ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم بسیار شایسته و همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش
پانزده بهمن 1400بود ساعت سه بعد از نصف شب که با صدای زنگ آیفون از خواب پریدم.رفتم پشت اف اف و پرسیدم کیه که کسی جواب نداد و فکر کردم خیالاتی شدم یا خواب دیدم.برگشتم و دوباره خوابیدم دیدم یکی با مشت میکوبه به در واحد.ترسیده بودم گفتم کیه.صدای خانمی از پشت در میگفت خانم در رو باز کنید یه بچه افتاده تو حیاط.سراسیمه برگشتم و اتاق بچه ها رو نگاه کردم دیدم دختر شش ساله ام سر جاش خوابیده.برگشتم و گفتم اشتباه میکنی خانم.ولی از سر و صدای زیادی که توی ساختمان پیچیده بود فهمیدم که واقعا اتفاقی افتاده.در رو باز کردم.راه پله شلوغ بود.
همسایه ها میگفتن بچه شما افتاده توی حیاط.برگشتم و دوباره به اتاق بچه ها نگاه کردم دیدم پسر سیزده ساله ام توی تختش نیست.اتاق خودم و آشپزخانه و حمام و دستشویی رو نگاه کردم و دیدم بچه ام نیست.چادری از کمد برداشتم کلید و موبایلم رو از روی جاکفشی جلوی در و با حالی بین خوف و رجا خودم رو از طبقه سوم به پایین پله ها رسوندم و دیدم پسرم دراز به دراز کف حیاط افتاده.
اون چند روز فایل شما استاد عزیزم با استاد عرشیانفر رو زیاد گوش کرده بودم.وقتی رسیدم بالای سر بچه ام و دیدم افتاده کف حیاط و از گوشش خون اومده و نمیدونستم مرده یا زنده رو کردم به آسمون و گفتم خدایاااا میخواهی منو مثل حضرت ابراهیم با بچه امتحان کنی؟من طاقتش رو ندارم.منو اینجوری امتحان نکن.
همون لحظه اورژانس رسید و گفتن نبض داره.وقتی سوار آمبولانس شدم فقط میگفتم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.و اون حرف طلایی استاد که میگفت بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افته.
پسرم به خاطر کرونا توی خواب تب کرده بود و در بالکن رو باز کرده بود و از طبقه سوم روی موزاییک های کف حیاط سقوط کرده بود و من فقط یک چیز رو میدونستم که باید حسم رو خوب نگه دارم تا اتفاقهای خوب بیفته.مغزش ورم کرده بود خونریزی مغزی کرده بود و طحال پاره شده بودو من هیچی نمیپرسیدم و هر لحظه در حال شکر گزاری بودم بابت خوب شدن حال بچه ام و به هوش اومدنش.زیر درختهای حیاط بیمارستان راه میرفتم و میگفتم حضرت فرمانروا من بچه ام رو بدون هیچگونه خط و خش و عارضه ای از تو میخوام چون بدون اذن تو برگی از درختی نمی افته و به تک تک درختا و شاخه ها و برگها نگاه میکردم و میگفتم اینهمه برگ و تو حواست به تک تکشون هست پس قطعا حواست به بچه منم هم هست.
تو حیاط بیمارستان می نشستم و با دوستام حرف میزدم و هر کسی میپرسید چطوره میگفتم بهتره.یا تلفن رو جواب نمیدادم و در مورد اتفاق حرف نمیزدم و به خودم میگفتم اینهمه آموزش دیدن و فایل شنیدن و رو خودت کار کردن اینجا باید به کارت بیاد.اینجا دیگه وسط میدونی و با حرفهای قشنگ زدن فرق میکنه.ثابت کن که میتونی بسپاری و توکل کنی.واقعا آسون نبود ولی شد.هر کسی گریه کنون میومد پیشم میگفتم گریه نکنید که این بچه با پای خودش صحیح و سالم از این بیمارستان میاد بیرون و در کمال ناباوری پزشکان بعد از ده روز به هوش اومد و از ای سی یو رفت بخش و بعد از پنج روز از بخش مرخص شد.سه روز بعد حرف زدو بعد از یکهفته کنترل ادرار رو به دست گرفت.و هر کسی توی این مدت حال فرزندم رو پرسید گفتم بهتره الهی شکر و همانطور هم شد و توی این مدت نزدیک به چهار ماه من معجزات زیادی رو دیدم.
حالا از اون طرف مشکلاتم با همسرم تمامی نداشت چون مرتب با همه در مورد قربانی بودنم توی این رابطه حرف میزدم و گلایه میکردم.
بعد از این حادثه ای که برای پسرم اتفاق افتاد.یک روز به خودم گفتم قوانین که ثابته چطور تونستی توی اون مورد ذهنت رو کنترل کنی ولی این رابطه مشکل دار اینهمه سال ادامه پیدا کرده.انگار تازه تونستم خالق بودن خودم رو توی ایجاد این رابطه سخت ببینم و الان حدود یک هفته است که به قول استاد زیپ دهنم رو کشیدم و رفتار همسرم خیلی خیلی تغییر کرده و هر روز به من میگه چقدر مهربون شدی و در مورد مسائلی با من حرف میزنه که قبلا برام معما بودن و همه چیز رو از من پنهان میکرد.
استاد جان.فایلها رو بارها گوش میدیم ولی انگار هر بار یه نکته اش رو درک میکنیم.
مثلا توی دوره عشق و مودت در مورد تضاد و توجه به خواسته خیلی صحبت کردید.ولی من انگار بعد از سه سال فهمیدم رابطه ام رو به شکل تضاد نگاه کنم و حالا بیام فکر کنم که چه جور رابطه ای رو میخوام.
به قول حافظ سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گوش
شاید من سخت بودم ولی دارم منعطف بودن رو تمرین میکنم و فکر کنم تازه تازه دارم کارکرد سیستم رو میفهمم و خالق بودن خودم رو
خدا توفیق بده که توی مسیر بمونیم بینهایت سپاسگزارم از آموزه های خوبتون
که اگر نبود آموزش های شما نمیدونم چطور میتونستم اون تجربه سنگین رو پشت سر بگذارم.
برکتش هزاران هزار برابر به زندگیتون برگرده.
الهی آمین
الله اکبر
سلام دوست عزیز
مو به بدنم سیخ شد . از اینکه دوباره پسرت را خدا بهت بخشید خیلی خوشحال شدم اما علت سیخ شدن موهای تنم ، دیدن قانون در تمام این داستان و حتی قبل از اون بود . الله اکبر واقعا .
خدایا از تو میخوام که یادم نره . از خدا میخوام که هرگز یادم نره که خالق صدرصد زندگیم خودم هستم .
و شما آزاده عزیز را بخاطر کنترل ذهنی که در اون لحظات سخت داشتی و از این امتحان پیروز بیرون اومدی واقعا تحسینت میکنم.
سلام و درود بر اندیشه عزیزم.
ممنونم از حس خوبی که بهم دادید.
اسم پسرم رو توی گوشیم معجزه زندگیم سیو کردم.هر روز که این بچه رو دم مدرسه پیاده میکنم و شاهد دویدن و رفتنش هستم تمام مسیر برگشتن رو اشک میریزم.میتونست نباشه یابه قول دکترش میتونست برای تمام عمرش فلج باشه.چقدر خوبه که قوانین جهان ثابته.و خداوند هیچوقت کسی رو که به رحمتش امید بسته رو نا امید نمیکنه.
در پناه حق باشید.
سلام با عشق تقدیم به آزاده نازنینم ، دوست عباسمنشی خودم
خدای من از این داستان معجزه واری که تعریف کردی و فقط خدا میدونه از اول تا انتهای کامنتت داشتم فقط خودت ،قدرت کنترل ذهنت ، و تمرکز نکردن به اون شرایط پسرت ، رو داشتم تحسین میکردم و فقط تو فلبم میگفتم مطمئنم نتایج برات بصورت رگباری رقم میخوره . و در اوج ناباوری پسر عزیزت مرخص شد .
واقعا از صمیم قلبم تحسینت میکنم عزیزم
و برات آرزو میکنم که در مسیر پیشرفت و رشد حرکت کنی و ثابت قدم بمونی و تمام جنبه های زندگی ت رو از اینی که هست با قدرت خلق کنندگی ت بهتر و بهتر کنی .
آرامش و عشق و ثروت نصیب زندگی ت بشه آزاده عزیزم ❤
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت دوستان عزیزم
خدایا شکرت یک فایل جدید و با کلی آگاهی
اولین چیز که در فایلها توجه منو جلب میکنه اندام ورزشی و سالم استاد هست که هربار میبینم تحسین میکنم واقعا عالیه هر بار باید بهتون تبریک گفت این تغییر عظیم رو
موضوع فایل توجه به خواستها و اعراض از ناخواستها
این فایل منو برد به قبل این مسیر چیزهایی که در من بوده و دیگه نیست یعنی کلا یادم رفته بود
من قبل این مسیر ۴یا۵ سالی بود که هر سال به مدت یک هفته مریض میشدم نمیدونم اصلا چی بود خودبه خود دقیقا نمیدونم چه موقع از سال بود ولی همون زمان هر سال همون وضع رو داشتم
توی اون مدت مامانم هی مواظب بود همه جمع میشدن دور و برم به قول استاد هی قربون صدقم میرفتن میومدن به دیدنم و……..
بعد اون یک هفته خود به خود خوب میشدم
الان تا امروز ۴ ساله که به لطف خدای مهربان هیچ وقت دچار نه اون بیماری و نه هیچ بیماری دیگه ای نشدم خدا رو شکر
این فایل یادم آورد که من کجا و در چه شرایطی بودم و الان کجا هستم
وقتی قاطی اکثریت جامع هستیم مثل همونا رفتار میکنیم
منم یه روزی مثل همین اکثریت بودم
مثل اکثریت رفتار میکردم
مثل اکثریت حرف میزدم
ولی الان ۴ ساله جزء اندک توحیدی هستم و به خودم افتخار میکنم که از اکثریت جدا شدم
منم چند سال پیش این نیاز به توجه رو داشتم
منم گدای محبت دیگران بودم
منم محتاج عشق افراد دیگه بودم
ولی الان به لطف خدای مهربان ۴ ساله که دیگه این منه تغییر کرده خیلی تغییر کرده جوری که اصلا نمیشناسه اون نرگس قبل توحید رو
من قبلا وقتی جاییم آسیب میدید اونو اینقدر بزرگ میکردم که تا همه نمیپرسیدن چیشده ول کنش نبودم
خدایا شکرت بخاطر این تغییر عظیمم
الان وقتی یه جاییم زخم میشه بعد چند وقت یکی میبینه میگه این جای چیه میگم داغون شده بود میگن کی چرا ما ندیدیم پس الان اونجوری شدم
وقتی شروع کردم به تمرین اینکه دیگه میخوام سالم باشم و دیگه قربانی خودم رو جلوه ندم تغییرات در من شروع شد دیگاهم متفاوت شد گفتم اوکی بیماری هست ولی سلامتی هم هست من سلامتی رو میخوام رازش چیه؟
رازش اعراض از آدمهای مریضه
رازش اعراض از اخباره
رازش اعراض از ناخواستهاست
رازش توجه کردن به سلامتیه
رازش تحسین کردن آدمهای سالمه
رازش بیخیال بودن
رازش باور داشتن سلامتیه
رازش کنترل کردن ذهنه
رازش کنترل کردن ورودی هاست
اینقدر من این کار رو کردم که الان شده برام عادت به جرات میگم شده برام عادت
رفتار و تفکرات و حال خوب خودم شده برام عادی ولی از عملکردهای بقیه تعجب میکنم اونا برام غیر عادیه اونا برام غیر طبیعیه
وقتایی که چند نفر نشستن از بدبختی یاشون میگن و تو بخوای اونجا رو ترک کنی سخته ولی شدنیه و ادامه دار که باشه میشه عادت چون برای من شده
وقتی به دوستام میگم چرا در مورد خودتون حرف نمیزنید و غیبت کس دیگه ای رو میکنید میگن ما که چیزی نداریم از خودمون میگم مگه میشه چیزی نداشته باشی؟؟ میگم اگه یکماهم با من بشینی اینقدر از تواناییهای خودم دارم که برات بگم که اصلا فرصت نمیکنم در مورد بقیه نظر بدم میگن ما نمیتونیم مثل تو باشیم تو فرق میکنی با ما
یعنی وقتی اینو میگن قلب من گرم میشه از قدرت خدا و میگم ببین این همون تفاوته که تورو جدا کرده از بدنه ی جامعه
خیلی احساس عجیبی بهم دست میده وقتی بهم میگن نرگس هیچ کس نمیتونه مثل تو عمل کنه ما تاحالا ندیدیم کسی شبیه تو باشه
بعضی وقتا میگن معلوم نیست تو از کجا اومدی که اینجوری هستی
این رفتارهاست این عملهای به قانونه که ماهایی که در مسیر توحید هستیم رو از بقیه ی آدمها جدا میکنه
وقتی با خودم در صلح شدم
وقتی با خودم دوست شدم
وقتی عاشق خودم شدم
وقتی با تقوا بودن رو یاد گرفتم
وقتی خدا رو در وجودم پیدا کردم
وقتی عشق خدا رو احساس کردم
دیگه این نیاز به دیگران و جلب توجه و محتاج بودن از شخصیتم خود به خود حذف شدن خداروشکر
سپاسگزارم استاد عزیزم که با این فایل بهم یادآوری کردی که قبلا چی بودم و الان چی هستم
بزرگترین افتخارم بودن در مسیر توحید هست
خدایا شکرت
بهترین بهترینها رو براتون آروز دارم
انشاالله که همیشه در پناه خدای مهربان سعادتمند و ثروتمند و سربلند باشید هم در این دنیا و هم در آخرت
عاشقتونم بینهایت
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مسیر الهامات
خدایا شکرت بابت هر آنچیزی که دادی و هر آن چیزی که ندادی و از من گرفتی مثل نگرانی و غم و غصه و احساس بد
چقدر لذت بردم از گوش دادن به این فایل
جلب توجه واقعا در عصری که داریم زندگی میکنیم یک معضل بزرگیه
یعنی خیلی ها مطرحن ولی خیلی بد مطرحن و به هر قیمتی طرف میخواد فقط دیده بشه ،
خب برمیگرده به خلاهایی که طرف داره ،برمیگرده به نیاز به توجه که تو همه ی ما هست اما باید کنترل بشه .
وقتی که ما میایم روی خودمون کار میکنیم ،خداوند تمام اون خلأهارو پرمیکنه ، وقتی که هر لحظه احساس کنی که خداوند حاضره و داره عاشقانه بهت توجه میکنه و هر نفست به اراده ی اونه ، دیگه واقعا چه نیازی هست که آدم خودشو به این درو و اون در بزنه برا جلب توجه ،که البته که بیشتر در جهت منفی و بیشتر احساس قربانی بودن که باعث میشه توجه بشه اما به قول استاد باید دوساعت راجب بدبختی و مشکلت بگی تا اونم شاید طرف در حد دودیقه دلداریت بده و دل بسوزونه برات یا نه ،که البته من مدار منی که دارم روی خودم کار میکنم و احساس خوب دارم ،خیلی جداست از اونی که احساس قربانی بودن داره و نیاز شدید به جلب توجه ،
ولی آخه فکر کن با اون شدت در مورد بدبختی صحبت کنی تا یه دقیقه نیاز مهم بودن طرف بده بهت یا نه معلوم نیست ،اخه به چه قیمتی ؟؟؟به قیمت چند برابر شدن اون درد یا اون مشکل ؟؟؟
خندم میگیره یاده یه حرفی افتادم از یه دوستی
رفته بودیم پارسال چمن مصنوعی فوتبال ،بعدش که تموم شد دوستم که پاس بهش داده بودم و دویید توپ و بگیره افتاد و دستش با انگشتش زخم شد و خلاصه بهم گف آخه این
چه پاسی بود که دادی بهم ؟؟ببین دستمو ، بعدش خندید گفت اشکال نداره با دوس دخترم قرار دارم ،کلی خودمو براش لوس میکنم ،هههههه
این به نظرم گریه داره ها من دارم بهش میخندم
چی بگم ؟؟؟ این تازه جنبه فان داشت ولی اگه عمیق بشیم میبینیم که داستان خیلی عمیق تر از این حرفاست
خدارو صدهزار مرتبه شکر که همیشه و بیشتر اوقات خنده روام و انرژی دارم و این باعث میشه اصن برقش طرف و بگیره و حتی اون فامیلی که احساس قربانی بودن داره به شدت ،پیش من اصن حرفی نمیزنه ،یا به قول استاد یه جورایی از اون رفتارو سطح انرژیم میفهمه که بابا این آدم ماله این نیست که من بخوام براش درد و دل کنم ،و این خیلی خوبه برای من
البته شاید در ماه یک یا دوبار ببینمشون
ولی رفیقایی داشتم که احساس قربانی بودن میکردن و اوضاع هرروز براشون بدتر شده ،
یه پسره بود تو فامیل دور ما که انقد احساس قربانی بودن داشت که آخرش افسرده شد و فک کنم 6ماه تمام خونه بود و بیرون نمی اومد ،یا زنمویی دارم که تا به الان یک یا دوبار شاید حال خوبشو دیدم و بقیش همش میگه مریضم و اوایل که ازدواج کرده بودن با عموم میگفت مثلا سردرد و سرما خوردگی و اینا و واژه ی حال ندارم کلا فلسفه زندگیشه ، بچه ها الان که میگم که داره یادم نیفته و میبینم چقدر قانون داره دقیق عمل میکنه و این زنموی من دقیقا مثل دوستی که استاد گفت این بیماری ها رو برای خودش تراشیده ،
میگم اوایل از سرما خوردگی بود و سردرد و حالا رابطه خوب و آن چندانی هم ندارن با عموم ولی گویا موقع بیماری بهش توجه میشه که صددرصد اینطوریه ،چون با تمام وجودم به این رسیدم که به قول استاد اگه به چیزی یا کسی بها ندی تو این داستانادمشو میزاره رو کولش و میره و دیگه اون کار و انجام نمیده ،
و خلاصه که بگم از سرما خوردگی الان رسیده به اختلالات نمیدونم چی چی و خرابی کلیه ها و کلی مرض و این باعث میشه که اطرافیان مامانم یا هرکی بیشتر دل بسوزونن براش و خدا با این فرمون به خیر کنه که میدونم به خیر نمیکنه ،چون انسان باید بخواد که بیاد از این فضا بیرون
منم که هر موقع به مامانم گفتم ،گف نه آخه میدونی گناه داره و سرت میاد و اون از اول مریض بود ماله الان نیست و من یه لبخند میزنم و میگم دقیقا همینی که شما میگی و دیگه بحث و تموم میکنم ، چون من صحبتم چیه و اونا کجای داستانن ؟؟
نه از اول اینطوری نبوده با این فایل من فهمیدم که اون خلقش کرده این همه بیماری رو به بهای جلب توجه و چقدر بده این
چقدر این عزت نفس همه چیز یک انسانه واقعا
مثال بعدی خودمو دارم میگم
یه بار سره سفره قهر کردیم با داداشم و رفتیم تو اتاق بچه بودیم و دیدیم کسی توجه نمیکنه ،داداشم گشنش بود کوچیکتره ازم ،گف داداش بریم شاممونو بخوریم ،ولشون کن ههههههه
و خیلی خوبه اگه توجه نشه به یک سری رفتار نادرست بچه ها
یا مثلاً سره اینکه شلوغ میکردیم کلی کتک میخوردیم از مادرم و گریه و فلان و بعدش مادرم که دوبار میگف به پدرم ولشون کن سیاهی چشماشون که تموم نمیشه بزار تاصب گربه کنن و اینو که میگف باور کنید انگار آب روی آتیش بود و قطع میشد گریه مون و عصبی میشدیم و یه مدار میومدیم بالاتر هههههه
خدایا شکرت بابت درک بهتر قانون و این فایل های فوق العاده
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
سلام دوست عزیز
چه الگوهای خوبی گفتین و این جمله تون باید هزار بار از خودمون وقتایی که میخوایم مظلوم نمایی کنیم باید به خودمون بگیم
((ولی آخه فکر کن با اون شدت در مورد بدبختی صحبت کنی تا یه دقیقه نیاز مهم بودن طرف بده بهت یا نه معلوم نیست ،اخه به چه قیمتی ؟؟؟به قیمت چند برابر شدن اون درد یا اون مشکل ؟))
چند برابر میشه اون دایره بدبختی ها
ولی یه نکته یادم اومد
این سری من خودم نمیام از اموراتم بگم ولی مادرم به خاله ها یا اشناها میگه هنوز دخترم تو زیر زمین زندگی میکنه،شوهرش از اداره بیرون اومده و …
خیلی ناراحت میشم و فک میکنم این سری رکود ما، دلسوزی بیجای مادرم هست یکی دوبار تذکر دادم از من نگو و اشتباهه
ولی حریف نمیشم و میفهمم باز توی حرفاش که حرفی نداره میگه
نظری دارین؟؟میگین رو زندگیم اثر میزاره؟
باز بعضی وقتا به خودم جواب میدم وقتی من به این هم توجه نکنم کمتر میشه و وقتی من قبول داشته باشم چشم و نذر حتی برای دلسوزی روی زندگیم اثر نداره خوب اثر نمیزاره و مادرم رو به حال خودش گذاشتم .
دوستان دیگه اگه نظری داشتین بگین.
بازم از کامنت تون ممنون
در پناه حق خوشبخت و شاد باشین.
به نام خدای که منبع تمام عشق و خوبی هاست
به نام خدای که هدایتگر و حمایتگر ما هست
به نام خدای که بهترین راهگشا هست
خدای که عشق هست و نور
خدای که فرمانروای تمام جهان هست
خدای که رب هست
خدای که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد
از رگ گردن نزدیکتر هست و آماده اجابت درخواست هاست
خدای من کرورر کروررر شکرت
سلامممم مینا جان عزیزم
الهی که حال دلت عالی ترین باشد
مینا جان فرق نمیکند در سر زمین باشی یا زیر زمین باشی وقتی با خدا باشی همه جا بهشت میشود واقعا خداوند بهشت را برایت میسازد
وقتی به خدا توکل کنی در ها برایت باز میشود
میدانی امروز به قرآن گوش میدادم به سوره قصص خیلی دلم قرص شد
خصوصا انجای که خدا گفت اینگونه ما موسی را برای مادرش بازگرداندیم تا غمگین نباشد و بداند که وعده ما حق هست
چی کسی وفادارتر از خدا هست ؟
چی کسی وفادارتر از خدا به عهد اش هست ؟
اگر ما به خدا ایمان داشته باشیم قطعا خداوند برای ما پاداش میدهد زیرا وعده او حق هست خودش رحمت و بخشش را به خود واجب دانسته و قطعا از مومنان دفاع میکند
ان الله یدافع عن الذین امنو
عزیزم خدای نازنینم شکرت که هستی
مینا جان فقط یک جمله برایت میگویم
((با هیچ چیزی و هیچ کسی مقاومت نکن))
با هیچ چیزی نجنگ و درگیر مشو
رها باش و تسلیم
بگذار مادرت هر کاری دلش میخواهد انجام بدهد شما فقط بیخیال باش اونا روی شما هیچ تاثیری ندارد شما در جهان خودتان زنده گی میکنید جهانی که پادشاه خودتان هستین تصمیم گیرنده و خالق خودتان هستید و مادر تان در جهان خودش زنده گی میکند نه افکار شما روی اونا تاثیر دارد و نه افکار اونا روی شما تاثیر دارد به یک شرط که شما نجنگید و توجه نکنید
عزیزم جهان آیینه تمام نمای درون ما هست
جهان آیینه هست
یک مثال از خودم بگویم من در گذشته وقتی کسی از من ایراد میگرفت به شدت ناراحت میشدم مخصوصا فامیلم که ازم ایراد میگرفتن خیلیی به هم میریختم و همرای شان میجنگیدم
از وقتی که به خودم ارزش قایل شدم و گفتم من با دیدگاهی دیگران تعریف نمیشوم و اصلا توجه نکردم راستش دیگر در زهنم بی اهمیت شد به طرز عجیبی دیگر اصلا از من ایراد نمیگیرند همین روز ها متوجه شدم و گفتم چقدررر قانون دقیق هست
بخدا همه چیز در درون خود ما هست
همه چیز را ما در درون خودمان ایجاد میکینم
ما هستیم که تصمیم میگریم چی را باور کنیم چی را نکنیم
ما هستیم که احساسات مان را کنترول میکنیم
در هر جا که باشیم میتوانیم به اون موضوع به اون قضیه قسمی نگاه کنیم که احساسی خوبی برای ما دست بدهد همه چیز به دیدگاهی ما برمیگردد
با تغییر دیدگاهی ما با تغییر افکار ما و با تغییر احساس ما میتوانیم هر جای که باشیم بهشت را تجربه بکنیم اینا را به خودم میگویم تا همیشه حواسم به نوع نگاهم به موضوعات باشد که به من احساس خوبی میدهد یا بد
دوستتتتت دارم فرشته زیبای خدا
الهی که پول ثروت نعمت خوشبختی سعادت عظمتی عشق ارامش بهترین ها بدوددددددد به دنبال مان
هوووووووووورررررا
یا الله شکرت
سلام دوست عزیز
چقدر مثل اسم تون پاکیزه جواب منو دادید
تو مقاومت نکن رها باش
کامنت تون رو میخوندم و لیخند به لبم اومد.
آره توی خاطراتم مرور کردم و همیشه به من میگفتن مینا هواس پرته مینا زیاد حالیش نیست
از وقتی با سایت و درسهای استاد اشنا شدم و بیخیال تحقیرشون شدم دیگه کمتر کمتر بهم گفتن و حالا برای همه امور از من نظر میخوان و رو حرف من حرف نمیزنن
آره به قول استاد توی فایلی میگفتن هرکی که ادعا داره بیاد زندگی منو چشم بزنه یا جادو کنه.ایمان استاد که کسی روی ما تاثیر نداره قدرت استاد رو نشون میده
و باید به این قانون ایمان داشته باشم کسی روی ما جز خودمون تاثیر نداره
ممنون دوست عزیز
دعاتون رو دوست داشتم
در پناه حق همیشه شاد و ثروتمند باشید
سلام مینا جان عزیز
سپاس گزارم بابت کامنتی که برام گذاشتی و نوشتی تا بهتر درک کنی و داری روی خودت انقد قشنگ کار میکنی ، دقیقا همون توجه به ناخواسته است که باعث میشه بزرگ بشه ،
اولا که قانون رو برا خودت مرور کن :هرکسی داره نتیجهی فرکانس های خودشو میگیره
پس وقتی که من به این آگاه باشم ، میدونم که توجه به ناخواسته باعث میشه از جنس اون بیشتر وارد زندگیم بشه ،و داستان مادره شما همون ناخواستس ،
ما فقط و فقط باید روی خودمون کار کنیم مینای عزیز
کاره ما کنترل ذهن و اعراض از ناخواستس و بقیشو جهان انجام میده ، بارها تو روابط توجه خودمو گذاشتم رو نکات مثبت طرف مقابل یا اگه خیلی سخت بوده به نکات مثبتش توجه کنم ،توجه کردم به چیزی که بهم احساس بهتری بده و به طور معجزه آسایی اون رابطه خوب شده یا به مقصودم از اون چیز رسیدم و درکل همه چیز بهتر شده ،چرا چون قانون اینو میگه که اگر من توجه کنم به چیزی که بهم احساس بهتری بده و اینو تکرار کنم همواره ،امکان نداره منو هدایت کنه به شرایط و موقعیت و موضوعاتی که بهم احساس بدی بده ،
توجه کن به نکات مثبت مادرت و تحسینش کن ،اصن تو دلت تحسین کن ،اونوخ معجزشو میبینی به چشم خودت ،یک گوشه ای از معجزه ی تمرکز بر نکات مثبت رو .
امیدوارم همیشه توی این مسیر ثابت قدم باشیم هممون
و لذت ببریم از این فرصت کوتاه زندگی و آسون بگیریم و رهاتر باشیم و بدونیم که وقتی تو این فضا هستیم ،زندگی زیبایی هاشو نعمت هاشو سخاوتمندانه با ما شریک میشه .
در پناه الله یکتا باشی دوست عزیزم.
سلام دوست عزیز
ممنون بابت جواب
آره وقتی توجه م روی این ناخواسته بردارم مطمئنا کمرنگ میشه
البته که باید برم فوکوس کنم روی نکات مثبت مادرم
چون این مدت حس میکنم یکم از مادرم دور شدم و این خوب نیست
چقدر خوبه فضای اینجا
کامنت
جواب
سوال
راه حل
هدایت
استاد
مریم جان
دوستان
خدایا بابت تک تک نعمتهام شکر
سلام به دوست عزیزم
چقدر مثالهایی که زدید درست بود
یاد مشتریه دیروزمون افتادم
زنه اومد و نیم ساعت از درداش گفت
من همون اولش ایرپاد زدم
ولی در آخر که داشت میرفت ارایشگرمون گفت
بیخیال برو زندگیتو کن و خیلی هم رو نداد بهش
این باعث میشه دفعه بعد اومد سالن ما نناله ها
ولی میدونم اینقدر برای خودش و بقیه تعریف میکنه که اون موضوع بزرگتر میشه
خیلی قابل تحسینه ک شما بعد بی توجهی بهتون اون رفتارو ادامه نمیدادید
چون من یادمه با بی توجهی بیشتر احساس قربانی بودن میکردم
هرچند الان دارم تلاش میکنم بهتر بشم
چه مسیر زیباییه مسیری که توش هستیم
مسیری که هیچ مقصدی ندارع و هرروز میتونیم اگاهانه خودمون رو بهتر کنیم
خدایا شکرت برای وجودت دوست عزیز
درپناه خداباشی
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیز و مریم جان عزیز وهمه ی اعضای این خانواده صمیمی
استاد جان در مورد موضوعی که امروز صحبت کردید… همه ی ما در اعماق افکار و باورهایمان با اینکه هر روز سعی میکنیم روی باورهایمان کار کنیم.ولی ریشه ی این که دوست داشته باشیم احساس ترحم دیگران نسبت به خودمان…
در وجودمون هست لابه لای رفتارمون
اما از وقتی فهمیدم که من نیازی به احساس دلسوزی دیگران نسبت به خودم ندارم واقعا سعی کردم به قول شما حتی اگر مسئله و مشکل دارم دیگران نفهمند چرا که همون موضوع میشه مبحث یک ساعت صحبت کردن بی فایده…و شاخه و برگ دادن به اون ناخواسته و بدتر و بدتر شدن آن مسئله..
یه تجربه رو میگم به خودم یادآوری شود که هر چه بگویم جهان به گفته ی من پاسخ میده
چند سال پیش که با قوانین آشنا نبودم
معده ی من بعد از خوردن صبحانه
مخصوصا با خوردن پنیر به شدت درد میگرفت و خیلی ناخودآگاه عادت کرده بودم که برای جلب توجه دیگران به بهونه سوال کردن که آیا شما تجربه ای دارید میدونید چرا من اینجوری میشم …از هر کس از راه میرسید میپرسیدم و این رو میگفتم من معده دردم و هر روز بدتر میشد و به قول استاد همچین هم بدم مون نمیاد احساس دلسوزی دیگران رو به خودمون…
خلاصه چند روز گذشت و من درگیر اسباب کشی منزل بودم و کلا فرصت صحبت با کسی رو نداشتم و بعد متوجه شدم واااای…چرا این چند روز معده من خبری از درد نبود …جرقه ای در ذهنم زد…که در موردش صحبت نکردی…
و بعدها که به سایت هدایت شدم و دوره عزت و نفس و دوره های دیگه رو کار کردم کاملا متوجه شدم مسائل من از کجا آب میخورده از کلام من از باورهای من از کانون توجه من…
و بعد شکر خدا هدایت شدم به دوره قانون سلامتی که معجزه شد در رابطه با سلامتی و اندام الانم.
در رابطه با فرزندم مثالی دارم زمانی که پسرم سه سال ش بود توی کوچه با چرخ خورد زمین و خیلی زخم زروخ شد و من در این مورد احساسی عمل نکردم گفتم خودش خوب میشه گفت باند بزن گفتم باید هوا بخوره خودش خشک بشه… گفت بوسش کن گفتم هر وقت خوب شدی بوسش میکنم…
الان پسرم ۱۱ سالش یاد گرفته مریض باشه خبری از دکتر نیست خودش باید خوب بشه و اگر سرما بخوره فقط میگه مامان بخوور داری من دماغ م کیپ نهایتا میدونه همینه…
بدون هیچ اغراقی کاملا میدونه باید خودش خوب بشه اگر سالم باشه با او بازی خواهم کرد اگر سالم باشه هدیه دریافت خواهد کرد و هرکس ازش میپرسه حالت چطوره میگه…عالی..
بارها دست و پاش تو مدرسه زخم میشه واقعا نمیگه به من …میدونه بگه تاثیری نداره…مامان میگه خودش خوب میشه نهایتا یه پماد خودش میزنه به پاش..
من خیلی راضی ام در نهایتا دیدگاه خیلی ها که تو دل نداری.. و برعکس تمام عشقم رو بوسه هایم رو گذاشتم برا وقتی که میگه مامان عالی ام حالم خیلی خوبه…
اره یاد گرفته او یاد گرفته…در مورد خواسته هایش رویاهایش صحبت کند چون اون موقع من یک ساعت هم بخواد باهاش حرف میزنم…در مورد اتاق game که در رویاهاش داره اون ماشین اسپرتی که دوست داره چه سفرهایی دوست داره اون مبگه من میگم…و بعد شکر گذاری میکنبم میخوابیم کلی هم ذوق میکنیم…به جای خیلی از قصه های شبانه که هزاران باور نادرست در اونهاست….
یاد گرفته اگر توی خیابون تصادف ببینه جلب توجه من رو به سمت دیگه جلب میکنه که من نبینم اینها تبدیل به عادت و جز از رفتار او شدا و من هزاران بار خداوند رو شکرگذارم که یک روزی او هم قوانین رو درک کند…
در منزل ما خبری از آخ اوخ نیست چون کسی توجه نمیکنه😁😅
شخص خودش باید خوب بشه…
مثال دیگه ای میارم بارها کسانی رو دیدم برعکس طوریشون نبوده ولی اینقدر الکی گفتن تا واقعا اون بیماری گرفتن و بعد هم مردن….
و بعد هم برچسب سرنوشت رو چسبوندن بنده خدا سرنوشتش این بود…
نه واقعا سرنوشتش این نبود خودش خلق کرد …
من خیلی راحت میتونم در این جامعه پر از هیاهو از اخبار مختلف که هیچ کمکی به من نمیکنه هیچ بدبختم میکنه از یک هندزفری استفاده کنم از یک مموری و آهنگ های زیبا و دوره ی فایل ها استفاده کنم…
نتایج خیلی زود و معجزه وار میان
همیشه استاد جان این جمله تون در ذهنم که به جای کلمه( فکر )کلمه( توجه )رو بگذارید
هر کجا میگی به چی دارم فکر میکنم بگو به چه چیزهای دارم توجه میکنم…
از جنس همون وارد زندگی تو میشود…
خدایا شکر برا وجود شما استاد جان نتایج زندگی ام از وقتی که به قوانین عمل میکنم بی نظیر
من آگاهانه ورودی ذهنم رو انتخاب میکنم و این رو به فرزندم می آموزم….
تا زندگی لذتبخشتری رو تجربه کند…
سپاسگزارم برای فایل های فوق العاده تون دوستون دارم در پناه خداوند شاد و تندرست باشید 🥰🥰🥰💖💖💖🙏🙏
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم مهربان استاد چقدر لذت بردم از این فایل چقدر دقیق این فایل من را به خودم آورد. من تازه وارد سایت شدم اولین بار است که کامنت مینویسم حدود دوسالی هست که با شما و فایل هایتان آشنا هستم اما از فروردین باجدیت کامل دارم از تک تک فایل ها و کامنت های سایت استفاده میکنم ولذت میبرم امروز که این فایل بی نظیر را گوش دادم فقط میگفتم که این فایل را برای من گذاشتین من چون همیشه میخواستم محبت اطرافیانم وشوهرم را جلب کنم همیشه صبح خودم را ناخوش میدیدم و همیشه مریض بودم شوهرم به من محبت نمیکرد همیشه میخواستم دردی داشته باشم تا اون یکم من را ببینه اما بر عکس میشد من شوهرم را بیشتر از خودم دور میکردم همیشه از بی محبتی او حرف میزدم و بقیه برایم دلشان میسوخت اما میدیدم فاصله من و او از هم بیشتر میشد چون همیشه نکات منفیش را میدیدم وزندگیم همیشه پر از تنش و ناراحتی ودعوا بود اما خداروشکر الان خیلی بهترم وسعی میکنم همیشه حالم را خوب نگه دارم من یک بیماری هم داشتم که مادر هم چندین سال هست دارد وهمیشه تلفنی از بیماری که داریم حرف میزدیم که هر موقع بیشتر توجه میکردم درد بیشتری داشتم همیشه دارویی که مصرف میکردم چندین بسته در خانه داشتم تا درد به سراغم آمد استفاده کنم اما یک روز اشتباهی دارو را خریده بودم و همان روز نتوانستم استفاده کنم باعث شد که درد را تحمل کنم و فهمیدم همیشه جلوتر دارو را میخریدم تا در خانه باشد تا هر موقع درد به سراغم آمد سریع استفاده کنم یعنی خودم درد وبیماری را دعوت کردم به زندگیم دیگه این دارو را نخریدم الهی شکر الان دوسال هست که درد هم به سراغم نیامده وحالم هم خوبه استاد ازت ممنونم به خاطر این که چشم های ما را به زندگی باز کردین سپاس گذارم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»
(ﭘﺲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﻣﺎ ﻭ ﭘﻴﺎم ﻣﺎ ﻛﺸﺘﻲ ﺑﺴﺎﺯ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺗﻨﻮﺭ [ ﺍﺯ ﺁﺏ ] ﻓﻮﺭﺍﻥ ﻛﻨﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ای ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺸﺘﻲ ﻛﻦ ، ﺟﺰ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ [ ﻋﺬﺍﺏ ] ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﻪ [ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻗﻄﻌﻲ ﺷﺪﻩ ] ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺷﺮﻙ ﻭ ﻛﻔﺮ ] ﺳﺘﻢ ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﮕﻮﻱ ، ﺯﻳﺮﺍ [ ﻫﻤﻪ ] ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻧﻲ ﺍﻧﺪ .(٢٧)
«فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»
(ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﺮ ﻛﺸﺘﻲ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻳﺪ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﮕﻮ : ﻫﻤﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻫﺎ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺘﻢ ﭘﻴﺸﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ .(٢٨)
«وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ»
(ﻭ ﺑﮕﻮ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﭘﺮﺧﻴﺮ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭ ، ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻓﺮﻭﺩﺁﻭﺭﻧﺪﮔﺎﻧﻲ .(٢٩)
«إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ»
(ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ [ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ] ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺮﺕ ﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻴﻢ .(٣٠) (سوره مومنون)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدایا، اربابم ، از تو درخواست هدایت و نور و آگاهی میکنم؛ همانگونه که به اهل ایمان وعده دادی «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» خدایا مرا از تاریکی های جهل و نادانی خودم و مدارهای شرک و کفر رها کن و از نور خودت بر قلب و جان من ببار و مرا در مدار نور و توحید اوج بده که من فقط و فقط محتاج خود تو هستم. کمکم کن تا چیزی بنویسم که مایه رشد و آگاهی و خشوع و خضوع و بندگی من باشه.
«وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود به استاد عباس منش جانم
سلام و درود به استاد شایسته عزیز و بزرگوار که اینقدر متعهدانه هر روز دارید سایت رو برامون فعال نگه میدارید. ازتون سپاسگزارم.
سلاااااااااااااااااام و دروووووود فراووووووون به دوستان نازنینم (با کلی «الف» و «واو» اضافه و مقدار زیادی ایموجی چشمان قلبی و لبخند و قلب رنگی و سایر موارد ) از صمیم قلبم دوستتون دارم دوستان عزیزم و دلم براتون تنگ شده بود.
این که جدیداً کودک درون حمید امیری کمتر شلوغ بازی در میاره توی سایت اینه که نامبرده سرش توی درس و مشق دوره دوازده قدم و دوره لیاقته. توی سایت هم میام عین میگ میگ رد میشم و میرم.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت این فایل و این اساتید توحیدی که داریم. این فایل از هر زاویه ای که بهش توجه کنی بینظیره. اینقدر مشتاق صحبت های ارزشمند استاد بودم که اصلا حواسم نبود از ابتدا تا انتهای فایل هوا روشنتر شد و خورشید چقدر بالاتر اومد . چقدر این شهر تمیزه و چقدر زیبا و منظمه. الهی صد هزار مرتبه شکر. فکرشو نمیکردم توی یه روز دوتا کامنت بذارم.(فکر کنم برگشتم به تنظیمات کارخانه) صبح فایل نشانه روزانه ام رو دیدم که قسمت 178 زندگی در بهشت بود و اتفاقاً استاد و استاد با اسکوتر میرن توی همین شهر زیبای تمپا و زیباییهای River walk رو با چندتا آهنگ انرژی مثبت به تصویر میکشن.
abasmanesh.com
و در ادامه این فایل رو دیدم و از آگاهیهای توحیدیش لذت بردم. اون زمانی که این فایل اومده روی سایت و من حتی زیرش کامنت هم گذاشته بودم فکر میکردم من خییییلی کارم درسته ، اصلا کار درست بودن از من معنی گرفته و من خیلی پرفکت هستم، و من اصلا احساس قربانی شدن و نیاز به ترحم و توجه رو ندارم.
در ادامه به لطف خداوند تکاملم رو طی کردم و کمی بهتر از قبل شدم و خداوند من رو هدایت کرد به آگاهی های دوره طلایی عزت نفس و بعد از اون احساس لیاقت. و فهمیدم بچه جون حالا حالا ها باید شاگردی کنی. دیدم نه تنها خوب و عالی نیستم که کلی هم باور مخرب و پاشنه آشیل دارم که باید روشون کار کنم. مخصوصاً توجه و احساس ترحم جلب کردن.
(توی پرانتز هم اینو به دوستان بگم ، خدا رو شاهد میگیرم توی این دو سال و خورده ای که دارم روی خودم کار میکنم به این تجربه رسیدم که دریافت محصولات استاد هیچ ربطی به وضعیت مالی شما نداره. اگر ما رشد کنیم جهان ما رو وارد مدار این آگاهی ها میکنه، از جایی که فکرشو نمیکنیم بهای محصولات به حساب مون میاد، به الله قسم اصلا بحث پولش نیست، از پول مهمتر ، رشد و تکامل ماست که محصولات رو میاره توی پروفایل مون)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خب بریم سراغ موضوع فایل.
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. فکر کنم یک سال پیش بود یا کمی بیشتر، از عسلویه برگشته بودم مرخصی و یه بعد از ظهری بود با ماشین رفته بودم توی یکی از روستاهای بخش ساحلی بوشهر. یه روستای خیلی کوچیک که یه ساحل بکر و آروم داره و من نشسته بودم توی ماشین و داشتم منظره غروب و دریا رو تماشا میکردم. کلاً به خاطر محیط کارم نیاز به این دارم یه وقتایی رو برای خودم تنها باشم. یه ماشین گشت پلیس دریابانی اومد توی ساحل و به من گفت که چی میخوای اینجا تو ساحل. حالا توی پرانتز هم بگم اینها یبار رد شدن رفتن و من توی ماشین پامو گذاشته بودم روی داشبورد داشتم دریا رو تماشا میکردم ولی بقول استاد توی دوره عزت نفس بدم نمیومد بهم گیر بدن تا احساس قربانی شدن کنم. احساس ترحم کنم. رفتن ساحل رو گشت زدن و برگشتن دیدن من بهشون اعتنا نمیکنم یه جورایی بهشون برخورد (بهشون برخورد که چه عرض کنم، فرکانس من اتفاق رو جذب کرد) اومدن گفتن برای چی تو ساحلی، اینجا چی میخوای. کارت شناسایی بده ، تو ماشین رو سرک کشیدن. بهشون گفتم شما پلیس دریابانی هستین، منم سوار قایق نیستم. سوار ماشینم، فقط پلیس راهور میتونه مدارک منو چک کنه. جر و بحث لفظی بین ما بالا گرفت من یه کارت شناسایی بهشون نشون دادم و صندوق عقب ماشین رو براشون باز کردم و بهشون گفتم برای بازدید از ماشین باید حکم قضایی داشته باشید بدون مجوز نمیتونید. بنده خدا برام یه مشت خط و نشون کشید که ما برات صورت جلسه میکنیم. و من هم گفتم آقاااااااااااا منو از صورت جلسه نترسون. حالا میبینیم … زنگ زدم سامانه تلفن گویای گزارشات مردمی پلیس و همه ماجرا رو شرح دادم. و البته که حق با من بود. ولی جهان هستی نمیپرسه چقدر تو بر حق بودی، میگه اکی فرکانس شما دریافت شد، شما از این اتفاقات دوست داری منم بیشتر و بیشتر از این اتفاقات بهت هدیه میدم.
خدا رو شکر میکنم که آموزشهای استاد توی دوره دوازده قدم به دادم رسید وگرنه الان خدا میدونه توی چه وضعیتی بودم. من خودم این درگیری رو درست کردم، خب اون بندگان خدا داشتن ماموریت شون رو انجام میدادند، اصلا بعداً من فهمیدم گشت زدن سواحل هم جزیی از وظایف اونهاست. هرچند هنوز هم با پرسنل پلیس مقاومت دارم ولی آگاهانه دارم تلاش میکنم هر وقت میبینم شون بگم اینها انسانهایی هستند که دارن برای امنیت و آرامش تلاش میکنن و سعی میکنم به دید مثبت و احترام بهشون توجه کنم. حتی شده یه وقتایی باهاشون سلام و احوالپرسی میکنم.
خلاصه نتیجه تماس ما این شد که فرمانده اون بندگان خدا زنگ زد بهم، و خیلی بزرگوارانه ازم عذرخواهی و دلجویی کرد، چند روز بعد اداره بازرسی شون زنگ زد هم عذرخواهی میکردن و هم میگفتن بیا تا ما به شکایتت رسیدگی کنیم و باهاشون برخورد کنیم. من میگفتم نه نه من اون موقع ناراحت بودم تماس گرفتم، و الان هیچ شکایتی ندارم، اصرار میکردم که لطفاً توبیخ شون نکنید اونها داشتن ماموریت شون رو انجام میدادن، من وظیفه داشتم خویشتنداری کنم. بقول مولانا «چون تو با بد ، بد کنی پس فرق چیست؟»
این اتفاقی بود که من خودم با فرکانسهای خودم جذبش کرده بودم و اگر برنمیگشتم به مدار قانون و آموزش های استاد، خدا میدونست چه چک و لگد هایی از جهان دریافت میکردم. جهان اصلا نمی پرسه چقدر حق با تو بود، اون میگه من فرکانست رو میگیرم و برات تقویتش میکنم و بیشتر و بیشتر برات میفرستمش. حالا چه مثبت بفرستی چه منفی. «کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا» (هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز منع نشده است) (20 أسراء)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
مثال بعدی که به ذهنم میرسه گلایه کردن و ناشکری های من از محیط کار و همکاران و همچنین زندگی زناشوییم بود. دوستان باور کنید همین الان هم که یادم میاد مطمئنم حق با من بود و من حرف ناحق نمیزدم، ولی جهان کاری نداشت که چقدر حق با منه، همون شرایط و همون اتفاقات و همون تضاد ها رو بیشتر و بیشتر و بیشتر بهم برمیگردوند ؛ و این وسط من آرامش ذهن و تمرکز و انرژیم رو قربانی میکردم. تمرکز و انرژی که اگه برای رشد و پیشرفت خودم میذاشتم کلی موفقیت برام میداشت. یه زمانی اوایل کار کردن روی 12 قدم، باید تلاش میکردم تا از ناخواسته ها اعراض کنم ، بعداً دیدم اعراض کردن تبدیل شده به توجه به زیباییها و ویژگی های مثبت. نمیگم همین الان هم خوب دارم عمل میکنم ولی خدا رو شکر اعراض کردن خیلی راحتتر شده، و در اکثر اوقات توجه به زیبایی ها برام راحتتر شده و نتیجه اش این شده که در اکثر مواقع حالم خوبه، فرکانسم مثبته و از درون احساس سپاسگزاری رو دارم. هر وقت که بیاد خدا میافتم از صمیم قلبم مشتاقش میشم و دلم میخواد بیشتر و بیشتر باهاش حرف بزنم.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
توی فایل وقتی استاد گفت خداوند به پیامبرش میگه در مورد ناخواسته ها با منم صحبت نکن یاد این عبارت افتادم که میگه «وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا» وقتی رفتم کلمه «تخاطبنی» رو سرچ کردم دیدم این عبارت دوبار تکرار شده و هر دو بار خطاب به نوح هست، یکبار آیه «27 مومنون» و یکبار در آیه «37 هود» . خطاب های مشابهی به پیامبر اسلام هم داره مبنی بر اعراض از شرایط و افرادی که ناخواسته هستند؛ و تمرکز گذاشتن روی اصل ماموریت و توحید.
وقتی آیات سوره مومنون رو میخوندم دیدم چقدر نورانی و آگاهی دهنده است.
خلاصه مفهوم آیات اینه اگه اون بیرون اتفاقات ناخوشایند رو داری میبینی که حالتو بد میکنه تمرکز بذار روی هدف و ماموریت خودت. کشتی نجات خودتو بساز، خود رو مجهز کن. تمرکز بذار روی اصل و نه حاشیه. آقای نوح پیامبر که 900 سال عمر کردی ، حتی 900 سال هم زمان بذاری نمیتونی دیگران رو تغییر بدی (فکر کنم اصلا فلسفه عمر طولانی نوح پیامبر همین بوده که خدا ثابت کنه حتی 900 سال هم زمان بذاری نمیتونی آدم های غیر هم مدار رو هم مدار کنی) حواست به ماموریت خودت باشه، نشانه ها و هدایت ها رو دنبال کن، احساس سپاسگزاری رو داشته باش و مطمئن باش طبق قوانین بدون تغییر الهی خداوند اهل ایمان رو از اهل ظلم جدا میکنه. خداوند همیشه تر و خشک رو از هم خدا میکنه. مدار توحید مدار همه نعمتها و بهترین جایگاه هاست و این آیه که انسان رو به شگفتی میندازه.
«إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ»
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ [ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ] ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺮﺕ ﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ ; ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻴﻢ.
مهم نیست چقدر حرف بزنی حمید ، خداوند قطعاً امتحانت میکنه.
با چندتا حرف تاکیدی داره میگه به این ماجرا خوب توجه کنید توش کلی درس داره براتون. آقا ما از قسمت ازتون امتحان میگیرمااااا ، نیای بگی نخوندم، نمیدونستم، اشتباهی دستم در رفت فرکانسم منفی شد. حمید سرت تو کار خودت باشه.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و این فایلهایی که مایه رشد و پیشرفت و آگاهی و تکامل ماست. از شما استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار بینهایت سپاسگزارم و از درگاه خداوند براتون بهترین ها رو درخواست میکنم.
خدایا ، پروردگار من ، کمکم کن هر روز بیشتر و بیشتر به این آگاهی ها عمل کنم و هر روز توحیدی تر و سپاسگزارتر باشم.
خدایا کمکم کن به زیبایی ها توجه کنم و روی خودم تمرکز بذارم. بنده هات رو قضاوت نکنم. کمکم کن یادم بمونه هر انسانی در هر جایگاهی به تو وصله، و بخشی از روح تو در وجودش هست ، پس به زیبایی هاشون توجه کنم، یادم بمونه که فقط تویی که اجازه داری بندگانت رو قضاوت کنی. من نه تنها قدرت قضاوتگری ندارم، بلکه باید پاسخگوی فرکانسهایی که فرستادم هم باشم.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
دوستان عزیزم، اساتید بزرگوارم از درگاه ارباب وهاب و رزاق و رحیم مون ، برای همه تون بی نهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و امنیت و شادکامی و سلامتی درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام حمیدخان سایت .
حالتون خوبه ؟
میشه من از راه دور یه دسته گل تقدیم روی ماهتون بفرستم ؟ تقدیم اون فکر معرکه تون ؟
بعضی ها هستن از جمله خودم وقتی کامنت میذاریم اون کامنت فقط یه ردپا برای خودمون هست ، ولی بعضی افراد مثل شما نه فقط برای خودت برای صدها هزاران نفر مینویسی و فکر کنم حتما تا حالا اینو متوجه شدید .
این قسمت از کامنت شما رسما منو داغون کرد و البته آبادم کرد درنهایت:
“””مثال بعدی که به ذهنم میرسه گلایه کردن و ناشکری های من از محیط کار و همکاران و همچنین زندگی زناشوییم بود. دوستان باور کنید همین الان هم که یادم میاد مطمئنم حق با من بود و من حرف ناحق نمیزدم، ولی جهان کاری نداشت که چقدر حق با منه، همون شرایط و همون اتفاقات و همون تضاد ها رو بیشتر و بیشتر و بیشتر بهم برمیگردوند ؛ و این وسط من آرامش ذهن و تمرکز و انرژیم رو قربانی میکردم. تمرکز و انرژی که اگه برای رشد و پیشرفت خودم میذاشتم کلی موفقیت برام میداشت. یه زمانی اوایل کار کردن روی 12 قدم، باید تلاش میکردم تا از ناخواسته ها اعراض کنم ، بعداً دیدم اعراض کردن تبدیل شده به توجه به زیباییها و ویژگی های مثبت. نمیگم همین الان هم خوب دارم عمل میکنم ولی خدا رو شکر اعراض کردن خیلی راحتتر شده، و در اکثر اوقات توجه به زیبایی ها برام راحتتر شده و نتیجه اش این شده که در اکثر مواقع حالم خوبه، فرکانسم مثبته و از درون احساس سپاسگزاری رو دارم. هر وقت که بیاد خدا میافتم از صمیم قلبم مشتاقش میشم و دلم میخواد بیشتر و بیشتر باهاش حرف بزنم.”””
زمانهایی زیادی هست که به استاد عزیزمون گوش میدم ولی در درونم یه چیزی میگه : لیلا شرایط آدمها با هم خیلی فرق داره تفاوت های فردی خیلی پررنگه و دیوانه میشم که خدایا هدایتم الان از این بخش یا بخشهای آموزش استاد چه استفاده ای بکنم
و میرسم به کامنت حمید امیری .
به بزرگی خود خدا قسم این زنجیر ها خیلی محکم ولی در عین حال با ظرافت ما رو بهم وصل کردن .
من به خدا در خواست میدم و از خدا از زبان شما جواب منو میده .
اونجا که نوشتید حق با من هم بود همیشه ولی جهان هستی کاری نداره که چقدر حق با منه و مثل آیینه باز همون شرایط و اتفاقات رو بهم نشون میده …
دلم میخواد از خوشحالی جیغ بزنم ولی به انرژیم نیاز دارم که بتونم سکوت کنم و از منفی ها اعراض کنم و تمرکز کنم بر نکات مثبت شرایط زندگیم و شکر گذاری کنم ….
نمیدونم چند نفر می فهمن که گاهی فقط تو خودت هستی و خدای خودت و باید فقط به حرفش گوش کن و محجوبانه سکوت کنی و ایمانت رو نشون بدی اعراض کنی و عمل کنی . تمرکز کنی به اونچه که میخوای .
روزای اول هیچی از آموزشهای استاد نمی فهمیدم و فکر میکردم میفهمم هههه خخخ
این درجه از نفهمی رو هم جدیدا کشف کردم که چقدر حالمو خوب کرده .
به خدا این اعراض کردن بسیار کار حساس و غیر ساده ای هست ولی شدنیه .
باید مرد میدون باشی تا بتونی .
شما تونستی میتونی پس منم میتونم .
یکبار یه کامنتی نوشتم و اشاره غیر مستقیمی خیلی ظریف به شرایط خاصی که توش زندگی میکنم کردم و مریم جونم کامنتم رو خوندن و لایک کردن .
اونجا بود که فهمیدم آفرین لیلا مسیرت همینه فقط ادامه بده و برو جلو . خواهش میکنم استمرار داشته باش دختر قوی .
و به خاطر خودم دارم ادامه میدم .
به خاطر خدای خودم که بهم قول داده منو به همه خواسته هام میرسونه و اگه الان بتونم شادی برای خودم خلق کنم پس شادتر هم خواهم بود .
کلید این ماجرا اعراض از منفی هاست .
همونکه شما نوشتی و بعد سپاسگزاری برای اونهمه نعمت هامون .
تو خانواده بهم میگن :
هیچی بی خیال ….
تو خانواده بهم غیر مستقیم میگن :
خیلی ماهی خیلی خیلی زیاد
حمید خان خیلی ممنونم که مینویسید .
اینقدر خوب و عالی و تکون دهنده و واضح و با معنی
مرسی که هستید و می نویسید .
خدایا شکررررررت که این آدمهای توحیدی و سالم و به قول خودم آدم حسابی رو سر راه من گذاشتی
امیدوارم همیشه در مدارهای بالای ثروت شادی سلامتی عشق توحید و هر اونچه ذهن ناب پاک پر قدرتون میخواد باشید .
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم ، بینهایت از شما بخاطر کامنت ارزشمند تون سپاسگزارم، و از درگاه خداوند میخوام که حالتون خوب و مثبت و عالی باشه. الحمدلله رب العالمین.
از شما ممنونم که منو تحسین کردین ولی واقعیت اینه یه وقتایی یه حسی منو ترغیب میکنه برای نوشتن و اغلب مواقع هم درگیر این نجوا میشم که تو آدم مناسبی برای نوشتن نیستی. دیروز صبح بود که داشتم کامنت شما رو میخوندم و پایان شیفت کاریم بود داشتم برمیگشتم خوابگاه. توی مسیر این موضوع به ذهنم رسید که من چرا با آگاهانه جلوی پاسخهای دوستان دیوار گذاشتم، یعنی واضح و روشن از خداوند خواستم که بچه ها برام کامنت نفرستن. چون نمیتونم به همه شون جواب بدم، هم بخاطر کمبود زمان و هم بخاطر اینکه میخوام تمرکز بذارم روی فایلها. دیروز یه الهامی بهم شد که حمید تو کفران نعمت کردی با این درخواستت. تو خودت رو از چرخه گسترش آگاهی ها بیرون بردی ؛ آگاهی هایی که استاد عباس منش منتشر میکرد و استاد شایسته با عشق فیلم میگرفت؛ یادت میاد چه تجربیات طلایی رو از دوستانت یاد گرفتی که هر کدوم چقدر سخاوتمند و با قلبی پر از محبت برات از تجربیات خودشون مینوشتن، بی توقع و چشم داشت. حمید تو فقط خودت به خودت آسیب زدی با کفران نعمت، خودت خودتو از چرخه گسترش آگاهی بیرون انداختی درحالیکه آگاهی ها در حال گسترش هستن. تو فقط ازشون جا موندی.
توی دوره های مختلف استاد در مورد باور کمبود میگه که توی همه جوانب زندگی مون خودش رو نشون میده. برای من باور کمبود حتی در مورد زمان و تمرکز.
(فکر کنم زمان مساوی ترین فاکتور همه انسانها باشه، شبانه روز موفق ترین آدم ها و شکست خورده ترین آدمها همه 24 ساعته)
از شما متشکرم چون از دل کامنت شما متوجه این موضوع شدم که کامنت ننوشتن یه جور کفران نعمته. مثل بچه ای که میره مدرسه و همه امکانات آموزشی رو داره ولی تمریناتشو انجام نمیده.
این جمله از کامنت شما خیلی برام شگفت انگیز بود «به بزرگی خود خدا قسم این زنجیر ها خیلی محکم ولی در عین حال با ظرافت ما رو بهم وصل کردن» ، وقتی این جمله رو خوندم یه تصویری از نورون های مغزی توی ذهنم اومد. نورون های مغزی که توسط دندریت ها و آکسون ها بهم دیگه متصل هستن. و شبکه ای عظیم و بینهایت از ارتباطات رو بوجود میارن که فعالیتهای مختلف انسان رو کنترل میکنن، از کنترل های حسی و حرکتی ، احساسات عاطفی، تا بیاد آوردن خاطرات و حرف زدن و نوشتن و تجسم و …
اون تصویر از نورون های مغزی و این توصیف شما از ارتباط بین بچههای سایت واقعاً برام مشابهت هایی رو داشت. جوری که به خودم گفتم هیچ انسان موفقی به تنهایی کاری رو انجام نداده. هر انسانی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با هزاران نفر دیگه در ارتباطه و از هر کدوم اطلاعاتی رو دریافت میکنه یا ارائه میده و در این تبادل اطلاعات خودش رشد یافته تر و تکامل یافته تر میشه. امروزه این ارتباطات وسیع تر و گسترده تر شده و ما محدود به دایره اطراف مون نیستیم و میتونیم از چند هزار کیلومتر اونطرف تر اطلاعات رو دریافت کنیم. ما آدمها خیلی شبیه نورون های مغزی هستیم ، با شبکه ای عظیم و بینهایت از اطلاعات. جوری که اگر موفقیت هر فرد رو یک پازل ببینیم هر قطعه از پازل از جایی متفاوت اومده و سر جاش نشسته. (طبق قوانین الهی).
نوشته بودین دوست دارین از خوشحالی جیغ بزنید، یه وقتایی منم همینجوری از شدت عشقم به خداوند دلم میخواد مثل داستان موسی و شبان بهش بگم: «ای خدا و ای الٰه، تو کجایی تا شَوم من چاکرت»، خدایا کجایی تا بغلت کنم، بعد میگم حمید فکر کردی خودتی که داری به خداوند عشق میدی؟ حس نمیکنی این خود خداست که داره به قلبت عشقش رو هدیه میده و تو فکر میکنی تو عاشق خدایی. خداست که دریچه قلبت رو باز کرده. خداست که به قلبت نور داده. خدا به پیامبرش میگه «آیا ما سینه ات رو نگشادیم» یاد این فایل قلبی که به سوی خدا باز میشود افتادم: abasmanesh.com
یه جایی توی کامنت نوشته بودین «باید مرد میدون باشی تا بتونی» ، یادتون میاد توی گنجینه طلایی دوره دوازده قدم یه جایی استاد میگه ما روی خطوط یکسان مسابقه نیستیم. یا یه جای دیگه میگه ما نه تنها توی یک کشتی نیستیم بلکه توی یک اقیانوس هم نیستیم ، توی جهانهایی متفاوت هستیم (مفهوم کلی صحبت استاد اینه). یا چقدر استاد در مورد اعراض از ناخواسته ها و تمرکز و توجه به زیباییها و خواسته ها میگن؛ من همیشه به خودم خیلی نهیب میزدم که من هنوز نتایج طلایی ندارم من هنوز پیشرفت نکردم و … چند روز پیش رفتم دفتر دوره دوازده قدم رو که توش چکاپ فرکانسیمو نوشته بودم رو باز کردم. و شروع کردم به خوندن. از شدت شگفتی داشتم دیوانه میشدم. من اینقدر تغییر کردم. هر جمله ای که میخوندم میگفتم آره بخدا من اینجور مسائلی رو داشتم و دیگه ندارم، من فلان شکل تفکر رو داشتم، خودم به جملاتی که نوشته بودم دیسلایک میدادم. میخوام بهتون همین پیشنهاد رو بدم هر وقت نجواها اومد سراغتون یه نگاهی به چکاپ فرکانسیتون بندازید تا بدونید چقدر تغییر کردین. نجوا طبیعیه، ما انسانیم نجواها میاد سراغمون. شیطان قسم خورده از چپ و راست و بالا و پایین حمله کنه تا انسان رو نسبت به خداوند کفور کنه. پس نجواها طبیعیه. ولی مهم اینه که خداوند هر بار کلام خودش رو بالا میبره.
از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم ، بینهایت تحسینتون میکنم، از خداوند براتون بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و فراوانی درخواست میکنم. اینقدر انرژی کامنتتون مثبت بود که برای من انگیزه شد اینقدر طولانی بنویسم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید خان سایت توحیدی عباس منش
خوشحالم زنده ام و میتونم دوباره با شما حرف بزنم و تشکر کنم .انرژی مثبت کامنت من از طرف خود خدا بود که همیشه عاشقانه بامن رفتار میکنه . شما نوشتین :
نوشته بودین دوست دارین از خوشحالی جیغ بزنید، یه وقتایی منم همینجوری از شدت عشقم به خداوند دلم میخواد مثل داستان موسی و شبان بهش بگم: «ای خدا و ای الٰه، تو کجایی تا شَوم من چاکرت»، خدایا کجایی تا بغلت کنم، بعد میگم حمید فکر کردی خودتی که داری به خداوند عشق میدی؟ حس نمیکنی این خود خداست که داره به قلبت عشقش رو هدیه میده و تو فکر میکنی تو عاشق خدایی. خداست که دریچه قلبت رو باز کرده. خداست که به قلبت نور داده. خدا به پیامبرش میگه «آیا ما سینه ات رو نگشادیم»
این قسمت رو شات گرفتم روی بکگراند گوشیم تا جلوی چشمم مرتب بهم یادآوری بشه چه خدای مهربان قدرتمند عزیزی دارم که اونه که منو دوست داره . شما درست گفتی این عشق خداست به ما . من که همیشه دارم خواسته هامو بهش میگم و عشقم از روی نیازه و اونه که بی نیاز از منه ولی عاشق منه . من شک ندارم به این حرفم که خدا عاشق منه . همیشه لوسم میکنه و مراقبمه . یه مثالم موقع رانندگی ست که خودم میگم اوکی دست یه فرشته ای از طرف خودت بود خدایا و گرنه با اون ماشین برخورد میکردم ههههههه
خوبه عالیه حالم خیلی خوبه خداروشکر . مرسی که برام نوشتید دوباره . رفتم چکاب فرکانسی اولم رو خوندم به توصیه شما .
میدونید چی شد؟ خنده ام گرفته بود از لیلای قبلی و لیلای جدید . خنده پیروزی خنده موفقیت خنده سربلندی خنده شکرگزاری خنده مسرت و آرامش خنده قدرت آره خنده قوی شدنم بود . فقط خودمون هستیم و خدا که میفهمیم چقدر تغییر کردیم .(بقیه هم گاهی میفهمن البته )
من زیاد اهل حرف زدن نیستم معمولا انسان ساکتی هستم که البته دلم میخواد گاهی زیاد حرف بزنم با دوستان خوب و پاک و توحیدی و به قول خودم آدم حسابی مثل خودم . از اینکه تحسینم کردید ممنونم ازتون . این خیلی خیلی برام باارزشه و بهم قدرت و انرژی داد( معلومه که یکی از ترمزهای اساسی من تواین بخشه) . منم بسیار شما رو تحسین میکنم . همیشه ان شاالله باشید و برای من و بقیه دوستان سایت بنویسید .
خیلی ممنون که اینقدر خوب هستید. خدای خوبم رو به خاطر وجودتون عاشقانه شکرمیکنم و این شعر زیبا (ترجمه شاملوی بزرگ هستش)تقدیم نگاهتون وبقیه دوستان توحیدی خوبم که این متن رو میخونن . خیلی دوستش دارم.
برای تو وخویش چشمانی آرزو میکنم که چراغ ها ونشانه هارادر ظلماتمان ببیند گوشی که صداها ونشانه هارا دربیهوشی مان بشنودبرای تو و خویش روحی که اینهمه رادرخود گیرد وبپذیرد وزبانی که درصداقت خود مارا ازخموشی خودبیرون کشد و بگذارداز آن چیزها که دربندمان کشیده است سخن بگوییم جویای راه خویش باش از این سان که منم درتکاپوی انسان شدن درمیان راه دیدار میکنیم حقیقت را آزادی را خودرادرمیان راه می بالد و به بار می نشیند دوستی ای که توانمان میدهد تا برای دیگران مامنی باشیم و یاوری این است راه ما تو ومن
دروجود هرکس رازی بزرگ نهان است داستانی راهی بیراهه ای راز من و تو راز زندگی پاداش بزرگ تلاشی پرحاصل است
بهترین ها رو برای ذهن پاک قدرتمند توحیدی تون از خدا میخوام .
سلام حمید خان سایت توحیدی عباس منش
خوشحالم زنده ام و میتونم دوباره با شما حرف بزنم و تشکر کنم .انرژی مثبت کامنت من از طرف خود خدا بود که همیشه عاشقانه بامن رفتار میکنه . شما نوشتین :
“”نوشته بودین دوست دارین از خوشحالی جیغ بزنید، یه وقتایی منم همینجوری از شدت عشقم به خداوند دلم میخواد مثل داستان موسی و شبان بهش بگم: «ای خدا و ای الٰه، تو کجایی تا شَوم من چاکرت»، خدایا کجایی تا بغلت کنم، بعد میگم حمید فکر کردی خودتی که داری به خداوند عشق میدی؟ حس نمیکنی این خود خداست که داره به قلبت عشقش رو هدیه میده و تو فکر میکنی تو عاشق خدایی. خداست که دریچه قلبت رو باز کرده. خداست که به قلبت نور داده. خدا به پیامبرش میگه «آیا ما سینه ات رو نگشادیم.””
این قسمت رو شات گرفتم روی بکگراند گوشیم تا جلوی چشمم مرتب بهم یادآوری بشه چه خدای مهربان قدرتمند عزیزی دارم که اونه که منو دوست داره . شما درست گفتی این عشق خداست به ما . من که همیشه دارم خواسته هامو بهش میگم و عشقم از روی نیازه و اونه که بی نیاز از منه ولی عاشق منه . من شک ندارم به این حرفم که خدا عاشق منه . همیشه لوسم میکنه و مراقبمه . یه مثالم موقع رانندگی ست که خودم میگم اوکی دست یه فرشته ای از طرف خودت بود خدایا و گرنه با اون ماشین برخورد میکردم ههههههه
خوبه عالیه حالم خیلی خوبه خداروشکر . مرسی که برام نوشتید دوباره . رفتم چکاب فرکانسی اولم رو خوندم به توصیه شما .
میدونید چی شد؟ خنده ام گرفته بود از لیلای قبلی و لیلای جدید . خنده پیروزی خنده موفقیت خنده سربلندی خنده شکرگزاری خنده مسرت و آرامش خنده قدرت آره خنده قوی شدنم بود . فقط خودمون هستیم و خدا که میفهمیم چقدر تغییر کردیم .(بقیه هم گاهی میفهمن البته )
من زیاد اهل حرف زدن نیستم معمولا انسان ساکتی هستم که البته دلم میخواد گاهی زیاد حرف بزنم با دوستان خوب و پاک و توحیدی و به قول خودم آدم حسابی مثل خودم . از اینکه تحسینم کردید ممنونم ازتون . این خیلی خیلی برام باارزشه و بهم قدرت و انرژی داد( معلومه که یکی از ترمزهای اساسی من تواین بخشه) . منم بسیار شما رو تحسین میکنم . همیشه ان شاالله باشید و برای من و بقیه دوستان سایت بنویسید .
خیلی ممنون که اینقدر خوب هستید. خدای خوبم رو به خاطر وجودتون عاشقانه شکرمیکنم و این شعر زیبا (ترجمه شاملوی بزرگ هستش)تقدیم نگاهتون وبقیه دوستان توحیدی خوبم که این متن رو میخونن . خیلی دوستش دارم.
برای تو وخویش چشمانی آرزو میکنم که چراغ ها ونشانه هارادر ظلماتمان ببیند . گوشی که صداها ونشانه هارا دربیهوشی مان بشنود.برای تو و خویش روحی که اینهمه رادرخود گیرد وبپذیرد. وزبانی که درصداقت خود مارا ازخموشی خودبیرون کشد و بگذارداز آن چیزها که دربندمان کشیده است سخن بگوییم. جویای راه خویش باش از این سان که منم درتکاپوی انسان شدن .درمیان راه دیدار میکنیم حقیقت را آزادی را خودرا.درمیان راه می بالد و به بار می نشیند دوستی ای که توانمان میدهد تا برای دیگران مامنی باشیم و یاوری . این است راه ما تو ومن …..
دروجود هرکس رازی بزرگ نهان است داستانی راهی بیراهه ای .راز من و تو راز زندگی پاداش بزرگ تلاشی پرحاصل است .
بهترین ها رو برای ذهن پاک قدرتمند توحیدی تون از خدا میخوام .
سلام حمید آقوی آتش نشان گل
چه عکس پروفایل قشنگی داری.
ممنون بابت کامنت خوب و اثر میگ میگی جذابت…کارت درسته آقو!
من در عید چند سال پیش، از میون شعله های عسلویه با ماشین رد شدم و رفتیم کوشکنار پارسیان جات خالی، ولی رد شدن من با ماشین پنجره بسته از میان شعله های دوطرف جاده همان و کباب شدن ذهنی و بدن، همان!
آقو، خیلی دمت گرمه به مولا که میون این آتیشا کار میکنی و آنقدر خوب و عالی کنترل ذهن داری…واقعا دمت گرم.
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشی. من هم سالها کنار کوره لاستیک کار کردم و تنها چیزی که حالم را در به زعم دیگران جهنم آن سالها، بهشتی نگه میداشت، روحیه بهشتی خودم بود، که همان جا هم همه چیز را قشنگ میدیدم، ولی دلیل این زیبا بینی، چیزی پشت پلکهای خودم بود…
به این روح بهشتی، بیشتر از دیگران نیاز داری، همیشه مستدام باشد.انشالله.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی کاکام.
سلام و درود فراوان به شما برادر عزیزم ، علی آقوی گل ، ببییییییینهایت ازت متشکرم بخاطر این کامنت پر از انرژی مثبت. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر موفقیت ها و نتایج طلایی تون.
راستشو بخواین عسلویه اونقدرها هم هوا بد نیست. یه وقتایی گرم و شرجی میشه ولی همونم لذتبخشه. طبیعت عسلویه خیلی زیباست. ساحلش بسیار زیبا و بکره. اگه ان شاالله بازم اومدی اینطرفا ساحل خلیج نایبند فقط ده دقیقه با عسلویه فاصله داره و یه روستایی به نام هاله. وااااقعا خیلی خیلی انرژیش مثبته. جنگلهای حرا هم که مثل یه نیایشگاهه برام یه وقتایی میرم با صدای دریا و باد و پرنده ها نیایش میکنم.
اون مشعل ها وقتی از کنارشون رد میشی یه کم حرارت دارن ولی توی این 10-12 سالی که عسلویه بودم 10 بار پای اون مشعل ها نرفتم. کار کردن توی پالایشگاه ساده تر از اونی به نظر میرسه که از بیرون دیده میشه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. سختیهاش هم خاطره میشه. من دیگه دارم کم کم باهاش به صلح و آرامش میرسم. چون تنها راه اینکه بتونم برم یه مرحله بالاتر اینه که اینجا بتونم باهاش به صلح برسم . همون کاری که خودتون انجام دادین. به صلح رسیدن با محیط کار سخت و شاید همکاران سر سخت.
یه زمانی تلاش میکردم از همکارانم فاصله بگیرم و بشدت ازشون اعراض کنم. چون از ناخواسته ها میگفتن، الان هم همونجوری ان ولی من عجیب دوستشون دارم. دیگه مثل گذشته ازشون فراری نیستم. باهاشون هم دلی نمیکنم توی بحثهای ناخواسته. ولی اگه اطلاعات کاری بخوایم با همدیگه گفتگو میکنیم. از طرفی به این باور رسیدم حتی بدترین آدمها روح خداوند رو در درونشون دارن و هر لحظه از خداوند درخواست کنن میتونن بهش وصل بشن. یا اینکه اون آدمی که من فکر میکنم منفیه شاید در واقع خیلی هم مثبت و توحیدی باشه ولی من هنوز به مدارش دسترسی ندارم. من ویژگیهای مثبتش رو ندیدم.
ازت متشکرم علی جان برادر عزیزم. که با کامنتت بهم انگیزه و انرژی مثبت دادی که بازم بنویسم. سپاسگزارم ازت. تاثیر انرژی مثبت شماست.
در پناه رب العالمین همیشه همیشه شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام حمید کاکو
ممنون که جواب کامنتم رو دادی. سپاس بیکران.
من پونزده سال پیش، نایبند و هاله و شبه جزیره حفاظت شده رو اومده م… راست میگی، یه لاکپشت بزرگ دو متری وسط دریا دیدم که هنوز خوابشو میبینم.
چه عربهای با معرفت و شریفی داره… اون دهات. میگفتن آب و گاز ! نداریم، ولی باز به خاطر عید نوروز از خونشون تو قطر، به نایبند برگشته بودند. خیلی با معرفت بودند اون مردم.
ما هنوز هم هرسال تا سیراف میایم و همون جا میمونیم…. قبرستون سیراف رو دیدی؟ عجایب خلقتی یه. از زمان معاصر توش آدم خوابیده تا… اون بالاهاش که به کوه میرسه، توی کوه غارهایی هست که گفتن زمان زرتشتیها، مرده ها رو توش میذاشتن واسه کراکس(جمع کرکسها!)
اونجایی که کار میکنی، خیلی جاذبه های عجیبی اطرافش هست. مهمترینش هم بومیهای فوق العاده ش هست به نظرم. مردم مهربان.
من از کارم بازنشست شده م. با قهر و حال بد هم از پیش رفقایم رفتم و حالا که گفتی همه همکارهات رو دوست داری، بهت حسودیم شد. زنده باد! توشاگرد اول کلاس عباسمنش هستی، این دلیلشه!
برم راجع به اینی که گفتی، هی فکر کنم! این، قطعا پاشنه آشیل منه. این که فکر میکنم چون در مدار روشن بینی و شادی هستم، لاجرم باید از آدمهای غرغرو و بدبین بدم بیات….. نه، این درست نیست. ممنونم که نوشتیش. خیلی تحسینت میکنم.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
سلام شبتون بخیر حمید عزیز
بعد از مدتها کامنت جدیدی از شما دیدم چه جالب من امروز بعدازظهر داشتم به دخترم می گفتم دقت کردی دیگه خبری از حمید عزیز نیست فکر کنم سرش شلوغ شده وسرگرم کارخانه ودیگه توی سایت فعال نیست من وهردو دخترانم. چند سالی هست که عضو سایتیم وداریم با آموزشهای استاد زندگی می کنیم البته در حد توان ودرکمان والبته در دوره حس لیاقت هم باهم هم دوره بودیم والن که داشتم کامنت بچه هارو می خواندم بر خوردم به کامنت شما که همین بعدازظهر قبل نوشتید که ما به یادتون افتادیم وخیلی خوشحال شدم که همچنان قوی و محکم دارید ادامه میدید وهستید الهی شکر موفق باشید
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم ، الهی که همیشه حالتون عالی عالی باشه و در کنار دختراتون از بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش پروردگار متنعم باشید.
از شما خیلی ممنون و سپاسگزارم.
خیلی ممنونم که بیاد من بودین، راستشو بخواین یه جورایی وقت کم میارم برای نوشتن کامنت، هستم توی سایت فایل میبینم ولی بیشتر تمرکز گذاشتم روی دوره دوازده قدم، واقعاً یه گنجینه است گاهی اوقات یه جلسه اش رو چندین و چند بار گوش میدم ولی بازم میگم کافی نیست.
امیدوارم به لحاظ زمان و شرایط و نتایج اونقدری بتونم مفید باشم که بیام و برای دوستان از نتایج حرف بزنم.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به اقاحمید امیری.عزیز خواستم بابت ذکر آیه های قرآنی که یاد آور قانون خداوند هستند وتوزیع دادن قانونهای خداوند به زبان ساده روان وگیرا تشکر کنم امیدوارم سرشار از نعمت های خداوند باشید دوست دارم یک بار دیگه کامنت شمارو بخونم ولی الان جایی هستم که باید برم بعد حتما می خونم به امید موفقیت همه به خواست و اراده پروردگار
سلام و درود برادر عزیزم آقای دهقانی بزرگوار. بینهایت از لطف شما سپاسگزارم ، الهی که حال دلتون عالی عالی باشه.
از شما متشکرم بخاطر کامنت ارزشمند تون.
اعتبار این کامنت ها با خود اربابه. منت سر بنده هاش میذاره و بر قلبمون جاری میشه. الهی که همیشه بتونیم به خداوند متصل باشیم. گوهر مقصود ما خودشه.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی ان شاالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که برای بنده اش کافیست
ماشاالله به این سایت توحیدی بینظیر که میام از کامنت قبلی تشکر کنم میبینم کامنت بعدی هم لایق تشکرات فراوانه
خداروشکر میکنم که من رو دوباره در مسیر این اگاهی قرار داد
حتی خداروشکر بابت تضاد هایی که باعث شدند دوباره با شدت و جدیت بیشتری پیگیر سایت بشم
میتونم با قطعیت بگم من حتی اون زمانی که کامنت های قبلیم رو روی سایت فرستادم و خیلی هم خوشحال و خندان و راضی بودم قطعا نسبت به یک موضوع جاهل بودم و اون اسون گرفتن کار ها بود
به قول استاد الان خیلی بهتر شدم ولی قطعا بعدا هم میگم اون موقع چیزی نمیدوستم الان بهتر شدم
چقدر رد پای این جلب توجه و خودقربانی نمایی توی ریشه تضاد اخیری که بهش خوردم پنهانه
به راحتی نمیشه دیدش ولی هست
قضیه از جایی شروع شد که من که داشتم زندگی خودمو میکردم و وارد شرایط خوبی شده بودم کنترل کانون توجه ام از دستم در رفت و …
شروع کردم تمرکز روی ویژگی های بد صاحب کار درحالی که اون صاحب کار ویژگی های خیلی خوب هم داره که داخل کامنت ها نوشته بودم ولی اون مقطع زمانی من تمرکزم رو روی ویژگی های بدش گذاشتم و نتیجه این شد که از کارم اومدم بیرون با این فکر که من یک نابغه توی بازار یابی و فروش هستم و این ها قدر منو نمیدونن و خودشون بچه پولدارن و از این جور حرف ها … خلاصه از اون اومدم بیرون و بعد هم مشغول کمک به پدر برای ساخت خانه با این فکر غلط که من میدونم و من همه چیز رو بلدم و این اوستا کار ها تمیز کار نمیکنن و از کار درمیرن و .. خلاصه من افتادم تو یک سیگل معیوب که اخرش به تضاد بزرگ خوردم
باز هم خداروشکر میکنم که این تضاده قطعا باعث میشه من مسیر رو بهتر بچسبم و بیشتر باور کنم که هرچیز که استاد میگه حقیقته
درگیری با محیط اطراف و به دست آوردن هرخاسته ای به اصطلاح با چنگ و دندون کاملا غلطه
انسانی که نه خودش خودش رو خلق کرده نه خودش جهان اطرافش رو خلق کرده
اگر بخاد با تکیه به زور بازو و عقل خودش خیری رو برای خودش خلق کنه قطعا ناکام میمونه یا اگر موفق هم بشه لذتی از موفقیتش نمیبره
امیدوارم خدا همه مارو به راه راست به راه مسانی که به ان ها نعمت داده هدایت کنه
و خیلی خیلی ممنونم از اقا حمید عزیز برای کامنت فوقالعاده و بخصوص ایاتی که اول کامنت نوشته بودید
که خیلی حال من رو خوب کرد
خداروشکر میکنم که توی این سایت توحید هستم که همه کامنت ها با نام و یاد خدا شروع میشه و توش اثری شرک و ناسپاسی نیست
که ناسپاسی چه بلایایی سر انسان میاره درحالی که سپاسگذاری و اعتماد به خدا رها کردن موضوعات برای یک نیروی بزرگ تر (خدا) که اون هارو حل کنه چقدر مارو در مسیر دریافت نعمت ها قرار میده
خوشبختی یک جای بخصوص از زندگی نیست
خوشبختی یک نوع نگاه به زندگی هست
خوشبختی یعنی سپاسگذاری برای هرچیز کوچیک برای گرما و ارامش و نور لامپ های خونه
برای پرز های نرم قالی
و برای هرچیزی که برای ارامش و لذت انسان خلق شده
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام به روی ماهتون. 🌛
ما در مورد قانون توجه صحبت کردیم. هر چه که به اون توجه کنی، در زندگیت گسترش پیدا می کنه.
عزیزم! تو با افکارت، باورهات و کانون توجهت زندگی خودت رو خلق می کنی.
جهان داره با افکار ما کار می کنه. جهان داره با باورهای ما کار می کنه. جهان داره با کانون توجه ما کار می کنه. چیزی وارد زندگیت میشه که داری بهش توجه می کنی.
به چی داری توجه می کنی؟
در مورد چی صحبت می کنی؟
خدا کاری نداره که تو چی دوست داری. از چی خوشت میاد. طبق قوانین خدا اون چیزی که بهش توجه می کنی که خوشت بیاد که خوشت نیاد وارد تجربه های زندگیت می شه.
به هر چی بیشتر توجه کنی، اون چیز بیشتر تو زندگیت گسترش پیدا می کنه.
خدا جوری رو جهان رو آفریده که اگر باهاش هماهنگ بشی، (هماهنگی با خدا یعنی هماهنگی با قوانین خدا) به بهترین شکل به بهترین مسیرهایی هدایت میشی که خواسته هات اونجاست.
و قانون اینه که به هر چی بیشتر توجه کنی، از همون جنس بیشتر وارد زندگیت می کنی.
ما میایم مشکلاتمون برای بقیه بیان می کنیم که ببین چقدر اوضاع خرابه. همه چیز گرونه. ببین فلان بلا سرم اومد. ببین فلانی باهام اینطور بد رفتار کرد. و اینطور بیشتر به مشکلات توجه می کنی.
نخواه که کسی دلش برات بسوزه. نخواه که توجه کسی رو با بیان مشکلاتت جلب کنی.
بیان مشکلاتت برای بقیه سبب نمیشه که حلشون کنی. بیشتر آدما می گن اگر با کسی صحبت کنیم آروم میشیم. خالی می شیم.
آره شاید اون لحظه یه احساس خوب بهمون دست بده. یه احساس خوب کاذب و خیلی ناپایدار.
ولی یه فرکانس خیلی منفی رو می فرستیم که از این نوع مسائل بیشتر می خوام و بیشتر بهم بده.
اصلا وقتی احساس قربانی بودن بکنی شاید اولش بقیه دلشون برات به رحم بیاد ولی کم کم ازت زده می شن. بی ارزش می شی.
چون خودت، خودتو ضعیف و بی ارزش دیدی.
تو نیازی نداری که انسانی بهت توجه کنه.
این احساس نیاز شرکه.
خدا برای تو کافیه.
وقتی اعتماد به نفس داری وقتی قدرتمندی می دونی که به توجه هیچ کس نیازی نداری. و به بهای جلب توجه و ترحم خودتو قربانی جلوه نمی دی. تو در مسیر درست باش، نیاز طبیعی تو به توجه به شکل درست حل میشه.
از طرف دیگه طبق قوانین خدا، خودتو مسئول زندگی خودت می دونی.
اگر داری در مورد به ظاهر مشکلاتت با کسی صحبت می کنی. یا در مورد اوضاع اقتصادی، سیاسی. هر چیزی که مانع خوشبختی خودت می بینیش که بگی تقصیر تو نیست و مقصر اونان. بازم دچار شرک شدی که خدا مسئولیت زندگیت رو، قدرت خلق زندگیت رو در دستان خودت گذاشته.
با افکارت. با کانون توجهت زندگیت رو خلق می کنی.
پس مراقب باش به چی توجه می کنی.
توجه می تونه به شکلای مختلف باشه.
توجه به شکل صحبت کردن.
میای از بی پولی هات صحبت می کنی. از تضاد هات در رابطه ی عاطفی. از آلودگی هوا. از امتحان بد. از یه رفتار بدی که از کسی دیدی.
از شلوغی.
به شکل فکر کردن.
از خدا شکایت می کنی. با خودت فکر می کنی. می نویسی در موردش.
به شکل نوشتن.
به شکل دیدن.
فیلم و سریال می بینی. می خوای ثروتمند شی ولی توجه می کنی به فقر و مشکلات اقتصادی.
می خوای روابط عالی داشته باشی. عاشقانه زندگی کنی ولی با این کار توجه می کنی به تنش هایی که توی روابط هست..
تو می تونی توجه کنی به سریال زندگی در بهشت.
می تونی یه رابطه ی قشنگ، عاشقانه و توحیدی ببینی. لذت ببری ازش. یه رابطه ی مهربانانهی عاشقانهی کودکانهی صمیمانه و قدرتمند که به وجد میاره هر بیننده ای رو.
تو چیزی رو وارد زندگیت خواهی کرد که بهش توجه می کنی.
می بینی استاد و مریم جان رو چه ذوقی می زنن برای اینکه صبح شده. برای اینکه جوجه ها از تخم دراومدن.
برای اینکه مرغا با عشق دارن پر می کشن بیرون.
ذوق و شوق رو ببین.
تو چیزی رو وارد زندگیت خواهی کرد که بهش توجه می کنی.
ببین سبک از زندگی که به دنبال حل مسئله و بزرگ تر شدن از مسئله است.
این همه نعمت کنار هم. خونه ی رویایی روی دریاچه. تو چنین مکانی که از لحاظ دمایی معتدل و پربارانه. تو دل جنگل با طبیعت. با عشق.
تو چیزی رو وارد زندگیت خواهی کرد که بهش توجه می کنی.
به هر چی توجه کنی در زندگیت گسترش پیدا می کنه.
به اشتباهاتت توجه کنی، اونا بیشتر می شن.
تجربه ی شخصی من اینه که یکی از ضعف های شخصیتی خودمو نمی تونستم درست کنم. همه اش توجه ام بهش بود که درستش کنم.
و گفتم ببین!
محبوبم، Luna، ماه من!
آیا زمان هایی بوده که تو درست عمل کردی؟
آره بوده. پس به اونا توجه کن. فکر کن در موردش. بنویس. بابتش از خودت سپاسگزاری کن و خیلی وقته که درست شده اون موضوع.
بیا مواقعی رو ببین، به خاطر بیار و در موردش بنویس که خوب عمل کردی.
حتما چنین تجربه هایی داری.
بیا به توانایی هات توجه کن. آگهی بنویس. بخون.
بیا به زیبایی هات توجه کن که گسترش پیدا کنه.
با مشکلاتت حتی با خودت هم صحبت نکن. با خدا هم صحبت نکن.
خدا تو قرآن به پیامبرش گفته که در مورد مشکلاتت با من صحبت نکن. چون خدا می دونه که قانون چیه. به هر شکلی به هر چی توجه کنی بیشتر وارد زندگیت میشه.
زاویه دیدت رو ببر به سمتی که نعمت ها رو ببینی که سپاسگزارتر بشی.
این قدرت می خواد قدرت ذهنی می خواد. اعتماد به نفس می خواد. و احساست رو خوب کنی، که
احساس خوب »» گسترش احساس خوب = اتفاقات خوب
و وقتی توجهت بده، احساست بده و احساس بد بیشتری رو جلب می کنی.
یکی از کارهایی که باید بکنی اینه که مشکلاتت رو برای بقیه بیان نکنی تا بیشتر نشن.
و با توجه به مشکلات بقیه هم به خودت کمک کنی که توجهت به ناخواسته ها نباشه هم به اونا کمک کنی که از این بیشتر درگیر اون مشکلات نشن.
با توجه بیش از حد کردن به بقیه کمک نکنیم که اونا بدبخت تر شن.
تو خونه مون همیشه در مورد مسائل مالی احساس قربانی شدن عظیمی وجود داشت و داره که توی همه ی اعضای خانواده هست.
و این باعث شده که خانواده ام از لحاظ مالی همیشه مشکل داشته باشند. دخل و خرجشون با هم جور در نیاد و همیشه نگرانی مالی باشه.
که برای منم هست. هر چند من دارم آگاهانه سعی می کنم که در مسیر درست گام بردارم.
از ۶ ماه پیش تا الان درآمدم خیلی پیشرفت خوبی داشته و خب نتیجه ی تصمیم آگاهانه ی من برای این بوده که سعی کنم در مورد این جور مسائل اقتصادی صحبت نکنم، توجه نکنم، نشنوم.
پیش از این بسیار خلأ عاطفی داشتم. روزی سه چهار بار گریه می کردم. ناراحت می شدم. می خواستم جلب توجه کنم. و شاید کمی بهم توجه می شد ولی سبب جلب ناراحتی های بیشتری می شد. و حالم بدتر می شد.
و از وقتی فهمیدم که باید مراقب کوچک ترین حرکت هام باشم که از کجا داره نشأت می گیره. خب شرایط ۱۰۰۰ برابر تغییر کرده.
بعضی وقتا خنده ام می گیره به خاطر حرکت های قبلیم. ولی می گم من اون بچه رو هم دوست دارم. اون بود و اشتباهاتش، من به تضاد ها و مسائل برخوردم و بزرگ شدم.
وقتی پیش مادرم بود خب مادرم همیشه با آه در مورد دردهاش به بقیه می گه. به هر کی که زنگ می زنه. و این سبب میشه بیمار تر بشه.
وقتی پیش مادرم بود و مریض می شد پیش از اینکه در مورد موضوع احساس قربانی شدن بدونم فکر می کردم باید بهش توجه کنم. بهم نیاز داره. حتی دوستم که می گفت تو باید ذهنت رو کنترل کنی. درک نمی کنم. فکر می کردم خیلی حرکت سنگدلانه ازم می خواد.
ولی بعد درک کردم که همون اندازه که من به خدا دسترسی دارم. مادرم هم داره و توجه بیش از حد نکردم بهش. وقتی من پیشش بودم حالش زود خوب می شد.
و …
سپاسگزارم استاد جونم به خاطر فایل عالی امروز.
عاشقتونم خب ❤️
به نام تنها قدرت جهان
سلام استاد عزیزم خانم شایسته، استاد جان خیلی خوشتیب شدید تبریک می گویم چه فایل پر از آگاهی و ارزشمندی
استاد جان من وقتی با شما آشنا شدم در ۱۲قدم این موضوع را خوب فهمیدم چندین مورد را می گویم در مورد کارم قبلش همش از شرایط سختی کارم و برخورد مسولین می نالیدم و پیش همه درد دل می کردم و اوضاع هر روز بد بدتر میشد بعد که فهمیدم خودم هستم با کلامم ونگاهم دارم این شرایط می سازم زیب دهنم کشیدم و نگاهم به همه چیز عوض کردم ویه طرز عجیبی هم شرایط کاریم عالی شد و روابطم الان عالی فقط خوبی میبینم وهمه هم من را دوست دارند به من عشق می ورزند، در مورد سلامتی من خیلی دختر قوی هستم و آستانه دردم بالا هست قبل از قانون مشکل معده داشتم و همیشه برای همه تعریف می کردم وقتی با قانون آشنا شدم هم افکارم تغییر کرد وقتی اروم شدم معده ام خوب شد و اگر یک مسئله پیش می آمد من اصلا برای،کسی تعریف نمی کردم و الان هم همین طوری هستم استاد تو آزمایشگاه کار می کنم تمام پرسنل و دکترها این ویروس گرفتند جز من، چون یکسره در مورد بیماری صحبت می کردند چند وقت پیش یکی از اقوام می پرسید از ما چطوری نگرفتید تو همچین کاری،چون خودشان تو خانه گرفته بودند برای من عجیب نبود چون می دونم صبح تا شب در مورد بیماری،صحبت می کنند
استاد جان دوره ۱۲قدم از من آدمی ساخته اصلا سر کار با هیچ کسی حرف نمی زنم چون حرف ها در مورد ناخواسته ها هست من خودم اصلا از کشور خبر ندارم سیاست و اقتصاد هیچی،من قبلا اصلا این طوری نبودم یک سره سرم تو کار این وان بود ولی توانستم بعد از ۴۰سال شخصیتم تغییر بدهم آنقدر که کلام شما روی من تاثیرگذاری گذاشت البته خواسته قلبیم هم بود و اصلا دوست ندارم غیر از این باشم و به خودم افتخار می کنم فقط همکارها م تحسین می کنم تمرکزم بر نکات مثبتشان هست کارهام انجام می دهم می یام. در مورد وضعیت اقتصادی اصلا من گله نمی کنم و توجهی ندارم یعنی ذهنم آزاد هست در مورد سلامتی هم همین طور نو روابط،هم ذهن من آزاد آست از هر آدمی و فقط خوبی می بینم ولی استاد به خودم خیلی گیر می دهم به قول یکی از بچه ها خیلی خودم کنترل می کنم طوری شده که استرس گرفتم خیلی دارم سعی می کنم یک خورده رها باشم با اینکه خیلی اعمال خوبی دارم و فکر می کنم نگرفتن نتایج به علت این سختگیری هست که احساسم درگیر کرده، فکر می کنم در مورد شخصیتم دارم نقش قربانی بازی،می کنم انتظار بیش از اندازه از خودم و گرنه خیلی خوب قانون رعایت می کنم و الان دارم خیلی روی ذهنم کار می کنم به خودم آسان بگیرم و به امید خدا حتما بهتر خواهم شد و در زندگی من هم نتایج و یک عشق خدایی خواهد آمد استاد جان سپاسگزارم به خاطر این آگاهی، راستی صبح تو ستاره قطبی از خدا خواستم به من آگاهی بده و از کلام شما به من گفت توجه ام از روی خودم بردارم، همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
هم فرکانسی و همکار عزیز
چقدر لذت بردم از کامنت شما
که تو محل کار با کسی درمورد اقتصاد و اتفاقات بد صحبت نمیکنید و البته بعد از 40 سال همونطور که گفتین تغییر کردید
تحسین میکنم شمارو
چون دیدم بیشتر همکارام اصلا به فکر تغییر نیستن ولی الان شما اینو گفتید
به خودم گفتم ببین زینب تغییر تو هر شرایط و سن و حیطه ای امکان پذیره
موفق و شاد باشید 🌺
سلام دوست عزیز، از این که ابن حس خوب به من دادید سپاسگزارم و خوشحال شدم که همکار هستید واقعا اگر کسی بخواهد می تواند تغییر کنه فقط یک ایمان قلبی می خواهد و این که چه چیزی برای ما اولویت هست برای من توحیدی زندگی کردن خیلی مهم است و تمام تلاشم می کنم موفق و شاد باشید.
به نام الله
سلام زهرا جون هم اسم خودم
خدایا شکرت
دقیقا دوست عزیزم دقیقا درست می فرمایید
من هم همین طور بودم
شما واقعا دست خداوند هستید روی این کره ی زمین
من هم ////توقعاتی عجیب و فراتر از حد تصور از خودم داشتم///
فکر میکردم دوره ها را دارم و دارم کار میکنم باید دیگه زندگیم مثله زندگی استاد باشه ولی نه اینطور نیست پس قانون تکامل که این قدر استاد فریاد می زنه چی ؟؟؟؟
دوباره به خودم اومدم
ممنون دوست هم فرکانسی عزیزم
خدایا شکرت
استاد عزیزم ممنونم
سلام دوست هم فراکانسی من
چقد خوشحالم اموزشت از 12قدم اومدی نوشتی
و تحسینت میکنم چقد قانونو زیبا داری در زندگیت اجرا میکنی
من هم دوره 12قدم تازه خریدم و چقد باور خوب ایجاد میشه در ذهنم
تحسینتون میکنم که اگاهانه در مورد نکات منفی حرف نمیزنید
و چقد لذت بخش قسمت نتایجتون از دوره سلامتی
چقد من هم نتایج رویایی گرفتم از دوره سلامتی
سی کیلو کم کردن تا تمام سلوها سرحال تر شدن و کلی انرژی حال خوب
لذت بردن از کامنتت
سلامتی شادی آرامش ثروت و سعادتمندی براتون آرزو دارم
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم
به نام محبوبِ هدایت گرم
به نام عشق،به نام خدا
مهربان پروردگارباسخاوتم رو سپاسگزارم که منو به این سایت توحیدی هدایت کرد تاخوب تراز گذشته زندگی کنم
استادعزیزم رو سپاسگزارم که این آگاهی رو دراختیار ما قرارمیده تا خوب زندگی کنیم و دنیارو جای بهتری برای زیستن کنیم
استادعزیزم من جامِ🏆 دومین سالگرد ورود به این سایت رو گرفتم وفقط خود خدا میدونه که ازلحاظ مالی،اعتمادبنفسی،تناسب اندام،تحصیلی،شغلی،وتوحیدی شدن
با ماریای قبل از ورود به سایت،حداقل قد ِ۱۵سال ،تفاوت دارم درحالی که فقط دوسالِ که آموزش های شمارو جدی گرفتم ویک ساله که متعهدشدم تا با تعهدی غیر قابل مذاکره جهاد اکبر راه بندازم وازخودم نسخه باشکوه تری بسازم
💪
وهمینطور که شما فرمودید جهان درمقابل این تعهدم چاره ای جز کرنش کردن نداشت و بهترین هارو تقدیمم کرد و من کم کم طی تکامل ،هرچقدر که بیشتر به قوانین احترام میذارم و عملیشون میکنم،نتایجمم بزرگترمیشه واین یعنی خوشبختی واین یعنی قانون داره کارمیکنه ومن که موجودی فرکانسیم ،وظیفه ای جز تمرکز روی خواسته هام وعلایقم ندارم تا جهان هم طبق قانون ،بهم پاسخ بده و بهترینها رو تقدیمم کنه
استادعزیزم یه جایی توی لایوی که با دوستتون برگزار کرده بودین ایشون ازتون پرسیدن چطور مدت زمان بیشتری درحال خوب بمونیم وشما با جوابتون حجت رو برمن تموم کردین ومن با پوست استخونم درک کردم قانون رو….
شمافرمودین اگر اهمیت دراحساس خوب ماندن رو بدونید، دیگه نمی پرسید چطور…
فقققققط میرید و از هرراهی که بلدید رو نکات مثبت تمرکز میکنید تااتفاق خوب براتون بیوفته
چون این یک قانونه
احساس خوب=اتفاق خوب
استادمن ده ها نمونه دارم ،از تصادفی که کردم ،از شکستن گوشیم ،از اتفاقی که برا فرزندم افتاد از خطر مرگی که خودم رد کردم و غیره
توهمشونم میتونستم بشینم برا همه ی خونوادم تعریفش کنمو جلب توجه کنمو موضوع گفتگوی بسیار داغ وقابل لمس داشته باشمو برای مدت کوتاهی بشم مرکز توجه!!!!!
امامن شاگرد عباسمنشم،من درسهایی رو دارم میگیرم که یک درصد جامعه دارن میگیرن ،من نتایجی رو میخوام که یک درصد جامعه دارن میگیرن پس باید رفتارمم عباسمنشی باشه
هرناخواسته ای که برام پیش اومد که اینجا لازمه که بگم انصافا تعداد این ناخواسته هاهم نسبت به گذشته یک به صد شده درحالی که قدرت درونی من هم بسیار بیشترشده ومن بسیار قوی ترشدم وبه راحتی ازشون عبور میکنم
درهمون موارد کم هم، که باناخواسته برخورد کردم ،راه اعراض رو درپیش گرفتم وباکسی راجبشون گفتگو نکردم وآگاهانه به خودم گفتم ماریا ببینم میتونی زیپ دهنتو تواین مورد هم ببندی وباصحبت ،نکردن راجب اتفاقات ناخوشایند بهشون تمرکز نکنی وبهش قدرت ندی و بزرگش نکنی ….
نمیگم صد درصد تونستم انجامش بدم،من درمسیرم و این عالیه 👍🏻
من میدونم که طی تکامل کم کم به صد میرسم اما نسبت به گذشتم که گوشیو برمیداشتم و حداقل به مادرم ودوتا خواهرام ودوست صمیمیم میگفتم
زیبپ دهنمو کشیدم وگوشیو برنداشتم واطلاع رسانی نکردم😂
وچون بهش توجه نکردم ،درموردش با خداهم گفتگو نکردم ،وبه راه حل فکر کردم
خیلی زود ،اون اتفاق که برای ماشینم افتاد باعث شد بیمه تمام هزینه هارو بده هیچ بلکه در کمال تعجب بیشترم بده ویه مبلغی هم برام باقی بمونه
باعث شد خطر جانی که برام پیش اومده بود به دست ماهر ترین پزشکان باکمترین درد و هزینه دربهترین بیمارستان وخصوصی ترین بیمارستان رشت دربهترین وبالاترین محله رشت که گلسارهست ،درمان شه و من در کمتراز ۲۴ساعت به خونه برگردم وبه صورت حیرت انگیزی ازفرداش به کسب کارم برسم
اتفاقی که برا پسر عزیزم پیش اومده بود چون راجبش باهیچ کسی صحبت نکردم گسترشش ندادم باعث شد تمرکزم بیشتر رو خواستش بره وکشف کنم به چی بیشتر علاقمندِ وکلاس زبان ورباتیک ثبت نامش کنم که انقدر توشون استعداد داره که معلماش از عملکردش حیرانن
من اصلا باورم نمیشد که این نتایج تابه این حد رضایت بخش رو بگیرم اما چون به قانون باور واعتقاد داشتم ،گفتم اینا ناخواسته هاس ازشون اعتراض میکنم
اینا ناخواسته وهرکس ممکنه با ناخواسته تو زندگیش مواجهه بشه مهم اینکه من چه عکس العملی بهش نشون بدم،وتفاوت بین منی که درمسیرم ،منی که دارم روخودم کارمیکنم ،منی که شاگرد عباسمنشم بادیگران تواینکه اولا من کمتربه ناخواسته ها برخورد میکنم
ودوما تفاوت درواکنشی هست که من نشون میدم
پس زیپ دهنمو میبیندم راجبش صحبت نمیکنم ،بهش قدرت نمیدم وایمان دارم که هدایت میشم به بهترین راه حل ها✔
وظیفه ی من تنها وتنها خوب نگه داشتن احساسمه چون من موجودی فرکانسیم
پس چیزی برام اتفاق نمیوفته فقط پاسخِ،
پاسخی به افکارم به باورهام و حرفام،پاسخِ به دیده هام ،شنیده هام وکانون توجهم👌👌👌👌👌
پس تمرکزمو میذارم رو خواسته هام وهمچنان از هرراهی که بااین آگاهی ها یادگرفتم احساسمو خوب نگه میدارم تا نتایج بهتری بگیرم
خیلی دلم میخواست بیشتر توضیح بدم وبیشتر بنویسم چون داره براخودم تکرارمیشه وحسم عالی میشه واین یعنی من دارم کارمو درست انجام میدم وباید منتظرتجربه ی اتفاق خوب باشم🥰👍🏻
اما ساعت هشت شده و من باید برم سرکارم
تیرماه پربرکت شروع شده و من باید برم ظرف ذهنیمو بزرگترکنم تا فراوانی بیشتری رو دریافت کنم
واینکارو با تقویت باورهام میکنم باسر زدن به این سایت و نوش جان کردن فایل های ارزشمندش
مهربان پروردگارباسخاوتم رو سپاس که هدایتم کردبه این سرزمین توحیدی❤💚
استادعزیزم رو سپاس که سخاوتمندانه این آگاهی های ناب رو دراختیارمون قرارمیدن🙏
وخودم رو سپاس که متعهدانه وایسادم تا خوب زندگی کنمو جهان رو جای بهتری برای زیستن کنم
عشق برای همتون❤❤❤💚💚💚😇😇😇😇
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم که از قانون در مسیر رسیدن به اهدافتون به خوبی در حال استفاده هستین و خیلی خوب تکامل خودتون رو توضیح دادین و من کامنت شما رو از تجربیاتتون خواندم و هم درس هلی استاد برای من یاد آوری شد در مورد احساس خوب =اتفاقات خوب
و هم موضوع فرکانسی بودنمان در این سیستم جذب فرکانس
و سپاسگزارم از جملات طنزتون که کلی هم خندیدم
حتما ثروتمند و سلامت و با عظت در ادامه راه زندگی خواهید کرد 🌺🙋♂️
سلام هم فرکانسی عزیزم
چقدر زیبا بیان کردین وچقدر باخودتون در صلح هستین
الهی همیشه در اوج آرامش باشید
من همیشه پیش خودم فکرمیکردم میگفتم
الان که اینجای رشت هستم در شعاعی 1کیلومتری من چندنفر عباسمنشی واقعی هستن
ودر سایت استادفعالیت دارند
والان که پیامتون رو دیدیم
کلی ذوق کردم
ازاینکه یکی ازهم فرکانسی های من رشتی هستند
الهی همیشه شادوسلامت
سلام آرمین عزیز
ممنونم ازت که برای توصیفم از کلمه درصلح بودن استفاده کردی بودن
تلاشم اینکه باخودم درصلح بیشتری باشم
بله من گیلانی هستم ، آستانه اشرفیه
منم شادم که عباس منشی های بیشتری رو دارم پیدامیکنم،🥰🙏
این یعنی مدارک داره بالاترمیره وله خواسته هام نزدیکترم
سلام خانم اکبری عزیز
خیلی لذت بردم از خوندن کامنتتون
کامنتتون چند تا تیکه داشت که خیلی به خودم چسبید و تکرار زیبایی بود
“استادعزیزم رو سپاسگزارم که این آگاهی رو دراختیار ما قرارمیده تا خوب زندگی کنیم و دنیارو جای بهتری برای زیستن کنیم.
هرچقدر که بیشتر به قوانین احترام میذارم و عملیشون میکنم،نتایجمم بزرگترمیشه واین یعنی خوشبختی واین یعنی قانون داره کارمیکنههرچقدر که بیشتر به قوانین احترام میذارم و عملیشون میکنم،نتایجمم بزرگترمیشه واین یعنی خوشبختی واین یعنی قانون داره کارمیکنه.
شمافرمودین اگر اهمیت دراحساس خوب ماندن رو بدونید، دیگه نمی پرسید چطور…”
و این تیکه جواب سوالی بود که حین گوش دادن فایل تو ذهنم تکرار میشد که میگفتم اگر ناخواسته ای برام پیش بیاد چطور بدون گفتن و صحبت کردن با بقیه به جواب بهش برسم که این بود
“ودوما تفاوت درواکنشی هست که من نشون میدم
پس زیپ دهنمو میبیندم راجبش صحبت نمیکنم ،بهش قدرت نمیدم وایمان دارم که هدایت میشم به بهترین راه حل ها✔”
باز هم ممنون از اینکه زیبایی ها رو با ما به اشتراک گذاشتی.
سلام دوست هم فکری و موفق من هم
امیدوارم حالت خوب باشه و در هر لحظه در هدایت خداوند باشی
چقد زیبا نوشتی
و تحسینتون میکنم برای پیشرفت های
مالی،اعتمادبنفسی،تناسب اندام،تحصیلی،شغلی،وتوحیدی شدن در زندگیتون
و تحسین میکنم عزت نفس خودتون که اینقد رسا اومدید گفتید
و چقد حس کرنش کردن جهان زیباس و من در هر روز لذت میبرم
که با تغییر توجهم و تغییر خواسته های چقد رشد کردم و جهان لذت بخش تر شده برام
اگر اهمیت دراحساس خوب ماندن رو بدونید، دیگه نمی پرسید چطور…
چقد این جمله زیبا بود و تحسینتون میکنم برای این جمله زیبایی که نوشتید درک کردید از کلام استاد
وقتی واقعن انسان درک میکنه چه نتایجی داره
و چه نتایجی داره با حال خوب می افته بی نظیر درک واقعیش
من نوعی تمام سعیم اینه ی لحظه هم حالم بد نشه
من هم وقتی ب ناخواسته خوردم
این قانون استفاده کردم بار ها
تا جایی که چن شب پیش چنان با سرعت ب یکی زدم
که آینه ماشین با شیشه جلو ماشین شسکت
و من در همون موقع قانون عمل کردم و خودمو کنترل کردم
ب طرز معجزه اسایی ب شخص چیزی نشد خیلی عجیب بود یعنی حتی نزاشت امبول… بیاد
و اتفای بد که خیلی کم شده خداروشکر باید عمل کرد ب قانون
و واقعن نتایج خیلی زود اتفاغ می افته
خدایاشکرت چقد مسیر خوبی
بله دقیقن باید آگاهانه فرکانس کنترل کرد
و توجه گزاشت ب زیبایی
و فقط در احساس خوب موند
و چقد لذت بخش تکرار همین کلمات در کامنت و یاد اوری ب خود
لذت بردم از کامنتتون
تحسینتون میکنم برای این درک صحیتون از قانون
سربلند سعادتمند ثروتمند سلامت شاد باشید همیشه
سلام امیر عزیز
سپاسگزارم از تحسینتون🙏
و همینطور بسیار شادم که هستید ،شادم که دوستان زیادی دارم دراین مسیر توحیدی که نتیجه بودن دراین مسیر، زیبا زیستن و درآرامش زیستن هست…
ممنونم از دعای قشنگت که برام هدایت خواستی ،اونم هدایت لحظه به لحظه🙏💚
هدف امسالم تقویت مهم ترین رابطه ی زندگیم که،رابطه با مبدأ و معبودمه،تقویت رابطه با مهربان پروردگارباسخاوتم ❤️
امیدوارم هممون دراین مسیر به بهبود دائمی حتی کوچیک، احترام بذاریم تا شاهد بهترین ها باشیم
سال،ماه،هفته،روز و ساعات و لحظه هات پراز عشق و آگاهی…
سلام ماریای عزیز
چقدررررر لذت بردم از این کامنت پر محتوا و تاثیرگذارت
چقدررر برام ملموس تر شد عمل به این قوانین دقیق و الهی و نتایج شگفت انگیزش
واقعا توجه نکردن به مشکلات و گرفتاریها و نقاط تاریک زندگی که خودمون با افکارمون خلقش کردیم، باعث باز شدن گره ها و براحتی و به زیباترین شکل حل شدن مسایل به شکلی که فکرشم نمیکنیم میشه و این اتفاقات و مرورشون ایمان رو تو قلبمون روز به روز بیشتر میکنم که تو عمل به اجرای دقیق به قوانین دقیق تر و حساس تر باشیم
یک دنیا تشکر
برات بهترررین هارو آرزو میکنم
با قدرت ادامه بده
سلام ماریا جان
مرسی که نوشتی
سپاس گذارم ازت
چقدر به من درس دادی به لطف خدا
خدارو شاکرم بخاطر استاد و سایت و این میسر بی نظیر و رشد کردنم
خدارو شاکرم که اینجا هستم دارم میبینم یه جای متفاوت از همه جای جهان رو یه جایی که فقط کافیه بشینی فایل هارو ببینی و کامنتهارو بخونی وبعد میبینی که چقدر دلت زیر و رو میشه چون همه اینها واقعیت داره و اتفاق افتاده
ونشونم میده راه رو
و میگه ارزش میخواستی ،بزرگ شدن میخوای ، تعالی میخوای
بسم الله این راه و روشش
این گوی واین میدان
سپاسگزارم ای خدای راه گشا و هدایت گرم
سلام ماریا ی عزیزم
چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت
پس زیپ دهنمو میبیندم راجبش صحبت نمیکنم ،بهش قدرت نمیدم وایمان دارم که هدایت میشم به بهترین راه حل ها
چقدر این جمله عالی بود
من با صحبت کردنم در پرود ناخواسته ها بهش قدرت میدادم و باعث میشد قدرتش بیشتر و بیشتر بشه و از اون اتفاقات بیشتر جذب کنم
من خیلی وقت ها وقتی میخواستم کاری رو شروع کنم با کسی زیاد صحبت نمیکردم راجع بهش و خیلی موفق اون کارو انحام میدادم و بعد با نتیجه دیگران میفهمیدند و من به این نتیجه رسیده بودم که اگر خواستم کاری شروع کنم به دیگران نگم ولی امان از اتفاقات ناخواسته که تا میافتاد شروع میکردم به صحبت کردن درموردش با دیگران
و جلب توجه گرفتن
همونقدر که در مورد هدف هام صحبت نمیکنم باید در مورد ناخواسته ها هم زیپ دهنمو بکشم و صحبت نکنم و نکتهی مهمی که اشاره کردید ایمان داشته باشم هدایت میشم به راه حل
چون من صحبت میکردم با دیگران و عقیده ام این بود بزار به دیگران بگم شاید یه راهی بلد باشن کمکم کنن و هیچ وقت هم نتیجه نگرفتم از این کار
هر کسی یه راهی میگفت که بیشتر توجه من رو اون موصوع بود و اون موصوع گسترش پیدا میکرد
ولی باید این باوررو بسازم که من این موصکع رو رها میکنم خداوند راهکاری رو به من میده
مرسی ازت دوست عزیزم برات بهترین ها رو میخام
سلام به زینب عزیزم ،
سپاس از کامنتی که برام گذاشتی
بنظرم به بهترین مسیر هدایت شُدید، چون فقط خداوند هست که از همه چیز آگاه هست پس خودش بهترین هدایت گر ماست ، همونجوری که خودش هم فرموده ، هدایت مارو بر خودش واجب کرده
استاد عباس منش عزیزم ،تو فایل های زیادی گفتن که از کوچکترین مسائل مثل بازی پینگ پنگ تا مسائل بزرگ مثل مهاجرت و….
از خداوند هدایت میطلبند.
من خیلی لذت بردم از این حجم از ایمان و اعتماد ، که خداوندی که جهان رو خلق کرده و به همه چیز آگاهه ، هدایت منو به خودش واجب کرده ،واقعا چه چیزی بهتر ازاین که میتونیم به منبع آگاهی جهان متصل باشیم ،پس به اون تکیه کنیم و درتمام مراحل زندگیمون از خودش راه حل بخوایم.
من از این قانونِ بسیار ارزشمند و در دست رس، بسیار استفاده میکنم و هر بار کاملا حس میکنم که عضله ی هدایت شدنم قوی تر شده و بیشتر و بهتر دریافتشون میکنم اینجوری هدایت شدم به آسانی ها، واقعا بار بزرگی از تصمیم گیری های ریزو درشت از رو دوشم برداشته شده چون همشونو سپرم به مهربان پروردگارِ سخاوتمندم ، خودش به بهترین نحو هدایتم کرده و من لذت فراوانی بردم از نتایج.
سپاسگزارم از شما دوست عزیزم که برام پیغام گذاشتید
سپاسگزارم از استاد عباس منش عزیزم که این فضا رو برای گفتگو با دوستان هم فرکانسیم برامون محیا کردن
وسپاسگزارم از مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این مسیر توحیدی تا خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.
دوستتون دارم و عشق برای شما زینب خانم عزیز.
سلام به استاد جانم و خانم شایسته مهربان
بسیار بسیار زیاد دلم برای صدا گرم و چهره زیباتون دلم تنگ شده بود
الان حدود دو ماهی هست تو سفرم و چند شب پیش برای اولین بار تجربه خوابیدن تو جنگل رو داشتم و خب چه قدر هیجان های بی نظیر و فوق العاده ای داشتم که اصلا خودش یک ساعت داستان واسه گفتنه
شاید این روزا دارم بهترین روزهای زندگیم رو تجربه می کنم که همه چیز زندگیم ۱۰ ها برابر از چیزی که تصور میکنم فراتره
حتی هدفی که من اول سال گذاشته بودم که آخر سال بهش برسم به شکل خارق العاده ای در همین مدت چند هفته تو دل سفر بهش رسیدم و شرایط روحی و روانیم اصلا قابل توصیف نیست
شدیدا حس می کنم رو دوش خدا نشستم و خدا داره همه زیبایی هاش رو بهم نشون میده و دارم یه برنامه ریزی می کنم تا چند وقت دیگه کلا تو سفر باشم و هر ماه یه شهر و یه نقطه جدید و یه دنیای جدید رو تجربه کنم
یه مثال بزنم از موضوع همین فایل که خیلی جالبه و دقیقا حال الان منه فقط می خوام اینو ثبت کنم که چند وقت دیگه که پاسخی برای این کامنتم میاد دوباره اینو بخونم و بگم خدا هست :)
من الان تقریبا دیگه شرایطم جوری شده که هیچ محدودیتی برای مهاجرت ندارم و حتی انقدر شرایط کاریم شاهکاره و بی نظیره که چند نفر برای اینکه من برم کشورشون در به در میزنن خودشون رو حتی میگن ما برات وکیل اینجا میگیرم , خودمون هر جور شده سفارت رو راضی میکنیم , برای بودن تو اینجا شرکت میزنیم و …
و از طرفی هم درآمدم شکر خدا به شکل تمام سیستمی شده و هر روز رشد بیشتری رو شکر خدا تجربه می کنه و حتی نیاز به حضور من داخل ایران رو نداره
ولی بنا به مسئله سربازی مسئله محدودیت رفت و آمد رو دارم و از طرفی دلم نمی خواد از هر نقطه ای که داخلش هستم به شکل فرار خارج بشم و می خوام عزت مندانه هرچیزی که دارم رو به پایان برسونم
برای همین دیگه تصمیم گرفتم کم کم بی خیال دانشگاه بشم و بیفتم دنبال کارهای سربازی …
همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم نمیدونم قرار چه اتفاقی بیفته …
ته دلم نمی خوام به کسی رشوه یا باجی بدم برای اینکه سربازیم رو نرم …
دلم می خواد به سالم ترین شکل ممکنه و قانون مندانه ترین حالت ممکنه در مسیر رسیدن به خواسته هام حرکت کنم.
برای همین یاد گرفتم که نباید در مورد اینکه الان نمیتونم مهاجرت کنم و … با کسی صحبت کنم.
از آینده الانم هیج خبری ندارم ولی مطمئنم دنیای از خیر و برکت و عشق در ادامه مسیر هست و من تسلیم یکتای منانم.
حتی بر خلاف بقیه که فکر می کنن سربازی عقب گرده و باعث از بین رفتن فرصت ها میشه بعضی وقتی به خدا میگم
خدایا چند میلیارد ثروت برام تو این دوران پیش رو داری؟
قرار چه درک و فهم و عزمتی رو به من نشون بدی ؟
خدای من, من چه قدر قرار تو این مسیر به تو نزدیک تر بشم و جز عشق و لذت بودن در کنار تو مگه چیز دیگه ای وجود داره؟
اینارو اینجا نوشتم که برام ثبت رد پایی باشه از مسیری که الان توش هستم و بدونم که از کجا اومدم و دارم به کجا میرم
اینارو مینویسم که یادم نره در چه حالت روحی بودم و خدا چه تصمیمی برای رسیدن من به تجربه های بهتر و بهتر در نظر گرفته!
استاد خوبم از اون آخرین پیامی که بهتون دادم دقیقا ۹۰ روز میگذره و باز هم موفق شدم شکر خدا نسبت به همون زمان بیش از ۳ برابر شدن درآمدم رو تجربه کنم و خودم رو دارم برای ۴ ام سال پیاپی ۱۰ برابر شدن درآمدم نسبت به سال قبل, زودتر از اینکه سال تموم بشه آماده میکنم و باز هم خدا داره کرمش رو بهم نشون میده و با قدرت داره بهم میگه که:
تو پای در راه بنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد …
واقعا نمیدونم چه برنامه ای برای این مسئلم داره ولی انقدر قبولش دارم که حتی کلمه تضاد رو نمیتونم روش بزارم و میگم مسیر عشق برای رسیدن به خودش…
استاد عزیزم دوست داشتم پیامم رو اینجا ثبت کنم و شما هم ببینین و احساس خوب و لبخند شیرینتون رو با چشمای دلم ببینم.
خیلی زود , قطعا خیلی زووود ایمیل میزنم بهتون و میگم استاد من الان فلوریدام کجا می تونم بیام ببینمتون :)
من عاشقتونم
سلام سید علی عزیزم چطوری
امیدوارم حالت خوب خوب باشه
خیلی خیلی خیلی دوست دارم ببینمت رفیق
واقعا همیشه تحسینت میکنم
مخصوصا با اینکه تقریبا هم سن هستیم
مخصوصا تو دوره دوازده قدم که زدی ترکوندی
عشقی عزیز
به امید دیدارت💛💛💛
اوف دم شما گرم آقای خوشدل عزیز ازاین همه نتایج درخشان، بهتون تبریک میگم ازاین بابت که شما یکی از شاگرد زرنگ های استاد هستین ومنم میخوام بشم یکی از شاگرد زرنگهای استاد😎
اینقد که ازخوندن کامنت شما به وجد اومدم که ضربان قلبم رفت رو سیصد😍😅
واقعاااا تحسینتون میکنم و بازهم بهتون تبریک میگم برای ساختن این موقعیت عالی برای خودتون و بازهم شنیدنه نتایج شما مهر تاییدی بود برای ایمان و باور من به این مسیرِ بی نهااایت زیبا 😍
چه موقعیت رویایی ای که اینقد زندگیتو زیبا خلق کنی که بتونی هرجایی از دنیا باشی بیزینست رو انجام بدی و نیازی به حضور شما نباشه، این آرزوی من هستش که یجور درآمد سیستمی داشته باشم و هرلحظه هرجایی که دوس داشتم بتونم سفر کنم و لذت ببرم، الان شاید باورهام نسبت به کاری که انجام میدم درست نباشه و باید خیلی کارکنم روی خودم، اما من نمیخوام دست خدا رو ببندم و بگم خدایا فقط ازاین راه!! من فقط خواسته م رو مشخص میکنم و بعد خدا هدایتم میکنه، نمیدونم چجوری و ازکجا فقط میگم من میخواام😎😍❤️
چه حس خوبیه ازاینکه گفتید از کشورای دیگه به من پیشنهاد کار و مهاجرت میدن، و این همون حل کردنه مسئله ست که قطعا شما تو کار خودتون اینقد خوب ومتخصص هستید که شمارو میخوان😎
و راجع به سربازی، چه نگاه قشنگی که گفتید قطعا خدا قراره میلیارد ها پول بسازم تو این مسیر😍اوه خدای من نمیدونم چی بگم فقط میگم دم شما گرم همین👏👌😍
این حرفام که نوشتم خودش اومد، یعنی اولش قرار نبود بنویسم اما گفت بنویس🥺😍
درآخر، امیدوارم به هررررچی که میخواین برسین و بالا بالاها ببینمتون سیدجانِ خوشدل☺️👏🌹
سلااام آقای خوشدل ،که واقعاا فامیلتون و همینطور اسمتون برازندتون هست ،چقدر حس خوبی بود وقتی روی ایمیلم پیام اومد که شما کامنت گذاشتیم و این تجربه اول من بود در این رابطه و حس خوب بعدی بابت نوشته هاتون و همینطور زیبا بیان کردن احساستون و تجربه جدیدتون .
منم چند روزی هست بخاطر هدف مشخصی که مربوط به رشدم هست یه سفر متفاوت اومدم و حس خیلی خوبیه اتفاقات و مواردی که تا حالا پیش اومده و خدایی که هر لحظه خودشو به بهترین نحو نشون میده .خیلی خوشحالم بابت ثروت فراوان زندگیتون که خلقش میکنید و مطمئنم به بهترین نحو در بهترین مکان و زمان خرجش کنید و لذت ببرید .
خیلی حال خوبیه وقتی به راحتی شرایط دلخواه و ایده آلتون در اختیارتون قرار میگیره و بقیه پیگیریش میکنن بدون منتی.
به قول دوستی; مانا باشید.
سلام به برادر عزیز همیشه از خوندن نظراتتون کلی انرژی میگیرم ومطمئن باشید خداوندی که این زندگی سرشار از دل خواه بودن رو براتون فراهم کرده مسیر سربازی ومهاجرتتون رو خیلی صاف وهموار قرار میده وموفقیت های روز افزون در پیش رو دارین
سلام جناب خوشدل بحث سربازی کردین خواستم بگم دوستم پسرش باید سربازی می رفت وچون داشت روی عزت نفس کار می کرد همش میگفت من لیاقت اینو دارم پسرم جایی بیفته که مثل هتل پنج ستاره باشه تا من استرس نداشته باشم خلاصه پسرش رفت سربازی . گفت بهار خدا شاهده پسرم اینجوری تعریف میکنه هتل هزار ستاره ی تعطیلات می فرستنشون خونه تاهر ساعتی بخوابن کاری شون ندارن روز مادر واسه همهشون کادو خریدن گفتن برین بدین مادرهاتون و اینقدر بهش خوش میگذره میگه مامان اینقدر اینجا میگیم می خندیم اندازه بیست سال جوان شدم شمام می تونید همیچین شرایطی رو متصور بشین
سلام به سید علی عزیز
من اولین بار هست که توی سایت استاد عباسمنش کامنت میذارم و میخوام دلیلش رو براتون بنویسم.
چند سال پیش، بعد از عدم موفقیت در کنکور یکی از مقاطع تحصیلی، در حالیکه بسیار سردرگم بودم که چطور باید در این زمینه به موفقیت برسم، صدایی واضح و شفاف در قلبم گفت:
«از اول شروع کن و این بار هدفت رو کسب رتبهی دو رقمی بذار»
نمیدونستم چطور باید به این هدف برسم، اما این صدا اونقدر واضح و آرامش بخش بود که بهش متعهد موندم و مرحله به مرحله به هدایتهای قلبم گوش کردم که در نهایت، همون سال موفق به کسب رتبه زیر 50 در کنکور مورد نظر شدم.
اما غرض از گفتن این داستان، این بود که امروز هم در حالیکه خیلی به این موضوع فکر میکردم که چطور درآمدم رو افزایش بدم، صدایی به همون وضوح و شفافیت گفت «هدفت رو بذار روی درآمد صد میلیون تومان در ماه».
اولش فکر کردم شاید توهمه، من هرگز درآمدی بیش از ده میلیون در ماه رو تجربه نکردم و هیچ راهی هم برای افزایشش بلد نیستم.
ولی بعد همون صدا گفت:
«همون طور که چند سال پیش راهش رو بلد نبودی و من قدم به قدم هدایتت کردم، این بار هم هدایتت میکنم.»
بعد از نوشتن هدفم، فقط چند دقیقه بعد، هدایت شدم به این فایل و بعد از خوندن کامنت شما وارد توضیحات پروفایلتون شدم.
دیدم که در قسمت آپدیت 1400 نوشتین که درآمد صد میلیون تومان در ماه رو تجربه کردید و از شوق اشک توی چشمام جمع شد. چون مطمئن بودم این دقیقا یه نشونهس.
اونقدر احساساتی شده بودم که دیدم هر طور شده باید کامنت بذارم و ازتون تشکر کنم بخاطر اینکه انقدر متعهد هستید و مرتب پروفایلتون رو آپدیت میکنید و نتایجتون رو بیان میکنید.
سلام علی جان ،دوست قدرتمندم .چه الگوی نابی هستی برای من .چقدر تحسینت می کنم ولذت میبرم که سوت زنان داری پیش میری .اونقدر با خوندن کامنت هات حالم خوب میشه که به خودم می گم آزاده ببین ،اینا دوستای تواند که تونستند با این آگاهی ها نتایج عالی بگیرند پس تو هم می تونی .آفرین برشما .ثروتمند شدنت رو از عمق وجودم تبریک می گم .بهترینها رو براتون آرزو دارم .
سلام اقای خوشدل خیلی خیلی خوشحال شدم از نتایج فوق العاده ایی که گرفتید
وقابل تحسینه
بهتون تبریک میگم
واقعا خوشحال میشم که پیام این چنین پر از موفقیت رو میخونم
منتظر کامنت های زیبا و پر از موفقیت تون هستم
در پناه خداوند پیروز وموفق باشید
چقدر عالی و ساده نوشتید دیدگاهتون رو. واقعا حس کردم این اتفاق ها برای خودم افتاده😊 احسن به شما. امیدواریم به نحو احسن و کاملا خداگونه همه کارهاتون درست بشه🌻 چقدرم بچه ها امتیاز دادن به متن شما. آفرین واقعا، اینکه تجربه سفر رو داشتید یاد حرفهای استاد افتادم که تو جنگل تنهایی رو تجربه کردن و به ندای قلبشون گوش دادن و بقیه ماجرا که خودتون میدونید...
سلام علی عزیز
خیلی خوشحال شدم ازاین نتیجه هات
دوستم متاهل عضو سایت هست رفته سربازی خیلی توی شرایطی خوب افتاده بعد الان اموزشی با خونه ۲ کیلومتر فاصله داره و مغازع اش هم که با من هم داره اش واونجابراش شرایطی خیلی خوبی پیش اومده وحقوق متاهلی هم بهش میدن وخدمت شما عرض کنم که اموزشی که تموم شده خود اونجاپیگیرش شدن که بردش توی همون پادگان نزدیک الان هم یک روز درمیون داره خدمت میکنه وخیلی نقطه خوبی هم براش شده هم کارش رو داره هم نزدیک خونه می تونه پیاده هم بره بعد هیچ هزینه برای رفت امد اموزشی نکرده چون نزدیک ازهرجهتی که فکرش روبکنی براش عالی شده خوب شده ولی از قانون استفاده کرده وانجانقطه خوبی شده براش وبه سری از اهدافش هم رسیده تازه اونجا هم بردش مسابقه ویه مقدار پول به عنوان جایزه م بهش دادن وازهرجهت براش خیلی خوب شده
سلام علی آقای خوش دل. وقتتون بخیر.
الان به پیشنهاد دوستم کامنت شما رو خوندم و چقدر از شرایط فوق العادتون لذت بردم. چقدر تحسینتون کردم. شرایط کاری، درآمد، مهاجرت، … واقعا آفرین به شما.
یه نکته ی جالب اینکه شما راجع به سربازی و خروج از کشور نوشتید، درست زمانی که من بتازگی داستان سفر شما رو به دبی خوندم 😍 چقدر جالب چقدر عالی. این ینی کارهاتون برای خروج عزتمتدانه از کشور درست شده. واقعا بهتون تبریک میگم. انشالله بهترین ها نصیبتون 🍀
سلام سید علی خوشدل.سلام هم پاره من.چقدر خوشحالم که بزرگی خدا را در تک تک موفقیت دوستان دارم میبینم.دوستانی که همانند استاد،خود را به جریان هدایت یگانه عالم وجود سپرده اند و آزاد و رها از تمام محدودیت ها شده اند.کسانی که در خدا غرق شده اند و بر دوش خدا نشسته اند و در آسمان خوشبختی پرواز میکنند.
چشمان را باید بست و چشم دل را گشود و قلب ها را پاک کرد و در چشمه زلال خدا غرق شد.
باید پارو نزد و دل را به دریای آرام خدا سپرد.
بی نهایت سپاسگزار خداوندی هستم که این چنین وعده میدهد مومنان در راهش را.
وای خدای بزرگ
از «به نشانه ام هدایتم کن» استفاده کردم درباره موضوع نقل مکان و تغییر موقعیت که تشویش و نگرانی زیادی درباره اش پیدا کردهام،به این فایل هدایت شدم.
فعلا فایل را نشنیده ام و مستقیم چشمم به پیام شما افتاد…
خدایا شکرت که جوابم را مشخص و واضح برایم دادی با این جملات آرامبخش:
«خدایا چند میلیارد ثروت برام تو این دوران پیش رو داری؟
قرار چه درک و فهم و عزمتی رو به من نشون بدی ؟
خدای من, من چه قدر قرار تو این مسیر به تو نزدیک تر بشم و جز عشق و لذت بودن در کنار تو مگه چیز دیگه ای وجود داره؟
سپاس گزارم برای پیام توحیدی و زیبایتان .
متشکرم!!!
به نام خدای یکتا
سلام علی عزیز..
چقدر جالبه من این کامنت شمارو دقیقا دارم امروز 1 تیر 1402 میخونم و کامنتی ک ثبت کردی دقیقا 1 تیر 1401 هستش و چقدر خوب شد ک این رد پا رو از خودت به جا گذاشتی
این حجم از توحیدی بودنت واقعا منو به وجد میاره و تو یک الگوی بسیار خوبی برای من شدی که خداوند راه هارو میگشاید تو ایمان داشته باش تو بسپار به خودش و از مسیر درست حرکت کن خودش هدایتت میکنه چقدر خوشحالم ک الان ک دارم این دیدگاه رو میزارم تو به خواستت رسیدی و تونستی مهاجرت کنی علی جان متشکرم ازت ک این رد پای زیبا رو به جا گذاشتی
در پناه خدا همیشه شاد و پیروز و سربلند باشی منتظر خبر های خوبت هستم …
خدا نگهدارت
اقای سیدعلی خوشدل سلام ازخدا میخوام هرلحظه خوشدل تر و شاداب تر و پرانرژی ترباشید
تحسین میکنم موفقیتهای فراوونتون را
تحسین میکنم کسب و کار سیستمی و موفقتون را
تحسین میکنم سفرهای پی درپی و لذت بردن ازطبیعت و تبادل انرژی با کائنات
تحسین میکنم پیشرفت و عالی شدن مهارتهاتون بطوریکه از کشورهای خارج به هرشکلی شده آرزوشونه که شما درمجموعشون باشید و فیض ببرن ازمهارتهای شما
تحسین میکنم حال و روحیه عالی و شادتون سلامتی کامل وجودتون را و هزاران هزاران تحسین دیگر
وتحسین میکنم و افتخار میکنم به استاد عباس منش عزیز با این آموزشهای عالیشون که دنیارا داره تحت تاثیر خودش میزاره
وهرروزبه جمع دوستانشون و موفقیتهای شاگردانشون داره اضافه میشه
خدایا متشکرم و سپاسگزارم ازتو بخاطر موفقیت دوستانمون همه ما یکی هستیم و موفقیت شما موفقیت من و همه دوستان و موفقیت استاد و کل کائناته خوشحالم و تبریک میگم بهتون و ازخداوند میخوام هزاران هزاران برابر بشه این موفقیتها و پیشرفتها و کسب و کارعالیتون
به نام الله
سلام علی اقا
حال و احوال داداش
من با کامنت های شما زندگی میکنم
خیلی عالیه
شما مسیر خودتون را پیدا کردید . مسیری که درسته . مسیری که اصله . مسیری که برگی در باد نیست . و این خودش موفقیت محسوب میشه
دیدگاه های شما نمیدونم یه حسی به من میده
نمیدونم چطور توصیفش کنم .
ولی همیشه دوست دارم ازتون تشکر کنم
چون مطمئنم به نیروی منبع وصل هستید با عشق و رها
آره شما رها هستید از هر بندی
دیدگاه تون رو با عشق خوندم و یاد گرفتم
انشا الله همیشه می آیید و از موفقیت های بزرگتون برایمون می نویسی
تا ما هم یاد بگیریم و لذت ببریم
بچه های مثله شما الگوی من هستن
از خالق هستی بهترین ها را براتون آرزو می کنم
خدایا شکرت
سلام سید علی جان
مرحبااااااا احسنت خدایا فضل و کرم تو بی انتهاست و بی حساب میبخشی
لذت بردم از اینکه الگوی شدن برای همهذبچه های دیگه هستی احسنت مرحبااااا
بینظیری و لایق
امیدوارم باز از موفقیت های جدید و راه رسیدن به اونا برامون بگی
در پناه حق