«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 105
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
دیده از خلق ببستم چون جمالش دیدم
سلام به خداوند رحمان رحیمم سلام به خداوند عاشقم سلام به عشق مقدسم خدایم
سلام به استاد عزیزم الگوی عملی در درک قوانین جهان هستی
سلام به دوستان عزیزم
سلام به مریم عزیزم
خداوند را شکرگذار هستم باز هم برایم فرصت کمنت نوشتن داد وقتی به نعمت های خداوند میخایم توجه کنیم میبینم هر لحظه ما نعمت هست نفس کشیدن ما بزرگ ترین نعمت هست خدایاااا شکرت این قدر این خدا رحمان رحیم و بزرگ هست بیش از اندازه هر قدر این خدا را میشناسم بیشتر عاشق این خدا میشوم چقدر از طفلی خدا را غلط شناختم چقدر ترسیدم دور شدم امروز وقتی قرآن کریم میخواندم گفتم خدایا چرا حس خوب نمیگرم از قرآن ات گفت پاکیزه ادامه بتی بعد رسیدم در آیه واتقو الله که مترجم نوشته بود بترسید از خداوند بعد گفتم این چنین نیست خدا گفت برو بیبین بعد خودش بهترین جواب را داد گفت احترام خدا را داشته باشید مثلی کسی را که زیاد دوست دارم همیشه احترام اش میکنیم به او شکل چقدر دلم شد بیشتر بخوانم استاد تشکر عاشق ات هستم میفامی چقدر پاکیزه مثل استاد عباس منش شده مثل استاد عباس منش میشود نمیدانم این حس های قربانی در وجودم است یا نی چون اونطور که یادم باشد یادم نمیاید از ظلم واقع شدن مظلوم شدن هرگز چون اصلا خاصیت ام را زیاد دوست دارم همیشه خودم را قوی میبینم و شجاع هم هستم هیچ وقت نزد کسی خود مه مظلوم نه گرفتم از طفلی ههههههه خنده دار هست چون طفلی هست وقتی چیز های دوست داشتم و نداشتم به دوست های هم سن سالم دروغ میکفتم ولی حالا که کلان شدم خوب تغییر کردیم
همه چیز قانون هست قانون دیشب با خودم فکر داشتم که اگر انسان بدانند چقدر قدرتمند میشود که همه چی خودتی دنبال کسی بیرون از خودت نباش
وااااااااااای خدایا یک عمر این و آن مقصر بدان ولی شکرررر آگاه شدیم مهم نیست لحظه مهم هست شکرررت خدایا
نمیداننن چقدر احساسم عالی هست نمیدانننن چقدر عاشق خدایم شدیم نمیداننن چقدر هر لحظه لذت میبرم زنده گیم غرق نعمت شده این نعمت ها بود ولی نمی دیدم خدایا شکرت
فراوانی را در خانه ما میبینم خدایا شکرت
بر جهان خرم از آنست که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
خدایاااا دوستتتت دارم
یک زمان بود تازه که آشنا شده بودم میخواستم دیگران تغییر بتم حالی اصلا نه از کار کسی خفه میشوم نه برای کسی دل میسوزانم نه نق میزنم نه میگم ویشششش چرا هیچ میدانم همه چی از فرکانس های خودما هست و نه میخایم کسی را تغییر بدهیم فقط تمرکزم را بالایی خودم قرار دادیم تا خودم را تغییر بدهیم زنده کی خودم را عالی بسازم تا الگو عالی شوم و همین فامیلم باور کنند چون همیشه میگویند تو از خودت دیگر یک چیز جور کردی ههههههههههه چون در او اطاق که خبر باشه گپ منفی باشه غیبت باشه اصلا نمیرم اول تلویزیون خاموش میکنم باز داخل میشوم هههه مدت دیر میشود چنین میکنم با خدایم که حرف میزنم میگویم خدایا زنده گیم را عالی عالی بساز پی در پی به خواسته هایم برسم به فامیلم بگویم دیدن دیدن خدای من را چنین کرد میگفتم میشود ولی گناه اونا هم نیست نمیدانن مهم هم نیست هم فکر من باشد هر کس فکر و دیدگاه خودش را دارند زیاد آرام هستم و با خودم در صلح واقعی وقتی در اییینه نگاه میکنم یک حس بسیار عجیب دارم بیش از حد آنقدر با عشق به چشم هایم خیره میشوم که اشک عشق میاید بچه ها مچم تجربه دارین یا نی
خدایا شکرت که هر روز بیشتر به آگاهی میرسم
بخاطر آگاهی امروز هم شکرت خدا جانم
بروم نعمت های امروزم را بنویسم بعد در آغوش خداوند به خواب عمیق و ارامش واقعی بروم
تمام آرزو های خوب مال شما ها عزیزانم
روز چهل سوم تغییر من
سلام به اساتید عزیزم وهمه دوستان نازنینم دراین راه
روز دوم سفر
البته من چند روز قبل برای بار چهارم یا پنجم این فایل را گوش کردم اما چندروز مریض شدم و روی گوشی نمیتونستم نگاه کنم پس امروز ادامه سفر رو میرم.
چه روز خوبی من این فایل رو گوش کردم…درست یکساعت بعد از اینکه یه مشتری گیر اومد و خیلی خیلی حالمو بد کرد برای یه چیز بیخودی که البته اصلا هم چیزی نشده بود ولی اومد و هرچی از دهنش درومد بمن گفت و رفت طوریکه من بعدش یکم گریه کردم و با خودم گفتم خدایا انقدر سرم شلوغ بشه که هیشکی نتونه از شرایط خلوتی اینجا سواستفاده کنه و بیخودی بندال بشه.بعد یادم اومد که من نباید مدت زیاد تو حال بد بمونم وگرنه اتفاقات بدتری رو جذب میکنم .برای همین برخلاف قبلا که حالم خیلی بد میموند حتی تا چندماه،،،اونروز حالمو خوب نگهداشتم .
نتیجه ش چی شد؟ دو روز بعدش 20 ملیون توی نصف روز کار کردم حتی برای اولین بار یک مشتری داشتم که هزینه کارشو پرداخت کرد تا توی تیرماه بیاد انجام بده و من تاحالا نداشتم اینجوری و در نتیجه تونستم یکی از قسطهامو صفر کنم.(خدایا شکرت)
حالا ربطش به این فایل چیه؟ من همیشه توی اینجور مواقع فقط طرفو نفرین میکردم و بعد شرایط خودمو زندگیمو زیر سؤال میبردم تااااااا تهش یا میرسیدم به خدا یا به مامانم و از اوناهم گله گی میکردم که چرا خدا اینجور برام خواسته …اگه مامانم فلان جور نبود شرایطم فلان طور بود و ….انقدر که حتی توی خونه به زبون میاوردم اینا رو و جلوی پسرم بدوبیراه پشت سراین و اون میگفتم.
بعد چی میشد؟هی اتفاق های بدتر میفتاد و هی من
حس قربانی به خودم میگرفتم.
الان چندماهیه به لطف آموزه های این سایت و دوره های استاد عزیزم اون روزا رو ندیدم دیگه و بابتش خدارو شکر میکنم.البته کم وبیش ممکنه پیش بیاد ولی زود ردش میکنم
خدایا شکرت بابت این آگاهیهایی که بمن میدی
استادعزیزم و خانم شایسته نازنین ممنون بابت اینهمه آموزش با ارزش.
سلام امروز پنچ سه چهارصد و دو ساعت یازده و پنجاه دقیقه صبح . من قدم دومم رو برداشتم .
با یک حس و حال توحیدی . و اشک هایی که از عظمت و بزرگی خدا از یکتایی خدا از زیبایی و مهربانی و دست و دلبازی و قدرت خدا روی گونه هام جاری شده بود .
وقتی متن روز دوم رو خوندم خیلی با افکارم جور بود یعنی انگار پاسخی بود به سوالات ذهنم . بعد هم رفتم سراغ فایل ….
وقتی فایل رو دیدم …. دیدم یک فایل تکراری که یه مدت پیش شاید یکی دوماه پیش دیده بودمش … و بخاطر همین کمی عصبانی شدم و حرص خوردم که ای بابا من که اینو دیده بودم تکراری بازم …. حرفاشم میدونم ظلم به خود در قرآن یعنی ما خودمون فقط میتونیم به خودمون ظلم کنیم کسی نمیتونه یا ما نمیتونیم سرنوشت کسی رو تغیر بدیم … بعد رفتم مطلبی که خانم شایسته عزیز برای هر فایل مینویسه رو خوندم . دیدم نوشته 2 تا ترمز هست که اگه رفع نشه هیچوقت نمیتونی عظت نفس درست و حسابی داشته باشی . یکی احساس قربانی بودن و اینکه بقیه دارن بهت ظلم میکنن. و دوم احساس گناه
واقعا هرچی توی مطالب و فایل ها و کامنت ها عمیق تر میشم بیشتر پی میبرم چقدر تو لحظه لحظه زندگیم با این دو احساس نا خوشایند اجین هستم و چققققدر در من ریشه دوانده آنقققققدر که تا بحال هرچه فایل دیده بودم کشف نکرده بودم .
وقتی برای اولین بار فایل های روز اول و دوم را دیده بودم اینجوری میپنداشتم که …
خوووب خوووددداااررروو شکررر ممممممنننکههه
اصصصصلللاااا احسسسااااسسس گوووناااهه ندارم
مممممنننن میییدددونننم کککههه همه اتفاقات زندگیم بخاطر افکار احساسات خودمه و میدونم کسی اصلا حق نداره بهم ظلم کنه .
آره بابا من اینارو از وقتی امدم تو سایت فهمیدم خوب خوب بود . حالا برم سراغ ی فایل دیگه حالا دلم میخواد یه چیز جدید یادبگیرم . اینارو میدونم
دیدید من اینجوری فکر میکرمهااا در همین حد مغرورانه و بی دقت . فکر میکردم خیلی بلدم اما دریغ از یه بند انگشت فهم عمیق .. والا …
حالا میفهمم چرا استاد و دوستان انقدر میگن تکرار تکرار تکرار
اصلا فرکانس یعنی همین تکرار ها
دیگه نمیدونم چی بگم خودم شاخ درآوردم ازین افکار پوچی که داشتم
ولی … الحمدالله رب العالمین
ولی … خدارو صد هزار مرتبه شکر
که فهمیدم …که پی بردم ... نه خیلی …ولی در حد یک قدم …یک پله...بیشتر از قبل فهمیدم ..
خداروشکر که به حرف دلم گوشدادم و روز دوم رو شروع کردم
خداروشکر که به نجوای ذهنم گوش نکردم و صبر نکردم تا تمااااممم کامنت های روز اول و مقدمه رو بخونم بعد بیام چون انقدر حجم کامنت ها بالاست و آدم باید با دقت بخونه که فکنم کمکم یک ماه طول میکشه تا تموم بشه.
من هروقت حس کنم الان وقتشه و نیاز دارم به روز بعدی میرم . هرچند که میدونم تمام نکات روز قبل رو درک نکردم ولی فهمیدم که با رفتن به روز بعد درکم برای روز قبل بیشتر میشه . و باز بهشون سرمیزنم اینجوری نیست که کلا فراموش کنم و سراغشون نرم .
چند نمونه از احساس های من برای قربانی بودن و احساس گناه.
یک . وقتی پسر کوچیکم مدام صدام میزنه و ازم چیزهای مختلف که حتی من در توانم نیست یا حوصله انجامش ندارم ازم میخواد و منو وادار میکنه انجام بدم . شدید شدید شدید احساس ظلم و قربانی بودن میکنم احساس میکنم وقتم داره برای اون حدر میره با اینکه عاشقشم ولی به اشتباه فکر میکنم انجام امورات یک خردسال کار بی اهمیتی که هیچ چیزی بمن اضافه نمیکنه اما دریغ که خداوند وقتی بخواد آدم رو هدایت کنه از بینهایت راه هدایتش میکنه و من فقط باید از زندگیم لذت ببرم و راضی باشم و موفقیت و خوشبختی رو محدود به یک کار ندونم . خدارو چه دیدی همون لحظه که داری با پسرت بازی میکنی یک هدایت ناب به تو وحی بشه الهام بشه . تو احساست رو خوب کن به خدا ایمان داشته باش خودش برات راه باز میکنه.
دومی هم زمانی که همسرم ازم چیزی میخواد یا میخواد پیش هم باشیم یا یه حرفی بهم میگه که من کلا عصبانی میشم و حرص میخورم و دلم میخواد اصلا نبینمش دیگه چون فکر میکنم با حرفاش و کارهاش داره بمن زور میگه میخواد من کاری انجام بدم که خودش دوسداره .
ولی میدونم منهم با همین تضاد ها رشد میکنم پس باید صبور باشم و بتونم لذت ببرم و دست از لجبازی و پرخاشگری بردارم .
اینو بگم هنوز این فایل روز دوم رو ندیدم که انقدر چیز یادگرفتم حالا ببینم چی میشه چقدر بهم اضافه میشه.
خدایا ظرفیت منو و دوستانم رو برای درک بهتر قوانینت بزرگ و بزرگ تر کن
خدایا ما رو هدایت کن به لذت های بیشتر به ثروت های بیشتر
خدایا ما خیلی عاشقتم فقط یه عیبی که داریم کلا موجود فراموشکاری هستیم خودتم میدونی پس پیاپی مثل همیشه مارو هدایت کن
خدایا خودت میدونی خیلی دلم میخواد به رتبه دایرکتوری برسم میدونم برای تو اصلا کاری نداره بهم کمک کن ترمز هام رفع بشه بهم بگو چه کار کنم از چه راهی برم . دلم میخواد پیشرفت کنم تا ایمانم هم قوی تر بشه . هر طور خودت صلاح میدونی . برام سخته ولی راضی ام به اون مشیت تو که تو حکیمی تو دانایی تو توانایی .
فعلا خدانگهدار.
سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی ام
من خیلی دنبال این بودم ک زندگی افراد اطرافم رو تغییر بدم.
همیشه اینکاررو بزور انجام میدادم و میخواستم چیزهایی ک یاد گرفتم رو به بقیه بگم تا اونها هم زندگیشون تغییر کنه.
اونها توی مدار من نبودن و من میخواستم ک بزور اونها رو وارد مدار خودم کنم تا تغییر کنن( این درحالی بوده ک الان میفهمم من واقعا قبلا لب و دهن بودم و حرفای قشنگ میزدم اما بقول استاد نتایج، تعهد مارو نشون میده نه حرفای قشنگمون)
یکجورایی عصبانی میشدم که غر میزنن و میگن ما نمیتونیم،ازما ک گذشت(درحالی ک جوون بودن)
یا اینکه منتظرن ک دیگران کاری براشون بکنن.
وقتی به حرفام گوش نمیکردن،اگر اون فرد از دوستام بود ک حذفش میکردم از زندگیم و اگرم از خانواده بود،خیلی ازش عصبانی میشدم و برخورد میکردم باهاش.و تنها چیزی ک عاید من میشد احساس بد بود.
یکجورایی حس دلسوزی ام داشتم…
امااا فهمیدم ک من نمیتونم زندگی دیگران رو،چه خوب و چه بد تغییر بدم و همه ی ما به یک اندازه ب منبع اصلی یعنی خداوند وصل هستیم و همه ی مارو خداوند هدایت میکنه و فقط این ما هستیم ک باید گوش شنوا باشیم.
ما تنها کمکی ک میتونیم به اون انسان ها بکنیم اینکه خودمون رو تغییر بدیم و روی شخصیت و باورهای خودمون کار کنیم و زمانی ک نتیجه گرفتیم، اونها نتایج مارو ببینن و اگررر بخوان میان و ازما میپرسن مسیری ک رفتیم رو و ما هم ازاین طریق کمکشون کنیم…(اون هم اگر خودشون درخواست کنن)
روی این موضوع دارم کار میکنم و شکر خدا و به لطف استاد دارم هرروز بهتر میشم.
اینکه شیطان هم در اخرت پشت ادم رو خالی کنه و بگه که بیزار هست از انسانی ک به اون،قدرت داده و به خداوند مشرک شده،واقعاا درد داره…
خداوند داره واضح میگه جواب کسی ک شرک بورزه و دعوت شیطان رو بپذیره در اخرت همین جملست و ما چقدر چشممون بستست و بازم مشرکیم.
بنظرم کسی ک بخواد هدایت بشه، همین جمله براش کافیه.
اما خداوند چقدر رحمان هست که برای ما انسان های ناسپاس این همه جمله رو بیان کرده.
چون میدونسته ک ما به همین راحتی و با یک جمله هدایت نمیشیم…الله اکبر
اینارو برای خودمم میگم:
اگر این حرف رو درک کنیم ک این جهان در مقابل جهان اخرت به اندازه ی یک پلک بهم زدن هم نیست(یک لحظه تصور کن.به اندازه ی یک پلک بهم زدن) اون وقت دیگه دعوت شیطان رو رد میکنیم.
اون میاد گناهو زیبا جلوه میده، میگه فلان کارو بکن ببین چقد حال میده،ببین چه خوبه،اشکال نداره بابا یکباره فقط مگه میخواد چی بشه.
اینارو میگه و ما دعوتش رو قبول میکنیم و همون یکبار دعوتش باعث میشه ک ما شاید خیلی خیلی دیر از اون مهمونی کثیف بیرون بیایم…
اما اگر یادمون بیاد ک این دنیا به اندازه ی یک پلک بهم زدن هم نیست و یاد کارت دعوتی که خدا برامون فرستاده بیفتیم،کارتی ک توش نوشته شده:
( شما بنده ی واقعی من،دعوت هستی به جشنی ک در بهشت تا ابدیت پابرجاست.(بهشتی که خودت،برای خودت ساختی و اقامتگاه دائمی توست)
در اینجا از شما پذیرایی میشود با میوه هایی بینظر و جام هایی از شراب پاک که هر اندازه ک میل دارید میتوانید بخورد و بیاشامید و هرگز تمام نمیشوند…
لباس شما در اینجا از ابریشم است…
دعوت شدگان دیگر ما، هم فرکانس و هم مدار شما
هستند و شما میتوانید تا ابد باآنان هم صحبت شوید…
رودهایی روان با درختانی از میوه هایی گوناگون…
همسرانی پاک و زیبا…
و…
و…
و…
تاریخ جشن: به زودی…))
چقددر این دعوت نامه بوی آرامش و اطمینان میده…فقط کافیه یکم صبر کنیم.درسته زمانش دقیقا مشخص نیست اما بلاخره زمانش میشه…
درمقابل شیطان دعوت نامش فقط برای خوشگذروندن توی این دنیاست و این دنیا بلاخره تموم میشه و اخرش باید دقیقا انگار که توی یک پارتی غیرقانونی و پرخلاف شرکت کردیم، بریم کلانتری و جواب پس بدیم.
اونجاست که صاحب مجلس(شیطان) میگه بمنچه،من فقط دعوتت کردم،مجبورت ک نکردم،بزور ک نکشوندمت ک بیای…
اونجاست ک ادم واقعا دردش میگیره و افسوس میخوره که ای کاش عجله نمیکردم و منتظر جشنی که خدا وعدش رو داده بود میموندم…
امیدوارم که خداوند همه ی مارو هدایت کنه به راه راست،راه آنان که بهشون نعمت داده،نه انان که بهشون خشم کرده و نه گمراهان.
امیدوارم که هم در دنیا زیبا زندگی کنیم و هم در آخرت…
سپاسگزارم ازشما استاد عزیزم بابت آگاهی های فوق العادتون.کلمه ای ندارم ک عمق سپاسگزاریم رو به شما نشون بده…️ممنونم که دستی از دستان خداوند شدید که این همه انسان رو به سوی خداوند هدایت کنید…
خدایا شکرت…
به نام خدای بخشنده
مطمئنم خداوند من رو بخاطر شرک های مخفی که داشتم خواهد بخشید
استاد ازتون بارها شنیدم که گفتین خداوند عاشق شماست و این حرف من رو امیدوار به بخشش خداوند میکنه چون بارها ازتون شنیدم که گفتین خداوند هر گناهی رو میبخشه بجز شرک…
یادم میاد سالها پیش برای اینکه خدا رو بشناسم بصورت کاملا هدایتی رفتم رشته فیزیک رو خوندم اون هم با کلی اصرار خودم و با یک ایمان قوی صبر کردم و رفتم این رشته رو خوندم تا مطمئن بشم اصلا خدایی هست و قوانینش رو بشناسم چون در دوران نوجوانی خیلی به خلقت خودم فکر میکردم و از داشتن روزمرگی که در زندگی بقیه آدمها میدیدم خوشم نمیومد و دنبال هدف زندگی بودم اون زمان از دید من جواب همه چیز در قرآن بود ولی یادمه از یک سنی به بعد هر بار قرآن رو باز میکردم که بخونم اینقدر از آیه های عذاب میترسیدم که رهاش میکردم و دیگه هنوز هم به سمتش نرفتم….
حرفهای شما و اصرارتون به محقق بودن در این زمینه داره تشویقم میکنه برم و دنبال جواب سوالهام باشم
یادم اون دوران نوجوانی همش به دنبال مفهوم عمل صالح بودم، میخواستم بدونم این عمل صالح چی هست که اگر انجامش بدی سعادت دنیا و آخرت رو داری اما هیچ جا جواب مشخصی براش پیدا نکردم
یا مدتی دنبال مفهوم کلمه تقوا بودم….
من فیزیک خوندم و فقط فهمیدم دنیای اصل و واقعی خیلی با دید سطحی که ما به جهان داریم تفاوت داره، خودم از درون به درک رسیدم اما موحد نشدم شاید فکر میکردم شدم تا اینکه با گفته های شما فهمیدم شرک چیه…
الان میفهمم چه زمانهایی خدا برام مسیرهای سنگلاخ رو آسفالت کرد و من با گوش دادن به نجوای شیطان ترسیدم و قدم در مسیر نگذاشتم، اما خدای من بسیار مهربان و بخشنده است چون همچنان مراقب و حامی من هستش اینقدر که با وجودش نمیترسم و عمل میکنم…. خدایا شکر
من از دوران جوانیم دچار اضطرابهای مختلف بودم که مجبور بودم با دارو کنترلشون کنم اما چندین سال هست که فقط با توکل بر رب قدرتمند و هدایتگر افکار دارویی استفاده نمیکنم…. و فراتر از اون چندین ماهی که با شما آشنا شدم انگار جاهای خالی درون ذهنم کاملا پر شدن و دیگه خیلییی از عادتهای قبلیم تغییر کردن اینقدر تغییر که حتی خانواده ام هم مرتب میگن تو دیگه اون آدم سابق نیستی، البته مداوم مراقبم که پیشرفتم بخاطر برخورد بقیه با من نباشه و فقط از درون به سمتی که هدایت میشم برم تا به خواسته های اصل و اساس درونیم برسم…
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
واقعا ممنونم از شما این فایل دیدگاه قرآن برای من خیلی فایل سرشار از آگاهی و درک خوبی می توانم داشته باشم و لذت ببرم و امیدوارم دوازده قدم که محصول بسیار خوبی است و تماماً از قرآن سرچشمه می گیرد کار کنم و بیشتر به مفهوم آن پی ببرم
چقدر جالب گفت استاد هر چقدر دعای خیر برای کسی بکنی به خودت برمی گردد اگر خوبی خوشبختی سلامتی برای کسی بخواهی به خودمان برمیگردد خداوند یک سیستم است که به افکار و رفتارهای ما واکنش نشان می دهد مثل آینه است که با برخورد برای خودت دارد
هر کس نتیجه اعمال خودش را میگیرد شرک این است که از دیگران طلب آمرزش بخواهیم کسی که قوانین خداوند را میشناسد خودش باید از خداوند بخواهد برای هر کاری
اگر به خودمان ستم کردیم و طلب آمرزش کردیم خداوند توبه پذیر و مهربان است و خطای ما را می پذیرد و قرآن چقدر واضح و به وضوح و به شفافیت آن می توانیم پی ببریم و به خدای یکتا ایمان بیاوریم اگر تنها فرمانروای عالم رب العالمین خداوند است دیگراز کسی نمی ترسیم یا ظلام را نمیپذیرد حق الناس این نیست که حق کسی را می توانیم بگیریم چون خودشون می توانند به خودشون ظلم کنند با نگرانی افسردگی و گناه بلا سر خودشون بیاورند اگر در فرکانس مناسب باشیم عشق سلامتی ثروت وجود دارد و در مدار درست هستیم
اگر با علم به حقیقت برسیم یا در علم رسوخ کنیم می توانیم به درک و آگاهی بیشتری برسیم همه دوستان خوبم رو به خدای بزرگ و مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام خدمت استاد عزیزم خانوم شایسته ی عزیز
واقعا این همه زحمتی که برای آگاه کردن دیگران میکشین ستودنی هست.
میدونم که شما نمیتونین من ویا هیچ کس دیگه رو تغییر بدین این منم که اگر توی فرکانس صحبتهای شما باشم اونچه رو که بدنبالش هستم رو دریافت میکنم.
آگاهی هایی که شما در اختیار ما میذارین خیلی ناب هستن وما به اندازه ظرفمون برداشت میکنیم. ممکنه من امسال اگاهیی رو از صحبتهای شما دریافت کنم که سال پیش نتونستم. این به ظرفیت من بستگی داره.
سالها قبل وقتی دوره رو شروع کردم زمانش نرسیده بود ولی الان مطمعنم در زمان مناسب خودش برگشتم تا دریافت کنم آنچه که بدنبالش هستم.
امروز در مورد قربانی بودن حرف زدین.
توی زندگی با همسرم چالش های زیادی داشتم. همسرم بهم خیانت کرد. سالها زندگی رو به کام خودم وبچه هام تلخ کردم. به جای اینکه پا روی ترسم بزارم وازش جدا بشم موندم وسالها هم خودم وهم بچه هامو عذاب دادم. چندسال طول کشید که فهمیدم اشتباه کردم. محکم جلوی اون ایستادم واز خونه بیرونش کردم تا بره وبا همون زن زندگی کنه وتقاضای طلاق دادم.این شجاعت ومصمم بودنم باعث شد اون زن از زندگی ما خارج بشه همسرم نادم و پشیمون برگرده وبا بخشش من زندگیمون دوباره روی آرامش رو بگیره. نمیگم تمام اون خاطرات رو فراموش کردم ولی خیلی تلاش کردم روی خودم کار کردم. مهمترین چیزی که بهم کمک کرد همین مسئله قربانی بودن بود.
روی خودم واعمالم متمرکز شدم. دنبال دلیل این اتفاق گشتم وفقط وفقط چیزی که پیدا کردم افکار واعمال خودم بود. فهمیدم من مسعول همه ی اتفاقاتی هستم که در زندگیم افتاده. وقتی اینو فهمیدم بخودم گفتم خب حالا باید درستش کنم. اینجا بود که افتادم دنبال مطالعه وگذروندم دوره های مختلف. وخدا رو شکر میکنم که تونستم از دل این چالش بزرگ با کلی تجربه بیرون بیام.یاد گرفتم کسی مسعول خوشحالی و خوشبختی من نیست. یاد گرفتم اگر میخوام حالم خوب بشه خودم باید تلاش کنم. یاد گرفتم اگر کسی تولدم رو یادش نیست مهم نیست. سالهاست خودم برای خودم تولد میگیرم و گل میخرم وکلی کیف میکنم. خیلی طول کشید تا بفهمم کسی بیرون از من نمیتونه کمکی بهم بکنه. توی اون تنهایی هایی که به خاطر طلاق عاطفی که با همسرم داشتم افراد زیادی رو دور خودم جمع کردم تا خلع حضور اونو پر کنم. غافل از اینکه اون خلع فقط با خودم پر میشد. آدمای زیادی وارد زندگیم شدن وبخاطر ضعفهایی که داشتم ازم سو استفاده کرده ورفتن. اینا رو نگفتم که بگم قربانی شدم نه اینا رو گفتم که به خودم یادآوری بشه من مسعول همه این اتفاقات هستم وهمچنین مسعول درست کردنشون.
. در مدت عذابی که فکر میکردم همسرم بهم میده همش سعی میکردم به همه ثابت کنم من قربانی هستم ومورد ظلم واقع شدم واین همسرمه که باید به روانشناس مراجعه کنه ودرمان بشه. ولی بعدها فهمیدم تنها کسی که باید تغییر کنه منم. چون دنیای بیرون من بازتاب دنیای درونم هست. من در مسیر تغییر هستم واین باعث شده همسرم هم تغییر بکنه وتقریبا همونی بشه که دوست داشتم بشه. میدونم مسیر طولانی دارم تا به تمام خواسته هام برسم. میدونم چیزی به عنوان مقصد وجود نداره وهمش مسیره. پس از مسیرم لذت میبرم واز اینکه هرروز یه چیز جدید یاد بگیرم خوشحال میشم.
بازم از استاد عزیزم وخانوم شایسته ی عزیز متشکرم
اینم پیام امروزم. میدونم در آخر این دوره برگردم و پیامهامو بخونم باورم نشه که از کجا به کجا رسیدم.
در پناه خدا در آرامش باشیم
سسلام به عزیزان
روز دوم روز شمار تحول زندگی من
اول از همه من تصمیم گرفتم سختترین کار در روز رو اول از همه انجام بدم و اون هم متعهد کردن خودم به استفاده از فایلهای اموزشی استاد هست.
اولین موضوعی که در این فایل نظرم رو جلب کرد بحث سیستمی بودن خداوند هست، اینکه خداوند یک سری قوانین در این جهان طراحی کرده که اون قوانین دارن کار میکنن و نتایج رو ایجاد میکنند حالا کل کار ما این هست که اون قوانین رو درک کنیم و مطابق اونها عمل کنیم و اگر این کار رو نکنیم نتیجهای نمیگیریم و خداوند هم دلش به حال ما نمیسوزه که خب نتیجه نگرفتی آخه میام قوانین رو تغییر میدم که نتیجه بگیری نه اگر تو خودت رو مطابق قانون نکنی نتیجهای در کار نیست و این برای همهی انسانها هم به همین شکل بوده و هر کسی نتیجهای گرفته اومده بر اساس قوانین عمل کرده، و تو هم اگر میخوای نتیجه بگیری باید همین کار رو بکنی.. پیامبر هم باشی باید مطابق این قوانین عمل بکنی اگر نکنی نتیجه نمیگیری و قوانین برای همه یکسان هست، این اولا عدالت خداست که قوانین رو برای همه یکسان در نظر گرفته و دوم هم اینکه ما باید مطابق قوانین عمل کنیم و این سیستم این خداوند بر اساس این قوانین نتایج رو به ما میده اگر هر طور دلمون بخواد کار بکنیم خداوند گفته نتیجه نمیگیری چون قوانین ثابت در کار هست. پس کل کار من این هست که قوانین رو درک کنم و مطابق اون عمل کنم و الا نتیجه بی نتیجه.
نکته دیگه در مورد بحث دعا کردن بود، من وقتی برای افراد دعا میکنم و با عشق این کار رو انجام میدم به احساس خوبی میرسم و همین احساس خوبه کلی برام نتیجه هست ولی اینجا با صحبتهای استاد یکم دچار تضاد شدم، من میدونم که خیلی از افرادی که براشون دعا میکنم نه همشون، مثل بعضی از اطرافیانی که به هر حال به شکلی رابطه باهاشون دارم، اونها در مسیر درست نیستند، یعنی کلا با قوانین آشنایی ندارن ولی من براشون دعا میکنم و آرزوی هدایت میکنم براشون آرزوی نتایج خوب میکنم براشون و به احساس بهتری میرسم و اتفاقا در روابطم هم تاثیر مثبتی داره و نگاهم مهربانانهتر میشه، ولی اینجا استاد به نقل از قرآن گفت که تو وقتی میدونی یک کسی در مسیر اشتباه هست نباید براشون دعا بکنی و تاثیری هم نداره، خب من اینو میدونم که ممکنه تاثیری نداشته باشه.. ولی من دعا نمیکنم که حتما افراد تاثیری بگیرن.. دوست دارم تاثیر بگیرن ولی چون دعا کردنه به من احساس خوبی میده انجامش میدم با این حال بازم نباید دعا کنم با اینکه احساس خوبی به من میده؟ اگر من دعا نکنم یک جورایی قسمتی از آرامشم رو از دست میدم چون یکی از روشهای کنترل ذهنم همین دعا کردن هست. اینکه در شخصیتم برای دیگران خیر و خوبی بخوام حالا میخواد تاثیربگذاره میخواد نگذاره ولی من خیر و خوبی بخوام و من کار خودم رو انجام بدم. لطفا به من پاسخ بدید در این مورد.
نکته دیگه این بود که ابراهیم وقتی فهمید که پدرش در مسیر نادرستی هست از اون بیزاری جست و حتی نخواست هم که اون رو درست کنه فقط دور شد .. برام این درس رو داشت که حتی لحظهای سعی نکنم کسی رو تغییر بدم و وقتی میبینم در مسیر نادرستی هستند از اونها دور بشم.
نکته دیگه این هست که ما نمیتونیم به کسی ظلم کنیم، اگر بخواهیم به کسی ظلم کنیم و حق کسی رو بخوریم یا گناهی رو کردن کسی بندازیم یا به هر صورت گناهی انجام بدیم خودمون نتیجهاش رو میبینیم و اصلا نمیتونیم به اون فرد ضربه بزنیم و حتی اگر هم اون فرد ضربهای بهش وارد بشه بر اساس اشتباه ما به دلیل ضعف ایمان خودش بوده و اگر در مدار درستی میبود این اتفاق به نفعش رقم میخورد. بنابراین من نمیتونم به کسی ضربه بزنم.
نکته دیگه این هست که این دنیا وجود داره اما آخرتی هم حتما وجود داره و ما بعد از مرگ در این دنیا از بین نمیریم بلکه به سرای آخرت میرویم و اگر بخواهیم بازه بزرگ تر رو نگاه بکنیم ما بی انتها هستیم و هیچ موقع نابود نمیشیم و در ضمن اگر کسی به ظاهر حقش در این دنیا خورده بشه جهان آخرتی هم در کار هست و قضیه تموم نمیشه و در کل کسی حقش خورده نمیشه چون خداوند فرمانروای کیهان هست
موضوع بعدی بحث ترس و ایمان بود که وقتی ما از کسی میترسیم، یعنی قدرت رو دادیم به اون فرد و این ترسه بلا سر ما میاره، ما باید ایمان داشته باشیم و از چیزی نترسیم تا رستگار بشیم و قدرت رو به خداوند بدیم
موضوع بعدی این بود که اگر در جایی هستیم و شرایط نامناسب هست و به ظاهر داره به ما ستم میشه، خدا میگه چرا ظلم رو قبول کردی و مهاجرت نکردی؟ چون بی ایمان بودی مهاجرت نکردی و چون بی ایمان بودی حرکت نکردی و باور نداشتی که خداوند فرمانروای کیهان هست و کمکت میکنه. اینطوری تو زندگی عمل کردن کار آسونی نیست.
موضوع بعدی این بود که جهان داره بر اساس قوانین خداوند رهبری میشه و اینکه پیامبر برای ما استغفار کنه یا نکنه فرقی نمیکنه.. اینکه خیلیها میگن توسل میکنیم به فلان امام و پیامبر و .. هیچ کار خاصی نمیکنه و ما باید خودمون رو با قوانین خداوند هماهنگ کنیم اون وقته که نتایج تغییر میکنه.
موضوع بعدی این هست که جایی که مظلوم وجود داشته باشه ظالم بوجود میاد و اگر ما مظلوم نباشیم بنابراین ظالمی هم در کار نخواهد بود و خداوند درها رو باز میکنه
موضوع بعدی این هست که بریم تو قرآن و تحقیق انجام بدیم و ببینیم قران چیه گفته نه اینکه یک حرفی رو از یک نفر بشنویم و قبول کنیم. بریم با تحقیق و بررسی به نتیجه برسیم و اینکه باور داشته باشیم قرآن به وضوح همه چیز رو بیان کرده و لازم نیست از کسی تفسیر بشنویم. وقتی خود قرآن میگه من واضح هستم چرا ما پیچیدهاش میکنیم؟
عاشقتونم.
به نطر من به دعا کردن ادامه بدین چون در یکی از فایل ها از استاد شنیدم ما هر دعایی برای دیگران انجام بدیم به خودمون برمیگرده…
شما برای دیگران دعا میکنین که هدایت بشن در نتیجه خودتون بیشتر هدایت میشین ...
فکر میکنم علتش هم این هست که شما برای یک نفر هدایت شدن رو میخواهید و شما خودتون تا الان هدایت شدن رو تجربه کردین و به گفته خودتون با این دعا کردن به آرامش میرسید چرا؟ چون عمیقا لذت هدایت شدن در ذهن و روح شما تجسم میشه و این تجسم در این حالت برای شما فرکانس جذب موقعیت بیشتری از این جنس رو به همراه داره یعنی هدایت شدن بیشتر …
پس دعاهای ما بر ما اثر دارن
سلام حدیث عزیزم، سپاسگزارم بابت اینکه پاسخ دادی.
خودمم نظرم همین هست، دعا کردن به خودم کمک میکنه و باعث میشه به به احساس بهتر برسم و هم اینکه دعا کردن نتیجه ی مثبت و هدایت و آگاهی بیشتر به خودم میرسونه چون دعا به خودم برمیگرده. یعنی دعای هر مسی به خودش برمیگرده.
چیزی که باعث تعجبم شده این جمله هست در مورد ابراهیم که دیگه دعا نکرد برای پدرش وقتی فهمید هنوز بت پرستی میکنه، یعنی فقط برای کسایی که در مسیر درست هستن باید دعا کنیم؟! البته شاید با خوندن کل قرآن این تضاد حل بشه در مورد دعا کردن من هنوز این مورد رو ریشه ای مطالعه نکردم نتیجه اش رو خواهم گفت. با این حال چون به من احساس خوبی میده انجامش میدم و دعا میکنم.
سلام
من در رابطه با یک موضوع دیگه ای سوال دارم و اون هم این هستش که من هنوز در رابطه با کشتن حیوانات و قطع درختان یا استفاده از ظروف یکبار مصرف حس بدی بهم میدن، نمیدونم این قضیه از دیدگاه استاد چه جوابی داره، شما اگه در این زمینه تا الان آموزشی دیدین یا مطلبی مطالعه کردین ممنون میشم به منم بگین
سپاسگزارم
سلام دوست عزیزم
در مورد قطع درختان و کشتن حیوانات فایل هفت آرامش در پرتو آگاهی رو گوش بدید. اگر بدون دلیل درستی باشه کارما داره. مثلا من در گذشته یک عادت نادرستی داشتم که مینشستم روی زمین چمن شروع میکردم به کندن چمنها. نمیدونم چرا ولی این عادت بود. وقتی آرامش در پرتو آگاهی رو گوش دادم گفتم تو داری بدون دلیل آسیب میرسونی به این چمنها و دیگه این کار رو انجام ندادم برعکس نوازش میکنم چمنها رو. ولی مثلا یک درختی جلوی راحتی شما رو گرفته و داره آسیب میرسونه، اینجا دیگه بهترین کار این هست که جا به جاش کنی که مجبور به قطع یک سری از ریشهها هستی ولی درخت خودش رو بازسازی میکنه. یا مثلا یک مگسی هست که میاد هی به تو آسیب میرسونه دیگه اینجا به این دلیل که داره آسیب میرسونه باید کشته بشه ولی اگر مگسی هست که کاری با تو نداره چرا بکشیش؟ نباید بدون دلیل آسیب برسونی. یا مثلا خیلیها میخوان کاغذ بسازن به راحتی میرن و درخت رو قطع میکنن و کاغذ میسازن. چرا؟ چون اینها نعمتهایی هست که خداوند قرار داده تا ازشون استفاده کنیم. اما همینم نباید بیش از حد بشه. در مورد حیوانات هم همینطور هست. خداوند خودش اجازه داده که از این نعمات استفاده کنیم و برای ما خلقشون کرده. آیه 4 سوره مائده رو مطالعه کن که شکار حلال هست.
در مورد استفاده از ظروف یکبار مصرف هم باید ببینی ارزش کدوم یک از موارد زیر برات مهمه: آراستگی یا راحتی.
من خودم فعلا برام آراستگی مهم تر هست و حس ارزشمندی بیشتری بهم میده و از ظروف شکیل استفاده میکنم برای خودم. اگر روزی احساس کنم راحتی برام مهمتر هست به راحتی از ظروف یکبار مصرف استفاده میکنم. برامم فرقی نمیکنه مهمون باشه یا خودم باشه. بیشتر بحث عزت نفس هست که بتونی اونچه که فکر میکنی درسته رو زندگی کنی که نیاز به عزت نفس داره.
امیدوارم بهت کمک کرده باشه.
سلام ممنونم زمان گذاشتی و پاسخم رو دادین خیلی برام ارزشمند هست راهنمایی که کردی حتما فایل رو میبینم، خیلی سپاسگزارم از استاد عزیز که شرایط پرسش و پاسخ رو در این سایت فراهم کردن، خودم به جواب دیگری هم رسیدم اینکه استاد گفته بودن ما به هیچ کس و هیچ چیز نمیتونیم آسیب وارد کنیم، اگر دایناسورها منقرض نمیشدن اون هم مرگی که در یک زمان باشه حجم به اون عظیمی مواد آلی تولید نمیشد که به نفت و زغال سنگ تبدیل بشه و همون نفت بود که باعث پیشرفت در تمام ابعاد جهان داشت پس حتی یک اتفاق به ظاهر بد هم به نتایج خوب ختم میشه
با آرزوی سلامتی و اتفاقات شاد برای شما
سلام دوست عزیز ،دعاکردن برای دیگران به زندگی خودمون برمی گرده .شما اگر با دعا کردن برای دیگران به احساس خوبی می رسید این کار رو ادامه بدید ونتیجه دعای خوب شمابرای دیگران به زندگی خودتون برمی گرده ،برای همین هم هست که میگن کسی رو نفرین نکنید چون طبق قانون اثر نفرین ودعای بد برای دیگران باز به زندگی خودمون برمی گرده
ممنونم راضیه عزیزم بابت پاسخی که دادی، من همین کار رو انجام میدم چون بهم احساس خوبی میده. نظرت در مورد ابراهیم چیه که وقتی فهمید پدرش بت پرسته دیگه دعا نکرد؟ یعنی وقتی کسی در مسیر درست هست فقط باید براش دعا کنیم؟ سپاس از حضورت.
سلام محمدصادق عزیز ،دعا کردن به این منظور که مابخواهیم سرنوشت کسی عوض بشه ،درست نیست -کسی که درمسیر درست هست چه مابراش دعاکنیم چه براش دعانکنیم مسیر درست خودش رو میره
ابراهیم هم خیلی تلاش کرد که پدرش به راه درست بیاد بعد وقتی فهمید پدرش هدایت نمیشه دست از هدایتش برداشت چون قدرتی نداشت که اون روبه راه راست هدایت کنه ،حتی خود خداوند هم بندگانش رو به اجبار به راه راست هدایت نمیکنه
سلام راضیه جان
نظر من این هست که برای افراد چه در مسیر درست هستند چه نادرست باید دعا کنیم. نه صرفا به خاطر اونها بلکه به خاطر خودمون. من از تجربه زندگیم میگم، من وقتی میبینم یکی تو مسیر درست یا حتی نادرست هست نباید کاری جهت تغییرش انجام بدم بلکه باید تمرکزم رو بگذارم روی خودم که پیشرفت کنم چون ما اصولا قادر به تغییرات هیچکس جز خودمون نیستیم. در مرحله دیگه برای اینکه از نظر ذهنی خودم رو در مدار درست قرار بدم باید برای اون فرد دعا کنم که خداوند به مسیر درست هدایتش کنه. این باعث میشه که خودم به احساس بهتری برسم و به مسیر درست هدایت بشم چون دعای من به خودم برمیگرده. ولی قرار هم نیست خودخواهانه دعا کنم بگم چون میخوام به خودم برگرده دعا میکنم.. نه واقعا برای اون فرد خیر میخواهیم ولی میدونیم که دعای ما طبق قانون به خودمون برمیگرده و در ضمن ما توانایی تغییر دیگران رو نداریم. دقیقا درست گفتی اینکه بخواهیم با دعا کردن سرنوشت کسی رو عوض کنیم صد در صد غلطه چون ما هیچگونه توانایی در تغییر زندگی هر فردی جز خودمون نداریم. ولی اینکه برای دیگران خیر و نیکی و عشق بخواهیم باید باشه. به نظرم دلیل اینکه ابراهیم برای پدرش دعا نکرد همین موضوعی هست که خودت گفتی. سپاسگزارم بابت حضورت راضیه عزیز.
سلام ،محمدصادق عزیز بله دقیقابه نکته درستی اشاره کردید،ولی نظر من این هست که ماباید برای همه خیر ،خوبی وعشق بخواهیم ولی نباید به کسانی که درراه درست نیستند زیادتوجه کنیم،که توجه زیاد ما به اونها مارو به مسیر نادرست اونها هدایت کنه
من هم ازشما بابت کامنت های زیبایی که
می نویسید سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
محمد جان عزیز الهی که هر لحظه ات پر از لبخند و عشق خداوند باشد برادر عزیزم
بیبین محمد جان من نظر به درک خودم میگویم و انشالله که به پاسخ درست برسید
دعا کردن که برای شما حس خوب میدهد انجام بدهید چون به خودتان برمیگردد و حالا بگویم در مورد ابراهیم
ابراهیم بعد از این که فهمید پدرش بت پرست هست و در مسیر غلط هست دیگر برایش دعا نکرد چون با این کار شاید توجه ابراهیم (ع) به نکته منفی قضیه میشد و توجه ما بسیار مهم هست توجه ما اتفاقات زنده گی ما را رقم میزند وقتی که پدرش بت پرست بود در مدار پایین و فرکانس منفی بود از همین خاطر دیگر برایش دعا نکرد چون توجه اش به آن سمت میرفت و هر چی که توجه ما به هر موضوع باشه اصل و اساس همان موضوع در زنده گی ما بیشترمیشود شاید با این کار باعث میشدابراهیم با بت پرستی بیشتر یا بت پرستان بیشتر مواجه شود و اگر مثال واضح بزنم مثلا یک دوست ما یک نوع مریضی داشته باشد و هی ما همیشه توجه کنیم دعا کنیم خدایا فلان مریضی دوست من را خوب بساز شفا بتی ما در اصل چی داریم به او مریضی توجه داریم تغییر که هیچ در شفا یا صحت دوست ما به وجود نمی اید چون با فرکانس هایش ایجاد کرده باید فرکانس هایش را تغییر بدهد تا صحت یاب شود و این باعث میشود با توجه ما به او موضوع (مریضی) را برای خودمان ایجاد کنیم برای مثال گفتم اگر هر وقت شما هم خواستین دعا کنن برای خوشبختی ثروتمند شدن شاد بودن دیگران دعا کنید نی در باره هر مشکل مساله دیگران چون باز موضوع توجه میشود و اگر متوجه شده باشید خود استاد در اخیر هر فایل خود دعای سعادتمندی دنیا و اخرت برای همه ما میکند
انشالله که توانسته باشم واضح کنم
بر جهان خرم از آنست که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
هر چی آرزویی خوبه مال تو رفیق ……
سلام پاکیزه عزیزم
چه اسم قشنگی داری.
ممنونم که دیدگاهت رو با من به اشتراک گذاشتی.
چیزی که در مورد کانون توجه گفتی نکته خیلی کلیدی هست و خوشحالم که این موضوع رو درک کردی.
خیلی اوقات ما فکر میکنیم کانون توجهمون روی خواستههاست درصورتی که روی ناخواستههاست و چیزهایی که نمیخواهیمشون.
مثل تمرکز کردن بر مریضی بیشتر که گفتی. در صورتی که دعا کردن این هست که ما به صورت دلی خیر نیت خیر برای افراد داشته باشیم، یعنی تمرکز روی اون چیز خیر هست نه اینکه روی نقاط منفی تمرکز کنیم.
منم برای شما بهترین ها رو میخوام امیدوارم هر روز زندگیت زیباتر از دیروز بشه.
سلام دوستای خوبم
داشتم ی قسمت از فایل گوش میدادم ک برگشتم ب گذشته خودم
اینکه مشرک واقعی بودم،، نمیگم الان عالیم ولی خیلی بهتر از گذشتمم
یادمه یکبار ، پشت سر ی نفر ی صحبتی کردم و معذرت خواهی ازش کردم با تحکم گف ک تورو نمیبخشم فلان و فلان میکنم
منم ناراحت و افسرده با چشای گریون برگشتم خونه با همون احساس گناهی ک نمیذاش درست نفس بکشم ، چن ماه افسرده بودم ، الان ک این فایل رو جوش گوش دادم فهمیدم اون همه اتفاق ناخواسته ای ک بعد اون اتفاق رخ داد و من فک میکردم آه اونه وجود نداشته ، این من بودم ک روزهامو تو احساس گناه گذروندم
چقد عاشق این خدای بخشنده ام ن اونی ک بهم گفتن، این باور ایقددد عمیق بود تو زندگی من ک وقتی ی لباسی میخریدم یا ی کافه میرفتم میگفتم وای مردم ندارن دارن نگاه میکنن
یا از بچگی ب من گفته بودن اگه میخوای ک زندگی خوبی داشته باشی باید ماه محرم و ماه رمضونا گریه کنی، منی ک هرچقد سعی میکردم گریم نمیومد و ادمای اطراف ی جوری نگاهم میکنن
وقتی وارد سایت شدم وقتی شروع کردم ب کار کردم رو خودم دیگه کنارشون نرفتم ، دیگه تو اون مراسما نرفتم ، دیگه غیبت نکردم جوری که همه فهمیدن پیش سمیه نباید بد کسی رو گف
خدایا شکرت ک این فایل ب من یادآوری کرد که چقدد تو این مدت تغییر کردم ، رفتارم و کسب و کاری ک خودم راهش انداختم جوری که هیچ کس باورش نمیشه تو این سن ی مغازه دارم ک مال خودمه
سلام سمیه عزیزم
آفرین آفرین آفرین بر تو تحسین ات میکنم که کسب کار خودت راه انداختی
عزیزم الهی که همیشه موفق باشی هر روزت بهتر از دیروز باشد
و چقدر خوب هست که متوجه تغییرات زنده گی ات شدی
بخاطر داشتن مغازه خودت هم بسیار خوشحال شدم
فتح قله موفقیت شایسته شماست رفیق خوبم
خوشبختی واقعی نصیب هر لحظه و ثانیه زنده گیت
به نام پروردگار یکتا
سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرانقدرم آقای عباسمنش عزیز و مریم خانم عزیزم و دوستان گرامی
درسهایی که از این فایل ارزشمند آموختم :
*ما توانایی کامل خلق زندگی خودمان را داریم .
* ما توانایی تغییر زندگی دیگران را نداریم.
ما توانایی و قدرت خلق زندگیمان را از عزت نفس مان و خدا ( انرژی جهان هستی، قوانینی که سیستمی کار میکنند) ، می گیریم .
برای ساختن پایه های عزت نفسی پایدار و نیرومند در وجودمان ، باید باورهای مخرب و ویرانگر ” احساس گناه ” و ” احساس قربانی بودن ، مظلوم واقع شدن ” را ، با احکام الهی ، با باور های قدرتمند کننده در ذهن و وجودمان نهادینه کنیم .
که چقدر زیبا ! و بجا ! ، سفرمان را با این فایلهای توحیدی و عزت نفس ، شروع کردیم .
سالها بود که با احساس قربانی بودن ، زندگی می کردم ، قربانی بودنم را ، از خدا گرفته تا کوچک ترین بنده ی خدا بیان می کردم ، و فکر هم می کردم کار درست و خوبی می کنم . متاسفم به اینهمه غفلت !
و خدایا شکرت برای هدایت ، تغییرات مثبت ، رشد و پیشرفت روزافزونم .
استاد بزرگوارم،آقای عباسمنش عزیز ، الهی ! تا دنیا دنیاست همیشه و همه جا، سلامت و سرافراز و پاینده باشید. متشکرم.
روح و جانم آزاد شد! ، از بندهای مفسدی که از باورهای سمی ” احساس گناه و احساس قربانی بودن، مورد ظلم قرار گرفتن ” که ذهنم را احاطه کرده بودند . خدایا شکرت عاشقتم
دیگر هیچ کسی را مقصر نمی دانم !
شنیده بودم هر دعایی که به دیگران میکنیم به خودمان برمی گردد .
چرا و چگونه اش را استاد توضیح دادند.
هرکسی در هر مداری قرار دارد ، طبق فرکانس ها و باورهای خودش ، اتفاقات و شرایط زندگیش را خلق می کند ، دعای ما فرکانس ها و باورهای کس دیگری را تغییر نمی دهد ، بلکه دعاهای ما که فرکانس های فرستاده شده از جانب ما به جهان هستی هستند ، طبق قوانین و سیستم جهان هستی به خودمان بر میگردند ، زیرا کار سیستم ، واکنش و باز تاب فرکانس های ماست .
یک خاطره ی جالب اینجا ثبت کنم :
” همسرم صحبتهای استاد و گه گاهی می شنوه ، و تایید میکنه ، چون خودش تحصیلات بالایی داره ، نمیخواد بطور مستقیم از آموزه های استاد استفاده کنه، از اینجا که خیلی در کار مردم دخالت میکرد و موضوعات دیگران و بررسی میکرد، گفتم خدایا چیکار کنم ؟!
روز تولدش یهویی بدون هیچ برنامه ریزی ،بهش گفتم : امروز دو تا هدیه ی خاص و متفاوت معنوی بهت میدم هر کدوم به ارزش یک میلیون تومان ، که میشه هدیه من به شما دومیلیون :
هدیه ی اول : “هر کسی در هر جایگاهی قرار دارد ، جای درست خودش قرار گرفته است.”
هدیه ی دوم : ” ما توان تغییر شرایط دیگران را نداریم ، فقط با وارد شدن به مسائل دیگران ، سم های آنها را وارد زندگی خودمان می کنیم ، باید اعراض کنیم .”
خداروشکر همسرم نیز خیلی خوب هدایای من و گرفت و قبول کرد ، دیگه دخالت در کار دیگران و 90درصد کنار گذاشته ، و همیشه هم یادآوری میکنه ، و پیش همه میگه : خانم من دو جمله رو به من دو میلیون تومان هدیه داد . خدارو شکر
خیلی احساس خوبی دارم خداروشکر
در پناه نور و عشق الهی باشید.