سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 7 - صفحه 64

به نام خدای بزرگ و مهربان و بخشنده

سلام به استاد و راهنمای عزیز،مریم جان و همه دوستان هم فرکانسیم

چقدر زیبا که الان و در این موقعیت این فایل نشانه امروز من بود و من دوباره به سمت شنیدن این صحبت ها هدایت شدم و بیام بنویسم از خدایی،بزرگی و مهربانی و عشقی که این روزا زیاد دیدم

امسال با درخواست زیادی که از خداوند کردم خداروشکر اربعین به پیاده روی و سفر به کربلا هدایت شدم و ابن تجربه شگفت انگیز رو داشتم

استاد به غیر از بُعد معنوی که این سفر داره و خیلی‌ها هستن که میخوان تجربش کنن و به مقصدی برسن،این سفر و این مسیر کلی درس داشت برای من و خیلی زیاد باورساز بود واسم…

ما میدونستیم که سفر سختی در پیش داریم با توجه به گرمی هوا و چیزایی که شنیده بودیم

اولین نکته ای که میخوام بگم اینکه به خیلی از شنیده ها و کسانی که قبلا تجربه کرده بودن گوش ندادم و اعتنایی نکردم و چقدر خوشحالم،مثلا بهم میگفتن گرم و کثیف و سخته حتما پاهات زخم میشن،عرق سوز میشی حمام نمیتونی راحت بری،نمیتونی راحت بخوابی

و من حرفایی که میشنیدم رو همون لحظه برای خودم رد میکردم و به خدا میگفتم خدایا من به تو اعتماد میکنم همه چیز رو به خودت میسپارم خودت برام راحتش کن و سالم برمو بگردم…و واقعا باورتون نمیشه بهترین جاهایی که میشد برای خواب توی مسیرمون قرار میگرفت دقیقا جایی که خسته میشدم و دیگه نمی‌خواستم پیاده برم یک مکان خواب خنک،حمام تمیز و نوساز با تمام امکانات و حتی غذا و آب و دسترسی به همه چیز ساده بود برام و میدونین که همه چیز به رایگان…وقتی وارد موکب ها(محل های استراحت) میشدیم تازه از مهربانی ها و بخشش ها و عشقی که بین مردم رد و بدل میشد رو میخواست باشین و ببینین اولا که وقتی میرسیدم اکثرا اونجا خلوت میشد و به راحتی جا برای خواب پیدا میشد، جای خوا تمیز و خنک..اگر هم جا نبود یا یکی جاشو کلا میبخشید یا خودشو کنار میکشید بهمون جا میداد، اگر کسی به چیزی احتیاج داشت خانم ها غریبه و اشنا هر جور و هر مدلی میتونستن بهم کمک میکردن و احتیاج هم دیگه رو برطرف میکردن، منم با خیال راحت میخوابیدم ،فردا حمام میکردم و ادامه راه رو میرفتم غذا و نوشیدنی های مختلف هم که کلا در دسترس بود، خدا بهترین هاشو در مسیر من قرار داده بود

حتی داخل خود کربلا با خانمی آشنا شدیم که خیلی این سفر رو اومده بود،ایرانی بود و تمام جاهایی که میشناخت رو بهمون معرفی کرد جای استراحت تمیز و راحت رو بهمون نشون داد و دقیقا مثل یک محافظ و مثل یک مادر با منو خواهرم رفتار کرد،انقدر این بانو خوش اخلاق و راحت بود و با همه چیز انقدر راحت برخورد میکرد که خیال ما هم کامل راحت شده بود،اصلا انگار شلوغی ها و بهم ریختگی هارو نمیدید و فقط مسیر خودش رو میرفت و دقیقا اومده بود که راهنمای ما باشه و بعد از اینکه وظیفش کامل شد و خیالش راحت شد از اینکه ما راحتیم باهامون خدافظی کرد، انقدر حالم دگرگون شده بود انقدر خداروشکر کردم که همه جا و در همه حالت حواسش بهم بود،

انقدر من در این مسیر و در این سفر زیبایی دیدم، یهو یه جایی گرمم بود و کمی خسته شده بودم یه بچه ای میدیدم زیبا و آروم که تا نگاهش میکردم لبخند خوشگلی میزد که تمام گرما و سختی ذو فراموش میکردم و بسیار بسیار از این موارد

بخشش بود،مهربونی بود،هدیه بود،رضایت بود،آسانی در میان کلی سختی بود و و و

از فراوانی نعمتی که چی بگم از خوراکی که واقعا هرچیزی که فکرش رو بکنین، کسی گرسنه یا تشنه نمیمونه، از غیر خوراکی بگم در این چند روز از ثروت و فراوانی نعمت ماشین های لوکس بود که همه جا میدیدیم کسی باورش نمیشه ولی مدل پایین ترین ماشین لکسوس بود،در یکی از کشورهایی که همه میگفتن فقیرنو ثروتی ندارن به راحتی و به فراوانی،فراوانی رو میدیدم و به قول خواهرم میگفت انگار داریم کلیپای استاد رو میبینیم که چه ماشینایی از کنار ماشینشون رد میشه :)

و خیلی موارد زیاد هستن که بخوام بگم کتاب میشه در مورد فروانی ها نوشت

خداروشکر خدارو صد هزار مرتبه شکر که اگر همه چیز رو به خودش بسپاری تمام کمال انجام میده و آسانی پشت آسانی رو در مسیرت قرار میده

استاد ممنونم از شما و خداروشکر میکنم که با گوش دادن این فایل دوباره این تجربه ها برای من بازگو شد

در پناه خدای بزرگ سلامت و شاد باشید