علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 8

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین اعتباری گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانواده صمیمی…

    سپاسگذارم از استاد توحیدی و شهودیمون که مطالب ریز و موشکافانه ای درباره احساس عدم لیاقت رو باما به اشتراک گذاشتن..واما تجربیات…اینکه من در گذشته همیشه اینجوری بودم که از تنها دوست صمیمی و عزیزم هی میپرسیدم چقدر دوسم داری؟من تورو مثلا خیلی دوست دارم آیا تو هم همین قدری که من دوست دارم،دوسم داری؟،یا مثلا اگه گوشی رو جواب نمیداد من رگباری زنگ میزدم وگاهی وقتا تعداد تماس به 30عدد تماس بدون پاسخ میرسید یا اینکه مثلا پیامک ابراز علاقه میدادم بهش توقع داشتم که مثلا اونم جواب بده و 5دقیقه ای یکبار گوشی رو چک میکردم ببینم جواب داده یانه..ودر کل احساس نیاز به هرگونه ارتباطی رو داشتم که به نظرم به خاطر این بود که نمیتونستم از تنهایی خودم لذت ببرم واحساس بی کفایتی و بی لیاقتی میکردم…وجالب این بود که دنیا هم همینو هی بهم ثابت میکرد،و اون روزا بدترین روزای زندگیم بود… اون تقصیری نداشت بنده خدا،همیشه دنیا یجوری شرایط رو میچید که اون نتونه با من باشه یا مثلا جواب تماس یا پیامک منو بده وبه طور معجزه آسایی باورتون نمیشه همیشه یک اتفاق عجیب و غریب میفتاد تا فاصله ما بیشتر بشه..یا خیلی احساس توخالی بودن و خلأ میکردم…اما از یک جایی به بعد اینقدر رنج در من زیاد شد که نمیتونستم تحملش کنم و تصمیم گرفتم که رها کنم و بیخیال باشم..و جالب اینکه اتفاقات عجیب و غریب میفتاد تا ما باهم باشیم..وهمیشه خوش میگذشت اما این اتفاق دقیقا زمانی هایی میفتاد که من دیگه برام مهم نبود با اون بنده خدا باشم و مشغول کارکردن روی خودم و دیدن محصولات آموزشی استاد عزیزم بودم و ازش ممنونم که همیشه صحبت هاش و دوره هاش گشایشی رو در زندگی من ایجاد کرده وبه من کمک کرده انسان بهتری باشم و بیشتر از زندگیم لذت ببرم…الانم تمرکزی دارم روی دوره فوق العاده روانشناسی ثروت کار میکنم وایمان دارم که بهترین اتفاقات و گشایش ها در راهه تا وقتی که من به توحید پایبندم و با تمام وجودم روی خودم کار میکنم تا شرایط بهتری رو برای خودم و عزیزانم رقم بزنم..

    خداروشکر تو این خانواده ام,خداروشکر تو مسیر درستم،خداروشکر…هزاران بار که استاد عباسمنش رو توی زندگی من قرار داد تا به خواسته هام جامه عمل بپوشونم…امسال بهترین گشایش های مالی و روابط در راهه چون با تمام وجود متعهد شدم که روی توحید و باورهام کارکنم…مرسی که هستید..استاد عزیزم،بانو مریم شایسته و دوستان همفرکانسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  2. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1341 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    معرفی دوره احساس لیاقت قسمت 1

    خدایا شکرت بخاطر این دوره بی نظیر و فوق العاده

    وقتی این فایل را نگاه کردم دچار حیرت شدم که دچار مشکل میشیم و علت در احساس بی لیاقتی ماست ولی ، فکر می‌کنیم مقصر پدرو مادرماست یا مقصر دولت و سیستم اداره جامعه هست .

    استاد علائم احساس بی لیاقتی را بخوبی توصیف کرد

    که اگر کسی آن را شناسایی نکنه و حلش نکنه هر چقدر هم پیشرفت کنه، هرچقدر هم پول بسازه یا مدرک تحصیلی خودش را بالا ببره ، چه فایده لذت نمی بره ،

    در حالی که شاید کسی را سراغ داشته باشیم نه سواد داره نه پول داره نه ماشین و خانه حسابی داره ولی همیشه اوقات خنده روی لباش هست و احساس خوبی داره ، بعد با حیرت وتعجب نگاهش می کنیم می گیم مگه امکان داره .

    علائم و نشانه های که استاد توضیح دادن خیلی مخفی هست یعنی کمتر کسی هست متوجه بشه که وقتی لباس می خری به دوستت می گی بهم می آد، خوب همین جمله ساده و کوتاه کلی داستان توش هست کلی بیماری درونی حساب میشه اگه در مان نشه حتما آسیب می زنه.

    گاهی یک رفتاری انجام میدیم وکلی ذوق میکنیم و به دیگران هم پیشنهاد می کنیم که بیاین ازمن یاد بگیرین ، و از این حرفا، در حالی که داریم تیشه به روابطمان می زنیم داریم خودمان را از خوشبختی و لذت دور می کنیم چقدر هم پول هزینه می کنیم چقدر گل و عطر و ادکلن هدر میدیم ولی روابط درست نمیشه که هیچ بدتر هم می شه و کلی هم از خدا گله و شکایت داریم که من آدم خوبی هستم من همیشه برای همسرم گل و شیرینی می خریدم ولی چرا الان سر از دادگاه خانواده در آوردم.

    اگه کمی دوربرمان را نگاه کنیم از این الگوها فراوان می بینیم .

    پس اگر حساب کتاب کنیم و پول یک سال گل خریدن را ، جمع کنیم و این دوره را بخریم تا آخر عمرمان می تونیم سعادتمند و خوشبخت زندگی کنیم

    پس خدایا شکرت بخاطر این استاد توحیدی که معنای زندگی را به ما فهماند و مارا با قرآن و قوانین جهان هستی آشنا کرد.

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  3. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    چقدر این نکته مهمه که از روی «احساسات» میتونیم متوجه بشیم که چه مدل «باورهایی» داریم

    اگه احساس خوبه یعنی باورهای قدرتمندکننده داریم و برعکس

    مراقب افکار و احساساتمون باید باشیم چون طبق قانون جهان از همون «جنس» اتفاقات رو وارد زندگی ما میکنه

    برای همین اینقدر مهمه که از «درون» بتونیم احساسات خوبی ایجاد کنیم

    با تغییر نگاه، تغییر افکار و تغییر باورهامون میتونیم به احساس بهتر برسیم

    یعنی حتی در موقعیت به ظاهر ناخوشایند، بتونیم جوری به قضیه نگاه کنیم که به احساس بهتر برسیم .. اینجوری در مسیر دریافت نعمت های بیشتر قرار خواهیم گرفت

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  4. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد جان خیلی ازتون ممنونم برای این دوره و برای این فایل ارزشمند

    استاد من خودم اون موردی که مثلا در یک مهمانی احساس کنم کسی بیشتر از من مورد توجه قرار میگیره رو تجربه کردم یادمه که اصلا به هیچ چیزی توجه نمیکردم جز اون فردی که انگار رقیب من شده بود و خیلی احساس بی ارزشی می‌کردم و همش به این فکر میکردم که چی کار کنم که بیشتر از اون مورد توجه قرار بگیرم و هر کاری هم می‌کردم انگار که در نظر بقیه گوشت تلخ تر میشدم و واقعا کسی بهم توجه نمی‌کرد و گاهی وقتا دوست داشتم اون رقیبمو بگیرم خفه ش کنم

    استاد من خیلی این الگو رو درمورد احساس عدم لیاقت دیدم که خانومایی که دست‌پخت عالی داشتن و صبح تا شب توو آشپزخونه بودن که طبق سلیقه فرزندان و همسرشون غذا بپزن نه تنها ازشون تشکر نشده بلکه کلی هم عیب و ایراد میذاشتن روی غذاهاشون یا برعکسش دیدم که خانومی دست‌پخت معمولی داشته و خیلی وقتا هم حتی برای همسرش غذا درست نمی‌کرده اما همسرش با عشق غذاشو می‌خورده و هی تعریف میکرده

    استاد جان مثال‌هایی که درمورد روابط زدین من اصلا نمیدونستم که به احساس عدم لیاقت مربوط میشه

    خیلی از شما و خانم شایسته عزیز ممنونم برای این فایل عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    به نام پروردگار مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    چقدر خوشحالم به خاطر‌اگاهیی های این دوره بی نظیر که حتی فایل های معرفیش هم قراره کلی به ما کمک کنه و دقیقا زمانی که من کل تابستانی که گذشت رو داشتم رو دوره عزت نفس کار میکردم به خودم میگفتم کاش برای یکسری موضوعات اگاهی های بیشتری بشه داشت با اینکه دوره عزت نفس خودش به تنهای خیییییلی جامع و کامل هستش

    الان متوجه شدم‌ اون موضوعاتی که تو ذهنم بود کاملا همین بحث احساس لیاقت بود

    واقعا خوشحالم به خاطر این دوره و حس میکنم مکمل بسیار قوی در کنار دوره عزت نفس برای ساخت بنیادین شخصیت ماست خداروشکر

    از طرفی دیروز یه اتفاقی افتاد که من رو خیییییلی به فکر فرو برد و خیلی بهش فکر کردم

    در مورد پارتنر سابقم یکی از دوستانم گفت که دوباره با همون فردی که قبلا باهاش بود وارد رابطه شده من دیدم با اینکه ما دوساله هیچ رابطه ای باهم نداشتیم با اینکه من مشکل وابستگی حال خوبم به این ادم‌رو حل کرده بودم و در کل مشکل وابستگیم در روابط خیلی بهتر شده پس این احساس بد از کجا میاد چرا هربار که این فرد از رابطه بیرون میاد خوشحال میشم یا هر بار باز وارد رابطه میشه ناراحت میشم احساس بدی بهم دست میده یا همش امیدوارم‌بگه من رو دوست داره و چقدر این موضوع تو وجود من پنهانه یعنی تو ریز ترین لایه های وجودمه که همش گمش میکنم و با یک تضاد یاداوری میشه تا اینکه دیشب نذاشتم در بره و هی از خودم سوال کردم گفتم تو که حتی این فرد بگه دوست داره نمیخای باشی باهاشی تو که اصلا میدونی مناسبت نیست پس این رفتارا چیه و پاسخ احساس بی ارزشی بود گفتم برای اینکه تو روابطم تمام احساس ارزشم رو بستم به اینکه طرف مقابل چقدر دوستم داره اینکه مثلا پارتنر سابق من رهام‌کرد دلیل اینکه ضربه سنگینی خوردم این بود که فکر میکردم من بدون دوست داشته شدن توسط اون ادم هیچی نیستم و این خیلی اذیتم میکرد خیییییلی تضاد عجیبی بود تو زندگیم تازه به خاطر غرورم انقدر حضم این مسئله سخت بود که یسری دروغ فقط به خودم گفتم واسه همین تا این حد طول کشیده این داستان چون زمانی که تو یچیزو از جلو چشمت برمیداری دلیل بر نبودنش نمیشه و این خیلی واضح بود واسه من و از طرفی وقتی فهمیدم با یکی دیگه وارد رابطه شده قشنگ انگار که نابود شدم از نظر عزت نفس به این دلیل که نمیتونستم تحمل‌کنم که جای من یکی دیگرو دوست داره و فکر میکردم بی ارزش ترین و نالایق ترین انسان کره زمینم و خب الان نمیگم به اون اندازه واقعا واقعا تو دوره عزت نفس خیلی از این مسائلم حل شد حتی خیلی از این چیزایی که استاد گفتن رو داشتم و بهتر شده خیلی بهتر شده اما هست نشونه هاش رو میبینم و میدونم که هست و باید انقدری روش کار کنم که از بین بره یا حداقل خییییییلی کمرنگ بشه و این چیزی بود که دیشب بهش رسیدم که اره من به خاطر احساس بی ارزشی کردن هست که اینطور هستم و احساس ارزش ندارم تو روابط عاطفیم و فکر میکنم اگه طرف مقابل دوستم داره خیلی لطف بزرگی در حق من کرده

    چقدر خوشحالم‌که این ضعف های وجودی رو پیدا کردم و از وجودم بیرون کشیدم

    یا در این مورد که زمانی که از کسی خوشم میاد

    همین الان نشستم تو یه پارکی یه نفر جلوم نشسته که به نظرم خیلی باحال میاد بعد به من خودم میگم انقدری احساس ارزش و لیاقت داری که بری بگی مثلا وارد رابطه بشیم اصلا حالم بد میشه حتی بهش فکر میکنم و برام غیر ممکنه و خب این خیلی واسم ازار دهنده است چون پیش اومده از کسی خوشم بیاد و اصلا نتونم بگم و حس میکنم هی باید منتظر باشی تا دیگران این‌ پیشنهاد رو به تو بدن و وقتی اونا اینکارو نمیکنن باز احساس کمبود عزت نفس میکنم

    خلاصه تمام این داستان احساس لیاقت من تو روابط خیلی واسم پررنگه و امید وارم یروزی برسه که من این موضوع رو به صورت ریشه ای حلش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  6. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    خورشیدی در جان ما پنهان است

    به نام یگانه ساحل امید

    سلام به استاد عزیز، مریم جان زیبا و خانواده عزیزم بابت وجود تک تک تان از آن مهربان بی همتا سپاسگزارم

    به خودم می بالم استادی همچون شما و خانواده محترمی همچون شما دارم عشق برای همتون

    هنوز انرژی سفر به دور آمریکا در میان سلول هایم هست و من هر روز سفری شبیه به سفر به دور آمریکا را دارم وقتی تو کامنت دوستان میخوندم که تنهایی پا به جنگل گذاشتن من خواننده فکر میکردم این چیزی نیست که این ترسناک نیست که ولی وقتی امروز شرایط به گونه ای بود من در میان کوه های انبود من بودم و من بودم نه نه خدا هم با من بود درست در لحظه ای که تنها شدم و ترس تمام وجودم را گرفت به خودم گفت عع عع رویا داری چیکار میکنی داری میترسی تو که ادعا میکردی ایمان داری و نترس هستی و آیه اِن الله مَعَنا را هی با خود زمزمه کردم و گفتم من که تنها نیستم خدا با من هست ما الان دقیقا چهار نفر هستم

    خدا

    من

    و دو فرشته ای که

    الله در کنار من نهاده و همواره با من است

    پس دلیلی نداره بترسی

    و شروع کردم به لذت بردن اونجا همون لحظه که آرامش تمام وجودم را گرفت شروع کردم به نوشتن در ذهنم برای شما می نوشتم و دنبال زیبایی های بیشتری بودم و چقدر مکانی که امروز بودم زیبا بود پروانه های رنگا رنگ وقتی قدم هامو بر میداشتم پروانه های رنگی رنگی از زیر پام به پرواز در میومدن خدایا شکرت بخاطر این تجربه زیبا

    واقعا وقتی استاد میگفت ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است وقتی ترسیدم چشمم افتاد به یک چوب ذهن منطقیم گفت چوب رو بردار اگر حیوان درنده ای اومد از خودت دفاع کن ولی به خود یِکه زدم و گفتم قرار نیست به چوب تکیه کنی قراره به خدا تکیه کنی و چوب رو هم بر نداشتم واقعا اینو رو با تمام وجودم امروز زندگی کردم بر ترس خودم غلبه کردم بر اینکه خداوند بهترین نگهبان است جامعه عمل پوشاندم برای همین خوبه که حرف های خوب بشنویم حرف های خوب بزنیم ولی باید عمل گرا باشیم به حرف باشه همه بلدن حرف های قشنگ بزنن

    واقعا از استاد عزیزم سپاسگزارم که ما را با خدای خود آشنا ساخت ما را جسور و شجاع کرد سپاسگزارم ای یگانه استادم

    اول این فایل دقیقا استاد با من صحبت میکرد که اتفاق به ظاهر ناخوشایند که در باطن به خیر و صلاح ماست به گونه ای نگاه کنیم که به ما احساس بهتری بده چون قانون جهان نگاه نمیکنه تو کی هستی به فرکانس های غالب تو پاسخ میده

    من پارسال معلم بودم ولی امسال حاضر نشدم برم سر کلاس چون در حد استاندارد های من نیست و هی از طرف دور اطرافم هی میپرسن کی میری مدرسه و حرف های منفی که میزنن ولی من بخاطر هدفم و بخاطر اینکه میخوام کسب و کار شخصی خودم رو داشته باشم و از آزادی زمانی و مکانی و مالی برخوردار باشم به این اتفاق به چشم اینکه خدا این اجازه رو داده تا در زمینه کسب و کار خودم کار کنم احساس خودم رو خوب نگه میدارم و از یار مهربانم می خواهم بالای سر من یک چتر آهنین بگیره برای انرژی های منفی

    واقعا داشتن احساس عالی و متعالی به احساس خود ارزشمندی بر میگرده یعنی اینکه من فارغ از اینکه چه دستاوردهای تا حالا به لطف الله کسب کردم من یک انسان هستم همین که خدا مرا انسان آفریده یعنی ارزشمندم این ارزشمندی رو خداوند به طور ذاتی در ما نهادینه کرده و احساس خود ارزشمندی اکتسابی نیست که بخواییم به دست بیاریم باید این احساس خود ارزشمندی رو به فعلیت برسونیم و نزاریم دیگران با حرف های منفی خرابش کنن که اگر جای جای قرآن رو بخونیم خداوند انسان رو مورد تکریم قرار داده است و این یعنی انسان فارغ از قوم و نژاد، وجودی ارزشمند و والا است چون جزئی از الله هستیم.

    در پناه آن یکتا بی همتا

    عشق براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  7. -
    Masume گفته:
    مدت عضویت: 1825 روز

    بنام خدا

    استاد عزیز و دوستان خوبم سلام

    استاد بنظرم این احساس عدم لیاقت در مادران خیلی بیشتر از سایر افراد خانواده است

    بعنوان مثال مادر خودم

    من توی ی خانواده 6 نفره بزرگ شدم که وضع مالی خیلی معمولی داشتیم، یعنی همیشه باید یجوری قناعت میکردیم از ی سری چیزا میگذشتیم تا بتونیم زندگیمون رو بگذرونیم

    اولویت بسیار مهم مادرم مهمان بود

    یعنی همیشه باید بهترین غذا ، بهترین میوه و بهترین ظروف مال مهمان میبود(اما این بع این معنا نبود که ما چیز خوب نمیخوردیم اما خب اولویت اول مهمان بود)

    بنظرم اولین باوری که این دیدگاه به ما بچه ها و خود مادرم داده این بوده که ما لیاقت بهترین ها رو نداریم و همیشه اولویت آخر هستیم

    مادرم همیشه با پولی که قرار بود لباس یا وسیله ای بخریم اول برای داداشام میخرید ، بعد بابام و بعدم منو خواهرم و در آخر هم واسه خودش که بیشتر مواقع پولش کفاف نمیداد یا نمیخرید یا یچیز بی کیفیت و ارزون میخرید واسه خودش

    هیچ وقت توی این سال ها ندیدم که مادرم ی لباس درست و حسابی بپوشه

    همیشه میگفت زنی که شوهر و بچه داره اولویتش باید اونا باشن ، میگفت زن باید بفکر شوهرش باشه بساز باشه و این حرفا …

    من الان بعنوان یک مادر ناخودآگاه این نوع افکار رو دارم

    با اینکه واقعا روی خودم کار کردم و همیشه بهترین غذا یا لباس رو اول برای خودم میخرم بعد بچه هام ولی خب این موضوع خیلی ریشه ای تر از این حرفاست و خیلی باید روش کار بشه و از خدا میخام منو در مسیر خرید این دوره قرار بده

    ی موضوع دیگه ای از عدم احساس لیاقت اینکه استاد گفتین توی لباس پوشیدن حرف دیگران خیلی برامون مهمه من انقدر برام مهم بود که هیچ وقت توی هیچ مهمونی یا قرار دوستانه ای یا جایی لباس تکراری نمیپوشیدم و همیشه بیشترین پولم صرف خرید لباس میشد

    استاد پارسال وقتی داشتم کمد لباس هام رو مرتب میکردم باورم نمیشد این همه لباس که فقط یکبار پوشیدم دارم ، خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اعتماد بنفسم بشدت پایینه که نظر دیگران برام مهمه اما امروز با دیدن فایل فهمیدم احساس لیاقتم هم خیلی مشکل داشته و داره

    استاد همون پارسال تصمیم گرفتم که دیگه لباس نخرم و الان تقریبا یک ساله که هیچ گونه لباس یا کفشی نخریدم و بیشتر جاهایی که میرم سعی کردم لباس تکراری بپوشم ک تا حدودی هم موفق بودم

    واقعا احساس میکنم بشدت به این دوره نیاز دارم و از خدا میخام بتونم تهیه ش کنم

    چون بخودم قول دادم دوره هارو با پولی که خودم بدست میارم بخرم نه پول همسرم

    و توی این راه تا حدودی تونستم پیش برم و الان توانایی خریدقدم اول از سایت رو دارم و قراره بزودی بخرمش چون بارها از خدا نشانه خواستم و اون بهم گفته از 12 قدم شروع کن و مطمئنم توی این راه به بهترین شکل منو هدایت میکنه

    ممنونم از شما استاد بی نظیرم و دوستان توحیدی

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  8. -
    آرزو جانی زاده گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    سلام استاد عزیزم چقدر خوشحال شدم بابت اینکه چنین دوره عالی و تهیه کردید و در اختیار ما قرار میگیره بسیار احساس میکنم که لازمه این دوره رو کارکنم الان دوره دوازده قدم قدم اول و کار میکنم که واقعا فوق العادست من در تمرین ستاره قطبی از خداوند خواستم که یک خبر خوب بشنوم که منو خوشحال کنه و اینکه اومدم توی سایت و این خبر خوب و شنیدم خیلی خوشحالم استاد احساس لیاقت به همه چیز گره خورده وقتی که فکر میکنم میبینم که هر وقت حتی درخواستی از خداوند داشتم احساس لیاقت کردم بهم به راحتی داده شده انشالا در فرصت مناسب حتما این دوره رو هم تهیه میکنم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    میلاد شریفی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1405 روز

    سلام سید حسین عباسمنش عزیز، دوست قدیمی و صمیمی.

    این کامنت رو فقط مخصوص خودت مینویسم. اگه نفس گرم تو که کلام الله رو میگه نبود، من سالها پیش توی زندگی بریده بودم.

    تو سید عزیز، برای من بالاترین و بهترین برند توی حوزه های خودشناسی، خداشناسی، اقتصاد، فرهنگ، علم و … هستی. دلیل اعتبار برندت هم اینه که این آگاهی ها از وجود برتر رب العالمین نشات گرفته.

    کاملا اعتقاد دارم که اگر مردم کشوری سبک زندگی تو رو پیاده کنن، اون کشور با اختلاف بهترین کشور در هر موضوعی اعم از اقتصاد، فرهنگ، رشد، آگاهی، علم و … خواهد شد.

    همین الان شاید 95 درصد مردم کشورهای پیشرفته هم این آگاهی ها رو بکار نمیگیرند. سطح این آگاهی ها از هر آگاهی دیگری بالاتره چون زمینی نیست، کهکشانیه. قانون هایی که میگی در کل کیهان کارایی داره.

    نتونستم جلوی خودمو بگیرم و باید حتما این تحسین رو برات مینوشتم.

    مثالهایی که میزنی عالیه، یک ماچ گنده از طرف من، از اصفهان تا شمال فلوریدا روی پیشونیت.

    فاصله ی اصفهان تا فلوریدا زیاد نیست، به شرط اینکه این راه رو با فرکانس و امواج الکترومغناطیس طی کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    Ghasem گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم. امیدوارم که سلامت باشید

    پیرو اپدیت دوره قبلی شما یعنی دوره بینظیر کشف قوانین زندگی، من پترن یا الگوهای مخرب زیادی ( باور های کمبود، معنویت مالی،بد ذات بودن انسان ها،خلاقیت نداشتن، نبود فرصت ها،ترمزهای مال) را بوسیله حساس شدن خودم و تکرار یک سری اتفاقاتی که احساس مشابه بد داشتتند شناسایی کردم و کم کم بر روی انها شروع به کار کردن کردم.

    اما در این بین چندین الگو بد وجود که بیشتر در جمع ها و بین من و دوستانم و همکلاسی هایم در روابطم اتفاق می افتاد. که به شرح زیر است:

    • اگر دوستی یا همکلاسی که باهم خوب بودیم، یک روز می آمد و مرا تحویل نمیگرفت و محل نمیداد یا اصلا سلام نمیکرد، من به شدت بهم میریختم و حالم حسابی بد میشد.

    • اگر کسی بالا سر من اظهار نظر میکرد و تمسخر میکرد و ایراد میگرفت، من احساس بدی داشتم

    • اگر کسی مرا مسخره میکرد و زبانی تیکه می انداخت من به شدت احساس بدی داشتم و دقیقا احساس کم ارزشی میکنم

    • اگر کسی بر خلاف نظر من حرفی بزند یا عمل کند من به شدت احساس بدی میکردم و و این فکر به سرم می آمد که شان من پائین آمده است.

    • اگر از پارک یا خیابانی رد میشدم و 4 نفر اونجا بودند و فقط مرا تماشا میکردند من دوباره دچار این احساس شدید میشدم.

    • وقتی جلوی اینه می ایستم و به خودم نگاه میکنم دچار این احساس میشوم

    • وقتی رفتن به جاهای شلوغ و مکان های جدید ترس دارم همانند:کافه ها،رستوران ها،کارناوال ها،بوتیک های لباسفروشی

    • و بدتربن و بیشترین ان: اگر یک خانم جوان زیبا میدیدم به شدت دچار این احساس میشدم و دست و پام را گم میکردمم و میخواستم ازش فاصله بگیرم

    استاد جان خدارا شکر در ترمزهای دیگر همانند فراوانی و معنویت مالی عالی توانستم ترزم ها را رفع کنم و شهود و الهاماتی عالی دریافت کنم ولی بر روی این چند مورد هرچه تلاش و تقلا میکردم فایده نداشت و فقط در برخی مواقع مسکن وار عمل میکرد دوباره با اون احساسات در موقعیت های مخلف برخورد میکردم. و بعدش به خودم گفتم که هروقت ظرفم بزرگتر شد به جواب ریشه ای رفع این ترمزها خواهم رسید و الان استاد جان مطمئنم به کمک این دوره و تجربیات شما اینرا حل خواهم کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: