«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب العالمین تنها پروردگار جهانیان
سپاس می گویم خدایم را که امروز هم توفیقی بهم داد تا بتونم برگ دوم سفر نامه ام رو بنویسم.
سلام به استاد عزیزم و همسفرهای دوست داشتنی ام..
ظلم به خود!!!!
اصلا مگه داریم همچین چیزی. مگه میشه که کسی به خودش ظلم کنه. چرا قبلن فکر میکردم اینایی که تو مراسم عزا و محرم خودزنی می کنن به خودشون ظلم می کنن. ولی بعد از شنیدن این فایل فهمیدم من خودم در تمام عمرم به خودم ظلم کردم.
☆ وقتی که از انجام کاری ترسیدم و جلو نرفتم اون موقع به خودم ظلم کردم و خودمو از نعمتهای خدا دور کردم.
☆ وقتی که قبول کردم تو شرایطی که نادلخواهم بود بمونم و ترسیدم بخاطر وابستگیام و شرک داشتم اونوقت به خودم ظلم کردم
☆وقتی دیگران رو مقصر اتفاقات زندگیم دونستم اونوقتا به خودم ظلم کردم
☆وقتی با درماندگی مینشستم و اتفاقهای بد زندگیمو با کلی گریه و ناله برای اطرافیانم تعریف میکردم به خودم ظلم کردم
و این احساس قربانی شدن احساسیه که همیشه داشتمش.
همیشه فکر کردم یکی تو یک قسمت از زندگیم مقصر اتفاقات بد زندگیم بوده و این من بودم که قربانی شدم و همیشه و همیشه تصورم این بود که دیگران مقصر تلخیهای زندگی من هستن.
هیچ وقت نتونستم مسئولیت صددر صد اتفاقات زندگیمو قبول کنم چون همیشه این دیگران بودن که بد بودن و منِ قربانی همیشه خوب بودم.
استاد امروز داشتم مصاحبه ۶ شما رو گوش میکردم که گفتین خانم شایسته هر وقت از شما تندی میبینن نمیگن چرا شما؟؟ میگن چرا من؟؟
خیلی برام درس داشت. چون من همیشه وقتی یه موضوعی حالمو بد می کنه همش دنبال یه موضوع خارجی بودم برای پیدا کردن مقصر ولی چیزی که از خانم شایسته یاد گرفتم این بود که من چه عاملی درونم بوده که اون وجه از اون شخص رو برانگیخته کردم.
خانم شایسته عزیزم خیلی تحسینتون کردم و امیدورام زودتر منم این موضوع رو کامل درک کنم و دیگه دنبال مقصر نباشم. چون وقتی الگوهای به این خوبی دارم
دیگه خداوند نعمتش و حجتش رو برمن تموم کرده و جای هیچ عذر و بهانه ای برام نمیمونه. چون حتی شیطان هم اون دنیا جلوی من می ایسته و میگه خودت مسئولی. به من چه که تو گول خوردی. میخواستی گول نخوری.من از تو و از طرز فکرت که بجای اینکه به ندای قلبت گوش کنی افتادی دنبال من بیزارم.
فلا تلومونی و لوموا انفسکم…..
اونوقها نمیدونستم جهان داره به فرکانسای من جواب میده و خب طبیعتا وقتی من اونهمه حس بد داشت طبق قانون هر بار اتفاقات بدتری رو تجربه می کردم همونجوری که اینروزا که حسم خوبه هر روز و هر روز دارم اتفاقات قشنگتری رو تجربه می کنم. همونجوریه که اینروزا که دارم قانونو درک می کنم هر روز تجربیات قشنگتری وارد زندگیم میشه و آرامش بیشتری رو حس می کنم.
اینروزا که خودم و خدای درونم رو بیشتر دوست دارم بیشتر میتونم رو زندگیم کنترل داشته باشم و بهتر میتونم بفهمم آبشخور ناخواسته هام کجاست.
اینروزا دارم زندگی به سبک خودم رو تجربه می کنم و دارم پا میزارم روی همه حرفهایی که دیگران ممکنه پشت سرم بزنن.
اینروزا دارم یاد میگیرم فقط و فقط خودم باشم و فقط و فقط خودم رو مسئول زندگیم بدونم.
اینروزا دارم یاد می گیرم بجای حس قربانی بودن حس خالق بودن رو به خودم القا کنم تا شایسته فتبارک الله احسن الخالقین بشم. و چه حس خوبی داره زندگی به سبک شخصی خودم همونجوریه که خودم دوست دارم..
خدایا شککرت که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی و بهترین استاد دنیا رو نصیبم کردی.
عاشقتم خدای خوبم💚💚💚💚💚
به نام خداوند بخشنده و مهربان
طبق تعهدی که به خودم دادم هر فایل ای که دیدم بیام و کامنت بزارم و اگاهی ای که درک کردم را بنویسم..جهان مثل سیستم عمل میکنه ورودی را میگیره (افکار و فرکانس های مارا) و خروجی تحویل میده (اتفاق ها شرایط و هرچیزی که تجربه اش میکنیم) تا زمانی که ورودی مناسب باشه خروجی هم مناسبه مثل هر چیز دیگه ای ..مثل بدنسازی تا زمانی که میری باشگاه تغذیه وتمرین ات مناسبه خروجی هم مناسبه ..مثل آب میوه گیری تا زمانی که تو به ورودی پرتقال میدی آب پرتقال تحویلت میده ..هیچ وقت اینطور نمیشه که شما سیب بریزی تو آب میوه گیری مثلا موز بیاد بیرون😀😁این جهان هم دقیقا همینطور داره عمل میکنه مثل آینه تو توآینه هرجور که باشی خودتو میبینی اگه سیاه باشی سفید باشی خودتو داره به خودت نشون میده حالا این جهان هم داره تمام اتفاق ها وشرایطی که تو داری تجربه اش میکنی اینها نتیجه افکار وباورهای خودته ..من دارم تمام اتفاق ها و شرایط زندگیمو خودم دارم خلق میکنم میزان درآمدم میزان سلامتی ام میزان رابطه ام نوع مشتری های میزان مشتری هام ایده ها و همه آنچه که تجربه میکنم را خودم دارم خلق میکنم چون در همین اوضاع وشرایط در همین شهر در همین کار خیلی ها دارن مث بنز میرن جلو …دلیل کم بودن درآمدم جامعه یا سرمایه یا پدرومادر و… نیست دلیلش خودمنم باورهام و فرکانسهامه …دلیل نداشتن رابطه خوب تقصیر خودته نه طرف مقابلت …دلیل میزان سلامتی ات خودت هستی ..دلیل هرآنچه که داریم همین الان تجربه میکنیم خودمون هستیم …وقتی که این جهان داره فقط فقط به باورها و کانون توجه من واکنش نشون میده وقتی این قانون بدون تغییر وقتی زبان خداوند زبان باورها وفرکانس هاست چرا فرکانس های خوب نفرستیم چرا باورهای خوب نسازیم چرا زندگیمون را از هرجنبه ای عالی وعالی تر نکنیم ؟؟؟ خدایا صدهزار مرتبه شکر بخاطر قوانین بدون تغییر بخاطر این آگاهی ها شکرررت رب من❤❤
خدارو شکر میکنم که تونستم برای این روز هم کامنت بزارم.
خدا رو سپاسگذارم بخاطر خانواده صمیمی عباسمنش.
یکی از فایل های بینظیر سایت همین فایل هست:
ما توانایی کنترل کسی رو نداریم!
ما نمیتونیم کسی رو از خوشبختی محرومش کنیم.
ما نمیتونیم نعمت رو از کسی بگیریم!
و همینطور:
ما نمیتونیم کسی رو خوشبختش کنیم!
ما نمیتونیم کسی رو دستش رو بگیریم و به سمت سعادت هلش بدیم!
مگر اینکه خودش بخواهد یا به نوعی دیگه
ما نمیتونیم کسی رو که گوشش نمیشنوه بهش چیزی رو بگیم!
این روز با برکت و این قدم پرخیر پر است از خبرهای خوب برایمان.
چقدر عالی این آگاهی های ناب کم کم و در بخش روزشمار من داره نگاشته میشه!
انگار خدا با آدم صحبت میکنه که وقتی داری روی باورهات و روی خودت کتر میکنی، بهتره این آگاهی رو هم بدونی!
آگاهی مثل : گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش! به عبارتی دیگه:
چنان که خواهی نردبانی بر آسمان بگذار و برای آنها نشانه بیاور، اما آنها نمیشنوند.
خدا نکنه که بر قلب کسی مهر نهاده بشه دوستان! قلب مهمترین عضو در بدن ما آدم هاست وقتی میخواهیم الهامات رو دریافت کنیم.
چقدر خوبه من اینقدر محرم بشم که بتونم پیغام سروش رو بشنوم.
ندای خالقم رو، ندای نیروی برتر رو، ندای عشق رو!
خداجونم سپاسگذارت هستم!
عشقمی!!!
مچکرم بخاطر هدایت نااااااب!
بخاطر راهنمایی هات!
دریافت این فایل! قدم به قدم به اینجا رساندنت!
حالا بهم گفتی که بخودت ظلم نکن! نتیجه فرکانسیت همون باورهاتن.
نتیجه بقیه هم همون فرکانس هاشونه!
سعی نکن کسی رو تغیر بدی که اونوقت تو هم وارد فرکانس مخرب اونها میشی!
هروقت عاجز و درمانده پیشت اومدن و ساکت بودن تا تو براشون از نعمت ها بگی، از برکات بگی، از لذت ها بگی، از سلامتی و ثروت…
این میشه راهش!
اونوقت از بزرگی این جهان بگو!
از خدایش! از فرمانرواییش! از کائنات فرمانبردارش! از شانس!از خیر و برکت و آسوده زندگی کردن به سبک مومنین!
برای نزدیکانت هم استغفار نکن! چرا که بازم وارد سیکل معیوب اون ها خواهی شد!
هر کس موظفه که خودش تعقل کنه و زندگی خودش رو با تفکر بسازه! کسی در این مسیر مجبور به تحمل چیزی نیست و اگر جور دیگه ای فکر میکنه در واقع به خودش ظلم میکنه. جهان با کسی جبر نداره، برعکس کسانی که هماهنگ با قوانین باشن خیلی هم این دنیا رو هماهنگ میابند. که از روی طبع سخت گیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
خدایا شکرت
به نام خدای هدایتگر
۴۳مین روز سفرنامه
اولین بارنبود که این فایل روگوش میدادم ولی یادمه اون موقع ذهنم مقاومت داشت که مگه میشه کسی به کسی نتونه ظلم کنه واصلا باورم نمیشد که ظلم فقط ادمی میتونه به خودش کنه
ولی الان یه لحظه بعددیدن این فایل خنده ام گرفت اخه اونجوری اینهمه اتفاقات ریز ودرشت گذشته رو چجوری بیام گردن بگیرم که ازخودم بوده مقصر خودم بودم
تازه خیلی هارودیدم همین مورد ظلم واقع شدن رو برای خودشون جوری دوس دارن ثابت کنن به بقیه که با اب وتاب وگریه واه وناله ونفرین قاطی میکنن وهرروز ورد زبونشونه
درس مهم اینه که کلا اون خاطرات وپاک کنم چون اون اتفاقات به واسطه باورها ی خودم برام اتفاق افتاده وتکرار اونها دیگه الان با داشتن این دیدگاه وباور فکر نمیکنم دیگه لطفی داشته باشه خخ
وای همینجور مثالهاش برام قطار میشه ویادم میفته ادمهایی که همه هم وغمشون اینه که ثابت کنن مورد ظلم قرار گرفتن مثل مادرم که همیشه پدرم رو جزو ظالمترین ادمها میدونه وهمش به من میگه الانشو نگاه نکن اصلا رفتاری که باتوداره زمین تااسمون با رفتار اون موقع هاش فرق داره منم هرچی دقت میکردم وگوش میکردم ومیکنم به خاطراتش اصلا فکر نمیکنم اون شخص پدرم باشه چون من اصلا اون چیزایی که میگه رو نمیبینم الان ازپدرم
پس یه نتیجه دیگه هم این میتونه باشه که واقعیت زندگی تو نمیتونه واقعیت زندگی دیگران هم باشه
میتونه تویه روز افتابی یکی بناله ازگرما وتابش شدید نور خورشید
یکی بگه خدایا شکرت امروز افتابی بود من هرچی شستم زود خشک شد امروز چقدر روز خوبی بود
حالا درهردوصورت اون روز افتابی بوده ولی اون دریافتی که تواز افتاب داشتی میتونه بستگی به خودت داشته باشه پس هردواتفاق میتونه حقیقت داشته باشه واتفاق افتاده باشه
حس میکنم یه بار سنگین روازگذشته زمین گذاشتم چقدر اینارو ازاون موقع های که اتفاق افتاده باخودم حمل میکردم تازه فکر میکردم اینا سندهایی که ثابت کنه اون روز فالان جا به من ظلم شده غافل ازاینکه همه سنگهای بی ارزشی بوده که من اینهمه سال داشتم باخودم حمل میکردم
این نگرش ظلم واقع شدن جوری توذهنها شدت گرفته که میشینن برای امام حسین وامامای دیگه زار زار گریه میکنن تا بگن ماخیلی ناراحتیم ازظلمی که شده بهشون ….چقد میتونه این نگرش استاد عباس منش که به درستی ازقران استخراج کرده شاه کلید مسائل دور وبرمون باشه خدایا شکرت
من یادگرفتم حتی اگر کسی به قصد ظلم کردن به یک فردی بخواد به یکی صدمه بزنه اگه اون شخص درمدار درستی باشه و باور نکنه که اون شخص میتونه ظلم کنه هیچ اسیبی بهش نمیرسه واگرهم برسه درراستای اهداف وفرکانس ارسالی اون شخصه واقعا این خود خود عدالته
یادمه یه داستان قدیمی ترکی بود که همیشه برامون تعریف میکردن
قصه یه زن کولی که تو کوچه پس کوچه ها راه میرفت و اواز میخوند وهمیشه شاد بود واوازی که میخوند این بود(هرکس هرننر اوزونی الر کولی اوز. گوزونی الر) معنیش این میشه
هرکس هرکاری میکنه برای خودش انجام میده
خاکستر داخل اجاق به چشم خودش میره
(منظور همان ارسال فرکانس ودریافت همون فرکانسه )
این پیرزن همیشه این اواز رومیخونده وهر روز تویه روستایی اقامت داشته وهمه دوسش داشتن ولی یکی اززنهای روستا خوشش نمیومد ازاین پیرزن واصلا میگفت من موافق این جمله نیستم وهمیشه با پیرزن بدخلقی میکرد تااینکه تصمیم میگیره یه کاری کنه این پیرزن دیگه توروستا نیاد برای همین دوتا نون محلی که مابهش کوکه میگیم میپزه وتوش سم میریزه وقتی پیرزن رومیبینه میبره بهش میده و پیرزن خوشحال میشه وتشکر میکنه زن هم نیشخند میزنه که برو ببینم بازم میتونی این اهنگو بخونی پیرزن راهی یه روستای دیگه ای میشه غافل ازاینکه اون نونها اغشته به سمه همینطوری که میرفته میرسه به دوتا مرد که دست برقضا پدروپسر بودن اونها هم که این پیرزن شاد رو میشناختن میگن ازروستای ما میای پیرزن هم میگه بعله
پیرزن میپرسه پسرم اگه گشنه هستین من نان دارم داخل بقچه ام اونا هم میگن اره اتفاقا ما غذا نخوردیم برای کار به شهر رفته بودیم وخسته وگرسنه برگشتیم پیرزن اون دوتا نون رو میده به اون پدروپسر ومیره
خبرمیپیچه تو روستا که پدروپسری نزدیکهای روستا افتادن ومردن همه جمع میشن زن قصه ماهم میره میبینه ای دل غافل اون پدروپسر شوهر وبچه خودش بودن وبقیه نونها تودستشونه همونجا میشینه وگریه میکنه ومیگه هرکس هرننر اوزونی الر. کولی اوز گوزونی الر
وقتی حرفهای استادو شنیدم یاداین قصه قدیمی که ازمادربزرگها به یادگار مونده افتادم
خدایا شکرت که هرقدمی که جلوتر میرم بیشتر ایمان میارم به عدل وعدالت بی نقص تو
وهرجا این احساس مورد ظلم واقع شدن درمن پیدا بشه باید هشیار باشم که حتما به واسطه عملی بوده که قبلا انجام دادم حالا یا عزت نفسم پایین بوده یاشرک داشتم وقدرت ودادم به غیرخدا …. خدایا شکرت بخاطر دیدن وخوندن این برگ از سفرنامه
به نام الله
سلام به استاد عزیز و خانواده صمیمی عباس منش
خدا رو شاکر هستم که امروز تونستم این فایل رو با دقت گوش کنم و نت برداری کنم و به آگاهی های بسیار خوبی از باورهای توحیدی و باورهای ایمان ساز برسم و ممنون از استاد که ما رو تشویق به این میکنه که قرآن رو دست بگیریم و آگاهانه اون رو بخونیم من اینجا تعهد میدم که از امروز خواندن آگاهانه قرآن رو شروع کنم 🙏🏻 به امید اینکه بتونم با خواندن قرآن و درک قوانین به مدارهای بالاتری برسم و فرکانس خوبی به جهان هستی ارسال کنم
با سلام خدمت استاد بزرگ وار و مهربان با آرزوی بهترین ها برای استاد و دوستان در سایت
واقعا فایل بسیار زیبایی بود باعث پیشرفت در
تفکر بهتر و زندگی بسیار بهتر برایم شده
سپاس واقعا ممنون
سلام بر بزرگمرد تاریخ معاصر
سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
نمیدونم چجوری شروع کنم بغض داره خفم میکنه دیشب که داشتم اولین دیدگاهم رو برای اولین روز سفرنامه مینوشتم از امروز صبحم اصلا خبر نداشتم که قراره چه اتفاقاتی برام بیفته.اتفاقاتی که نمونش تو زندگیم اصلا وجود نداشت.صبح بهم زنگ زدن و گفتن آب دستته بذار زمین خودتو سریع برسون،توی مسیر که میرفتم بارها حسم بد شد و نجوا های شیطانی اومد که چه بلایی قراره سرم بیاد؟چه اتفاقی قراره بیفته؟
به خودم اومدم گفتم اینا نجوا های شیطانیه و تو این دنیا هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمی افته ، به خودم گفتم این همه آموزش دیدی الان وقتشه خودتو نشون بدی
گفتم منکه فرکانسم مدتیه آگاهانه مثبته بریم ببینیم خدا برام چی در نظر گرفته و رفتم.
وقتی رسیدم رفتم داخل سالن ، بعد از مدتی اسممو خوندن گفتن به عنوان فرد شایسته ی سال انتخاب شدی و ازم تقدیر کردن و کارت هدیه دادن و…
وقتی روی استیج بودم به خودم میگفتم دیدی شد! دیدی میشود! و به جمعیتی که داشتن بهم نگاه میکردن نگاه میکردم و به قول شما و خانم شایسته توی دلم میگفتم ، ببیـــــــــن ببیـــــن خدای مـــــن
چقدر زیبـــــــا خدایا شکرت
بله اینه قدرت توکل
استاد من از شما و خانم شایسته به شدت تشکر میکنم.خیلی ممنونم.
به نام هستی بخش
درود خداوند بر کسانی که چگونگی در جستجوی حقیقت بودن را به من و سایر دوستانم می آموزند.
استاد این فایل اونقدر مصداق های بارز داره که هر بار میشنوم نمونه هایش را هم در زندگی خودم و هم در زندگی آشنایانم به راحتی پیدا میکنم. شرکی که در وجودم بود باعث شد بهترین روزهای عمرم با سختی و پر از مشقت طی بشه. با یک عالمه حسرت و نرسیدن به خواسته ها.میشه گفت زندگیم به دو قسمت تقسیم شده قبل از پیدا کردن خدا ، و بعد از پیدا کردن خدا. اونم چه خدایی، اختلاف ورژنش اندازه ی همه ی عمرم هست.
چه ظلم هایی که بر خودم کردم،و تازه فکر میکردم همه چی به بهترین وجه ممکنه.(همون که استاد گفتن وقتی در مدار اشتباهی ، برداشتهای اشتباه داری از موضوعات)قشنگ روی تردمیل بودم، تلاش، تقلا،دست و پا زدن…
حالا دقیقا 2ساله که اصلا کار خاصی انجام نمیدم از نظر وقت و انرژی در عین حال زندگیم پر از نعمت و فراوانی و اتفاقات زیباست.و به قول استاد از همه مهمتر حالم خوبه.حال روحم. شادی درونی دارم.
سوره نساء آیه 97، نوشتمش و نصب کرده ام روی کمد. هر وقت میخونمش میگم : نه ،من نمیخوام جزء مستضعفین باشم.و حالا میفهمم که ضعیف کسی هست که از نظر مداری و فرکانسی در سطح پایینه و یک عالمه باورهای داغون داره عین گذشته ی من، در نتیجه نمیتونه پیشرفت کنه. و جای شکرش باقیه که هدایت شدم به سمت رب العالمین و میتونم جزء قوی ها باشم.توی این مدت هر وقت از مسیر خارج شدم باز برگشتم و از خدا آمرزش خواستم.
حالا وقتی مشکلی پیش میاد از خودم میپرسم آیا باورت راجع به الله و رب بودنش اشکال نداره؟ هدایت بخواه که بری در مسیر باور به فرمانروایی خودش،آره باید تلاش کنم خالص بشن این باورها. تلاش کنم که به منبع وصل باشم…
مهری
به نام خالق هستی
سلام به استادعزیز و مریم شایسته عزیز و تمام دوستان همسفر
خدا جونم شکرت که بهم این قدرت رو دادی تا بتونم در این سفر جذاب و دوست داشتنی حضور داشته باشم ومتعهدانه عمل کنم . راستش دنبال راهی بودم تا بتونم خودم رو محک بزنم چه قدر تونستم از زمانی که با استاد و اموزه هاشون اشنا شدم پیشرفت کردم و چه زیبا این سفر برام محیا شد .ممنونم مریم جان .انگار اینجا درس های استاد رنگ و بوش برام متفاوت تر شده بهتر میتونم درک کنم وخودم رو بسنجم . همیشه سعی داشتم دیگران رو راضی نگه دارم به هر قیمتی .چه جاهایی که از حق خودم گذشتم وقتی ناسپاسی میدیم احساس قربانی شدن بهم دست میداد .تازه فهمیدم اگه ظلمی بهم شده مسئولش خودم هستم .من با فرستادن اون فرکانس ها باعث میشدم در مدار اون ادما قرار بگیرم .من با داشتن احساس گناه عزت نفس رو در خودم خفه کرده بودم چون فکر میکردم من میتونم دیگران رو تغییر بدم . یا اونا با دعا یا نفرین کردن میتونن زندگی منو تغییر بدن . در رکاب استاد تونستم خدای درونم قدرت درونم رو بشناسم . چه زمان هایی که فرد قدرتمندی یا ثروتمندی رو میدیدم احساس بدی بهم دست میداد فکر میکردم اگه کمک او نباشه من با سر میخورم زمین .موقعیت ها از دستم میره و من همیشه فقیر میمونم . الان یاد گرفتم فقط باید به خدا تکیه کنم اگه اون رو باور کنم با تمام وجودم میتونم اون زندگی رو که دوست دارم رو برای خودم بسازم . ممکنه اشتباه و خطایی هم مرتکب بشم ولی اگه خودم رو ببخشم و از اون تجربه پلی بسازم برای صعود زندگی جذاب تر میشه . اگه واقعا توحیدی فکر کنم عمل کنم دیگه حرفهای دیگران کوچکترین اثری نداره و چه قدر احساس خوبی میتونم داشته باشم .در سایه ارامش هست که تصمیمات بهتری میتونم بگیرم .
احساس گناه باعث میشد من خودم رو از خیلی مسافرت و تجربه های خوب دیگه محروم کنم .نه تنها برای خودم مفید نبود بلکه اصلا کمکی به اطرافیان نمیکرد .هر روز از دیگران دورتر و دورتر میشدم و حس قربانی و ظلم وجودم رو پر میکرد .
چه زیبا و عالی حرفهای استاد بر دلم نشست .همچون ابی بر اتش درونم ریخته شد وقتی این دو مفهوم را به خوبی درک کردم .
۱.ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواهمان داریم
۲. ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران خواه مثبت و خواه منفی ناتوانیم .
هنوز نتونستم اون درک اساسی رو از ایه های قران داشته باشم .وقتی استاد ایه های قران رو اون قدر شیوا و روان توضیح می دادن راستش در درونم احساس کمبود و ناتوانی رو داشتم .چه زیبا یکی از دوستان همسفر نوشته بودن باید دوره تکاملم طی بشه .وقتی در مسیرش قرار بگیری هدایت میشی .
مطمئن هستم که این سفر میتونه تجربه های اعجاب انگیز زندگیم رو رقم بزنه .
شاد و سربلند باشید
به نام تنها رب جهان که هدایتگر من است
خداروشکر میکنم که من و در مسیر درست قرار داد
خداروشکر میکنم که استادی به این خوبی وارد زندگیم کرد تا از زبون خودش با من حرف بزنه وبه من بگه که خالق زندگیم هستم و وقتی به خودش ایمان بیارم نه کسی میتونه به من ظلم کنه نه من قدرت اینو دارم که به دیگران ستم کنم
حتی شیطان هم بر من سلطه ای نداره تا وقتی خدا در وجود من هست
من با خدای خودم به بهترین مسیرها هدایت میشم و ایمان دارم به بزرگی و عظمت او
من واقعا همیشه بخاطر یه اشتباهی هزاران بار خودمو سرزنش میکردم و فکر میکردم من باعث شدم زندگی دیگران یا خودمو خراب کنم و همیشه احساس گناه داشتم
ولی از وقتی خدا و قوانینشو شناختم هروز اتفاقات خوب و عالی وارد زنگیم میشه و من هرلحظه حالم بهتره وقتی این احساسمو اینجا به اشتراک میذارم و تغییر زندگیمو اینجا میبینم
حالم عالیه
مریم جان و استاد عزیزم واقعا سپاس گزارم که انقد قشنگ دنیا و آخرت و درک کردین و این آگاهی های ناب و به ما میگین
نمیدونم چجوری باید این حس و اینجا بگم که چقد خدا رو خوب در ذهن و روحم بوجود آوردم و اونو هر لحظه حس میکنم و میفهمم که خدا یه انرژی مثبته که وقتی با منه اتفاقات خوب خود به خود وارد زندگی من میشن
من واقعا دوست دارم این راه و به درستی ادامه بدم هر روز به این معبود نزدیک تر شم و هروز اتفاقات و سلامتی و شادی و روابط خوب با خودش و اطرافیانم و ثروت رو وارد زندگیم کنم و در مدار خوبی ها و خوشی ها بمانم
با آروزی بهترین زندگی برای شما دوستان هم مدارم