همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 130 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif
800
1020
مدیر فنی
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
مدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع استشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام به دوستان عزیزم
خدارو صد هزار مرتبه شکر که باز میتونم اینجا باشم در مسیر رشد و پیشرفت و ارامش و سعادت باشم
خدایا شکرت که باز اون احساس اومد که اتصالم به یگانه خالق کیهان داره قدرت میگیره و تکاملم رو با با خوردن سیلی و در مسیر اشتباه و دوری از سایت با این فایل دارم اغاز میکنم
خدایا شکرت به خاطر سلامتی
خدایا شکرت به خاطر حضور استاد عباسمنش در زندگیم یکی از بهترین نعمات زندگیم این هستش که خیلی هدایتی با استاد عشق اشنا شدم حالا ی مقدار از مسیر دور شدم اما درس های خوبی گرفتم خیلی خوب به درسهام فکر میکنم و به یقین رسیدم که همه چیز اینجاست همه چیز توحیده همه چیز تکاملی و با روند به دست میاد اگر تصویر بزرگ رو ببینم اگر فکر کنم زندگی من ابدی است و مرگ به منزله ادامه حیات در سرای دیگر است که از انجا امده ام
خدایا شکرت که باز شروع کردم امیدوارم درسهایی که بهشون برخوردم سکوی پرتابی باشه برای موفقیت های بزرگی که دارن به سمتم حرکت میکنن و یقین دارم با بودن در این مسیر به ارامش سعادت خوشبختی سلامتی نزدیک و نزدیکتر بشم
خدایا شکرت سپاسگذارم از کلام زیبای شما از مسیری که تنهایی رفتی و رایگان با ما به اشتراک میزاری استاد عزیز
امیدوارم یک روز بهاری عالی بتونم از نزدیک با شما ملاقات کنم و از تجربیاتم که در کنار شما بوده باهاتون صحبت کنم برای موفقیت های بزرگتر
سلام به دوستان عزیز واستادعباس منش وخانم شایسته وخانم فرهادی ومدیرفنی خدایاشکرکه همیشه توهستی واین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست خدایاشکرت میخواستم درباره شغلی که با وام شروع کردم ازخریدوفروش ماشین میخواستم زودتربه ثروت ودرامد بالای برسم تکاملش راانجام ندادم ووام گرفتم عجله کردم وتمام پول های که داشتم ووام گرفته بودم ازدست رفت وخیلی شغل های انجام دادم هرکدامش راازهمان چیزکه داشتم شروع کردم هم نفراول شدم وهم موفق مثل کاراته قهرمان شدم به راحتی وشغل پیک موتوری رفتم ازصفرشروع کردم خودش خداهدایتم کردم به راحتی یکی دفترپیک موتوری اصفهان زدم ودرامدخوبی دارم وباعشق کارمیکنم تابه عشق اصلی که شغل ساختمان سازی هست برسم وصبرمیکنم تابهش برسم مطمئن هستم تاکامنت بعدخدانگهدار
سلام استاد ودوستان عزیز خداییش دیدگاه دوستموخوندم یادخودم افتادم منم قبل ازاینا باسرمایه اولیه وکمی که داشتم گل مووگیره سرروبانی درست میکردم وهمش میگفتم مشتری نیست بایدباورمو درست کنم تا دوروبرم پربشه ازمشتری درحالیکه خودم یه سفارشوقبول کردم وسه روزه تنبلی میکنم درستش کنم اونوقت چه انتظاری ازکائنات دارم حالا میفهمم باید ظرف وجودی ادمم بزرگ بشه که پول ومشتری جذب کنه میخوام خدابخواداین تنبلی روهم باهدایت خدادرستش کنم تاراه برای برکت بیشتربه راحتی برام بازبشه انشاءالله
سلام به دوستان خیلی وقته که میخوام که کسب کاریو راه بندازم البته بهم الهام شده برا شروع از اینجا شروع کنم ولی خب چون باوربه اینکه کسب کار راه انداختن سرمایه میخواد همش این ترسو در دلم میندازه و میگه تو توانایی این کار نداری کسی از تو خرید نمیکنه این بازار یروز رشد میکنه یروز سقوط میکنه خلاصه امشب با گوش کردن به این فایل و خوندن کامنت بقیه بچها این جرقه امید در دلم زده شد که تو حرکت کن بقیش با خداست بعدشم تو اگه میخوای صاحب کسب کار بزرگی بشی باید حتما تکاملت طی کنی و این پیشنیازه باید رعایت بشه و الان موقعیت خوبیه من به امیدخدا اول شروع میکنم رو باورهام در مورد این کار که حداقل یسری از باورها و ترسام بشکنه و ایمان و امیدم بیشتر بشه که بتونم با قدرت حرکت کنم. و در آخر تشکر میکنم از همه دوستانی که با کامنت گذاشتن همون چراغ هدایت خدا شدن خیلیا هستن بخدا ایده هاشون الهام هاشون از همین کامنت بچها میگیرن بالخره خدا که نمیاد مستقیما بشینه جلوت بگه این کارو کن اون کارو بکن از هر طریقی یه نشانه بهت میدع بعد با قلبت که تایید بشه برات ینی درسته ارزوی موفقیت دارم برای همه (:
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا شکرت که هر روز یه جوری بلاخره هدایتمون میکنی.این جلسه استاد منو یاد یکی از فامیلامون انداخت که نمیخواست تکاملش رو طی کنه و پول قرض گرفت از بقیه و بدون هیچ دانشی با یه آدم دیگه که کاربلد بود میخواست مغازه مرغ فروشی بزنه و به خیال خودش حسابی سود کنه(اول که تکاملش طی نشده بود و دوم به قول استاد شریک مثل شرک میمونه ینی تو یه ضعفی داری و میخوای یکی دیگه اونو برات جبران کنه و حتی اگه موفقم نشدی یکی باشه که یا تقصیرا رو گردنش بندازی یا دوتایی با هم بشینین گریه کنین واسه بدبختیتون)خلاصه این مغازه رو زدن و کل پولی که قرض گرفته بود و طلاهای زنشو برباد داد.و همشم تقصیرا رو گردن شریکش مینداخت که بابا اون دزدی میکنه فلان میکنه بیسار میکنه.من وقتی اون رو دیدم فهمیدم که واقعا حرفای استاد درسته و دلم نمیخواد هیچوقت تحت هیچ شرایطی قرض بگیرم.
مرسی ازتون استاد عزیزم.
🌸به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایی که مرا با قانون آشنا کرد🌸
روز ششم از سفر🌺
چیز هایی که یاد گرفتم:
هر هدفی که داری بدون که باید تکاملشو طی کنی
اگه عجله داری و می خوای سریع به خواستت برسی بدون که قانون تکامل رو هنوز خوب درک نکردی.
مگه علت اصلی هدف ما خوشحالی و رسیدن به احساس خوب نیست؟ پس عجله برای چیه؟
داری عجله می کنی که به احساس خوب برسی؟
باید احساس خوب رو الان داشته باشی .
احساس خوب= اتفاقات خوب
یاد گرفتم که چشمم به کیف پول مامان و بابام نباشه و خودم روی پای خودم وایسم.
باید از الان یاد بگیرم که روی پای خودم وایسم.
هیچوقت از کسی پول قرض نگیر برای هدفت . این یعنی تو خودت نتونستی اون پول رو به دست بیاری بعد رفتی از یه نفر دیگه گرفتی بعد می خوای به پول بیشتری برسی؟
وام نگیرید که پشیمون می شید ، نمی دونیم پولی که باید پس بدیم بیشتر از پولیه که گرفتیم.
وقتی بتونی یک ریالو ۲ ریال کنی اون وقته که می تونی یک میلیاردو ۲۰۰ میلیارد کنی.
تکامل هم به معنی این نیست که زمان زیادی لازمه برای هدفت، تکامل یعنی ما قدم های متوالی رو برای هدفت برداری. ما که نمی تونیم از ۱ بریم روی ۱۰۰ که، اول باید ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ و… رو رد کنیم بعد به ۱۰۰ برسیم.
من فکر می کردم که تکامل به زمان مربوطه ، فکر می کردم که باید برای هدفم زمان زیادی بگذره.
اما تکامل یعنی اینکه قدم های متوالی برداری ، تکامل هم برای هر کسی فرق می کند، یکی با یک ماه کار کردن روی یک باور می تونه درستش کنه ، یکی با ۳ هفته یا یکی ممکنه با دو هفته.
من کلی امکانات دارم ولی انسان اصولی هستم و می خوام مسیر رو سری تی کنم و دنبال یک راه گریز هستم که بتونم بدون تی کردن تکامل زود به موفقیت برسم برای همین هم از مسیر لذت نمیبرم شغل خوبی دارم ولی همش عجله دارم دوست دارم چک بکشم و وام بگیرم جنس بخرم
فردا میرم بانک دسته چکم رو پس میدم و از کارم لذت میبرم از همون چیز های که دارم استفاده میکنم و درآمد کسب میکنم به لطف الله
خدایا سپاس گزارم
به نام خدایِ جان
با عرض سلام و احترام به شما استاد عزیز، مریم بانو و همسفران
💙ردپای ششمین روز از روز شمار تحول زندگی من💙
خداروشکر در تمام زندگیم دوست داشتم مستقل باشم و خودم درآمد داشته باشم اما به دلیل عدم موافقت خونواده و تمرکز اونها بر درس و مدرسه، جرات انجام کار رو نداشتم.
از وقتی وارد این مسیر شدم، چندین بار تونستم کسب درامد کنم و ۰تای خودمو تبدیل به چندین تا کنم.
چون از اعجاز نوستن اگاهم اینجا میخوام چند جمله با خودم صحبت کنم.
((زهراجان تو که با ایمان به خدا تونستی ۰ رو تبدیل به چندین کنی، مطمئن باش که ادامهی روند توکل و اعتماد که منتج اونها ایده و شجاعت و خلاقیت هست، چندین تای تو رو به چندین میلیارد دلار تبدیل میکنه.
فقط آروم باش، ایمانت رو به خدا بیشتر و بیشتر و حضور خدا رو در زندگیت پر رنگتر کن، صبر داشته باش و بدون و اگاه باش که تو لایق و شایستهی بهترینها هستی و خدا همیشه بهترین ها رو به تو داده و میده.))
در اخر متشکرم از همراه و همدم همیشگیم که من رو به سمت این سفر هدایت کرد و همینطور از شما استاد عزیز و مریم بانو دوست داشتنی بایت تهیه این فایلها و کمک در جهت ساخت باورهای قدرتمند.
در پناه خدا سالم و سلامت باشید. امیدوارم که از آسمون و زمین واستون عشق، محبت، شادی، ثروت، ایدههای قدرتمند و سعادت بباره💜
من خودم ارایشگرم وطبق قانون تکامل قدم به قدم پیشرفت کردم واز صفر و شاید زیر صفر شر.ع کردم
منتها زندگیم بازم اونی نیست که میخام دقیقا ایراد زندگیم وامهایی بود که وارد زندگیم کردم وامیدوارم بتونم مدیریت کنم وایرادام رو رفع کنم
سلام گرم خدمت استاد دلها حضرت عباس منش
استاد فایلتون فوقالعاده بود و کلی استفاده کردم و اینکه من خودم همیشه دوست داشتم کسب و کار خودمو داشته باشم اما نمی دونستم به چی علاقه دارم فقط می خواستم یه کاری داشته باشم .
من خیلی پرو هستم یعنی زبون دارم خجالتی نیستم .سال ۹۴ من کنار برادرم در دفتر املاک مشغول به کار بودم که رکود بدی بود و اصلا معامله ایی نداشتیم توی اون سال من هم چون تازه کار بودم و درصدی کار میکردم هرچی کار میکردم خرج خوراک و پوشاک میشد . تا نزدیک عید نوروز ۹۵ شد که گفتیم داره عید میاد هیچی پول نداریم خرج کنیم یه روز دیدم یکی از دوستام یه کوله انداخته پشتش داره میره سوال کردم کجا میری اینا چیه گفت روسری میرم توبازار یه جا گرفتم وایمیستم میفروشم آخه نزدیک عید دست فروشا خوب فروش دارن .
خدایا شکرت .منم به کلم زد برم باهاش ببینم چجوری کار میکنه غروب بود رفتیم جاشو آماده کرد روسری هاشو چید رو میز نشست روی صندلی . مشتری میومد سوال میکرد و این قیمت می داد .
من چون پچه پرویی بودم یه چندبار بازار گرمی کردم .داد و بیداد خانما اومدن نزدیک ببینن چی هست چی نیست مشتری رو باید بکشونی نه اینکه وایسی خودش بیاد .خلاصه من دیدم این دوستم اینکاره نیست .من رفتم گفتم من باید روسری بخرم برم بفروشم خودم تنهایی .
خدا به سر شاهده من که از پیش دوستم اومدم یکی از مغازه دار های اونجا که لباس فروشی داشت پیشنهاد داده بود به رفیقم بگو دوستت بیاد بهش تا عید حقوق میدم برای من بفروشه . منم قبول نکردم .به خودم گفتم تنهایی بهتر پول در میاری .
استاد واقعا خیلی شیرین وقتی با سختی و تلاش خودت تنهایی به نتیجه دلخواه میرسی و مزد زحمتت رو میگیری از جانب خدا .
ولی استاد هیچ پولی نداشتم هیچ برای سرمایه اولیه الان که گفتید نباید پول قرض کنی . ولی من به اون باور رسیده بودم که میتونم با اینکه اولین بارم بود بدون هیچ تجربه فروشی .
کلا ۱۰ روز تا عید مونده بود من شروع کردم ۵۰۰ هزار تومن از خالم قرض کردم و توی اون ۱۰ روز پول خالم و پس دادم که هیچ دو برابرش هم سود کردم .
این کار شد کار هر سال من شب عیدا
که وقتی تو بازار بزرگ میرفتم خرید با بازاریا سرو کار داشتم و همیشه برام سوال بود این بازارها این روسری هارو از کجا تهیه میکنن خیلی کنجکاو این بودم که ارزون ترین قیمت بخرم تا فروش بهتری داشته باشم .
و هدفم شده بود رفتن تو بازار کار کردن تا سراغ کارشون در بیارم .
که به لطف یکی از بازاری ها من شدم فروشنده یکی از بزرگ ترین تاجران بازار روسری در ایران .
که انقدر ذوق داشتم در عرض دو هفته کل قیمت ها مدل ها و فروش برای صاحب کارم فروش ملاک بود توقع داشتن که فقط بفروشیم .
من از زمانی که رفتم تو بازار زیرو بم این کارو در آوردم که خیاط چکار میکنه پارچه از کجا میاد جنس وارداتی از کجا میاد و.. عاشق این کار شدم .حقوق کمی هم میگرفتیم ماهی یک میلیون و سیصد هزار تومان . اون زمان من تازه ازدواج کرده بودم همسر بنده گیلانی هستن و از زمین داران بزرگ و کشاورزان با تجربه که برنج کشت میکنند.
من هدف این بود کارو یا بگیرم تا بزای خودم مغازه باز کنم و روسری فروشی بزنم .
یه بخش این مطلب جا موند که من قبل از اینکه وارد بازار بشم توی شرکت راه آهن آزمون داده بودم برای کار که شرایط کارشم شیفتی بود من دوست داشتم یه کاری باشه شیفتی ۲۴ ساعت بزم سرکار ۴۸ ساعت بیکار باشم تا شغل آزادم رو راه بندازم .
یک روز به لطف خدا که مسیر زندگیم از این جا تغییر کرد صاحب کارم متوجه شده بود همسرم گیلانی هست پیشنهاد داد از مادر خانمم برای نمونه برنج بیارم اگر خوب بود براش برنج بخرم .
و واقعا برنج هاشون تو ایران نمونه نداره 😊
من براش آوردم پخت کرد وبا کلی تعریف و لذت بردن از برنج گفت برای من ۱۰۰ کیلو برنج بیار . منم گفتم من که پولشو ندارم شما پولشو بده برات بخرم من هم یه سودی برای خودم گذاشتم و برنج و براش آوردم .سودی خیلی شیرینی بود نصف حقوق ماهم و توی یک روز روز در آوردم .
خیلی چسبید خداروشکر و اینطوری شد که سال بعد سفارش ۲۰۰ کیلو داد .و همینطور اقوام برادر مادر خاله .. وقتی میرفتم سفارش میدادن براشون برنج بخرم پولشو میدادن با پول خودشون سود خودمو بز میداشتم برنج میخریدم.براشون خیلی هم راضی بودن .استاد از اینجا مسیر من عوض شد و خدا من راهنمایی کرد به سمت دیگه ایی که اگر من نشانه هارو نمیدیدم با این اینکه با قوانین آشنا نبودم ولی چون احساس کردم این مسیر بهتر مطمعن تره رفتم جلو هر سال سفارش برنج بیشتر میشد. ولی هنوز منتظر قبول شدنم بودم تو شرکت راه آهن بودم که رد شدم و قبول نشدم .
چون اون زمان خیلی دوست داشتم یه شغل شیفتی داشته باشم یعنی در ماه ۱۰ روز سر کار بودم ۲۰ روز بیکار که مشغول کار آزادم باشم .
که خدا من و به خواستم رسوند و الان یه کار دولتی دارم حراست دانشگاه علوم پزشکی هستم در ماه ۲۰ روز بیکار بودم و همیشه دنبال این بودم که یه کسب و کاری رو راه بندازم . و اون کار روسری که من تجربه پیدا کرده بودم .هرجوری فکر کردم متوجه شدم من بدرد این رشته کاری نمی خورم کار پر استرسی بود فقط من تونسته بودم کاسبی رو یاد بگیری راه روش خوبی یاد گرفتم کنار بزرگان بازار .
سفارشات برنج همینطور بیشتر شد بود که خودم پولی نداشتم از مشتری پول میگرفتم براش برنج میخریدم . یک روز پدر بزرگ خانمم یه پیشنهادی داد گفت پسر یه ۵۰ میلیون پول جوز کن بیار وسط باهاش برنج بخر اینجوری بهتر اون موقع چون پولی نداشتم برام سخت بود جور کردن ۵۰ میلیون ولی تفکرم بود که باید جورش کنم .
و اول از همه ترس اینو داشتم من خیلی مشتری ندارم این همه برنج بخرم رو دستم نمونه .
خدارو شکر میکنم که اون روز پدر بزرگ اون پیشنهاد به من داد که من بتونم اعتماد به نفس بگیرم و هدف گذاری کنم .
و الان انقدر اعتماد به نفسم زیاد شده که میگم هزار تن برنج هم بخرم میتونم بفروشم هیچ ضرری نداره .
استاد الان تنها مسئله من اینه خواش میکنم از دوستان لطف کنن جواب من و بدین که خیلی روی جوابتون حساب کردم.
الان من ۸ میلیون از کار دولتی حقوق میگیرم
و بعد دوسال مشتری جمع کردن سرمایه جور کردم تونستم دفتر فروش برنج راه بندازم و برای اولین بار به هدفم رسیدم که کسب و کار خودم جدی جدی راه انداختم . و همیشه به خودم میگم تو سی سال کار نمی کنی برای دولت ازشون استفاده کن برای هدفت تا زمانش برسه بری سمت کار خودت .
سوال من اینه آیا منی که کسب و کارم از یه مغازه کوچیک شروع کردم و هدف های زیادی دارم .و به قول استاد دارم خاک خوری میکنم تا این بزری که کاشتم جونه بزنه آیا کارم درسته که ۱۰ روز از جایی حقوق میگیرم ۲۰ روز ماه رو تغزیه هدفم میکنم یعنی برای توسعه کسب و کارم از کار ثابتم استفاده میکنم ؟
خیلی ممنون از شما خانواده مهربان و صمیمی خیلی دوستتون دارم و خیلی خوشحالم منی که یک خط هم نمی تونستم بنویسم الان اینهمه مطالب از من بیرون میاد خدایا شکرت .
جواب من فراموش نشه!!!!