ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 46
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مسیر الهامات
خدایا شکرت بابت هر آنچیزی که دادی و هر آن چیزی که ندادی و از من گرفتی مثل نگرانی و غم و غصه و احساس بد
چقدر لذت بردم از گوش دادن به این فایل
جلب توجه واقعا در عصری که داریم زندگی میکنیم یک معضل بزرگیه
یعنی خیلی ها مطرحن ولی خیلی بد مطرحن و به هر قیمتی طرف میخواد فقط دیده بشه ،
خب برمیگرده به خلاهایی که طرف داره ،برمیگرده به نیاز به توجه که تو همه ی ما هست اما باید کنترل بشه .
وقتی که ما میایم روی خودمون کار میکنیم ،خداوند تمام اون خلأهارو پرمیکنه ، وقتی که هر لحظه احساس کنی که خداوند حاضره و داره عاشقانه بهت توجه میکنه و هر نفست به اراده ی اونه ، دیگه واقعا چه نیازی هست که آدم خودشو به این درو و اون در بزنه برا جلب توجه ،که البته که بیشتر در جهت منفی و بیشتر احساس قربانی بودن که باعث میشه توجه بشه اما به قول استاد باید دوساعت راجب بدبختی و مشکلت بگی تا اونم شاید طرف در حد دودیقه دلداریت بده و دل بسوزونه برات یا نه ،که البته من مدار منی که دارم روی خودم کار میکنم و احساس خوب دارم ،خیلی جداست از اونی که احساس قربانی بودن داره و نیاز شدید به جلب توجه ،
ولی آخه فکر کن با اون شدت در مورد بدبختی صحبت کنی تا یه دقیقه نیاز مهم بودن طرف بده بهت یا نه معلوم نیست ،اخه به چه قیمتی ؟؟؟به قیمت چند برابر شدن اون درد یا اون مشکل ؟؟؟
خندم میگیره یاده یه حرفی افتادم از یه دوستی
رفته بودیم پارسال چمن مصنوعی فوتبال ،بعدش که تموم شد دوستم که پاس بهش داده بودم و دویید توپ و بگیره افتاد و دستش با انگشتش زخم شد و خلاصه بهم گف آخه این
چه پاسی بود که دادی بهم ؟؟ببین دستمو ، بعدش خندید گفت اشکال نداره با دوس دخترم قرار دارم ،کلی خودمو براش لوس میکنم ،هههههه
این به نظرم گریه داره ها من دارم بهش میخندم
چی بگم ؟؟؟ این تازه جنبه فان داشت ولی اگه عمیق بشیم میبینیم که داستان خیلی عمیق تر از این حرفاست
خدارو صدهزار مرتبه شکر که همیشه و بیشتر اوقات خنده روام و انرژی دارم و این باعث میشه اصن برقش طرف و بگیره و حتی اون فامیلی که احساس قربانی بودن داره به شدت ،پیش من اصن حرفی نمیزنه ،یا به قول استاد یه جورایی از اون رفتارو سطح انرژیم میفهمه که بابا این آدم ماله این نیست که من بخوام براش درد و دل کنم ،و این خیلی خوبه برای من
البته شاید در ماه یک یا دوبار ببینمشون
ولی رفیقایی داشتم که احساس قربانی بودن میکردن و اوضاع هرروز براشون بدتر شده ،
یه پسره بود تو فامیل دور ما که انقد احساس قربانی بودن داشت که آخرش افسرده شد و فک کنم 6ماه تمام خونه بود و بیرون نمی اومد ،یا زنمویی دارم که تا به الان یک یا دوبار شاید حال خوبشو دیدم و بقیش همش میگه مریضم و اوایل که ازدواج کرده بودن با عموم میگفت مثلا سردرد و سرما خوردگی و اینا و واژه ی حال ندارم کلا فلسفه زندگیشه ، بچه ها الان که میگم که داره یادم نیفته و میبینم چقدر قانون داره دقیق عمل میکنه و این زنموی من دقیقا مثل دوستی که استاد گفت این بیماری ها رو برای خودش تراشیده ،
میگم اوایل از سرما خوردگی بود و سردرد و حالا رابطه خوب و آن چندانی هم ندارن با عموم ولی گویا موقع بیماری بهش توجه میشه که صددرصد اینطوریه ،چون با تمام وجودم به این رسیدم که به قول استاد اگه به چیزی یا کسی بها ندی تو این داستانادمشو میزاره رو کولش و میره و دیگه اون کار و انجام نمیده ،
و خلاصه که بگم از سرما خوردگی الان رسیده به اختلالات نمیدونم چی چی و خرابی کلیه ها و کلی مرض و این باعث میشه که اطرافیان مامانم یا هرکی بیشتر دل بسوزونن براش و خدا با این فرمون به خیر کنه که میدونم به خیر نمیکنه ،چون انسان باید بخواد که بیاد از این فضا بیرون
منم که هر موقع به مامانم گفتم ،گف نه آخه میدونی گناه داره و سرت میاد و اون از اول مریض بود ماله الان نیست و من یه لبخند میزنم و میگم دقیقا همینی که شما میگی و دیگه بحث و تموم میکنم ، چون من صحبتم چیه و اونا کجای داستانن ؟؟
نه از اول اینطوری نبوده با این فایل من فهمیدم که اون خلقش کرده این همه بیماری رو به بهای جلب توجه و چقدر بده این
چقدر این عزت نفس همه چیز یک انسانه واقعا
مثال بعدی خودمو دارم میگم
یه بار سره سفره قهر کردیم با داداشم و رفتیم تو اتاق بچه بودیم و دیدیم کسی توجه نمیکنه ،داداشم گشنش بود کوچیکتره ازم ،گف داداش بریم شاممونو بخوریم ،ولشون کن ههههههه
و خیلی خوبه اگه توجه نشه به یک سری رفتار نادرست بچه ها
یا مثلاً سره اینکه شلوغ میکردیم کلی کتک میخوردیم از مادرم و گریه و فلان و بعدش مادرم که دوبار میگف به پدرم ولشون کن سیاهی چشماشون که تموم نمیشه بزار تاصب گربه کنن و اینو که میگف باور کنید انگار آب روی آتیش بود و قطع میشد گریه مون و عصبی میشدیم و یه مدار میومدیم بالاتر هههههه
خدایا شکرت بابت درک بهتر قانون و این فایل های فوق العاده
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
سلام به دوست عزیزم
چقدر مثالهایی که زدید درست بود
یاد مشتریه دیروزمون افتادم
زنه اومد و نیم ساعت از درداش گفت
من همون اولش ایرپاد زدم
ولی در آخر که داشت میرفت ارایشگرمون گفت
بیخیال برو زندگیتو کن و خیلی هم رو نداد بهش
این باعث میشه دفعه بعد اومد سالن ما نناله ها
ولی میدونم اینقدر برای خودش و بقیه تعریف میکنه که اون موضوع بزرگتر میشه
خیلی قابل تحسینه ک شما بعد بی توجهی بهتون اون رفتارو ادامه نمیدادید
چون من یادمه با بی توجهی بیشتر احساس قربانی بودن میکردم
هرچند الان دارم تلاش میکنم بهتر بشم
چه مسیر زیباییه مسیری که توش هستیم
مسیری که هیچ مقصدی ندارع و هرروز میتونیم اگاهانه خودمون رو بهتر کنیم
خدایا شکرت برای وجودت دوست عزیز
درپناه خداباشی
سلام دوست عزیز
چه الگوهای خوبی گفتین و این جمله تون باید هزار بار از خودمون وقتایی که میخوایم مظلوم نمایی کنیم باید به خودمون بگیم
((ولی آخه فکر کن با اون شدت در مورد بدبختی صحبت کنی تا یه دقیقه نیاز مهم بودن طرف بده بهت یا نه معلوم نیست ،اخه به چه قیمتی ؟؟؟به قیمت چند برابر شدن اون درد یا اون مشکل ؟))
چند برابر میشه اون دایره بدبختی ها
ولی یه نکته یادم اومد
این سری من خودم نمیام از اموراتم بگم ولی مادرم به خاله ها یا اشناها میگه هنوز دخترم تو زیر زمین زندگی میکنه،شوهرش از اداره بیرون اومده و …
خیلی ناراحت میشم و فک میکنم این سری رکود ما، دلسوزی بیجای مادرم هست یکی دوبار تذکر دادم از من نگو و اشتباهه
ولی حریف نمیشم و میفهمم باز توی حرفاش که حرفی نداره میگه
نظری دارین؟؟میگین رو زندگیم اثر میزاره؟
باز بعضی وقتا به خودم جواب میدم وقتی من به این هم توجه نکنم کمتر میشه و وقتی من قبول داشته باشم چشم و نذر حتی برای دلسوزی روی زندگیم اثر نداره خوب اثر نمیزاره و مادرم رو به حال خودش گذاشتم .
دوستان دیگه اگه نظری داشتین بگین.
بازم از کامنت تون ممنون
در پناه حق خوشبخت و شاد باشین.
سلام مینا جان عزیز
سپاس گزارم بابت کامنتی که برام گذاشتی و نوشتی تا بهتر درک کنی و داری روی خودت انقد قشنگ کار میکنی ، دقیقا همون توجه به ناخواسته است که باعث میشه بزرگ بشه ،
اولا که قانون رو برا خودت مرور کن :هرکسی داره نتیجهی فرکانس های خودشو میگیره
پس وقتی که من به این آگاه باشم ، میدونم که توجه به ناخواسته باعث میشه از جنس اون بیشتر وارد زندگیم بشه ،و داستان مادره شما همون ناخواستس ،
ما فقط و فقط باید روی خودمون کار کنیم مینای عزیز
کاره ما کنترل ذهن و اعراض از ناخواستس و بقیشو جهان انجام میده ، بارها تو روابط توجه خودمو گذاشتم رو نکات مثبت طرف مقابل یا اگه خیلی سخت بوده به نکات مثبتش توجه کنم ،توجه کردم به چیزی که بهم احساس بهتری بده و به طور معجزه آسایی اون رابطه خوب شده یا به مقصودم از اون چیز رسیدم و درکل همه چیز بهتر شده ،چرا چون قانون اینو میگه که اگر من توجه کنم به چیزی که بهم احساس بهتری بده و اینو تکرار کنم همواره ،امکان نداره منو هدایت کنه به شرایط و موقعیت و موضوعاتی که بهم احساس بدی بده ،
توجه کن به نکات مثبت مادرت و تحسینش کن ،اصن تو دلت تحسین کن ،اونوخ معجزشو میبینی به چشم خودت ،یک گوشه ای از معجزه ی تمرکز بر نکات مثبت رو .
امیدوارم همیشه توی این مسیر ثابت قدم باشیم هممون
و لذت ببریم از این فرصت کوتاه زندگی و آسون بگیریم و رهاتر باشیم و بدونیم که وقتی تو این فضا هستیم ،زندگی زیبایی هاشو نعمت هاشو سخاوتمندانه با ما شریک میشه .
در پناه الله یکتا باشی دوست عزیزم.
سلام دوست عزیز
ممنون بابت جواب
آره وقتی توجه م روی این ناخواسته بردارم مطمئنا کمرنگ میشه
البته که باید برم فوکوس کنم روی نکات مثبت مادرم
چون این مدت حس میکنم یکم از مادرم دور شدم و این خوب نیست
چقدر خوبه فضای اینجا
کامنت
جواب
سوال
راه حل
هدایت
استاد
مریم جان
دوستان
خدایا بابت تک تک نعمتهام شکر
به نام خدای که منبع تمام عشق و خوبی هاست
به نام خدای که هدایتگر و حمایتگر ما هست
به نام خدای که بهترین راهگشا هست
خدای که عشق هست و نور
خدای که فرمانروای تمام جهان هست
خدای که رب هست
خدای که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد
از رگ گردن نزدیکتر هست و آماده اجابت درخواست هاست
خدای من کرورر کروررر شکرت
سلامممم مینا جان عزیزم
الهی که حال دلت عالی ترین باشد
مینا جان فرق نمیکند در سر زمین باشی یا زیر زمین باشی وقتی با خدا باشی همه جا بهشت میشود واقعا خداوند بهشت را برایت میسازد
وقتی به خدا توکل کنی در ها برایت باز میشود
میدانی امروز به قرآن گوش میدادم به سوره قصص خیلی دلم قرص شد
خصوصا انجای که خدا گفت اینگونه ما موسی را برای مادرش بازگرداندیم تا غمگین نباشد و بداند که وعده ما حق هست
چی کسی وفادارتر از خدا هست ؟
چی کسی وفادارتر از خدا به عهد اش هست ؟
اگر ما به خدا ایمان داشته باشیم قطعا خداوند برای ما پاداش میدهد زیرا وعده او حق هست خودش رحمت و بخشش را به خود واجب دانسته و قطعا از مومنان دفاع میکند
ان الله یدافع عن الذین امنو
عزیزم خدای نازنینم شکرت که هستی
مینا جان فقط یک جمله برایت میگویم
((با هیچ چیزی و هیچ کسی مقاومت نکن))
با هیچ چیزی نجنگ و درگیر مشو
رها باش و تسلیم
بگذار مادرت هر کاری دلش میخواهد انجام بدهد شما فقط بیخیال باش اونا روی شما هیچ تاثیری ندارد شما در جهان خودتان زنده گی میکنید جهانی که پادشاه خودتان هستین تصمیم گیرنده و خالق خودتان هستید و مادر تان در جهان خودش زنده گی میکند نه افکار شما روی اونا تاثیر دارد و نه افکار اونا روی شما تاثیر دارد به یک شرط که شما نجنگید و توجه نکنید
عزیزم جهان آیینه تمام نمای درون ما هست
جهان آیینه هست
یک مثال از خودم بگویم من در گذشته وقتی کسی از من ایراد میگرفت به شدت ناراحت میشدم مخصوصا فامیلم که ازم ایراد میگرفتن خیلیی به هم میریختم و همرای شان میجنگیدم
از وقتی که به خودم ارزش قایل شدم و گفتم من با دیدگاهی دیگران تعریف نمیشوم و اصلا توجه نکردم راستش دیگر در زهنم بی اهمیت شد به طرز عجیبی دیگر اصلا از من ایراد نمیگیرند همین روز ها متوجه شدم و گفتم چقدررر قانون دقیق هست
بخدا همه چیز در درون خود ما هست
همه چیز را ما در درون خودمان ایجاد میکینم
ما هستیم که تصمیم میگریم چی را باور کنیم چی را نکنیم
ما هستیم که احساسات مان را کنترول میکنیم
در هر جا که باشیم میتوانیم به اون موضوع به اون قضیه قسمی نگاه کنیم که احساسی خوبی برای ما دست بدهد همه چیز به دیدگاهی ما برمیگردد
با تغییر دیدگاهی ما با تغییر افکار ما و با تغییر احساس ما میتوانیم هر جای که باشیم بهشت را تجربه بکنیم اینا را به خودم میگویم تا همیشه حواسم به نوع نگاهم به موضوعات باشد که به من احساس خوبی میدهد یا بد
دوستتتتت دارم فرشته زیبای خدا
الهی که پول ثروت نعمت خوشبختی سعادت عظمتی عشق ارامش بهترین ها بدوددددددد به دنبال مان
هوووووووووورررررا
یا الله شکرت
سلام دوست عزیز
چقدر مثل اسم تون پاکیزه جواب منو دادید
تو مقاومت نکن رها باش
کامنت تون رو میخوندم و لیخند به لبم اومد.
آره توی خاطراتم مرور کردم و همیشه به من میگفتن مینا هواس پرته مینا زیاد حالیش نیست
از وقتی با سایت و درسهای استاد اشنا شدم و بیخیال تحقیرشون شدم دیگه کمتر کمتر بهم گفتن و حالا برای همه امور از من نظر میخوان و رو حرف من حرف نمیزنن
آره به قول استاد توی فایلی میگفتن هرکی که ادعا داره بیاد زندگی منو چشم بزنه یا جادو کنه.ایمان استاد که کسی روی ما تاثیر نداره قدرت استاد رو نشون میده
و باید به این قانون ایمان داشته باشم کسی روی ما جز خودمون تاثیر نداره
ممنون دوست عزیز
دعاتون رو دوست داشتم
در پناه حق همیشه شاد و ثروتمند باشید
سلام به استاد عزیز و مریم جان دوست داشتنی و دوستان نازنینم
خیلی موضوع این فایل جالب و مهم بود اکثر ما هم تجربه اش کردیم
این که در مورد بعضی مسائل ناخواسته مون دوست داریم با دیگران صحبت کنیم و اونا با ما همدردی کنن و توجهشون رو جلب کنیم و برامون دلسوزی کنن
حالا خوبه که من خدا رو شکر از اوائل جوانی تمایلی به بازگو کردن مشکلاتم نداشتم…ولی باز هم بعضی جاها شاید هم خیلی جاها از دستم در رفته
با صحبت های استاد در مورد دوستش یاد سردرد خودم در سالهای گذشته افتادم، که بلطف آموزه های استاد و با کمک خدا حلش کردم
تا حالا از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم
همه اش فکر می کردم که خودم زیاد به این موضوع توجه می کردم و هی بزرگتر و سختتر میشد برام
ولی حالا یادم اومد که بخصوص اون اواخر با نزدیکانم زیاد در مورد این مسئله صحبت می کردم
غافل بودم از این که اظهار همدردی و قربون صدقه رفتن و توجه اونها در حد چند لحظه است ولی من با صحبت کردن از مشکلم اون رو برای خودم ماندگار می کردم
یه کمی هم برام عجیبه، چون خدا رو شکر تقریباً از احترام و توجه همه اطرافیانم برخوردار بودم و بنظر خودم عزت نفس بالایی داشتم
اما مشخصه که عزت نفسم اونقدرها هم خوب نبوده که می خواستم احساس قربانی شدن بخودم بگیرم و توجه و دلسوزی بقیه رو جلب کنم و احساس مهم بودن بمن دست بده
خدا رو شکر که از وقتی با استاد و این مسیر آشنا شدم بشدت مراقبم که در مورد ناخواسته هام با کسی صحبت نکنم حتی با خودم حتی با خدا
یادم نیست تو کدوم فایل بود که استاد با لحن نهیب زدن خیلی محکم و جدی دو بار گفت
راجع به مسائل ناجالب صحبت نکن
راجع به مسائل ناجالب صحبت نکن
و من اگر مسئله ناجالبی برام پیش بیاد فوری استاد و این حرفش تو ذهنم مجسم میشه و مثل استاد برای خودم با صدا تکرار می کنم
راجع به مسائل ناجالب صحبت نکن
راحع به مسائل ناجالب صحبت نکن
چقدر خوشحال میشم و خدا رو شکر می کنم وقتی که می بینم عملکرد الان من هم به همون رَوِشی هست که استاد میگه
وقتی کسی حالمو می پرسه نمیگم بد نیستم میگم خیلی خوبم خدا رو شکر
سعی می کنم نه در مورد مسائل بظاهر ناجالب خودم صحبت کنم نه در مورد مشکلات دیگران حتی همسرم و بچه هام
به هر چیزی توجه کنی به سمت اون هدایت میشی از جنس همون وارد زندگیت میشه
الان همون جور که استاد میگه من راجع به موفقیتهام و کارهای خوبی که انجام دادم صحبت می کنم
با شوق میگم من سردردمو درمان کردم
از مسئله ای که چند ماه پیش در سفر خارجی برای همسرم پیش اومد صحبت نمی کنم اما از عملکرد خیلی خوبم که با این که تنها و در یک کشور غریب بودم از خودم در برخورد با اون مسئله بروز دادم تعریف می کنم
اگر میخوای توجه جلب کنی از چیزی توجه جلب کن که بهت قدرت میده بهت کمک می کنه
یه مثال دیگه هم در مورد موضوع پندمیک بود که خیلی سعی کردم بهش توجه نکنم و بخصوص راجع به اون با بقیه صحبت نکنم، و خدا رو شکر که تو این دو سه سال این بیماری اجازه ورود به خونه ما پیدا نکرد و نه خودم و نه همسرم اصلاً این بیماری رو نگرفتیم
همین پریروز بود که موقع آشپزی دستمو بریدم و نسبتاً عمیق بود یه چسب کوچیک و ساده روش گذاشتم، و عصر که با بچه ها بصورت تصویری صحبت می کردیم نه در موردش حرف زدم و نه گذاشتم که بچه ها اونو ببینن
جهان داره با افکار ما کار می کنه
جهان داره با باورهای ما کار می کنه
جهان داره با کانون توجه ما کار می کنه
چیزی وارد زندگیت میشه که داری بش توجه می کنی
به چی داری توجه می کنی
در مورد چی داری صحبت می کنی
باید متفاوت عمل کنیم تا متفاوت نتیجه بگیریم
وقتی که حالمون خوب نیست با بقیه در موردش صحبت نکنیم
با خدا هم در موردش صحبت نکنیم
و این قدرت ذهنی میخواد اعتماد بنفس میخواد عزت نفس میخواد
اگر میخوای مشکلاتت بیشتر نشه در موردش صحبت نکن توی هر حالتی هستی توی هر شرایط سختی که هستی از زاویه ای نگاه کن به زندگیت که بتونی بخاطرش سپاسگزار باشی
بتونی نعمتها و فرصتها رو ببینی، بتونی به چیزای خوب توجه کنی
خودمون داریم زندگی خودمونو رقم می زنیم
و خودمون می تونیم تغییرش بدیم
خدا رو شکر برای تغییر نگرشم
خدا رو شکر برای بهبود شخصیتم و پیشرفتم
خدا رو شکر که استاد رو در مسیر زندگی من قرار داد
خدا رو شکر برای همه ی نعمت هام
در آغوش خدا زندگیمون پر از نعمت و سلامتی و خیر و برکت و آرامش الهی باشه
به نام خدای که بی نهایت ارزشمند و بینهایت غنی هست و بندگانشو قرین فراوانی کرده و میکند
خواستم اینه با درس کردن رفتارم عادت هام خوب زندگی کنم کلی لذت ببرم احساس خوب داشته باشم و الماس بسازم و جهانم جای بسیار زیباتری کنم
عادتی برای همیشه عادتی طلایی کشیدن زیپ دهنت موقعه ای که کمبود هست تا کمی جلب توجه کنی
و تشویق و تحسین موقعه فراوانی ها و موففقیت ها
واقعا با چشم خودم یکیو میشناختم بچه اش که میخورد زمین انقد نازشو میکشید حالا چیزیشم نشده بود یکم زخم شده بود ولی بچه چندساعت گریه میکرد حالا مادره اخیش بررررمن چرا تو اینجوری شدی شروع میشد انقد لوسش میکرد انقد به بقلش میکشید که نگو بعد الانکه فکرشو میکنم همسرش بچه اش مدام مریض هستند ما هر وقت اینارو میبینیم پدر پسر بلاخره انقد شده که قشنگ خیلی برام باورپپزیر شد احساس جلب توجه با مریضی حالا هرچی
ولی واقعا دلم میخاد انقد خودمو دوست داشته باشم انقد به خودم عشق بدم نعمت ها تواناییی لطف های ربو یادم بیارم که پررر از عشق بشم بعد تازه به خونم به همسری به خونوادمو تشویق کنم باهاش یننی وقتی خوشحالن وقتی موفق هستن بهشو عشق نثار کنم اینطوری هم به اونا کمک کردم موفق تر بشن هم خودم
وقتی هم کمبود مالی تو روابط مریضی هر کمبود تضاد که پیش میاد زیپو بکشم چه ماله خودم چه بقیه قربون صدقه نرم اینطوری با کشیدن زیپ به خودمو بقیه کمک کردم
خیلی ساده و شیکو مجلسی واقعی از رب هم واقعا کمک میخام خیلی بهتر شدم و قبلا همینطور بودم دلم میخاسته مریضبشم بلاخره جلب توجه کنم البته بدن پر انرژی سالمی دارم ولی دیگه توبه میکنم و دیگه نه از هر کمبود مالی بیماری هیچی زیپو میکشم و هر ترقی پیشرفت فراوانی و ثروت سلامتی لذت میبرم و تشویق میکنم عشق میدم به رشد خودم به همسری خانواده
در پناه حق شاد سلامت ثروتمند وسپاسگزار
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم
وهمه دوستانِ عالیم
خداروشاکروسپاسگزارم بابت لحظات زیبای زندگیم که برمدار آگاهی، خوش می درخشد وتمام توجه وتمرکزم روی هرروز بهبود عالی تر شخصیت وزندگیم است ونتایج عالی که خداوند سهم باورها،افکاروکانون توجه ام به نکات مثبت وزیبایی ها نموده است ومن سعی کرده ام بااین دریای وسیع آگاهی های کسب شده ازکلام ناب استادم ،فقط شاهد رشدوپیشرفت خود درتمام زمینه ها باشم.
چند وقت پیش مصطفی مریض شد در ادامه همان مریضی وداستانش رامختصر محضرتان نوشته ام وخودش باافکارش این بیماری راجذب کرده بود ویه مدت می گفت هیچ چیزی، دیگر روی من اثری ندارد و…ولی چنان به رختخواب بوسه زدکه گفتم کارش تمام است ومن درکمال آرامش ولذت کارهای روزمره راانجام وباعشق پای درس استادم می نشستم واحساسم هم که طبق معمول عالی وکامنت نوشتن وخلاصه صفا ،سیتی ،سرندپیتی،می رفتم داخل مغازه زیر انداز می انداختم ویالا، ورزش عضلانیِ روزانه،نوشتن،فایل گوش دادن خلاصه بمباران کردم ذهنم رو ودیگر چیزی ازش نمانده بود گفت مریم جان تسلیم باشه فهمیدم دیگه تانک هم تکونت نمی ده چه برسد مریضی عشقت این رو ذهنم گفت…..
خلاصه دوروز در رختخواب وهرازگاهی بیداری وباز کردن مغازه دید فایده نداره وجلب توجه ای نمی گیرد روز سوم با رمز یاخدا ویاعلی بلند شدودوشنبه مغازه راباحال عالی وبوسه ای برگونه های ورم کرده وزیبای من زد ورفت وخداروشکر مشتری پشت مشتری….
،واقعا همینه ها توجه وتمرکزش روی این همه چیزهای زیبا مثل من ،بعد یک لحظه توجه اش به فلان چیز که درخانه مادرش دیده بودوجهان هم پتکی عظیم برتارک مغزش ،تنها چیزی که می گفتم این بودکه هرسری لین مریضی ات باکانون توجه ات داره تورو ازپامیندازه حالا من که هیچ چون بهش گفتم اگر به خودت کمکی نکنی من چندروزی میرم براخودم صفا تابه امید حق علیه باطل حالت خوب بشه خوب هم نه عالی احساس عالی مساوی اتفاقات عالی وگفت نه مهری توروخدا جایی نرو گفتم پس بسم الله شروع کار ومن هم به سهم خودم کنارت ،نمیشه که الکی مریض بشی اصلا این فضای بهشتی ومعنوی که جای مریض شدن وآه وناله نیست خلاصه بعداز عرق چهل گیاه ومشتی قرص بی مصرف وغیره یک کلام گفتم ازخدابخواه، طبیب طبیبان خودشه در وجود انسان ناتوان که شفای خودش روجاری نمی کنه .
من سنگ صبور مریضی وبا مظلوم نمایی کسی نمیشم به هیچ عنوان، آن هم به دلیلی بیخود، من می توانستم باتوجه ناشیانه بی حسی به او تزریق کنم ،گفتم برو خداپشت وپناهت ،مغازه روبازکن خداوند مغازه هم آورده کنار گوشمون به قولی دیگه چه می خوایم من هم که حقوقم رااز شما مصطفی جان دریافت می کنم چه دو روز تعطیل چه هرروز، من حقوقم را روزانه دریافت می کنم، فردا معلوم نیست چه بشود من حقم رادریافت کرده باشم،البته من هرجا کارکردم اکثرا حقوقم رو روزانه دریافت کرده ام چون جمع می کردم وبه یک مبلغی که می رسید طلا می خریدم، والا چون پیش خودم فکر می کردم شاید فردا مدیر عامل مُرد حالا بیا حقوقت روبگیر، بعد هم انحصار وراثت وفلان، خربیار باقلی هم نمیشه بارکرد.،در اولین تجربه کاریم چنین اتفاقی افتاد دیگه تجربه شد برایم ،هیچوقت نقدرو ول نمی کنم نسیه بگیرم الان هم که دیگه خدابده برکت فقط نقد.
باز هم خداروشکر که مصطفی حالش عالی وخدایی باوجود من واین انرژی عالی ام و بساط، جای مریضی دیگه نیست ،الان هم دراز کشیده و بایک پوزیشن عالی کامنت می نویسم ،الهی شکر.
God is my, guidanee خداوند راهنمای من است
استاد جان خیلی تمرکز روی زبان انگلیسی دارم وکلامتی که می بینم برایم لذت خاصی دارد وامروز هم ترم اول زبانم باعشششق تمام وبه امید خداوند یکماه سلولی کاررروی ترم یک بعد ترم دو،باید لذت برد قرار نیست یه هووووو بشم فلانی ولی برنامه وایده دارم براش درحد تیم منچستر سیتی و آرسنال، آرام وپیوسته باذهنی خلاق وپویابااعتماد به نفس عالی وباقدرت ایمان وتوکل هرچند خداوند همیشه نتایج صعودی رابرایم رقم می زند اما من پراز انگیزه وهدف وحرکت به سویشان همینطور که تا الان خداوند مرابرنده وموفق کرده بقیه اش هم دستان پر قدرت خودش رامی بوسد،خدایی همچین استادی که خداوند نصیبمان کرده ،باید هرروز یک قله موفقیت فتح شود…..
مریم جان سایه زیبای شما را دیدم خوشگلم ممنون بابت تمام عشقت که برجان ودلم می نشیند وچقدر ذوقت می کنم عزیز دلم، دستانت را می بوسم ومی گویم خداقوت عشقم….
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد عباس منش و استاد مریم خیلی ممنونم بابت فایلهای بینظیرتون
سلام به همه دوستای خوبم
من از سن نوجوانی افسرده بودنو خیلی باکلاس میدیدم مثلا تو فیلما طرف اعصابش خورد میشه شیشه میشکنه و چندتا قرص ارامش بخش میخوره و همه مواظبن باهاش درست برخورد کنن تا افسردگیش بیشتر نشه از بس توجه کردم به افسردگی تا قانون کار خودشو کرد من بمدت دوسال یک افسردگی سختی گرفتم کلی قرص میخوردم کلی روانپزشکو روانکاو غیره و همه جا با افتخار میگفتم من ماهی پنج تومن پول مشاور میدم من خبلی حالم بده من هیچ حسی ندارم من بدبختم من اگر فشار روم بیاد خودکشی میکنم
خلاصه مدام افتخارم میکردم و با جزئیات و اصافه کردن پیاز داغ همه مسائل زندگی و مشکلاتی که با همسرم و فرزندم داشتمو همه جا میگفتم و همسرم از قانون خبر داشت بمن میگفت از مشکلات نگو غر نزن و من یک باور داغون داشتم که زن اگر غرغر نکنه غمباد میگیره من باید غر بزنم تا خالی بشم من باید دردو دل کنم این باور مخرب داشت منو نابود میکرد
خلاصه که منم تکاملی با استاد بزرگوار اشنا شدم اولین استاد و اخرین استادم و فهمیدم فقط باید سکوت کنم نباید غر بزنم
فهمیدم اگر گریه کنم به خدا بگم این مشکلو نمیخام
قانون از همون جنس مشکل به من بیشترو بیشتر میده
و من الان فکر کنم ده ماهی هست که پاکم از همه لحاظ
من فکر میکردم سیگار کشیدن خیلی باکلاسه اینم تز فیلما الگو گرفته بودم مثلا طرف خیلی ادم حسابی بود و ثروت داشت یک سیگار میکشید خخخخ و من باور کرده بودم سیگار چیز خوبیه و مثلا خاص میشمو غیره
و با جایگذین کردن باور درست اینکه من باید به بدنم احترام بزارم و عوامل بیرونی تاثیری برمن ندارن و همه چی درونیه تونستم خودمو بسازم با کمک خدا البته همش معجزه خدا بود
هنوزم حس قربانی شدن دارم هنوزم باید خیلی روی خودم کار کنم از خدا ممنونم تا الانم پشتو پناهم بود تا الان دستمو گرفت ازین به بعدم هوامو داره
سلام محدثه خانوم
سپاس گزارم از اینکه انقد با صداقت اومدی و نوشتی ،شاید اگر من جای شما بودم انقد با جزییات نمیگفتم و تحسین میکنم این شخصیت شجاعی که ساختی و داری روش کار میکنی
از اینکه باورهای محدود کننده رو شناسایی کردی ،از اینکه تعهد داشتی تا اون شخصیت ناجالب رو مثل مجسمه بزاری جلو خودت و بتراشی و این خیلییییی خوبه
امیدوارم درتمام مراحل زندگیت موفق باشی ،استفاده کردم از کامنت شما
در پناه الله یکتا .
سلام محدثه جان.
چقدر این قسمت از کامنتت خوب بود که گفتی تو فیلم ها میدیدی که افسره بودن با کلاسه و ….
واقعا کانون توجه اینطوری عمل میکنه ، دیدن فیلم و سریال های چرت و پرت چقدر روی مغز و ذهن تاثیر میذاره و ناخودآگاه قسمتی از رفتار و عملکرد ما میشه ، من هم به لطف الله بعد از هدایت شدن به آموزش های با ارزش استاد عزیزم متوجه شدم که بسیاری از عادت هام رو از جامعه و مدیا گرفتم چون آگاه نبودم و اصلا متوجه مهم بودن این نکته به این مهمی اما بسیار تاثیر گذار نبودم .
در ضمن من موقع خوندن کامنت شما کنجکاو شدم مسیر آشناییت رو با سایت بخونم چون برای خیلی از بچه ها رو می خونم ، خیلی جالب و تاثیرگذاره. و بسیار بسیار تحسینت میکنم به خاطر ایمان و شجاعتت ، و مسیری که طی کردی. انشاالله که همینطور با قدرت ادامه بدی.
سلام به استاد عباسمنش عزیز
و همه دوستای هم فرکانسیم
صحبت کردن درباره مشکلات باعث میشه اون مشکل بیشتر بشه اما بعضی از ادما بخاطر قربانی بودن دوست دارن توجه بگیرن از بقیه و با بیماری و مشکلات خب توجه بیشتری میتونن دریافت کنن!
حتی با خدا هم نباید درد و دل کرد!
اگر مشکلی داریم نباید به هیچ کس بگیم چون با گفتنش به بقیه ، یه لحظه شاید حس همدردی پیدا کنیم اما بعدش باعث بیشتر شدن اون مشکل میشیم .
در هر لحظه باید قوی بود و با انرژی قدرت و اعتماد به نفس توی زندگی پیش رفت و مشکلات و نادیده گرفت.
من هم یه دوره ای از زندگیم عاشق درد و دل کردن شده بودم و میدیدم روز به روز اتفاقای بد بیشتری میافته ک باز من موضوع داشته باشم برای درد و دل بعدی اینطوری بود ک فهمیدم من دیگه نباید با هیچ کس صحبت کنم درباره مشکل و ناخواسته ای ک دارم در هر لحظه هرکی ک پرسید حالتون چطوره محکم باید بگیم من عالیمممم که اتفاق های مثبت بیشتری جذب کنیم🪷
به نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیزم و مریم جانم،وقتتون بخیر و شادی
خیلی خوشحالم که دوباره این فایل رو دیدم،قدرت همزمانی رو بهتر لمس و درک کردم.درست موقعی که چندین بار ذهنم رفته سراغ ناخواسته ای که الان براتون میگم.
همسرم کارخونه ای رو که همیشه جزء خواسته هاش بود ، با بدهی زیاد ساخت و افتتاح کرد و الان مدام در حس و حال بد و فکر و خیال بدهکاری….
من کاملاً به قانون تکامل ایمان داشتم و یقین کامل داشتم که بعدِ ساخت، سالها ذهنش درگیر بدهی خواهد بود
وچون قانون رو میدونستم تلاشی برای منصرف کردنشون نکردم چون ایشون کار خودشو میکرد به هر حال.
من الان هم میدونم که نباید نگران ایشون و وضعیت بدهکاریشون باشم و میگم هر کسی هر جایی هست جای درستشه و واقعاً هم ،ذهنمو خیلی کنترل میکنم و در آرامش کاملم و دائم در حال عالیتر کردنِ حس و حال خودم هستم،
ولی وقتی کسی میگه :خب دیگه کارخونه دارینو ….ته دلم یا زبونم باز میشه و میگه نه بابا ،تا چند سال که زیر قرض و بدهی هستیم،تا این بدهی داده بشه….،یعنی “فلانی دلتون به حالمون بسوزه ،شما که نمیدونین این کارخونه چطوری ساخته شده”، آره دقیقاً همین هدف رو دارم از بیانش،دلسوزی،ترحم…..
اینو همین الان متوجه شدم که چطور داشتم ناخودآگاه روی ناخواسته تمرکز میکردم،چقدرذهنم چموشه،اصلاً نفهمیده بودم.
خدایا ممنونم که با این فایل ارزشمند این قانون مهم رو بهم یادآوری کردی.
اینو هم بگم که در عین حال که همسرم در این شرایط به سر میبره ،من برعکس ایشون بعد از 20سال خونه داری،بعد از دوره بسیار بسیار ارزشمند احساس لیاقت ،مدتی هست که توانایی پول ساختن پیدا کردم و از هیچ، تو این 6ماه گذشته 14میلیون پول ساختم ،تنها با دنبال کردن مسیر مورد علاقه م و نمیدونید چقدر چقدر خوشحالم و هر روز سپاسگزار خداوندم و همچنین
سپاسگزار استاد عزیزم هستم که پیامبر زمان ما شدن تا ما رو از گمراهی نجات بدن.
من یکی که واقعاً تو در و دیوار بودم و هدف و انگیزه ای برای زندگی نداشتم و یه جورایی احساس پوچی و مصرف کننده بودن میکردم.
شاد و سلامت باشید عزیزان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سمانه عزیزم
کامنت شما را خواندم و خیلی خوب بود شما خانم نمونه را تحسین میکنم من شما را تحسین میکنم که بعد از 20سال خونه داری توانستید توانایی پول ساختن داشته باشید
خیلی خوبه که آدم هدف و انگیزه داشته باشه
من هم یک خانم خانه دار م
ولی هنوز علاقه ام را پیدا نکردم
خیلی دوست دارم کار مورد علاقه ام را پیدا کنم و مولد باشم و برای خودم پول بسازم و مستقل باشم
شما چه میکنی و چطور علاقه تون را پیدا کردید
خوشحال میشم برام بیشتر توضیح بدین
در پناه الله یکتا باشید
به نام خدای مهربونم
سلام فرزانه ارزشمندم
سپاسگزارم که برای خوندن کامنتم وقت گذاشتین و سپاسگزارم بابت لطفی که به من داشتین.
میدونی عزیزم ،من تا دو سال پیش قبل از آموزه های استاد،تو در و دیوار بودم.هیچ هدفی تو زندگی نداشتم،احساسی پوچی و بی هدفی بهم دست داده بود (البته که الان دیگه به لطف دوره ارزشمند احساس لیاقت ،میدونم من ارزشمندم بدون هیچ دلیلی،بدون هیچ مهارتی،بدون هیچ شغلی،بدون هیچ تحصیلاتی…همینطور که هستم لایق و ارزشمندم و هرگز احساس پوچی نمیکنم)،
اون موقع ،واقعاً از اعماق وجودم از خدا کمک خواستم و به راحتی خواسته م اجابت شد و در مسیر هدایت های الاهی قرار گرفتم و وارد سایت استاد عباسمنش عزیز شدم.
از استاد عزیزمون شنیده بودم در مسیر علاقه تون حرکت کنین تا هر لحظه حال و احساستون خوب باشه،من اصلاً نمیدونستم به چی علاقه دارم،مدام از خودم و خدام میپرسیدم رسالت من چیه؟من چرا اومدم به این جهان زیبا؟من اومدم چه کاری انجام بدم که باعث پیشرفت جهان بشم؟
در عین حال که شدیداً دوست داشتم زندگیمو تغییر بدم و خیلی متعهدانه پیگیر آموزشهای استاد بودم و حالم هر روز و هر لحظه عالی بود و بسیار راضی، بعد از گذشت یکسال،(که انگار باید این مدت روی خودم کار میکردم و تکاملم رو طی میکردم) حس کردم به نقاشی که در دوران نوجوانی بهش علاقه داشتم، تمایل پیدا کردم،پیگیر شدم که کلاسهای حرفه ای تر رو بگذرونم(نقاشی دیواری) که همسرم گفت به فلان دلایل شاید برات خوب نباشه.(دست خدا برای هدایتم)
در اون لحظه خیلی ناراحت شدم ،حالم خوب نبود اصلاً ،اشک ها ریختم.گفتم خدایا پس من چیکار کنم؟علاقه م چیه؟خیلی از اینکه مدام داشتم به این مسئله فکر میکردم خسته شده بودم و داشت حسم بد میشد.گفتم خدایا من دیگه نمیدونم،دیگه نمیخوام بهش فکر کنم،خودت باید راهو بهم نشون بدی،خودت باید هدایتم کنی و یه جورایی رها کردم خواسته مو. رهااااااا(قانون رهایی که بارها تو نوشته های دوستان این دو کلمه رو خوندم ولی درک و اطلاع دقیقی در مورد این قانون ندارم و ممنون میشم دوستان برام توضیح بدن)
شاید باورت نشه فرزانه ی عزیزم که بعد از یکی دو هفته همسرم گفت فلان هنر هم خیلی خوبه(من الان چوب و رزین کار میکنم) .واااای که نمیدونی وقتی همون لحظه با شنیدن کلمه رزین نمونه کارایی که سالها قبل با همسرم دیده بودم در این زمینه،تو ذهنم مرور شد،چقدر حسم عالی شد،چقدر خوشحال شدم .گفتم آره خودشه یه نقاشی حرفه ای،خیلی بهتر از اونی که خودم میخواستم و بهش فکر کرده بودم،فوق العاده ست.
اینطوری شد که فکر کنم وقتی خواسته مو رها کردم خدا به بهترین شیوه توسط دستانش هدایتم کرد مهربونم.
حتی بعد ازگذروندن دوره ی رِزین،خدای مهربونم توسط دستانش ایده های زیبایی به من داد،یکی بهتر و خاصتر و جذابتر از دیگری،بدون اینکه من بخوام نمونه کار دیگران رو ببینم و الگو برداری کنم،مدل های جدید و خاص رو برام طراحی کرد و همین باعث فروشِ بیشتر شد.
امیدوارم و میدونم که شما هم اگه هر لحظه در احساس خوب باشی ،هر لحظه راضی باشی از زندگیت،هر لحظه حضورخدا رو در کنارت حس کنی،خیلی راحتتر از من به مسیر مورد علاقه ت هدایت میشی عزیزم.
این رو هم بگم که الان بزرگترین هدف من خودشناسیه،شناخت بیشتر و بیشتر خودم ،درونم و خدامه.چون چنان آرامشی ،چنان حال خوبی ،با هر شناختی بهم دست میده که حاضر نیستم با هیچ مادیاتی عوضش کنم،واقعاً زندگی برام معنا پیدا کرده.حالم همیشه خوبه،لبخند رضایت ناخودآگاه میاد رو لبام ….
پس نباید به خودمون سخت بگیریم،نباید عجله کنیم،باید آروم باشیم، آروم آروم خودمون رو بشناسیم،حال و احساسمون رو دائم خوب نگه داریم تا به مسیر درست،به مسیر نور و هدایت الاهی، هدایت بشیم.
از صمیم قلب آرزوی موفقیت و شادی دارم برات گلم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سمانه عزیزم
دوست خوب و مهربانم
توضیحات شما خیلی عالی بود
ممنونم که وقت گذاشتید و برای من از تجربه و علاقه تون نوشتید
سمانه جان من حدود 3 سال پیش رفتم آرایشگری را آموزش دیدم و در زمیته کوتاهی مو مدرک هم گرفتم
تو این 3سال هم دستیار بود هم کمی کار کردم
که البته اواخر رنگ و مش و های لایت هم انجام میدادم
ولی چون از قبل هم زمینه داشتم کمر درد و زانو و گردن درد شدید گرفتم که الانم با وجود ورزش و حتی قانون سلامتی استاد باز هم درگیرم
این شد که آرایشگری را گذاشتم کنار چون به بدنم فشار آورد
الان بعصی اوقات برای دوستانم یا خواهرم و مادرم انجام میدهم ولی نه به صورت کسب و کار
خلاصه اینکه از پارسال دیگه همه اش دنبال علاقه ام هستم
و مطمئنم که خداوند هدایتم میکند و راه را نشانم میدهد
به امید خدا
سمانه جان من هم دوست دارم با هم دوست باشیم و ببینمتون
در پناه الله یکتا باشید
سلام و ادب و احترام خدمت بهترین استاد دنیا و مریم خانم نازنین
استاد فقط خواستم ازتون تشکر کنم از صمیم قلبم
اگہ بدونید چقدر سپاسگزار خدا شدم کہ این فایل فوق ارزشمند رو گذاشتید
یہ عالمہ عشق و حس خوب براتون فرستادم از خوشحالیم براى ضبط این فایلتون
دقیقا زدید تو هدف
سالهاى سال دوست داشتم از طریق موفقیت ہام توجہ جلب کنم،مثل شاگرد ممتاز بودن،قبولی در انجمن ریاضیدانان،خوش استایل بودن،آراستگی ظاہری،ازدواج موفق،خرید خونہ ہا ی پرفکت،مسافرت هاى عالى و ماشین عالی ۔۔۔۔۔و واقعیت عارم میشد اصن به کسی بگم سرما خوردم بہ لطف و فضل رب العالمین همش شد،به فصل بی اعتماد بہ نفسی کم کم نزدیک شدم بہ دلیل عدم توجہ ہمسرم و دخالت اطرافیان و حس گرفتن جلب توجہ،بیکار بودم و بہ اینستا رسیدمو یه عالمه حس بد،مقایسه خودم،حس کمبود،ناشکرى و…..شروع کردم فرو رفتن تو باتلاق جلب توجه،خودمو عقایدمو فراموش کردم و اتفاقات بد شروع شد،با برنامه هاى شما اشنا شدم
توجہم بہ شما جلب شد و توجہ ہمسرمم بہ چرت و پرت و میگفت اینارو نخر،کلک پولہ ولی قلب من میگفت مسیر درست ہمینہ بخر و کار کن،تا جایی کہ گفت من بہت پول میدم تو میری ہدر میدی با خرید دورہ،بہم بر خورد شدییییید،سعی کردم ایشونو یم بیارم تو دورہ ہا کہ طبق فرمایشاتتون بد از بدتر شد،گفتم برم سرکار ولی اینقدر حاشیه درست شده بود که اصن ترم اخر دانشگامم با استرس طی شد و اصن یادم رفتہ بود میتونم طبق رشتہ تحصیلیم برم کارشناس بهداشت بشم،طلاہامو میفروختم دورہ بخرم ولی دورہ ہارو فقط میخریدم،یہ دور گوش میدادم و تمام،ہمہ حواسم به اینستا و اصن خودمو زندگیمو یادم رفتہ بود۔ہمش تو حاشیه
رابطمو با خدا یادم رفتہ بود،رابطہ منو ہمسرم بد شدہ بود،دلم خواست تفکیک اموال کنم ایشونم گفت پس طلاق بگیریم در نہایت جدا شدیم و اصن نہ برنامہ ای داشتم نہ امادگی،گفتم خدایا توکل بہ،خدا کہ برام سنگ تموم گذاشت تو حمایت و حفاظت و هدایتم
همش چسبیدم بہ برنامہ ہای شما بعد جدایی
ہمش میگفتم الخیر فی ما وقع
(ازتون یاد گرفتہ بودم)،ہمہ چی بہ نفعم شد
نکات مثبتش
اگاہی از اینکہ قوانینی بودہ کہ من موفق بودم نہ شانسم،
من اسم شانس رو گذاشته بودم خدا دوستم داره
بله خدا دوستم داشته و داره و خواهد داشت،ولى آگاہ تر شدم کہ تحت سرپرستی چہ کسی ہستم
تحت حمایت و حفاظت و هدایت چہ نیرویی بودم
حمد و سپاس و پرستش مخصوص پروردگار جہانیان است کہ مرا افرید و سپس بہ مسیر رشد و کمالم ہدایت کرد،خدایااااااا عاشقتم
تفکیک اموال
دورى از ادماى نامناسب
نزدیکى به خدا
خواندن قران و دوستی و انس با قران و معنی قران
استقلال مالى با همون تحصیلاتم(بازرس بهداشت)
ایجاد ارتباط صحیح با متصدیان اصناف و مردم
تمرکز بیشتر رو دوره ها ى شما
تشویق معاونت بہداشت بابت فعالیت ہام،درستہ کہ اولویتم رضای اوست و دیگہ نیازی ندارم کسی ببینتم یا نہ ولی خوشحالم که مفیدم
در کل خدایا شکرت
حالا تو این ٢ سال یادم رفته بود و داشتم مدام از بلاهاى رابطہ با ہمسر صحبت میکردم تو خانواده
هى فایل گوش میکردم ہی میگفتم یہ جای کارم ایراد دارہ
کہ افتادم رو تکرار
تا اینکہ دیروز تو مرکز قبل دیدن این فایل ہمکارم گفت،سحر خیلى دوست دارم برم سرم بزنم،تو دلم گفتم جل الخالق این کہ خوبہ حالش،چہ خواستہ بیخودی دارہ،بہش گفتم خانم ۔۔۔۔شما کہ خوبی،خندید گفت ارہ ہمینجوری
تا شب داشتم فکر میکردم
دیدم نکنہ سحر توام اینجوری باشی
دیدم یا الله اره،خیلی از مسایلى که وجود خارجى نداشت به خاطر جلب توجہ بہ وجود اووردم و بہ خودم ظلم کردم
خدایا منو ببخش و مورد رحمتت قرار بده
نکتہ ہمین بود،داشتم جلب توجہ میگرفتم
هرچند کہ اگہ خدا نمیخواست اجازہ نمیداد
من خواستم ایمانم بیشتر شہ و فکر میکردم ہمسرم نباشہ میمیرم
و تو این 2 سال تنہایی فہمیدم من خدا دارم،رابطہ ای کہ سالہا بود یادم رفتہ بود
فہمیدم کی بودہ کہ خواستہ ہامو دادہ خدا بودہ از طریق دستانش
خدایا مرسی برای تک تک لحظاتی که تو این ٢ سال خدا خدا کردم و تو کفایتم کردى
دوستت دارم
موضوع دیگہ،نسبت بہ پدرم خیلی دلسوزم با توجیہ اینکہ سنش بالاست و سالہاست پای درد دلاشم و بہ قول مامانم میگہ آقات کلہ تو رو میبینہ فکر میکنہ مامانشو دیدہ،اینقدر کہ درد دل میکنہ،کم کم دل برای ہمہ میسوخت
استاد نگو نہ تنہا کمکشون نمیکردم بلکہ ہم بہ خودم ہم اونا ضربہ میزدم
تا جایی کہ بہ پرندہ گونی گونی گربہ ہا سگ ہا غذا بدم،از همین تیریبون اعلام میکنم،خدایا منو ببخش و بیامرز در دنیا اخرت و خدایا ممنون که هدایتم کردى به این فایل ارزشمند استادجانم که ایراد کارمو بفهمم و چرخہ جذب انسانها و موجوداتی که مظلوم نمایی میکنن متوقف کنم و اینقدر عذاب نکشم
اخه استاد شنیده بودم امام على تا صبح به یتیما و…… کمک میکرد
اینو شنیده بودم ولى یادم نبود خود حضرت على ع فرموده اداى زمین خورده هارو در نیار
ولى واقعیت من امام نیستم و توانایی هضم مسایل مردمو ندارم
تا جایی که حتى
منم میگفتم مالی ام اگہ اونقدر نتونم کسیو کمک کنم،ممکنہ یہ حرفم خوبش کنه و بگم منم ہمچین خوب نیستم با اینکہ بودم و یہ عالہ چیزای دیگہ کہ در زمان موفقیت ہام مردم بہم میگفتن خودخواہ و بہ خودم شک کردم و شروع کردم محبت بیجا اسمم شده بود سحر مهربون
خدایا منو ببخش که به خودم ظلم میکردم و به اونا حتى
و خدایا کمکم کن این فایل استاد جانم یادم بمونہ کہ شخصیت بہتری شم
استاد دوستتون دارم،خدا بیشتر از اینها یاورتون باشه که یاداورى هستید براى اگاہی ہای قبل تولد ما
استاد بودن برازندتونہ مرد بزرگ،من حضرت ابوالفضل رو خیلى دوست دارم،منشتون مثل مردان بزرگ تاریخ کہ اینطور رایگان بہ تشنگان اگاہی آب میرسونید
من ہمیشہ گفتم خدا گلچین استاداشو بہم بخشیدہ
بہترین استادارو ہمیشہ داشتم و ممنون کہ خدا بازم برام سنگ تموم گذاشت و به سمت شما هدایت شدم
من ٢ و خورده اى سال پیش دورہ سلامتی رو خریدم ولی استاد
تمرکزی سراغ هیچ کدوم از دورہ ہا و فایلاتون نرفتم و فقط طوطی وار یکبار گوش دادم بہ خاطر مشغله ها و رفتن دنبال حواشى تازہ بہ لطف اللہ یکتا اینہ نتایجم
میشنیدم و نمیشنیدم
تمرکز بزارم چہ شود ان شاء الله
خدایا یاریم کن براى تمرکز رو لذت،موفقیت،زیبایی ها و خوبی ها و فایل هاى استاد عباسمنش که خودت هدایتم کردى به سمتشون که تویى بهترین یارى دهندہ ہا،تویی پناہ من،تویی آرامش من
یا رب العالمین سپاسگزارتم
ب نام خدایی ک هرآنچه دارم از آن اوست
سلام ب استادومریم بانو و دوستانم
داشتم دنبال کامنت خودم میگشتم ک ببینم کامنت گذاشتم یا ن
بعد دیدم یکی ازدوستان دوتا کامنت پشت سرهم گذاشته گفتم پس این نشونه س حتی اگر قبلا کامنتی نوشتی الانم بنویس
من درمورد دخترم خداروشکر
اصلا حساسیتی ب خرج نمیدم و همیشه هم سالم بوده و هست
اگر سرما بخوره طول نمیکشه و جزئی بوده و زودم تموم میشه
اما موردی ک درمورد مشکلات خودمون ک باکسی صحبت نکنیم
ب نسبت قبلم خییییلی بهترم
و توجه کردم وقتی درمورد مسائل ناراحت کننده م با کسی صحبت میکنم حس بدی بهم میده و ذهنمم همونموقع شروع میکنه ب من فحش دادن ک ها بازم نتونستی جلوی دهنتو بگیری چقدر تو احمقی و خیلی چیزای دیگه همه ی تلاشمو میکنم زمانی ک کسی ب من زنگ بزنه درمورد اتفاقات خوبم حرف بزنم
درمورد هوای خوب و اینکه دخترم چ کلمات جدیدی رو یادگرفته
چ کارایی میکنه و حتی الان ک یک هفته س ک سرما خورده ام و بهم زنگ میزنن حالمو میپرسن
فهمیدم ک علت طولانی شدن مریضیم چرا اینقدر زیاد شده
من شاید سالی یکبار سرما میخورم
و اینه دلیلش ک ازم میپرسن چراصدات گرفته میگم سرماخورده م بعد بهم میگن اینو بخور اونو بخور و حس خوبی بهم دست میداد ک حس دلسوزی دارن
و برای همین گفتم دیگه جواب کسیو نمیدم تا خوب بشم
خیلی سخته استاد و اینم خب تکامل میخواد مثل همه ی چیزایی ک یادگرفتیم از حرفاتون از قانون جهان
این خبری ک الان چند روزه ک مردم ایران درموردش صحبت میکنن و جهانی شده
خیلی باید خودتو کنترل کنی ک تو بحثشون شرکت نکنی و حرفی نزنی و گوش ندی
چون هرجابری همین بحث هست
خدا همه ی مارو ب راه راست هدایت کنه
ب راه کسانی ک ب انها نعمت دادی و ن گمراهان
استاد دوستتون دارم مریم جانم میبوسمت
درپناه الله یکتا شادوخوشبختو ثروتمند باشید
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم ودوستان نازنینم
استاددقیقا یادم میاد که بچگیم همیشه فکر می کردم اگربیماری یا مشکلی چیزی برام پیش بیاد بیشتر مورد توجه خانواده ام قرار میگیرم.
همینطور در زمان متاهلیم هم با افکار مخربم باعث شده بودم تا اطرافیانم احساس ترحم نسبت بهم داشته باشن همیشه همه رفتارشون اینجوربود باهام که در حق من ظلم شده وظلم میشه.
اما استادم از وقتی که از زبان شما شنیدم که این خود ماهستیم با توجه کردن به مشکلات وصحبت کردن درمورد بدبختیها وسختیها مون،مشکلات وسختیهای بیشتر وارد زندگیمون میکنیم آگاهانه سعی کردم توجهم رو مشکلات وسختیهای زندگیم بردارم وتمام تمرکزم رو بزارم روی داشته هام ونعمتهایی که خداوند بهم داده وخداروشکر به اندازه ای که درست عمل کردم نتیجه هم گرفتم.
درمورد سلامتی،خداروشکر بعداز ازدواجم هیچ وقت به بیماری توجه نداشتم و همیشه هروقت کسی احوالی ازم میگرفت میگفتم خوبم والحمدالله هیچ وقت گرفتار بیماری وبیمارستان ودکتر ودرمان اینجور چیزا نشدم حتی در مورد فرزندانم هم وقتی سرما خوردگی یا حالا میخوردن زمین دستشون یا پاشون زخم میشد ویا هرمسئله ای واسشون پیش می آمد تا الان بر خلاف پدر مادرهای دیه هیچ وقت توجه نکردم وبشون محبت نکردم خداروشکر بچهام هم همیشه از همه نظر سلامتن.
سپاسگزارم استاد شما بهترین وبی نظیر ترین راهنما درزندگیم بودین وهستین انشاالله خداوند حفظتون کنه.