اگر به والمارت و نتایجش نگاه کنی، متوجه میشوی که یک ایده ساده، وقتی جدی گرفته میشود و نیز با عشقی که تمام وجودت را برای حرکت و ارائه بهترینِ خودت دربرگرفته، همراه می شود، آنوقت موفقیتهایی چنین عظیم می آفریند و جهان را با شیوهی بهتری از خدمت رسانی آشنا میکند.
سَم والتون، بنیانگذار فروشگاههای زنجیرهای والمارت، آدمی با تواناییهای عجیب و غریب نبود، بلکه فردی بود که تصیم گرفت نه تنها رؤیایی داشته باشد، بلکه با قدمهای کوچک، آن رؤیا را عملی کند و شیوه خدمت رسانی بهتری به مشتریانش ارائه دهد.
وقتی حرف از رؤیا میشود، خیلیها سوالشان این است که چگونه و چطور رویایم را پیدا کنم؟
از کجا بدانم رسالتم چیست و برای چه کسب و کاری ساخته شدهام؟!!!
این سؤال آنقدر بارها تکرار شده که در اولین جلسات دوره روانشناسی ثروت۳(کسب و کار فوق العاده) زمان زیادی را به توضیح، آموزش و چگونگی انجام این کار اختصاص دادهام تا از همان ابتدا بیاموزی که چطور کسب و کار مورد علاقهات را پیدا و سپس نه تنها از انجامش لذت ببری، نه تنها هر روزت مملو از انگیزه باشد، بلکه به استقلال مالی هم برسی!
زیرا شما تنها قادر به رشد کسب و کاری هستی، که عاشقش باشی. عشق همان نیرویی است که قادر به غوطه ور ساختن تمام وجودت، در کار مورد علاقهات است. عشق به کاری که انجام میدهی، نه تنها مثل یک ژنراتور برق، مرتباً انگیزه لازم برای حرکت را در تو می سازد، بلکه تمام تواناییهایت را از ذره ذره وجودت برای اقدام، حرکت و ادامه دادن، برای به واقعیت در آوردن آنچه که رویایش را داری، بیرون میکشد.
پس به جای گفتن اینکه “نمیدانم عاشق چه کاری هستم؟! … نمی دانم رسالتم چیست؟!! “، همزمان که مشغول ساختن باورهایت هستی، حرکت کن، وارد عمل شو و از اولین کاری که سر راهت قرار گرفت، تجربه را شروع کن. سپس از میان تعدد تجاربی که تنها دلیلش، “باور کردن خودت به اینکه میتوانم آن کار را انجام دهم” بوده، به سمت عشقی هدایت خواهی شد، که به دنبالش هستی.
سرانجام وقتی خودت را درست میان ماجرای انجام رسالت ات و کار مورد علاقه ات می بینی، درک میکنی که هر کدام از آن تجارب، در حکم آجرهایی بوده که توانسته این ساختمان عظیم، محکم و زیبا را بنا کند.
همه افراد موفقی که با آنها روبرو شدم و موفقیتهایشان را تجزیه و تحلیل نمودم، فورا با دریافت اولین الهام با دیدن اولین نشانه، وارد عمل شدند و از میان تعدد تجاربشان، رؤیایی را پیدا کردند که با وجودشان همخوانی داشت. سپس با تمام وجودشان، آن راه را ادامه دادند.
این همان کاری است که سَم والتون نیز انجامش داد.
همه افرادی که با او از نزدیک کار کردهاند، از کارمندان، شرکا و دوستانش متفق القول معتقدند:
“بیش از آنکه آن را بنیان گذار والمارت بدانیم، او را مبدع “روش احترام گذاشتن به دیگران” می دانیم. ما یاد گرفتیم که چطور به خودمان، مشتری، رئیس و دیگران احترام بگذاریم زیرا دیدیم که او چطور با ما و با آدمها رفتار میکند.
سَم به همهمان آموخت که:
همه افراد ارزشمند و لایق احتراماند. نه فقط مشتریان والمارت، بلکه هر فردی باید برایت قابل احترام باشد، تنها به این دلیل که همه ما ساختهی دست خالقی هستیم که فقط ارزش، خوبی و زیبایی میآفریند. هر فردی میتواند یک روز مشتری ما باشد و به رشد کسب و کارمان کمک کند.
ما شاهد بودیم که سَم، با یک کارمند ساده، یک مشتری ساده یا حتی کارگری که از شدت کار خیس عرق بود، به همان خوبی رفتار میکند که با رئیس جمهور آمریکا”
این مهمترین درس بازاریابی و فروش، در همه زندگیمان بود!
فردی با چنین نگاهی، رویایش را در ” کاهش هزینههای زندگی هر فردی و نه فقط مردم آمریکا” پیدا میکند و هدفش را راه اندازی بهترین فروشگاه آمریکا که بهترین ارائه دهنده خدمات به مردم است، دنبال میکند و از آنجا که این هدف با ارزش های وجودی اش همخوانی دارد، او را تبدیل به ثروتمندترین مرد آمریکا در سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۸ می نماید. ضمن اینکه امروزه والمارت بزرگترین کارفرمای خصوصی جهان است.
راهش تنها همین است:
اگر رؤیایی داری، باور کن که نه تنها این رؤیا ممکن است بلکه باور کن تو، تواناییهای لازم برای محقق ساختنش را داری و بزرگ فکر کن. زیرا انرژی لازم برای به ثمر رساندن یک کار جهانی مثل والمارت، دقیقاً به اندازه انرژی لازم برای راه اندازی یک سوپر مارکت کوچک در یک محله است. بقیه تفاوت ها را “باورهای تو” میآفریند و انگیزه، عشق، شور و اشتیاق لازم برای انجام آن کار را در تو می سازد.
تفاوت نتایج کسب و کارها، تنها در تفاوت باورهای صاحبان آن کسب و کارهاست و نه تواناییهاشان یا انرژی و اشتیاقی که صرف نموده اند! یک نفر مثل والمارت، دنیا را پوشش می دهد و یک نفر هم تنها میتواند به یک محله خدمت برساند. این موضوع مهمی است که مفصلا در همین فایل درباره اش توضیح دادهام.
پس اول خودت را بعنوان یک آدم توانمند باور کن، سپس به اطرافت نگاه کن و از خودت بپرس:
چه مسئلهای وجود دارد و من چگونه میتوانم آن مسئله را حل کنم؟
سپس از آن یک کسب و کار برای خودت بساز!
و یادت باشد، هرچه مشکل بزرگتری را حل کنی، ثروت بیشتری میسازی!
هرچه مشکل آدمهای بیشتری را حل کنی، ثروت بیشتری میسازی. این یک قانون است. قانونی که به ما یادآور میشود، به جهانیشدن فکر کنیم!
منتظر خواندن نظرات و بازخوردهای همه شما عزیزان هستم.
سید حسین عباسمنش
نکته مهم!!!
با توجه به محتوای این برنامه، این فایل فقط به صورت تصویری میباشد.
برای دیدن سایر قسمتهای سریال تمرکز بر نکات مثبت، کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 492MB28 دقیقه
- دانلود با کیفت HD421MB28 دقیقه
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اووست
درووود و سلااام استااااد نازنیییینم درود و سلام مریم جانه عشقم و درود و سلام هم پاره های الهیه من.
استااااد عشقققم اول از همه عید قربان رو این عید بی نظیر رو که من عید توحید میناممش عید تسلیم بودن در مقابل پروردگار عاااشقمون نام گذاریش میکنم رو بهتون تبریک میگم
دوم که به به مبااارک همه ی بچه های نازنین سااایت شرووع سریال سفر به دور آمریکای دوباااره
سوم اینکه استااااد میخوام چند دقیقه ای شرح حالی از خودمون بهتون بدم
استااد من این فایل رو فقط متن بالاشو خوندم یک بار و بار دیگه با صدای بلند برای خودم و عشق جانم.خدا شاهده من روی زمین نبودم و اصلااا انقدر نکته و حرف داره من نتونستم این جملات طلا گونه رو حلاجی کنم هنوووز.
استااااد عشقم و نازنینم شاید به این دلیله که من به لطف رب العالمین هیییچ زمانی تا بعد از ازدواجم به درآمد داشتن فکر نکرده بودم چون من هیچ وقت نیاز نداشتم و نیازهام به راحتی رفع میشد به لطف پروردگار رزاقم به لطف خانواده ی الهیم..
البته که با فایل ارزشمند شما که چگونه درآمد خود را در یک سال سه برابر کنید منم رفتم سر کار و با پوینتای خفن پنهانی از خودم مواجه شدم..
از وقتی که ازدواج کردیمو و مهاجرت کردیم با اینکه به لطف خدا بازم نیاز نداشتم اما با خودم گفتم چرا که نه؟
البته که حضور همسرمم و تحسین های لحظه به لحظش بی تاثیر نبود
اوایل به حکم همراهی و مشاوره در جریان کارش قرا میگرفتم و کم کم منم به سمتش کشیده شدم و به علت تکرار و تکرار و شنیدن و بودن در کنار ایشون یهو دیدم برای خودم متخصصی شدم.
و اینه رزق بی حساب خداوند که اینجور منو در بر گرفته و من رو در این مسیر قرار داده و حالا میبینم که خدااای من چقدر با استعدادهای من همخونی داره چقدر با روحیاتم سازگاره و این اشتیاق مستقل بودن مالیم رو به حدی شدید کرد که البته به لطف شنیده هام از طریق شما استاد عشقمه که خواستم تجربش کنم نه در حد معمول که در حد وسیع و پرفشنال..
به لطف خدا کم کم دیدم با دید کلی نگری و به موقع نکته سنجی که دارم چه پوینتایی به همسرم میدم و باورم شد که آره میتونم.
کم کم علاقش ایجاد شد و این علاقه به سمتی رفته که من الان عاااشق این کااارم
دقیقاااا وقتی آدم از چیزی سر در نمیاره و براش گیج و مبهمه فقط یه هاله ی بزرگ از ندونستن و ترس و نتونستن میبینه.اما وقتی به خودت اجازه ورود به اون ابهامات و هاله رو میدی میبینی که بابااا اینا همه یه غبار تو خالی بوده
چقدددر ارزشمنده این رفتن تو دل ترسا
چقدر مهمه این قدم برداشتن های کووچیییک همونا که در دسترسن و قدم بزرگی نیستن اتفاقااا خیلیییم کوچیکن فقط تو باید نترسی و بدونی که مهمه و برش داری.هر روز یه قدم جزیی برداری و میبینی آخر هفته 7 تا قدم کوچیک برداشتی که خودش میشه یه قدم بزرگ.حجم ندونستن هات کمتر شده و حجم دوسنته هات بیشتر کنجکاویت بیشتر شده و رویا پردازیات شروع شده و واای از پروردگار هدایت گر
امکااان نداره یه قدم برداری و بعد تو مسیر زندگیت اون آموخته هات به کارت نیان
استاد متن بالاااا بی نظیره.نمیدونم شااید تا حالا درکش نکرده بودم
این که اصلااا بخوام بیزینس خودمو داشته باشم اینکه بخوام در راستاش قدم بردارم اینکه بخوام بیشتر بفهممش اینکه به مرحله ای برسم که بفهمم این خوبه اون خوب تره اینکه بفهمم کدوم منبع اطلاعاتی معتبره یا کدوم چاخانه
واای استاااد من شور و شوق زندگی الانمو عاااشقشم
استاد ما بعد از اینکه تمام حلقه های زنجیر بیزینسمون اکی شد به لطف پروردگار حامی و مدبر و همراه و هادیمون از اول هفته کارمونو آرام آرام و بدون عجله و بدون این حس که سریع این سوده رو بگیریم دیگه تموم میشه با یه عشق شروع کردیم و بلههههههههههههه درآمد دلاریمون استاارت خورده اووونم چقدر زیبااا و قشنگ و ساده و لذت بخش و فراواااان.
البته اینم تو پرانتز بگم منم این روزا دیگه اون کار جدایی که خواستم در کنار این کار تنهایی انجام بدمش رو بیخیال شدم امااا بنده هم 4 دلار بدست آوردم :)))))))) البته گمونم تو 10 دقیقه شد فقط :)))))))) باااید برا خوودم بزرگش کنم.البته چراا که نه.تازه هفته پیشم 6 دلار ساختم :))))
استااااد میدونید باااید این حرف شمارو که قبل از اینکه به هدفی برسیدد باااید حالتون خوب باشه و فکر نکنید یک دستاورد باید ارمغانش برای شما حال خوب باشه رو با المااس نوشت.
به خووودم میلیون ها باار باید بگم اینووو “اینطوور نیست این هم برای آدم عادی میشه و به هییییچ عنوان نباید حااال خوب من در گرو بودن یا نبودن نتیجه ای باشه.اینجورییی من از قبلللل برندم.”
خداروو سپاااسگزارم که دیروز با اینکه عااالی به سود رسیدیم من قبلش حالم عالی بود بعدشم همینطور.یعنی در واقع صادقانه بخوام بگم حالم با قبل از اومدن ایمیل تایید آخری یکی بود
اما اون حس خوشحالی از ادامه دادن و توکل کردن و اون ایمانی که به خرج دادیم انقدر لذت بخش بود که فقط خدا میدوونه
حالا جالبه که پریروز عصر یهو وسط کار به یک مشکل بزرگ برخوردیم.
اما انصافا دیگه خیلی خسته بودیم.به خودمون اجازه دادیم که یه خواب لذت بخش مارو ازون فضا دور کنه.
صبح که بیدار شدم به رساایی هر چه تمام تر خدا بهم گفت نگین یه سوال ازت دارم جوابمو بده.دوست داری یه بیزینس وومن باشی یا یه کارمند؟به نظرت فرقشون چیه؟
حقیقتش من برای پاسخ این سوال یاد یکی از همکارای قدیمم افتادم که مهم ترین دلیل اومدنش به کار رد شدن بیمش بود و دلیل اینکه دوست داشت شرکتمون سر پا باشه این بود که حقوق ثابتی داشته باشه و بعد از بازنشستگیش بیمه ای که براش رد شده براش حقوق بازنشستگی بسازه.نه تلاشی برای بهبود و نه لذتی از مسیر داشت.
دیدم درسته که ممکنه هر فردی تو هر شغلی مسایل خودش رو داشته باشه ولی آیا من میخوام دغدغم این چیزای سطحی باشه یا نه دغدغم بهبود و رشد کارم باشه؟
که البته اگه بخوام یه بیزینس وومن باشم قطعا من باید درین مسیر خیلی پویاتر و هشیارتر باشم و مسایل خاص تری رو حل کنم و این لازمش اینه من روحیه ی همچین شخصی رو در خودم بسازم و لازمش اینه که از مسایل نترسم و لازمش اینه باور داشته باشم هر مساله ای پیش بیاد من میتونم حلش کنم و به راحتی توسط پروردگار به سمت حلش هدایت میشم و لازمش اینه که باور کنم من از پس هر مساله ای بر میام.
دیدم خدا به وضووح داره بهم میگه اگه خواستت اینه باید این روحیه و باور رو داشته باشی و از گذر مسیرش لذت ببری
دیدم به وضووح میگه من به رااحتی تورو در این مسیر همراهی میکنم و مسیرت رو هموار میکنم اما توام باید باور کنی تا بشنوی هدایت هامو و اقدام کنی و تا شنوا نباشی نمیشنوی و من که به طور کلی غرق در آرامش بوودم اما حالم بسیااار عالی تر و روحانی تر شد
وقتی که همسرم بیدار شد من گپ و گفتم با پروردگار رو با ایشون شیر کردم و ایشونم حالشون از عالیم عالی تر شد.تو گفتگوهامون در مورد ایلان ماسک و روحیش صحبت کردیم.مثلا موشک فرستاد هوا و آیا اصلا اگه به مساله ای برمیخوره به چیزی جز حل کردنش فکر میکنه و آیا باوری جز توانمندیش در حل مساله داره و یا حتی در مورد شما استاد جان اون زمان که سایت سرورش ایران بود و یهو از دسترس خارج شد و شما چطور عمل کردین و تنها فکر شما چطور پیدا کردن راه حل بود نه چیز دیگه و شاد و خندان وسط دیزنی لند به راه حلش فکر میکردین.
خلاصه در حین انجام کارمون به دلار ساختن های پر برکت با آرااامش به قدم های هدایت شده از طریق پروردگار عمل میکردیم و با باور به اینکه ما توانمندیم و بدون ترس پیش میرفتیم و اقدام میکردیم.اتفاقا که چقدر هم لذت بردیم.
نهایتا با آرامشی بی مثال با ایمانی تزلزل ناپذیر کار خودمونو کردیم و نتیجه رو به خدا سپردیم و با اطمینان قلبی ایمان داشتیم که خداوند بهترین نتیجه ورای مثبت و منفی رو که لازمه ی رشد بیشتر و بهتر و بهبود بیشتر ماست برای ما رقم میزنه.
خوووب باید بگم که یک پیام مثبت از حل اون مساله دیروز به دستمون رسید و پیام نهایی تایید هم امروز صبح.همینطور یک مساله دیگه هم به وجود اومد که دیگه ما با باور به حل مساله و تجربه ی چند روز پیش با خیال راحت و آرامش داریم این یکی رو هم حل میکنیم که اگه اوون غول بود حل کردنش این یکی دیگه برای ما شد گلابی :))))))
به نظر من بااور اصل هر چیزیه.چون باور ما به رفتارها و عملکردها و حتی به طرز فکر ما و اسنتنباط ما از اتفاقا شکل و فرم میده.
از طرفی مهم ترییین چیز عمل کردنه.تا یک چیز باور نشده باشه عملی هم راستای با اون شکل نمیگیره.
معنویت مثل موتور محرکست که تو باور کنی خدا صدم ثانیه صدم ثانیه باهاته و هدایتت میکنه و تو عمل کن نترس برو تو دل مسایل و بزرگتر شو ازشون.
من به لطف خدا زندگی پر از نعمتی رو تجربه کردم و دارم میکنم اما این شووق و لذت خلق کردن وقتی که پشتش ایمان بوده باور درست بوده عمل الهی گونه بوده باور به توانمندیه خود ادم بوده وقتی به ثمر میرسه اصن جنس لذتش یه چیز دیگست.
امرووز بعد از شنیدن این خبر خوش کتاب حافظ رو باز کردم و غزلی رو که دیدم انصافا مو رو به تنمون سیخ کرد. مینویسمش تا یادم بمونه چرا انقدر احساس شدید نزدیکی پروردگارم با خودمون رو داشتم و از خوندنش غرق شوق شدیم و چشامون خیس شد.
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِیفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بَرْبَط زنان میگفت نوش
با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام
نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی
گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم مَخور
گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش
در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساطِ نکتهدانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل، یا خموش
ساقیا مِی ده که رندیهایِ حافظ فهم کرد
آصِفِ صاحبقرانِ جرمبخشِ عیبپوش
پروردگار رو با تمام وجودم سپاسگزارم که من رو لایق تجربه ی این حس های ارزشمند الهی کرده.
برای تمام هم پاره های ارزشمندم و برای خودم آرامشی از جنس خدا و دل قرصی و تجربه رزق بی حساب پروردگارم رو از همه ی ابعاد خواستارم.
در پناه حق باشید.
به نام یگانه ربم
روووویای قشنگم دروود و سلااام من از بهشت از پشت پنجره از ویوی دریاچه و دریای زیبای روبروم از ابرای تپل مپل پفکیه تو آسمووون و همچنین پنجره های باز خونه که نسیم بهشتی در حال وزیدنه و به شماااا عرض سلام و ارادت دارن همگیییی.
چقدر لذذذت بردم از کامنتتون چقدر خوشحاال شدم از تحسینات و تبریکاتتون و چقدر کیییف کردم ازین دل بزرگتون که اینجور از پیشرفت و رشد دوستانتون سرخوش میشین و چه قدر خوشحال شدم که منم یکی ازون دوستان شما عزیز بزرگوار هستم.
من این دو بیت از این شعر رو هم علاوه بر اون یک مصرع که شما منشن کردید خیلی دوست دارم.خیلییی جالب و لذت بخش بود وقتی به این غزل حافظ شیرین سخن هدایت شدم.
تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی
گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم مَخور
گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش
سپاااسگزارتوونم مجددا و باید بگم که آره اون بغل مغلا منم یکم خودمو با کار مستقلم مشغول میکنم و از کار اصلیمون توی سه روز 420 دلار ساختیم.خیلییی لذت بخشه و خدارو بابتش سپاسگزارم.البته با سوالای الهی چه طور ازین بهتر چه طور ازین ساده تر به مسیرای جدید هدایت شدیم که در هفته آینده باید ببنیم شدنین یا نه و قطعا کلی درس و خیر و برکت و پوینت درش وجود داره برامون و باعث رشد بیشترمون میشه اوونم در آغوش پروردگار رزاق و حامی و هدایتگرمون.
ما دیروز دیگه امتحاناتمون تموم شدن و رسما تعطیلات تابستونی که یه عالمه وقت داریم با فراغ بال بیشتر روی خودمون و کارمون تمرکز کنیم شروع شده و چقدر برای من لذت بخش و مسرت بخشه.
من جوری شده که صبح ها با یه فرشی زودتر از قدیم ها بیدارم ولی امروز به خودم میگفتم یکم خستگی از تن در کنم و بیشتر بخوابم اما به صورت یه چشمیییی ;)))))))))) وقتی این چراغ آبی خوووش خبررر جااادویی به قول شما رو به محضه ورودم توی سایت دیدم و اونم این پیام ارزشمند شما غرق ذووق شدم و پریییدم از تخت بیرون که بچسبم به کار و اولین روز تعطیلات تابستونیمو با عشق شرووع کنم.انگاری خدا داشت از زبون شما با من حرف میزد و حسااابی عشق کردم.
سپاسگزارم ازتوون که این حس خوب و عالی رو در من به جریان انداختید.
به پروردگار عالم میسپرمتون و براتون از خودش ناب ترین رزق هارو خواستارم.
در پناه حق باشید