ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 42

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی زمانی گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    به نام تنها قدرت جهان

    خداوندا من هرچی دارم از آن توست

    سلام به استاد عزیزم استاد عباس منش و خانم شایسته و همکلاسی‌های عزیز

    استاد چقدر از صحبتاتون لذت بردم من از خودم بگم من هر وقت سرما میخوردم در حد کوچولو خیلی اطرافیان ام بهم توجه میکردند و آنقدر طول می‌کشید بابای خدا بیامرزم بهم میگفت مجتبی بسه دیگه چقدر استراحت میکنی و خودمم الان فکر میکنم دوست داشتم بهم توجه کنند و دهها مورد دیگه

    من وقتی در اردوی تیم ملی جودو نیروههای مسلح بودم برادر بزرگترم بهم میگفت شماره کارتتو بفرست مجتبی من برات پول بفرستم حتی من میگفتم ممنون هستش و شاید تا الان هزار بار گفته و اتفاقا دیروز هم بهم زنگ زد و گفت و من زیپ دهنمو بستم و من 32 سالمه و اون 46 سالشه هرچند من کار میکنم و ماهی 11.614.000 ورودی مالیم هستش استاد واقعا لذت بردم از فایل

    خسته نباشید استاد جان خدا عمر طولانی بهتون بده و خانم شایسته بزرگوار

    آرزوی موفقیت دارم برای هم کلاسی های عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیزو مریم جان.

    کلید:توانایی به نام خودشناسی.

    فایل:ریشه جذب ناخواسته ها وراهکار ان.

    قدم بعد برای خودشناسی وتغییر شخصیت توانایی اعراض از ناخواسته هاست.

    ویکی از مشکلات سر راه ما برای این مقصود احساس قربانی شدن هست ما دوست داریم در مقابل دیگران از بیماریها ومشکلاتمون بگیم تا دلشون برامون بسوزه وبرامون همدردی کنند وبا این خواسته بیماری و مشکلات بیشتری رو جذب می کنیم.

    وبه این شکل ناخواسته ها رو وارد زندگیمون می کنیم ما بیماری بدهکاری دعوا ومشکلات رو نمی خوایم ولی وقتی در موردشون صحبت می کنیم یا به درد دل بقیه در موردش گوش می دیم به جهان اعلام می کنیم از این موارد بیشتر وارد زندگیمون کن.

    پس اگه می خوای شخصیتت تغییر کنه هرگز در مورد بیماری ومشکلات حرف نزن وبهشون توجه نکن حتی در مورد بچه ها وقتی بیمار می شن مثل قبل برخورد کن تا نخواد به خاطر جذب توجه دوباره بیمار بشه به این شکل ما سلامتی شادی و خوشبختی رو وارد زندگیمون می کنیم.

    استاد این مورد رو درباره فرزندم زیاد دیدم هر وقت پاییز که مدرسه شروع می شه با شروع سرماخوردگی هی بهش بگم مواظب باش پیش بچه هایی که سرما می خورن نرو اتفاقا می ترسه وبیشتر سرما می خوره ومن توی خونه نگهش می دارم وبیشتر توجه می کنم وهفته بعد دوباره سرما می خوره .

    امسال با توجه زیاد ودکتر بردن سرماخوردگی باعث بیماریهای دیگه هم شد.

    اما از یه جایی به یاد حرفهای شما افتادم کمتر توجه کردم وبا مامانم یا شوهرم در موردش حرف نزدم واین باعث شد بهبود پیدا کنه ودیگه نمی ترسونمش واگه می گه دوستاش سرماخوردن می گم اشکال نداره اونا بدنشون ضعیفه تو هر روز عسل وبادام می خوری تو دیگه مریض نمی شی وشکر خدا دوسه ماهی هست خیلی خوبه.

    ودر مورد خودم هم خیلی وضعیت سلامتیم بهتر شده.

    ودر مورد مشکلات یا پول هم اصلا صحبت نمی کنم وهمیشه می گم خدارو شکر داریم بهریم وجنس خوب می خرم وخدارو شکر اصلا هم مشکل مالی نداشتیم.

    خدایا شکرت برای این آگاهیها برای دستانت در زمین برای استلد که با این آموزشها سلامتی وثروت وخوشبختی رو وارد زندگیمون کرده.

    استاد متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    شهریار عابدین زاده گفته:
    مدت عضویت: 532 روز

    بنام خداوند بخشاینده مهربان

    از خدای خودم سپاسگزارم که خدا نوری در تاریکی راهم بهم نشون داده که با شما آشنا شدم استاد عزیز الان به این درک رسیدم که چه چیزهای باعث شد که در زندگی افت کنم چه چیزهای باعث شد در زندگی پیشرفت کنم و تمام پیشرفت در زندگی وجود نازنین خداوند هست و یک اتصالی بین من و خداوند قطع شده بود و اون هم از نا آگاهی من بود و این آگاهی که شما به من دادی این اتصال به خوبی وصل شده و چه جواب‌های از این اتصال گرفتم از خدای خودم سپاسگزارم که همچنین نورهای در این دنیا وجود داره ممنونم از استاد عزیز و تمام دستان کاران که باعث این فایل عجیب غریب و کدهای بسیار زیادی که برای من باز شدش سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 597 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    وای وای من هرچی از این موضوع بگم کم گفتم

    خیلی وقتا من ناله نکردم بلکه اون بیماریو با افتخار به بقیه گفتم و حس قدرت داشتم

    البته تازگیا متوجه شدم که دنبال جلب توجه بودم

    تو دوران پندمیک من چندین بار این بیماریو گرفتم و با افتخار برای بقیه تعریف میکردم که چه بیماری سختیع و با تمام جزییات تعریف میکردم که ببینید من تنهایی با چه دردی مقابله میکنم

    یا وقتی خوب میشدم دوباره پیش همه میگفتم که میدونم این بیماری عاشق منه و اولین نفر من هستم که میاد سراغ من با شوخی و خنده با افتخار به همه میگفتم

    استاد من قبل از اشنایی با شما هر روز با خواهرم تلفنی صحبت میکردم و هر روز هم از رفتار بد شوهرم یا مادر شوهرم میگفتم

    وای خدای من جالبه که خودم داشتم چاه میکندم واسه خودم

    اگر روزی حرفی برای گفتن نداشتم میگشتم تا عیبی پیدا کنم از همسرم که قبلا نگفتم و با جذابیت بیشتری تعریف کنم

    و مشکلات من و همسرم هر روز بیشتر میشد

    الان دیگه خیلی کمتر با خواهرم صحبت میکنم و اگاهانه از ناخواسته هام صحبت نمیکنم و خدا روشکر رابطه ی منو همسرم عالی شده

    به تازگی دختر خواهر همسرم شش ماهه پشت سر هم مریضه و من چون از قوانین اطلاع دارم متوجه شدم مدام از مریض شدن دخترش تعریف میکنه

    حتی اگر دو سه روز باشه حالش دخترش خوب باشه بازم میگه می دونم دوباره مریض میشه یه جورایی امادس

    برای دریافت بیماری برای دخترش

    استاد متاسفانه بیشتر مردم در حال بدگویی و ناله کردن هستن وقتی میبینم واقعا تاسف میخورم که یه زمانی منم مثل اونا بودم و هیچ اطلاعی نداشتم که چه بلایی داره سرم میاد از حرفای خودم

    چقدر خوبه که به سمت شما هدایت شدم و روز به روز ارامشم بیشتر میشه

    واقعا خدا روشکر برای داشتن استادی مثل شما

    واقعا سپاسگزارم که قانون و به ما یاد دادین

    خدا رو شکر الان دیگه همیشه در سلامت کاملم

    رابطه ی خیلی خوبی دارم

    و ارامشی که دارم و با هیچی عوض نمیکنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    محسن جلالی گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی.

    من چندین سال بود که از ناراحتی معده رنج می بردم و کلی هم دوا و درمون انجام دادم ، از درمان های خانگی گرفته تا پزشک و سونوگرافی و آندوسکوپی ، همه رو انجام دادم و در نتیجه پزشکم گفت که در قسمت انتهایی معدت یه مشکل مادرزادی داری که قابل درمان نیست و فقط نباید بذاری معدت خالی بمونه چون صفرا برگشت می کنه داخل معدت و باعث درد میشه. یه دارویی هم تجویز کرد و گفت که این رو باید همیشه مصرف کنی و یک سری غذاها و نوشیدنی ها رو هم برام ممنون کرد . بیش از سه سال من این درد رو تحمل کردم و هر بار هم که کسی از اطرافیان از درد معدم سوال می پرسید کلی آه و ناله و شکایت داشتم و از این که به من ترحم میکردن و برام دلسوزی میکردن یه جورایی حس خوبی در اون لحظه پیدا می کردم ، قافل از این که خودم با این کار دارم بیماری رو ادامه دارش می‌کنم و حتی گاهی شدید تر هم میشد . این ماجرا مال حدوداً 15 سال قبله ، من هم از قوانین هیچ آگاهی نداشتم اما همون زمان کتابی رو خوندم به نام آئین زندگی از آقای دیل کارنگی ، توی اون کتاب گفته بود که خیلی از بیماری ها رو میشه با تلقین به خود ، درمان کرد حتی بیماری های لا علاج رو . اون زمان متوجه شدم که خودم با تلقین هایی که به خودم دادم و در موردش با دیگران صحبت کردم باعث به وجود اومدن این بیماری شده بودم. از اون روز تصمیم گرفتم که بر عکس عمل کنم ، هم به خودم بگم که معدم عالیه و هم به کسانی که از بیماری من سوال می پرسن بگم عالیم. روز های او تصمیم ، معدم درد می‌گرفت اما به خودم میگفتم معدم عالیه ، این درد خفیف هم احتمالاً به خاطر غذایی هست که خوردم و بی توجهی می کردم به درد ، و حواسم رو به چیزای دیگه پرت می‌کردم و این کار رو ادامه دادم تا اینکه با بیماری کلا خداحافظی کردم. الان بیش از پانزده سال می‌گذره و من دیگه اون درد رو تجربه نکردم و با اینکه دکتر در اون زمان روزه گرفتن رو برام ممنون کرده بود ، اما تمام این سالها در ماه رمضان روزه گرفتم ، تمام غذاهایی که برام ممنون شده بود رو می‌خورم ، و دیگه از درد معده الحمدلله خبری نیست.

    از خداوند سپاسگزارم به خاطر سلامتی که دارم از آقای دیل کارنگی تشکر می‌کنم که اون آگاهی رو به من داد و از شما استاد بزرگوار متشکرم که آگاهی ها رو کامل کردید و من علت رو متوجه شدم .

    برای همه دوستان آرزوی سلامتی و موفقیت از درگاه خداوند دارم.

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ریحان گفته:
      مدت عضویت: 2160 روز

      سلام آقای جلالی .تبریک میگم و آن شالله همیشه سلامت باشید .من هم همیشه دوران راهنمایی دبیرستان و دانشجویی از درد معده شاکی بودم.مخصوصا توی دوران کنکور برای اینکه بهم فشار نیار که بگن درس بخون و توی دانشگاه برای اینکه درس نخونم خودم رو مریض میکردم با باورهام.و همیشه دارو مصرف میکردم .جالب اینجاس که با کار کردن روی باورها مخصوصا دوره اعتماد به نفس ،درد معده از بین رفت و نمی‌دونم چطور شد که من دیگه همه چیز میتونستم بخورم بدون اینکه مشکلی پیش بیاد .

      همینه که استاد میگه هر کدام از ما سرنوشتش رو تعیین می‌کنه .چقدر روزهایی که من دنبال ترحم دیگران بودم تا پدر و مادر و دکتر برام دلبسوزونن و کمی آرام بشم.خدا رو شکر ازقبل خیلی بهتر شدم .

      مرسی استاد جان .مرسی خدا جونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محسن جلالی گفته:
        مدت عضویت: 948 روز

        با سلام و عرض ادب

        سپاسگزارم از شما که کامنت ها رو مطالعه می کنید و از اون مهمتر به اون ها نظر و پاسخ می‌دید.

        انشاالله در تک تک لحظه های زندگی شاد باشید و آرامش تمام وجود و زندگی تون رو در بر بگیره و روز به روز موفقیت های چشمگیری داشته باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نفس آریان گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    سلام به استاد عزیزم و به همه دوستان

    استاد از امروز تصمیم گرفتم هر فایلی که بادقت گوش میدم، هرچی گفتین بهش عمل کنم و زیر اون فایل نظرمو کامنت کنم و از خودم رد پا بذارم.

    در مورد توجه به بیماری یه مورد خواهر همسرم هست که خ خ به پوست دستاش حساس هست و تا کوچکترین خراشی دستاش برداره، به عالم و آدم دستشو نشون میده، الان جوری شده که دستاش دائم حساس شده و رفته دکتر پوست و کلی پناد و کرم استفاده میکنه و سه تا دستکش میپوشه توی خونش تا بتونه کارهای خونشو انجام بده وگرنه پوست دستاش زخم میشه.

    یه مورد هم مادره خودم هست که در مورد بیماریها زیاد مطالعه میکنه و اطلاعات زیادی جمع میکنه، زنگ میزنه برا منم تعریف کنه که من حرفو عوض میکنم و معمولا هرچندوقت یکبار بیمار میشه و بهش توجه میکنه

    یک مورد هم مادرشوهرم هست که دچار کیست تخمدان شد و اصلا اهمیت نداد و برا خودش ارزش قائل نشد نرفت دکتر بخاطر بیحوصلگی، تا اینکه سونوگرافی داد و گفتن کیستت 4 کیلوگرم شده و باید هرچه زودتر جراحی کنی، بماند که کلی هزینه کرد برا دادن سونوگرافی، سی تی اسکن و آزمایشهای مختلف، بعده دو ماه که نوبت بستریش شد هم پذیرش بیمارستان گفت که تخت خالی نداریم و کلی اذیت شد تا موافقت کردن بستریش کنن، وفتی هم جراحی شد، اونقدر جلب توجه کرد که دیگران براش دلسوزی کنن، بعده بیست روز نه تنها بخیه های شکمش جوش نخورد بلکه از وسط پاره شدن و مجبورش کردن چهار شب دیگه بستری بشه و شکمش رو بدون بیهوشی دوباره بخیه کردن، تازه تا سه ماه هم همچنان جلب توج میکرد پیش فامیل و درباره مراحل جراحیش توضیح میداد که چقدر سختی کشیده… و تا یک ماه دخترهاش ازش پرستاری کردن… الان بعده حدوده یکسال از این ماجرا همچنان از سرویس فرنگی استفاده میکنه و میگه شکمم درد داره، یا وقتاییکه سرما میخوره جوری توی جاش دراز میکشه و صداش رو غمگین میکنه، که آدم میگه یعنی چه بیماری سختی داره… خخخ، جالبه سوپ هم بپزم براش ببرم نمیخوره و من هم کاری به کارش ندارم تا خوب بشه🫢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه رضایی گفته:
      مدت عضویت: 840 روز

      سلام دوست عزیز

      ببیننن منم ابن مشکل پوستی و حساسیت به مایع و شوینده رو انقد بولد کرده بودم برا خودم که اصلا دستام همش زخم بود چند روزیه توجه نمیکنم

      و فقط وقتی نرم و قشنگه بهش توجه میکنم و سپاسگزاری میکنم

      به طرز جادویی ایی دستام عالیهه حالش

      پوستم دیگه مثل حدود یه هفته پیش با وجود شستشوی زیاد خشک نشده و عالیه

      اصلا دیوانه وار این تلقین جواابه حتی وقتی دردی مثل روز اول پریود داشتم

      تا میومدم راجع بهش خرف میزدم بد میشد حالم وقتی رو حال خوبن تمرکز میکردم چنان خوب میشدم که یادم میرفت چم بود.

      وقتی یکی هی حالتو میپرسه ینی وقتی میدونه

      همش بهت یادآور میشه که حالت بد بود الان چطوره

      اگه تو بیای و زنجیره توجه بد رو بشکونی بگی عالیمم چنان معجزه ای رخ میده که در حیرت میمونی اینا کار جهانه کار قوانین ثابت خداوند

      اخرش که گفتین کسی توجه نکرد و ارزش قائل نشد

      من تا همون لحظه اینجوری بودم که اوکی این علائم رو نادیده میگیرم نمیرم دکتر

      بعد اون مثل پتک زد تو فکرم که این الگوی تکرار شونده است باید برای حلش راه حل بیابی نه بی توجهی کنی

      خدایا بی نهایت شکرت عاشقتم بی‌انتها

      ممنونم بابت کامنت کامل و زیباتون پر هدایت رب بود برام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام استاد عزیزم.

    امروز از خداوند یکتا هدایت طلبیدم و به لطف رب العالمین هدایت شدم به این فایل بینظیر.

    کلید اصلی و نکته اصلی این فایل:

    اگر میخواهی مشکلاتت بیشتر نشود در موردش صحبت نکن.

    ● در مورد مشکلاتت و حال نازیبات با “خدا” هم صحبت نکن. این همون اصل بقای اصلح هست که شما در یک فایل جداگونه در موردش صحبت کردید قبلا.

    ● با صحبت کردن در مورد نازیبایی ها، به اون نازیبایی ها قدرت می‌دهی.

    ● با دلسوزی کردن برای پدرت، برادرت، خواهرت، مادرت، فرزندت، همسرت، دوستت و … اونو بدبخت تر می‌کنی. چون این باعث میشه اون شخص برای دریافت ترحم تو مریض بشه و یا از اون جنس بدبختی ها برای دریافت احساس ترحم و توجه تو؛ در زندگی اش بیشتر دریافت کند.

    استاد عزیزم. همیشه یادمه پدرم در مورد مریضی ها اینطور بود. یعنی خیلی کم به ما توجه میکرد. و می‌گفت چیزیتون نیست. پاشید برید مدرسه.

    واسه همین ما خیلی کم سرما می‌خوردیم. البته که باروهای نادرست داشتم و بعضی مواقع آگاهانه درخواست این مورد را میدادم.

    خداروشکر که به این فایل بینظیر هدایت شدم. پرداز آگاهی بود این فایل.

    یادمه قبلا بارها و بارها این فایل را گوش دادم. مخصوصا اون قسمت پادکست که اون بنده ی خدا میگذاشته.

    دوره عزت نفس. واقعا اگر کسی بتونه 100 در صد به تمریناتش پای بند باشه، از اون دوره هاست که زندگی را تغییر می‌دهد.

    ان شاءالله که من بتونم خیلی بهتر و بیشتر از این دوره استفاده کنم.

    عاشقتونم استادان عزیزم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    بسیاری از مشکلات و بیماری ها را خودمان با کانون توجه خود به وجود اورده و احساس قربانی شدن باعث می شود بخواهیم ناخوداگاه برای جلب توجه، ترحم، دلسوزی و تایید دیگران و به دست آوردن محبت انها به احساس ارامش برسیم و از خداوند درخواست می کنیم که از جنس چنین بیماری هاو مسایل بیشتر به ما بدهد. باید یاد بگیریم که درباره ی مشکلات خود با هیچ کسی حتی خداوند نیز صحبت نکنیم. بسیاری از والدین زمانی که فرزاندانشان بیمار می شوند بیشتر به آنان توجه کرده و اینگونه محبت بیشتری را جلب می کنند و بسیاری از آنان نیز با جلب ترحم چنین کاری انجام می دهند. اگر درباره ی مشکلات خود با دیگران صحبت کنیم از جنس همان اتفاقات را جذب خواهیم کرد پس نخواهیم ترحم دیگران را جلب و اینگونه حس مهم بودن کنیم. اگر بخواهیم درباره بدبختی های خود صحبت کنیم همیشه بیمار خواهیم بود. آگاهانه درباره ی مشکلات و بیماری ها صحبت نکرده چون به هر چیزی توجه کنیم از جنس همان را جذب خواهیم کرد. اگر فرزند ما بیمار می شود هیچ توجه خاصی به او نکنیم و طبق قانون جهان رفتار کنیم که اگر به او توجه کنیم همیشه مریض خواهد بود و هر چقدر درد و بیماری بیشتری داشته توجه بیشتری را دریافت خواهد کرد و فرزندان نا خودآگاه بیماری را جذب کرده و لذت می برند و بعد متوجه خواهند شد خودشان این بیماری را برای خود رقم زده اند. باید با افتخار بگوییم من این بیماری را درمان کردم. چیزهایی را به دیگران بگوییم که به ما احساس قدرت بدهد.

    نخواهیم که به بدبختی های دیگران گوش دهیم و به آن ها بفهمانیم که ما تنها می توانیم به خوشبختی ها و موفقیت آن ها گوش دهیم. جهان به باورها و فرکانس های ما واکنش نشان می دهد. ورودی های خود را کنترل کنیم. متفاوت از دیگران عمل کرده تا نتایج متفاوتی بگیریم. به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس اتفاقات را جذب خواهیم کرد. اگر حال خوبی نداریم اجازه ندهیم دیگران متوجه شوند. زمانی که احساس خوبی نداریم با دیگران و خداوند صحبت نکنیم .در هر حالتی هستیم از زاویه ای به ان توجه کنیم که به احساس خوب برسیم. با توجه کردن به مشکلات دیگران کمک می کنیم که مانند آن ها بدبخت شویم.

    – ما بسیار کم در مورد مشکلات خود با دیگران صحبت می کردیم اما خودمان همیشه در ذهن خود و صحبت با خودمان و خداوند احساس قربانی شدن کرده و همان رفتار مرتب تکرار می شد تا جایی که تا حدودی توانستیم ذهن خود را کنترل کرده و اتفاقات نامناسب و رفتارهای ناجالب دیگران و خاطرات بد را مرتبا در ذهن خود مرور نکنیم برای همین بسیاری

    از افراد نامناسب تا حدودی از زندگی ما حذف شده و رفتار دیگران نیز با ما تغییر کرده است . یکی دیگر از دلایل داشتن احساس بد ما شنیدن مکرر و مداوم بدبختی ها و بیماری های دیگران بوده که هر روز ادامه داشت تا زمانی که به فایل های استاد گوش داده و این افراد خود به خود حذف شده اند و بسیاری از آنان را نیز خودمان حذف کرده ایم.همیشه اینگونه بود که دیگران هر بلا و مصیبتی داشتند پیش ما مطرح کرده و تمام وقت و انرژی ما را به هدر داده که البته مقصر خودمان بودیم و با هدایت خداوند و فایل های بی نظیر استاد خصوصا احساس لیاقت و عزت نفس این افراد کاملا حذف شده اند اما برخی اوقات هم آن ها را می بینیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 616 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام دوستان

    چون استاد عباس منش گفتند از تجارب خودتون راجع به توجه به ناخواسته ها بگید

    من خودم یادم میاد اونوقت که بچه بودم خیلی مریض می شدم و یادمه مادرم چقدر

    بهم توجه می کرد و قربون صدقه ام می رفت.

    و شاید همین توجه زیادی مادرم بود که این همه مریض می شدم .

    حتی الان که 45 سالم شده و تو یه شهر دیگه زندگی می کنم سعی می کنم که وقتهای که مریض می شدم

    پیش مادرم نروم یا بهش زنگ نزنم که مریض شدم

    چون اگه بفهمه دائم زنگ می زنه و به قول خودش شب خوابش نمی بره، (البته به مادرم حق می دم و تا موقعی که سایه اش بالا سرمون هست بهش خدمت می کنم و به قول داش مشتی ها نوکرشم )

    چقدر خوبه که :

    به قول استاد عباس منش تو زمانهای که حالمون خوبه ، حال خوبمون را بقیه ببینند نه فقط تو مواقع

    گرفتاری و مشکلات دست و دلباز بشیم و اونو با بقیه به اشتراک بگذاریم

    حال خوب و شادی هامو نو با بقیه به اشتراک بگذاریم.

    خدایا شکر بابت این آگاهی ها

    سپاس از شما استاد عباس منش عزیز که دست پر مهر خداوند شدی تا این آگاهی ها به ما برسه.

    شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    کافیه فقط زندگی افرادی را ببینیم که هر روز شکایت دارن مینالن غر میزنن بعد میفهمیم چقدر قانون درست و دقیقه

    وقتی اطرافیانم نگاه میکنم که هر چی مینالن زندگیشون بدتر میشه به خودم میگم ببین این قانونه

    خودمم قبلا همین بودم انگاز مسابقه این بود کی شوهرش بدتره، کی بدبختتره، کی بیشتر داستان زندگیش بده

    بعد یکمدت تلاش کردم ببخشم کینه دشمنی ها و اتفاقات و بعد تلاش کردم منفی را نبینم مثبتها را ببینم بعد تلاشوکردم منفی ها را نگم و بعد تلاش کردم مثبت بگم

    الانم گاهی منفی میگم اما نسبت به قبل من الان عالیم

    یادمه قبلا چشمم به بقیه بود بقیه کمک کنن، بقیه محبت کنن، بقیه حمایت کنن، و… اما الان فقط میگم خودم و خدا و این دید شد بزرگترین راه موفقیتم

    توقع دیگه از هیچکس ندارم حتی از خدا بهش میگم من نشون میدم لایق هستم تو هم اندازه لیاقتم بده توقع ندارم اگه من کاری نمیکنم اگه من لایقش نیستم برام بفرستی

    و چقدر الان ارامش دارم الان به معنای واقعی دارم میفهمم حسادتها مقایسه ها حرفها چقدر روح و جسمم داغون کرد

    متاسفانه فصل زمستون انقدر همه از بیماری میگن که باز بری در مدارش اما من همچنان دارم باورسازی میکنم توجهم برمیدارم و چهارماه همه مریض شدن من نشدم تا اخر اون اشتباه کرد افتادم در مدار بیماری شنیدم، توجه کردم، شد بلاخره مریض شدم بعد فهمیدم خودم کردم سریع باورها را درست کردم و دوباره خودمو اوردم در مدار سلامتی

    شاید استاد راحت از همه دل کند و رفت یک کشور دیگه و راحت هم ناخواسته ها و متفی ها و ادمها را حذف میکنه اما من نمیتونم و فقط با تغییر مدارم خود، دوستای منفیم کم شدن و دور شدن اما اینکه دیگه همه را بزارم کنار و…. نه و الانم دورم هستن صحبتهای منفی فقط، دارم یادمیگیرم توجه نکنم یا توجه کردم کوتاه باشه خودم ادامه ندم

    الان دارم تلاش میکنم بهتر بهتر عمل کنم

    خدایاشکرت بخاطر یاداوری این مبحث که باز هم بیشتر از قبل بر خواسته هام تمرکز کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: