ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 26

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    به نام الله مهربان و به یاری او

    سلام دوستان و خانواده عزیزم چه لذتی بردم استاد جونم رو مثل همیشه شاد و بشاش پر انرژی خوش اندام تر ازهمیشه و سایه خشکل مریم جونم رو هم دیدیم اینقدر دلم میخواد از نزدیک فیس تو فیس صحبت های استاد جونم رو گوش بدم

    در مورد این فایل که بی نهایت ارزشمنده و وقتی من در دوره عزت نفس بهش برخورد کردم و خیلی از کامنت های دیگران خوندم اصلا حکایتیه واقعا باید مراقب باشم من به شدت در این مورد ضعف دارم و باید حواسم جمع کنم

    بی نهایت بیماری در مورد خودم و بچه ام و خانوادم جذب کردم یادمه یه مدتی بود قبلنا اصلا توی سایت نبودم بس که پسرم مریض میشدم دائم ما جرئت نداشتیم بریم حتی یه بیرون رفتن ساده با اینکه غذای مقوی بهش میدادم و رعایت میکردم و بخدا میگفتم خدا چرا این بچه اینقد مریضه؟؟؟

    وقتی با این موضوع در دوره عزت نفس آشنا و کار کردم و بازم خیلی وقتا دلم میخاد برای جلب توجه از دردی تو بدنم یا اتفاقی افتاده بگم که گاهی هم کنترل خارج میشم و میگم ولی خیلی بهتر شدم به لطف الله مهربانم

    اتفاقا همین چند روز پیش پسرم یه سرما خوردگی کوچیک داشت همسرم که وسواسیه گفت دکتر ببریم هرچی گفتم نیاز نیست اصرار کرد منم بی توجه کردم و پسرم ظرف چند ساعت خوب و یه ذره صداش هم گرفته بود 1 روزه خوب شد درحالیکه دکتر گفت اسهال میشه تب میکنه بدن درد میشه

    با یاری خدا جونم بازم عزم جزم میکنم حواسم بیشت رباشه

    و یه چی جدید یاد گرفتم از الان حتی برای خدای خودم هم تعریف نمیکنم و باید تلاش کنم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سمیه فلاحی گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    سلام به بهترین استاد ومریم عزیزم

    استاد دقیقا من هم چند ماه پیش گلو درد داشتم وگلوم ورم کرده بود اتفاقا خودم جذبش کرده بودم من قبلاً یه آقایی رو دوست داشتم و باهاش کات کردم یعنی دست رد به سینه ام زد خیلی برام سخت بود بارها تو فایل ها از شما شنیده بودم که من از این فرد سیلی محکمی میخورم ولی به خرجم نرفت تا اینکه وقتی گفت برام مهم نیستی دنیا تو سرم خراب شد همونجا یه بغضی گلوم گرفت

    خوب دیگه بعد ۱۵سال باید قیدشو میزدم

    آزمون روز گلو درد من شروع شد و به شدت درد میکرد توری که غذا نمی‌تونستم بخورم حتی آب

    وبعد ازتون بود که دیگه شروع کردم توجه جلب کردن هرجا می‌رسیدم میگفتم غذا نمی‌خورم گلوم ورم کرده از این حرفا

    حالا دیگه خانواده ول کنه قضیه نبود مدام زنگ که برات نذر کردیم که حالت خوب بشه مامانم گریه میکرد راستشو بخواین بدمم نمیومد

    انگار احساس میکردم نیاز دارم تا کاریه جایی رسید که گلوم میگفتن باید تیکه برداری بشه ومن ترسیدم به خودم گفتم دیگه توجه جلب کردن بشه تو خودت می‌دونی چته چرا گندش کردی

    دیگه باید جمع جورش میکردم قبل ازاین ها هم از خدا خواسته بودم که این آقا رو از جلوی راهم برداره ومن مقاومت میکردم به خودم گفتم تو خواستی وخداوند اجابت کرده این مریضی الارمه وباید به مسیر برگردی

    البته نشانه خانم بامن حرف میزد یه جا موندم که نوشته بود پیام از طرف خداوند :کسی تو رو ترک نکرده من از جلو راحت برداشتم که رشد کنی

    دیگه مطمعا بودم که همه چیزدرسته دیگه سعی کردم زیپ دهنم بکشم و دیگه ناله نکنم البته دکتر یه سریع دارو داده بود که باید حالا حالا می‌خوردم تا بعد برم آزمایش بدم ببینم خوب شده یا نه من از همون اول داروها و انداختم دور وگفتم من خودم ایجاد کردم وخوبش میکنم دیگه جواب تلفن خانواده رو نمی‌دادم حتی یادم هست برخورد جدی کردم وگفتم من نیاز به دلسوزی شما ندارم و دیگه کافیه والان که این کامنت رو نوشتم واولین کامنت هست حدوده ۶ماه هست که حتی یه دونه قرص نخوردم وگلوم خوب خوب شده به لطف خداوند ،فقط یه سوال دارم درسته که نباید مشکلاتمون رو با کسی نگیم وحتی به خداوند ولی گاهی یه بغض آدم رو خیلی اذیت می‌کنه به کی بگیم استاد عاشقتونم خیلی خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    شاهرخ گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    سلام، انصافا عجب آگاهی های گفته شد تو این فایل، بی نظیر ،عالی .

    پدر من در گذشته چنتا زمین داشت که اون موقع ارزش مالی زیادی نداشت و هی میگفت من تو زندگیم هیچی ندارم، به همه میگفت این حرفو،این جمله برای من خیلی آشناست که بارها و بارها گفته من تو زندگیم هیچی ندارم،کارگر به دنیا امدم و کارگرم میمیرم، بارها بارها این حرفو میزد ، درحال این حرفو میزد که اوضاع مالیش از تمام دوستاش و اشنایان بهتر بود، بسیار زیاد تحت تاثیر اخبار ، بخصوص اخبار رسانه های فارسی زبان که داخل ایران نبودن بود و هی میگفت تا این سیستم این رژیم نره ما هیچی نمیشیم. مردم ایران همه بدبختن چون این رژیم هست، این جمله مثل نقل روی زبونش بود و هی میگفت که بابا، چون ریس جمهور، فلان نماینده مجلس، استاندار و یا شهردار این کارو میکنه من پیشرفت نمیکنم و تا اینا از ایران نرن ما به هیجای نمیرسیم و مشکلات مالی من و عدم موفقیت من بخاطر این رژیمه. انگلیس، امریکا این رژیمو آورده و من بدبختم بخاطر این رژیم، نه فقط من کل مردم ایران بدختن، خلاصه همیشه یا اینارو میگفت یا داشت اخبار سیاسی فارسی زبان خارج از ایرانو گوش میداد، یعنی من تا اونجا که یادمه پدرم در دو حالت دیدم یا اخبار سیاسی خارجی گوش میداد که میگفتن آی ملت چرا نشستید ایران پر شده از بدبختی، فلاکت و گوشنگی، فقر بیداد میکنه و یه مشکل خیلی کوچیکو بزرگ میکردن یا این که در باره این حرفا به شدت و محکم و قدرت صحبت میکرد با همه، درباره این که چند صد میلیون دلار طلا و دلارو از مرزا بردن و یا دکل نفتی گم شده و یا فلان کس اختلاس کرده و تموم شد دیگه همه چیو بردن دیگه چیزی نمونده من بتونم بدست بیارم تازه اگرم چیزی مونده آقا زاده ها دارن میخورن فلان مدیر کل پول میفرسته برای پسرش تو سویس حال کنه پول تموم شده یا این که مملکت شده پارتی،همه جا پارتیه،میخوای کار کنی پارتی نداشته باشی وصل نباشی به سیستم کله پات میکنن و خلاصه این مثل نقل تو دهنش بود.

    اتفاقی که افتاد این بود که همه همکاراش با وضعیت مالی بسیار بد و سخت تر و بدبختر از پدرم همه صاحب خونه و ماشین ویلا شدن وحداقلش دیگه مستاجر نیستن، ولی پدر من با سی سال کار روزانه هنوز مستاجره، هنوز خونه اوله، هنوز نگران قیمت گوشت و مرغو و پودر لباسشویه ،هنوز از بدختیا حرف میزنه،هنوز میگه پولو میبرن لبنان یا فلسطین یا دیگه پولی نمونده، هنوز میگه چون نظارت رو مملکت نیست من هنوز مستاجرم، چون دولت مردا وزیرا کارشونو بلد نیستن من هنوز مستاجرم، من مستاجرم چون که پول ما خرج فلان کار میشه یا میفرستن فلان کشور،و کلی حرف شبیه این حرفا و اون چنتا زمینش که الان میلیاردها تومن ارزش داره فقط یه سال، یه سال قبل از رونق گرفتنش با ارزش خیلی کم آبش کرد و هیچی نداره ولی صاحب زمین فقط یکی دو سال بعدش میتونم بگم هزار برابر قیمتی که از پدرم خرید فروخت، پدرم سیزده میلیون تومن فروخت زمیناشو و نفر بعدش با این که همون زمینو بدون اینکه ساختمون کنه پنج میلیارد تومن فروخت هر زمینو.

    من با پوست و گوشت و استخونم درک کردم که صحبت از بدختی ،جز بدبختی بیشتر ثمره ای نداره و به خودم قول دادم تو راه پدرم قدم نزارم، پدرم الگو خوبیه برای من، چون میدونم هر کاری که کرده و هر حرفی که میزنه،راه مخالفش راه درسته. به خودم قول دادم که هیچ وقت، هیچ وقت از مشکلات صحبت نکنم حتی وقتی مثله یه تیکه چوب تو اقیانوسی از مشکلات شناورم بالاخره امیدی هست به ساحل خوشبتی برسم ولی صحبت کردن از مشکلات، انتقاد کردن از رهبران سیاسی و همه رو دزد خطاب کردن تمام مسئولان سیاسی، هیچ گره ای از مشکلات باز نمیکنه، این چیزیه که من تجربش کردم و عینا دیدم.

    آرزوی سلامتی و موفقیت دارم برای همه، بخصوص مسئولان سیاسی کشور چه خوب کار کنن چه نه، چون اینو میدونم که کلید حل مشکلات و رسیدن به موفقیت من، درون منه و هر لحظه با منه، نه اون بیرون و دست رهبران سیاسی کشور.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    سلام خدمت استاد پر از آگاهی خودم من ۳سال پیش با قانون جذب آشنا شدم اون موقع خیلی در مورد همه چی کنترل زبان داشتم در مورد سلامتی،روابط،وپول خیلی هم نتیجه می‌گرفتم یک سالی هم خیلی خوب وعالی بود اما از یه جایی به بعد من در مورد پول و سلامتی تماما تمرکزم رو همین بود که نکنه کلام منفی بر زبانم جاری بشه ومن پول جذب نکنم وبه شدت هم پول جذب میکردم وسلامتی هم به لطف خدا خیلی خوب بودم .هستم چون بدم میاد از حس ترحم،اما در مورد روابط اصلا رعایت نمی‌کردم وفقط از رابطه ی بد خودم و پسرم وهمسرم به همه میگفتم اصلا کوتاه بیا هم نبودم با توجه به اینکه میدونستم جلب توجه هست ومظلوم نمایی اما اصلا ذهنم قبول نمی‌کرد تا اینکه خیلی اوضاع روابط ما بد شد طوری که گفتم فقط طلاق وقتی دیگه دیدم پسرم خیلی ناراحتی می‌کنه تصمیم گرفتم دیگه دست از مظلوم نمایی بردارم وتمرکزم بزارم رو نکات مثبت روابطمون همه چی عوض شد هنوز خیلی راه داره داشتم دنبال راهکار می‌گشتم چیکار کنم که ادامه داشته باشه استاد این فایل گذاشتن عالی بود برای کمک به من واقعا ممنون هستم از استاد و دیگه قفل میزنم بر زبانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    وحیده فرشباف گفته:
    مدت عضویت: 2270 روز

    سلام استاد عزیز من این فایل رو شاید بیشتر از ده بار گوش دادم و امروز تصمیم گرفتم بیام در مورد تجربیات خودم بنویسم توجه به نا خواسته ها صحبت در مورد مشکلات و بیماری ها و جلب توجه و ترحم بقیه دقیقا از خصوصیات اخلاقی من بود من وقتی دوره عزت نفس رو خریدم برای اولین بار متوجه شدم من در تمام طول سالهای گذشته زندگیم طوری رفتار میکردم که یه قربانی باشم

    تا دیگران و مخصوصا همسرم و خانواده ام بهم توجه کنند و دلداری بدن منو

    مدام پیش خواهر ها و مادرم از مشکلات خونه همسایه ها از رفتار بد همسرم صحبت میکردم و غافل بودم که با هر بار صحبت در مورد اون مشکلات باعث گسترش اون مشکلات میشدم و اوضاع بدتر میشد .

    بیماری های عجیب و غریبی که میگرفتم

    و بعد هم مشکلات گوارشی که دکتر های زیادی رفتم و همه شون در آخر بهم میگفتن عصبی و من همیشه همسرم رو مقصر بیماریهای عصبیم می دونستم و بهش میگفتم اعصاب من ضعیف تو با رفتار هات باعث آزار من میشی و من بیماریم بدتر میشه !

    و جالب تر این که بعد یه مدت به شدت لاغر شدم و هرکس میپرسید چرا لاغر شدی با حالت تاسف از مشکلاتم براشون میگفتم و اونا مثلا دلشون به حالم میسوخت و بهم حق میدادن

    در مورد پسرم هم این مساله تکرار شد پسرم وقتی کم سن بود دچار سینوزیت شد و هر سال که فصل سرما میشد به طرز بسیار بدی مریضی ش عود میکرد

    و من به قول استاد قربون صدقه ش میرفتم وبا آب و تاب برا همه تعریف میکرد که بچه م همیشه بیمار و همه برام دل میسوزوندن و این اوضاع ادامه پیدا میکرد بعد هم همون مشکلات گوارشی که من داشتم رو پسرم دچارش شد .

    استاد من بارها دوره عزت نفس رو گوش دادم مخصوصا جلسه دوم که در مورد قربانی شدن صحبت کردین چون پاشنه آشیل من بود اما من قضیه رو کامل نگرفته بودم اما وقتی این فایل رو گوش دادم انگار یه مکمل بود برا اون فایل یه تلنگر حسابی بهم خورد تا بیشتر فکر کنم روی رفتار هام و به قول شما به خودم قول دادم زیپ دهنم رو ببندم و راجع به بیماری هام و مشکلاتم با هیچ کس صحبت نکنم و دنبال جلب توجه و ترحم نباشم و در مورد پسرم هم دارم سعی میکنم به مشکلات جسمی ش توجه نکنم و وقتی باهام صحبت میکنه برخلاف همیشه که نگران میشدم و دلداریش میدادم حالا آگاهانه صحبت رو تغییر میدم یا بهش میگم تو پسر قوی هستی و هیچ مشکل جسمی نداری بهش فکر نکن

    کنترل ذهن خیلی سخت استاد و یه قدرت خیلی بزرگ می خواد اما من تصمیم گرفتم تمام تلاشم رو بکنم چون می خوام از این چرخه معیوب بیام بیرون

    و این چند روزه انصافا اوضاع خیلی بهتر شده از خدا می خوام کمکم کنه تا بتونم از پسش بربیام

    استاد ازتون سپاسگزارم بابت این فایل های با ارزشی که برامون میذارین که واقعا یه گنج به تمام معناست ان شالله بتونم بهشون عمل کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    S گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام استاد خوبم امیدوارم حالت خودت و خانم مریم عزیز که عاشق مثبت نگری فوق العاده ای که داره هستم هم عالی و فوق العاده باشه پر از هیجان و حس خوب دقیقا مثل الان که من هستم باشین 🥰🌈🌸

    خیلیییی خیلیییی بیش از حد خوشحالم و حس خوب دارم🤍

    از زمانی که تمرکزم رو روی نکات مثبت زندگیم ، جهان هستی و آدم های دیگه گذاشتم حسم همیشه خیلی عالی فوق العاده هست و اصلا از بابت اتفاقات فوق العاده ای که از نظر دیگران معجزه هست تعجب نمیکنم و فقط حسم بهتر و بهتر میشه و ایمانم به خودم و به قانون جذب بیشتر میشه 🪄🌼

    اتفاقات خوبی که هر روز برام اتفاق میوفتند و نگات مثبت زندگیم آنقدر زیاده که ساعت ها میتونم دربارشون صحبت کنم 🌸😄

    چند مورد خیلی قابل توجه رو میگم که کسانی که در حال خوندن متن من هستند حس بهتری داشته باشند و طبق قانون حالشون بهتر و بهتر بشه و حس خوب بگیرن😚💕🌈

    1. گربه ی حیاط خونمون چهار تا بچه گربه کیوت و خوشگل بدنیا آورده و هر روز میارم خونه و باهاشون بازی میکنم🐱🌼

    2. دیروز موقع پیاده روی کردن تو طبیعت فوق العاده جنگلی نزدیک خونمون یه لاکپشت پیدا کردم و آوردمش خونه و خیلی حس خوبی بهم داد 🥰🐢

    3. چند وقت پیش گوشیم یه مشکل کوچیکی داشت که الان متوجه شدم اون مشکل رفع شده و میدونم بخاطر فرکانس اتفاقات خوبیه که شبانه روز ارسال میکنم و خیلی سپاسگزارم و خوشحالم😚💕🍒

    همیشه پر انرژی و خوشحال هستم و میدونم شما هم همینطورین🥰🤍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1911 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام و هزاران درود خدمت استاد نازنین سرحال سلامت با انگیزه

    و سلام به دوستان ثروتمند دوستان نازنین که گرمای وجودشون رو میشه کاملا احساس کرد از هر نقطه ای که هستند

    خدارو صدهزار مرتبه شاکر و سپاسگذارم به خاطر این روز های زیبا روابطی فوقالعاده زیبا رو دارم با همسرم تجربه میکنم و از این بابت خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم

    حرف های بسیار شیرین و قشنگی رو دارم از دختر کوچکم بهین دوساله میشنوم که ذوق زده میشم و عشقم بهش هر روز بیشتر میشه

    درامد بالایی رو دارم تجربه میکنم که نشان از رفتن به مدار بالاتری هست و فعلا باورام تثبیت نشدن چرا که شگفت زده میشم از این درامد

    نمیدونم با اومدن این فایل کامنت گذاشتم یا نه ولی الان من در مدار بالاتری هستم و درکی تازه دارم و میتونم با این نوشتن بیشتر به خودم کمک کنم

    اما مساله ای که پیش اومد ی اعلان روی سایت بود که اختلالی که ایجاد شده به خاطر ی شرکت هست که اینترنت کل دنیا یا قسمتی زیاد ازش از طریق سرور های اون شرکت یا کارهای اون شرکت انجام میشه

    به خودم گفتم خدای من ببین چقدر فراوانی و چقدر بزرگی هست که ی شرکت میتونه اینترنت روی اینترنت کل جهان تاثیر بگذاره خدایا شکرت ببین این شرکت چقدر بزرگه چقدر رشد کرده و این ریشه یابی شما استاد باعث میشه من برم ببینم و باور کنم بزرگی بینهایت رو باور کنم که میشه ی شرکتی باشه که مثلا اینترنت جهان دست اون باشه ی کسب و کاری باشه که این کسب و کار اونقدر بزرگ باشه که توی همه کشور ها شهر ها تاثیر بسزایی داشته باشه ببین قدرتی که خداوند در اختیار ما قرار داده

    حالا من میام میگم بله هر چی بزرگتر باشه بزرگترش هم هست اگه درامده درامد بیشتر هم هست اگه ارامشه ارامش بیشتر هم هست

    همین دیروز داشتم با یکی از انسان های شایسته و نازنینی که خیلی دوسش دارم حرف میزدم در مورد این که من با کمک اموزش های استاد و خداوند این امکان برام میسر شده که سعی کنم همه چیز رو نقد بخرم چک نداشته باشم قسط نداشته باشم و خیلی جالبه

    ی همسایه ای برای ما اومده که همکار ما هست و اون هم دقیقا کسب و کارش داره به همین نحو ادامه پیدا میکنه و گفتم استاد عباسمنش میگه افکار افکار مشابه رو جذب میکنن همینه و این همسایه ما به محض اومدن اینجا من باهاش اوکی بودم

    سلام و احوالپرسی و … و الان یکی از مشتری های خوب من هستش

    یا کارمندی که استخدام میکنم بدون هیچ مقاومتی حرف های استاد رو میپذیره و شروع میکنه و خودسازی درونی و زندگیش متحول شده خدارو شکر من اونقدر باور به فراوانی دارم که حقوقی براش در نظر گرفتم که کل ایران همچین حقوقی رو برای کارمنداشون در نظر نمیگیرن و صداقت و پشت کار و ایمان ترس از خداوند عشق به خانواده و زندگی و اینه صحبت کردن و فکر کردن در مورد خواسته ها و جذب افکار مشابه و حتی برعکسش که من اولین جایی که واکنش نشون میده جسممه

    و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم خریدام و سرمایه گذاری هام کلی بیشتر شده این اعتبار و این اعتقاد و این ایمان هر روز داره به لطف الله یکتا بیشتر و بیشتر میشه و خیلی سپاسگذارم استاد نازنین بابت این وقت این امید و انگیزه ای که تو بهم هدیه دادی با نشون دادن توحید عملی با یادگیری ارامش

    برای همه عزیزان ارزوی سعادت خوشبختی ثروت بی نهایت رو دارم

    إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    مهدیه رودخانه گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    سلام استاد عزیزم قبل از هر چیز ازتون هزاربار سپاسگزارم برای تهیه این فایلهای باارزش، تجربه ای که من به وضوح حسش کردم و از نردیک دیدم اینه که یکی از آشناهام همهیشه ایه یاس میخونه و همیشه تا میاد میشینه یا هر جا ادمو میبینه میگه یجام درد میکنه یا سرشو بسته یا میگه حالم خوب نیس خلاصه همش داره از ناراحتیا و درداش حرف میزنه و متاسفانه الان مشکلات مالی هم حتی به مشکلاتش اضافه شده ،عزیزشو از دست داده و نتونسته کنار بیاد والان یک ساله افسرده شده و همسر خودش هم افسرده شده و فقط از درد وناراحتی حرف میزنه همچنان و متوجه نمیشه ک خودش داره این بدبختیارو زیاد وزیادتر میکنه و بهشون پروبال میده،خواستم این تجربه رو بگم و ایمان دارم ک قوانین خدا تغییر نمیکنه و مهم نیس ک کی هستیم کجا هستیم اگه با جهان درست هماهنگ باشیم بهمون خوش میگذره و احساس خوشبختی میکنیم ۔۔۔از خدای خودم سپاسگزارم برای وجود جواهری مثل شما و خانوم شایسته عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مهدیه رودخانه گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    سلام استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیزم از شما هزار بار سپاسگزارم برای ایکهمه علم وآگاهی باارزش که بصورت رایگان دراختیار من قرار دادید و خیلی سخاوتمندانه فایلها رو اماده میکنید پر از علم ومحتوای عالی،من از دوسال پیش با شما وسایت شما اشنا شدم و تمام عمرم یک طرف این دوسال یک طرف همه چیز عالی پیش میره ودر مورد این فایل برام همیشه پیش میومد قبلا که ساعتها به مشکلاتم فکر میکردم درموردشون حرف میزدم وفکر میکردم حالم با حرف زدن درباره بدبختیام خوب میشه ولی داشتم مشکلات بیشتری رو جذب میکردم از وقتی با شما ددیدگاه شما به زندگی وقوانین اشنا شدم از وقتی به لطف شما با خدا اشنا شدم حتی یک بار بیمار نشدم واوضاع زندگیم با کیفیت تر وبهتر شده از خدا سپاسگزارم که شما رو سر راهم قرار داد و از شما سپاسگزارم که راه درست ویه جور متفاوت بهمون نشون دادید از همه کمکهاتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1356 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    دیدن زیبایی ها و توجه بر نکات مثبت☘️

    به به چه قدر قشنگ تنمپا ساختمان های بلند و شیک نماد فراوانی مردم امریکا که اینقدر شکر گزارن چه جایی زیبایی آسمان آبی ابرهای قشنگ خدایا شکرت استاد مشخصه چه قدر فرکانستون بالاست و هماهنگ هستید با جسم و روحتون من قشنگ حس میکنم شما از درون اون قدر احساس خوبی دارین اونقدر به قول خودتون تجربه کردین و پر شدین که غرق در ارامش هستید چه قدر پر انرژی شدین چه قدر بدنتون عالی شده یعنی از لحاظ سلامتی عالی شدین مشخصه از احساستون حال خوبتون اون فرکانس بالا و هماهنگیتون با جهان و خدا و دارین به خوبی قانون رو درک میکنید و با استفاده از قانون خداوند دارین زندگی میکنید

    و اینکه چه قدر تی شرتتون قشنگه یعنی تجسم میکنم که بخرم از همین جنس

    گفتگو استاد با دوستشون یا شاگرد :

    دوستشون گفتن قبلا یه بیماری داشتن جلب توجه میکردن تا بقیه احساس دلسوزی بکنن بگن اخی عزیزم بمیرم برات بعدش طرف حالش خوب باشه و بگه دیگران دارن حال منو خوب میکن با احساس دلسوزی (ارسال فرکانس بد و جذب مشکلات بیشتر به زندگی این فرد)✅

    با گفتن مشکلش ذهن خیلی از اون افراد که گفته درگیر کرده و اونا هم میرن سمت ناخواسته و اونا ها هم میرن تو فکر که نکنه منم اینجوری بشم یا نکنه من فلان بیماری رو بگیرم من دیدم قبلنا تو خانواده من یا حتی اطرافیان مدام راجب بیماری یا هرچی حرف میزدن دقیقا همون افراد مبتلا به بیماری شدن

    پس دقیقا یک نفر به دلیل نداشتن آگاهی میتونه هم آسیب به خودش و هزاران نفر دیگه بزنه (گفتن یک مشکل از زندگی و انتقال به افراد باعث جذب بیشتر مشکلات میشه)✅

    مثال از خودم✅در گذشته

    قبلا دنبال جلب توجه بودم مثلا گوش دادن آهنگ غمگین بقیه در فضای مجازی بگن اخی عزیزم یا مثلا تو مدرسه با حال بد رفتن بقیه بگن چی شده یا نرفتن مدرسه بقیه بگن چی شده چرا نبودی (عزت نفس پایین )

    جلب توجه (جذب مشکلات بیشتر

    در محل کار دیدم همکاران مدام راجب مشکلات و داشتن جذب میکردن اتفاقات بیشتر(جذب ناخواسته ها)

    یا حتی دیدم افرادی برای جلب توجه توی فضای مجازی اینستا گرام طرف عکس گذاشته بود که مثلا بیمارم حالم بده البته اینو به خودم میگم اخه چند سال پیش من الگو گرفتیم از بقیه که اره مثلا منم باید برم بیمارستان تا عکس بگیرم از دستم مثلا سرم هست که بقیه دایرکت بگن چییییی شده ؟تازه مثلا دایرکت هم تا ۳روز جواب ندی تازه پروفایلمون مشکی میکردیم نمیدونم ولی شاید بعضی از دوستان متوجه میشن که چی میگم چون قبلن اینستا گرام بودیم کارهای بیخودی اون موقع آگاه نبودیم منم دقیقا همون کارها رو میکردم پروفایل مشکی تازه بعضیا نوشته بودن روی پروفایل (من مردم)مثلا دستشون با تیغ میزدن توی پست یا استوری یا بقیه میگفتن چرا این کارو کردی ؟

    و اینکه من اینجوری نبودم من از بقیه یاد گرفتم خدارو صد هزار مرتبه شکر دیگه همچین کاری رو نکردم چندین ساله مسیرم رو تغییر دادم و اینکه من خودم از اینکارو ها ضربه خوردم بشدت

    و بقیه هم همین جور

    یادمه آهنگ غمگین میذاشتم برای جلب توجه تا بقیه پیام بدن چی شده وقتی هم پیام میدادن من خوشحال بودم(عزت نفس پایین و جذب ناخواسته ها بیشتر و بیشتر میشد)

    استاد ممنونم بابت این آگاهی های عالی

    بریم آگاهی ها رو یاد آوری کنیم

    ✅جلب توجه نکن به خاطر اینکه بقیه احساس دلسوزی کنن برات

    ✅دست به کارهای عجیب غریب نزن مثلا اگه کسی دستش شکسته نره یه جوری خودشو نشون بده که بقیه بگن ای وای کجا تصادف کردی احساس دلسوزی بکنن برات

    ✅مشکلاتمون رو به خدا هم نگیم میدونی چرا استاد میگه مشکلاتتون بع خدا نگین ؟چون خود من الان دوست ندارم از مشکلات حرف بزنم یادمه امروز از فامیل زنگ زدن گفتن چه کار میکنی من گفتم عالی خداروشکر بعدش هیچ وقت نگفتم بیکارم یا مثلا بگم اوضاع بده ولی قبلن میگفتم و بقیه فرکانس منو خوب میدونن من توی خانواده خودم اون وجه از شخصیتشون رو مجبور میکنم به من نشون بدم هر موقع حرف میزنن در گوشم میگیرم یا میرم بیرون اصلا مهم نیست بگن چرا اینجوری شده

    دقیقا خانواده من وقتی میان با من حرف میزنن همش از قشنگیه صحبت میکنن ولی با بقیه از بدبختی اونا اخلاق منو خوب میدونن راستی یه خواهر زاده دارم چند روز پیش گریه میکرد بعدش من اصلا بهش توجه نکردم مثلا عزیزم بیا غذا بخور شاید بعضی موقعها حواسم نبوده اما خیلی جدی دارم کار میکنم یعنی خواهر زادم اینقدر گریه میکرد گفتم اگه بهش توجه کنم فردا روز دوباره دنبال جلب توجه هست رهاش کردم خوب که گریه کرد خودش اومد نهارشو خورد

    پس یاد بگیرم جلب توجه نکنیم✅

    اینو اول به خودم میگم

    من این تجربیات رو گفتم بنویسم تا دیگران متوجه بشن

    خیلی ممنون استاد عزیز راجب این سوال باعث میشه رشد کنیم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: