علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 17

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1058 روز

    به نام حضرت حق

    سلام استاد عزیزم استاد جانم واقعا لذت بردم و بارها بغض کردم و ناراحت شدم اما این ناراحتی پایانی بود بر تمام بی لیاقتی هایم

    سلام بر مریم شایسته عزیز و دوستان عالیم

    استاد من چند روز پیش در روابط با همین مشکل روبرو شدم چون عشق مودت رو هم خریدم بودم واقعا دیگه احساس نمیکردم که باید تایید بشم و همسر من به من می‌گفت باید اجازه بگیری از من بعد بری خونه مادرت من روز اول گفتم چشم که شاید من غرور دارم و این تکرار شدد دوباره من اونجا بود که واقعا دیدم من با تایید این آدم نباید احساس خودم رو خراب کنم و دقیقا برگشتم بهش گفتم من فقط از خدای خودم اجازه میگیرم و کلی حرف رد بدل شد بین ما و من از همشون اعراض کردم چون دوس دارم تجربمو بگم اینارو بازگو میکنم و خود افشایی میکنم و اون روز رفتم شاید طول کشید از اون حالت خارج بشم ولی واقعا تمام سعی خودم رو کردم کلی باور رو تکرار کردم و دیگه نیاز نمیبینم که از کسی اجازه بگیرم که نشون بدم خوبم از دید اون آدم من باید از دید خودم خوب بنظر برسم نه دیگران و در زمینه کادو گرفتن من اصلا خداروشکر نیاز دیگه نمیبینم که باید حتما بهترین کادو رو بگیرم چون من همینطوری ارزشمندم و 6رکس ارزوشه که با من هم کلام بشه

    یا مثلا بیرون که میریم طرف من اصلا من جای دیگرو دارم نگاه میکنم تو به اون خانم نگاه کردی بابا اصلا نگاه کنم من دنبال چیزی نیستم که اصلا یا حرف زدن با ی مشتری پشت گوشی چرا باید به تو زنگ بزنن

    خیلی بیشتر از این حرفا بود ولی خب من روی خودم کار کردم خیلی عالی تر شد من عوض شدم اون آدم هم بهتر شد و الا هم خداوند خواست که این نقص منو درست که که آقا تو با لیاقتی اصلا به اجازه دیگران احتیاج نداری واقعا هر چیزی بشه من به خدا سپردم که انجام بشه یا این آدم عالی تر رفتار میکنه یا این آدم میره و کس دیگری میاد الخیر فی ماوقع

    مطمئنم که اوضاع تغییر خواهد کرد چون من خیلی روی خودم دارم کار میکنم واقعا من ی آدم شاد و به خود متکی شدم و نتایج مالی هم میاد مطمئنم و میام میگم براتون از اون هم و باز هم میگم از اتفاقاتی که برام افتاد خیلی خوبه این خود افشاگری ی حس آرامشی میده و نقصهای بیشتری در من پیدا میشه مطمئنم

    و من این دوره رو میخوام با تمام وجودم میخوام که فقط روی خودم کار کنم مهمترین کار من اینه

    در رابطه با ثروت من چند روز هست کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید رو شروع کردم و اون چیزی که من برای ثروت میخواستم داشته باشم رو نداشتم ولی واقعا پیداش کردم و توصیه من هست دوستان این کتاب رو هم بخونن منی که اصلا کتاب خون نبودم الا فقط هر ثانیه میگم بخونم کامنت کتاب واقعا تغییر کردم استاد مرسی راه زندگی رو به ما دارین یاد میدین راه سعادت و خوشبختی

    استاد خوبم سید حسین عباسمنش هر لحضه زندگیت بهشت گوارای وجودت خوشبختی سلامتی سعادت و ثروت الگوی زندگی من عاشقتم قلبن

    در پناه رب جانانم باشی مرد بزرگ

    از خداوند هم سپاس گذارم برای این همه آگاهی و عشق و لذت بی انتها خدایا شکرت

    دوستان عزیزم و مریم شایسته همیشه در صلح آرزوی سلامتی سعادت و ثروت دارم براتون هر لحضه بیشتر و ثانیه افرون روزتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    خوشبخت ترینم گفته:
    مدت عضویت: 802 روز

    سلام به همگی .سلام به استاد خوبم و خانوم شایسته ی عزیزم

    سلام خدمت دوستای گلم .نمیدونید چقدر خوشحالم که اینجام و چقدر حس خوبی دارم .چند روز پیش به صورت هدایتی از طرف خدا وارد سایت شدم و این فایل جدیدو دیدم همون لحظه فهمیدم که آگاهی های این فایل برای من درس هایی داره.

    استاد عزیزم

    چقدر قشنگ گفتین اونجای که اگر خودت خودت رو دوس داشته باشی اصلا نیاز نداری که دیگران تو رو دوس داشته باشتد .

    و اینکه گفتین ما مسئول خوشحالی و ناراحتی دیگران نیستیم .

    چه مثال های واضحی زدین انگاری که تو وجود تک تک ما آدمها سفر کردین و احساسات و حرفای هممون رو بلدین و میفهمین

    اونجایی که گفتین طرف میگه لوکیشن بده ….

    نمیدونم منو دوس داری نداری … و راستش من یکم خندم گرفته بود چون خودم خیلی قبلنا قبل اینکه رو خودم کار کنم گاهی میزدم از این حرفا

    .و یاد گرفتم خودم خودم رو دوس داشته باشم .خودم رو با تمام کم و کاستی هام بپذیرم .ببخشم خودم و دیگران رو …خودم بچم رو دوس داشته باشم و بهش احترام بذار و همینطور همسر عزیزم .نگاه و حرف و رفتار دیگران برام مهم نباشه. اونا برن خودشون رو درست کنن .

    خدای عزیزم خیلی خیلی دوست دارم .تو هستی که کمکم کردی .دستم رو بلند گردی عاشقتم خدا جان….بازم میام براتون مینویسم دوستای گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  3. -
    سحر نصیری گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    سلام به استاد عزیز و بانو شایسته و تمام دوستان این سایت بینظیر..

    وای استاد عجب فایلی من که دیونه شدم ،اول اینو بگم ک کل روز وقتایی ک خونه هستم فقط صدای شما تو خونست چون تنها هستم مشکل خاصی نیست اون روز از خواب ک بیدار شدم طبق عادت فایل پلی کردم و وارد سایت شدم هنوز کامنتی نبود و فایل رو دانلود کردم و پلی کردم (رو تکرار) میزارم و گوش میدم همینطور ک تورختخوابم بودم تو حالت خواب و بیداری یهو دیدم دارم اشک میریزم سریع از جام بلند شدم و نشستم صدای گوشی رو بلندتر کردم کمی ب عقب بردم فایل رو واااااای واااای ک هر چیو ک می‌گفتید من داشتم واقعا نمی‌دونستم اینا یعنی عدم احساس لیاقت من خودم رو خیلی با احساس لیاقت و با اعتماد ب نفس میدونستم…نمی‌دونید چقدرررر اشک ریختم چقدر خود نازنینم رو گول زده بودم (ناخواسته)چقدددرررر به خودم ستم کردم و از چه نعمت‌هایی محروم فک میکردم اینا یعنی عشق و علاقه ی بیشتر ،یعنی تداوم رابطه ،یعنی خیلی خوب بودن….بازم خدارو شکر میکنم ک تو شرایط خیلی خوبی این آگاهیها رو دریافت کردم من فوق العاده آدم شکاکی بودم تو رابطه ک تازه یکم بهترررر شدم ک جای خیلییییی رشد و پیشرفت دارم و باید هر روز رو این قضیه ک پاشنه آشیلم هست کار کنم دو روزه می‌خوام کامنت بنویسم از خودم خجالت می‌کشیدم ک بنویسم من تمام این موارد رو دارم ک البته قبل از این ک این فایل بیاد ب خاطر خودم تصمیم گرفتم ک خودم رو اصلاح کنم ک 5ماهی میشه دارم رو این قضایا کار میکنم با اهرم رنج و لذت و دوره ی عزت نفس و مخصوصا فایل عشق واقعی از دیدگاه استاد عباسمنش خیلی بهتر شدم ولی فقط کافیه دو روز فایل رو گوش ندم سریع افکار منفی ب سراغم میان واقعاااا انگار این موضوع خیلی ریشه داره تو ذهنم فقط نمی‌فهمم از کجا اینقدر تونسته تغذیه و رشد کنه خلاصه ک از روزی ک این فایل اومده رو سایت واقعا تصمیم گرفتم این مسأله رو به صورت ریشه ای و بنیادین حل کنم و هر لحظه هدایت می‌طلبم چون واقعاااا واقعاااا و به معنای واقعی داره عذابم میده و جالب اینکه من از لحاظ ظاهری و قد و هیکل واقعا چیزی کم ندارم نمی‌دونم واقعا نمی‌دونم چرا همش فک میکنم اگه مثلا تو رابطه ی عاطفی از پارتنرم دور باشم چند روز یا نبینمش یا تلفنی حرف نزنیم ممکنه رابطه ای دیگه داشته باشه،یا به حساب خودم همیشه باید طرفم کنترل بشه (وای ک چه زشت)اگه تو روز کمتر زنگ بزنه همش فکر میکنم سرش جای دیگه گرمه ک یادش از من نمیاد همش منتظر زنگ ،تلفن…وای خدای من حتی گفتنش خجالت داره ولی واقعا می‌خوام این قضیه رو کلی حل کنم من وابستگی به لباس و وسایل و خانواده و دوست و فرزند و خیلی چیزا رو به راحتی حل کردم و الان به یه شهر خیلی دورتر از خانوادم مهاجرت کردم و اصلا واسم مهم نیست ولی تو رابطه ی عاطفی این مسأله هست و اینکه من تا یکسال پیش 4سال بود ک تنها بودم و فکر میکردم این مورد حل شده و قراره این دفعه چه رابطه ی عاطفی خوبی رو تجربه کنم و خیلی خوشحال ک من خیلی تغییر کردم زهی خیال باطل زمانی که تصمیم به مهاجرت گرفتم اصلا نمی‌دونستم قراره کجا هدایت بشم فقط تمام وسایلم رو یا فروختم یا هدیه و با چند تا چمدون منتظر خخخخ ناگفته نمونه ک من حتی اسم این شهر رو هم نشنیده بودم(خوی نزدیک مرز رازی) که توسط برادرم ک مترجم زبان چینی هستند به اینجا هدایت شدم و قصدم از اومدن به اینجا رفتن به وان بود چون خیلی نزدیکه به اینجا گفتم یه سفر میرم تا ببینم خداجونم به کجا منو هدایت میکنه،اومدن همانا وان نرفتن تا الان ک یکسالی از اینجا بودنم میگذره همان و آشنا شدن با یکی از فرشتگان زمینی خداوند ک نگم این فرد چقدر محترم و مهربان و بسیار ایده آل از یه سری نکاتی ک تو ذهنم بود نه همش ولی نمیشه گفت بد خلاصه ک من به لطف الله مهربان و این دست بینظیر به خیلی جاهای دیدنی و تفریحی اطراف اینجا هدایت شدم و کلی خوش گذروندم ولی وای از این مشرک شدن و وابستگی و الان فهمیدم احساس عدم لیاقت همچی اول اوکی بود 3چهار ماهی ک من تنها شدم و امان از توقعات هرچند به زبون فقط میگفتم خدا ولی انگار ته دلم یه چی دیگه بوده,منی که توسط برادرم به اینجا هدایت شدم و خونه و وسایل ‌وهمه چی واسم مهیا کرد خداجونم بدون هیچ منت و دردسری و خودشون 4ماه پیش کللا رفتند و من موندم اینجا انگار با تصمیم مهاجرت خدا جونم یکی از دستای بینظیر دیگشو فرستاد تا همه کارهای من رو انجام بده و برگرده منی ک واسه یه سفر چند روزه اومده بودم مثلا و برادرم ک واسه موندن چند ساله…اینا همه معجزست واقعا که هر لحظه شکرگزارم واقعا جوری شده ک به معنای واقعی خودش کارها و واسم انجام میده حتی کرایه خونه رو هم برادرم با اینکه اینجا نیست پرداخت می‌کنه اینا اگه معجزه نیست پس چی هست؟خدارو هزاران مرتبه شکرگزارم ولی من تو این رابطه کلی به تضاد خوردم و فهمیدم چقدر من خواسته های دیگه دارم و توقعم از رابطه کلا خیلی فرق داره با قبلم،قبلنا فک میکردم رابطه همینه دعوا داره،قهر و آشتی داره و اگه بسازی هنر کردی منم ک کلی مهربون و از خود گذشته و فوق العاده احساسی و همسر دوست و بسیار وفادار و قابل اعتماد ولی شکاک نمی‌دونم چراااااا و اینقدر شک از کجا اومده الان ک دارم می‌نویسم ساعت ده دقیقه به یک بامداد و تاریخ 11/07/1402هست و دوهفته میشه ک رابطم رو کات کردم تو این مدت خوشی زیاد داشتم و اما خیلی خودم و این بنده ی خدارو رو سر

    بدبینی هام آزار دادم بیشتر خودم رو..و از جایی ک استاد جان میگن همه چی فرکانس خودمون هست و هر کسی هر برخوردی با ما داره نتیجه ی افکار خودمون هست من وجه ی عصبانیت زود گذر و در همون موقع عصبانیت بی احترامی کمی از این فرد رو انگار برانگیخته کرده بودم ک خودم نمی‌دونم با چه فرکانس ناخواسته ای،من اصلا نه بی احترامی میکنم و نه با این فرد بد رفتاری و عصبانیتی هم نداشتم ولی…(بازم ناگفته نمونه ک ایشون خودشون هم میگفتن ک من خیلی زود عصبی میشم و زود هم فروکش می‌کنه و شما به دل نگیر و سریع هم معذرت خواهی میکردند)ولی دو هفته پیش ک سر یه موضوع الکی خیلی زود از کوره در رفتند من فقط سکوت کردم و اشک ریختم و از فردای اون روز دیگه جوابشون رو ندادم الان خیلی خودم رو کنترل میکنم و آگاهانه فقط سعی میکنم به نکات مثبت و فراوانی ها توجه کنم(فقط سایت،سفر به دور امریکا،کامنت ها)روزای سختیه ولی خودم رو خیلی آروم میکنم که حتما و قطعا خیری هست و به قول استاد قراره همه چی بهتر بشه ولی از طرفی دارم فکر میکنم این من بودم ک با فرکانسهام این نتایج رو به وجود آوردم ک صد درصد همینه ولی نمی‌دونم باید چیکار کنم چون ایشون چند باری هم تماس گرفتن ولی من واقعا نه دل وردار دارم نه دل بزار از طرفی میگم خودم دیدم و درخواست دادم و دقیقا دو روز بعد به طرز عجیبی پیشنهاد از طرف ایشون داده و دوستی شکل گرفت و از طرفی خودم یه سری مسایل رو با باورهای نادرست خودم به وجود آوردم…اون چند روز اول ک چند باری تماس گرفتند و من جواب ندادم و ایشون هم دیگه تماس نگرفتند حتی الآنم با خودم فکر میکنم حتما وارد یه رابطه ی دیگه شده ،اون از اولم منو دوست نداشته و الکی می‌گفته و اینکه منتظر بهانه بوده و یا خیلی اما و اگر های دیگه ک ذهنم رو درگیر کرده،باز به خودم میگم سحر جان چرا باید همچین کاری رو بکنه کی بهتر از تو و اینکه مگه نمیگی به خدا سپردی و ایمان داری به خدا و برنامه هاش،مگه هر روز نمینوسی ک من لایق یک رابطه ی عاطفی پر از عشق و لذت و شادی ،پر از وفاداری و اعتماد بدون وابستگی مثل رابطه ی استاد و مریم جون می‌خوام پس چته حتما ک مدارت عوض شده و قراره یه رابطه ی ارزشمندانه آری رو تجربه کنی و ایمان دارم ک قراره بهتررررر بشه ولی نمی‌دونم چرا تا آرومم و فکر اینکه ارتباط دیگه داشته باشن یا حتی ریز ترین کارشون واسم اهمیت داره (البته خیلی کمتر شده)ولی همینم می‌دونم نباید باشه چه در بودن چه در نبودنشون واسه هر کسی اینارو می‌دونم همه رو می‌دونم ولی نمی‌دونم باید چیکار کنماصلا الان نمی‌دونم چی می‌نویسم فقط دارم می‌نویسم انگار پذیرفتنش واسم سخته ک یکی اینقدر راحت ازم کنار بکشه من همیشه طور دیگه باهام رفتار می‌شده قبل از آشنایی با این آگاهی ها البته و بعد آشنایی با استاد این اولین تجربه بود و این شد با اینکه هر روز شکرگزاری میکنم و نکات مثبت رو فقط می‌نویسم و یادآوری میکنم و وقتی فکر منفی میاد سریع یعنی خیلی بهتر از قبل کنترل میکنم نمیگم کلا فکر نمیکنم ولی خیلی بهتر از قبلم شدم ولی واقعاااااا خیلی راه دارم خیلییییی همون طوری ک استاد جان میگن پاشنه آشیل ها رو باید همیشه تغذیه کرد و فقط از خدا جونم هدایت می‌خوام کمکم کنه و شما عزیزانی ک اینقدر خوب قوانین رو درک کردین اگه راه حل یا تجربه ای دارید ک می‌تونه کمکم کنه ممنون میشم راهنماییم کنید،(آخه واسم خیلی سواله منی که اینجا رو نمی‌شناختم و اسم این شهر رو نشنیده بودم حتما و قطعا رسالتی بوده و هست ولی نفهمیدم خیلی هم پرسیدم شاید هنوز اونقدر قلبم باز نشده برای دریافت الهامات اینم ذهنم رو در گیر کرده همه بهم میگن از اونجا برگرد ولی همه درک نمیکنن ک همون‌جوری ک خودش منو آورده اگه قرار باشه برم جای دیگه بازم خودش به راحتی هدایتم می‌کنه نمی‌دونم اینا تو ذهن منه یا واقعا باید …اصلا نمی‌دونم باید چیکار کنم یه جا استاد گفتن وقتی دیدید شرایط داره تا دلخواه پیش میره باید مکانتون یا یه سری چیزها رو عوض کنید،منم درخواست دادم و یه جورایی دارم جاهای دیگه رو سرچ میکنم ولی به نظر خودم انگار نشونه ای برای رفتن بعدی نیست فعلا چون اینو پذیرفتم که وقتی به خودش سپردم خودش لحظه ای که قرار باشه همه چیو هماهنگ می‌کنه و انجام میشه دقیقا مثل هدایتم به اینجا..‌خیلی خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم چون خودم واقعا یه جورایی سردرگمم)خودمم خیلی تو سایت دنبالم و کامنت میخونم و فایلهای تصویری رو میبینم انصافا تو خیلی موارد خیلی بهتر شدم،من فقط تو زمینه ی روابط اونم بدبین بودنم ک همه چیو بهم مربوط می‌کنه ک الان متوجه شدم اونم برمیگرده به همین حس عدم لیاقت و بحث پولسازی ک بازم همین حس لیاقت هست فک کنم و بقیه ی چیزها خیلی قابل قبولتره خداروشکر مثلا آزادی زمانی دارم،آزادی مکانی دارم،سلامتی کامل به لطف الله مهربانم،روابط خوب،طوری ک هر جایی ک میرم و هر جایی ک هستم و هر کسی ک باهام در ارتباطه فوق العاده دوسم دارن و تمام کارهام رو یه جورایی واسم انجام میدن،پول های دریافتی ک بازم از طرف انرژی جانم هست بیشتر از پولسازی خودم هست قبل ها خوشم میومد و یه جورایی عادت کرده بودم و به همینها راضی بودم ولی الان فقط دوست دارم خودم ثروت بسازم نه اینکه هدیه های خداوند رو نخوام ولی واقعا خیلی دوست دارم به آزادی مالی هم برسم و فکر میکنم همین حس لیاقت همون ترمزیه که نمیزاشته ماشین گاز بخوره و سرعت بگیره و از همون لحظه ک این فایل اومده رو سایت درخواست خریدش رو دادم ک امیدوارم به زودی در مدار تهیه ی این فایل ارزشمند قرار بگیرم ک مطمئنم خیلی از مسائلم رو میتونم حل کنم و شرایط ایده آل تری رو تجربه کنم..چقدر موضوع مهمیه این عدم احساس لیاقت واقعا هر چی نگاه میکنم به قبلم و الآنم میبینم من فقط در ظاهر همه چیو میگفتم ولی در الان بیشتر درک میکنم جمله ی استاد رو که میگن ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است…ولی هیچ وقت نفهمیده بودم ک چرا بعضی شرایط اونطور ک می‌خوام پیش نمیرفتن اصلا به قول استاد فک نمیکردم به چیزی تازه از وقتی الگوهای تکرار شونده اومدن رو سایت من به خودم اومدم و از همون زمان هم تو رابطه به فکر بیشتر فرو رفتم و دیدم من واقعا انگار یه جورایی دارم خیلی چیزها رو به اسم صبوری و مهربون بودنم و اینکه باید با یه سری شرایط کنار اومد واقعا تحمل میکردم خیلی چیزها رو و فقط به خودم ستم کردم…ولی بازم خیلی خوشحالم ک تو جهل نموندم و خیلی آگاهی هام بعد از ورود و هدایت به این سایت الهی و آشنایی با استاد بیشتر شدن و اینکه حتما و قطعا خودم تو مدار درک نبودم و خدارو هزاران بار شکرگزارم ک تصمیم گرفتم هر مسئله ای رو به صورت بنیادین حل کنم که دیگه تکرار نشن واسم مخصوصا تو روابط ایمان دارم ک میتونم ک اگر غیر از این بود این همه تضاد و خواسته در من شکل نمی‌گرفت و همینکه پذیرفتم مسیولیت صد درصد همه چیزم رو و جایی ک هستم و شرایطی ک دارم و اینکه تعهد دادم هیچ ناخواسته ای رو تحمل نکنم و تغییر مثبت ایجاد کنم و باز از همه مهمتر اینکه تلاش کنم هر روز کمی بهتر از روز قبلم عمل کنم و تکاملم رو طی کنم اونم در اوج آرامش و لذت و شادی .. اینا همش به لطف الله مهربونم و این سایت الهی و آموزشهای استاد عزیز و کامنت های شما دوستان بینظیر ک بینهایت بهم کمک می‌کنه ک این مسیر زیبا رو متعهدانه ادامه بدم من قول دادم به خودم و خدای خودم که این مسیر رو ادامه و ادامه بدم تا بینهایت و یک زندگی جادویی و رویایی واسه خودم بسازم و به درستی مسیرم ایمان دارم و الان که تو شرایط بد روحی و کلی تضاد هستم بازم ایمان دارم ک همه چی درسته فقط من باید نوع نگاه و باورهام رو درست کنم و با اطمینان قلبی فقط جلو برم و رو عزت نفس و اعتماد ب نفس و خصوصا احساس لیاقتم بینهایت کار کنم ..امیدوارم تو این مسیر الهی ههمون در پناه آنکه باید شاد و سلامت پراز آرامش غرق در ثروت و خوشبختی و لیاقت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3559 روز

    سلام استاد عزیز

    چقدر نشانه های عدم احساس لیاقت در روابط رو عالی و ملموس توضیح دادید

    لطفا” در مورد این نشانه ها در کسب و کار و در ارتباط با مشتری و نیز در رابطه با پول و درآمد و ثروت هم توضیح بدید

    بسیار از شما ممنونیم و از تجربیاتتون استفاده می کنیم

    خدا پشت و پناهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3162 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    با سلام و احترام

    بلاخره با درخواست من از خدا و اجابت درخواست من ازطرف خدای بزرگ موفق به خرید محصول با ارزش احساس لیاقت شدم

    اول از پروردگارم سپاسگزارم که مسائل و مشکلاتم رو فهمید و در حقیقت به دادم رسید تا این محصول رو تهیه کنم

    دوم از استاد عباس منش سپاسگزارم که با تعهد بالا در مسیر توحید و هدایت افرادی که هم مدارش هستن ، پر قدرت محصول لیاقت رو پایه گذاری کردن و با صراحت و سادگی مسیر اهدنا صراط المستقیم رو آموزش میدن

    و سوم از خودم

    که همین الانش که فایل های دوره احساس لیاقت داره دانلود میشه متوجه حسم میشم که میگه چقدر باید با تعهد بالا تغییر کنم و با اینکه در این زمان چاله چوله هایی دارم از نظر مالی که مبلغی که بابت این دوره پرداخت کردم می تونست قسمتی شون رو پر کنه ولی قلبم گواه میده که اگه با تعهد روی دوره کار کنم خیلی بیشتر از مبلغش برمی گرده و هیچ وقت ندای قلبم بم دروغ نگفته و همیشه وقتی به ندای درونم گوش دادم به نفع ام تموم شده

    و چهارم از خانم شایسته ، آقا ابراهیم ، خانم فرهادی که واقعا عاشقانه و خالصانه در سیستم استاد هستن و این سایتِ عشق رو قدرتمند پشتیبانی می کنن

    و پنجم از دوستان ارزشمندم در خانواده گرم و صمیمی عباس منش که با کامنت ها و نظراتشون رنگ و بوی خاصی به این مجموعه میدن و من افتخار می کنم همفرکانس این افراد هستم

    از خدای متعال درخواست می کنم که کمکمون کنه احساس لیاقت و ارزشمندی رو درونمون پیدا کنیم و بهتر بگم بسازیمش تا در مسیر هر روز بهتر از دیروز با لذت و عشق حرکت کنیم.

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان نازنینم

    از زمانی که این فایل رو سایت قرار گرفت چندین بار گوش دادم و همه ی کامنتای فوق العاده ی دوستای عزیزمو خوندم و از هر کدومش کلی درس گرفتم واقعا خوشحالم و سپاسگزارم بخاطر این فضای فوق العاده .

    آنچه ما به جهان هستی ارسال میکنیم تبدیل میشود به موقعیت ها ، شرایط ، ایده ها ، افراد که وارد زندگی ما میشه

    وقتی ما فرکانس احساس لیاقت و ارزشمندی رو درتمام ابعاد ارسال میکنیم جهان هم مارو لایق روابط ، سلامتی ،ثروت و زندگی فوق العاده میدونه و این نعمت ها رو دریافت میکنیم ‌ پس ما باید و باید برای دریافت نعمت ها این احساس رو ایجاد کنیم .

    من با کمک فایل الگوهای تکرار شونده علاوه براینکه کلی باورهای مخرب رو پیدا کردم ، فهمیدم چقدر از احساس عدم لیاقت ضربه خوردم و تمرکزم رو میذارم که بهبود بدم خودمو دراین زمینه .

    ارزشمندی ما براساس عملکرد ما نیست  مهم نیست چه کارایی کردیم ، چه مدرک تحصیلی ای داریم و … ما از بدو تولد ارزشمندیم ‌

    همونطور که ما از آموزش های استاد یاد گرفتیم که عوامل بیرونی هیچ تاثیری در زندگی ما و رسیدن ما به اهدافمون نداره اینجا هم عوامل بیرونی ارزشمندی مارو تعیین نمیکنه .

    اصلا ارزش ما به چیزهای مادی نیست در درون ماهست ، ‌کارایی که ما میکنیم شاید بتونه اعتماد بنفس مارو تحت تاثیر قرار بده که من تونستم فلان کارو بکنم ولی نمیتونه ارزشمندی مارو تحت تاثیر قرار بده .

    متاسقانه این احساس در ما تخریب شده و خوشبختانه ما میتونیم ترمیمش کنیم .

    در مورد نشانه های کمبود احساس لیاقت که شما گفتید منم چندتا مثال میزنم

    نیاز به تایید ، تحسین ، توجه و تعریف دیگران :

    _ فردی از آشناهای ما هست در همه ی مهمونی ها سعی میکنه تمام کارهای میزبان رو یک تنه انجام بده و به خودش خیلی سختی میده و جالبه انقدر  علت این کارش واضح هست که همه میگن فلانی خودشو هلاک میکنه تا ثابت کنه خیلی خوبه و خودی نشون بده ( این کارو برای تایید گرفتن و تحسین شدن انجام میده )

    آدما باید تورو بخاطر خودت دوست داشته باشن نه بخاطر کاری که انجام میدی

    یک مورد از احساس عدم لیاقت وقتی کسی مارو به جایی دعوت میکنه یا به ما هدیه ای میده و ما قبول نمیکنیم  یا اگه با اصرار زیاد قبول کنیم باید حتما به سرعت جبران کنیم  من خودم این جبران کردن لطف دیگرانو حتی در مورد خانواده خودم هم به شدت دارم

    یا اونجایی که خودتو اذیت میکنی تا دیگرانو راضی نگه داری  . من وقتی در سریال زندگی دربهشت دیدم زمانیکه مهمان دارید خودتونو اذیت نمیکنید و خیلی راحت با هدف لذت بردن و خوش گذروندن مهمونی رو برگزار میکنید و از اون روز دیگه برا مهمونیا خودمو هلاک نکردم درصورتی که قبلا  ساعت ها وقت صرف میکردم و خسته میشدم تا کلی دسر و پیش غذا و تزیینات خیلی خوشگل و پیچیده درست کنم و چقدر هم خوشم میومد  و حس خوبی میگرفتم که دیگران کلی تعریف و تحسین میکردن (نیاز به تایید شدن)

    یه مورد دیگه وقتی کسی ناراحتت کرده و طوری وانمو میکنی که ناراحت نشدی که طرف ناراحت نشه ازاینکه تورو ناراحت کرده خخخخ

    و در آخر کسی که عمیقا خودشو باور داره نیازی نداره کسی تاییدش کنه کسی بهش بگه دوستت دارم ، کسی بهش توجه کنه

    البته که وقتی خودمون خودمونو دوست داریم و ارزشمند میدونیم بقیه هم دوستمون دارن بهمون توجه هم میکنن و برامون ارزش هم قائل میشن و اینا خود به خود اتفاق میوفته وقتی ما محتاجش نباشیم  .

    ما باید این احساس ارزشمندی درونی و بی قید و شرط خودمونو پیدا کنیم و اینو گره نزنیم به زیبایی و ثروت و توانمندی  چون همیشه افراد زیباتر و ثروتمندتری  هم هستن که اونموقع در مقابلشون احساس کمبود و ضعف میکنیم .

    من باید تلاش کنم آگاهی هایی که دراین مورد به دست میارم رو عملی کنم تا نتیجشو ببینم وگرنه دونستنش به تنهایی سودی نداره .

    ممنون استاد شما فوق العاده اید خیلییی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    سعیده محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    سلام به استادعزیزومریم جان وهمه دوستان هم خانواده ام

    این فایل یعنی کل باور واعتقاد وافکار منو شخم زد یعنی نشستم فکرکردم دیدم یا خداااااا این علایم که یه ذره شو استاد گفت مثل کوه یخی توی اقیانوس فقط نوکش معلوم بود

    مثل علف هرز تمام وجودمو گرفته بود خدایااااا چی بگم از این احساس حقارت وعلامتاش که استاد گفت

    یکم به عقب برمیگردم دوران نوجوانی بخاطر نداشتن احساس لیاقت توی مدرسه حتی جرات نداشتم بگم من چه ورزشی دوست دارم هرکدوم که همه میگفتن همونو بازی میکردم

    لباس که دیگه نگو هرلباسی که دوست داشتم وبهم میومد اگه یکی میگفت زشته حالم از اون لباس بهم میخورد

    حتی تعیین رشته توی دبیرستانم فقط بخاطر این بود که کدوم رشته بیشترمردم پسنده دروغ نگفتم اگه بگم من معلمی رو دوست داشتم برای اینکه دخترایی که معلم میشدن بیشتر خواستگارداشتن ومنم که معلم نشدم وپرستار شدم میگفتم حالاکی میاد منوبگیره واین درحالی بود که از همه دخترای فامیل بیشترخواستگارای خوب داشتم

    اگه کسی ازم تعریف میکرد میگفتم ای بابامیخوان گولم بزنن سریع میگفتم نه بابا خوبی از خودتونه

    بخاطر این احساس عدم لیاقت شاید باورتون نشه ان دفعه یه چیزی منو به وجد آورده که قندتوی دلم آب شده وبا هیجان برای همسرم تعریف کردم وچون اون تایید نکرده یهویی خالی شدم کاملا بی انرژی میدونید چرا؟؟؟؟؟

    چون انرژی مو ازتایید دیگران وبیرون از وجود خودم گرفتم وخودم از درون احساس لیاقت نداشتم وبا عدم تایید همسرم دوباره اون خلا درون منو بی انرژی کرد .

    خدا میدونه چقدرررررررر من خودم رو به در ودیوار میزدم که خودم رو به همسرم ثابت کنم حالا میفهمم که بحث کردنم با همسرم واطرافیانم دقیقا همه شون یه چیزو اعلام میکردن که من لیاقت نداررررم توروخداااااا منو دوست داشته باشید منو باور کنید

    آخه نمیدونید چه ساعتهایی من توضیح میدادم که این خوبه اون بده به همه توجه میکردم بجز اونیکه باید توجه کنم البته گاهی خیلی کم پیش میومد که واقعا دلی کاری انجام میدادم وطبیعتا نتیجه دلی وکاملا متفاوت میگرفتم دقیقا اونجایی که از جنگیدن ونقاب زدن خسته میشدم .

    سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

    آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

    گوهری کز صدف کون ومکان بیرون بود

    طلب از گمشدگان لب دریا میکرد

    بیدلی درهمه احوال خدا بااوبود

    اونمیدیدش واز دور خدایا میکرد

    _من اگه احساس لیاقت داشتم :

    _به کسی باج نمیدادم چه باج کلامی وچه غیر کلامی

    _کسی خونم میومد خودمو هلاک نمیکردم که همه چی نفر اول باشم

    _کمالگرایی نمیکردم که مثلا بچه م باید بهترین باشه توی درس و….

    وهزاران مورد دیگه…

    _واطرافیانموهمونجوری که بودن دوست داشتم اگه احساس ارزشمندی میکردم

    استاد عزیز این دوره هم مثل محصولات دیگه تون خاص ونابه دقیقا بوی خدا میده مگه

    درپناه خدای هدایتگرم شادسربلند وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    سعیده محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    سلام به استادعزیزومریم جان وهمه دوستان هم خانواده ام

    این فایل یعنی کل باور واعتقاد وافکار منو شخم زد یعنی نشستم فکرکردم دیدم یا خداااااا این علایم که یه ذره شو استاد گفت مثل کوه یخی توی اقیانوس فقط نوکش معلوم بود

    مثل علف هرز تمام وجودمو گرفته بود خدایااااا چی بگم از این احساس حقارت وعلامتاش که استاد گفت

    یکم به عقب برمیگردم دوران نوجوانی بخاطر نداشتن احساس لیاقت توی مدرسه حتی جرات نداشتم بگم من چه ورزشی دوست دارم هرکدوم که همه میگفتن همونو بازی میکردم

    لباس که دیگه نگو هرلباسی که دوست داشتم وبهم میومد اگه یکی میگفت زشته حالم از اون لباس بهم میخورد

    حتی تعیین رشته توی دبیرستانم فقط بخاطر این بود که کدوم رشته بیشترمردم پسنده دروغ نگفتم اگه بگم من معلمی رو دوست داشتم برای اینکه دخترایی که معلم میشدن بیشتر خواستگارداشتن ومنم که معلم نشدم وپرستار شدم میگفتم حالاکی میاد منوبگیره واین درحالی بود که از همه دخترای فامیل بیشترخواستگارای خوب داشتم اصلا همبن مقوله ی ازدواج هم الان که فکرشو میکنم برای این که بود که با خودم حس وحال خوبی نداشتم ومنتظر بودم یکی دیگه بهم حال خوب بده واگه اون نتونه حال منو خوب کنه پس آدم بدیه

    اگه کسی ازم تعریف میکرد میگفتم ای بابامیخوان گولم بزنن سریع میگفتم نه بابا خوبی از خودتونه

    بخاطر این احساس عدم لیاقت شاید باورتون نشه ان دفعه یه چیزی منو به وجد آورده که قندتوی دلم آب شده وبا هیجان برای همسرم تعریف کردم وچون اون تایید نکرده یهویی خالی شدم کاملا بی انرژی میدونید چرا؟؟؟؟؟

    چون انرژی مو ازتایید دیگران وبیرون از وجود خودم گرفتم وخودم از درون احساس لیاقت نداشتم وبا عدم تایید همسرم دوباره اون خلا درون منو بی انرژی کرد .

    خدا میدونه چقدرررررررر من خودم رو به در ودیوار میزدم که خودم رو به همسرم ثابت کنم حالا میفهمم که بحث کردنم با همسرم واطرافیانم دقیقا همه شون یه چیزو اعلام میکردن که من لیاقت نداررررم توروخداااااا منو دوست داشته باشید منو باور کنید

    آخه نمیدونید چه ساعتهایی من توضیح میدادم که این خوبه اون بده به همه توجه میکردم بجز اونیکه باید توجه کنم البته گاهی خیلی کم پیش میومد که واقعا دلی کاری انجام میدادم وطبیعتا نتیجه دلی وکاملا متفاوت میگرفتم دقیقا اونجایی که از جنگیدن ونقاب زدن خسته میشدم .

    سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

    آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

    گوهری کز صدف کون ومکان بیرون بود

    طلب از گمشدگان لب دریا میکرد

    بیدلی درهمه احوال خدا بااوبود

    اونمیدیدش واز دور خدایا میکرد

    استاد عزیز این دوره هم مثل محصولات دیگه تون خاص ونابه دقیقا بوی خدا میده ممنونم بخاطر تک تک ثانیه ها که روی این محصولات گذاشتین ممنونم از این همه آگاهی ممنونم از این همه فروتنی

    درپناه خدای هدایتگرم شادسربلند وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سلدا گفته:
    مدت عضویت: 727 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم و خداوندی که بسیار بخشنده و مهربان و دوست دار است

    استادان عشق و محبتم سلام وقتتون به خیرهای بسیار الهی همواره مزین باشد ؛ پیش از هر سخنی حالا که بعد از یک ماه تقریبا آمدم و کامنت بذارم میخواهم با تمام و کمال احترام و البته بغض و شادی باهم ، ازتون سپاسگزاری کنم که فایلهای دانلودی خیلی خیلی خیلی باکیفیت همواره قرار می دهید و من تو این مدت با عشق توانستم از برکت آگاهی هاتون استفاده کنم و صد البته که هم از برکت آگاهی ها و هم از برکت انرژی مثبت و حال خیلییی خیلییی خوبی که همیشه باعث میشد من از حال بدم به حال بهتر برسم حتی فقط با دیدن و توجه به زیبایی های محیط اطرافتون و عشق و صفایی که در تجربه های سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و تمرکز به نکات مثبت وجود داشت همه اینها درست زمانی که احساس غم و اندوه خشم و نفرت درونم برانگیخته میشد ملتمسانه به این فایل ها روی می اوردم تا در من امید و لبخند و شوق و شکرگزاری ها زنده شود تا هدایت شوم که در باتلاق کفر و ناشکری ها فرو نروم و و به راه جدیدم ادامه بدهم و برای همین از وجود نازنینتون سپاسگزارم و ممنونم که این حس ارزشمند امید و حرکت و بهتر دیدن و فهمیدن و بهتر زندگی کردن رو در ما تقویت میکنید ، با همه ی وجودم سپاسگزارم و ممنونم ممنونم و ممنونم ؛؛؛

    حقیقتا موضوعی که باعث شد بیام و اینجا بعداز مدت طولانی برای خودم البته ، پیام بگذارم این بود که وقتی برای بار دوم داشتم این فایل باارزش رو میدیدم ، با خودم گفتم سلدا حتما باید این فایل رو بخری دفعه بعدی ، چون تو این مدت بارها با خودم کلنجار میرفتم خب اینبار خواستم خرید کنم کدوم اموزش بیشتر از همه برام بهتر و ضروری تره؛ و با منتشر شدن معرفی این دوره کاملا حسم گفت باید این فایل باشه؛ اما جالب اینجاست که درامد ماهانه بنده به پنج تومان هم سخت میرسد چه برسد که بخواهم بالای پنج تومن هزینه کنم ؛ اما با خودم گفتم میشود حتما میشود ، اصلا با مرتب گوش دادن به همین دو فایلی که منتشر شده انرژی و فرکانس خودم رو میفرستم به جهان تا خرید این دوره در بهترین حالت زمانی و مالی خودش برایم اتفاق بیوفتد و اینو با خودم گفتم و این فایل رو که از دیشب گوش میدادم و برام اگاهی های خاصی داشت مجدد گوش کردم و دیدم که اخر فایل شما فرمودید که براتون کامنت بزاریم و بگیم آن نشانه هایی که باعث شده ما احساس عدم لیاقت و ارزشمندی داشته باشیم و کجا ها این اتفاقات افتاده و باز من به خودم آمدم و لحظه ای به مغزم تیک خورد که عه سلدا همین کارو بکن ادامه بده فرکانس بفرست تا با دریافت این آموزش هم فرکانس بشوی و موفق به دریافت این دوره بشوی وااای خدایا و باز چه جالب ایده ای به ذهنم از همین فایلای شما اومد که سلدا، آقا رضا رو یادته (آقای عطار در فایل نتایج به اموزه ها که در نشانه هایم هدایت شده بودم به فایلهاشون) که ایشون برای خرید دوره ها زمانی که پول کافی نداشتند هر مبلغی رو ماهانه و یا هراز گاهی پس انداز میکردند تا پول خرید دوره جمع بشود ، خب پس بنده هم بهتره این کارو بکنم و نتیجه این هدایت رو ببینم به امید الله غنی و ثروتمندم انشالله این اتفاق عالی رخ بدهد و من نتیجه عمل به آموزه هایم را دریافت کنم و بتوانم با افتخار به خودم در پیشگاه خویشتنم حضور پیدا کنم و راه درست اصلاح اصولی و اساسی افکار کهنه و پوسیده خودم رو پیش بگیرم …

    و اما

    چرا من انقدر مشتاقم که این فایل رو بخرم ؟

    چون درست با الگوهای تکرار شونده ای در محیط های کاری مختلفی رو به رو شده ام که بارها قلبم شکسته و بارها با دلخوری و ناراحتی از آدم هایی که ارزش های مرا نادیده گرفته اند به بنده بی احترامی کردند در عین حالی که من به شدت از خودم مایه میگذاشتم در هر مرحله مهربان و صادق و وفادر و خیلی حتی جزئی نگر به احترام و رفتار درست و قدرشناسانه نسبت به ادم های اطرافم در محیط کارو زندگی ام بوده ام اما اما اما

    همواره در نهایت به جایی میرسبدم که احساس میکردم جهان به شدت طلبکارانه انگار ا یقیه بنده میگرفت و مرا هول میداد به سمت دیوار و گلوی بنده رو میفشرد و با خشم میگفت بشین سر جات همینه که هست و هیچ بهتر شدن و تغییر و موفقیتی برای تو قائل نیستم هر غلطی میخوای بکنی بکن هر حرف و هر کار خیری دوست داری بکن ولی من تو رو لایق رسیدن به موفقیت نمیدونم من تورو لایق اینکه به دیگران نشون بدی که به خواسته هات رسیدی به فروش روزانه بالا رسیدی نمیدونم و نمیبینم و من تو رو لایق اینکه حرفت و عملت باهم یکی باشه نمیبینم اصلا تو لایق داشتن حس خوب حس ارزشمندی نیستی چرا؟ چون مریم از تو بهتره بهتر داره کار میکنه حالا هرچقدرم ادم حال به هم زنی باشه بازم که همه دارن تاییدش میکنن بازم که موفقیت و کار خوب اون بیشتر به چشم میاد واسه کارفرماهامون ، یا راضیه انقد همیشه ناشکری میکرد انقد سر صاحبکار غر میزد انقد حق به جانب حرف میزد اما آخرشم همه ی مشتری ها تو روز کاری ایشون میان همیشه فروش ایشون بیشتر و بهتر از تو شده حالا میخواد روزی این مغازه هر چقدر باشه باز هم همه فروش و همه مشتری ها به ایشون میرسه و من چی ؟ خورد خورد بدست بیارم یا نیارم و اخرشم اصلا همونم دیده نمیشه هرچقدر که من شکر گزاری کنم انگار نه انگار حالا هی به اینا کمک کنم کارای صاحبکارمو راه بندازم براش امانتداری کنم مراقب اینجا باشم و ذهنمو کنترل کنم و از همه بدتر اینکه ساعتای کاریمو به خاطر منافع صاحبکارم و همکارم تغییر بدم و همه چی تمام و کمال به نفع اینا باشه و من اخرش سرزنش بشم یا مورد تمسخر قرار بگیرم اونم نه به وسیله همکارام بلکه بوسیله جهان … داستان داره اخه :

    اوایل روزای کاری اینجا بود و با ذهن روشن و حال خوب کارمو شروع کردم وفروشم بسیار بالا و بالا میرفت و ازین ور همکارم ناراضی و ناشکر ؛ صاحبکارم خوشحال از من خانوم قادری دیگه 6 میلیون فروش انقدر برات عادی شده که دیگه میلیونشو نمیگی و میگی 6 تومن فروش داشتم ! منم گفتم فروش اینجا باید بشه پونزده تومن بیست تومن اینا که چیزی نیست که ایشون خندیدن و گفتن ایشالا … اما بعد از چند روز و اتفاقاتی که افتاد کلا فروش ماه بعد من رسید به 6 میلیون تومن یعنی از روزی شش تومن رسیدم به ماهی شش تومن ؛؛؛ اما باز روی خودم کار کردم و کار کردم تا پله پله بالا رفت شد ماهی بیست تومن البته همکارم هی بالا میرفت و مدام تجربه های بهتر داشت … تا اینکه چند روز پیش فروش همکارم شد 25 میلیون تو یک روز … من هاج و واج مونده بودم مات و مبهوت ، اما ازونجایی که خیلی روی خودم کار کرده بودم اصلااا حسادت نکردم و حتی تحسین از صمیم قلبم داشتم و خوشحالم شده بودم خیلییی خوشحال که روزیشو خداوند رسونده بود هم برای خودش هم برای صاحبکارم ؛؛؛ اما این وسط یک هو الگوی تکراری گذشته ام اتفاق افتاد و صاحبکارم چنان برتری فروش همکارم رو به رخ من کشید که من با همه وجودم فرو ریختم غمگین شدم و همه وجودم رو درد گرفت آخه خدایا چرا ، من بودم که ایمان داشتم فروش روزانه مون بیست تومن میتونه برسه من بودم که همیشه شکرگزاری کردم من بودم که همیشه هوای آدم هاتو دارم باهاشون کنار میام که راحتتر زندگی کنند پس چرا من نه چرا منو اینطوری خورد میکنی جلو خودم ؟ و … هزار تما ها و چراهایی از ناامیدی برای اینکه بشه زندگی بهتری داشته باشم اما همیشه حس میکنم نادیده گرفته میشم دقیقااااا این حس و کلمه نادیده شدن از طرف جهان و خدارو بارها حس میکنم و احساس میکنم موجود اضافه ای هستم و یا لایق موفقیت و لایق داشتن زندگی بهتر و مورد علاقه خودم از طرف جهان نه از طرف ادم ها نه ، از طرف جهان نیستم ، حالا هرچقدر شکر کنم محبت کنم رعایت حال بقیه رو بکنم نه نمیشه که نمیشه دقیقا به قول نجوایی که همیشه تو قلبمه که میگه هرگز هرگز هرگز و این کلمه همیشه هروقت میام و خواسته های خودم رو یاداشت میکنم این نجوا برام ظاهر میشه ، هرگز ، هرگز ، هرگز … ؛ و همه اینها گاهی باعث میشه احساس کنم خداوند منو دوست نداره خداوند منو لایق موفقیت نمیدونه و حتی احساس کنم جهان باهام دشمنی میکنه؛ چون دقیقا اون چیزی که من میخوام و براش تلاش میکنم به هر طریق درستی ؛ اما دقیقا به بقیه میدهد اما به من نه ؛ حتی به کسانی میدهد که مخالف رفتارهای من عمل میکنند گاهأ؛ مثلا ایراد میگیرند تحقیر میکنند به احساس و عاطفه دیگران احترام نمیذارند ناشکری واضح میکنند کارشون رو درست انجام نمیدهند و هزاران مورد دیگه اما بهترین جوابهارو از بقیه میگیرند و متاسفانه اون ارزش های فکری عملی و احساسی و روحی من تو یه لحظه نابود میشه و همه ش نادیده گرفته میشه به خاطر موفقیت های بقیه که تو یه محیط کار میکنیم و مقایسه میشویم و بعد کلا تخریب شخصیت و نادیده گرفته شدن تمام زحمت ها تمام کار درست کردن ها تمام احترام ها و …

    برای همینه که میخوام این دوره رو بگیرم شاید از شر این موانع و الگوهای تکرار شونده رها بشوم …

    خدایا به امید خودت

    انشالله به لطف خدا هدایت بشم و باز عقب نمونم و بتونم دریافت کننده آنچه میخواهم و لایقش هستم باشم

    انشالله و بگم خدمتتون الان فروش خوبی داشتم به مبلغ سه میلیون در نیمه ی روز کاریم الحمدالله رب العالمین به نظرم اگه جهان طبق قوانین منعکس کننده درونیات من است ؛ اما خدا چیز دیگریست و هوای قلبهای شکسته را دارد و گوشه چشمی نشان نمیدهد تا امیدمان زنده باشد و ادامه بدهیم به صراط مستقیم اری فقططط و فقططط صراط مستقیم است که بازی را هدایت میکند و بهترین کارگردانی جهان را به خداوند متعال است که به عهده دارد … خدایا هزاران بار متشکرم استادجان سپاسگزارم خانوم شایسته زیبا و نازنینم سپاس بیکران و بی نهایت دارد برای محبتتون که فیلم های عالی میگیرید ؛ و خدمتتون عرض کنم من چند روزیه تو همین درگیری های روزمره نشانه روزانه ام را که میزنم هدایت میشوم به سریال زیبای زندگی در بهشت ؛؛؛ و امروز با خودم پرسیدم چرا همه ش هدایت میشوم به سریال زندگی در بهشت و متوجه شدم که تمام خوبی های عالم حس ناب و لطیف از کشف مرزها و حقایق جهان در این جا گسترده شده و فقط جهان میخواهد من نگاهم را به خوب دیدن ها به دیدن زیبایی ها و شادی ها و ساختن ها و رفتن ها و لحظه های زیبای همیشه سبز پرادایس جلب کند میخواهد خوشحال باشم میخواهد بهشتی فکر کنم میخواهد قلبم با دیدن فضای سبز اون بهشت سبز قدرتمند ارام بگیرد و میخواهد لبخند بزنم به مرغ ها و خروس هایی که با شنیدن صداشون انگار فرکانسی از جنس طبیعت و صبح به من میدهند را دریافت کنم و همینطور شنا در دریاچه ای که باعث شد من به جای باشگاه به رفتن استخر هدایت بشم و وقتی تو استخر هستم برای خودم شنا کردن با خوشحالی در دریاچه را تجسم کنم

    بسیار بسیار ممنونم و قدردان و شاکر لطف های بی نهایتتون با همه وجودم هستم ممنونم ممنونم ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام

    من از ذره ذره انرژی کل،به وجود آمدم،

    پس از جنس لیاقتم،

    من خودِ خودِ جنس لیاقتم

    خُلفِ وعده نمی‌کند آفریدگاری که فرمود:

    ما زنان پاک دامن را برای مردان پاک،

    و مردان پاک دامن را برای زنان پاک دامن آفریدیم،

    پاک دامن؟؟؟؟؟

    پاک دامنی صرفا به معنای عدم خیانت جنسی یا فحشا نیست،

    پاک دامنی یعنی ارزش دادن و جفت خود،

    پاک دامنی لیاقت دادن به همسر خود،

    پاک دامنی یعنی اینکه،من یک موجود کامل هستم و خداوند هم یک جفت از جنس خودم و از نوع خودم و هم مدار خودم در کنار من قرار میده،

    چقدر زیباست که هر انسان،هر شوهر و هر زن،

    بدون ترس از همسر خود آزادانه زندگی کنه،

    آزادانه نه به معنای خیانت،

    به معنای روابط سالم،در جهت قوانین زیستِ انسان گونه،

    آزادانه به معنی تفریح رفتن با دوستان خود،در صورتی که همسر اون فرد از شب قبل وسایل تفریح همسرش رو مهیا و چیدمان کنه،

    چون لیاقت این رو دارم

    آزادانه یعنی اینکه اطمینان دارم که خداوند همسر یا دوست یا عاشقی رو کنارم قرار داده که به تمامیت عقایدم،به تمامیت علاقه مندی هام،به تمامیت روابطم و به تمامیت طرز تفکرم احترام میزاره،

    چون لایقم،

    تمام مثال هایی که استاد زد،در جامعه امروزه بی نهایت رواج داره،

    من یه دوستی دارم که بخاطر ترس از دست دادن همسرش،و یا ترس ناراحت نشدن همسرش و یا هزاران ترس دیگه،دقیقا از صبح که بیدار میشه تا شب بالغ بر صدها دروغ به همسرش میگه،

    راستی،تا حالا به جایگاه واقعی خودمون در جهان فکر کردیم،؟؟؟؟؟؟

    بیاید برای چند دقیقه به جایگاه واقعی خودمون فکر کنیم،

    و بفهمیم که واقعیت وجود ما چیه،

    بیابد بفهمیم روی چه ریلی از جهان گذاشته شدیم و مسیر به کجا قراره بره،

    اگر لحظه ای به جایگاه درستمون فکر کردیم،

    اونجا جرقه ارزش واقعی خودمون زده میشه درونمون،

    من فرشادم از جنس خداوند

    و از جنس لیاقا

    من انسانم،سرشار از لیاقت و انگیزه،

    و از جنس شایستگی

    من اشرفم،بالاترین جایگاهی که خداوند در جهان هستی به مخلوقات داده،

    و پر از لیاقت و شایستگی هستم

    من اون چهار دست پایی هستم که میتونم فکر کنم،

    چاره بیاندیشم ،بخواهم و خلق کنم،درخواست کنم و اجابت شوم،فرکانس بدم و جواب بگیرم،

    و

    و

    و

    و

    بسازم اون چیزی رو که میخوام داشته باشم و تجربه کنم،

    چون سرشار از لیاقتم

    حیوانات میلیون ها سال پیش همینجوری زندگی کردن که الان هم دارن زندگی میکنن

    اما ما،انسانها،که روح خداوندیم،هیچ دیروزی شبیه امروزمان نیست،

    پس پر از لیاقتیم،لیاقت بهترین ها،

    فقط و فقط جایگاه خودمون رو نگاهی بهش بیاندازیم،

    فقط و فقط ارتباط تنگاتنگ خودمون با خدا رو بفهمیم،

    اونجاست که دیگه باج نمیدیم که کسی دوستمون داشته باشه،

    خدا من رو دوست داره،و این به معنی اینه که من لیاقت بهترین روابط،داشتن ثروت های بی انتها،سلامتی و همه چیزهای خوب دنیا رو دارم

    شاد باشید و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سلدا گفته:
      مدت عضویت: 727 روز

      درود بی نهایت به شما دوست نازنین ؛ سلام و سپاس ، سخنی دارم کوتاه در رابطه با این جمله که:

      (البته اول از همه برای آگاهی خودم اینجا مینویسم تا درک بهتری نسبت به این مطلب داشته باشم ، با اجازتون: )

      که من چون اشرف مخلوقاتم چون خداوند من رو انسان خلق نموده پس من باید درونأ احساس لیاقت داشته باشم اما پس چرا نداریم؟

      چون باور نداریم اشرف مخلوقاتیم

      چرا باورش سخته که اشرف مخلوقاتیم؟

      چون شرافتمون رو به خودمون ثابت نکردیم

      آخه میدونی ما عقل داریم درست ما میتونیم صحبت کنیم درسته؛ اما کجا این عقلمون رو (حداقل برای خودم) درست به کار بردم از نهایت توانش از نهایت بزرگیش استفاده کردم که الان ادعا کنم من اشرف مخلوقاتم ؟

      آیا همین قدرت کلام که بسیار شیرین و جذاب است همیشه و در همه جا بلد بودمش؟ و از آن طوری استفاده کرده ام که بتوانم من نوعی سلدا بشوم یک انسان شریف یک انسانی که با زبانش با کلامش چنان سخن بگوید که جز به حق نگوید و چنان باور به کلامش داشته باشد که وقتی میگوید بسم الله رحمن رحیم ، رحمانیت و رحیمیمت الله را و اصلا همان کلمه بسم را بتواند درک کند و بفهمد و بعد از سر صدق و یقین به اسم الله که حتی فقط اسمش است ایمان قدرتمند به رحمانیتش داشته باشم که بخواهم ادعا کنم به این حرف و کلام …

      میدونید درسته انسان اشرف مخلوقات است آره

      اما به نظرم با گفتن و یادآوری اینکه خداوندگار بنده مرا اشرف مخلوقات خلق کرده من نمیتوانم ادعایی بر بزرگی خودم داشته باشم

      من اول از همه باید باید و باید خودم را به خودم ثابت کنم آنقدر عظمت و بزرگی تمام ابزارهای درونی و بیرونی خودم را به خودم ثابت کنم ببینم خودم را بفهمم خودم را بشنوم خودم از خودم راضی باشم از آرامش درونی خودم راضی باشم که اگر در میانه ی میدان جنگ هم باشم هیچ آژیر خطری نتواند آرامش مرا به هم بزند و مرا از درون بترساند آنوقت میتوانم بفهمم اشرف مخلوقات بودنم از کجاست به چه علت است برای چیست و چقدر ارزشمند و مهم و حتی زیباست و کیفیتش چگونه است… خدایا شکرت خداوندا از شما بسیار ممنونم و سپاسگزارم الله رب العالمین … دوست نازنینم سپاسگزارم برای وجود نازنینتون جهت بالابردن کیفیت ارتعاش عشق و زندگی

      در پناه الله بی همتا شاد و زنده و سلامت و سربلند باشید

      و ممنونم از اساتید عزیزم که زحمت خوندن کامنت هارو میکشید الهی که به امید الله یکتا شاد و سلامت و پیروز باشید نازنین عزیزانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فرشاد نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1085 روز

        سلدا عزیزم سلام

        تمام کلماتت رو درک کردم،

        اما امروزه پا پس از چند سال فهمیدیم چی هستیم،

        و به ذات بی انتهای خودمون آگاه شدیم،

        نه اینکه کاملا لمسش کردیم،

        اما حداقل فهمیدیم که میتونیم با استفاده و شکل دادن به نیروی خیرِ بی انتهای جهان هستی،به نفع خودمون،هم به خودشناسی کامل برسیم و قطعا پس از خودشناسی به خداشناسی میرسیم،

        به قول الهی قمشه ای که نقل قول کردن،میگه برو جلو آینه و به چشمات نگاه کن،زبونت رو در بیار و نگاش کن،دست به گوش هات بکش،پوستت رو لمس کن،

        بعد ببین که واقعا شاهکار خداوندی،

        و در مبحث خداشناسی،

        به قول شاعر میگه

        هر برگ از درختان،

        دفتریست از خداشناسی،

        ما شاید هیچوقت به اون کمال که شما شاید در نظر دارید نرسیم

        اما میتونیم هر روز بهتر بشیم،

        ما با استمرار،و کارکرد مداوم، درک و اجرای قوانین میتونیم هر روز ورژن بهتری از خودمون بسازیم،

        تا به قول شما به جایگاهی برسیم که بسم الله رو که به زبون بیاریم بفهمیم چی میگیم،

        یه بزرگی گفت،

        در بسم الله الرحمن الرحیم که بیان میکنی،

        به الرحمن که رسیدی دیگه ادامه نده و سال ها به الرحمن فکر کن،

        چون دریایی ست از معنی و درس و ابزار پیشرفت،

        و بعد که به الرحیم رسیدی وارد باغی از رحم آفریدگار میرسی که سال ها تفکر کمِ برای این باغ،

        شاد باشی و ثروتمند عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: