https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-14 22:22:142024-09-24 19:35:13نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
792نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام و درود سپاس فراوان به استاد عزیز و همراهان گرانقدر
استاد من این اولین کامنتم هستش که می نویسم.
استاد نمی دونم از کجای داستان براتون بگم من سال قبل با یکی از همراهان شما آشنا شدم و وقتی شروع به صحبت کردیم بهش گفتم من همه فایل های استاد های موفقیت رو دارم.
و فایل های شما رو هم داشتم، وقتی با هم صحبت کردیم از نتایج خودش گفت و به من گفت همه اون فایل ها رو پاک کن و قول بده که سه ماهه فایلهای رایگانی که من میدم با تمام وجود گوش بدی.
حالا من از خودم بگم . من 36 سالم هست و از بچگی دستم تو جیب خودم بود پدرم مغازه دار بود اما هیچ پولی بهمون نمی داد و می گفت که خودتون پول دربیارید و خودتون خرج کنید.
از بچگی منم شروع کردم و با کمک بابام جنس میوردم و تو محلمون پهن می کردم و می فروختم.
گذشت تا به دوره نوجوانی رسیدم و اونجا بردار بزرگم چون برقکار بود من رو به عنوان شاگرد پیش خودش می برد و منم کم کم کار و یاد گرفتم.
یادم میاد که 20 سالم بود و من یک استاد کامل بودم.
چون با قوانین آشنا نبودم نمی تونستم کار خودم بردارم و اعتماد به نفس من داغون بود.
علت هاش رو نمی دونم ،شاید بخاطر خانواده مذهبی که داشتم بود و یا جایی که بزرگ شدم.در کل می دونم خودم رو قبول نداشتم که بتونم پروژه بردارم.
تا اینکه رفتم دانشگاه و رشته برق اونجا تمام کلاس های عملی رو عملا من به بچه ها آموزش میدادم.
بازم اونجا با این توانایی جرات اینکه خودم کار بردارم نداشتم و همش برای دیگران کار میکردم.
بعد از فارغ التحصیلی سریع جذب یک شرکت مهندسی شدم و کارهای اتوماسیون پست رو انجام میدادیم حدود 15 ماه کار کردم.
ولی باز چون به قانون تکامل آشنایی نداشتم از شرکت جدا شدم.
از این به بعد رو خلاصه می کنم بعد از این کار دوباره کار برقکاری انجام دادم.
چند ماه رفتم شاگردی تعمیر الکتروموتور کار کردم و بعد از اون هم سه سال تو کف بازار الکتریکی شیراز کار کردم.
تا اینجا هر چی زور میزدم درآمدم اون چیزی که میخاستم نبود.
من تو بازار برای یه بازاری کار می کردم که 20 سال تو بازار بود و تو سال 96 روزانه بالای 50 میلیون درآمد خالص داشت.
خلاصه گفتم منم باید مغازه بزنم رفتم گشتم و یه مغازه تو یه فرعی اجاره کردم بازم چون به قوانین آشنا نبودم فک می کردم که منم می تونم به اون درآمد برسم و بعد از چند ماه ورشکست شدم.
چنان خوردم زمین که فک نمی کردم دیگه بتونم بلند بشم.
کلی بدهی داشتم و نمی دونستم چیکار کنم. خلاصه افسردگی من شروع شد، چنان حالم خراب بود که 6 ماه از ترس و مسخره شدن و حرف شنیدم بیرون نرفتم.
و بدهی ایم رو داداشم کم کم داد و منم قول داده بودم براش کار کنم و شروع کردم دوباره کار برقکاری کردن اما اینبار چنان نفرتی نسبت به این کار گرفته بودم که هر روز به زور می رفتم سر کار .
حالم بهم میخورد و کلی خسته می شدم سر کار.
کم کم بدهیم رو صاف کردم. ولی دیگه بعد از صاف کردن بدهی گفتم من دیگه کار برق انجام نمی دم.
فک می کردم مشکل این شغلیه که دارم چون از اول هم انتخاب خودم نبود و انتخاب داداشم بود.
و رفتم مشاوره شغلی یادم میاد تو سال 98 کلی هزینه کردم و بعد از کلی مشاوره بهم گفتن بهترین کار برای تو برنامه نویسی هستش.
و من هم شروع کردم به یادگیری کلی هزینه کردم و با علاقه زیاد می خوندم تا یه برنامه نویس درجه یک بشم.
یک سال گذشت و من تنها درآمدم از ماشینی بود که با قسط و وام خریده بودم و صبح ها اسنپ کار میکردم و بعداز ظهر تا شب برنامه نویسی.
و بعد از اون یه شرکتی پیدا کردم که به عنوان کارآموزی برم پیششون.
خلاصه بگم تو اون شرکت فهمیدم این شغل پر از چالش هستش و از اونجا که مدیر شرکت انسان درستی بود من رو برد قسمت سئو کردن سایت. گفت به نظرم اینجا بیشتر بدردت بخوره و من 6 ماه تمام کارم سئو بود.
یه همکاری اونجا داشتم که اونم کار سئو انجام میداد و کلی نکات سئو یادم داد.
و بعد از اون هم تو یه شرکتی پشتیبانی سایت و سئو سایت استخدام شدم. تو سال 401 فقط تونستم 4 ماه دووم بیارم و اونجا بود که فهمیدم مشکل من کار نیست و مشکل از جای دیگه است.
خلاصه افسرده تر از قبل برگشتم و دوباره تنها بودن
و افسردگی شروع شد.
کار به جایی کشید که کلی مریضی گرفته بودم و واقعا داشتم از این بلاتکلیفی کلافه میشدم و در نتیجه فک خود کشی به سرم میزد.
یادم میاد که مشروب خورده بودم و زده بودم بیرون، با ماشین رفته بودم تو باغات قصر الدشت، ساعت یک شب بود و کسی نبود و هوا هم کلی سرد اومدم بیرون و شروع کردم با صدای بلند به زمین و زمان فحش دادن.
چقدر اون روز حالم خراب بود من واقعا اون پس گردنی محکمی که گفتید رو خورده بودم.
و اونجا از خداوند خواستم کمک کنه و هدایتم کنه.
و بهش میگفتم خدا دیگه نای رفتن به جلو ندارم یا تمومش کن و یا کمک کن.
دلم خیلی شکسته بود و واقعا داشتم درد میکشیدم از ته ته
و نمیدونستم باید چیکار کنم و اون شب کلی گریه کردم تا صبح و نتونستم تکون بخورم.
اومدم و برای خودم پلن هایی که می تونستم انجام بدم رو نوشتم.
یه حسی بهم میگفت که کلاس های فنی و حرفه ایی ثبت نام کن و من فرداش رفتم ثبت نام کردم و حدود ده تا مدرک فنی حرفه ایی رو تا برج دو سال 402 گرفتم. خیلی آموزش رو دوست داشتم و خیلی هم دوست دارم آموزش بدم.
فقط میخاستم یه قدمی بردارم. من براحتی هر شرکت تولیدی که میخاستم می تونستم برم چون تو مصاحبشون قبول می شدم.
ولی حقوق رو اداره کار میدادن و قبول نمی کردم.
از اینجا به بعد داستان من شروع میشه استاد.
با یکی از همراهان شما آشنا شدم و گفت که سه ماه فایل های رایگانی که من میفرستم رو گوش بده.
منم چون راهی نداشتم گفتم بزار گوش بدم نهایت نتیجه نمیگیرم.
هر فایلی که میفرستاد بالای ده بار گوش میدادم.
یادم میاد یه فایلی برام اومد در مورد ثروت بود و شما گفتین برید تعهد بدید که میخاین درآمدتون رو حداقل سه برابر و یا بیشتر کنید.
من کارم فقط اسنپ بود و نهایت درآمدم به 5 تومن تو سال 402 نمیرسید.
اومدم تو یه دفتر شیک اون تعهد رو نوشتم و بستم.
اون دوستمون که از شما نتیجه گرفته بود بهم گفته بود نشونه ها کم کم میاد و باید دقیق باشی و اون نشونه ها رو برای ادامه راه داشته باشی.
و من از طریق یکی از همکلاسیام که تو دوره فنی و حرفه ایی آشنا شده بودم هدایت شدم به یزد و برج 4 بود.
یادم میاد وقتی رزومه می فرستادم فک نمی کردم کسی زنگ بزنه ولی دوستم گفته بود با این مهارتی که تو داری رو هوا تو رو میزنن.
و در کمال ناباوری بالای ده شرکت بزرگ تو یزد دعوت به مصاحبه شدم.
و رفتم برای مصاحبه ولی باز چون اعتماد به نفس لازم رو نداشتم نمی تونستم حقوق بالا درخواست بدم.
حقوق اداره کار تو سال 402 نهایت 8 میدادن و من وقتی بعد مصاحبه بهم میگفتن حقوق در خواستی میگفتم 15 تومن.
تا رسید به شرکت آخر که دل رو زدم به دریا گفتم من زیر 20 برام نمیصرفه
در کمال ناباوری قبول کردن
باورم نمیشد تقریبا سه برابر اداره کار و چهار برابر درآمد روزانه خودم.
برگشتم شیراز اومده بودم وسایل هامو جمع کنم برم.
پیش خودم گفتم حاجی وقتی اون شرکت 20 میده قطعا اینجا هم 20 بهت میدن و اینجا بود باز هم چون قانون تکامل رو بلد نبودم نرفتم.
نمی دونم اشتباه کردم یا نه.
شروع کردم تو شیراز رزومه فرستادم و دعوت به مصاحبه اکثر شرکت های بزرگ تو شیراز و بعد از مصاحبه ازم میپرسیدن حقوق چقدر مدنظرته که منم می گفتم زیر 20 نمیصرفه برام. اما اینبار دیگه کسی زنگ نزد.
سه ماه دنبال کار گشتم و اشکال کارم رو نمی دونستم.
فقط چون نشونه ها رو دیده بودم به فایل ها گوش میدادم.
تا تو برج هفت گفتم این شرکت آخری میرم و دیگه بجای 20 تومن میگم ده تومن. هدفم این بود فقط کار کنم. اوکی دادن و شروع بکار کردم تو روز مصاحبه به مدیر گفته بودم من فقط در صورتی میام که سه ماهه قرارداد ببندی و شما کار من رو ببینی و من کار شما رو، اوکی بودیم ادامه میدیم.
اونم قبول کرد کارم اینقدر خوب بود که همون ماه اول دو تومن رو حقوق من گذاشت.اینجا بگم که کارم مشاوره فنی برای فروش سیستم حفاظتی بود.
و اون سه ماه گذشت و من کلی از این شرکت یاد گرفته بودم و چون خودم دوست داشتم این کار رو برای خودم انجام بدم گفتم اینبار به صورت سیار تو آشناها فروش و نصب دوربین رو شروع می کنم و اگه کارم گرفت دفتر میزنم.
و بعد از سه ماهه تصمیم گرفتم که کار خودم رو شروع کنم.
نتایج باور نکردنی بود و تو همون استوری اول که در مورد کارم نوشتم تونستم سه تا پک دوربین و نصب قرار داد ببندم.
من تو برج 9 رفتم و یک اتاق از شرکتی که مال دوستم بود رو بردارم.
دوستم میخاست یه اتاق که استفاده نداشت اجاره بده و اونجا بهم گفت تو بیا و آدرس دفتر من رو بزن اگه کسی زنگ زد و میخاستی قرار داد ببندی من اتاق در اختیارت قرار میدم.
باورم نمیشد بدون ریالی هزینه این پیشنهاد شد.
تا اینکه تو برج ده یکی از دوستام رنگ زد و گفت اگه بیکاری بیا سیرجان و منم از شرایط کار ازش پرسیدم.
قبول کردم که مصاحبه برم دفتر اون شرکت تو شهرمون بود.
وقتی مصاحبه ازم گرفته شده بود شرکت بهم پیشنهاد سرپرستی داد و من همون جا میخکوب شدم.
و خودشون بهم گفتن بابت 23 روز کار بهت 25 حقوق میدیم من کلا هنگ کرده بودم.
چون نمی تونستم حرف بزنم مهندس فک کرد که دارم در مورد حقوق فک می کنم.
بهم گفت مهندس حقوق مدنظر خودتون چقدره؟
یه لحظه به خودم اومدم و آروم نفس عمیق کشیدم.
من تا اون لحظه عمرم حقوقم اصلا به دوبرابر حقوق اداره کار نرسیده بود و اینجا بهم حقوق 4 برابری داده بودن
سریع یه نفس عمیق گرفتم گفتم مهندس زیر 40 تومن نمیصرفه. نمیدونم چجور این حرف اومد جرات گفتنشو نداشتم و وقتی این حرف رو زدم سریع پشیمون شدم،گفتم خراب کردم الان قبول نمیکنه.
من که آرزوم بود 25 حقوق بگیرم اونم چه شرایطی
سمت سرپرستی با خوابگاه مهندسی و 23 روز تماما خرج با شرکت ، ماشین در اختیار و آپشن های دیگه
که مدیر شرکت گفت 35 آخرش ولی به شرطی که سه ماه حقوق 28 بگیری اگه کارت خوب بود 35 میدم.
من دیگه حرفی نزدم. باورم نمیشد. و الان با سمت مدیریتی سر کار هستم.
استاد الان دارم تعهدی که دادم رو میخونم که 7 برابر اون شد.
استاد من تاره اول کار هستم و حرف هاتون رو اگه کسی با تمام وجود قبول کنه مطمئنا نتیجه میگیره.
من اینقدر کارم رو دوست دارم که تاره فهمیدم من ساخته شدم برای کار مدیریتی و رهبری تیم.
و اینقدر حس خوبی دارم و از شما استاد و همچنین همراه خوبم تشکر می کنم.
استاد من مطمینم این تاره شروع کار هستش و خودم خیلی دوست دارم که مدار و فرکانسم بالا بیاد و بتونم به صورت تصویری فایل بفرستم.
بزودی دوره اعتماد به نفستون رو خریداری می کنم.
وقتی من از روزشمارتحول زندگی من اینقدر نتیجه گرفتم بدون تردید اون دوره ها من رو بسیار شکوفا می کنه.
این اولین کامنت من بود که تو سایت گذاشتم و ایمان دارم که اتفاق های بزرگتری در راه هستش و بیشتر خواهم نوشت.
رفیق عزیزم اقا مهران دوست داشتنی ممنون واسه کامنت خفنت . چقدر جالب بود واسم این مسیری که طی کردین تا برسین به جایگاهی که واقعا دوستش دارین . این عملگرا بودنت خیلی قابل تحسینه حالا درسته باور های اشتباه هم اونموقع داشتین ولی همین که اقا عمل میکردین به ایده ها خودش عالیه نمیشستین غصه بخورین رفتین از برق یهو برنامه نویسی بعدشم که مدیریت … از خدا واستون بهترین پول و بهترین موقعیتی که هست رو به همراه دل شاد ارزو میکنم. این تو دل کار رفتن خیلی ویژگی خوبیه که شما الگویی شدین واسه من ! اتفاقا استاد راحب مطالعه کامنتا توی این فایل گفت اصن فکرشو نمیکردم انقدر کامنتتون خوب باشه و بهم کمک کنه ! در پناه الله یکتا شاد باشین و همینطور موشکی برین جلو ایشالا
دیروز یعنی مورخ 25تیرماه 1403از خدا هدایت خواستم منو به بهترین شکل هدایت و راهنمایی کنه و بعد زدم رو نشانه امروز راهنمایی شدم به قسمت یک فایل عالی و جذاب زندگی آقا رضای عزیز هرچند که این فایل و شاید بارها و بارها هم تصویری و هم صوتی اونو نگاه کردم و گوش داده بودم ولی اینبار اومده بود که یک تلنگر اساسی به هم بزنه بگه آهای علی کجایی کجا داری میری
آخه یک چند وقتیه که نه شاید چند ماهیه که کمتر به سایت سر میزدم خودمو با اینکه آگاهی داشتم درگیر اخبار انتخابات کرده بودم و خبرها رو دنبال میکردم
رفته بودم دنبال خرز. کردن قسطی
و کمی هم به گرفتن وام و تبلیغات برای کسب و کار تازم فکر میکردم
ولی اینبار خدا با این فایل خیلی خوب گذاشت توکاسم و گفت آهای کجا داری میری حواست باشه و چقدر خوب و عالی سر بزنگاه مچمو گرفت
خدایا یا بابت این هدایت زیبات از تو سپاسگزارم
وای وای وای چقدر آگاهی داشت این مسیر زندگی آقا رضا چقدر نکات سازنده و اصل موضوعات تو این فایل بود که استاد عباسمنش عزیز و آقا رضا بخوبی هر موضوع رو باز میکردند و راحت درک میشد
از اولی که آقا رضا شروع کرد به فایلهای رایگان گوش دادن و این استمرار داشتن رو یاد داد
از غیبت نکردن مواظبت از زبان
از کنترل ورودیها
از شروع کردن و بکار بستن اون آگاهیها ارزش گذاری خودت کسب و کارت با تمیز کردن مغازه پوشیدن لباس مرتب تر و نقد فروختن و همه اینهاست که اول از همه آرامش میاره و وقتی که آرامش بیاد قانون جواب میده حال خوب برابر اتفاق خوب وقتی آقارضا به یک آرامش رسید ایده پرداخت تیکه تیکه بدهی اومد و با هربار پرداخت بخشی از بدهی یکی از سنگلاخ های مسیر رو برداشت و نتیجه آرامش بیشتر حال خوب بهتر و با برداشتن هرکدوم از این سنگها راه های تازه ایده های نو
حالا درک میکنم اصل قرض نگرفتن و وام نگرفتن و قسطی خرید نکردن یعنی چی حالا میفهمم که یک قسط هرچند کم چقد میتونه بعدا برات یک ترمز ذهنی باشه و اینکه هر وام و قسط بقول استاد بعد از اون چطور میتونه تو رو بنده خودش بکنه
خدایا بینهایت بابت این آگاهیها از توسپاسگزارم
سپاسگزارم که استادی چون استاد عباسمنش عزیر رو سر راهم قراردادی که حتی اگر چندوقت هم ازش دورباشم ولی همینکه شروع میکنم به پیگیری انگار حرفهایی که تا حالا بارها شنیده بودم و فقط شنیده بودم درک جدید و جذابی از قوانین رو بهم میده
خدایا بینهایت سپاسگزارم
خدایا از امروز و از همین لحظه اینجا در حضور تو و در حضور هم خانواده ای های عزیزم تعهد میدم درکم رو از قوانین با عمل به اونها بالاتر و بالاتر ببرم تا به تو نزدیک تر بشم آخه تو که همیشه هستی ولی این منم که ازت دور میشم که نه حضورت رو نمیخوام حس کنم خدایا منو ببخش بابت اون لحظات که تو رو نمیدیدم
تعهد میدم که کنترل زبانم رو با غیبت نکردن قضاوت نکردن حفظ کنم
تعهد میدم خودم برای لذت بردن بیشتر بیشتر مواظب خودم رفتارم طرز لباس پوشیدن باشم
تعهد میدم شغل فعلی که دارم یعنی کار تو اسنپ رو به بهترین شکل با تمیز کردن و مرتب بودن ماشینم احترام به مسافران کهاین یکی رو اکثرا رعایت میکردم و رو به بهترین شکل ممکن خودش انجام بدم
تعهد میدم کتاب رویاها رو که شروع کردم رو با تمرکز بیشتر انجام تمرینات و درک اصل آگاهیها رو انجام بدم
خدایا بینهایت سپاسگزارم
استاد عباسمنش بزرگوار و استاد رضا عطار روشن عزیز ممنون که یادآوری و درک اصل آگاهیها و اون درک عمیق موضوعات رو با این فایل با من یاد دادید
ممنون که یاد دادید آگاهی یعنی چی و درک اصل موضوع و فلسفه وجودی هر آگاهی رو چطور بل فکر کردن به اون موضوع به من یاد دادید
از درگاه خداوند متعال برای شما هردو استاد محترم و همه عزیزان عضو سایت عباسمنش سلامتی ثروت و نعمت و برکت بیکران رو میخوام
این کامنت رو هم گذاشتم که تعهدی باشه برام بمونه و قولی که به خودم دادم رو یادم بمونه
سلام به استادگرامی و همه همراهان عزیزم.. اولین بارهست ک کامنت میزارم درسایت بااینکه خیلی وقته عضوگروه هستم ازهمه شما تشکرمیکنم بابت مسیری که برای ما روشن میکنید..من صحبت های این دوستمون گوش کردم و بهشون تبریک میگم بابت تعهدی که باتمام وجودقبول کردن و رفتن جلو..حقیقتش من تواین چندسال فک میکردم خیلی تغییرکردم بااینکه نتایجم هنوزتغییرچندانی نکرده بودباخودم گفتم من که دارم بیشترکارهایی که استادگفتن درحدتوانم انجام میدهم پس چرا اون تغییربنیادی رخ نمیدهد ووقتی صحبت های دوستمون گوش کردم فهمیدم که من ادای تغییرکردن درآوردم وواقعا تغییرنکردم خیلی سخت بودپذیرش این موردبرای من ولی حقیقت داردمتاسفانه..دیگرنمیدانم چکارکنم تاباورهای مخربم تغییرکند
وای که چقدر حرفهای شما را قبول دارم . من یکبار که همه چیزم را از دست داده بودم بدون اینکه این قوانین را بدونم به این قوانین عمل کردم و زندگی ام عالی شد و بعداً با حرفهای شما آشنا شدم و فهمیدم توجه به خوبی ها ، شاد بودن و … قانون بوده
وای که چقدر حرفهای شما را قبول دارم . من یکبار که همه چیزم را از دست داده بودم بدون اینکه این قوانین را بدونم به این قوانین عمل کردم چون خسته بودم و به همسرم گفتم حالا که همه چیزمان را از دست داده ایم بیا شاد باشیم ، دیگه به هیچ وجه با هم بحث نکردیم ، یکی شدیم ، پای تلویزیون ننشستیم ، غیبت نکردیم، حتی به جای زانوی غم بغل کردن میرقصیدم و بعد از آن زندگی ام عالی شد، حتی بهتر از قبل ، در تمام ابعاد. بعداً با حرفهای شما آشنا شدم و فهمیدم توجه به خوبی ها ، شاد بودن و … قانون بوده و قطعا باید نتیجه اش برگشتن خانه و وسایل آن هم به شکل بهتری باشه، الان که به گذشته ام برمیگردم میبینم اون ورشکستگی منجی روابط من شد ، منجی حال خوب من شد، چیزی که قبلش بلد نبودم و الان اینجام تا یاد بگیرم قوانین دنیا را و پر قدرت به آنها عمل کنم و استاد نیازی نیست شما به من بگید نتیجه میدهد ، من معجزه دیده ام از عمل به این قوانین
سلام به استاد عزیزم ،خانم شایسته عزیز و همه دوستان…
خدایا شکرت…خدایا ازت ممنونم…
اینکه استاد میگفتن شما وقتی قوانین رو میفهمی نباید بقیه رو مجبور کنی .که تو این راه بیان الان میفهمم یعنی چی؟ من اگه نبریده بودم اگه دنبالش نمی گشتم، حتی اگه مورد تایید ترین آدمی که میشناختم میومد این فایل رو برام میذاشت. من اینجوری نمی شنیدم….
. پس قبل هر چی خدایا شکرت…….
گفتین بنویسید از تعهداتتون. من34سالمه خیلی بالا پایین شدم خیلی دور خودم چرخیدم شاید هر دوره خواستم مثل یکی باشم. اصلا دیگه خیلی به خودم شک داشتم. این فایل امروز شما، که گفتین اول تغییر رفتار میاد بعد کم کم نتیجه ،،منو خیلی دل گرم کرد من خیلی وقته هر روز فایلهای شمارو گوش میدم خودم خیلی واضح آرامش رو درونم و اطرافیانم خیلی زیاد آروم و شادتر شدنم رو بهم یادآوری میکنن… من قدم های اولم رو که به ذهنم رسید برداشتم و قول میدم قدم های بعدی رو هم بردارم از تغییر نترسم چرا که من قلبا و عمیقأ به حرفهای شما و به عدالت خدا به قوانین بدون نقصش ایمان دارم .چراکه دیدم من هرچه دارم و هرچه هستم رو خودم با افکارم جذب کردم چه تمام چیزهایی که دوست داشتم تصویر سازی میکردم چه تمام چیزهایی که میترسیدم و متنفر بودم با توجهم با بها دادن بهشون جذب کردم . اون موقع نمیدونستم قانون چیه الان میدونم الان شما برای هدایت اینجایین برای اینکه ما به ندای درونمون گوش بدیم…خدایا شکرت هیچ وقت ما رو تنها نذاشتی و نمیذاری . من با شما عمیقأ فهمیدم که خدا هر لحظه با منه و دیگه دور نمیبینمش ، ازتون سپاسگذارممم️
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوسداشتنی و دوستان عباس منشی.
این فایل یجوری واقعیت رو گذاشت جلو روم که لازمه چندین و چندبار گوشش بدم الان خییلی سردرگمم ولی خودمو کم کم جمع و جور میکنم من الان سال اخرم و بخاطر امتحانام و اینا کار کردن روی حِرفم رو گذاشتم کنار چون نمیتونستم درست همه چیزو هندل کنم شاید بهونه اوردن باشه نمیدونم ولی اینطور راحت ترم که وقتی امتحانام تمومشد تمرکزی روش کارکنم و واقعا میخوام بهتر بشم میخوام پیشرفت کنم میخوام کار کنم میخوام دستم تندتربشه میخوام کلی مشتری داشته باشم.
ازادی میخوام ازادی مالی ازادی زمانی ازادی مکانی بخاطر اینا باید قدم بردارم همه اینا اول مسیر جلوروم نیست نگران پولم الان که ازکجا پول مواد بیارم خب مگه استادنمیگه از همون چیزی که داری شروع کن باشه من از اون موادی که برام مونده شروع میکنم من اون ذوق و شوق اون اوایل رو دوباره میخوام اون ذوق و شوقی که سالندار بم زنگ میزد فلان روز فلان ساعت مشتری داری و من میرفتم خدمات ارائه میکردم ورودی مالی داشتم و چقدر حالم خوب بود چقدراعتماد بنفسم بیشتر شده بود من باز میخوام شرایط بهتری رو تجربه کنم میخوام توی یه سالن باامکانات کامل کار کنم میخوام تمام وسایل کارم فراهم باشه و من به اسان ترین و با لذت بخش ترین حالت ممکن خدمات ارائه بدم.
من ازنقطه زیر صفر فاصله گرفتم درسته اخرین باری که مشتری داشتم بیشتر یماه پیش میشه و خودمو باچیزای دیگه سرگرم کرده بودم و تمرکزی زمان نمیذاشتم ولی الان درسشو گرفتم الان توی این فایل بهتر درکش کردم استاد من از همون اول دنبال این بود پول بیشتری ازکارم داشته باشم و فراموش کردم بابا دختر تویروزی کار کردن توسالن ارزوت بود و الان داری کار میکنی پس روی پول بیشتر تمرکز نکن روی این تمرکز کن چطور میتونی بیشتر کارکنی چطور میتونی مدل و مشتری بیشتری بزنی که دستت تندتر بشه روی اینا باید تمرکز کنی.
استاد من درسمو گرفتم قول میدم من همینجا تعهد میدم و کامنتش میکنم که بیشتر تمرکزی کارکنم و خودمو با گذشتم مقایسه کنم نه با هیچکس دیگه خیلی تمرکزی تر روی پیج کاریم کار کنم دوستم یسرارو که همکاریم باهم رو تحسین کنم و الگو قرارش بدم که میشود با باورهای مناسب همون اول کار مشتری داشته باشی و رایگان کارنکنی و هزینه موادتو بگیری برای کارت یسرا بهم ثابت کرد که میشه و البته گذشته خودمم اینو ثابت میکنه چون منم مشتری و مدل داشتم که برای ارائه خدمات به هرکدومشون هزینه دریافت کردم درسته ممکنه کم بوده باشه ولی من اون لحظه خوشحال ترین بودم چون حس پیشرفت داشتم حس زنده بودن داشتم.
استاد من یمدت فاصله گرفته بودم چون میخواستم امتحانام تموم بشن بعد دوباره شروع کنم چون نمیخواستم عجله ای پیش برم یا خودمو اذیت کنم ارامش و حس خوبم الویت بود واسه همین گذاشتم برای بعد امتحانام کار کردن روی حِرفم و حتی کار کردن بیشتر روی خودم و بخصوص باورهای ثروت ساز که باید بیشتر روشون کار کنم مطمئنم نتیجه میترکونه و همه اینا باهم نتیجه میده.
چون یمقدار حس نگرانی داشتم و خوابم نمیبرد گفتم بزنم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن که این فایل فوق العاده اومد که بازم سپاسگذار نورم هستم که باز به موقع هدایتم کردخداجونم عاشقتم سپاسگذارم نور زندگیم سپاسگذارم برای این حس و حال خوبی که دارم تجربه میکنم و چیزی بوده که همیشه میخواستم درسته ذهنم میخواد گولم بزنه و نجوا بیاره ولی این حس خوب ارتباطات خوب تفریح های سالم رو همیشه میخواستم و الان که یه شرایطی رو برام چیدی که با خیال راحت ازشون لذت ببرم قدرشو میدونم و سپاسگذارم ازت خداجونم.
سلام به استاد عباس منش عزیز خانم شایسته محترم و همه دوستان
الان امدم کامنتی رو در این قسمت بنویسم و یادآوری باشه برا خودم که هر موقع لازم بود بیام و به خودم بگم
به قول استاد عزیز آدم وقتی نیاد و شرایط خودش رو قبل از ورود به یک دوره (سلامتی،عزت نفس،عشق و مودت در روابط و..)اصلا این ها به کنار قبل از آشنایی با استاد قبل از ورود به سایت و استفاده کردن از فایل های رایگان رو مکتوب نکنه یادش نمیاد که آقا من کجا بودم و الان به کجا رسیدم یعنی به قول استاد برا ذهن عادی میشه که این ها از قبل همینجوری بودند اصلا و اصلا صحبت من روی یک موفقیت مالی نیست روی بدست اوردن یک جایگاه خاص نیست(البته که این ها بسیار مهم و عالی هستند)صحبت من تغییر شرایط روی کسب احترام و منزلت در اقوام و فامیل و دوستان هست.
که اینها هم هر چند به چشم نمیاد ولی چقد مهم هستند. همین که شما با فایل های توحیدی استاد گوش کنید انقدر مردم عاشق شما میوشند و شما احساس خوبی بهتون دست می دهد ( ذهنتون دوپامین ترشح می کند) که واقعا جای بسیار تبریک هست که این چنین دست آورد بزرگی کسب کرده اید که به نوبه خودش بسیار عالی هست .این رو من زمانی دارم میگم که یک شرایطی در ک ساعت گذشته برام ایجاد شد که یک جورایی از لحاظ فرکانسی رسیدم به فرکانس قبل از آشنایی با استاد و دیدم بابا من از کجا به کجا رسیدم و خودم حواسم به خودم نیست حواس که چه عرض کنم یک جورایی برام عادی شده است و فراموش کرده ام.
اومدم یک تشکر واقعی و جانانه از شما بکنم که بودین و این مسیر رو برام روشن کردین .خیلی ازتون و خانم شایسته سپاسگزار و ممنون هستم.
ممنون بخاطر این زحمات وفایل های بسیار زیبا و شنیدنی..استاد جان خیلی تاثیر پذیری خوبی دارن این فایلها..استاد جان دوباره ودوباره از نتایج واین ویدیو های عالی بزارین
با سلام و درود سپاس فراوان به استاد عزیز و همراهان گرانقدر
استاد من این اولین کامنتم هستش که می نویسم.
استاد نمی دونم از کجای داستان براتون بگم من سال قبل با یکی از همراهان شما آشنا شدم و وقتی شروع به صحبت کردیم بهش گفتم من همه فایل های استاد های موفقیت رو دارم.
و فایل های شما رو هم داشتم، وقتی با هم صحبت کردیم از نتایج خودش گفت و به من گفت همه اون فایل ها رو پاک کن و قول بده که سه ماهه فایلهای رایگانی که من میدم با تمام وجود گوش بدی.
حالا من از خودم بگم . من 36 سالم هست و از بچگی دستم تو جیب خودم بود پدرم مغازه دار بود اما هیچ پولی بهمون نمی داد و می گفت که خودتون پول دربیارید و خودتون خرج کنید.
از بچگی منم شروع کردم و با کمک بابام جنس میوردم و تو محلمون پهن می کردم و می فروختم.
گذشت تا به دوره نوجوانی رسیدم و اونجا بردار بزرگم چون برقکار بود من رو به عنوان شاگرد پیش خودش می برد و منم کم کم کار و یاد گرفتم.
یادم میاد که 20 سالم بود و من یک استاد کامل بودم.
چون با قوانین آشنا نبودم نمی تونستم کار خودم بردارم و اعتماد به نفس من داغون بود.
علت هاش رو نمی دونم ،شاید بخاطر خانواده مذهبی که داشتم بود و یا جایی که بزرگ شدم.در کل می دونم خودم رو قبول نداشتم که بتونم پروژه بردارم.
تا اینکه رفتم دانشگاه و رشته برق اونجا تمام کلاس های عملی رو عملا من به بچه ها آموزش میدادم.
بازم اونجا با این توانایی جرات اینکه خودم کار بردارم نداشتم و همش برای دیگران کار میکردم.
بعد از فارغ التحصیلی سریع جذب یک شرکت مهندسی شدم و کارهای اتوماسیون پست رو انجام میدادیم حدود 15 ماه کار کردم.
ولی باز چون به قانون تکامل آشنایی نداشتم از شرکت جدا شدم.
از این به بعد رو خلاصه می کنم بعد از این کار دوباره کار برقکاری انجام دادم.
چند ماه رفتم شاگردی تعمیر الکتروموتور کار کردم و بعد از اون هم سه سال تو کف بازار الکتریکی شیراز کار کردم.
تا اینجا هر چی زور میزدم درآمدم اون چیزی که میخاستم نبود.
من تو بازار برای یه بازاری کار می کردم که 20 سال تو بازار بود و تو سال 96 روزانه بالای 50 میلیون درآمد خالص داشت.
خلاصه گفتم منم باید مغازه بزنم رفتم گشتم و یه مغازه تو یه فرعی اجاره کردم بازم چون به قوانین آشنا نبودم فک می کردم که منم می تونم به اون درآمد برسم و بعد از چند ماه ورشکست شدم.
چنان خوردم زمین که فک نمی کردم دیگه بتونم بلند بشم.
کلی بدهی داشتم و نمی دونستم چیکار کنم. خلاصه افسردگی من شروع شد، چنان حالم خراب بود که 6 ماه از ترس و مسخره شدن و حرف شنیدم بیرون نرفتم.
و بدهی ایم رو داداشم کم کم داد و منم قول داده بودم براش کار کنم و شروع کردم دوباره کار برقکاری کردن اما اینبار چنان نفرتی نسبت به این کار گرفته بودم که هر روز به زور می رفتم سر کار .
حالم بهم میخورد و کلی خسته می شدم سر کار.
کم کم بدهیم رو صاف کردم. ولی دیگه بعد از صاف کردن بدهی گفتم من دیگه کار برق انجام نمی دم.
فک می کردم مشکل این شغلیه که دارم چون از اول هم انتخاب خودم نبود و انتخاب داداشم بود.
و رفتم مشاوره شغلی یادم میاد تو سال 98 کلی هزینه کردم و بعد از کلی مشاوره بهم گفتن بهترین کار برای تو برنامه نویسی هستش.
و من هم شروع کردم به یادگیری کلی هزینه کردم و با علاقه زیاد می خوندم تا یه برنامه نویس درجه یک بشم.
یک سال گذشت و من تنها درآمدم از ماشینی بود که با قسط و وام خریده بودم و صبح ها اسنپ کار میکردم و بعداز ظهر تا شب برنامه نویسی.
و بعد از اون یه شرکتی پیدا کردم که به عنوان کارآموزی برم پیششون.
خلاصه بگم تو اون شرکت فهمیدم این شغل پر از چالش هستش و از اونجا که مدیر شرکت انسان درستی بود من رو برد قسمت سئو کردن سایت. گفت به نظرم اینجا بیشتر بدردت بخوره و من 6 ماه تمام کارم سئو بود.
یه همکاری اونجا داشتم که اونم کار سئو انجام میداد و کلی نکات سئو یادم داد.
و بعد از اون هم تو یه شرکتی پشتیبانی سایت و سئو سایت استخدام شدم. تو سال 401 فقط تونستم 4 ماه دووم بیارم و اونجا بود که فهمیدم مشکل من کار نیست و مشکل از جای دیگه است.
خلاصه افسرده تر از قبل برگشتم و دوباره تنها بودن
و افسردگی شروع شد.
کار به جایی کشید که کلی مریضی گرفته بودم و واقعا داشتم از این بلاتکلیفی کلافه میشدم و در نتیجه فک خود کشی به سرم میزد.
یادم میاد که مشروب خورده بودم و زده بودم بیرون، با ماشین رفته بودم تو باغات قصر الدشت، ساعت یک شب بود و کسی نبود و هوا هم کلی سرد اومدم بیرون و شروع کردم با صدای بلند به زمین و زمان فحش دادن.
چقدر اون روز حالم خراب بود من واقعا اون پس گردنی محکمی که گفتید رو خورده بودم.
و اونجا از خداوند خواستم کمک کنه و هدایتم کنه.
و بهش میگفتم خدا دیگه نای رفتن به جلو ندارم یا تمومش کن و یا کمک کن.
دلم خیلی شکسته بود و واقعا داشتم درد میکشیدم از ته ته
و نمیدونستم باید چیکار کنم و اون شب کلی گریه کردم تا صبح و نتونستم تکون بخورم.
اومدم و برای خودم پلن هایی که می تونستم انجام بدم رو نوشتم.
یه حسی بهم میگفت که کلاس های فنی و حرفه ایی ثبت نام کن و من فرداش رفتم ثبت نام کردم و حدود ده تا مدرک فنی حرفه ایی رو تا برج دو سال 402 گرفتم. خیلی آموزش رو دوست داشتم و خیلی هم دوست دارم آموزش بدم.
فقط میخاستم یه قدمی بردارم. من براحتی هر شرکت تولیدی که میخاستم می تونستم برم چون تو مصاحبشون قبول می شدم.
ولی حقوق رو اداره کار میدادن و قبول نمی کردم.
از اینجا به بعد داستان من شروع میشه استاد.
با یکی از همراهان شما آشنا شدم و گفت که سه ماه فایل های رایگانی که من میفرستم رو گوش بده.
منم چون راهی نداشتم گفتم بزار گوش بدم نهایت نتیجه نمیگیرم.
هر فایلی که میفرستاد بالای ده بار گوش میدادم.
یادم میاد یه فایلی برام اومد در مورد ثروت بود و شما گفتین برید تعهد بدید که میخاین درآمدتون رو حداقل سه برابر و یا بیشتر کنید.
من کارم فقط اسنپ بود و نهایت درآمدم به 5 تومن تو سال 402 نمیرسید.
اومدم تو یه دفتر شیک اون تعهد رو نوشتم و بستم.
اون دوستمون که از شما نتیجه گرفته بود بهم گفته بود نشونه ها کم کم میاد و باید دقیق باشی و اون نشونه ها رو برای ادامه راه داشته باشی.
و من از طریق یکی از همکلاسیام که تو دوره فنی و حرفه ایی آشنا شده بودم هدایت شدم به یزد و برج 4 بود.
یادم میاد وقتی رزومه می فرستادم فک نمی کردم کسی زنگ بزنه ولی دوستم گفته بود با این مهارتی که تو داری رو هوا تو رو میزنن.
و در کمال ناباوری بالای ده شرکت بزرگ تو یزد دعوت به مصاحبه شدم.
و رفتم برای مصاحبه ولی باز چون اعتماد به نفس لازم رو نداشتم نمی تونستم حقوق بالا درخواست بدم.
حقوق اداره کار تو سال 402 نهایت 8 میدادن و من وقتی بعد مصاحبه بهم میگفتن حقوق در خواستی میگفتم 15 تومن.
تا رسید به شرکت آخر که دل رو زدم به دریا گفتم من زیر 20 برام نمیصرفه
در کمال ناباوری قبول کردن
باورم نمیشد تقریبا سه برابر اداره کار و چهار برابر درآمد روزانه خودم.
برگشتم شیراز اومده بودم وسایل هامو جمع کنم برم.
پیش خودم گفتم حاجی وقتی اون شرکت 20 میده قطعا اینجا هم 20 بهت میدن و اینجا بود باز هم چون قانون تکامل رو بلد نبودم نرفتم.
نمی دونم اشتباه کردم یا نه.
شروع کردم تو شیراز رزومه فرستادم و دعوت به مصاحبه اکثر شرکت های بزرگ تو شیراز و بعد از مصاحبه ازم میپرسیدن حقوق چقدر مدنظرته که منم می گفتم زیر 20 نمیصرفه برام. اما اینبار دیگه کسی زنگ نزد.
سه ماه دنبال کار گشتم و اشکال کارم رو نمی دونستم.
فقط چون نشونه ها رو دیده بودم به فایل ها گوش میدادم.
تا تو برج هفت گفتم این شرکت آخری میرم و دیگه بجای 20 تومن میگم ده تومن. هدفم این بود فقط کار کنم. اوکی دادن و شروع بکار کردم تو روز مصاحبه به مدیر گفته بودم من فقط در صورتی میام که سه ماهه قرارداد ببندی و شما کار من رو ببینی و من کار شما رو، اوکی بودیم ادامه میدیم.
اونم قبول کرد کارم اینقدر خوب بود که همون ماه اول دو تومن رو حقوق من گذاشت.اینجا بگم که کارم مشاوره فنی برای فروش سیستم حفاظتی بود.
و اون سه ماه گذشت و من کلی از این شرکت یاد گرفته بودم و چون خودم دوست داشتم این کار رو برای خودم انجام بدم گفتم اینبار به صورت سیار تو آشناها فروش و نصب دوربین رو شروع می کنم و اگه کارم گرفت دفتر میزنم.
و بعد از سه ماهه تصمیم گرفتم که کار خودم رو شروع کنم.
نتایج باور نکردنی بود و تو همون استوری اول که در مورد کارم نوشتم تونستم سه تا پک دوربین و نصب قرار داد ببندم.
من تو برج 9 رفتم و یک اتاق از شرکتی که مال دوستم بود رو بردارم.
دوستم میخاست یه اتاق که استفاده نداشت اجاره بده و اونجا بهم گفت تو بیا و آدرس دفتر من رو بزن اگه کسی زنگ زد و میخاستی قرار داد ببندی من اتاق در اختیارت قرار میدم.
باورم نمیشد بدون ریالی هزینه این پیشنهاد شد.
تا اینکه تو برج ده یکی از دوستام رنگ زد و گفت اگه بیکاری بیا سیرجان و منم از شرایط کار ازش پرسیدم.
قبول کردم که مصاحبه برم دفتر اون شرکت تو شهرمون بود.
وقتی مصاحبه ازم گرفته شده بود شرکت بهم پیشنهاد سرپرستی داد و من همون جا میخکوب شدم.
و خودشون بهم گفتن بابت 23 روز کار بهت 25 حقوق میدیم من کلا هنگ کرده بودم.
چون نمی تونستم حرف بزنم مهندس فک کرد که دارم در مورد حقوق فک می کنم.
بهم گفت مهندس حقوق مدنظر خودتون چقدره؟
یه لحظه به خودم اومدم و آروم نفس عمیق کشیدم.
من تا اون لحظه عمرم حقوقم اصلا به دوبرابر حقوق اداره کار نرسیده بود و اینجا بهم حقوق 4 برابری داده بودن
سریع یه نفس عمیق گرفتم گفتم مهندس زیر 40 تومن نمیصرفه. نمیدونم چجور این حرف اومد جرات گفتنشو نداشتم و وقتی این حرف رو زدم سریع پشیمون شدم،گفتم خراب کردم الان قبول نمیکنه.
من که آرزوم بود 25 حقوق بگیرم اونم چه شرایطی
سمت سرپرستی با خوابگاه مهندسی و 23 روز تماما خرج با شرکت ، ماشین در اختیار و آپشن های دیگه
که مدیر شرکت گفت 35 آخرش ولی به شرطی که سه ماه حقوق 28 بگیری اگه کارت خوب بود 35 میدم.
من دیگه حرفی نزدم. باورم نمیشد. و الان با سمت مدیریتی سر کار هستم.
استاد الان دارم تعهدی که دادم رو میخونم که 7 برابر اون شد.
استاد من تاره اول کار هستم و حرف هاتون رو اگه کسی با تمام وجود قبول کنه مطمئنا نتیجه میگیره.
من اینقدر کارم رو دوست دارم که تاره فهمیدم من ساخته شدم برای کار مدیریتی و رهبری تیم.
و اینقدر حس خوبی دارم و از شما استاد و همچنین همراه خوبم تشکر می کنم.
استاد من مطمینم این تاره شروع کار هستش و خودم خیلی دوست دارم که مدار و فرکانسم بالا بیاد و بتونم به صورت تصویری فایل بفرستم.
بزودی دوره اعتماد به نفستون رو خریداری می کنم.
وقتی من از روزشمارتحول زندگی من اینقدر نتیجه گرفتم بدون تردید اون دوره ها من رو بسیار شکوفا می کنه.
این اولین کامنت من بود که تو سایت گذاشتم و ایمان دارم که اتفاق های بزرگتری در راه هستش و بیشتر خواهم نوشت.
رفیق عزیزم اقا مهران دوست داشتنی ممنون واسه کامنت خفنت . چقدر جالب بود واسم این مسیری که طی کردین تا برسین به جایگاهی که واقعا دوستش دارین . این عملگرا بودنت خیلی قابل تحسینه حالا درسته باور های اشتباه هم اونموقع داشتین ولی همین که اقا عمل میکردین به ایده ها خودش عالیه نمیشستین غصه بخورین رفتین از برق یهو برنامه نویسی بعدشم که مدیریت … از خدا واستون بهترین پول و بهترین موقعیتی که هست رو به همراه دل شاد ارزو میکنم. این تو دل کار رفتن خیلی ویژگی خوبیه که شما الگویی شدین واسه من ! اتفاقا استاد راحب مطالعه کامنتا توی این فایل گفت اصن فکرشو نمیکردم انقدر کامنتتون خوب باشه و بهم کمک کنه ! در پناه الله یکتا شاد باشین و همینطور موشکی برین جلو ایشالا
سلام و صد سلام خدمت همه همسفران عزیز
سلام خدمت استاد عباسمنش بزرگوار
سلام خدمت استاد رضا عطار روشن عزیز
دیروز یعنی مورخ 25تیرماه 1403از خدا هدایت خواستم منو به بهترین شکل هدایت و راهنمایی کنه و بعد زدم رو نشانه امروز راهنمایی شدم به قسمت یک فایل عالی و جذاب زندگی آقا رضای عزیز هرچند که این فایل و شاید بارها و بارها هم تصویری و هم صوتی اونو نگاه کردم و گوش داده بودم ولی اینبار اومده بود که یک تلنگر اساسی به هم بزنه بگه آهای علی کجایی کجا داری میری
آخه یک چند وقتیه که نه شاید چند ماهیه که کمتر به سایت سر میزدم خودمو با اینکه آگاهی داشتم درگیر اخبار انتخابات کرده بودم و خبرها رو دنبال میکردم
رفته بودم دنبال خرز. کردن قسطی
و کمی هم به گرفتن وام و تبلیغات برای کسب و کار تازم فکر میکردم
ولی اینبار خدا با این فایل خیلی خوب گذاشت توکاسم و گفت آهای کجا داری میری حواست باشه و چقدر خوب و عالی سر بزنگاه مچمو گرفت
خدایا یا بابت این هدایت زیبات از تو سپاسگزارم
وای وای وای چقدر آگاهی داشت این مسیر زندگی آقا رضا چقدر نکات سازنده و اصل موضوعات تو این فایل بود که استاد عباسمنش عزیز و آقا رضا بخوبی هر موضوع رو باز میکردند و راحت درک میشد
از اولی که آقا رضا شروع کرد به فایلهای رایگان گوش دادن و این استمرار داشتن رو یاد داد
از غیبت نکردن مواظبت از زبان
از کنترل ورودیها
از شروع کردن و بکار بستن اون آگاهیها ارزش گذاری خودت کسب و کارت با تمیز کردن مغازه پوشیدن لباس مرتب تر و نقد فروختن و همه اینهاست که اول از همه آرامش میاره و وقتی که آرامش بیاد قانون جواب میده حال خوب برابر اتفاق خوب وقتی آقارضا به یک آرامش رسید ایده پرداخت تیکه تیکه بدهی اومد و با هربار پرداخت بخشی از بدهی یکی از سنگلاخ های مسیر رو برداشت و نتیجه آرامش بیشتر حال خوب بهتر و با برداشتن هرکدوم از این سنگها راه های تازه ایده های نو
حالا درک میکنم اصل قرض نگرفتن و وام نگرفتن و قسطی خرید نکردن یعنی چی حالا میفهمم که یک قسط هرچند کم چقد میتونه بعدا برات یک ترمز ذهنی باشه و اینکه هر وام و قسط بقول استاد بعد از اون چطور میتونه تو رو بنده خودش بکنه
خدایا بینهایت بابت این آگاهیها از توسپاسگزارم
سپاسگزارم که استادی چون استاد عباسمنش عزیر رو سر راهم قراردادی که حتی اگر چندوقت هم ازش دورباشم ولی همینکه شروع میکنم به پیگیری انگار حرفهایی که تا حالا بارها شنیده بودم و فقط شنیده بودم درک جدید و جذابی از قوانین رو بهم میده
خدایا بینهایت سپاسگزارم
خدایا از امروز و از همین لحظه اینجا در حضور تو و در حضور هم خانواده ای های عزیزم تعهد میدم درکم رو از قوانین با عمل به اونها بالاتر و بالاتر ببرم تا به تو نزدیک تر بشم آخه تو که همیشه هستی ولی این منم که ازت دور میشم که نه حضورت رو نمیخوام حس کنم خدایا منو ببخش بابت اون لحظات که تو رو نمیدیدم
تعهد میدم که کنترل زبانم رو با غیبت نکردن قضاوت نکردن حفظ کنم
تعهد میدم خودم برای لذت بردن بیشتر بیشتر مواظب خودم رفتارم طرز لباس پوشیدن باشم
تعهد میدم شغل فعلی که دارم یعنی کار تو اسنپ رو به بهترین شکل با تمیز کردن و مرتب بودن ماشینم احترام به مسافران کهاین یکی رو اکثرا رعایت میکردم و رو به بهترین شکل ممکن خودش انجام بدم
تعهد میدم کتاب رویاها رو که شروع کردم رو با تمرکز بیشتر انجام تمرینات و درک اصل آگاهیها رو انجام بدم
خدایا بینهایت سپاسگزارم
استاد عباسمنش بزرگوار و استاد رضا عطار روشن عزیز ممنون که یادآوری و درک اصل آگاهیها و اون درک عمیق موضوعات رو با این فایل با من یاد دادید
ممنون که یاد دادید آگاهی یعنی چی و درک اصل موضوع و فلسفه وجودی هر آگاهی رو چطور بل فکر کردن به اون موضوع به من یاد دادید
از درگاه خداوند متعال برای شما هردو استاد محترم و همه عزیزان عضو سایت عباسمنش سلامتی ثروت و نعمت و برکت بیکران رو میخوام
این کامنت رو هم گذاشتم که تعهدی باشه برام بمونه و قولی که به خودم دادم رو یادم بمونه
به نام خداوندخالق قوانین بدون تغییر
سلام به استادگرامی و همه همراهان عزیزم.. اولین بارهست ک کامنت میزارم درسایت بااینکه خیلی وقته عضوگروه هستم ازهمه شما تشکرمیکنم بابت مسیری که برای ما روشن میکنید..من صحبت های این دوستمون گوش کردم و بهشون تبریک میگم بابت تعهدی که باتمام وجودقبول کردن و رفتن جلو..حقیقتش من تواین چندسال فک میکردم خیلی تغییرکردم بااینکه نتایجم هنوزتغییرچندانی نکرده بودباخودم گفتم من که دارم بیشترکارهایی که استادگفتن درحدتوانم انجام میدهم پس چرا اون تغییربنیادی رخ نمیدهد ووقتی صحبت های دوستمون گوش کردم فهمیدم که من ادای تغییرکردن درآوردم وواقعا تغییرنکردم خیلی سخت بودپذیرش این موردبرای من ولی حقیقت داردمتاسفانه..دیگرنمیدانم چکارکنم تاباورهای مخربم تغییرکند
وای که چقدر حرفهای شما را قبول دارم . من یکبار که همه چیزم را از دست داده بودم بدون اینکه این قوانین را بدونم به این قوانین عمل کردم و زندگی ام عالی شد و بعداً با حرفهای شما آشنا شدم و فهمیدم توجه به خوبی ها ، شاد بودن و … قانون بوده
سلام به استاد عباس منش بزرگوار
وای که چقدر حرفهای شما را قبول دارم . من یکبار که همه چیزم را از دست داده بودم بدون اینکه این قوانین را بدونم به این قوانین عمل کردم چون خسته بودم و به همسرم گفتم حالا که همه چیزمان را از دست داده ایم بیا شاد باشیم ، دیگه به هیچ وجه با هم بحث نکردیم ، یکی شدیم ، پای تلویزیون ننشستیم ، غیبت نکردیم، حتی به جای زانوی غم بغل کردن میرقصیدم و بعد از آن زندگی ام عالی شد، حتی بهتر از قبل ، در تمام ابعاد. بعداً با حرفهای شما آشنا شدم و فهمیدم توجه به خوبی ها ، شاد بودن و … قانون بوده و قطعا باید نتیجه اش برگشتن خانه و وسایل آن هم به شکل بهتری باشه، الان که به گذشته ام برمیگردم میبینم اون ورشکستگی منجی روابط من شد ، منجی حال خوب من شد، چیزی که قبلش بلد نبودم و الان اینجام تا یاد بگیرم قوانین دنیا را و پر قدرت به آنها عمل کنم و استاد نیازی نیست شما به من بگید نتیجه میدهد ، من معجزه دیده ام از عمل به این قوانین
سلام به استاد عزیزم ،خانم شایسته عزیز و همه دوستان…
خدایا شکرت…خدایا ازت ممنونم…
اینکه استاد میگفتن شما وقتی قوانین رو میفهمی نباید بقیه رو مجبور کنی .که تو این راه بیان الان میفهمم یعنی چی؟ من اگه نبریده بودم اگه دنبالش نمی گشتم، حتی اگه مورد تایید ترین آدمی که میشناختم میومد این فایل رو برام میذاشت. من اینجوری نمی شنیدم….
. پس قبل هر چی خدایا شکرت…….
گفتین بنویسید از تعهداتتون. من34سالمه خیلی بالا پایین شدم خیلی دور خودم چرخیدم شاید هر دوره خواستم مثل یکی باشم. اصلا دیگه خیلی به خودم شک داشتم. این فایل امروز شما، که گفتین اول تغییر رفتار میاد بعد کم کم نتیجه ،،منو خیلی دل گرم کرد من خیلی وقته هر روز فایلهای شمارو گوش میدم خودم خیلی واضح آرامش رو درونم و اطرافیانم خیلی زیاد آروم و شادتر شدنم رو بهم یادآوری میکنن… من قدم های اولم رو که به ذهنم رسید برداشتم و قول میدم قدم های بعدی رو هم بردارم از تغییر نترسم چرا که من قلبا و عمیقأ به حرفهای شما و به عدالت خدا به قوانین بدون نقصش ایمان دارم .چراکه دیدم من هرچه دارم و هرچه هستم رو خودم با افکارم جذب کردم چه تمام چیزهایی که دوست داشتم تصویر سازی میکردم چه تمام چیزهایی که میترسیدم و متنفر بودم با توجهم با بها دادن بهشون جذب کردم . اون موقع نمیدونستم قانون چیه الان میدونم الان شما برای هدایت اینجایین برای اینکه ما به ندای درونمون گوش بدیم…خدایا شکرت هیچ وقت ما رو تنها نذاشتی و نمیذاری . من با شما عمیقأ فهمیدم که خدا هر لحظه با منه و دیگه دور نمیبینمش ، ازتون سپاسگذارممم️
به نام خدای نور
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوسداشتنی و دوستان عباس منشی.
این فایل یجوری واقعیت رو گذاشت جلو روم که لازمه چندین و چندبار گوشش بدم الان خییلی سردرگمم ولی خودمو کم کم جمع و جور میکنم من الان سال اخرم و بخاطر امتحانام و اینا کار کردن روی حِرفم رو گذاشتم کنار چون نمیتونستم درست همه چیزو هندل کنم شاید بهونه اوردن باشه نمیدونم ولی اینطور راحت ترم که وقتی امتحانام تمومشد تمرکزی روش کارکنم و واقعا میخوام بهتر بشم میخوام پیشرفت کنم میخوام کار کنم میخوام دستم تندتربشه میخوام کلی مشتری داشته باشم.
ازادی میخوام ازادی مالی ازادی زمانی ازادی مکانی بخاطر اینا باید قدم بردارم همه اینا اول مسیر جلوروم نیست نگران پولم الان که ازکجا پول مواد بیارم خب مگه استادنمیگه از همون چیزی که داری شروع کن باشه من از اون موادی که برام مونده شروع میکنم من اون ذوق و شوق اون اوایل رو دوباره میخوام اون ذوق و شوقی که سالندار بم زنگ میزد فلان روز فلان ساعت مشتری داری و من میرفتم خدمات ارائه میکردم ورودی مالی داشتم و چقدر حالم خوب بود چقدراعتماد بنفسم بیشتر شده بود من باز میخوام شرایط بهتری رو تجربه کنم میخوام توی یه سالن باامکانات کامل کار کنم میخوام تمام وسایل کارم فراهم باشه و من به اسان ترین و با لذت بخش ترین حالت ممکن خدمات ارائه بدم.
من ازنقطه زیر صفر فاصله گرفتم درسته اخرین باری که مشتری داشتم بیشتر یماه پیش میشه و خودمو باچیزای دیگه سرگرم کرده بودم و تمرکزی زمان نمیذاشتم ولی الان درسشو گرفتم الان توی این فایل بهتر درکش کردم استاد من از همون اول دنبال این بود پول بیشتری ازکارم داشته باشم و فراموش کردم بابا دختر تویروزی کار کردن توسالن ارزوت بود و الان داری کار میکنی پس روی پول بیشتر تمرکز نکن روی این تمرکز کن چطور میتونی بیشتر کارکنی چطور میتونی مدل و مشتری بیشتری بزنی که دستت تندتر بشه روی اینا باید تمرکز کنی.
استاد من درسمو گرفتم قول میدم من همینجا تعهد میدم و کامنتش میکنم که بیشتر تمرکزی کارکنم و خودمو با گذشتم مقایسه کنم نه با هیچکس دیگه خیلی تمرکزی تر روی پیج کاریم کار کنم دوستم یسرارو که همکاریم باهم رو تحسین کنم و الگو قرارش بدم که میشود با باورهای مناسب همون اول کار مشتری داشته باشی و رایگان کارنکنی و هزینه موادتو بگیری برای کارت یسرا بهم ثابت کرد که میشه و البته گذشته خودمم اینو ثابت میکنه چون منم مشتری و مدل داشتم که برای ارائه خدمات به هرکدومشون هزینه دریافت کردم درسته ممکنه کم بوده باشه ولی من اون لحظه خوشحال ترین بودم چون حس پیشرفت داشتم حس زنده بودن داشتم.
استاد من یمدت فاصله گرفته بودم چون میخواستم امتحانام تموم بشن بعد دوباره شروع کنم چون نمیخواستم عجله ای پیش برم یا خودمو اذیت کنم ارامش و حس خوبم الویت بود واسه همین گذاشتم برای بعد امتحانام کار کردن روی حِرفم و حتی کار کردن بیشتر روی خودم و بخصوص باورهای ثروت ساز که باید بیشتر روشون کار کنم مطمئنم نتیجه میترکونه و همه اینا باهم نتیجه میده.
چون یمقدار حس نگرانی داشتم و خوابم نمیبرد گفتم بزنم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن که این فایل فوق العاده اومد که بازم سپاسگذار نورم هستم که باز به موقع هدایتم کردخداجونم عاشقتم سپاسگذارم نور زندگیم سپاسگذارم برای این حس و حال خوبی که دارم تجربه میکنم و چیزی بوده که همیشه میخواستم درسته ذهنم میخواد گولم بزنه و نجوا بیاره ولی این حس خوب ارتباطات خوب تفریح های سالم رو همیشه میخواستم و الان که یه شرایطی رو برام چیدی که با خیال راحت ازشون لذت ببرم قدرشو میدونم و سپاسگذارم ازت خداجونم.
شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
داشتن آرامش مهمترین درسی است که از این آموزش های استاد می توان به راحتی کسب کرد
می توان به راحتی و آسانی برای خودم حال خوب و آرامش و استقلال را بسازم و اینها بزرگترین نعمتی است که خیلی ها به راحتی از آن گذر می کنند
ملاک پول نیست بلکه ملاک داشتن حال خوب است
این حال خوب به حدی مهم و اساسی است که می توان به راحتی به موفقیت های دیگر از کنار آن رسید
چه نکته عالی و خوبی را آقا رضا عزیز گفتند
وقتی که قدم در راه می گذارم
وقتی که می خواهم تغییر کنم
هرگز به این مسیر خودم شک نداشته باشم و همان راه را بروم که می دانم این راه درست است
استاد آنچه را که می گوید قبلا خود او تجربه کرده است و من که می دانم مسیر درست است پس همان مسیر را ادامه
می دهم
این را باید همیشه سرلوحه رفتار و زندگی خودم قرار بدهم
داشتن باورهای خوب است که می تواند من را در زندگی خودم به موفقیت برساند
با همین آموزه های استاد عزیز است که من توانسته ام به موفقیت و حال خوب برسم
به زندگی و آرامش در کسب و کار خودم برسم
اکنون دارای آزادی زمانی و مکانی خوبی هستم
اکنون خودم تعیین کننده کار برای خودم هستم
همه اینها در کنار هم زندگی خوب و روابط عالی و خوبی را در حال تجربه کردن هستم
ممنون خدای خودم هستم که من را به این راه هدایت کرد
زیبا در اینجا این است وقتی که من قدم بر می دارم وش روع به حرکت می کنم جهان هستی هم در این راه به من کمک
می کند
شرایط و موقعیت هایی را برای من مهیا و هموار می کند تا بتوانم به راحتی در این راه قدم بردارم
این را من به وضوح در زندگی خودم بارهای بار دیده ام و آنرا تجربه کرده ام
این را باید همیشه مد نظر داشته باشم که باید بتوانم استعداد و علاقه خودم را پیدا کنم و در همان راه رشد و پیشرفت کنم
این نکته را رعایت کنم و آنرا در زندگی خودم بکار ببندم بی شک من موفق ترین خواهم بود
در این جهان بی نهایت راه وجود دارد تا من بتوانم به موفقیت دست پیدا کنم
این واقعا برای من تجربه است و من را به هر چیزی که می خواهم می رساند
من باید قدم بردارم و شروع به حرکت کنم و آنوقت بی شم موفقیت از آن من خواهد بود
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به استاد عباس منش عزیز خانم شایسته محترم و همه دوستان
الان امدم کامنتی رو در این قسمت بنویسم و یادآوری باشه برا خودم که هر موقع لازم بود بیام و به خودم بگم
به قول استاد عزیز آدم وقتی نیاد و شرایط خودش رو قبل از ورود به یک دوره (سلامتی،عزت نفس،عشق و مودت در روابط و..)اصلا این ها به کنار قبل از آشنایی با استاد قبل از ورود به سایت و استفاده کردن از فایل های رایگان رو مکتوب نکنه یادش نمیاد که آقا من کجا بودم و الان به کجا رسیدم یعنی به قول استاد برا ذهن عادی میشه که این ها از قبل همینجوری بودند اصلا و اصلا صحبت من روی یک موفقیت مالی نیست روی بدست اوردن یک جایگاه خاص نیست(البته که این ها بسیار مهم و عالی هستند)صحبت من تغییر شرایط روی کسب احترام و منزلت در اقوام و فامیل و دوستان هست.
که اینها هم هر چند به چشم نمیاد ولی چقد مهم هستند. همین که شما با فایل های توحیدی استاد گوش کنید انقدر مردم عاشق شما میوشند و شما احساس خوبی بهتون دست می دهد ( ذهنتون دوپامین ترشح می کند) که واقعا جای بسیار تبریک هست که این چنین دست آورد بزرگی کسب کرده اید که به نوبه خودش بسیار عالی هست .این رو من زمانی دارم میگم که یک شرایطی در ک ساعت گذشته برام ایجاد شد که یک جورایی از لحاظ فرکانسی رسیدم به فرکانس قبل از آشنایی با استاد و دیدم بابا من از کجا به کجا رسیدم و خودم حواسم به خودم نیست حواس که چه عرض کنم یک جورایی برام عادی شده است و فراموش کرده ام.
اومدم یک تشکر واقعی و جانانه از شما بکنم که بودین و این مسیر رو برام روشن کردین .خیلی ازتون و خانم شایسته سپاسگزار و ممنون هستم.
به نام الله مهربان
سلام استاد عزیز و خانم شایسته جان
ممنون بخاطر این زحمات وفایل های بسیار زیبا و شنیدنی..استاد جان خیلی تاثیر پذیری خوبی دارن این فایلها..استاد جان دوباره ودوباره از نتایج واین ویدیو های عالی بزارین
ممنون وسپاس از شما سپاسگزارم از خداوند مهربانم