همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif
800
1020
مدیر فنی
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
مدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع استشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و احترام به شمااستادعزیزوآگاه
روندتکامل برای منی که خیلی عجول بودم و همه چی رو همون اول میخواستم غیرممکن بوداما وقتی فهمیدم که باید تکامل روطی کنم درسته صددرصد انجام ندادم اما یادگرفتم که این قانون تکامل رو اجرا کنم من هرکاری میخواستم انجام بدم دنبال وام میرفتم ومیگرفتم و خودموبه درودیوارمیزدم وسایل خونه بگیرم اما همش گیرمیکردم وهمون وسایل رومجبوربه فروشش میشدم که بدهی بدم دراین چندماه تجربه ای عالی داشتم خونه ای که بهمون تحویل دادن چهاردیواری خالی بود ماهیچی نداشتیم و مادرم همش میگفت یرویه وام 200میلیونی بگیر بتونیم کمدوکابینت وفرش و کولرو….بگیریم البته ظاهرزندگیمون خیلی سخت و هیچ امکانات رفاهی نبود امااز جایی که استادهمیشه میگه وام گرفتن اشتباهه اینکارونکردم وجالبه 8میلیون درآمد ماهانه داشتیم وهیچ پس اندازی نداشتیم همون درآمدی که داشتیم روبا برنامه ریزی مدیریت کردیم و بامدیریت کردن تکامل طی 3ماه به طرز معجزه آسا بیشترنیازهامون تهیه شد فقط توکل به خدا وطی کردن روندتکامل بود که نجاتم داد از افتادن توچاه .درحال حاضر میتونم 100میلیون بخاطرتوانایی آرایشگری وام بگیرم و دولت باشرایط راحت میده چون اسیر وگرفتارم کنه این وسوسه انگیزه اما الان آگاهانه میفهمم که باچیزی که دارم بایدشروع کنم و اقدام کردم رفتم صحبت کردم تادرسالنی کارکنم وروندم روطی کنم وخداوندهدایتم میکنه در مسیر درست قدم بردارم خداروسپاسگزارم بخاطر وجوداستاد عزیزم عباسمنش ومریم جان عزیزم که آگاهانه آگاهی جهان هستی رودراختیارمون قرار میدهند تادرست زندگی کنیم
من بایدیادبگیرم از هنردستم که ارایشگرهستم شروع کنم ویه روزی بزرگترین سالن رودرتهران میزنم به امیدخدا وچیزی که پولشو ندارم نمیخرم کاری که قبلاً همیشه میکردم وصدهابار پشیمون میشدم و هیچ لذتی که نمیبرم هیچ مایه استرسونگرانیم میشد چقدرخوبه دونستن قانون جهان هستی باعث میشه روزبه روزتوتمام زمینه هاباارامش بیشتری زندگی کنیم و بهشتی دراین دنیا خلق کنیم ولذت ببریم الهی شکر
هشدار به دوستان عزیزم که شاید تحت تاثیر بعضی استاد نماهای اینستاگرام قرار گرفتند
سلام خدمت خانم شایسته عزیز
و استاد گرامی خدا قوت به شما بده و برای ما حفظتون کنه
تصمیم گرفتم پایین فایلهایی که حسم میگه نظر بذارم و این یکی از همونهاست که در سفرنامه بهش رسیدم.
میخوام تجربه خودم رو بگم تا دوستان عزیز استفاده کنند و کمک کنه این اشتباه رو انجام ندن مدتها بود که چه زمانی که برای دیگران کار میکردم چه زمانی که سرباز بودم میخواستم کار خودمو راه بندازم
در کار جدید که میخواستم واردش بشم تازهکار بودم اما خیلی علاقهمند بودم
تحت تاثیر یکی از استادنماهای اینستاگرامی قرار گرفتم و دورش رو خریدم تا یادبگیرم کسبو کار اینستاگرامی راه بندازم.
پولهایی که از قبل سیو کرده بودم رو هم تصمیم گرفتم در این کار جدید تزریق کنم و شروع کردم به تبلیغات
در حدود 6،٧ ماه پیجم به ١٠هزار نفر رسید
خودم هم خوشحال بودم و دیگران هم متعجب که تو چطور انقدر رشد کردی، اما با اون تعداد فالور با اون همه انرژی، زمان و تلاش و پولی که صرف کرده بودم
در اولین فروش ویژه هیچی نفروختم!
شما خودتون در نظر بگیرید چه حس و حالی به آدم دست میده، اینهمه تولید محتوا کنی، اینهمه پول تبلیغ بدی، پاسخ فالور رو بدی، هر روز هر روز تا پیجت برسه به ١٠هزار نفر و آخرش هیچ!
به قدری تحت فشار قرار گرفتم و روحیم خراب شد که حد نداشت
چرا چون من هنوز تکامل رو طی نکرده بودم هنوز ١٠٠٠ تومان از اون پیج درنیاورده بودم و تخت گاز تبلیغ میکردم تا برسم به ١٠هزار نفر و بتونم یکدفعه چند ١٠ میلیون بفروشم! البته جو دادنهای اون فرد اینستاگرامی هم بیتاثیر نبود
اما نتیجه نهایی برای من سرخوردگی بود. درد بود و حس بدبختی
حالا پول و زمان به کنار اون روحیهای که نابود میشه اعتماد به نفسی که از دست میره و حس ضعف و درماندگی خیلی سختتر جبران میشه.
حالا دارم دوباره سعی میکنم مسیرم رو اصلاح کنم
پله پله برم بالا و بدون عجله از مسیر لذت ببرم
هنوزم گاهی حس ضعف میکنم اما دارم بیشتر روی خودم کار میکنم برادرانه به شما عزیزان که شاید مثل من دوست دارید کسبوکار شخصی داشته باشید میگم تحت تاثیر استاد نماها قرار نگیرید چون ضربه سختی میخورید و خیلی روحیتون صدمه میبینه و منفی میشید
حرفهای استاد عباسمنش رو مورد توجه قرار بدید
در کاری که میخواهید وارد بشید مهارت کسب کنید
و هیچکس رو برای خودتون خدا نکنید.
اینکه آرام رشد کنیم و بالا بریم خیلی لذتبخشتر تا اینکه زور بزنیم تحت فشار باشیم و آخرشم اینطور سرخورده بشیم
البته سعی کردم ازون تجربه تلخ درس بگیرم و مسیرم رو اصلاح کنم اما خب خیلی سخت بهم گذشت خیلی عصبی و ناراحت شدم و ارزشش رو نداشت
ارادتمند همه شما
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه دوستان عزیزم و ارزشمندم
با توکل و ایمان به خدای مهربانم با قلبی سرشار از امید و ایمان به خداوند در مسیر موفقیت و ثروت این کامنت رو مینویسم برای به یادگار ماندن مسیری که طی کردم
امروز من دوباره شدم یک خانم خوندار و بدون درامد و در این فایل باز به من گفته شد این دست انداز برای داشتن ارامش بیشتر و امدن ایده های بهتر و ثروتساز است
چند روز قبل تعهد دادم درامدم پنج برابر شه و یک پیشنهاد کاری دقیقا5برابر درامد به من شد به لطف و مهربانی و بخشندگی خدای مهربانم کار در زمان مناسب انجام شد و پولی که باید به من میدادن بیشتر از حدی بود که با هم قرار گذاشته بودیم خدای مهربانم بینهایت ازت سپاسگزارم مهربان خدای من شکرت
اما تضادهایی باعث شد دست از کار بکشم و فعلا بدون درامدم شدم و این یعنی من در مسیره تازه ای قرار گرفتم برای درامد بهتر و بیشتر
در کامنتهای قبل در همین فایل نوشتم که از کجا شروع کردم ، از اشپزخونه خونه ام و بعد درست کردن کارهای هنری و حالا مسیری جدید که نمیدونم هدایت بینظیر و عالی خداوند من رو به کجا خواهد برد
اما ته دلم یک نور امید و ایمانی هست و لبخندی از روی رضایت که خداوند من رو به عالیترینها هدایت میکند
من لبخند خداوند رو میبینم و احساس میکنم رضایت خداوندرو، و میدونم انتهای راه روشن است و خواسته های من اجابت شده
در این مسیر ترمزهای که دارم برام یکی یکی مشخص میشه از کامنت دوست عزیزم در همین فایل متوحه شدم من پامو روی ترمزی گذاشتم و اونم اینه که همسرم رو یک مانع برای پیشرفت میدیدم در صورتی که هیچ کسی هیچ تاثیری در زندگی و پیشرفت من نخواهد داشت من متوجه خداوند در کنارم در این مسیر نبودم من همیشه خواستم همه چی برای همسرم فراهم باشه تا مانع حرکتم نشه و این شرک و ترمز رو امروز در کامنت دوست عزیزم در وجودم یافتم و از خداوند می خواهم که این همیشه یادم بمونه که در کنار خداوند و با خدا بودن و قدرتمند دونستن خداوند باعث میشه من همیشه در حال حرکت و پیشرفت و رشد باشم و جلو برم تا بینهایت و همه چیز در زندگی من در دستان خودم و خدای خودم هست
خداوندمهربان خدای من ازت ممنونم به خاطر هدایتهای عالی و بینظیرت
خدای بخشنده من شکرت که هر لحظه در کنارمی و من رو تنها نمیگذاری
خدایا شکرت
یادمه اولین باری که تعهد دادم درامدی نداشتم و درست در همان روز مبلغی به همون مقدار که در تعهدم نوشتم به کارتم واریز شد و بعد از مدتی ازخانوم خوندار شدم یک خانم شاغل و مستقل و با درامد دو بار مقدار تعین شده حالا باتعهد دوباره با اولین پیشنهاد کاری به میران دو برابر درآمد این هم یک نشونه میدونم برای رسیدن به اهدافم
همانطور که خدا گفته چه اتفاقاتی که ما رو خوشحال میکنه و برای ما خوب نیست و چه بسیار اتفاقاتی که باعث ناراحتی ما میشه و برای ما خیر و خوبی همراه داره
خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.
به نام خدا روز ششم روزشمار تحول زندگی
تمرین:
یکی از مواردی که من درمورد طی نکردن قانون تکامل در زندگیم داشتم مربوط میشود به 5سال پیش که من اقدام به کاهش وزن کردم (البته من اون موقع هیچ درک و آگاهی از این موضوع نداشتم)و تونستم با انجام ورزش های سنگین گرسنگی کشیدن های زجر آور از وزن 82 کیلو گرم خودم را به 76 کیلو گرم برسونم اما از آنجایی که تکاملم را طی نکردم و قانون را نمیدونستم بعد از آن به سرعت وزنم بالا رفت و حتی بیشتر از قبل و من به وزن 92 کیلو رسیدم و این برام یه فاجعه بود و زندگیم را خیلی تغییر داد اعتماد به نفسم به شدت کاهش پیدا کرد و به مدت یکسال دچار یه بیماری خود ایمنی شدم به دلیل قند بالا….اما شکر خدا با دوره قانون سلامتی که من الان دقیقا فقط دوماه و 14 روز است که دارم به آن عمل میکنم از وزن 92 کیلو خیلی راحت بدون زجر گرسنگی و به قول استاد با طی کردن تکاملم به وزن 76 کیلو رسیدم که یه زمانی یه رویایی دست نیافتنی برای من بود برسم و از همه مهم تر بیماری که هر روز داشت وخیم تر میشد الان هر روز بهتر و بهتر شده تا حدی که الان تقریبا هیچ اصری از آن نیست ….خدایا شکرت…..و این راهی است که من باید تا آخر عمرم ادامه بدم این مسیر رسیدن به سلامتی و تناسب اندام با کمک آموزش های استاد و طی کردن تکاملم تا الان بوده است
مورد بعدی که من میخواستم به آن برسم رسیدن به استقلال مالی بود یادمه اوایلی که به سایت استاد اومدم آرزوم بود دوره ثروت استاد را تهیه کنم و شکر خدا موفق شدم دوره ثروت 1و2 و خیلی از دوره های دیگر استاد را خریداری کنم در مدت یکسال اما چون من مدارم خیلی پایین بود و خیلی عجله داشتم مدام از این دوره به این دوره میرفتم و هیچ کدام را هم اصلا نه درست گوش میکردم نه تمارین را انجام میدادم خلاصه که به قول استاد خیلی تو در و دیوار بودم تااینکه تقریبا از دوماه نیم پیش با خودم و خدای خودم عهد بستم که یکسال کامل روی دوره ثروت1و2 کار کنم هر روز ،بعد ار اون روند کار کردنم روی دوره بهتر شد و همزمان با دوره های ثروت فایل های رایگان را هم گوش میکردم اما انجام تمارین در دوره ها اونجوری نبود که میخواستم ولی بازم تمام سعی ام را میکردم که تمام تمرکزم را بذارم روی درست انجام دادن دوره ها این روند ادامه داشت تا اینکه تقریبا از یکماه قبل با گوش دادن فایل های رایگان و صحبت هایی که استاد و دوستان در آن فایل ها داشتن ،خدواند این هدایت را در قبل من قرار داد که مرضیه تو هنوز تکاملت طی نکردی و هنوز این دوره ها برای تو زوده و باید از فایل های رایگان شروع کنم و به خودم گفتم هر موقع فایل های روزشمار تحول زندگی تمام شد و من در تمام این فایل هاکامنت نوشتم و تمارینی که مریم عزیز گفتن را انجام بدم و خلاصه تکاملم را طی کردم قدم بعدام را برمیدارم و بر روی دوره های ثروت کار میکنم این تصمیمی است که تا این لحظه گرفتم اما به قول استاد ما وقتی حرکت کنیم خدا خودش ما هدایت میکنه که باید قدم بعد امان چطوری برداریم و ما فقط باید حرکت کنیم و من الان چقدر نسبت به دو،سه ماه پیشم آرام ترم و هیچ عجله ای ندارم و دارم هر روز با کار کردن روی خودم تاجایی که میتونم تکاملم را طی میکنم…..خدایا شکرت
سلام به استاد و خانوم شایسته و سایر دوستان عزیزم
حرف های استاد رو باید با طلا نوشت ما موقع ازدواج با اینکه نیازی نداشتیم به وام ازدواج ولی گفتیم سود نداره بگیریمش حیفه از دستمون بره، وام رو گرفتیم و استفاده ای هم نکردیم همینطوری گذاشتیم تو حساب و نفهمیدیم چی شد یادمه قسط هاش ماهی 300تومن ناقابل بود ولی همیشه اوضاع طوری میشد که یادمون میرفت یا نمیدونم چرا قسط ها عقب میوفتاد و چند وقت یبار ضامن به شوهرم زنگ میزد و وقتی اولین بار از استاد شنیدم وام چیه و قسط چیه به خودم قول دادم تو خطش نرم اصلا من حدود یه سال پیش یه قرعه کشی خونگی اسم نوشته بودم وای که چقد سخت بود پرداخت کردنش برام اخرش دوتاشو باهم ریختم که فقط تموم بشه ،جالبه که پولهای قسط و وام رو اصلا ادم نمیفهمه چی میشه انگار برکت نداره هر چی دنبال وام و قسط باشی بیشتر گرفتارشون میشی و انگار هیچ وقت تموم نمیشن و اینو تو اطرافیانم به وضوح دیدم
چه خوبه قانون تکامل رو درک کنیم و طمع رو تو خودمون از بین ببریم و فکر نکنیم مهلت تموم میشه پول تموم میشه مشتری تموم میشه فرصت ها از بین میره سنمون میره بالا اگر قانون فراوانی رو درک کنیم هیچ موقع طمع بهمون غالب نمیشه هیچ موقع نمیخوایم یه شبه راه چندین ساله رو بریم چقد خوبه هر کاری رو میخوایم شروع کنیم بریم ببینیم تاپ ترین ادم تو اون حوزه کیه و بریم تحقیق کنیم اون ادم چطوری به اونجا رسیده و قطعا میبینیم تکاملش رو طی کرده و یه شبه نرسیده، توبازار تهران یه رستوران هست به اسم مسلم انقد این رستوران معروف و عالیه که حد نداره صف می ایستن واسش از داخل کانتر رستوران تا گاهی ته خیابون انقد که کارش درسته داخلش جای سوزن انداختن نیست باید غذاتو بگیری دستت یکی بلند شه تا تو بشینی جاش ولی همچین غولی یه سه چرخه ی کهنه ی قدیمی گذاشته جلو در رستوران چون از اون سه چرخه شروع کرده و رسیده به اینجا قدم به قدم و کاملا تکاملی اول با اون سه چرخه غذا میفروخته یا ادم های موفقی مثل احد عظیم زاده تو دوره کودکی از جابجا کردن فرش تو بازار تبریز و بافتن فرش شروع کرده و الان شده غول صادرات فرش دستبافت در جهان من مصاحبشو خوندم این انسان فوق العاده توحیدیه و همه موفقیت هاشو از خداوند میدونه ،اخه وقتی از موفق های خارجی حرف میزنیم گاهی یه مقاومتی داریم ولی وقتی از افرادی میگیم که تو همین کشور با شرایط سخت تر از ما موفق شدن دیگه ذهنمون دهنش بسته میشه و میره پی کارش
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
ششمین قدم روز شمار تغییر زندگیم
استاد شما یه تفاوتی که با بقیه دارید اینه که اصل رو
میگید همیشه و قانون رو میگید در همه مسائل و اصل قانونه
تکامل هم یکی از قوانین اساسی جهان هست.
من در سال های اول کسب و کارم بار ها با شکست
مواجه شدم چون نگاهم به بقیه و بود و انتظار کمک
داشتم ازشون و کار به جایی رسید که همه منو نا امید
کردن و منم فقط به خدا توکل کردم با پول کمی که
داشتم یه دفتر در طبقه زیر همکف گرفتم که قبلا انباری
و تبدیل و سوییت شده بود و هرکس که میدید دفتر
رو میگفت مراجعه کننده ای اینجا نمیاد ولی به حرف
هیچ کدوم کوچک ترین توجه ای نمیکردم و فقط
میخواستم اندازه ی توانم خودم بدون داشتن شریک
شروع کنم( شکست های قبلی به خاطر داشتن شریک بود)
و خدا به طور معجزا آسایی برام مشتری میفرستاد هر روز در مسیر پیشرفت بود کسب کارم و مشتری های عالی داشتم
اما به خاطر نداشتن صبر عاشق این بودم که دفتر در
شمال شهر داشته باشم رفتم سمت وام گرفتن و دفتر
جدید رو با وام استارت زدم و رو در آمد قبلیم برای
پرداخت اقساط حساب باز کردم و اینم بگم اجاره تقریبا 3 برابر شد .
از ابتدا کار استرس قسط و اجاره و داشتم و تمرکز قبلی
که روی کارم داشتم رو از دست دادم فرصت کار کردم
روی خودم در بحث کاریم همیشه در حال اموزش
بودم برای بهتر شدن رو هم از دست دادم .
و به جای پیشرفت فقط در جا میزدم.
چند سال فقط درگیر این بودم که قسط و بدهی و
اجاره ها رو بدم و بزرگ ترین هدفم تسویه حساب ها
بود که به جای کم شدن رو به افزایش بودن تا جایی که مجبور جمع کردن اون دفتر و کسب کار شدم با پول رهن که داشتم همه حساب هارو تسویه کردم و الان در آرامش بیشتری به سر میبرم و در مسیر های زیبا تری قرار گرفتم بعد از صاف کردن حساب ها .
و صحبت های شما رو پوست استخون درک میکنم و
اگر کسی بخواد از قانون سرپیچی کنه نتیجش مشخصه.
و شما همیشه اصل و میگید.
از نظر بقیه دفتر دوم من جای بهتری از شهر بود و خود دفتر هم بهتر بود و دفتر اول زیر پله و کسی اونجا نمیومد
اما قانون این رو نمیگه و منطق با قانون خیلی تفاوت داره.
سلام به دوستان عزیز هم فرکانسم
طبق تعهدی که به خودم دادم چند تا از کامنت هارو خوندم و فایا ششم از فایل های روز شمار تحول زندگیم رو دیدم
اومدم از تجربه خودم درباره پول قرضی بگم
قبل از اشنایی با استاد ی کار کوچیک شروع کردم و فعلا برای کنکور تعطیل هستش تا بعد کنکور دوباره شروع کنم
من حدود سیزده ساله که بودم علاقه خودم رو به مرغ و خروس و کلا پرندگان متوجه شدم
البته از قبل هم نگه میداشتیم توخونه ولی به شکل کسب در امد بهش نگاه نکرده بودم تاحالا
استارت اولیه از جایی شروع شد که همسایه ما چند تا بوقلمون خرید بود و من تو خیابون دیدمشون
و خیلی خوشم اومد از این پرنده زیبا ی چند ماه هی تو فکر این بودم که چطور چند تا بوقلمون بخرم هی با دوستم حرف میزدم و تو عالم بچگی برا خودم حصاب و کتاب میکردم (ندانسته داشتم توجه میکردم)پدرم هم بهم پول نمیداد میگفت خودت برو کار کن بخر اگه دوست داری
تابستون که جوجه بوقلمون های همسایمون از تخم در اومده بود تسمیم گرفتم برم با بابام کار کنم و بوقلمون بخرم حدود سه ماه تو صحرا پیش عموم و پیش بابام کار کردم تا یکم پول جمع شد
تو این مدت دنبال اینگه چطور بوقلمون پرورش داده میشه هم بودم تصمیم که گرفتم بوقلمون ها رو بخرم حدودا اوایل پاییز بود فکر کنم تو ی مهمونی که خونه پدر بزرگم بود به تور اتفاقی حرف از بوقلمون های یکی از فامیل ها شد که من اصلا نمیشناختمش یعنی فامیل خیلی دور هستن و با من نصبتی ندارم حرفشون که تموم شد رفتم پیش اون فامیل و نشستم ی گپ حصابی زدم که چطوره چنده و فلان
خلاصه اون هفته من پنج تا بوقلمون جوون چهار تا ماده و ی نر از ایشون خریدم و اوردم خرجشون رو هم خودم میدادم با پولی که از کار کردن در اورده بودم اون موقع رفتم از شرکت 5کیسه کنسانتره گوساله شیر خوار گرفتم برا بوقلمون هام تا اینکه بهار اومد و بوقلمون هام کرچ شدن یکی از بوقلمون ها رو تو روز 13بدر سگ خورد درست روزی که اولین تخم رو گذاشته بود ولی اون سه تا سالم موندن تخم گذاشتن و جوجه دار شدن دقیق یادمه یکیشون 9تا یکی 11تا و یکی هم 10تا جوجه در اورد
بوقلمون به ظعیف بودن مشهوره و تلفاتش زیاد میشه نسبتا ولی من انقدر شوق و زوق داشتم برای نگهداریشون که نزاشتم حتی یکیشون تلف بشه اخم مرغ اب پز درست میکردم هم روز میدادم رنده میکردم میدادم بهشون اینو هم اشاره کنم که موقعی که من 30تا بوقلمون داشتم تو اوایل تابستون دقیقا همون زمانی بود که من شروع کرده بودم من از خدا 3تا میخواستم ی نر و دوتا ماده با هیچی قدم برداشتم و خدا بهم 30تا داد در عرض یکسال
این بوقلمون ها رو بزرگ کردم و با فروششون خواستم ی دستگاه بخرم پولم کم بود دوستم بهم پیشنهاد شراکت داد و من هم قبول کردم ی دستگاه خودمون دست ساز درست کردیم که اصلا به درد نخورد. ی دستگاه 210هم بعدا با فروش بوقلمون ها خریدیم و شراکت آغاز شد به خاطر باور های ظعیف من
ی سال جوجه کشی کردیم و. عاید خواصی نصیبمون نشد با یکم پول غرض چند تا نژاد زینتی اضافه کردم و بوقلمون ها رو کلا فروختم
و چون پول غرضی بود و شراکت هم بود برباد رفت همشون و فقط قرص و دارو الکی خرج پرنده ها کردم بلاخره هرجور شده بود غرض هارو صاف کردم و چند تا هم مرغ و خروس زینتی بود و یکم حرفه ای تر شده بودم حتی از صدا و سیما استان باهامون به عنوان کار افرین مصاحبه کردن
اما باز هم باور اشتباه کار دستم داد از پدرم پول گرفتم و ی دستگاه 1008تایی اضافه کردیم و بد بختی ها شروع شد چون پول نداشتیم تخم بخریم و دستگاه رو پرش کنیم تصمیم گرفتیم از بقیه پول بگیریم و تخم های اونها رو در بیاریم از ی طرف چون ظرفیت اون پول رو نداشتیم حتی با خرید اون دستگاه نمیتونستیم ار عهده خرجش بر بیایم و از ی
طرف شراکت کار رو داشت خراب میکرد این کار چون عشق من بود و رفیقم فقط به خاطر پولش اومده بود توجه نمیکرد و مثل من با عشق کارنمیکرد خلاصه ی سال خیلی سخت رو پشت سر گذاشتیم و داعم با ید به مردم جواب میدادم که چرا تخم هاشون در نیومده و به خاطر کاری که دوستم توش کوتاهی کرده عضر خواهی میکردم
و عملا هیچ عایدی برامون نداشت
الا هو دستگاه ها فعلا خاموش کردیم و گزاشتم برای فروش و دارم برای کنکور میخونم که انشالله بعد کنکور شروع کنم دوباره با باور های درست و اعتماد به اون بالایی دقیقا میشه دید تو داستان من که قبل غرض کردن چقدر شاد بودم و پیشرفت کردم ولی بعد غرض و شراکت خیلی خیلی بهم فشار اومد شکر خدا سرمایه از دست ندادم و دستگاه موجوده ولی خیلی خیلی خیلی فشار کشیدم تو اون دوره
ولی با این حال راضی هستم چون تو سن کم تجربه های خیلی بزرگی به دست اوردم با استاد اشنا شدم و چون قبلا ی سری چیز ها رو تجربه کردم کاملا حرف هاشون رو درک میکنم و با جون و دل میپذیرم
امیدوارم این داستان زندگی من کمکتون کنه تا باور هاتون قوی تر بشه وخودتون شروع کنید از اون چیزی که دارید
در پایان استاد عزیزم خوشهال از اینکه خدا من رو در مدار شما قرار داد تا به زیبایی و راحتی بدون فشار و چک و لقددنیا قوانین رو به من یاد بدید و کمکم کنید تا ثروتمند و شاد زندگی کنم بدون فشار از شما دوست عزیز هم که وقت گذاشتید و مطالعه کردید ممنونم
روز پر از شادی زیبایی و هدایت داشته باشید
یا حق
به نام الله یکتا.
سلام به استادنازنیم .
«جهان براساس تکامل کارمیکنه ،درغیراینصورت نتیجه ای حاصل نخواهدشد».
درک این مطلب میتونه خیلی کمکمون کنه تا،یه کم ازعجله واشتباهاتمون کاهش بده.
کلن اکثرماآدما،برای بدست اووردن هرچیزی صبورنیستیم .انگارخوشمونمیاددست وپای الکی بزنیم.درست ومنطقی فکرنمیکنیم ودوست داریم ازسریع ترین راه ممکن ،به اون خواستمون برسیم .
فقط تمرکزمون توبدست اووردن هرچیزیه،دیگه اینکه ممکنه دراین حین چ خسارتهایی بخوریم،برامونمهم نیست .
همین داستان وام یکی ازمضخرف ترین راههای رسیدن به خواستس که استاد،خوب توضیح دادن .
وام ودسته چک ،ازابزارهایی بودن که توزندگیمون بارهاوبارهاازش ضربه خوردیم وبازتکرارش کردیم .
که آخرکاریا،جهان چنان ادبمون کردتادیگه هیچ وقت سمتش نریم .
آسیبی خوردیم که هنوزبعداز5سال درگیری بااین موضوع،هنوزخاتمه پیدانکرده.
الان دوسالی هست که همسرم نقدی کارمیکنه وازهیچکدوم ازاین ابزارهااستفاده نمیکنه.
که البته اینم مدیون استادتودوره ی ثروت هستیم .
باهرآنچه داری ،ثروت بساز.
اصلن مغایرت وسازگاری نداره باذهن ما.
نداره که انقدخودآزاری میکنیم .
نداره که انقدبلندپروازیم.
کاش پروازکردنم بلدبودیم بعدپروازمیکردیم .
همیشه یه تیری توتاریکی میزنیم به امیداینکه بخوره به هدف .
وقتی مروری به گذشته ی زندگی خودم میکنم ،متوجه میشم که نه تنها همسرم مقصربوده ،خودمنم خیلی مقصربودم .
منم یه همراه نادانی بودم کنارش .
حتمن وجودمنم باعث عقب گردی وشکستهاش بوده .
چون هیچ وقت نتونسته بودم ،درست تمرکزکنم به مسائلی که پیش میومد.
خدارودرست نشناخته بودم .
ترسهاروی منم کارمیکردوانتقالش میدادم به همسرم .
اصلن کی گفته بود،من به عنوان یه زن خانه دار که چیزی ازکسب وکارسرم نمیشد،دخالت کنم .
کی به من گفته بودکنترل کردن همسرت کاردرستیه وباعث پیشرفتش میشه .
کی به من گفته بودتواموری که هیچ ربطی به من نداشت ،دخالت کنم .
کی گفته بودخدابه فرکانسهای هردومون ،چون یه زوج هستیم به یه شکل پاسخ میده.
کی گفته بود،خواسته هاموازهمسرم طلب کنم واونوتحت فشار روحی وروانی قراربدم .
ایناکه هیچی ،تازه رئیس بازی هم درمیووردم .
همسرم هم بدترازخودم چون هیچ مدیریت و نظارت درست ویاتمرکزی روی کارش نداشت ،همیشه به هم ور،میکرد..
مادوساله که سال جدیدمیشه ،میگیم خدایاشکرت ،که به کسی نباید پولی بدیم .البته داستان اون خرابکاری 5سال پیش هس،ولی خب مابرای هرمرحلش به خداسپوردیم تاخودش هدایتمون کنه .وهردومون این موضوع وضررهای مالیشو،پذیرفتیم .
بله من همین جااقرارکردم که خودم هم به شخصه خیلی مقصربودم .به همین جهت برای جبران اون روزا،کلن تمامی اخلاقهایی که به همسرم وکارش ربط داشت راکنارگذاشتم وکلی خودموتغییردادم .
الان خیلی رهاترم وذهنم آزادتر.چون نبایدجای کسی فکرکنم .
چون خدای خوبمو،بهترشناختم وخیلی بیشترازقبل بهش ایمان دارم .
خواسته هاموبرای خودش بازگومیکنم .وطلب هدایت ازخودش میکنم .
دربرابربالاپایین شدن ،اوضاع اقتصادی به هیچ وجه از همسرم سوالی نمیکنم که ببینم آیا الان اوضاع خودمون خوبه یانه؟!
درحدنیازهاوخواسته های معقولم درخاست میکنم وایشون هم انجام میدن .
هرجا هم ازمن نظریادرخاستی داشتن ،حتمن نظرم رامیدم امانه مثل گذشته تحمیلی .
تواین زمینه بیشترسکوت میکنم .
به همین جهت کلی ازدعواومشاجره هامون حذف شدن .
حالا فهمیدم اکثرش به خاطردخالتهای بیجای من بوده .
احساس رضایت راهم درهمسرم میبینم .
خودمم راضیم .
دیونه بودم که دخالت میکردم والکی حال خودموبدمیکردم .
حالا فهمیدم خیلی وقتها آدم چیزی ندونه بهترازاینکه ،بدونه.
دونستن خیلی ازمسائل که به من ربطی نداره یاکاری ازمن برنمیادکه بخام انجامش بدم،فقط آرامش منوازبین میبره وباعث میشه نجواهای شیطانی به سمتم حمله ور،شن .وبیخودوبی جهت خودموببرم تواحساس بد.
الان بیشترخانمی میکنم تااون موقعه که فکرمیکردم رئیسم و همسرم زیردست منه.البته ببخشیداین جمله ازباورهای غلط قدیم من بود که به خودم ببالم که همسرم زیردست منه.
ببخشیدخودخواه ومغروربودم .خیلی احساس قدرت میکردم .ازمهربونی همسرم خیلی سواستفاده کردم .
خودم قبول دارم خیلی مسیرم اشتباه بود.
خداروشکرکه دیگه اثری ازاون خودخواهی هانیست .
بنده خداروخیلی اذیت کردم .البته اونم به لحاظ کاری ، منوخیلی اذیت کرده .بالاخره هردومقصربودیم که اوضاع وشرایطمون ،به هم ریخته شددیگه .
بازم خداروشکرکه هردو،پی به اشتباهاتمون بردیم وهرکدوم سرجای خودمون هستیم .
تغییرات مالیمون هم به نسبت سیرتکاملی خودش ،خوبه .
اوایلش من سرعت زیادتوتغییراتمون میخاستم ولی بعدمتوجه شدم توقع بیجاازجهان نداشته باشم .
ترمزی که بابت این موضوع داشتم رابرداشتم .وتمرکزم رو،روی مسائل دیگه گذاشتم .
به امیدخداویاری خدا،هرسال باورهامون بهترازسال پیشه.
امیدوارم امسال باورهامون عالی باشن وعالی عمل کنیم تانتایج عالی روکسب کنیم .
ازهیچ کس و هیچ چیز هم توقع نداریم جزخودمون وخدای خودمون .
هرچقدبیشترباورداشته باشیم ودرعمل ایمان خودمون رانشون بدیم انشالله زودتربه خواسته هامون میرسیم .
چیزی که مهمه ،اینه که الان هم ازاین شرایطمون که خداروشکر،بدنیست ،لذت ببریم ومنتظراتفاقی نباشیم تا اون پیش بیادتاحال ماخوب بشه .
دیگه این قانون راخوب درک کردیم .چون میدونیم که ممکنه فرصتی نباشه وهرآن ،مرگمون فرابرسه .
پس از حال لذت تمام رامیبریم انشالله .وازخداعمری طولانی وپرعزت خواستاریم تاهمه چیزرادراین جهان تجربه کنیم.
تاالان که فقط تلخیهاراتجربه کرده بودیم که اونم کسی مقصرنبوده جزخودمون.
ولی ازطرفی هم هیچ کدوم نمیدونیم تاچ وقت وچ زمانی زنده هستیم .
پس انقدمنتظرچیزی نشینیم .تومسیردرست ،پیش بریم تاخواسته هامون تحقق پیدا کنه .
استادجونم سپاس ازشماکه هرآگاهی ای که کسب میکنیم ازوجودشماس.
دوستت دارم قدستارهای آسمون .
درود بر پروردگارم
سلام ب استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی و همه همراهان عباسمنشی ها
امروز روز ششم از قدم ششم من
من در مسیر تکامل از گفته های استاد در مسیر روابطم نکته برداری کردم و بسیار برام الهام بخش بود
استاد من امروز یاد گرفتم که در مسیر خوشبختی در روابطم و خلق خواسته هام باید عجول بودن و بزارم کنار و برای رسیدن ب خلق 100 خواسته ام در روابط باید تکاملمو طی کنم
من یاد گرفتم یه شبه یک رابطه ی رویایی بوجود نمیاد من با تغییر باورهام و تمرکز روی خواسته هام و تغییر آرام فرکانس هام ب اون 100 خواسته ام میرسم و این نیاز ب صبر و اعتماد میخواد که من با تمام وجودم صبر میکنم تا این تغییر فرکانس ها و باور ها جوانه بزنن و رشد کنن و زندگیمو تبدیل ب بهشت کنن من ایمان دارم
من ایمان دارم با یکی کردن ذهن و قلبم همه چیز زودتر در تکاملم شکل میگیره و معجزه رخ میده
ایمان من میتونه سرعت در تغییر باورهامو شکل بده و این معجزه خلق کنم
من ب خودم و خدای خودم ایمان دارم
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه و خودم
عشق جاریست …
سلام به استاد بزرگوار و خانم شایسته و دوستان هم مدار عزیزم
روزشمار تحول زندگی من
روز ششم
واقعاااا این حرفاتونو با طلا باید نوشت
چرا هیچکس این آموزش هارو از کودکی به ما نداد
استاد من تماااام وجود حرفای شمارو زندگی کردم و تحربه کردم و هنوزم دارم تاوان پس میدم
چنتا بیزینس که همشونو در شروع با وام و قرض و چک و چک بازی شروع کردم و همشون با مخ خوردن زمین
حتی کاری که یک سال و نیم از شروعش میگذره و تازه داره عواقبشو نشون میده چون با وام شروع شد و همش چک بازی بود و آرامشو ازم گرفته
من قبلا شمارو میشناختم ولی چون تو مدار شما نبودم وارد سایت نمیشدم تا اینکه دوماه پیش از طریق یکی از دوستان وارد سایت شدم و دقیقا هم خوردم به فایلهای نتایج دوستان و قسمت آقا رضا عطار روشن
و چقد یکه خوردم از این همه جهل و نادانی خودم که ندانسته به چه دام بزرگی افتادم
و از همون لحظه تصمیم گرفتم تو زندگی خودم اجرا کنم
دوتا چک هنوز مونده بود تو بازار و به هر طریقی بود پاس شدن و دسته چکمو پاره کردم با اعتماد ب نفس بالا و جدیت تمام
داشتم تو دام قرض گرفتن و وام دوباره میوفتادم که به محض شنیدن اون فایل همه رو کنسل کردم
شرایط خیلی سخت شد و الانشم هست ولی میگذره
ولی خیلی خوشالم که قدم بزرگی برداشتم و آگاه شدم
میتونست خیلی دیرتر متوجه بشم و بیشتر تو این باتلاق میرفتم
خداروصدهزارمرتبه شکرت برای هدایت های هر لحظه ی پروردگارم
شکرش برای دست الله استاد عباسمنش
یا حق