همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif
800
1020
مدیر فنی
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
مدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع استشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند مهربانم
سلام به استاد و همه ی دوستان هم فرکانسی
من مغازه پوشاک دارم دقیقا سه سال پیش وقتی زدم بعد از سه ماه کرونا شروع شد ولی من اصلا نترسیدم همه ی دوستام میگفتند که چه بد چه شانسی بعد از مغازه را زدی کرونا شد الان میخوای جمع کنی حتما پول کرایه مغازه در نمیاد و ….
منم به همه میگفتم خدا هست خدا روزی رسونه
و اتفاقا مشتریها م دو برابر شده بودند
وقتی اعلام میکردند تعطیل و کسی حق نداره مغازه شو باز کنه من میرفتم صبح زود و در مغازه را باز میکردم ولی هیچ کس در مغازه هاشون نبودند و همه میترسیدن بیاین
ولی من فروش عالی داشتم
و هر کی زنگ میزد میگفت خونه نشین شدی میگفتم نه در مغازه ام
میگفتند نمیترسی جریمه میشه میگفتم نه خدا هوای منو داره
یه روز یه ماموری اومد گفت خانم مگه اخبار نگاه نکردی گفتند همه تعطیل گفتم نه آقا من اصلا تلویزیون نگاه نمیکنم گفت آره حق دارید تلویزیون خیلی دروغ میگن
بعد ماموره گفت میرم وبرمی کردم بسته باشی گفتم نمیتونم من باید کرایه مغازه بدم گفت من نمیدونم باید ببندی بعد رفت تا دم در برگشت گفت اشکال نداره وایستید
منم خوشحال گفتم خدا جونم میدونم تو همه ی کارها را درست میکنی وهمین شد بعد از اون من دیگه کسی را ندیدم
والان میخوام با شجاعت جامو عوض کنم من اول با سرمایه ی خیلی کم شروع کردم ولی بعضی جنس هام و چکی گرفتم ولی خدارا شکر همه را پاس کردم الان دیگه 6تا چک دارم ولی دیگه نمیخوام چکی جنس بخرم
توی بازار هم هر جا میرم میگن بیا هر چی میخوای بردار حتی تا100میلیون ولی من همیشه حواسم به چکهام هست
ولی به قول استاد وقتی چکی میگیری دیگه باید سرت پایین باشه وهر چی میگن باید شما قبول کنی و احساس کم لیاقتی میکنی ولی نقد هر جا دوست داری خرید میکنی وتازه چونه هم میزنی و احساس لیاقت میکنی
حالا بعد از این که چکها م پاس شد انشالله و امید به خدا فقط میخوام نقد خرید کنم برای مغازه ام و میدونم خداوند هوای منو داره
خدایا متشکرم و عاشقتم
و از استاد که دستهای از دستان خداوند است هم متشکرم حرفهاتون استاد خیلی به دلم نشست ومثل همیشه به موقع بود
استاد بهترینها را برای شما ارزومندم
برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز ششم
بسم الله النّور
سلام به استاد عباسمنش عزیز و سلام به مریم بانو
و سلام به دوستانم در این خونه ی صمیمی و بی نظیر
خواستم براتون از تجربه ای بگم.اما خواهش می کنم دقت کنید که اصلاً به این معنا نیست که بخوام بگم که انجام این کار خوبه.چرا که تمام این مسیر هدایتی بود برای ما و به نظر من مرز تشخیص دریافت هدایت الله و الگو های ذهنی ما مرز ناشمخص و خطرناکیه که خودم بارها دچارش شدم و ازش ضربه خوردم! یعنی ذهن من کاری که شخص دیگه ای انجام داده رو الگو می کنه و در درون نجوا می کنه که این مسیر رو برو و یا این کار رو بکن و من فکر می کنم که این هدایت الله هست و طبق الگوی ذهنم رفتار می کنم و خب چون من اون انسان نیستم قطعاً رفتارها و فرکانس های متفاوتی خواهم داشت و خب نتیجه هم متفاوت خواهد بود. مثلاً برای خود من پیش اومده تو یه فایلی شنیدم که استاد عباس منش فلان کار رو انجام داده و بعد ذهنم بهم گفته استاد تونسته پس تو هم می تونی ! بله قطعاً اگر کاری رو این کره زمین انجام شده باشه برای هزارن بار دیگه هم میشه اتفاق بیافته . اما آیا من هم به همون حد از ظرفیت وجودی و روحی که استاد در اون مقطع زمانی بهش رسیده بود ، رسیدم؟ یعنی برای انجام اون کار فقط این نیست که من هم ظاهراً اون کار رو انجام بدم بلکه باید دیگر شرایط رو هم تا حد امکان شبیه کنم. این توضیح رو لطفاً توی ذهن داشته باشید و بعد ادامه کامنت رو بخونید.ممنون.
من و همسرم بارها تصمیم گرفتیم که پول جمع کنیم که زمین بخریم.هر بار به یه حدی که می رسید اتفاقاتی می افتاد که پول رو خرج می کردیم. تا اینکه پارسال بالاخره پول ما به یه حدی رسید که ما یه معامله زمین انجام دادیم و خب هنوز هم تمام پول رو نداشتیم و قرار بود که تا یک سال پول زمین رو تسویه کنیم. زمین سیصد متر بود و طرف هم شرط گذاشته بود که اگه تا فلان موقع پول رو تسویه نکردین زمین نصف میشه و ….. . و در نهایت اصلاً یه مشکلی پیش اومد که کلاً معامله بهم خورد.بخشی از پول ما هم که اول معامله داده بودیم چند ماه دست طرف بود و از این طرف مقدار پولی هم که پیش ما بود هم آروم آروم خرج شد و زمین هم نگرفتیم! ضمن اینکه تمام اون پول خرج شد!
تا اینکه اوائل اردیبهشت ماه یه مسائلی پیش اومد که با دست خالی ما به سمت خرید زمین هدایت شدیم ! اگه بخوام قدم به قدم توضیح بدم خیلی طولانی میشه. اما لحظه به لحظه اش هدایت الله بوده هر چند به ظاهر خلاف قانون میاد اما من مستقیماً احساس می کردم که خداوند داره تو قلبم حرف می زنه! هدایت این بود که بگردیم دنبال زمین قسطی و من اولش مقاومت داشتم و می گفتم این نجواست و استاد گفته به هیچ عنوان خرید قسطی انجام ندین اونم با چک دیگه فاجعه است و … تا اینکه صدای تو قلبم یه جا بهم گفت من خدای توئم یا استاد عباس منش؟! منم گفتم خب معلومه که تو خدای منی! گفت پس چرا بهم اعتماد نمی کنی؟! الان این تنها راهی هست که شما می تونید زمین دار بشید و فقط اعتماد کن! خلاصه من هم اعتماد کردم و پیش رفتم خلاصه میکنم تا رسیدیم به یه بنگاهی که یه جایی به ما زمین داد که هم هواش برای آسم من خوبه و هم چهار سال به ما فرصت پرداخت داد و هم اولش به ما گفت اگه ماشینتون رو نیاز دارید نفروشید ، من هیچ پول اولی از شما نمی خوام ( اما ما خودمون ماشین رو فروختیم چون هم هر چند ماه یه بار، سنگین خرج برداشته بود و هم من وابسته بودم بهش ). من دسته چک دارم و هر سه ماه یه بار چک کشیدم و تمام چک ها هم به نام خودش نوشته شدو ایشون تاکید کرد که اگر به هر دلیلی نتونستین محل چک رو پر کنید کافیه پنج روز قبل از موعد چک بهم اطلاع بدید که به حسابدار بگم چک رو نذاره بانک! و مهمتر اینکه با اینکه چهارسال قسط بستیم ایشون قیمت زمین رو مثل فروش نقدش حساب کرد و قیمت رو بالاتر نبرد. در صورتیکه دو سه تا بنگاه که قبلش رفته بودیم میگفتن تا یکسال اگه تسویه کردین با همین قیمته اگه بیشتر بشه قیمت باید بالا بره! و مطلب مهم دیگه این بود که ایشون کاملاً برادرانه به همسرم گفتن که چقدر حقوق می گیری ؟ و نشستن حساب کردن که خب این مقدار رو برای خرج خونه می خوای و اینقدر می تونی بذاری و نمی دونم افزایش حقوق احتمالی ات هر سال اینقدره و همه ی جوانب رو در نظر گرفتن و کاملاً طبق حداقل توان مالی ایشون چک ها نوشته شد و برای همین مدت چهار پرداخت سال طول کشید! من و همسرم خیلی خوشحال بودیم که زمین خریدیم. و درست فردای روز معامله حقوق همسرم افزایش داشت و همون ماه به ذهن من هم ایده ای اومد که باعث شد جذب شاگردم افزایش پیدا کرد . حقوق همسرم که اردیبهشت ماه 3میلیون و پانصد بود به لطف و یاری الله یکتا الان به هشت میلیون رسیده و درآمد من هم که یک میلیون تومن بود به پنج میلیون تومان رسیده. خب تو این داستان من و همسرم کنترل ذهن بالایی داشتیم چون یه سری به ما گفتن طرف سر شما رو کلاه گذاشته و نمی دونم اونجا دور از امکاناته و مسیرش هم که خاکیه و نمی دونم شما چطور می خواین پولش رو پرداخت کنید و و و کلی چرندیات دیگه ! اما من و همسرم سر سوزن خودمون رو نباختیم و بی توجه به حرف دیگران فقط رو ذهن خودمون کار می کردیم و مخصوصاً من جلساتی از روانشناسی ثروت1 رو بارها در روز گوش می کردم. تازه به لطف و یاری الله یکتا یک ماه بعد خط اصلی اونجا آسفالته شد و به لطف و یاری الله یکتا تا چند ماه دیگه خط فرعی ای که زمین ما توشه هم قراره آسفالت بشه.
بگذریم ، پرداخت های ما تا به الان سر وقت انجام شد خداروشکر. تا اینکه چند وقت پیش رسیدیم به این هدایت که شما باید خونه رو بسازید و من باز مقاومت داشتم که آخه مگه میشه حداقل دو سال از پرداخت پول زمین بگذره و …. خلاصه کنم که بعد از چند روز گفتم خداجون تسلیم! حالا بگو چجور بسازم؟! و خداوند راهی رو بهم نشون داد که با همون درآمد میشه خونه هم ساخت و قرار شد که ما آروم آروم مصالح اصلی رو بگیریم و بعد از چند ماه شروع کنیم . دقیقاً به این نقطه که رسیدیم فهمیدم که خداوند تو این داستان خواسته به ما مدیریت مالی رو یاد بده چیزی که سال ها از این و اون می پرسیدم و اما در عمل شدنی نبود. آموزش های عالی استاد در بسته روانشناسی ثروت 1 و این کارگاه اجباری عملیِ جمع کردن پول به من و همسرم به طرز عالی ای پول جمع کردن هدفمند رو یاد داد و من و همسرم تازه فهمیدیم که ما در این سال ها زندگی مشترکمون نادانسته چه پول هایی رو هدر دادیم. اما ناراحت نشدیم و هر دو از اینکه بالاخره یاد گرفتیم خوشحالیم و خداوند رو شاکریم . اینجا که رسیدیم دوباره هدایت رسید که اول بدهی به دخترتون رو پرداخت کنید. سرِ زمین پارسالی ما طلا فروختیم ،البته اون موقع ما هنوز درسا رو خوب یادنگرفته بودیم که این کار رو کردیم. حدود پنج گرم طلا بود که قراره به لطف و یاری الله یکتا دو سه روز دیگه براش بگیریم اونم نقد نقد !نه با قرض و قسط و چک و فلان! نقد نقد اونم با مدیریت مالی درآمد خودمون که خداوند یادمون داد.
از طرفی تو این مدت ، پسِ ذهنم از اینکه بخواهیم مصالح بخریم در حالیکه پول اون بنده خدا رو تا چهار سال کش بدیم راضی نبودم . با اینکه خود بنگاهی به ما گفته بود اگه به توان مالی ساخت رسیدین بدون نگرانی بسازید و فکر نکنید که من ناراحت میشم. اما خود من انگار به این کار راضی نبودم. تا اینکه کلیپ رضای عزیز رو دیدم که همینجا مریم بانوی عزیزو استاد عزیز از شما بسیار بسیار متشکرم که این فیلم که در واقع آموزش عملی آموزش های خودتونه رو روی سایت گذاشتین .و ممنونم آقا رضای عزیز که این کار ارزشمند رو انجام دادین، من اوائل ورودم به سایت کامنت های شما رو خیلی می خوندم و آرزو داشتم که یه بار یه فیلم قدم به قدمی از شما ببینم. خلاصه، کلیپ رو که دیدم رسیدم به اینجا که آقا رضا میگه بدهی دوستش رو تیکه تیکه کرد و داد. اینجا خدا بهم گفت استاپ . منم کلیپ رو قطع کردم، گفت شما باید بدهی تون رو بدین! اول فکر کردم منظور بدهی دخترمه گفتم خب قراره بدیم! گفت نه زمین! گفتم خودبخود تیکه تیکه هست دیگه! گفت نه شما باید برعکس رضا عمل کنید! گفتم یعنی چی؟ گفت یه ماه چک دارین ، طبق روال قبل محلش رو پر می کنید! دو ماهی که چک ندارین پول دوماه رو بذارین رو هم و یه چک از سال چهارم رو از بنگاه تحویل بگیرین و بهش پول نقد بدین و همینطور یکی یک چک ها رو از آخر به اول پس بگیرین! و من حساب کردم با همین توان مالی الان ما، دیدم یکسال و نیم دیگه پول زمین تسویه است ، که یقیناً وقتی این تعهد پرداخت رو داشته باشیم زودتر از این زمان پرداخت میشه به یاری و هدایت خودش.
تمام اینا رو گفتم که برسم به این نقطه که دیدین با اینکه شرایط آروم بود و وضع مالی ما خیییلی بهتر هم شد اما رسیدیم به جایی که اگه قرار بود بسازیم احساسمون بد میشد چون به بنگاه بدهکاریم!و البته تمام این قدم هایی که برداشتیم هدایت الله بود! حتی فکر ساخت هم هدایت الله بود چون تازه اینجا من و همسرم فهمیدیم که ما نسبت به مخارجمون ورودی مالی خوبی داریم و اگه مدیریت درست داشته باشیم همه کاری می تونیم بکنیم.
این فایل مثل همه ی فایل های شما ارزشمنده و باید بارها و بارها بشنویم و عمل کردن بهش رو یاد بگیریم.
پیش به سوی روز هفتم سفرنامه
اللّهم ثبت اقدامنا
.به نام خدای آرامش.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم.
اول سپاسگزارم برای این فایل زیبا .
استاد من یک مغازه زدم با 30 میلیون سرمایه
یادمه هیچ چیزی نداشت به اون صورت هرکسی میومد مغازه من میگفت بیا یک وام بردار برو جنس بخر ک فروش خوبی داشته
من همیشه میگفتم شب میخوام بخوابم به راحتی و وام پیرم میکنه
هر روز فروش کردم و با فروش اون جنس مغازه خریدم
هر روز بهتر از دیروز
یک روز هایی هم خسته میشدم از حرف مردم اینم ناگفته نماند
این که انرژی بدی بهم میدادن میگفتن چقدر لباس کم داری
یاد گرفتم بهشون با احترام بگم درسته کم لباس دارم ولی لباس های کیفیت خوبی دارم
استاد من 2/5سال مغازه دارم بدون یک ریال وام یا بدهی
هر اندازه ک درآمد داشته باشم میرم جنس مغازه میخرم
سپاسگزار خدا هستم ک منو هدایت میکنه به سمت آدم های خوب و با انصاف ک ازشون خرید میکنم
استاد من همیشه یک باور دارم این که شب میخوام بخوابم به راحتی باشه بدهکار هیچ کسی نباشم
مدیون کسی نباشم
این مغازه ای ک الان دارم از اون 30 میلیون سرمایه خیلی بیشتر شده
جوری ک الان همه چیز داره مغازم
یک اصل هم ک خیلی بهش پایبند هستم هیج وقت اجناس بدون کیفیت یا کیفیت پایین نمیارم ک حاشیه سود بالایی داشته باشم
سعی میکنم هرچی ک خودم دوست داشته باشم برای مغازم بیارم
بار ها شده خیلی از مشتری ها بهم گفتن شما با سلیقه هستین ما خیلی خوشمون میاد از سلیقه شما
من این مغازه رو به صورت بهبودگری ساختمش
روی مدار راه رفتم
حتی من با سود مغازم دوره های شماره رو خریدم ک این برای من بهترین انگیزه و حال خوب هستش
من سپاسگزارم برای فایل های جوابتون
درپناه خدا باشید…
سلام سمیرا جان.
تبریک میگم بهت برای کسب و کارت و تحسینت میکنم برای اینکه زیرِ بارِ وام و قسط و … نرفتی و متعهدانه جلو میری.
ان شاالله هر روز پرفروش تر و موفق تر باشی عزیزم.
تحسینت میکنم که داری پولسازی میکنی و تونستی دوره های استاد رو تهیه کنین.
امشب نشانه ام در سایت این فایل اومد و کامنتِ شما، اولین کامنتیه که هدایت شدم به سمتش.
من این مغازه رو به صورت بهبودگری ساختمش
این عالیه.
بهبودگرایی به جای کمال گرایی، که باعثِ رشد میشه.
روز به روز موفق تر باشی سمیرا جان.
الهی شکرت برای همه ی نعمتهات.
بنام خدای جان
سلام خدمت استادعزیز و خانوم شایسته مهربون وتمام دوستان همفرکانسیم
استاد من ازشما خیلی خیلی سپاس گذارم بابت این محصولتون که واقعا ذهنمو بازکرد وواقعیت رو برام روشن کرد وبسیارسپاس گذارم ازشماخانوم شایسته عزیزکه باعث شدین این فایل رایگان رو که من تاالان عضوسایتم ندیدهبودم روببینم ومتحول بشم…استادعزیز دیدن این فایل چنان انگیزه ای بهم داد که درپوستم نمیگنجم بیش از یکسال بود که میخواستم کسب وکاری روشروع کنم تا دستم توی جیب خودم باشه ناگفته نمونه که وضعیت مالیمون خیلی خوبه چون همسرم عطاره وباباورهای درستی که شمابهمون یاددادین زندگیمون پررزق وروزیه ولی خودم از بیکاری و وقتم روبیهوده تلف کنم ناراحت بودم دلم میخواست یه مسب وکاری روشروع کنم وازاونجایی که خونه دارم وخودم پولی ندارم دوست داشتم وام بگیرم ومغازه بزنم چون فکرمیکردم واسه مغازه زدن هم سرمایه اولیه کم کم ۲۰میلیونی نیازه وهمسرمن هم این پول رونمیتونه بده چون سودش رو برای مغازه خودش خرج میکنه وروز به روز گسترشش میده بخاطرهمین بیخیال شده بودم و میگفتم حتماباید باوام یه مغازه بزنم ولی بادیدن این فایل به کل دیدم به این قضیه تغییر کرد و جواب تمام سوالاتموگرفتم وپیدا کردم راه حلمو…من خیلی زود میام واز موفقیتام واستون مینویسم منتظر نتایج شگفت انگیزم باشید….خداجون سپاس گذارم ازت
استاد سپاس گذارم ازت که دستی از دستان خدایی واسم
خانوم شایسته عزیزم سپاس گذارم ازت بابت این سفرنامه فوق العادت
پیروز و موفق باشید در پناه حق
سلام به همه عزیزان
خداقوت به استاد عباسمنش عزیز و اعضا گروه به ویژه خانم شایسته بزرگوار
من هم در روز ششم سفرنامه توضیحاتی از طی کردن قانون تکامل در روند رشد کسب و کار خودم میگم براتون . امیدوارم مفید باشه
مرسی که وقت میزارید و میخونید ??
راستش من خیلی به کار آموزش و تدریس و یاددادن علاقه داشتم و انگار تو خونم بود اصلاً . ? از همون زمانی که خودم دانش آموز بودم با همکلاسی هام که درسشون ضعیف بود یا مثلاً پسرعمه و … ریاضی کار میکردم . از دوران دانشجویی کار تدریس خصوصی در منازل رو یکم جدی تر دنبال کردم . یه مدت رایگان کار میکردم ولی کم کم شروع کردم به هزینه گرفتن (البته خیلی کم)
با اینکه اوایل درآمدم خیلی کم بود ولی با همون پول کم هم تبلیغ برای خودم چاپ میکردم و شب ها میرفتم خودم تو محل میچسبوندم ، ( خیلی وقتا آخر شب تو سرمای زمستون اینکارو میکردم ، کوچه به کوچه تراکت میچسبوندم ، و مثلا فرداش میدیدم که خیلی هاش و کندن . ولی من اصلا ناراحت نمیشدم ، لبخند میزدم و ادامه میدادم ?) و خدا رو شکر یواش یواش هم تعداد شاگردام بیشتر شد هم درآمدم از این کار .
از طریق همین آگهی ها با یه مدرس جوان دیگه مثل خودم آشنا شدم که یه سری از شاگردها رو به ایشون معرفی میکردم و پورسانت میگرفتم . یه تایمی به عنوان گروه آموزشی با هم همکاری میکردیم و تو تبلیغامون میزدیم گروه آموزشی …?
(البته دونفره ?? ?)
توی محله خودمون هم به واسطه فعالیت های فرهنگی آموزشی رایگان و داوطلبانه سر شناس شدم .
با موسسات آموزشی و فرهنگی هم همکاری میکردم . دقیقاً یادمه به عنوان مدرس ریاضی با یه آموزشگاه همکاری میکردم که خیلی از کارهای دیگه اونجارو هم بدون دستمزد انجام میدادم و تو ذهنم همش این بود که دارم تمرین آموزشگاه داری میکنم (??)
خیلی تو ذهنم بود که ان شاءلله من هم یه روز آموزشگاه خودم رو تاسیس میکنم .
تا اینکه تصمیم جدی گرفتم یه قدم اساسی برای رسیدن به خواسته ام بردارم و مهر ماه پارسال(سال۹۶) یه تعداد زیاد تراکت با طراحی حرفه ای و رنگی چاپ و پخش کردم و بعد به یکی از مراکز فرهنگی محل مراجعه کردم ببینم یه کلاس درس رو چقدر اجاره میدن ، که بتونم شاگردام و ببرم اونجا و کلاس خودم رو گروهی براشون تشکیل بدم .
اول که مراجعه کردم گفتن ما شاگردی نداریم به شما معرفی کنیم و خودتون باید تبلیغات کنید . من هم گفتم شاگرد خودم میارم . ? (ظاهراً چندین مدرس قبل من مراجعه کرده بودن و به خاطر همین شرط پشیمون شدن و برگشتن) هزینه اجاره کلاس هم به صورت درصدی توافق کردیم .
همون اول کار از طریق همون تبلیغات یک دبیر تماس گرفتن و تقاضای همکاری داشتن . واقعا ایشون دستی از طرف خداوند بود که خدا هدایتمون کرد و ما رو سر راه هم قرار داد ، چون دقیقاً مکمل هم بودیم و هر دو خواسته و هدف مشترک داشتیم . (و در پیشرفت کار بسیار موثر بودن و من از طریق ایشون با استاد عباسمنش آشنا شدم ? )
مدیر اون مجموعه هم خیلی از ما استقبال کرد و ما شروع کردیم به ثبت نام و برگزاری کلاس ها با شهریه خیلی کم.
اوایل کار اصلاً فکر سود نبودم و هزینه هایی که میکردم رو سرمایه گذاری میدونستم . دقیقاً با یک نفر دانش آموز شروع کردیم .
چون خیلی به کیفیت آموزش و تدریس اهمیت میدادیم کم کم تعداد دانش آموزامون بیشتر شد و بچه ها کم کم دوستاشون رو معرفی میکردن و میاوردن . یا من شاگردای قدیممون رو میاوردم .
در عرض چند ماه ۵ تا دبیر داشتم و حدود ۵۰ نفر دانش آموز . ?
واقعاً کار آفرین بودن و ایجاد اشتغال خیلی حس خوبی داره .
گذشت تا سال اول تموم شد تقریباً هیچ سودی برای خودم نداشت و تمام درآمد صرف اجاره و حقوق دبیران میشد .
راستش من تو یه اداره هم کار ثابتی داشتم با حقوق کارمندی و در کنارش مجموعه خودم و راه انداخته بودم .
ولی از سال دوم از اول مهر ماه ۹۷ با توکل به خدا از کار ثابتم استعفا دادم (با احساس خوب و بدون کوچکترین ترس و نگرانی) و تمرکزم رو گذاشتم روی کار مورد علاقه ام . و شکر خدا تو سه ماهه پاییز امسال درآمدمون ۵ برابر مدت مشابه پارسال شد .
و تقریباً به اندازه حقوق کار ثابتم برای خودم سود خالص حاصل شد .
و نسبت به سال گذشته تو خیلی از موارد پیشرفت کردیم .
آزادی زمانی بیشتری هم دارم ، محل کارم به خونه بسیار نزدیکه و تمام همکارامون مثل یک فرشته هستند که دقیقاً بر اصل همزمانی خداوند سر راهم من قرارشون داد و در مدار هم قرار گرفتیم .
خدایا سپاسگزارتم ???
از همه مهمتر اینکه در طول این یک سال همزمان با پیشرفت کار ، شخصیتم در ابعاد مختلف خیلی رشد پیدا کرد . و از همون پارسال با کمک آموزه های استاد با مفهوم توحید و شرک در عمل آشنا شدم و فهمیدم که تا قبل از این چقدر مشرک بودم . معنای حقیقی توکل رو با تمام وجودم درک کردم و معجزات خداوند رو با چشمام دیدم . ?
وقتی قوانین رو در عمل به کار میگیریم و نتیجه شو میبینیم ، فوق العاده لذت بخشه .
البته هنوز خیلی خیلی جای کار دارم و تازه در ابتدای راه هستم ، اهداف خیلی بزرگی دارم که با توکل به خدا ان شاءلله دونه دونه بهشون میرسم .
دوستان ببخشید که سرتون و درد آوردم ممنون که وقت گذاشتید و خوندید ، امیدوارم براتون مفید بوده باشه و باورهاتون تقویت بشه .
واقعا اگر با هر نفس خدا رو شکر کنیم بازم کمه ??
خدایا از به جا آوردن شکرت عاجزیم .
خدایا در هر لحظه به هدایت و حمایت تو نیازمندیم .
پرودگارا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم . ما را به صراط مستقیمت هدایت فرما
????
سلام
خواندم و لذت بردم .در لابلای نوشته هایت از شهامتی حرف زدی که من در گیر انتخابش هستم.گویی باید نوشته ات را میخواندم تا بفهمم که برای رها شدن باید رها کنی
سپاس دوست عزیز
به نام خدای مهربونم
استاد تصمیم گرفتم تا دوباره فایلای رایگانتونو گوش کنم و روشون کار کنم و تا وقتی عمل نکردم نرم سراغ فایل دیگه، رفتم تو قسمت محبوبترین دانلودها که حسم گفت از این فایل شروع کنم؛ بار اول گوش دادم با خودم گفتم اوکی فایل خوبی بود ولی قراره چه اگاهی رو بهم بده قراره چیو بهم یاد بده، منکه وام نگرفتم اهل چکم نیستم پس چیو داره به من میگه, بازم گوش دادم اخه این چی میگه من که اهل این موارد نیستم،،، گفتم نه این فایل ی چیزی داره میگه من باید درکش کنم و تا درک نکنم نمیرم سراغ فایل دیگه، بازم گوش دادم و جالبه اگاهی ها رو اروم اروم داشتم درک میکردم با خودم خلوت کردم، کل زندگیم اومد جلوی چشم، بله کل زندگیم، تازه فهمیدم وام چک یعنی چی٫٫٫٫٫فهمیدم تکامل چیه، اره فهمیدم چرا ورشکست شدیم چرا دو طبقه خونه صد متری و ماشینمونو از دست دادیم تازه فهمیدم چرا داداشم مغازه ۴۵ متری در بهترین منطقه بازار رو از دست داد، بهترین ماشینارو ازدست داد، تازه فهمیدم چرا خیلی از ادماییکه تو فامیلمون بودن و از لحاظ مالی نسبت به ما در سطح خیلی پایینی بودن الان چقدر رشد کردن و ما انقدر افت کردیم، اره بازی سر طی نکردن تکامل بود ما با وام میخواستیم وضع زندگیمونو بهتر کنیم دوتا خونه رو ۸ واحد اپارتمان کنیم، نه از طریق داشته هامون، بلکه با وام و با سر خوردیم زمین، داداشم با وام و پول نزول میخواست مغازه شو دوتا کنه و تکاملو نادیده گرفت و همه چی شو از دست داد؛ اره فهمیدم عباسمنش چی میگی فهمیدم که همه چی دست خودمونه، واقعا استاد حرفات طلاس، اون دارایی هارو زمانی داشتیم که قانون تکامل طی کردیم و با داشته هامون اونارو بدست اوردیم ولی همینکه تکاملو نادیده گرفتیم همونیم که داشتیم از دست دادیم، و این همه سختی و درد کشیدیم که هنوزم ادامه داره، به خاطر نادیده گرفتن قانون تکامل متحمل چه رنجایی که نشدیم٫٫٫٫٫
ولی استاد بعد از اتقاقای به ظاهر بدی که افتاد من با شما اشنا شدم،،، و اینو لطف خدا میدونم،،، خدا از طریق شما کلی بهم آگاهی داد، اینکه گذشته ها گذشته رهاش کن زندگی دست خودته با این درسایی که یادگرفتی درستش کن برو جلو من باهاتم بهت یاد میدم چطوری دوباره تکامل خودتو طی کنی و رشد کنی، و همینم داره میشه ٫٫٫ به لطف خدای رزاقم سال ۹۶، ی شرکت جدید رفتم و حقوقم سه برابر شد، خونه ۸۰ متری دو طبقه شخصی، البته اطراف تهران با مامانم خریدیم؛ استاد معجزه بود،، واقعا با داشته هامون خونه رو خریدیم و جالبه ادمایی پیدا شدن که به ما کمک کردن ما خونه رو بخریم و همه چی دست به دست هم داد که صاحب خونه بشیم؛ الان خونه دو برابر شده تقریبا ۱۰۰ میلیون سود کردیم،،، اصلا همه چی خود به خود جور شد و من خودمو تو بنگاه دیدم که دارم سند امضا میکنم، اره دستای خدا یعنی همین؛ اره من در عرض ی سال همچین سودی کردم که با چند سال کار کردنم اینطوری سود نمیکردم، الانم به فکر این هستم که از اون خونه بهتر رو بخریم و تکامل خودمونو طی کنیم تا ایشالله در اینده از لحاظ مالی از قبل هم بهتر بشیم٫٫٫٫٫٫
استاد هنوز خیلی تضادای مالی تو زندگیم دارم اصلا بیشترش مالیه، ولی ی حس درونی که خیلی ارامش دهنده س بهم میگه ادامه بده همین مسیرو برو جلو و روی خودت کار کن تو ثروتمند میشی خدا برات معجزه میکنه،،،،
استاد بابت فایل ارزشمندتون ازتون سپاسگزارم ٫٫٫٫٫ من میخوام سال ۹۸ رو سال مالی خودم نامگذاری کنم، و روی این زمینه کار کنم به خودم قول میدم که متعهد باشم٫٫٫٫٫
استاد عزیزم خوبه که هستی ٫٫٫٫٫٫
سلام دوباره
با شنیدن این فایلها تازه فکر میکنم دارم متولد میشم برای زندگی کردن ، من در زندگی گذشته ام خیلی خیلی چیزهای خوب و خاطرات خوب و کاملا تمام کارهایی که انجام دادم یا اولین بودم ویا خاص ترین یه شغل خوب همراه با پرسنل خوب همراه با فضای بسیار خوب ، ماشین عالی ، خونه بسیار عالی یه همسر عالی ( خدارو شکر تو ۱۳ سال زندگی با همسرم فقط ۲ بار پیش اومد باهم خوب نباشیم ) همه چیز با تمام خوب ها و غیر خوبی ها چون به دست خودم ساخته می شود برام زیبا بود ولی جای آرامش بسیار بسیار خالی بود به صورت کامل جای حالیش بعد بدست آوردن هر دست آوردی که فکر میکردم با اون صاحب آرامش میشم ولی توش آرامش نبود حس میکردم .یادم زمانهایی نه چندان دور از خدام درخواست یه پیر راهنما کردم و چون در جوانی دنبال خدا میگشتم سراغ ادیان مختلف زیاد رفتم و همشون راهنما داشتن به جهت اینکه آزمون و خطا نکنی ویا به نتیجه ای میرسی ایمان داشته باشی به نتیجه و با دل و جون بهش عمل کنی ، خدا رو شکر که اینجام هر روز کاری غیر از آگاه شدن و عمل کردن و جواب شنیدن و لذت بردن ندارم من در ظاهر تمام آنچه که داشتم از دست دادم منی که توانسته بودم حتی برای پرسنلم در یک ویلای کاملا لاکچکری در یک شهرک خوب زندگی فراهم کنن و از لطف همکارانم حتی چندین ماه ماشینم پمپ بنزین نمی بردم ، دوستان این لطف در حقم میکردن، منی که به دلیل زیادی پوژه ها و کم بود وقت پرسنل مشغول بودن و من همه طبق معمول اولین نفر و همیشه آخرین نفر بودم، ساعت ۶ صبح از سره پروژه ها میرسیدم خونه تو کوچه تو ماشین ۱ ساعت می خوابیدم و از همون جا راه میوفتادم برای یه روز تازه دقیقا مثل یک جنگ جو .
ظرف چندماه همه چیز تغییر کرد .
خونه نشین شدم .
خیلی دردم اومد.
خیلی
چون فکر میکردم اگه یک روز کم کار کنم عقب میوفتم چه برسه یک روز کامل، چون فکر میکردم اگه نداشته باشم ،اگه برم ،اگه نرم ،اگه بگیرم و هزار اگه دیگه که در مقابل اون مردم چی میگن .
بالغ بر یک سال و نیم که هیچ درآمدی ندارم
ماشین معمولی
گوشی معمولی
خط معمولی
لباس های معمولی
انجام کارهای روزمره ساده ولی رویایی
بعد چندین ماه تو نشستن تو اتاق و جلوم فقط سی دی های استاد عباس منش و چندین دفتر مفهوم کی گذشت ولی از اون اتاق من با چندین ایده جدید اومدم بیرون و نوبت به نوبت شروع کردم در مورد هرکودم تحقیق میدانی کردن و چون تجارت و تحقیق کردن و کلا ساختن چیز های نوین رو دوست دارم و با آتش خواصی دونبالشون میکردم و به یه جاهی میرسیدم که اون ایده حال نمیدادم بهم سریع میزاشتم کنار مثال ایده بومگردی داشتم براهمین برند سازیش یه مراسم چهارشنبه سوری فوقالعاده ترتیب بدم با گروه موسیقی بزرگ و به نام ، غذاهای سنتی منطقه ، آتیش بازی فوقالعاده و … که فقط برای مکان اجراش با اداره گردشگری ، ارشاد ، نیروی انتظامی ، شهرداری ، فرمانداری ، بخش داری هماهنگی ها نامه نگاری ها انجام شده بود ولی ۲ روز قبل اجرا منصرف شدم ، رفتم سراغ ایده بعدی ، تو اون شرایطا خیلی ها با هم قطع رابطه کردن به هم میگفتم دیوانه حوسی .خلاصه بعد چنتا ایده رسیدم به ایده اصلی که چندین ساله به روش های مختلف بهم گفته میشد و من فقط از این یکی به شدت بدم میومد ایده آموزشگاه کودکان و والدین چون مادر خودم یه معلم ، بچه های که مادرشان معلم بودن میفهمن من چی میگم .
الان چندین ماه یه مدرسه قدیمی متروکه که ساختش مال ۶۵ سال پیشه رو گرفتم و خودم دقیقا تنهایی دارم درستش میکنم ( البته دقیقا نمیدونم من اونو درست میکنم یا اون منو)من تا حالا دست به سیاه سفید نزده بودم همیشه افرادی بودن که من میگفتم اونها انجام میدادن ولی الان هم بنام هم نقاشم هم برق کارم همه چی حتی میز صندلی ها رو خودم درست کردم و از روی شیطنتم کلی روش جدید حتی ۲ تا محصول جدید ساختمانی که قبلاً ندیده بودم از پایه تو کارگاه شیمی رفتم درستش کردم یکیش یه رنگ جدید با قیمت یک دهم قیمت رنگهای بازار و دیگری هم ایزوگام رنگی که با پیستوله پاشیده میشه رو ساختم .
خلاصه چندین ماه هر روز تنها مشغول ساختن ساختمون با تمام فراز و نشیب ها و هزینه ها و با گوش دادن کال روز و شب به فایلها مشغول ساختن خودم هستم و یه چیز در این زندگی فوران میزنه و اون آرامش .
دیگه مسایل زندگی برام بزرگ نیست .
دیگه کاری های فوقالعاده بزرگ برام دست یافتنی تره .
خواسته های عالم با آگاهی که دارم خیلی خیلی بزرگ و متفاوت به خواسته های زندگی قبلیم اصلا قابل اندازه گیری نیست .
انرژی که درونم کاملا حس و دیده میشه .
و بزرگترین دلیلش .
پیدا کردن خدای واقعی
و امید واقعی داشتن فقط فقط به او
پیدا کردن خودم
و من تا حالا معنی هدفگذاری درک نمی کردم
الان هدفم مشخصه و میدونم چگونه قدم به قدم این درخت بزرگ بزرگ و بزرگتر میشه درختی که ریشه هایش بزرگتر از خودشن
ممنون
ممنون
ممنون
اقای غلامی فقط خواستم بگم شما شگفت انگیزید!!!!
سلام
مسلما شما هم شگفت انگیزید که مرا هم اینگونه دیدید
یک دنیا سپاس
سلام دوست عزیز
بسیار تحت تاثیر تصمیم و ایمان شما قرار گرفتم .این اراده،شجاعت و ایمان شما قابل تحسین هست.ممنونم که به اشتراک گذاشتید این آگاهی ها رو
از خدای هدایتگر بهترین ها رو براتون ارزومندم
سلام برشما
من هم از شما یک دنیا ممنون بابت این پاسخ زیباتون
و من هم از رب بهترین ها رو براتون ارزو مندم
سلام به استاد عزیز و همه دوستان گرامی
قانون تکامل قانون بسیار پربرکت و مهمیه چرا که توجه به این قانون فایده های فراوانی داره یعنی از یک طرف سودهای زیادی برای آدم ایجاد میکنه و از طرف دیگه جلوی ضررهای زیادی رو می گیره
فوائد توجه به قانون تکامل و رعایت اون اینا هستن:
١- در هر مرحله از زندگی امید پیدا میکنی برای پیشرفت و ارتقاء زندگی به مرحله بالاتر
٢-در درون مطمئن هستی که تو هم فرصت پیشرفت داری و این فرصت فقط مال آدمای پولدار نیست
٣-احساست خوب میشه چون هم میدونی فرصت عمل داری و هم امیدشو داری
۴-آرامش و سکون در رفتار پیدا میکنی عجله نمیکنی و وقتی عجله نمی کنی بطور خودکار قدم به قدم ایده های نو وخلاقانه به ذهنت میرسه و اونا رو عملی میکنی و همین باعث میشه با عجله خودتو به خطر و دردسر نمیندازی
۵-از دستاوردهات لذت می بری و به خودت اعتماد بیشتر پیدا میکنی
۶-برای قدم بعدی اشتیاق پیدا میکنی و همین شوق و اشتیاق و سرک کشیدن مشتاقانه برای دیدن نتیجه هر قدم ،احساس لذت بیشتر ،انگیزه بیشتر و امید بیشتر بهت میده
٧-دیدن نتیجه هر قدم لذت موفقیت رو بیشتر به کامت می ریزه
٨-همه این احساسهای زیبا یعنی امید، آرامش ،اعتمادبه نفس ،لذت موفق شدن ،ولذت بهره مندی از نتایج بطور تصاعدی در هر مرحله و قدم در همدیگه اثر میذارن و بیشتر هم میشن
٩-تو برای اطرافیانت الگوی مجسم میشی و در صورت رشد گسترده برای فامیلت یا همشهریهات یا هم وطنهات یا مردم دنیا الگو میشی و در موفقیتهای کوچک و بزرگ مردم شریک میشی
١٠-وقتی چنین تأثیری در جهان داری جهان هم بهت پاداش میده و به قدر اثربخشیت در زندگی مردم،نعمت و برکت و ثروت وارد زندگیت میشه
١١-و تو باز هم بیشتر تشویق میشی بیشتر امید پیدا میکنی اعتماد به نفست بیشتر میشه فرصتهای بیشتری رو خلق میکنی و بیشتر لذت می بری و نعمتهای بیشتری رو تجربه می کنی وووووو این چرخه تکامل تا ابد ادامه پیدا میکنه
١٢-وتو بخاطر اعتماد به نفس با خودت در صلح قرار می گیری ،عاشق خودت میشی و عاشق همه مردم و همه جهان،در نتیجه عشق همه جهان رو به سمت خودت جذب میکنی و شیرین ترین زندگی رو تجربه میکنی
١٣-این چرخه تکامل خودبخود از ضررهایی مثل ناامیدی،عدم اعتماد بنفس،حس بدبختی،حس قربانی بودن، شکست،بدهکاری،آشوب و اغتشاش در زندگی،محرومیت از عشق،اضطراب،استرس،عصبانیت،ضررو زیان حاصل از عصبانیت وووو جلوگیری میکنه
امیدوارم همه ما در هر نقطه ای از زندگیمون که هستیم با درک قانون تکامل و عمل به اون و عمل به هدایت درون ،مسیر تکاملمون رو با آرامش و شوق و عشق و امید و پویایی و لذت طی کنیم
ردِ پای روز ششم…
تکامل و طی کردنِ روندِ درست برای موفقیت های پایدار
من آگاهیهای این فایلو کاملا درک میکنم
قبلا برای اینکه برم دنبال علاقم همیشه فکرم این بود که همین الان باید کلی پول داشته باشم تا برم دنبالش…
و همین طرز فکر احساس لیاقت و رسیدن به موفقیت رو ازم گرفته بود!
فکر میکردم اون موفقیتی که همیشه بهش فکر میکنم مالِ من نیست…
فکر میکردم اون کلاسی که باید برم جای من نیست…
فکر میکردم اونجا مال کساییه که باباهاشون پولداره میتونن برن…
و همین باورا باعث شده بود حتی یه قدمم برندارم و منتظر باشم تا یه پولی ازون بالا بیفته که من کاری انجام بدم🤔
و هزاااارو یک فکر دیگه
حالا میفهمم الان درک میکنم
من علاقم طراحیه لباسه وتوی این شهرستانی که زندگی میکنم کلاس طراحی لباس نیست
و رفتن به این کلاس پول زیادی میخواد
من قدمی برنمیداشتم برای اینکه روی پول پدرم حساب کرده بودم
اما ماه هاست از دوخت لباس با همین شرایطم شروع کردم و دارم ادامه میدم…
برای خونوادم با همین امکانات از اتاقم
اما الان واااقعا خوشحاااالم و هرررچیز جدیدی که یاد میگیرم به لطف مامانم که همیشه یادآوری میکنه و میگه یه قدم دیگهههه به هدفت نزدیک شدییی😂
لباس طراحی میکنم،میدوزم هم برای خودم هم برای اعضای خونواده
و در ازای اون پول میگیرمو تکاملم طی میشه
هم در آمدم بیشتر میشه هم تجربه هاااام🤗😁
و کم کم با پولی که بدست میارم میتونم کلاسم رو حرفه ای تر ادامه بدم
این میشه تکامل
چقدر لذت بخشه پولی که توی دستته مال خوده خودت باشه و چه عزت نفسی به آدم میده
و چقدررر خووووشحالم قبل ازینکه توی شرایط چک گرفتن و وام و قرض قرار بگیرم یاااد گرفتم هیچوقت توی زندگیم خودمو درگیر این چیزا نکنم حتی برای یه بار
این باعث افتخارمه که اول راهو درستو اصولی پیش میرم و از همونجایی که هستم شروع کردم^.^
هوراااااااا😁
به نام خداوند بخشنده و مهربان
یادگار 6
سلام به استاد قشنگم و مریم خانم همیشه مهربون
قطعا منم به نوبه ی خودم تجربیاتی در این زمینه دارم
سالیان پیش با داداشم و پسر خالم شراکتی ی مغازه راه انداختیم
گفتن اونا در گیر دکور مغازه هستن من برم به اسم خودم چک بگیرم
وقتی برای خرید جنس مغازه چک میدادیم چون اغلب صاحب جنس ها مرد بودن ی سری مسائل حاشیه ای پیش می اومد
و یا اگه سر تایم نمیتونستیم چک پاس کنیم تلفن ها کرور کرور رو سر من آوار میشدن و چقدر حرفای زشت به من تحویل میدادن
تا اینکه ی روز گفتم من دیگه اصلا دست چک نمیگیرم و چک نمیدم خودتون برین چک بگیرین
مدت ها تو اون مغازه کار میکردم که بعدش
تو ی شرکتی در زمینه تحصیلم مشغول به کار شدم
یکی از همکارای خانم که مثلا دوست هم بودیم میخواست وام بگیره که من سر خود گفتم ضامنت میشم چک میدم
تا اینکه مدت ها گذشت و چون این خانم بد حساب بود بانک چک منو گذاشت اجرا
و ما هم از طرف خواستیم این مشکل حل کنه که چک من ازاد شه
چشمتون روز بد نبینه
این خانم چنان رفتارهایی کرد که من کلا قید اون شرکت زدم و به شغل دیگه مشغول شدم
که البتع خدا خیرش بده که باعث نجات من شد
و زمانی که تو اون شرکت مشغول بودم
به علت پول رهن خونه
از شرکت وام گرفتم
یک سالی از وام گرفتن من گذشته بود که با توجه به مشکلات پیش اومده من دیگه شرکت نرفتم
با این تفاسیر که همیشه قسط من سر تایم پرداخت میشد و هیچ مشکل بانکی نبود
شرکت چندین بار تماس گرفت که باید وام تسویه کنین
منم گفتم شرکت به من بدهکاره برداره به جای وام
تا اینکه بعد چند ماه همکارم تماس گرفت و بنده خدا کلی با خجالت گفت چند ماهه بهم حقوق نمیدن
چونکه پشت فرم وام منو مثلا به عنوان شاهد امضا کرده بود.
و من مجبور شدم برم وام تسویه کنم
من 15میلیون تومان وام گرفته بودم
یک سال تمام دقیق یک سال قسط 525 هزارتومان پرداخت کرده بودم
و زمانی که رفتم تسویه کنم
مبلغ 16 میلیون 300 هزارتومان تسویه کردم
بعد که اومدم خونه عهد کردم حتی برای پول کفنم وام نگیرم
و خداروشکرتا این لحظه هیچ وامی نگرفتم
فقط ی صندوق وام خونگی هست که فقط خواهر برادرا هستن
که چند ماهی مونده تموم شه
که گفتم من از این به بعد نام نویسی نمیکنم.
چون واقعا هرز انرژی هستش.
و خداروشکر
از وقتی در مسیر قرارگرفتم عهد کردم هرچیزی خواستم نقد بخرم
و تازمانی که شرایطشو نساختم هیچ اقدامی نکنم
که خداروشکر تا این لحظه موفق بودم