ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    سلام استاد عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه همین طور خانواده بزرگ عباس منش من هم کاملا حرفتونو تجربه کردم که مشکلات ممکنه برا هر که به وجود بیاد ولی نباید تو جم هافامیلی زنونه نقل مجلس کنه برا احترام توجه که سودی براش نداره به جاش از موفقیت کارهای خوبی که کرده یا به قول استاد به جای بیماری از درمانش حرف بزنه که چجور حل کرده بقیه هم درسی گرفته باشن

    منم خوشحالم که وارد این مسیر شدم ودیدگاهم داره تغییر میکنه کامل میشه🖐😄

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    شهلا گفته:
    مدت عضویت: 1211 روز

    سلام.

    من معلمم و بچه کوچیک دارم.دیروز مدیرم گفت باید در راهپیمایی 22بهمن شرکت کنم بخاطر اینکه میخواد عکس بگیره ازمون.من بهش پیام دادم که میشه من نیام چون بچه کوچیک دارم و گفت باید بیای.ولی من سعی کردم احساسمو بد نکنم و حرفشو فراموش کنم.فقط سعی کردم.وامروز بخاطر کار دیگه مدیر بهم زنگ زد و دوباره ازش درخواست کردم که نیام و قبول کرد.میخواستم بال در بیارم از خوشحالی.

    فقط استاد یه سوال دارم.من وقتی این اتفاقهای خوب برام پیش میاد ذوق میکنم وبرای بقیه تعریف میکنم بعد باورم اینه که حالا که تعریف کردم اون اتفاق خوب کنسل میشه.این فقط در باورهای من ریشه داره درسته؟وباید باورم رو تغییربدم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمدرضا امینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 925 روز

    سلام من محمدرضا امینی نژاد هستم و چون پدرم و مادرم دیابت داشتن خیلی رو این مسئله من توجه کردم که دیابت بیماری ارثی هست من از سال 1385 بیماری دیابت گرفتم و اینقدر در موردش حرف میزدم و توجه میکردم که خیلی این بیماری به من فشار آورده بود و تو همون سال مفصل پای چپم خراب شده بوده ولی این بار اصلا توجه نمیکردم سال اول خیلی بهش توجه کردم و یه مرحله ی رسیدم که دکترا گفتن باید تعویض مفصل کنی و من مدام فکر میکردم، چرا خدا من این همه بیماری دارم و من بعداز معاینه یکی از دکترهای تهران که بهم گفت برو خانه چند ماه وزن کم کن بعد بیا برا تعویض من برگشتم خانه، ولی کلا توجه بهش نکردم و بعداز چند مدتی به طور معجزه آوری درد پام آروم شد درسته 100 درصد خوب نشد ولی اونجوری که راه میرم و مشکل داشتم نبود، الان بعد از 15 سال یکی از دوست هام که سایدگی مفصل داره به من گفت تو فیلم بازی میکنی که مفصل پات خرابه چون هیچ علائمی نداری، خودشو دیده بوده بودم که میرفت تو تمام سایت ها چک میکرد که روش های درمان چیه من بهش گفتم بهش فکر نکن…..

    الان دارم میفهمم که همش قانون توجه بوده، هر اتفاقی که برامون افتاده چون توجه بهش کردیم، ما اونو به زندگیمون دعوت کردیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فاطمه یوسفی وشنویی گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    سلام استاد عزیزم

    دوستان عزیز

    بخدا که گوهر از دهان این مرد میاد بیرون. هر کلمه اش رو باید با طلا نوشت وتابلو کردو زد به دیوار دل وجان.

    من خودم شاهد مثال این موضوع بودم. واتقدر…… تا در دوسال 5مرتبه عمل جراحی شدم. تا جایی که سرطان……..

    فقط و فقط هم، چون از زندگیم راضی نبودم. عزت نفس داغون هی تلاش بیهوده برای زندگی داغون

    نتیجه بعد از 28 سال زندگی شکستم، شکوندم،

    و جدا شدم. کاری رو که 9ماه اول زنذگیم بهم الهام شده بود و گوش نکرده بودم، وخدایی میکردم، ودو دوتا چهارتای خودم رو داشتم،

    که اگاهی نداشتم، که قانون رو نمی شناختم.

    هیچ چیز بهتر نشد که هیچ روز به روز بدتر میشد.

    دوستان حرفای استاد رو وحی منزل بگیربد.

    اگر نتیجه میخواید گوش کنید، بشنوید، بو بکشید این عطر اگاهی رو،

    نقاشی رویاهاتون رو بکشید.

    اقدام کنید

    و دوباره آموزش ها رو تکرار کنید.

    راه هدایت اینجاست.

    آرامش اینجاست

    رهایی اینجاست

    خنده و شادمانی درونی اینجاست

    عاشفتم مرد بزرگ.

    بهترین ها رو برای دل صادقت میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    امیر میرزاخانی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    سلام خدمت استاد گرامی

    واقعا درسته مادر منم زمان بچگی و حتی الانم وقتی ما بچه ها مثلا مریضی کوچیکی می‌گرفتیم خیلی توجه میکرد و ماهم یاد گرفتیم که اینجوری میشه جلب توجه کرد وحتی یادمه وقتی بچه بودم یه شب همه نسشته بودیم با خانواده و من یه درد کوچیکی احساس کردم الکی زدم زیر گریه شدید که جلب توجه کردم و خیلی‌ از قبیل مثال ها رو به چشم دیدم

    و باید اینم بگم که هنوزم این باور در من وجود که از این راه میشه جلب توجه کرد ولی خوب نسبت به قدیم خیلی خیلی کم کم شده.

    ممنون از شما بابت زحماتتون

    و ممنون از پروردگارم که هدایتمون میکنه تا ما رشد کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شکیبا سادات موسوی گفته:
    مدت عضویت: 838 روز

    من بعد از شنیدن یکی از فایل های استاد که استاد گفته بودن ما میتونیم کنترل کامل بر روی بدن مون داشته باشیم

    روی تمام بدنم تمرکز کردم و فورا نتیجه رو به چشم دیدم

    من توی خوابگاه توی اتاق 6 نفره ام و یه روز اومدم خوابگاه و دیدم 2 دوتا از بچه ها به صورته شدیدی سرما خورده بودن

    به خودم گفتم :شکیبا اینجاست که باید باور هاتو قوی کنی و نشون بدی که حتی قدرت کنترل بدنت هم دسته خودته

    هفته اول گذشت و همه‌ی بچه های اتاق بیمار شدن یعنی از 6 نفر 5 نفر ؛همه غیر از من

    هفته دوم شد و یکی از بچه ها رفت تست داد و فهمیدیم کرونا بوده

    در شرایطی که همه بچه ها بیمار شدن من بی توجه به همه چیز زندگی مو ادامه دادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    خوشبخت ترینم گفته:
    مدت عضویت: 794 روز

    سلام به همگی خانواده ی عزیزم

    بله بله من هم تجربه کردم من یه زمانی تو محل کارم چند نفری بودن که یه اتفاق کوچیک بینمون افتاد و باعث دلخوری کوچک تاکید می‌کنم دلخوری خیلی کوچیک بین ما شد من اوایل خیلی ناراحت بودم همش میگفتم آخه چرا اینو گفتی و ….آخر تصمیم گرفتم خیلی آگاهانه تمرکزم رو از این قضیه بردارم و از روی اون آدمها توجهم رو برداشتم هر کس میومد میگفت آخر چی شد چیکار کردی من شروع میکردم از اون آدمها به تعریف کردن خصوصیات خوبشون رو میگفتم و اصلا نیومدم تعریفش کنم اون جریانو که اون اینو گفت و ….شاید اصلا باورتون نشه دوستان‌ اونها کاملا از زندگیه من حذف شدن ….و این معنیش اینه که

    قانون جواب میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    عمادالدین خیراندیش گفته:
    مدت عضویت: 879 روز

    سلام دوست عزیز و همسفرهای دیگه

    به تمرین هست که واسه این که داشته هامون و نعمت هایمان را احساس کنیم و بیشتر قدرشون را بدونیم اینه که

    به طور مثال میخوای بری اب بخوری چشمات را ببند و برو تا یخچال و به خودت بگو که چقدر نعمت با ارزشی اینجوری بهتر و با حس عجیب تری میتونی بگی خدایا شکرت بابت این نعمت که چشم دارم به راحتی میتونم ببینم و یا به طور مثال میخوای بری سرویس بهداشتی خوابیده یا نشته برو بعد وقتی بابت پاهات میخوای شکرگزاری کنی با یه حس قدرتمند ترین و با حس بهتری میتونی از خدا سپاسگزاری کنی چون شکرگزاری کردن دوجوره یکی هست که همینجور سرزبونی میگه و همینجور مینویسع و یکی هست که با حس خوب و عالی مینویسه که بابت اون شوق و انگیزه داره که خدایا ممنونم که اینو به من دادی تن سالم به من دادی

    و در اخر خیلی خوشحالم که کنار هم هستیم و عاشقانه میاییم به هم دیگه کامنت میذاریم و به طور واقعی از خدا سپاسگزارم و از استاد عزیزم ممنون و متشکرم که دارن این قانون را به راحتی و با مبلغ کم این اکاهی ها را در اختیار ما میذارن

    قدرت از ان خداست

    من به معجزه های خدا عادت دارم

    ای که مرا خوانده ای رانشانم بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 656 روز

    سلام و درود خدمت دوستان عزیز و استاد عزیزم و خانوم ستایش عزیز

    خیلی برام جالبه که چند وقتیه که داشتم به این موضوع فکر میکردم چرا زندگی من توی دور تکرار افتاده ، یا حتی به گذشته که با دقت بیشتری نگاه میکنم و مرور میکنم میبینم چندین و چند سکست دقیقاً هی تکرار و تکرا شده با همون موضوع با همون سیستم اولش برام قابل فهم نبود که چجوری این میتونه پیش بیاد ولی با دیدن این کلیپ فوق العاده ی جواب خیلی واضح دریافت کردم دیدم دقیقاً ی حس قربانی به خودم میگرفتم که عین فیلمای هندی همیشه میخواستم جلب توجه بیشتری کسب کنم یا حتی این موضوع فوق‌العاده مهم که به ذهنم اومد خیلی از ماها توی فرهنگ اشتباهی رشد پیدا کردیم با عقاید خالی و پوسیده که آقا مثلاً اگر کاسبی و درآمدت خیلی خوب بوده هر کسی ازت پرسید صادقانه بروز نده چون چشم میخوری یا اگر ماشین و خونه خریدی نزار بقیه بفهمن بجای اینکه اصولی این مبحث آموزش ببینیم بابا اصلا چرا باید نیازمند توجه دیگران باشیم چرا دقیقاً مثل مثالی که استاد عزیزم زدن عین بچگی برای پیچوندن مدرسه باید خودمون به مریضی میزدیم ، من حتی خیلی جاها برای خدای خودم ینی قبل از شروع تغیی باورام برای خدای خودم هم همیشه مظلوم نمایی میکردم و سعی میکردم دعا هام و خواسته هام همیشه با کمی صدای بغض آلود و کمی اشک همراه باشه چرااااااا چرااااا ای خدای من وقتی منی که اشرف مخلوقات خداوند بی نظیر هستم منی که از ذات مقدس الهی در درون خودم دارم منی که خداوند متعال از روح مقدس خودش در روح و جسم من دمیده چرا اصلا باید ناراحت و غمگین باشم ، توجه توأم با احساس ترحم لذت بخش تر یا توجه از نتیجه گرفتن الان که هزار ماشاالله هر روز داریم استاد عزیزمون و موفق تر و ثروتمند تر و با انرژی تر میبینیم بیشتر توجهمون جلب میشه یا اینکه مثلاً فلان کسک که توی صفحات مجازی اش همش در حال نازسا گفتن و بدبختیاش ، من همینجوری که دارم مینویسم خودم دارم برای خودمم مرور میکنم دقیقاً چه موقعیت هایی توی زندگیم ک توجه ناخواسته و خواسته واقعاً نا آگاهانه یا آگاهانه به نکات منفی توی 99٪ دوستان واقعاً توی اکثر شکست هام الان متوجه میشم ندیدن نکات مثبت اون شغل اون رابطه اون دارایی اون شرایط اون درس اون رشته همه و همه چی شاملش میشه و بلا استثنا به شکست تبدیل شده بعد میگم عه منکه خیلی خوب پیش میرفتم منکه خیلی با انرژی بودم پس علتش چی بود ، علف های هرزی که از ورودی های سمی میومدن و منم دانسته و ندانسته هی بهشون آب میدادم تا جایی که خودمو از اون موضوع به کل بیرون کردن ، چیزی که توی ذهنم شکل گرفت بعد از دیدن این قسمت صحبت های استاد عزیزم که چقدر بدیهی واقعاً نداری ؟ نخواستی !!

    داری ؟ پس خواستی ، توجه کردی !!

    خداروصد هزار مرتبه شکر که این فرصت قشنگ دارم که میتونم دریافت های خودمو با شما به اشتراک بزارم امیدوارم مفید باشه ، استاد عزیزم از ته قلب صمیمانه براتون بهترینارو آرزومندم ، یا حق دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه صدوقی گفته:
    مدت عضویت: 435 روز

    به نام آفریدگار جهان…

    استاد امشب درحالی که بابغض به خدا گفتم بمن کمی استراحتی بده تا ته دلم رو خالی کنم و میخاستم گریه کنم…

    اما ب این فایل هدایت شدم

    خدا بهم گفت مشکلاتت رو نادیده بگیر و بغضت رو قورت بده و بهش فکر نکن…

    خدایا

    خدایاشکرت…

    کاش میشد هرثانیه باخدا حرف میزدم

    کاش اصلا دراین دنیا نبودم و فقد باخدا حرف میزدم…

    تنها موقعی آرامش دارم که من و خدا و یه اتاق خالی هست…

    خدایا نمیخام هیچی بگم اما من خیلی خیلی به هدایتت نیاز دارم…

    خدایا من خیلی دوست دارم…

    من جز تو هیچکسو ندارم…

    تو پروردگار و معلم و…

    خدایا نمیدونم درسته بگم یا نه ولی تو پدر منی…تو مادر منی…تو دوسته منی…

    و تو همه کسه منی…

    خدایا من جز تو کسی رو ندارم…

    لطفا من رو در مکان مناسب و در جای مناسب هرجایی که خودت میدونی قرار بده…

    خدایا من هیچی نمیدونم ولی تو همه چیز رو میدونی….

    خدایا من رو به شغلی که دوست دارم برسون…

    خدایا من میخام که تریدر بشم و اونروز برسه که باافتخار به خانوادم بگم دیدین شد؟

    دیدین تونستم؟!

    آره شما گفتید نمیتونی اما من خدارو داشتم…

    خدااااا رو…

    من ایمان داشتم به خدایی که این مسیر رو در تقدیرم گذاشت پس وقتی من رو به این مسیر هدایت کرد حتما تا تهش باهام میومد….

    خدایا من باید تریدر شم…

    خدایا ب تو ایمان دارم

    و میدونم ک صلاح من رو بهتر از خودم میدونی

    خدایا بهم بگو…من رو هدایت کن من نمیدونم تو بهم بگو!

    بگو چه جفت ارزی بخرم بگو چه استراتژی شروع کنم بگو چطور به سود مستمر برسم بگو چطور ثروتمند بشم!

    خدایا من رو محتاج غیر خودت نکن من فقد بتو نیاز دارم و بس…

    In God We trust…

    خیلی دوستت دارم مهربانترینه مهربانان…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: