شیوه صحیح الگوبرداری - صفحه 30

541 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2755 روز

    به نام الله یکتا

    سلام

    خدایاشکرت، واقعا شکرت که حس و حالم، تغییر احوالات درونیم منو هدایت کرد تا بعد از مدت زیادی این کامنتو بنویسم

    استاد جان عزیزم یه خلق خیلی باحال باعث شد که الان با شوق این کامنتو بنویسم

    راستش مدت خیلی زیادی بود که حسابی سرم شلوغ شده بود با کلی فیلم و سریال و گیم دست چین شده، یعنی راحت بگم 100 تا فیلم، حدود 20 تا سریال، یه عالمه گیم که دانلود کرده بودم ولی حس و حال انجامشونو نداشتم، از اون طرفم فکر به عظمت حجمیکه روی دستم مونده اجازه نمیداد کار دیگه ای انجام بدم، برای همین از دیدن فایل های قبلی سایت جا مونده بودم، فقط فایل های جدیدو میدیدم و شب ها هم قبل خواب یه مقاله از بخش راهکارهای دوره های شما میخوندم یا توی عقل کل میچرخیدم

    تا اینکه این 2 ماه گذشته یه چیزی تو وجودم اصرار میکرد که بیا جان خودت اینا رو تموم کن ذهنت باز بشه

    نمیدونم تا حالا چند تا فیلم دیدین ولی 100 تا فیلم توی 2 ماه دیدن اصلا آسون نیست

    گفتم چجوری میتونم سریعتر ببینمشون که خداوند هدایتم کرد که اول با سرعت دو برابر ببینم، بعد یه سری فیلمارو گفت برو تو یوتیوب خلاصه شونو ببین، واسه اون گیم ها هم همینو گفت یعنی تمام بازی هایی که تو دنیا مهم بودنو تو یوتیوب خلاصه شونو دیدم خیالم راحت شد که دیگه چیزی رو دستم نمیمونه😂

    و بالاخره فیلما و سریالا و فیلما(تقریبا) تموم شد. چه زمانی؟ یه روز قبل از شروع فصل 4 سفرنامه

    اولا که سفرنامه با فایل مصاحبه شروع شد، منم 3 تا مصاحبه دیگه گذاشتم روش گوش کردم آخرش گفتم آخیششش. یه کیفی داد که اصا نگم براتون. بعد گفتم به خودم چقدر من غافل شده بودم از فایلا، زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا که اصا هر قسمت یه تجربه و درسه، یه آگاهی خالصه ولی بقیه فایلایی که آرشیوشون کردم. وااااایی.

    حالا میخوام اینو بگم که اومدم فصل چهارمو شروع کنم بعد من اصولا هدفون میذارم یه هدفون گیمینگ بزرگ دارم که واسه کار دیگه ای غیر گیم راحت نیست انعطاف نداره، همون موقع گفتم خدایا من ایرپاد میخوام، بعد فکر میکردم که این خواسته ام مثلا با مارکای دیگه به دستم میرسه، مثلا سامسونگش، مثلا شیائومی، ولی اینو مطمئن بودم که اینو به من میدهد، همون لحظه هم به خودم تذکرشو دادم که اگر نسبت به خواسته ای احساس نیاز کنی، بیشتر ازش دور میشی پس همون موقع شروع کردم به ایجاد حالی که انگار الان ایرپاده رو دارم، خلاصه دیروز رفتیم بازار واسه خرید لباس، یه جایی ایستادیم من دیدم از این فروشنده ها هستن که یه متر جا دارن یه متر میز همه چیزم دورشون چیدن، لوازم جانبی فروشا، دلم گفت برم بپرسم ببینم چیزی داره، فکر میکنین چی شد؟ ایرپاد داشت، ایرپاد نسل 2 جدید، از اون قشنگتر، 40-50 درصد ارزون تر از مغازه هایی که توی جاهای شلوغ هستن.

    یه لحظه چیشد؟

    پریروز ایرپاد خواستم دیروز اجابت شد؟ ارهههههه.

    یعنی الان دارمش؟ ارهههههه

    وایی خدایا یعنی همین شد که من الان دارم این کامنتو مینویسم، یعنی همه چیز در مدار درستش قرار گرفت، فصل 4 شروع شد، من از اون عوامل حواس پرتی رها شدم، چند تا از فایلای آرشیوی رو دیدم، احساسم دگرگون شد بوووممم.

    عاشقتم یعنیا عاشقتم

    و دقیقا احساس میکردم این موحبت شروع دوباره فایلا بود، 6-7 تا فایل بیشتر ندیدما، نتیجه اش فرداش محقق شد، چه چیزیم محقق شد، الان اینقدر دیدم راحته، اینقدر صداش با کیفیته، درسته من اندروید دارم و ویندوز ولی بلوتوثیه به اونام میخوره، دیگه راحت سرمو حرکت میدم راحت بدون اینکه سیم اضافی توی دست و پام باشه به یه جا گیر کنه بیفته اعصاب خرد کنه، الان راحت در کیسو باز میکنم دو تا ایرپاد فول شارژ میذارم تو گوشم و راحت میتونم فایلا رو ببینم. خدایاشکرت

    درسته نتیجه عظیم و میلیونی و میلیاردی نیست ولی تصدیق همین نتایج کوچیک و نهادینه کردن عادت تایید نشانه های کوچیکه که نتایج بزرگ رو رقم میزنه

    خلاصه میخواستم بنویسم خیلی خوشحالم و😂🕺💃🕺💃🕺💃خدایاشکرت

    عجب نشانه ای بود. الهی شکر

    عاشقتونم

    دستتون در دست الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ایلیا میم رام الله گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    به نام خداوند ثروت و سلامتی آفرین دوستان و یاران عزیز سلام

    اعمال و رفتار و گفتار انسان، انعکاس اندیشه‌های اوست و اندیشه، محصول بینش‌ها و بینش‌ها تابع نوع نگرش‌ها یا بنیادهای بینشی ماست. پس برای آنکه کسی را بشناسیم اگر بتوانیم به بنیادهای بینشی او که عمیق‌تر از بینش‌ها و اندیشه‌های اوست نگاه کنیم، راه کوتاه تری را انتخاب کرده ایم.

    اونوقت می‌توانیم الگو بگیریم من خودم الگوی اصلیم خداوند ثروت و سلامتی آفرین است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    تاقبل ازآشنایی بااین سایت الهی من ازاون دسته آدمایی بودم ک میگفتم طرف شانس داره یا پارتی یاکلاهرعامل بیرونی رودلیل موفقیت یه شخص میدونستم ولی ازوقنی ک قوانین روشناختم خداروشناختم فهمیدم ک جهان ب چورت کارمیکنه این حرفااصن برام خنده دارن وقتی کسی این حرفومیزنه برام مث یه جک میمونه

    ماآدمای فرکانسی هستیم جهانم فرکانسای مارودریافت میکنه وب شکل اتفاقات آدماوشرایط واردزندگیمون میکنه

    شخصی ک موفق شده حالاتوسط هرشرایطی هرشخصی هرموقعیتی تمام اینا درراستای رسیدن ب خواستش بوده وچون افکاروباورمناسب ودرست وهماهنگ باقوانین جهان داشته ایمانو توکل داشته ب خودباوری رسیده بوده خودش وتواناییاشو باورداشته خودشو ارزشمند دونسته درنتیجه جهانم اومده و برای رسیدن ب خواستش کمکش کرده حالا بعضیا درمسیرخواسته راحت میرسن بعضیام بایدب تضادی بربخورن برای رسیدن ب اون خواسته

    همه چیزباوره تمام زندگیمون روباباورهامون میسازیم ماخودمون خالق زندگیمونیم واین قدرت روداریم

    خدایاشکرت چقدرهمه چیزبرام واضحترشده این روزا چقدرلذت میبرم ازدرک بهترقوانین اصلن اینقدرقشنگ خداهدایتم میکنه برای مداربالاتر حالامیفهمم بچه هایی ک میگفتن حس میکنن مدارشدن رفته بالا چی میگن حالاهمون حسم من دارم وچقدرقشنگه چقدرلذت بخشه چقدردنیابرام زیباترشده چقدر بیشتر درزمان حالم اصلن همه چیزتغییرکرده نگاهم ب الان وداشته هامه وچقدرهمه چیزبرام بی نهایت زیباترشده خدایاشکرت بخاطر قوانین ثابتت

    استادمن تازنده ام هرروز بابت وجودتون شکرگزارربم هستم

    درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😍🥰😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    به نام خدای هدایت کننده و مهربانم

    سلام به همه عزیزانم

    امروز به چه فایل عالی هدایت شدم که با همین امروز مناسبت داره«« روز کریسمس»خدای من شکرت

    انسانهای عادی که چیزی از قانون و درک این اگاهی ها ندارن و اصلا از قوانین جهان هستی بیخبرن دوست دارن موفقیت انسانها رو انجوری که خودشون دوست دارن و فهمیدن و درک کردن بگن که زندگی موفقیت انسانها رو با افکار و درک خودشون میگن و باعث تحریف و ایجاد باور کردن برای عموم جامعه میشن. دلیل موفقیت انسانهای موفق رو عوامل بیرونی میدونن.

    و سوال اینجاست کسی در آمریکا متولد شده و انسان موفقی شده و یا کسی که در امریکا زندگی میکنه و انسان موفقی هست و دلیل موفقیتش رو زندگی و تولد در امریکا میدونن پس چرا همه آمریکاییها انسانهای موفقی نیستن و هر دلیل دیگه ای که میگن خیلیها شرایط یکسان دارن اماهمه در همون شرایط به سختی زندگی میکنن و یا یک زندگی معمولی دارن.

    پس تفاوت انسانهای موفق و انسانهای عادی به چیز دیگه ای غیر از شرایط ربط داره و اونم باورهاس.

    افکار و باورها وفرکانسهای هر کسی باعث موفقیتش میشه .وقتی انسانی بخواهد و باورهای درست داشته باشد صد در صد به خواستش میرسه و هر انچه نیاز باشه جهان براش فراهم میکنه.

    افکار و باورهاو خواسته قوی، امید توکل باعث شده به این موفقیتها بوجود بیاد

    من با با ورها و افکارم فرکانس میفرستم و جهان بقیه ش انجام میده و پاسخ میده به باور به افکار درونی به باورهای بنیادی و هر چیزی نیاز باشه به من میده محیط شرایط انسانها و چیزی که نیازه تا من به خواسته برسم من هستم همه چی رو رقم میزنم اون عوامل بیرونی پاسخی بوده که جهان داده

    همه چی خودمم ایمانم کارها رو انجام میده

    🌼مشترکات یک ادم موفق بزارم کنار هم دلیل اصلی اون موفقیت میش🌼

    حتی خوش شانسی رو من خلق میکنم با تغییر باورها

    ناامید نشدن و با تقویت افکار ایمان و کنترل ورودیها وتوانایی خودم و قدرت خودم هر چه بخوام میتونم خلق کنم و هر انچه در جهان بوجود بیاد باعث پیشرفت منه میشه و ادامه دادن من رو خوش شانس و خوش شانس تر میکنه و نتایج بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه

    خدای مهربانم به خاطر تمام هدایتهای بینظیرت شکر

    خدایا ما هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای امین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    علی میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    سلام بر استاد عزیز و دوستان فرکانس موفقیت

    به قول شما دلیل اصلی موفقیت یک فرد باورها و افکار همان فرد است و عوامل بیرونی تاثیر گذار نیست و حتی همین عوامل بیرونی که از نظر بقیه، بعنوان دلیل موفقیت افراد موفق است، حاصل نوع افکار و باورهای ماست که همین باورها در نهایت خلق کننده عوامل بیرونی است . بنابراین یگانه راه رسیدن به موفقیت، کار روی افکار و باورهای خودمان است. بازم به قول شما باورها نباید تنها در حرف باشه بلکه باید بشکل باور قلبی باشه یعنی جزیی از شخصیتمون. امیدوارم بتونم با مدیریت بهتر ذهنم باورهای زیبا ایجاد کنم و با تلاش و تمرین های مستمر این باورها به باورهای قلبی تبدیل کنم.

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1985 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خدایا شکرت منو هدایت کردی تا این فایل از استاد رو گوش بدم و کلی از اگاهی ناب و خالص از قوانین رو دریافت کنم

    «از اینکه عوامل بیرونی عامل اصلی موفیقت و یا شکست هر شخص نیست»

    خود من که دارم به اصطلاح روی خودم کار میکنم

    تو این مورد مشکل دارم و یکی از پاشنه‌های اشیل من هست که بارها بارها شده بخاطر باورهای

    مخربی که از قبل داشتم موفقیت هر کسی رو تو عوامل بیرونی میدیدم

    مثل تو حوزه کشاورزی میدیدم یک فردی تو زمین کشاورزی محصول خوب برداشت کرده

    و به خودم میگفتم علت چیه و جواب برای خودم میاوردم بخاطر خاک حاصلخیزی بود که اون بنده خدا داشته

    ولی الان به لطف هدایت خداوند و گوش دادن این فایل و بارها بارها یادداشت برداری که کردم تو دفترم

    الان ارام ارام دارم متوجه میشم

    درسته این عامل یعنی خاک میتونه تاثیر گذار باشه

    تو برداشت محصول

    ولی عامل اصلی نیست

    عامل اصلی افکار و باورهای اون شخص بوده که از قبل داشته اینکه میتونه محصول خوبی داشته باشه برای برداشت

    و چون این باور داشته هدایت شده به زمینی حاصلخیزی که گیاه رو کشت کنه و بعد بتونه خداشکر اینقدر خوب و عالی محصول خوب دریافت کنه

    بنابراین من باید یادم باشه هر کسی تو هر زمینه‌ای اگر موفق شده یا اینکه شکست خورده بخاطر افکار و باورهای خودش بوده که به جهان هستی ارسال کرده

    و جهان هم مثل اینه عمل میکنه و فرکانس اون فرد رو دریافت میکنه و اساس و شبیه اون باور رو تو زندگی فرد بوجود میاره

    تو زندگی خودم بارها بارها شده من اومدم بصورت جدی روی افکار و باورهام با این اگاهی‌های استاد کار کردم

    و یکسری خواسته ‌و هدفهایی داشتم تو زندگیم

    که یکیش موفقیت تو کسب و کار

    و دیدم جهان خودش برای من چندین فرد رو بمن معرفی میکرد که خریدار محصول من بودن و از اون طرف چندین فرد هم معرفی میکرد که تامین کننده محصول من بودن

    و من خیلی راحت این وسط کار خرید و فروش رو انجام میشد

    و بدون اینکه من بیرون از خودم کاری کنم و دستان خداوند می‌اومدن تو زندگی من و کارها رو برای من انجام میدادن

    من اومدم فقط روی خودم تمرکز گذاشتم و روی خودم کار کردم

    و وقتی که فرکانس خوب به جهان هستی ارسال میکردم

    جهان هم فرکانس منو دریافت میکرد و اتفاقات و شرایطی بوجود می‌اورد که باعث میشد من به خواسته‌ام نزدیکتر بشم

    اصلا کار جهان همینه اون فقط بصورت دائمی داره پاسخ میده به فرکانس ما

    و اتفاقات و شرایط هم سنگ با باورهای ما رو بوجود میاره

    و این ما هستیم که مرکز عالم هستیم

    یعنی این ما هستیم داریم دنیای خودمون رو میسازیم

    این ما هستم با فرکانسهایی که داریم ارسال میکنیم داریم جهان پیرامون خودمون رو خلق میکنیم

    این ما هستیم با افکار و کانون توجه‌مون همیشه در حال ارسال فرکانس هستیم

    بنابراین ما خالق هستیم

    ما مثل خداوند این قدرت رو داریم که دنیای خودمون رو خلق کنیم

    خدایا سپاسگزارم بابت اینکه امروز منو هدایت کردی تا این فایل جادویی و پر از اگاهی خالص رو گوش بدم و خوراک خوب به ذهن خودم بدم و از اون طرف کلی فرکانس مثبت همراه با احساس خوب رو به جهان هستی ارسال کنم

    و خدا میدونه چه اتفاق خوبی منتظر من هستند تا من بهش برسم

    دوستان انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    نسرین براتپور گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    خدایی که گفته با من باشی نه ترسی داری نه دلهره و ناراحتی ای…

    خدایی که میگه با من باش تو رو به عرش میرسونم، به شادی ،به آرامش

    سلام به استاد گرامی و مریم عزیز

    از وقتی که خودمو باور کردم و باشما همراه شدم ،با جدیت میتونم بگم نعمتها در زندگیم زیاد شده از افسردگی و غم و نگرانی و حرف مردم خلاص شدم

    چشمام باز شده و دارم موفقیت افراد رو میبینم و خدارو شاکر میشم و تحسینشون میکنم و راحت میتونم ببینم چه چیزی باعث مفقیتشون شده چه چیزی داره هدایتشون میکنه با حرف زدن باهاشون میتونم به باورهاشون پی ببرم متوجه میشم که چقدر آدمای شاکری هستند و خودشون رو باور دارن و از آینده نمیترسن

    آدم سپاسگزاری شدم کاری که قبلا اصلا نمیکردم زیبایی ها خیلی دارن به چشم میان نشانه ها دارن برق میزنن

    از وقتی خدامو شناختم خودمو پیدا کردم

    شادی و آرامش تو زندگیم موج میزنه چیزی که قبلا تو قلبم احساسش نمیکردم

    خدارو بسیار سپاسگزارم که شمارو سر راه من قرار داد

    و از شما بابت حرفای قشنگتون ممنونم

    در پناه خدای مهربان شاد سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهه سارانی گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    سلام و خدا قوت

    امیدوارم حالتون عالی باشه.

    استاد و مریم عزیز، سپاس فراوان دارم از شما بابت این فایل و همه ی فایل های دیگر که زندگی من و همسرم رو به مسیری دیگر هدایت کرد.

    قربون خدا برم که پارتی بازی تو قوانین نذاشته.

    از این بابت بی نهایت خوشحالم.

    واقعاً عالیه، یعنی بهتر از این نمیشه.

    یه موقع هایی در شگفت میمونم که چقدر همه چیز با نظم خاص کنار هم چیده شده.

    فوق العاده اس.

    سپاس فراوان از شما که هستین و فراوانی ها رو بهمون نشون میدین.

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    دیشب ساعت های 3 و4 صبح بود که از خواب بیدارشدم، هوا عالی بود، همه جاساکت، همه خواب، شروع کردم باخدا حرف زدن،

    خدای من، من زندگی عالی میخام، من نمیدونم پاشنه آشیلم چیه، کمکم کن تا بتونم زندگیمو بسازم همینجوری که باخدا حرف میزدم خوابم برد،

    خواب دیدم که سوار اتوبوس بزرگی شدم،

    وانگاری بهم الهام میشه که

    زندگی یک مسیره، وتوراننده مسیری

    تو باید رانندگی یادبگیری.

    نباید بزاری دیگران برات رانندگی کنند

    برای یک زندگی خوب باید رانندگی یاد بگیری،

    تویی ک دستور میدی چه کسی سوار ماشینت شه، توایی که دستور میدی ماشینت کجا بره کجا نره، مسافر بزنه نزنه،

    اتفاقات زندگیم مثل مسافرای اتوبوس میان ومیرن

    تو، توی مسیر زندگی ومسافرا اتفاقات

    من تو مسیر زندگی بودم که خودم رانندش بودم واتفاقات زندگی مثل مسافر میومدن ومیرفتن، وقتی تو مسیر بودم یه دفعه گفتم

    من ک بلد نیستم رانندگی کنم وفرمونو دادم به یک غریبه

    خدا شاهده بهم گفته شد که (تو باید رانندگی یاد بگیری)

    فقط کافیه تو این زندگی که مثل یک مسیره. تو راننده ایی! تو باید رانندگی یاد بگیری فقط همین مسیر هست، ماشین هست وفقط تو رانندگی یادبگیر. ماشین نده دست دیگران نزار دیگران برات تصمیم بگیرن، نزار دیگران فرمون زندگیتو به روش های مختلف به دست بگیرن.

    تو هستی که باید شیوه زندگی یاد بگیری

    دیگران وجود ندارن. هیچ عوامل شرک وبیرون وجود نداره. تو هستی همه کاره. تو راننده این زندگیتی

    صبح وقتی از خواب بیدارشدم رفتم وتو دفترم نوشتم هرچی که میومد

    نزار برات دیگران رانندگی کنن چیزی که بمن تو خواب گفته شد

    بعدش اودم واین صفحه برام نشانه امروز بود!!!!!!!!!!!

    استاد باورت میشه موضوع ربط داره به خوابم

    میگه به من ک بیا اینم پاشنه آشیل ت

    بیا استادت، راهنمای خودتم همینو میگه. بیا الگوی زندگیتم همینو میگه

    میگه نزار تو زندگیت بقیه عوامل بیرونی دخالت کنن ورانندگی کنن تو زندگیت

    خودتو قبول کن رانندگی قبول کن وتو مسیر زندگی برو و که داری درست میری

    خدام همینو خواسته که تو فقط تو، تو مسیره زندگیت بری نه دیگران ن عوامل بیرونی

    خدا یا شرکت بابت همه چیز، بابت این گروه که انقدرانژی مثبته، آنقدر ازجنس خودته

    که دوباره به وسیله این گروه بهم گفتی

    خوابت فقط یک خواب نیستا

    ببین استادم میگه که قبول کن هرچیزی بدست خودته، توای ک خالق زندگیتی

    وچی بهتراز این، این ینی عدالت خدااا

    قبلنا استاد من باهمه چی خدا موافق بودم اما ته دلم خدارا به عنوان عادل قبول نداشت

    خدارا رحیم حکیم مهربان و… قبول داشتم. ولی ته دلم همیشه میگفتم که نه این درست نیست یه جای دنیا ملنگه یجای دنیا سرجاش نیست، و خدا عادل نیست، چرا تو زندگی ها نباید همه یه جور باشن چرا همه نباید تو رفاه وآرامش باشن وبعد میرفتم سراغ خودم

    چرا من نباید به خواسته هام برسم

    چرا من نباید تو بهترین مدرسه درس بخونم

    مدرسه نمونه که بتونم بهترین دانشگاه قبول شم

    چرا من نباید تهران باشم که کلاس های کنمور شرکت کنم. خوش بحالشون چه استاد های خفنی دارن، چه امکاناتی!

    چرا من باید تو این خانواده به دنیا میومدم که پدرو مادر وخانواده اینا باشن، چرا تو این شهر کوچیک به دنیا اودم شهرهای بزرگ موفقیت های بزرگ، چرا من دخترم!!! پسرها آزادی بیشتری دارن پس موفق ترن

    چرا من سال 75 به دنیا اودم اونموقع خیلی از امکانات نبوده اصلا مشکل از سال تولدمه!!

    چرا باید تعداد خواهر وبرادم زیاد باشن

    علتش همینه ک تعدادمون بالا نمیتونم موفق شم

    چرا من تو شهرهای کوچیکم که نتونم موفقیت های دیگران ببینم و الگو بگیرم

    وخلاصه هزارتا علت پنهان واشکار

    یکی از علت ها را که من مانع موفقیت میدونستم همین زندگی در شهر کوچک بود بعد سال ها ک توی شهرهای بزرگ اصفهان کرج تهران و.. زندگی کردم بخدا فهمیدم که شهر هیچ تاثیری نداره استاد اون موفقیت هایی ک تو شهرهای کوچیک خودم، دیگران کسب کرده بودن دیدم، انگاری قبلا تو این مدار نبودم ک ببینم اما بااشنایی با شما و کار کردن باخودم، دیدم که ن میشه تو هرجایی تو هر کشوری موفق شد شهر کوچیک وبزرگ نداره. دوستان واشناهایی دیدم ک صادر کننده محصولات خودشونن و.(یه باور اشتباه دیگ فقط توشهر های مرزی میشه صادرکننده باشی خخخخ آشنا پیدا کنی ومحصوبتو بهش معرفی کنه درصورتی ک شهر مام مرزی نیست و..استاد باورهای اشتباه تو دل یه باور اشتباه دیگ کشیدم بیرون!!!! استاد چیکار کنم بااین با رام خخخخخخ)

    خداراشکر که پرده غفلت ونااگاهی کنار رفته ومن بیشتر وبهتر درک میکنم

    با کارکردن هرچند کم ولی همون موقع برآمذخیلی چیزا واضح شد همین عدالت خدا

    که خدا عادل ترین عادل هاست

    همین ک فرمون زندگی به دست خودمون داده همین ینی عدالت خالص ینی بیا این فرمون میخای گاز بده میخای دنده یک برو اصلا

    میخای بزن کنار، میخای باهاش برو مسافرت حالشو ببر. ن میخای بی قانونی بری واونوقت ک خودت با مشکل بر میخوری چندبار پلیس بهت گوش زد میزنه (خدا)

    بعد اتفاق بعد میوفته وتو آسیب میبینی

    خلاصه دست خودمونه دیگ که چیکار کنیم

    درآخر خدایا شکرت بابت همه چیز

    بابت استاد و مریم جون

    بابت خودم وخانوادم

    بابت شهرم بابت همه چیزی ک دادی وبعدا میخای بدی

    از خدا میخام بیشتر کمکم کنه تا آگاهی های زیادی درک کنم وزندگی بهتری بسازم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهلا گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    استاد عزیزم.. زبانم قاصره از سپاسگزاری بابت آگاهی هایی که در این فایل ارائه کردید..

    باز اومدم یه تجربه تعریف کنم از خودم. و ترمزی به شدت مخخخخفی در رابطه با شغلم که منو شدیدا عقب نگه داشته بود ، که همین امشب در خودم شناساییش کردم و بعد از آگاه شدن ازش که همه از لطف خدا بود و الللبتتته که یکی از درخواستهای ستاره قطبیم بود که امشب تیک میخوره، انگار قلبم گشاده شد.

    اجازه بدید از کمی عقب تر تعریف کنم.

    از اونجایی که مطالعه ی مجدد ولی اینبار “جدی” و هدفمند روی دوره دوازده قدم رو مدتیه که شروع کردم ، با در مسیر نگه داشتن خودم از طریق حس خوب و تایید نکات مثبت در زمینه های مختلف مخصوصا موضوعات مالی و شغلیم، با جدیت سعی در پیدا کردن ترمزهای مخفی ذهنیم دارم . و هر روز در ستاره ی قطبیم درخواست آگاهی میکنم. و خداروشکر هر روز دری از درها به روم باز میشه.

    امشب طی یک “جریان” کاملا هدایتی که تعریف کردنش از ابتدا ممکنه از حوصله دوستان عزیزم خارج باشه، با موضوعی مواجه شدم که خودم شوکه شده بودم که این ترمز اصصصلا کجاااا بوده که من کااااملا بی خبر بودم ازش!

    وای نه.. دلم میخواد با جزییات بگم که یادم بمونه همه شو 🙆‍♀️🤭 پس با اجازه..

    قضیه از اونجایی شروع شد که.. من دیشب باز هم طی یک جریان هدایتی، عکس هایی از پیج یکی از اقواممون داخل اینستاگرام دیدم. که از خونه و زندگی، روابط، تفریح و شادی و جشنها و غیره گذاشته بودن و خداروشکر همه چیز در حد عالی بود.. از اونجایی که دانشجوی دوازده قدم هستم و ستاره قطبی کار میکنم، میدونستم که حق بد شدن حسم رو نداشتم.و خداییش جوری عکسها رو نگاه میکردم که انگار اون موقعیتها رو خودم تجربه کردم و کلی برای خوشحالیشون خوشحال شدم. و باز از اونجایی که یک هفته ست صبح تا شب و شب تا صبح روی کامنتهای ستاره قطبی هستم، خیییلی خییییلی ایده از دوستانم گرفتم.. که یکیش این بود که یک گروه دو نفره واسه خودم و خدا بزنم. خلاصه سریع منم این کار رو کردم و ناخوداگاه رفتم از روی عکسهای پیج فامیلمون اسکرین شات گرفتم و فرستادم واسه خدا. زیرش هم نوشتم: “”خداجون ببین چقققدر فلانی اینجا آزاد و رها میخنده😍منم میخوام این حس رو.. ببین اینجا سورپرایز شده چققققدر حسش قشنگهههه😍😍😍چقد خونه ش قشنگه😍ببین سقف بلندشو😍 سبک انگلیسی فرنیش کرده چققققد من دوست دارمممم😍😍😍ببین چققققدر همه چیزش با هم سِت هست و وااااای ویو رو ببین خداجون توی عکسهایی که واست فرستادم😍😍😍..

    عکسها رو واست فرستادم که بگم منم میخوام و سفارش بدم بهت که دست به کار شی😍😍✌✌ “”

    خلاصه‌.. خودم دیشب متوجه شدم که باورم همچین یِکم به سمت فراوانی چرخیده که اینقدررررر با حس خوووب، خوشبختی یکی رو میدیدم. و از طرفی باور احساس لیاقتم یکم قوی شده که با حس عالی و بدون احساس کمبود در خودم، گفتم منم میخوام و خواسته مو رها کردم..😍😍

    بازم خلاصه.. گذشت و شد امروز.. داشتم توی پیج خودم استوری آموزشی آپلود میکردم که چشمم توی ردیف اول اکسپلور به یک عکس جذاب خورد..

    بازش کردم، دیدم از پیج یکی از همکارامه.. نمیدونم چرا ، ولی پیجش رو واسه اولین بار یکم با دقت کردم.. و البته حس بدی نداشتم اصلا.. این اتفاق طی کمتر از یک ساعت برای یک پیج دیگه هم افتاد… حالا این دو نفر کیا بودن.. دقیییییقا همون دو نفری که از نظر من خیلی عالی کارشون رو جلو میبرن و برای من الگوهایی مناسب هستن از هر جهت، با باورهای درست که در زمینه ی حرفه ای من میشه داشت،‌و یکبار چک کردن روند و رَوِش کارشون میتونست برام مثل کارگاه آموزشی باشه که قالب و فرمت کلی کار در بستر اینستاگرام رو توی شغل خودم یاد بگیرم. ولی من با اینکه میدونستم چقدر میتونه این کار بهم کمک کنه، هیچوقت این کار رو نکرده بودم.. اصلا پیجشونو باز میکردم، میرخیتم به هم و میبستم صفحه رو.. یه چیزی ته دلم میگفتم نگاه کن.. ولی تو فکر میرفتم و میومدم بیرون از پیجشون.

    چرا؟؟ بخاطر کدوم ترمز؟

    چون “دیدن” موفقیت اونها ناخوداگاه باعث میشد من ضعفها و کاستیهای خودم یادم بیاد (ناشی از ضعف عزت نفس)، چون باعث میشد من حسرت بخورم که اونا ایوه های ناااب به ذهنشون اومده و با اییین تعداد هنرجو، دیگه خوردن و بردن.. دیگه به من نمیرسه که.. (ناشی از سه ترمز:

    باور عدم اعتماد بنفس با وجود توانمدیهای و خلاقیتها و ابتکارات عالی که طی مدت کوتاه در زمینه شغلیم داشتم و به موفقیتهای زیادی هم رسیدم)

    باور عدم احساس لیاقت (با اینکه هر روووز با خودم تکرار میکنم که من لایقم و من از خدام و … ولی چون این باورهای مخفی در ناخوداگاه من مشغول run شدن بوده و بدلیل مخفی و قدیمی بودنشون، از نظر من طبیعی بوده، پس “عملا” این عبارات تاکیدی تغییری در روند من ، اون جاهایی که منجر به تغییر نتایج وشخصیت من بصورت بنیادین میشده، ایجاد نمیکرده !!! یعنی صبح تا شب میگیم من لایقم من لایقم، ولی موقع “”عمل کردن”” میشیم همون آدم با همون روشهای قدیمی!!

    باور کمبود نسبت به فراوانی و نامحدود بودن جهان در تعداد مشتری، ایده های پولساز و موقعیتهای ثروت آفرین (با اینکه واقعا همیشه مشتری از غیب اومده و من با تبلیغ خیلی کم ،نتایج عالی میگرفتم / و با اینکه همیشه در سبک کار خودم نوآوری داشتم که البته بخاطر کمبود اعتماد بنفس و کمال گرایی منفی و ضعف در ابراز وجود خودم در زمینه ی کارهایی که بخوبی از پسشون بر می اومدم، این ها رو عادی میدیدم و میگفتم این که جیزی نیست.. “”فلاااانی”” داره خوب عمل میکنه!!!

    خلاصه اینکه چون در پسِ ذهن من، دیدن موفقیتهای شغلی همکارای خودم این احساسات منفی رو در من ایجاد میکرده، و باعث میشده من با نقاط تاریک یا سایه های خودم مواجه بشم که به نوعی بعنوان “رنج” شناخته میشده، ناخودآگاهم مثلا برای حفظ من و مواجه نشدنم با رنج، حتی اجازه نمیداده که من سرااااغ الگوهای مناسب برم و از این طرف داشته بهم ضربه میزده. در حالیکه من در حقیقت اون زمانی که خواسته ای قلبی در من هست و براش تلاش میکنم(که میشه گاز)، جهان میاد اول نمونه های متبلور شده ی خواسته ی من رو که “فعلا” دست دیگران هست رو بهم نشون میده که من با “تایید و تحسینشون” و اقدامات و باورهای هم سو با خواسته م ، اونها رو برای خودم متبلوِر کنم. در حالی که من چکار میکردم؟؟؟ از اونها رومو بر میگردوندم.. و با دلایلی که برای خودم منطقی بود ولی حتی به مُخَیَله م خطور نمیکرد که ممکنه ناشی از باورهای غلط و زنگ زده باشه. که طبق کدهای مخفی و اشتباه پیش میرفتم. من چکار میکردم؟ با رو برگردوندن ازشون و تکذیب کردنشون، ناخوداگاه این پیام رو به جهان میرسوندم که “” اَه ! اینا چیه نشونم میدی؟؟؟ “” و با این کار خودم با دست خودم ، سفارش “”اشششتباااااه”” به جهان میدادم.به همین سادگی و به همین مخفی ای! و جهان میگفت:” اوه پس ایشون، این چیزایی که نشونش میدیمو نمیخواد. خلافشو میخواد!!!””

    در حالیکه همین که ما خواسته مون رو در دست دیگران میبینیم هم خودش جزو روند رسیدن به خواسته هامون هست.. ولی ما بخاطر حسادت ، روند رو در نطفه خفه میکنیم!! مثل آبِ خوردن.. و تلاش میکنیم.. و میییییدَویم.. و میگیم ای بابا پس چرا نمیرسم..؟؟ بقول استاد “””خب پاااااتو از رو ترمز وردااااارررر””” !

    حالا یه چیزی بگم که هنوووووز مخفی تر از اون ترمز قبلیه!! خب من میدونستم که داشتن الگوی مناسب و موفق چقدر مهمه. پس برای خودم الگو انتخاب کرده بودم! ولی بازم از اونجایی که این ترمز مخفی که دیشب متوجهش شدم باید بصورت اتوماتیک run میشده، فکر میکنید چجوری جلوی منو میگرفته؟؟؟؟ خداااای مننننن…. واقعا چرا زودتر متوجهش نشده بودم؟؟؟؟ بله.. من برای خودم الگوهای خیلی موفق انتخاب کرده بودم، ولی الگوهای من، موضوع شغلشون شاید در حد ۳۰ درصد مشترک با کار من بود(که همین باعث شده بود گول ذهنمو بخورم)!! یعنی اگر من قرار بود دقیقا پا جای پای اون الگوهای موفق بذارم، کاملا از مسیر اصلی شغل خودم دور میشدم!! و چون اینها اون چیزی نبود که قلب من که عاشق کارمه میخواست من انجام بدم، پس من دست و دلم به کار نمیرفت اصلا !!!! و دچار بی عملی میشدم!! فریز میشدم!! و همین الگوبرداری اشتباه چقققدر تمرکز و حواس من رو از روی هدفم و مسیر قلبی خودم منحرف میکرد و متوجهش نبودم.. الله اکبر… موقع نوشتن همین متن چقققققققدر آگاهی های جدید بهم رسید که بنویسم.. چقدر ریزه کاری کشف کردم!! خدایا شککررررتتتتت….

    و خب قطعا چون نتیجه اون چیزی نبود که میخواستم قطعا سرخورده میشدم.. بقول معروف، کلاغه میومد راه رفتن کبک رو تقلید کنه، راه رفتن خودشم یادش میرفت!! 🙃

    حالا در نتیجه ی دریافت این آگاهی ها و شناخت اییین همممممه عوامل که گرچه نوشتنش بیش از چهار ساعت طول کشید، ولی آگاهیش توی کمتر از یه دقیقه بر قلبم نشست، من چکار کردم؟؟؟؟ هیچی دیگه.. اول تماااااام اون الگوهای بیربط رو آنفالو کردم. دوم اینکه به خودم دو روز زمان دادم برای بررسی روند کار و عملکرد اون الگوها همراه تحسینشون (((ولی با ایمان به قدرت خودم.. با باورهای توحیدی.. با تکیه بر خدایی که همممه چیز خودشه.. با تکیه بر باورِ من هم میتوانم.. با تکیه بر باور فراوانی.. با تحسین موارد مد نظرم که جهان بهم به شکل های مختلف نشون میده.. با تکیه بر باور قططططعا برای من هم میشود ، اگر باور کنم که میشود.. با گام برداشتن مستمر در مسیر اهدافم.. با تمرکز و سرمایه گذاری فقط روی خودم.. با عجله نکردن و قدم به قدم رفتن.. با مقایسه ی هر روز خودم با روز قبل خودم.. با تشویق و تحسین خودم با هر گام مثبتی که بر میدارم.. و.. ))) .

    سوم اینکه بر اساس نتایجم برنامه ی مکتوب قابل اجرا مینویسم بر اساس مدار فعلیم و امکانات موجود فعلیم که منطبق باشه با سبک کاری و شخصیتی و روحیات خودم. (چون قرار نیست من عینا بشم اونا. من قراره فقط کار یاد بگیرم ولی خود منحصر بفردم رو ارائه کنم).

    چهارم اینکه بممممحض مواجهه با هر موضوعیبا خودم میگم :””آیا این در راستای کار و عشق و هدف شغلی من هست؟؟”” ، اگر جواب بله بود، اجازه ی ورود و بررسی داره. ولی اگررر جواب منفی بود ، چشمامو باید ببندم و شوتش کنم بیرون!

    خب.. خوشحالم که این تجربه م هم ثبت شد..و الان باز خیالم رااااحته که در مطططمئن ترین مکان ممکن نوشته هامو ذخیره کردم✌

    حالا از این به بعد، با اعتماد بنفس، با باور لیاقت، به جای فراااار از الگوهای مناسب، آگاهانه میییییییگردم دنبال الگوهای مناسب.. و تایید و تحسینشون میکنم با عشق و ازشون ایده میگیرم😊

    با آرزوی بهترین ها برای همه عزیزان. یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فرزانه گفته:
      مدت عضویت: 1363 روز

      سلام عزیزم. مهلا جان خیلی خیلی عالی بود. باورت نمیشه دو روزه قفل همین کامنتم. پر از آگاهی بود. مرسی که چندین ساعت وقت گذاشتی و نوشتی. میخاستم نکات مهمش رو یادداشت کنم دیدم همش مهمه. چندین بار خوندمش اما سیر نمیشم. عالی بود. مرسی که نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: