بگم چی گفته بود… بگذریم
بزارید برگردم به هفته قبل سه شنبه شب که من فایل (چگونه درآمدم را 3 برار کنم) رو گوش دادم و تعهدش رو نوشتم و بااااااورم نمیشد استاد من تا قبلش درآمدم خیلیییییی کم بود با اینکه شغل فوق العاده ای دارم اما بخاطر افکارم درآمد نداشتم
استاد باورم نمیشد که شب تعهدم رو نوشتم و من فرداش یه تماس دریافت کردم که یه کاری بهم پیشنهاد شد که من در عرض 3 روز میتونستم حدود 5 میلیون تومان درآمد داشته باشم باورم نمیشد.
من کار رو قبول کردم و انجام دادم و کامل نتیجه ی ایمانم به خدا و شما یعنی (پول)رو دریافت کردم.
و من باخودم گفتم پس میشه.. گفتم پس اونی ک پول میخواد ازم هم میتونم کاری کنم ک خدا بهش صبر بده تا من باهاش تصویه کنم و در دفترم هم دقیقا همین رو نوشتم.استادمن این فایل های نتیجه ی آقا رضا رو بااارها دیدم و شنیدم و گفتم منم باید بدهی هام رو تقسیم کنم
خلاصه من تونستم تا امروز نصف اون مبلغ رو آماده کنم اما اون شخص کل پول رو میخواست و من با خودم گفتم خدا کمکم میکنه و کاری میکنه ک اون طرف قبول کنه و بهم فرصت بده فعلا نصف پولش رو بدم.
و نصف مبلغ رو واریز کردم و با ایمان بخدا باهاش تماس گرفتم ک بگم نصفش واریز کردم و فرصت بده ک نصفشم پرداخت کنم.
اما حقیقتا کمی میترسیدم ولی تماس گرفتم….
و بااااااورم نمیشد بااااورم نمیشد استاااد…..
وقتی بهشون گفتم نصف مبلغ رو واریز کردم و الباقی رو تا هفته آینده پرداخت میکنم بصوووورت کاملا معجزه وار ایشون گفتن باشه اصلا اشکال نداره خیلی ممنون ک واریز کردی و خدافظ
استاد من پشت موتور بودم و وقتی قطع کردم بخدا اشکم در اومد گریهم گرفت و گفتم خدااایا داری باهام چیکار میکنی این شخص اصلا قبلا باهام درست صحبت نمیکرد خب حق هم داشت اما الان نه تنها قبول کرد بلکه اینقدر هم با احترام با من صحبت کرد
و دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و سرییع خودم رو رسوندم جایی که بتونم بشینم و این حس خوبم رو با شما استاد عزیزم و دوستای خوبم به اشتراک بزارم
و بگم میشه منم میتونم ….
دوست خوبم توهم میتونی….
و خداروشکر میکنم که تو این مسیر هستم و به خودم و خدای خودم و شما عزیزانم قووووول میدم که نتایج بیشتری بگیرم
از اقا رضا مجدد سپاسگزارم که الگویی شد که میشود با استاد واموزه هایش نتیجه گرفت پس برای من هم میشود
وقتی صحبت های اقا رضا را گوش میدادم در ابتدا لذت بردم وکلی حس خوب وراهکار ازش گرفتم در ادامه در مورد موضوعات ورشد مالی کمی حسادت.خودکم بینی وشاید احساس تفاوت امد
اما من میدونم که هر کس شرایط باورها وتعهدش با من فرق داره ومن امروز خداشاهده بعد از یک سال ونیم با استاد زندگی کردن یک لحظه فراموش کردم که من واقعا از 20 درجه زیر صفر استارت کردم:
اونم درشرایطی که سیستم هرمی کار میکردم که شاید بتوانم زودتر به پول برسم واین اوضاع بد مالی رو درست کنم وبعد از یک سال نه تنها رشد نکردم بلکه منجر به اخراج از سر کارم شد کلی قرض بالا اوردم روابطم با همه به چالش کشیده شد با پدر ومادر 6 ماه قهر بودم شرایط بد کرونا سال قبلش دزد به منزلم دستبرد زده بود وهمه طلا ها رو که تو 10 سال ازدواج برای روز مبادا کنار گزاشته بودیم رو برده بود وکلی پاسگاه دادگاه کردیم وفعلا هیچ خبری نشده
ماشینم رو رو یه رودبایستی ومثلا نیت خیر برای یکی اشناها فروخته بودم واونم نمیتونست پس بده وقرار شد یه دانگ ماشین سنگین به نامم بزنه وپیاده رفت وامد میکردم سرمایه صفر صاحب خانه بد قلق و نداشتن کار وکلی باور اشتباهی وعملکرد اشتباه درگیر الگو وعادت های بد اختلاف با همسر عدم پاسخگویی مالی ورفع نیاز برای خانواده
پیش منزل دوبرابر شده بود براش وام گرفتم نزول کردم لباس مناسب نداشتم و….
چه بگم حال خراب سقوط شخصیت
به خدا وقتی به اون روزها فکر میکنم گریه م میگیره
حالا نه قدرتی برای تصمیم گیری داشتم که اصلا چه کنم واقعا :
با استاد از طریق اینستا اشنا شدم وعجب تمایلی داشتم که دنبال کنم صحبت های ایشان
به خدا چه روزهایی که من ساعت ها فایل گوش میدادم کامنت مینوشتم تلویزیون تعطیل
و به زور میخندیدم میرقصیدم ولی در دلم غوغا بود ولی ادامه دادم
ارام ارام تاثیرات سایت استاد شما دوستان
باعث شد توشرکت خوبی استخدام بشم ودر عرض چند ماه با لطف خدا وتلاش وشور هیجان خودم یه خورده اوضاع بهتر وپولی به گردش افتاد بیمه ای امد ومن یه کم بهتر شدم میوه ای تو یخچال امد لباسی نو کردیم وحال خوب بیشتری میدیدیم
والان که این کامنت مینویسم خیلی قرض ها پرداخت شده روابط با خانواده واقعا عالی شده اطرافیان رفت وامدی برقرار شده تعهد 3 برابری حقوق محقق شد در محل کار جز بهترین ها هستم شغلم رو دوست دارم روابط کاری وبا احترامی دارم ماشین دوباره خریدم منزل جدید وبا کیفیتی تو یه جای خوب اجاره کردم تازه مقداری هم پول از همین الان برای پول رهن منزل ببخشید با وام خانگی بدون بهره بهمون رسید
کلی تفریح خوب رفتم پول نزول پس دادم وکلی حس خوب دریافت کردم و…
دارم روی خودم کار میکنم میگم خیلی بهتر و ارامتر شدم بندرت روزی شده سایت دنبال نکنم وهی در حال یادگیری هستم
کل حرفم اینه باید نتایج خودم حتی کوچک ببینم وشکرگزار باشم درسته مثل اقا رضا شاید خیلی در اوایل رشد نکردم در ظاهر ولی من از زیر صفر به صفر نزدیک شدم واین خودش یعنی رشد باورهام بهتر شده بود اعتماد به خدا بیشتر شده بود و…
پس من باید الگو بگیرم اقا رضا رو تحسین کنم وبگم برای من هم میشود وهمین الانشم کلی اتفاق خوب افتاده ودارم تکاملم روطی میکنم وزمان رشد ومدت ان من با دیگران فرق داره من باید فقط خودم رو با قبل خودم وروزهای اول مقایسه کنم
پس خدایا شکرت بابت دوستانی عالی وبا تعهد مثل اقا رضا که برای من مسیر رو شفاف تر کرده وباید پا جای پا ایشان بگذارم
پس یکم جدی تر با تعهد تر امیدوارتر والبته شدنی است
اقا رضا تولد بچه کوچلوت که الان بزرگتر هم شده مبارک دوستت دارم مرد
تا خودم و دوستانم بهتر متوجه بشیم چقدر این کامنتهایی که مینویسیم یا برای هم پاسخ میذاریم، ارزشمند و به موقع است. چون یکی از روشهایی که خدای عزیزم، حرف هاشو به ما منتقل میکنه همین کامنتهاست.
امروز روز به شدت جذابی هست برام، به دلیلِ درکِ بهتر قوانین و رعایتش.
همون قوانینی که دو روز پیش رعایتش کردم کمی آگاهانه و جواب های عالی اومد.
دیروز فازم مناسب نبود.
و امروز به دلیل رعایت کردن قوانین حالم عالی شد.
حالا چی شده؟ امروز و الان میخوام بنویسم و ردپا بذارم که بهتر درک کنم، اگاهانه، چه اتفاقی افتاده که امروزم مثلِ دو روز پیش شگفت انگیز شده ولی دیروز نه…
امروز سراغ موبایل نیومدم، انقدر که مشغول برنامه ریزی خدا برای خودم بودم موبایل رفت کنار کلا.
و دلیلی که الان اومدم هم این بود که بیام و کامنت بذارم تو سایت.
اول فکر کردم میرم روی فایل آخر سایت (بازیِ شکارچیِ نکات مثبت) مینویسم.
اما جریانِ هم آهنگی با خدا و هدایتهاش مسیر دیگه ای رو برام انتخاب کرد…
اومدم سایت و یهو دایره آبی قشنگ رو کنار عکسم دیدم.
طبیعتا خیلی ذوق کردم.
دیروز صد بار چک کردم و به زور میخواستم دایره آبی رو ببینم.
ندیدم که ندیدم.
امروز هیچ اصراری نبود، حتی نزدیک موبایل هم نرفتم، اما دایره آبی خودش اومد…
که اولا بگه بیا این جایزه ات، اصرار رو برداشتی، به خواسته ات رسیدی.
داشتی روی خودت کار میکردی متمرکز، جایزه یا همون نتیجه اومد.
حالا وقتش بود ببینم چه پیامی اومده؟
از طرف چه کسی و در رابطه با کدوم فایل زیباست، اما اصل اینه ببینم برای من چه پیامی فرستاده شده توسط دوست ارزشمندم از طرف خدا…
متوجه شدم کامنتی که قصد نوشتنش رو داشتم، باید اینجا بنویسم.
مطمئنم بهترین جای ممکن دارم کامنتم رو مینویسم و ارسال میکنم.
هم تشکر می کنم از شما که دست خدا شدین و پیامش رو بهم رسوندین.
و هم اینکه دقیقا خدا تو کامنت شما مستقیم باهام صحبت کرده:
یعنی چیزهایی که از ذهن، قلب و قلم شما اومده مستقیم جوابِ خدا برای الانِ منه.
کاملا مستقیم و بی واسطه باهام صحبت کرده خدا…
عاشق خدام که انقدر باحاله، دوست داشتنیه.
من یه قدم رفتم سمتش، اون چندین قدم به سمت من اومده.
برادر عزیزم علی آقا، که براتون بهترین ها رو میخوام در کنار خانواده محترمتون:
انقدر جملاتی که نوشتین جوابِ مستقیمِ منه که میخوام دونه دونه بررسی شون کنم.
باید همیشه خود را با قبل خود مقایسه کنیم نه کسی دیگر
نیاز داشتم اینو مجددا بفهمم و توجه کنم بهش، خدا بهم گفت از طریقِ شما.
برای همین از چند روز پیش به این سمت هدایت شدم خودمو هم تحسین کنم علاوه بر تحسین دیگران، برای موفقیت هام، برای تغییرات و بهبودهام، کوچک و بزرگ هم فرق نداره…
این جمله شما تایید کرد که مسیرم درسته و باید ادامه بدم تحسین خودمو…
ما فقط از کسانی که به موفقیت رسیده اند الگو میگیریم و راه را بهتر میشناسیم. که شدنی است.
دقیقا روی این مورد و پیدا کردن مثال هم تازه چند روز هست دارم کار میکنم، که اینم تایید شد و باید ادامه بدم همین فرمون رو.
مسیر خودش خیلی قشنگ بهت میگه تکامل تکامل
قانونِ تکامل که دائم دارم یادآوری میکنم به خودم، که آروم باشم، شتاب نکنم برای نتیجه، لذت ببرم از مسیر و اینکه تو مسیر بهبود هستم.
اینم از تایید سومی.
انگار شما فرستاده شدین موارد تاییدی رو به من یادآوری کنین که ادامه بدم امیدوارانه، چون مسیرم درسته.
یعنی همین الان هم عالی هستی چون داری رو خودت کار میکنی پس فقط ادامه بده. و باش بقیه ش درست میشه. تو لایق بهترین ها هستی.
یعنی خدایا تو دیگه چطوری میخواستی بهم بگی ادامه بده سمانه.
بگی سمانه دوستت دارم و حواسم بهت هست.
بگی تو مواردی که هدایت میخوای رو بگو من هستم همیشه کنارت، بهت جوابهای درست رو میدم، هیچ عجله نکن، نگران هم نباش.
علی آقا، ممنونم که پیکِ خدا شدین و نامه ی خدا رو به دستم رسوندین. بی نهایت خوشحالی و خوشبختی وارد زندگیِ خودتون بشه.
چند ساعت پیش که مشغول نوشتن بودم، یهو به خدا گفتم میشه باهام از یه طریق دیگه هم صحبت کنی؟
خودم جواب دادم سمانه این همه نشانه میفرسته خدا برات دیگه تاییدیه میخوای چیکار؟
نشانه های امروزِ من از جانبِ خدا:
آوازِ پرندگان، گنجشک ها
پیامک خواهرزاده ام.
سعادت داشتم دوباره با خدا هم آهنگ بشم امروز.
هم فرکانسی با همسرم (موقع نوشتن هام یه لحظه فکر کردم صدای زنگ موبایلم میاد و همسرمه، رفتم سراغ موبایلم دیدم چیزی نیست برگشتم سراغِ نوشتنم. چند دقیقه بعدش همسرم تماس گرفت.)
و …
کامنتم مفصله و هنوز ادامه داره، اتفاقا امروز به همسرم گفتم تنها جایی که میشه مفصل بنویسیم و صحبت کنیم در مورد رشد، خودشناسی، پیشرفت، خدا، تغییرات و بهبودها و … فقط قسمت کامنت سایت هست.
خدارو شکر برای حضور خدا تو زندگیم.
خدا رو شکر برای سایت ارزشمند عباس منش دات کام
خدا رو شکر برای استاد عباس منش عزیزم که بی نهایت دارم ازش یاد میگیرم و ممنونشم.
خدا رو شکر برای مریم جون عزیزم
خدا رو شکر برای تک تک اعضای سایت
خدا رو شکر برای قسمت کامنت های سایت
خدا رو شکر برای اینکه تو مسیر هستم و دارم کار میکنم روی خودم.
و دقیقا بعدش اومدم سایت که کامنت بنویسم و نشانه های بعدی اومدن:
دایره آبی (پاسخِ دوستان)
و تیرِ خلاص رو خوردم:
تو کامنتِ شما دقیقا باهام صحبت کرد خدا جانم
همون درخواستی که داشتم ازش
و هنوزم میدونم بازم نشانه های دیگه میاد و گفتگومون با خدا ادامه داره…
حالا بریم سراغِ اون قوانینی که امروز انجام دادم و نتیجه ها اومدن:
1- به محضِ بیداری از خدا هدایت خواستم برای انجام بهترین کارها و رشد و …
2- نوشتن ستاره قطبی
بعد طبق عادت میخواستم برم پیاده روی که جریانِ هدایت برنامه ای متفاوت برام چید:
5- هدایت شدم به نوشتن جواب تمرین جلسه اول دوره شیوه حل مسائل تو دفترم که مدتها بود پشت گوش مینداختم تا کاملترش کنم. خیلی سورپرایز شدم که خودمو دیدم در حال نوشتن مواردی که حلشون کردم تو این تمرین…
و نشونه های دیگه…
هر چی جلوتر رفتم دیدم عه! احساسم داره بهتر و بهتر میشه…
همینطور که شماره ها بالاتر میرفت احساس منم بهتر و بهتر شد از نوشتن اونهمه نکته مثبت و زیبایی تو زندگیم.
100 تا رو رد کردم گفتم چه اتفاقی داره میوفته؟
چرا دیروز که مینوشتم این احساس خوب رو تجربه نکردم؟
آگاهی اومد که از جایی میفهمم دارم درست جلو میرم یا درست مینویسم، که ببینم احساسم داره بهتر میشه.
پس- دارم درست مینویسم- کاملا دلی با فرکانسِ عالی…
البته دیروز یه فرکانسِ مسموم البته سطحی هم داشتم:
حسادت…
یه مورد دیگه هم متوجه شدم که اونم زیاد بابِ میلم نبود…
البته که روی کنترل ذهنم تلاش کردم و کار کردم.
بهتر از گذشته ام شدم، خیلی خیلی…
قاطیِ نوشتن هام هدایت شدم با عشق برم بعضی از کارهای خونه رو با تامل و لذت انجام بدم و بیام.
کل پروسه خیلی جذاب بود، انقدر با لطافت و آرامش کار میکردم که کاملا دوزاریم افتاد داخل هم آهنگی با خدا و هدایت هاشم که انقدر لذت میبرم از جمع آوری دونه به دونه ظرفهای آبچکون و گذاشتنشون سر جاشون با نظم و عشق، جارو کردن آشپزخانه و سالن با جارو دسته دار، پر کردن ظرف شیشه ای از رب خونگی، دم کردنِ چای با گل محمدی خوش عطر، داغ کردن نهار همسرم، پهن کردن سفره و …
مجدد که اومدم سراغ نوشتن، یهو رسیدم به جوابِ یه سوال به خودم:
اصولا توجه کردن به چیزی یا توجه نکردن بهش یعنی چی؟
که با خودم گفتم جوابم رو توی فایل آخر سایت (بازیِ شکارچی نکات مثبت) مینویسم:
همینجا مینویسم نظرم رو که از آگاهی های استاد دریافتش کردم. قبلش پرونده ی امروز رو میبندم:
این الگوریتم امروز من بود، کارهایی که انجام دادم و برام حال خوش آورد.
احساس خوب اتفاقات خوب آورد.
این پروسه ی هدایت خدا برای من بود.
میخوام آگاهانه تر تکرارش کنم و مستمر باشه برام.
خدا خودش هر لحظه هدایت میکنه انجام چه کاری در لحظه، بهترین هست برای هر کدوم از ما.
ایده اومد یه دفتر جدید هم برداشتم به نام آگاهی ها: که توش از درکم نسبت به مسایل، خواسته هام و … نوشتم.
آگاهی اومد: سمانه نترس از اینکه یادت بره چیزی رو بنویسی، خدا بهت یادآوریش میکنه، خدا یادت میندازه هر لحظه باید روی چی کار کنی، تمرین کنی، هیچ نگران نباش، لذت ببر خودتو بسپر به برنامه ریزی و چیدمانِ خدا و خاموش کن ذهن و منطقت رو…
طور دیگه ای خواسته هامو نوشتم نسبت به قبل:
نوشتم خدایا من …. میخوام، اما نمیدونم چطوری، من بلد نیستم، نمیدونم، خودت راهنمایی کن.
اینو از سعیده جان یاد گرفتم که تو کامنتش نوشته بود: خدایا من بلد نیستم تو بلدی، تو بگو.
جواب سوالم:
از استاد عزیزم یاد گرفتم برای توجه کردن به چیزی (خواسته ها) میتونیم اینکارها رو بکنیم:
در موردش بنویسیم، صحبت کنیم، بخونیم، بشنویم، ببینیم، مثال بزنیم در موردش.
به عبارتی بریم دنبالش، تحقیق کنیم در موردش و …
اینطوری کانون توجهمون جلب میشه به اون موضوع.
حالا خلافش هم همینطوره: برای برداشتن توجه از ناخواسته ها: نبینیمش، نشنویمش، نخونیمش، دنبالش نریم، پیگیری اش نکنیم، صحبت نکنیم در موردش و …
همه ی اینا روند تکاملی داره و باید خوشحال باشیم برای تک تک تلاش هامون و پله های دونه به دونه ای که بالا میریم تو مسیر رشد و بهبود…
قانون: به هر چی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه.
قانون: احساس خوب= اتفاقات خوب
علی آقا مجددا ممنونم از شما و پیام تون و فرکانس خوبی که فرستادین به سمت من.
این پیام 30 اردیبهشت ارسال شده و 3 خرداد رسیده دست من.
در بهترین زمان ممکن
در بهترین شرایط
یعنی وقتی که باید میخوندم و میرسیده دستم اومده.
به نظرم اولین جایزه برای ما، اینه که تا کار کردن روی خودمون رو دقیق شروع میکنیم اول احساسِ خودمون خوب میشه، بعد نشانه ها میاد که یعنی درسته برو جلو، بعد جایزه های کوچولو میاد، بعد جایزه های بزرگ میاد.
به عبارتی با توجه به کیفیتِ کار کردنمون روی خودمون جایزه ها میاد، جایزه احساسِ خوب، رابطه ی خوب، ثروت، سلامتی، آرامش و …
و یه جمله ی کلیدی استاد که چند روز پیش شنیدم تو یه فایلی:
نتایج و موفقیت هاتونو فقط به نتایجِ مالی گره نزنین…
که یعنی اگه نتیجه مالی دیر اومد یا نیومد (بستگی به باورهامون داره)، متوجه نشین چقدر نتایج دیگه وارد زندگیتون شده که ندیده میگیریدشون.
خدایا شکرت که خودت میگی کی بیام کامنت بنویسم، خودتم میگی بهم که چی بنویسم.
هدایت و نوشتن معجزه های زندگیِ من هستن بی شک
دعوت شدم به گوش دادن مجدد فایل نتیجه دوستان قسمت 16 ، حتما برای من نشونه داره، هدایت داره
دیروز از خدا خواستم دوستهای توحیدی پیدا کنم و امروز با خوندن کامنتت پیش خودم گفتم: سمانه تو چقدر خوبی که این قدر قشنگ فکر میکنی و مینویسی و زندگی میکنی.
خوبه که شماها هستین، خوبه که سایت توحیدیه عباسمنش هست، خوبه که بچههای این سایت هستن، انگار همه داریم تو بهشت زندگی میکنیم.
این چند خط فقط به رسم سپاس از حال خوبیه که با خوندن کامنتهات بهم دست میده.
با همین فرمون برو جلو، تو همین الان هم به نتیجه رسیدی، حال خوب بزرگترین دستاوردیه که با خودمون میبریم به اون دنیا.
چقدر عالی، باعث شدی این درخواست در من هم شکل بگیره الان.
درخواستِ داشتنِ دوستانِ نابِ توحیدی…
البته که اینجا به واسطه ی خوندن و نوشتن کامنت تونستم با دوستانِ نابی عینِ خودت آشنا بشم.
ولی اینکه تو پیامت نوشتی از خدا خواستی، باعث شد منم متمرکزتر شم روی این خواسته ی مفید.
بهتر یاد گرفتم و درک کردم این چند روزِ اخیر، که دستِ خدا رو نبندم تو رسیدن به خواسته هام.
چون تو جریانِ هم آهنگی با خدا (تسلیم بودنِ من، قطعِ منطق و ذهنم، فقط چشم گفتن به هدایتِ خدا)، یهو مواجه شدم با رسیدن به خواسته ام از خدا، اما با روشی متفاوت از چیزی که من فکر میکردم راهِ رسیدنه…
یعنی خدا همه چیز رو با مثال داره بهم آموزش میده که بهتر درک کنم.
برای همینم نمیخوام دستِ خدا رو ببندم برای رسیدن به خواسته هام در کل.
خیلی ممنونم از ابرازِ محبتت عزیزم. ممنونم که با مِهر میخونی کامنت هامو و اینچنین با مِهر برام مینویسی.
چقدر درست و خوب نوشتی:
خوبه که شماها هستین، خوبه که سایت توحیدیه عباسمنش هست، خوبه که بچههای این سایت هستن، انگار همه داریم تو بهشت زندگی میکنیم.
پیام های شما هم به من احساس خوبی داد وبا پیام شما اشک ریختم
ممنونم بابت حضور شما دوستان عزیز
این سایت این حال وهوا واین مسیر هر لحظه اش به من احساس امیدواری عشق ،بودن وزندگی کردن را میدهد
اصلی که امروز داره به من کمک میکند
کار کردن روی خودم از همان جا که هستم وهمان امکانات همین لحظه وتغییر شخصیتم از همین جا ولی ارام ارام واما عملگرا باشم
به لطف خدا شما در مسیر درست هستید ان جا که نوشتید جارو کردن خانه وشیشه رب پر کردن و…
این یعنی اینکه هر موقع ذهنت گفت تو چه کردی؟کدام نتایج وخواست تلاش ت رو بی اهمیت کنه
بهش بگی ببین من الان دارم با عشق کارهای منزل م رو انجام میدم من که قبلا اینجور نبودم واینها خودش یعنی رشد
وبه قول استاد برای رسیدن به پول تو اول باید شخصیت یه ثروتمند بسازی یعنی کار روی خودت با عشق از همان نقطه وساختن رفتارهای درست ورعایت قانون وارام ارام نتایج میاد فقط باید هرکار درست که انجام میدی به خودت افرین بگی وبارها با خودت تکرارش کنی
به خدا بعضی وقتا شوکه میشم که من در طول این سالها چقدر به خودم خسارت زدم وبا باورهام چه کردم وچه ورودی های بدی به خودم دادم
خوب البته زمان میخواد ولی شدنیه
همه چیز فراهمه فقط تعهد میخواد وحرکت حرکت از همان جا
مثلا من دیروز بعد از ده سال تونستم وسایل اضافه کمد م رو بیرون بریزم ومرتب کنم شاید نقطه ضعف شما نباشه ولی به خدا هیچ وقت ذهنم اجازه نمیداد میگفت بابا ولش کن تو هزار تا مشکل داری مرتب کردن کمد چه دردی از تو دوا میکنه
یعنی ذهنم میگفت یه کار بزرگ بکن
دریغا احساس خوب ورشد از انجام همون کارهای به تعویق افتاده میامد از حل کردن همون کارهای کوچیک از انجام با عشق کارهای منزل و…
هر موقع مغزم هنگ میکنه به خودم میگم یه کار خیرخواهانه یه کمک به کسی بکن یه ظرفی بشور یه خانه ای مرتب کن بعد حالم خوب میشه واین همون کلید هاست که باید یادشون بگیریم
دریغا احساس خوب و رشد از انجام همون کارهای به تعویق افتاده میامد، از حل کردن همون کارهای کوچیک، از انجام با عشق کارهای منزل و…
اینو قشنگ امشب درک کردم وقتی داشتم تمرین جلسه اول دوره شیوه حل مسائل رو از دفتر به موبایل وارد میکردم که بتونم کامنت بذارم روی جلسه…
خودِ همین نوشتن تو موبایل چند وقتی بود به تعویق میوفتاد، تا امشب که کاملا هدایتی و به سرعت شروع کردم به نوشتن.
و بعد که مینوشتم هم متوجه شدم بعضی از این حل مسئله هایی که من انجام دادم خیلی ساده هستن اما با خودشون دنیایی از آرامش و حس خوب آوردن، ضمن اینکه زندگیمو هم با کیفیت تر کردن…
پس دونه به دونه شون ارزشمندن.
مفیدن.
تحسین برانگیزن.
دقیقا مثلِ مثال شما از خونه تکونیِ کمدتون…
که چقدر تاثیرگذاره جلوی نجواهای ذهنی رو گرفتن.
همین بهبودها هستن که رشد میارن، اگه من قائل به ارزشمندیشون باشم و جلوی ذهن نجواگرم بایستم و خاموشش کنم و اجازه ندم که با گفتنِ اینکه کاری نیست، یا اینکار کوچیکه و بی ارزش، ببین بقیه چقدر موفقتر هستن و … بخواد منو گول بزنه و متوقف کنه از مسیر تلاش و رشد و کار کردن روی خود…
یا همون بازیِ مخربِ کمال گرایی.
خیلی ازتون ممنونم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم در مسیرِ رشد، در کنار عزیزانتون.
آقا رضای نازنین،کلمه به کلمه حرفهای شما ،پر از صداقت وحال خوب..
همینکه اینقدر بی ریا وخالصانه داستان زندگیتون رو اومدین برای ما گفتین،این یعنی اوج باخدا بودن،نترس بودن،شجاعت به تمام معنا
،تمام تجربیات شما در طول این چند سال،حکایت داستان الان خیلی از ما ،بچه های سایت،از جمله خودمن..هیچ وقت یادم نمیره،وقتی تو فایلهای قبلیتون گفتین،که چطور از خدا کمک خواستین ،که بهتون بگه چطور بدهی هاتون رو پرداحت کنید،وخدا تو خواب براتون یک آیه ،فرستاد،وشما رو کمک کرد،همین حرف شما هم برای من شد یک آیه،از طرف خدا که به این نتیجه برسم که من هم باید چطور بدهیهام رو پرداخت کنم…وخیلی از اتفاقات دیگه که فایلها وحرفهای شما، به خود من خیلی راهکارهارو نشون داد…
خلاصه داستان همین احساس خوب =اتفاقات خوب
که خود این احساس خوب هم،فقط بانزدیک شدن واقعی به خدا میسر میشه وبس..
این روزها من شاه کلید رو پیدا کردم،ودارم یکی یکی مثل زمان قبل آقا رضا،درهارو باهاش باز میکنم،اینم تکامل دیگه، که باید طی بشه والبته تعهد..
امیدوارم من وخیلی از بچه های سایت، مثل آقارضا ،روزی به حدی از درجه توحید برسیم،که مثل آقا رضا وبقیه ی دوستانی که اومدن، وبا افتخار از الان خودشون ،گفتن،ما هم بیایم وبا سربلندی اعلام کنیم،که ما هم جز شاگرد ممتازهای سایت استاد عباسمنش نازنین هستیم،واین هم نتیجه هامون…
سلامی به لطافت شکوفه های بهاری به استاد عزیزم و به مریم بانوی نازنینم
سلام به مبصر و شاگرد اول کلاسمون استاد عطار روشن روی درس عاشقی
واقعآ تحسین میکنم اقای عطار روشن رو ک درس عاشقی خدا رو با نمره عالی پاس کردن و پاداش نمرشونو گرفتن همیشه من جز شاگرد زرنگا بودما اما هیچ وقت لوح تقدیر بهم ندادن همیشه یادمه منو دوستام توی مدرسه فک میکردیم لوح تقدیر ما رو دادن به بچه خانم معلم و من اینو پذیرفته بودم ک اون لوح مال من نیست
ولی در نهایت توی همون مدرسه یا کلاس یا دانشگاه من از همه جلوتر زدم و الان به هدفم رسیدم و نه تنها از معلم بلکه از اساتید و خانواده و دوست و فامیل و اشنا همه و همه ابراز عشق و خوشحالی و تبریکاتشون رو مث لوح تقدیر تقدیمم میکنن خدایا شکرت بلاخره منم مورد تقدیر و تحسین قرار گرفتم ولی دوس دارم از بهترین استادم ک موفقترین استاد دنیا هستن هم یه روز لوح تقدیر دریافت کنم و مطمئنم ک اتفاق میفته برام اون موقع دوستامو تحسین نمیکردم ک لوح گرفتن اما الان اقای عطار رو تحسین میکنم واقعآ قابل تقدیر و ستایش و تحسین هستین
از هر چی بگذریم از آیدای زیبا نمیشه گذشت واقعآ هدایت خداوند بی نظیره و من چقد ارزشمندم ک خداوند از هر طریقی هدایتم میکنه قبل از دیدن این فایل دوستم داشت بهم پیام میداد به شوخی میگفت دیگه ازدواج هم کنیم توی این سن باید بچه از پرورشگاه بیاریم فرداش من فایلو دیدم و خداوند از زبان اقای عطار بهم گفت خداوند توانایی اینو داره ک توی هر سنی باشی میتونی زیباترین فرزند رو داشته باشی خداای من آیدا قلب منو باز کرد اینقد حسش کردم ک هیچ وقت اینقد یه بچه رو دوس نداشتم اصلا یه حس عجیب انگار قلبم باز شد گفت بیا ایدا کوچولوی ناز این جایگاه توست خدا رو صد هزار مرتبه شکر متشکرم از اقای عطارروشن
این چند روز ک این فایلا رو گوش دادم خودبخود اتفاقای خوبی برام افتاد و من اولین قرارداد کاریمو بستم 15 میلیون به خودم گفتم وقتی این پول بیاد دستم دوس دارم یکی از دوره های استاد رو بگیرم گفتم کدومو بگیرم با خودم گفتم شاید عزت نفس رو گرفتم و دیگه حواسم پرت شد و کلی کامنت خوندم و با دوستم چت کردم و خوابیدم توی خواب دیدم یکی ازم پرسید قانون افرینش یعنی چی و من جواب دادم ک جوابم یادم نمیاد و اون گفت افرین یه قانونه و یه نوشته هایی نشونم داد ک یادم نمیاد چی نوشته بود فهمیدم این هدایت بود ک من از قانون افرینش شروع کنم با تک تک سلولهام میخوام این دوره رو امیدوارم هر چه زودتر خداوند شرایط خریدش رو برام فراهم کنه خدایا سپاسگذارم ک رزاقی و روزی رسان بی حساب من
توی دفترم نوشتم خدایا امروز پول میخوام رفتم سر کار همکارم کارت بانکشو نیاورده بود گفت بریم بیرون یه چیزی بخوریم گفتم کارت همراه من هست ولی زنگ زد شوهرش گفت 150 برام بریز هر کاری کردم گفتم بابا همرام هست چون ماه رمضونه همه جا بسته بود فقط بستنی فروشی دیدیم بازه ک شوهرش 150 زد به کارت من شماره کارت منو فرستاد 60 تومن دو تا بستنی شد 90 موند توی کارتم هر کاری کردم قبول نکرد برم خودپرداز براش بکشم گفت نمیخوام
و یه فرم عینک ک گرفته بود 500 هزار تومن هنوز عدسی ننداخته بود رو الان برام پیام داد گفت من نمیخوامش برات میارمش
این هفته هم تصمیم داشتم بینیمو عمل کنم ک دو دل بودم بشدت و میترسیدم زشت بشه و گفتم خدایا هدایتم کن در کمال ناباوری البته ناباوری برا قبلنم الان باور میکنم یکی از دوستام بهم پیام داد گفت دیشب خواب دیدم بینیتو عمل کردی و خیلی خوشگل شدی اینقد خوشگل ک حسودیم میشد بهت خخخ البته اینم بگم ک من اصلا به دوستام نگفته بودم میخوام عمل کنم و خیلی جالب بود ک خواب دوستم هدایت خداوند بود برای من
حالا هم از خدا میخوام هزینش و عملش با خودش خخ
خدایا نمیدونم واقعآ چی بگم چطور شکرت کنم فقط میتونم بگم خیلی خیلی بزرگی و وهاب
خدااای من چقد همچی داره عالی پیش میره من چند ماه پیش یه گروه تلگرامی در راستای رشتم زدم چند روز فعالیت کردم اما بیخیالش شدم حالا ک اقای عطار روشن گفتن ک گروه تلگرامی دارن و درامد عالی جرقه زد تو ذهنم ک برم ادامه بدم گروهمو برنامه و مشاوره در راستای شغل و رشته خودم رفتم همکارمو بردم توی گروه حدود 40 نفری بودن اما بعضیا بازدیدشون خیلی وقت پیش بود و در موردش با همکارم صحبت کردم و گفتم میخوام فعالش کنم اما دیگه این چن شب گاهی وقت یه مطلب میزاشتم امشب همکارم 20 نفر رو وارد گروه کرد و خیلی عالیتر شد و من همکارمو مدیر کردم و قرار شد من برنامه بدم اون مشاوره و گروهو فعال کنیم یک نفر اومد پیوی از من در مورد منابع پرسید ک اینم یه نشونه از مسیر درستمه خدایا با چه زبونی ازت تشکر کنم
اى مردم ! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامى ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست ، البتّه خدا داناى خبیر است .
ذات و خمیرمایه همه ما ارزشمنده موقعیت و شغل و تحصیلات و قوم و طایفه و قبیله
نژاد و قومیت ارزش محسوب نمیشن نزد خدا باتقواترین فرد ارزشمنده پرهیزگارترین فرد کسی ک طبق قانون بدون تغییر جهان قدم بر میداره
من دیشب نصف این کامنت رو نوشتم امروز رفتم سر کار همکارم عینک رو بهم داد همینطور نتایج مالی داره میاد خدایا شکررررت
امروز یه تضاد داشتم ک قابل حله و قطعآ به نفع من تموم مشه الخیر فی ماوقع
من به هدفم رسیدم و برای خودم ارزش تولید کردم حالا باید مهارتمو ارتقاء بدم و ازش درامد کسب کنم البته من در شرف انصرافم ک همین شغل رو در تهران ادامه بدم از صفر
بازم از استادم بخاطر این توضیحات تکمیلی تشکر میکنم توضیحاتی ک زندگی ها رو زیر و رو میکنه اصولی ک توی این دوره نتایج گفته شد نمیشه روشون قیمت گذاشت متشکرم استاد توحیدیم
متشکرم از اقای عطار روشن ک باعث شدن ابهامات ذهن از بین برن و خیلی ترمزهای ریز و درشت خودبخود محو بشن و انگیزه هزار برار به ما بدن برای ادامه مسیر زیبای بهشت امیدوارم باز هم شاهد موفقیت های روز افزونتون باشیم منتظر کامنت هاتون هستیم سپاسگذارم
با سلام امروز میخواهم ادامه نتایجم رو در این مدت آشنایی با سایت بیان کنم.
همانطور که گفتم هر شب نتایج روزانه و سال های اخیرم را هدایتی در زیر یکی از فایلهای استاد کامنت میکنم.
1.موفق شدم خانههایی اجاره کنم که درست مطابق تصوراتم بودند. مثل بالکن یا اندازه هال و آشپزخانه و …
2.وقتی در زمین مشغول کار بودم دستان خداوند رو دیدم که به کمکم میآمدند و من پارسال با حدهاقل هزینه کارگر کشاورزی کردم.
3.خرید ماشین پراید با تمام ویژگی هایی که میخواستم و تصور میکردم.
4.کمک گرفتن از الهامات در هنگام خرید یا رانندگی یا کار در مزرعه
5.داشتن احساس خوب در بیشتر اوقات و اتفاقات خوب
6.احساس خوب از لحاظ مذهبی و نداشتن احساس گناه.
7.متولد شدن دخترم با تمام ویژگی هایی که میخواستم و به آنها توجه کرده بودم.حتی حالت صورت و خندههاش
8.علیالرغم اینکه پارسال آب و وسیله استخراج آب برایم کم بود ولی من هر روز در تمریناتم به فراوانی آب توجه میکردم که امسال زمینی اجاره گرفتم که سراسر فراوانی آب است.
9.توجه به مشتری فراوان باعث شده بود من برای فروش محصولاتم مشتری ها دو هفته در نوبت می ایستادند.
10. من تراکتور نداشتم ولی همیشه یک تراکتور رایگان برام جور میشد. حتی گاهی من دو تراکتور سر زمینم بودند و برام رایگان کار میکردن در حالی که قیمت هر کدومشون بالای 500 میلیون بود.
این ها بخشی از نتایج من در سه سال اخیر بود.
ولی امروز دو تصمیم اساسی گرفتم و حتی یکی از آنها را شروع کردم.
1. من به دلیل ریزش موهایم از قانون سلامتی دست برداشته بودم به همین دلیل 10 کیلو اضافه وزن گرفتم و از صبح دوباره شروع کردم به عمل کردن به قانون سلامتی با این تفاوت که نکات رو ریز اجرا میکنم به نظر من طبیعی نیست برای کنترل ریزش مو من از قرص کمک بگیرم واز توضیحات یکی از دوستان متوجه شدم آب دریا مفیده منم تصمیم گرفتم موهام رو با آب چشمه یا رودخانه بشورم. و نکات رو ریز اجرا کنم.
2.فردا شنبه حتما دوره عزت نفس رو میخرم چون با توجه به کامنتها و توضیحات استاد پایه و اساس کل آموزهها عزت نفس است. و من به این نتیجه رسیدم که باید عزت نفسم را قوی کنم.
روز شماره 3 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی خودم جناب استاد عباسمنش عزیز، بانو شایسته و بقیه همراهان در این سایت.
امروز هم روز خیلی خوبی بود. با کلی تجربه و کلی نعمتهای خوب و عالی. بازهم گشایشهای مالی وجود داشت و شرایط من از نظر مالی که نوشته بودم پاشنه آشیل منه داره بهتر و بهتر میشه. یعنی قشنگ دست خدا و هدایتش رو در روزی رسوندن و نعمت دادن می بینم. خدایا شکرت.
اما واقعا نمیدونم ذهن چه مکانیسمی داره که باز در این شرایط هم میگرده و یه چیز غیرواقعی میسازه و با اون سعی میکنه نجوا کنه. خیلی برای خودم عجیبه. چرا هنوز نجواها صحبت میکنن؟ چرا وقتی داره معجزات رخ میده باز این نجواها هستن؟ هرچند که هرچی معجزه بیشتری رخ میده نجواهای ذهن خیلی موضوعات خندهدار تری هستن، ولی باز همین موضوعات خندهدار توی ذهن میچرخه و میچرخه. و اونقدر به این چرخش ادامه میده تا تبدیل به یک مساله ذهنی میشه و احساس رو تحتالشعاع قرار میده.
چند روز پیش داشتم سریال یوسف پیامبر رو میدیدم. اونجایی که یوسف به اذن خدا زلیخا رو شفا میده از کاهنان معبد میپرسه که آیا ایمان میارن؟ و کاهنان با اینکه سالهاست معجزات زیادی از خدا دیدن ولی باز نمیتونن ایمانشونو به خدای یوسف بهدست بیارن. اون قدیما که این صحنه رو میدیدم میخندیدم و میگفتم چقدر اینا دیوانهان! داری معجزه رو واضح میبینی بعد ایمان نمیاری؟!
و الان میفهمم که نه! داستان به این راحتیها نیست! ایمان واقعی نیاز به کار ذهنی داره. نیاز داره که ذهن رو آروم کنی و اجازه ندی با نجواهاش حواستو پرت کنه.
ذهن همیشه یه چیزی برای ناراحت کردنت پیدا میکنه. حتی اگه توی بهشت باشی! ولی باید یاد بگیرم با توجه به زیباییها، با عمل واقعی و ایجاد تغییرات مثبت در زندگیم، آروم آروم قدرتشو کم و کمتر کنم. هر چند هیچوقت کاملا خاموش نمیشه ولی خب، میشه قدرتشو خیلی کمتر کرد. خداروهزاران بار سپاسگزارم. توی این مسیر کمکمه. پشتمه. دارم معجزاتشو میبینم.
خدایا بی معرفتی و کم توان بودنم در تکیه به خودت رو ببخش. من بنده ناتوان و ضعیف و ذلیل توام. اگه بهم رحم نکنی و دستمو نگیری من هیچ نیستم. خدایا من مثل اون نوزادیم که نیاز به توجه و حمایت والدینش داره. من نیاز به کمک تو دارم. و میدونم که همیشه کمکم می کنی. خدایا من در عمل به الهاماتت ضعیفم. در تکیه به تو ضعیفم. قوی شدن در شناخت الهامات و تکیه بر هدایت هات رو هم فقط از خودت میخوام. دستمو بگیر. بهم قدرتی بده که بتونم مثل همون نوزاد که به والدینش اعتماد می کنه، به تو اعتماد کنم و نگران هیچچیز نباشم.
خدایا کمکم کن از وسط راه بلند شم و اجازه بدم تو برام زندگی رو مدیریت کنی. کمکم کن یاد بگیرم من هیچی نیستم! هیچ قدرتی ندارم. هیچ توانی ندارم. یه انسان ضعیف ذلیل ناچیزم. و همه چیز تویی. همه قدرت تویی. همه عزت تویی. همه ثروت تویی. همه خوشبختی تویی. همه سلامتی تویی. همه عشق تویی. همه چیز تویی. خدایا عجر منو نسبت به خودت بیشتر کن. به بزرگی خودت قسم اگه این عجز رو درک کنم و باور کنم که من ضعیفم و ازم هیچ کاری برنمیاد و تویی که باید مدیریتم کنی، اون وقت به مدیریتت اعتماد میکنم و اون وقته که زندگیم بهشت میشه. همونطوری که زندگی بنده خوبت و استاد من، سیدحسین عباسمنش بهشت شده.
خدای بزرگ من! بهم ناتوانی و عجزم نسبت به خودت رو یاد بده و کمکم کن در هر لحظه، در هر لحظه، فقط و فقط بر هدایت تو تکیه کنم و بس…
ممنونم که امروز هم بهم فرصت دادی تا در این عبادتگاه تو، بیام و این ردپا رو از خودم به جا بذارم.
از استاد عباسمنش، بانو شایسته و همه عزیزان حاضر در این سایت هم سپاسگزارم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید. خدانگهدار
1402/3/5
2:44
روز شماره 2 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد جانم، استاد سیدحسین عباسمنش گرامی، بانو مریم شایسته و همه عزیزانی که در این سایت چراغ هدایت خداوند هستند.
داستان زندگی جدید خودم و شروعش رو در کامنت قبلی نوشتم و به رسم تعهدی که به خودم دادم، امشب هم میخوام ردپایی از خودم بهجا بذارم.
از دیروز که من تصمیم به ایجاد تغییرات اساسی در زندگی خودم گرفتم تا امروز، کلی اتفاقات خوب افتاد. اتفاقا فایل استاد با عنوان «شکارچی نکات مثبت باشیم» رو میدیدم و چقدر تحسین کردم ایده اون دوست خوبمون برای یادداشت نکات مثبت رو. و انصافا استاد هم یک توضیح فوقالعاده توی اون فایل دادن. منم تصمیم گرفتم این شکارچی بودن رو در زندگی خودم پیادهسازی کنم. وقتی داشتم اتفاقات خوب امروز رو مینوشتم، کلی اتفاق خوب دیدم که از نظر مالی گرفته، تا پرداخت بدهیها، تا تاثیرات محتواهای من بر مخاطبین، تا اتفاقات خوب عاطفی و … رخ داده بود. یعنی تعهد من به ایجاد تغییر کلی برام اتفاق خوب ایجاد کرده بود و همین یعنی قدرت خداوند.
همین یعنی وقتی انسان تصمیم به تغییر میگیره، خداوند هم همراه و همپای بندش میشه و وقتی بنده یه قدم برمیداره، خدا هزار قدم بعدی رو براش آسون میکنه.
اما خب شیطان هیچوقت بیکار نیست. البته من شیطان رو موجود بیرون از خودم نمیبینم. شیطان اون بخشی از وجود منه که درگیر شرکه. شیطان اون بخشی از ذهن و افکار و باورای منه که خدا توشون نیست. و با توجه به اشتباهاتی که در گذشته داشتم (و البته الان تصمیم به تغییرش گرفتم)، خیلی هنوز این بخش در ذهن من قویه. برای همین نجواها هنوز هست:
«از کجا معلوم ادامه دار باشه؟ این اتفاقا طبیعی بوده. اگه تو تصمیم به تغییر نمیگرفتی بازم رخ میداد! تو هدفت رسیدن به استقلال مالیه. حالا این پولی که امروز وارد زندگیت شده که چیز خاصی نیست و …» این نجواها با قدرت دارن سعی میکنن من رو از راه خارج کنن. و البته منی که یه عمر بهشون گوش دادم، الان دیگه میدونم که آخرش چیه. به قول استاد مثل افتادن از لبه دره میمونه، هر طوری هست خودتو نگه میداری که نیفتی!
همین تعهد نوشتن یه کامنت در آخر هر شب خیلی ایده خوبیه که باعث میشه توی مسیر خودمو نگه دارم. ایده الهامی از طرف خداوند بود که بعد از شنیدن فایلهای استاد عطار روشن بهم الهام شد. امروز که اومدم توی سایت، وقتی دیدم روزهای عضویتم از 3000 روز گذشته یه جورایی خجالت کشیدم! که چقدر ضعیف بودم در تغییر کردن. چقدر نتونستم روی چیزهایی که میدونستم درسته پافشاری کنم. چقدر کمکاری کردم! اما خب هرچی بوده گذشته.
مهم اینه که لحظه رو دریافت. در واقع میتونم بگم 2 روزه که با استاد و آموزههاشون آشنا شدم. و اینبار داستان برای من مرگ و زندگیه! واقعا متعهدانه اومدم که روی خودم تمرکز کنم. همه ورودیهای منفی رو گذاشتم کنار و قدم به قدم سعی میکنم اشتباهاتمو کم کنم و به سپاه توحید ذهنم نیروی بیشتری برسونم تا با سپاه شرک ذهنم بجنگه و بهش غلبه کنه.
البته هرچقدر بیشتر و با استمرارتر روی ذهنم کار کنم، نجواها کمتر و کمتر میشن و این همون چیزیه که کار رو برای من آسونتر میکنه.
خداروشکر بخاطر پایان دومین روز از دوره زندگی جدید
سپاس فراوان از استاد بینظیر من، استاد عباسمنش گرامی
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم برجهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق باشید.
تا فرداشب که ان شا الله کامنت بعدیم رو بذارم، خدانگهدارتون
4/3/1402
00:14
چقدر زیبا و از ته دل نوشتین دوست عزیز، لذت بردم از خوندن کامنتتون و از این تعهدی که دادین و دارین انجام میدین.
واقعا این شیطان هیچوقت بیکار نمیشینه و اون نجواهای درونی همیشه هست، بهترین راه و شاید تنها راه مقابله باهاش هم همینه که به قول استاد خودمون رو بمباران کنیم با این آموزه ها و این وردیهای ناب. بعدم خوندن کامنتهای دوستان که مثل کامنت شما ازشون ایده و انگیزه میگیریم.
تعهد دادن و یه کاری رو با تعهد و مداوم انجام دادن قطعا خیلی خیلی تاثیرگزاره.. من شخصا از تعهد دادن میترسم:(
راه حلی که به نظرم رسید این بود که اول با یه کار خیلی ساده و یه تعهد کوتاه مدت شروع کنم، تا کم کم هم اعتماد به نفسم هم باورم و ایمانم بهتر و بیشتر بشه… امیدوارم عمل کنم به این ایده و نتایجشو بیام بگم.
برای شما و همه دوستان خوب توحیدی آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب خدمت دوست خوبم خانوم زمانی عزیز.
در ابتدا بسیار از شما سپاسگزارم که وقت گرانبهاتون رو به خوندن کامنت من اختصاص دادین. و همینطور سپاسگزارم از نظر پر مهری که برای بنده نوشتید.
کاملا با شما موافقم. به نظر من تعهد دادن برای تغییر مثل یه عضله میمونه. عضله ای که با هر بار استفاده قوی و قوی تر میشه. در یکی از فایل های استاد عباس منش همین تعبیر رو برای تصمیم گیری شنیدم. که وقتی انسان تصمیم گیری های متوالی ولی کوچیک رو انجام میده، ذره ذره قوی میشه و بیشتر قدرت تصمیم گیری پیدا میکنه.
من هم دقیقا از همین روش دارم استفاده میکنم. سعی می کنم برای مدت محدودی یه تعهد کوچیک رو انجام بدم. و تا جایی که می تونم بهش متعهد بمونم. همین کامنت نوشتن شبانه در سایت تعهدیه که دادم و به لطف خدا تا امروز هم انجامش دادم. هر چقدر که بیشتر بگذره، همین تصمیم به ظاهر کوچیک، اعتماد به نفس بسیاری رو در وجود من ایجاد می کنه که با استفاده از اون میتونم تصمیمات بزرگتری رو بگیرم.
البته که من هنوز در ابتدای راهم و نمیتونم توصیه ای بکنم، ولی خود منم همین روش رو انتخاب کردم، از تعهدم به کامنت گذاشتن شبانه روی سایت شروع کردم، و به تازگی یه تعهد دیگه بهش اضافه کردم. و سعی می کنم همینطوری آهسته آهسته قدرت متعهد بودن در وجودم رو بالاتر ببرم.
من منتظر شنیدم خبرهای خوش از تعهداتی که توی زندگیتون دادین هستم. شنیدن این تعهدات به خود من کلی انگیزه میده. براتون آرزوی موفقیت میکنم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق باشید.
خدانگهدار و حافظتون
سلام به استاد عزیز و مریم خانم
خدارو هزار مرتبه شکر که هدایت شدم به این مسیر که نتایج دوستان رو ببینم
اشک شوق ریختم با لحظه لحظه دیدن و گوش دادن تجربیات استاد رضا عزیز
خیلی شرایط من شبیه به شرایط قبل ایشون هستش مخصوصا مغازه و شرایط مالی و بقیه موارد
سه روزه بکوب شبانه روزی هم در خونه هم محیط کار دارم میبینم فایلها رو و میشنوم تا به امروز که قسمت آخرش دیدم
خیلی باورها و ارزشهای زیبایی داشت که به من واقعا کمک کرد یه جاهایی که به عملی که انجام میدادم محکمتر شدم مثل نسیه ندادن و خرید نقدی و …..
خیلی از باورهای من تغییر کرد مخصوصا درباره پول و ثروت
درباره گفتگوهای من با خدا
درباره قدمهای اقدامی با توجه به اینکه دوازده قدم رو هم کار میکنم اوایل قدم چهار هستم این سه روز استپ کردم و تمرکز رو این فایلها گذاشتم
برای من خیلی تاثیر گذار بود تاثیر عمقی و عملی
من تو این سه روز چند قدم اقدامی بزرگ برداشتم از پیامهایی که برام داشت
1_ من تو اینستاگرام خیلی پیج خبری و پیجهای منفی داشتم که همه رو یک به یک انفالو کردم و متعهد شدم ورودی های مثبت به ذهنم بدم و ورودیهای منفی رو ببندم
2_هرگز وام نگیرم و قرض ندم
3_ الان روز سوم که فقط به فروش نقدی فکر میکنم و تو ذهنم تجسم میکنم که به مشتریهایی که نسیه میبرن نه بگم و نسیه کار نکنم و باورتون نمیشه که تو همین سه روز مشتریهایی داشتم که شیک و نقد و بدون تخفیف دارن خرید میکنن
4_به اندازه ای که پول دارم خرید میکنم بدون چک و نسیه اینجوری آرامش دارم و تمرکز بهتر روی فروش چون دنبال پول نمیدوم تا جای بدهی رو پر کنم
من قبل اینکه این فایل رو گوش بدم خرید زده بودم ولی وقتی پول کم آوردم فورا زنگ زدم تا جایی که میدونستم کنسل کردم یعنی با ترس تصمیم نگرفتم و بهشون گفتم زمانیکه پول آماده شد خرید میزنم
5_پیگیر کانالهای تلگرام و اینستاگرام شغلی خودم شدم تا ارتقا بدم و پیگیر سایت هستم تا بتونم به مشتریهای خودم سرویس بهتر بدم تا انتخاب بهتر و راحت تر داشته باشن و از تکنولوژی بروز استفاده کنم.
6_نصب عکس آرزوها تو اتاق خواب تا هر شب نگاه کنم بهشون و بخوابم .
7_هدف تعیین کردم برای خرید ماشین دلخواهم و برنامه های لازم رو دارم انجام میدم از جمله گرفتن گواهینامه و پس انداز کردن پول چون اول باید پولش بسازم
8_مصمم شدم تا زمین با ارزشی رو که داریم حفظ کنم و از ترس اینکه پول ساخت خونه ندارم نفروشم بلکه پول ساختن خونه رو بسازم
9_به الهامات درونی که در موقعیتی که هستم بهم شده و میشه توجه کنم و اجرا کنم
انگار تلنگری به من خورد با دیدن این فایلها و امیدی تازه در قلبم دویده شد امید به اینکه بی نهایت راه برای ثروتمند شدن هست و بی نهایت مشتری پولدار هستند که هر کدوم دستان توانگر خداوند هستند برای رساندن من به آرزوهام
خدارو هزار مرتبه شکر برای استاد عباس منش که این زیباییها رو با ما به اشتراک میزارن به صورت کاملا رایگان و سپاس که به قول استاد رضای عزیز در دوره ای زندگی میکنم که شما در حیاط و هم دوره زندگی من هستید
و شکر خدای مهربانم که یکی دیگه از بنده های خودش به من معرفی کرد تا امید رو در قلبم زنده کنه و پیام حضورش در کنار من در هر لحظه رو با هدایتم به این سمت به من رسوند
و ایمان دارم اتفاقات بهتر در راه هستند و بهترین درها به روی من باز خواهد شد
خدایا شکرت
روز شماره 1 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد بلامنازع خودم، استاد سیدحسین عباسمنش که الحق و الانصاف واژه استادی برازنده همچین شخصیت والا و قدرتمندیه. و همینطور سلام میکنم به خانوم شایسته و بقیه عزیزان حاضر در این سایت.
مدت زیادیه که من توی این سایت عضوم! اما فقط عضو بودم و همین!
یک شنونده فایلها بودم که مثل یک ریکوردر فقط صحبتهای دلنشین استاد عباسمنش رو میشنوه و حفظ میکنه! همین!
وقتی فایلهای مربوط به نتایج استاد رضا عطار روشن رو شنیدم، (که ایشون هم با توجه به نتیجهای که گرفتن و همینطور توضیحات استاد عباسمنش مبنی بر رعایت احترام به کسی که از ما بالاتره، لایق عنوان استادی هستن) انگار به خودم اومدم. آخه سالی که استاد عطار روشن با آموزههای استاد عباسمنش آشنا شدن دقیقا همون سالیه که من هم با استاد عباسمنش آشنا شدم. البته اون موقع یه جوون 20 ساله بودم که اصلا تو یه فضای دیگهای سیر میکرد.
از سال 93 تا الان، کارهای زیادی انجام دادم و تجربههای خیلی زیادی رو داشتم. اما هیچوقت نتونستم اون نتیجهای که میخواستم رو بگیرم. با اینکه سعی میکردم همیشه فایلهای استاد عباسمنش رو گوش بدم، ولی در عمل اتفاقی برام نمیافتاد.
شنیدن فایلهای استاد عطارروشن انگار یه چراغ توی ذهن من روشن کرد! انگار یکی بهم گفت مسعود! داری چیکار میکنی؟! نتیجه که با مسخرهبازی ایجاد نمیشه! ببین استاد عطار روشنو! ایشون همزمان با تو شروع کردن و الان به کجاها رسیدن.
امشب که سایت تناسب فکری استاد عطار روشنو میدیدم، واقعا حظ کردم. (البته از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، کمی هم حس حسادت درونم بود، ولی سریع به خودم اومدم و اینهمه موفقیت استاد عطار روشن رو تحسین کردم و براشون از رب وهاب آرزوی هزاران هزار برابرشو کردم.)
وقتی فایلهایی که استاد عطار روشن از زندگیشون میگفتن رو گوش میکردم، بیشتر به صحت قانون پی میبردم. و چقدر دست خداوند در زندگی انسانی که تصمیم به تغییر میگیره مشهوده. و واقعا صداقت کلام و سادگی استاد عطار روشن رو تحسین میکنم. اینقدر شیوا و قشنگ صحبت کردن که من واقعا فایلهاشونو چندین بار شنیدم و هر بار یه ایدهای ازشون گرفتم.
انگار با شنیدن داستان زندگی استاد عطار روشن، آموزههای استاد عباسمنش برام رنگ دیگهای از حقیقت میگرفت.
تصمیم گرفتم منم تغییر بدم زندگیمو. همونطور که استاد عطار روشن اینکارو کردن و خداروشکر که به این نتایج رسیدن. برگهای رو برداشتم با عنوان «درسهایی از مسیر استاد عطار روشن» و شروع کردم به یادداشت. تا اینجا 15 درس رو گرفتم و هربار بیشتر و بیشتر میشن. تغییراتی که باید در خودم بهوجود بیارم تا به قول استاد خدا برام تغییر کنه. چقدر این گفتهها آرامش بخشه و چقدر حال آدمو خوب میکنه.
وای خدای من…
راستشو بگم شرایطی که الان توش هستم خیلی جالب نیست. البته خداروشکر از لحاظ روابط عاطفی، سلامتی و آزادی زمانی اوضاع خوبی دارم و خدارو هزاران هزار بار سپاسگزارم.
اما از اونجایی که باورهای اشتباه در مورد مسائل مالی خیلی در مغز ما ریشه دوونده، من خیلی نتایج خوبی در حال حاضر در این زمینه ندارم. یعنی حتی پسرفت هم کردم و شرایط بهشکلی شده که نمیخوام در موردش حرف بزنم. فقط اینجا مینویسم تا ردپا بزارم از خودم.
منم تصمیم به تغییر گرفتم. با کمک خدا میخوام زندگی جدیدی رو شروع کنم و اسمش رو هم میذارم «زندگی جدید من!»
از اونجایی که یکی از کارهای استاد عطار روشن این بود که همیشه به سایت استاد عباسمنش سرمیزدن و در اونجا فعالیت میکردن و خود استاد عباسمنش هم بارها و بارها از معجزات فعالیت در سایت گفتن، منم یکی از تغییراتمو میخوام همین بذارم که فعالیتم در سایت مستمر باشه.
هر روز از اتفاقات زندگیم، هدایتهایی که میشم، تغییراتی که میکنم و مسیری که در اون حرکت میکنم توی سایت بنویسم و از خودم ردپا بهجا بذارم. کمترین فایده اینکار اینه که برای اینکه شب چیز خوبی برای نوشتن داشته باشم، سعیمیکنم در روز به تعهداتی که دادم و تغییراتی که کردم پایبند بمونم. انگار این کامنت گذاشتن منو مجبور میکنه که همیشه در مسیر درست بمونم.
بینهایت سپاسگزارم از استاد عطارروشن و دستان استاد عباسمنش رو میبوسم که نمیدونم از بزرگی این مرد چی بگم واقعا!
امروز اولین روز از زندگی جدید من بود.
و من تصمیم گرفتم که تغییراتمو شروع کنم. شاید مهمترین تصمیمی که گرفتم و در سلفتاکمم در موردش صحبت کردم این بود که خودمو بکشم کنار و اجازه بدم خدا برام زندگیمو مدیریت کنه و من خودمو بسپارم بهش.
البته میخوام یکم از تغییراتم بگذره و بعد صحبت کنم. نمیخوام بدون نتیجه صحبت کنم.
خدایا سپاسگزارم بهخاطر همهچی! بهخاطر همه نعمتهات که توان شمردنشونو ندارم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش بزرگوار.
سپاسگزارم از استاد عطارروشن عزیز.
سپاسگزارم از بانو شایسته گرامی.
و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق و سعادتمند باشید. خدانگهدار
1402/3/3
00:20
سوره شوری آیات 19 و 20
سلام به همگی
امیدوارم لحظه به لحظه زندگی تون پر از سپاسگذاری باشه
امشبم میخام به ایده ام عمل کنم یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم
از اونجایی که علم من کامل نیس قرارم نیس الزاما حرفهای من همش درست باشه اینا برداشت های من با علم الانه من
امشب هدایت شدم به دو تا آیه که با اینکه خیلی خوابم میومد
وقتی بهش رسیدم دیوانه شدم چشام گرد شد اصن
خیلی خوشگل بودن آخه
اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿١٩﴾ مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ۖ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ ﴿٢٠﴾
خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهی) دارد؛ هر کس را بخواهد روزی میدهد و او قوّی و شکستناپذیر است! (19) کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد! (20)
اوف به این آیه ها
آیه اولو از اون جهت آوردم که بدونید بحث آیه قبلی در مورد رزق بوده
حالا این رزق اصلش مادیاته ولی همش مادیات نیس شاید بشه بهش گفت نعمت ها
اول خدا خیلی قشنگ از کلمه عباده استفاده کرده
بندگانم
نگفته همه ی مردما
گفته بندگانم
کلا زبون خدا توی آیه های مختلف فرق داره
وقتی کلمه ناس بیاد وسط سفت و رفت صحبت میکنه
وقتی عبد میاد وسط جنسش لطیف میشه انگار یه احساس دوس داشتن پشتشه
اینجا از همین آیه هاس
لطیف اصن از اسمش مشخص یه کلمه ی با احساسیه
اینجا به معنی هم باریک بین بودنه یه جورایی و هم ب معنی مدارا کردنه
بعدش از یشا استفاده شده
یعنی طبق باوووورررر هات
هرجا یشا اومد هممون استادیم دیگه میفهمیم داره با قوانین کار میکنه داستان
و بعدش رزق اومده
چی از این قشنگتر
اول لطیف بعد عباد بعد یشا بعد رزق
ترکیبشون خیلی خوشگله
و نشون میده که خدا به اندازه ای که تو باور داری اون نعمتو که اصلش پوله رو وارد زندگیت میکنه و از اون طرف برای بندگانش لطیفه پارتی بازی نمیکنه آ
خلاف قوانین خودش عمل نمیکنه ولی میتونه ک منو تو رو هدایت کنه
میتونه که منو شما رو بندازه توی مسیری که مجبور بشیم روی باورهامون کار کنیم
مثل یه پلیس که میخاد هواتو داشته باشه اون نمیاد مثلا اگه تو سرعتتو زیاد کردی جریمه ات نکنه قانون قانونه
تند رفتی باید جریمه بشی پاش بیوفته ماشینم میخوابونه
ولی میتونه قبل از دوربین ها توی مسیر بهت بگه که این جاده دوربین داره بهت هشدار بده
میتونه با یه سری مانع یکم از سرعتت کم کنه
برای خدا هم اینجوریه و ی جورایی ما بدون هدایت خدا هیچی نیستیم
آخرش اون کاره رو باید ما انجام بدیم
حتی اون لطیف بودنشم به نظرم در پایه قوانین
بالاخره اونی که خدا بهش میگه عبد
کسی که گوش به فرمان خداس
کسی که قبول کرده ربوبیت خدا رو دیگه تا حد خیلی خوبی
ثمره اش هم میشه هدایت ثمره اش هم میشه نعمت و پول
اما آیه دوم
کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد! (20)
من بارها گفتم وقتی خدا میگه آخرت این نیس که ما بریم بشینیم یه گوشه صب تا شب فقط عبادت کنیم سر از سجده بر نداریم
عبادت سر جاش ولی اصل داستانو عمل انجام میده
اولا از زراعت استفاده شده
زراعت ی جورایی این نیس که تو بشیینی دست رو دست بذاری و بگی خب زمین خودش سبز میشه دیگه
نه باید دونه بکاری
آبیاری مناسب رسیدگی میخاد
و در یه کلام عممممممل پشتشه
این عمله ک باعث میشه تو راه درستو بری فقط خواستن دنیا و آخرت باهم کافی نیس هردوتاشو باید با هم بخاین
ولی وقتی از کشت دنیا استفاده شده یعنی طرف شب و روزشو میدوزه برای اینکه چشم دختر خاله اشو کور کنه
بذار ساده ترش کنم
همه ی ما یه انگیزه ای داریم برای اینکه میخایم به ثروت برسیم
هیشکی ام نیس که خالص یه طرف باشه هممون خاکستری هستیم نه سیاه نه سفید
یکی هست اولویتش اینکه جزو انعمت علیهم باشه توی این دنیا
و میکوبه برای اینکه به این برسه میکوبه برای اینکه شبیه سلیمان بشه
و میخادم خداییش لذتم ببره
میخادم با نعمت های خدا حال کنه
و از نعمت های خدا از ته دل سپاسگذاری کنه
کیفشم میکنه شکر گذاریشم میکنه
همه جوره لذت میبره از ماشینش از روابطش از همه چیش لذت میبره با شکر گذاری
با این دید که همه رو خدا بهم داده من اصن عددی نیستم این وسط
حقشم هست چیز عجیب و غریبی نیس
ولی یکی دیگه هست انگیزه اش فقط اینکه برسه به ثروت که یه پزی باهاش بده برسه به ثروت برای اینکه ب اون یارو ثابت کنه در مورد من اشتباه میکردی بره با ماشینش گاز بده حال اونو بگیره یا نمیدونم بره آیفون بخره با وام و در به دری تا چشم بقیه رو کور کنه تا ی جورایی یه کارایی بکنه که بقیهب بگن
واااو
بابا تو دیگه کی هستی
اینا خیلی خوشگل جوابشون توی این آیه اومده
دسته ی اول چی میگه خدا در موردشون
میگه از فضل خودم بر اعمالشون می افزایم
میگه ی جورایی براش میترکونم
وقتی فضل اومده یعنی کار بالا گرفته دیگه یعنی خدا خدایی شو تموم میکنه برات
با همون اندک فرکانس خوب منو تو
خدا که خیره مطلق یاد اون حدیث قدسی میوفتم که میگه اگه شما یک قدم به سمت من بیاید من دو قدم میام اگه شما دو قدم بیاین من چهار قدم میام اگه شما آهسته بیاین من دوان دوان میام
این از فضل خدا برای اونایی که اولویتشون خود خداس
اولویتشون ساخت بهشت توی این دنیاس برای اینکه بهشتو توی اون دنیا هم تجربه کنند
و نیت این قسمت کاملا غالبه ب نیت های دیگه
ولی اون دسته دوم اونایی که دوس دارن
بقیه بگن بهشون ووووااااو بابا تو دیگه کی هستی
اینا رو ببین چه قدر خوشگل گفته نگفته نمیدیم بهشون
گفته یه مقداری از اون دنیا رو بهشون میدیم
تو میتونی بری با وام آیفون بخری
ولی با وام نمیتونی بری پورشه پانامرا توربو اس بخری توی ایران لاقل
تو میتونی بری دماغتو با قرض و قله عمل کنی برای اینکه به چشم چهار نفر بیای
ولی نمیتونی بری فلان ویلا رو توی لواسون بخری دو هزار میلیارد
خدا هم گفته بهشون از دنیا میدم ولی فقط اندکی
یه مقداری
اینکه میگم این آیه خیلی خوبه
تهشو بگم
همه ی ما زاتمون خداس
دیر یا زود میمیرم و قطعا اون دنیا بر اساس این دنیا باهامون رفتار میشه
ولی یه سری ها هستن وارد حاشیه میشن از راه راست دور میشن
اونا که وارد حاشیه میشن شاید یه مقداری حال کنن
که پیش لذت بردن اون دسته ی مقابل هیچی نیس
اونا خیلی بیشتر بر اساس فطرت انسان لذت میبرن
ولی تهش در به درن و هر دو طرفو باهم باختن
چ قدر من میشناسم که کلا آخرتو هیچیو قبول ندارن و مرتب گل مصرف میکنند مرتب مشروب میخورن
چون اون درونه باید ی جوری سرکوب بشه انگار
وقتی تو کمر ببندی که میخام این دنیا رو دیگه به تهش برسم
که همه بگن بابا دیگه این کیه
با اولین شکستی ک میخوری میگه بیچاره تو از سر کوچه تون نتونستی رد بشی میخای به ته دنیا برسی؟ شاید توی مسیر همون تا سر کوچه رفتن یه نیمچه لذت فیکی هم برده باشه
ولی اونی که ایمان ب خدا داره اونی که میگه میرم جلو میخام انعمت علیهم بشم میخام بترکونم هیشکی ام نمیخام اصن نتایجمو ببینه
اصن گور بابای بقیه
مگه مهم نظر اینو اون؟
همین بس که یه خدایی داره بالای سرم میبینه ک من دارم میلیاردی پول میسازم میبینه که من دارم بدون مشروب بدون مواد چه قدر از درون با خودم لذت میبرم از درون خوشبختم خدا هم کیفمو میکنه میگه دم این بنده گرم که شکر گذاره که دهن شیطونو سرویس کرده
من خدا رو این شکلی دیدم توی این آیه
نه اینکه دقیق این شکلی باشه ولی خواستم عمق کلامو هممون بفهمیم
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس
دوستون دارم
آقای مرادی عزیز، ممنون بابت توضیحات عالیتون.
این آیه جزو پاشنهآشیلهای من بود که با یک اشاره شما خیلی چیزها برام تغییر کرد.
به واژه حرث و زراعت دقت نکرده بودم. تو این دنیا باید بکاریم تا اون دنیا برداشت کنیم. آخرت خواستن به معنی بدبخت زندگیکردن نیست. میتونی توی این دنیا قصر بخواهی، بهترین مرکب و ماشین رو داشته باشی، اما همه رو از اون جهت بخواهی که تو بنده خدایی و لایق تمام بهترین چیزهایی که توی این دنیا هست نه برای اینکه فکر کنی اول و آخر این زندگی، این دنیاست و اگر به چیزی دست پیدا نکنی، از غصه خودت رو هلاک کنی.
قضیه همون رها بودن است. قضیه اینه که میخه اسب زندگیمون به دله یا به گله.
همین مسیر رو ادامه بدهید که خوش مسیری است.
به نام خالق بی همتا
سلامی گرم و پر انرژی از راه دور به شما استاد عزیزم و عزیزدلتون خانوم شایسته و همه ی دوستان خوبم در سایت
این اولین کامنت من هستش بعداز 1046 روز عضویت هرچند میدونم تاریخ عضویت مهم نیست اما من برای همین تعداد روزهایی که فقط اسم و اکانتم در این سایت بوده خدارو شکر میکنم
استاد عزیزم من واقعا از شما سپاااااسگزارم
من چندروزه که دوسداشتم کامنتی بزارم اما چون مدتی بود از مسیر دور شده بودم نتیجه ای نگرفته بودم تا همین امروز که استاد من نتیجه اعتماد به خدا و شما رو دیدم و الان با بغض خودم رسوندم که کامنت بزارم
نمیخوام گذشته رو بگم که چرا از مسیر دور شدم ولی میخوام بگم الان نزدیک به 3 هفته است که با خودم عهد بستم که دوباره شروع کنم و هرگز به قبلم برنگردم و انگار ایندفعه واقعا خداهم داره نگاهم میکنه خدایا شکرت
بزارید برم سر اصل مطلب
من بخاطر شرایطی که خودم به وجود آورده بودم زندگی سختی داشتم و بدهکار شدم.
اما تو این 3 هفته بخدا کلی نشونه دیدم هرروزم رو دارم با صدا و فایل های شما میگذرونم
استاد یکی از اشخاصی که من یه مبلغی بهشون بدهی داشتم تا امروز به من فرصت داده بود که تصویه کنم و گفته بود اگر کااامل پولشو ندم اتفاق خوبی نمی افته که من نمیخوام بگم چی گفته بود… بگذریم
بزارید برگردم به هفته قبل سه شنبه شب که من فایل (چگونه درآمدم را 3 برار کنم) رو گوش دادم و تعهدش رو نوشتم و بااااااورم نمیشد استاد من تا قبلش درآمدم خیلیییییی کم بود با اینکه شغل فوق العاده ای دارم اما بخاطر افکارم درآمد نداشتم
استاد باورم نمیشد که شب تعهدم رو نوشتم و من فرداش یه تماس دریافت کردم که یه کاری بهم پیشنهاد شد که من در عرض 3 روز میتونستم حدود 5 میلیون تومان درآمد داشته باشم باورم نمیشد.
من کار رو قبول کردم و انجام دادم و کامل نتیجه ی ایمانم به خدا و شما یعنی (پول)رو دریافت کردم.
و من باخودم گفتم پس میشه.. گفتم پس اونی ک پول میخواد ازم هم میتونم کاری کنم ک خدا بهش صبر بده تا من باهاش تصویه کنم و در دفترم هم دقیقا همین رو نوشتم.استادمن این فایل های نتیجه ی آقا رضا رو بااارها دیدم و شنیدم و گفتم منم باید بدهی هام رو تقسیم کنم
خلاصه من تونستم تا امروز نصف اون مبلغ رو آماده کنم اما اون شخص کل پول رو میخواست و من با خودم گفتم خدا کمکم میکنه و کاری میکنه ک اون طرف قبول کنه و بهم فرصت بده فعلا نصف پولش رو بدم.
و نصف مبلغ رو واریز کردم و با ایمان بخدا باهاش تماس گرفتم ک بگم نصفش واریز کردم و فرصت بده ک نصفشم پرداخت کنم.
اما حقیقتا کمی میترسیدم ولی تماس گرفتم….
و بااااااورم نمیشد بااااورم نمیشد استاااد…..
وقتی بهشون گفتم نصف مبلغ رو واریز کردم و الباقی رو تا هفته آینده پرداخت میکنم بصوووورت کاملا معجزه وار ایشون گفتن باشه اصلا اشکال نداره خیلی ممنون ک واریز کردی و خدافظ
استاد من پشت موتور بودم و وقتی قطع کردم بخدا اشکم در اومد گریهم گرفت و گفتم خدااایا داری باهام چیکار میکنی این شخص اصلا قبلا باهام درست صحبت نمیکرد خب حق هم داشت اما الان نه تنها قبول کرد بلکه اینقدر هم با احترام با من صحبت کرد
و دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و سرییع خودم رو رسوندم جایی که بتونم بشینم و این حس خوبم رو با شما استاد عزیزم و دوستای خوبم به اشتراک بزارم
و بگم میشه منم میتونم ….
دوست خوبم توهم میتونی….
و خداروشکر میکنم که تو این مسیر هستم و به خودم و خدای خودم و شما عزیزانم قووووول میدم که نتایج بیشتری بگیرم
ممنون از شما استاد عزیز
در پناه حق
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
از اقا رضا مجدد سپاسگزارم که الگویی شد که میشود با استاد واموزه هایش نتیجه گرفت پس برای من هم میشود
وقتی صحبت های اقا رضا را گوش میدادم در ابتدا لذت بردم وکلی حس خوب وراهکار ازش گرفتم در ادامه در مورد موضوعات ورشد مالی کمی حسادت.خودکم بینی وشاید احساس تفاوت امد
اما من میدونم که هر کس شرایط باورها وتعهدش با من فرق داره ومن امروز خداشاهده بعد از یک سال ونیم با استاد زندگی کردن یک لحظه فراموش کردم که من واقعا از 20 درجه زیر صفر استارت کردم:
اونم درشرایطی که سیستم هرمی کار میکردم که شاید بتوانم زودتر به پول برسم واین اوضاع بد مالی رو درست کنم وبعد از یک سال نه تنها رشد نکردم بلکه منجر به اخراج از سر کارم شد کلی قرض بالا اوردم روابطم با همه به چالش کشیده شد با پدر ومادر 6 ماه قهر بودم شرایط بد کرونا سال قبلش دزد به منزلم دستبرد زده بود وهمه طلا ها رو که تو 10 سال ازدواج برای روز مبادا کنار گزاشته بودیم رو برده بود وکلی پاسگاه دادگاه کردیم وفعلا هیچ خبری نشده
ماشینم رو رو یه رودبایستی ومثلا نیت خیر برای یکی اشناها فروخته بودم واونم نمیتونست پس بده وقرار شد یه دانگ ماشین سنگین به نامم بزنه وپیاده رفت وامد میکردم سرمایه صفر صاحب خانه بد قلق و نداشتن کار وکلی باور اشتباهی وعملکرد اشتباه درگیر الگو وعادت های بد اختلاف با همسر عدم پاسخگویی مالی ورفع نیاز برای خانواده
پیش منزل دوبرابر شده بود براش وام گرفتم نزول کردم لباس مناسب نداشتم و….
چه بگم حال خراب سقوط شخصیت
به خدا وقتی به اون روزها فکر میکنم گریه م میگیره
حالا نه قدرتی برای تصمیم گیری داشتم که اصلا چه کنم واقعا :
با استاد از طریق اینستا اشنا شدم وعجب تمایلی داشتم که دنبال کنم صحبت های ایشان
به خدا چه روزهایی که من ساعت ها فایل گوش میدادم کامنت مینوشتم تلویزیون تعطیل
و به زور میخندیدم میرقصیدم ولی در دلم غوغا بود ولی ادامه دادم
ارام ارام تاثیرات سایت استاد شما دوستان
باعث شد توشرکت خوبی استخدام بشم ودر عرض چند ماه با لطف خدا وتلاش وشور هیجان خودم یه خورده اوضاع بهتر وپولی به گردش افتاد بیمه ای امد ومن یه کم بهتر شدم میوه ای تو یخچال امد لباسی نو کردیم وحال خوب بیشتری میدیدیم
والان که این کامنت مینویسم خیلی قرض ها پرداخت شده روابط با خانواده واقعا عالی شده اطرافیان رفت وامدی برقرار شده تعهد 3 برابری حقوق محقق شد در محل کار جز بهترین ها هستم شغلم رو دوست دارم روابط کاری وبا احترامی دارم ماشین دوباره خریدم منزل جدید وبا کیفیتی تو یه جای خوب اجاره کردم تازه مقداری هم پول از همین الان برای پول رهن منزل ببخشید با وام خانگی بدون بهره بهمون رسید
کلی تفریح خوب رفتم پول نزول پس دادم وکلی حس خوب دریافت کردم و…
دارم روی خودم کار میکنم میگم خیلی بهتر و ارامتر شدم بندرت روزی شده سایت دنبال نکنم وهی در حال یادگیری هستم
کل حرفم اینه باید نتایج خودم حتی کوچک ببینم وشکرگزار باشم درسته مثل اقا رضا شاید خیلی در اوایل رشد نکردم در ظاهر ولی من از زیر صفر به صفر نزدیک شدم واین خودش یعنی رشد باورهام بهتر شده بود اعتماد به خدا بیشتر شده بود و…
پس من باید الگو بگیرم اقا رضا رو تحسین کنم وبگم برای من هم میشود وهمین الانشم کلی اتفاق خوب افتاده ودارم تکاملم روطی میکنم وزمان رشد ومدت ان من با دیگران فرق داره من باید فقط خودم رو با قبل خودم وروزهای اول مقایسه کنم
پس خدایا شکرت بابت دوستانی عالی وبا تعهد مثل اقا رضا که برای من مسیر رو شفاف تر کرده وباید پا جای پا ایشان بگذارم
پس یکم جدی تر با تعهد تر امیدوارتر والبته شدنی است
اقا رضا تولد بچه کوچلوت که الان بزرگتر هم شده مبارک دوستت دارم مرد
سلام علی آقا
ممنونم که این کامنت رو نوشتین.
عالی بود به معنای حقیقی.
سرشار از امید، توکل، اراده و خواستن.
خیلی بهتون تبریک میگم برای تلاش هاتون، برای خلقِ زندگی تون به دستِ خودتون با یاریِ خدا، اونطور که میخواین.
تحسینتون میکنم که از آقای عطار روشن الگو گرفتین و گفتین میشه و مسیر زندگی تون رو عوض کردین به سمتی که صحیحه و خودتون میخواین.
در آغوشِ خدا باشین و روز به روز موفق تر بشین از همه ی ابعاد.
خدا رو شکر که در این سایت با دوستانِ عزیزی از طریق کامنت ها آشنا میشیم که تلاش میکنن، عمل میکنن به قوانین و خوبی رو خلق میکنن برای خودشون.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
خواهر عزیز سلام
ممنون از کامنت شما
سپاسگزارم از خداوند که همیشه با کامنت های شما به من امید بیشتری میدهد ومسیر را برایم روشن تر میکند
باید همیشه خود را با قبل خود مقایسه کنیم نه کسی دیگر
ما فقط از کسانی که به موفقیت رسیده اند الگو میگیریم وراه را بهتر میشناسیم
که شدنی است
مسیر خودش خیلی قشنگ بهت میگه تکامل تکامل
یعنی همین الان هم عالی هستی چون داری رو خودت کار میکنی پس فقط ادامه بده
وباش بقیه ش درست میشه
تو لایق بهترین ها هستی
به نام خداوند هدایتگرم
که عاشقشم
که هر لحظه و هر چی جلوتر میرم بیشتر عاشقش میشم.
سلام علی آقا
کامنت شما برای من کاملا هدایتیه.
میخوام توضیح بدم چرا.
تا خودم و دوستانم بهتر متوجه بشیم چقدر این کامنتهایی که مینویسیم یا برای هم پاسخ میذاریم، ارزشمند و به موقع است. چون یکی از روشهایی که خدای عزیزم، حرف هاشو به ما منتقل میکنه همین کامنتهاست.
امروز روز به شدت جذابی هست برام، به دلیلِ درکِ بهتر قوانین و رعایتش.
همون قوانینی که دو روز پیش رعایتش کردم کمی آگاهانه و جواب های عالی اومد.
دیروز فازم مناسب نبود.
و امروز به دلیل رعایت کردن قوانین حالم عالی شد.
حالا چی شده؟ امروز و الان میخوام بنویسم و ردپا بذارم که بهتر درک کنم، اگاهانه، چه اتفاقی افتاده که امروزم مثلِ دو روز پیش شگفت انگیز شده ولی دیروز نه…
امروز سراغ موبایل نیومدم، انقدر که مشغول برنامه ریزی خدا برای خودم بودم موبایل رفت کنار کلا.
و دلیلی که الان اومدم هم این بود که بیام و کامنت بذارم تو سایت.
اول فکر کردم میرم روی فایل آخر سایت (بازیِ شکارچیِ نکات مثبت) مینویسم.
اما جریانِ هم آهنگی با خدا و هدایتهاش مسیر دیگه ای رو برام انتخاب کرد…
اومدم سایت و یهو دایره آبی قشنگ رو کنار عکسم دیدم.
طبیعتا خیلی ذوق کردم.
دیروز صد بار چک کردم و به زور میخواستم دایره آبی رو ببینم.
ندیدم که ندیدم.
امروز هیچ اصراری نبود، حتی نزدیک موبایل هم نرفتم، اما دایره آبی خودش اومد…
که اولا بگه بیا این جایزه ات، اصرار رو برداشتی، به خواسته ات رسیدی.
داشتی روی خودت کار میکردی متمرکز، جایزه یا همون نتیجه اومد.
حالا وقتش بود ببینم چه پیامی اومده؟
از طرف چه کسی و در رابطه با کدوم فایل زیباست، اما اصل اینه ببینم برای من چه پیامی فرستاده شده توسط دوست ارزشمندم از طرف خدا…
متوجه شدم کامنتی که قصد نوشتنش رو داشتم، باید اینجا بنویسم.
مطمئنم بهترین جای ممکن دارم کامنتم رو مینویسم و ارسال میکنم.
هم تشکر می کنم از شما که دست خدا شدین و پیامش رو بهم رسوندین.
و هم اینکه دقیقا خدا تو کامنت شما مستقیم باهام صحبت کرده:
یعنی چیزهایی که از ذهن، قلب و قلم شما اومده مستقیم جوابِ خدا برای الانِ منه.
کاملا مستقیم و بی واسطه باهام صحبت کرده خدا…
عاشق خدام که انقدر باحاله، دوست داشتنیه.
من یه قدم رفتم سمتش، اون چندین قدم به سمت من اومده.
برادر عزیزم علی آقا، که براتون بهترین ها رو میخوام در کنار خانواده محترمتون:
انقدر جملاتی که نوشتین جوابِ مستقیمِ منه که میخوام دونه دونه بررسی شون کنم.
باید همیشه خود را با قبل خود مقایسه کنیم نه کسی دیگر
نیاز داشتم اینو مجددا بفهمم و توجه کنم بهش، خدا بهم گفت از طریقِ شما.
برای همین از چند روز پیش به این سمت هدایت شدم خودمو هم تحسین کنم علاوه بر تحسین دیگران، برای موفقیت هام، برای تغییرات و بهبودهام، کوچک و بزرگ هم فرق نداره…
این جمله شما تایید کرد که مسیرم درسته و باید ادامه بدم تحسین خودمو…
ما فقط از کسانی که به موفقیت رسیده اند الگو میگیریم و راه را بهتر میشناسیم. که شدنی است.
دقیقا روی این مورد و پیدا کردن مثال هم تازه چند روز هست دارم کار میکنم، که اینم تایید شد و باید ادامه بدم همین فرمون رو.
مسیر خودش خیلی قشنگ بهت میگه تکامل تکامل
قانونِ تکامل که دائم دارم یادآوری میکنم به خودم، که آروم باشم، شتاب نکنم برای نتیجه، لذت ببرم از مسیر و اینکه تو مسیر بهبود هستم.
اینم از تایید سومی.
انگار شما فرستاده شدین موارد تاییدی رو به من یادآوری کنین که ادامه بدم امیدوارانه، چون مسیرم درسته.
یعنی همین الان هم عالی هستی چون داری رو خودت کار میکنی پس فقط ادامه بده. و باش بقیه ش درست میشه. تو لایق بهترین ها هستی.
یعنی خدایا تو دیگه چطوری میخواستی بهم بگی ادامه بده سمانه.
بگی سمانه دوستت دارم و حواسم بهت هست.
بگی تو مواردی که هدایت میخوای رو بگو من هستم همیشه کنارت، بهت جوابهای درست رو میدم، هیچ عجله نکن، نگران هم نباش.
علی آقا، ممنونم که پیکِ خدا شدین و نامه ی خدا رو به دستم رسوندین. بی نهایت خوشحالی و خوشبختی وارد زندگیِ خودتون بشه.
چند ساعت پیش که مشغول نوشتن بودم، یهو به خدا گفتم میشه باهام از یه طریق دیگه هم صحبت کنی؟
خودم جواب دادم سمانه این همه نشانه میفرسته خدا برات دیگه تاییدیه میخوای چیکار؟
نشانه های امروزِ من از جانبِ خدا:
آوازِ پرندگان، گنجشک ها
پیامک خواهرزاده ام.
سعادت داشتم دوباره با خدا هم آهنگ بشم امروز.
هم فرکانسی با همسرم (موقع نوشتن هام یه لحظه فکر کردم صدای زنگ موبایلم میاد و همسرمه، رفتم سراغ موبایلم دیدم چیزی نیست برگشتم سراغِ نوشتنم. چند دقیقه بعدش همسرم تماس گرفت.)
و …
کامنتم مفصله و هنوز ادامه داره، اتفاقا امروز به همسرم گفتم تنها جایی که میشه مفصل بنویسیم و صحبت کنیم در مورد رشد، خودشناسی، پیشرفت، خدا، تغییرات و بهبودها و … فقط قسمت کامنت سایت هست.
خدارو شکر برای حضور خدا تو زندگیم.
خدا رو شکر برای سایت ارزشمند عباس منش دات کام
خدا رو شکر برای استاد عباس منش عزیزم که بی نهایت دارم ازش یاد میگیرم و ممنونشم.
خدا رو شکر برای مریم جون عزیزم
خدا رو شکر برای تک تک اعضای سایت
خدا رو شکر برای قسمت کامنت های سایت
خدا رو شکر برای اینکه تو مسیر هستم و دارم کار میکنم روی خودم.
و دقیقا بعدش اومدم سایت که کامنت بنویسم و نشانه های بعدی اومدن:
دایره آبی (پاسخِ دوستان)
و تیرِ خلاص رو خوردم:
تو کامنتِ شما دقیقا باهام صحبت کرد خدا جانم
همون درخواستی که داشتم ازش
و هنوزم میدونم بازم نشانه های دیگه میاد و گفتگومون با خدا ادامه داره…
حالا بریم سراغِ اون قوانینی که امروز انجام دادم و نتیجه ها اومدن:
1- به محضِ بیداری از خدا هدایت خواستم برای انجام بهترین کارها و رشد و …
2- نوشتن ستاره قطبی
بعد طبق عادت میخواستم برم پیاده روی که جریانِ هدایت برنامه ای متفاوت برام چید:
3- نوشتن تحسین برای خودم تو دفتر
4- نوشتن نکات مثبت، زیبایی ها، هدایت ها، نشانه های خدا برام تو دفترم.
5- هدایت شدم به نوشتن جواب تمرین جلسه اول دوره شیوه حل مسائل تو دفترم که مدتها بود پشت گوش مینداختم تا کاملترش کنم. خیلی سورپرایز شدم که خودمو دیدم در حال نوشتن مواردی که حلشون کردم تو این تمرین…
و نشونه های دیگه…
هر چی جلوتر رفتم دیدم عه! احساسم داره بهتر و بهتر میشه…
همینطور که شماره ها بالاتر میرفت احساس منم بهتر و بهتر شد از نوشتن اونهمه نکته مثبت و زیبایی تو زندگیم.
100 تا رو رد کردم گفتم چه اتفاقی داره میوفته؟
چرا دیروز که مینوشتم این احساس خوب رو تجربه نکردم؟
آگاهی اومد که از جایی میفهمم دارم درست جلو میرم یا درست مینویسم، که ببینم احساسم داره بهتر میشه.
پس- دارم درست مینویسم- کاملا دلی با فرکانسِ عالی…
البته دیروز یه فرکانسِ مسموم البته سطحی هم داشتم:
حسادت…
یه مورد دیگه هم متوجه شدم که اونم زیاد بابِ میلم نبود…
البته که روی کنترل ذهنم تلاش کردم و کار کردم.
بهتر از گذشته ام شدم، خیلی خیلی…
قاطیِ نوشتن هام هدایت شدم با عشق برم بعضی از کارهای خونه رو با تامل و لذت انجام بدم و بیام.
کل پروسه خیلی جذاب بود، انقدر با لطافت و آرامش کار میکردم که کاملا دوزاریم افتاد داخل هم آهنگی با خدا و هدایت هاشم که انقدر لذت میبرم از جمع آوری دونه به دونه ظرفهای آبچکون و گذاشتنشون سر جاشون با نظم و عشق، جارو کردن آشپزخانه و سالن با جارو دسته دار، پر کردن ظرف شیشه ای از رب خونگی، دم کردنِ چای با گل محمدی خوش عطر، داغ کردن نهار همسرم، پهن کردن سفره و …
مجدد که اومدم سراغ نوشتن، یهو رسیدم به جوابِ یه سوال به خودم:
اصولا توجه کردن به چیزی یا توجه نکردن بهش یعنی چی؟
که با خودم گفتم جوابم رو توی فایل آخر سایت (بازیِ شکارچی نکات مثبت) مینویسم:
همینجا مینویسم نظرم رو که از آگاهی های استاد دریافتش کردم. قبلش پرونده ی امروز رو میبندم:
این الگوریتم امروز من بود، کارهایی که انجام دادم و برام حال خوش آورد.
احساس خوب اتفاقات خوب آورد.
این پروسه ی هدایت خدا برای من بود.
میخوام آگاهانه تر تکرارش کنم و مستمر باشه برام.
خدا خودش هر لحظه هدایت میکنه انجام چه کاری در لحظه، بهترین هست برای هر کدوم از ما.
ایده اومد یه دفتر جدید هم برداشتم به نام آگاهی ها: که توش از درکم نسبت به مسایل، خواسته هام و … نوشتم.
آگاهی اومد: سمانه نترس از اینکه یادت بره چیزی رو بنویسی، خدا بهت یادآوریش میکنه، خدا یادت میندازه هر لحظه باید روی چی کار کنی، تمرین کنی، هیچ نگران نباش، لذت ببر خودتو بسپر به برنامه ریزی و چیدمانِ خدا و خاموش کن ذهن و منطقت رو…
طور دیگه ای خواسته هامو نوشتم نسبت به قبل:
نوشتم خدایا من …. میخوام، اما نمیدونم چطوری، من بلد نیستم، نمیدونم، خودت راهنمایی کن.
اینو از سعیده جان یاد گرفتم که تو کامنتش نوشته بود: خدایا من بلد نیستم تو بلدی، تو بگو.
جواب سوالم:
از استاد عزیزم یاد گرفتم برای توجه کردن به چیزی (خواسته ها) میتونیم اینکارها رو بکنیم:
در موردش بنویسیم، صحبت کنیم، بخونیم، بشنویم، ببینیم، مثال بزنیم در موردش.
به عبارتی بریم دنبالش، تحقیق کنیم در موردش و …
اینطوری کانون توجهمون جلب میشه به اون موضوع.
حالا خلافش هم همینطوره: برای برداشتن توجه از ناخواسته ها: نبینیمش، نشنویمش، نخونیمش، دنبالش نریم، پیگیری اش نکنیم، صحبت نکنیم در موردش و …
همه ی اینا روند تکاملی داره و باید خوشحال باشیم برای تک تک تلاش هامون و پله های دونه به دونه ای که بالا میریم تو مسیر رشد و بهبود…
قانون: به هر چی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه.
قانون: احساس خوب= اتفاقات خوب
علی آقا مجددا ممنونم از شما و پیام تون و فرکانس خوبی که فرستادین به سمت من.
این پیام 30 اردیبهشت ارسال شده و 3 خرداد رسیده دست من.
در بهترین زمان ممکن
در بهترین شرایط
یعنی وقتی که باید میخوندم و میرسیده دستم اومده.
به نظرم اولین جایزه برای ما، اینه که تا کار کردن روی خودمون رو دقیق شروع میکنیم اول احساسِ خودمون خوب میشه، بعد نشانه ها میاد که یعنی درسته برو جلو، بعد جایزه های کوچولو میاد، بعد جایزه های بزرگ میاد.
به عبارتی با توجه به کیفیتِ کار کردنمون روی خودمون جایزه ها میاد، جایزه احساسِ خوب، رابطه ی خوب، ثروت، سلامتی، آرامش و …
و یه جمله ی کلیدی استاد که چند روز پیش شنیدم تو یه فایلی:
نتایج و موفقیت هاتونو فقط به نتایجِ مالی گره نزنین…
که یعنی اگه نتیجه مالی دیر اومد یا نیومد (بستگی به باورهامون داره)، متوجه نشین چقدر نتایج دیگه وارد زندگیتون شده که ندیده میگیریدشون.
خدایا شکرت که خودت میگی کی بیام کامنت بنویسم، خودتم میگی بهم که چی بنویسم.
هدایت و نوشتن معجزه های زندگیِ من هستن بی شک
دعوت شدم به گوش دادن مجدد فایل نتیجه دوستان قسمت 16 ، حتما برای من نشونه داره، هدایت داره
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام سمانهجان
دیروز از خدا خواستم دوستهای توحیدی پیدا کنم و امروز با خوندن کامنتت پیش خودم گفتم: سمانه تو چقدر خوبی که این قدر قشنگ فکر میکنی و مینویسی و زندگی میکنی.
خوبه که شماها هستین، خوبه که سایت توحیدیه عباسمنش هست، خوبه که بچههای این سایت هستن، انگار همه داریم تو بهشت زندگی میکنیم.
این چند خط فقط به رسم سپاس از حال خوبیه که با خوندن کامنتهات بهم دست میده.
با همین فرمون برو جلو، تو همین الان هم به نتیجه رسیدی، حال خوب بزرگترین دستاوردیه که با خودمون میبریم به اون دنیا.
هر روزت سرشار از شادی دختر خوب مکتب توحید!
سلام زهرا جانم.
خوشحال شدم که برام نوشتی.
چقدر درخواستِ قشنگی کردی از خدا…
چقدر عالی، باعث شدی این درخواست در من هم شکل بگیره الان.
درخواستِ داشتنِ دوستانِ نابِ توحیدی…
البته که اینجا به واسطه ی خوندن و نوشتن کامنت تونستم با دوستانِ نابی عینِ خودت آشنا بشم.
ولی اینکه تو پیامت نوشتی از خدا خواستی، باعث شد منم متمرکزتر شم روی این خواسته ی مفید.
بهتر یاد گرفتم و درک کردم این چند روزِ اخیر، که دستِ خدا رو نبندم تو رسیدن به خواسته هام.
چون تو جریانِ هم آهنگی با خدا (تسلیم بودنِ من، قطعِ منطق و ذهنم، فقط چشم گفتن به هدایتِ خدا)، یهو مواجه شدم با رسیدن به خواسته ام از خدا، اما با روشی متفاوت از چیزی که من فکر میکردم راهِ رسیدنه…
یعنی خدا همه چیز رو با مثال داره بهم آموزش میده که بهتر درک کنم.
برای همینم نمیخوام دستِ خدا رو ببندم برای رسیدن به خواسته هام در کل.
خیلی ممنونم از ابرازِ محبتت عزیزم. ممنونم که با مِهر میخونی کامنت هامو و اینچنین با مِهر برام مینویسی.
چقدر درست و خوب نوشتی:
خوبه که شماها هستین، خوبه که سایت توحیدیه عباسمنش هست، خوبه که بچههای این سایت هستن، انگار همه داریم تو بهشت زندگی میکنیم.
فکر کنم این حرف دل خیلی ها باشه.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام
خدای را سپاس که ما را وسیله هدایت هم قرار داد
پیام های شما هم به من احساس خوبی داد وبا پیام شما اشک ریختم
ممنونم بابت حضور شما دوستان عزیز
این سایت این حال وهوا واین مسیر هر لحظه اش به من احساس امیدواری عشق ،بودن وزندگی کردن را میدهد
اصلی که امروز داره به من کمک میکند
کار کردن روی خودم از همان جا که هستم وهمان امکانات همین لحظه وتغییر شخصیتم از همین جا ولی ارام ارام واما عملگرا باشم
به لطف خدا شما در مسیر درست هستید ان جا که نوشتید جارو کردن خانه وشیشه رب پر کردن و…
این یعنی اینکه هر موقع ذهنت گفت تو چه کردی؟کدام نتایج وخواست تلاش ت رو بی اهمیت کنه
بهش بگی ببین من الان دارم با عشق کارهای منزل م رو انجام میدم من که قبلا اینجور نبودم واینها خودش یعنی رشد
وبه قول استاد برای رسیدن به پول تو اول باید شخصیت یه ثروتمند بسازی یعنی کار روی خودت با عشق از همان نقطه وساختن رفتارهای درست ورعایت قانون وارام ارام نتایج میاد فقط باید هرکار درست که انجام میدی به خودت افرین بگی وبارها با خودت تکرارش کنی
به خدا بعضی وقتا شوکه میشم که من در طول این سالها چقدر به خودم خسارت زدم وبا باورهام چه کردم وچه ورودی های بدی به خودم دادم
خوب البته زمان میخواد ولی شدنیه
همه چیز فراهمه فقط تعهد میخواد وحرکت حرکت از همان جا
مثلا من دیروز بعد از ده سال تونستم وسایل اضافه کمد م رو بیرون بریزم ومرتب کنم شاید نقطه ضعف شما نباشه ولی به خدا هیچ وقت ذهنم اجازه نمیداد میگفت بابا ولش کن تو هزار تا مشکل داری مرتب کردن کمد چه دردی از تو دوا میکنه
یعنی ذهنم میگفت یه کار بزرگ بکن
دریغا احساس خوب ورشد از انجام همون کارهای به تعویق افتاده میامد از حل کردن همون کارهای کوچیک از انجام با عشق کارهای منزل و…
هر موقع مغزم هنگ میکنه به خودم میگم یه کار خیرخواهانه یه کمک به کسی بکن یه ظرفی بشور یه خانه ای مرتب کن بعد حالم خوب میشه واین همون کلید هاست که باید یادشون بگیریم
خدا را شکر بابت حضور شما خواهر عزیز
سلام علی آقا.
ممنونم که با محبت کامنتم رو خوندین و پاسخ نوشتین.
چقدر این جمله تون درست و عالی بود…
دریغا احساس خوب و رشد از انجام همون کارهای به تعویق افتاده میامد، از حل کردن همون کارهای کوچیک، از انجام با عشق کارهای منزل و…
اینو قشنگ امشب درک کردم وقتی داشتم تمرین جلسه اول دوره شیوه حل مسائل رو از دفتر به موبایل وارد میکردم که بتونم کامنت بذارم روی جلسه…
خودِ همین نوشتن تو موبایل چند وقتی بود به تعویق میوفتاد، تا امشب که کاملا هدایتی و به سرعت شروع کردم به نوشتن.
و بعد که مینوشتم هم متوجه شدم بعضی از این حل مسئله هایی که من انجام دادم خیلی ساده هستن اما با خودشون دنیایی از آرامش و حس خوب آوردن، ضمن اینکه زندگیمو هم با کیفیت تر کردن…
پس دونه به دونه شون ارزشمندن.
مفیدن.
تحسین برانگیزن.
دقیقا مثلِ مثال شما از خونه تکونیِ کمدتون…
که چقدر تاثیرگذاره جلوی نجواهای ذهنی رو گرفتن.
همین بهبودها هستن که رشد میارن، اگه من قائل به ارزشمندیشون باشم و جلوی ذهن نجواگرم بایستم و خاموشش کنم و اجازه ندم که با گفتنِ اینکه کاری نیست، یا اینکار کوچیکه و بی ارزش، ببین بقیه چقدر موفقتر هستن و … بخواد منو گول بزنه و متوقف کنه از مسیر تلاش و رشد و کار کردن روی خود…
یا همون بازیِ مخربِ کمال گرایی.
خیلی ازتون ممنونم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم در مسیرِ رشد، در کنار عزیزانتون.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام استاد عزیزم،مریم بانوی زیبایم ودوستان عزیز
این هم از نشانه امروز من
من این فایل رو بارها گوش دادم
وچقدر از این فایل درسها یاد گرفتم
آقا رضای نازنین،کلمه به کلمه حرفهای شما ،پر از صداقت وحال خوب..
همینکه اینقدر بی ریا وخالصانه داستان زندگیتون رو اومدین برای ما گفتین،این یعنی اوج باخدا بودن،نترس بودن،شجاعت به تمام معنا
،تمام تجربیات شما در طول این چند سال،حکایت داستان الان خیلی از ما ،بچه های سایت،از جمله خودمن..هیچ وقت یادم نمیره،وقتی تو فایلهای قبلیتون گفتین،که چطور از خدا کمک خواستین ،که بهتون بگه چطور بدهی هاتون رو پرداحت کنید،وخدا تو خواب براتون یک آیه ،فرستاد،وشما رو کمک کرد،همین حرف شما هم برای من شد یک آیه،از طرف خدا که به این نتیجه برسم که من هم باید چطور بدهیهام رو پرداخت کنم…وخیلی از اتفاقات دیگه که فایلها وحرفهای شما، به خود من خیلی راهکارهارو نشون داد…
خلاصه داستان همین احساس خوب =اتفاقات خوب
که خود این احساس خوب هم،فقط بانزدیک شدن واقعی به خدا میسر میشه وبس..
این روزها من شاه کلید رو پیدا کردم،ودارم یکی یکی مثل زمان قبل آقا رضا،درهارو باهاش باز میکنم،اینم تکامل دیگه، که باید طی بشه والبته تعهد..
امیدوارم من وخیلی از بچه های سایت، مثل آقارضا ،روزی به حدی از درجه توحید برسیم،که مثل آقا رضا وبقیه ی دوستانی که اومدن، وبا افتخار از الان خودشون ،گفتن،ما هم بیایم وبا سربلندی اعلام کنیم،که ما هم جز شاگرد ممتازهای سایت استاد عباسمنش نازنین هستیم،واین هم نتیجه هامون…
به امید اون روز با توکل به خدای بزرگ
دوستون دارم
در پناه حق باشید…
به نام خدای سمیع و بصیر خطا پوش بخشنده بی نظیر
سلامی به لطافت شکوفه های بهاری به استاد عزیزم و به مریم بانوی نازنینم
سلام به مبصر و شاگرد اول کلاسمون استاد عطار روشن روی درس عاشقی
واقعآ تحسین میکنم اقای عطار روشن رو ک درس عاشقی خدا رو با نمره عالی پاس کردن و پاداش نمرشونو گرفتن همیشه من جز شاگرد زرنگا بودما اما هیچ وقت لوح تقدیر بهم ندادن همیشه یادمه منو دوستام توی مدرسه فک میکردیم لوح تقدیر ما رو دادن به بچه خانم معلم و من اینو پذیرفته بودم ک اون لوح مال من نیست
ولی در نهایت توی همون مدرسه یا کلاس یا دانشگاه من از همه جلوتر زدم و الان به هدفم رسیدم و نه تنها از معلم بلکه از اساتید و خانواده و دوست و فامیل و اشنا همه و همه ابراز عشق و خوشحالی و تبریکاتشون رو مث لوح تقدیر تقدیمم میکنن خدایا شکرت بلاخره منم مورد تقدیر و تحسین قرار گرفتم ولی دوس دارم از بهترین استادم ک موفقترین استاد دنیا هستن هم یه روز لوح تقدیر دریافت کنم و مطمئنم ک اتفاق میفته برام اون موقع دوستامو تحسین نمیکردم ک لوح گرفتن اما الان اقای عطار رو تحسین میکنم واقعآ قابل تقدیر و ستایش و تحسین هستین
از هر چی بگذریم از آیدای زیبا نمیشه گذشت واقعآ هدایت خداوند بی نظیره و من چقد ارزشمندم ک خداوند از هر طریقی هدایتم میکنه قبل از دیدن این فایل دوستم داشت بهم پیام میداد به شوخی میگفت دیگه ازدواج هم کنیم توی این سن باید بچه از پرورشگاه بیاریم فرداش من فایلو دیدم و خداوند از زبان اقای عطار بهم گفت خداوند توانایی اینو داره ک توی هر سنی باشی میتونی زیباترین فرزند رو داشته باشی خداای من آیدا قلب منو باز کرد اینقد حسش کردم ک هیچ وقت اینقد یه بچه رو دوس نداشتم اصلا یه حس عجیب انگار قلبم باز شد گفت بیا ایدا کوچولوی ناز این جایگاه توست خدا رو صد هزار مرتبه شکر متشکرم از اقای عطارروشن
این چند روز ک این فایلا رو گوش دادم خودبخود اتفاقای خوبی برام افتاد و من اولین قرارداد کاریمو بستم 15 میلیون به خودم گفتم وقتی این پول بیاد دستم دوس دارم یکی از دوره های استاد رو بگیرم گفتم کدومو بگیرم با خودم گفتم شاید عزت نفس رو گرفتم و دیگه حواسم پرت شد و کلی کامنت خوندم و با دوستم چت کردم و خوابیدم توی خواب دیدم یکی ازم پرسید قانون افرینش یعنی چی و من جواب دادم ک جوابم یادم نمیاد و اون گفت افرین یه قانونه و یه نوشته هایی نشونم داد ک یادم نمیاد چی نوشته بود فهمیدم این هدایت بود ک من از قانون افرینش شروع کنم با تک تک سلولهام میخوام این دوره رو امیدوارم هر چه زودتر خداوند شرایط خریدش رو برام فراهم کنه خدایا سپاسگذارم ک رزاقی و روزی رسان بی حساب من
توی دفترم نوشتم خدایا امروز پول میخوام رفتم سر کار همکارم کارت بانکشو نیاورده بود گفت بریم بیرون یه چیزی بخوریم گفتم کارت همراه من هست ولی زنگ زد شوهرش گفت 150 برام بریز هر کاری کردم گفتم بابا همرام هست چون ماه رمضونه همه جا بسته بود فقط بستنی فروشی دیدیم بازه ک شوهرش 150 زد به کارت من شماره کارت منو فرستاد 60 تومن دو تا بستنی شد 90 موند توی کارتم هر کاری کردم قبول نکرد برم خودپرداز براش بکشم گفت نمیخوام
و یه فرم عینک ک گرفته بود 500 هزار تومن هنوز عدسی ننداخته بود رو الان برام پیام داد گفت من نمیخوامش برات میارمش
این هفته هم تصمیم داشتم بینیمو عمل کنم ک دو دل بودم بشدت و میترسیدم زشت بشه و گفتم خدایا هدایتم کن در کمال ناباوری البته ناباوری برا قبلنم الان باور میکنم یکی از دوستام بهم پیام داد گفت دیشب خواب دیدم بینیتو عمل کردی و خیلی خوشگل شدی اینقد خوشگل ک حسودیم میشد بهت خخخ البته اینم بگم ک من اصلا به دوستام نگفته بودم میخوام عمل کنم و خیلی جالب بود ک خواب دوستم هدایت خداوند بود برای من
حالا هم از خدا میخوام هزینش و عملش با خودش خخ
خدایا نمیدونم واقعآ چی بگم چطور شکرت کنم فقط میتونم بگم خیلی خیلی بزرگی و وهاب
خدااای من چقد همچی داره عالی پیش میره من چند ماه پیش یه گروه تلگرامی در راستای رشتم زدم چند روز فعالیت کردم اما بیخیالش شدم حالا ک اقای عطار روشن گفتن ک گروه تلگرامی دارن و درامد عالی جرقه زد تو ذهنم ک برم ادامه بدم گروهمو برنامه و مشاوره در راستای شغل و رشته خودم رفتم همکارمو بردم توی گروه حدود 40 نفری بودن اما بعضیا بازدیدشون خیلی وقت پیش بود و در موردش با همکارم صحبت کردم و گفتم میخوام فعالش کنم اما دیگه این چن شب گاهی وقت یه مطلب میزاشتم امشب همکارم 20 نفر رو وارد گروه کرد و خیلی عالیتر شد و من همکارمو مدیر کردم و قرار شد من برنامه بدم اون مشاوره و گروهو فعال کنیم یک نفر اومد پیوی از من در مورد منابع پرسید ک اینم یه نشونه از مسیر درستمه خدایا با چه زبونی ازت تشکر کنم
خدا به راحتی هدایتم میکنه خدایا ممنونم ازت
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
اى مردم ! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامى ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست ، البتّه خدا داناى خبیر است .
ذات و خمیرمایه همه ما ارزشمنده موقعیت و شغل و تحصیلات و قوم و طایفه و قبیله
نژاد و قومیت ارزش محسوب نمیشن نزد خدا باتقواترین فرد ارزشمنده پرهیزگارترین فرد کسی ک طبق قانون بدون تغییر جهان قدم بر میداره
من دیشب نصف این کامنت رو نوشتم امروز رفتم سر کار همکارم عینک رو بهم داد همینطور نتایج مالی داره میاد خدایا شکررررت
امروز یه تضاد داشتم ک قابل حله و قطعآ به نفع من تموم مشه الخیر فی ماوقع
من به هدفم رسیدم و برای خودم ارزش تولید کردم حالا باید مهارتمو ارتقاء بدم و ازش درامد کسب کنم البته من در شرف انصرافم ک همین شغل رو در تهران ادامه بدم از صفر
بازم از استادم بخاطر این توضیحات تکمیلی تشکر میکنم توضیحاتی ک زندگی ها رو زیر و رو میکنه اصولی ک توی این دوره نتایج گفته شد نمیشه روشون قیمت گذاشت متشکرم استاد توحیدیم
متشکرم از اقای عطار روشن ک باعث شدن ابهامات ذهن از بین برن و خیلی ترمزهای ریز و درشت خودبخود محو بشن و انگیزه هزار برار به ما بدن برای ادامه مسیر زیبای بهشت امیدوارم باز هم شاهد موفقیت های روز افزونتون باشیم منتظر کامنت هاتون هستیم سپاسگذارم
خدایا چقد احساس ارزشمندی میکنم ک توی این مسیرم الهی شکر
عاشقتونم
با سلام امروز میخواهم ادامه نتایجم رو در این مدت آشنایی با سایت بیان کنم.
همانطور که گفتم هر شب نتایج روزانه و سال های اخیرم را هدایتی در زیر یکی از فایلهای استاد کامنت میکنم.
1.موفق شدم خانههایی اجاره کنم که درست مطابق تصوراتم بودند. مثل بالکن یا اندازه هال و آشپزخانه و …
2.وقتی در زمین مشغول کار بودم دستان خداوند رو دیدم که به کمکم میآمدند و من پارسال با حدهاقل هزینه کارگر کشاورزی کردم.
3.خرید ماشین پراید با تمام ویژگی هایی که میخواستم و تصور میکردم.
4.کمک گرفتن از الهامات در هنگام خرید یا رانندگی یا کار در مزرعه
5.داشتن احساس خوب در بیشتر اوقات و اتفاقات خوب
6.احساس خوب از لحاظ مذهبی و نداشتن احساس گناه.
7.متولد شدن دخترم با تمام ویژگی هایی که میخواستم و به آنها توجه کرده بودم.حتی حالت صورت و خندههاش
8.علیالرغم اینکه پارسال آب و وسیله استخراج آب برایم کم بود ولی من هر روز در تمریناتم به فراوانی آب توجه میکردم که امسال زمینی اجاره گرفتم که سراسر فراوانی آب است.
9.توجه به مشتری فراوان باعث شده بود من برای فروش محصولاتم مشتری ها دو هفته در نوبت می ایستادند.
10. من تراکتور نداشتم ولی همیشه یک تراکتور رایگان برام جور میشد. حتی گاهی من دو تراکتور سر زمینم بودند و برام رایگان کار میکردن در حالی که قیمت هر کدومشون بالای 500 میلیون بود.
این ها بخشی از نتایج من در سه سال اخیر بود.
ولی امروز دو تصمیم اساسی گرفتم و حتی یکی از آنها را شروع کردم.
1. من به دلیل ریزش موهایم از قانون سلامتی دست برداشته بودم به همین دلیل 10 کیلو اضافه وزن گرفتم و از صبح دوباره شروع کردم به عمل کردن به قانون سلامتی با این تفاوت که نکات رو ریز اجرا میکنم به نظر من طبیعی نیست برای کنترل ریزش مو من از قرص کمک بگیرم واز توضیحات یکی از دوستان متوجه شدم آب دریا مفیده منم تصمیم گرفتم موهام رو با آب چشمه یا رودخانه بشورم. و نکات رو ریز اجرا کنم.
2.فردا شنبه حتما دوره عزت نفس رو میخرم چون با توجه به کامنتها و توضیحات استاد پایه و اساس کل آموزهها عزت نفس است. و من به این نتیجه رسیدم که باید عزت نفسم را قوی کنم.
با تشکر از استاد و اعضای سایت
به امید موفقیتهای بیشتر.