ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 21

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    چقدر من عاشقتونم

    اینقدر ثروتمندانه و سخاوتمندانه بهترین گنج های زندگی رو رایگان در اختیار ما میذارید

    استاد عزیزم کلامت مثل طلاست واسه من

    من خیلی خیلی ثروتمندم چون تو رو دارم

    من از روزی که باتو آشنا شدم سعادتمند و شاد و ثروتمند شدم

    خدای من نمیدونم اینهمه عشقی که درونمه رو چجوری بروز بدم

    روحم داره از کالبد تنم خارج میشه

    انگار روحم اینقدر بزرگ شده که دلش میخواد پربکشه بره و آگاهی های ناب منبع رو بیاد بیاره

    یادمه موقعی که هنوز تو این مدار نبودم مشکلی داشتم تو روابط عاطفی ام که هر روز ساعتها با دوستانم و خدا درمورد مشکلاتم صحبت میکردم

    ماه ها و سالها گذشت و هرچی دست و پا میزدم که خودم مشکلم و رفع کنم و با احساس دلسوزی گرفتن از بقیه احساس قربانی شدنم و اوکی میکردم

    اما بعد از مدت طولانی دیگه خسته شدم از این دست و پا زدنها

    رها کردم و بخدا سپردم

    دیگه درموردش صحبت نکردم ودیگه بهش فکرم نکردم

    همونجا بود که معجزه ای رخ داد و مشکلم ریشه ای رفع شد

    الان میفهمم که چقدر این قانون بی نقص و عالیه

    خدایا ازتو ممنونم که قانون مردان پاک برای زنان پاک رو گذاشتی رو سیستم جهان

    بی نهایت عاشقتم

    بی نهایت عاشق همه شما هستم

    دوستون دارم

    درپناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    ناصر خالدي گفته:
    مدت عضویت: 2792 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام و درود بر استاد عزیز ، خانم شایسته و تمامی دوستان هم آگاهی که در مسیر خرد در حال تبدیل شدن هستند .

    ریشه تمام دردها و رنج ها از شخصیت کاذبی که از بچگی خشت روی خشت برای ما تحمیلی ساخته شده و ما هم‌آن را باور کردیم‌. با آن‌به شدت هم هویتیم و دچار توهم خود انگاری . این که شخصیت کاذب تمام مسائلش از ریشه کاذب . خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج . تا زمانی که ما اقدام برای بیداری در شخصیت اصلی که جریان خرد و آگاهی نکنیم‌ این داستان دردها و زجرها در تمام‌زمینه های زندگی ما سریالی مثل اوشین میشود که تمام زندگی آن سخت و دردناک بوده . پذیرفتن این ماسک دروغین داستان عنکبوت و بافتن تار برای شکار کردن حشرات پست و ناچیز . ما برای بافتن پیله متولد شدیم که در آرزوی پرواز و تبدیل شدن به پروانه از مسیر زندگی خودمان که یک جریانی از نعمت هاست لذت ببریم ولی دچار سو تفاهم تاکتیکی شدیم و این مسائله قرن هاست فراموش شده . حتی تاریخ نشان می دهد که کمتر کسی توانسته به بیداری خویش کمک کند و زندگی را در حقیقت که شادی و سرور تجربه کنه . در آگاهی اصلی اکثریت جایگزینی قرار داده و آن سیگنال های مشتت فکری که اجازه آرامش و احساس رضایتی را نمی دهند . تا زمانی که ما عینک فکری که فضای کاذب ساخته شده برای ماست را کنار نگذاریم قادر به درک و بینش خرد اصلی خویش نیستیم . هر انسانی بهر ماموریتی در این مرحله حضور یافته و تا در محضر کلاس اصلی که جریان هشیاری و خرد الهی حاضر نشویم خبری از بلوغ و رشد را نخواهیم داشت . تا به بیداری خود کمک نکنیم هیچ اتفاق خواستی نمیفته ، همانگونه که استاد عباسمنش موفق شد که از مرکزیت درونی خرد و آگاهی شهودی خودش کمک بگیره و از نیمکره سمت راست مغزش که خروجی عقل و خرد استفاده کنه و در درونش آن آتش فشان خفته به بیرون در شکل گدازه شروع به فعالیت کنه . دوستان عزیزم زمانی هدایت و تکامل شروع میشه که ما در بذر زیر خاک اصل خودمان به بیداری برسیم و اینگونه مثل میوه های زیر خاکی تازه رشدمان در جریان خرد ووآگاهی شروع میشود و اینگونه جهان مادی که آیینه ای بیش نیست آن اصل شهودی و بیداری درونی را به شکل مناسبی مطابق با کد فرکانس شهودی به ما نشان می دهد . تمام داستان غربال انسان ها به دو دسته اصل و فرع که بهشت و جهنم نتیجه آن همین خواب ماندن یا بیدار شدن . حکایتی جالب و کاملا خصوصی که در حریم خود شخص و کلید آن در دستان فقط خود اوست . کلید نیمکره سمت چپ مغز که باید مثل گنج یابی فعال بشه و در درون و مرکز شخص فرو بره . مته نیمکره سمت چپ باید در عمق فرو بره و به قلب که درب خصوصی شخص برسه و با ایمان آنقدر مثل یک دارکوب به ضربه زدن ادامه بدید تا در باز بشه و بتوانید در فضای فواد خودتان که فضای خرد و آگاهی به بیداری برسید . این فضا تازه اول پرواز و لذت بردن و شروع یک تولد در فضای خرد الهی . میدانی که توسط رب هر روزش یک جریان نقد و یک صفحه تازه از زندگی . تنها افرادی مثل عباسمنش که به مرکزیت درونی خود در فضای آگاهی خویش به بیداری رسیدنند سر کلاس رب حضور دارند و در آن کلاس از ثروت نقدی که رب در لحظه حال حاضر سخاوتمندانه دهش می کند بهره می برند و اینگونه به برنامه نویس و خالق زندگی خویش تبدیل میشوند و این داستان خرد و آگاهی خصوصی و منحصر به فرد شخص که با بیدار شدن در جریان اصل خود رخ میدهد . آنگونه دیگر شما نه تنها هیچ شخصی در زندگیتان تاثیر گذار منفی نخواهد بود بلکه خود من ساختگی که عمری با آن زندگی می کردید هم حضور نداره و شما تبدیل به یک جریان رها و آزادی از خرد خویش شدی که به طپش قلب رب وصل هستید و با هر ضربان فرکانسی از جریان زنده در جهان اصل که جهان غیبی را دریافت می کنی و در نقشه راه خودت تبدیل به شهود میشوی ، با هر لحظه حضور ( افلا تعقلون ) جریان خرد برای شما رخ میدهد و تبدیل به گنج حضوری درونی خودت میشوی که از راه قلب و نیمکره سمت راست به شکل استعداد ، نبوغ و خلاقیت متبلور و شکوفا خواهی شد و ایدهایی که دیگران حتی در خواب و رویا نمی بینند را درک خواهی کرد و با الهاماتی که خودکار در وجودت انجام میشود به انسانی خردمند و دانا در وجود ویژه خودت تبدیل خواهی شد و ماموریت اصلی حضور شما که آگاهی بلفعل و فعال میشود . با این تجربه در جهان غیبی که شهودی شدن شما به جریانی از سرور که الخیر فی ماوقع تبدیل خواهی شد در اصل و اصالت منحصر به فرد خودت . این رخ دادها در دسترس همگان و یک حقیقت که پاداشش فقط متعلق به انسان های متعهد و شجاع می رسد که اقدام به خودشناسی و خودسازی ویژه خویش می کنند که همان جریان خرد و دانایی ویژه آنهاست . ما در این جهان برای تجربه جریان زندگی خود حاضر شدیم نه جهان و تجربه دیگران . اگر به این اصل بنیادین برسیم و آن را عمیقا درک کنیم دیگر هیچ من و منیتی در زندگی به شکل زنجیر درد و رنج را به همراه خودمان حمل نخواهیم کرد . زندگی در روال عادی خودش جریان پیدا می کنه و ما در لحظه حال حاضر رها و آزاد هر روزمان با ظرفیتی بزرگتر طی میشود ، هر چه ظرفیت و پتانسیل خرد بالاتر بره دریافتی های ما هم بیشتر میشود و اینگونه است که بدون دست و پا زدنی در مسیر و صراط المستقیم جزو دسته الذین انعمت علیهم قرار خواهیم گرفت که هدایت خودکار هستی و جهان توسط رب را داریم و با این حضور عبادت و نماز اصلی ما برقراره و شکر گذاری به شکل توحیدی انجام خواهد شد . درک حقیقت وجودی جریان آگاهی و خرد کل داستان و اگر کسی به بیداری در وجود خودش برسه بقیه داستان سرازیری هدایت الهی که خرد و هشیاری متعالی و شخص هر لحظه در تعالی پرواز خواهد کرد بدون هیچ ترس و غمی ، بدون کوچکترین آشفتگی و با سلامی پر از جریان ایمان خواهد شد که گارانتی صد در صد خرد الهی . این همان رزق و روزی و برکتی که خودش دنبال ما می آید ، البته شرطش بیداری در جریان خرد خود و حضور در جریان کلاس خرد الهی و رب . شرطش این که از رودخانه و جریان سیگنال های افکار منفی خارج بشیم و ماسک های دروغین ( ضل ضلال بعیدا ) را یکی پس از دیگری فرو بریزیم و از این اله پرستی ناآگاهانه و ندانسته که شرک و کفر خارج بشیم و در جریان خرد خاص و منحصر به فرد خودمان به بیداری و آگاهی برسیم . به بینش و بصیرت که دایره بسیار بزرگی و ما را تبدیل به یک انسان عاقل و با خرد در جریان خود اصلی می کند ……با تشکر فراوان از استاد عزیزم بابت این موضوع که موجب برانگیختگی و برافروختگی خرد و آگاهی درونم شد . بسیار سپاسگذارم و ممنون و قدردان و قدر شناسم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مرتضی ترابی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    سلام و درود به استاد عباسمنش

    خیلی جالبه سوره ابراهیم آیات ۲۴ تا ۲۷ دقیقا همین قانون رو توضیح میده.از کلمه طیبه و کلمه خبیثه استفاده میکنه.میفرماید کلمه طیبه همچون درختیس که ریشه ی ان محکم و استوار است و هرزمان میوه اش رو به اذن خدا میدهد و کلمه خبیثه همچون درختیس که از زمین برکنده شده و بی ثبات است.

    و آیه بعدش از یشاء استفاده میکنه که اگه از کلمات طیبه استفاده بشه پاداش داده میشه و اگرم از کلمات خبیثه استفاده بکنیم عذابش به خودمون برمیگرده.وجالبه که میفرماید کلمات طیبه و خبیثه ای که براساس عقاید باشه یعنی اون کلماتی که احساسش کنیم و بهش باور پیدا کرده باشیم.

    سپاسگزارم شما هستیم که قرآن رو از دیدگاه قانون بهمون نشون دادید و زمانی که حتی یه آیه میخونیم لذت میبریم.

    مشتاقانه منتظر دوره ی قرآنی شما هستیم.

    عاشقتم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    فیروزه گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    سلام

    سلام و درود فراوان خدمت استادعزیز و مریم خانم و همه شما دوستان.حس میکنم که همه دور هم نشستیم و داریم گپ میزنیم و من میخوام تجربه م رو بگم.خوب، راستش یکسالی هست که اینجام.خیلی راضیم.خیلی تغییر کردم.جواب خیلی از سوالاتم رو اینجا پیدا کردم.گمشده م رو،خدام رو ،درواقع خودم رو تاحد زیادی اینجا پیدا کردم.و کمی فهمیدم فرکانس چیه.و فهمیدم اینکه همه چیز فرکانسه ومن با فرکانسهام و کانون توجهم اتفاقات و شرایط رو درزندگیم خلق میکنم.اما دوستان ،هی دویدم دنبال پول،پول جلوتر از من رفت و من دستم بهش نرسید.البته بی انصافی نکم پول و مصادیقش در زندگی من زیاد میاد اما اصلا بچشم نمیاد.اصلا حضورش حس نمیشه.باز هشتم گرو نه هست.هرچی فرکانس فرستادم،هرچی مدام خواسته هام رو تکرارکردم،هرچی بابت داشته هام شکرگذاری کردم،خوب بود،بقول ما پرستارهاحال عمومی م در وضعیت بهتری قرارمیگرفت،اما از پول زایا وجاری،و لبریز و ماندگار خبری نبود.کارهای زیادی رو در کنار شغل اصلیم انجام دادم اما نشد.حتی ضرر هم کردم حتی با پول همسرم سرمایه گذاری کردم و تمامش رو درعین داشتن افق بسیار عالی ناباورانه باختم. من قبل از حضور در سایت از طریق تلگرام با یک کانال اشتباهی باسم استاد،روانشناسی ثروت ۱و۲ رو خریده بودم که بعداز فهمیدن اصل موضوع عضو سایت شدم و چون مبلغ دوره ها بالابوداز فایلهای دانلودی شروع کردم.اما وقتی با فرکانس و جذب وشکرگذاری (چیزهای دیگه اومد)ولی پول نیومد

    مدتی با خودم کلنجار رفتم هی توجیح کردم و دست آخر عصبانی شدم گفتم میرم تو تلگرام همون فایلهای اشتباهی رو دوباره دانلود میکنم و گوش میدم،بعدفایلهارو پاک میکنم و توبه میکنم و فرکانس مثبت براش میفرستم.وخوب درعوض مطالب تو ذهنم میمونه و میتونم از آگاهی های اون استفاده کنم.و ضمنا،عذاب وجدان هم نمیگیرم چون توبه میکنم و (ازونجایی که همه چیز فرکانسه) فرکانس خوب میفرستم و اونوقت میشینم و از نتایج مالی بدست اومده لذت میبرم.

    البته درونم این داستان بچگانه رو نمی‌پذیرفت ولی حقیقتا کشش عجیبی بسمت مسیر اشتباه پیدا کرده بودم .بعداز چندروز کلنجار رفتن نشستم سر موبایل که …. یه حسی گفت اول برم تو سایت.دیدم فایل جدید اومده.فایل تنها راه گذر از ثروت.اصلا ویژه، مخصوص من ضبط شده بود.گوش کردم.چندین بار.گفتم خداجون ممنونم بازم هوامو داشتی.لب پرتگاه دستمو گرفتی.ولی هنوز باخودم درگیر بودم.آخه من باید چکار کنم که جریان ثروت و پول به زندگیم جاری بشه.منکه همش دارم ذهنم رو با باورهای مثبت بمباران میکنم.هنوز سردرگم بودم که این فایل رسید.بله،خدای من داره از طریق استادم جوابم میده.یک یک قدم هارو نشونم میده که باید پاتوکدوم مسیر بگذارم که راه درست و اشتباهم چی بوده.

    دوستان عزیز، استادعزیزم،دراین ۴۵ سال زندگی م دقیقا من همیشه همینطور زندگی کردم.اصلا زندگی بدون جلب توجه یعنی چی؟مگه نوع دیگه ای از سبک زندگی بجز ایجاد حس ترحم و جذب دلسوزی و توجه داریم؟ منکه از بچگی(نوزادی) دچار بیماری بودم و مدام دوا و درمان،منکه یکی یدونه بودم و بیمار و کانون توجه،بدون توجه اطرافیان ،مگه میشه،مگه داریم؟؟!!درصورتی که من دوره عزت نفس رو از سایت تهیه کردم و هزاربار گوش دادم اما اصلا نمیدونستم مسئله جلب توجه کردن یک مشکله.که این برخلاف ذات و طبیعت اصیل منه که خدای بزرگ در وجودم گذاشته.وقتی میگم نمیدونستم نه باین معنا که این موضوع بگوشم نخورده بوده ، نه ، باین معنی که این موضوع رو نفمیدم،درک نکردم و به کنه مطلب پی نبرده بودم. فیلم زندگیم از جلوی چشمم رد شد، وای خدای من، من حتی با این اشتباه به زندگی بچه ها م هم لطمات زیادی وارد کردم.تمام مشکلات خانوادگی و دعوا و درگیری ها رو خودم ایجاد کردم،انواع بیماری های جسمی و روحی فعلیم رو خودم کردم،بهانه گیری ها و بدقلی ها و اذیت های پسرام رو خودم کردم، مشکلات‌ م با خانواده خودم و خانواده همسرم رو خودم کردم،مشکلاتم با همکاران و ارباب رجوع در محل کارم رو خودم کردم.خدای من، تمامشون کاردستی های خودم بودن. همه راخودم کردم با حرف هام، پیش این و اون عجز و لابه کردن هام،با گله و شکایت کردن هام،با توجیه کردن ایرادهای خودم و مقصر نشون دادن افراد ،شرایط،اطرافیان،همسر،و…..

    استادم،حالا دارم میفهمم ،دارم حس میکنم،دارم جلوی چشمم میارم مصادیقش رو لمسش میکنم با تمام وجودم.نمونه بارز و ترو تازش هم دقیقاهمون روز اتفاق افتاد.دوسه روزی بود که با عروسم راجع به یکسری مشکلات زندگی مدام حرف میزدیم ومن هربار از تجربه های تلخم میگفتم و باهم واکاوی میکردیم و ازتوش راه حل پیدا میکردیم.گرچه اساس کار درست بود و راه حل های درست براساس قانونی که‌ تاحالا یادگرفتیم رو از دل داستان در می‌آوردیم و بقولی از تجزیه تحلیل اون موضوع نازیبا راه کارهای عملی درست و مثبت بیرون میومد که تومسیر پیش روی زندگی بتونیم ازش استفاده کنیم که دیگه اون تجربه های تلخ رو نداشته باشیم(واتفاقا عروسم با دید مثبتی که کلا به جهان داره و با بکاربردن این درسها خداروشکر هرروز بهتر از قبل زندگیش رو داره می‌سازه) اما استادجان، دوستان خوبم،من در دلم فقط به قسمت تلخ قضیه توجه میکردم و حتی موقع تعریف کردن هریک از موضوعات آب و تابش رو هم زیاد میکردم و وقتی عروسم برام دلسوزی میکردم ،بی تعارف،خیلی جگرم خنک میشد.چند روزی کارمون این بود بخصوص که من بخاطر موضوع پول و ثروت که در بدست آوردنش هنوز ناکام مونده بودم،خیلی از درون بهم ریخته بودم.خوب،وقتی صبرم لبریز شد و کلا کلافه شدم و حتی همزمان با وقتی که تصمیم گرفتم فایلهای اشتباهی (از کانال تلگرام نه از سایت،از راه نادرست)دوباره تهبه کنم، سر یک مسئله خیلی خیلی جزئی و پیش پا افتاده و خنده دار یک دعوای مفصل در خانه ما براه افتاد.خوب استاد عزیزم ،با اومدن تو مسیر این فایل و درک بهتر موضوع توجه نکردن به ناخواسته ها،فهمیدم که دعوا و اختلاف در خانه م رو خودم ایجاد کردم.انهم با چندروز پیاپی داستان گفتن از اختلافات گذشته و مشکلات قبلی و لذت بردن از دلسوزی عروسم .

    استاد وقتی به یک همچنین کشف های عمیقی میرسم عجیب حس شکرگذاری در وجودم فوران میکنه.خدایا شکرت بخاطر قوانین ثابت و بدون تغییرت‌بخاطر فرمول‌های واضح و مبرهن که دنیا رو براساس اونها پایه گذاری کردی، خدایا شکرت که این فرمول رو بمن هم فهموندی،من الان دقیقا حس وقتی رو دارم که فرمول تابع و مشتق روفهمیدم.همونقدر ذوق دارم.فقط باید مدام تمرین کنم تا ملکه ذهنم بشه وبتونم برم سراغ فرمول بعدی و بعدی …‌

    استاد عزیزم سپاسگزارم از خدای متعال بابت وجود نازنین شما.بابت این جمع نازنین.بابت اینکه پروردگارم من رو هم لایق بودن دراینجا دونست.از شما استادم و عزیز دلتون سپاسگزارم بابت تمام زحماتی که برای به اشتراک گذاشتن دانسته هاتون با ما می‌کشید.

    واز همه دوستان این جمع که بودنشون انرژی فوق العاده ای به سایت میده که کششی برای بودن و رشد کردن ایجاد میکنه.

    سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  5. -
    مصیب رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام استاد جانان

    سلام دوستان و همقطاران

    من واقعا همینطور که استاد فرمودند به دلیل شرایطی که در بچگی برام به وجود اومد و پدرم رو خیلی زود از دست دادم و مورد ترحم خیلی شدیدی چه از طرف خانواده و چه اطرافیان و فامیلا قرار میگرفتم شخصیتی کاملا ترحم پذیری گرفته بودم و تا تقی به توقی میخورد و مسأله و مشکلی برام پیش میومد با دیگران در میان میذاشتم تا حس ترحمشونو بر بیانگیزم و با دلسوزیشون خودم حسم بهتر بشه و به خاطر عدم آگاهی از قوانین، شرایطم بدتر و بدتر میشد غافل از اینکه خودم دارم با توجه به مسائل و مشکلات اونا رو گسترشش میدم ولی از وقتی که با آموزه های استاد و قوانین حاکم بر جهان هستی آشنا شدم و روی خودم کار کردم و میکنم شرایطم خیلی متفاوت شده و دیگه خبری از اون شخصیت ترحم پذیر نیست یا اگر هم باشه دارم کنترلش میکنم.

    منم واقعا دیگه نه خودم در مورد مشکلاتم با کسی حرف میزنم و نه پای صحبت مشکلات دیگران میشینم و بیشتر اوقاتمو چه وقتی که در حال کارم و چه اوقاتی که خونه ام با گوش کردن به فایلهای استاد و سایت استاد و هر آنچیزی که توجه منو به زیبائیهای جهان هستی معطوف می‌کنه میگذرونم و حتی اگر در فضایی قرار بگیرم که مجبور باشم در کنار افراد منفی نگر باشم با تصویر سازی خلاق کاملا توجه خودمو به سمت خواسته هام معطوف میکنم.

    در کل دیگه نه حوصله گفتن مشکلاتم دارم و حوصله گوش کردن مشکلات دیگران.

    این در حالیه که من در زمانی نه چندان دور صبح تا شب در حال توجه به نکات منفی خودم، اطرافیانم و کشورم،حکومتم و و و و و بودم..

    الان همیشه خداوند رو شاکرم که منو هدایت کرده به این مسیر زیبا و شاکرم که منو با استاد عباسمنش عزیز که بنظرم در این مسیر سرآمد همه معلمین و مروجین قوانین جهان هستی ،هستند آشنا کرده.

    خدایاااااااااااا شکرررررررررت

    خدایاااااااااااا شکرررررررررت

    خدایاااااااااااا شکرررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    سالار کیانی گفته:
    مدت عضویت: 1818 روز

    به نام خداوند بخشنده جهان آفرین سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته مهربان

    سلام به دوستان

    خدا را شکر با دیدن این فایل اونقدر مثال توی ذهنم یاد آوری شد من یه آدمی هستم که از بچگی زیر بار مریض شدن نرفتم و اگر هم بعضی اوقات دچار مشکلی ناخواسته‌ای می‌شدم اصلا به اون توجهی نمی‌کردم ویا نمی‌کنم و جالب اینجا است که به سادگی حل میشود

    همیشه یادم میاد برادر بزرگتر م برای جلب توجه خودش رو به مریضی می‌زد ومن از این کار متنفر بودم وسعی می‌کردم برعکس رفتار کنم و همیشه اطرافیان به من می گفتن تو خیلی سنگ دلی

    اتفاقی در زندگی من افتاد که می‌توانست مرا خانه نشین کند ولی هیچ موقع به خودم اجازه ندادم که تاثیری بر زندگی طبیعی من بگذارد چرا که نا آگاهانه قانون را خوب فهمیده بودم و در زندگی روزمره ام اجرا کردم

    همیشه این جملات و باورها را در خود ساخته بودم که تا نباشد میل حق نیفتد برگ از درخت

    یا گر نگهدار من ان است که من میدانم شیشه را در بقل سنگ نگه می‌دارد

    یا در مورد کسب و کار این شعر زیبای حافظ را با خودم تکرار می کردم که روزی تو باز نگردد ز در کار خدا کن غم روزی مخور

    و خدا را شکر که که همین باورها مرا در این مسیر زیبا وبی انتهای خود شناسی قرار داده است در این مسیر هر چند گاهی احساس ضعف میکنم ولی خدارا شکر با بودن این سایت و ابزار های که استاد در مسیر راه قرار داده اند خیلی سریع دوباره مسیر را ادامه می‌دهم هر چند آهسته ولی پیوسته

    خدارا هزاران مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    متین فنایی گفته:
    مدت عضویت: 1260 روز

    سلام

    شب استاد عزیز و دوستان خوبم بخیر

    استاد با ۱۰۰ درصد حرفاتون موافق بودم دقیقا و کاملا درک کردم این موضوعو مخصوصا وقتی مثال مریضی و جلب توجه کردن ما برای دیگران توسط مریض نشون دادن خودمون رو زدید

    من کلا ادمی بودم از بچگی که همیییشه مریض بودم و بلاخره یه مشکل سلامتی داشتم و همشم بخاطر باور های اشتباهی که توسط خونوادم بهم داده شده بود اینطوری میشدم تا روزی که ناخود آگاه بدون این که چیزی بدونم از قوانین تصمیم گرفتم دیگه راجب مرضیم با دیگران صحبت نکنم و دیدم که خیلی خیلی کمتر شد این موضوع

    از طرفی خودمم دیگه به مریضی خودم توجه نکردم و هرر موقع احساس میکنم داره بدنم یکم بیمار میشه سریعا میرم ورزش حسابی میکنم و وقتی بر میگردم اصلا انگار نه انگار که چیزیم بوده قبلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    بنام خالق هستی

    دورود بر استاد گلم و خانواده عباسمنشی

    خب من تو خونوادم یه شخصی وجود داره که از بیماری و مظلوم نمایی به عنوان یک ابزار استفاده میکنه که ماها دلسوزی کنیم و کنارش بمونیم و جایی نریم . وقتیم که بهش توجه نمیکنیم قهر میکنه و با گله و گلایه میگه که چرا بهم توجه نکردینو ول کردید رفتید .

    همییشه این فرد بیماره ینی میتونم بگم برنامه ریزی هفتگیشه شنبه درد کمر داره یکشنبه درد زانو دوشنبه دلدرد و دلپیچه بعلاوه سر درد مزمن > کلا این فرد هر روزش صاف تا کمی ابریه .

    خب بگذریم از وقتی که منو همسرم به درداش و تمارزاش توجهی نکردیم این بشر گلستان شد و الن خیلی خوشحال و زندگی شادیو داره تجربه میکنه چون متوجه شده خودشو اذیت میکنه از تمارض و هیچ پاسخی دریافت نمیکنه جز درد ساختن برا خودش.

    یه پسر همسایه داریم این دیگه فک کنم وقتی تازه به دنیا اومده اول درد بوده بعد دستو پا در اورده .

    یادمه تو مدرسه که بودیم بخاطره اینکه درس نمیخوند خودشو میزد به پا دردو کوبیده شدن شست پا و فلان که یوقت نگن چرا درس نخوندی . با رفتارش که همیشه ادای دردو اهو ناله رو در میاورد باعث شد همسرش ازش جداشه . همچنان ادامه میده و بلایای جدیدتر سراغش میاد .

    اقا یچیز دیگه یادم اومد این پسر همسایه ما تو سربازیم دوره چتر بازی رفت اونجام یه شیرین کاری از خودش بجا گذاشت چترش دیر باز شد لگنش شکست . عامو ای بشر سر لوجه درد و بدبختیه . خدا به راه راست هدایتش کنه . خوب شاد باشد امیدوارم لبخند رو لباتون همیشه بسازید .

    استاد دوست دارم از وسط مایل به پایین ایران تااا فلوریدا .

    خدارو شکر خلی از افراد از نظر کنترول ذهنیتی و عملکرد وقدمام بسمت خواسته هام پیشرفت کردم .ساسگزار خداوندم که هم الهامی هم با راهنمایی های استادم پیشرفت عالی دارم .

    از خداوند ممنونم بخاطر الهامات و ایده هایی که به ذهنم میاد تا به تمام خواسته هام برسم .

    ممنون استا دتند تنئ بهمون فایل بزارید دلم براتون زود زود تنگ میشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3807 روز

    بنام یگانه بی همتا، سلام به استاد عزیز و مریم جان وهمگی دوستان ،من مریم هستم.

    یکی از نزدیکانم نمونه کسی که با زبانش و گفتن راجع به ناراحتی ها و شکستاش و تکرار بیماریهاش و مشکلاتش و احساس قربانی بودن هر روز برای خودش بیشتر و بیشترش کرد.وقتی ایشون و میبینم انگار دقیقا قانون برای من مرور میشه که ببین این نتیجه تکرار و تمرکز روی ناخواسته و مریضی هست ومن خیلی اوقات ازش می خواستم راجع به بیماری صحبت نکنه و سپاسگزار قسمتهای دیگه بدنش که سالم باشه ولی ذره ای تاثیر نداشت و بازم تکرار این قانون که تا کسی خودش نخواد گفتن و راهنمایی ما هیچ تاثیری نداره که هیچ بدترش هم میکنه چون که اون می خواد بیشتر توضیح بده و بیشتر تمرکز میکنه .خداروشکر که من خودم سعی میکنم راجع به ناراحتی هام و مسائلم با کسی صحبت نکنم یعنی از اول همینطور بودم بدون دونستن قانون همینجوری عمل میکردم در حقیقت برام کسر شان بود خیلی بهم برمیخورد کسی بفهم من چه ناراحتی دارم سالهای قبل شاید اینجوری فکر میکردم مردم چقدر راحت میتونن مشکلاتشون برای دیگران بگن و این سبب میشه دوستای صمیمی بهتری داشته باشن ولی من وقتی با دوستانم صحبت میکنم بیشتر اونا حرف میزنن ومن راهنمایشون میکنم و دوستام همیشه فکر می کنن من خیلی خوشبختم و هیچ مشکلی ندارم ‌‌ خداروشکر می کنم بابت تمام نعمت هایم و این آگاهی ها وسپاسگزارم از استاد عزیز و مریم جان شایسته و همگی دوستان خوبم که خوندن کامنتونشون خیلی به من برای فهم بیشتر قوانین کمک میکنه، در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    عباس آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1676 روز

    به نام الله مهربان

    سلام

    سلام به استاد عزیز عباس منش و بانو شایسته و همچنین دوستان گلم که این متن را می خوانند

    چند سال پیش که با مفهوم مدار به تعریف استاد آشنا نبودم اصلا دیدم به جهان این گونه که الان هستم نبود

    من هم مانند بقیه دوست داشتم وقتی که منزل می رسیدم یا در طول مسیر با همسرم درخصوص مشکلات بوجود آمده صحبت می کردم که هم به قول خودمان خالی بشویم و هم راه حل پیدا کنیم و در هر مجلسی هم بودیدم با بقیه در خصوص اقتصاد و وضعیت جامعه و هر موضوعی که پیش می آمد از لباس و آشپزی و فیلم سینمایی صحبت می کردیم و مشکلات اقوام و دوستان را برای هم باز گو می کردیم و هر وقت اطلاعات جدیدتری داشتیم در خود احساس برتری می کردم

    اما از وقتی به آموزهای استاد آشنا شدم طرز صحبت کردنم تغیر کرد یواش یواش یاد گرفتم افسار ورودی ذهنم را به دست بقیه ندهم

    همین شب گذشته در جشن تولد مهمانی بودیم در اواخر مهمانی یکی از اقوام در خصوص مردن یک نفر از همکاران خودش اطلاع رسانی می کرد و با تمام جزئیات . من به ایشان گفتم این خبرها چیه می دی گفت خوب فردا می فهمید بعد میاید می پرسید من هم که دیدم داره یواش یواش موضوعات منفی پیش میاد سریع گفتم ما دیگه باید بریم و آخر وقت شده همسرم هم که با من در کلاسهای استاد شرکت می کنه سریع با من همراهی کرد بعد امروز سر صحبت که شد گفت منم به شما اشاره کردم که زودتر برویم ولی من متوجه نشده بودم و گفت دیدم اوضاع داره منفی میشه

    این فایل استاد را من دانلود نمودم و مقداری حجم آنرا کم نمودم و در دوتا فایل در واتس آپ در گروه کارکنان محل کارم قرار دادم و یکی هم برای یکی از اعضا خانواده ام فرستادم

    روز بعد رفتم و گفتم ببینم بازخورد چیست

    جالبه که گفته استاد برای چندمین بار ثابت شد 👍

    هر کس که در مدار باشه میبینه و می شنوه

    نتیجه

    آن فرد خانواده اصلا نگاه نکرد

    و کارکنان حاضر در گروه که ۸نفر می باشند دو نفر اصلا دانلود نکرده بودند و بقیه هم هیچ اظهار نظری نکردند

    در صورتیکه اگر یک فیلم کوتاه خنده دار یا ناراحت کننده فرستاده بودم کلی بازخورد برمی گشت

    امروز صبح یادم به این شعر حافظ بزرگوار افتاد

    گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش

    در پایان شعر را می آورم بخوانید و در آن تامل بفرمایید

    ارزشمنده

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت می گردد جهان بر مردمان سختکوش

    وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک

    زهره در رقص آمد و بربط زنان می گفت نوش

    با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام

    نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

    ««تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی»»

    ««گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش»»

    گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور

    گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش

    در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

    زان که آن جا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

    بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست

    یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

    ساقیا می ده که رندی های حافظ فهم کرد

    آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: