ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 16

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عاطفه اصغرپور گفته:
    مدت عضویت: 1335 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته نازنین دستان پاک وقدرتمند خداوند که مارو باقوانین جهان هستی آشنا میکنید خداخیرتون بده.

    استاد عزیز این فایلتون یه گوشزد وتذکر مهم به من بود.منی که فکر میکردم قانون رو میدونم ،ولی دونستن کافی نیست باید عمل کنی به قول شما ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته.من میدونستم که نباید از بیماری و بدبختی حرف بزنم و حس قربانی بودن نداشته باشم،اما بیماری جزئی ی که پیدا کردم اونم با فرکانسهای خودم رو با گله وشکایت وصحبت کردن درموردش روز به روز بیشتر کردم تو محل کارم هرروز بازگو میکردم همکارام هم میگفتن آخه ودلسوزی میکردن ومن فکر میکردم با تعریف کردن سبک میشم وحس خوبی پیدا میکردم حتی این باعث شد پدر ومادرم خیلی زود به زود بهم زنگ میزنن وگفتگوهای ماهم حول همین محور میچرخه من چند روزه که به این نتیجه رسیدم که نباید حرف بزنم درموردش که امروز این فایل عالی رو دریافت کردم خیلی بجا بود این فایل. حتی درمورد فرزندم هرموقع مریض میشه توجه بیش از حد داریم بهش همکمن وهم همسرم که پسرم یه بار برگشت گفت چقدرخوبه وقتی مریض میشم بیشتر بهم توجه میکنین یا اینکه خیلی کوچیکتر بود رو به یاد میاره ومیگه مامان یادتونه هروقت آمپول میزدم برام اسباب بازی میخریدین؟

    اینا داره نشون میده احساس جلب توجه باعث میشه آدم بخواد بیماری رو به سمت خودش جذب کنه تا بلکه یکی به آدم توجه کنه یا درمورد بچه ها براشون اسباب بازی بخره. مطمئنم این فایل یه نشانه هست برام از طرف خداوند.باید خیلی تمرین کنم وبه قول استادجان زیپ دهنمو باید بکشم!!!خداروشکر شکر شکر.سپاس بیکران خدمت استاد عباسمنش بزرگوار وشایسته خانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1238 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خیلی سپاسگزارتونم

    واقعا این همه قوی بودنتون تحسین برانگیزه, شما یه الگوی عالی هستید که عالی زندگی کردن رو بهمون یاد میدید

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    دوبار این فایلو گوش دادم حسم گفت راجبش بگم, استاد دقیقا خونه ی ما برعکس بود

    وقتی مریض میشدیم ناز زیادی ازمون نمیکشیدن

    ده سالم بود دستم شکسته بود خیلی عادی رفتیم گچ گرفتیم و کارهامو تا جایی که میتونستم خودم انجام میدادم

    حتی یادمه اگه باید وسیله ای برا مدرسه میبردم و شب دیر یادم میفتاد دیگه اصلا کسی اهمیت نمیداد و خب میگفتن چرا مسئولیت کارتو نداشتی زودتر بگی

    و مثالهای زیاد دیگه

    البته که پدرمادر خیلی خیلی خوبی دارم و الحق هوامو داشتند ولی محبت زیادی تو موقع مریضی و اینا نه.

    من قبلا وقتی مقایسه میکردم و نااگاه بودم میگفتم نامحبتی میکردید ,بعد ها که بزرگتر شدم که خب اینارم نمیگفتم و کلا مسئله ی مهمی نبود برام

    ولی استاد الان که اشنا شدم و خصوصا این فایل میبینم اینا همش اشاعه توحید بوده

    اینا همش مسئولیت پذیر بودن بوده

    جلب توجه نکردن

    و چقدر همینا مسئولیت پذیر و محکم ترم کرده بودن

    گاهی وقتاهم که میخواستم دلسوزی بقیه را برانگیخته کنم بهم برمیخورد سریع

    استاد شما دارید حتی از ریزترین رفتارهامونم مارو اگاه میکنید

    خدایا شکرت

    استاد همینکه میگید همیشه میگم عالیم, اوضاع عالیه, همین تاثیرش فوق العادست

    هم رو انرژی خودمون هم طرف مقابلمون

    اونم انرژی ای میگیره یا ترغیب بشه که بگه عالیم و فرکانس تغییر کنه

    سپاسگزارم

    شاد و ثروتمند و پرانرژی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    مائده گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    سلام استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم بابت این فایل بی نظیرررررررر❤️💛😍

    استاد انگار شما این فایل را برای من ضبط کردید باور کنید وقتی این فایل را دیدم متوجه شدم خیلی از اشتباهاتم را و چقدر نمونه پیدا کردم از خانواده ام و فامیلمون از این موضوع و حتی خودم

    من همیشه از ویژگی های بد افراد با بقیه صحبت میکردم و ناراضی بودم و همون افراد با من چند ساله که هستند در زندگیم از ناخواسته هام با بقیه صحبت کردم از شرایط زندگیم حتی با خودم حتی با خدا هم من از افراد از شرایط منفی و همه چیز منفی صحبت میکردم چون میگفتند آدم باید درد و دل کنه تا خالی شه غصه هاش بیاد بیرون باید همه چی رو بگه اگه نگه دق می‌کنه اینو به من یاد دادن که باید از مشکلاتت بگی تا خالی بشی شانه هات خالی بشه اگه نگی مریض میشی از غصه یا شنیدم میگفتن فلانی از بس مشکل داشت به کسی نگفت سکته کرد مرد

    استاد خاله هام هروقت با مادرم تماس میگیرن میگن حال خودت و بچه هات چطوره میگه هعیی بد نیستیم میگذرونیم و. بعد مادرم و خاله هام شروع می‌کنند از بیماری هاشون صحبت میکنند از هر اتفاقی که تو بدنشون می افته میگن امروز پاهام درد می‌کنه امروز دستم درد می‌کنه و…. و بعد از وضعیتشون میگن زمونه بد شده و باید بگذرونیمو و بعداز بقیه میگن فلانی را دیدی ….

    و من یک دختر لوسی بزرگ شدم و بیشتر مواقع ناخودآگاه گریه میکردم تا بهم توجه کنند قیافمو ناراحت می‌گرفتم یا عصبی تا بهم توجه کنند حرف نمی‌زنم کج محلی میکردم تا بهم توجه کنند گاهی وقت ها خودمو به بی حالی میزدم تا بهم توجه کنند گاهی وقت ها دوست داشتم مریض شم تا بهم توجه کنند گاهی وقت ها دوست داشتم برم بیرون دیر بیام تا بهم توجه کنند پرخاشگری میکردم تا بقیه بدونن که بشدت ناراحتم تا بیان آرومم کنن گاهی وقت ها فکر میکردم که ازدواج کنم با اون فردی که می‌خوام تا مورد توجه واقع شم که وای مائده عجب شوهری داره وای چقدر خوشبخته واااای

    استاد واقعا ازتون ممنونم با این فایل متوجه شدم که تمام ناخواسته هام دلیلش جلب توجه و مهم تر از همه صحبت کردن و توجه کردنم به آنهاست سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم من خیلی خوشحالم که شما در مسیر زندگیم هستید❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    سمیه پیروز گفته:
    مدت عضویت: 2099 روز

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان عزیز

    والا دلمون براتون تنگ شده واسه مریم جون که امروز سایه شو تو فیلم دیدم😀

    استاد چه جالب واقعا من خودم هم داشتم این چند روز به این چیزایی که شما گفتید فکر میکردم و مطمئن شدم کلید رهایی من از یه سری مشکلاتم همینه چون استاد من یه اتفاقی که برام میفته چنان مرثیه ای ازش می‌سازم که… مثلا اگر کسی بمن بدی کنه باید اینقد تعریفش کنم که همه بگن عجب نامردی بود خدا لعنتش کنه مطمئن باش چوبش رو میخوره و جالب اینجاس حتی این ماجرا رو برای همکارایی که تازه باشون کار میکنم هم تعریف کردم متاسفانه و دقیقا روز سه شنبه وقتی داشتم برای همکارم تعریف میکردم و دلسوزی اون رو میخریدم یه حسی بمن گفت بازم تعریف کردی؟ الان احساس ترحم طرف رو جلب کردی؟ و بمن گفته شد که کلید حل مشکلات تو عدم توجه به ناخواسته اس و تعریف نکن و خودتو شادتر و باحال تر نشون بده و مدام حرف شما در مورد تضاد تو ذهنمه که الان اینو شنیدی خب الان چی میخوای؟ و استاد باز هم میگم من هدایت شدم و دریافتم که کلید من حرف نزدن از ناخواسته و غر نزدنه خب که چی مثلا طرف میاد کارتو راه میندازه؟ بقول شما چیزی که مرا نکشد مرا قوی تر می‌سازد

    استاد عاشقتونم واقعا الان در فرکانسی هستم که همه چیز و همه کس و حتی این گوشی که دستمه هم خدا میبینم و حالم عالیه و شما هم خدایی استاد عزیزم خدایی که به شکل و شمایل شخصی به نام عباسمنش داره زندگی میکنه تو آمریکا و حالش خوبه و قدرت نمایی میکنه دم خدا گرم که داره رو زمین زندگی میکنه و حال همه رو خوب میکنه و جدیدا هم قانون سلامتی رو از حلقوم شما به گوش همه میرسونه که هیچ چیز غیر ممکن نیست دم شما گرم عاشقتم خدایا که به شکل استادم برام جلوه گر شدی، عاشقم بر همه عالم که همه عالم خود اوست……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    میلاد معصومی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام ، سلا ا ا ا ا ا ا ا ا م

    در مورد خودم میگم که زمانی که با استاد شروع به کار کردم، صلابت و توانایی محسوس ایشون رو با بقیه اساتید به وضوح دیدم.

    خیلی به دلم نشت و به من نشونه داد که این آقا میتونه همراه مناسبی برای من باشه که به سمت علایقم حرکت کنم

    بعد از مدتی متوجه شدم که این آقا با انجام سری قوانین پایه ای باعث خلق این قدرت شده

    من چند سالی بود که آلرژی گرفتم، و این یکی دو ساله اهمیتی بهش ندادم، یکسری اصول تغذیه ای رو رعایت میکردم، وقتی هم که آبریزش اذیتم میکرد پیش دکتر کروتون و تمام.

    امسال از طریق طب سنتی پیش رفتم، این طب اکثر بیماری ها رو از کبد میبینه و همچنین کبد چرب رو.

    یه دکتری هست که قدیمیه تو محل و عطاری داره چند تا گیاه رو ترکیب و به من میده و صبح ناشتا میخورم

    شدم توپه توپ از روز اولم بهترم حالا دیگه میتونم برم تو گرد و خاک و به کسایی تو خونه نشستن لبخند بزنم 😱🤣🤣🤣

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    امیر متین پور گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته من از شهر بوشهر هستم و ۱۷ سال دارم تقریبا دو سال پیش من دقیقا جوری رفتار میکردم که بقیه برای من دلسوزی کنند و در واقع همین احساس قربانی بودن بهم دست بده تا بتونم توجه بقیه رو داشته باشم یعنی هرکس که با من شروع به گفت و گو میکرد من شروع میکردم به گفتن مشکلات ده تا هم خودم میزاشتم روش که بدبخت تر دیده بشم و دلسوزی بیشتری نصیبم بشه و به هر حال کاری یا چیزی که میخواستم و برام انجام بدن ولی الان یکسالی هست که با شما و دوره های بی‌نظیرتون آشنا شدم و اولش فایل های رایگان رو گوش کردم و به جرعت میتونم بگم فایل رایگانی نیست که تمرینش نکرده باشم و گوش نداده باشم به نظر من این فایل های رایگان هم حتی خودشون خیلی خیلی ارزش دارند و کسی که اون ها رو گوش می‌کنه باید به نحوی بهاش رو پرداخت کرده باشه بله و من بسیار تغییرات زیادی در زندگیم رخ داده در عزت نفس . ارتباطات. شغل . ذهن ثروت در همه جنبه ها از وقتی این تغییرات رخ داده که من فایل ها رو به دقت گوش و تمرین کردم و اجازه ندادم هیچ چیزی مانع من بشه و به تازگی دوره عزت نفس رو دارم کار میکنم که خیلی خیلی در اعتماد به نفس من تاثیر مثبت داشته من از بچگی به وسیله خانواده و اطرافیان اعتماد به نفسم خورد شده بود حالا به تمام دلایلی که وجود داره و الان بسیار حس عالی به زندگی دارم و پدر و مادر و خانواده من همچنان به زندگی که همیشه داشتند ادامه میدن و همیشه به اخبار گوش میدن بیش از ۱۰ ساعت در روز و به کمبود و مشکلات فکر میکنن و هر روز و هر روز اتفاقات بد بیشتری رو جذب میکنن ولی من چون آگاهانه به داشته هام و حس خوب و عالی که دارم به هر اتفاقی که برام رخ میده فکر میکنم و توجه میکنم همیشه حس و حال خوبی دارم اگر گاهی هم به هر دلیلی حالم اوکی نباشه نه با کسی حرف میزنم نه بهش فکر میکنم یا فایل های شما رو گوش میدم و قدم میزنم یا فیلم میبینم و به هیچ چیز توجه نمیکنم من و خانواده ام داخل یک خونه هستیم ولی افکار متفاوت زندگی های مارو متفاوت از هم می‌کنه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که با شما آشنا شدم و خدا من رو هدایت کرد به سمت شما الهی صد هزار مرتبه شکرت 💙💙💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    شاپور امامی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    بنام خدا

    با سلام خدمت استاد گرانبها و خانم شایسته(شایسته هستی که شایسته ای)

    من دی ماه سال ۹۲ هنگام طی کردن عرض خیابون با یک ماشین سواری تصادف کردم( علت تصادفم ۱۰۰٪ جذبش کار خودم بود) پای راستم از ناحیه ساق پا به شدت آسیب دید و حتی یک سال خانه نشین شدم، دوستان پیشنهاد میکنم روی دوره عزت نفس خیلی کار کنید، ما فقط فکر میکنیم با چندبار گوش دادنش درک کردیم داستان چیه، اصلا اینطوری نیست، مفهوم خیلی مهم قربانی شدن ، احساس لیاقت، این موضوع ها نیاز به کار مداوم داره ، خیلی فرار هستن، در مورد جلب توجه من بعد از اینکه یواش یواش راه رفتم رو دوباره شروع کردم انگار نگاه ها از روی من با راه رفتنم برداشته شد، متاسفانه اون احساس تخریب شدن ها ، اون عدم اعتماد به نفس ها و … در دوران کودکی، قشنگ در دوران بزرگسالی خودش رو نشون میده، و اگه ما در دوران کودکی از محبت سیرآب نشده باشیم این خلاء با ما بزرگ میشه، وقتی تونستم آروم آروم راه برم و برم محل کارم، هرکی ازم می پرسید، جوری این داستان رو تعریف میکردم، انگار از جنگ جهانی دوم برگشته بودم و من تنها بازمانده این جنگ بودم، با گذشت زمان من داشتم خوب میشدم و نگاه ها از روی من برداشته میشد، و من اینو به وضوح احساس میکردم ، انقد دنبال توجه و تمرکز روی این تصادف بودم که بعد گذشت یکسال پام عفونت کرد و برگشتم سر خونه اول، الان که قانون رو درک کردم و میشینم با خودم فکر میکنم و مرور میکنم میبینم در ۱۰۰٪ موارد من دنبال جلب توجه، ترحم و دلسوزی اطرافیان بودم، اینکه استاد میگه باید شخصیت تغییر کنه تا نتایج رنگ دیگه ای بگیره، مثل روز برام روشنه، منظور استاد چی هستش، مثل روز برام روشنه عوامل بیرونی نقشی ندارن، مثل روز برام روشنه صلح با خودت به چه معناست، مثل روز برام روشنه احساس لیاقت یعنی چه ، احساس ارزش یعنی چه، واقعا جهان بسیار بسیار دقیق عمل میکنه ، به قول استاد اصلا مهم نیست تو پیامبری یا …، جهان با ترحم، دلسوزی و گریه کردن کار نمیکنه، تغییر شخصیت نیاز شدید به یک بازنگری اساسی داره ، باید آدم دیگه ای شد، نه اینکه فیلم بازی کنیم و ادا دربیاریم، چون ادا درآوردن هم همون احساس نیاز به توجه هستش، دقیق نمیدونم قسمت چندم سریال زندگی در بهشت بود ، استاد در تمپا مهمان داشتن(خانم معلم فرزند استاد به همراه همسرشون) وقت ناهار استاد توی تراس داشت با خیال راحت از دیدن رودخونه و مردم لذت میبرد همزمان ناهارش رو میل میکرد ، اصلا کاری به غذا خوردن مهمان نداشت(یکی از عادت های بسیار زشت ما ایرانی ها، وقتی مهمان داریم برای جلب توجه کلی ظرف و ظروف نو به همراه تعارف های پوچ و بی اساس، ریختن بیش از حد غذا در ظرف مهمان) استاد از غذا خوردن خودش لذت میبرد ، بهرحال غذا به اندازه کافی بود مهمان واسه ناهار دعوت شده پس دلیلی وجود نداره که من حواسم به مهمان باشه ، تورو خدا بخور، تعارف نکنی ها و … اینها همه نشان عزت نفس است که من خودم اولویت دارم ، من وجود با ارزشی هستم (با رعایت احترام به مهمان و دیگران) ، خدارو میلیارد ها بار شکر میکنم در حال حاضر سلامت کامل هستم و روی دوپای نازنینم راه میرم و همیشه نوازششون میکنم و خدارو بابت سلامتیم شاکرم، همچنین بابت استاد عزیزم که منت گذاشت و منو آگاه کرد که به خودم بیام و خودم رو پیدا کنم، استاد واقعا شما و خانم شایسته انسانهای شریفی هستین، استاد ممنونم که یادم دادی عزت نفس فنداسیون شخصیت واقعی هستش، خانم شایسته عزیز ممنونم بابت راهکارهای دوره عزت نفس، خیلی کمکم کرد که بفهمم من کیم، دوره عزت نفس انتهای تمام خوشبختی هاست، فقط باید توهم نزد و تکامل رو رعایت کرد، استاد فهمیدن حرفهات نیاز درک و شعور داره، نیاز به تسلیم داره، به جرات میگم بعضی از فایل هاتون رو شاید ۳۰۰ مرتبه گوش کردم، مثل قالی کرمان میمونه با هربار شستن خوشکل تر میشه، استاد الان دیگه با هربار گوش دادن به حرفهات فقط گریه میکنم، الان مدتهاست دوست دارم فقط تنها باشم ، باور کن استاد درک کردم اعراض یعنی چه، درک کردم صلات کردن یعنی چه، درک کردم تقوا رو ، درک کردم گفتی قرآن به صورت مضارع هستش(آخ چقدر این جملت تکونم داد) استاد بخدا فهمیدم که باید سرم رو بکنم توی زندگی خودم و کاری به دیگران نداشته باشم، استاد فهمیدم تغییر دیگران در راستای علایق من کار درستی نیست، استاد فهمیدم کبوتر با کبوتر و باز با باز در جهان بر اساس احساس لیاقت و ارزش وجودی هستش نه نقش بازی کردن و خود تحقیری برای یک عده که تورو آدم حساب کنن، استاد سپاس گذارم ازت که یادم دادی خدا ته ته ته عدالته

    دوست دارم عاشقانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    سایه گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت اگاهی و رشد

    سلام به استاد عزیزم 🖐️🖐️

    سلام به مریم جان عزیز دل همه 🥰🥰

    استاد جان چقدر من نیاز به شنیدن این صحبت‌ها داشتم

    چقدر ارزش عزت نفس رو میشه در این آموزه ها دید

    چقدر نیاز داریم که هرروز این آگاهی ها برامون تکرار بشه

    هرچقدر که به این ویسها گوش میدم متوجه میشم که چقدر نیاز دارم هرروز بیشتر روی خودم متمرکز باشم.

    استاد جان من امروز درس بزرگی گرفتم،من حدود یکسالی هست که باشماو اموزهاتون اشنا شدم وانصافا نتایج بسیار عالی از فایلهای رایگان گرفتم،اما این اواخر بدلیل اوضاع کشور من بابت خونه نگران بودم و همش باخودم و خدا در مورد گرانی مسکن صحبت میکردم و طوری شد که الان واقعا دراون شرایط نادلخواه هستم .

    امروز بعد از دیدن و گوش دادن به صحبت شما فهمیدم درخلق ودعوت این شرایط به زندگیم چقدر نقش داشتم .

    امروز این پیام رو نوشتم و درهمین جا متعهد میشم که خیلی اگاهانه تمرکز بیشتری برروی زیبایی ها داشته باشم و فقط در مورد موارد دلخواهم صحبت کنم

    این پیام رو ثبت میکنم که چند ماه دیگه که برگشتم ببینم چقدر خالق هستم و باورم قویتر بشه .

    همیشه سپاسگزار خدایی هستم که مرا باشما آشنا کرد.🙏🙏

    استاد عزیزم از شما ممنونم🙏🙏❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نسیم حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان و همراهانی که با هم داریم هر روز داریم برای بهتر شدن خودمون و زندگیمون او به جلو حرکت میکنیم

    واقعا لذت بردم از این فایل بسیار عالی و آموزنده و باور ساز

    لطف خدا بوده که من از بچگی همیشه از این که ترحم دیگران رو نسبت به خودم برانگیخته کنم واقعا حس بدی داشتم و همیشه درد و مریضی حتی زمین خوردنم رو از بقیه قایم میکردم و تا رسید به این که من دوران نوجوانی متوجه شدم که انحراف شدید زانو به شکل ایکس دارم و هم واقعا اذیت میشدم و دوست داشتم جراحی کنم تا شکل ظاهری پام و آسیب ناشی از این انحراف برطرف بشه و توی انتخاب لباس همیشه رعایت میکردم تو شکل ایستادن تا کسی متوجه نشه تو ایران به پزشک مراجعه کردم برای انواع اقسام درمان و جراحی که انقدر سخت دکترا نسبت بهش برخورد می‌کردند و میگفتنند هر پارو تو یه نوبت جراحی می‌کنند و این پروسه و خارج کردن ‌پلاتین جراحی و فیزیوتراپی حدود چهار سال زمان میبره من اصلا حرف دکترا رو باور نکردم و خلاصه که من توی دفتر خواسته و اهدافم نوشتم که خدایا من ازت میخوام هر دو پام با هم جراحی بشه و من چهار ماهه خوب بشم اون موقع هیچ اطلاعاتی نداشتم که میشه یا چی فقط به خدای خودم اعتماد کردم و به زندگیم ادامه دادم یه روز واقعا حس کردم آماده هستم و وقتشه خلاصه هی سرچ کردم به فارسی به انگلیسی هر جوری که میشد تا تو روسیه یه دکتر پیدا کردم که به یه سبک خاصی هر دو پارو جراحی میکرد تازه بدون پلاتین داخل پا و یه دستگاهی روی پا از بیرون پیچ می‌کردند و از قضا این دکتر ترک بودن و من خیلی راحت که زبان مادریم ترکی هست با ایشون صحبت کردم و در مورد جراحی هزینه ها و نقاهت پرسیدم و متوجه شدم با یه مبلغ نه اونقدر زیاد و‌ منطقی که خیلی از ایران و دکترای افاده ای که هی منت میزارن و واقعا توضیح نمیدن وقت ندارن باید ۶ ماه ۶ ماه تو نوبت بمونی خلاصه با کلی زور و بلا لطف کنن یه جراحی از سر باز کنی انجام بدن و این که تو اون روزا من تو یه کانال عضو شدم و خیلی جراحی های نا موفق رو دیدم که همه از بهترین دکترا مینالیدن خلاصه که من رفتیم روسیه و هر دو پارو با هم عمل کردم بهترین امکانات رو تو بیمارستان داشتم یک ماه در یک اتاق وی ای پی در حد هتل که اصلا بوی بیمارستان نمیداد چون من بوی بیمارستان رو اصلا دوست ندارم و بعدم بلیط هواپیما بیزینس کلاس رو با قیمت مناسب و ردیف اول تونستم تهیه کنم و از طرف بیمارستان با آمبولانس مجانی رفتم فرودگاه تو فرودگاه کلی همه کارکنان فرودگاه کمک کردن کارم به سرعت انجام شد و من دقیقا کل عمل تا بهبودی کامل هر دو پا و برگشتن به زندگی عادی برام چهار ماه طول کشید خیلی ها اصلا متوجه نشدن من عمل کردم به حال خیلی هم کار آسونی نبود ولی به لطف الله و کمکهای مکررش از طریق دست های خدا این پروسه به بهترین نحو برای من گذشت که فقط و فقط نتیجه اش رو ایمان به خدا و محکم نگهداشتن خودم از این که هیچ وقت به مریضی و رختخواب باج ندادم میدونم

    امیدوارم به ساختن باورهاتون کمک هر چند اندکی کرده باشم ممنون از همه 🙏🏻🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    فاطمه و علی گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    و سلام به خانواده ی بزرگ عباس منش

    چقدر زیبا بود این فایل و چقدر جامعه ی امروز درگیر همین موضوع هست که هر جا که میری مردم فقط و فقط از مشکلشون میگن و فکر میکنن قراره با بازگو کردن مشکلات اونارو حل کنن

    تو جمع دوستان میری تو جمع فامیل میری تو کوچه تو بازار تو جای جای شهر که بری همینه

    یک موضوعی که هست مردم از خوشبختی هاشون نمیگن بخاطر این باور غلطه که اگه من از خوشی هام بگم از موفقیتهام مردم منو چشم میزنن و این باور اشتباه رو من خیلی جاها دیدم و شنیدم و مردم تمایل دارن از بدبختی هاشون بگن

    من حتی قبل از اینکه در مورد قوانین جهان بدونم و اصلا بدونم جهان بر اساس قانونه و به افکار و باورهای ما جواب میده و افکار و باورهامونه که اتفاقاتمونو رقم میزنه هیچ وقت دوست نداشتم در مورد مشکلاتم با کسی حرف بزنم این رفتارم بصورت ناخودآگاه بود بدون اینکه چیزی در مورد قوانین بدونم چون دوست نداشتم کسی نسبت به من احساس ترحم داشته باشه

    من اگه بخام در مورد خودم مثال بزنم میتونم بگم زمانی که باردار بودم ( چون من از خانوادم دور هستم و تو ی شهر دیگه زندگی میکنم خیلی بهم کمک کرد که فقط خودم میتونم کمک خودم کنم ) خیلی مشکلات زمان بارداریم وجود داشت من یکبار به اطرافیان که چه عرض کنم به مادر خودم هم حرفی نمیزدم با وجود اینکه بهش احتیاج داشتم که حتی واسه ی زمان کوتاه کنارم باشه و این موضوع باعث شد خیلی همه چیز واسم راحتتر بشه و فقط با خودم صحبت میکردم

    و همزمان با بارداری من توی فامیل چند نفر دیگه هم بار دار بودن و همیشه میدیدم اونا همیشه از سختی های بارداری میگن و میدیدم واقعا همیشه حالشون بده و به من میگفتن خوشبحالت تو چقدر حالت خوبه

    حتی یادمه من تا یک روز قبل زایمانم هم چون پرستار بودم و رشته ی پرستاری میخوندم کارورزی بودم

    و هر کس منو میدید میگفت وای تو با این شرایط چجوری میای و شرایط اونقدر که واسه بقیه سخت بود واسه من نبود

    و همیشه با دخترم صحبت میکردم که تو شکمم بود و اونقدر اروم میگرفتم که همه چیز یادم میرفت

    و الان هم اصلا تمایلی ندارم که پای دردو دل کسی بشینم

    اطرافیانمو میدیدم که همیشه از مشکلاتشون میگن که شوهر من این رفتارو میکنه و همیشه نازاضی بودن خیلی وقتها که جمع رو ترک میکردم و هر وقت هم که نمیتونستم هیچ حرفی نمیزدم و این باعث میشد که من همیشه شکر گزار باشم که چقد رابطم با همسرم عالیه و اگه جایی هم ی تضادی بوجود میومد با همسرم همیشه سعی میکردم و دنبال راه حل بودم که حلش کنم بدون اینکه بهش فک کنم و درموردش با کسی حرف بزنم

    و الان همون ادمایی که همیشه از مشکلاتشون میگفتن

    از اون موقع هم مشکلاتشون بیشتر شده که کمتر نشده

    و من کم کم از اون ادما جدا شدم و الان هم که قانون رو میدونم که بیشتر تمرکزم به زیبایی هاست و آگاهانه عمل میکنم

    و ی موردی که الان هست در مورد خودم اینکه من تازه کسب و کارم رو راه انداختم با اینکه در آمدی ندارم و شروع کارمه و ی وقتایی ذهنم شروع میکنه به نجوا کردن و ترس و نگرانی رو در من ایجاد کنه من که همیشه با همسرم در مورد موضوعات صحبت میکنم در این مواقع سعی میکنم فقط ذهنمو کنترل کنم و در موردش با همسرم هم حرفی نزنم و فقط به موفقیتم فکر کنم و همیشه به خودم بگم ایمان دارم همه چیز همونی میشه که من میخام فقط باید در مسیر درست حرکت کنم و تمام فاعلیتمو بکار بگیرم و خداوند منو هدایت میکنه

    من در این مورد خیلی مثال ها دارم

    چقدر خوشحالم که وارد این مسیر شدم ☺️

    چقدر خوشحالم استاد بی نظیری مثل شما رو دارم🌸

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: