همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 45

سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار

امروز روز ششم را دوباره مرور کردم و بازهم پیشنهاد میکنم همانطور که استاد و مریم عزیز گفتند این فایلها رو چندین بار گوش کنید وتکرار کنید.

به قول مولانا :مدتی این مثنوی تاخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد

بله واقعا برای هر چیزی وهرامری در زندگی باید مهلت داد تا زمانش برسد با صبر وطی کردن تکامل‌.خداوند هرچه نیکی و خیر هست به شما عطا کند استاد عزیز که اینهمه گنج الهی رو در اختیار ما قرار دادی.

تقریباسه سال پیش بود که تصمیم گرفتیم کسب کار خودم را راه بیندازم. به واسطه تجربه ده ساله ای که در کار آموزش و تدریس ومدیریت داشتم توانایی شروع کارراداشتم اما سرمایه اولیه راندشتم و آن زمان به واسطه شرک و عدم اعتماد به نفس روی دیگران حساب کردم و قرارشدکاری را شروع کنیم که سرمایه از کس دیگری باشد وکار از من.به واسطه اعتبار بسیار خوبی که دراین زمینه داشتم کار خوب استارت خورد اما هرچه می گذشت من متوجه اشتباه خودم در شراکت میشدم اما از طرفی به خاطر عدم توکل وشجاعت وایمان اوضاع را تحمل میکردم تا اینکه بعد از مدتی توگوشی را خوردم وسرمایه گذار به من گفت دیگر نمیخواهم باتوکارکنم و میخواهم تنها کار کنم. دنیا روی سرم خراب شد و خیلی به هم ریختم و اوضاع مالی ام هم خوب نبود اما دوباره اشتباهم را تکرار کردم و بازهم به خاطر عدم اعتماد به نفس ونداشتن شجاعت وایمان همین کار را با شخص دیگری شروع کردم وفقط دلم دل خوش کردم که قرارداد محکمی با طرفم بستم اما باز هم ته ذهنم حساب کردن روی دیگران بود و ترس وبی ایمانی و همه بهانه ام هم این بود که خودم سرمایه اولیه ندارم و جالب اینکه خیلی پیشنهاد کاری هم در عین حال با شرایط خوب داشتم که میتوانستم صبر کنم تا تکاملم طی شود به هرحال برای بار دوم دوباره شکست خوردم تا ایندفعه بهتر درس بگیرم که روی دیگران حساب نکنم و شجاع باشم و اعتماد به نفسم راپیداکنم.ایندفعه بیشتر اذیت شدم و تا ته سقوط ورشکستگی رفتم تا اینکه با مردبزرگی به نام استاد عباس منش آشنا شدم و دستی از دستان خدا شد تا هدایت شوم به مسیر الله‌.وخداروشکر که روز به روز شرایطم بهتر میشود و دارم از زیر صفر خودم را بالا میکشم پس از آشنایی با استاد شراکتم را با توکل به خدا وبدون هیچ سرمایه ای تمام کردم وپول سرمایه گذار را به شکل هدایت گونه ای دادم و کار را خودم به دست گرفتم البته هنوز هم به خاطر اشتباهاتم باید مسیر تکاملی ام را طی کنم تا وضعیت بهتر از این شود .

اما واقعا میشود با کمترین سرمایه واز همین شرایطی که داریم شروع کنیم اما عجله نکنیم بگذاریم ذره ذره جلو برویم وایمان داشته باشیم که خداوند تنهایمان نمی گذارد خودش راه رو نشون میده ومسیر روباز میکنه نترسیم از اینکه از کم شروع کنیم از اینکه مثل بزرگان کسب وکارمون نیستیم اگر ایمان داشته باشیم و فقط خداروکافی بدانیم حتی از اونها هم بزرگتر میشیم.

و یک تجربه که همین امروز برایم اتفاق افتاد راجع به قرض نکردن اینکه چند وقتی است میخوام آبگرمکن وپکیج برای خانه بگیرم اما پولش رو نداشتم از طرفی طبق حرف های استاد نمیخواستم دیگه قرض کنم و بدهکار بشم با اینکه شرایط خرید اقساط هم برام فراهم شد اما تن ندادم به خرید.ذهنم چندین بار میگفت نمی تونی بخری تو که فعلا پول نداری بیا قرضی بخر اما مقاومت کردم تا همین امشب پدرم بدون اینکه من بگم گفت من به عنوان هدیه میخوام بهت کمک کنم وپولش رو بهت میدهم برو بخر.خودم مونده بودم چی بگم و فقط خوشحال از این بودم که قانون جواب میده واگر از خدا بخواهی وبه قوانین پایبند باشی درها برات باز میشه از جایی که فکرش رو نمیکنی.

امیدوارم همه دوستان این خانواده دوست داشتنی به اهداف و رویاهاشان با عمل به قوانین وتوکل به رب العالمین برسند که خودش وعده اجابت رو به همه داده و شکر میکنم از استاد مهربانم و مریم عزیز که چراغ راه شدند برای کسانی که طالب هدایت هستد.شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت