همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 87 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif
800
1020
مدیر فنی
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
مدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع استشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد مهربان و خانم شایشته عزیز من تازه اول راه هستم وقتی تجربه های دوستان را مطالعه میکنم در می یانم اتفاقاتی برای من هم افتاده بدون این که بدانم همین قانون جذب اس یک با می خواستم شکر را تبدیل به پودر شکر کنم ولی اسیاب نداشتم نا خدا گاه هی فکر میکردم چه کار باید انجام دهم در حالت خواب و بیداری بودم که الهام به من شد با مولی نکس انجام بده وقتی این کار را انجام دادم به خواسته ام رسیدم به راحتی و بدون زحمت زیاد وممنونم از خدای مهربان
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی
این اولین کامنت من بعد از چند سال عضویته
من مدت زیادی هستش که در زمینه کسب وکارهای آنلاین کار میکنم حدودا ۴ سال…همه نوع کاری از همکاری در فروش و فروش لایک و فالوور و ممبر در تلگرام و اینستاگرام و مدیریت اکانت و زدن وب سایت و فروش آنلاین و پکیج فروشی و… کار کردم و هرکدوم رو به نحوی ازشون درآمدی داشتم اما با توجه به برخورد به تضادها و حرف های استاد متوجه شدم که هیچکدوم از این کارها رو من بهشون علاقه ندارم من قبل از اون کار فیزیکی هم انجام میدادم…مثلا فست فود داشتم…اما چون دانشگاه هم بودم به این تضاد خوردم که من کاری رو میخوام که بتونم کار کنم و هم بتونم دانشگاه برم..علاقه ای به یکجا نشستن از صبح تا شب نداشتم بنابراین کشیده شدم به سمت کارهای آنلاین و از کم شروع کردم اما هر بار به یک تضاد میخوردم…من فقط توی این مسیر میدونستم شغلی که من میخوام دوتا ویژگی بارز داره یکی باید از نطر زمانی استقلال داشته باشم و هم از نظر مکان…چیزی که بعدها استاد هم در فایل هاشون از اون صحبت کرد و دقیقا هم، کار استاد همین جوریه…من با این دو نشانه جلو میرفتم مثلا وقتی مدیریت اکانت اینستا انجام میدادم به این تضاد برخوردم که نیاز بود در یک تایم های خاصی کار خاصی انجام بدم…بعد از یه مدت متوجه شدم که عه محسن من اینو نمیخوام..این با اون دوتا اصلی که گفتم مغایرت داره…تمام این تضادهای کوچیک و بزرگ منو به سمت کاری که علاقه داشتم کشوند تا همین دو سال پیش که با بازار فارکس آشنا شدم و هرچی بیشتر کار میکردم متوجه شدم این کاریه که من بهش علاقه دارم لااقل پتانسیل اون دوتا نکته رو داره.
خلاصه من کلی کار کردم و آموزش و مطالعه…و خب ضررهای زیادیم دادم اما چون اون چیزی بود که میخواستم ازش خسته نمیشدم…بعضی موقه ها یه روز دو روز کلافه میشدم ولی اما دوباره شروع میکردم…تا اینکه یه روز نشستم و با خودم صحبت کردم،فکر کردم که آخه مشکل کار کجاست…فهمیدم اصلا پست چارت نشستن و تحلیل کردن رو من اونجوری که باید دوس ندارم…من دوست دارم این بازار رو اما نه اینکه خودم هی بشینم پای کار…بازم تضاد جدید!
بعد از یه مدت یه فایلی از استاد دیدم که در مورد همین سرمایه اولیه برای شروع کار بود…توی اون فایل داستان مردی رو گفت که اعتبار زیادی داشت و میخواست کار ساختمان سازی انجام بده اما نه پول و نه زمین رو از خودش نداشت و تونست با ایده ساخت ساز مشارکتی زمین رو بدست بیاره و با پیش فروش کردن واحدها پول ساخت رو واینجوری کلی موفق شد
توی یه ویدئوی دیگه از استاد هم دیدم که میگفت نیازی نیست شما همه کارها رو حرفه ای بلد باشین افراد متخصصی هستن که با عشق و علاقه اون کار رو واستون انجام میدن…این دوتا فایل یه جرقه شد توی ذهنم…با خودم گفتم محسن ببین افرادی هستن که توی ترید کردن خیلی حرفه ای هستن و عاشق نشستن پای چارتن….(اونموقع من سرمایه اولیه نداشتم…یعنی هرچی داشتم یا ضرر شد یا رفت پای آموزشا)…خیلیام هستن که سرمایه اولیه دارن اما خب از این بازار هیچ اطلاعاتی ندارن…گفتم وقت خوبیه که من لینک بین این دو گروه باشم
خب خداروشکر خدا اعتباری بهمون داده به واسطه گذشتم نیکم…شروع کردم و یک تریدر متخصص پیدا کردم و بعد از اون سرمایه گزار پیدا کردم…با توکل بر خدا شروع کردم…اما متاسفانه نمیدونم چرا تا الان نتیجه خوبی نگرفتم(تا الان نگرفتما تو اینکه میگیریم که هیچ شکی ندارم)…اما اون افراد به طرز عجیبی کلی افت کردن
الان که این فایل رو دیدم با خودم گفتم نکنه اشتباه کردم که پول گرفتم..نکنه باید خودم پول میذاشتم توی این کار!؟
منم الان نگرانی و استرس دارم به خودی خود..ولی همیشه فکر میکردم این بخاطر مسئولیت پذیریه! و هرکاری بخوای انجام بدی یه ذره نگرانی و استرس داره اوایل و بعد از رسیدن نتایج رفع میشه….و بقول استاد نباید از اون ور بوم بیفتم که اصل رو فراموش کنم
استاد عزیزم اینجای سخنم باشماست…من از فایل های شما تا همین یک هفته پیش بصورت غیر مجاز استفاده میکردم…به شکلی استفاده میکردم که بیش از روزی ۵،۶ ساعت وقت میزاشتم…و خودمو اینجوری فریب میدادم که وقتی پول اومد هزینه اش رو میدم…تا چند روز پیش به خودم اومدم گفتم ای دل غافل بابا تو هنوز باور به فراوانی نداری ایمان به خدا نداری چجوری میخوای پول بیاد اینجوری بود که تماااااامشون رو کاملا پاک کردم و به خدا قسم توبه کردم و تصمیم گرفتم فقط از فایل های رایگان استفاده کنم و فایل های اصلی رو بخرم
دلم میخواد استاد این پیام رو ببینه و در یک فایل یه توضیحی در ارتباط با این سردرگمی ها در مسیره بده
ازتون ممنونم
با سلام خدمت همه دوستان و استاد ارجمندم و سرکار خانم شایسته
الان حدودا ساعت 21دوشنبه شب 19 خرداد 99 هست که من این فایل قانون تکامل استاد عباس منش رو گوش کردم بسیار عالی و قابل درک بود
این مطلب استاد که فرمودند اصلا وام نگیرین رو واقعا تایید میکنم من خودم دبیرم در سال 89آقام دستگاه گریدر که در راهسازی مورد استفاده قرار میگیره داشت و در اون زمان درآمدمون عالی بود اما سرمایه گذاری بلد نبودیم
تا اینکه سال 89من پیشنهاد دادم فروشگاه ورزشی راه اندازی کنیم چون پسرم خیلی علاقه مند ورزش بود ما با30میلیون شروع کردیم و پسرم در اون زمان دانش آموز بود و من مجبور شدم فروشنده بزارم
این فروشگاه ما قانون تکامل رو طی کرد و مرتب بزرگتر شد و ناگفته نماند که در این زمان هم به آقام پیشنهاد دادم (سال91 )که زمین تجاری داشتیم شروع به ساخت و ساز کنه و زیر زمین برای فروشگاه ورزشی و همکف برای نمایشگاه اتومبیل حدود 500متر زیر بنا
خب به هر حال شروع کردیم و همزمان دوتا خونه نیمساز هم داشتیم اونا رو هم کامل کردیم تا اینکه از مغازه استجاری فروشگاه ورزشی رو به زیر زمین نمایشگاه اتومبیل انتقال دادیم تا یکسال هم خوب بود اما در این ساخت و ساز ما مقداری بدهکار شده بودیم چون درواقع دست به کار بزرگی زده بودیم
به خاطر این بدهی که در اون زمان 60میلیون بود ما سند دو واحد مسکونی روگذاشتیم و یک وام مسکن گرفتیم با درصد پایین
و70میلیون هم از بانک صادرات وام گرفتیم 3 ساله که باید هر ماه 2700پرداخت میکردیم
از 130میلیون اون زمان60میلیون بدهی دادیم و70میلیون رفتیم دبی و جنس برای فروشگاه آوردیم
سرتون درد نیارم اون بازاری که ما توقع داشتیم نشد هم بازار ماشین راکت شد و هم ورزشی فروش آنچنانی نداشتیم و اینقدر اعصابمون داغون شد و تمرکزمون به هم ریخت که برای وام بانک صادرات که یه مدت معوق شد یه واحد مسکونی رو به مبلغ 140میلیون فروختیم و وام رو پرداخت کردیم و دقیقا بعد از 8ماه خونه ای که فروختیم شد700میلیون
الان که این فایل رو گوش دادم خواستم به شما همسفرانم بگم که این عین حقیقته البته من همون وام مسکن رو هنوز بدهکارم اما تصمیم گرفتم هیچ وقت دست به همچو حماقتی نزنم و فقط با سرمایه خودم کار کنم چون اگر وام نگرفته بودم عجولانه خونه ام رو نمیدونم که الان همون خونه رو با 5برابر قیمت فروش بخرم واقعا حرفای استاد رو باید به طلا گرفت
انشاالله که سالم و تندرست باشین و ثروتمند
به نام خداى ثروتمند ثروت ساز وثروت آفرین من که هر چه از اوست غنى وشگفت است وبراى همین کلید غیب آسمانها وزمین در دستان مقتدر اوست سبحان الله
سلام استاد نازنین وفهیم من سلام گروه متعالى وآزاد اندیش من سلام گروه تحقیقاتى منسجم وحیرت انگیز عباسمنش جان سلام بانو شایسته ❤️
ستایش تو را مى گویم وعبادتت مى کنم خداى من وافتخار مى کنم به خودم که خدایى چون تو دارم که هر آنِ من را مى داند ونادیده وناشنیده ى من را علم دارد والهام مى کند به من تا خیر وشر خود را بشناسم
خدا را سپاس از این همه ثروت که در این مجموعه عظیم انسانى هر روز وهر لحظه مشاهده مى کنم وبه تمام دانش من گنجایش بیشترى مى دهد تا حالا خود هم به این فکر نکرده بودم در جهان هستى این عظمتى که اینجا مى بینم را روزى بتوانم تصور کنم ما شاءالله .
راستش خیلى خیلى نیاز داشتم یک نفر بهم بگه هر چى که هستى آن بزرگى تو است هر چه که دارى آن سرمایه توست ولى مشوق نداشتم چون من مثل یک دوره گرد شب وروزم را فقط مى نوشتم حتى احساسهاى عجیبم را با خدا
دیشب خیلى تمایل داشتم از بطن تمرینها ویادداشتهایى که درباره آگاهى هاى هر فایل مى نوشتم چیزى مرا بلرزاند ومهر تأیید بر احساسم بزند از دیروز البته این حس را داشتم یهو رفتم درقسمت دیدگههایم یک لا یک سبز رنگ نگاه مرا دزدید وبعد لبخند من وصداى خنده ام که در اتاقم پیچید وگفتم واى خدا جون منو لایک کردى دقیقاً همین بر زبانم جارى شد عکس اسم الله را که گوشه اتاقم به دیوار زده ام را عاشقانه نگاه کردم هى تکرار مى کردم واى خداى من شکرت شکرت
پس درسته بله من یک نویسنده ى فوق العاده اى هستم که تو خیلى راحت وزیبا وقابل تأمل با دست استاد جانم مهر زدى که بگى ادعونى استجب لکم اینقدر ذوق کرده بودم که چند بار دیدگاهم را خواندم بدون آنکه احساسم مقابل من قرار گیرد وبگوید خب که چى حالا چى شد مگه در واقع این لایک خوش آب ورنگ رنگین کمان صفحات رمانم است من در بهترین نعمت الهى بسر مى برم که قلم من است پس راه دومى وجود ندارد اینقدر به آرامش رسیدم که تا همین ساعت براى آنچه که بعد از شنیدن این فایل وارد مدارى شدم که سراسر درباره ثروت بود حیرت آور است فرکانس شما!! دقیقاً این بیان خداا که اهدنا الصراط المستقیم نشان از درست بودن مسیرى است که شما عزیز خدا در این سالها بدست آوردید امروز هى به من میگفتن چته اینقدر شادى تو دلم مى گفتم بابا هنوز حتى ٢۴ساعت نشده فایلى که شنیدم غوغا به پا کرده اولین نشانه ى امروز صبحم که البته صبح نبود کاغدى بود که مدتها قبل از ورودم به سایت براى نشانه گرفتن از خداوند در سفره ى عزیزى به تعداد زیاد وبا تعاریف رسیدن به خواسته بشکل نامه اى کوتاه نوشته بودم وبا اجازه ى همان شخص گذاشتم شاید آن جمع فکر مى کرد من دعاى خاصى را نوشته ام ولى وقتى به آنها گفتم هر کسى مى تواند دو کاغذ بردارد وبداند که این کاغذ نشانه ى رسیدن او به خواسته اش است وقبلش نیت کند برایشان جالب بود ومن شیطنتم این بود که مى خواستم قانون فرکانس را به خود اثبات کنم واینکه یقین حاصل کنم که مسبرى که انتخاب کرده ام براى آزادى ورهاییم مسیرى الهى وبهشتىى است براى همین بیشتر از هر کس دیگرى مشتاق بودم که هر کسى که کاغذى را بر مى دارد در آن چه نوشته اى را خواهد دید ونیت او چه بوده وآیا به آنچه مى خواهد مى رسد خلاصه آن شب رویاى همه محقق شده بود وحتى بعضى ها هم فکر مى کردن شعبده بازى است!!!؟؟؟ ولى اینطور نبود من از پنهان وآشکار کسى خبر نداشتم وندارم ولى خدا در قلب همه حضور دارد یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم .واقعا ً چرا ذهن بشر همیشه راه دور را در نظر دارد؟خداوند به زیباترین شکل ممکن پاسخ مرا داد … سهم من هم یک کاغذ بود که وقتى آن را باز کردم ذوق کردم چون یکى از خواسته هاى مهم من بود.اما امروز این کاغذ را روى میز دیدم وچون شکلش برایم آشنا بود آن را باز کردم فکر مى کردم همان کاغذى است که همان شب بازش کرده بودم واز شدت شوق رسیدن به خواسته ام هزاران بار خدا را شکر کردم ولى اینگونه نبود! در کاغذ با خط خودم درباره یکى دیگر از خواسته هاى خیلى مهم من نوشته شده بود 🎉که من وقتى خواندم شوکه شدم این کاغذ اینجا چکار میکند من که یک کاغذ برداشتم آنهم کاغذى که تاریخش به برج ٣بر مى گردد عجب !ولى امروز این نشانه چون صیقلى قلب مرا جلا دادو به اعجاز اینکه خداوند لا زمان ولامکان است نزدیکتر شدم ! وبرایتان دعا ى مخصوصى کردم که خدا قلبتان را جلا دهد از این بیشترى و هى مى گفتم امروز چه روزیه خدایا شکرت در همین احساس زیبا بودم که برادرم که او هم مدتى است که عاشق شما شده از من خواست که امروز یکدیگر را ببینیم من نیز اجابت کردم او به من گفت یکى از نشانه هاى توکل به رب العالمین را در کار اداریش مشاهده کرده وخوشحال بود وبعد بدون آنکه من به او از سفر ششم بگویم او طراحى روى زمین مان را با بیان شگفت انگیز که سابقه نداشت با تجسم آینده ى زمین ورشد آن گفت وگفت وگفت من هم متحیر از قلم واندیشه ى خدا در دلم الله اکبر گفتم وبرادرم را تحسین کردم خلاصه همه حرفهایمان ثروت بود و وشادى وحتى طراحى دفتر نمایندگى ما در تهران ! …او ومن وخیلى ها مثل ما ترسها یمان را چون بتى بى نفع وضرر مى پرستیم وفکر مى کنیم خداوند خوبى را نمى خواهد در حالیکه منبع خیر هر چه از خیر اوست عطا مى کند وحتى زمین وآسمان را به وحدتى بى نظیر مى رساند تا تو به خواسته ات برسى داداشم امروز مدام میگفت همه چیز در باوراست و من به شما نشان احترام مى دادم وخدایم را سپاسگزارى مى کردم وخیلى عالى بود که براى زمین سوخته یا هر آنچه که جامعه فکر مى کند عشقى از خداوند ببخشى وبنشینى به تماشاى رقص ثروت الهى بر روى تمام آنچه که تو کاشته اى این زمینهایى که زمانى درخت خرما ولیمو ونارنج وانگور در آن کاشته شده بود وخداوند در هر طلوعش صلوات خود را بر آنانى که به او ایمان دارند مى فرستاد اکنو ن دوباره مى خواهد جان بگیرد وجان دهد واینها همه به ذات مقدس پروردگارم باز مى گردد که کن فیکن مى کند مشیت او و خواهر زاده ام به من گفت ببین خاله همه چى داره درست میشه او هم عضو سایت شما شده ولى خودش باید متوجه شود که بهترین استفاده را از این نعمت ببرد
واتفاقاً هم ورود به سایت شما را به برادرم پیشنهاد دادم و او هم بسیار مشتاق است ولى به عهده ى خودش گذاشتم که سیر تکامل وهدایت رب را بفهمد وتصمیم بگیرد
من به انتظار رستن شکوفه هاى امیدم به این راه وانتخاب هستم ومطمئنم خداوند شما را دستى قرار داده تا هر لحظه از عمق این اقیانوس جواهرى بیرون بکشم ونشان مسیرم بگذارم تا به آنچه سالها آرزویش را داشتم برسم
ممنونم که عاشقانه هدایتان را در اختیار من مى گذارید خداوند از شما راضى باشد سپاسگزارم از خداى بخشنده ام که رضایت من براى او مهم است🙏🏻🌹🌹❤️🙏🏻
درود بر استاد و همه دوستان
قانون تکامل اصلی ترین ، جامع ترین و هماهنگ ترین قانون با روح جهان هستی و کائنات است و شامل همه موجودات جانوران و گیاهان و انسان می شود و جالب تر اینکه در بین انسان ها هم شامل همه نوع بشر از ازل تا ابد شده است و اینگونه نیست که مثلا” خداوند برای پیامبر این قانون را رعایت نکرده باشد و پیامبر هم در چهل سالگی زمانی که تکامل خود را طی کرده اندبه پیامبری مبعوث شدند و یا قرآن طی بیست و سه سال و تکاملی به پیامبر نازل شد و این تکامل در نوع و محتوای آیات و سوره ها هم کاملا” مشاهده شده و سوره های مثل بقره و آل عمران که سوره های پر مفهوم تری هستند در اواخر و پس از طی تکامل پیامبر به ایشان الهام شده است.
محال است ما بتوانیم بدون طی کردن تکامل به موفقیت برسیم ، پس عجله و اینکه یک شبه زبان خارجی یاد بگیریم ، یک شبه لاغر شویم، یک شبه ثروتمند شویم و …. را فراموش کنید، چون جهان هستی اینچنین کار نمی کند.
در پناه خدا موفق و پیروز و کامران باشید.
به نام پروردگار مهربان من.
سلامی به گرمی عشق روانه به قلبهای پاک شما دوستان عزیز و گروه تحقیقاتی استاد عباسمنش.
میخوام از الآنم و شرایط کنونی ام بگم تا بتونم همین لحظه و با همین امکانات کار خودم رو شروع کنم.
اول اینکه من با ایمانی که در درون خودم قوی کردم تونستم به جایی برسم که بیام اینجا کامنت بذارم و صحبت کنم.
بارهای اول ذهنم بسیار بسیار مقاومت داشت و من پیش خودم میگفتم : چی میخوای بنویسی؟؟
چجوری میخوای بنویسی که بقیه خوششون بیاد؟؟
چی بنویسم که خودم رو به بقیه بفهمونم ؟
و…..
و….
و…
تا اینکه روی باورها کار کردم و گفتم آقا ، تو هرچی رو که باید بنویسی بهت گفته میشه و مینویسی.
یعنی میگم این کامنت گذاشتن هم روند تکاملیش رو باید طی کنه.
ممکنه همه ی ما اول کار در برابر کارهای جدید مقاومت داشته باشیم.
بعد از چند وقت دیدییم که خیلی خیلی خیلی شرایط عوض شد و مقاومتها کم شده.
و این اتفاق لازمش کار کردن روی باورهاست و سلام //
خب،
حالا بیاییم سر مطلب اول.
من خیلی دوست دارم که بتونم کتاب بنویسم در زمینه موفقیت.
اولِ کار وقتی این ایده به ذهنم رسید ذهنم به شدت مسخرم کرد.
من یه مدت کار کردم روی باورهام.
من کار قبلی خودم هییییییچ ربطی به این کار مورد علاقم نداره.
ولی یه جایی گفتم آقا تو باید بری سر علاقت.
باید توی کار دلخواهت حرکت کنی.
و دوباره و دوباره و دوباره مقاومت ذهن و از این طرف کار کردن روی باورها و دیدگاههام.
الآن شرایطم به جایی رسیده که بعد از ترک کار قبلیم و یکی دو ماه گذشتن از اون شرایط، از طریق فروش وسایل کار قبلیم یه پولی دارم.
با این پول میتونم علاقه جدیدم رو شروع کردم.
من اگر سر کار قبلیم میموندم هیچ وقت نه وقتشو داشتم که بیام کسب و کار جدید شروع کنم و نه پول درست و حسابی.
البته همین تغییر هم بسیار بسیار بسیار برام در اوایل کار سخت بود.
چرا؟؟؟
چون ده دوازده سال درآمدم از همین کار بود.
ولی گفتم براتون، گفتم هرچی میخواد بشه من به خدا توکل میکنم و به اون اعتماد دارم.
حالا ،
اون پول رو ۷۰ درصدش رو بخشیدم به خانوادم.
به ماشین با داداشم شریکی داشتم که کلا گفتم برا خودت.
چرا این کار رو کردم ؟
چون میخوام ازاول شروع کنم.
با یه مبلغ خیلی کم میخوام مهاجرت کنم و برم یه شهر دیگه و اونجا با آدمای جدید و شرایط جدید و کار جدید شروع کنم.
In god wi trust
ما به خداوند اعتماد داریم.
منتظر دستان خداوند هستم.
منتظر ایده های خداوند هستم.
من خداوند رو به عنوان وهاب یعنی بسیار بسیار بسیار بخشنده پذیرفته ام.
خدایا کمک کن در این مسیر بمونم.
خدایا مارا به راه راست هدایت کن.
مرسی از تمام شما عزیزان و همراهان.
با توکل به الله حرکت میکنیم.
شاد و پیروز و خداگونه زندگی کنیم.
🏵🏵🏵🏵🏵
سلام به استادم آقا سید حسین عباسمنش و دوستان عزیزم
میخوام تجربه خودم از شروع کار و تکامل رو بگم سال 87 که فوق دیپلم رو گرفتم یکی از فامیلهامون مدیر بودن در بخش دولتی که منو برد سرکار در واقع شدم منشی خودش توی دفترشرکت جدید اونجا تازه سیستم های حسابداری و مالی راه اندازی کرده بودن و یه آقای مهندسی که الان هم دوست من هست میامد شرکت برای کارهای انفورماتیک شرکت از اونجا من به بحث شبکه علاقه مند شدم و کلاس رفتم مایکروسافت رو یاد گرفتم و یواش یواش اونا کار رو به من تحویل دادن بعد از 2 سال وارد بحث شبکه های کامپیوتری حوزه سیسکو شدم و خدا رو شکر میکنم که تونستم تا سطح خیلی خوبی پیش برم و بعد از 5 سال کار من تونستم وارد شرکتی بشم که شاید 1 سال براش دست و پا میزدم و بارها با هربار اعلام نیاز نیرو من میرفتم اونجا مصاحبه دیگه شناخته بودن منو البته اونموقع ها من اصلا هیچ خبری از قانون نداشتم و کاملا تو حالت دیفالت مسیرو ادامه می دادم حدود2 سال در اون شرکت کار میکردم البته با حقوق خیلی کمتراز جای قبلی فقط برای کسب تجربه و مهارت چون هدفم این بود که اونجا خیلی کار رو خوب یاد می گیرم و بعد می رم جای دیگه خلاصه در رویای خودم بودم که ناگهان مدیرعامل یک امتحان سختی از من و چند نفر دیگه گرفتن که آقا اونجا بود که فهمیدم هیچی کاری نکرده بودم هیچ اخراج شدم.
درکی که از تکامل پیدا کردم در این قسمت نوشته هام میخام بگم
از شرکت قبلی 5 میلیون تومن بابت سنواتم طلب داشتم که 2 سال بعد بهم دادن با همون 5 تومن من تصمیم گرفتم برم در بازار تجهیزات پزشکی شروع به کار کنم با همون مقدار پول جنس تهیه کردم و در انباری خونه می داشتم دفتر کار انبار من 5 متر انباری خونه بود تقریبا 3 سال زمان برد که تونستم بلاخره 80 متر انبار اجاره کنم و جنس بیشتر و بیشتر خرید کنم خودم کاملا متوجه هستم که خیلی تنبلی میکردم و زمان میکشتم اگر غیر از این بود الان باید شرایطم بهتر می بود و این سیر تکامل هنوز هم روندش کند هست ولی این رو هم میدونم که خودم تنها با5 تومن پول تونستم تا به اینجا برسونم خودم رو و خیلی از شرکتهای همکار رو دیدم که خیلی قبلتر از من چند سال کار میکردن و توی این 2 یا 3 سال وضعیت ایران کارو کسبشون رو جمع کردن همین موضوع بسیار باعث ایجاد انگیزه در من می شد و حالم خیلی بهتر میشد وانرژی می گرفتم نه از اینکه اونا دیگه نیستن از این بابت که من دارم کار درست رو انجام میدم که با یاری و پشتیبانی خدا موندم . توی این نقطه هست که تکامل رو درک کردم و صد البته که بی نهایت جای کامل شدن و بهتر شدن داره.
خدا هزاران هزار بار شکر می کنم و سپاسگذارم که منو همیشه خوشحال کرده و خوشحال میکنه و هیچوقت منو تنها نذاشته و نمی زاره از استاد عزیزم اقای عباسمنش بسیار ممنونم که وجودشون باعث آگاهی روشنی و بیداری من شده.
دوستتون دارم خدا نگهدارتون تا کامنت بعدی
واقعا خیلی عالی و بی نظیر بود و من در مورد قانون تکامل خیلی خیلی چیز های عالی دستگیرم شد خیلی سپاسگزارم استادم عزیزم و متوجه شدم که همیشه باید در هر شرایطی شروع کرد حتی از زیر صفر فقط باید شروع کرد
و باید ایمان داشته باشیم که همواره همیشه خداوند کنار ما هست و از خودمان بیشتر میخواهد که ما موفق و ثروتمند باشیم
به نام خدا
سلام میکنم به همسفرهای عزیزم ، استاد عزیزم و عزیز دل هممون مریم جان ❤️
روز ششم سفرنامه
موضوع ( همین لحظه بهترین زمان برای شروع است )
میخوام از تجربه زندگیم بگم در مورد 🧨نزول 💣گرفتن
نقطه عطف تغییر من از چک و لگدهای جهان شروع شد بخاطر نزول گرفتن
سال ها پیش دوستم صمیمی من رستوران بزرگی رو ( که هیچ پیش زمینه ای ) توی رستوران داری نداشت با جیب خالی و فروش اموالش و قرض و قوله شروع کرد ،، حالا بماند که چقدر اولش نشونه اومد براش که نباید این کارو بکنه اما اون انجامش داد ❌ من ❌ یه ماشین خارجی داشتم که برای ضمانتش وکالت فروش دادم به یه نزول خور تا بهش ❌پول بهره ای ❌بده
… نمیدونستم چقدر این کارم اشتباهه و ❌بدون مشورت ❌خانوادم و کاردان این کارو انجام دادم …. بعد از یک سال با وجود اینکه دوستم به گفته خودش چک هارو پاس کرد نزول خور چون وکالت فروش از ماشینم داشت با یه ترفندی ماشینو از دیر پام در اورد و به نام کسی دیگه زد .
دوستم علاوه بر این ماشین من پولهای زیادی قرض کرده بود و همه رو به باد داد و رستوران ورشکست شد …..
جالب اینجاست که دوستم هیچ وقت پول ماشینو بر نگردوند بهم
✅چقدر درس داره این داستان ✅
تازه دوندگی های دادگاه بعدش که بی نتیجه بود
سرزنش خانواده و اطرافیان
این داستان چنان کمر منو شکست که حتی نمیتونستم غذا بخورم و … فقط و فقط با نماز و دعا میتونستم آروم بشم و یه روز بلاخره 🤍تسلیم خدا شدم 🤍
اونجا بود که اول با نماز خوندن و بعد به کتاب ”چهار اثر ”هدایت شدم و بعد به فایل های رایگان استاد عباسمنش
زندگی من متحول شد و کلا یه سارای دیگه متولد شد
این بزرگترین درس زندگی من بود و من
✅خداروشکر میکنم برای این تضاد بزرگ✅ که بزرگترین هدیه رو به من داد
❤️ خدارو❤️ شناخت خدا ، عشق خدا ، نزدیکی به خدا ….
وقتی خودمو جمع و جور کردم از خدا خواستم برام جبران کنه ،،، سارای جدید با توکل به خدا تونست همه گذشته رو جبران کنه … خدا برام جبران کرد چند برابرش رو وارد زندگیم کرد از راه های دیگه ، منو هدایت میکرد به معاملات سوودمند و جدای از بحث مالی آرامش و عشقی که توی زندگی دارم قابل توصیف نیست 🥺 خدایا عاشقتم 🥺
هزار بار ممنونم استاد ، عاشقتونم 🙏🏻🥺🙏🏻🙏🏻
در پناه خدا باشید ❤️
سلام به دوستان عزیز و استاد عزیزم
برگ ششم سفرنامه
واقعا قبل از آشنا شدن با سایت شما این دلیل که چرا بعضی ها ثروتمند میشن رو نمیدونستم و فکر میکردم که حتما یه راه عجیب و غریبی چیزی وجود داره که من نمیدانم ذهنیت من این بود که یه چیزی وجود داره که من نمیدونم و یه روز ابن سوال رو از خودم پرسیدم که آقا براب همه چیز استاد و مربی وجود داره و حتما برای موفق شدن هم باید وجود داشته باشه اما ذهنم یکم نجوا هایی داشت که میگفت مگه اینهایی که موفق شدن استاد داشتن و…. اما بعدش دیدم که نه مثل اینکه استاد و کتاب های زیادی وجود داره و خیلی از همایش ها
اوایلش با اینکه خیلی با روش های دیگران کار میکردم دیدم که نتیجه ای نداره برای من عملا و انگار اون حرف ها که به ظاهر خیلی قشنگه در عمل بی نتیجه هست همون زمان با اینکه با این مباحث آشنا نبودم گفتم خدایا منو با بهترین استاد توی این حوزه آشنا کن
و مثل خیلی ها به طرز عجیب و غریبی آشنا شدم توی صبحت های شما تامل میکنم که آقا واقعا چیزی اصلی تر و خالص تر از این حرف ها هست راجب این موضوعی که استاد میگه ؟ و خیلی وقت ها سعی میکنم خودم رو به شک بندازم و به چالش بکشم ولی بازهم میفهمم که چقدر خالصه حرف های شما و دوستایی که توی بخش کامنت ها فعال هستند و چقدر این باور ها خالصه
یعنی شما توی هر موضوعی به اون ریشه اشاره میکنید و دلایل اصلی و اون باور های پشت کار رو میگید که بنظر من چیزی که من بهش رسیدم اینه که زندگی چیزی نیست جز باور های ما ، همیشه دقت میکنم به افراد و نتایجشون و فقط نظاره گر هستم و سعی میکنم دخالت نکنم و به وضوح میتونم ببینم که چقدر جواب میده
مثلا یه فردی رو دیدم که خب نتایج خیلی خوبی نداشت با خودم گفتم احتمالا این فرد احساس گناه زیادی داره و از عزت نفس پایینی برخورداره شروع به حرف زدن که کرد دیدم چقدر همه ی چیز هایی که طبق قانون پیش بینی کردم چقدر درسته
و این خیلی جالبه براب من میتونم فکر خدا رو بخونم و خیلی ذوق میکنم وقتی اینجوری میتونم بفهمم ، اصلن همینکه میدونم چرا یه سری اتفاقات برای من میوفته و یه سری اتفاقات نمیوفته خودش دنیایی ارزش داره فقط می مونه عملگرایی من که اونم دست خودمه و تمام همین رو برای زندگی نیاز دارم که کلی بهم کمک میکنه
خدا چقدر مهربون و خوبه و خدایا شکرت که دارم میرم تو مسیر (یا ایاالذین آمنوا ) مسیر کسایی که (لا خوف علیهم ولا هم یحزنون) مسیر ابراهیمی و شکستن بت های دورن ،شکستن شرک درونی زدن علف های هرز وجود و لذت بخش شدن زندگی و چقدر این بهم حس خوبی میده که احساس میکنم دارم راه ابراهیم رو پیش میرم و اگر آیه هایی که خدا با ابراهیم حرف میزنه رو ببینید میفهمید که خدا چقدر خوب با این فرد صحبت میکنه مثل یه دوست صمیمی
همانطور که خدا میگه ( پیرو آیین ابراهیم باشید که او موحد بود و مشرم نبود) این خیلی برای من جالب بود که خداوند به پیامبر این رو میگه به کسی که اخرین پیامبر بوده و یه جورایی دین کامل شده بعد از این فرد.
و واقعا هم توی بحث یکتا پرستی و ایمان ابراهیم یک الگوی برای همه ی ما میتونه باشه از داستان هایی که وجود داره که چقدر یک ادم میتونه به خدا ایمان داشته باشه واقعا انسان رو تحت تاثیر قرار میده وقتی فکر میکنیم به کار هایی که خضرت ابراهیم انجام داده
خدا رو شکر میکنم که تا الان حتی با وجود وسوسه هایی که بوده سمت چک و وام و قرض نرفتم و خدا رو شکر که تو مسیری میرم که که خدا خودش بهم میگه ( آیا خدا برای بنده اش کافی نیست )
و مطمئن هستم که توی این مسیر با منه
خدا رو شکر که که خدایی رو پیدا کردم که توی هر لحظه کنارته و وقتی اون میاد کنارت دیگه نیاز به کس دیگه ای نداری و خیلی مشتی و با مرامه خیلی وقتا مشرک میشدم و روی آدم ها حساب میکردم و خیلی جاها پشتم رو خالی میکردن خیلی جاها زندگی بهم فشار می آورد ولی خدا رو شکر از لحظه ای که شروع به تغییر کردم نتایج عوض شد و حتی خیلی از کسایی که حتی من وقعی
از اونها نداشتم خداوند قلب اونها رو آروم کردم و برایذمن کارهایی انجام دادند خیلی با ارزشه و ازشون کلی تشکر کردم و خیلی حس خوبی برام داشت که خدا همه کار برات انجام میده تو فقط یک درصد وظیفه بندگی خودت رو انجام بده ۹۹ در صد بقیه با خدا اون کارش رو خوب بلده و خیلی مشتی و با مرامه .
خیلی سپاس گذارم از این مسیری که قرار گرفتم حتما آیاتی که یا ایهاالذین آمنوا داخل اونها هست و آیاتی که یا ایها الناس داره رو بخونید و ببینید که چقدر با هم فرق دارند چقدر این در گروه متفاوت هستند با اینکه خیلی ها فکر میکردند که فرقی نداره با هم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلاااام
روز ششم
درباره ی موضوع امروز سفرنامهبه من پیشنهاد تاسیس شرکت شده اما با اموزه های استاد فکر میکنم که هنوز تجربه هیچ کاری رو ندارم و تکاملم رو طی نکردم .وسوسه میشم که برم سمتش اما اینکار طبق قانون تکامل نیست .چون واقعا تجربه انجام هیچ کسب و کار و حتی کار در یک شرکت مشابه رو هم نداشتم چه برسه به رییس شرکت بودن
حامیانی هم دارم که میگن تجربه مدیریت دارن و میگن که ما هستیم کنارت.سوال هم برام پیش اومده راستش در این مورد
خداوند من رو هدایت کنه به بهترین تصمیم
درباره ی قرض گرفتن یه تجربه دارم.من اصلا اهل قرض گرفتن نبودم یک بار یه قرض کوچک از دوستم گرفتم .اما بخاطر اینکه روزها اینکه باید زودتر پسش بدم ذهنم درگیر بود که بعد اون چند دفعه باز مجبور شدم و تکرار شد
با اینکه مبالغ کوپکی بود و سریع پس دادم اما واقعا حس بدی بود و انرژی بدی داره و تصمیم دارم اصلا دیگه تحت هر شرایطی قرض نگیرم
در پناه خدای هدایتگرمون باشید