«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 100
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بر پروردگارم
سلام ب استاد عزیزم و مریم نازنین همه ی دوستان عباسمنشی ها
از اونجایی که متعهد شدم تا ب هدفم نرسم دست نکشم امروز رو با لطف خدا روز دوم از قدم دوم رو مینویسم :
استاد من ب مفهموم ظلم در قرآن ب درستی عمل کردم یعنی ایمانم رو در عمل نشون دادم
با اینکه در شرایط سختی بودم اما با کمک فایل های شما و هدایت و لطف خداوند تونستم تصمیم بگیرم و اون محیطی که توش قرار داشتم و ب شدت مورد ظلم قرار داده بودم خودم رو ؛ ترک کنم بااینکه ادامه ی مسیرم معلوم نبود با اینکه قدم بعدی و نمیدونستم اماااااا صدای شهودم میگفت تو فقط حرکت کن من با تمام وجودم ترسهام و گذاشتم کنار و حرکت کردم با اینکه خیلی مسایل برام سخت بود اما عبور کردم و خداروشکرررررر الان در آرامش و بیدار کردن عزتنفس فراموش شده ام هستم و هروز معجزات خداوند رو دارم میبینم
استاد واقعا هر روز عنوان تحول روز شمار ب قدر شفاف وواضحی برای هدایت من شده که خودم مبهوت موندم دقیقا مثل یه چراغ قوه قوی که داره جاده بعدی نشونم میده که از کجا حرکت کنم و دقیقا چیکارکنم خدایاااااااا ممنونم سپاسگذارم
من با شنیدن این فایل فهمیدم که این خودم بودم که ب خودم ظلم میکردم هیچکس مقصر نبود و تا باورهام تغییر کرد و فرکانسم عوض شد سریع در مدار دیگه ای قرار گرفتم و اولین نشونی محیطم آدمای دورم تغییر کردن
من وقتی رو خودم دارم کار میکنم و تغییر میکنم دارم معجزه وار میبینم که اون آدمایی که ظلم میکردن هم دارن تغییر میکنن
حالا بیشتر ایمان میارم که یک نظم و قانونی در جهان حاکم است
خدایاااا برای موفقیت امروزم برای این همه آگاهی سپاس سپاس سپاس
استاد سپاس که هستی در این هستی
سلام استاد جان ! دوستان هم فرکانسی و خانم شایسته عزیز …
برگی از سفرنامه من
بیرون ز تو نیست انچه در عالم هست …
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی ….
استاد چند وقته به ضعف و کمبود عزت نفسم پی بردم … فهمیدم که چقدر احساس خود کم بینی … شرک و قدرت دادن به دیگران و مهم بودن حرف و نظر دیگران تو وجودم هست … چقدر احساس عدم ارزشمندی تو وجودم هست …
این روزا دارم روی خودم کار میکنم ….
دارم روی مبحث قدرتمندیم و تصمیمات به تعویق افتادم کار میکنم …
بریم سراغ مباحث این فایل و ارتباطش با عزت نفس …
عزت نفس … یعنی عزیز و ارزشمند بودن خود ….
من چقدر عزیز هستم چقدر ارزشمند و قدرتمند هستم
که خدا قدرت خلق زندگی خودمو به خودم داده …
یه تابلوئه سفید گذاشته جلوم و گفته هرجور دوست داری رنگش کن …
من فاطمه با افکار فرکانسام دارم زندگیمو خلق میکنم هیچ کس هیچ تاثیری توی زندگیم نداره …
من تا مدت ها احساس قربانی بودن احساس دوست نداشتنی بودن احساس میکردم بی ارزشم و به دیگران و نظرشون خیلی اهمیت میدادم و هنوزم میدم … و تو منجلاب کینه و ناراحتی بودم … الان میفهمم که من قدرتو دادم به دیگران من بودم که خودمو بد دیدم بی ارزش دیدم من بودم که فرکانس منفی و غم فرستادم و من خودم اون تجربه رو توی زندگیم دعوت کردم …. و من به خودم ظلم کردم ..
الان میفهمم که دیگران خود خدا هستند از جنس خدا هستند
و جهان هستی و همه ادما بازتاب افکار خودمن و من برای اینکه نتیجه رو تغییر بدم اول باید خودمو تغییر بدم …
از همینجا از صمیم قلبم همه اون ادمایی که باهام بد رفتار کردن و در واقع من مقصر بودم رو میبخشم اونا نماینده ی جهان بودن تا بیان و درسامو بگیرم بفهمم که چقدر قدرتمندم چقدر باارزشم و خدا عاشقمه و داره بهم هشدار میده از طریق ادما …
من خودم بودم که قدرتو دادم به دیگران به جای الله به جای تنها فرمانروای جهان … که وقتی من وصل میشم به اون خداهیچی جلو دارم نیست …
من بودم که خودمو بد دیدم بی ارزش دیدم و بعد از اون دیگران هم دقیقا همون بی ارزش بودنو بازتاب کردن …. و از الان سعی میکنم مسئولیت زندگیمو تجربیاتمو قبول کنم …
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید …
من فاطمه از جنس نور از جنس زیبایی از جنس لطافت و مهربانی هستم …
من فاطمه دختر خدا … عزیز دردونه خدا هستم …
من ارزشمندم … انقدر خدا عاشقم بوده که منو اورده توی جمع دوستان بهشتیم استاد عزیزم و این سایت بی نظیر ….
من همه انسان ها رو میبخشم براشون ارزوی بهترینارو میکنم میدونم که هیچکس هیچ تاثیری توی زندگیم نداره ….
من همه انسانارو دوست دارم اونا همه شون یک تیکه از پرودگار منن … یه تیکه از خودمنن …
من عاشق خدایی هستم که منو دستگاه گیرنده و فرستنده فرکانس خلق کرده و جهان هستی و ادما بازتاب منن …
خدایا شکرت
به نام خداوند مهربان
روزدوم سفرنامه
سلام به استادعباسمنش وخانم شایسته عزیزوتمام دوستان همفرکانسی ام
ازگوش دادن این فایل اگاهی هایی دریافت کردم که اولین انهااین است که مسئول صد درصداتفاقات زندگی ام تمام حال خوبم یا ماندن درحال بدم به عهده خودم است. وقتی که اتفاقی میفته ومن کاری نمیتونم در اون لحظه انجام بدم بسپرم به خدا ونجواهای ذهنیمو خاموش کنم وهی برای خودم اونا رو نشخوار نکنم تا حالم بد نشه .. درها برام باز میشه و ورق برمیگرده
دوم اینکه هیچ کس نمبتونه بواسطه کاری که میکنه منو بدبخت کنه مگر اینکه من قدرت رو از خدام بگیرم وبدم به اون شخص ..پس هم مورد ظلم قرار میگیرم وباعث میشه بدم در نقش قربانی واینا میشه نتیجه شرک به خدا ..پس نوش کن ونگو پس خدا کجاست که ببینه وبشنوه …پس از هیچ گس غیر خدا نترس.
خوشبختی خودتو به هیچ کس گره نزن الا خدای مهربان ..انوقته که همیشه حضورشو حس میکنی.. البته اول راهی واصل تکامل روفراموش نکن
اینارو نوشتم برای خودم که ردپایی باشه ازمن وسیر تکاملی خودم روببینم
ممنونم از خداوند مهربان واستاد عزیز به خاطر وجود این سایت و اگاهیی هایی که باعث زندگی بهتر ما میشه.
در پناه حق
سلام به همه ی دوستان و همراهان سایت عباسمنش
امیدوارم در سعادت و خوشی و حال خوب باشید.
چی بگم براتون از این سایت که برام شده عین کلاس درس هر روز هر هفته باید بخشی از وقتم اینجا بگذرونم وگرنه حس میکنم چیزی گم کردم ی اگاهی خیلی مهم از دست دادم.
این روزای اخر سال که سرمون شلوغ ومشغول روزمرگی میشم گاهی وقتا متوجه میشم دوروز سری به سایت نزدم و به خودم میام و همون لحظه هر کاری که دارم رها میکنم و میام سراغ ادامه ی سفر نامه ای که شروع کردم و چقدررررررررررر این درس امروز و این جلسه برام مفید بود
چند وقت پیش ی مشاجره ی شدیدی بین پدر و مادرم شکل گرفت به حدی که مامانم تصمیم داشت خونه ترک کنه .
نشستم باهاشون صحبت کردم با ارامش ولی فایده نداشت با اشک و گریه فایده نداشت یموقع خیلی عصبانی شدم و فریاد زدم و یهو تمام دلم درد گرفت و گفتم وای بر من چیکار کردی با خودت دختر …فکر کردی میتونی سرنوشت ادما عوض کنی فکر کردی میتونی تغییری توی تصمیم ادما ایجاد کنی …داری خودت مریض میکنی و شروع کردم با خدا صحبت کردن و ازش طلب بخشش کردم که من قدرت تورو فراموش کردم
و اینکه تو خالق ما هستی و تویی که تمام جهان به اراده ی تو میچرخد …لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون …مامان بابام گفتن کجا میری ؟
چیشده ؟ گفتم هیچی هرکاری میخواید خودتون بکنید …تنهاتون میزارم که باهم دیگه صحبت کنید …رفتم بیرون و از هوای خوب بیرون استفاده کردم …بعد از یک ساعتی که برگشتم دیدم جو خونه خیلی اروم تر شده … و عین دوتا مرغ عشق داشتند مامان بابام باهم صحبت میکردند عصر هم باهم رفتند خرید و بعد من مونده بودم و درد دلی که برای خودم ایجاد کرده بودم واقعا برام خنده دار بود کلی زمان برد کلی سعی کردم ارامشم به دست بیارم تا درد دلم بهبود پیدا کرد و این برای من ی درس خیلی بزرگی شد …
که دختر خوب حواست فقط به زندگی خودت و اعمال و رفتار خودت باشه …هر اتفاقی که توی زندگی هر کسی بیوفته اونا خدا رو دارند و خدا هست هر لحظه و همیشه…
سلام
بعد از تقریبا دوماه دوری از این سفر به شدت پر از آگاهی که خودمو ازش محروم کردم و تنها مقصرشم خودمم اومدم که ادامه بدم این مسیرو با یقین بیشتر به درستی این راه
راستش استاد باید اعتراف کنم که انگار شاگرد خوبی نبودم و ادای کسایی که دارن به آموزه های شما عمل میکنن رو در میاوردم فقط و انگار هیچ خلوص قلبی در کار نبوده نمیخوام خودمو سرزنش کنم چون اینو دیگه یاد گرفتم که با سرزنش کردنم فقط فرکانس بدی به جهان ارسال میکنم ولی میخوام با اعتراف به اشتباهاتم تو این مسیر و ثبتشون درسی که گرفتم رو فراموش نکنم
استاد من فقط به فایلهای شما گوش میدادم تا حالمو خوب کنم به صورت کاملا لحظه ای مثل یه مسکن که برا یه مدت خیلی کوتاه آرومت میکنه در صورتی که مشکل اصلی ریشه یابی نشده و من باید خودم حقیقتو پیدا کنم و خودم تک تک آجرهای ذهنمو روی هم بزارم و باورهای درست بسازم یعنی بکوبم و از نو بسازم باید بیشتر برم سراغ قرآن باید درست بخونمش از خدا میخوام که هدایتم کنه که بتونم بفهمم قرآنو
استاد من از درون داغونم خیلی باور محدود کننده دارم از یه طرفم خیلی ترس دارم که پیداشون کنم چون واقعا پذیرش ضعف خیلی برام سخته که احساس میکنم همش به خاطر کمبود عزت نفسه
ولی واقعا فهمیدم که چقد ناتوانم چقد ضعیفم و چقد محدودم در برابر قدرت خداوند و همه اینا یه چیزی رو توی وجودم زنده کرد به اسم تسلیم بودن در برابر تنها قدرت جهان
و فهمیدم جز خودم هیچ کس مسئول باورها و اعمالم نیست و خودمم که تعیین میکنم تو چه مداری باشم
میدونم مسیر سختی پیش رو دارم چون باورهای مذهبی انقد تو وجودم رییشه دارن که خیلی از مسیر اصلی دورم کردن ولی همه وجودمو میزارم
ان شالله که نور امید تو دل هممون روشن باشه
چهل و سومین روز از روزشمار تحول زندگی من جوری رقم خورد که در مورد دعا کردن بوده است
من همیشه از دعا کردن می ترسیدم
همیشه از این وحشت داشتم که اگر برای خودم دعا کنم این نوعی کفر است و نوعی خودشیفتگی
فقط باید دعا را برای دیگران و همسایه ها انجام بدهم
می دانم که این باور اشتباه و غلط بوده است
اما اکنون به این پی بردم که دعا کردن و نفرین کردن فقط و فقط در حق خودم است و لا غیر و برای خودم است و باز می گردد به خودم
من هیچ تاثیری در زندگی دیگران ندارم
هر کسی نتیجه اعمال خودش را می گیرد
پس من باید روی خودم کار کنم و برای خودم این را از خدای مهربان بخواهم که خوبی ها و نعمت ها زیبایی ها را به من هدیه بدهد
از خدای خودم خیر و خوبی و نیکی بخواهم
به زیبایی ها توجه داشته باشم
اینگونه عمل کنم بی شک بهترین ها هم نصیب من خواهد شد و من در مدار درست قرار خواهم گرفت
زمانی که من مرتکب گناهی بشوم به خودم ستم کرده ام و خودم را آسیب می زنم و هیچ تاثیری در زندگی دیگران نخواهم داشت
یک باور عالی و زیبا
به این باور و به این ایمان داشته باشم که قدرت در دستهای خداوند مهربان است و وقتی که این را بدانم دیگر از هیچ کس نمی ترسم و از هیچ کس فرمان نخواهم برد و از هیچ کس ترس و واهمه ای نخواهم داشت
چرا که قدرت در دستان کسی است که او مالک و فرمانروای این جهان بزرگ است
این را بدانم دیگر قدرت را به دستهای دیگران نخواهم داد و نگاهم از روی دیگران بر خواهم داشت
آنچه که در این فایل یاد گرفتم که فقط خودم و خودم مسئول اعمال و رفتار خودم هستم و این را باید بدانم که هیچکس در زندگی من دخالتی ندارد مگر خودم
قدرت به خدای خودم و دستهای هدایتگر او بسپارم و او بی شک بهترین یاری دهنده بی مزد و بی منت است
حتی شیطان هم در روز آخر کتمان وسوسه های خودش می شود
همه اینها یادآور این است که در این جهان به عوامل بیرونی هیچ قدرتی ندهم و قدرت تنها در دستهای خدای مهربان است و لا غیر
ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل سراسر از آگاهی
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم وتمام دوستان خوبم
سفرنامه 43
خدا رو شکر که این فایل بینظیر دوباره برام تکرار شد در این سفرنامه
من با گوش دادن به این فایل یک باور محدود کننده بنام (مورد ظلم واقع شدن ) را در خودم پیدا کردم من دوازده سالم بود که مامانمو از دست دادم وفکر میکردم که این بی عدالتی هست وچرا باید من مادرمو از دست بدم واز این نعمت محروم باشم همیشه توی مدرسه انجمن اولیا که میشد من سرمو پایین مینداختم و اشک توی چشام جمع میشد که من به کی بگم که بیاد،بزرگتر که شدم و ازدواج کردم بازهم خیلی جاها که به مامانم احتیاج داشتم همش غصه میخوردم که چرا باید من ؟مگه من چکار کردم خلاصه نتیجه اون همه غصه خوردن واینکه فکر میکردم با از دست دادن مادرم در حقم ظلم شده دچار بیماری شدم که هرروز آزارم میداد وخیلی به زندگیم ضربه زد و الان به لطف خدا و آموزه های استاد من این باور اشتباه را پیدا کردم وبه امید خدا روش کار میکنم تا از ذهنم پاک شودمیدونم که دلیل مریضیم فقط این باور هست خدایا شکرت ،همیشه از خدا میخواستم تا دلیل بیماریمو بهم نشون بده که نشون داد ،خداوندابینهایت سپاسگزارتم به خاطر استادعزیز وخانم شایسته نازنین که این مسیر را جلوی پای من قرار دادند
موفق باشید
سلام خدمت استاد عباس منش و تمام همراهان عزیز این سایت.
خداروشکر بابت اینکه شماهارو دارم چون به من احساس خیلی خوبی میدهید.
خداروشکر بابت گوش دادن چندین باره این فایل بسیار توحیدی و از خدا میخوام کنارم باشه و منو به توحیدی زندگی کردن عادت بده.
خداروشکر امروز سرکار بودم و اتفاق خیلی جالبی افتاد که خیلی به این فایل مربوط میشه و اینکه چیزهایی که از استاد عباسمنش یاد گرفتم رو تونستم در عمل اجرا کنم.
داشتیم نهار میخوردیم و یکی که همه ازش میترسیدند و معروف بود به چشم شور و همه به من میگفتن حواست باشه این اگه چششو روت گذاشت ناقصت میکنه ولی من بااینکه اصلا اعتقادی به این چیزا ندارم گفتم هیچکس نمیتونته هیچ بلایی سر من بیاره به جز خودم و با بیراهه رفتن و از مسیر خداوند خارج شدن به خودم صدمه میزنم و اون بنده خدا که به قول دوستان چشش شوره جواب داد اگه اعتقادی نداری هیچ بلایی سرت نمیات و حرفمو تایید کرد. من به خداوندی که این جهان رو منظم آفریده اعتقاد دارم و بلاشک اون همیشه راهنمای من و حامی من است البته اگه من ازش بخواهم و اون رو به زندگیم دعوت کنم. خداروشکر دوستایی مثل شما دارم و از خدا میخوام بتون نعمت، ثروت و سلامتی بده.
دومین روز روز شمارتحول زندگی(1401/12/20)
بنام خدای هدایتگر من
استاد خوبم!
سلام!
خواهر خوب وشایسته من سلام!
خداوند بهترین هدایت وراحت ترین هدایتش را به من نشان داد. بسیار بسیار سپاسگزار خداوند هستم.
امروز ،بعد 4روز ایستادن وساعتها گوش دادن ودیدن این فایل با گوشت وپوست واستخوانم احساس میکنم که فهمیدم و جا دارد که بهتر و بهتر هم بشوم.
1-من مهاجرت کردهام و از تنگنا بی حدی به ایران آمده ام. الان بعد از مهاجرت معنی هجرت و پشتوانه ایمانش را بهتر درک میکنم. الان بعد شنیدن این فایل بهتر خدا را میفهمم. از خداوند شکرگزارم جهان را پهناور وگسترده خلق کرده است تا بهشتش را درک کنم؛ تا معادش را درک کنم؛ تا (بماقدمت ایدیهم) را درک کنم؛ خدایا دعا میکنم که بهتر بشوم.
2- خداراشکر که فهمیدم مظلوم بودن در پیشگاه خداوند امتیاز نیست بلکه شرک به خداوند غفور و رحیم است. این هم از ترمزهای بود که در باورهای من جا خوش کرده بود.
فهمیدم وقتی مظلوم واقع میشوم، وقتی تضادی دارم، نشانه هدایت خداوند است که به جایگاه بهتر و بهتر هدایت شوم تا به بهشتش برسم. البته این نشانه برای اهل ایمان است تا پیروی کنند.
3-خدای مهربان من!
من گوش جهان فریاد زدم که من مظلوم هستم؛ جهان هم به من فقط گفت: من مظلوم هستم.
آنگاه بود که فهمیدم جهان فقط انعکاس صدایم را به من برگردانده است و الان هر چه به اطرافم نگاه میکنم جهان گستردهای میبینم در جاهای حتی اثری از آن ظلم نیست.
خداوند بینهایت سپاسگزار هستم که جهانش چنین استوار است و ظلم در همه جا نیست وبیشترین جا در آرامش وآسایش هست.
استاد خوبم،بسیار بسیار از شما تشکر میکنم ودعا میکنم که در بهشتان آرام وشاد و سلامت باشید.
خدا پدرتان را بیامرزد.
شما چشم من را به نیروی خیر حاکم بر جهان باز کردی.
فکر میکنم من نیستم که مینویسم این همان نیروی خیری است که مرا هدایت میکند.
من محمدرضا هستم نوزاد 2روزه ای در سایت شما.من بنده خاص خداوند که تازه متولد شده و محتاج هدایت خداوند مهربان و ثروتمند میباشم.
خداراشکر. خداراشکر. خداراشکر.
بنام خدای هدایتگر من
استاد خوبم!
سلام!
خواهر خوب وشایسته من سلام!
خداوند بهترین هدایت وراحت ترین هدایتش را به من نشان داد. بسیار بسیار سپاسگزار خداوند هستم.
امروز ،بعد 4روز ایستادن وساعتها گوش دادن ودیدن این فایل با گوشت وپوست واستخوانم احساس میکنم که فهمیدم و جا دارد که بهتر و بهتر هم بشوم.
1-من مهاجرت کردهام و از تنگنا بی حدی به ایران آمده ام. الان بعد از مهاجرت معنی هجرت و پشتوانه ایمانش را بهتر درک میکنم. الان بعد شنیدن این فایل بهتر خدا را میفهمم. از خداوند شکرگزارم جهان را پهناور وگسترده خلق کرده است تا بهشتش را درک کنم؛ تا معادش را درک کنم؛ تا (بماقدمت ایدیهم) را درک کنم؛ خدایا دعا میکنم که بهتر بشوم.
2- خداراشکر که فهمیدم مظلوم بودن در پیشگاه خداوند امتیاز نیست بلکه شرک به خداوند غفور و رحیم است. این هم از ترمزهای بود که در باورهای من جا خوش کرده بود.
فهمیدم وقتی مظلوم واقع میشوم، وقتی تضادی دارم، نشانه هدایت خداوند است که به جایگاه بهتر و بهتر.تاهدایت شوم تا به بهشتش برسم.
البته این نشانه برای اهل ایمان است تا پیروی کنند. خدا کند، راهنمای استادم را خوب بفهمم تا رب قدرتمند جهان را درک کنم.
3-خدای مهربان من!
من گوش جهان فریاد زدم که من مظلوم هستم؛ جهان هم به من فقط گفت: من مظلوم هستم.
آنگاه بود که فهمیدم جهان فقط انعکاس صدایم را به من برگردانده است و الان هر چه به اطرافم نگاه میکنم جهان گستردهای میبینم در جاهای حتی اثری از آن ظلم نیست.
خداوند بینهایت سپاسگزار هستم که جهانش چنین استوار است و ظلم در همه جا نیست وبیشترین جا در آرامش وآسایش هست.
استاد خوبم،بسیار بسیار از شما تشکر میکنم ودعا میکنم که در بهشتان آرام وشاد و سلامت باشید.
خدا پدرتان را بیامرزد.
شما چشم من را به نیروی خیر حاکم بر جهان باز کردی.
فکر میکنم من نیستم که مینویسم این همان نیروی خیری است که مرا هدایت میکند.
من محمدرضا هستم نوزاد 2روزه ای در سایت شما.من بنده خاص خداوند که تازه متولد شده و محتاج هدایت خداوند مهربان و ثروتمند میباشم.
خداراشکر. خداراشکر. خداراشکر.