شیوه صحیح الگوبرداری - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

یکنفر اومده یک کتاب نوشته بعد تهش کفته شانس

شاید اگه قبلا میشنیدم میگفتم راست گفته اما الان بنظرم خیلی خنده داره مثلا من کتاب میخرم راهنمایی کنه تهش بگه شانس داشتن و چقدر الان من اگاه تر شدم

یک زمانی من باور داشتم شانس هست و میگفتمبد شانسم خواهرم همیشه میگفت من خوش شانسم و دقیقا هم همبن میشد نه مسابقه برنده میشدم نه چیزی

همه جا اسم خواهرمو مینوشتن که شانس داره

یکروز به خواهرم گفتم من واقعا بد شانسم گفت نه تو فقط میگی بدشانسم حالا شروع کن بگو خوش شانسم تا تفاوتش ببینی

دقیقا از وقتی مرتب تکرار کردم خوش شانسم موقعیتهای بهتری میدیم تاجایی رسید که پول بانک بردم اسمم در قرعه کشی ها در میومد و من بازها برنده شدم

انقدر که وقتی بازی با تاس باشه بیشترین جفت شش برای منه و این نه بخاطر اینکه من باور کردم خوس شانسم بلکه من فرکانسم مثبت شده و الان ساعتها روی خودم و ذهنم کار میکنم

من الان برام پول میاد مثلا میرم خرید بقیه حساب میکنن یا بهمون بن میدن یا مثلا میگن برنج نداریم باید بخریم فرداش مادر شوهرم بدون اینکه بدونه یک کیسه برنج میده یا میخوام کاری انجام بدم خودش جور میشه و اتفافات بسیار

الان میدونم که من چقدر میتونم زندگیم خلق کنم فقط با باور و فرکانس درست

ممنون استاد تمام این موقعیت الانمو بخاطر وجودشما دارم چقدر من رشد کردم شکر

…

چقدر کلیپ زیبایی بود که پایان صحبتهاتون

واقعا لذت بردم

محیط، زیبا، مرغان دریایی با خیال راحت خوابیدن و مردمی کهدر این فضای زیبا دازن لذت میبرن عکس میگیزن تفریح میکنن

چقدر دوس داشتم محیطتشو

و چه اهنگ زیبایی انتخاب کردین

عالی بود

مسیر روز95

چفدر تصاوبر دلنشینی در این فایل بود جالبه من همیشه صوتی باز میکنم هم راحت باز میشه هم دقتم به حرفها هست امشب گفتم بزار با تصویر ببینم خود استاد ببینم که تهش کلی فیلم زیبا گذاشته بودین

کلا این قانون هدایت خیلی خوب یادگرفتم که وقتی در حس خوبی بهت کار گفته میشه فقط بگو چشم

مثل این تخفیفی که گذاشتم و هنوز مکملها دستم نرسیده بود و تبلیغش کردم و فروش خوبی داشت و تازه امروز رسید و همونم عالی شد چون هم باربری نزدیک پیدا کردم هم گفتم خدایا حالا بدون ماشبن چطور برم بگیرم و گفتم خب کارهامو میکنم بعد اسنپ میگیرم میرم چون خود باربری صد چهل تومن پول میگیره میفرسته ساعت دوازده گفتم حسش نیست بزار زنگ بزنم همسرم ببینم زود نمیاد

زنگش زدم گفت تا دو خبرت میکنم گفتم تا چهار بیشتر نیستن اگه دیدی نمیتونی بگو خودم برم

و نشستم پای فایل ها و اموزش ها و کارهام انجام میدادم دو زنگ زد گفت ادرس بده میرم میگیرم سه و نیم گفت تو راهم اما جواب نمیدن گفتن صبر کن خودم زنگ بزنم و قبلش اومد حسم بد بشه اما گفتم خدا اگه قسمت نیست امروز برسه اشکال نداره صبر میکنم اما برسه بهتره من فردا حالش ندارم برم و بعد تماس گرفتم و جواب دادن

حالا اینکه همسر من تا هفت امروز تونسته بیاد چون همکارانش رفتن کربلا و ساعت کاریشون امروز کم شده و چقدر جالبه همزمان با شرایط کاری من

گفتم خدایا ممنون خب بستمم میاد امروز

بعد باربری گفت قیمت ارسال ندادن و قیمت بیشتری کفت باز حسم بد شد که الان دردسر سر و کله زدن با تهران هست اما گفتم پیام میدم پیام دادن گفتن نه قبول نکنید ما پول دادیم کفتم حدایا منو وسط بحث ننداز پول اضافه نگیرن تموم شه برسه بستم

زنگ زدم باربری و گفتم فاکتورم میشه چک کنید هزینه زیادی بهم گفتن چک کرد کفت چهل تومن هزینه هست بیشتر چیزی نیست و من دفعه قبل 190تومن پول داده بودم گفتم خدایا شکرت باربری نزدیک، قیمت کمتر همه همه تکامل راهمه

الگوی بقیه چیه تا وقتی چیزی اماده نیست نفروش دردسز میشه کساییکه کار فروش حتی انجام دادن ترس دارن اما من در اموزشها فهمیدم اول بفروش بقیش درست میشه و این ایمان و شجاعت را الان دارم قبلا محال بود بتونم جنسی که هنوز دستم نیست بفروشم قرار بود پنج شنبه ارسال کنن و گفتن نشده و شنبه فرستادن منم پول از قبل گرفته بودم اگه ادم سابق بودم کلی استرس و نگرانی پیدا میکردم اما بجاش تخفیف تا امروز ادامه دادم بیشتر هم فروختم و مکمل هامم رسید و فردا و پس فردا میرم پست

چقدر من متفاوت شدم خودم کیف میکنم از این کنترل ذهن

همیشه این ایه در ذهنمه نه ترسی نه غمی بر دلهایشان هست کیا صابرین

اینا را از استاد یادگرفتم

والان من ادم عجول و پر استرس شدم فردی اروم و صبور

منیکه اگه پنج دقیقه چیزی دیر میشد خواب نداشتم

کلی استرس و فکر منفی پیدا میکردم الان میگم خدا هست چرا نگرانی

این بخاطر تغییر الگوهای منه دیدن استاد الگوی کاملی از موفقیت

شنیدن نتایج دوستان در قسمت دانلود ها

ایمان به خدا و نگران نبودن

حالا جالبتر اینکه من انقدر با ایمان و توکل شدم که سر موصوعی همسرم نگران بود موصوع کمی نبود اگه بیمار بود منم بیمار میشدم بعد انقدر منطقی باهاش حرف زدم دونه دونه خوبی هایی که له بقیه کرده بود براش گغتم بعد اخرش بهش گفتم حالا تو خدا باشی بنده که انقدر خوبی کرده را بهش بیماری میدی

یک حیون وقتی محبت میبینه یک عمر برات جبران میکنه خدا وقتی بندگی ببینه مگه میشه بیاد بهت بیماری بده خدا خیلی خیلی بزذگتز و مهربون تر از تمام موجوداته

تو خودت کسی بهت محبت کنه بهش ظلم میکنی نه دستشم میبوسی

خدا هم صد برابر این مدله پس چرا نگرانی

من خیالم راحته خدای ما هیچ غمی برامون نمیخواد

فرداش رفت دکتز گفت سالمی و تموم شد نگرانیش

اما من تفاوت خودم را دیدم و تحسین کردم انقدر تکامل

انقدر ایمان

انقدر کنترل

انقدر حس خوبمو

که همش با این مسیر شروع شد

خدایا شکرت

دوباره زنگ زدم باربری گفتم