ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 7

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نارسی رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    درود بر خالق هستی هدایتگر که مرا به خاطر دوره قانون سلامتی به سایت بی‌نظیر شما هدایت کرد .

    درود بر استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته عزیز

    من بدجور چوب این قضیه رو خوردم . با مظلوم نمایی و احساس قربانی بودن به خاطر فرهنگ پایین جامعه و دیدگاه‌های سنتی و مذهبی . مثلا میخواستم به همه ثابت کنم که فرهنگ سنتی ما چقدر ایراد داره و نسبت به زن چقدر ظلم شده و…

    هنوز هم در شبکه های اجتماعی از اینجور پست ها زیاد به چشم میخوره

    در دوران طلاقم که چندین سال طول کشید ، و مثلا من برای احقاق حق ام میجنگیدم که مظلوم نباشم … چقدر ضربه خوردم … ایکاش می‌دانستم که باید تسلیم میشدم اونم تسلیم اراده خداوند با برنامه ریزی صحیح

    اما … ضربه آخر که خوردم ؛ فهمیدم که با کسی در مورد مشکلاتم صحبت نکنم و فقط اقدام قانونی کنم ، اما نجنگم و با احساس خوب و توکل از صفر شروع کنم ، اونموقع اتفاقات خوب شروع به افتادن کرد …

    یعنی کائنات اونقدر آدم رو میکوبه تا بهم حالی کنه که دست از قربانی بودن بردار و احساس و حتی وانمود کن که همه چیز عالی هست و مشرک نباش .

    چقدر مشرک بودم . چقدر قدرت رو دادم به قوانین زمینی و پلیس و وکیل و قاضی و دادگاه و … اونا هم خوب گذاشتن تو کاسه ام و هیچ و هیچ و هیچ…

    یادمه سال ۲۰۱۳ بود که استادم گفت که برو روی بندگی در قرآن تحقیق کن ، چون اگر بندگی را بیاموزی تمام مشکلاتت که حل میشه هیچ ، به همه چیز در دنیا و آخرت هم میرسی . در یونان باستان یک عده اینجوری راحت زندگی می‌کردند و جهان در خدمت آنها بود … و بعد حرفش رو قطع کرد و هیچ چیز دیگری راجع به ” بندگی ” نگفت !

    الان که حدود ۳ ماه است در سایت شما هستم و هر روز تقریبا ۴ تا ۵ فایل رو میبینم و ۲ محصول شما رو هم خرید کردم ، هر روز معجزه میبینم .

    تمرین ستاره قطبی . اون ۴ سوال هر روز صبح بعد از بیدار شدن ، هر روز درخواست نشانه کردن از سایت شما و… درهای بسیاری رو در این مدت کوتاه برام باز کرده . ( البته لیست شکر گذاری ها همیشه بوده و هست ) .

    دو تا تمرین دیگر هم به من الهام شده ( البته با توجه به دروس شما ) ، که با شروع آنها قدرت جذب های مثبت ام بیشتر شده :

    ۱. اول صبح ده مورد مینویسم که چرا امروز روز خوبیه. اون ده مورد شامل ده کار مهمیه که می‌خواهم در همان روز به نحو احسن و کاملا معجزه آسا رخ دهد

    ۲ . اول صبح ده مورد می‌نویسم که من در زندگیم لیاقت چه چیزهایی رو دارم .

    خیلی خیلی ایمان دارم که با توجه به دروس شما و تمریناتی که انجام می‌دهم، خیلی سریع و آسان به اهدافم برسم . چون در همون دوره اول ( قانون سلامتی ) ، به شما اعتماد کردم و خیلی سریع نتیجه گرفتم ، فهمیدم که باید به دروس شما اعتماد کنم و تعهد نامه بنویسم و از اهرم رنج و لذت استفاده کنم و تمرین تمرین تمرین و هر روز عمل کنم با ایمان و توکل … و خوشبختانه نتیجه ها عالی عالی عالی ، چون لیاقتشون رو دارم .

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    ن. رئیسی 🇿🇦

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    حمید مرادپور گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام خدمت دوستادی عزیزم

    چقدر من که هربار فایلی میاد روی سایت هیجان زده میشم و با عشق گوش میکنم چون تک به تک کلام شما کلام خداوند

    ومن تجربه کردم این چیزی که شما میگید رو استاد من چندین ساله درگیر بیماری آسم بودم و الانم باز دوباره برگشته بخاطر این که کانون توجهم تغیر کرده و مثل قبلا روی قانون کار نکردم

    استاد من توی خدمت سربازی باشما آشنا شدم با فایل های رایگان توی پادگان گوش میکردم خیلی وقت ها گریه میکردم که خدا منو به چه راهی هدایت کرده

    من شبو روز با تمام وجود با دوتا از هم خدمتی هام بشدت کار مو این بود که روی قانون کار کنیم حرف بزنیم ببینیم بشنوم .

    خلاصه تمام وجودم قانون بود اون وقت ها من درگیر آسم و الرژی بودم بشدت و من بعد چند مدت که روی قانون داشتم کار میکردم اصلا حواسم به بیماریم نبود

    من دژبان بودم و یه روز پرچم صبح گاه رو که باید ساعت ۵صبح میرفت بالارو اون‌روز نوبت من بود رو یادم رفت بزنم بالا صبح گاه هم که پرچم اونجا بود تقریباً ۲کیلو متر راه بود

    دقیقاً همون روز ساعت ۷صبح فرمانده کل تیپ وارد پادگان شد من اونجا تازه یادم افتاد که پرچم بالا نیست .

    من دقیقا از اول پادگان تا صبحگاه که ۲کیلومتر اونورتر بود با دویدن سریع رفتم وقتی رسیدم پرچم زدم بالا

    یه سوال اومد تو ذهنم که الان من حمیدم همون حمیدی که نمیتونست یه سرازیری بره بالا من الان دویدم ؟؟؟

    و خدا میدونه چه حالی بودم انقدر خوش حال بودم که دیگه قرص مصرف نکردم همه چی گذاشتم کنار خوب شدهمه چی

    تا این که از خدمت اومدم بیرون و من بعد ۶ماه باز هم علائم برگشت و الان بازم تصمیم قاطع گرفتم که روی خودم کار کنم

    واقعا همه چی قانونه همه چی باوره همه چی کانون توجه همه چی همه چی

    حالا این بیماری از کجا شروع شد

    من یادمه وقتی بچه بودم یه عمه داشتم که همین بیماری رو داشت چون این بیماری من ارثی هست و دکترام گفتن این رو

    یادمه همیشه وقتی اسمش میومد همه واسش دل سوزی میکردن همه بهش توجه میکردن همه اسمشو میاوردن

    من این رو بعد ها که وارد قانون شدم چون خیلی زیاد درگیر بیماریم بودم توی قانون دنبال ردپای دلیل بیماری ها می‌گشتم و باورتون نمیشه دقیقا همون حرفی که استاد میزنن میگن

    گرفتن حس دلسوزی از دیگران دقیقا من تو بچگیم دنبال این بودم و دلایل دیگه هم داشته مثلا افسردگی و حال بد تحقیر ها و….

    این ها همه باعث بیماری بودن اما مهم ترین دلیل گرفتن حس دلسوزی بوده

    که من با کار کردن روی قانون و تغیر حالت وجودی خودم تمرکزم تونستم بودم اون ژنتیکی که بیماری توش هست روخاموش کنم

    بچه ها اگه بدونید ما تنها از یک درصد ژنتیک خودمون استفاده میکنیم و ژنتیک ما مثل درخت کریسمس

    مدام با حالت وجودیمون تو دوران ها خاموش روشن میشه

    عامل ژنتیک نیست عامل کانون توجه عامل حس و احساسی هست که در طول روز ها داریم

    عامل هورمون های هست که با احساساتمون ترشح میکنیم عامل تمام بیماری ها احساس بد و شرک هست

    خدایا شکرررررررتتت که هدایتم کردی به همچن راهی عاشق تونم استاد که امید نجات من شدید با اموزش هاتون 🙏❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    به نام خدای مهربانم

    god is my guidance

    خداوند راهنمای من است

    خدایا به امید تو مینویسم

    سلام بر استاد متعهد و آگاهم

    سلام بر مریم نازنین ، پایه استاد و ما

    و سلام به دوستان مسیر آگاهی

    خدا رو هزاران بار شکر که باز هم اینجا هستم در جمع خانواده صمیمی عباسمنش و مینویسم و آگاهانه توجه و تمرکز میکنم بر نواسته ها، بر نکات مثبت و زیبایی ها و تکرار و تکرار و تکرار میکنم که این من هستم که کانون توجه و تمرکز خودم، همه زندگیم و اتفاقاتش رو از هر نوع رقم میزنم

    عجب صبح زیبایی در تمپا شروع شده

    چقدر همه جا آرام و ساکته و چه تایم عالی هست برای پیاده روی

    عجب موضوع تاپی رو انتخاب کردید استادم برای صحبت کردن

    دوباره تکرار قوانین ثابت زندگی

    دوباره تکرار و تاکید بر اینکه ماها خالق همه تجربیات خوب و بد زندگیمون هستیم و ابنکه قدرت کلام خیلی تاثیر داره در جذب اتفاقات متفاوت در زندگیمون

    من دارم قدم ۴ رو کار میکنم و توی اون قدم هم استاد از قدرت تاثیر کلام بر زندگی ما خیلی صحبت کردن و همه ما خیلی تجربه توی این زمینه داریم

    اینجا صحبت از این هست که ما با این قدرتی که داریم گاهی ندانسته و ناخواسته برای خودمون اتفاقات بدی رو خلق میکنیم و بعد مدلم اون رو تعریف میکنیم تا دل بقیه به حالمون بیوزه و توجه منفی بخریم و اینجوری میشه که توی سیکل ناخواسته ها اسیر میشیم و بعدش مدعی میشیم که بله، هر چی ینگه به پای لنگه

    غافل از اینکه خداوند، قوانینی داره برای خوب زندگی کردن و اگه میخوام تون خوبی رو بدست بیارم بابد مطابق اون فوانین عمل کنم و هیچ راه فراری نیست

    برای من ابن احساس قربانی شدن و خلق ناخواسته ها در روابطم تا مدتها پیش، واضح و عینی بود

    زمانیکه من دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدم و سروع کردم به کار کردن روش، این احساس قربانی شدن و جالبه، لذت میبردم که بقیه دلشون به حال من میسوخت، خیلی واضح خودشو نشون داد

    من درک کردم که چرا خیلی مواقع یسری اتفاقات ناخواسته و تکراری مدام برای من اتفاق میفته

    فهمیدم چرا یسری ناخواسته در رابطه من با همسرم، بدون تغییر، هر چند مدت یکبار رخ میده و من مدام برای بقیه تعریف میکردم، اونا احساس دلیوزی میکردن و بعد دوباره تکرار و تکرار

    اما از وقتی این ضعف شخصیتی رو شناختم و فهمیدم و یاد گرفتم که ابین منم که دارم همه اون حال بد رو برای خودم رقم میزنم، خیلی بهتر شدم

    دیگه آگاهانه توجه نمیکردم به اون رفتارا، دیگه آگاهانه تا جایی که تونستم، ذهنم رو کنترل کردم که نج‌وا نکنه و بعد برای بقیه هم تکرار نکنه تا اون دیگه از کانون توجه من خارج بشه و این شد که من مدتهاست که دارم شرایط بسیار خوبی رو در روابطم تجربه میکنم و میدونم که میتونه بهتر بشه هر چقدر که من بیشتر و بیشتر به جای حرف زدن در مورد یه ناخواسته، به چیزهای زیباتر زندگیم توجه کنم که انصافا کم هم نیستند چون آخر شب وقت خواب که دارم تمرین یتاره قطبیم رو انجام میدم میبینم که من طی روز چقدر اتفاقات زیبا ساختم ، چقدر حال خوب داشتم و هوه اونا بهم احساس خوب بیشتری میده که بیشتر بر همین خوبیها توجه کنم و روسون تمرکز کنم و مدام توی ذهنم بچرخونمسون و بزرگسون کنم که دیگه جایی برای توجه به اون ناخواسته کوچک نمونه و آروم آروم حذف بشه یا اونقدر کوچک بشه که دیگه اصلا به دید نیاد

    یا مثلا در مورد مادرهامون ابن احساس قربانی شدنه خیلی زیاد بوده

    مامان من خیلی مهربون هست و اصلا اگه من نمیخوایتم هم یه مریضی رو بزرگ کنم، ایشون اونقدر به من توجه نشون میداد که باعث میشد من خوشم بیاد از یه حال بدی که داستم با مریض میشدم

    یا مثلا دختر دوست من متوجه شده که وقتی غذا نمیخوره، مامانش خیلی بهش توجه میکنه و حتی براس چیزهای متفاوت میخره تا اون غذا بخوره و اینجوری توجه منفی میخره و اون مامان بنده خدا هم هی قربون صدقش میره تا یه لقمه لذا بخوره و من همیشه بهش میگم کاری باهاش نداشته باش بذار خودش گرشنش شد غذا میخوره اما فایده نداره و من باز متوجه تر از قبل میشم که ماها نمیتونیم بقیه رو تغییر بدیم، هر فردی خودش باید به ابن نتیجه برسه که چه باوری درسته و چه عملی رو باید انجام بده

    سپاسگذارم استاد عزیزم که باز هم یه موضوع پیش اومد و شما سریع اومدید و در موردش فایل تهیه کردید تا ما رو آگاه تر کنید

    تا باز هم بهمون ثابت کنید که من خالقم و میسازم هر آنچه که در مسیر توجه و تمرکز من هست و چه بهتر که از این قدرت خدادادی خودم در راستای خوشبخت شدنم استفاده کنم

    من حال بسیار خوبی امروز دارم و با نوستن این کامنت حالم عالی تر شد، الهی هزاران بار شکرت

    سلامتی، آرامش، سادی، ثروت و سعادت در دنیا و آخرت رو برای هممون آرزو دارم

    تا بعد …

    🥳🥳🥳💓💓💓🌺🌺🌺💕💕🌈🌈🌈🎉🎉

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  4. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    خدایا شکرت یک فایل جدید و با کلی آگاهی

    اولین چیز که در فایلها توجه منو جلب میکنه اندام ورزشی و سالم استاد هست که هربار میبینم تحسین میکنم واقعا عالیه هر بار باید بهتون تبریک گفت این تغییر عظیم رو

    موضوع فایل توجه به خواستها و اعراض از ناخواستها

    این فایل منو برد به قبل این مسیر چیزهایی که در من بوده و دیگه نیست یعنی کلا یادم رفته بود

    من قبل این مسیر ۴یا۵ سالی بود که هر سال به مدت یک هفته مریض میشدم نمیدونم اصلا چی بود خودبه خود دقیقا نمیدونم چه موقع از سال بود ولی همون زمان هر سال همون وضع رو داشتم

    توی اون مدت مامانم هی مواظب بود همه جمع میشدن دور و برم به قول استاد هی قربون صدقم میرفتن میومدن به دیدنم و……..

    بعد اون یک هفته خود به خود خوب میشدم

    الان تا امروز ۴ ساله که به لطف خدای مهربان هیچ وقت دچار نه اون بیماری و نه هیچ بیماری دیگه ای نشدم خدا رو شکر

    این فایل یادم آورد که من کجا و در چه شرایطی بودم و الان کجا هستم

    وقتی قاطی اکثریت جامع هستیم مثل همونا رفتار میکنیم

    منم یه روزی مثل همین اکثریت بودم

    مثل اکثریت رفتار میکردم

    مثل اکثریت حرف میزدم

    ولی الان ۴ ساله جزء اندک توحیدی هستم و به خودم افتخار میکنم که از اکثریت جدا شدم

    منم چند سال پیش این نیاز به توجه رو داشتم

    منم گدای محبت دیگران بودم

    منم محتاج عشق افراد دیگه بودم

    ولی الان به لطف خدای مهربان ۴ ساله که دیگه این منه تغییر کرده خیلی تغییر کرده جوری که اصلا نمیشناسه اون نرگس قبل توحید رو

    من قبلا وقتی جاییم آسیب میدید اونو اینقدر بزرگ میکردم که تا همه نمیپرسیدن چیشده ول کنش نبودم

    خدایا شکرت بخاطر این تغییر عظیمم

    الان وقتی یه جاییم زخم میشه بعد چند وقت یکی میبینه میگه این جای چیه میگم داغون شده بود میگن کی چرا ما ندیدیم پس الان اونجوری شدم

    وقتی شروع کردم به تمرین اینکه دیگه میخوام سالم باشم و دیگه قربانی خودم رو جلوه ندم تغییرات در من شروع شد دیگاهم متفاوت شد گفتم اوکی بیماری هست ولی سلامتی هم هست من سلامتی رو میخوام رازش چیه؟

    رازش اعراض از آدمهای مریضه

    رازش اعراض از اخباره

    رازش اعراض از ناخواستهاست

    رازش توجه کردن به سلامتیه

    رازش تحسین کردن آدمهای سالمه

    رازش بیخیال بودن

    رازش باور داشتن سلامتیه

    رازش کنترل کردن ذهنه

    رازش کنترل کردن ورودی هاست

    اینقدر من این کار رو کردم که الان شده برام عادت به جرات میگم شده برام عادت

    رفتار و تفکرات و حال خوب خودم شده برام عادی ولی از عملکردهای بقیه تعجب میکنم اونا برام غیر عادیه اونا برام غیر طبیعیه

    وقتایی که چند نفر نشستن از بدبختی یاشون میگن و تو بخوای اونجا رو ترک کنی سخته ولی شدنیه و ادامه دار که باشه میشه عادت چون برای من شده

    وقتی به دوستام میگم چرا در مورد خودتون حرف نمیزنید و غیبت کس دیگه ای رو میکنید میگن ما که چیزی نداریم از خودمون میگم مگه میشه چیزی نداشته باشی؟؟ میگم اگه یکماهم با من بشینی اینقدر از تواناییهای خودم دارم که برات بگم که اصلا فرصت نمیکنم در مورد بقیه نظر بدم میگن ما نمیتونیم مثل تو باشیم تو فرق میکنی با ما

    یعنی وقتی اینو میگن قلب من گرم میشه از قدرت خدا و میگم ببین این همون تفاوته که تورو جدا کرده از بدنه ی جامعه

    خیلی احساس عجیبی بهم دست میده وقتی بهم میگن نرگس هیچ کس نمیتونه مثل تو عمل کنه ما تاحالا ندیدیم کسی شبیه تو باشه

    بعضی وقتا میگن معلوم نیست تو از کجا اومدی که اینجوری هستی

    این رفتارهاست این عملهای به قانونه که ماهایی که در مسیر توحید هستیم رو از بقیه ی آدمها جدا میکنه

    وقتی با خودم در صلح شدم

    وقتی با خودم دوست شدم

    وقتی عاشق خودم شدم

    وقتی با تقوا بودن رو یاد گرفتم

    وقتی خدا رو در وجودم پیدا کردم

    وقتی عشق خدا رو احساس کردم

    دیگه این نیاز به دیگران و جلب توجه و محتاج بودن از شخصیتم خود به خود حذف شدن خداروشکر

    سپاسگزارم استاد عزیزم که با این فایل بهم یادآوری کردی که قبلا چی بودم و الان چی هستم

    بزرگترین افتخارم بودن در مسیر توحید هست

    خدایا شکرت

    بهترین بهترینها رو براتون آروز دارم

    انشاالله که همیشه در پناه خدای مهربان سعادتمند و ثروتمند و سربلند باشید هم در این دنیا و هم در آخرت

    عاشقتونم بینهایت

    ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  5. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2042 روز

    بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

    تازه به این 👆👆👆جمله رسیدم!

    تازه دارم لحظه به لحظه میچشم این جمله رو…

    بنام خدایی که یکتاست و بینهایت مهربان

    سلام به استاد عزیییییییز جااااانم

    سلام به مردی که نگاهش میکنم هر روز جوون‌تر و خوشتیپ‌تر و سرحال‌تر و قبراق‌تر و شنگول‌تر و …ماشالا استاد…واقعا ماشالا…چقدر فوق‌العاده بودید…مچکرم استاد.مچکرم…

    من دوره سلامتی رو ندارم فعلا ولی بینهایت مشتاقم روزی تهیش کنم و استاد بگم چقدر زندگی با اون حس اعتماد…با اون حس همه چی خوبه…با اون حس همه چی اوکیه…سرجاشه…اون الرحمن و الرحیم…چقدر زندگی با این ثبات زیباتر و قشنگتره…خدایا شکرت.

    من یه چندماهی میشه کامنت نذاشتم و کلا فاصله گرفتم ولی دورادور تمریناتم بود فقط کامنتی تو سایت نداشتم و بسیار راضی‌ام از این روندی که برای من بهتر بود…اینکه حرف نزنیم و بیایم یخورده عمل کنیم…

    من از شهر قم مهاجرت کردم استاد و در یکی از استان‌های زیبای البرز فعلا خلوت کردم تا خودم رو بیشتر و بیشتر وبیشتر بشناسم و نمیتونم بگم چقدررر تو همین مدت کمی که از مهاجرتم گذشته چقدر بزرگ شدم و چقدر تجربه بدست آوردم…

    وقتی با خودم سبک و سنگین میکنم و میبینم من فقط چند هفته‌اس اومدم اینجا و اینهمه چیز یاد گرفتم میتونم بگم تجربه چند سال زندگی رو باهم تو همین چند هفته بدست آوردم…

    شاید باور نکنید ولی من همیشه آرزو داشتم آشپزی کنم و الان به جایی هدایت شدم که کار کمی داریم ولی خورد و خوراکمون باید خودمون اوکیش کنیم و بگم استاد اولین شامی که پختم و اولین لقمه‌ای که خوردم چقدر حس زنده بودن بهم داد…از شادی تو پوست خودم نبودم…

    این تجربه رو دوست داشتم و خدا جایی گذاشت منو که نه تنها این تجربه هست که بابت انجامش پول هم دارم میسازم…غذاهای مختلفی رو دارم درست میکنم گاهی میسوزن…گاهی نمیپزن😅ولی همه‌شون رو دوست دارم…اصلا تازه دارم میفهمم بعضی چیزا چجور هستند….

    انگار یه عمر کور و کر بودم…

    من این چند ماه رو گذاشتم روی خودشناسی خودم و فقط هم با همین فایلای دانلودی تون کار کردم و البته قدم ۱…چه باگ‌ها و چه ترمزهایی رو تو رفتارهام میبینم که شاخ درمیارم میگم خدایا این کجای ذهن من بوده…

    درست عین وقتی که شما میگی بیل میزنم میبینم فلان ترمز پیدا کردم…

    خدایا شکرت بخاطر آگاهی که جهان رو کم کم داره دربرمیگیره و ما هربار با خودمون بیشتر و بهتر مواجه میشیم و به خودشناسی بهتری میرسیم.

    اینقدر شما گفتی بنویسید که بالاخره دوباره روند نوشتن کامنت‌هام شروع شد و فکر کنم فرصت خوبیه تا از شما سپاسگذاری کنم و براتون بهترین‌هارو با قلبی باز آرزو کنم…هم شما و هم مریم جان و تیم عالی و پرقدرت‌تون.

    الهی که در پرتو نور و آگاهی سالم و تندرست و ثروتمند و شاد و پرانرژی باشید.

    به امید روزی که همچین دعایی رو فیس تو فیس😅😍😍😍براتون انجامش بدم و در آغوش بگیرمتون.

    واقعیتش چنین رفتارهایی کم نیست و اگر ما یکمی به خودمون برگردیم متوجه میشیم کجاها واقعا عجیب غریب رفتار کردیم.

    من به لطف خدا عین خودتون استاد سالهای زیادیه که نمیدونم دکتر و قرص و ….یعنی چی.

    همیشه در سلامت کامل بودم و وقت‌هایی هم بوده که ناخوش بودم و چاره‌اش ۱ کیلو لیموشیرین و شلغم بوده😄.

    ولی مدتی پیش که ناخوش شدم اومدم فکر کردم چرا…چرا من آخه؟ و وقتی عمیق شدم دیدم خدایا….

    بزارید برگردم به دوران کودکی و مادرهایی که جون‌شون رو برای بچه هاشون میدادند.

    مادر من وقتی مریض میشدم کلی از خودش میزد و ماهارو پاشور بکن و دستمال بزار رو سر ما و شب تا صبح بالا سر بچه باش و مدام چک‌شون بکن و…

    خلاصه نگم خودتون بهتر میشناسید این نوع مادرها رو…البته که من هرچقدرم بگم مچکرم بازم کم گفتم

    امیدوارم مادرهاتون زنده باشن و خداوند براتون نگه‌شون داره…

    اما همانطور که استاد عزیز گفتن این راهش نیست. گرچه ممکنه کم لطفی بنظر بیاد ولی چه کنیم قانون چیز دیگه ایه.

    خلاصه وقتی ریشه یابی کردم دیدم من تو شرایط روحی خوبی نبودم مدتی و من تشنه توجه و جلب نگاه اطرافیانم بودم…حمایت میخواستم…دلگرمی….نمیدونم چرا ولی یه چیزی از درون جلب توجه میخواست و حالا از کجا این جلب توجه بدست بیاریم؟

    بزار مریض‌احوال بشم تا اون جلب توجه دوران کودکیم…اون پاشور کردن و دلسوزی مادرم رو بتونم زنده کنم…

    الله‌اکبر. وقتی به این خودآگاهی رسیدم به خودم گفتم تنها راه خلوت کردن هستش و کلنگ زدن این باغچه…باید برم اون زیر زیرا همه رو بریزم بیرون…ببینم چخبره…

    خلاصه استاد این شد داستان مهاجرت من…من اینجا اومدم نونوایی بلد نبودم ولی الان همه‌جا شهر رو بلدم…هیچ دوستی ندارم ولی خدا مگه کم میزاره برام؟ یه همکار از اون سمت دنیا آورد پیشم طوری که انگار خدا رفت هندپیک کرد آوردش طرف رو…خیلی خیلی داستان هست حالا طولانی میشه ولی میتونم بگم خودشناسی یعنی خداشناسی و این واقعا…واقعا…واقعا زیباست.

    من میخواستم روی یه مسئله درباب سلامتی روی خودم کار کنم و اتفاقا استارتش ۱ تیر میخورد و یه ۳ ماهی طول میکشه و این فایل‌تون رو به فال نیک میگیرم و نشونه‌اس برای من تا روی باورهای سلامتی خودم کار کنم و به امید الله با افتخار نتایجش رو بهتون میگم و خدای خودم رو…الله مهربان رو بسیار سپاسگذارم بخاطر وجود شما فرشته‌های عزیز که نگم چقدر دوستتون دارم.

    عاشتونم و شما رو بخدای بزرگ میسپارم‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    به نام تنها خالق جهانیان رب

    سلام به استاد عشق و مریم خانم شایسته و هنه دوستان همراه و هم قدم در این مسیر بهشتی

    واقعیتش اولش نمی خواستم راجب این موضوع که شما صحبت کردین مطلبی بنویسم البته این هم بگم چیزی به ذهنم نیومد انقدر که محوه زیبای فایل شدم

    بعد از گَت چند دقیقه هم خانه ایم آمد داخل اتاقم و به ذهنم آگاه شد راجب ایشون بگم

    من هم خانه ای دارم که بسیار انسان خوب و نهربانی است اما ایشون معتاد به گروهای مجازی در گوشی موبایلش شده و از همسرش هم جدا شده چندین سال و یک فرزند دختر هم دارد که من در حدود ۵ ماه از مهاجرتم به شهری که الان هستم می گذرد و هم‌خانه با ایشان شدم و به گفته خودش سه سال است جدا شده و بعد از جدای وارد گروهای مجازی شده به گفته خودش البته

    و جالب چیزی هست که من در این مدت کوتاه از زندگی این آدم میبینم این است که هر روز فقیر تر مستحق تر محتاج توجه بیشتر افسرده تر نا امید تر شده و دیگه حتی فرزندش هم به او زنگ نمی زند حالش را بپرسد فرزندی که دختر است و سن آن ۹ سال است و تنها سه چهار خیابان با ما فاصله دارد و با مادرش زندگی می کند و نه خرجی می تواند بدهد و نه احساس خوب و من چند باری با او صحبت کردم و به قول استاد خودم را درگیر کردم وبعد کلا کشیدم بیرون از این انسان و میبینم صبح تا شب فقط در مدار برمدا در مدار غرق شدن و نابودی فرو می رود و این نتایج جلب توجه و نداشتن هدف و برنامه است

    و با اینکه من مهاجرم و با اینکه هیچ سرمایه ای نداشتم اما در این شهر هر روز دوستان بهتر با ادب تر ثروتمند تر جذب می کنم و به هدفم که داشتن شغلی که عاشقش باشم رسیدم و با ایمان جلو می روم و می دانم هر روز نتایج بهتری هم دست خواهم یافت برعکس دوستم که میبینم در جلو چشمانم هست هر روز بدبخت تر می شود

    امیدوارم خدا هنه ما را به راه راست هدایت کند به راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه گمراهان

    امیدوارم این داستان که حالم را بد کرد و خیلی خیلی خلاصه نوشتم درس عبرتی برای اول خودم باشد و راهی برای فرار و افرادی که در. این دنیای مجازی غرق هستن

    خدایا سپاسگزارتم که هر روز بیشتر از قبل هدایتم می کنی

    خدایا شکرت که در مسیر خواسته هایم قدم برداشته ام

    خدایا شکرت که نعمت هایت هر روز بیشتر و بیشتر می شود

    خدایا شکرت که فرصت ها هر روز بیشتر و بیشتر می شود

    خدایا شکرت که من را خالق زندگی خودم خلق کردی و قدرت خلق زندگیم به دستان خودم هست نه کسی دیگر

    خدایا شکرت که حالم با کلام تو و توجه ام به خولسته هایم و توجه ام به موفقیت هایم بهتر و بهتر می شود و احساسم خوب تر می شود و نتایجم بهتر

    خدایا شکرت به خاطر پر رنگ تر شدنم

    خدایا شکرت که هر روز با لیاقت تر می شوم

    خدایا شکرت که هر روز تضادهایم را میبینم و خواسته هایم بیشتر می شود چون پروردگاری دارم که تنها متبع رزق جهان است

    چون پروردگاری دارم که اراده کند از فرش به عرش و برعکس می کند

    خدایا شکرت که تمام سلول سلول بدنم پر از انرژی و احساسات مثبت است

    خدایا شکرت که در مسیر هدفم هستم و در این مسیر نتایج خوبی در حال رخ دادن ایت و هر روز راضی تر می شوم

    خدایا شکرت که موانی داریم به نام سایت عباس منش که خانه آزادگاه من است و هر بار که خسته و یا کلافه هستم اینجا باطریم شارژ می شود و به مانند تسلا حرفه ای تر جلو می روم

    در پناه الله یکتا باشیم 🙋‍♂️🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    محبوبه صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به روی ماهتون. 🌛

    ما در مورد قانون توجه صحبت کردیم. هر چه که به اون توجه کنی، در زندگیت گسترش پیدا می کنه.

    عزیزم! تو با افکارت، باورهات و کانون توجهت زندگی خودت رو خلق می کنی.

    جهان داره با افکار ما کار می کنه. جهان داره با باورهای ما کار می کنه. جهان داره با کانون توجه ما کار می کنه. چیزی وارد زندگیت میشه که داری بهش توجه می کنی.

    به چی داری توجه می کنی؟

    در مورد چی صحبت می کنی؟

    خدا کاری نداره که تو چی دوست داری. از چی خوشت میاد. طبق قوانین خدا اون چیزی که بهش توجه می کنی که خوشت بیاد که خوشت نیاد وارد تجربه های زندگیت می شه.

    به هر چی بیشتر توجه کنی، اون چیز بیشتر تو زندگیت گسترش پیدا می کنه.

    خدا جوری رو جهان رو آفریده که اگر باهاش هماهنگ بشی، (هماهنگی با خدا یعنی هماهنگی با قوانین خدا) به بهترین شکل به بهترین مسیرهایی هدایت میشی که خواسته هات اونجاست.

    و قانون اینه که به هر چی بیشتر توجه کنی، از همون جنس بیشتر ‌وارد زندگیت می کنی.

    ما میایم مشکلاتمون برای بقیه بیان می کنیم که ببین چقدر اوضاع خرابه. همه چیز گرونه. ببین فلان بلا سرم اومد. ببین فلانی باهام اینطور بد رفتار کرد. و اینطور بیشتر به مشکلات توجه می کنی.

    نخواه که کسی دلش برات بسوزه. نخواه که توجه کسی رو با بیان مشکلاتت جلب کنی.

    بیان مشکلاتت برای بقیه سبب نمیشه که حلشون کنی. بیشتر آدما می گن اگر با کسی صحبت کنیم آروم میشیم. خالی می شیم.

    آره شاید اون لحظه یه احساس خوب بهمون دست بده. یه احساس خوب کاذب و خیلی ناپایدار.

    ولی یه فرکانس خیلی منفی رو می فرستیم که از این نوع مسائل بیشتر می خوام و بیشتر بهم بده.

    اصلا وقتی احساس قربانی بودن بکنی شاید اولش بقیه دلشون برات به رحم بیاد ولی کم کم ازت زده می شن. بی ارزش می شی.

    چون خودت، خودتو ضعیف و بی ارزش دیدی.

    تو نیازی نداری که انسانی بهت توجه کنه.

    این احساس نیاز شرکه.

    خدا برای تو کافیه.

    وقتی اعتماد به نفس داری وقتی قدرتمندی می دونی که به توجه هیچ کس نیازی نداری. و به بهای جلب توجه و ترحم خودتو‌ قربانی جلوه نمی دی. تو در مسیر درست باش، نیاز طبیعی تو به توجه به شکل درست حل میشه.

    از طرف دیگه طبق قوانین خدا، خودتو مسئول زندگی خودت می دونی.

    اگر داری در مورد به ظاهر مشکلاتت با کسی صحبت می کنی. یا در مورد اوضاع اقتصادی، سیاسی. هر چیزی که مانع خوشبختی خودت می بینیش که بگی تقصیر تو نیست و مقصر اونان. بازم دچار شرک شدی که خدا مسئولیت زندگیت رو، قدرت خلق زندگیت رو در دستان خودت گذاشته.

    با افکارت. با کانون توجهت زندگیت رو خلق می کنی.

    پس مراقب باش به چی توجه می کنی.

    توجه می تونه به شکلای مختلف باشه.

    توجه به شکل صحبت کردن.

    میای از بی پولی هات صحبت می کنی. از تضاد هات در رابطه ی عاطفی. از آلودگی هوا. از امتحان بد. از یه رفتار بدی که از کسی دیدی.

    از شلوغی.

    به شکل فکر کردن.

    از خدا شکایت می کنی. با خودت فکر می کنی. می نویسی در موردش.

    به شکل نوشتن.

    به شکل دیدن.

    فیلم و سریال می بینی. می خوای ثروتمند شی ولی توجه می کنی به فقر و مشکلات اقتصادی.

    می خوای روابط عالی داشته باشی. عاشقانه زندگی کنی ولی با این کار توجه می کنی به تنش هایی که توی روابط هست..

    تو می تونی توجه کنی به سریال زندگی در بهشت.

    می تونی یه رابطه ی قشنگ، عاشقانه و توحیدی ببینی. لذت ببری ازش. یه رابطه ی مهربانانه‌ی عاشقانه‌ی کودکانه‌ی صمیمانه و قدرتمند که به وجد میاره هر بیننده ای رو.

    تو چیزی رو وارد زندگیت خواهی کرد که بهش توجه می کنی.

    می بینی استاد و مریم جان رو چه ذوقی می زنن برای اینکه صبح شده. برای اینکه جوجه ها از تخم دراومدن.

    برای اینکه مرغا با عشق دارن پر می کشن بیرون.

    ذوق و شوق رو ببین.

    تو چیزی رو وارد زندگیت خواهی کرد که بهش توجه می کنی.

    ببین سبک از زندگی که به دنبال حل مسئله و بزرگ تر شدن از مسئله است.

    این همه نعمت کنار هم. خونه ی رویایی روی دریاچه. تو چنین مکانی که از لحاظ دمایی معتدل و پربارانه. تو دل جنگل با طبیعت. با عشق.

    تو چیزی رو وارد زندگیت خواهی کرد که بهش توجه می کنی.

    به هر چی توجه کنی در زندگیت گسترش پیدا می کنه.

    به اشتباهاتت توجه کنی، اونا بیشتر می شن.

    تجربه ی شخصی من اینه که یکی از ضعف های شخصیتی خودمو نمی تونستم درست کنم. همه اش توجه ام بهش بود که درستش کنم.

    و گفتم ببین!

    محبوبم، Luna، ماه من!

    آیا زمان هایی بوده که تو درست عمل کردی؟

    آره بوده. پس به اونا توجه کن. فکر کن در موردش. بنویس. بابتش از خودت سپاسگزاری کن و خیلی وقته که درست شده اون موضوع.

    بیا مواقعی رو ببین، به خاطر بیار و در موردش بنویس که خوب عمل کردی.

    حتما چنین تجربه هایی داری.

    بیا به توانایی هات توجه کن. آگهی بنویس. بخون.

    بیا به زیبایی هات توجه کن که گسترش پیدا کنه.

    با مشکلاتت حتی با خودت هم صحبت نکن. با خدا هم صحبت نکن.

    خدا تو قرآن به پیامبرش گفته که در مورد مشکلاتت با من صحبت نکن. چون خدا می دونه که قانون چیه. به هر شکلی به هر چی توجه کنی بیشتر وارد زندگیت میشه.

    زاویه دیدت رو ببر به سمتی که نعمت ها رو ببینی که سپاسگزارتر بشی.

    این قدرت می خواد قدرت ذهنی می خواد. اعتماد به نفس می خواد. و احساست رو خوب کنی، که

    احساس خوب »» گسترش احساس خوب = اتفاقات خوب

    و وقتی توجهت بده، احساست بده و احساس بد بیشتری رو جلب می کنی.

    یکی از کارهایی که باید بکنی اینه که مشکلاتت رو برای بقیه بیان نکنی تا بیشتر نشن.

    و با توجه به مشکلات بقیه هم به خودت کمک کنی که توجهت به ناخواسته ها نباشه هم به اونا کمک کنی که از این بیشتر درگیر اون مشکلات نشن.

    با توجه بیش از حد کردن به بقیه کمک نکنیم که اونا بدبخت تر شن.

    تو خونه مون همیشه در مورد مسائل مالی احساس قربانی شدن عظیمی وجود داشت و داره که توی همه ی اعضای خانواده هست.

    و این باعث شده که خانواده ام از لحاظ مالی همیشه مشکل داشته باشند. دخل و خرجشون با هم جور در نیاد و همیشه نگرانی مالی باشه.

    که برای منم هست. هر چند من دارم آگاهانه سعی می کنم که در مسیر درست گام‌ بردارم.

    از ۶ ماه پیش تا الان درآمدم خیلی پیشرفت خوبی داشته و خب نتیجه ی تصمیم آگاهانه ی من برای این بوده که سعی کنم در مورد این جور مسائل اقتصادی صحبت نکنم، توجه نکنم، نشنوم.

    پیش از این بسیار خلأ عاطفی داشتم. روزی سه چهار بار گریه می کردم. ناراحت می شدم. می خواستم جلب توجه کنم. و شاید کمی بهم توجه می شد ولی سبب جلب ناراحتی های بیشتری می شد. و حالم بدتر می شد.

    و از وقتی فهمیدم که باید مراقب کوچک ترین حرکت هام باشم که از کجا داره نشأت می گیره. خب شرایط ۱۰۰۰ برابر تغییر کرده.

    بعضی وقتا خنده ام می گیره به خاطر حرکت های قبلیم. ولی می گم من اون بچه رو هم دوست دارم. اون بود و اشتباهاتش، من به تضاد ها و مسائل برخوردم و بزرگ شدم.

    وقتی پیش مادرم بود خب مادرم همیشه با آه در مورد دردهاش به بقیه می گه. به هر کی که زنگ می زنه‌. و این سبب میشه بیمار تر بشه.

    وقتی پیش مادرم بود و مریض می شد پیش از اینکه در مورد موضوع احساس قربانی شدن بدونم فکر می کردم باید بهش توجه کنم. بهم نیاز داره. حتی دوستم که می گفت تو باید ذهنت رو کنترل کنی. درک نمی کنم. فکر می کردم خیلی حرکت سنگدلانه ازم می خواد.

    ولی بعد درک کردم که همون اندازه که من به خدا دسترسی دارم. مادرم هم داره و توجه بیش از حد نکردم بهش. وقتی من پیشش بودم حالش زود خوب می شد.

    و …

    سپاسگزارم استاد جونم به خاطر فایل عالی امروز.

    عاشقتونم خب ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 107 رای:
  8. -
    بادپا گفته:
    مدت عضویت: 2320 روز

    با سلام خدمت استادْ سیّدِ عزیزم و خانوم شایسته ی مهربان. و خدمت همه ی دوستانم در گوشه گوشه ی این سایتِ مملو از عشقُ آگاهی.

    من، حالاکه فرکانسم از گذشته هام خیلی بهتر شده، تازه مثل گذشته ی استاد یک راننده تاکسی هستم در شهر بابل. و درحال تجربه ی همون شرایطی هستم که استاد ازخودشون درموردش برامون حرف زدن. من اونقدر فرکانس پایینی داشتم ازهرنظر، که میتونم بگم با انواع و اقسام مشکلات در تمامی جنبه های زندگی درگیر بودم خصوصا در زمینه های مالی و روابط.

    اما حالا که تا حدی به آگاهی رسیدم و تونستم تا حدودی روی خودم کارکنم، تونستم به این نقطه برسم که بتونم احساسِ توانستن داشته باشم و تونستم خودمو تا این فرکانس فعلی، بالا بکشم. استاد، یکی از بزرررررگترین پاشنه های آشیل من همین نیاز به جلب توجه داشتن بوده که از کودکی در من شکل گرفته و به جرات میتونم بگم قسمت اعظم مشکلاتم در تمامی جنبه ها، ازین ریشه میومده. این پاشنه بوده که همه چیزو برام اونطور سخت و تلخ رقم زده بوده. این درتمام مساعلم اونقدر بزرگ و برجسته ست که میتونم بگم تماما فرکانسهام به این ریشه مرتبط بود.بطور مثال، من کسی هستم که حتی یه جاهایی خودمو فنا و فدای دیگران کردم تا یه چیزی رو بدست بیارم بنام جلب توجه، یا تحسین و تایید شدن، یا برای اینکه بگن این چقدر مرد صفت و باگذشته. اما هرگز این اتفاق به اون معنا نیفتاد، یا اگر هم بود، خیلی سطحی و گذرا بود و همیشه بعدش من موندم تنهای تنها با مشکلاتی که از پس اون احساس بوجود آوردم برای خودم. بواسطه ی این باور و این طرز تفکر،و از روی دلسوز بودن و از روی نیاز به تاییدو تحسین شدن، من کسی رو وارد سیستم و زندگیم کردم که در گذر زمان و رفته رفته باعث ازهم پاشیدگی وضعیت مالی، شخصیتی، جایگاه اجتماعی و وضعیت روحی وتخریب کامل اعتماد به نفس و عزت نفس درمن شد. به حدی تخریب شده بودم که پیدا کردن خودم برام سختترین کار دنیا شده بود و به گمراهی رفته بودم. ولی همونجاها که به آخر رسیدم، همونجاها که سوال میپرسیدم از خودم که چرا همه چی برعکس جواب داده، الله، هدایتم کرد به سمت آگاهی و به سمت دانستن، و سپس توانستن. منو با جلسات موفقیت بعضی استادها آشنا کرد و بعد از دریافت بعضی آگاهیهای مقدماتی، و به نظرم بدلیل اینکه دنبال شناخت خدای درست و حقیقی بودم، به سمت شما هدایت شدم طوریکه میتونم بگم پیداتون کردم.

    و به مرور با گوش دادن به فایلهاتون که همشون آگاهیهای ناب الله هستن، تونستم علل اصلی مشکلاتم و قانون رو درک کنم و اونجاها بود که فهمیدم همه چیز در فرکانس اون روزهای من، برعکسش! درست بود. خدارو شاکرم باتمام وجود که هدایتم کرد و بهم آگاهی داد به کمک بینهایت دستانش و ممنونم وسپاسگزار ازشما استاد خوش باورِ با ایمانم.از لحظه ای که قانون رو تاحدودی درک کردم، در همون حد تونستم با کنترل این حسّ نیاز به جلب توجه و نیاز به تاییدو تحسین شدن، شرایط رو تاحدودی به نفع خودم تغییر بدم. تا همون حد که فرکانسم بواسطه ی آگاهی ها و باورهای جدیدم تغییر کرد، دقیقا به همون اندازه جنس شرایط و وقایع و آدمهای اطرافم تغییر کرد و من با ایمانی که در من ایجاد شده، مشتاقم تا انتهای این مسیرو برم، هرجا که باشه!

    استاد، این فایل اخیرتون خودمو و عزت نفس و به خود متکی بودن رو بهم یادآوری کرد و به ذهنم جهت داد که بیشترو بیشتر روی این پاشنه کارکنم تا هرگز و هرگز نه به تایید کسی نیاز داشته باشم نه به توجهش و نه به تحسینش.

    نکته ی دیگه ای که خواستم اینجا در موردش بگم اینه که اخیرا به شدت به خوندنه ترجمه ی کلمه به کلمه ی قرآن اشتیاق دارم و همونطور که شما گفتین، وقتی اینطوری قرآنو میخونم که هیچ قضاوتی توش نیست ازطرف کسی، وقتی عبارتهای توی پرانتزی وجود نداشته باشه که به ذهنیتمون جهت بده، وقتی مترجم توی ترجمه ش نخواسته باشه ذهنیت شخصیشو و شکلی که خودش درک کرده رو با کلمات اضافه به خواننده القا و منتقل کنه، وقتی از زاویه ی قانون و با برداشتی کاملا آزاد و از قبل جهت داده نشده میخونمش، به وضوح چیزایی که شما از قرآن و قانون و الله میگید رو درک میکنم. استاد، شما، یک عشق شدی. یک، ایمان. یک پکیج کامل از باورهای درست. و این راهیِ که من آگاهانه و باعشق و با تمام وجود انتخابش کردم به لطفِ هدایتِ الله.

    ازتون سپاسگزارم استاد، بخاطر همه چیز. اشک توی چشمام جمع میشه وقتی بیادتون می افتم. آرزو دارم ببینمتون و از نزدیک درود بفرستم به عشق و الوهیت درونتون.

    سپاسگزارم❤️❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    میترا گفته:
    مدت عضویت: 2019 روز

    سلام استاد جان

    چی بگم از این فایل که دقیقا برای من بود و یه تلنگر بسیار بزرگ !!! خیلی وقت بود به این نتیجه رسیده بودم که انگار با بعضی رفتارهام بدم نمیاد مشکلاتی داشته باشم و این مسئله مخصوصا تو حوزه روابط بسیار به من آسیب میزد و روابط بعدیم رو هم خراب میکرد ! متاسفانه من عادت داشتم ته ذهنم بخاطر همون کمبودها و بخاطر همون جلب توجه های لحظه ای که من آدم خوبی بودم اما دیگران بهم بدی کردن !! آخه چرا همچین کاری میکردم و نمیتونستم ساکت باشم و من نه تنها با دیگران بلکه با خودم هم بسیار زیاد درباره مشکلات و روابط بد صحبت میکردم و میگفتم بهم ظلم شده و من مظلوم واقع شدم !!!😳😳🤦🏻‍♀️ الان که دارم اینارو می‌نویسم خودم تعجب کردم و تو تمام مسائل همینجوری متاسفانه رفتار میکردم و اصلا یادم نبود که با فرکانس هام دارم رقم می‌زنم خدا نمیگه تو از چی خوشت میاد از چی خوشت نمیاد میگه همونی که بهش توجه کردی و قدرت دادی من بهت میدم بسیار در مورد مسائل مالی با همه صحبت کردم و گفتم بی پولم روز به روز به طرز بسیار عجیبی بی پول تر میشدم و هر پولی میومد تو حسابم به طرز خیلی مسخره ای از بین می‌رفت و نمیموند حتی دو تا قسطم عقب افتاده بود خودم پرداخت کردم و بعد بانک به فاصله یک روز دوباره همون مبلغ رو که من روش کلی حساب کرده بودم ازم کسر کرد و این در صورتی بود که نادر این مورد پیش میومد و یکهو مبلغ ۷ میلیون و ۲۰۰ از حسابم کسر شد !!! خدای من من چه کردم با خودم من چی از پیش فرستادم!

    درد کوچیکی داشتم انقد پی ش رو گرفتم که هی بیشتر شد البته من بیمار نمی‌شدم هیچوقت میدونین چرا ؟! چون بیمار میشدم خونوادم زیاد براشون مهم نبود و من فهمیده بودم با اینکار جلب توجهی ندارم و عزیز نمیشم و در این مورد خوشحالم البته!🤣

    ریشه این رفتار نامناسبم فقط و فقط کمبود عزت نفس و جلب توجه بوده و عاشق اون جایی شدم که گفتین بله بد نیست دیگران به ما توجه کنن این حسه بد نیست اما بلاهایی که بعد خودمون سر خودمون میاریم بیچارمون می‌کنه و من الان بهتر میفهمم که چطور با دست خودم قبر خودمو کندم !!!

    دیروز سوار تاکسی شدم راننده از سرعت و تصادف حرف میزد و منم دنبالش گرفتم و حرف زدم تا اینکه یه صحنه تصادف همون لحظه دیدم !!! گفتم بیا !!

    با جهان در افتادی ور افتادی !!! تصورات منفی خودم که دیگه افتضاح ترین کاری بود که در حق خودم میتونستم بکنم !!!

    تصورات منفی در مورد روابط که انگار بدم نمیاد بگم بهم ظلم شده و ریشه این رفتارها در خانواده زیاد دیدم که تو مشکلات غوطه ورن!! و همه جا جار میزنن!

    من اگر همین یه مورد رو جدی بگیرم به خودم کمک بزرگی کردم

    الان بهتر میفهمم ریشه بی پولی و رفتن برکت از زندگیم چی بود انقد هرجا نشستم گفتم و گفتم که کار به جایی رسید که رشته زندگی از دستم داشت در می‌رفت !!🥺

    خدایا این هدایت تو بود در جواب درخواست هام و بهتر کردن اوضاعم توسط خودم !!

    خدایا من رو به راست هدایت کن به راه کسانیکه که بدانها نعمت دادی و نه گمراهان

    که ظلم کسی به کسی نیست و ظلم چیزی نیست جز اون که خودمون به خودمون میکنیم !!

    خدایا کمکم کن عمل کننده به دانسته هام باشم نه فقط کسی که قشنگ بلده صحبت کنه !!🥺

    الان بهتر میفهمم چرا روابطم بهم میخورد از دلایل مهمش همین بود که ریشه اینم کمبود توجه بود و کمبود عزت نفس خودم !!!

    این راهش نبود میتونستم از موفقیت هام توجه دیگران رو داشته باشم و بهتر از اون حتی بعد از رشد در این مرحله توجه دیگران برام کمتر مهم میشد !!!

    خودم گفتم خدایا از چی بیشتر می‌خوام هزار بار بیشتر این جملات رو از اساتید مختلف شنیدم ولی تغییری نمی‌کردم الان واقعا یه جور دیگه فهمیدمش و قوانین خداوند چقدر ساده و بدون تغییر هستن چرا پیچیده ش کردم نمی‌دونم !!

    استاد شما به حق عمل کننده به قانون هستین به حق کنترل تونستین بکنین که اگر شما تونستین بی شک من هم میتونم

    پام رو گاز بود و رو ترمز همزمان !! باورهای اشتباه و رفتارهای اشتباه !!!

    الان بهتر میفهمم چرا خواسته هام اتفاق نمیفته

    دنبال کار بودم دیروز مسئولش گفت معلوم نیست نیرو بگیریم یا نه و من بااینکه مطمئن بودم نیرو میخوان اینو همه جا جار زدم و خدا امروز میخواست بهم بگه من که بهت این اطمینان رو دادم از جاهای مختلف بهت رسوندم و نشونت دادم که نیرو میخوان تو نخواستی باور کنی بهتره بگم بدت نمیومد بگی من تلاش کردم ولی نشد !!!

    باورم نمیشه این کارها رو خودم با خودم کردم !!!

    خدایا منو هدایت کن که هر لحظه هدایتت تو جهان جاری هست

    هدایت کن به نعمتها که تو هدایت‌گری به هر اون چیزی که من بخوام و تو نشون دهنده باورها و اعمال خودم به خودم هستی

    خدایا منو ببخش و لحظه ای به حال خودم نذارم

    من برای جلب توجه لحظه ای و دلسوزی و ترحم عملا قبر خودمو کندم !!

    ولی خبر خوب اینکه همه چیز در دستان خودم هست و کاملا قابل تغییر و خداروشکر برای هدایت به این مسیر زیبا

    نعمتها بود اگر من از خودم دورشون نمی‌کردم !!!

    ممنونم استادم زندگیم عشقم ❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    بنام خدایى که صاحب همه عزت هاست

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیم ام 🌹

    استاد اگه بخوام شالوه تمام دوره هاتون رو یکجا بگم اینه که قدرتمند باش و بدون که کل زندگیت دست خودته

    فایل که اومد یه نیرویى من رو کشوند سمت این فایل با اینکه رو نشانه روزم زده بودم ولى این فایل جدید توجهم رو بدجور جلب کرد

    من ٣ روزه که دارم رو دوره عزت نفس براى دوره سوم خودم کار میکنم

    و همین امروز هم کامنت گذاشتم و متوجه شدم منشأ تمااااام مشکلات من همین بوده

    جلسه ٢ عزت نفس فکر میکنم براى همه ادم ها واجبه

    انقد که ریشه عمیییییق همه مسائل رو در میاره و ما رو متوجه میکنه که این لوله اب از کجا داره نشتى میده

    خدایا ازت سپاسگذارم که این فایل دقیقا همزمان بود با جلسه ٢ عزت نفس که داشتم روش کار میکردم

    وقتى به این فایل گوش دادم متوجه شدم من تو این زمینه هم یه جاهایی خوب عمل کردم

    هم یه جاهایی خوب عمل نکردم

    اون جاهایی که خوب عمل کردم نتیجه خوبی گرفتم

    از بچگى علاقه ای به این نداشتم که دلم واسه کسى بسوزه و از حس ترحم متنفر بودم چون اعتقاد داشتم انسان به ترحم نیاز نداره مخصوصا وقتی گداهای که دست و پاشون مشکل داشت رو میدیدم نه تنها دلم نمی سوخت ، حرصم میگرفت که می خواد با ضعیف نشون دادن خودش به یه خورده نونى برسه از این حد حس ضعف و ناتوانی متنفر بودم و هنوز هم هستم مخصوصا تو زمینه بیماری جسمی خیلی خیلی الرژى دارم

    خب نتیجه 👈👈👈👈 من از بچگى تا الان اصلا مریض نشدم حتی قبل اومدن تو سایت هم سرماخوردگى هام خیلی به ندرت بود و سریع خوب میشدم

    خیلی جالبه الان متوجه شدم چرا من انقد انداز سلامتیم مطمئن بودم و دلیل دومش هرکی مخصوص مامان و خواهرم راجع به بیمارى هاش بهم میگفتن من عصبی میشدم سریع انگار تو مغزم شبکه عصبی اصلا راجع به بیمارى ساخته نشده خدا رو شکر و واسه همین حتی اگه میشنیدم اتفاقی اصلا تو مغزم نمیرفت اصلا جذب نمیکردم

    خدا رو شکر واسه این سلامتی که الان دارم و سپاسگذارم از استاد که متوجهم کرد ریشه اش کجاست چون الان میتونم با الگو بردارم ازین قضیه تو مسائل دیگه هم به این حد از موفقیت برسم

    راستش چند ساله از وقتى که متوجه شدم با دست خودمون مسائل رو بوجود میاریم دیگه به کسی حتی اجازه ندادم راجع به مشکلاتش با من صحبت کنه و تو ذهنم سریع میبندم و خدا رو شکر دیگه کسی از مشکلاتش به من نمیگه در صورتی که قبلا سنگ صبور بودم و هر کس دچار مشکل میشد با من درد و دل میکرد

    فکر میکنم تو این دو تا مورد خیلی خوب عمل کردم

    تو مسائلی که متوجه شدم طبق قانون رفتار نکردم و چوبش رو خوردم

    ازونجایی که اصلا مشکلاتم رو به دیگران نمیگم ، ولى پیش خودم تو ذهن خودم و پیش خدا مخصوصا خیلی زار میزنم الان خیلی کمتره ولى هست یعنى تازه متوجه شدم توجه و تمرکز شدیدی که توی مشکلات مالیم روى نبودش دارم باعث شدم از نظر مالی تو مدار ثروت نرم یا اگه برم پایدار نباشه

    بازم خدا رو شکر می کنم که متوجه نقصم شدم که از کجا آب مى خوره

    من دوست داشتم توجه شدید خدا رو جلب کنم و احساس کنم به من نگاه ویژه اى داره واسه همین خدا رو مسئول مشکلات مالیم و باقی مشکلات و ورشکستگى های مالیم میدونستم

    ولى وقتی جلسه ٢ عزت نفس رو عمیق که گوش دادم متوجه شدم من خودم خوشم میاد تو این زمینه ضعیف بمونم تا خدا رو داشته باشم !!! واقعا چه جیزهای عجیب غریبی ! یعنی خدا تا وقتى من فقیرم تنهام با منه ! یعنى خدا حس ترحم داره ، خدا سیستم نیست …….!!!!

    نقش قربانی رو واسه خودم بازى میکردم تا شکست هام رو بزارم گردن خدا که من انجام میدم تو جواب نمیدی ! که اهمال کاریم رو بندازم گردن خدا و اینطوری حس کاذب بگیرم .

    ولى خدا حس ترحم نداره

    گفتن مشکلات توجه. درونی بهش فرقى با بلندگو دست گرفتن نداره

    هر موقع که می خواستم دوباره پاشم از تو شروع کنم هى درونم میگفت اوندفعه شروع کردى فلانی پولتو برد اون دفعه ورشکست شدی اون دفعه فلان خدا اگه دوست داشت خدا فلان پس واسه چى دوباره شروع کنم

    اره اینطوری فرار کنم از رنجى که از نظرم رشد تو ذهنم داره

    اره دفعه قبل تو فرکانس بد بودم که اخرش خراب شد

    یعنى سناریو از قبل تو ذهن خودم ساخته بودم طبق الگو تکرار شونده ام که اخرش خراب میشه و منم خراب میشم رو سر خدا 😄

    راحت بدون مسئولیت

    خدایا ازت سپاسگذارم که بازم راهنماییم کردى ازت می خوام بیشتر و بیشتر من رو متوجه موانع درونیم کنی تا اونا رو رفع کنم و بال پرواز و حس ازادیم و خالق بودنم رو به قربانی بودن و گیر کردن ترجیح بدم و هرگز دیگه یک لحظه هم به این حس کاذب فکر هم نکنم چه برسه ازش تغذیه کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: