همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 94

1560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2150 روز

    روزشمارِ تحول زندگی من | روز ششم

    .

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    .سلام به استاد عباس منش عزیزم

    و

    خانم شایسته مهربان

    .

    چقد من این فایل رو دوست دارم وقتی در مورد قانون تکامل صحبت میکنی استاد

    وقتی میگی با همین امکاناتی که داری شروع کن و برو جلووو

    ولی

    متاسفانه خیلی از ما آدما

    توی دام چشم به هم چشمی و حرف مردم میفتیم و دوست داریم واسه مردم زندگی کنیم

    خود من قبلا اینگونه بودم که باعث شد اون همه بدهکاری بالا بیارم و اذیت بشم توی زندگیم

    چون ظرفم آماده دریافت اون پول نبود و وقتی اون پول اومد توی زندگیم کلا ظرف وجودم شکستت-

    و من اون موقع چیزی از قانون تکامل نمیدونستم و از وقتی که داستان تکامل رو فهمیدم خیلی احتیاط میکنم و با اینکه حتی شیطان ذهن میگه حالا برو انجام بده چیزی نمیشه ولی من فورا یادم میاد و نمیذارم از مسیر دور بشم

    بخصوص توی کارم و خیلی از افراد که وارد املاک میشن خیلی دوست دارن که یهو برن میلیاردر بشن و دست میذارن روی فایل های بزرگ که بفروشنن ولی خب

    این یک دام بسیار بزرگی هستش برای افراد و چند ماه هم بدون قرارداد و اینو درک نمیکنن

    ولی من این قانون رو فهمیدم حتی توی کارمم باید این قانون رو رعایت کنم و از واحد کوچیکتر شروع کنم برم جلووو و بذارم ظرفم بزرگتر بشه و اعتماد به نفسم رشد کنهه و بعد به سراغ واحد های بزرگتر برم

    و بازم میگم

    گاهی وقتا ذهن میخواد منو گمراه کنه ولی فورا یادم میاد میگم نه،

    تو فاصله فرکانسی داری باهاش و طی کن این مسیر رو

    و

    در مورد دست چک که خداروشکر، خداوند منو به مسیری هدایت کرد که هیچوقت دست چک نگیرم

    ولی خب قبلش که از قانون چیزی نمیدونستم

    همیشه توی ذهنم میگفتم منم برم مثل فلانی یا شوهر خواهرم دست چک بگیرم و اینا رو مثل اعتبار میدیدم که دست چک بهم اعتبار میده

    ولی خداروشکر خوب شد اصلا به اون سمت نرفتم و معلوم نبود که زندگیم چی میشد اگه دست چک وارد زندگیم میشد اللّه اکبر

    خداروشکر واقعا

    و الان دنبال اینم که خدام بهم اعتبار بده نه دست چک و امثال اینا.

    .

    .

    و الان در اطرافم میبینم و همکارانم که حرفشون اینه که تا بدهکار نباشی نمیتونی رشد کنی و اصلا باورشونهِ واقعا

    و به من میگن برو دلار بخر سکه بخر داره میره بالاا ولی من میگم من فعلا احتیاجی ندارم و هر وقت پول نقد داشتم میرم میخرم و در مورد قانون هم چیزی نمیگم اصلا و زبونم رو میبندم ولی به قول استاد خیلی از افراد واقعا فلج ذهنی هستن و خیلی راحت میشه از بدنه جامعه زود جدا شد اگه با تعهد روی خودت کار کنی و ادامه بدی

    واقعا خداروشکر.

    در مورد وام هم که توی همون بحبوحه بدهکاری باز یه اشتباه کردم که برم وام بگیرم و بدهی رو بدم ولی نمیدونستم که از چاله دارم در میام میفتم توی چاه و اون خیلی بدتر بود که باعث شد برای باز پرداخت اون وام هم بمونم و نتونم پرداخت کنم چون تا چشم بهم میزدم موعد قسط وام میرسید و اخر سر مجبور شدم ماشینو بفروشم و بدهی هامو پرداخت کنم

    و دیگه ازون موقع هم فراموشش کردم برای همیشه

    در مورد چکی خرید کردن و وام گرفتن

    دقیقا خواهرم و شوهر خواهرم همیشه به وام و چکی خرید کردن اعتقاد دارن و همیشه هم ضرر میکنن و دقیقا همین یک ماه پیش رفتن شمال خونه خریدن به صورت چکی و وام و بیشترین ضربه رو دیدن و اینکه خونه از زمان ساختش کنتر آب نداشت و بعد خرید خانه فهمیدن و با فروشنده به مشکل خوردن

    و بعدش خانه ای گرفتن که نه کابینت درست و حسابی داشت نه هیچی و در و دیوار خراب و 300 میلیون خرج بازسازی خونه کردن و بعد نقاشی و اینا و هفته بعدش میرن شمال که کارای سند رو انجام بدن میبینن که خونه دوباره نم داده و دیوار زرد شده و میرن میبینن که دیوار پشت خونه ایزوگام شده نیس و دوباره خرج روی خرج

    و کلی عصبانی بودن که خونه اذیتمون کرد

    ‏و

    ‏یا حتی برای خرید ماشین هم همین اتفاق براشون افتاد کن رفتن یه ماشین سدان جک خریدن که آمادگیشو نداشتن و از نمایندگی صفر خریدن و بی رنگ و بعدش یه اتفاقی افتاد که مجبور شد ماشینش رو بفروشه و فکر میکنید چی شد؟؟؟؟؟

    ‏خدا شاهده اومد ماشینو بفروشه کارشناس ماشین اومد که قمیت بذاره روی ماشین و ماشین رو چک کردش دیدش ماشین دور رنگ هستش متاسفانه و مجبور شد ماشین رو زیر بفروشه و….

    ‏خیلی ازین اتفاقات افتاده که تمومی نداره

    ‏و من دقیقا یاد استاد افتادم که میگه اگر من چیزی رو میخوام یا نقد دارم میرم میخرم یا ندارم میسازم و بعدش میرم میخرم و این به آدم قدرت انتخاب بیشتر میده تا نقد خرید کنه

    ‏و جالبه که خواهرم اینا میگن که ما دومین خونه رو هم خریدیم

    ‏ولی چه فایده داره اخه….

    ‏و همون موقع به خدا گفتم خدایا اونقدر بهم ثروت بده که من بی نیاز باشم و نقد همه چی رو بخرمممم نقدِ نقدِ نقد فقـــــــــــــط!!

    ‏.

    ‏.

    ‏.

    ‏خداروشکر بخاطره این فایل عالی که خودش یه مینی روانشناسی ثروت هستش و درکش باعث رشد خیلی بالایی توی زندگی و کسب و کار میشه.

    ‏.

    ‏عاشقتونم رفقا.

    ‏.

    ‏إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    ‏(پروردگارا!) تنها تو را بندگی میکنیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز ششم

    بسم الله النّور

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و سلام به مریم بانو

    و سلام به دوستانم در این خونه ی صمیمی و بی نظیر

    خواستم براتون از تجربه ای بگم.اما خواهش می کنم دقت کنید که اصلاً به این معنا نیست که بخوام بگم که انجام این کار خوبه.چرا که تمام این مسیر هدایتی بود برای ما و به نظر من مرز تشخیص دریافت هدایت الله و الگو های ذهنی ما مرز ناشمخص و خطرناکیه که خودم بارها دچارش شدم و ازش ضربه خوردم! یعنی ذهن من کاری که شخص دیگه ای انجام داده رو الگو می کنه و در درون نجوا می کنه که این مسیر رو برو و یا این کار رو بکن و من فکر می کنم که این هدایت الله هست و طبق الگوی ذهنم رفتار می کنم و خب چون من اون انسان نیستم قطعاً رفتارها و فرکانس های متفاوتی خواهم داشت و خب نتیجه هم متفاوت خواهد بود. مثلاً برای خود من پیش اومده تو یه فایلی شنیدم که استاد عباس منش فلان کار رو انجام داده و بعد ذهنم بهم گفته استاد تونسته پس تو هم می تونی ! بله قطعاً اگر کاری رو این کره زمین انجام شده باشه برای هزارن بار دیگه هم میشه اتفاق بیافته . اما آیا من هم به همون حد از ظرفیت وجودی و روحی که استاد در اون مقطع زمانی بهش رسیده بود ، رسیدم؟ یعنی برای انجام اون کار فقط این نیست که من هم ظاهراً اون کار رو انجام بدم بلکه باید دیگر شرایط رو هم تا حد امکان شبیه کنم. این توضیح رو لطفاً توی ذهن داشته باشید و بعد ادامه کامنت رو بخونید.ممنون.

    من و همسرم بارها تصمیم گرفتیم که پول جمع کنیم که زمین بخریم.هر بار به یه حدی که می رسید اتفاقاتی می افتاد که پول رو خرج می کردیم. تا اینکه پارسال بالاخره پول ما به یه حدی رسید که ما یه معامله زمین انجام دادیم و خب هنوز هم تمام پول رو نداشتیم و قرار بود که تا یک سال پول زمین رو تسویه کنیم. زمین سیصد متر بود و طرف هم شرط گذاشته بود که اگه تا فلان موقع پول رو تسویه نکردین زمین نصف میشه و ….. . و در نهایت اصلاً یه مشکلی پیش اومد که کلاً معامله بهم خورد.بخشی از پول ما هم که اول معامله داده بودیم چند ماه دست طرف بود و از این طرف مقدار پولی هم که پیش ما بود هم آروم آروم خرج شد و زمین هم نگرفتیم! ضمن اینکه تمام اون پول خرج شد!

    تا اینکه اوائل اردیبهشت ماه یه مسائلی پیش اومد که با دست خالی ما به سمت خرید زمین هدایت شدیم ! اگه بخوام قدم به قدم توضیح بدم خیلی طولانی میشه. اما لحظه به لحظه اش هدایت الله بوده هر چند به ظاهر خلاف قانون میاد اما من مستقیماً احساس می کردم که خداوند داره تو قلبم حرف می زنه! هدایت این بود که بگردیم دنبال زمین قسطی و من اولش مقاومت داشتم و می گفتم این نجواست و استاد گفته به هیچ عنوان خرید قسطی انجام ندین اونم با چک دیگه فاجعه است و … تا اینکه صدای تو قلبم یه جا بهم گفت من خدای توئم یا استاد عباس منش؟! منم گفتم خب معلومه که تو خدای منی! گفت پس چرا بهم اعتماد نمی کنی؟! الان این تنها راهی هست که شما می تونید زمین دار بشید و فقط اعتماد کن! خلاصه من هم اعتماد کردم و پیش رفتم خلاصه میکنم تا رسیدیم به یه بنگاهی که یه جایی به ما زمین داد که هم هواش برای آسم من خوبه و هم چهار سال به ما فرصت پرداخت داد و هم اولش به ما گفت اگه ماشینتون رو نیاز دارید نفروشید ، من هیچ پول اولی از شما نمی خوام ( اما ما خودمون ماشین رو فروختیم چون هم هر چند ماه یه بار، سنگین خرج برداشته بود و هم من وابسته بودم بهش ). من دسته چک دارم و هر سه ماه یه بار چک کشیدم و تمام چک ها هم به نام خودش نوشته شدو ایشون تاکید کرد که اگر به هر دلیلی نتونستین محل چک رو پر کنید کافیه پنج روز قبل از موعد چک بهم اطلاع بدید که به حسابدار بگم چک رو نذاره بانک! و مهمتر اینکه با اینکه چهارسال قسط بستیم ایشون قیمت زمین رو مثل فروش نقدش حساب کرد و قیمت رو بالاتر نبرد. در صورتیکه دو سه تا بنگاه که قبلش رفته بودیم میگفتن تا یکسال اگه تسویه کردین با همین قیمته اگه بیشتر بشه قیمت باید بالا بره! و مطلب مهم دیگه این بود که ایشون کاملاً برادرانه به همسرم گفتن که چقدر حقوق می گیری ؟ و نشستن حساب کردن که خب این مقدار رو برای خرج خونه می خوای و اینقدر می تونی بذاری و نمی دونم افزایش حقوق احتمالی ات هر سال اینقدره و همه ی جوانب رو در نظر گرفتن و کاملاً طبق حداقل توان مالی ایشون چک ها نوشته شد و برای همین مدت چهار پرداخت سال طول کشید! من و همسرم خیلی خوشحال بودیم که زمین خریدیم. و درست فردای روز معامله حقوق همسرم افزایش داشت و همون ماه به ذهن من هم ایده ای اومد که باعث شد جذب شاگردم افزایش پیدا کرد . حقوق همسرم که اردیبهشت ماه 3میلیون و پانصد بود به لطف و یاری الله یکتا الان به هشت میلیون رسیده و درآمد من هم که یک میلیون تومن بود به پنج میلیون تومان رسیده. خب تو این داستان من و همسرم کنترل ذهن بالایی داشتیم چون یه سری به ما گفتن طرف سر شما رو کلاه گذاشته و نمی دونم اونجا دور از امکاناته و مسیرش هم که خاکیه و نمی دونم شما چطور می خواین پولش رو پرداخت کنید و و و کلی چرندیات دیگه ! اما من و همسرم سر سوزن خودمون رو نباختیم و بی توجه به حرف دیگران فقط رو ذهن خودمون کار می کردیم و مخصوصاً من جلساتی از روانشناسی ثروت1 رو بارها در روز گوش می کردم. تازه به لطف و یاری الله یکتا یک ماه بعد خط اصلی اونجا آسفالته شد و به لطف و یاری الله یکتا تا چند ماه دیگه خط فرعی ای که زمین ما توشه هم قراره آسفالت بشه.

    بگذریم ، پرداخت های ما تا به الان سر وقت انجام شد خداروشکر. تا اینکه چند وقت پیش رسیدیم به این هدایت که شما باید خونه رو بسازید و من باز مقاومت داشتم که آخه مگه میشه حداقل دو سال از پرداخت پول زمین بگذره و …. خلاصه کنم که بعد از چند روز گفتم خداجون تسلیم! حالا بگو چجور بسازم؟! و خداوند راهی رو بهم نشون داد که با همون درآمد میشه خونه هم ساخت و قرار شد که ما آروم آروم مصالح اصلی رو بگیریم و بعد از چند ماه شروع کنیم . دقیقاً به این نقطه که رسیدیم فهمیدم که خداوند تو این داستان خواسته به ما مدیریت مالی رو یاد بده چیزی که سال ها از این و اون می پرسیدم و اما در عمل شدنی نبود. آموزش های عالی استاد در بسته روانشناسی ثروت 1 و این کارگاه اجباری عملیِ جمع کردن پول به من و همسرم به طرز عالی ای پول جمع کردن هدفمند رو یاد داد و من و همسرم تازه فهمیدیم که ما در این سال ها زندگی مشترکمون نادانسته چه پول هایی رو هدر دادیم. اما ناراحت نشدیم و هر دو از اینکه بالاخره یاد گرفتیم خوشحالیم و خداوند رو شاکریم . اینجا که رسیدیم دوباره هدایت رسید که اول بدهی به دخترتون رو پرداخت کنید. سرِ زمین پارسالی ما طلا فروختیم ،البته اون موقع ما هنوز درسا رو خوب یادنگرفته بودیم که این کار رو کردیم. حدود پنج گرم طلا بود که قراره به لطف و یاری الله یکتا دو سه روز دیگه براش بگیریم اونم نقد نقد !نه با قرض و قسط و چک و فلان! نقد نقد اونم با مدیریت مالی درآمد خودمون که خداوند یادمون داد.

    از طرفی تو این مدت ، پسِ ذهنم از اینکه بخواهیم مصالح بخریم در حالیکه پول اون بنده خدا رو تا چهار سال کش بدیم راضی نبودم . با اینکه خود بنگاهی به ما گفته بود اگه به توان مالی ساخت رسیدین بدون نگرانی بسازید و فکر نکنید که من ناراحت میشم. اما خود من انگار به این کار راضی نبودم. تا اینکه کلیپ رضای عزیز رو دیدم که همینجا مریم بانوی عزیزو استاد عزیز از شما بسیار بسیار متشکرم که این فیلم که در واقع آموزش عملی آموزش های خودتونه رو روی سایت گذاشتین .و ممنونم آقا رضای عزیز که این کار ارزشمند رو انجام دادین، من اوائل ورودم به سایت کامنت های شما رو خیلی می خوندم و آرزو داشتم که یه بار یه فیلم قدم به قدمی از شما ببینم. خلاصه، کلیپ رو که دیدم رسیدم به اینجا که آقا رضا میگه بدهی دوستش رو تیکه تیکه کرد و داد. اینجا خدا بهم گفت استاپ . منم کلیپ رو قطع کردم، گفت شما باید بدهی تون رو بدین! اول فکر کردم منظور بدهی دخترمه گفتم خب قراره بدیم! گفت نه زمین! گفتم خودبخود تیکه تیکه هست دیگه! گفت نه شما باید برعکس رضا عمل کنید! گفتم یعنی چی؟ گفت یه ماه چک دارین ، طبق روال قبل محلش رو پر می کنید! دو ماهی که چک ندارین پول دوماه رو بذارین رو هم و یه چک از سال چهارم رو از بنگاه تحویل بگیرین و بهش پول نقد بدین و همینطور یکی یک چک ها رو از آخر به اول پس بگیرین! و من حساب کردم با همین توان مالی الان ما، دیدم یکسال و نیم دیگه پول زمین تسویه است ، که یقیناً وقتی این تعهد پرداخت رو داشته باشیم زودتر از این زمان پرداخت میشه به یاری و هدایت خودش.

    تمام اینا رو گفتم که برسم به این نقطه که دیدین با اینکه شرایط آروم بود و وضع مالی ما خیییلی بهتر هم شد اما رسیدیم به جایی که اگه قرار بود بسازیم احساسمون بد میشد چون به بنگاه بدهکاریم!و البته تمام این قدم هایی که برداشتیم هدایت الله بود! حتی فکر ساخت هم هدایت الله بود چون تازه اینجا من و همسرم فهمیدیم که ما نسبت به مخارجمون ورودی مالی خوبی داریم و اگه مدیریت درست داشته باشیم همه کاری می تونیم بکنیم.

    این فایل مثل همه ی فایل های شما ارزشمنده و باید بارها و بارها بشنویم و عمل کردن بهش رو یاد بگیریم.

    پیش به سوی روز هفتم سفرنامه

    اللّهم ثبت اقدامنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    abasmanesh.com

    به نام خدا – سفرنامه روز 6

    ‏یکی از موارد مهم تو این فایل – باید با سرمایه خودمون بزینسمون رو شروع کنم – نباید وام بگیریم – نباید چکی کار کنم.

    ‏نباید گول این شرکت ها رو بخورم که وام میدیم بهت با سود کم – اینها میخوان سر به زیرم کنند – میخوان همیشه تو شرکتشون بمونم و براشون کار کنم.

    قانون تکامل در جهان حاکم هست – باید تکاملم رو طی کنم – من نمیتونم ی شبه ثروتمند شوم – نمیتونم ی شبه به اندام رویاییم برسم – نمیتونم ی شبه روابط عاطفی ام رو دگرگون کنم. – – همون طور که جهان ی شبه به وجود امده – همون طور که حورشید یک دفعه طلوع یا غروب نمیکنه – همان طور که ی درخت ی شبه بزرگ نمیشه

    به قول ی بزرگوار – که اگر لوبیایی که دیروز کاشتی رو امروز ببینی چیه – ی لوبیلی خیس …

    نباید عجله الکی کنم – نباید روی دیگران حساب کنم – نباید حساب کنم رو پول قرضی دیگران – نباید حساب کنم رو وام دولت – باید رو خودم تمرکز کنم و فقط رو خدای خودم تمرکز کنم – باید قدرت رو از همه ی دستان خدا بگیرم و فقط به خود خدا بدم.

    باید چک رو کنار بگزارم – باید قسطی خریدن رو کنار بگزارم – و همواره به صورت نقد و با اعتماد به نفس…

    خدایا شاکرم ازت بابت این فایل بی نظیر که بهم یاد داد تو تله نیفتم….

    طبق قانون جهان – اگر بخوای با پول قرضی کار کنی – به این معناست که این پول رو خودت در نیوردی – عرضه این پول رو نداری – شایستگی این حجم از پول رو نداری – و میری گند میزنی بد رقم – جهان منیبینه این پوله به مدار تو نمیخوره – به شکل نادرست خرج میشه و هیچ کاری رو از پیش نمیبری..

    یادم باشه که قرض و وام من رو نگران میکنه – همیشه به این فکر میکنم که شاید نتونم پس بدم – من رو استرسی میکنه – و باعث میشه درآمدم بیاد پایین.

    خدا را شکر بابت این فایل و انجام این روز از سفرنامه ام…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    روز نهم ، 4 بهمن ماه…

    بنام خدای رزاق ، خدایی که بی انتها میبخشه…

    سلام استاد عزیزم، این فایل یاداوری قانون تکامل هست! واقعا همه چیز توی طبیعت با طی کردن تکامل به شکل امروزی در اومده!!! حیواانات ، گیاهان و همه چیز با گذشت زمان قوی تر و قوی تر شدن و یا نابود شدن!! این روند تکامل به راحتی تو طبیعت قابل درکه . اما وقتی نوبت به زندگیم میرسه نوضوع فرق میکنه! چنان حرص و طمع چشمو و گوشمو کور و کر میکنه که میخوام فقط سریع برسم! حالا از هر راهی شده فقط برووو!! کسی نیست بگه تو اصلا تاحالا تو این زمینه 1 بودی که میخوای 10 بشی؟

    البته اقا سعید اینم بدون که تکامل به معنای زمان بردن نیست! میشه خیلی زود تکاملت طی بشه، میشه خیلی زود پیشرفت کنی ولی اول باید قدم های اولتو برداری! و دقیقا از جایی شروع کنی که میتونی! که شرایطشو داری!

    یه موضوع جالب در مورد خودم بگم، اینکه یه مدتیه به خودم میگم با 1 میلیون تومان هم میشه یه کار شروع کرد!!! آره 1 میلیون تومان… امروز 4 بهمن 1401 هست و اگر این کامنتو بعدها می خونم باید سرچ کنم که توی این تاریخ 1 میلیون تومان چی میشه باهاش خرید!؟؟ یه کفش نسبتا خوب یا دو تاا کفش متوسط میشه خرید دقیقا

    اما جهان کار خودشو میکنه ، و وقتی تو باور میکنی که امکان پذیر است، می شود، دقیقا می شود.. ادمایی میان سر راهت، ایده هایی بهت گفته میشه که اون باور بهت ثابت میشه!!! چند روز پیش یکی از اقوام یه پیشنهاد بهم داد و گفت تولیدی دارن اینم شمارش!! حالا بیشتر نمیخوام وارد جزئیات بشم اما میخوام بگم وقتی باور کنی سرمایه اولیه اصلا مطرح نیست ، تجربه زندگی تو همین میشه….

    مطمئنم من سرمایه کمی که میخوام بذارم مدت خیلی کمی دو برابر میشه،، چون هیچ عجله ای ندارم و سر فرصت و با عشق میخوام محصولاتمو بفروشم!!! مطمئنم اتفاقات بی نظیری خواهد افتاد ان شالله.

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    و سلام به همه دوستان همفرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 6

    بچه که بودم سه ماه تعطیلی دوستام میرفتم تیله بازی و سرگرمی های دیگه

    من از مادرم یه روز 12 تک تومن گرفتم رفتم باقلبا خریدم اونو می‌فروختم

    سود اونو برمیداشتم و بازم میرفتم باقلبا می‌خریدم

    پولمو جمع میکردم تا برا خودم لباس و کفش و وسایل مدرسه بخرم

    از حدود ده سالگی من برا خودم کار کردم و خیلی دوست داشتم که جیبم همیشه پول باشه

    اصلا از کار کردن ابایی نداشتم چون پول میومد تو جیبم فقط اونو می‌دیدم

    با همین طرز فکر بزرگ شدم و برا خودم کاسبی راه انداختم

    هیچ وقت تو زندگیم جیبم خالی نشده تو کاسبی بهنوش رسیده ولی پاره نشده

    خیلی فرارو نشیب تو زندگی کاسبیم پیش اومده ولی تونستم پاشم و ادامه بدم

    چون ناآگاهانه ایمان به خداوند داشتم ولی از قانون آگاهی نداشتم که زندگی من حاصل باورهای متن

    احساس قربانی بودن تو زندگیم فتو فراونه

    ولی حالا خدارو هزاران بار شکر میکنم که مسیرو پیدا کردم و آگاه شدم که باباکسی نمیتونه تو زندگی تو ذره‌ای تاثیر بزارم الا خودت

    الان دارم رو خودم کار میکنم تا نتایج عالی رو بتونم تو زندگیم رقم بزنم

    به امید الله یکتا

    دوستون دارم در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 3999 روز

    سلام دوباره بر روز شمار تحول زندگی خودم : )

    واقعاااا چقدر این درسته که بارها و بارها استاد هم تاکید کردند که ، ” هر بااار که فایل را ببینید و بشنوید یک نکته و حرف جدید پیدا میکنید ”

    بارها این فایل را گوش دادم ولی بازم عالیه و نکته جدید ، چون مدار و فهم و درک من بالاتر رفته

    (( دیروز میخواستم بیام کامنت بنویسم که سایت در حال بروز رسانی بود ، استاد سایت بالا نیاد انگار یه چیزی توی زندگی ما کمه واقعا ! دم شما گرررم که اینقدر برای سایت و آگاهی ها زحمت میکشید ، ان شالله فلوریدا جبران کنیم !! ))

    امروز با حس خوب اومدم کامنت های روز های قبلم را هم دوباره مرور کردم تا برسم به نوشتن این کامنت و حسم از خوب به عالی تبدیل شد ، مخصوصا پاسخ یکی از دوستان به کامنت من و انرژی و نتیجه و حس خوبشون که بیان کردند و نشونه ای برای امروز من هم بود

    .

    +++ جالبه همین الان چند دقیقه وقفه افتاد برای نوشتن کامنتم اونم دلیلش پیام و صحبت با یکی از مشتری های عزیزم بود ، که کار دورکاری تدوین براش انجام میدم ، همین الان پیشنهاد کاری یبشتر و بزرگ تر بهم داد ( خدایا شکرت ) و بعدش برای یه کار بزرگتر گفت : یه کم میترسم کارو بدم دستت !

    گفتم و چرا و صحبت کردیم ، بعد در جواب بهش اینو گفتم : ( که موضوع همین فایل اشاره کردم )

    گفتم داداش ، من تکامل را خیلی قبول دارم ، یه کم صبر کن این کارهایی که الان هست را برات انجام بدم ، رضایت کامل که داشتی و ترست کمتر شد اون کار بزرگتر و جمع بندی کل محصول را هم انجام میدیم ، خوبه ؟؟ ( یعنی خیلی جالب بود ، در حال نوشتن کامنت این محصول و اتفاقی که دقیقا به همین آگاهی عمل کنی )

    اون بنده خدا هم گفت اوکی بریم جلو ! +++

    ( خدایا شکرت )

    .

    بریم سراغ ادامه کامنت ، اسم فایل اینه ” همین لحظه بهترین زمان برای شروع ”

    من پیش خودم تعبیر میکنم که :

    همین فایل های آماده روز شمار تحول زندگی من ( به ظاهر رایگانه ) و کامنت دوستان ، تعهد و کامنت نوشتن برای هر روز و هر فایل و کنترل کانون توجه

    یعنی ، کارهایی که همین الان میشه انجام داد ، میشه با تکامل طی کرد ! یعنی بهترین زمان شروع ، یعنی بهترین راه شروع و نتیجه گرفتن !

    .

    دوستان من چند محصول دارم و کم کاری کردم تا الان و… که در کامنت اول و دوم روز شمار هم بهش اشاره کردم ، ولی با تعهدم بر این روز شمار ( که به نظر خودم تعهدم هم خیلی کامل نیست تازه ) و الان که فایل روز ششم هست ، هر روز داره شرایط و حالم بهتر میشه

    پس دقیقا همین فایل ها و تمرکز و تعهد بر این روز شمار بهترین و زمان برای شروع و تحول زندگی هست ، تا با تکامل به سمت محصولات و نتایج بالاتر هدایت بشیم ، من تعدادی از محصولات را دارم ، ولی باز با این تمرکز و تعهد هدایت میشم تا بتونم دوباره و با درک خیلی بهتر و تکامل سریع تر درک کنم و نتیجه بگیرم و به سمت محصولات جدید هم هدایت بشم : )

    یکی از اصلی ترین کارهایی که این توجه بر روز شمار انجام میده به نظرم ، آرامش ذهنه ، ما با حس خوب روی خودمون کار میکنیم و یا اگر حسمون نه چندان جالبه به هر دلیلی با همین فایل ها آگاهانه کانون توجه را کنترل میکنیم ، و ذهنمون آروم میشه ، و ذهن آرام میشه ایده های بهتر و سودمندتر ، حال بهتر ، با این حس بهتر دوباره روزهای دیگه روز شمار ، کامنت دوستان ، نتایج و آرامش بیشتر و بهتر ، هدایت به محصولات و ….. میرسیم به ” هذا من فضل ربی ” !!!!

    این جمله را واقعا یهوی و دلی نوشتم ، چون خیلی دوستش دارم ” هذا من فضل ربی ” ، ” این ( نتایج ) از فضل و کرم پروردگار منه ”

    و مشتاق اینکه واقعا با عزت نفس به این نقطه برسم

    اول بتونم داشته هامو را بیشتر و بهتر درک کنم و هر چقدر که میتونم شکرگزار اونها باشم و بعد رسیدن به این نقطه ، نقطه ای که استاد سالهاست درش قرار دارند و خدا را شکر طبق قانون بدون تغییر خداوند هر روز بیشتر و بهتر میشه

    .

    چقدر این تکامل مهمه ، چقدر الان انگشتان و ذهنم فقط در همین 6 کامنت روان تر شده برای نوشتن تا به نسبت کامنت روز اول که بعد از 4 سال بود که کامنت مینوشتم ، چقدر این تکامل حس خوبی داره ، و به قول استاد و یکی از شاگردهای ممتازشون ارشیا عزیز که در فایل گفتگو با دوستان بودند ، اونم اینکه :

    تکامل به معنی زمان زیاد نیست ، به معنی تجربه کردنه و میتونه خیلی سریع و راحت طی بشه ، و نه اینکه سخت باشه و مدت طولانی ، بستگی به خودمون و تعهدمون داره که این تکامل را در چقدر وقته طی کنیم !

    تکامل همه چیزه ، تکامل باعث شده منی که سالهاست در ورزش قهرمانی به مدل های مختلف هنوز به خواسته ام نرسیدم و مدام افسار ذهنم در میره که داره دیر میشه و …. ، بتونم ذهنمو کنترل کنم و بگم : میشه ، تکاملش فقط باید طی بشه همین !!!

    .

    فکر میکنم برای امروز رد پای امروز هم کافی بود ، ممنونم از خداوند بابت تمام نعمت ها و مخصووووصااااا ، این نعمت بزرگ این سایت با کلی آگاهی ، و همینطور بزرگ تر از اون ، استاد عباس منش دوست داشتنی که همه چیزی که الان داخل سایت هست از خواست اولیه ایشون شروع شد و با تکامل الان در این سطح مشغول کاره و کمک به هزاران و میلیون ها نفر در جهان !!

    شاد باشید و با ایمان : )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهره مرتضایی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    به نام خدای عزیزم

    سلام ودرود به استاد عزیزو خانم شایسته مهربون و همه هم فرکانسی های عزیز

    روز ششم

    فصل اول روز شمار

    برای شروع باید با هرچی داریم شروع کنیم یا وام؟

    قوانین هستی بر پایه ی تکامل

    صبر

    وقتی به صبر میرسم و طی تکامل بدنم میلرزه

    خب تا اونجایی که یادم میاد همیشه توو همه چیز عجول بودم، حتی توو راه رفتن، غذا خوردن تمام کارهامو با سرعت انجام دادم

    تموم کردن درس و مشق عجله

    جواب دادن عجله

    برای همین درک تکامل واقعا برام سخت بوده اما میرسه جایی که چاره ای جز طی کردن پله به پله و تکاملی نداری و اونجاست که جهان بهت میگه یاد بگیر چرا که همه چیز از ابتدا با تکامل انجام شده

    آفرینش خودت، آفرینش جهانی که تووش هستی

    گوشی موبایلی که دستته

    باید روندش طی بشه، باید طی مسیر تو بزرگ بشی، ظرف ظرفیتت بزرگ بشه که هرآنچه رو که به دست آوردی توانایی و درک استفاده کردنش رو داشته باشی

    یک شبه به دست بیاری از اونجایی که ظرف وجودیت بزرگ نشده یک شبه هم از دست میدی

    به دست آوردن بدون تکامل مثل این میمونه که من بخوام بچه ای که به این دنیا میارم از روز اول یه جوون بیست ساله باشه خب معلومه که نمیشه، معلومه که طرز رفتار بااون بچه رو چون بلد نیستم از دستش میدم

    پول هم همین هست اگه من چم و خم بازار و کسب و کارمو یاد نگرفته‌ باشم هرکاری هرچقدم سرمایه وارد اون کار کنم ازدست میدم

    چه سرمایه مالی باشه

    چه سرمایه انسانی

    من اول باید بلد باشم با یه نفر کارکنم، بعد دونفر بعد چهار نفر بعد همینجور بیشتر اگه از روز اول یه مجموعه بیست نفره بیاد دستم نتیجش چیزی جز، از دست دادن نیست

    اما چیزی که مهمه شروع کردن

    یعنی اینکه نباید از اینور بومم بیفتم

    هی دست دست کردن و هی به تعویق انداختن و هی بگم نه اول آمادگی کارکردن با بیست نفر رو بدست بیارم بعد شروع کنم

    حتی اگه خود خدا هم با تمام قدرت و مکنت ایده ی آفرینش انسان وقتی به ذهنش رسید از همون جا با همون چیزی که بود شروع نمیکرد الان به این انسان امروزی نمیرسیدیم

    من هر بار که چیزی رو شروع کردم دقیقا از همون چیزی که داشتم و میتونستم و بلد بودم شروع کردم

    الان هم دوباره میخوام یه شروع جدید داشته باشم یه تجربه جدید به اندازه خرید یه ساز متوسط پول دارم از همون دارم شروع میکنم

    ایده آل بودن خوبه هاا امااگه بخوام بازم به تعویق بندازم ممکنه هیچوقت زمانش نرسه

    ترسناکه بله ترسناکه اما باید قدم اول رو برداشت

    من خودم همیشه مثال بچه ها یادم میاد توو شروع هرکاری، وقتی بچه هامیخوان شروع کنن به راه رفتن

    اول شروع میکنن به غلت خوردن از روشکم به پشت از پشت به شکم خیلی جذابه وقتی نگاهشون میکنی

    بعد کم کم شروع میکنن به گرفتن رو تشکیشون و پاهاشونو از پشت محکم به زمین هل میدن تا یه زره موفق میشن برن جلو، کم کم شروع میکنن به خزیدن، بعد چهار دست و پا، بعد با کمک وسایل روی دوتا پا می ایستن، کم کم تاتی تاتی میرم هی میخورن زمین، هی پامیشن، بعد راه رفتن و بعدش مدام میدوئن و حتی برا غذا دادن بهشون باید دنبالشون بدوئی و به گرد پاشون نمیرسی

    شروع کار ما در هرچیزی و هر کاری همینه نم نم کم کم

    برا وام گرفتن و ارث رسیدن و من بلد باشم با همون یکم پولی که دارم پول بیشتر به دست بیارم بعد که یاد گرفتم با پول چطور رفتار کنم، چطور پول کممو بیشتر کنم میتونم پول بیشترمم حفظش کنم و بیشترش کنم

    وگرنه بادآورده را باد می‌برد

    والسلام

    باآرزوی بهترین ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حامد میرچناری گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    باسلام خدمت استادعزیزم و خانم شایسته عزیز‌و همه دوستان ،برای شروع کار بهتره بدون سرمایه یا با سرمایه خودمون شروع کنیم یا وام بگیریم ؟تو به من گفتی برای هر آنچه که در‌زندگی‌ات میخوای باید اول‌تکاملش رو‌طی کنی چونکه جهان هستی بر اساس تکامل به اینجا رسیده یادمه قبلا یه جایی خونده بودم یا از خوده شما شنیده بودم که جهان هستی اولش به‌اندازه یه تیله کوچیکی‌بوده بعدش شده اندازه یه توپ بسکتبال و بعدش بزرگ‌و بزرگتر شده و با‌حفظ‌تکامل‌به‌این‌تبدیل شده ،ومن چه‌جاهایی که‌حرف‌تو رو‌گوش‌نکردم‌و سیلی خوردم‌و با کمر خوردم زمین چه توی ورزش که‌رفتم‌امپول زدم و چه توی بیزینس و‌کارم که‌خواستم‌ار هر جایی شده پول بیارم و بیزینس بسازم اما نه‌تنها من بلکه تمام کسانی که خواستیم آسانسوری مسیر رو بریم نه تنها اومدیم پایین بلکه رفتیم طبقه‌منفی 100

    چه فیلم زیبایی برامون گذاشته بودی عباسمنش دستت درد نکنه چقد‌زیبا بودن اجدادم

    من جز‌اون دسته افرادی هستم‌که معتقد‌بودم برای اینکه‌پولهام‌بیشتر بشه اول باید پول زیاااادی تو دستم باشه و این‌یت‌دروغ محض بیشتر نبود ،میدونی چرا ?چونکه بارها پولهای قلمبه دستم‌افتاد مثلا همین‌سال گذشته 500میلیون دستم‌افتاد و نتونستم هزار تومن که بهش اضافه کنم هیچی حتی از دست هم دادم ازشون ،حتی یک ایده به‌ذهنم‌نمیرسید که 500تومن رو‌بیشتر کنم اگر هم ایده میومد ترس نمیزاشت کاری کنم

    من کسب و کارهایی رو‌با پول قرضی زیااااد شروع کردم‌و قسم میخورم یک‌شب هم ارامش نداشتم و‌جالب اینه اون‌پولو‌که‌از دست میدادم که هیچ‌مقروض تر هم میشدم ،حامد واسه همیشه این فکر رو‌از کله ات بنداز دور که اگه میخوای کاری رو شروع کنی باید سرمایه اولیه زیادی داشته باشی ،اگر هم سرمایه ای می‌خواد اون سرمایه رو خودت جور‌کن حامد نه با قرض و‌وام و قسط ،اولین قدم رو بردار حامد ،

    یاده داستان رزا میوفتم که توصیه میکنم همه برن فایلش رو با استاد ببینن که من خودم بارها باهاش اشک‌ریختم‌با اون صدای زیبا و اون جذابیتی که داشت ،گفتم کارگریه ؟باشه از کارگری شروع میکنم و رفتم کارگری (چقد قشنگ بود داستانت رزای عزیزم انشالله هر کجا هستی در پناه الله شاد باشی )

    صد ها الگو‌از‌افراد موفقی که از قانون تکامل استفاده کردن همین الانم جلو چشمامونه ،بهترین زمان برای شروع همین الانته حامد و این باور‌مسخره رو‌بنداز دور که اگر پول زیادی داشته باشم میتونم چند برابرش کنم

    حامد هیچکس یک‌شبه موفق نشده ،تمام ثروتمندان قدم های قبلی رو‌طی کردن‌و‌تو هم باید قدم‌هات‌طی کنی حامد ،

    من دنبال این نیستم که کسی بیاد و کمکم کنه و اگر تا الانم دنبال همچین موضوعی بودم با دیدن فایل هات که وحی منزل هستن دیگه دنبال همچین موضوعی نیستم ،البته واقعیتش رو‌بگم خیلی خوشحالم که پدرم هیچوقت از من حمایت نکرد چون تمام قدم ها رو تا به امروز خودم به تنهایی برداشتم و درس های خیلی زیبایی گرفتم و تمام اون خطا و اشتباهات رو‌دوست دارم‌ممنونم پدر که هیچوقت ازم‌حمایت نکردی که اینقدر قوی بزرگ شدم و تنها راه قوی بودن من در این جهان این بود که تو ازم حمایت نکنی ،واقعا ازت ممنونم

    مطمعنم اگر پدرم از من حمایت می‌کرد استعدادهام نابود می‌شد و من هیچوقت لیگ برتر ایران بازی نمیکردم و این همه از ورزش لذت نمیبردم و اصلا شاید میرفتم دنبال اعتیاد ،شاید اگر همیشه جیب ام‌ پر پول بود خیلی زود خراب میکردم زندگیم رو اما روزهای سخت درس هایی بهم داد که هیچ کجای دیگه نمیتونم این درس ها رو بگیرم و مطمعنم وقتی خیلی پولدار بشم این درس ها مهم‌ترین درس های زندگیم میشن ،خوشحالم که اون روزها رو‌گذروندم ،اما پدرم به من سرمایه اولیه نداد اشکال نداره اما اعتماد بنفس هم نداد و من باید روی این موضوع خیلی خیلی کار کنم

    حامد برو و اول پولی که‌تو کارتت‌داری رو 2برابر کن بعد بیا دنبال ثروت ساختن ها میلیاردی باش،

    یه زمین دارم و چند وقته دنبال اینم که با وام یا هر چیزی بسازم 3واحد و بعدش بفروشم و سود کنم اما تو همین شب به خودم قول میدم که هیچوقت وام نگیرم یا قرض نکنم و با هر پولی که دستم‌اوم‌د شروع کنم به ساخت اخه یه وام خیلی خیلی کوچیک‌خونگی‌گرفتم‌که حتی قسطش خیلی کمه اما سر ماه اینقد بهم فشار میاد که اون پول حتی کم رو‌میدم‌اخه چون واقعا هیچ کاری با پولش نکردم‌‌ ‌هی دارم چند ساله قسطش میدم ،من دیگه وام نمیگیرم‌قول میدم در هیچ شرایط ،میخوام مسلط باشم به زندگی ام ،حامد چک و قرض به معنای اینه که‌من میخوام چیزی رو داشته باشم که فعلا لیاقتش رو‌ندارم و‌فعلا پولش رو‌ندارم ،چطور میتونی حساب کنی حامد ؟؟؟اصلا حساب هم‌کنی ،سرت پایینه حامد با چک‌و قرض و هر چی اون بگه تو باید بگی چشم ،ولی چه لذتی داره با پول نقد خریدن چیزی رو‌هزاران شرط و‌شروط هم میزاری و‌میگی من پولم نقده ،

    حامد مگه قانون جذب رو قبول نداری ؟اگر قانون رو‌قبول‌داری میدونی که ترس ترس میاره نگرانی نگرانی میاره ،وقتی نگران باشی نگرانی به زندگیت میاد و وقتی چک‌و قرض داشته باشی هی نگرانی که سر ماه چکار کنم ؟و سر ماه این سیکل اشتباه هی قوی‌تر میشه و هی ترس و نگرانی های بیشتر به زندگیم میاد ،

    حامد تو باید ارامش ذهنی داشته باشی تا بهترین ایده ها به ذهن ات برسه ،،حامد با دست خودت ثروت‌و نعمت رو از خودت مواطب باش دور نکنی با چک و قرض و وام و اگر دنبال ثروت پایدار هستی هیچوقت‌دست چک استفاده نکن و تمام کارهات نقد انجام بده

    حامد به خدا ایمان داشته باش همون خدتوند ایده هایی به ذهن ات میاره و درهایی رو‌برات باز میکنه که هزار برابر اون پولی که میخوای با قرض و‌چک‌بدست بیا ی به دست خواهی آورد و نقددددد هرانچه بخوای میخوری ،

    درس هایی که‌من‌از‌این‌فایل‌ارزشمند یادگرفتم،هیچ وقت قرض ،و وام و چک نگیرم 2هر کسب و کاری رو‌که‌میخوام شروع کنم از همین جایی که هستم شروع کنم ‌،با همون بضاعتی که‌دارم‌شروع کنم ،از کنار خیابون اگه شده شروع کنم ،با پول‌خودت شروع کن‌حامد و وابسته به هیچ کسی نباش و تکامل ات طی کن ،

    خداروشکر میکنم‌که امروز هم‌ این‌اگاهی ها رو‌دریافت کردم‌و‌میخوام با گوشت‌و پوستم حس اشون کنم دوستدار شما حامد میرچناری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا زهرایی گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    به نام خداوند مهربان

    نمیدونم روز چندممه ولی تاریخ امروز 26 دی ماه هستش . دیشب تصمیم گرفتم امروز بیام خونه مادرم هم دلتنگیم کم شه هم برم دو شنبه بازار اخه اونجا همه چی ارزونه …

    شب هم موقع خواب همش دو دل بودم ک بیام خونه مامانم یا نه اخه نمیخام وابستگیم ادامه پیدا کنه .. از طرفی هم مادرمم دلتنگ منه و گفتم بزار کم کم جدا شم ازشون برای همین صبح همسرم رفت سرکار منو رسوند اینجا …

    واییی نگم ک چقدر اینجا خونه مادرم ارامش داره

    این تغییر محل زندگی باعث شد من قدر پدر مادرمو بدونم منی ک دوست داشتم از خونه پدر مادرم فرار کنم برم حالا عاشق غرغر مامان بابام شدم دوس دارم یه جا بشینم فقط سرم غر بزنن اینجا ک اومده بودیم خیلی سخت بود برام فکر میکردم مهمونیم اما حالا عاشق خونه مامان بابامم قبلا بدم میومد اینجا چون دور بود از شهر و مهاجر زیاد داشت اما الان عاشق همین مهاجرام و دلم خیییلی نسبت به همه اینا مهربون شده …

    دارم فکر میکنم چجوری به خونه جدیدم فکر کنم که نسبت به اونجا هم و ادمای اونجا دلم مهربون شه . احتمالا گذر زمان درستش کنه ..

    راستی امروز که رفتم خرید چون پیش پدرمادرم بودم انقد حس خوب داشتم که همه خریدام خوب از اب دراومدن اونم با قیمت مناسب و قبلا با مادرم میرفتم بیرون رو مخم بود اما الان واقعا عاشقش بودم خدایا خیلی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    پونه زرگرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1700 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان سلام به تک تک دوستان عزیز

    بهترین لحظه بهترین زمان برای شروع

    به شرط رعایت تک تک اصولی که استاد میگن،خیلی خیلی مهمه رعایت این نکات،چرا که من تجربه شو دارم،حدود سال 90 من با شراکت دختر داییم کیترینگی زدیم،کارای اجرایش با من بود،ما اصلا تجربه ای نداشتیم اون پول گذاشته بود با حمایت پدرش من هم فعالیت میکردم.خوب کار سنگینی هم بود من تجربه نداشتم ولی از یکی از آشنایان که مشغول این کار بود می‌پرسیدم و جلو میرفتم.همیشه استرس پولی که گذاشته شده بود رو داشتم،استرس هزینه ها و هموارکردن کارها خیلی خیلی سخت بود و فشار روی من بسیار زیاد بود.با همتی که داشتم و بلند پروازی هام کار در حال پیشرفت بود ولی من اصلا لذت نمی‌بردم ،توقع طرف مقابلم روز بروز بیشتر میشد و من ناراحت که چرا درک نمیشم اصلا.از طرفی حجم کار مدام بیشتر میشد و من خسته تر،اینقدر خسته که بعد حدود 5 سال با افزایش اجاره مغازه و مسایل مثل تورم و اینها تصمیم گرفتم جمع کنم اون مجموعه رو،یعنی دنبال بهانه بودم برای جمع کردن اون مجموعه.با آموزش های استاد و درک قانون تکامل با تمام وجودم میتونم درک کنم که اگه نه با شریک و نه سرمایه زیاد اقدام میکردم و اصولی جلو میرفتم،اینقدر خسته و زده نمی‌شدم

    عاشقتم استاد جان

    مریم نازنین مرسی که هستی،️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: