ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود بر شما استاد گرامی
ممنونم از این فایل بسیار زیبا و پر از آگاهی
بله استاد دقیقا درست میفرمایید این احساس قربانی شدن رو در دورهی عزت نفس باعث شد که دیگه با بیماری ها برای همیشه خدا حافظی کنم و این چراغ راه هدایت من شد در طول این مدت که با شما هستم
همسر من در این قضیه بسیار ضعف دارد و همیشه از دردها و مریضی هایش بادیگران صحبت می کند قبلنا با من هم که صحبت می کرد من توجه میکردم و تقریبا ماهی دو بار من وقت دکتر میگرفتم براش و بسیار زیاد هزینه می کردیم و در آخر دکتر ها می گفتند هیچی نیست
من با توجه کردن به این صحبت ها خودم هم گرفتار بیماری می شدم و از وقتی این آگاهی رو درک کردم آگاهانه دیگه به این مسایل توجه نکردم و مزیتش این بود که دیگه مریض نشدم ولی این که همسرم هم بهم میگه که تو دیگه بی توجهی به من یا اگه من بمیرم جلوت تو اصلا به من اهمیتی نمیدی هم پیش اومده وهمه جا هم اینو میگه و وقتی میبینه که من توجهی نمی کنم میره به پدر و مادرش می گه که احساس ترحم اونا رو بدست بیاره و این در همه ی زندگی ها هست
من همین رو برای فرزندانم هم اجرا می کنم ولی همسرم اینطوری نیست و همیشه از بیماری بچه ها و خودش صحبت می کنه و این باعث میشه که هم خودش همیشه مریض باشه و هم بچه ها براشون مریضی اتفاق بیافته
یکی دوبار هم سعی کردم بهش بفهمونم که راجع به این قضایا خیلی تمرکز نکن ولی متاسفانه قبول نمی کنه مادر خود من هم همینطوریه و همیشه مقدار زیادی دارو با خودش حمل می کنه و چنان با آب ولعاب از مریضی هاش صحبت می کنه که فک نکنم هیچ بازیگر ی بتونه به این خوبی تصویر سازی کنه
به هر حال این فایل هدایت خداوند بود برای الان من که داشتم این قانون رو از یاد می بردم و در این شرایط به ظاهر سخت مالی من که یک سری کارها کرده بودم برای احساس ترحم دیگران البته خودم نمیخواستم ولی این در ناخودآگاه من داشت رقم میخورد و فهمیدم که خداوند در زندگی من جاری هست و داره من رو می سازه و داره کمک م می کنه که من اون کسی بشم که خودم انتخاب کردم
خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که دادی و ما رو درمسیر آنهایی که هدایت یافته اند قرار بده
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیز و مریم جان عزیز وهمه ی اعضای این خانواده صمیمی
استاد جان در مورد موضوعی که امروز صحبت کردید… همه ی ما در اعماق افکار و باورهایمان با اینکه هر روز سعی میکنیم روی باورهایمان کار کنیم.ولی ریشه ی این که دوست داشته باشیم احساس ترحم دیگران نسبت به خودمان…
در وجودمون هست لابه لای رفتارمون
اما از وقتی فهمیدم که من نیازی به احساس دلسوزی دیگران نسبت به خودم ندارم واقعا سعی کردم به قول شما حتی اگر مسئله و مشکل دارم دیگران نفهمند چرا که همون موضوع میشه مبحث یک ساعت صحبت کردن بی فایده…و شاخه و برگ دادن به اون ناخواسته و بدتر و بدتر شدن آن مسئله..
یه تجربه رو میگم به خودم یادآوری شود که هر چه بگویم جهان به گفته ی من پاسخ میده
چند سال پیش که با قوانین آشنا نبودم
معده ی من بعد از خوردن صبحانه
مخصوصا با خوردن پنیر به شدت درد میگرفت و خیلی ناخودآگاه عادت کرده بودم که برای جلب توجه دیگران به بهونه سوال کردن که آیا شما تجربه ای دارید میدونید چرا من اینجوری میشم …از هر کس از راه میرسید میپرسیدم و این رو میگفتم من معده دردم و هر روز بدتر میشد و به قول استاد همچین هم بدم مون نمیاد احساس دلسوزی دیگران رو به خودمون…
خلاصه چند روز گذشت و من درگیر اسباب کشی منزل بودم و کلا فرصت صحبت با کسی رو نداشتم و بعد متوجه شدم واااای…چرا این چند روز معده من خبری از درد نبود …جرقه ای در ذهنم زد…که در موردش صحبت نکردی…
و بعدها که به سایت هدایت شدم و دوره عزت و نفس و دوره های دیگه رو کار کردم کاملا متوجه شدم مسائل من از کجا آب میخورده از کلام من از باورهای من از کانون توجه من…
و بعد شکر خدا هدایت شدم به دوره قانون سلامتی که معجزه شد در رابطه با سلامتی و اندام الانم.
در رابطه با فرزندم مثالی دارم زمانی که پسرم سه سال ش بود توی کوچه با چرخ خورد زمین و خیلی زخم زروخ شد و من در این مورد احساسی عمل نکردم گفتم خودش خوب میشه گفت باند بزن گفتم باید هوا بخوره خودش خشک بشه… گفت بوسش کن گفتم هر وقت خوب شدی بوسش میکنم…
الان پسرم ۱۱ سالش یاد گرفته مریض باشه خبری از دکتر نیست خودش باید خوب بشه و اگر سرما بخوره فقط میگه مامان بخوور داری من دماغ م کیپ نهایتا میدونه همینه…
بدون هیچ اغراقی کاملا میدونه باید خودش خوب بشه اگر سالم باشه با او بازی خواهم کرد اگر سالم باشه هدیه دریافت خواهد کرد و هرکس ازش میپرسه حالت چطوره میگه…عالی..
بارها دست و پاش تو مدرسه زخم میشه واقعا نمیگه به من …میدونه بگه تاثیری نداره…مامان میگه خودش خوب میشه نهایتا یه پماد خودش میزنه به پاش..
من خیلی راضی ام در نهایتا دیدگاه خیلی ها که تو دل نداری.. و برعکس تمام عشقم رو بوسه هایم رو گذاشتم برا وقتی که میگه مامان عالی ام حالم خیلی خوبه…
اره یاد گرفته او یاد گرفته…در مورد خواسته هایش رویاهایش صحبت کند چون اون موقع من یک ساعت هم بخواد باهاش حرف میزنم…در مورد اتاق game که در رویاهاش داره اون ماشین اسپرتی که دوست داره چه سفرهایی دوست داره اون مبگه من میگم…و بعد شکر گذاری میکنبم میخوابیم کلی هم ذوق میکنیم…به جای خیلی از قصه های شبانه که هزاران باور نادرست در اونهاست….
یاد گرفته اگر توی خیابون تصادف ببینه جلب توجه من رو به سمت دیگه جلب میکنه که من نبینم اینها تبدیل به عادت و جز از رفتار او شدا و من هزاران بار خداوند رو شکرگذارم که یک روزی او هم قوانین رو درک کند…
در منزل ما خبری از آخ اوخ نیست چون کسی توجه نمیکنه😁😅
شخص خودش باید خوب بشه…
مثال دیگه ای میارم بارها کسانی رو دیدم برعکس طوریشون نبوده ولی اینقدر الکی گفتن تا واقعا اون بیماری گرفتن و بعد هم مردن….
و بعد هم برچسب سرنوشت رو چسبوندن بنده خدا سرنوشتش این بود…
نه واقعا سرنوشتش این نبود خودش خلق کرد …
من خیلی راحت میتونم در این جامعه پر از هیاهو از اخبار مختلف که هیچ کمکی به من نمیکنه هیچ بدبختم میکنه از یک هندزفری استفاده کنم از یک مموری و آهنگ های زیبا و دوره ی فایل ها استفاده کنم…
نتایج خیلی زود و معجزه وار میان
همیشه استاد جان این جمله تون در ذهنم که به جای کلمه( فکر )کلمه( توجه )رو بگذارید
هر کجا میگی به چی دارم فکر میکنم بگو به چه چیزهای دارم توجه میکنم…
از جنس همون وارد زندگی تو میشود…
خدایا شکر برا وجود شما استاد جان نتایج زندگی ام از وقتی که به قوانین عمل میکنم بی نظیر
من آگاهانه ورودی ذهنم رو انتخاب میکنم و این رو به فرزندم می آموزم….
تا زندگی لذتبخشتری رو تجربه کند…
سپاسگزارم برای فایل های فوق العاده تون دوستون دارم در پناه خداوند شاد و تندرست باشید 🥰🥰🥰💖💖💖🙏🙏
به نام خداوند مهربان
سلام به همه دوستانم مخصوصا استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد در این مورد تجربیاتی دارم که بعد از اینکه با شما و این سایت آشنا شدم دلیلش رو درک کردم.
یه مورد داشتم که کارم کشید به دادگاه و وکیل و بگیر و ببند و برو و بیا. یکروز تصمیم گرفتم که فقط توکل کنم به خدا و فقط و فقط برای حل شدن این مساله از خودش هدایت و یاری خاستم. برای اینکار اومدم تصمیم گرفتم و قول دادم که دیگه در این مورد با هیچکس صحبت نکنم حتی با وکیل.هرکس هم از این موضوع چیزی میپرسید میگفتم خداروشکر در حال حل شدنه. حتی جلسات دادگاه رو هم نمیرفتم. تا اینکه یکروز خوده قاضی پرونده باهام تماس گرفت و توی ۵دقیقه هرچیزی که بود رو گفتم و گفتم اصلا نتیجه برام مهم نیست. من فقط میدونم باید حقیقت رو بگم. اینکارو کردم و بلافاصله رای به من داده شد و پرونده بسته شد. منی که نه وکیل داشتم،نه جلسات رو میرفتم نه هیچ چیز دیگه. اما همه چیز به نفع من شد. چون من طبق قانون عمل کردم. خداروشکر هزاران بار بابت قوانین بدون تغییرش.
ممنونم از شما استاد عزیزم بابت یادآوری قوانین الهی
سلام به دوستان عزیزم و استاد عباس منش گل
من دقیقا خودم در زمانی به این درد «جلب توجه» دچار شدم و این نکته فرار بوده و از دستم در رفته که استاد توی این فایل بهش اشاره کرد که آدم دوست داره موقع بیماری جلب توجه کنه و اعضا خانوادش یا دیگران نزدیک به خودش رو جلب کنه که ببین من درد دارم یا فلان اتفاق برام افتاده و اونا هم بگن ای قربونت برم و خوب میشی فلان و … و این باعث میشه بیماری ادامه پیدا کنه و تمرکز روی بیماری باعث میشه بیماری ادامه پیدا کنه و در این اوقات به جای اینکه توجه و تمرکز رو ببریم روی نکات مثبت و سپاسگزاری تا سلامت بشیم برعکس عمل میکنیم و اوضاع رو بدتر میکنیم و من در این اوقات به این فکر میکردم که چرا فلان بیماری ای که ایجاد شده در من خوب نمیشه من که دارم از قانون استفاده میکنم و هدایت شدم به فایل بی نظیر VIP که در گذشته خریداری کرده بودم به نام تسلط ذهن بر جسم که استاد در مورد سلامتی صحبت میکرد و یکی از نکات سلامتی که استاد اشاره بهش کرد این بود که افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند ناخودآگاه مریض میشن تا توجه دیگران رو جلب کنن و دیگران قربون صدقشون برن و این افراد قائم به غیر هستن و قائم به ذات نیستند و مرتب در مورد بیماری هاشون صحبت میکنن وقتی من این نکته رو شنیدم سریعا خودم رو جمع و جور کردم دیدم با اینکه انقدر به زعم خودم روی قانون کار میکنم چقدر این نکته فرار بوده و از دستم در رفته و چقدر الکی خودم با دست خودم خودم رو بیمار نگه داشتم و بعد از اینکه فهمیدم و توجهام رو از بیماری برداشتم و به سلامتی گذاشتم و دیگه در موردش با دیگران صحبت نکردم و از این فضا خارج شدم بیماری هم از وجودم خارج شد. از بچگیم هم مثال دارم که الکی خودمون رو میزدیم به مریضی تا جلب توجه کنیم پدر و مادر رو بکشونیم مدرسه تا بیان ببرنمون خونه یا دکتر که دیگه مدرسه نریم و یادم هست دقیقا نگاه میکردم به هم کلاسی ها که با ادای فرد بیمار رو در آوردن مدرسه نمیومدن و به قولی میپیچوندن مدرسه رو و بعد ما هم تقلید میکردیم به همون شکل ادای بیمارها رو در می آوردیم الکی خانواده رو میشکوندیم مدرسه که بیان ما رو ببرن دکتر و دیگه مدرسه نریم و به این شکل جلب توجه میکردیم ناخودآگاه چه کارهایی که ازمون سر نمیزد و الکی الکی بیماری برای خودمون درست میکردیم و یادم هست یکبار الکی من خودم رو به بیماری زدم و واقعا بعدش بیمار هم شدم و واقعی شد فقط به خاطر اینکه جلب توجه کنم و مدرسه نرم!! و این اتفاقات همش به خاطر نشناختن قانون بوده اگر ما قانون رو میدونستیم چقدر میتونستیم موقع مدرسه موفق تر زندگی کنیم ولی باز هم جای شکرش باقی هست که الان آگاه هستیم به قانون و داریم ازش استفاده میکنیم و خدارو بی نهایت سپاسگزارم که من رو با قانون آشنا کرده و دارم در مسیرش حرکت میکنم و هر روز قدمی برای بهبود خودم برمیدارم. و در مورد این موضوع که استاد گفت حتی در مورد مشکلاتتون پیش خدا هم صحبت نکنید و شکایت نکنید دچار تناقض شدم با فایل نامه ۳۱ امام علی به امام حسن چون خود استاد از زبان امام علی میگه که غم اندوه خودتون رو پیشگاه خدا ببرید تا آرومتون کنه و پیش بنده خدا درد و دل نکنید چون بیشتر نگران میشید اما با فکر کردن به این موضوع به نتیجه رسیدم که منظور در نامه ۳۱ امام علی این بوده که الا به ذکر الله تطمئن القلوب غم و غصههاتون رو ببرید پیشگاه خداوند هدایت بطلید نه اینه برید شکایت کنید بلکه از خدا در مورد اونها هدایت بطلبید این فرق میکنه نتیجه کار اول میشه آرامش و هدایت شدن و نتیجه کار دوم یعنی صحبت کردن در مورد مشکلات با خدا میشه بیشتر شدنش. عاشقتونم خیلی دوستتون دارم امیدوارم که در زندگیتون شاد و سلامت و خوشبخت و موفق باشید و هر روز به سمت خوشبختی سلامتی ثروت و سعادت بیشتر هدایت بشید. محمدصادق.
سلام بر استاد عزیزم و دلبرم و خانم شایسته
استاد من یکی از اون اشخاصم که فهمیدم که چقدر این شرایط به خودم به وجود آوردم من پدرم همیشه داخل دهانش آفت میزد از وقتی هم که فوت کرد من همیشه میگفتم پدر من ارث برای من فقط آفت دهان گذاشته اون موقه ها قانون نمیدونستم و تا پارسال اینجوری بودم تا اینکه گفتم دیگه در موردش صحبت نکنم و استاد من به هر کی میگفتم دیگه آفت نمیزنم باورش نمیشد چون میگفتن بابا تو بیماریت ژنتیکی بود چجوری رفع شد؟؟؟
ولی این قانونه و همه جا استفاده میشه و استاد من قبلا برای اینکه کسی نفهمه که عقب افتادم میگفتم من خودمو بده کار کردم حالا باورتون میشه من اصلا نفهمیدم چجوری بده کار شدم
خودم الان میفهمم ججوری که الان میفهمم چرا تو قرآن گفته آنها فقط به خودشون ظلم میکنند یعنی چی
از امروز این تعهد را میدهم که دیگر در مورد ناخواسته صحبت نکنم و فقط در مورد خواسته هام صحبت کنم
امیدوارم که با تلاش خدا و تعهد خودم بتووونم به خواسته هام برسم
به نام الله مهربان.
سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم
قانون این هست که ما با کانون توجه مون داریم فرکانس میفرستیم و هرلحظه داریم زندگی خودمون رو خلق میکنیم . یکی از ابزاری که ما باهاش توجه میکنیم همین حرف زدن هست وقتی میایم درمورد بیماریمون بدبختی مون و امثال اینها حرف میزنیم و ترحم برای خودمون جلب میکنیم فرکانس اساس احساس ترحم رو ارسال میکنیم و جهان هم ما رو در شرایطی قرار میده که این احساس بیشتر و بیشتر بشه.
درمورد من خودم درکل انسانی که بخوام خیلی مریض باشم نبودم و البته مادر من هم اینطور نبود که من اگر مریض بشم خیلی قربون صدقه من بره و توجه بیش از حد بکنه که من خیلی دوست داشته باشم مریض باشم تا بهم توجه بشه به همین دلیل معمولا ادم سالمی بودم
اما درمورد اشنا ها این موضوع رو به وضوح درک کردم که توی این دوره بیماری که همه جهان رو پر کرده بود این ادم چندین چند بار درگیر این موضوع شد و درموردش حرف میزد.
درد دل کردن با کسی و یا احساس ترحم کردن به کسی از وقتی که قانون رو فهمیدم خیلی کم شده جوری که میتونم بگم پیش نمیاد بخوام با کسی درد دل بکنم یا درد دل کسی رو بشنوم معمولا همکسی نمیاد که با من درد دل بکنن چون احساس توجه و دلسوزی نمیکنم
اما درمورد بحث مالی گاهی اوقات پیش میاد که رفتار های ترحم انگیزی انجام بدم و توی این مسئله کار دارم و بهتر باید بشود عزت نفسم.
همینطور همکه شما گفتید این موضوع احساس ترحم جلب کردن ربط مستقیم داره با عزت نفس چون وقتی که عزت نفس پایین باشه احساس خود ارزشی درونی نباشه و احساس دوست داشتن خودمون نباشه ما دنبالش از بیرون میگردیم و سعی میکنیم احساس ارزش و دوست داشتن رو از ادم های اطراف بگیریم و با حرف زدن درمورد بدبختی هامون خودمون رو ذلیل تر میکنیم عزت نفسمون رو نابود میکنیم تا بهمون توجه بشه و این احساس ترحم به مدت کوتاهی ارضا بشه و دوباره همین سیستم پیش میاد تا وقتی که ما بیایم قطع کنیمو دیگه درمورد بدبختی هامونحرف نزنیم و دنبال جلب توجه و احساس ترحم نباشیم
البته اگه ما درد دل نکنیم و دنبال جلب توجه نباشیم اتفاقات بد مثل قبل از در دیوار نمیریزن که بگیم اون شرایط قبلی هست فقط ما مثل کبک سرمون رو کردیم توی برف نه به مرور وقتی ما توجه نمیکنیم به مشکلات، مشکلات خیلی کمتر و تضاد های خیلی کمتر رخ میده توی زندگی ما.
در مسیر بهترین های خداوند باشید
خدانگهدار
به نام خدا
سلام
از آموزه های استاد جان یاد گرفتم که در مورد بیماری و بدبختی حرف نزنم و تعهد هم دادم و الان هم لازم نیست که بازگو بفرمایم و می خواهم از خوشی هام بگم که زیاده وفراوان … از حال خوبم میگم که صبح با سوالات خوب از خواب نازم بیدار می شوم و روزم را خوب و عالی طی میکنم خدایا صد هزار مرتبه شکرت ولی با فرمایشاتی که فرمودید اینطور رفتار نمیکنم و خودم رو دوباره آپدیت کردم
من به تعهد خودم پایبند هستم
والسلام
خدا بهتون اجر عظیم بده استاد جان
در مورد خوشی هام اینکه دوره ها را دارم کار میکنم و خیلی عالیه و هر وز خداوند بهم میگه که اینکار رو بکن خدا را شکر
این باور عالی رو در خودم خیلی دارم نهادینه میکنم که خداوند بی نهایت رزاقه و فروانی داره پس به من هم میدهد خدا را شکر
ممنون استاد برای یادآوری این باورها
خدایا سپاسگزارم برای تغیرراتم
سلام به استاد عزیز و موحدم
سلام به خانم شایسته نازنین
وسلام به همه ی دوستان درخانواده عباس منش
استاد فرمودید اگرموردی در رابطه با صحبتهاتون داریم بنویسیم.
اولیش اینکه کاش صحبتهاتون را چند ساعت زودتر گوش کرده بودم همین امروز بعد ازمدتها که میتونم بگم دختر خوبی بودم و تا حدود زیادی رعایت میکردم این مسئله را، راجع به موضوعی باخواهرم صحبت کردم .ماجرا مربوط میشد به اینکه مابایستی در مراسمی شرکت میکردیم و بنا به دلایلی (صلاحدید دیگران) شرکت نکرده بودیم والان که زمانش گذشته بود پشیمون شده بودیم.خوب من خودم فهمیده بودم کار درستی نکردم ولی وقتی با خواهرم صحبت کردم واززوایای مختلف درمورد این اشتباه صحبت کردیم، بعد ازاینکه گوشی را گذاشتم دیدم چقدر حرص میخورم وانگار دیگه نمیتونم جبران کنم و…… خوشبختانه باز به خودم نهیب زدم که حواست باشه اگه ادامه بدی ازاین هم بدتر میشه.بسپرش به خدا انشاالله فرصتی پیش میاد تا به نحوی شرایط بهتر بشه.
مورد دوم که اصلا” خیلی عجیبه ولی واقعی.
من چند سال پیش دانشجو بودم تو رشته مشاوره و علوم تربیتی ،استادمون ازما خواسته بود که با یکی دوتا ازدوستان یه مشکل خانوادگی را بصورت نمایش اجراکنیم.
من که چند سال پیشتر تو زندگی واقعیم مشکلاتی داشتم داوطلب شدم تا سناریوی اصلی را بنویسم.البته به بقیه نگفتم بیشترش تجربه ی خودمه.
خلاصه روز اجرا خیلی طبیعی بازی کردیم و بسیار تحت تاثیر قرار داد اطرافیان را .حتی بعضیها گفتند که میتونم هنرپیشه بشم😉
ما هم خوشحال که اجرای خوبی داشتیم و حداکثر نمره راهم گرفتیم.
ولی استاد به خاطر توجه زیاد ودقیقم به اون مشکلات بافاصله زمانی کمی چیزی را تو زندگی عاطفیم تجربه کردم که خیلی شدید تر ازقبل بود و بسیار هم طولانی شد.بعدها وقتی به فایلهای شما گوش میدادم متوجه شدم که خودم این شرایط را به وجود آوردم.☹☹
بله با تمام وجودم فرمایشاتتون را تایید میکنم.
برای شما و تک تک دوستان عزیز سلامتی ، سربلندی و خوشبختی آرزو می کنم.
درپناه حق👋👋🌹🌹🌹🌹
به نام خدا
سلام
آخی
سلااااااام
وای چند وقت بود واسه مدت طولانییییی، کامنت نذاشته بودم. ولی الان گفت فقط بنویس
بنویس که خودت لذتشو خواهی برد
خدایاشکرت
یه چیزی که همین الان به ذهنم رسید در مورد یه مشکل پوستی بود در قسمت موها و سرم، خیییییلی درگیرش بودم
خیلیم اذیتم کرد
تا همین ۲ سال و خرده ای پیشم ادامه داشت.
همیشه مادرم میدید میگفت وای چه وضعشه، وای چرا یکاریش نمیکنی، دارو میگرفت خودش میمالید به سرم فایده نداشت، شامپو عوض میکردم، فایده نداشت، مواد طبیعی میمالیدم فایده نداشت
چرا؟
چون هرجا میرفتم، تا یکی چشمش میخورد به موهام، شروع میکردم؛
این سر من فلانه، این پدر منو درآورده، خوب نمیشه
بقیم یاد گرفته بودن بهش توجه کنن هردفعه سراغشو میگرفتن😂
دو سال یا دو سال و نیم پیش، تصمیم گرفتم اولا تقریبا هر روز یا یک روز درمیون موهامو بشورم، ازش مراقبت کنم، بهش توجه نکنم و فقط به فکر بهبودش باشم، یه سال پیش یا کمتر یادم نیست، یه دو روز یه ماده ای که نیاز بود بهش بزنم و طبیعیم هستو نزدم
گفتم ببینم چی میشه
خب بد شد
یعنی نشد اونی که میخواستم
یه ذره راستیاش حالم بد شدا
یه ذره یادمه غر زدما، ولی دوباره شروع کردم مرتب ازش مراقبت کردن و نذاشتم مثل قبل کسی اصلا توجهش که هیچ، نگاهش حتی بره سمت موهام جز برای وقتی که یه مدل موی قشنگی زدم که خودمم حتی اونموقع یادم نبود چه مدلی زدم😂
چند هفته پیش رفتیم یه مرکز خرید توی بخش بهداشتیش داشتم راهنمایی میگرفتم یهو مادرم در اومد گفت پسرم فلان مشکل خیلی شدید رو داره
گفتم کدوم مشکل شدید چرا شایعه میکنی😂 و سعی کردم کلا اون بحثو نابودش کنم😂
و الان به لطف الله نسبت به مثلا ۳ سال پیش، موهای من کاملا متفاوت شده
کاملا یه سر دیگه شده واسم اصلا😂
و مدام ازش مراقبت میکنم
و هرچقدر که میگذره با روش های بهتر مراقبت کردن ازش آشنا میشم
هرچقدر میگذره با طی کردن تکامل محصولات بهتری رو خداوند بهم هدیه میده،
توی بحث ظاهری خودم دارم میبینم که خیلی بهتر داره میشه
و انشاءالله بهتر هم میشه و جنبه های متفاوتی رو تحربه خواهم کرد ازش که قبلا نمیدونستم وجود داره
خدایاشکرت
خیلی روزام قشنگ میشه
تجربیاتم نو میشه
رفتارهام جدید و بهتر میشه
ارتباطاتم بهتر میشه جوری که گاهی آدم ها میگن یادمون بده تو چه ویژگی خاصی داری😂
من حرفی نمیزنم ولی تو دلم میگم هذا من فضل ربی
اگر زیبایی هست تو زندگیم، اگر تجربه قشنگ و جدیدی هست که دوست داشتم باشه و قبلا نبوده، اگه انسانهای خوبی، اتفاقات خوبی، شرایط خوبی هست، همه لطف خداونده
با تموم غفلت هام، با تموم کم کاری هام، با تموم کامنت نذاشتنام😂 ولی خداوند خیلی بامرامه
خدایی خوب کسی خدا شده
و هر مشکلی که هست، هر نقصی که هست، به خاطر نقص در خودمونه، به خاطر اون قسمت هایی از خواسته هامونه که هنوز روغن کاری نشده
هنوز زنگتر گرفته است
هنوز اصطکاکش زیاده
هنوز تمیز نشده
خالص نشده
ترمزیه که برداشته نشده
مانعیه که کنار زده نشده
توسط خودمون
خودمون مقصرشیم
و اگر ما سمت خودمونو درست انجام بدیم،
خداوند بینهایت بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردیم بهمون پاداش میده
ما یک قدم خالص برمیداریم و اون صد قدم، اگر بیشتر باورش کنیم بیشتر قدم برمیداره
خدایاشکرت
هدایت شدم به فایل امروز
چقدر به همین امروز منم اشاره میکرد، همون امروز صبحی که بیدار شدم تا الان که فایلو دیدم
بقیش که بماند
خدایاشکرت
عاشقتونم
دستتون در دست الله یکتا
سلام جناب حسینی عزیز چقدر لحنتون خودمونی و راحته آدم قشنگ درک میکنه چقدر رابطه تون با خالق وخودتون خوبه خداروشکر واقعا
من نمیدونم کی و بخاطر کدوم پیام شما که حتما کلی ازش لذت بردم قسمتی در پروفایل رو فعال کردم که هر زمان شما پیام دادید به من گفته بشه و خیلی جالب که بخاطر یه موضوع دیگه یه سری زدم به ایمیل ها و دیدم از طرف سایت بهم اطلاع دادن که شما پیام گذاشتین و اومدم خوندم وکلی لذت بردم برام جالب بود اینجوری هدایت شدم ببین چجوری قانون داره کار میکنه و جواب میده که یه نفر یه جای دیگه یه کامنت میزاره و یه نفر یه جای دیگه هدایت میشه که بخونه اون پیام رو و کلی حالش خوب میشه بخاطر خواندنش خدایا شکرت واقعا که اینقدر قوانین دارن درست و دقیق عمل میکنن،ممنون از شما و حال خوبتون🌺
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
اول از همه خدارو شکر که روی ماهتون رو دوباره دیدم خدارو شکر که هر بار زیباتر و خوش اندام تر میشید و اینکه اقا ما دلمون برای شما زود به زود تنگ میشه شما فقط بیا جلو دوربین ی دست تکون بده ما کلی انرژی میگیریم از دیدن روی ماهتون.
خدا بهتون انرژی مضاعف بده و سپاسگذاریم که یک فایل فوق العاده اماده کردید چند دقیقه بعد از اون …خدای من یک فایل بی نظیر دیگه راستش ما هنوز اگاهی های ناب فایل قبلی رو هضم نکردیم که سورپرایزمون کردید با یک فایل دیگه
این فایلو که میدیدم پسرم هم داشت گوش میکرد همون موقع گفت اره بابا شما انقدر به مریضی من توجه کرده بودید من از این توجهه حتی تو مدرسه برای اینکه بیام خونه زودتر خودمو میزدم به حال بد بعدش خندش گرفت و گفت اخه کی با شیر توت فرنگی و کیک مریض شده که من اینجوری خودمو میزدم به مریضی،
یا خودم وقتی بچه بودم و میفرستادن تو نونوایی بخاطر کمرو بودن میزاشتم راحت حقمو بخورن و نون بگیرن اخر هم بعد دو ساعت تو صف ایستادن نون تموم میشد و ما دست خالی میرفتیم خونه و میگفتیم اینقدر شلوغ بود همه هم زیاد زیاد نون گرفتن و به من نرسید قیافمونم مظلوم میکردیم خودمونم میزدیم به خستگی و بی حالی که اخرشم مادرم میگفت بچم خسته شد گرمازده شد فدای سرت که نون نگرفتی و همین شده بود بهانه برای من که عیب نداره کم رویی و میزاری حقتو بخورن اخرش که بی نون میری خونه نهایت میگن فدای سرت
یا اینکه اگه کسی از اقوام مریض میشد یا اینکه یکی فوت میکرد همچین با اب و تاب برای بقیه تعریف میکردیم که دلشون بسوزه اونام بگن عه بیچاره بچش یا بیچاره باباش حالا چیش به ما میرسید که دوس داشتیم حتی برای مرده حس دلسوزی بگیریم؟شاید اینم جز همون باور هایی باشه که میگین ریشه در نسلهای ما داره
مثلا برای منی که خانواده ی مذهبی داشتم دیده بودم برای فلان امام جوری نوحه سرایی کنن که دل همه بسوزه و اشک مردم رو بگیرن
به نظرم اینم جز اون کارهاییه که جهاد اکبر میخاد برای تغییر این رفتار که والا حتی الان که دارم رعایت میکنم و مراقبم که درد دل نکنم و نشنوم بخودم میام میبینم برای فلان مبلغ مالیاتی که برام اومده دارم برای همه و تک به تک اونایی که میبینم توضیح میدم یهو بخودم میام عع چی داری به همه میگی تو که میدونی نباید بگی!! چرا به همه توضیح میدی نا خواستتو🤦♂️
بازم ممنون که این فایل هم تلنگری شد که بیشتر حواسم رو جمع کنم
و هم دنبال نشانه ایی بودم مردد بودم اول دوره عزت نفس رو شرکت کنم یا دوازده قدم گفتم برم ببینم نظرات چجوریه همه گفتن دوازده قدم فوق العادس گفتم خب حالا بریم نظرات عزت نفس رو ببینیم چجوریه؟ای بابا اینم که همه میگن فوق العادس که که پس گفتم ببینم بقول استاد نشونه چی میاد خب به نظرم با این نشونه واضح اول عزت نفس رو باید تهیه کنم
سپاسگذاریم استاد دوست داشتتی بخاطر ثانیه به ثانیه وقتی که میزارید و فایل هایی میزارید که کهکشانی هستند