سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت ۱ - صفحه 33

سلام وخدا قوت وتشکر بخاطر طرح خوبتون من ی سوال دارم یک دوست سه سال پیش بهش اعتماد کردم اما اون طلای منو بعنوان امانت گرفت و دیگه رفت خیلی سعی کردم فراموش کنم ولی گاهی اوقات فکراینکه چطورمیشه اینقدر دروغ گفته باشه واز اعتماد من سواستفاده کرده باشه اذیتم میکنه و سرم درد میاد نه برای ازدست دادن طلا بلکه اون دروغا واینکه این رفتار را درک نمیکنم رنج میبرم یمدتی حال خودمو خوب میکنم هی تصور می‌کنم که خودم طلامو به کسی بخشیدم و یا تصور می‌کنم ی دزد اومد و طلامو برد واین ممکنه برا همه پیش بیاد و…

اون امانت گرفت از من که فرداش بیاره ولی الان سه سال گذشته سال اول که بهش زنگ میزدم میگفت میارم برات یکماه دیگه…..

استاد عزیز دوستان گرامی کمکم کنید بمن بگید چکار کنم که دیگه هیچوقت فکرشو نکنم. میدونم کهباید تمرکز کنم به خوبیهای اطرافم و البته بعضی وقتا هم خودمو دلداری میدم و میگم خداراشکر که اتفاق بدتری برام نیفتاده خدا رآشکر این درس شده برام که براحتی اعتماد نکنم و….

چیزی که هرازگاهی سراغم میاد و فکرمو مشغول میکنه و ی لحظه عصبانی و ناراحت میشم اینه که چطور تونسته اینقدر دروغ بگه وچطور تونسته به من که بدی بهش نکردم خیانت کنه و تعجب می‌کنم و درک نمیکنم و الانم که دیگه شمارمو مسدود کرده دلم میخواد اقلا زنگ میزد و راستشو میگفت اگه بگه من طلای تورو دزدیدم و… اینقد رنجیده نمیشم تا اینکه دروغ بشنوم

لطفا منو راهنمایی کنید سپاسگزارم