همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 78
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif
800
1020
مدیر فنی
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
مدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع استشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و دوستان مهربانم
خداروشکر ک امروز هم آگاهی ارزشمند دیگری دریافت کردم
ردپای من از روز ششم روز شمار تحول زندگی من
برای رسیدن به موفقیت حتما باید تکامل طی بشه
و من از شما یاد گرفتم که با هر امکانات و مهارتی که دارم کارمو شروع کنم و شجاعانه قدم بردارم
استاد من شروع کردم
از اتاق خواب خانه ام شروع کردم و با چرخ خیاطی که اون هم با تلاش خودم خریدمش شروع کردم و کسب و کار خودم را راه اندازی کردم
از آنجایی که همه کارها و فروش ها آنلاین شده من پیج کاری خودمو در زمینه مزون آنلاین کودک شروع کردم و تنها سرمایه من ۷۰هزار تومان بود صادقانه بخوام بگم من کمی نگران بودم که پول خیلی کمی دارم و از این بابت نگران بودم
اما یاد حرف های شما افتادم که گفته بودین در همه حال فقط به خدا توکل کنین و نگران نباشین و همه چیز رو به خدا بسپاریم خدا خودش حل میکند و با یاد آوری این موضوع دلم قرص شد و شروع کردم شاید باورتون نشه اما در همون روز اول مشتری برای کار من اومد و بدون شناخت اعتماد کرد به من و مبلغ ۳۰۰هزارتومن برایم واریز کرد و من چقدر خوشحال بودم که خداوند چ راحت برایم مشتری جور کرد و من با آن مبلغ میتوانستم به راحتی پارچه و لوازم مورد نیازمو تهیه کنم
اره همینه اگه باور داشته باشی که خدا در همه حال هواسش به ما هست اگر تنها از او بخواهیم اگر اعتماد کنیم به دستان قدرتمند خداوند اگر ایمان به یاری اش داشته باشیم اگر شجاعانه بدون ترس و نگرانی حرکت کنیم خدا جواب میده خیلی قشنگ خیلی راحت
بعد از مدتی که گذشت مشتری ها کم و بیش خوب بود و روزهای من میگذشت
اما طی یه مدت طولانی هیچ مشتری برای من نیومد و اون حس نا امیدی اون حس خستگی در من داشت دوباره جوانه میزد دفترم رو برداشتم و نوشتم که خدایا چیکار کنم من دوست دارم ک مشتری های بیشتری داشته باشم و در آمدم بیشتر شود ایده ای به ذهنم رسید که از آنجایی که سرمایه اجاره مغازه و خرید اجناس را ندارم با همین پولی که دارم پارچه بخرم و در خانه خودم به تنهایی تولید کنم و در شب بازار های کنار خیابان (همونطور که خودتون گفتین )😊که نیاز به سرمایه اولیه زیادی ندارد فروش حضوری هم داشته باشم و اینطوری من هم مدل و نمونه برای کار انلاینم دارم و هم در کنار کار آنلاین کار فروش حضوری رو هم تجربه میکنم
نمیدانم این چه حسی هست درونم اما میدانم که خیلی قوی هست خیلی شوق و اشتیاق دارم برای انجامش که خودم طراحی کنم خودم بدوزم و خودم بفروشم با همین اتاق و یک چرخ خیاطی که دارم استاد خیلی دلم روشنه و خیلی امید دارم احساس میکنم که این اولین پله من برای بزرگ شدن من و هدف من که دوست دارم روزی یکی از برند های خوب ایران بشم هست
و در حال حاضر من دارم کارهای گرفتن مجوزم رو انجام میدهم تا تولیدی کوچکم را راه اندازی کنم و برام خیلی خیلی مهمه که اگه قراره که من به نتایج بزرگ برسم همش از تلاش های خودم باشه حتی در این مسیر من از همسرمم کمک نخواستم و خودم هستم و خدای خودم چون از شما یاد گرفتم که تنها خدا برایم کافیست
فقط یک سوال دارم؟؟؟؟
که آیا تصمیم های من درست است؟ آیا مسیری که من در آن قرار دارم درسته؟دارم خوب پیش میرم یانه؟ایا من موفق میشم ؟
ممنون میشم که راهنماییم کنید😊🙏
این بود از تجربه من و دوست داشتم که ردپای خودم را در روز ششم بگذارم و با نتایج بزرگ برگردم و دوباره این کامنت رو بخونم و بگم که خدا جواب میده قانون جواب میده
به امید محقق شدن آرزوهای تک تک شما دوستان عزیزم
در این روز های سرد میسپارمتون به آغوش گرم خداوند مهربان
به نام رب غفور رحیمم
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جانم
سلام همه خانواده هم فرکانسی من
قانون تکامل یا قانون روند که ی جورایی برام معنای با صبر و امید و ایمان مسیری که می خوای در هر موضوعی رو شروع کن و ادامه بده تا به نتیجه برسی
نمی دونم شاید معناش این نباشه
شاید اینکه منتظر دقیقا یک نتیجه خاص باشم درست نباشه و شاید ی جورایی میشه همون حساب باز کردن اما این جا دیگه حساب باز کردن رو قدرت خداوند اگه باشه قطعا حسابه درستیه و اگه حساب باز کردنم رو اون کار باشه قطعا شرکه.
و قرار شد برگه ششم از سفرم در مورد رعایت یا عدم رعایت این قانون باشه.
خب شاید بولدترین اتفاق زندگیم اینه.
همیشه دلم می خواست زندگی در ایران رو تجربه کنم و اینجا رو و شرایطشو جوشو دوست نداشتم ولی هیچ وقت از هیچ کدوم از کارهامون به درآمدی نرسیدیم که بتونیم بریم. تا اینکه بهمون ارث رسید و ما گفتیم اگه الان نریم و بمونیم این پولمون تا ی سال دیگه ارزشش کمتر میشه و … و رفتیم. اما تو دوسالی که اونجا بودیم اصلا نتونستیم کاری کنیم که به سرمایمون اضافه کنیم و هرکاری که کردیم فقط تونستیم اونجا زندگی کنیم و کمی هم پس انداز کنیم. همه چیز اونجا رو دوست داشتیم و همه چیز برامون عالی بود. اما این سرمایه ای که از ارث بهمون رسید رو عملا هزینه کردیم برای این تجربه.
حقیقتش رو بگم از تجربه فوق العادم خیلی لذت بردم. و شاید حتی اصلا هم پشیمون نیستم. اما به خاطر باورهای نادرست و فرکانس های نادرستم به نتیجه ای که می خواستم نرسیدیم.
خب فکر کردم این قسمتی از عدم رعایت قانون تکامله. یعنی با خودم فکر می کنم شاید باید اول این رو نشون میدادم به خودم که من توان اضافه کردن به این سرمایه که به این شکل به دستم اومده رو دارم. برای رفتن عجله کردم. با ترس رفتم و ی جورایی فرار کردم از اینجا.
و حالا هنوز تمام این چالش ها در من هست. اون موقع اصلا اون ها رو نمی پذیرفتم و رفتن رو راه نجات می دونستم و الان اصلاح خودم از درون رو راه نجات می دونم و می دونم این ی مرحله تکامل من در این مسیره. و در مرحله بعد به راهی برسم که از لحاظ کاری و درامدی خودم بتونم شرایطی رو فراهم کنم که برم و نه اینکه تکیم به سرمایه ی اینچنینی فقط باشه.
خب می دونم که نگاه ترس و بی ایمانی خیلی در من قوی بود و خیلی ناآگاه بودم و خوشحالم که الان خیلی از ترس هام رو شناختم و این هم خودش پله ای از تکاملمه. اینکه قوانین رو الان بهتر درک می کنم . اینکه شرک های خفی تو خودم رو هی میشناسم و البته که هنوز کلی راه دارم.
این هم برگه ششم از سفرم
می دونم که در پایان این سفر هم کلی از تکاملم رو طی کردم در جهت شناخت خودمو درونم
روز ششم
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته و دوستان همراهم
من امروز موفق به شنیدن فایل استاد نشدم.اینترنت قطع بود و فایل دانلودنمیشد.
اما دل نوشته های دوستان را خواندم.و این طور دیدگاه خودم را شروع به نوشتن میکنم.
دوستان عزیز من به تجربه این را درک کردم که برای رسیدن به خواسته هایم باید تکامل را طی کنم و پله به پله برم بالا.
بهترین تجربه در این زمینه بر میگرده به ۹ ماه قبل که من عضو سایت نبودم و فایل های استاد رو از طریق اینستا تلگرام و افراد سود جو که فایلها رو میفروختن تهیه کردم و با خودم می گفتم وقتی که وضع مالیم خوب شد هزینه هاش و به استاد میدم.
هیچ موفقیتی. کسب نکردم بماند .همیشه اضطراب و استرس این و داشتم که علی استاد راضی نیست و این کار اشتباه.
من به خاطر درد و عذابی که از پایان یک رابطه داشتم جذب استاد شدم.دنبال یک تسکین میکشتم که یک شب راحت بخوابم
فایلها رو دور میزدم و دنبال یک راه حل که یک شبه غم جدایی رو فراموش کنم
اما نمیشد و اوضاع بد از بدتر میشد
تا اینکه به فایل تکامل برخوردم.
اینکه هر خواسته ای باید سیرش طی بشه
باید مسیر رو طی کنم
باید رو خودم کار کنم و از خداوند هدایت بخواهم.باید بدون نیاز به کسی و چیزی فقط رو خودم کار کنم.فقط خودم چون تمام مسائل زندگیم مسببش خودم هستم.
روزها و ماه ها گذشت تا اینکه وارد سایت شدم
تمام فایل ها رو از روی گوشیم پاک کردم
و تصمیم گرفتم که فقط از طریق سایت مسیر ت امام را طی کنم.
امروز خدا را شکر میکنم که در این مسیر قدرتمند شدم.
امروز خودم رو دوست دارم و باور به فراوانی
امروز میدونم که باید آهسته آهسته مسیرم را طی کنم تا هدایت های خداوند و نشانه های او را برای پیشرفت خودم ببینم و حرکت کنم.
در پناه خداوند باشید.
سلام به استاد عزیز و خانم شایستهی دوست داشتنی. خیلی از خدا سپاسگزارم که اینجام و دارم برای فایل روز ششم کامنت میزارم.
بریم سراغ نکات فایل:
جهان بر اساس قانون تکامل کار میکنه. هیچ چیز یک دفعه اتفاق نمیفته. نمیشه یه شب چاق و لاغر و یه شبه درسمون خوب بشه. یه سری روندها باید طی بشه وگرنه نتیجهای در کار نیست.
اولش داشتم فکر میکردم که واسه این فایل کامنت نزارم و بیخیالش. بعد یاد قانون تکامل افتادم که نمیشه روز شش رو ننوشته برم روز هفت.
وام:
خیلی از ماها فکر میکنیم که اگر سرمایهی خوبی داشته باشیم میتونیم کار خوبی رو شروع کنیم.
من یه فامیل بیکار دارم یادم میاد از وقتی بیست و خوردهای سالش بود میگفت «اگه منم اونقدر سرمایه داشتم میتونستم فلان کار رو بکنم و…»
الان سی و چند سالشه و هنوز بیکاره. چون هیچ وقت شروع نکرد ولی اگه همون سالها با هر چیزی که داشت شروع میکرد الان به جاهای خیلی بزرگی رسیده بود.
مثل بدنسازی که بخواد با آمپول عضلاتش رو بزرگ کنه. کسی که با روند کار میکنه از وزنههای کوچیک میره تا بزرگ، اون بدنش به راحتی از بین نمیره.
اگه کسی با پول قرضی کاری رو شروع کنه یعنی روندش رو برای اون پول طی نکرده و شکست میخوره.
سرمایهی اولیه رو خودت با کارهای کوچیک درست کن و بدست بیار. از کارگری، از فروشندگی و… ولی خودت بدستش بیار.
تو دنیا ادمهای موفق از جایی که بودن شروع کردن و موفق شدن. ولی هر کی با قرض و وام شروع کرده شکست خورده. هر ادم موفقی میبینی قدمهای قبلیش رو طی کرده.
برای شروع لحظهی فعلی بهترین لحظه اس.
نباید هم منتظر پول بابا و مامان و خانواده و… باشیم.
کسی که میخواد به ثروت خیلی زیادی برسه باید درسهای زیادی رو کسب کرده باشه. این درسها تو همون روزهای بدون سرمایه و تو حرکته.
به فرزندانتون سرمایه اولیه ندین بهشون این باور رو بدین که میتونن به خواستههاشون برسن.
کسی که نتونسته یه میلیونش رو بکنه دو میلیون، یه میلیاردش رو هم نمیتونه بکنه دو میلیارد. یه میلیارد از همون صد تومن و یه میلیونها شروع شده.
ادمهای موفق یه زمانی تو زندگیشون وام هم گرفتن. نه تو اول کار بلکه وقتی که مدتها کار کردن و یاد گرفتن که چطور باید کسب و کارشون رو جلو ببرن. وقتی اشراف کامل داشتن به کارشون.
وامها شما رو بدهکارتر میکنن. خیلیها حواسشون به پولی که باید برگردونن نیست. فقط لحظهی اول رو میبینن.
خدا هم تکاملی جهان رو خلق کرده نه با یه بشکن.
یه نکته برای کارمندها. شرکتها خیلی دوست دارن بهتون وام بدن، چون اینجوری مجبورید سالهای بیشتری براشون کار کنید. وقتی میخوای برن بیرون باید کلی وام رو پس بدی.
اغلب کارمندها با پول وام وسایل خونه میخرن، که کمکشون نمیکنه فقط مطیعترشون میکنن.
چک:
چک یعنی من میخوام چیزی رو بگیرم که الان لیاقتش رو ندارم ولی حساب میکنم که بعداً لیاقتش رو دارم. اول اینکه موقع خرید سرت پایینه. هر چی فروشنده میگه باید بگی چشم. ولی وقتی پولت نقده میتونی خیلی آپشنهای اضافی بگیری.
وقتی حساب میکنی که درامدت بهت میگه شش ماه دیگه در حدی هست که یه مبل بخری و چک میکشی. دچار نگرانی میشی که نکنه چکم پاس نشه. بعد درامدت کم میشه طبق قانون. بعد برای اینکه ابروت نره میری سراغ کارهای دیوونهوار مثل نزول گرفتن.
اگه نزول گرفتی بدون دیگه کارت تمومه.
رو چیزی که الان نداری حساب نکن که یه روز داری.
وقتی استرس داری و نگرانی خلاقیت از ذهنت میره. ایدههای پولساز فقط موقع آرامش ذهنی سراغت میاد.
اگه میخوای پایدار ثروتمند بشی دسته چکت رو بنداز دور.
اگه به خدا ایمان داشته باشی راههایی برات جور میشه و به ثروت میرسی.
از هر جایی چه هستی شروع کن از تو خونهات، از تو خیابون، از هر جایی که هستی. با هر چی که داری شروع کن که وابسته نباشی و تکاملت رو طی کنی که استرس نداشته باشی.
♥️
به نام خداوند مهربان
سلامت خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته ی عزیز
در ششمین روز از روزشمار تحول زندگی من یاد گرفتم که انتظار یک شبه موفق شدنو نداشتم.بلکه باید برای موفقیتم روند تکاملیشو طی کنم.
تجربهای در این زمینه داشتم. من با تکامل توانستم در ازمونهای مربوط به درسم پله پله به موفقیتهای بزرگ برسم.
در واقع در شروع کار رتبههایی که میاوردم اونقدر بالا نبود ولی هردفعه از بار قبل بهتر میشد.
و هرچه بیشتر میگذشت اون روند صعدودی و پیشرفتم بیشتر میشد تا جایی که حتی خودم هم گاهی شگفت زده میشدم از نتایجی که میگرفتم.
الان به اهمیت طی کردن تکاملم پی میبرم. چون هربار که رتبهی بهتری میآوردم اعتماد به نفسم بیشتر میشد و با خودم میگفتم اگه من تونستم همچین نتیجهای بگیرم پس بهترشو هم میتونم داشته باشم. در واقع رسیدن به نقطههای بالاتر رو برام منطقیتر و قابل دسترستر میکرد و باعث میشد که احساس کنم لیاقت رسیدن به رتبههای بالاتر رو هم دارم.
الان من زمان کمی دارم و برای همین یه مقداری عجله دارم و استرس دارم برای کارم و ان هم به این دلیله که میترسم تکاملم بیش از حد طول بکشه
ولی تمام تلاشم رو میکنم که کارم را بهتر انجام دهم تا زودتر نتیجه بگیرم و مطمئنم الان که خدا منو در این زمان در این مسیر قرار داد ، پس حتما میتونم تو زمانی که الان دارم به هدفم برسم. فقط کافیه که به خدا اعتماد کنم چون خدا هیچوقت دیر نمیکنه.
با ارزوی موفقیت برای شما.❤
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
ششمین روزشمار تحولم
حدودا سه ماه پیش برای مصاحبه به یک شرکت بسیار شیک رفتم. از پرسنلش و جو خوشم اومد. هم شیک بودن هم فروتن. ولی بعد از مصاحبه و دیدن مدیرعامل به شدت حس بد و اضطرابی در من ایجاد شد. میدونستم که اصلا دلم نمیخواد اونجا کار کنم. اینقدر مدیرعامل مغروری بود که اصلا برام توضیح نداد برای چه شغلی در نظرم گرفتن. بعد از چند روز بهم زنگ زدن که پذیرفته شدمو از شنبه برم سرکار. با اینکه چندان مایل نبودم به اصرار مادرم رفتم. تازه روز اول کارم متوجه شدم عنوان شغلم کارشناس هوش تجاری هستش. سمتی پرطمطراق با حقوق بالا و وسوسه کننده. من تجربه کاری خوبی داشتم ولی هیچکدوم در این زمینه نبود. تنها نکته ای که در رزومه م مرتبط با این شغل بود عنوان پایان نامه م بود که در مورد هوش تجاری نوشته بودم. اونجا متوجه شدم که بین اینهمه رزومه مثل اینکه فقط در رزومه ی اثری از هوش تجاری پیدا بود. بسیار سخت بود ولی کار رو شروع کردم. مدیرعامل هر دفعه پروژه ای بهم میداد و روز تحویلش رو خودش تعیین میکرد. و من برای آماده کردنش شبی فقط دو ساعت میخوابیدم و هم در محل کار هم در خونه بسیار مضطرب بودم. چون تجربه ای در این زمینه نداشتم و اولین بارم بود.برای اینکه اضطرابم کاهش پیدا کنه همش با خودم میگفتم “خداوندا توئی که باید تائید کنی.قدرت از آن توست.” وقتی نمیدونستم چکار باید بکنم میگفتم “خداوندا راهو بهم نشون بده .هدایتم کن” و خداوند برام سنگ تموم گذاشت و هر دفعه سربلندم کرد. و اون مدیرعاملی که اینهمه توقعش بالا بود از نتایج کارم بسیار راضی بود”. از همون روز اول یه جمله دیگه رو هم خیلی تکرار میکردم. “تو خداوندی هستی که یوسف رو به عرش رسوندی. من رو هم به عرش برسون”. تقریبا روز سوم بود که یکی از همکارام که بسیار هم در کار خودش متخصص بود یواشکی بهم گفت که مدیرعامل تصمیم گرفته من رو بجای اون مسئول کنه. از تعجب مونده بودم. از یه طرف دلم براش سوخته بود از یه طرف خداوند جواب دعامو داده بود و فورا داشت منو به عرش میرسوند. ولی من اصلا آمادگی شو نداشتم. در واقع تکاملمو طی نکرده بودم. اگر مستقیما به خودم میگفتن قبول نمیکردم. ولی یکی از مدیرهای اونجا از همکارم حمایت کرد و مدیرعامل رو منصرف کرد. بعد از حدود ده روز کار با اینکه تمام مدیران از کارم راضی بودن استعفا دادم. چون درسته پروژه هارو خوب انجام میدادم ولی همش در اضطراب بودم و بیخوابی شدیدی داشتم طوریکه چشمام شده بود یه کاسه خون و یه پلکم از فشار عصبی تیک گرفته بود. من برای این شغل آماده نبودم و باید تکاملمو طی میکردم. خدارو شکر بعد از ده روز مسئله ای پیش اومد و بهانه ای بدستم داد که از اون کار بیرون بیام. بعد از دو ماه تیک پلکم خوب شد و به آرامش رسیدم.و الان میدونم شغلی که مناسبم باشه عذابی درش نیست.اینهم تحربه مت بود از تکامل.ممنونم از استاد و خانم شایسته ی عزیز🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖💖
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خیلی وقته فایلهای هر روز را میبینم ولی چیزی ننوشته ام .
راستش هر کدوم از فایلهای روزهارو که میدیدم و میشستم با خودم فکر میکردم افسرده شدم آخه انگار همه این فایلها رو استاد برای من گفته چون تو تمام موارد این اشتباهات و انجام دادم .
چند روز پیش خواب دیدم که یکی بهم گفت فایلها رو دوباره از اول ببین و گوش کن و همه مطالب را در دفتر بنویس این شروع کار از همین نوشتن شروع کن و منم وقتی بیدار شدم همین کار کردم و الان چندروز است دوباره از روز اول فایلها رو شروع کردم دیدن و گوش کردن وتوی دفتر نوشتن . احساس میکنم حالم بهتره و تصمیم دارم ادامه بدم .
در مورد این فایل هم باید بگم قبلا این اشتباه انجام دادم برای یادگیری و خرید وسایل کاری که فکر میکردم خیلی پولسازه و تقریبا هم دوسش داشتم پول قرض کردم ولی از همون روز اول که رفته بودم سر کلاس برای یادگیری همه چیز بهم ریخت و بخاطر یه سری مسائل خیلی عجیب اوضاع کار بهم ریخت و از اون روز دیگه مشتری نداشتم با اینکه تو کار خیلی مهارت داشتم و خیلی عالی انجام میدادم ولی مجبور شدم با ضرر خیلی زیاد کار و جمع کنم وتمام وسایل هم بفروشم و با کلی بدهی از کار بیام بیرون وتازه بعداز ۲ سال تونستم بدهی ها رو پرداخت کنم و نفس راحت بکشم .
الان وقتی یکی میخواد کار شروع کنه و دنبال پول گرفتنه تنم میلرزه که داره بزرگترین اشتباه انجام میده چون من تجربه ش کردم .
خداروشکر میکنم که از روزی که با استاد و مریم عزیز و این سایت آشنا شدم تازه فهمیدم زندگی یعنی چی آرامش یعنی چی و روزی هزاران بار خداروشکر میکنم .
دوستتون دارم با تمام وجود💗💗💗💗💗💗💗
روز ششم از فصل اول
سلام بر استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان
بسیار صحبت های تاثیر برانگیز و نابی در این فایل أست .
در هر پدیده ، موجود و هر ذره این جهان اگر نگاه کنیم اثار تکامل را در ان می بینیم ولی انسان فراموشکار أست و عجول و همه این تغییرات را عادی می بیند و عادت کرده به دیدن فصل ها پشت سر هم ، شب و روز را دیدن ، رشد گیاهان را دیدن ، بزرگ شدن فرزندان را دیدم و….، همه می خواهیم یک شبه به همه چیز برسیم اگر کمی طول بکشد و یا چند بار شکست بخوریم نا امید می شویم .این فایل را باید هر روز گوش کرد تا انگیزه داشت و فراموش نکرد همه چیز پله پله أست . بحث چک و وام هم خیلی برای من درس داشت. خوشبختانه هیچ وقت طرفدار چک و یا خرید چکی نبودم ولی اینکه نباید با وام کاری را شروع کرد برای من تازگی داشت .من هم از ان دسته ادمها بودم که باید سرمایه زیاد داشت برای شروع کاری حالا یا با وام یا با سرمایه پدر و ….
خدا را شکر که این قوانین را یاد میگیرم ، گرچه اول راهم و ایده ای برای شروع کار خودم ندارم ولی طبق فرمایش استاد با ارام کردن ذهن و ارامش داشتن ایده عالی به من الهام می شود ان زمان حتما بر اساس این سه قانون پیش میروم :
١-همیشه ذهنی ارام داشته باشم و توکل و توجه به خدا را در هیچ لحظه ای فراموش نکنم
٢-تکامل حتما باید طی شود ، قدم ها را یکی یکی باید برداشت تا در هر مرحله درسهای لازم (پیش نیاز) را گذراند ،تا بتوان به دورترین (بالاترین ) نقطه رسید
٣-سراغ وام و چک نروم تا همیشه سرم بلند باشد و هیچ استرس باز پرداخت را نداشته باشم و تا کامل پرداخت نکردم روی ان حساب نکنم
واقعا یاد و توکل به خدا چه قدرتی دارد و چه کارها می توان کرد .
خدایا شکرت
خدایا همه ما را در دستان قدرتمند خودت حفظ بفرما
به نام آفریدگار مهربان🌹
سلام خدمت دوستان عزیز
من الان ۴۵سالمه و تا ۴۳سالگی وام نگرفته بودم
و همیشه به این موضوع افتخار میکردم (این نکته رو بگم که بخاطر روابط عمومی خوبم دوستان خوب دارم و تقریبا از لحاظ مالی تقریبا خوبن و همیشه توسط اونا که بده بستون داشتیم پول جابجا میکردیم که الان میفهمم که اینکار هم خوب نیست،چون همیشه احساس نیاز به کسی به غیر خودت داری) تا اینکه برای خرید ماشین نو وام گرفتم از اونروز احساس میکنم بدو بدو شروع شد و بدهکاری از من افتاده جلو اما باتمام وجودم تصمیم گرفتم تمام بدهکاریهامو تا شروع سال جدید(۱۴۰۱) صفر کنم وبه امید خدا و با برنامه ریزی خوب دیگه گرفتاری مالی نداشته باشم.
به امیدخدا و آرزوی موفقیت در همه مراحل و جیب و حساب بانکی پر پول برای هممون در اینده ای نه چندان دور🌹
سلام به همگی روز ششم سفرنامه ام رو مینویسم
شب قبل اینکه این فایل رو گوش بدم با دوستم داشتیم در رابطه با همین تکامل صحبت میکردیم
میگفتم من میخوام اول خودم ساخته بشم اول خودمو بسازم درونم رو شکل درست بهش بدم باورمو توی مسیر بسازم
که این فایل مصمم ترم کرد ک آره مهری درسته راهی ک در نظر گرفتی به نتیجه فکر نکن ونگرانی رو بزار کنار و بفکر ساختن خودت باش اول از همه بقیه چیزها خودشون جذب تو میشن و میان توی مسیرت قرار میگیرن
هرچقدر الان زمان بزاریم برای ساخته شدن وآماده شدن بزاریم روند تکامل خودش طی بشه بدون عجله ، راه باز میشه دستاوردامون مشخص میشه با نگران بودن فقط متوقف میشیم و ایمانمون ضعیف میشه و ممکن از مسیر دور بشیم