همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 72

1560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام خدا

    روز ششم

    خدارو شکر بابت داشتن استاد عباسمنش و همچنین بابت محرم شدن به شنیدن این آگاهیها…………

    همیشه و در هر لحظه که بخوایم شروع کنیم تغییر رو ، اون زمان بهترین زمانه. از همین دقیقه باید تغییر کنم نه اینکه بزارم برای وقت دیگه یا روز دیگه ،یا باید تغییر کنم یا مثل دایناسورها که نتونستن خودشونو با شرایط جدید وفق بدن از بین رفتن .

    هیچکس هیچوقت نمیتونه به من کمکی بکنه ؛ نه پدر و مادر و خانواده نه دوست نه همسر نه پارتی نه جایگاه نه قیافه و پول و ماشین نه شغلم نه هنرم هیچکس و هیچ چیز نمیتونه حتی ذره ای در زندگی من موثر باشه … این حرف رو قبلترها از استاد شنیده بودم اما تاحالا به این وضوح درک نکرده بودم ، همین چند روز پیش در یک موقعیت به ظاهر نا دلخواهی قرار گرفتم و سعی کردم اوضاع رو برای خودم مناسب کنم… وقتی کلی فکر کردم به این رسیدم که هیچکس و هیچ چیز بهم کمکی نمیکنه و دیگه دست از دعا برداشتم و از خدا هم چیزی نخواستم …البته منظورم اون خداییه که بقیه ادما مدنظرشونه و موجودی که بالای سرمونه تو اسمونا قرار داره….مدتی هست که اعتقاداتم نسبت به خدا در حال تغییر کردنه. من خدایی رو که تو اسمون باشه و به حال بنده هاش رسیدگی نمیکنه و براش بی اهمیت باشه رو قبول ندارم.. اون خدایی رو قبول دارم که در درونمه در قلبمه من خود خدام چون صداشو هر لحظه در درونم میشنوم اون بیرون نیست بلکه در درونه. امروز دو بار هدایتم کرد به پیدا کردن وسایلم ..بااینکه هدایتش کاااملا غیر منطقی بود اما به راحتی تونستم وسایلمو تو کمدم با راهنماییاش پیدا کنم. من عاااشق هدایتهای الهی هستم.،

    ما خییییلی زیاد به عوامل بیرونی قدرت دادیم در طی سالیان عمرمون بسیااار بسیار زیاد…. اینقد قدرت دادیم و خودمونو دادیم دست اونا که از اصلمون دور شدیم خودمونو گم کردیم.ما نیاز داریم به درون رجوع کنیم از هیاهو ها جدابشیم قدرت رو به دست صدای درونیمون بدیم اون اگاهیه همه چیز رو میدونه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2242 روز

    سلام وعلیکم خدمت همه عزیزان سایت و استاد و همکارای فوق العاده ایشان

    روز ششم سفرنامه در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۳۰ شب یلدا ساعت ۲۲:۳۶ دقیقه شب

    الان جای دوستان خالی بسیار شب خوب در کنار خانواده هستم

    استاد گفتند به جای پول دادن به فرزند بهش اعتماد به نفس بدید

    من خودم به شخصه الان مجردم و همسر و فرزندی ندارم اما این نکته منو یاد کودکی و نوجوانی و جوانی انداخت زمانی بود که نه تنها بهم پول نمی‌دادند( البته بندگان خدا نداشتند که بدهند ) بلکه اعتماد به نفسم هم خورد شد توسط خانواده (نه اینکه از قصد بلکه ناخواسته یعنی بلد نبودند محبت ابراز کنند)

    اما خدا رو شکر از بچگی پدرم منو و داداشمو میبرد

    با خودش سر کار منم مقاومتی نداشتم چون نمی‌تونستم ببینم اون بنده خدا زحمت بکشه و من برم بازی و ولگردی

    تا این که سالها گذشت و من و برادرم شدیم صاحب کسب و کار

    خیلی از دوستان اونموقع به فکر بازیگوشی و ولگردی بودن و منو مسخره میکردن

    اما الان اونا میان میگن ابراهیم خوشبحالت بابات یه شغلی داشت که ازش یاد بگیری (درحالی که اونها هم پدراشون شغل داشتند ولی اینا اصلا نمی‌رفتن کمک پدراشون)

    بعدشم من اونموقع میرفتم با پدرم که کمک حالش باشم که کمتر بهش فشار بیاد

    ازش حقوق هم نمیگرفتم ولی کل پولها و حسابها و حتی خرج خونه در ۱۲_۱۳سالگی زیر دست خودم بود و از بچگی مدیریت زندگی رو بهم یاد داد (,خدا همه پدر مادر ها رو برای فرزندانشان نگه داره)

    طوری شد که بعد خدمت در سال ۹۰ با ۱۸۰ هزار تومن مغازه زدم البته ۵۰۰ هزار تومن پدرم پول پیش بهم قرص داد که یک ماه نگذشته بود بهش پس دادم

    همه دوستام هنوز هم که هنوزه در به در دنبال استخدام و ….هستن ولی من به لطف خدا ۱۱ ساله کسب و کار دارم

    استاد پدرم با اینکه سواد نداشت اما بهم یاد داد که باید بتونم از بچگی به خودم تکیه کنم و به فکر باشم

    من بعد ۱۱ سال مغازه داری بیست روز پیش وام گرفتم اونم رییس بانک بهم گفت بیا وام کارتخوان ۳ درصد بدیم بهت و منم گرفتم

    اولش بهش گفتم احتیاج ندارم گفت همه له له میزنن برای وام ۱۸ درصد اونوقت تو میگی ۳ درصد نمیخوام؟

    گفتم اینقدر خدا به من داده نمی‌دونم چکارش کنم😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😘

    خیلی حس خوبی بود

    وقتی اینو گفتم همه کارمندان و ارباب رجوعها سرشون رو آوردن بالا ببینن من کیم؟(یه لحظه فکر کردم استاد عباس منش هستم)😍😍😍😍😁

    ثروت خیلی باشکوه است

    خدا قسمت هممون کنه

    همتون رو دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهراابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    به‌نام‌خدای‌رزاق‌،وهاب‌ هدایتگرام که تا اینجای مسیر دستم تو دستشه و تا اینجا به لطف خودش پیش اومدم من میخوام داستانی از تجربه خودم بگم من تو خیلی چیزا میخواستم تکاملمو طی نکنم و زود زود موفق بشم مثالهام زیادن ولی یکیشو میگم،من تو این مسیر که بودم ایده بازاریابی شبکه ای اومد سر راه من و من با عشق رفتم تو دلش بدون اینکه سرمایه ای داشته باشم دوسال پیش باورهام اینقدر خوب نبودن و لیاقتم کار نکرده بودم و شروع کردم به رفتن روی کلاسها و اونا میگفتن زود خرید بزن زود فروش کن از تکامل و تساعد میگفتن ولی هیچی ازش نمیدونستن ومن به همسرم گفتم یه پولی بهم بده تا من کارمو شروع کنم اونم گفت از کم شروع کن من میگفتم نه باید سرمایه اولیم زیاد باشه باید نمونه محصول داشته باشم ولی این باورو داشتم گه میتونم فروش کنم و خدا خودش برام میفروشش وهمون تکامل طی نکردن اون ایده برام درسی شد که ایده های که الان میخوام اجراش کنم میگم با همین چیزی که داریم شروع کنم و برعکس همسرم میگه تا وامی قرصی بگیریم بعدا پسش میدم میگم اصلللللللً و حتی استاد من خودم برای یه چیز شخصی که بخوام بخرم پولشو ندارم میگم میسازم میرم میخرم دقیقا همین جوری هم میشه یه داستان باحالی بگم من میرفتم پیاده روی زیر کفشم کاملا نابود شده بود به قول شما کف پا اسفالتو حس میکرد ولی من تو جاده خاکی میرفتم پیاده روی😁هی ذهنم میگفت قرض کن گفتم نه اصلا من رو باورهام کار میکنم پول میسازم میرم میخرم و دقیقا هم همین جور شد پول ساختم رفتم کفش خریدم چقدر لذت بخشه با پول نقد خرید کردن چقدر همین کار اعتماد به نفسمو ایمانمو قویتر میکنه.و بعد از اون جریان ایده ترشی فروشی اومد تو ذهنمون و خداروشکر با همون سرمایه خیلی خیلی کم وقتی ماداشتیم شبانه روز روی باورهامون کار میکردیم منو همسرم مشتری جلو جلو سفارش داد ومن بدون اینکه چیزی از این ایده بدونم گفتم میرم تو دلش خدا خودش بهم میگه به خدا قسم کمتر از یک ماه کل بازار شهرستان ما شد پراز ترشی ما چقدر سفارش چقدر مشتری حتی ما چون میگفتیم با کیفیت از ترشی های بازار هست قیمتشو بالاتر گفتیم همه بدون چانه زدن خریدن وچقدر زیباست این تکامل خدایا شکرت

    والانم ایده راه اندازی آش فروشی رو داریم گفتم با همین سرمایه کمی که داریم شروع میکنیم با همون سودی که از ایده ترشی فروشی کسب کردیم به لطف خدا انجامش میدیم 💪💪💪👫❤

    استاد من و همسرم حتی وام ازداوجیمون رو فروختیم

    چون کلا با وام مخالفیم تو کل این ۷ سالی که زندگی مشترک رو شروع کردیم اونم دوتا وام ۵ میلیونی که قسطش کم بود گرفتیم ولی اونم گفتیم برا هفت پشتمون بس بود😂😘😙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سهیل قلی پور گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    به نام خدای مهربون

    درود خدمت استاد عزیز تر از جان و خانم شایسته و همه اعضای سایت

    الان که اینجا هستم و این فایل روزی من شد تا ببینمش یاد گذشته خودم افتاد که چقدر قشنگ مراحل تکامل رو طی کردم و ایمان قلبی دارم و چون لایق بهترینها هستم با قدرت همین مسیر تکامل رو طی میکنم و به همه آرزوهام میرسم …

    یه حسی بهم گفت اینجا جاشه که مراحل کار تو گذشته رو بازگو کنی ….

    وقتی که تو مقطع اول راهنمایی بودم دوست داشتم کار کنم خب اونموقع وضع خانوادم اصلا خوب نبود ،تو محله ما میدیدم که بچه ها ترازو برای وزن کشی مردم دارن و من هم دوست داشتم ترازو داشته باشم که کار کنم ولی پولشو نداشتیم ،یه همسایه داشتیم که ترازو داشت ولی بچش باهاش کار نمیکرد من به مامانم گفتم که ترازوشو بده من کار کنم هرشب یه مقدار من بردارم یه مقدارم بدم به خودشون ،خداروشکر قبول کردن اونموقع نفری ۲۵ تک تومن بود و من شروع کردم به کار بعد از وقت مدرسه ،بعضی وقتا مشتری ها ۵۰۰میدادن انقدر خوشحال میشدم ….نزدیک عید بود و خب دوست داشتم پول بیشتری داشته باشم رفتم اجیل فروشی سر کوچمون و تقاضای کار کردم که اسفند ماه و عید رو اونجا کار کردم …تابستون سال ۸۶ بود که تصمیم گرفتم کل تابستون مشغول به کار بشم رفتم بازار میوه تو یه حجره ای که سیب زمینی و پیاز میفروخت روزی ۲ هزار تومن میگرفتم و به نظر خودم استارت کارم که الان توش هستم و خیلی بهش علاقه دارم از اینجا بود که بعد از یکسال یه مشتری که تالار داشت به من گفت بچه زرنگی هستی میای تالار کار کنی گفتم چقدر حقوقشو و باید چیکار کنم ؟گفت روزی ۸تومن و باید از مهمونا پذیرایی کنی …خیلی خوشحال بودم بعد از یکماه از اونجا در اومدم و رفتم تالار …کار خسته کننده بود ولی لذتبخش چون حقوقم زیاد شده بود ….اونجا فهمیدم که یه تالاری هست تو گلشهر که حقوقش مجلسی ۱۵ تومنه و گفتم میشه من برم اونجا کار کنم …به مامانم گفتم ،گفت خواهر همکارم اونجا سرپرسته قسمت خانوما هستش میسپارم که بری اونجا….هماهنگ شده و خداروشکر رفتم اونجا …خداروشکر از همون بچگی اراده و صداقت تو کار داشتم که بعد از چند مجلس پرسنل ثابت میشدم ….۲سال اونجا بودم ….یه دوست داشتم یه روز بهم گفت تالار پارسا تو کمالشهر کرج خیلی باکلاسه و پرسنلش کراوات میزنن و خیلی فرق میکنه ….گفتم خدایا میشه یعنی یه روز اونجا کار کنم ….با داییم حرف میزدم که گفت مدیر داخلی اون تالار مشتریشه و اگه دوس داری بهش بگم بری اونجا …حقوقش بود مجلسی ۲۵ هزار تومن و عمیقا خوشحال بودم دیگ …خداروشکر جورشد و به مدت ۳ سال تالار پارسا پرسنل ثابت شدم که حقوقش دیگ سال ۹۱ به مجلسی ۶۰تومن رسیده بود …دانشگاه قبول شدم و ترم دو دانشگاه بود یه پسره کنارم داشت در مورد گرفتن پرسنل برای عروسی های تهران حرف میزد و منم قبلش شنیده بودم که تهران تالاراش شبی ۱۲۰کمتر نمیدن …تلفنش قطع شد گفتم رفیق ،من مهماندار مراسم عروسی تو تالارم اگه پرسنل میخوای من دوست دارم تهران کار کنم شمارمو گرفت و چند روز بعد پیام داد تهرانپارس ، روبروی صندوق کاوه باغ تهرانی …گفتم خدایا به امید خودت …روز اول که رفتم همه چی برام جدید بود و لذتبخش و دست به گوشی فقط عکس مینداختم ….از اونجا سر یه مراسم هدایت شدم به بهترین خدمات مجالس تهران که کل سال به جز ایام محرم و صفرو رمضان همش مراسم داشت ….با توانایی و اراده ای که خدا بهم داده بود شدم پرسنل ۱ مجموعه و بعداز ۵ سال تجربه و یادگرفتن اصول کافه منی و میز آرایی و برخورد با مردم و سفره ارایی و گل ارایی و مهمانداری و اصول سرو غذا به خودم گفتم دیگ وقتشه برا خودم کار کنم و تا اونموقع چیزی درباره باور و اینکه همه چی ذهن ماست و خودمون خالق زندگی خودمون هستیم نمیدونستم و اصلا کتاب خون هم نبودم تا اینکه ماه رمضون بود و کار نداشتیم یکی از بهترین دوستام یه کتاب بهم معرفی کرد و اون کتاب شد استارت اینکه بفهمم باور چیه و با قوانین خدا اشنا بشم …بعد از اون کتاب با یکی از اساتید موفقیت ایران اشنا شدم و دوره ای از ایشون رو خریدم و دیگ الان میفهمم استاد میگه ترمز رو برداری بوم بوم بوم نتایج میاد …با مفهوم باور اشنا شدم و کلا شدم یه ادم دیگ …بعد از ماه رمضون همه پولامو جمع کردم و یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که بیا کاری راه بندازیم و من چون علاقم و حرفه ای که توش بودم کافه و رستوران بود پیشنهاد دادم که این کارو بزنیم و یه جا تو کرج رو برای این کار اجاره کردیم ….بعد از یکسال که کافه زدیم خوردیم به بیماری کرونا و این یه تضاد برای من بود چون دوستم زیاد تو فرکانس من نبود و من از خدا خواسته بودم که یه کاسبی به تنهایی داشته باشم ….سر قرارداد شد دوستم گفت من دیگ نمیتونم و برام نمیصرفه …😭😭😭😭😭ایمانم روز به روز داشت قوی تر میشد تو دلم گفتم خدایا شکرت …پولشم نداشتم بدم ولی گفتم اکی ۱ماه فرصت بده پولتو جور کنم بدم که تنها بشم ….خدایاشکرت …پول به راحتی هر چه تمام تر جور شد و من الان رفتم تو یه ۴سال که کافه رستوران دارم و اشپز ،کمک اشپز دا م ،کارگر دارم و تنها هستم ….من نزدیک دو ماه با استاد عباسمنش اشنا شدم و خداروشکر لحظه به لحظه خدا هدایتم میکنه به کلیپهای زیبای استاد …انقدر خودمو لایق میدونم که ایمان دارم از نتایج من بیشتر میشنوید ….🙏🌸

    خداروشکر بابت قوانین ثابت جهان ،خداروشکر که با استاد عباسمنش اشنا شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    Asal Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    سلام استاد و دوستان عزیزم

    سفر روز ششم

    میدونید استاد من دوست دارم وقتی نظرات رو میخونم بیشتر بچه ها از مثالهای خودشون از زندگیشون از تغییراتشون از تمریناتی که روی باورهاشون انجام میدن بنویسن و واقعا وقتی من میخونم این نوع نظرات اشتیاقم بیشتر میشه که آره قانون جواب میده اما میبینم بچه ها بیشتر به سمت این رفتن که اصل حرفای شما رو تو همون فایل کپی کردن ، من سعی میکنم که از تجربیات خودم و اگه نتیجه ای هم دارم بنویسم 🤗🤗🤗

    واقعا درسته و باور دارم همه چی قانون تکامله یادمه تو شرکتی کار میکردم و قراردادهاشون در حد ۲۰ میلیون بود و به قراردادی فکر میکردند و تصمیم داشتند ببندند که میلیاردی بود اون موقع من این یه ذره آگاهی رو نداشتم امااز قانون جذب سردرمیاوردم و چند تا کتاب هم خونده بودم به خدا تو دلم میگفتم مگه میشه یه دفعه بپری میلیاردی بعد از چند بار رفت وآمد و جلسه گذاشتن و قرارداد تایپ کردن و هزینه کردن نشد الان میفهمم چرا واقعا نشد ، و اینکه از تجربه خودم ۱۳ سال پیش ازدواج کردم شرایطمون اینجوری نبود که بتونیم بریم محله خوب شهرم خونه بگیرم و یا عروسی خوبی بگیرم اما گرفتم و به خاطر نظر دیگران خودم رو تو فشار بی پولی گذاشتم و عروسی مجللی گرفتیم طوری بود که هیچ کس از خانواده مون دست به هیچی نزدن و خدمه گرفتیم البته دوست نداشتم منت کسی رو بکشم خلاصه بهترین تالار شهرم رو که وسط شهر بود گرفتیم و خلاصه به به و چه چه مهمونا رو باید میدیدی و ماه عسل هم رفتم و خونه هم بهترین منطقه گرفتیم و خلاصه بعد یکسال همه چی پوچ شد و هر چی طلا هم داشتم فروختم الان میفهمم که تکاملم رو باید طی میکردم البته خداروشکر خودم رو سرزنش نمیکنم گذشت ، اینا رو میگم واسه خودم و دوستانی که مثل من هستن و خداروشکر برای آگاهی الانم هرچند اول راهم اما خیلی حالم خوبه واقعا همه چی تکامله، زندگی من بیشتر عجله کردن بود اما خداروشکر من یه بار وام گرفتم و اونم وام ازدواج بود که یادمه ۴ میلیون بود اون موقعه باور کنید انقدر برام سخت بود که چند ماه بعدش کامل تسویه کردم و دیگه وام نگرفتم خداروشکر این خصوصیت اخلاقی رو دارم که اصلا نمیتونم وام بگیرم و این باور رو داشتم و دارم که نمیتونم وام رو پس بدم و خیلی برام زجرآوره، دسته چک هم اصلا نه خودم نه همسرم نداشتیم ، یه مورد دیگه ای که از قانون تکامل یادمه که تصدیق صحبتهای استاد هست اینه که یادمه ۱۰ سال پیش از یه جایی ۲۰ میلیون بهمون رسید خداشاهده انقدر ریخت و پاش کردیم اینکه هرکی میومد خونمون کاری میکردیم بهش خوش بگذره جای تفریحی میبردیمشون و خودمون هزینه میکردیم و حتی میدیدیم که طرف براش جذاب نیست و اما ما هر کاری از دستمون میومد انجام میدادیم و خلاصه با ولخرج هامون بعد یک سال حتی رهن خونه هم نداشتم و که بعد مجبور شدیم قرض کنیم که بتونیم با یه بچه خونه بگیریم و خیلی عزت نفسم پایین اومد و خلاصه خداروشکر برای الانم خداروشکر برای وجود استاد در زندگیم برای این آگاهیهای ناب و بینظیر امیدوارم که تا آخر عمرم ادامه بدم چون باور کنید همین چند روزم که شروع کردم آرامتر شدم و آرامش دارم بحث نمیکنم و خودآگاه سعی میکنم جایی که بحث و جدل هست دور بشم دیگه تو کار کسی دخالت نمیکنم و سعی نکنم اطرافیانم رو تغییر بدم ، من اگه میخوام کاری کنم واسه خودم انجام بدم چون از همه نیازمندترم 😂😂😂استاد ازتون سپاسگزارم که آگاهیهاتون رو در قالب این سایت بینظیر برامون میزارید که ما هم استفاده کنیم ، شکرگزارم💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    معتضدیان گفته:
    مدت عضویت: 1665 روز

    درود خدا به همه شما عزیزان

    سفرنامه روز ششم 400/9/28

    خدا رو سپاس میکنم که باز هم من را هدایت کرد و بهم این فرصت رو داد تا برگی از سفرنامه را ورق بزنم – الهی شکر

    این صحبتتون عالیه برای شروع کسب وکارت از همون چیزی که الان داری شروع کن

    این رو میفهممش و باید بره توی پوست و خونم

    اینکه میگین وام نگیرید هم عاااااااالیه – من10 میلیون وام گرفتم – جیگرم له شده تا بخوام پرداختش کنم – واقعا عهد بستم دیگه نه وام بگیرم نه ضامن بشم و چکی هم کالایی نخرم

    خیلی ها هستن که میگن وام بگیر این کار کن اون کار کن ولی من فقط لبخند میزنم ومیگن تا وام نگیری و بدهکار نشی – هیچکاری نمیتونی بکنی

    واقعا حاضرم نداشته باشم وام نگیرم – استرسش ادمو پیر میکنه

    به قول داداشم میگه وام یعنی دام

    من هرگز وام نمیگیرم

    چون میخوام ارامش داشته باشم و راحت زندگی کنم

    حتی ضامن هم دیگه نمیشم – قبلا ضامن داداشم بودم وام گرفته بود و وامش پرداخت نکرده بود وخلاصه چک من برگشت خورد و من نمیتونستم یه حساب بانکی ساده باز کنم و وقتی وامش تسویه کرد

    بازم ازم خواست ضامنش بشم و گفتن به هیچ عنوان ضامنت نمیشم و…….. نشدم و دعا میکنم وامش جور نشده باشه – خبر ندارم راستش – چون خودشو بیچاره میکنه

    ایشالا وامم که تمام شد حتما پس انداز میکنم و تاحالا نتونستم هیچ پس اندازی داشته باشم

    واقعا جلسه عالی بود

    ممنونم استاد مهربان واسه اینکه ما رو اگاه میکنید به خودمون به جهان

    ممنونم از بانوی مهربان خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    سلام استاد عزیز و گرامی

    فرمایشات شما را شنیدم و ترس بر دلم افتاد.

    من بیش از چند سال است که در شغل خودم فعالیت کردم. مدتی شاگرد بودم و بعدش از اونجایی که کار میکردم خارج شدم. و کسب و کار خودمو شروع کردم. زحمات زیادی کشیدم اما بی نتیجه بود. چندین بار تلاش کردم و فقط در حد امور روزانه درآمد داشتم. روزهایی داشتم که حتی پول کرایه تاکسی برای به خانه رفتن نداشتم. در بازاری که کار میمردم به من پیشنهاد کار شد و من چون خیلی محتاج بودم قبول کردم. اما بعد از ۲ سال کار مجانی کارفرما به من پشت کرد و زیر تعهدش زد. آن روز من امیدم از همه دنیا نا امید شد و دقیقا همان روز ها بود که شخصی آمد به من پیشنهاد سرمایه گذاری در شغل و رشته فعالیت من داد. او میلیارد ها تومان به من دادم و من با آن سرمایه تجارت کردم. سود خوبی نصیب هردومون شد. و منم از سودم ادامه آن راه را به تنهایی رفتم زیرا سرمایه گذار پول خود را در تجارت دیگری نیاز داشت. خب من برای جبران بخشی از تقاضای مشتریانم نیاز به سرمایه داشتم از بانک وام ۳۶ماهه گرفتم و تمام اقساط را سر موقع و حتی زودتر به یاری پروردگار پرداخت کردم. و از وامم کلا ۵ قسط مانده است. و من توانستم بخشی از تقاضای مشتریانم را که برای بدست آوردنشان زحمت زیادی کشیده بودم پوشش دهم. حتی الان مشتری دارم کالا کم دارم. و نیاز به سرمایه بیشتر دارم. من دیگه نمیخوام با کسی شریک باشم برای همین وام گرفتم.

    اما سخنان شما ترس بر جان من انداخت. و از وام گرفتنم ترسیدم. من تا امروز خیلی امیدوار بودم ولی با دیدن این کلیپ شوکه شدم.

    استاد لطفاً من را راهنمایی کنید

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین کهن‌زاده گفته:
      مدت عضویت: 1631 روز

      دوست عزیز سلام

      والا من نمی‌دونم چی شد که یهو دستم خورد رو پاسخ و دلم خواست جوابتو بدم

      ولی اینو میدونم که به دلم یهو افتاد

      ببین دوست عزیزم شما چند بار دیگه فایل رو با دقت بیشتر گوش کن

      در واقع وام برای کسی که تازه میخواد شروع کنه

      نه شما که قبلش کلی مهارت تو همون شغل بدست آوردید و کلی آگاهی دارید در باب همون شغل.

      و به نظرم شک نکن و با قدرت هر چه تمام‌تر، اگه به شغلت علاقه داری ادامه بده و نگران نباش

      دست خدای مهربون همراهته

      درود به شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1333 روز

      سلام دوست من، از شما سپاسگزارم که زمان با ارزش خودتونو صرف پاسخ به سوال من کردید، از شما بسیار سپاسگزارم، حق با شماست، پاسخ شما بسیار تاثیر گذار بود

      از شما ممنونم.

      درسته، استاد در فایل فرمودند کسی که میخواد شروع کنه نباید با وام بدهی شروع کنه. نمی دونم چرا یهو شک به دلم افتاد. برای همین سوالمو مطرح کردم.

      ولی پاسخ شما تفکرات منو مثبت کرد. ازتون تشکر میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    افسانه گفته:
    مدت عضویت: 1657 روز

    سلام به دوستای عزیزم

    من روز ششم این سفر زیبا هستم

    امروز میخوام مرکز توجهم خدای درونم باشه

    میخوام آرام باشم

    میخوام احساسم رو خوب نگه دارم

    میخوام سعی کنم اگر به تضادی برخورد میکنم اونو رو یه مسئله بدونم نه یک مشکل

    میخوام یادم نره که برای چی به این دنیا اومدم

    میخوام هدفم که لذت بردن و آرامش داشتنه رو فراموش نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حورا دهقانی گفته:
      مدت عضویت: 1780 روز

      سلام دوست خوب و همفرکانسی

      دم شما گرم با تصمیم درستی که گرفتی، من هم امیدوارم سال دیگه این ردپای خودت را که میبینی و از اینکه سال آینده به چه جایگاهی رسیدی از خوشحالی پرواز کنی و باعث قوی‌تر شدنت در ادامه این را الهی بشه،

      در پناه خدای جان موفق شاد سلامت و ثروتمند باشی🌸

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    پریای ره یافته گفته:
    مدت عضویت: 1649 روز

    به نام خداوند جان آفرین.حکیم سخن در زبان آفرین.

    با سلام خدمت بهترین معلم دنیا.

    بهترین پیام آور توحید در زمان ما.و به درستی که پیامبری شغل انبیاست.بله کسی که تمام وجودشو صرف درک قوانین جهان کرده و نابترین اندوخته هاشو به رایگان در اختیار کسانی میذاره که خواهان پیشرفت واقعی و شناخت خودشون و جهان اطرافشون هستن.

    استاد جانم میخوام صادقانه اعتراف کنم که با اینکه این فایل و گوش کرده بودم و نکته هاشو درک کرده بودم تو تیر ماه امسال

    اما

    اما

    و با اینکه همیشه شاگرد زرنگ کلاس بودم .

    متاسفانه درس و فراموش کردم.و وقتی گفتم میخوام با بیست میلیون مغازه لوازم تحریر و اسباب بازی فروشی بزنم و با اینکه جلوی مقاومت بقیه ایستادم بخاطر کم بودن سرمایه.

    ولی وقتی رفتم از یه همکار عمده فروش جنس بیارم مجابم کرد که با این مبلغ فقط یه گوشه ی مغازه هم پر نمیشه و ….و من هم پذیرفتم ۴۴ میلیون جنس بیارم و بعد از خرید قفسه فقط ۱۴ میلیون پرداخت کردم و ۳۰ میلیون بدهکار شدم و کسی که گفته بود خرد خرد بفروش پولو بده بعداز گذشت فقط دو هفته شروع کرد که تا دو ماه باید تسویه بشه و من😔😔

    تمام آرامشمو از دست دادم و تمرکزم از روی خواسته ها به طرف ناخواسته ها رفت و ادامه ی جریان و نمینویسم چون این سایت برای تجربه های خوشایند هست و شاگردان حرف گوش کن استاد.

    و اینو خواستم به دوستان بگم که تکامل خیلی مهمه .

    وگرنه خدا سیر تکامل و خلق نمیکرد.

    استاد درست میفرمایید که با هر چی داری شروع کن.

    من قول میدم که آموزه های شما رو آنقدر با خودم تکرار کنم که اگه تمام دنیا همه با هم بگن ماست سفیده و شما بگی سیاهه بگم فقط استاد درست میگه

    هر چند که شما هر چی میگی با قانون آفرینش هم جهته.

    من چند تا کامنت خوندم و دیگه نخواستم نکته ها رو تکراری بنویسم.

    خواستم ردپایی باشه واسه سال بعد و سالهای بعدیش که بسیار بسیار موفق شدم و از شاگردان خوب استاد عزیزم هستم که خدا هم بهش افتخار میکنه.

    خدایا شکرت واسه برگ ششم از روز شمار تحول زندگی من

    استاد عزیزم ممنونم که جای خالی برادرمو واسم پر کردین.🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد حسین فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    🌹به نام خدای مهربون🌹

    💖سلام وصدتاسلام به عزیزای دلم💖

    خداروشکر بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه خداروشکر میکنم بخاطر دیدن این فایل عالی واینکه میتونم نظرخودمو بنویسم🌺

    سوال مهم وپرتکرار:

    برای شروع کسب وکارم باید وام بگیرم با با سرمایه خودم شروع کنم؟

    این سوالیه که هرکدوم از ما تویک سن خاص برامون مطرح شده واینکه همیشه منتظر شرایط خوب ومناسب برای استارت کارمون هستیم🌺

    همیشه دنبال این هستیم که از یک جایی یه پول درشت گیربیاریم تا کسبوکارمونو راه بندازیم🌺

    پول پیش مغازه بدیم یا پول دکوراسون مغازه یا پول خرید جنس رو از یه جایی وام بگیریم یا قرض کنیم🌺

    کمتر افرادی رودیدم که نگاهش به دوروبرش نباشه و دستاشو بزاره روزانوهاش وبلندبشه وکارو شروع کنه🌺

    درصورتیکه ماتوی جهانی زندگی میکنیم باقوانین مشخص وثابت وباید طبق همون جلو بریم وجهانمون براساس تکامل کار میکنه🌺

    زن ومردیکه ازدواج کردن ومیخوان بچه داربشن بطورطبیعی میدونن که این یک روند زمان بره و برنامه هاشون وتهیه سیسمونی و تدارک فرزندشون رو برای حداقل ۹ماه آینده درنظر دارن🌺

    درجهان هستی همه چی روند داره ویکدفه اتفاق نمیفته🌺

    قوانین جهان طوری پیش رفته که نوزادان حیوانات علف خوار تقریبا به محض اینکه به دنیا میان میتونن پابه پای مادراشون بدون واز دست شکارچی ها فرار کنن و این به مرور زمان تکاملی حاصل شده وروند جهان طوری تکامل یافته که نوزادان حیوانات گوشتخوار که به دنیا میان تا چندهفته کور وکر هستن ونمیتونن راه برن ودرواقع ناقص به دنیا میان چون اولا که شکارچی تهدیدشون نمیکنه ودوما مادراشون دوران حاملگی کوتاه تری دارن تابتونن برن شکارکنن تا از گرسنگی نمیرن ودلایل دیگه ای بوده که اینطور تکامل یافتن🌺🌺🌺

    سازو کارجهان براساس تکامل پیشرفته ومثالهای بسیار زیادی وجود داره واین نشون میده که ما نمیتونیم یکدفعه نتایج بزرگ بگیریم وباید قدم به قدم و تکاملی جلو بریم🌺

    یادمه یکی از دوستان نزدیکم که الان یکی از سرمایه دارهای بزرگ شهرمون هست وبزرگترین کارواش شهرمونو داره میخواست کارشو شروع کنه و تویه مکان متروکه بیرون شهر بادست خالی شروع به کارکرد تنهایی باچوب والوار سربندی کرد باحلب های اسقاطی سقف مغازشو درست کرد البته تو هرمرحله دوستان بهش کمک فکری و عملی ونه پولی میکردیم🌺 چون هرگز تقاضای پول نمیکرد ومن باورنمیکردم بتونه کارشو به زودیها‌شروع کنه اما اون یک رویا داشت وبهش باورداشت❤️🌺

    خلاصه باکمترین امکانات خودش کارگری کرد بنای ارزون گیر آورد جوشکار رفیقشو آورد ارزونتر خودش نقاشی کرد خودش کلی زمین روکند چاه آب وچاه فاضلاب زد و کلی پرسوجومیکرد ومغازشو با اجناس دست دو پرکرد حتی صندلی رو نداشت بخره وخلاصه کارو راه انداخت تقریبا باصفر وبدون پشتوانه وتمام سعیشو کردتا قبل از عیداون سال کارواشو راه انداخت🌺 من یادمه دوسه روز میخواست به عید طوفان شدید اومد نصفه شب رفته بود روسقف مغازش تا طوفان سقف مغازشونکنه🌺 من عشق و لذت و شوق و جدیت رو توچشماش میدیدم🌺

    خلاصه موفق شد و روزهای اول فقط دوستایی که ماشین داشتن میرفتن پیشش واون دست تنها باجون ودل ماشینو برق مینداخت یادمه همه تعجب میکردن که چقدر کارش عالیه🌺

    چندماه قبلش رفته بود توکارواش معروف شهر شاگردی کرده بودتا کارو یاد بگیره🌺

    به سرعت اسم در کرد چون واقعا کارش بی نظیر بود وباجون و دل باعشق ولذت ماشینارو برق مینداخت وهمه جای ماشینو میشست بهتر از هرجای دیگه🌺

    بعد یه مدت دیگه انقدرصف انتظار کارواش طولانی شده بود که نقطه ضعف کارواش بو واونم رفت چندتا نیروی کار آورد ومدام کارشو ارتقا داد🌺

    الان بهترین بزرگترین مجهزترین ومعروفترین کارواش شهر زیرنظرش دارش کارمیکنه کلی پرسنل داره ودرآمد نجومی داره🌺

    جالبه که کلی شاگرد زیر دستت اوستا شدن وکارواش زدن وهنوز داره حمایتشون میکنه و کیفیت واستاندارد کار کارواش رو ارتقا داده ونمونه عالی برای جوونهای شهرشده🌺💪✌️❤️

    یه دروغ بزرگه که با وام یاسرمایه اولیه زیاد میشه کسب وکار عالی راه انداخت🌺

    من افراد زیادی دیدم که بقول معروف بچه پولدارن والان سنشون زیاده ولی هنوز بچه پولدارن و هرگز نتونستن روپای خودشون واستن🌺

    باپول پدره مغازه زده رفته چندماهی کارکرده اما چون به پول مفت عادت داشته نتونسته دل به کاربده و وا داده و فقط ایده پشت ایده که همشون ناتموم میمونن وپول هم برباد میره🌺

    چه بسیار افرادی رو دیدم که بخاطر فقر مدرسه رو ول کرده رفته سراغ کارگری اما به پول کارگری قانع نبوده ورویا داشته ورفته اوستا کارشده و نترس بوده چندتا کار گرفته وبعدش نیرواستخدام کرده توساختمونهای مختلف براش کارکنن ونظارت کرده و پیشرفت کرده خودش زمین خریده ساخته فروخته والان تبدیل شده به یکی از جوونترین انبوه سازان خودساخته شهر🌺

    چه بسیار مهندسای جوونی که باسرمایه پدرشون وارد بازار انبوه سازی شدن و بسیار بریز بپاش کردن اما وسطای کار کم آوردن وکشیدن کنار اما این دوست ما چون پله پله شروع کرده چم وخم کارو میدونه و استوار وقدرتمند جلو میره🌺

    یه مثال آخر اینکه من خودم ساختمون میسازم وتوی یه شهرکی تومنطقه باتلاقی ونیزار یه پروژه روشروع کردم ومن فوق لیسانس پی دارم🌺

    وبرای ساختن این ساختمون عملیات حفاری و پی بسیار زمان بر وهزینه بر شد طوریکه داد کارفرما دراومد که دوتا از همسایه ها همزمان شروع کردن ودارن صفر کاری میکنن ماتازه کرسی چیدیم🌺

    من گفتم اصول کار مهندسی توی این زمین همینه وقطعا اون ساختمونها غیراصولی وبسیار خطرناکه وخلاصه کنم که اون دوتا ساختمون قبل از پایان کارشون ترکهای وحشتناک گرفتن وهردوبسمت همدیگه نشست کردن ودرنهایت روزیکه پروژه ما بهره برداری شد حکم تخریب اونها اومد و بعدش تخریب شدن🌺

    وهمون ساختمون ما یه الگویی شد برای تمام اون شهرک تا اصولی وباپی محکم ساخته بشن🌺🌺🌺

    استاد عاشقانه دوستت دارم مبحث فوق العاده عالی رو مطرح کردید ومن بارها گوش کردم و نیاز دارم بارها گوشش کنم🙏❤️🌺

    انقدر مبحث پایه ای مهم هست که میتونم ساعتها درموردش صحبت کنم و مثال بزنم وامیدوارم مجددا که که این فایل رو میبینم بیام واز آگاهی های که برام داشته بنویسم💖🌸

    استاد تمام اوقات فراغتم رو درسایت هستم و مدام صداتون تو گوشمه وتصویر شما آشناترین تصویربرام شده🌺🌺خیلی تحسینتون میکنم همیشه دعاتون میکنم خداروشکرمیکنم باهاتون آشنا شدم و اینکه این بچه های بینظیر به واسطه شما دورهم جمع هستن وباهم معاشرت میکنیم حس فوق العاده ایه ویه جامعه بینظیری روتشکیل دادیم وشما نخ تسبیه هستید🌺🌺🌺

    عاشقتونم🌸🌸❤️🌸🌸🌺🌺💖🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: