سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 7 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-12 11:49:102024-06-27 06:39:14سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
خداروشکرمیکنم برای روز۳۷ ازسفرنامم
حرف زدن ونوشتن درباره قانون عظیم احساس خوب =اتفاقات خوب کارساده ای هست امااینکه درهر شرایطی بتوانی نگاه مثبت به اتفاقات داشته باشی مهم هست
نگاه مثبت به هراتفاقی ایمان میخواهد
نگران نبودن درباره آینده ایمان می خواهد
وابسته نشدن به داشته هاونگران نبودن برای ازدست دادنشان ایمان می خواهد
آسان گرفتن به خودمان ایمان می خواهد ماندن روی این موج ایمان می خواهد ایمانی که بتوانی درهرشرایطی به یادآوری که
فارغ ازهرمنطق واستدلال محکم انسانی درباره تجزیه وتحلیل اوضاع ودلیل اتفاقات دراحساس خوب بمانم ولاجرم اتفاقات خوب بایدراهشان رابه سوی من پیداکنند زیرزمین قانون وبرنامه خداوندی است که برگی بی اذن اوازدرخت نمی افتد
خدایامنوبه راه راست هدایت کن راه کسانی که به آن ها نعمت دادی نه کسانی که برآنها غضب کردی ونه گمراهان .
سلام به استادعباس منش ودوستان عزیزم خیلی خوشحال هستم که درجمع شماهستم خداراهرروزسپاسگذارم هم زمان دارم دوره عزت نفس وتحولات روز شمارزندگی ام کارمیکنم انقدراتفاق های عالی برایم رخ میدهد نمیدانم که کدامیک رابنویسم فقط میخواستم به تعهدی که به خودم دادم ردپای دیگربزارم وهروقت کامنت های بچه هارامیخونم بطورعالی انگیزه میگیرم ازاستادیادگرفتم ورفته تووجودم این باورکه هراتفاقی که میفتدبه نفع من است چون دارم روخودم کارمیکنم وبعد موقعی بهش میرسم و نتیجه اش رامیبینم که تسلیم واحساسم راخوب نگه میدارم وبه موقع خودش درست میشه درتمام جنبهای زندگی ام انجام دادم ازثروت ازروابط عالی ازسلامتی درپیشرفت شغلی که وتجربه هادیگر هرچه جلوترمیرم بیشتر میفهم اینهاازباورهای وفرکانس های خودم بوده وبه هر تضادزندگی ام برخوردمیکنم تسلیم میشم تامن به خواسته هایم وبه شغل موردعلاقه ام وهدف ام برسم اینها جزءاززندگی من هستن خداوند من راآفریده گسترش جهان کمک کنم خداراهرروزسپاسگذارم که هرروز بهترقوانین رادرک وعالیتر عمل میکنم وهمیشه دنبال این هستم که فقط احساس خوب داشته باشم تا اتفاق های عالی رخ بده خود به خود ومن توکل ومنتظرهدایت والهاماتش هستم تاکامنت بعدی بای
بنام خدای یکتای بی همتا
روز۳۷ سفرنامه تحول زندگی
خدارو شکر که در این سفرنامه قدم برمیدارم……
افراد موفق همیشه حال خودشونو خوب نگه میدارن
امروز پدرم میگفت که مادربزرگ ،که الان بستری هست ، همیشه دنبال غم میگرده هیچوقت دنبال چیزای شاد نمیره.. و من دیدم بابام بااینکه قوانین و نمیدونه اما ناخوداگاه بهشون عمل میکنه .شاید لفظا اسم این قانونارو ندونه ولی به تجربه متوجه شده که اقا اگه احساس خوبی داشته باشی اتفاقات مثبتی رو جذب میکنی. بابام همیشه سعی میکنه با ساده ترین روشها خودشو در احساس خوب نگه داره .همه ادمای موفق همین کارو میکنن این قتنون شاخ و دم داری نیست خیلی ساده اس اونقدر ساده که حتی گاهی یادمون میره و باید به خودمون تلنگر بزنیم اگه احساستو نتونی خوب نگه داری لاجرم اتفاقات بدی و تجربه خواهی کرد! بنده خدا مادربزرگم .. زندگیشو دارم میبینم ..همه قانونا رو نقض کرده زیر پا گذاشته و نتیجه زندگیش شده کلی درد و بیماری جسمانی و اشفتگی روحی روانی .
سهم من از این ماجرا ، درس عبرت گرفتن بود .. همون ماجرای ادب از که اموختی ، از بی ادبان شد برام. سعی میکنم به خودم تلنگر بزنم : ببین زهرا… اگه تو هم از دقایقت نتونی لذت ببری و عشق و حال کنی نهایتا به این حال و روز دچار میشی!! تو دوتا انتخاب داری .. میتونی یه مادربزرگ مهربون و درصلح باخودت و دیگران باشی و یه هنرمندی که همه ادمای اطرافت به وجودت افتخار میکنن .. یا اینکه یه پیرزن غر غرو که هیشکی دوسش نداره و همه ازش فراری هستن از بس به همه گیر میده و به زمین وزمان بد میگه وزبونش تلخه .خودت میتونی انتخاب کنی که کدومو میخوای داشته باشی🤷♀️
واقعا خدارو شکر میکنم که قوانین رو میتونم به صورت مکتوب و شسته رفته داشته باشم و هممیشه و رایگان بتونم ازشون استفاده کنم ..خیلی قوانین واضح و شفاف گفته شده اینجاو به راحتی میشه استفاده کرد و راحتتر وزیباتر زندگی کرد.
خداجونم ممنونتم🌹🍃
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم
که قدرت جهانیان در دست اوست
ردپای ۳۷👣✅👍🏻
چقدرلذت بردم،استاددقیقا توشرایط ناخوشایندبودن اما حالشون خوب بود و داشتن از قانون احساس خوب مساوی بااتفاق خوب حرف میزدن،داشتن از تمرکز برنکات مثبت حرف میزدن
از زمانی که این قانون رو درک کردم سعی کردم ازش استفاده کنم
صدالبته که هرروز موارد ناخواسته برام پیش میاد واونجاها به خودم این قانون رو یاد آورمیشم اما میخوام از تجربه ی ناخوشایندم بگم که برام عمقش از ناخواستهای روز مره بیشتربود
چندوقت قبل درحالی که مامان وخواهرمو میبردم گردش،توجاده ی شمال یجایی کنار کوه پایه های گیلان پیچ پیچیدو من نپیچیدم🤭🤭
حساااابی ماشینو داغون کردم ،برای چند دقیقه حسابی حالم بدشد
مامانم وآبجیم هم خیلی ناراحت شدن،چون هزینه ی تعمیرشم بالابود ومن ازپسش برنمیومدم
اماخیلی زود به خودم اومدم وقانون رو به خودم یادآوری کردم وبا سپاسگزاری ازاینکه خداروشکر خسارت جانی ندادیم و باز ماشین راه میره و میتونیم برگردیم واین حرفا به خودم آرامش دادم
دیگه نذاشتم مامان و آبجیمم ناراحت باشن ویاحتی راجب این اتفاق بازحرف بزنن
بعدش رفتیم لب جو نشستیمو تفریح کردیمو آب بازی کردیم وبرگشتیم
کمی بعد یادم اومد که میتونم ازبیمه ی ماشین استفاده کنم اما اطلاعی نداشتم که خودم مقصرباشمو کروکی هم نداشته باشم باز بهم تعلق میگیره یانه
فرداصبحش که رفتم بیمه برای گرفتن خسارت ،درکمال ناباوری به راحتی هرچه تمام تر وبدون هیچ گیرو دار اداری ،برام چندبرابر بیشتراز هزینه ی تعمیر واقعی ماشین خسارت نوشتن و کلی هم پول توجیبم موند درحالی که این اتفاق توایران اتفاق بسیار نادری هست 🤭🤭
من قانون احساس خوب مساوی با اتفاق رو باور دارم وحالا دیگه یقین دارم که هراتفاق به ظاهربدی برای منکه تومسیر کارکردن رو خودم هستم ،یقینااتفاق خوب به همراه داره
فقط کافیه ذهنمو کنترل کنمو توجهمو به اتفاقات مثبت بذارمو باخودم تکرارکنم که حتما خیربزرگی توش هست به زودی برام واضح میشه
من انقدر رو این قانون کارمیکنم تا توش درجه یک شم و بااین کار کیفیت زندگیمو بالاترببرم
دوستتون دارم درپناه عشق الهی باشیم💚🙏
به نام خداوند بخشنده و مهربان و همه چی تمام ❤❤❤❤😍😍😍😍😊😊😊😊
سلام استادم عزیزم و خانوم شایسته
و دوستان عزیزم که من ندیدم و نمیشناسمتون ولی حضور و احساس خوب شما رو در خودم میفهمم و همانند اعضای خانواده ام برای تک تک کسانی که در این خانواده بزرگ عباسمنش هستن ارزش و احساس قایل هستم.
امروز ی فکری از ذهنم گذشت که استاد صحبت از درست کردن خانه بزرگ در زمینش میکند نوید این رو بهم میداد که یک روزی جمع بزرگی از دوستان در فلوریدا در کنار استاد جمع میشیم و جشن میگیریم و لذت میبریم از کنار استاد بودن و هم دیگه یعنی تو تصورم این رو میبینم که در آینده ما مثل یک خانواده بزرگ جمع میشویم کنار هم.
مصداق کشتی نوح که انسان های خاصی در آن سوار شدن.
استاد امیدوارم احساسم رو از نوشته ام درک کنین.
باورکنید بعضی موقع ها انقد انقد احساس خوب در من زیاد میشود که واقعا نمیشود با نوشتن و کلمات بیان کرد.
یک احساس تولد دیگر
یک احساس خدا گونه
احساس آرامش داشتن
احساس امید و سرزندگی
احساس با ارزش بودن
احساس قرار گرفتن در بهترین مسیر خداوند
احساس خاصی که همه مردم درک نخواهند کرد مگر در این شرایط قرار بگیرند
استاد باور کنید زندگی با تمام چیز هایش و معنی تمام کلمه و تمام چیزی هایی که از بچگی تا الان فهمیدم و یاد گرفتم داره ی جور دیگه میشه.
داره معنای زندگی برام فرق میکنه.
افکارم کم کم داره تغییر میکنه
انگار چشمانم جور دیگه داره میبینهو یا یکمحمدرضای دیگه داره از چشمانم به زندگی و دنیا نگاه میکنه.
کم کم و ذره به ذره و با درک قانون تکامل نشانه ها و الهامات و را دارم میفهمم.
در یککلام دارم یک محمد بهتر میشم.
چقدر لحظه به لحظه از استادم یاد میگیرم که چطور با زندگی زندگی خوب میکنم.
همش در حال یاد گیری از استادم هستم و هر لحظه در حال فهمیدن قوانین هستم و با تغییر باور هایم قدرت خلق آرزو هامو پیدا میکنم.
خیلی دوستتون دارم.
سلام دوستان. چیزی که دوست دارم بگم این که چقدر ریشه های ایمان و توکل واقعی رو تو این فایل میشه دید با اینکه خونه و زندگی شو استاد داخل طوفان گذاشته ولی با توکل و تمرکز بر روی نکات مثبت چه حس و حال خوبی برای خودش درست کرده که نتیجش اتفاقات خوب هست این حس. و الان میفهمم چه توکلی پشت ساختن این موفقیت های استاد هست. واقعا چقدر ما از نتونستن گرفتن یک وام، نخریدن یک وسیله، دیر رسیدن به یک خاسته بهم میریزیم و احساسمون بد میشه و انجاست که اموزه های استاد بزرگ ترین کلید برای پیش رفتن هستند. ممنون از همتون
ردپای سی وهفتم:
سلام و درود استاد عزیزم. چند وقتی هست که یه نفرت بد توی دلم کمین کرده و نمیذاره لطافت روحم رو لمس کنم و من رو با حواله دادن به چیزهای بی ربط، بیش تر و بیش تر از مسیر دور می کنه.
دیروز اما نمیدونم کدوم فایلتون رو داشتم گوش می کردم (این رورزا کارم این شده که شب و روز فایل های شما رو گوش بدم) یهو وسط فایلتون گفتین که منم قبلا دلم میخواست حال آدما رو بگیرم. یه لحظه به این حرفتون فکر کردم و بعدش به وضع فعلی شما نگاه کردم و با خودم گفتم ببین. استادم مثل تو بوده. ببین استادم همچین احساسی رو توی قلبش داشته. الان استادم ببین. پس تو هم میتونی. به جای اینکه از خودت ناراحت باشی و مساله ای رو بدون اینکه به خودت فرصت بدی، سعی در سرکوب و خفه کردنش هستی و از شعله ور شدنش می ترسی، بدتر داری تبدیل به آتشفشانش می کنی و ناخودآگاه از خودتم بدت میاد که به جای عشق ورزیدن به ادما و دوست داشتننشون با این نگرش داری بهشون نگاه می کنی.
ممنونم استاد به خاطر این سایت. الان به این فکر می کردم که شما کاری رو کردین که من همیشه آ؛رزوشو داشتم اما الان ذهنم جلوبی چشام وگوشامو گرفته و اره با چیزای بی ارزش حواسم رو پرت می کنه.
سایت شما در واقع یه مدرسه شبانه روزی با دانش آموزای نمونه ای هست که بیست و چهار ساعت روز رو دارن تحقیق و بررسی می کنن و خودشون رو میسازن و در این بین به بقیه بچه ها هم کمک می کنن. شما هم بعنوان استاد و مدیر بزرگ مدرسه دارین هدایتمون می کنید.
بخاطر شما و بچه های هم دار و سایت خدا رو بسییار بسیار شکر می کنم.
ممنونم که برداشت توحیدی تون رو از طوفان اینقدر زیبا برامون گفتین و انسانیت رو در دل ما زنده کردین.
سلام دوستان عزیز
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج اید زنجیر پی زنجیر
استاد عزیزم تک تک جملاتتون رو باید با طلا نوشت.
واقعا چقدر لذت بخش شده زندگی برام با این طرز تفکر
با تمرکز کردن رو خوبی ها، قشنگی ها و نکات مثبت.
تازه فهمیدم که تواضع یعنی چی و به قول مولانا هر گاه که تسلیمم…..
واقعا داشتن یک همچین طرز تفکری کار هر کسی نیست ولی بهترین کاریه که میشه انجام داد.
وقتی استاد گفتن خبر دادن که تخلیه کنین منزل و استاد تصمیم میگیره بره مسافرت…..
هر اتفاقی رخ بده قطعا به نفع منه،حتی اگه طوفان کل زندگی رو خراب کنه.
استاد عاشقتونم
مگه چند نفر میتونن اینجوری برخورد کنن با موضوع.
تک تک صحبتهاتون درسه
سپاسگزارم استاد عزیزم.
به نام خداوند دانا و توانا
سلام استاد دوستداشتنی و با ایمان
سلام مریم بانوی بی نظیر
سلام دوستان هم فرکانس و هدایت شده
واقعا از صمیم قلبم خداروشکر میکنم که به این مسیر بی نهاین الهی هدایت شدم
اوایل که وارد سایت شده بودم و اتفاقاتی برام می افتاد که نمیشد چیزی غیر از معجزه بهش گفت ، خیلی زیاد خوشحال میشدم و ساعت ها اشک می ریختم ……یه کم بعش میگفتم حیف که ممکنه همین یکبار باشه و دیگه از این اتفاقات نیفته و نگران میشدم …..ولی به حرفای استاد گوش میدادم که میگفت اینارو تایید کنید و شکرگزار باشید و توجه کنید به زیبایی ها………بعدش دیدم وای ……خدای من …….این معجرات همیشه اتفاق میفته………و قبلا هم اتفاق میفتاده ولی من نمیدیدم…….واقعا خداروشکر میکنم که تو این مسیرم
اصلا هیچ ربطی به ادم چند ماه پیش ندارم……اینکه ادم نگران هیچ چیز و هیچ کس نباشه یه اتفاق بینظیره تو زندگی و من واقعا دارم تو این زمینه رو خودم کار میکنم و خداروهزاران بار شکر خیلی موفق بودم………..الان که دارم کامنت میزارم یه تضادی تو زندگیم دارم…… ولی واقعا نگران نیستم چون هر اتفاقی که بیفته به نفع منه …..اصلا شک ندارم…….این فایلو که گوش دادم خیلی بهم کمک کرد…. الخیر فی ما وقع……
عاشقتم خدای قشنگ و مهربونم که من درخواست هدایت داشتم و تو منو به راه راست هدایت کردی………..
واقعا ازت ممنونم استاد با ایمانم هر بار هر فایلی که میبینم ……میگم خدایاشکرت…..
بعضی وقتا که فایلاتونو گوش میدم …میگم واقعا یه ارتباط بینظیری با خدا دارین ….وگرنه نمیشه ادم ساعت ها پشت سرهم حرف بزنه همه حرفاش اصل باشه و همدیگه رو تایید کنه و واقعا به دل ادم بشینه…….از ارتباطی که با خدا دارین(شما و مریم جون) واقعا لذت میبرم و میگم منم میخام و مطمئنم برا منم اتفاق میفته……. همین الانم اتفاق افتاده که اینجام و دارم این کامنتو مینویسما ……..ولی من زیاده خواهم …… و فقطم از خدا میخام ……چون اونه که همه چیزو به ادم میده ……..
واقعا حس بینظیری دارم………..میدونید اینکه خداروتو وجود خودت حسش کنی و درک کنی واقعا حس قشنگیه
واقعا ازتون ممنونم دستان بی نظیر خدا…….
از صمیم قلبم دوستون دارم ……چون دید منو به زندگی زیبا و زیباتر کردین…….
وقتی سریال سفر به دور اریکارو میبینم و حرفای مریم دوستداشنی رو میشنوم واقعا به وجد میام…..
اوایل میگفتم خوش به حال مریم که پیش همچین استاد بینظیری هست ولی الان میبینم که چقد شمادوتا هم فرکانس و بینظرید……ساعت ها میشینید درباره قانون حرف میزنید…….واقعا بینظیره ………واقعا تحسینتون میکنم…….دستان پرمهر خدای قشنگم………..از خدا یه همچین رابطه ای را درخواست کردم……و مطمئنم به نتیجش……….واقعا لذت بخش ترین لحظات زندگیم زمان هایی هست که یه فایلی رو گوش بدم و با یکی از دوستام که در واقع اون شما رو بهم معرفی کرد بشینیم و راجع به قوانین حرف بزنیم ……………. کوچک ترین اتفاقی که میفته برا هم ویس میفرستیم ….خلاصه که دائم داریم راجع به قانون حرف میزنیم وواقعا به خاطر این دوست بینظیرم خدای مهربونمو شکر میکنم…….
ممنونم ازتون استاد بزرگ که هم خوب زندگی میکنید و هم جهان را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل می کنید……
دوس دارم منم اینجوری باشم………هم خوب زندگی کنم و هم جهان را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنم……و مطمئنم میشه…….خدایاصدهزار مرتبه شکرت….
از دوستان هم فرکانسیم تو سایت بی نهایت ممنونم ……هربار که کامنتا رو میخونم ایمانم قویتر میشه……..خدایاشکرت به خاطر این خانواده صمیمی و با ایمان……..
خدایاهزاران بار شکرت به خاطر هدایتم به این مسیر بی نظیر……عاشقتم خدای قشنگ و بی نظیرم……
با سلام
جالبه ذهن من هنوز بعد از کلی فایل گوش کردن و اینکه به طور منطقی باورم شده که احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب، وقتی استاد توی فایل گفتن در هر شرایطی حالتون رو خوب نگه دارین یهو ذهنم گفت استاد الان تو شرایط خوبیه و این حرف رو میزنه. البته من در همون ثانیه متوجه نجواهای ذهنم شدم و باور رو برای خودم شروع کردم به تکرار کردن. اما میخام بگم حتی اگر چیزی شدیدا منطقی و طبیعی باشه ذهن دوست داره راه قدیمی خودش رو بره. البته من در اثر این باور غلط که اگر تصمیم به کاری بگیری (مثلا بگی من میخام ادم بهتری بشم) خدا سریع امتحانت میکنه ببینه راست میگی یا دروغ. این باور خیلی من رو میترسونه از اینکه عهد و تصمیمی رو بلند بگم چون بعدش میترسم که خدا یه نعمتی رو از من بگیره که من رو امتحان کنه ببینه چقدر راست میگم. اما میدونم این باور غلطه و خداوند در پی گرفتن حال بنده های خودش یا گرفتن مچشون نیست که ببینه راست میگن یا نه. همین که نیت میکنی برای یه کار خوب بهت کمک میکنه. اصلا همین که تصمیم میگیری یه کار درست رو انجام بدی یعنی خدا هدایتت کرده. منتها ما انقدر از خود راضی و مغرور هستیم که فکر میکنیم خودمون تصممیم گرفتیم و حالا خدا میخاا با امتحان ما بگه برو بچه هنوز خیلی برات زوده. در صورتی که خدا خودش ما رو هدایت کرده.
من قبل از اینکه به مدرسه برم بلد بودم بخونم. یعنی پدرم خوندن رو یادم داده بود که جهشی بخونم اما مدرسه قبول نکرد و گفت بهتره با سن خودش پیش بره. قشنگ یادمه وقتی داشتم ثبت نام میکردم به دفتردار گفتم من بلدم بخونم. با یه حالت مسخره ای گفت اره معلومه. گفتم به خدا بلدم. یه متن گذاشت جلوم گفت بخون. دیدم این متن فارسی نیست عربیه. گفتم این عربیه. یهو جا خورد گفت این متن رو بخون وقتی خوندم خیلی جا خورده بود و بعد بهم یه شکلات داد. یعنی میخام بگم ما با این فرهنگ بزرگ شدیم که بچه ها دروغ میگن یا اصلا هیچی نمیفهمن. اما برخورد خدا این جوری نیست با بنده اش.
موفق باشد.