همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif
800
1020
مدیر فنی
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
مدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع استشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
بنده اولین باری هست که دارم کامنت میزارم
من قانون تکاملو با تمام وجودم حسش کردم البته از وقتی که با فایلهای استاد آشنا شدم.
حدود۴سال پیش بود که ب عنوان شاگرد و نه حتی کارگر وارد کار تولید مبلمان شدم.از درامد ماهی۱۵۰هزار تومن.خیلی روزای سختی بود برام ولی خب خداروشکر حالمو خوب نگه میداشتم،یادمه توی مسیر رفتن و اومدن از سرکار فایلهای صوتی استادو باگوشی درگوشم نگه میداشتمو بهشون عمل میکردم.کم کم مهارتام رو افزایش میدادمو بطبع حقوقمم بیشتر میشد.یادمه حدود۳ماه واسه اینکه یسری فنوفوتارو یاد بگیرم مجبور شدم بدون مزد کار کنم ولی خی اینا چیزایی نبودن ک مانع من برای رسیدن ب خاستم بشن چون من رویاهای بزرگی داشتم و دارم.
خلاصه بگم که بعد از یکسال تونستم بصورت کنترات خودم کار تحویل بگیرم ینی توی یه تولیدی کار کنم.من ب جایی واسه کار هدایت شده بودم ک صاحب کارام ۲تا برادر بودن ک سنو سالیم نداشتن چون من همیشه با خودم میگفتم ک سنم کمه (الان ۲۵سالمه😉)بعد این فکر ب ذهن منم رسید ک منم میتونم یه تولیدی داشته باشم بعد از حدود ۷ماه کار کردن توی اونجا شرایطی برام مهیا شد ک تونستم خودم استارت تولیدیمو بزنم.ینفر پیدا شدو گفت ک مغازه و وسایل تولیدیشو کرایه میده.و من خداروشکر تونستم کارمو ادامه بدم و تمام وسایلارو از اون شخص خریداری کنم.و خداروشکر مدار درامدم هرماه درحال رشد هستش.و درامدم نسبت ب ۳سال گذشتم حدود ۱۰۰برابر بیشتر شده.خدایا شکرت.تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان منم یک تجربه در همین راستا بگم
من همیشه از بچگی دوست داشتم طراح سیاه قلم باشم اما همیشه چون پول نداشتم نمیتونستم سراغ این کار برم تا اینکه بطور اتفاقی یکی از دوستام رفت سراغ این هنر منم ازش خواستم تا بمنم آموزش بده، من دانشجو بودم و هفته ای 70 هزار تومن از پدرم میگرفتم
با پول تو جیبی های هفتگیم کم کم شروع کردم به خرید مداد و زغال و کاغذ چون علاقه داشتم خیلی تمرین میکردم
بدون هیچ آموزشی با دیدن کلیپ ها تو اینستاگرام و گوگل آزمون و خطا کردم
اولین چهره ای ک کشیدم چهره داداشم بود خیلی داغون شد
یه حسی بهم گفت دوباره بکش همون عکسو و ایرادات ب ظرف کن
دوباره کشیدم و بار دوم کارم خیلی عالی شد
همون یدونه عکس رو پست گذاشتم و تبلیغ کردم ک سفارش طراحی بگیرم
شاید باورتون نشه من از یک طراحی در هفته شروع کردم، بار اول که مشتریم برام 100 هزار تومن واریز کرد از خوشحالی بال در آورده بودم
مدام شکر گذاری میکردم چون من هفته ای 70 هزار تومن ک نصفش پول رفت و آمدم میشد هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم، و خیلی تو فشار بودم از طرفی غرورم اجازه نمیداد از کسی پول بگیرم
رفته رفته با پول طراحیام وسایلمو تکمیل کردم
درآمدم ب جایی رسید که از خوابگاه اومدم بیرون برای خودم یک خونه اجاره کردم، با سختی هزینه های اجاره و خورد و خوراکم میدادم بعد از اینکه درسم تموم شد برنگشتم خونمون همیشه با خودم میگفتم خدا گفته ما زمین را گستره آفریدیم تا شما در آن مهاجرت کنین، و این قدم اولم بود
شرایط سخت تر شده ولی من قویتر شدم این ماجرا واس سال 99 بود و الان 1400 و هرروز بهتر از دیروزم
خدایا شکرت
به نام خدای مهربون
درود خدمت استاد عزیز تر از جان و خانم شایسته و همه اعضای سایت
الان که اینجا هستم و این فایل روزی من شد تا ببینمش یاد گذشته خودم افتاد که چقدر قشنگ مراحل تکامل رو طی کردم و ایمان قلبی دارم و چون لایق بهترینها هستم با قدرت همین مسیر تکامل رو طی میکنم و به همه آرزوهام میرسم …
یه حسی بهم گفت اینجا جاشه که مراحل کار تو گذشته رو بازگو کنی ….
وقتی که تو مقطع اول راهنمایی بودم دوست داشتم کار کنم خب اونموقع وضع خانوادم اصلا خوب نبود ،تو محله ما میدیدم که بچه ها ترازو برای وزن کشی مردم دارن و من هم دوست داشتم ترازو داشته باشم که کار کنم ولی پولشو نداشتیم ،یه همسایه داشتیم که ترازو داشت ولی بچش باهاش کار نمیکرد من به مامانم گفتم که ترازوشو بده من کار کنم هرشب یه مقدار من بردارم یه مقدارم بدم به خودشون ،خداروشکر قبول کردن اونموقع نفری ۲۵ تک تومن بود و من شروع کردم به کار بعد از وقت مدرسه ،بعضی وقتا مشتری ها ۵۰۰میدادن انقدر خوشحال میشدم ….نزدیک عید بود و خب دوست داشتم پول بیشتری داشته باشم رفتم اجیل فروشی سر کوچمون و تقاضای کار کردم که اسفند ماه و عید رو اونجا کار کردم …تابستون سال ۸۶ بود که تصمیم گرفتم کل تابستون مشغول به کار بشم رفتم بازار میوه تو یه حجره ای که سیب زمینی و پیاز میفروخت روزی ۲ هزار تومن میگرفتم و به نظر خودم استارت کارم که الان توش هستم و خیلی بهش علاقه دارم از اینجا بود که بعد از یکسال یه مشتری که تالار داشت به من گفت بچه زرنگی هستی میای تالار کار کنی گفتم چقدر حقوقشو و باید چیکار کنم ؟گفت روزی ۸تومن و باید از مهمونا پذیرایی کنی …خیلی خوشحال بودم بعد از یکماه از اونجا در اومدم و رفتم تالار …کار خسته کننده بود ولی لذتبخش چون حقوقم زیاد شده بود ….اونجا فهمیدم که یه تالاری هست تو گلشهر که حقوقش مجلسی ۱۵ تومنه و گفتم میشه من برم اونجا کار کنم …به مامانم گفتم ،گفت خواهر همکارم اونجا سرپرسته قسمت خانوما هستش میسپارم که بری اونجا….هماهنگ شده و خداروشکر رفتم اونجا …خداروشکر از همون بچگی اراده و صداقت تو کار داشتم که بعد از چند مجلس پرسنل ثابت میشدم ….۲سال اونجا بودم ….یه دوست داشتم یه روز بهم گفت تالار پارسا تو کمالشهر کرج خیلی باکلاسه و پرسنلش کراوات میزنن و خیلی فرق میکنه ….گفتم خدایا میشه یعنی یه روز اونجا کار کنم ….با داییم حرف میزدم که گفت مدیر داخلی اون تالار مشتریشه و اگه دوس داری بهش بگم بری اونجا …حقوقش بود مجلسی ۲۵ هزار تومن و عمیقا خوشحال بودم دیگ …خداروشکر جورشد و به مدت ۳ سال تالار پارسا پرسنل ثابت شدم که حقوقش دیگ سال ۹۱ به مجلسی ۶۰تومن رسیده بود …دانشگاه قبول شدم و ترم دو دانشگاه بود یه پسره کنارم داشت در مورد گرفتن پرسنل برای عروسی های تهران حرف میزد و منم قبلش شنیده بودم که تهران تالاراش شبی ۱۲۰کمتر نمیدن …تلفنش قطع شد گفتم رفیق ،من مهماندار مراسم عروسی تو تالارم اگه پرسنل میخوای من دوست دارم تهران کار کنم شمارمو گرفت و چند روز بعد پیام داد تهرانپارس ، روبروی صندوق کاوه باغ تهرانی …گفتم خدایا به امید خودت …روز اول که رفتم همه چی برام جدید بود و لذتبخش و دست به گوشی فقط عکس مینداختم ….از اونجا سر یه مراسم هدایت شدم به بهترین خدمات مجالس تهران که کل سال به جز ایام محرم و صفرو رمضان همش مراسم داشت ….با توانایی و اراده ای که خدا بهم داده بود شدم پرسنل ۱ مجموعه و بعداز ۵ سال تجربه و یادگرفتن اصول کافه منی و میز آرایی و برخورد با مردم و سفره ارایی و گل ارایی و مهمانداری و اصول سرو غذا به خودم گفتم دیگ وقتشه برا خودم کار کنم و تا اونموقع چیزی درباره باور و اینکه همه چی ذهن ماست و خودمون خالق زندگی خودمون هستیم نمیدونستم و اصلا کتاب خون هم نبودم تا اینکه ماه رمضون بود و کار نداشتیم یکی از بهترین دوستام یه کتاب بهم معرفی کرد و اون کتاب شد استارت اینکه بفهمم باور چیه و با قوانین خدا اشنا بشم …بعد از اون کتاب با یکی از اساتید موفقیت ایران اشنا شدم و دوره ای از ایشون رو خریدم و دیگ الان میفهمم استاد میگه ترمز رو برداری بوم بوم بوم نتایج میاد …با مفهوم باور اشنا شدم و کلا شدم یه ادم دیگ …بعد از ماه رمضون همه پولامو جمع کردم و یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که بیا کاری راه بندازیم و من چون علاقم و حرفه ای که توش بودم کافه و رستوران بود پیشنهاد دادم که این کارو بزنیم و یه جا تو کرج رو برای این کار اجاره کردیم ….بعد از یکسال که کافه زدیم خوردیم به بیماری کرونا و این یه تضاد برای من بود چون دوستم زیاد تو فرکانس من نبود و من از خدا خواسته بودم که یه کاسبی به تنهایی داشته باشم ….سر قرارداد شد دوستم گفت من دیگ نمیتونم و برام نمیصرفه …😭😭😭😭😭ایمانم روز به روز داشت قوی تر میشد تو دلم گفتم خدایا شکرت …پولشم نداشتم بدم ولی گفتم اکی ۱ماه فرصت بده پولتو جور کنم بدم که تنها بشم ….خدایاشکرت …پول به راحتی هر چه تمام تر جور شد و من الان رفتم تو یه ۴سال که کافه رستوران دارم و اشپز ،کمک اشپز دا م ،کارگر دارم و تنها هستم ….من نزدیک دو ماه با استاد عباسمنش اشنا شدم و خداروشکر لحظه به لحظه خدا هدایتم میکنه به کلیپهای زیبای استاد …انقدر خودمو لایق میدونم که ایمان دارم از نتایج من بیشتر میشنوید ….🙏🌸
خداروشکر بابت قوانین ثابت جهان ،خداروشکر که با استاد عباسمنش اشنا شدم
بنام خدا..سلام به همه هم خانواده ای های عزیزم..استاد عزیزم امروز در مورد قانون تکامل گفتین..روز ششم سفر نامه هستم ودارم قدم به قدم که پیش میرم میفهمم تکامل یعنی چی..روز اول که باسایت وشما اشنا شدم تو ذهنم گفتم دیگه تموم یه دوره عشق ومودت رو میخرم و رابطه هام اکی میشه تموم..ولی هیچ جوره نتونستم بخرم وبعدها فهمیدم چون یه شبه میخواستم همه چیز رو حل کنم با ادن همه باور غلط اره من میخوایتم با پرداخت پول همه چیز رو حل کنم تو لحظه اول نمیدونستم درک قوانین و تغییر خودم نیاز به یه روند داره باید پله پله طی بشه من بیشتر تو زمینه رابطه عالی مانور میدم چون مهمترین خواسته من بود ولی الان به مرور زمان که بیشتر بافایلهای سایت پیش میرم میبینم چقدر عالی چه جیزهایی که اون لحظه درک نکردم الان میفهمم وعمل میکنم..الان اصلا به فکر تغییر هیچ کس نیسم من خودم رومرکز جهانم میبینم وبه شکل تکاملی دارم تغییر میکنم من جهاد اکبری در درونم راه انداختم وهر روز بیشتر از دیروز از خودم راضی ترم از عملکردم..خدایا هزاران هزار بار شکر برای این پیشرفت..من میدونم که به موقعش با طی کردن تکاملم با فایلهای باارزش سایت خدا هدایتم میکنه به سمت دوره ها ومیدونم خدا هیچ وقت دیر نمیکند..استاد ومریم جانم ازتون ممنونم بابت همه لحظه هایی که با حرفهای شما جان دوباره گرفتم واحساسم عالی شده..
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
ششمین روزشمار تحولم
حدودا سه ماه پیش برای مصاحبه به یک شرکت بسیار شیک رفتم. از پرسنلش و جو خوشم اومد. هم شیک بودن هم فروتن. ولی بعد از مصاحبه و دیدن مدیرعامل به شدت حس بد و اضطرابی در من ایجاد شد. میدونستم که اصلا دلم نمیخواد اونجا کار کنم. اینقدر مدیرعامل مغروری بود که اصلا برام توضیح نداد برای چه شغلی در نظرم گرفتن. بعد از چند روز بهم زنگ زدن که پذیرفته شدمو از شنبه برم سرکار. با اینکه چندان مایل نبودم به اصرار مادرم رفتم. تازه روز اول کارم متوجه شدم عنوان شغلم کارشناس هوش تجاری هستش. سمتی پرطمطراق با حقوق بالا و وسوسه کننده. من تجربه کاری خوبی داشتم ولی هیچکدوم در این زمینه نبود. تنها نکته ای که در رزومه م مرتبط با این شغل بود عنوان پایان نامه م بود که در مورد هوش تجاری نوشته بودم. اونجا متوجه شدم که بین اینهمه رزومه مثل اینکه فقط در رزومه ی اثری از هوش تجاری پیدا بود. بسیار سخت بود ولی کار رو شروع کردم. مدیرعامل هر دفعه پروژه ای بهم میداد و روز تحویلش رو خودش تعیین میکرد. و من برای آماده کردنش شبی فقط دو ساعت میخوابیدم و هم در محل کار هم در خونه بسیار مضطرب بودم. چون تجربه ای در این زمینه نداشتم و اولین بارم بود.برای اینکه اضطرابم کاهش پیدا کنه همش با خودم میگفتم “خداوندا توئی که باید تائید کنی.قدرت از آن توست.” وقتی نمیدونستم چکار باید بکنم میگفتم “خداوندا راهو بهم نشون بده .هدایتم کن” و خداوند برام سنگ تموم گذاشت و هر دفعه سربلندم کرد. و اون مدیرعاملی که اینهمه توقعش بالا بود از نتایج کارم بسیار راضی بود”. از همون روز اول یه جمله دیگه رو هم خیلی تکرار میکردم. “تو خداوندی هستی که یوسف رو به عرش رسوندی. من رو هم به عرش برسون”. تقریبا روز سوم بود که یکی از همکارام که بسیار هم در کار خودش متخصص بود یواشکی بهم گفت که مدیرعامل تصمیم گرفته من رو بجای اون مسئول کنه. از تعجب مونده بودم. از یه طرف دلم براش سوخته بود از یه طرف خداوند جواب دعامو داده بود و فورا داشت منو به عرش میرسوند. ولی من اصلا آمادگی شو نداشتم. در واقع تکاملمو طی نکرده بودم. اگر مستقیما به خودم میگفتن قبول نمیکردم. ولی یکی از مدیرهای اونجا از همکارم حمایت کرد و مدیرعامل رو منصرف کرد. بعد از حدود ده روز کار با اینکه تمام مدیران از کارم راضی بودن استعفا دادم. چون درسته پروژه هارو خوب انجام میدادم ولی همش در اضطراب بودم و بیخوابی شدیدی داشتم طوریکه چشمام شده بود یه کاسه خون و یه پلکم از فشار عصبی تیک گرفته بود. من برای این شغل آماده نبودم و باید تکاملمو طی میکردم. خدارو شکر بعد از ده روز مسئله ای پیش اومد و بهانه ای بدستم داد که از اون کار بیرون بیام. بعد از دو ماه تیک پلکم خوب شد و به آرامش رسیدم.و الان میدونم شغلی که مناسبم باشه عذابی درش نیست.اینهم تحربه مت بود از تکامل.ممنونم از استاد و خانم شایسته ی عزیز🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖💖
part 1
متن کامل فایل ارزشمند “همین لحظه بهترین زمان برای شروع است” تقدیم به دوستان عزیز هم فرکانسی:
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما دوست عزیز
میخوام امروز در مورد سوالی که خیلی خیلی زیاد از من پرسیده میشه صحبت کنم و اون سوال اینه که برای شروع کار بهتره که بدون سرمایه یا با سرمایه ی خودمون کار رو شروع کنیم یا وام بگیریم؟
من در مورد این سوال یه توضیحی بدم در مورد قوانین جهان هستی. ببینید دوستان جهان هستی بر اساس تکامل کار میکنه. یعنی قانون تکامل در جهان حاکمه. یعنی هر چیزی برای اینکه بهتر بشه، هر چیزی برای اینکه به 100 برسه باید حتما 99 و 98 و 97 و عددهای قبلیشم طی کرده باشه، یکدفعه چیزی به وجود نمیاد در جهان هستی. یه درخت یکدفعه رشد نمیکنه، خورشید یکدفعه طلوع نمیکنه، یکدفعه غروب نمیکنه، همه ی اینا روند داره. یعنی ما در جهانی زندگی میکنیم که دارای رونده. حالا چرا این موضوع انقدر مهمه؟ به خاطر اینکه خیلیا میخوان تکامل چیزی رو طی نکرده به موفقیت برسن. یعنی طرف میخواد که یه شبه لاغر بشه، یه شبه چاق بشه، یه شبه درسش خوب بشه، یه شبه زبانش خوب بشه، نمیدونه که اصلا جهان بر اساس تکامل کار میکنه، یه سری روندها باید طی بشه در غیر اینصورت نتیجه ای در کار نخواهد بود.
حالا چرا من این مثال رو میزنم؟ برای اینکه خیلیا فکر میکنند که اگر یک سرمایه اولیه بالایی داشته باشند، بانک وام بهشون بده یا قرض بگیرن میتونن خیلی شغل خوبی رو ایجاد کنن برای خودشون. این یک دروغ محضه! اگر میخوای ثروتمند بشی با هرآنچه که الان داری شروع کن. 1 تومنه؟ 1 ریاله؟ با همین باید شروع کنی. اگر تونستی 1 ریالت رو بکنی 2 ریال، 100 میلیون رو میتونی بکنی 200 میلیون. یعنی اگر فکر میکنی که اگر یه وام گنده ای بگیری، یه پول گنده ای قرض کنی و بعد کارتو شروع کنی موفق میشی سخت در اشتباهی، چون تو روند رو طی نکردی. مثل یه بدنسازی می مونه که بخواد با آمپول حجم عضله رو برای خودش زیاد کنه، میاد آمپول به خودش میزنه عضلاتش باد میکنه، بعد 2 روز که کار نمیکنه، 2 روز که می بینه از این آمپوله خبری نیست خیلی خیلی سریع برمیگرده به حالت قبلش. ولی کسی که داره با روند کار میکنه یعنی میاد از روز اول وزنه های کوچیک رو شروع میکنه به وزنه زدن و بعد آروم آروم بیشترش میکنه و بدنش شکل میگیره دیگه به این راحتی این بدن از بین نمیره اگر که قرص و دوا و آمپولی در کار نباشه، چون روند رو طی کرده.
اگر کسی بیاد کسب و کاری رو شروع کنه با پول قرضی، این به این معناست که این آدم هنوز لیاقت این پول رو به شیوه ی طبیعی نداشته، اینو بهش قرض دادن، بهش وام دادن، خودش به دست نیاورده، روندش رو طی نکرده و کسی که روندش رو طی نکرده باشه احتمال قریب به یقین اون پول رو از دست خواهد داد.
نکته ی خیلی مهم: هر کاری رو که میخوای شروع کنی این فکر رو بریز دور که نه این کاری که من میخوام شروع کنم این کار استثنائا سرمایه ی اولیه ی زیادی میخواد. اون سرمایه ی اولیه ی زیاد رو خودت جور کن. چجوری جور کنی؟ با کسب و کارای کوچیکتر، با قدم های کوچیکتر. به قول یه بزرگی میگه دورترین راه ها و بیشترین فاصله ها هم با یک قدم شروع میشه، قدم اول رو بردار.
تمام افراد موفقی که من میشناسم خودشون کار کردن. مثلا طرف از بچگی کار کرده، دستفروش بوده مثلا میرفته کنار خیابون جوراب میفروخته، میوه میفروخته، الان شده یکی از ثروتمندترین مردان ایران. میرفته کنار خیابون چایی میفروخته، شربت درست میکرده میداده دست مردم، ساندویچ درست میکرده میداده دست مردم، الان شده یکی از ثروتمندترین مردان ایران. یعنی آنچه که داره خودش به دست آورده از کارگری (برای کسی کار میکرده)، از اینکه مثلا توی بازار گاری کش بوه، بنا بوده ( برای کسی کار میکرده بنایی میکرده) بعد یواش یواش خودش یه تیکه زمین میخره بعد خونه اولشو میسازه بعد 2 واحد میسازه بعد 4 واحد میسازه و …
در واقع تمام افراد موفق نه فقط در ایران، در کل دنیا از قانون تکامل استفاده کردن، افرادی که ثروتمند شدن. برعکس افرادی که با وام به جایی رسیدن خیلی خیلی زود شکست خوردن. ازت میخوام که هرکجا هستی همین الان همین وضعیتی که الان داری رو بهترین وضعیت و مناسب ترین لحظه برای شروع بدونی. اگر اینجوری بدونی قدم اول رو برمیداری. این باور مسخره رو بریزیم دور که اگر من پول داشتم بله منم میتونستم این کار رو بکنم. خیلی از افراد هستن که نگاه میکنن به افراد ثروتمند میگن بله منم اگر انقدر سرمایه داشتم یه همچین مغازه ای میتونستم بزنم، یه همچین رستورانی بزنم، یه همچین فروشگاهی بزنم، منم انقدر پول درمیاوردم. نکته ی مهمش اینجاس که اون آدمه یه شبه که این پول رو به دست نیاورده که این مغازه رو بزنه، این رستوران رو تاسیس کنه، این ملک رو بخره، این قدم های قبلی رو طی کرده. تو هم قدم های قبلیت رو باید طی کنی، منم قدم های قبلیش رو طی کردم. منم از بچگی شانسی درست میکردم میومدم تو خیابون میفروختم، منم از بچگی تعمیر رادیو تلویزیون میکردم بابتش پول میگرفتم. منم از بچگی کار کردم، تلاش کردم، ذره به ذره پولامو جمع کردم هی سرمایه گذاری کردم برای کارای بعدیم. در واقع خیلی خیلی نکته ی مهمیه که افراد بدونن برای شروع، لحظه ی فعلیشون بهترین لحظه هست.
دنبال این نباش که پدرت بهت کمک مالی بکنه. من که پدر فرزندم هستم به هیچ عنوان بهش هم گفتم اصلا روی من حسابی نکن. شاید باورتون نشه همین الان فرزند من 9-10 سالشه، چیزی میخواد، کاری میخواد، من بهش میگم که میتونی بلند شی بری سی دی های بازیتو، سی دی های کارتونتو کنار خیابون بفروشی، با فروش اونا وسایلی که میخوای تهیه کنی، حالا یه قسمتی هم من بهت کمک میکنم اگه این کار رو انجام بدی. در واقع تو این سن و سال این باید روند تکامل رو بدونه. اینکه من به فرزندم کمک کنم، من بهش سرمایه ی اولیه بدم بدون اینکه اون تکاملشو طی کرده باشه مثل این می مونه که من یک پروانه رو زودتر از پیله بکشمش بیرون و بمیره. استعدادهاش رو نابود کنم.
ببینید دوستان وقتی که شما میخواید به ثروت بسیار بسیار زیادی برسید شما باید درس های زیادی رو یاد گرفته باشید. این درس های زیاد هم تو همون روزهای سخت بی پولی و بدون سرمایه کار رو شروع کردن به دست میاد. یعنی درس هایی که شما بدون سرمایه به دست میارید و کسب میکنید و یاد می گیرید بسیار بسیار ارزشمنده برای موقع هایی که بیزینس تون خیلی رشد میکنه، خیلی بزرگ میشه، خیلی قوی میشه. اون روزها رو بگذرونید، با اون روزها نجنگید، درگیرش نشید که ای بابا من بدون پول چجوری میخوام کار رو شروع کنم؟ تمام افراد موفق همین کار رو کردن.
به فرزندانتون سرمایه ی اولیه ندید، به فرزندانتو اعتماد به نفس بدید. به فرزندانتون باور بدید که میتوانند این کار رو انجام بدند. این باور از هزارتا سرمایه اولیه بهتره و اگر فرزندی هستی که چشمت به جیب بابا دوخته هست بهت بگم که با سرمایه ی بابا به جایی نمیرسی. برو تحقیق کن، برو ببین، برو بپرس، این توهمه که میتونی یه شبه ره صد ساله رو بری، یه شبه از این نقطه برسی به نقطه ی خیلی خیلی بالاتر. باید پله های قبلی رو طی کرده باشی، باید درس های قبلی رو یاد گرفته باشی، باید مهارت ثروتمند شدن رو با همون 1 تومنی که داری کسب کرده باشی.
من همیشه میگم کسی که میاد پیش من میگه من اگه 100 میلیون، 100 میلیارد داشتم اون کارخونه رو میزدم، اون فلان کار رو میکردم، اون بهمان کار رو میکردم، بعد سوال من اینه که تو الان 1 میلیون تومنتو تونستی تو این مدتی که زندگی کردی بکنی 2 میلیون تومن؟ باهاش کار کنی بشه 2 میلیون تومن؟ میگه نه نتونستم. میگم چه فکری میکنی که میتونی 100 میلیارد رو بکنی 200 میلیارد؟ چرا یه همچین فکری میکنی؟ میگه نه 1 میلیون تومن که کاری باهاش نمیشه کرد. چی میشه با 1 میلیون تومن خرید؟ چه کسب و کاری میشه با 1 میلیون تومن راه انداخت؟ ولی با 100 میلیارد تومن خیلی کسب و کارها رو میشه راه انداخت، به همین دلیل من میتونم موفق باشم. این یه دروغه، این یه باور اشتباهه، اون 100 میلیارد تومنه از همون 1 میلیون تومن و از همون 1000 تومن ها شروع شده الان شده 100 میلیارد، شده 200 میلیارد، شده 1000 میلیارد. برید زندگینامه افراد موفق رو بخونید، برید زندگینامه بیل گیتس رو بخونید که یکی از ثروتمندترین مردان حال حاضر دنیاس. زندگی نامه وارن بافت رو برید بخونید متوجه این قضیه میشید. حالا اگر شما زندگی نامه افراد موفق و ثروتمند رو بخونید می بینید که اونا یک زمانی در زندگیشون وام هم گرفتن اما نه در شروع کارشون. سالها بعد از اینکه کارشون رو انجام دادن، موفق شدن، نتیجه کسب کردن از اون کار پول درآوردن، پیشرفت های بزرگی کردن، برای پیشرفت بزرگتر یه وام تقریبا بزرگی گرفتن. مثل والت دیزنی برای موقعی که میخواست دیزنی لند رو بزنه، مثل هنری فورد برای موقعی که میخواست کارخونه شو تبدیل کنه به کارخونه ی تمام اتوماتیک و از ربات ها استفاده کنه، مثل سوییچر هوندا برای اینکه میخواست شرکتشو بزرگتر کنه، مثل استیون اسپیلبرگ برای اینکه میخواست بزرگترین مجموعه ی جلوه های ویژه رو تاسیس کنه، مثل کنراد هیلتون موقعی که میخواست هتل هاش رو گسترش بده.
بله اینها وام گرفتن وام های کلان هم گرفتن اما نه در شروع کار بلکه زمانی که به کل کار، به کل فضای بیزینسی شون و شغلیشون آگاه بودن، اشراف کامل داشتن به کارشون، بعد رفتن سراغ وام گرفتن. یعنی 15 سال، 20 سال کار کردن ثروتمند شدن، موفقیت های بزرگ کسب کردن، یه دونشونو کردن 1 میلیون تا، حالا میخوان بکنن 100 میلیون تا، یه وام میگیرن برای اینکه بتونن راحت تر گسترش بدن. یعنی تکاملشو طی کرده الان یه جهش بلند میخواد برداره، درساشو یاد گرفته، مهارت هاش رو کسب کرده، با مشتری هاش سر و کله زده، آگاهی کامل نسبت به بازار کارش پیدا کرده، حالا میخواد وام بگیره. اون فرد موفق میشه. اگر وام هم نگیره موفق میشه ها شاید یه ذره طولانی تر بشه همین. وگرنه اگر وام هم نگیره این روند رو میتونه طی کنه ولی حالا چون میخواستن یه ذره سریعتر به موفقیت برسن وام گرفتن.
من توی زندگیم یک بار وام گرفتم و بعد برای تمام عمرم پشیمون شدم که وام بگیرم. دوستان خیلی از مسائل هست که افراد نمیدونن. وام هایی که شما میگیرید شما رو بدهکارتر میکنه. وام با درصدهای بسیار بالای 25 – 30 درصد!!! نمیدونم اصلا حواستون به حساب و کتاب هست یا نه ولی بلایی سرتون میاره که اصلا باورتون نمیشه. شما 10 میلیون تومن وام میگیرید، 50 میلیون تومن باید برگردونید پولشو. خیلیا حواسشون نیست به پول هایی که باید برگردونن همون لحظه ی اول رو فقط می بینن. یعنی دلشون به همون لحظه ی اول خوشه که حالا یه پولی بیاد، حالا یه کاری رو شروع کنیم. نمیدونن که این پولی که میاد چقدر داره بدهکارشون میکنه، چقدر داره براشون تعهد ایجاد میکنه.
part ۲
پس بیا از قانون تکامل استفاده کن. خداوند برای خلق جهان زمان داشت. یه روزه جهان خلق نشد. همه چیز تکاملی طی شده، همه چیز در کل کیهان تکاملی روندشو طی کرده. تو هم اگر میخوای ثروتمند بشی باید این روند تکاملتو طی کنی راه دیگه ای نیست براش، واقعا نیست. من بهت پیشنهاد میکنم هرگز وام نگیر. هرگز وام نگیر مگر اینکه به اون شرایط خاص رسیدی. حتی در اون شرایط هم بهت پیشنهاد میکنم بازم وام نگیری. وقتی که وام نمیگیری خیلی خیلی مسلط تری به زندگیت، خیلی خیلی دستت بازتره برای اینکه چه کاری انجام بدی.
یه نکته ی خیلی فریبنده رو من بگم برای کارمندهایی که وام میگیرن. شرکت ها چه دولتی، چه خصوصی اصولا علاقه ی زیادی دارن برای اینکه به کارمندهاشون وام بدن، هرچند که خیلیا اینجوری فکر نمیکنن، فکر میکنن که نه نمیخوان وام بدن، خیلی سخت وام میدن و اینا، نه اینا بازیه! اونا دوست دارن که شما از اونا وام بگیرید، چرا دوست دارن وام بگیرید؟ چون دوست دارن شما گرفتارتر باشید، شما رام تر باشید، شما سر به زیرتر باشید.
وقتی یه کارمند وام میگیره مجبوره سال های بسیار زیادتری رو برای اون شرکت کار کنه. یعنی اگر یه کارمند وام بگیره، یک ایده ی خیلی خوبی به ذهنش برسه برای اینکه کسب و کار خودشو رشد بده، به این راحتی نمیتونه این کار رو انجام بده بخاطر اینکه کلی تعهد داره پیش شرکت خودش. وقتی که میخواد از شرکت بیاد بیرون شرکت میگه اوکی میخوای بری بیرون؟ بیا وام هات رو تسویه کن، بیا این پول ها رو پرداخت کن بعد برو بیرون. بعد کارمنده نگاه میکنه می بینه که من که ندارم این پوله رو، اگر هم داشته باشم میخوام باهاش کسب و کارم رو شروع کنم پس مجبورم کارم رو ادامه بدم، مجبورم همون سر کارم بمونم و سراغ کاری که بهش عشق میورزم، کاری که خیلی خیلی برام بهتره و بهم کمک بیشتری میکنه نرم. اغلب کارمندها وقتی وام میگیرن وسایلی میگیرن مثل مبلمان خونه، مثل ماشین جدیدتر، وسایلی رو میگیرن که عملا بهشون کمک زیادی نمیکنه، فقط اونا رو مطیع تر میکنه. یعنی اونا رو مجبور میکنه اون روند کارمندی رو تا ابد، تا وقتی زنده هستند ادامه بدن. این خیلی خیلی زیرکانه هست توسط شرکت های دولتی و خصوصی، وام میدن برای اینکه شما رو محکم تر بچسبوننتون به همون کار، برای اینکه شما مجبورتر بشید. اگر حواست باشه هرگز وام نمیگیری.
من یه مثال میزنم. فرض کنید که من کارمندم، یک ایده ی خیلی خیلی عالی به ذهنم رسید که بتونم کسب و کار خودمو شروع کنم. این کسب و کار رو هم فرض میکنیم که مثلا ۲۰ میلیون تومن سرمایه میخواد، فرض هم میکنیم که من این ۲۰ میلیون تومن سرمایه رو دارم ولی چون مثلا ۵۰ میلیون تومن وام گرفتم الان میخوام بیام بیرون میبینم که اولا من ۵۰ تومن باید وام بدم تا بتونم بیام بیرون، بعد غیر از این، کار من کلی خاک خوری داره. مثلا من باید ۶ ماه سر این کار وایسم احتمالا درآمد کمی داشته باشم و بعد از ۶ ماه تازه به رونق میفته و به سودهای خیلی بیشتر میرسه و من تو این ۶ ماه باید از داشته هایم بتونم زندگیمو بگذرونم. از اونجایی که اگر از اون کار بیام بیرون دیگه حقوقی هم دریافت نمیکنم، ورودی هم ندارم، عملا نگاه میکنم میبینم که خوب من اگه بخوام این ۶ ماه، ۹ ماه زندگیمو بگذرونم پولی ندارم، پس مجبورم که فعلا این کار رو نکنم. این “فعلا این کار رو نکنم” می بینیم که الان ۲۰ ساله که طرف میخواد کسب و کار خودشو راه بندازه ولی هربار به همین نتیجه میرسه که ۶ ماه، ۹ ماه من باید خاک این کار رو بخورم، تو این ۹ ماه هیچ درآمدی ندارم به خاطر اینکه از کارم استعفا دادم اومدم بیرون. غیر از حالا وام و بدهی و اینا و از اونجایی که به این مشکل برمیخورم پس فعلا این روند قبلی رو ادامه بدم.
به همین دلیل به شما پیشنهاد میکنم که حتما پس انداز داشته باشید برای خودتون (منظورم برای افرادیه که کارمندن) حداقل به اندازه ی چند ماه، که اگر ایده ی خوبی به ذهنت رسید، اگر خواستی برای خودت کسب و کار راه بندازی بتونی که چند ماه بدون نیاز به حقوق کارمندی (یعنی از همون پس انداز خودت) زندگیتو بگذرونی و بتونی رو ایده ات کار کنی، بتونی خاکشو بخوری و بعد نتیجه بگیری. این خیلی خیلی نکته ی مهمیه برای افرادی که کارمندن و میخوان کسب و کار شخصی راه بندازن.
یه نکته ی دیگه هم من میخوام بگم در مورد این موضوع حالا که بحث این موضوع باز شد که بحث “چک” هست. من یکبار در زندگیم باز هم اشتباه کردم و دسته چک گرفتم و بعد از اون برای همیشه این اشتباهم رو جبران کردم و تصمیم گرفتم که هرگز دسته چکی نداشته باشم. هرکجا من میرم قرارداد ببندم میگم “نقد”! من نقد میخوام کار رو انجام بدم. یعنی دسته چک من ندارم. جاهایی هم که چک تضمین میخوان از همون اول میگم، (مثلا شعباتی که میخوام تاسیس کنم، دفاتری که میخوام بگیرم) میرم با دوستان، با صاحب ملک یا بنگاه صحبت میکنم میگم من چیزی به عنوان دسته چک ندارم، چک تضمین ندارم، اگر به من اعتماد میکنه به شکل دیگه ای من میتونم که در خدمتتون باشم، اگر نه من جای دیگه ای پیدا میکنم.
دوستان چک به معنای اینه که من میخوام چیزی رو بگیرم که فعلا لیاقتش رو ندارم، فعلا پولش رو ندارم و حساب میکنم که شاید یه روزی پولش رو داشته باشم. من مثال برای شما میزنم: من میخوام برم فرض کن مبل بخرم، مثلا ۱۵ میلیون تومن میخوام هزینه ی مبل کنم، پول ندارم فعلا و مبلی هم حاضر شده که به من چکی بده. اولا که وقتی میخواد چکی بده کلی تو سر من میزنه، یعنی با شرایط خودش من باید کنار بیام، اون مبلی که میگه رو باید بخرم، اون زمانی که میگه تحویل میده، اون جنسی که میخواد به من تحویل میده، من خیلی خیلی قدرت چانه زنیم کمتره تا زمانی که پول نقد داشته باشم، هرچی میگه باید بگم چشم.
شما وقتی که قسطی میخواید خرید کنید خیلی خیلی بازی دست طرف مقابله، هرچی که میگه شما باید بگید چشم. اما وقتی که میخواید نقد بخرید به راحتی میتونید درصد بسیار بسیار بالایی تخفیف بگیرید یا آپشن های اضافه ای بگیرید یا چیزهای دیگه ای بگیرید که اگر پول نقد نداشته باشی هرگز نمیتونی بهش فکر هم بکنی. اینو امتحان کنید یعنی با پول نقد برید برای خرید ملک ببینید که چقدرررر آپشن های اضافه ای میتونید بگیرید، چقدر هزینه های مختلف رو میتونید بگید که طرف مقابل پرداخت کنه. میگید آقا من نقد پرداخت میکنم اما هزینه ی سند زدن با شما، نمیدونم فلان کار با شما، اینشم باید درست کنی، اونشم باید درست کنی و … خیلی راحت هم قبول میکنه، کی؟ وقتی که پول نقد داشته باشی. پس اولین ضربه ش اینه که وقتی شما با چک میرید خرید کنید سرتون زیره. هرچی اون میگه باید بگی چشم، شرایط طرف مقابل رو باید بپذیری. اما وقتی پولت نقد باشه سرت بالاس. میگی آقا طبق این شرایطی که من میگم، نقد میخرم اما با این شرایطی که من میگم باید کار انجام بشه. تو تعیین کننده شرایط هستی.
نکته ی بعدی: این نکته یه ذره متافیزیکی تره. من میخوام ۱۵ میلیون تومن بدم یه مبل بخرم. حساب میکنم که درآمد من تا ۶ماه دیگه به من اجازه میده که ۶ماه دیگه من این پول رو پس انداز کنم و داشته باشم. من میام روی چیزی که الان ندارم حساب میکنم. به قول قرآن میگه: “اونا میرن حساب میکنن” و میگه: “وای بر کسانی که حساب میکنن.” من رو چی دارم حساب میکنم؟ رو چیزی که الان هست حساب میکنم که همین روند و همین سرعتی که الان هست، تازه خیلی موقع هام خوشبینانه حساب میکنم که درآینده هم این اتفاق بیفته. یعنی میگم آقا با روند درآمدی فعلی، من ۶ماه دیگه این ۱۵تومن رو دارم که هزینه ی این مبل ها رو بدم. چک میکشم برای ۶ماه دیگه، خیلی اگه هوشمند باشم میکشم برای ۷ماه دیگه. چه اتفاقی میفته؟ از اونجایی که من استرس دارم و از اونجایی که من نگرانی دارم، طبق قانون جذب، طبق قانون جهان هستی نگرانی، نگرانی می آفریند. درواقع من چون نگرانم که نکنه چکم پاس نشه، نکنه درآمدی که طبق روال قبلی بوده به دست نیارم باعث میشم که درآمدم افت کنه. با افت درآمد، من نگرانیم بیشتر میشه بخاطر چک هایی که باید پاس کنم. خدایا اینو چیکار کنم؟ این ۲روز دیگه میرسه و… شروع میکنم به اعمال دیوانه وار مثلا نزول میگیرم! و اگر نزول گرفتی کارت تموم شد دیگه. دوستان نزول گرفتید دیگه فاتحه ی خودتونو بخونید. نزول آخر خطه. آخر خط منظورم آخر خطه ها! ته ته تهشه! اگر من نگاه کنم و استرس بگیره منو که نمیتونم آبروم داره میره نمیتونم چکمو پاس کنم شروع میکنم به فروختن همون مبل به قیمت خیلی خیلی پایین تر که چیکار کنم؟ چکشو پاس کنم. درواقع من هم مبلمو دادم رفته هم پولمو دادم رفته.
شما به هیچ عنوان رو چیزی که هنوز ندارید حساب نکنید. من تو زندگیم یاد گرفتم که فقط موقعی چیزی رو بخرم که داشته باشم و اگر ندارمش الان حساب نکنم که بعدا دارمش. این دروغه، این توهمه، خودمو دارم خراب میکنم، دارم به خودم استرس میدم، دارم به خودم نگرانی میدم، دارم خلاقیت رو از خودم دور میکنم. وقتی که من ذهنم آروم باشه خلاقیت سراغ من میاد اما وقتی که ذهنم نگران باشه، وقتی توی ذهنم هزارتا ترس و نگرانی و اضطراب داشته باشم بخاطر چک هایی که دارم هیچ ایده ی پولسازی سراغ من نمیاد. این یک قانونه: ایده های پولساز فقط در آرامش ذهنی به سراغ شما میاد، نه در موقعی که استرس دارید، نه در موقعی که اضطراب دارید. پس من دارم درواقع با دست خودم ثروت و نعمت رو از خودم دور میکنم موقعی که میام چک میکشم.
اگر حرفای منو باور داری، اگر میخوای ثروتمند بشی، اگر میخوای پایدار ثروتمند بشی نه با آمپول ۲روز وضعت خوب بشه بعدش بیفتی با مخ پایین! اگر میخوای پایدار ثروتمند بشی دسته چکتو همین الان ببر تحویل بده، پارش کن بره تموم شه و تا ابد هرگز چک استفاده نکن. فقط موقعی چیزی رو بخر که نقد داشته باشیش و بهت قول میدم که اگر به خدا ایمان داشته باشی، اگر باور کنی، اگر در آرامش باشی، ایده هایی به ذهنت میاد، راه هایی برات باز میشه، درهایی برات باز میشه که ۱۰۰۰ برابر اون پولی که میخواد بعدا سراغت بیاد به دست میاری. بعد میای سرتو بالا میگیری و نقد خرید میکنی، کلی هم امتیاز می گیری توی اون خرید، توی اون مذاکره.
پس یه جمع بندی داشته باشیم برای این صحبت هامون: یاد گرفتیم که وام نگیریم هرگز، یاد گرفتیم که یک فرد موفق کارشو از همین چیزی که الان هست، از همین چیزی که داره شروع میکنه.
شما برید نگاه کنید دوستان افراد موفق از خونه ی خودشون کارشونو شروع کردن. هیلتون (صاحب هتل های هیلتون) از خونه ی خودش شروع کرد. یکی از اتاق های خودش رو رفت درست کرد، یک تخت گذاشت توش شد هتل. ساعت ۳ نصف شب میرفت دم ایستگاه قطار وایمیستاد به مسافرا میگفت هتل کسی نمیخواد؟ مسافرخونه کسی نمیخواد؟ میاورد اونجا افراد رو، خواهر و مادرش هم اونجا رختخواب ها رو درست میکردن و بهشون اسکان میداد. از اینجا شد هتل هیلتون که بزرگترین هتل دار جهان شد. از همینجا شروع شد. یا استیو جابز از انبار خونه ش کار رو شروع کرد. همون چیزی که داشت، همون بضاعتی که داشت، از همونجا کارش رو شروع کرد که شد استیو جابز. بیل گیتس همینطور، همون چیزی که داشتن. یعنی از همون انباری خونه ت، از زیر راه پله، از توی اتاق، از کنار خیابون کارت رو شروع کن، از هر چی که الان داری. اگه الان کل پولت مثلا ۱ میلیون تومنه برو باهاش ۴تا لباس بخر، جوراب بخر بیا کنار خیابون بفروش، از سود این شروع کن به گسترش کارت. نه حالا حتما جوراب فروختن، مثال دارم میزنم، هر کار دیگه ای که با این پول میشه انجام داد. اما با پول خودت شروع کن، با آنچه که داری شروع کن که نگران نباشی، که وابسته نباشی به بقیه، که سرت بالا باشه، که فکرت خوب کار کنه، که تکاملتو طی کنی، که درساتو یاد بگیری.
ما تو این برنامه اینا رو یاد گرفتیم:
یاد گرفتیم که کارمونو از صفر شروع کنیم با آنچه که داریم.
وام نگیریم. گفتم وام ها چه بلایی سرمون میاره، بازپرداخت ها چه اتفاقاتی برامون به وجود میاره.
مواظب باشیم که دسته چک نداشته باشیم و چک نکشیم. چیزی رو موقعی بخریم که پولشو داریم.
پایان
به نام خدای عزیزم
سلام ودرود به استاد عزیزو خانم شایسته مهربون و همه هم فرکانسی های عزیز
روز ششم
فصل اول روز شمار
برای شروع باید با هرچی داریم شروع کنیم یا وام؟
قوانین هستی بر پایه ی تکامل
صبر
وقتی به صبر میرسم و طی تکامل بدنم میلرزه
خب تا اونجایی که یادم میاد همیشه توو همه چیز عجول بودم، حتی توو راه رفتن، غذا خوردن تمام کارهامو با سرعت انجام دادم
تموم کردن درس و مشق عجله
جواب دادن عجله
برای همین درک تکامل واقعا برام سخت بوده اما میرسه جایی که چاره ای جز طی کردن پله به پله و تکاملی نداری و اونجاست که جهان بهت میگه یاد بگیر چرا که همه چیز از ابتدا با تکامل انجام شده
آفرینش خودت، آفرینش جهانی که تووش هستی
گوشی موبایلی که دستته
باید روندش طی بشه، باید طی مسیر تو بزرگ بشی، ظرف ظرفیتت بزرگ بشه که هرآنچه رو که به دست آوردی توانایی و درک استفاده کردنش رو داشته باشی
یک شبه به دست بیاری از اونجایی که ظرف وجودیت بزرگ نشده یک شبه هم از دست میدی
به دست آوردن بدون تکامل مثل این میمونه که من بخوام بچه ای که به این دنیا میارم از روز اول یه جوون بیست ساله باشه خب معلومه که نمیشه، معلومه که طرز رفتار بااون بچه رو چون بلد نیستم از دستش میدم
پول هم همین هست اگه من چم و خم بازار و کسب و کارمو یاد نگرفته باشم هرکاری هرچقدم سرمایه وارد اون کار کنم ازدست میدم
چه سرمایه مالی باشه
چه سرمایه انسانی
من اول باید بلد باشم با یه نفر کارکنم، بعد دونفر بعد چهار نفر بعد همینجور بیشتر اگه از روز اول یه مجموعه بیست نفره بیاد دستم نتیجش چیزی جز، از دست دادن نیست
اما چیزی که مهمه شروع کردن
یعنی اینکه نباید از اینور بومم بیفتم
هی دست دست کردن و هی به تعویق انداختن و هی بگم نه اول آمادگی کارکردن با بیست نفر رو بدست بیارم بعد شروع کنم
حتی اگه خود خدا هم با تمام قدرت و مکنت ایده ی آفرینش انسان وقتی به ذهنش رسید از همون جا با همون چیزی که بود شروع نمیکرد الان به این انسان امروزی نمیرسیدیم
من هر بار که چیزی رو شروع کردم دقیقا از همون چیزی که داشتم و میتونستم و بلد بودم شروع کردم
الان هم دوباره میخوام یه شروع جدید داشته باشم یه تجربه جدید به اندازه خرید یه ساز متوسط پول دارم از همون دارم شروع میکنم
ایده آل بودن خوبه هاا امااگه بخوام بازم به تعویق بندازم ممکنه هیچوقت زمانش نرسه
ترسناکه بله ترسناکه اما باید قدم اول رو برداشت
من خودم همیشه مثال بچه ها یادم میاد توو شروع هرکاری، وقتی بچه هامیخوان شروع کنن به راه رفتن
اول شروع میکنن به غلت خوردن از روشکم به پشت از پشت به شکم خیلی جذابه وقتی نگاهشون میکنی
بعد کم کم شروع میکنن به گرفتن رو تشکیشون و پاهاشونو از پشت محکم به زمین هل میدن تا یه زره موفق میشن برن جلو، کم کم شروع میکنن به خزیدن، بعد چهار دست و پا، بعد با کمک وسایل روی دوتا پا می ایستن، کم کم تاتی تاتی میرم هی میخورن زمین، هی پامیشن، بعد راه رفتن و بعدش مدام میدوئن و حتی برا غذا دادن بهشون باید دنبالشون بدوئی و به گرد پاشون نمیرسی
شروع کار ما در هرچیزی و هر کاری همینه نم نم کم کم
برا وام گرفتن و ارث رسیدن و من بلد باشم با همون یکم پولی که دارم پول بیشتر به دست بیارم بعد که یاد گرفتم با پول چطور رفتار کنم، چطور پول کممو بیشتر کنم میتونم پول بیشترمم حفظش کنم و بیشترش کنم
وگرنه بادآورده را باد میبرد
والسلام
باآرزوی بهترین ها
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
سفرنامه روز ششم
در مورد شروع کسب وکار از همون جا شروع کن با همون سرمایه کاملا موافقم وهیچ مقاومتی ندارم وسلولی فهمیدمش
در مورد دسته چک خدایا شکر که دیگه ندارم ودوست دارم هیچ وقت نگیرم ولی بعضی وقتا فکر میکنم شاید برای کاری مثل ضمانت واینها یا استخدام در شرکتی بدرد بخوره ولی زیاد هم روش تمرکز ندارم میشه حلش کرد
اما مشکل من رهایی از بدهی هستش که هنوز باهاش درگیرم بعد از یکسال ولی خیلی هاشو پس دادم وخیلی شم مونده ولی امید دارم که باکار کردن روی خودم وباورهام میتونم ازش رها بشم ودر مورد قسطی خرید کردن کلا مخالفم ولی در مقابل همسرم که سالها با این شیوه جلو رفته من هم به چالش رسیدم ولی خوب نقد خرید کردن رو میدونم چقدر مزایا داره
تو این سه چهار سال اخیر واقعا گرونی وعدم مدیریت وندانستن قانون ثروت خیلی اذیت شدم ونیز نداشتن دیدگاهای درست علی رغم ورودی پول یه سلطل سوراخ دارم که باید باور بهتری براش بسازم
دوستان من تو قانون تکامل در مسیر کاریم واقعا جز اشخاصی م که بارها یک شغل رو استارت کردم وبه نتایج خوبی رساندم وشاید علتش هم این بود که بااشتیاق استارت کردم وفقط دوست داشتم یاد بگیرم بیشتر وبیشتر که رشد کنم ونیز اینکه تمرکزم خوبه وشاید خیلی تو کار درگیر میشم واین خودش بارها صدای خانواده رو دراورده که بابا بسته چقدر هی دنبال کار خودتی واین یعنی که تعادل ندارم ودارم ارام ارام یاد میگیرم که کار سر جای خودش وخانواده هم سر جای خودش
یه مثال بزنم من در مورد ورزش بارها با قانون تکامل جلو رفتم ونتایج خوبی گرفتم وعجله نکردم واجازه دادم از مسیر لذت ببرم و با تداوم وپیگیری خوب جواب داده والان هم واقعا معتقدم هر چه داره جلوتر میرم وروی سایت تمرکز دارم داره بهم جواب میده ولی میتونه بهتر باشه
یه نکته بگم نباید در مسر تکامل خودت رو با کسی مقایسه کنی بلکه باید الگو بگیری ونیز اینکه بدانی اگر پایه های هدفت را محکم بچینی وفقط اموزش ببینی وبخاطر نتیجه خودت رو درگیر نکنی به جواب عالی میرسی وهیچ وقت دوست نداشتم تا تو زمینه ای استاد نشم به مرحله بعد فکر کنم و فقط به قدم بعدی فکر کرده ام
در پناه الله یکتا باشید
به نام یگانه معبودم
دیگه دارم با تمام وجودم این قانون مهم ( طی کردن تکامل) را میفهمم ..چه قدر قبلاها یه ایده ای که تو ذهنم میومد عجله میکردم برا اجراییشدنش
و اون هم برمیگرده به باورهای محدودی که داشتم باورهایی که مال خودم نبودن ولی ناخودآگاه وارد ذهنم شدند ولی الان این رو خوب یاد گرفتم که با خودم میگم سمانه تو باید از مسیر لذت ببری تو وقتی درلحظه هستی حالت خوبه و به منبع بی کران متصلی، تصمیمات درست اتفاقات جالب و کلی زیبایی دیگه جهان بهت تقدیم میکنه فقط کافی عجله نداشته باشی ،چرا؟ چون عجله داشتن =استرس و نگرانی=ایجاد شرایط نادلخواه
و الان میفهمم که خدای مهربون میگه من به شما ظلم نمیکنم این خودتون هستید که به خودتون ظلم میکنید یعنی چی!!!
_وچه نکته مهمی که وقتی چیزی رو میخوای قسطی وچکی بخری این معنی رو میده که من فعلامیخوام چیزی رو داشته باشم که لیاقت داشتنش روندارم و چون تکاملم رو طی نکردم برای داشتنش به راحتی از دستش میدم.
_نکته مهم دیگر برای من این بود هر ایده و اقدامی که میخوام اجرایش کنم باید قدم به قدم پیش برم این و سط نجواها میاد ولی من با جایگزین کردن باورهای مناسب دیدن الگو ها کاری میکنم که قدرت بگیرم و باانرژی بیشتر و بهتری حرکت کنم،
_ برای شروع از داشته های همون لحظه ام استفاده کنم
به قول استاد الهاماتی را اجرایی کنید که با شرایط اون لحظه آتون قابل اجرا باشه و چه قدر زیبا که خداوند من رو هدایت میکنه با فایل هایی که نیازه من هست
خداجونم سپاسگزارم ازت که فایل هایی که نیازه منه خیلی قشنگ و مرتب میچینیشون کنارهم و خودتم هدایتم میکنی برای دیدنشون
….سپاسگزارم استاد عزیز که هر کدوم از فایل هاتون کلی درس داره و اینقدر صحبت هاتون در قلبمون نفوذ داره سپاسگزارم استاد …..
ساحل عزیز واقعا متنت فوق العاده بود سپاسگزارم