https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-14 22:22:142024-09-24 19:35:13نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
792نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت آقا رضای گلمون که ذات درونشون از چهره زیباشون نمایان شده که حرفهاش به دل میشینه
کارهاتون که یه الگوی مناسب شد ویه باور زیبا حک شد تو دلمون
تبریک میگم پدر شدن دوبارتون
تبریک میگم بابت فرشته زیباتون بنام آیدا عزیزمون
انشالله سعادتمند باشه، تبریک بابت دستاورداتون
چقدر با حرفهات گریه کردم ،چقدر با حرفهات خندیدم
با صدای بلند، مخصوصا اونجا که گفتی یه شببببه
استاد شدم
بله یه شب فقط یک شب فقط یک ساعت فقط در یک دقیقه شدی استاد، بله میشه،چون باور داشتم آقا رضا توسایت دیدم عکسها رو و کلیپاتون تو اپارت دیدم تا کجا رفتی …. مرد احسنت بتو
وحالا تبریک بهتون میگم این عضم راسختون وشمارو تحسین میکنم،
امیدوارم خدا همه ی نعمت ها براتون حفظ کنه
انشالله.
خوب چی بگم ،
جز شکر بهتر باشه
خدایا صدهزارمرتبه شکر بابت اینکه استاد رو نشونم دادی
منو هدایت کردی سمتش
من از 3 سال پیش با کلیپهای کوتاه استاد آشنا شدم،ولی تازه وارد سایت شدم
واز طریق اینستا که طرفدارانتون میسازن به اینجا هدایت شدم ،تسلیم شدم، قبول مسولیت گردن گرفتن، وپذیرفتم .
الان وقت امدن من به اینجا بوده
خوب چی بگم….
که بعد دیدن کلیپهای آقا رضاحالم دگرگون شد.
گفتم اگه توخواب به اون مسیرو نشون دادی
هدایتش کردی من هم هدایت کن.
من هم یه خوسته ای دارم
یادمه توکلیپ گفتی شب موقع خواب از خدا خواستم مسیرو نشون بده ونشون داد،من از تکنیکهای استفاده کردم……..
مثل شما شب موقع خواب خواستمو،، گفتم، وگفتم من نمیدونم چطوری راهو نشون بده
منو هدایت کن سمتش
شب سوم که قبل خواب
از طریق هادی عزیز با ویس توحید عملی آشنا شدم وجلسه دومم گوش دادم
ای جان استاد عزیز چه کرده
استاد بینظیری عاشقتم ویس ها عالی
من عاشق خدای خودم هستم .
شب موقع خواب گفتم خدا منوهدایت کن سمت خواستم
شب خوابیدم وسط شب بیدار شدم
چشمم باز شد
کامل یادمه چی شد هدایتم کرد بخدا الان هم گریم میگیره
بلند شدم گفتم مینویسم یادم نره
پاشدم همه جا تاریک بود چراغ هود زدم نوشتم
بنا به نوشته هام شبم سرچ کردم منوهدایت کرد به این آیه
وقرانا فرقناه لتقراه علی مکث ونزلناه تنزیلا
آیه 106 اسرا
وقرانی را جز به جز برتو فرستادیم که تو نیز بر مردم به تدریج قرائت کنی(با صبرو تأمل به هدایت خلق پردازی )واین قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ ماست.
(علی مکث ) برای من بود فرستاده شد
که معنیش هم یعنی کارها رو به تدریج ومرور زمان جلو ببر
خدایا صدهزارمرتبه شکربابت همه چی
نمیدونم
دلم گفت :بنویس من هم براتون نوشتم
خدارو صدهزارمرتبه شکر که منوهدایت کردی سمت خواسته ام انشالله بعد 20 روز دیگه ساخت طبقه بالای خونهمون انجام میشه
صحبتهای آقای عطار روشن را شنیدم نکات آموزشی خوبی داشت .
اینکه پول داد شدن از مسیر علائق و ادامه دادن اتفاق می افتد و گوش دادن به الهامات الله و عمل کردن زمانی که الهام میشه دسته چک را پاره کن خوب ، 100 درصد بهش عمل کن ، در سایه عمل کردن به الهام الله پول ثروت ونعمت بیشتر می آد وگرنه با دعا نماز قرآن خالی خواندن هیچ اتفاقی نمی افتد هیچ پیامبری با دعا کردن کارش را پیش نبرده بلکه عمل به الهام خدا کرده حضرت موسی قومش را حرکت داد و از آن سرزمین رفت ، حضرت نوح حرکت کرد و کشتی را ساخت ، حضرت محمد بلند شد و شمشیر ش را برداشت و جنگ کرد
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش گرامی، بانو شایسته و همه عزیزان.
قبلا هم گفتم، باور به اینکه همه چیز در زندگی صرفا و صرفا به واسطه فرکانسهای ارسالی من داره ساخته میشه، زندگی من رو از این رو به اون رو میکنه. قبلا بارها و بارها این جمله رو شنیدم و یا در موردش صحبت کردم. اما انگار شیطان هر لحظه منتظره که این باور در ذهن ما کم رنگ بشه و اون بیاد زهرشو بریزه. البته که میتونم بگم از قبل بهترم در این زمینه اما بازهم میدونم که خیلی کار دارم تا این دانسته تبدیل به باور بشه. تا اینکه باور کنم هر چیزی در ذهن من هست داره اتفاقات بیرون رو رقم میزنه. واقعا شنیدن این جمله یه چیزه، عمل کردن بهش یه چیز دیگه و این دو تا خیلی فرق دارن با هم. ساختن این باور نیاز به کار شبانهروزی داره. نیاز داره که من همیشه حواسم به هر کاری که میکنم و هر چیزی که میگم باشه. زمانی لازمه که این باور درونم شکل بگیره اما بعد از شکل گرفتنش آروم آروم اوضاع بهتر و بهتر میشه. در شروع داستان شیطان خیلی نجوا میکنه و میخواد رشد و پیشرفت و حرکت رو نشدنی جلوه بده. الان توی این وضعیتم. البته که نمیتونم بگم صفرم ولی به خاطر کمکاریهام برای حرکت در مسیر درست، کمی عقب افتادم. شیطان از همین عقب افتادگی برای نجوا کردن استفاده میکنه و سعی میکنه ذهن من رو به هم بریزه.
اما خب، پاداش به کسانی داده میشه که بتونن ذهنشون رو کنترل کنن. کسانی که وقتی شرایط خیلی به نظرشون جالب نیست تمرکزشونو روی زیباییها میذارن و مصداق صدق بالحسنی میشن و بعد آسون میشن برای آسونی ها.
از خدا میخوام توی این مسیر من و همه شما عزیزان رو کمک کنه. از همه شما سپاسگزارم
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند باشید. خدانگهدار
به نام خدا که بخشندگی و مهربانی تنها شایسته خودش هست سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان واقعا عاشق سایت.به قولی میخوام امروز قورباغه را قورت بدم چون با نوشتن غریبه ام سرگذشت آشنایی با استاد عباس منش حدودا یک سال پیش توی یک کارگاه خیاطی کار میکردم صحبت افراد انگیزشی شد برادرم گفت استاد عباس منش من که از 9 سال پیش دنبال این برنامه ها بودم اسم استاد را هنوز نشنیده بودم ولی هر چه کتاب انگیزشی بود و دوره ها حتی کوین ترودو را دورش را خریده بودم ولی هیچ کدوم جواب نداد ولی تا اسم استاد آمد همونجا توی تلگرام سرچ کردم و عزت نفس را خریدم تا شب چند بار گوش کردم و 4 دوره دیگر را هم خریدم و از جایی که استاد گفت از لحظه شروع دوره نشانه ها توی زندگیت میاد حالم همونجا عوض شد دوست داشتم از اون کارگاه برم ولی گفتنش سخت بود شده بود برام درد سر که روز سوم که با استاد آشنا شده بودم خود طرف بهم گفت میخوام کارگاه را جمع کنم تو وسایل را نمیخوای از خوشحالی گیج شده بودم از جواب دادن ونشانه هایی که استاد گفت .خرید دوره های استاد هم برام خیلی مبهم بود چون اولش نمیدونستم که باید از سایت خرید کنم پنج تا دوره خریدم توی حرکت اول وقتی از استاد شنیدم که فقط سایت تو کانال پیام دادم که این دوره را میگن فقط باید از سایت خریداری بشه گفتن ما تا یک ماه دیگه با استاد قرارداد داریم تموم میشه و مرا راضی کردن گفتن اینه لینک خود استاد هست ولی چند روز بعد دیدم جلوی کانالش خورد کلاهبرداری و من تمام فایلها را پاک کردم و چون پول نداشتم دوره از سایت بخرم رفتم دنبال آن ال پی و فایلهای مجانی ولی شروع کردم پیاده روی و دو ماه فکر میکردم تا زیر زمین خونمان خالی شد اولش یه ماشین ارث داشتیم میخواستم بفروشم و سهم کل خانواده را بگیرم وبا 10 پایه چرخ شروع به کار کنم که یاد حرف استاد افتادم که گفت تکامل با برادرم با دو پایه چرخ که میشه گفت فقط با زغال کار نمیکرد شروع کردیم اونم خانومم طفلک یک مقدار طلا داشت که شد 20 میلیون با همون شروع کردیم بدون مادگی ولی خدا را شکر تو یک هفته کار کردن چرخها را عوض کردیم و هفته دوم مادگی گرفتیم از برج 6. 1401 شروع به کار کردیم وتا شب عید 1402 مشغول بودیم آخرای ماه مبارک رمضان داداشم گفت دوستمون آقا سینا مزون زده و خیلی کارهای خفن میزنه.من همون شب شماره آقا سینا را گرفتم و نا گفته نماند که دا داشم گفت استاد را آقا سینا معرفی کرد به من وداداشم به من استاد را معرفی کرد اون پیگیر نشد که دو سال با آقا سینا در ارتباط بود و از استاد صحبت میکردن.خلاصه فردای آن شب من با آقا سینا قرار گذاشتم و ساعت 8 شب تا 3 صحر با هم صحبت کردیم هم فرکانسی را بع از 20 سال پیدا کردم البته من 40 سالمه.فردای اون روز گفتم به من آموزش برشکاری میدین.موافقت کردن.و از اون روز اتفاقات خوب و عالی باورنکردنی یکی پس از دیگری اول از همه با کمک فایلهای استاد بعد از 27 سال سیگار کشیدن حدودا 8 ماه هست که حتی فکر سیگار هم به مایلم نیامده بدهکاری 500 میلیونی داشتم خدا را شکر تقریبا تسویه شد بعد از 25 سال زندگی با چک حدودا 20 روز پیش دسته چک 50 برگی بانک ملی را با آقا سینا و داداشم آتیش زدم بیمه عمر بعد از حدود 13 سال پرداخت را بازخرید کردم که برام مثل شرک بود 25 روز پیش اولین قدم را از سایت خرید کردم و خدا را شکر حالم همیشه خوبه از روزی که سیگار نکشیدم هر روز نهایتا اذان صبح بیدار شدم و خدا را شکر تمام بدنم سالمه مثل ساعت کار میکنه.برام دعا کنید که توی این راه بمونم که این راه همون صراط مستقیم هست که خدای بزرگ میگه براتون دعا میکنم که توی این راه بمونید استاد جون وخانم شایسته و پشتیبانی وخانواده باحال سایت عاشقتونم همتون را دوست دارم خیلی باحالین نوشته هام نوشتن کلاس دوم راهنمایی ب
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش عزیزم، بانو شایسته و همه دوستان گرامی
امروز داشتم به این فکر میکردم که چقدر توی زندگی خودم در استمرار نداشتن، استمرار داشتم! یعنی تنها چیزی که خیلی خوب و با استمرار انجامش دادم، این بوده که به اهداف و کارهایی که باید می کردم، پایبند نبودم. یعنی در برهه هایی از زندگی تصمیمات لحظه ای گرفتما، اما خب، هیچکدوم رو اونقدر درونش جدی نبودم که تا ابد ادامه بدم. بعد داشتم فکر می کردم علت موفقیت استاد عباسمنش، دقیقا همین استمرارشون بوده. همین که یک انسان تصمیم بگیره یک کاری رو انجام بده، و مستمرا اون کارو ادامه بده و تحت هیچ شرایطی ازش کوتاه نیاد، همین در دراز مدت بسیار نتایج رو بیشتر میکنه. چیزی که استاد عطار روشن هم به خوبی اون رو رعایت کردن. وقتی که تصمیم گرفتن تغییراتی رو درون خودشون ایجاد کنن، با همه وجود این تغییرات رو بهش پایبند موندن و خدا هم به خاطر همین پایبندی، پاداش هاش رو داد. البته که خداوند همیشه در حال دادن نعمت ها و برکات به ماست، مساله اینجاست که ما در مدار دریافتش نیستیم. وقتی تصمیم میگیریم که روی خودمون کار کنیم و با تغییر شخصیت، در مسیر درست حرکت کنیم، اون وقته که در مداری قرار میگیریم که به هر چیزی که بخوایم میرسیم.
یکی از تغییرات شخصیتی که من باید انجامش میدادم، نظم در انجام کار خودم بود. همیشه کارام رو بدون پیوستگی و عدم رعایت استمرار انجام میدادم و همین باعث میشد نتایجم مستمر نباشه! اما بهم الهام شد یه دوره 31 روزه رو بنویسم که در اون دوره مستمر تولید محتوا کنم و روی سایتم قرار بدم. امروز روز 21 امش بود که تموم شد. در مورد معجزات همین مدت کوتاه در کامنتّهای قبلی نوشتم، اما همینقدر بگم که وقتی این دوره رو شروع کردم تا الان خیلی اتفاقات خوب افتاده. البته این اولشه. نتایج در جهان هستی به قول استاد به صورت لگاریتمی ایجاد میشه، نه خطی! یعنی هرچی که بگذره (اگه استمرار داشته باشی) نتایج بزرگ و بزرگتر میشه. این همون اتفاقیه که برای استاد رخ داده. بعد از پایان این 31 روز، یه دوره جدید رو باز برای تولید محتوای خودم ایجاد میکنم که این مسیر ادامه پیدا کنه.
اما در راستای همون تغییر شخصیت، امروز یک تصمیم بزرگ دیگه هم گرفتم. همونطور که استاد عطار روشن تصمیم گرفتن یه عادت نامناسب که حالت اعتیادگونه براشون داشت رو ترک کنن، منم میخوام عادت بد خودم که همین شرایط رو داره بزارم کنار. و از مواهب دور بودن از این عادت استفاده کنم. بهرحال به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است! و من میخوام این کار رو قربانی کنم. قربانی رسیدن به اهداف مقدس. و به قول استاد عطار روشن میخوام خودمو به خدا ثابت کنم. میخوام به خدا نشون بدم که ثابت قدم هستم. هر بار توی زندگیم سعی کردم این کارو کنار بذارم نتونستم. اما این بار دیگه خیلی جدی میخوام بذارمش کنار و به خدا ثابت کنم که این مسعود با مسعود قبلی فرق داره. من اومدم بها بدم و برای رسیدن به هدفم ثبات قدممو به لطف و یاری خدا نشون خواهم داد. امروز 9 خرداد 1402 من این عمل رو ترک می کنم تا به خدا بگم که اومدم واقعا تغییر کنم و در اثر این تغییر، شخصیتم رو هم میخوام تغییر بدم. از خودش میخوام توی این مسیر دستم رو بگیره.
از خدای مهربانم، استاد گرانقدرم و همه شما عزیزان سپاسگزاری میکنم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و عزیزم، بانو شایسته و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس.
خداروشکر، امروز هم خیلی روز خوب و پر برکتی از لحاظ کاری، مالی و پیشرفت برای من بود. البته که شیطان یک لحظه هم صبر نمی کنه و همیشه در حال نجوا کردنه. همش این سوال میاد که پس کی؟ پس چه موقعی اون نتایجی که دنبالشی ظاهر میشه؟ همیشه و همیشه سعی میکنه اون چیزهایی که منفی ترین حالت ممکنه و صد البته اصلا به وجود هم نمیان رو توی مغز آدم فرو کنه و ناامیدی رو ایجاد کنه.
اما وقتی یاد بگیرم آروم آروم به خودش توکل کنم و همه چیو به خدا بسپارم، اون وقته که معجزات خودشونو توی زندگی من نشون میدن. همین الانش که یه اپسیلون بهتر از قبل شدم در این زمینه، (یا حداقل فکر می کنم بهتر شدم) خیلی اتفاقات خوبی رو دارم می بینم که هرچی دو دوتا چهارتا می کنم به نتیجهای جز هدایت خداوند نمیرسم. فقط به این دست پیدا میکنم که خداست که داره مدیریتم می کنه. البته که تلاش خود من نسبت به قبل خیلی بیشتر شده. شاید 6 ساعت و کمتر در شبانه روز میخوابم و در زمان های بیداری تقریبا همیشه دارم کار می کنم. اما این کار کردن از روی عشقه. از روی اینه که من دارم وظیفه خودمو انجام میدم و الهاماتی که خدا بهم می کنه رو عملی میکنم، خدا هم وظیفه خودشو خیلی خوب بلده که انجام بده. من باید بنده باشم! بندگی کنم و اجازه بدم خدا هم خدایی خودشو بکنه. از خود خدا کمک می خوام که در این مسیر بهتر و بهتر بشم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم و همه دوستان گرامی
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید. خدانگهدار
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم جناب آقای استاد عباس منش، بانو شایسته و همه دوستان عزیزم.
واقعا تعهد داشتن به مسیر و ادامه دادن معجزه میکنه. وقتی خودتو میسپاری به خدا و همه چیزو میذاری اون برات هدایت کنه، اون وقته که به هرچیزی که اراده کنی دست پیدا میکنی. نمیخوام بگم من میتونم این کارو انجام بدم. اما بهرحال، به اندازه یه اپسیلون از قبل بهترم. و همین یه اپسیلون داره هزاران برابر نتیجشو توی زندگیم نشون میده. امروزی که گذشت، سایت من به حدی بازدید داشت که هیچوقت همچین رکوردی رو نداشته. بالای 15000 بازدید در یک روز فقط از سایت. و بالای 3000 بازدید در شبکههای مجازی. این رکورد اصلا اتفاقی نیست. من این رو حاصل اون جملاتی میبینم که به خدا گفتم. اون جایی که از احساس عجز گریه کردم و گفتم خدایا! من کم آوردم! بیا و زندگیمو توی دستت بگیر. بیا همه چیزو تو مدیریت کن. من هر چقدر تلاش کردم نشده. الان دیگه اومدم پیش تو. یا بیا و منو مدیریت کن. یا کار من تمومه! و در کمتر از 2 هفته چنان انقلابی در وضعیت کاری من ایجاد کرد که هیچوقت سابقه نداشت!
خدا میدونه که تو همین دو هفته هم نتونستم ذره ای به ربم اعتماد کنم! اما همون احساس عجز. همون احساسی که میگی خدایا من کم آوردم و دیگه بیخیال میشی، همون کارارو به خدا میسپاره و بعد این اتفاقا میافته.
نمیدونم واقعا چی بگم از این قدرت که اینقدر بینظیره.
خدایا شکرت. سپاسگزارم از همه دوستان و استاد عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و موفق باشید.
سلام و عرض ادب و احترام استاد عباسمنش گرامی، استاد عزیزم، بانوی شایسته جمع ما و همه عزیزان همراه در این سایت.
خدارو صدهزار بار شکر، امروز هم روز خیلی خوبی بود. یک روز ابتدای هفته که خیلی پرکار و پرتلاش بودم.
دیروز فایل استاد با عنوان «میخواهی چه چیزی را قربانی کنی؟» رو می شنیدم. اونجایی که استاد میگفتن به اون شاگردم گفتم باید 365 محتوا در 365 روز سال آماده کنی، خیلی بهم احساس خوبی داد. چرا که منم برای تولید محتوای سایتم حدود 18 روز پیش تصمیم گرفتم یه دوره 31 روزه رو بذارم و توی این 31 روز حداقل 90 محتوا تولید کنم. الان روز 18 امش هم تموم شد. در تمام این 18 روز عهدی که برای تولید محتوا داده بودم رو رعایت کردم. به محض اینکه این کارو شروع کردم، رشد بسیاری در مخاطبین داشتم. هم سایت، و هم شبکههای مجازیم از نظر تعداد مخاطب رشد خوبی داشت. وقتی استاد گفتن باید تمرکز بذاری روی محتوا، دیدم که من این موضوع رو رعایت کرده بودم و از این بابت خیلی خوشحالم.
البته این ایده رو هم خدا به من داد و البته ایدههای دیگهای هم داده که فکر میکنم فعلا با مدار انجامش فاصله دارم. نمیخوام تکاملمو طی نکنم و قدم به مسیرهایی بذارم که آمادش نیستم. فعلا باید در مرحله ابتدایی یاد بگیرم چطور زندگیمو به خدا بسپارم و اجازه بدم که اون برای من همه چیزو مدیریت کنه. از ایده های کوچولو شروع کنم و آروم آروم بزرگش کنم.
و در کنار کارهای فیزیکی، بیخیال بودن رو هم تمرین کنم و یاد بگیرم زندگی رو جدی نگیرمش. همه چیو بسپارم به خدا و اجازه بدم که اون برای من همه چیو مدیریت کنه. من فقط باید حال کنم. بدون هیچ فشار و زحمتی. به امید خدا در این مسیر حرکت می کنم و ذره ذره رشد می کنم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که این آموزهها رو اینقدر شیوا به ما آموزش دادن.
و سپاسگزارم از همه دوستان عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و موفق باشید.
تو هفته گذشته اتفاقاتی افتاد که منو یه پله از مدار قبلیم بالاتر برد . برای بسیاری از نکات مبهمی که تو ذهنم بود به جواب رسیدم و مهم تر از همه نحوه کارکردن قانون جذب و ارتباطش با خداوند رو بهتر درک کردم .
متوجه شدم که من خیلی جاها توهم زدم و منتظر نتیجه بودم بدون اینکه اقدامی کنم یا تغییری در شخصیت و درونم ایجاد کنم یا توقعم خیلی بالاتر از تغییراتم بود . ضمن اینکه ابعاد جدید شخصیتیم رو کشف کردم و حالا احساس بهتری دارم .
تصمیم گرفتم از این بخش ویدئو نتایج آقای عطار روشن رو دوباره ببینم تا باورهای اشتباه و برداشت های نادرستمو بشناسم همچنین از عملکرد ایشون بهتر الگو بگیرم و حسم خوب شه .
پس کل ویدئو ها رو دیدم و جمع بندیشو اینجا نوشتم .
ایشون میگه :
من فکر میکردم با سپاسگزاری و توجه به نکات مثبت و نوشتن می تونم موفق بشم و وضع مالیم بهتر میشه اما نشد . الان متوجه شده که حتما باید کار کنه .
میگه هر چیزی که استاد گفت رو عمل کردم مثلا :
دیگه گله و شکایت نکرد
ناشکری نکرد
ترک گناهان قبلی
دروغ تعطیل
دنبال نکردن اخبار و رسانه
تلاش برای غالب کردن جنس به دیگران تعطیل
آقای عطار روشن میگه من سعی کردم کارهایی که باعث ناراحتی خدا میشه رو ترک کنم چون فکر میکردم همینکه این کارها رو انجام ندم کافیه .
وقتی ما باورهامون نسبت به خداوند عوض میشه ، خداوند هم رفتارش با ما عوض میشه و نتایج مون تغییر میکنه .
اگه میخوایم این نتایج پایدار باشه نیازمنده که ما تغییراتی که تو خودمون ایجاد کردیم عمیق تر ، درونی تر ، درست تر و واقعی تر بشه . یعنی باید باورهای جدید رو بیشتر کار کنیم تا تو وجودمون نهادینه تر بشه و نتایج مونم مستمر باشه .
یه وقتایی ما توقعمون اولش کمه وقتی بهش برسیم بالا میره اما تغییرات ما هنوز به اندازه توقعات جدید نیست برای همین گله و شکایت از خدا رو شروع میکنیم . در صورتی که مثلا میگفتیم فقط بدهی هامونو بدیم وقتی داده شد حالا میگیم چرا خونه نداریم اما تغییرات مون به اندازه ای بوده که تونستیم فقط بدهی ها رو بدیم و هنوز رشد مهارتی یا شغلی خاصی نکردیم .
وقتی ما باورهامون رو در مورد خداوند تغییر میدیم خداوند یه عالمه اتفاق خوب رو به ما نزدیک میکنه ولی این مائیم که باید قدم برداریم تا به نتیجه برسیم . در اون صورت خداوند 1000 قدم به سمت ما میاد . وقتی که احساس گناه کمتری داریم .
چه اشتباهی تا امروز داشتم که منم فکر میکردم که اگه فقط کارایی که خدا دوست داره رو انجام بدم یا کارایی که نمیخواد و نکنم موفق میشم دریغ از اینکه اصل مهم قدم برداشتنن در جهت خواسته و حرکت کردنه .
استاد میگه اینکه بگیم من تغییر کردم ، خدا هم تغییر کرد پر بیراه نیست .
در واقع این برمیگرده به اون موضوع که میگه مبدا جهان هر کس از درون خودشه پس من میتونم روی خدا تاثیر بزارم . حتی علم هم اینو ثابت کرده که انسان قادره که با تغییر دی ان ای خودش (که انرژی احساسات رو میسازه ) روی فوتون ( کوچک ترین ماده سازنده جهان) تاثیر بزاره .
چرا قبلا اینو متوجه نشدم ؟؟؟
الهی شکرت ، تازه دارم نقش خداوند بزرگ رو تو جذب درک میکنم .
به قول استاد تغییر یعنی همین شور و شوق ، حال بهتر ، و قدم برداشتن
آدمی که برای خودش ارزش قائله و احساس لیاقت میکنه به خودش آسیب نمیزنه ، به خودش ضربه نمیزنه .
همین موضوع احساس ارزشمندی باعث شد من که دو روز پیش به خاطر اتفاق نا مطلوبی که قبلا فرکانسشو داده بودم بیام فرکانس های بسیار مخرب عدم لیاقت و احساس گناه بدم و تو دو جا بیشتر ازم پول گرفته بودن امروز بعد از مسلط شدن به خودم گفتم باید برم و اقدام کنم تا پیش خودم شرمنده نشم . رفتم و از هر دوتاشون مطالبه کردم . وقتی برگشتم حالم بسیار بسیار خوب بود و انگار درونم در بهترین حالت شادی و سرمستی بود .
ضمن اینکه فهمیدم فرکانس احساس عدم لیاقت و ضعفم چطوره و دیگه تلاشمو تو کنترل ذهن انجام میدم که تو اون فرکانس نباشم . و حالت جسمیمو که تو اون فرکانس قرار گرفتم شناختم .
اینم بگم که از وقتی دارم به نکات مثبت و زیبائی ها توجه میکنم مدتهاست از این فرکانس که باعث از دست دادن ثروت ، روابط و … هست رو نمیدم و همه چیز برام بهتر شده .
پس اگه برای خودم ارزش قائلم و خودمو انسان لایقی میدونم به کسی اجازه نمیدم حقی ازم ضایع کنه حتی اگه روزی که فرکانسم بد بوده و خودم باعث شدم این اتفاق بیافته زمانی که حالم خوب شد باید جبران کنم .
استاد میگه دهنمو باز نکنم مگه برای تعریف ، تحسین و گفتن زیبائی ها و در مورد غیبت ، گله ، شکایت و عیب ها به هیچ وجه حرف نزنم . به هیچ وجه. چون زمان تعریف کردنشون توجهم میره به اون سمت و از اون موضوع تو زندگیم بیشتر اتفاق میافته .
وقتی بتونم زبونمو کنترل کنم می تونم ذهنمو کنترل کنم . یعنی جایی که بساط غیبت ، تهمت و انقاد و …. به راهه یا حضور نداشته باشم یا باهاشون همراه نشم .
وقتی ما متعهد میشیم و تغییر میکنیم خداوند بقیه کارها رو انجام میده .
تغییر را از همونجایی که هستیم شروع کنیم با همون تجهیزاتی که داریم .
اگه به خواسته مون برسیم چه حس و حال ، شخصیت و رفتاری داریم ؟ همونو از همین حالا پیاده سازی کنیم .
حالا همین فرمولو من می تونم تو کاره خودم پیاده کنم :
اطراف خودم و سیستم رو مرتب و منظم نگه دارم
دسکتاپ سیستم رو مرتب کنم و فایل های اضافی رو حذف کنم
فایل های آموزشی رو مرتب نوشتم پس همینطور ادامه بدم
موقع کار با لپ تاپ میتونم عطر بزنم و ساعت ببندم که خیلی دوست دارم
ژورنال نویسی رو به شکل حرفه ای شروع کنم و از این حالت درش بیارم
اهمیت بیشتری به تایم شروع و پایان بازارها بدم
مدیریت سرمایه و ریسک رو بهتر رعایت کنم
وقتی فضایی باز بشه ، خدا اونو پر میکنه . چه جالب همین اتفاق چند روز پیش که یه پیرهن قدیمی مو انداختم دور برام افتاد و از خواهرم یه پیرهن خیلی زیبا و باکیفیت هدیه گرفتم .
آقای عطار روشن هر شب خواسته هایی که از خدا میخواست رو می نوشت . این نوشتن واقعا ایجاز داره . همونطور که استاد قبلا تو فایل ” عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد” در مورد نوشتن گفتن و منم از اون روز اجرا کردم واقعا دارم زندگیمو بر اساس سناریوئی که می نویسم میبینم .
بدهی ها رو قسمت قسمت کرد و 25 میلیون رو تو 25 قسط داد
وقتی آدم خودشو متعهد میکنه به تغییر خداوند راه رو بهش الهام میکنه .
تحت هیچ شراطی پول قرض نگریم ، وام نگیریم و پول قرض هم نددم مگه اینکه ببخشم .
باور استاد برای قرض نکردن :
من بمیرم هم پول قرض نمی کنم حتی اگه با اسلحه تهدید بشم ، خدا باید راهشو بهم نشون بده . وقتی این حد از تعهد رو داشته باشی درها باز میشه و راه ها بهت گفته میشه .
اصل اینه که ما بتونیم خودمون پول بسازیم و خدا رو اینجوری باور کنیم که برای پولسازی هدایت و حمایت مون میکنه نه اینکه وام بگیریم و باهاش پولدار بشیم .
ایشون میگه : خدا داشت طلبکاراشو مدیریت میکرد که بهش زنگ نزنن
نکته ای که فروشنده ی نقدی به آقای عطار روشن گفت :
نسیه باعث میشه کار و برنامه هات بهم بریزه پس نباید به احدی نسیه داد .
من از این موضوع فهمیدم که به هیچ وجه تو معاملات و کارهای مالی نباید به کسی اعتماد کرد و همیشه باید طبق اصول و قراردادهای خودت کار کنی و رودوایسی و خجالت رو تو بحث مالی کاملا کار بزاری وگرنه بد میخوری . حتی اگه اون فرد برادرت باشه . چون آدم که تو تنگنا بیافته دیگه از اصول اخلاقی خودش پیروی نمیکنه و سعی میکنه راهی رو حتی اگه اشتباه باشه انجام بده تا از اون وضعیت خلاص بشه . پس ممکنه دروغ بگه یا سندسازی کنه و بعدا تا بخوام اثبات کنم انرژی و آرامش زیادی ازم گرفته بشه .
میخوای ثروت وارد زندگیت بشه مسائلی که تو زندگیت داری رو حل کن .
انقدر صوتی های استاد رو گوش کرد که دیگه لحن و ریتم حرف زدنش هم مثل استاد تند شد . (تاثیر ورودی ها در خروجی ها )
وقتی باورهایی میخوایم تو ذهنمون بسازیم الگوهایی رو پیدا کنیم که در حال حاضر خواسته های ما رو دارن . اینطوری برای ذهن باورپذیرتر میشه .
چیزی که از قلبت میاد رو به دیگران بگی به قلب دیگران میشینه . این یعنی اینکه آدمها با قلب مون ارتباط برقرار میکنن نه با زبان یا تکنیک مون . این که چقدر صداقت و درستی با کلام باشه باعث میشه حرف مون به دل دیگران بشینه .
جهان چهارچوب مشخصی نداره ، خدا چهارچوب مشخصی نداره پس می تونی برای خودت بسازیش .
کسی که به ما احترام نمیزاره اصلا باهاش وقت نگذرونیم و اعراض کنیم .
ایده هایی که خدا به ما میده خیلی ساده اس و با همون شرایطی که توش هستیم قابل اجرا هست فقط کافیه بند کفشمونو یه کم محکمتر کنیم .
قدم بزرگتر از خودم نباید بردارم
هزینه هایی که منو به زحمت بندازه نمی کنم چون اگه به نتیجه نرسه باعث بدبختیم نمیشه
کارهای بیخودی که تو روز وقتمونو میگیره کنار بزاریم و به جاش وقتشو بزاریم برای کار اصلیمون
وقتی میریم سراغ افراد دیگه ای برای همکاری که خودمون وقت کم بیارم و نرسیم کارهامونو انجام بدیم .
نکته مهم : بدون تیم هم میشه موفق شد .
صرف گوش کردن حرف های استاد یا شرکت در دوره ها باعث نمیشه ما موفق بشیم بلکه باید در جهت موفقیت قدم هم برداریم . ضمن اینکه با تمام وجود به گفته ها ایمان داشته باشیم نه اینکه با دیدن یه مثال نقض یا اولین شکست کل موضوع رو فراموش کنیم .
صرف اینکه بگم وام نمیگیرم چون استاد گفته اینجوری پیشرفت میکنم اشتباهه بلکه باید حتما ارزشی خلق کنم و در کنارش صداقت ، تلاش ، تعهد و تمرکز هم داشته باشم . موضوع مهم برای ثروتمند شدن خلق ارزش و باور درسته .
وقتی کسی پولشو میده کس دیگه براش کار کنه و بهش سود بده پولشو از دست میده . چون درونن باور نداره خودش می تونه پول در بیاره جهان بهش ثابت میکنه که عرضه پول در آوردن نداره .
خیلی از مردم اون چیزی رو که دوست دارن بشنون از قرآن برداشت میکنن نه اون چیزی که قرآن گفته . از حرف های استاد هم همینطور
برای همینه که استاد میگه کسانی که در مسیر درست باشن هدایت میشن . یعنی اینکه کسایی که خودشونو تغییر میدن و رفتارهای قبلی رو انجام نمیدن پس نتیجه جدید میگیرن .
مسیر اشتباه ، همیشه نتیجه اشتباه میده . ممکنه مدتی طول بکشه ولی در نهایت نتیجه بد مشخص میشه .
تقریبا همه کسانی که روی درآمد شون حساب کردن و بر اساس اون رفتن وام گرفتن و چیزی خریدن بعد از مدتی اوضاع عوض شد و هم درآمدشونو از دست میدن ، هم اون چیزی که با وام خریدن و هم زندگیشون نابود میشه . این الگوئیه که برای همه کسانی که ورشکست شدن اتفاق میافته .
تو مسائل مالی خیلی راحت وسوسه میشیم ، خیلی راحت با ترس میخریم و با ترس میفروشیم . هر وقت که کاری رو با ترس انجام بدیم نتیجه اش شکسته .
جهان اجازه نمیده ذهن فقیر ، سرمایه گذاری مناسب داشته باشه .
پول نتیجه بهبود مهارت ، شخصیت و نگرش درونی انسانه . پس برای اینکه ثروتمون بیشتر بشه باید خودمون هم رشد کنیم .
صرف اینکه ما چیزی رو بخوایم وارد زندگیمون نمیشه اگه ما قانون جهان رو بدونیم می تونیم برای دریافت ثروت ، سلامتی ، روابط و … ازش استفاده کنیم .
اگه باورهام در مورد پول درست باشه پول به سمت من میاد
قدمهایی که آقای عطار روشن طی کرده :
1. باور وحی منزل گونه حرفهای استاد
2. کنترل احساسات و داشتن احساس خوب
3. شروع تغییرات جدید مطابق با آموزشها و برداشتن قدم های اول . ترک گله و شکایت ، ترک دوستان منفی ، دسته چک رو انداخت دور ، روی شخصیت خودش کار کرد ، روی روابط کار و …
عدل خداوند مثل نور خورشید شامل حال همه میشه . کسی که ظرف درونشو بزرگتر کنه ، بیشتر دریافت میکنه .
به اندازه ای که ما حرکت میکنیم ، شجاعت به خرج میدیم ، ارزش خلق می کنیم ، تغییر میکنیم خداوند درهای بیشتری رو به روی ما باز میکنه .
مهمترین سوالی که در مورد آموزش های دوره استاد باید از خودمون بپرسیم اینه که : من چطور می تونم از این آگاهی ها در عمل استفاده کنم ؟
وقتی توانایی خلق ارزش داشته باشیم همه جای دنیا میخوانمون .
استاد میگه حتی زمانی که از نظر مالی وضعش خوب نبود ولی علیرغم مسخره شدن باز هم حس و حالشو خوب نگه میداشت .
تو مسائل مالی باید صبر داشت . به اندازه ای که بهتر میشیم ، ظرفمون بزرگتر میشه ، مهارت کسب میکنیم ، به اندازه ای که ارزش برای جامعه خلق میکنیم . ثروت به دنبال ما میاد . منظور ثروت پایداره .
وقتیکه داریم روی شخصیت ، مهارت و بهبود شخصی کار میکنیم رشد میکنیم ولی وقتیکه داریم کاری که عاشقشیم رو انجام میدیم و هنوز ثروت وارد زندگیمون نشده ، باورهامون ایراد داره که باید اصلاحشون کنیم .
خیلی ها به ثروت نمیرسن چون مهارت خاصی ندارن ، ارزشی خلق نمیکنن یا اصلا حرکتی نمیکنن .
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و بزرگوارم، استاد عباس منش، بانو شایسته و همه عزیزان همراه.
واقعا هر روزی که میگذره، پر از معجزات خداوندیه. اما برای کسی که این معجزات رو ببینه و باور کنه.
از وقتی تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم و تغییراتم رو ایجاد کنم، بیشتر این معجزات خداوند رو می بینم.
من خیلی احساس عجز به خداوند رو دوست دارم. به نظرم هر شخصی برای اینکه به موفقیت برسه، باید این عجز رو با همه وجودش درک کنه و بفهمه. زمانی که این عجز به خداوند باور انسان بشه، کار براش خیلی راحت میشه. چون باور می کنه که از اون کاری برنمیاد. از وسط راه بلند میشه و اجازه میده خدا کاراشو انجام بده. توی این مدت اخیر هر بار این احساس عجز رو توی وجودم بیشتر کردم، دیدم که چطور مسائل به شکلی کاملا راحت و طبیعی حل شدن. اون قدر طبیعی که ذهن نجواگر میگه این اتفاق طبیعی بود که رخ بده! اگه تو روی خودتم کار نمی کردی باز رخ میداد! در حالی که باید همیشه یادمون باشه که معجزات خداوند از مسیری اتفاق می افتن که به نظر ما طبیعیه. به قول استاد بمب منفجر نمیشه! یه مسیر ساده و طبیعی داره که در جریان شرایط عادی زندگی رخ میده.
یکی از این داستان های هدایت خداوند که نتیجه پذیرفتن احساس عجز من نسبت به اون بود رو میگم که یادم بمونه. این داستان مال همین امشبه. من با یه فرشته آشنا شدم که کاملا هم مداری خودمو باهاش حس می کنم. (داستان آشنایی ما هم خودش یه معجزه است که هر بار بهش فکر می کنم جز به این که هدایت خدا باعث شده ما با هم باشیم نمیرسم.) الان در مرحله آشنایی هستیم و قرارمون هم اینه که تا مهیا شدن شرایط ازدواج همدیگه رو خوب بشناسیم. امشب براش خواستگار اومده بود. از چند روز قبل نگران این خواستگار بود. از اونجا که دختریه که خیلی گوش به حرف خونواده میده، نمی خواست پدرش این خواستگار رو تایید کنه و بعد اون با خونوادش به چالش بخوره. و از اونجایی که این آقا پسر شرایط خیلی خوبی از لحاظ مالی داشت، می ترسید که نکنه پدرش بگه تو باید با همین ازدواج کنی! پنجشنبه که باهاش حرف می زدم بهش گفتم ببین، بیا این داستان رو بسپاریم به خدا. نه از من کاری برمیاد، نه از تو! بیا پس نگران هم نباشیم. بسپاریمش به خدا و بذاریم اون برامون مدیریت کنه همه چیو. و از اونجایی که اونم توی مدار منه خیلی خوب حرفای منو فهمید و اتفاقا اونم صحبتای خوبی در مورد هدایت های خداوندی کرد. گفتم بهش بیا ما خودمونو بکشیم کنار و بذاریم خدا کارو مدیریت کنه، جمعه شب میشینیم با هم در مورد معجزات خداوند در مورد این اتفاق حرف می زنیم.
بعد امشب وقتی اومد، همون اولش گفت خدا همه چیو مدیریت کرد!!! اصلا مونده بودم گریه کنم یا بخندم! توی اون خواستگاری حرفهایی زده شده بود که پدر فرشته ی من اصلا خوشش نیومده بود از پسره و این داستان که چند روز ذهن ما رو به خودش مشغول کرده بود، به راحتی هر چه تمام تر توسط خداوند مدیریت شد!
بهش گفتم قبل از این که بیان خواستگاریت چه حسی داشتی؟ گفت خیلی آروم بودم. مطمئن بودم خدا کارشو خوب بلده! بعد بهش گفتم بخدا که این آرامش من و تو باعث شد خدا کارشو انجام بده و این خواستگاری که در ظاهر همه چیزش اوکی بود رو بهم بزنه. اگه من و تو نگران بودیم و غصه می خوردیم و گریه می کردیم، اجازه نمیدادیم خدا کارو برامون مدیریت کنه و بعد همون اتفاقی رخ میداد که ازش می ترسیدیم. این ما بودیم که با اعتمادمون به خدا اجازه دادیم خدا کارو مدیریت کنه.
پس چرا برای بقیه مسائل زندگیمون بهش این اجازه رو نمیدیم؟!
این خیلی سوال مهمیه که باید برای جوابش ساعت ها وقت بذارم و فکر کنم که با وجود این خدای بزرگ با این همه توانایی، چطور من هنوز نگرانم؟ چطور هنوز اجازه میدم حسم بد بشه؟ چطور نمی تونم به قدرتش تکیه کنم!
آه خدای من! چقدر تو بزرگی. چقدر مدیری. چقدر مدبری! چقدر این روزا دستتو بیشتر توی زندگیم حس می کنم. هرچی میگذره، هرچی بیشتر دست قدرتتو می بینم، به عجز خودم بیشتر پی می برم. ناتوانیمو حس می کنم. میفهمم که من هیچی نیستم. همه چیز تویی. خدای بزرگ من. بهم این بینش رو بده که بیشتر روی هدایتت حساب کنم.
خیلی سپاسگزارم ازت. بخاطر همه چی. خیلی عاشقتم…
سپاسگزارم از استاد عزیزم و همه شما عزیزان
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق باشید. خدانگهدار
سلام گرم ودرود فراوان به استادجان گرامی ومریم مهربونم و سلام به جمع خانوادگی خودمون
استاد عزیز خیلی دوستت دارم ،خیلی احترام براتون قائلم ،شما واقعا تو عرصه خودتون همتایی ندارید.
سلام خدمت آقا رضای گلمون که ذات درونشون از چهره زیباشون نمایان شده که حرفهاش به دل میشینه
کارهاتون که یه الگوی مناسب شد ویه باور زیبا حک شد تو دلمون
تبریک میگم پدر شدن دوبارتون
تبریک میگم بابت فرشته زیباتون بنام آیدا عزیزمون
انشالله سعادتمند باشه، تبریک بابت دستاورداتون
چقدر با حرفهات گریه کردم ،چقدر با حرفهات خندیدم
با صدای بلند، مخصوصا اونجا که گفتی یه شببببه
استاد شدم
بله یه شب فقط یک شب فقط یک ساعت فقط در یک دقیقه شدی استاد، بله میشه،چون باور داشتم آقا رضا توسایت دیدم عکسها رو و کلیپاتون تو اپارت دیدم تا کجا رفتی …. مرد احسنت بتو
وحالا تبریک بهتون میگم این عضم راسختون وشمارو تحسین میکنم،
امیدوارم خدا همه ی نعمت ها براتون حفظ کنه
انشالله.
خوب چی بگم ،
جز شکر بهتر باشه
خدایا صدهزارمرتبه شکر بابت اینکه استاد رو نشونم دادی
منو هدایت کردی سمتش
من از 3 سال پیش با کلیپهای کوتاه استاد آشنا شدم،ولی تازه وارد سایت شدم
واز طریق اینستا که طرفدارانتون میسازن به اینجا هدایت شدم ،تسلیم شدم، قبول مسولیت گردن گرفتن، وپذیرفتم .
الان وقت امدن من به اینجا بوده
خوب چی بگم….
که بعد دیدن کلیپهای آقا رضاحالم دگرگون شد.
گفتم اگه توخواب به اون مسیرو نشون دادی
هدایتش کردی من هم هدایت کن.
من هم یه خوسته ای دارم
یادمه توکلیپ گفتی شب موقع خواب از خدا خواستم مسیرو نشون بده ونشون داد،من از تکنیکهای استفاده کردم……..
مثل شما شب موقع خواب خواستمو،، گفتم، وگفتم من نمیدونم چطوری راهو نشون بده
منو هدایت کن سمتش
شب سوم که قبل خواب
از طریق هادی عزیز با ویس توحید عملی آشنا شدم وجلسه دومم گوش دادم
ای جان استاد عزیز چه کرده
استاد بینظیری عاشقتم ویس ها عالی
من عاشق خدای خودم هستم .
شب موقع خواب گفتم خدا منوهدایت کن سمت خواستم
شب خوابیدم وسط شب بیدار شدم
چشمم باز شد
کامل یادمه چی شد هدایتم کرد بخدا الان هم گریم میگیره
بلند شدم گفتم مینویسم یادم نره
پاشدم همه جا تاریک بود چراغ هود زدم نوشتم
بنا به نوشته هام شبم سرچ کردم منوهدایت کرد به این آیه
وقرانا فرقناه لتقراه علی مکث ونزلناه تنزیلا
آیه 106 اسرا
وقرانی را جز به جز برتو فرستادیم که تو نیز بر مردم به تدریج قرائت کنی(با صبرو تأمل به هدایت خلق پردازی )واین قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ ماست.
(علی مکث ) برای من بود فرستاده شد
که معنیش هم یعنی کارها رو به تدریج ومرور زمان جلو ببر
خدایا صدهزارمرتبه شکربابت همه چی
نمیدونم
دلم گفت :بنویس من هم براتون نوشتم
خدارو صدهزارمرتبه شکر که منوهدایت کردی سمت خواسته ام انشالله بعد 20 روز دیگه ساخت طبقه بالای خونهمون انجام میشه
فقط به لطف پروردگار رزاقم
از خداوندعزیزم سپاسگذارم
بازم از استاد عشقم سپاسگذارم
وهمچنین از بانو مریم مهربونم
و از رضای عزیزمون
دوستت دارم عاشقتونم
در پناه الله یکتا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عباسمنش هدایتگر
و سلام به همه دوستان ثروتمندم
صحبتهای آقای عطار روشن را شنیدم نکات آموزشی خوبی داشت .
اینکه پول داد شدن از مسیر علائق و ادامه دادن اتفاق می افتد و گوش دادن به الهامات الله و عمل کردن زمانی که الهام میشه دسته چک را پاره کن خوب ، 100 درصد بهش عمل کن ، در سایه عمل کردن به الهام الله پول ثروت ونعمت بیشتر می آد وگرنه با دعا نماز قرآن خالی خواندن هیچ اتفاقی نمی افتد هیچ پیامبری با دعا کردن کارش را پیش نبرده بلکه عمل به الهام خدا کرده حضرت موسی قومش را حرکت داد و از آن سرزمین رفت ، حضرت نوح حرکت کرد و کشتی را ساخت ، حضرت محمد بلند شد و شمشیر ش را برداشت و جنگ کرد
ایمانی که عمل نیارد حرف مفت هست.
روز شماره 10 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش گرامی، بانو شایسته و همه عزیزان.
قبلا هم گفتم، باور به اینکه همه چیز در زندگی صرفا و صرفا به واسطه فرکانسهای ارسالی من داره ساخته میشه، زندگی من رو از این رو به اون رو میکنه. قبلا بارها و بارها این جمله رو شنیدم و یا در موردش صحبت کردم. اما انگار شیطان هر لحظه منتظره که این باور در ذهن ما کم رنگ بشه و اون بیاد زهرشو بریزه. البته که میتونم بگم از قبل بهترم در این زمینه اما بازهم میدونم که خیلی کار دارم تا این دانسته تبدیل به باور بشه. تا اینکه باور کنم هر چیزی در ذهن من هست داره اتفاقات بیرون رو رقم میزنه. واقعا شنیدن این جمله یه چیزه، عمل کردن بهش یه چیز دیگه و این دو تا خیلی فرق دارن با هم. ساختن این باور نیاز به کار شبانهروزی داره. نیاز داره که من همیشه حواسم به هر کاری که میکنم و هر چیزی که میگم باشه. زمانی لازمه که این باور درونم شکل بگیره اما بعد از شکل گرفتنش آروم آروم اوضاع بهتر و بهتر میشه. در شروع داستان شیطان خیلی نجوا میکنه و میخواد رشد و پیشرفت و حرکت رو نشدنی جلوه بده. الان توی این وضعیتم. البته که نمیتونم بگم صفرم ولی به خاطر کمکاریهام برای حرکت در مسیر درست، کمی عقب افتادم. شیطان از همین عقب افتادگی برای نجوا کردن استفاده میکنه و سعی میکنه ذهن من رو به هم بریزه.
اما خب، پاداش به کسانی داده میشه که بتونن ذهنشون رو کنترل کنن. کسانی که وقتی شرایط خیلی به نظرشون جالب نیست تمرکزشونو روی زیباییها میذارن و مصداق صدق بالحسنی میشن و بعد آسون میشن برای آسونی ها.
از خدا میخوام توی این مسیر من و همه شما عزیزان رو کمک کنه. از همه شما سپاسگزارم
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند باشید. خدانگهدار
1402/03/15
00:22
به نام خدا که بخشندگی و مهربانی تنها شایسته خودش هست سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان واقعا عاشق سایت.به قولی میخوام امروز قورباغه را قورت بدم چون با نوشتن غریبه ام سرگذشت آشنایی با استاد عباس منش حدودا یک سال پیش توی یک کارگاه خیاطی کار میکردم صحبت افراد انگیزشی شد برادرم گفت استاد عباس منش من که از 9 سال پیش دنبال این برنامه ها بودم اسم استاد را هنوز نشنیده بودم ولی هر چه کتاب انگیزشی بود و دوره ها حتی کوین ترودو را دورش را خریده بودم ولی هیچ کدوم جواب نداد ولی تا اسم استاد آمد همونجا توی تلگرام سرچ کردم و عزت نفس را خریدم تا شب چند بار گوش کردم و 4 دوره دیگر را هم خریدم و از جایی که استاد گفت از لحظه شروع دوره نشانه ها توی زندگیت میاد حالم همونجا عوض شد دوست داشتم از اون کارگاه برم ولی گفتنش سخت بود شده بود برام درد سر که روز سوم که با استاد آشنا شده بودم خود طرف بهم گفت میخوام کارگاه را جمع کنم تو وسایل را نمیخوای از خوشحالی گیج شده بودم از جواب دادن ونشانه هایی که استاد گفت .خرید دوره های استاد هم برام خیلی مبهم بود چون اولش نمیدونستم که باید از سایت خرید کنم پنج تا دوره خریدم توی حرکت اول وقتی از استاد شنیدم که فقط سایت تو کانال پیام دادم که این دوره را میگن فقط باید از سایت خریداری بشه گفتن ما تا یک ماه دیگه با استاد قرارداد داریم تموم میشه و مرا راضی کردن گفتن اینه لینک خود استاد هست ولی چند روز بعد دیدم جلوی کانالش خورد کلاهبرداری و من تمام فایلها را پاک کردم و چون پول نداشتم دوره از سایت بخرم رفتم دنبال آن ال پی و فایلهای مجانی ولی شروع کردم پیاده روی و دو ماه فکر میکردم تا زیر زمین خونمان خالی شد اولش یه ماشین ارث داشتیم میخواستم بفروشم و سهم کل خانواده را بگیرم وبا 10 پایه چرخ شروع به کار کنم که یاد حرف استاد افتادم که گفت تکامل با برادرم با دو پایه چرخ که میشه گفت فقط با زغال کار نمیکرد شروع کردیم اونم خانومم طفلک یک مقدار طلا داشت که شد 20 میلیون با همون شروع کردیم بدون مادگی ولی خدا را شکر تو یک هفته کار کردن چرخها را عوض کردیم و هفته دوم مادگی گرفتیم از برج 6. 1401 شروع به کار کردیم وتا شب عید 1402 مشغول بودیم آخرای ماه مبارک رمضان داداشم گفت دوستمون آقا سینا مزون زده و خیلی کارهای خفن میزنه.من همون شب شماره آقا سینا را گرفتم و نا گفته نماند که دا داشم گفت استاد را آقا سینا معرفی کرد به من وداداشم به من استاد را معرفی کرد اون پیگیر نشد که دو سال با آقا سینا در ارتباط بود و از استاد صحبت میکردن.خلاصه فردای آن شب من با آقا سینا قرار گذاشتم و ساعت 8 شب تا 3 صحر با هم صحبت کردیم هم فرکانسی را بع از 20 سال پیدا کردم البته من 40 سالمه.فردای اون روز گفتم به من آموزش برشکاری میدین.موافقت کردن.و از اون روز اتفاقات خوب و عالی باورنکردنی یکی پس از دیگری اول از همه با کمک فایلهای استاد بعد از 27 سال سیگار کشیدن حدودا 8 ماه هست که حتی فکر سیگار هم به مایلم نیامده بدهکاری 500 میلیونی داشتم خدا را شکر تقریبا تسویه شد بعد از 25 سال زندگی با چک حدودا 20 روز پیش دسته چک 50 برگی بانک ملی را با آقا سینا و داداشم آتیش زدم بیمه عمر بعد از حدود 13 سال پرداخت را بازخرید کردم که برام مثل شرک بود 25 روز پیش اولین قدم را از سایت خرید کردم و خدا را شکر حالم همیشه خوبه از روزی که سیگار نکشیدم هر روز نهایتا اذان صبح بیدار شدم و خدا را شکر تمام بدنم سالمه مثل ساعت کار میکنه.برام دعا کنید که توی این راه بمونم که این راه همون صراط مستقیم هست که خدای بزرگ میگه براتون دعا میکنم که توی این راه بمونید استاد جون وخانم شایسته و پشتیبانی وخانواده باحال سایت عاشقتونم همتون را دوست دارم خیلی باحالین نوشته هام نوشتن کلاس دوم راهنمایی ب
ود شما بهش حال بدین خدا نگهدار همتون.
روز شماره 8 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش عزیزم، بانو شایسته و همه دوستان گرامی
امروز داشتم به این فکر میکردم که چقدر توی زندگی خودم در استمرار نداشتن، استمرار داشتم! یعنی تنها چیزی که خیلی خوب و با استمرار انجامش دادم، این بوده که به اهداف و کارهایی که باید می کردم، پایبند نبودم. یعنی در برهه هایی از زندگی تصمیمات لحظه ای گرفتما، اما خب، هیچکدوم رو اونقدر درونش جدی نبودم که تا ابد ادامه بدم. بعد داشتم فکر می کردم علت موفقیت استاد عباسمنش، دقیقا همین استمرارشون بوده. همین که یک انسان تصمیم بگیره یک کاری رو انجام بده، و مستمرا اون کارو ادامه بده و تحت هیچ شرایطی ازش کوتاه نیاد، همین در دراز مدت بسیار نتایج رو بیشتر میکنه. چیزی که استاد عطار روشن هم به خوبی اون رو رعایت کردن. وقتی که تصمیم گرفتن تغییراتی رو درون خودشون ایجاد کنن، با همه وجود این تغییرات رو بهش پایبند موندن و خدا هم به خاطر همین پایبندی، پاداش هاش رو داد. البته که خداوند همیشه در حال دادن نعمت ها و برکات به ماست، مساله اینجاست که ما در مدار دریافتش نیستیم. وقتی تصمیم میگیریم که روی خودمون کار کنیم و با تغییر شخصیت، در مسیر درست حرکت کنیم، اون وقته که در مداری قرار میگیریم که به هر چیزی که بخوایم میرسیم.
یکی از تغییرات شخصیتی که من باید انجامش میدادم، نظم در انجام کار خودم بود. همیشه کارام رو بدون پیوستگی و عدم رعایت استمرار انجام میدادم و همین باعث میشد نتایجم مستمر نباشه! اما بهم الهام شد یه دوره 31 روزه رو بنویسم که در اون دوره مستمر تولید محتوا کنم و روی سایتم قرار بدم. امروز روز 21 امش بود که تموم شد. در مورد معجزات همین مدت کوتاه در کامنتّهای قبلی نوشتم، اما همینقدر بگم که وقتی این دوره رو شروع کردم تا الان خیلی اتفاقات خوب افتاده. البته این اولشه. نتایج در جهان هستی به قول استاد به صورت لگاریتمی ایجاد میشه، نه خطی! یعنی هرچی که بگذره (اگه استمرار داشته باشی) نتایج بزرگ و بزرگتر میشه. این همون اتفاقیه که برای استاد رخ داده. بعد از پایان این 31 روز، یه دوره جدید رو باز برای تولید محتوای خودم ایجاد میکنم که این مسیر ادامه پیدا کنه.
اما در راستای همون تغییر شخصیت، امروز یک تصمیم بزرگ دیگه هم گرفتم. همونطور که استاد عطار روشن تصمیم گرفتن یه عادت نامناسب که حالت اعتیادگونه براشون داشت رو ترک کنن، منم میخوام عادت بد خودم که همین شرایط رو داره بزارم کنار. و از مواهب دور بودن از این عادت استفاده کنم. بهرحال به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است! و من میخوام این کار رو قربانی کنم. قربانی رسیدن به اهداف مقدس. و به قول استاد عطار روشن میخوام خودمو به خدا ثابت کنم. میخوام به خدا نشون بدم که ثابت قدم هستم. هر بار توی زندگیم سعی کردم این کارو کنار بذارم نتونستم. اما این بار دیگه خیلی جدی میخوام بذارمش کنار و به خدا ثابت کنم که این مسعود با مسعود قبلی فرق داره. من اومدم بها بدم و برای رسیدن به هدفم ثبات قدممو به لطف و یاری خدا نشون خواهم داد. امروز 9 خرداد 1402 من این عمل رو ترک می کنم تا به خدا بگم که اومدم واقعا تغییر کنم و در اثر این تغییر، شخصیتم رو هم میخوام تغییر بدم. از خودش میخوام توی این مسیر دستم رو بگیره.
از خدای مهربانم، استاد گرانقدرم و همه شما عزیزان سپاسگزاری میکنم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید.
خدانگهدار
1402/3/10
2:12
روز شماره 7 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و عزیزم، بانو شایسته و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس.
خداروشکر، امروز هم خیلی روز خوب و پر برکتی از لحاظ کاری، مالی و پیشرفت برای من بود. البته که شیطان یک لحظه هم صبر نمی کنه و همیشه در حال نجوا کردنه. همش این سوال میاد که پس کی؟ پس چه موقعی اون نتایجی که دنبالشی ظاهر میشه؟ همیشه و همیشه سعی میکنه اون چیزهایی که منفی ترین حالت ممکنه و صد البته اصلا به وجود هم نمیان رو توی مغز آدم فرو کنه و ناامیدی رو ایجاد کنه.
اما وقتی یاد بگیرم آروم آروم به خودش توکل کنم و همه چیو به خدا بسپارم، اون وقته که معجزات خودشونو توی زندگی من نشون میدن. همین الانش که یه اپسیلون بهتر از قبل شدم در این زمینه، (یا حداقل فکر می کنم بهتر شدم) خیلی اتفاقات خوبی رو دارم می بینم که هرچی دو دوتا چهارتا می کنم به نتیجهای جز هدایت خداوند نمیرسم. فقط به این دست پیدا میکنم که خداست که داره مدیریتم می کنه. البته که تلاش خود من نسبت به قبل خیلی بیشتر شده. شاید 6 ساعت و کمتر در شبانه روز میخوابم و در زمان های بیداری تقریبا همیشه دارم کار می کنم. اما این کار کردن از روی عشقه. از روی اینه که من دارم وظیفه خودمو انجام میدم و الهاماتی که خدا بهم می کنه رو عملی میکنم، خدا هم وظیفه خودشو خیلی خوب بلده که انجام بده. من باید بنده باشم! بندگی کنم و اجازه بدم خدا هم خدایی خودشو بکنه. از خود خدا کمک می خوام که در این مسیر بهتر و بهتر بشم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم و همه دوستان گرامی
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید. خدانگهدار
1402/3/9
03:04
روز شماره 6 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم جناب آقای استاد عباس منش، بانو شایسته و همه دوستان عزیزم.
واقعا تعهد داشتن به مسیر و ادامه دادن معجزه میکنه. وقتی خودتو میسپاری به خدا و همه چیزو میذاری اون برات هدایت کنه، اون وقته که به هرچیزی که اراده کنی دست پیدا میکنی. نمیخوام بگم من میتونم این کارو انجام بدم. اما بهرحال، به اندازه یه اپسیلون از قبل بهترم. و همین یه اپسیلون داره هزاران برابر نتیجشو توی زندگیم نشون میده. امروزی که گذشت، سایت من به حدی بازدید داشت که هیچوقت همچین رکوردی رو نداشته. بالای 15000 بازدید در یک روز فقط از سایت. و بالای 3000 بازدید در شبکههای مجازی. این رکورد اصلا اتفاقی نیست. من این رو حاصل اون جملاتی میبینم که به خدا گفتم. اون جایی که از احساس عجز گریه کردم و گفتم خدایا! من کم آوردم! بیا و زندگیمو توی دستت بگیر. بیا همه چیزو تو مدیریت کن. من هر چقدر تلاش کردم نشده. الان دیگه اومدم پیش تو. یا بیا و منو مدیریت کن. یا کار من تمومه! و در کمتر از 2 هفته چنان انقلابی در وضعیت کاری من ایجاد کرد که هیچوقت سابقه نداشت!
خدا میدونه که تو همین دو هفته هم نتونستم ذره ای به ربم اعتماد کنم! اما همون احساس عجز. همون احساسی که میگی خدایا من کم آوردم و دیگه بیخیال میشی، همون کارارو به خدا میسپاره و بعد این اتفاقا میافته.
نمیدونم واقعا چی بگم از این قدرت که اینقدر بینظیره.
خدایا شکرت. سپاسگزارم از همه دوستان و استاد عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و موفق باشید.
1402/3/8
3:10
روز شماره 5 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام استاد عباسمنش گرامی، استاد عزیزم، بانوی شایسته جمع ما و همه عزیزان همراه در این سایت.
خدارو صدهزار بار شکر، امروز هم روز خیلی خوبی بود. یک روز ابتدای هفته که خیلی پرکار و پرتلاش بودم.
دیروز فایل استاد با عنوان «میخواهی چه چیزی را قربانی کنی؟» رو می شنیدم. اونجایی که استاد میگفتن به اون شاگردم گفتم باید 365 محتوا در 365 روز سال آماده کنی، خیلی بهم احساس خوبی داد. چرا که منم برای تولید محتوای سایتم حدود 18 روز پیش تصمیم گرفتم یه دوره 31 روزه رو بذارم و توی این 31 روز حداقل 90 محتوا تولید کنم. الان روز 18 امش هم تموم شد. در تمام این 18 روز عهدی که برای تولید محتوا داده بودم رو رعایت کردم. به محض اینکه این کارو شروع کردم، رشد بسیاری در مخاطبین داشتم. هم سایت، و هم شبکههای مجازیم از نظر تعداد مخاطب رشد خوبی داشت. وقتی استاد گفتن باید تمرکز بذاری روی محتوا، دیدم که من این موضوع رو رعایت کرده بودم و از این بابت خیلی خوشحالم.
البته این ایده رو هم خدا به من داد و البته ایدههای دیگهای هم داده که فکر میکنم فعلا با مدار انجامش فاصله دارم. نمیخوام تکاملمو طی نکنم و قدم به مسیرهایی بذارم که آمادش نیستم. فعلا باید در مرحله ابتدایی یاد بگیرم چطور زندگیمو به خدا بسپارم و اجازه بدم که اون برای من همه چیزو مدیریت کنه. از ایده های کوچولو شروع کنم و آروم آروم بزرگش کنم.
و در کنار کارهای فیزیکی، بیخیال بودن رو هم تمرین کنم و یاد بگیرم زندگی رو جدی نگیرمش. همه چیو بسپارم به خدا و اجازه بدم که اون برای من همه چیو مدیریت کنه. من فقط باید حال کنم. بدون هیچ فشار و زحمتی. به امید خدا در این مسیر حرکت می کنم و ذره ذره رشد می کنم.
سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که این آموزهها رو اینقدر شیوا به ما آموزش دادن.
و سپاسگزارم از همه دوستان عزیزم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و موفق باشید.
خدانگهدار
1402/03/07
03:05
به نام خدا
سلام
تو هفته گذشته اتفاقاتی افتاد که منو یه پله از مدار قبلیم بالاتر برد . برای بسیاری از نکات مبهمی که تو ذهنم بود به جواب رسیدم و مهم تر از همه نحوه کارکردن قانون جذب و ارتباطش با خداوند رو بهتر درک کردم .
متوجه شدم که من خیلی جاها توهم زدم و منتظر نتیجه بودم بدون اینکه اقدامی کنم یا تغییری در شخصیت و درونم ایجاد کنم یا توقعم خیلی بالاتر از تغییراتم بود . ضمن اینکه ابعاد جدید شخصیتیم رو کشف کردم و حالا احساس بهتری دارم .
تصمیم گرفتم از این بخش ویدئو نتایج آقای عطار روشن رو دوباره ببینم تا باورهای اشتباه و برداشت های نادرستمو بشناسم همچنین از عملکرد ایشون بهتر الگو بگیرم و حسم خوب شه .
پس کل ویدئو ها رو دیدم و جمع بندیشو اینجا نوشتم .
ایشون میگه :
من فکر میکردم با سپاسگزاری و توجه به نکات مثبت و نوشتن می تونم موفق بشم و وضع مالیم بهتر میشه اما نشد . الان متوجه شده که حتما باید کار کنه .
میگه هر چیزی که استاد گفت رو عمل کردم مثلا :
دیگه گله و شکایت نکرد
ناشکری نکرد
ترک گناهان قبلی
دروغ تعطیل
دنبال نکردن اخبار و رسانه
تلاش برای غالب کردن جنس به دیگران تعطیل
آقای عطار روشن میگه من سعی کردم کارهایی که باعث ناراحتی خدا میشه رو ترک کنم چون فکر میکردم همینکه این کارها رو انجام ندم کافیه .
وقتی ما باورهامون نسبت به خداوند عوض میشه ، خداوند هم رفتارش با ما عوض میشه و نتایج مون تغییر میکنه .
اگه میخوایم این نتایج پایدار باشه نیازمنده که ما تغییراتی که تو خودمون ایجاد کردیم عمیق تر ، درونی تر ، درست تر و واقعی تر بشه . یعنی باید باورهای جدید رو بیشتر کار کنیم تا تو وجودمون نهادینه تر بشه و نتایج مونم مستمر باشه .
یه وقتایی ما توقعمون اولش کمه وقتی بهش برسیم بالا میره اما تغییرات ما هنوز به اندازه توقعات جدید نیست برای همین گله و شکایت از خدا رو شروع میکنیم . در صورتی که مثلا میگفتیم فقط بدهی هامونو بدیم وقتی داده شد حالا میگیم چرا خونه نداریم اما تغییرات مون به اندازه ای بوده که تونستیم فقط بدهی ها رو بدیم و هنوز رشد مهارتی یا شغلی خاصی نکردیم .
وقتی ما باورهامون رو در مورد خداوند تغییر میدیم خداوند یه عالمه اتفاق خوب رو به ما نزدیک میکنه ولی این مائیم که باید قدم برداریم تا به نتیجه برسیم . در اون صورت خداوند 1000 قدم به سمت ما میاد . وقتی که احساس گناه کمتری داریم .
چه اشتباهی تا امروز داشتم که منم فکر میکردم که اگه فقط کارایی که خدا دوست داره رو انجام بدم یا کارایی که نمیخواد و نکنم موفق میشم دریغ از اینکه اصل مهم قدم برداشتنن در جهت خواسته و حرکت کردنه .
استاد میگه اینکه بگیم من تغییر کردم ، خدا هم تغییر کرد پر بیراه نیست .
در واقع این برمیگرده به اون موضوع که میگه مبدا جهان هر کس از درون خودشه پس من میتونم روی خدا تاثیر بزارم . حتی علم هم اینو ثابت کرده که انسان قادره که با تغییر دی ان ای خودش (که انرژی احساسات رو میسازه ) روی فوتون ( کوچک ترین ماده سازنده جهان) تاثیر بزاره .
چرا قبلا اینو متوجه نشدم ؟؟؟
الهی شکرت ، تازه دارم نقش خداوند بزرگ رو تو جذب درک میکنم .
به قول استاد تغییر یعنی همین شور و شوق ، حال بهتر ، و قدم برداشتن
آدمی که برای خودش ارزش قائله و احساس لیاقت میکنه به خودش آسیب نمیزنه ، به خودش ضربه نمیزنه .
همین موضوع احساس ارزشمندی باعث شد من که دو روز پیش به خاطر اتفاق نا مطلوبی که قبلا فرکانسشو داده بودم بیام فرکانس های بسیار مخرب عدم لیاقت و احساس گناه بدم و تو دو جا بیشتر ازم پول گرفته بودن امروز بعد از مسلط شدن به خودم گفتم باید برم و اقدام کنم تا پیش خودم شرمنده نشم . رفتم و از هر دوتاشون مطالبه کردم . وقتی برگشتم حالم بسیار بسیار خوب بود و انگار درونم در بهترین حالت شادی و سرمستی بود .
ضمن اینکه فهمیدم فرکانس احساس عدم لیاقت و ضعفم چطوره و دیگه تلاشمو تو کنترل ذهن انجام میدم که تو اون فرکانس نباشم . و حالت جسمیمو که تو اون فرکانس قرار گرفتم شناختم .
اینم بگم که از وقتی دارم به نکات مثبت و زیبائی ها توجه میکنم مدتهاست از این فرکانس که باعث از دست دادن ثروت ، روابط و … هست رو نمیدم و همه چیز برام بهتر شده .
پس اگه برای خودم ارزش قائلم و خودمو انسان لایقی میدونم به کسی اجازه نمیدم حقی ازم ضایع کنه حتی اگه روزی که فرکانسم بد بوده و خودم باعث شدم این اتفاق بیافته زمانی که حالم خوب شد باید جبران کنم .
استاد میگه دهنمو باز نکنم مگه برای تعریف ، تحسین و گفتن زیبائی ها و در مورد غیبت ، گله ، شکایت و عیب ها به هیچ وجه حرف نزنم . به هیچ وجه. چون زمان تعریف کردنشون توجهم میره به اون سمت و از اون موضوع تو زندگیم بیشتر اتفاق میافته .
وقتی بتونم زبونمو کنترل کنم می تونم ذهنمو کنترل کنم . یعنی جایی که بساط غیبت ، تهمت و انقاد و …. به راهه یا حضور نداشته باشم یا باهاشون همراه نشم .
وقتی ما متعهد میشیم و تغییر میکنیم خداوند بقیه کارها رو انجام میده .
تغییر را از همونجایی که هستیم شروع کنیم با همون تجهیزاتی که داریم .
اگه به خواسته مون برسیم چه حس و حال ، شخصیت و رفتاری داریم ؟ همونو از همین حالا پیاده سازی کنیم .
حالا همین فرمولو من می تونم تو کاره خودم پیاده کنم :
اطراف خودم و سیستم رو مرتب و منظم نگه دارم
دسکتاپ سیستم رو مرتب کنم و فایل های اضافی رو حذف کنم
فایل های آموزشی رو مرتب نوشتم پس همینطور ادامه بدم
موقع کار با لپ تاپ میتونم عطر بزنم و ساعت ببندم که خیلی دوست دارم
ژورنال نویسی رو به شکل حرفه ای شروع کنم و از این حالت درش بیارم
اهمیت بیشتری به تایم شروع و پایان بازارها بدم
مدیریت سرمایه و ریسک رو بهتر رعایت کنم
وقتی فضایی باز بشه ، خدا اونو پر میکنه . چه جالب همین اتفاق چند روز پیش که یه پیرهن قدیمی مو انداختم دور برام افتاد و از خواهرم یه پیرهن خیلی زیبا و باکیفیت هدیه گرفتم .
آقای عطار روشن هر شب خواسته هایی که از خدا میخواست رو می نوشت . این نوشتن واقعا ایجاز داره . همونطور که استاد قبلا تو فایل ” عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد” در مورد نوشتن گفتن و منم از اون روز اجرا کردم واقعا دارم زندگیمو بر اساس سناریوئی که می نویسم میبینم .
بدهی ها رو قسمت قسمت کرد و 25 میلیون رو تو 25 قسط داد
وقتی آدم خودشو متعهد میکنه به تغییر خداوند راه رو بهش الهام میکنه .
تحت هیچ شراطی پول قرض نگریم ، وام نگیریم و پول قرض هم نددم مگه اینکه ببخشم .
باور استاد برای قرض نکردن :
من بمیرم هم پول قرض نمی کنم حتی اگه با اسلحه تهدید بشم ، خدا باید راهشو بهم نشون بده . وقتی این حد از تعهد رو داشته باشی درها باز میشه و راه ها بهت گفته میشه .
اصل اینه که ما بتونیم خودمون پول بسازیم و خدا رو اینجوری باور کنیم که برای پولسازی هدایت و حمایت مون میکنه نه اینکه وام بگیریم و باهاش پولدار بشیم .
ایشون میگه : خدا داشت طلبکاراشو مدیریت میکرد که بهش زنگ نزنن
نکته ای که فروشنده ی نقدی به آقای عطار روشن گفت :
نسیه باعث میشه کار و برنامه هات بهم بریزه پس نباید به احدی نسیه داد .
من از این موضوع فهمیدم که به هیچ وجه تو معاملات و کارهای مالی نباید به کسی اعتماد کرد و همیشه باید طبق اصول و قراردادهای خودت کار کنی و رودوایسی و خجالت رو تو بحث مالی کاملا کار بزاری وگرنه بد میخوری . حتی اگه اون فرد برادرت باشه . چون آدم که تو تنگنا بیافته دیگه از اصول اخلاقی خودش پیروی نمیکنه و سعی میکنه راهی رو حتی اگه اشتباه باشه انجام بده تا از اون وضعیت خلاص بشه . پس ممکنه دروغ بگه یا سندسازی کنه و بعدا تا بخوام اثبات کنم انرژی و آرامش زیادی ازم گرفته بشه .
میخوای ثروت وارد زندگیت بشه مسائلی که تو زندگیت داری رو حل کن .
انقدر صوتی های استاد رو گوش کرد که دیگه لحن و ریتم حرف زدنش هم مثل استاد تند شد . (تاثیر ورودی ها در خروجی ها )
وقتی باورهایی میخوایم تو ذهنمون بسازیم الگوهایی رو پیدا کنیم که در حال حاضر خواسته های ما رو دارن . اینطوری برای ذهن باورپذیرتر میشه .
چیزی که از قلبت میاد رو به دیگران بگی به قلب دیگران میشینه . این یعنی اینکه آدمها با قلب مون ارتباط برقرار میکنن نه با زبان یا تکنیک مون . این که چقدر صداقت و درستی با کلام باشه باعث میشه حرف مون به دل دیگران بشینه .
جهان چهارچوب مشخصی نداره ، خدا چهارچوب مشخصی نداره پس می تونی برای خودت بسازیش .
کسی که به ما احترام نمیزاره اصلا باهاش وقت نگذرونیم و اعراض کنیم .
ایده هایی که خدا به ما میده خیلی ساده اس و با همون شرایطی که توش هستیم قابل اجرا هست فقط کافیه بند کفشمونو یه کم محکمتر کنیم .
قدم بزرگتر از خودم نباید بردارم
هزینه هایی که منو به زحمت بندازه نمی کنم چون اگه به نتیجه نرسه باعث بدبختیم نمیشه
کارهای بیخودی که تو روز وقتمونو میگیره کنار بزاریم و به جاش وقتشو بزاریم برای کار اصلیمون
وقتی میریم سراغ افراد دیگه ای برای همکاری که خودمون وقت کم بیارم و نرسیم کارهامونو انجام بدیم .
نکته مهم : بدون تیم هم میشه موفق شد .
صرف گوش کردن حرف های استاد یا شرکت در دوره ها باعث نمیشه ما موفق بشیم بلکه باید در جهت موفقیت قدم هم برداریم . ضمن اینکه با تمام وجود به گفته ها ایمان داشته باشیم نه اینکه با دیدن یه مثال نقض یا اولین شکست کل موضوع رو فراموش کنیم .
صرف اینکه بگم وام نمیگیرم چون استاد گفته اینجوری پیشرفت میکنم اشتباهه بلکه باید حتما ارزشی خلق کنم و در کنارش صداقت ، تلاش ، تعهد و تمرکز هم داشته باشم . موضوع مهم برای ثروتمند شدن خلق ارزش و باور درسته .
وقتی کسی پولشو میده کس دیگه براش کار کنه و بهش سود بده پولشو از دست میده . چون درونن باور نداره خودش می تونه پول در بیاره جهان بهش ثابت میکنه که عرضه پول در آوردن نداره .
خیلی از مردم اون چیزی رو که دوست دارن بشنون از قرآن برداشت میکنن نه اون چیزی که قرآن گفته . از حرف های استاد هم همینطور
برای همینه که استاد میگه کسانی که در مسیر درست باشن هدایت میشن . یعنی اینکه کسایی که خودشونو تغییر میدن و رفتارهای قبلی رو انجام نمیدن پس نتیجه جدید میگیرن .
مسیر اشتباه ، همیشه نتیجه اشتباه میده . ممکنه مدتی طول بکشه ولی در نهایت نتیجه بد مشخص میشه .
تقریبا همه کسانی که روی درآمد شون حساب کردن و بر اساس اون رفتن وام گرفتن و چیزی خریدن بعد از مدتی اوضاع عوض شد و هم درآمدشونو از دست میدن ، هم اون چیزی که با وام خریدن و هم زندگیشون نابود میشه . این الگوئیه که برای همه کسانی که ورشکست شدن اتفاق میافته .
تو مسائل مالی خیلی راحت وسوسه میشیم ، خیلی راحت با ترس میخریم و با ترس میفروشیم . هر وقت که کاری رو با ترس انجام بدیم نتیجه اش شکسته .
جهان اجازه نمیده ذهن فقیر ، سرمایه گذاری مناسب داشته باشه .
پول نتیجه بهبود مهارت ، شخصیت و نگرش درونی انسانه . پس برای اینکه ثروتمون بیشتر بشه باید خودمون هم رشد کنیم .
صرف اینکه ما چیزی رو بخوایم وارد زندگیمون نمیشه اگه ما قانون جهان رو بدونیم می تونیم برای دریافت ثروت ، سلامتی ، روابط و … ازش استفاده کنیم .
اگه باورهام در مورد پول درست باشه پول به سمت من میاد
قدمهایی که آقای عطار روشن طی کرده :
1. باور وحی منزل گونه حرفهای استاد
2. کنترل احساسات و داشتن احساس خوب
3. شروع تغییرات جدید مطابق با آموزشها و برداشتن قدم های اول . ترک گله و شکایت ، ترک دوستان منفی ، دسته چک رو انداخت دور ، روی شخصیت خودش کار کرد ، روی روابط کار و …
عدل خداوند مثل نور خورشید شامل حال همه میشه . کسی که ظرف درونشو بزرگتر کنه ، بیشتر دریافت میکنه .
به اندازه ای که ما حرکت میکنیم ، شجاعت به خرج میدیم ، ارزش خلق می کنیم ، تغییر میکنیم خداوند درهای بیشتری رو به روی ما باز میکنه .
مهمترین سوالی که در مورد آموزش های دوره استاد باید از خودمون بپرسیم اینه که : من چطور می تونم از این آگاهی ها در عمل استفاده کنم ؟
وقتی توانایی خلق ارزش داشته باشیم همه جای دنیا میخوانمون .
استاد میگه حتی زمانی که از نظر مالی وضعش خوب نبود ولی علیرغم مسخره شدن باز هم حس و حالشو خوب نگه میداشت .
تو مسائل مالی باید صبر داشت . به اندازه ای که بهتر میشیم ، ظرفمون بزرگتر میشه ، مهارت کسب میکنیم ، به اندازه ای که ارزش برای جامعه خلق میکنیم . ثروت به دنبال ما میاد . منظور ثروت پایداره .
وقتیکه داریم روی شخصیت ، مهارت و بهبود شخصی کار میکنیم رشد میکنیم ولی وقتیکه داریم کاری که عاشقشیم رو انجام میدیم و هنوز ثروت وارد زندگیمون نشده ، باورهامون ایراد داره که باید اصلاحشون کنیم .
خیلی ها به ثروت نمیرسن چون مهارت خاصی ندارن ، ارزشی خلق نمیکنن یا اصلا حرکتی نمیکنن .
روز شماره 4 از زندگی جدید من
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و بزرگوارم، استاد عباس منش، بانو شایسته و همه عزیزان همراه.
واقعا هر روزی که میگذره، پر از معجزات خداوندیه. اما برای کسی که این معجزات رو ببینه و باور کنه.
از وقتی تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم و تغییراتم رو ایجاد کنم، بیشتر این معجزات خداوند رو می بینم.
من خیلی احساس عجز به خداوند رو دوست دارم. به نظرم هر شخصی برای اینکه به موفقیت برسه، باید این عجز رو با همه وجودش درک کنه و بفهمه. زمانی که این عجز به خداوند باور انسان بشه، کار براش خیلی راحت میشه. چون باور می کنه که از اون کاری برنمیاد. از وسط راه بلند میشه و اجازه میده خدا کاراشو انجام بده. توی این مدت اخیر هر بار این احساس عجز رو توی وجودم بیشتر کردم، دیدم که چطور مسائل به شکلی کاملا راحت و طبیعی حل شدن. اون قدر طبیعی که ذهن نجواگر میگه این اتفاق طبیعی بود که رخ بده! اگه تو روی خودتم کار نمی کردی باز رخ میداد! در حالی که باید همیشه یادمون باشه که معجزات خداوند از مسیری اتفاق می افتن که به نظر ما طبیعیه. به قول استاد بمب منفجر نمیشه! یه مسیر ساده و طبیعی داره که در جریان شرایط عادی زندگی رخ میده.
یکی از این داستان های هدایت خداوند که نتیجه پذیرفتن احساس عجز من نسبت به اون بود رو میگم که یادم بمونه. این داستان مال همین امشبه. من با یه فرشته آشنا شدم که کاملا هم مداری خودمو باهاش حس می کنم. (داستان آشنایی ما هم خودش یه معجزه است که هر بار بهش فکر می کنم جز به این که هدایت خدا باعث شده ما با هم باشیم نمیرسم.) الان در مرحله آشنایی هستیم و قرارمون هم اینه که تا مهیا شدن شرایط ازدواج همدیگه رو خوب بشناسیم. امشب براش خواستگار اومده بود. از چند روز قبل نگران این خواستگار بود. از اونجا که دختریه که خیلی گوش به حرف خونواده میده، نمی خواست پدرش این خواستگار رو تایید کنه و بعد اون با خونوادش به چالش بخوره. و از اونجایی که این آقا پسر شرایط خیلی خوبی از لحاظ مالی داشت، می ترسید که نکنه پدرش بگه تو باید با همین ازدواج کنی! پنجشنبه که باهاش حرف می زدم بهش گفتم ببین، بیا این داستان رو بسپاریم به خدا. نه از من کاری برمیاد، نه از تو! بیا پس نگران هم نباشیم. بسپاریمش به خدا و بذاریم اون برامون مدیریت کنه همه چیو. و از اونجایی که اونم توی مدار منه خیلی خوب حرفای منو فهمید و اتفاقا اونم صحبتای خوبی در مورد هدایت های خداوندی کرد. گفتم بهش بیا ما خودمونو بکشیم کنار و بذاریم خدا کارو مدیریت کنه، جمعه شب میشینیم با هم در مورد معجزات خداوند در مورد این اتفاق حرف می زنیم.
بعد امشب وقتی اومد، همون اولش گفت خدا همه چیو مدیریت کرد!!! اصلا مونده بودم گریه کنم یا بخندم! توی اون خواستگاری حرفهایی زده شده بود که پدر فرشته ی من اصلا خوشش نیومده بود از پسره و این داستان که چند روز ذهن ما رو به خودش مشغول کرده بود، به راحتی هر چه تمام تر توسط خداوند مدیریت شد!
بهش گفتم قبل از این که بیان خواستگاریت چه حسی داشتی؟ گفت خیلی آروم بودم. مطمئن بودم خدا کارشو خوب بلده! بعد بهش گفتم بخدا که این آرامش من و تو باعث شد خدا کارشو انجام بده و این خواستگاری که در ظاهر همه چیزش اوکی بود رو بهم بزنه. اگه من و تو نگران بودیم و غصه می خوردیم و گریه می کردیم، اجازه نمیدادیم خدا کارو برامون مدیریت کنه و بعد همون اتفاقی رخ میداد که ازش می ترسیدیم. این ما بودیم که با اعتمادمون به خدا اجازه دادیم خدا کارو مدیریت کنه.
پس چرا برای بقیه مسائل زندگیمون بهش این اجازه رو نمیدیم؟!
این خیلی سوال مهمیه که باید برای جوابش ساعت ها وقت بذارم و فکر کنم که با وجود این خدای بزرگ با این همه توانایی، چطور من هنوز نگرانم؟ چطور هنوز اجازه میدم حسم بد بشه؟ چطور نمی تونم به قدرتش تکیه کنم!
آه خدای من! چقدر تو بزرگی. چقدر مدیری. چقدر مدبری! چقدر این روزا دستتو بیشتر توی زندگیم حس می کنم. هرچی میگذره، هرچی بیشتر دست قدرتتو می بینم، به عجز خودم بیشتر پی می برم. ناتوانیمو حس می کنم. میفهمم که من هیچی نیستم. همه چیز تویی. خدای بزرگ من. بهم این بینش رو بده که بیشتر روی هدایتت حساب کنم.
خیلی سپاسگزارم ازت. بخاطر همه چی. خیلی عاشقتم…
سپاسگزارم از استاد عزیزم و همه شما عزیزان
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و موفق باشید. خدانگهدار