«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 63

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پارمیدا یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    در جهانم همه چیز نیکوست.

    رد پای ۲

    در این جلسه من فهمیدم که ما نمیتوانیم به کسی ظلم یا ستم کنیم اگر او در راه با خدا نباشد ما خیلی راحت میتوانیم به او ستم کنیم مثل یک مثال در شیمی که میگوید ما میتوانیم حالت ماده گاز را خیلی آسان متراکم کنیم،یا زیاد کنیم یا کم اما جامد و مایع را به این آسانی نمیتوانیم متراکم کنیم این هم همین طور است ما اگر بخواهیم به کسی ظلم کنیم اگر در راه خدا نباشد ما میتوانیم به او ستم کنیم اما اگر در راه خدا باشدو به خدا ایمان داشته باشد ما اصلا نمیتوانیم به او ظلم کنیم در این صورت به خودمان هم ظلم کرده ایم که در آیه ۴۴ سوره یونس گفته شده:

    اِنَّ اللهَ لا یَظلِمُ النّاسَ شَئًا

    وَلکِنَّ النّاسَ اَنفُسَهُم یَظلِمونَ

    قطعا خدا ظلم نمیکند به مردم هیچ مقدار

    ولیکن مردم به خودشان ظلم میکنند

    سپاس از خداوند بخشنده و مهربان

    سپاس از شما استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    النور گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    روز دوم

    خدایا شکرت. اونقدر فایل ها زیبا و غنی هستند که گاهی احساس می کنم یک روز براشون کافی نیست. باید دوباره و دوباره گوش بدم. اوی اونجا که گفتید خدا مسخره شون می کنه واقعا برام مسجل شد این جهان کوه است و فعل ما ندا. تازه معنی اسن آیه را فهمیدم و خیلی خندیدم و خیلی هم خوشحال بودم. اول صبح وقتی آماده می شدم برم سرکار این قسمت رو گوش دادم و باقی رو موقع نهار و بعد هم بعدازظهر… و خب امروز مثل بقیه روز ها نبود اما باز هم خدا رو شکر: بخش خیلی مهمی از کارم انجام شد و کم کم محصولم برای مشتری داره آماده می شه و این یه موفقیت بزرگه. خدایا شکرت. و بعد خبری از یکی از آشنایان شنیدم که بنده خدا به تازگی بیمار شده بود و دوره درمان طولانی تشخیص داده شده بود و بعد شنیدم یک وسیله مهم از اون ربوده شده… یاد حرف استاد افتادم که کسی که ناراحت باشه ناخواسته های بیشتر، بیماری بیشتر و … رو به زندگیش جذب می کنه و این برام شوکه کننده بود… راستش هنوز باورش برام سخته که اینقدر قرار داشتن تو مدار درست و باور ها و فرکانس هامون ایییییینقدر مهم باشن… ایییییینقدر در زندگیمون تاثیر دارن… خدایا کمکم کن تمرکز بیشتر روی احساس خوبم داشته باشم که قانون تو فرکانس=باور=احساس خوب=اتفاق خوب هست… آمین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3603 روز

    بنام خداوند هدایتگرم

    ردپای روز 43

    تنکیو از استاد عزیزم

    دیوار ظلم

    اینکه هیچکس نمی تواند به من ظلم کند و البته من هم نمی توانم به کسی ظلم کنم

    پس حلالیت گرفتن چه معنی داره وقتی من به قول قرآن به خودم ظلم کردم از طرف دیگه کسی هم نمی تونه بمن ظلم کنه و به خودش آسیب میزنه البته اگر من ظلمی کرده باشم و باور غلط ازینکه قدرت رو به دیگران بدهم مورد ظلم واقع میشوم پس من در معرض ارتعاشات خودمم نه یک قربانی از طرف دیگه مسئولیت من به گردن هیچکس نیست و من هیچ توقعی از کسی ندارم و ضمنا مسئولیتم نسبت به دیگران خط خطوط محدود و مشخصی داره و هیچ مسئولیتی رو به گردن نمیگیرم این جهان بینی باعث میشه دست از سر دیگران بردارم دخالت در امور هیچ کس نکنم و سرو تو کار خودم باشه البته با قدرت از حریم خصوصی خودم حفاظت کنم و اجازه دخالت به کسی ندهم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مریم مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    سلام و صد سلام بر همراهان عزیز استاد عزیزم و مریم جان که همیشه توی ذهنم ی الگوی خوب بوده در برخی زمینه ها و مخصوصا به قول استاد عمل به قوانین . جای تبریک داری مریم عزیز که در کنار استاد به خوبی رشد کردی و همچنان در حال رشد هستی. مدتی بود که از فایلهای رایگان استاد استفاده میکردم کتاب میخوندم از همه اساتید در همه جنبه ها و همه تمرینی انجام میدادم و یک کلام ان سعیکم لشتی . قطعا نتیجه هم نمیگرفتم در حالیکه خیلی ظاهرا مشتاق هم بودم. بعد مدتی تصمیم گرفتم روی باور فراوانی کار کنم که نتایجی هم ظاهر شد کار جدیدی کنار کارم و البته ی حقوق دو سه برابری . در زمینه روابط هم که خیلی خوب شدیم وقتی از قانون رهایی استفاده کردم وتمرکزم روی حال خوب خودم بود اتفاقات خوبی افتاد. همه که به خاطر مسایل و مشکلات زندگیمون باهامون قطع رابطه کرده بودند و کسی حاضر نبود با ما باشه حتی پدر مادرهامون و هر وقت هم تلاش میکردیم باشیم یا مورد هجمه اهانت و بی محلی و طردشدگی قرار میگرفتیم یا …. وقتی رها کردیم اتفاق جالب این بود که همه به درخواست خودشون بعد از تولد دومین پسرم یعنی 5 سال بعد خواستند و اومدن سراغمون که باشیم و چقدر هم برامون احترام قایل میشدند. خیلی عجیب بود برامون چون ما فکر میکردیم دیگه تنها هستیم برای همیشه شاید. و البته این زمانی اتفاق افتاد که من خصوصا پذیرفتم مسئولیت کامل تمامی رفتارهای اونها با من فقط من هستم. دیگه احساس قربانی شدن توسط اطرافیانم و مورد ظلم واقع شدنم را با هزار زور و زحمت کنار گذاشتم و تا ذهنم میخواست بگه اونها بد کردند همش میگفتم پس پدر استاد را چی میگی ؟ اگر سید استاد عباسمنش شد گفته پله اول ببخش خودت و همه و پذیرفتن مسئولیت 100 درصد نه 99 درصد تمام اتفاقات زندگیته . راستش آسان نبود گاهی جلوی اینه می ایستادم و بلند داد میزدم و گریه میکردم و میگفتم ولی اونها با من بد کردند منی که از همه چیزم برای تک تکشون زده بودم و دوباره نجواها که چه کردند و چه کردند ولی دوباره بعد کلی هق هق میگفتم عشقم مریمم میدونم سخته برات پذیرش این مطلب اما اگه میخوای پیشرفت کنی و به آرزوهات برسی که میخوای پله اول همینه. کلی با خودم حرف میزدم دلیل می آوردم و بعدش با حال بد و کلی گریه و چشمای پف کرده میخوابیدم. و بعدش گذشت و اینقدر گفتم گفتم و تکرار کردم تا تسلیم شد ذهنم و قبول کرد فقط روی خودش کار کنه و شد شروع دنیای فراوانی و سادگی. تازه هر چی زمان میگذره به مرور خیلی از حر فهای .های استاد را متوجه میشوم دقیقا درک قانون تکامل میخواد .

    مطلب دیگه بگم جالب بود برام یکی قانون تکامل که بارها از استاد عزیزم شنیدم یکی قانون کار روی خود تا ابد . من این دو موضوع ار رعایت نکردم و البته در زمینه مالی پس رفتم به عقب و مجدد دلم میخواد شروع کنم و از این بخش رایگان کار کنم با قدرت بیشتر و بعد هم کار تخصصی روی باورهای ثروت ساز.

    خیلی ممنونم ازتون به خاطر اینکه تلاش میکیند خداگونه بودن و خداگونه زیستن را تمرین و تجربه کنیم و البته که هر کسی که طلب ازخداوند کند قطعا پاسخ داده میشود و برای من شما پاسخ خداوند عزیز و مهربانم هستید دراین مرحله از زندگیم.

    جای تحسین تایید و تبریک دارید و آفرین به شما استاد عزیز که راه تمام بهانه ها را برای ذهن من یکی بستید و من الان به شدت ذهنم داره به سمت ارامش میره و هیچ هیچ بهانه ای را نمی پذیره برای غر زدن ، بحث کردن، دلسوزی کردن، ادای مظلوم ها را درآوردن، کتک زدن بچه هام، خسته شدن از وضعیت زندگیم، ناراضی بودن از همسرم با هر خصوصیت اخلاقی و حتی رفتارهای دیگران و وضعیت مالیم و خلاصه همه جنبه ها ….. و دایم ذکرم این شده من تابع شرایط نیستم من خالق شرایط هستم. من خلق کردم. خداروشکر که میتوانم برگردم تغییر کنم ومجدد خلق کنم پس این بار تلاش میکنم بهتر بهتر و بهتر و زیباتر خلق میکنم به یار ی خدا .

    دوستتون دارم

    مریم

    و چقدر این متن استاد را دوست دارم .

    هرگاه با غیر ممکنی روبرو میشوم یک ایمان راستین ترس هایم را کنار زده و میگوید قرار نیست این را دست تنها انجام دهی این یکی را نیز به عهده خدا بگذار. نیروی اراده ات را برای مداومت بر این تقاضا به کار ببند تا هرگز،حتی لحظه ای حتی چشم بر هم زدنی نیرویی کارآمدتر و تواناتر از او ندانی . ….

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهدی ماجدی گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    به نام خدای مهر بانم که رب العالمین است.

    ممنونم استاد عزیزم بابت این فایل فوق العاده.خدا بهتون عمر با عزت بده که بیش از پیش دستی باشید از جانب خداوند برای هدایت انسانها.

    منکه فایلتونو گوش دادم یه مثال از زندگی خودم یادم اومد که باید تعریف کنم تا هم خودم یادم نره و هم دوستان تا قانون رو بهتر متوجه بشن.

    من یادمه دبیرستان بودم.کلاس هاکی داخل سالن میرفتم.دروازه بان تیم بودم و قرار بود برای مسابقات کشوری بریم تبریز.خانواده ی من خیلی به درس اهمیت میدادن.انقدری که تو زندگی الویتشون درس بود بعد هرچیز دیگه.وقتی بهشون گفتم که میخوام برم مسابقات همه مخالفت کردند که نه تو کنکور داری و باید برا کنکور بخونی.ورزش برات نون و آب نمیشه.به درست لطمه میزنه.اصن تو دختری راه دور مسافرت خطرناکه و هزار جور بهونه دیگه.و من اون تایم احساس قربانی بودن داشتم و تا همین اواخر هم هر کی میگفت میگفتم اره خانوادم نزاشتن من تو ورزش پیشرفت کنم.در حالی که من باید حالمو خوب نگه میداشتم.باید ورزشمو ادامه میدادم ولی متاسفانه چون خانوادم منو از رفتن به مسابقات منع کردند منم به کل ورزشمو رها کردم و همیشه هم بخاطرش ناراحت بودم و این یکی از بزرگترین اشتباهاتم بود.و این خاطره برام درس شد که حس قربانی شدن فقط میتونه مانع پیشرفت ادم بشه.اگه من روحیمو حفظ میکردم مطمعنا خانوادم بعد یه مدت با ورزش من و مسابقات رفتنم کنار میومدن.امیداورم این حس قربانی بودن با آموزه های شما استاد عزیزم و مریم خانوم بی نظیر به کل از زندگی ما رخت ببنده.

    مرسی که کامنتمو میخونین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    حسن ملک پور گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    برگ دوم سفرنامه ، به امید الله مهربانی ها

    *انسان نه قوی ترین موجوده ، نه سریع ترین ، نه خوشگل ترین ، نه بزرگ ترین . اما اشرف مخلوقاته ! چون توانایی خلق زندگی ش را داره

    *یعنی اینکه آقا ما نه اندازه ارزن میتونیم به کسی خیر برسونیم و نه به اندازه ارزنی میتونیم به کسی شر برسونیم . ما فقط میتونیم به خودمون خیر برسونیم و خودمون را به خوشبختی نزدیک کنیم یا به خودمون ظلم کنیم و خودمون را بیچاره کنیم

    *این کلام من نیست ، کلام الله هست ، کلام قرآن هست . دوستان ما این طور فکر میکنیم که ظلم یعنی ستم کردن به یه فرد دیگه ، یعنی ظلم کردن به یه فرد دیگه

    *اگر قرآن را ملاک قرار بدیم ظلم ، یعنی ستم کردن به خود نه ستم کردن به دیگران . اونجا که موسی فردی را کشت گفت من به خودم ظلم کردم ، اونجا که مشرکان به آیات خدا ستم کردند هم ، به خودشون ظلم کردند نه به آیات خدا و یه عالمه مثال دیگه داخل قرآن هست …

    *همانطور که ما نمیتونیم به کسی ستم کنیم ، نمیتونیم به کسی هم خیر و خوبی برسونیم …

    *کسی که در مدار درست باشه همواره خیر و خوبی براش اتفاق میفته ، چه بقیه بخوان و چه بقیه نخوان ، کسی هم که در مدار بد باشه همواره بلا سرش میاد چه بقیه بخوان و چه بقیه نخوان …

    *این نه حرف منه ، نه حرف استاد منش ! این حرف قرآنه ، حرف خدا ست …

    *اونجا که خدا میگه شایسته نیست در قیامت برای دوزخیان طلب آمرزش کنید حتی اگر از نزدیکان تان باشند چرا که خدا مشرکان را دوست ندارد

    *یا اونجا که خدا به پیامبر میگه میخوای برایشان استغفار کن ، میخواهی استغفار نکن . حتی اگر هفتاد بار هم برایشان استغفار کنی فایده ای به حال شان نخواهد داشت ….

    *خدا دیگه چه جوری بگه کسی نه توانایی داری به کسی خیر برسونی و نه این توانایی را داری به کسی شر برسونی ، نه کسی میتونه تو را خوشبخت کنه و نه کسی میتونه بد بخت ت کنه

    خدایا بی نهایت شکر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    روسینول گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    سلام

    روز دوم سفرنامه

    چقدر این فایل برام جالب بود.

    درک پیامبر از چیز هایی که بهش وحی شده، در اون زمان….

    داشتم به این فکر میکردم ، که قوانینی هستن که هی تکرار و تکرار میشن.

    مثل‌این قانون.

    توی ادیان و باور های مختلف به وضوح میتونیم این رو ببنیم…

    به نظرم وقتی یک چیزی از گذشته، در تمام فرهنگ ها تکرار میشه و محدود به یک فرهنگ نیست حتما دلیلی پشتشه. و صد در صد با تفکر میشه به دلیلش رسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1726 روز

    بنام خداوند بخشنده

    سلام به استاد عزیز ، مریم جانم و همه اعضای خانواده صمیمی ام ❤️

    روز ۴٣ از سفرنامه ام

    چند وقت بود یه حس ناخوشابند داشت واسم تکرار میشد و نمی تونستم روش زوم کنم چون حسم بد میشد تا اینکه خدا امروز بهم ریشه اش رو گفت و راه حل برطرف کردنش

    با وجود زمانی که میزارم واسه کار کردن روى خودم متوجه شدم باید بیشتر باور کنم که نه کسی تاثیرى تو زندگی من داره و نه من تاثیرى تو زندگی اون

    نه با دعای من کسی خوشبخت میشه نه با نفرین من کسی بدبخت

    نه من خدای کسى هستم و نه کسى خدای من

    همه ما موجودات مجردیم که داریم مستقل از هم زندگی میکنیم و هر لحظه به خدا وصلیم

    اگه این رو باور نکنم که تنها قدرت مطلق دنیا خداست و کافیه له اون وصل باشم و ازون بخوام

    پشتت تمام استرس ها نگرانى ها حسادت ها و قضاوت ها و حس های بد میره

    نمیشه ایمان به خدا باشه و حسادت هم باشه

    امروز متوجه یه باور پدرم شدم که داخل نقش قربانی فرورفته و با حرف های استاد متوجه شدم اون این دنیا رو به اخرت اخرت بی خیال شده …..و فکر میکنه قدرتى نداره

    در حالی که ما باید هم این دنیا و هم اخرت رو همیشه مبنأ قرار بدیم

    و بدونیم تو هر مسیری بریم خدا با ماست

    اینکه اگه تو شرایطی هستم که دور و برم افرادی هستن که ازارم میدن اگه تحمل کنم من مشرک هستم و به قدرت خدا ایمانی ندارم

    این حس قرار گرفتن تو شرایطی که حس قربانی بودن بهم دست میده رو شناسایی کردم و الان کافیه وقتی این حس اومد سراغم بگم که من می تونم شرایط رو تغییر بدم

    من تو این شرایط قرار نیست بمونم

    من لایق بهترین هام و همه نیرو دست خداست من مسیرمو ادامه میدم و کارى به بقیه ندارم

    من خودمو با بقیه مقایسه نمیکنم

    من سازنده هستم نه قربانی

    من حلال مشکلاتم هستم نه مستأصل در برابر مشکلات

    من مسیر رو میرم حرکت میکنم و خلق میکنم

    من قربانی شرایط نیستم من خالق شرایطم

    هیچ چیز تو دنیای بیرون من بر زندگی من اثر نداره این کنم که از درون تغییر میکنم وًجهانم رو تغییر میدم

    وقتی خدا قدرت رو در درون خودم قرار داده من نباید به هیچ عنوان بپذیرم که خلاف این هست

    دستاى خداوند براى منم هست

    خدا عادله و به همه کمک میکنه

    این جملات رو که میگم حس قربانی بودمن از من دور میشه و من بیشتر به سمت حرکت کردن ترغیب میشم

    می دونم اگه حرکتی نکنم یعین ایمان ندارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    نیلوفر صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    به نام خداوند با سلیقه ام

    سلام

    امروز ۱۴۰۰/۱۰/۱۲

    دومین روز از سفر من

    خیلی ذهنم مقاومت داره در برابر کامنت گذاشتن اما

    به نجواهام غلبه کردم و اومدم رد پا بذارم از خودم

    حدود دوسالی هست که با این آموزه ها روحمو سیقَل دادم

    کمابیش ب اندازه ای که وقت گذاشتم و کار کردم ‌و باور کردم و ایمانم قوی تر شد نتیجه ها رو هم دیدم

    اما هنوز ذهن نمیخاست باور کنه

    ترجمه قرآن رو سه بار خوندم و الان برای بار چهارم تازه دارم میفهمم چی به چیه

    درمورد نتایجم باید بگم من ۵ساله ک ازدواج کردم

    هرگز و هرگز رابطه عاشقانه و صمیمی و گرم با همسرم تجربه نکردم

    بطوری ک وقتی میفهمیدم همسرم داره میاد خونه تنم شروع ب لرزیدن میکرد انگار که من کار اشتباهی کردم و اون داره میاد منو بابت اشتباهم سرزنش کنه

    همیشه کنارش معذب بودم

    همیشه با کوچک ترین چیز دعوامون میشد

    من که همیشه کوتاه میومدم ولی میدیدم که همون همسرم که انقد با هم بدیم چطور با بقیه خیلی خیلی ارتباط خوب و گرم و صمیمی برقرار میکنه

    تا اینکه با آموزه های استاد فهمیدم بله

    این منم که دارم وجه نا زیبای همسرم و جذب میکنم

    دیگه به رفتارای بدش توجه نکردم

    دیگه حرفای بدش جلوی جمع منو ناراحت نمیکرد

    سریع تمرکزمو میبردم رو خوبیاش

    همیشه تو دلم تحسینش میکردم

    و همیشه اونو عاشق خودم میدیدم

    الان حدود ۶-۷ماهی هست که همسرم کلا تغییر کرده

    خیلی زیاد رابطه صمیمی داریم باهم

    ما ک اصلا شوخی و خنده نداشتیم که،همش دعوا بود همش از هم گریزون بودیم

    حالا بهم میگه که تا تو نباشی هیچ کاری دست و دلم نمیره که انجام بدم

    دعوا ک خداروشکر اصلا کلا تمااام

    حتی ی بحث کوچیکم مدت هاست نداریم

    عشقش به من واقعا زیاد شده و اینو بهم میگه همیشه.

    همسر من با خانواده من هم ارتباط خوبی برقرار نمیکرد و من همیشه معذب بودم و ناراحت.

    بعد کشف قانون رها کردم

    و همش اتفاقات خوب تجسم کردم

    و فقط خداروشکر کردم بابت رابطه عالی ک بوجود اومد

    و یک شب بعد حدود ۳ماه ک ما به خانه پدرم نمیرفتیم و همسرم اصلا تمایلی نشان نمیداد که به آنجا بریم خودش پیشنهاد داد که بریم به خانوادم سر بزنیم و من اصلااا تعجب نکردم

    چون من فرکانس مثبت برای خاستم بااار ها فرستاده بودم و رها کرده بودم و فقط تلاش ذهنی من بود ک کارا رو درست کرده بود به لطف الله و من بر خلاف همیشه کوچک ترین اصراری به همسرم نکردم بابت شروع مجدد این رابطه با خانواده ام

    و خداوند وقتی ایمان مارو میبینه دل هارو برامون نرم میکنه

    خدایا شکرررت

    از همه اینا که بگذریم

    با خودم میگم خدایا من که میدونم کم کاری میکنم و اونجوری که حقته و لایق هستی نشناختمت ولی باز این نتایج عالی برام رقم خورده

    ببین اگه همه ذهن و زمانمو بذارم چه کارایی ک نمیشه از پیش برد

    الله اکبر

    مهم ترین نتیجه برای من طی این مدت

    تمام شدن یک رابطه سمی بود

    رابطه با فرد نا دلخواه

    ک اتفاقا خودم جذبش کردم😔

    و به لطف الله وقتی به این درک رسیدم که خودم رفتم داخل مدار اون فرد و خودم هستم که باید از اون مدار خارج بشم و تلاش ذهنی رو شروع کردم…

    الله اکبر

    منی که یک دنیاااا ترس داشتم از اون طرف

    منی که معده درد شدید گرفته بودم از شدت استرس

    منی ک شبا خاب نداشتم که این رابطه فقط تمام بشه و از ۲۴ساعت شبانه روز ۲۰ساعتش با ارتباط با اون فرد نادلخواه میگذشت و بقیه هم صرف فکر کردن به این ک چطور از دستش خلاص بشم

    یعنی کامل ۲۴ساعت منو درگیر خودش کرده بود

    الان با تلاش ذهنی

    برداشتن کانون تمرکزم از اون فرد

    و تجسم کردن رابطه عالی با همسرم

    و ایمان و تکیه به الله دوست داشتنی ام

    این رابطه ب کمتر از ۳-۴ساعت در هفته رسیده است

    و به لطف الله با طی کردن تکاملم بصورت کامل از مدار فرد نادلخواهم خارج میشوم

    و مهم ترین دستاورد این روزهای من احساس آرامش است

    آرامش قلبی

    خداجونم شکرت

    که انقددددر بزرگی

    انقدر راحت میبخشی

    و انقدددر هوای تک تک بنده ها تو داری

    من این روزا ارتباطم با همه رو محدود کردم از صبح ک بیدار میشم ساعت۸فقط میام تو سایت کامنت بچه هارو میخونم یک بار یک قسمت روز شمار تحول رو کار میکنم کامنتا رو میخونم رد پا میذارم و بعد یک قسمت سریال زندگی در بهشت و به همین روال حدود۱۰ساعت از وقتم صرف فرستادن فرکانس دلخواهم می‌شود و بقیه تایم هم همش فکرم رو درگیر تجسم خلاق میکنم و با خدای خودم گفتگو میکنم

    حالِ عالیه این روز هامو مدیون شما هستم استاد عزیزم و مریم جان اینم رد پای دوم من

    به امید درک بهتر و بیشتر و رسیدن به خوشبختی و آرامش بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سید حمید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    سلام به همه همسفران و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته باز هم یه فایل دیگه و کلی درس هرچه بیشتر جلو میرم میبینم شرک چغدر داشتم و هنوزم دارم چغدر خواهش و التماس میکردم که بهم دعا کنید ولی هیچ نتیجه حاصل واسم نشد با این فایلها متوجه شدم من باید حال خوبی داشته باشم و هیچ کسی نمیتونه به من کمک کنه چغد خودمو بستم به فلان ضریح تا خوب بشم ولی نشد که نشد هنوز متوجه نشدم توکل چیه میدونم خوبه ولی هنوز کامل توکل نتونستم بکنم چغدر میگفتم فلان امام تو اون دنیا شفاعت مارو می‌کنند ولی فهمیدم کلا اشتباه می‌کردم خدارو شکر که الان متوجه این موضوع شدم فهمیدم من باید فقط دوربینم رو خودم باشه همین به دیگران کاری نداشته باشم دنبال عوض کردن کسی نباشم و فقط فاصله بگیرم و راه خودمو برم فهمیدم من تا این لحظه هر کاری انجام دادم منفی به خودم ضربه زدم تا همین امروز فکر میکردم من اول باید عربی یاد بگیرم بعد قرآن بخونم ولی با این فایل متوجه شدم اشتباه میکردم و باید با قرآن قرآن رو متوجه بشم شکر خدا یک ماه هست پرهیز گرفتم از یکی از نقصهام که جلوی پیشرفتم رو گرفته بود واقعا سخت هست ولی ارزش رسیدن به خدارو داره هنوز تکامل کامنت گذاشتمو طی نکردم و شاید کامنت توحیدی نتونم بزارم ولی خداروشکر که صادقانه کامنت مینویسم خدایا شکرت ممنون بابت این سفر قشگ و توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: