ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 6

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلام خدمت همه عزیزان،این اولین کامنت من هستش ‌‌‌‌دارم بدون فکر مینویسم چون همیشه انقدر کامنتهای همه قشنگ و اگاهانه هستش که فک نمیکردم یه روزی کامنتی بنویسم….

    همزمانی این فایل که دوست خوبم برام فرستاد با این روزای من و حتی دقیقا این لحظه ای که فکرایی داشت از ذهنم میگذشت،برا یه نشونه بود.

    پسر یکساله من چند روز پیش تب و استفراغ کرد..بردیم دکتر ،هی اونجا دعا میکردم که خدایا به سرم نکشه و سروایی رفع بشه و برم ولی از اونور یه چیزی ته دلم میگفت ولی سرم هم بزنه خوبه ها عکسشو میگیرم میزارم ایسنتا تا همه ببینن و کیا چیان‌میخوان بگن،،همه بهم پیام میدن،همه میگن بمیرم الهی ،،لیلا چقد سختته ،،چقد بچه مظلومیه،وای لیلا چه میکشی ،کمک میخوای وووو

    ..

    چون چند روز پیش که خودمم همنیجوری بودم عکس سرم تو دستمو گذاشتم و دیدم إچقد توجه جمع شد و باعث خوشحالیم شد

    من اینطوری نبودم،تحت تاثیر یک سری افکار ،،یه سری افراد که اطرافم هستن و همیشه خدا حرف بیماری و خستگی بود و منی که اینجوری نبودم که حتی اهمیت به بیماری بدم،،شدم کسی که دوست داره همه ببینن بیماره و اینکار باعث شد من بیشتر از قبل بیماری تجربه کنم

    چون قبلا من سابقه بیماری خاصی نداشتم…حتی یکبارم تخت بیمارستان ندیدم

    ولی خدارو شکر میکنم که این فابل بجا توسط عزیزترین دووستم پیغامی مهم رو برام به ارمغان آورد.

    خدایا هزاران بار شکرت بابت سلامتی خودم،پسرم،همسرم

    شکررررت بابت داشتن دوستای عزیزی مثل الهام که برام همیشه پیام آور خوشی و یادآور سپاسگذاری بوده..

    ممنونم استاد عباس منش عزیزم شما صدای خداوندی بر روی زمین🌿🌺

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    مژده محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز

    این فایل مثل یک جرقه ذهنم رو روشن کرد

    چندسال دخترم سردرد داشت ویکدفعه خوب شد والآن چند ساله که اصلا اثری از سر دردش نیست ومن امروز که این فایل شما رو گوش کردم فهمیدم از وقتی که من خسته شدم ودیگه توجهی بهش نکردم این خوب شدن اتفاق افتاده وگرنه همزمان با اینکه سرش درد میگرفت منم کلافه میشدم به هر دری میزدم که خوب بشه پزشک اطفال ۱۰بار بردمش داروهای گیاهی وهر کاری از دستم برمی آمد وکنار تختش مینشستم و۷۰بار حمد میخوندم وبعضی وقتها خودم گریه میکردم از بس دلم براش می سوخت ولی نمیدونم از کی مثلا۷سالگی تا۱۰سالگی سر درد داشت واز ۱۰سالگیش که دیگه خسته شدم از غصه خوردن ونگرانی وهروقت که سرش درد میگرفت بی تفاوت شده بودم ومی گفت اصلا برات مهم نیست ومن میگفتم مهمی برام عزیزم خیلی هم دوستت دارم ولی چاره ای ندارم وواقعا چون خسته شده بودم دیگه موقع سر درد بهش توجه خاصی نمی کردم کاملا خوب شده والان حدود ۳ساله که شکر خدا هیچ اثری از سر دردش نیست ولی اصلا نمیدونستم که چی شد خوب شد خودبخود امروز که این فایل رو شنیدم متوجه شدم متشکرم استاد عزیز حدیث هم داریم که بیماری هاتون رو کتمان کنید حتما یک چیزی بوده که گفتن سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    Ayda Zinati گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    سلام استاد عزیزم….

    چقدر بموقع و چقدر هماهنگ…

    خدایا شکرت بابت این پاسخ

    استاد عزیزم وقتیکه این فایل رو دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن انگار خدا داشت جواب درخواستی رو بهم میداد که توی دفترچم نوشته بودم

    به تضادی برخورد کردم و بار ها از خداوند درخواست کرده بودم که هدایتم کنه

    نوشتم خدایا من نمیدونم تو بمن بگو

    تو منو هدایت کن که چکاری انجام بدم؟!

    وقتی از خدا این درخواستو کردم واقعا هیچ ایده ای درموردش نداشتم

    این فایل شما پاسخ به چندین سوال و درخواستای من از خداوند بود

    و فقط و فقط یک هفته از درخواست من گذشته!!! و خداوند همین قدر زود جواب میده و همین قدر زیاااد بما نزدیکه

    اینکه گفتید یکی از دلاایلی که با آدما ارتباطم رو کم تر کردم یا حتی با خیلیا ارتباطم رو قطع کردم چون میدونستم این آدما همش درمورد بدبختیا و مشکلات صحبت میکنن

    وقتی حالت بده نذار کسی بفهمه!!

    و بگرد و پیدا کن مواردی رو که نیازمند جلب توجه بودی اونم به قیمت اینکه فقط و فقط بدبختی بیشتری رو جذب کنی!

    استاد واقعا این فایل دقیقا برای من بود

    بار ها شده که ماه ها سپاسگزار خداوند بودم و نعمت و ثروتش رو دیدم و روووزی نبود که خداوند بمن نعمت نده

    بمن ثروت نده بمن اتفاقات خوب نده

    و روز هایی بودن که من سپاسگزار نبودم و همه چییییزم از بین رفت

    سلامتی و اتفاقات خوب و از همهه مهم تر آرامش و حال خوبم!!

    قشنگ میفهمم مصداق بارز این بیت شعرو توی تمام زندگیم

    شکر نعمت،نعمتت افزون کند

    کفر،نعمت از کفت بیرون کند

    سپاسگزاری یعنی من میتونم ببینم نعمت هایی که خدا بهم داده

    تعریف نکردن و صحبت نکردن در مورد مشکلاتم ینی با اینکه مشکل دارم اما خیلیییی چیزای دیگه هستن که من بهشون افتخار میکنم و بازم میگم خدایااااا شکرتتتت

    خدایا شکرت که فلان اتفاق افتاد یا فلان چیز رو هنوزم توی زندگیم دارمش

    اون سه تا نکته ای که بالا بولدشون کردم دقیییقا چیزایی بودن که در موردشون سوال داشتم دقییقا شاید باورتون نشه البته همه ی بچه های این سایت باور میکنن😀

    استاد من با حرفاتون متوجه شدم با وجود این همه نتایج معجزه آسا بازم نمیخوام بپذیرم که خوشبختی بها داره

    نمیتونی با یه عالمهههه آدم دورتو شلوغ کنی و ورودی بد بدی بعد انتظار داشته باشی نتیجه مثبت بشه

    من خودم رو توجیه میکردم که نهه ما اجتماعی هستیم نمیشه که اصلا اممکااان نداره

    من تنهام یا میگفتم آدمه دیگه

    در صورتیکه اصلا قضیه این نبود بخاطر همین توجیها گوش من شده بود شنونده ی بدبختی دیگرانی که صبح تا شب در مورد بیماری و بدبختی صحبت میکنن

    باید متوجه بشم که گوش من مال شنیدن بدبختیا نیست

    استاد اونجا که گفتید وقتی حالت بده نذار کسی بفهمه هی نرو درموردش صحبت کن!!

    هی نرو درمورد یه موضوعی که دوسش نداری حرف بزن

    اینا ینی من همینارو میخوام مهم نیست که واقعا دلخواهت هستن یا نه

    جهان میذاره سرراهت

    و اینکه نذاریم کسی بفهمه و نخواییم جلب توجه کنیم احتیاج داره به یه قدرت به یه عشق فوق العاده نسبت به خودمون و همچنین مسئولیت پذیری تمام ابعاد زندگیمون

    واقعا استاد همین طوره وقتی میشینیم توی تاکسی اصن کسی نمیگه خدایا شکرت

    بعد من گاهی متعجب میشدم که چطوره که الان داری کرایتو پرداخت میکنی و روی پاهای خودت هستی و لباس تنته و داری میری زیر سقف خونت

    اما بازم غر میزنه بعد به خودم گفتم آیدا مواظب کلاه خودت باش بیخیال آدما

    در گوشاتو ببند و بمباران کن خودت رو با ورودی های مثبت

    بیخیال جامعه شو بها داره باید خیلی چیزا رو بذاری کنار!

    در مورد موضوع احساس قربانی شدن،ترحم دیگران رو جلب کردن و یا گرفتن توجه از دیگران

    من با اینکه دارم روی خودم و عزت نفسم کار میکنم اما بازم متوجه موضوعاتی شدم که اصلا روحمم خبر نداشت و کاملا ناآگاهانه این اتفاقات میفتاد

    اومدم فکر کردم دیدم عه اینجا اینطور عمل کردم

    اونجام که بدجور شد😐 اصن فکرشم نمیکردم نمیدونم چرا اصلااااا به چشم نمیومدن

    واقعا هدایت خدا بود واااقعاااا بهم گفت چطور این تضاد رو حل کنم خدایا شکرت

    چقدر احساس بهتری دارم و وقتی که با قدرت و ایمان از خداوند درخواست کنی خداوند به نهایت طریق تورو هدایت میکنه

    تو نگو چطور نگو از چه طرییق فقط هدایت بخواه

    به محض اینکه احساس کنی هدایت شدی هدایت شده هستی

    تک تک جملاتتون استاد هر کدومشو که میگفتین؛ میگفتم این که سوال من بود!!

    و متوجه شدم ایراد کار از کجاست

    با تمام پیشرفت هام و اتفاقات شگفت انگیزی که این مدت افتاد به طوره به معجزه آساااییی

    جوریکه نتایج من توی الهامی که بهم شد و انجامش دادم از استادی که سی ساله تدریس میکنه (در زمینه علایقم که دنبالش میکنم) بیشتره!!

    ینی نتایج من انقدر بیشتر ازون استادم هست که استادم میخواست بعد ازین همه سال تغییر شغل بده و با ناامیدی از همچی دست بکشه!

    وای استاد عزیزممممم نمیدونم چی بگم(چقد استاد تو استاد شد😮)

    با مادرم محصولات فوق ااالعاده ی استاد رو خریدیم که اصلا فکرشم نمیکردیم مااا بتونیم انقدررررر راحت پول اون محصولات رو بدست بیاریم با وجود تمام اینها بازم فراموشم میشه

    و تمرکزم رو خیلی چیزا گرفته بودن

    چیزایی که خودم با توجه کردن بهشون بوجودشون اوردم

    خودم؛خودم خلقشون کردم

    من یکی از مقاومتام درمورد ارتباط با آدما بود میگفتم اشکال نداره من دیگه باور کردم بقیه هرچیم بگن من که میدونم راه درست چیه

    اقا جون اصلا این درست

    ولی چرا یادت رفته بود قانون چیه؟؟؟

    قانون یعنی خیلی مهمه که تو چه ورودی به ذهنت بدی نمیشه که فلان آدم نامناسب با نتایج بسیاااار نامناسب همنشین تو باشه و تو نشنوی حرفاشو

    نمیشود! چون تو نمیتونی ذهن بقیه رو کنترل کنی ولی میتونی ذهن خودتو کنترل کنی

    این اختیار و که داری اینو که دیگه میدونی

    پس نذار که هر چیو وارد ذهنت کنن!

    نخواه وقتی حالت بده همه بفهمن تو بوق و کرنا نکنش!! بجاش از خواسته هات حرف بزن

    اگر تضادی داری یادت باشه که تضاده عامل بدبختی تو نیست بلکه واکنش تو نسبت به تضاد عامله

    بقول استاد تضادا یه شمشیر دولبه هستن

    میتونی باهاشون بدبخت تر کنی خودت رو

    و میتونی خواسته های واضح تری رو بفرستی!

    علت ادامه دار شدن بیماری،فقر،اتفااقات بد ینی منه آیدا دارم بهشون توجه میکنم

    چه توی فکرم چه با کلامم

    یادمون رفته که کلام خیلی قدرتمنده

    کلام افکارت رو تغییر میده و کم کم شخصیتت رو!!

    واقعا این آگاهیا خیلی فرار هستن و گاهی حداقل من به خودم میبالم و میگم خب دیگه من قانونو میدونم دیگه اشکال نداره بقیه ام هرچی گفتن

    ولی دریغ ازینکه اینجاست که باید به قانون عمل کرد

    واقعا این فایل برای من مثل یه معجزه بود در حالیکه عمیقا از خداوند هدایت خواسته بودم

    استاد عزیزم ازت سپاسگزارم

    خدا جونم ازت سپاسگزارم بخاطر وجود همچین استاد دوست داشتنی و فوق العاده ای

    استاد من تحسین میکنم عملگرا بودنتون رو

    من عااااشق این عملگرا بودنتون هستم

    عاشق این تعهدتون و عاشق بودنتون

    خیلی دوستون دارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    رضا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    سلام به دوستان وآقای عباس منش افتخارم آشنایی با این سایت وشناخت شماست میخواهم از زندگیم بنویسم من از وقتی خودم شناختم کار کردم همیشه تو بدترین کارخونه ها همیشه صبح تا شب پای حرفهای همکارها بودم که از بد بختی نداری مریضی حرف می‌زدند همیشه هم مریض بیمار فقیر بودند منم جدا نبودم ولی ضمینه این قوانین داشتم دوست داشتم نتیجه متفاوت بگیرم قضیه از جای شروع شد که یکی از دوستام که از همه بیشتر از درد بدبختی حرف میزد و بیمار مریض فقیر بود و تازه طلاق گرفته بود و تمام دار ندارش هم پای مهریه زنش از دست داده بود کم کم می‌دیدم از جمع ما جدا شد دیگه نه حرفی میزد و نه دیگه حضور داشت کم کم من می‌دیدم که روز به روز سالم تر میشه اعتیادش ترک کرد ویک روز هم رفت که فهمیدیم مهاجرت کرده اروپا و وضعیت مالیش هم خوب شده بود من اینها را که دیدم اون موقع چیزی از این قوانین نمی‌دونستم فقط نتیجه دوستم که دیدم وبرسی کردم که چکار کرد که اینهمه نتیجه گرفت در زمان کوتاه به این نتیجه رسیدم که خودش از جمع ما دور کرده بود یک سال آخر که من دیدنش منم شروع کردم آگاهانه دور شدن از جمع همکاران دیگه خیلی کم با کسی حرف میزدم واز همون روزهای اول نتیجه ها شروع شد از روابط عاشقانه تا وضعیت مالی که بهتر شد و خیلی اتفاقی با فایلهای شما در اینستاگرام آشنا شدم و تازه فهمیدم قانونش همینه و با دورههای شما آشنا شدم که دریچه ای بود به روی موفقیت بیشتر ویک مهاجرت خوب داشتم به یکی از شهرهای شمالی از اون کارخانه خیلی بد با کار سخت خداوند هدایتم کرد به شغل خیلی بهتر وکلا همه چیز هر روز در حال بهتر شدن است و همه چیز فقط از دور شدن از جمع دوستان و همکاران شروع شد

    ممنون از خداوند هدایت گر که هر روز من سورپرایز می‌کنه واز شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  5. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    الهی به امید تو

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم😍

    من از دیشب بی حوصله بودم و اصلا دلم نمیخاست کاری انجام بدم

    امروز صبح که اومدم تو سایت و دیدم فایل جدید اومده،دانلود کردم و گفتم بعد میبینم، بعد از تماشای فایل دیدم آدم های اطراف من همین شخصیت رو دارن

    بعنوان مثال موقعی که خواهر من ازدواج کرده بود،کوچک ترین بحثی که با همسرش میشد،زنگ میزد به مادرم و تعریف میکرد

    مادرم با خاله هام و…

    با اینکه سن من کم بوداما این رفتارخواهرم رو دوس نداشتم

    من تو سن کم ازدواج کردم.و این همیشهههههه آویزه ی گوشم بود که اتفاقی تو زندگیم افتاد به هیچ کس نگم.با اینکه میشنیدم مادرم میگف تو اگه درد و غمتو به مادرت نگی،پیش کی میخای بگی

    اما من هیچ وقت نگفتم

    حتی اگر فرزندم گاهی مریض میشد به مادرم نمیگفتم

    (اون موقع ها من این قوانین رو نمیدونسم و دلیل نگفتم این بود که مادرم ب قدر کافی خودش مشکل داره و خب ازم دور بود و اگه هم میگفتم کاری از دستش بر نمیومد)

    تا اینکه من با شما آشنا شدم و دیدم نا آگاهانه این قوانین رو اجرا میکردم تو زندگیم

    استاد

    الان که مقایسه میکنم زندگی خودمو با خواهرم

    آرامش زندگی من خیلی بیشتر از زندگی خواهرمه

    احترامی که بین همسر من وپدر و مادرم هس،قابل مقایسه نیس با خواهرم

    هیچکس این اجازه رو به خودش نمیده که توی زندگیم دخالت کنه

    اول کامنتم نوشتم که بی حوصله بودم،به خودم قول دادم که حواسم رو پرت کنم و توجه نکنم

    همسرمم که اومد خونه در موردش حرف نزنم،خودم رو خوب جلوه بدم

    و الان که این دیدگاه رو مینویسم خبری از اون بی حوصلگی و بدن درد نیس

    خدایا شکرت برای آگاهی های این فایل😍

    استاد عزیزم و مریم جان عاشقتونم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    به نام تنها پروردگار جهانیان

    سلام سلام سلام به عشق به استاد خوشگل و خوش تیپ خودم که با کلامش امروز من رو رنگی رنگی کرد

    سلام به مریم خانم شایسته که اولین نگاه من خورد به سایه هر دو استاد عزیزم روی زمین که توجه من رو به این جلب کرد که چقدر لذت بخشه داشتن یک رابطه عاطفی از نوع پرفکتش و از اینکه یکی دیگه داره از نگاه بسبار نزدیک تر از شاید میلیون ها چشم به من توجه می کنه حواسم رو بیشتر جمع می کنم که مراقبت کامل تری از تمام ابعاد در زندگیم را داشته باشم

    خدایا شکرت به خاطر تمام این حال خوب و حال خوب شما استادان عزیزم که به زیبای و با عشق به ما درس درست زندگی کردن را می دهید

    خدارسکر می کنم که چشمانم باز شد به دیدن تکه ای از بهشت خدا به نام دانتون فلوریدا خدارشکرت که ۰قدر آسمان آبی خوش رنگ هست و چقدر این شهر زیبا و تمیزه چقدر آسفالتاش بی نظیره جون می ده برای بازی های راکتی

    خدارشکرت به خاطر هوای پاکش اون ساختمان های فوق العاده اش خدارشکرت به خاطر سایه دو عشق و شنیدن مخلوتی از صدای عشق استاد همراه با صدای آواز پرندگان صبح گاهی با اون رنگ طلای خورشید به صورت استاد عزیزم

    استاد جان من خیلی خیلی خیلی خیلی تغییر کردم و این موضوع رو دیشب زمانی که با دامادمان که مثل برادر بزرگ تر من هست که البته هم ایشون تک پسر هستن و هم من تک پسر هستم خیلی رابطه عالی تری ساختم و این موضوع دیشب زمان مکالمه با هم که به شکل ویس در واتس اپ بود توجه من رو به خودش جلب کرد در چه زمانی در زمانی که من پیش خودم گفتم ویس فرستاده شده ام را گوش بدم و بعد از پلی کردنش دیدم پسر من چقدر کلامم واضح تر متین تر و پخته تر و از جملات زیبا تری استفاده کردم و این خدا می داند که نا آگاهانه بود و اگر من ویس یک سال پیش خودم را با الانم مقایسه کنم اصلا حاضر به شنیدنش توسط خودم هم نیستم

    و این را هم بگم که این فقط یک گوشه از تغییرات من است که به شکل ریشه ای در خودم در حال انجامش هستم و خدارهزاران مرتبه شکرش که هر چند قدم به قدم اما راضی هستم از تغییراتم و خدارشکر می کنم برای اینکه جزء اندک انسان های جامعه هستم به قول شما که خداوند قانونش را به من آموخت توسط یکی از ناب ترین انسان های خلق شده و از شما سپاسگزارم

    من همیشه یادم هست از خیلی وقت پیش ها که با خودم و لا افراد صحبت می کردم و می گفتم خدایا این کسور وقتی قانون داره وقتی پدرم قانون داره تو خانه پس خدا هم این جهان را با قانون خلق کرده و همین موضوع باعث شد خدا من رو هدایت کند به فهمیدن قانون جهان آفرینشش

    خدایا شکرت که من را هدایت کردی و جهان پاسخ درخواست من را داد

    خدایا شکرت به خاطر زندگی که به من بخشیدی خدایا شکرت که اگر مرگم فرا برسد حداقل احمق از دنیا نمیرم و با درک خودم و خدای خودم و جهان زیبای خودم بار سفر میبندم و امیدوارم در حال انجام نیکی این اتفاق زیبا برای من رقم بخورد

    استاد جان از تو سپاسگزارم و از همه این خانواده ام که در این سایت هر چند همدیگر را نمیبینیم اما احساس می کنیم و حال خوب را دریافت می کنیم

    استاد سپاسگزارتم

    خدایا سپاسگزارتم

    مریم شایسته سپاسگزارتم

    مهدی نامجو سپاسگزارتم

    دوستان عزیزم سپاسگزارتون هستم

    سپلسگزارم از عوامل هدایت این سایت

    سپاسگزارم از مایک که مدتی از وجودش در فایل ها درس خودم بودن را آموختم

    خدارشکرت که امروز فرصت نوشتن به من دادی

    برای هممون آرزوی سعادت عظت سربلندی ثروت سلامتی ارامش در دنیا و آخرت می کنم

    حق نگهدارتون 🙋‍♂️🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    میعاد انتظارالمهدی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    سلام به استاد بینظیرخودم سلام خانوم شایسته عزیز،

    در مورد مسئله ای صحبت کردید که بزرگترین مشکل من تو کل زندگیم بود و به لطف شما واقعا 90 درصد این مشکل رو تو زندگیم حل کردم ولی انصافا آسون نبود خیلی تمرین کردم و تلاش کردم و واقعا راضی هستم از این شرایط شاید شما نبودین حالا حالاها این داستان باهام بود،

    فکر میکنم هرکسی که مثل من که این مشکل رو داشت الان اگه بخواد مثال بزنه 500تا مثال بتونه بیاره چون به نظرم این مشکل رو اکثر مردم دارن حالا یکی کمتر یکی بیشتر

    من چیزی که واسم خیلی جالب بود اینه که من رو ارنج دستم یه جای پاره شدگی هست که الان 20 ساله باهامه واین جای ضخم فقط یه پارگیه پوست بودوبس که تو بچگی خوب شد همین، 2سال پیش که باشگاه میرفتم برای تمرین و سلامت هر وقت که تو جمع کم میاوردم میگفتم ببین دستم شکسته بود عمل کردم واسه همین نمیتونم مثلا سنگین وزنه بزنم یا هرچیزی و این شده بود بهانه من،

    خدارو شاهد میگیرم بعد یه مدت کوتاهی انقدر اون دستم بی دلیل درد میگرفت که روانیم میکرد این درد 1سال باهام بود گاهی میرفت و دوباره شروع میشد

    بعد این که این که با این قوانین آشنا شدم الان 1ساله که دیگه خبری ازش نیست و خیلی برام جالبه که بعد شناخت قوانین اگه بخوای به مسائل منفی دقت کنی خیلی سریع تر از قبل برات اون اتفاق بد پیش میاد و خدارو شکر که گرچه سخت بود ولی الان عالیم از این لحاظ و حتی حاضر نیستم به صحبت کردن منفی مادرم گوش بدم چه برسه به دیگران

    استاد تا آخر عمر مدیونتم و دوست دارم یا علی…

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😘😘💪💪💪💓💪💓💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    فائزه ظاهر گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و بانو شایسته دوست داشتنی

    من حدود ی سال پیش متوجه شدم ک سنگ صفرا دارم و چون پسرم تازه ب دنیا اومده بود شرایط عمل یا حتی مصرف دارو رو نداشتم، پس تمام تمرکز خودم رو گذاشتم رو این که غذای چرب نخورم و رژیم مناسب داشته باشم ، به همه هم میگفتم که دکتر گفته چ مشکلاتی دارم و درمان نمیشه فعلا باید منتظر شم پسرم بزرگ شه از شیر بگیرمش و خلاصه جار میزدم همه جا ک من از شما ها خیلی مریض ترم ..تقریبا اواخر پارسال شروع کردم ب ورزش و رژیم بسیار سخت ، در حدی ک بیشتر وقت ها کلا ی وعده غذای درست هم نمی‌خوردم و کلی خوش حال بودم ک چ قدر من خوبم حواسم ب بیماریمه ، تا اینکه عید اینقدر حالم بده شد ک ی هفته بستری شدم و سنگ صفرایی ک در حد رسوب بود شده بود ی سنگ ۷ میلی ، این در شرایطی هست ک سنگ صفرا ممکنه بعد ۳۰ سال مثلا مشکلی پیش بیاره ، ولی من با تمام تمرکز و توجه ام ب بیماری تو ی سال کارم ب بستری شدن کشید ،

    حالا جالب این جاست ک من وقتی بستری شدم تازه شروع کرده بودم ب خوندن کتاب های نیروی حال و راز و ..، و با سایت شما آشنا شدم که در حد یکی دوتا فایل گوش داده بودم و هنوز هیچی نمی‌دونستم از مطالب سایت ، ولی ب خاطر کتاب های دیگه ای ک خونده بودم فقط میگفتم ک سنگ صفرایی من دفع شده و واقعا اطمینان داشتم ک دفع شده ،در طول مدت بستری و دو ماه بعد با اینکه نتیجه ام ار ای ام نشون میداد ک دو تا سنگ دارم ، من میگفتم نه من تحت هیچ شرایطی سنگی ندارم و دفع شده سنگم ، البته مراحل دکترم رو پیگیری میکردم ، تا وقتی ک بعد دوماه اندوسکوپی شدم و گفتند ک یکی از سنگ ها هنوز دفع نشده و دقیقا بعد از این حرف من دوباره درد هام شروع شد در حالی ک با خوردن چرب ترین غذا ها هیچ دردی نداشتم قبلاً چون مطمین بودم ک سنگی ندارم ک درد داشته باشم ، ولی چون جواب آزمایش ام گفت سنگ داری و من ب این آزمایش اطمینان داشتم باور کردم که بیمارم و دوباره درد هام شروع شدن

    دوباره باور نبود هیچ بیماری رو شروع کردم و خداروشکر حالم عالیه و دارم تلاش میکنم ک باور های قدرتمند کننده بسازم که همیشگی باشه و نه فقط این مورد بلکه در تمامی موارد دیگه هم مشکل و بیماری رو جذب نکنم ب امید خدا ..

    اینم اولین دیدگاه من تو سایت ، که وسط فایل ک گوش میدادم اومدم تجربه خودم رو بگم ب دوستان عزیزم

    که همون طور ک کل زندگی ما طبق فرکانس خودمون ب وجود میاد ، پس بیماری رو هم خودمون ب وجود میاریم و بعد از اینکه متوجه بیماری میشیم ناخودآگاه فرکانس بیشتری برا جذب و بسط بیماری مون انجام میدیم ، و خداروشکر ک میشود دوباره ب سلامت کامل برگردیم با باور های خودمون با فرکانس های خودمون با شکرگزاری ب خاطر سلامتی مون

    خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری می‌خوام (بعد از هزاران بار دیدن این جمله تازه دیشب درک اش کردم و هزاران بار تا الان گفتم و غرق عشق خداوند شدم

    )

    خدایا ب خاطر قوانین بدون تغییرت هزاران بار ممنونم و سپاسگزار

    خدایا ممنونم که من دنبال شغل بودم ک منبع درآمد داشته باشم ولی ب این سایت پر از آگاهی و عشق هدایت شدم و خدا رو پیدا کردم، خودم رو پیدا کردم

    ممنونم از استاد عزیز و بانو شایسته دوست داشتنی ک این شرایط رو مهیا کردند و همه عزیزانی ک نظر هاشون رو به اشتراک میزارن

    واقعا خوندن نظرات شما دوستان عزیزم برای منی ک تازه وارد سایت شدم ی عالمه احساس امیدواری هست ک میشود که منم میتونم .

    در پناه خداوند شاد و سلامت و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    نسرین بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    سلام به استاد جان عزیزم و خانم شایسته ی شایسته.

    چندوقت پیش خواهرم خبر یه حادثه ساختمانی رو

    که واسه یه بنده خدا اتفاق افتاده بود واسم تعریف کرد.

    بخاطر شباهت رفتاریه اون فرد با داداشم حالم منقلب بود ،دیروز بهم خبر داد که حالش خوب شده اما یه نقص عضو بزرگ برداشته.قلبم براش کنده شد عجیب. امروز هرجا میرفتم یا یکی دستش شکسته بود،یا پاش شکسته بود،یا معلول جسمی بود.گفتم خدایا ببین دارم چه کار میکنم.سعی کردم خودمو کنترل کنم. اومدم توی سایت،قبلش از خدا خواستم خدایا خودت آرومم کن.که دیدن استاده جان این فایل گوهر بار رو روی سایت قرار داده.

    بعد از شنیدن این دُر و جواهرها یادم افتاد به حرف خواهرم که گفته این بنده خدا انقدر آرام و بی آزار بوده که محبوب همه بوده و همه دلشون یه جورایی واسش میسوخته.جوابمو گرفتم و باز یاد حرف استاد عزیزم افتادم که گفتندهرکسی مسئول اتفاقات زندگی خودشه و ما به فرکانس افراد دسترسی نداریم.

    درپناه الله یکتا شاد باشید و غرق صفا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جانم سلام مریم جانم عاشقتونم 😘😘

    واااای خدای من این فایل دقیقا من وسط وسط همین موضوع هستم و داشتم به این فک میکردم چی شد که اینجوری شد همه چی که داشت خوب پیش می‌رفت ما همگی مدت ها بود هیچ کدوم حتی یه قرص هم نخورده بودیم اما الان این داستان برای همسرم پیش اومده که امروز دقیقا پاسخ منو دادید که سر کله این مسأله از کجا پیدا شد

    آره استاد جان این احساس قربانی بودن و جلب توجه در من ریشه عمییییببببببببببق خیلی عمیقی داره که یادمه چند تا فایل هم راجبش از شما شنیدم که مثال اون خانوم که به بچه مریضش خیلی توجه میکرد اما آنقدر این احساس قربانی بودن و نیاز به توجه در من ریشه دار هست که حالا حالا باید کار کنم

    من استاد میخام از دوجانبه که شما گفتید همین مثال زنده امروز رو بررسی کنم

    خوب من از اول ازدواجم برای همه تعریف میکردم که آره ازداوج من اجباری بود و همسرم فلان هست و رفتارش بتمن فلان جور هست کلی داستان که هرکی مشنیدنی جیگرش کباب میشد 😂😂تا قبل آشنایی با شما که بعد خدارو شکر با شما آشنا شدم و گفتید وقتی ناخواسته ای دارید چه روابط چه هرچیزی بهش توجه نکنید و حتی ازش حرف هم نزنید فایل حزن در قرآن هم که عالی بود. خلاصه تو این زمینه طول کشید تا قبول کنم این مدل حرف زدن و جلب توجه فقط داره به من آسیب می‌زند و اومدم تا یه اندازه ای دست حرف زدن راجب رفتار همسرم و مشکلاتم برداشتم و خدارو هزار مرتبه شکر که اصلا این آدمی که الان دارم باهاش زندگی میکنم اخلاقش هیچ ربطی به یک سال پیش ندارع همون آدم با رفتاری متفاوت که خودم همش میگم خدارو شکر و مشکلات ریز و درشتی که نقل مجلس بود برای من هم با همین صحبت نکردن خدارو شکر تا حد زیادی حل شد مشکلاتی که تو رابطه به خانواده خودم و همسرم داشتم و مدام ازش حرف میزدم که فقط و فقط توجه بگیرم و بگم من قربانی هستم آی ملت ببینید من چه آدم خوبی هستم گیر چه دیو های دو سری افتادم که خدارو شکر با درک قانون و همین که فهمیدم این از عدم عزت نفس من و نیاز به توجه من میاد وقتی دست برداشته اصلا روابط از این رو به اون رو شد خدارو شکر

    تاقبل از عید که من دقیقا همون جور که گفتید انگشتم برید اونم به خاطر بی توجهی خودم و اومدم یه باند گنده بستم و کلی توجه گرفتم تازه چون نزدیک عید و خونه تکونی ما ایرانی ها بود و جوری وانمود کردم که ای مردم ببینید من با همین انگشت دارم تنهایی کار میکنم چقدر بدبختم و چه آدم خوبی هستم و در کمال تعجب استاد این انگشت جوری عفونت کرد که تا یک ماه پیش درگیر بودم اما اصلا حواسم نبود که این از همون احساس قربانی بودن میاد یعنی حواسم بود ها اما به قول قرآن انسان فراموشکار و خیره سر هست یعنی یادم رفته بود که منشا اون مسله ها با همسرم و اطرافیان چی بود و چه جوری حل شد خلاصه کلی اونجوری. توجه گرفتم مخصوصا توجه مامانم که از بچگی دوست داشتم که بم توجه کنه 😂😂دقیقا استاد یه جورایی ته دلم داشتم لذت می‌بردم اما غافل از اینکه دارم با این زخم ساده چه بلایی سر خودم میارم خلاصه استاد تو این زمینه برای کنترل ذهن غفلت هم کردم و بعدش هی همسرم علاعم بیماری داشت که یه دفه یک ماه پیش بیمارستان بستری شد و الان درگیر یه بیماری هستیم که البته هنوز تشخیص نهایی ندادن اما دارم دقیقا به این میرسم که این اوضاع رو من جذب کردم برای خودم و اون بیماری رو همسرم برای خودش که بازار اون جنبه هم توضیح میدم

    روزی که همسرم رفت و آزمایش داد و دکتر تشخیص یه بیماری داد و به من گفت من شوکه شدم و هرکس زنگ میزد احوال پرسی کلی داستان و طول وتفسیل و گریه که الان میفهمم انکار به قول دوستم که چند روز بعد گفت تو بعد اون همه زجر تو زندگیت فقط این بیماری کم بود آره من داشتم به جورایی باز توجه جلب میکردم و میگفتم من قربانی شدم و تازه به قول خودم خیلی راجب بیماری حرف نمی‌زنم اما به دوستان میگفتم دعا کنید برای سلامتی همسرم خلاصه که آنقدر ازش حرف زدم و چند روز که بیمارستان بستری بودیم رو مثل یه داستان مهیج برای همه تعریف کردم که دوباره کار به بیمارستان و بستری کشیده و حالا دارم میفهمم از کجا آب خورد از یه انگشت بریدن ساده خود که خود کرده را تدبیر نیست آره استاد جان دوستان و فامیل چند روز اومدن و گفتن آخی اما ما مدتی هست که درگیر این مسله هستیم که امروز حرف های شما تو این فایل مثل پتک خورد تو سر من که داری با خودت چیکار می‌کنی زهرا

    اما استاد از یه جنبه دیگه هم بگم که همسر من هیچ وقت کارش به مریضی نمی‌کشه یعنی خیلی به ندرت اما من اخلاقی دارم که وقتی اون مریض میشه یا بی‌حوصله خیلی بهش توجه میکنم و اینو اصلا نفهمیدم چون فکر میکردم فقط به بچهام تو مریضی نبلید توجه کنم چون ایشون دیگه مرد هست و ازش گذشته این حرفا 😂😂خلاصه که درکل من آدمی هستم که محبتم این جور وقت ها خیلی گل می‌کنه واسه همه و همسرم که بیماریش از بی‌حالی و این ها شروع شد من آنقدر تمرکز گذاشتم و دور و برش چرخیدم که یه دفه نگاه کردم تو بیمارستان بالاسرش هستم و حس میکنم که داره لذت می‌بره از این توجه چون اصلا کلا آدم نبودی که با کسی زیاد قاطی بشه و چون خیلی درونگرا و ساکت هست کسی هم زیاد بهش توجه نمی‌کرد اما تو این مریضی به قول خودش فقط خواجه حافظ شیرازی بهش زنگ نزد و سر نزد و اونم داره اینجوری توجه میگیره و چقدر هم داره از من تشکر می‌کنه به خاطر این همه محبت و توجه که الان میفهمم که سم هست

    خلاصه که استاد در لحظه نیاز حرف هات مثل همیشه به دادم رسید انشالله امروز قراره مرخص بشیم تا جواب آزمایش های بیاد و تصمیم گرفتم زیپ دهنم رو بکشم و حداقل من دیگه برای خودم سختی و اذیت بیمارستان رو به وجود میارم و سعی کنم در خدا تعادل به همسرم رسیدگی کنم انشالله که مثل قبل نتایج عالی بگیرم و حتما میام و از بهبود همسرم و اوضاع می‌نویسم

    استاد جانم عاشقتم مریم جانم عاشقتم و واقعا نمی‌دونم چه جوری به خاطر این فایل و فایل قبلی که گذر از ثروت بود تشکر کنم که برام بینهایت ارزشمند و به موقع بود عاشقتونم و به زودی میبینمتون 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: